مقاله اقدامات رضا شاه در توسعه 30 ص (docx) 31 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 31 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فهرست مطالب
مقدمه ................................................4
فصل اول : تعاريف اصطلاحات و مفاهيم
- نوسازي و نظريات نوسازي ....................................................5
- توسعه ...............................................................................6
- اصلاح ...............................................................................7
- تجدد ومدرنيسم .....................................................................7
- جامعه شبه غربي و مدرن رضاشاهي ...........................................7
- گفتمان مدرنيسم پهلوي اول .......................................................8
فصل دوم : آموزش به سبك جديد
- نظام نوين تعليم و تربيت ........................................................9
- توسعه مدارس ابتدايي و متوسطه و مدارس عالي ...........................10
- آموزش بزرگسالان و زنان .....................................................12
- دانشگاه تهران ...................................................................13
فصل سوم : دولت نوين و ارتش مدرن
- دانشكده افسري ...................................................................15
- قانون نظام اجباري ................................................................16
- ايجاد ارتش متحد الشكل ..........................................................17
فصل چهارم : خدمات عمومي رضاشاه
- راه شوسه و راه آهن .............................................................18
- تاسيس راديو تهران ..............................................................20
- تاسيس بانك ملي ايران ..........................................................20
- بهداشت و درمان ................................................................21
- اصلاحات اداري .................................................................21
فصل پنجم : تحول اقتصادي و صنعتي
- صنايع غذايي .....................................................................23
- صنايع نساجي ....................................................................24
- صنايع شيمياي و فلزي و غير فلزي ...........................................24
- صنعت نفت ......................................................................25
- صنعت كشاورزي ...............................................................26
فصل ششم : تحولات اجتماعي و فرهنگي وسياسي
- رضاشاه و روحانيت ...........................................................27
- سياست رضاشاه درباره عشاير ..............................................28
- زنان وتحولات جامعه ........................................................28
نتيجه گيري .............................................30
منابع و ماخذ .............................................31
مقدمه :
ايران تاريخي كهن دارد و تقسيماتي كه در تاريخ ايران شده بيشتر بر مبناي شروع و پاياين كار سلسله هاي سلاطين
بوده واز فتوحات وكشتار و زندگي انها سخن رفته است. ولي با ظهور اسلام اين تاريخ به دو دوره تقسيم مي شود
كه به دوره قبل از اسلام و دوره بعداز اسلام تقسيم مي شود.كه دوره قبل از اسلام دوره باستان نيز ناميده ميشود و
دوره بعد از اسلام به دوره اسلامي ناميده مي شود . ولي دوره ديگري از تاريخ كشورمان وجود دارد كه به ان دوره
معاصر ميگويند و در اين تحقيق از اين دوره بحث ميشود. اين دوره از زمان قاجارها تا پهلوي دوم را در برميگيرد.
آغاز حكومتي نوين با يك نظم نوين و مدرن ار دوره رضاشاه پهلوي شروع به كار كرد .اين دوران تاريخي كه
تحولات سياسي اجتماعي زيادي را به دنبال داشت به عنوان يكي از مهمتر ين دوران حكومتي ايران شناخته شده است.
با روي كار امدن دولت نوگراي رضاشاه نوسازي از ديدگاه وي اغازشد.البته اين وضيعت منازعاتي را نيز در پي
داشت منازعاتي ميان ارزشهاي سنتي و عرفي و ديني و فرايند نوسازي حاصل شد.تاثيرت فكري مشروطيت وحضور
طبقه جديد تحصيل كردگان غرب در كنار طبقه حاكم بيش از هر عاملي سبب رويكرد پهلوي اول به مدرن سازي در
كشور گرديد. مردمي كه در ان زمان از عقب ماندگي فرهنگي رنج مي بردند. ولي با اغاز اين نظم نوين با آهنگي
شتابان به نظم اموزش وپرورش در ايران و اصلاحات زيادي نيز در ديگر بخشهاي جامعه را نيز به وجود اورد.
پهلوي اول در خصوص سياست نوسازي خود در برخي جهات گامهاي مثبت برداشته كه آثار ان را در حال حاضر
نيز شاهد هستيم .البته فراموش نشود كه در كنار سياستهايش در جهت نوسازي و مدرن سازي سياست هاي غلطي را
هم در پيش گرفته بود كه باعث بازماندن او از هدف اصلي اش شد.وي درعرصه نوسازي خدمات زيادي را انجام داد
كه به بررسي انها خواهيم پرداخت
فصل اول
نوسازي : Modernization
ايجاد تغيراتي در تلقيات فردي و رفتار اجتماعي و سياسي و اقتصادي است. به طور كلي هرجا سخن از تغيرات به
ميان آيد و در رفتارهاي فردي و اجتماعي و يا در اقتصاد و سياست جامعه مؤثر باشد ان را نوسازي مي گويند.
در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم اين واژه به معني رشد تعقل و ناديني گري به كار مي رفت ولي اينك نوسازي
غالبا معني رشد اقتصادي را به خود گرفته است. انچه كه به نام مكتب نوسازي معروف است حاصل مباحث و
نظرياتي است كه از سوي انديشمندان در مورد دگرگونيهاي جوامع به كار مي رود كه معمولا جوامه غربي نيز نمونه
الگوي جوامع نوين بشمار مي روند و مشخصات انها به نام "نو بودن" در نظر گرفته مي شوند.
نوسازي را از منظر "مايرون" مورد بررسي قرار ميدهيم:
"نوسازي را اصطلاحي فرار ميداند كه در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم معمولا به"
معناي ( رشد ) به (عقل روي كردن ) و ( رهايي از قيد مذهب ) بكار برده مي شد
و فرايندي بود كه آدميان را ياري مي بخشيد تا از قيد و بند رژيم هاي جابر و نيز
خرافه پرستي آزاد گردند. امروزه اين مفهوم با كلمه ديگري در هم آميخته شده
شده است و ان نيز غربي شدن است.
بنابراين نوسازي را عبارت از فرايند نو شدن و يا طي ان جوامع بشري از حالت سنتي به حالت مدرن در مي ايند.
توسعه :
توسعه گاه با رشد به يك معنا بكار برده مي شود ولي اين دو اصطلاح كاملا با يكديگر مترادف نيستند . بلكه كلمه
رشد يك مفهوم يك بعدي دارد و منظور از ان ازدياد كمي ثرئت در جامعه است و معمولا با شاخصهايي نظير درامد
سرانه اندازه گيري مي شود . اما توسعه علاوه بر ازدياد كمي ثروت در جامعه از تغير كيفي نظام اجتماعي و
اقتصادي و فرهنگي و ....نيز حكايت ميكند.
بنابراين جداي از اينها صاحبنظران براي فرق نهادن بين توسعه و رشد مشخصاتي نظير كاهش فقر و نابرابري را نيز
در مفهوم توسعه گنجاندند و توسعه به معناي ( بهبود زندگي اجتماعي ) در نظر گرفته شده است.
"مايكل تودارو" توسعه را به اين صورت معرفي مي كند:
"او توسعه را پديده اي صرفا اقتصادي نميداند و معتقد است توسعه بايد به"
عنوان جريان چند بعدي كه مستلزم تجديد سازمان و تجديد جمعيت گيري
مجموعه نظام اقتصادي و اجتماعي كشور است را مورد توجه قرار داد و
توسعه علاوه بر بهبود وضع در امدها و توليد آشكارا متضمن تغييرات
بنيادي در ساختمان نهادي – اجتماعي و اداري است و اگر چه معمولا بر
حسب يك چارچوب ملي تعيين مي شود مع الذلك تحقيق وسيع ان مي تواند
موجب اصلاحات اساسي در نظام اجتماعي و اقتصادي بين المللي شود
اين تعريف كه جامعترين تعريف از توسعه بود كه انواع مشخصه هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي و حتي
روانشناختي نيز در ان گنجانده شده بود. همه اين تعريف راهنماي برنامه هاي توسعه از سوي برخي كشورها و
حتي سازمان ملل بود كه ارائه شده است.
اين تعاريفي كه در مورد توسعه وجود دارد اكثرا در لزوم فراهم اوردن زمينه هاي ذكر شده در زير اشتراك نظر
دارند :
- افزايش توليدات اقتصادي همراه با افزايش پس انداز انباشت سرمايه
- كشف و توسعه منابع طبيعي جديد و پرورش مهارت هاي انساني براي استفاده از اين منابع
- افزايش تحرك جغرافيايي و اجتماعي و رواني
- بالا بردن سطح كارايي دولت در جلب مشاركت مردم براي وصول به هدفهاي ملي
اصلاح :
رفرم كه در فارسي به ان اصلاح گفته مي شود اقداماتي است براي تغيير و تفويض بعضي از جنبه هاي حيات
اقتصادي و اجتماعي و سياسي صورت مي گيرد و بدون انكه بنياد جامعه را دگرگون سازد. از جمله رفرم ارضي
و يا رفرم آموزشي و اداري – بازرگاني و انتجاباتي و.... و يا به تعبير ديگري انچنان تغيراتي كه از چارچوب
نظام اجتماعي معين فراتر نميرود و همينطور تناسب قواي سياسي وضع موجود را كم و بيش منعكس مي سازد و
اين را رفرم مينامند .
.
تجدد و مدرنيسم :
در صدر مشروطيت و بعد از ان نيز تعبير يكسان و واحدي از مفهوم تجدد و مدرنيسم وجود نداشت و اين امر نيز به
ساخت جامعه ايران باز ميگردد كه عناصر سنتي در ان قدرت به حيات خود ادامه داده و اصول منبعث از مذهب و
دين و روابط و مناسبات اكثريت افراد جامعه را در عرصه هاي مختلف به وجود مي اورد.
عناصر جديد ي كه به منظور ايجاد تحول در زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم مورد توجه قرار گرفته بودند
و در اغاز راه خود با موانع متعددي مواجه شده و از سوي ديگر مذهبيون و غير مذهبيون تجدد خواه با توجه به
درك خود از اوضاع اجتماعي برداشتهاي متفاوتي نيز از مدرنيسم داشتند.
ايراني كه در ان زمان سنتي و از پيشرفت خود باز مانده بود با تاسيس سلسله پهلوي مي خواست كه به ان تجدد و
مدرن بودن برسد . و حال با روكار امدن دولت نوگرايي رضا شاه ايران در اولين گامهاي خود به سوي تجدد و
مدرنيسم مي باشد.
جامعه شبه غربي و مدرن :
برپا كردن جامعه اي شبه غربي كه اصطلاحا به ان فرهنگي مآبي گفته مي شود روح حاكم بر عصر رضا شاه
مي باشد. حكومت مطلقه براي دستيابي به اين هدف دو ابزار را به كار گرفت:
- كوشش براي وارد ساختن بخشهايي از دانش غربي خصوصا دانش فني و دموكراسي و اصول اقتصاد و نظام
حقوقي جديد .
- تلاش براي قرارگيري الگوهاي زندگي به سبك اروپايي و تغيير وضع زندگي در ايران
براي وارد كردن دانش غربي به اعزام دانشجو به خارج پرداختند و بر اين اساس ساليانه عده اي دانشجو را براي
فراگرفتن دانش غربي به اروپا مي فرستادند و همينطور به استخدام مستشار پرداختند روي هم رفته اعزام مستمر و
گسترده دانشجويان به غرب و دعوت از متخصصان و كارشناسان غربي براي تصدي اموركليدي كشور از اين ارزش
بنيادي در تجدد حكايت مي كند كه بنا نهادن جامعه اي به سبك فرنگ كشور را پذيرفته و مترقي مي سازد .
در واقع هدف اصلي گسترش طرز تفكر و نحوه سلوك غربي و ايجاد رفتاري شبه غربي در سطح همه طبقات و گروه
هاي اجتماعي بود. و بطور كلي شبه مدرنيسم فرهنگي و اموزشي رسمي و تغيير پوشاك مردان و زنان و از جمله
راههاي گسترش غرب گرايي در ايران بود . شبه مدرن به واقع از نوع بينش فرهنگ غربي ناشي شده است . و ابن
عقب ماندگي را در سنت گرايي مي دانستند و اخذ فرهنگ غرب در كنار هم توام به يكديگر نيز توصيه ميكردند .
بر اين اساس آموزش و پرورش و فرهنگ و صنعت و ارتباطات همينطور ارتش و ساختار حقوق كشور به طرز
فراينده اي گرايش به غربي شدن را پيدا كرد. شهرها به سبك غرب در آمده و اصلاحات غير مذهبي با شدت و حدت
انجام شد.
گفتمان مدرنيسم مطلقه پهلوي :
مهمترين گفتماني بود كه در قرن نوزدهم و قرن بيستم مجموعه اي پيچيده از عناصر مختلف از جمله نظريه شاهي
ايران و پاتريمونياليسم سنتي و گفتمان توسعه نوسازي به شيوه مدرنيسم غربي و قانون گرايي و مردم گرايي بود و آن
نيز در طي زمان تركيبات بيشتري گرفت . در اين گفتمان كه بر اقتدارگرايي و اصلاحات از بالا و عقلانيت
مدرنيستي و ناسيوناليسم ايراني و مركزيت سياسي و مدرنيسم فرهنگي و سكولاريسم و توسعه صنعتي تاكيد مي شد .
دولتي كه در پرتو اين گفتمان ظهور كرد در پي آن بود تا جامعه ايران را از اين صورتبندي سنتي و ماقبل سرمايه
دارانه عبور دهد و از اين حيث نيز كار ويژه هاي زير بنايي در حوزه نوسازي اقتصادي و اجتماعي به عمل آورد .
و در اين گفتمان تمام بخشهاي سنتي جامعه و همينطور گروههاي سنتي مي بايست به عنوان اغيار گفتماني كنار
گذاشته مي شدند و از عرصه قدرت خارج مي شدند.
فصل دوم
نظام نوين تعليم و تربيت
نظام آموزشي جديد ايران در طي سالهاي 1304 تا 1309 پايه گذاري شد.
هرچند ورود الگوهاي آموزشي غربي به سالها قبل باز ميگشت اما وجه غالب با ساخت اموزشي سنتي همراه بود و
تعداد كمي از مدارس جديد با سيستم هاي كشور هاي اروپايي در شهر ها فعال بودند. از آغاز اين جريان يك نظم نوين
با آهنگي شتابان به نظام آموزش و پرورش پاي نهاد و اين نظام جديد با شتاب زيادي نيز بر جامعه تحميل شد تا
بخشي از تحول تدريجي را بسازد و موازنه را بين فرهنگ قديم و جديد حفظ كند . و به اين ترتيب اميد ميرفت كه
سطح علم آموزي و سوادآموزي بيشتر ايران را فرا گيرد تا از آن تضادهايي كه در جامعه وجود داشت بكاهد .
هنگامي كه رضا شاه با كودتاي 1299 به قدرت رسيد نظام اموزشي ايران پس مانده و اكثرا در اختيار افراد و بخش
خصوصي بود . رويهم رفته مدسه هاي ابتدايي و متوسطه عالي از انواع گوناگون چه خصوصي و چه انهايي كه در
دست روحانيون بود همه بايد طي تصويب نامه قانون بطور كلي آموزش عمومي واجباري رايگان از جمله ابتدايي و
دبيرستان و اموزش عالي و همچنين تاسيس شبكه اموزش غير مذهبي و حتي اموزشگاه هاي و دانشكده هاي علوم
تربيتي اينها را نيز شامل مي شد. به موجب اين قانون مدارس از حوزه روحانيون خارج و دولت ( وزارت فرهنگ )
مسؤليت اداره و كليه آموزشگاهها از جمله مدرسه هاي خصوصي و بيگانگان را بر عهده گرفت . اين انديشه كه
دولت بايد در آموزش و پرورش نقشي داشته باشد تا اوايل قرن بيستم زمينه اي در ايران نداشت حكم صادره در مورد
تعليم و تربيت در 1285هجري خورشيدي ( سال صدور فرمان مشروطيت – م ) دوره تحصيلي را به شش كلاس
اجباري براي پسران و دختران مقرر كرد . بنابراين اين را مي توان گفت كه يكي از نتايج دوره مشروطيت تاسيس
وزارت آموزش و پرورش بود كه در ان زمان به ان "وزارت علوم و معارف" مي گفتند كه ان هم در سال 1289 به
"وزارت معارف و اوقاف" تغيير نام پيدا كرد و بعد در سال 1290 به آموزش و پرورش تغيير نام يافت و از اين سال
بود كه هركس مي توانست مدرسه اي باز كند. ولي در دوره رضاشاهي اين نظام تقريبا در سيطره كامل دولت قرار
گرفت و كسي ديگر نمي توانست براي خود مدرسه اي باز كند .
توسعه مدارس ابتدايي و متوسطه :
به رغم اين كوششها در جهت توسعه مدارس دولتي يا تحت حمايت دولت نظام آموزشي ايران تا مدت ها به علت
شروع دير هنگام جريان تجدد خواهي و نوسازي در وضع نا مناسبي قرار داشت .
در استانه به قدرت رسيدن رضا شاه فرمان آموزشي در سال 1285 هنوزبه مرحله عمل در نيامده بود. عملا هيچ
گونه مقرارت دولتي در مورد صلاحيت معلمان وجود نداشت و رفتار خوب و حداقل بيست سن يگانه معيار براي انها
بود. و همينطور در مورد مدرسه ها تا اوايل سال 1300 كه مدرسه ها هم كمي در اختيار دولت بود اكثرا از نوع
همان "مكتب خانه اي" قديمي بودند كه شاگردان نيز چيزي غير از كمي آشنايي با قران و اسلام و زبان هاي فارسي و
عربي ياد نمي گرفتند.ولي از اين طرف نگرش رضا خان در مورد يك ايران نوين طبعا اموزش و پرورش را از
همان زماني كه وزير جنگ شد يكي از مهمترين برنامه هايش قرار داد.
از اغاز اين نظم نوين تعداد مدارس افزايش پيدا كرد مدارس خارجي و وابسته به كشور هاي ديگر نيز به وجود امدند.
در نظام جديد دوازده سال تحصيلي وجود داشت كه شش سال اول ان در مدرسه در مدرسه ابتدايي سپري مي شد و
دروس ان نيز شامل املا.زبان فارسي.رياضيات.جغرافيا.تاريخ وتربيت بدني( ورزش ) بود. دوره دبيرستان نيز شامل
شش سال بود كه به تقليد از فرانسه از دو سيكل تشكيل مي شد.به تدريج برنامه تحصيلي مدارس سنگين تر شد و
تعداد دروسي كه دانش اموزان بايد مي خواندند به 15 درس رسيد.
دانش اموزان سال اول دبيرستان بايد به فرا گرفتن درسهاي هندسه و علوم طبيعي و زبان خارجه ( زبان فرانسه ) بود
وعربي و تاريخ جهان و ايران و درس بهداشت بود. دروس سال دوم شامل جبر و زيست شناسي و فيزيك و شيمي و
زمين شناسي و رسم فني مي باشد.و دروسي كه در سه سال آخر دبيرستان تدريس مي شدند عبارتند از: مثلثات و
هندسه ترسيمي و جانورشناسي و انضباط بودند.
دانش اموزان براي گرفتن ديپلم دبيرستان بايد امتحانات دروس مزبور را با موفقيت بگذرانند.دروس نيز عبارتند
از:درس زبان فارسي كه خود شامل دستور زبان و متن هاي ادبي و ادبيات فارسي است. امتحانات از دانش اموزان
در پايان سالهاي شش ساله ابتدايي و سوم وششم دبيرستان توسط وزارت فرهنگ گرفته مي شود و دانش اموزاني كه
امتحانات را با كاميابي پشت سر ميگذارند ديپلم دبيرستان را دريافت مي كنند.
در سال 1307 وزارت آموزش وپرورش شروع به چاپ كتابهاي درسي كرد كه به طور رايگان در اختيار دانش
اموزان نيازمند و تهيدست گذاشته شد ولي به ديگران فروخته مي شد .
در سال 1312 اولين كودكستانها نيز تاسيس شدند كه البته در نظام اموزشي اوليه پيش بيني نشده بود.
در سال 1314 لباس متحد الشكلي براي دانش اموزان دوره ابتدايي در نظر گرفته شد كه البته مدارس مختلط را نيز
در بر ميگرفت .در سال 1318 وزارت اموزش و پرورش توانست تولين سري كتاب هاي يكدست براي تمام دوره
هاي ابتدايي تا متوسطه را چاپ كند.
با انكه رژيم هدف اصلي اش اموزش دوره ابتدايي بود اما نخبگان كشور علاقه زيادي به اموزش متوسطه نشان دادند
و اين موضوع كه دانش اموزان متوسطه شهريه بپردازند مورد انتقاد قرار گرفت.
تاكيد بر اموزش عالي به سرعت بر توسعه دبيرستانها و يا مدارس متوسطه افزود زيرا در اغاز دوره سلطنت
رضاشاه تعداد دبيرستانهاي ايران به "دارالفنون" و "دارالمعلمين"و "دبيرستانهاي آمريكايي وفرانسوي" محدود مي
شدكه همگي انها در تهران بودند.و در سال 1305 قرار شد كه فارغ تحصيلان دبيرستانها به مدت يكسال از خدمت
نظام وظيفه معاف شوند تا آموزش متوسطه در ايران تكان بيشتري بخورد .
با گذشت زمان روشن شد كه اموزش عالي بدون وجود دانشجويان مستعدي كه تعليمات ابتدايي خوبي ديده باشند
نمي تواند عمل كند بنابراين در سال 1309 دولت شروع به اقداماتي براي بالا بردن سطح اموزش معلمان كرد و
مهمترين گام در اين مورد در سال 1313 برداشته شد و بر اي تقويت كيفيت اموزش معلمان دوره ابتدايي لايحه
تربيت معلم به تصويب رسيدو هدف از اين لايحه بهبود سطح كيفيت تدريس از طريق ايجاد كلاس هاي شبانه براي
اموزگاران بود. بين ترتيب آموزگاران مدارس ابتدايي دولتي مي بايست اين دوره را كه در هفته 14 ساعت بود
بگذرانند . همينطور در اين لايحه مقرر شده بود كه ظرف مدت 5 سال 25 عالي تربيت معلم دبستانهاي پسرانه و يك
مدرسه هم براي دبستان دخترانه تاسيس شود.
علاوه بر توسعه اموزش در داخل كشور تلاش براي كسب علوم جديد از خارج نيز گسترش يافت و بر اساس قانون
اعزام محصل مصوب سال 1307 مقرر شده بود هرسال لا اقل يكصد نفر از فارغ تحصيلان مدارس متوسطه براي
ادامه تحصيل به خارج فرستاده شوند و اين مصوبه براي تامين كادر مورد نياز مدارس متوسطه و مدارس عالي به
تصويب رسيده بود و همچنين دولت اجازه يافت هشت نفر از معلمان فرانسوي را استخدام كند.
چند آزمايشگاه نيز راه اندازي شد . اما فارغ تحصيلاني كه به كشور باز مي گشتند و نيز فارغ تحصيلان اموزشي
داخل امكان داشتن شغل مناسب نداشتند دولت صرفا براي اينكه انها بيكار نباشند انها را در دستگاههاي دولتي جذب
مي كردند.
آموزش بزرگسالان و زنان:
برنامه رضاشاه از لحاظ توجه به تحصيل زنان نيز بيش از هر چيز ديگري متجدانه بود در نظام اموزشي كه توسعه
نيافته در اغاز قرن بيستم امكان اموزشي براي زنان بخصوص بسيار محدود بود در كل ايران فقط 3500 دخت در
سال 1289 توانسته بودند در تعداد اندكي مدرسه ثبت نام كنند . رژيم رضاشاه بي اعتنا به مقاومت روحانيو ن و
تعصب مردم عادي در مخالفت با تحصيل زنان بهبود شايان توجهي در امكانات تحصيلي براي زنان ايجاد كرد . دولت
علاوه بر وجود مدارس خصوصي دخترانه دوتاي اول ان در تهران "ناموس"و"تربيت" نام داشتند تعدادي ديگر
مدارس دولتي نيز احداث كرد به طوري كه شمار مدارس دخترانه در سال 1302 به 14 تا 15 باب رسيد و در حدود
سه سال بعد اين مدارس افزايش پيدا كردند.
تغييرات جديد در آموزش و پرورش جديد به دولت فشار اورد كه به سرعت بر پيش نويس طرح سواد اموزي زنان را
تهيه كند . حتي عده اي پيشنهاد اعزام دانشجوي زن را به خارج مي كردند كه زنان اندكي با هزينه شخصي در ابتدا
براي تحصيل به اروپا رفتند كوششهاي انجام شده براي بهبود وضع اموزشي زنان در جامعه به افزايش چشمگير
دختران در مدارس ملي انجاميد در حالي كه در سال تحصيلي 1304 تا 1305 در برابر 475 پسر فقط 120 دختر
فارغ تحصيل شده بو دند اين رقو در سال 1310 تا 1311 به 1346 دختر در برابر 3713 پسر رسيد.
در دهه 1310 با افزايش توجه محافل عمومي و خصوصي به پيشبرد آزادي زنان در جامعه مسئله اموزش زنان
شتاب بيشتري گرفت . در سال 1309 يك انجمن زنان به مديريت خانم "تيموتاش" همسر وزير دربار كه در همان
سال از كالج آمريكايي دختران فارغ تحصيل شده بود تاسيس شد.
از جمله هدفهاي اين انجمن مي توان به تاسيس مدرسه شبانه روزي براي دختران تهي دست اشاره كرد و همچنين پيدا
كردن شغل براي روسپيان اشرافي و افتتاح يك قرائت خانه براي بانوان و آموزش صنايع دستي براي زنان از ديگر
كارهاي اين انجمن بود. در اواخر دهه 1310 انجمن دست به كار ديگري زد از جمله ايجاد مدرسه شبانه براي
تحصيل زنان بود.
يكي از جنبه هاي مهم گسترش تحصيل در سالهاي 1304 تا 1320 مربوط به اموزش بزرگسالان بود جاي ترديدي
نيست كه رضاشاه نظام اموزشي خود را به عنوان وسيله اي براي يكپارچگي جوانان مملكت و تلقين انديشه هاي ملي
گرايانه در جوانان و پيرمردان متمايل به نوگرايي به كار برد . و از طريق اين نظام مي خواست با خرافه پرستي
مقابله كندو يك ملت راست انديش را ايجاد كند. بخش بزرگي از انديشه هاي اموزشي رضاشاه كه به عنوان دست يافتن
هدفش بود از تحصيلات استفاده كرد و در اين راستا نيز اموزش بزرگسالان را مد نظر قرار داد.
در ابتدا تعداد دختران و پسراني كه در مدارس شبانه در س مي خواندند اندك بو اما به مرور بر تعداد انها افزوده شد
اقشار زيادي از مردم در سال 1316 به اين مدارس رفتند همينكه حتي مي توانستند نام خود را بنويسند بسيار خرسند
مي شدند . در سال 1317 از تعداد 16 ميليون 124000 توانسته بودند در اين كلاسها ثبت نام كنند .و بر طبق قوانين
كارفرما ملزم بودند كه كارگران بيسواد خود را به كلاس هاي شبانه بفرستند . و شركتهاي نفت و سازمانهاي دولتي
هزينه سواد آموزي كارگران بيسواد خود را پرداخت مي كردند.اين ابتكار با شور و شوق زيادي مورد استقبال قرار
گرفت.اما در روستاها از ان استقبال نشد و انديشه هايشان انباشته از خرافات باقي ماند
تاسيس دانشگاه تهران:
.رضا شاه دانشگاه تهران را در 15 بهمن 1313سنگ بناي ان در زميني به مساحت 200 هزار متر مربع مساحت و
بعدبه دست رضاشاه افتتاح شد. در مراسم افتتاح رسمي دكتر "محمود حسابي" به رياست دانشكده فني و "علي اكبر
دهخدا" به رياست دانشگاه حقوق و "حاج سيد نصرال... نقدي" به رياست دانشگاه معقول و منقول و "دكتر محمد
حسين لقمان ادهم" به رياست دانشكده پزشكي و "عيسي صديق" به رياست دانشكده ادبيات و علوم و همينطور
دانشسراي عالي انتخاب شدند.
اين اولين باري بود كه ايران به سبك اروپايي داراي دانشگاه سده بود. در دوران صدرات ميرزاتقي خان امير كبير
نزديك ميدان توپخانه طرحر ساختمان دارالفنون ريخته ودر همان زمان افتتاح گرديد و به دستور وي عده اي از
استادان خارجي براي تدريس از خارج استخدام شدنداما ان هم بيش از يكي دو دوره نتوانست به كار خود ادامه دهد
زيرا ناصرالدين شاه نسبت به ان بد بين بود در نتيجه از مدرسه عالي به مدرسه متوسطه تبديل شد.
در اغاز دانشگاه تهران تا حدودي زير نظر نظر ئزارت فرهنگ بود اما بعدها بصورت يك نهاد مستقل شروع بكار
كرد . و در ان از سيستم اموزشي فرانسه استفاده مي شد و تا اينكه امريكايي ها دانشكده علوم اداري را تاسيس كردند
و دگرگوني محسوسي را به وجود اوردند. همچنين در سال بعد با دستور رضاشاهدانشسرايمقدماتي و دانشسراي عالي
بمنظور تربيت دبير و اموزگار نيز تاسيس شد.
فصل سوم
تاسيس دانشكده افسري :
دانشكده افسري در بهمن ماه 1300 فرايند تشكيل يك ارتش جديد را تعميق و تداوم بيشتري داد. دانشكده مذكور از
تاسيسات اموزشي مربوط به قزاقها و مدرسه نظامي كه قبلا توسط مشير الدوله بنيان گذاشته شده بو ( قبل از كودتا)
بهره برداري شده و به ترتيب افسران ايراني پرداخت. و اولين گروه اين دانشجويان در تابستان 1302 فارغ تحصيل
شدند.
ارتش ايران تا قبل از نوسازي به عنوان يك نهاد به نحوي استثنايي بسيار ضعيف بود البته اين را هم ياداور شيم كه
كشور ما در طول ل دورانهاي مختلف داراي ارتشهايي منظم و همينطور با قدرت بوده اند از جمله در زمان صفويان
به اين صورت بوده اما با روي كار امدن قاجارها ارتش نيز به مرور زمان رو به ضعفي نهاد كه بيشترين ضعف را
در دوران پاياني اين حكومت شاهد بوديم و مي توان گفت كه از اواسط قرن نوزدهم هيچ نيروي نظامي قابل توجهي
كه از حكومت مركزي فرمان ببرد وجود نداشت . بنابراين براي احياي دوباره ان به يك دولت نوگرا و نوساز نيازمند
بود تا بتواند اين ارتش را دوباره قدرت دهد و دولت نوگراي رضاشاه از عهده ان بر امد . در سال 1313 او تشكيلات
ارتش را به چهار قسمت مجزا به شرح زير تشكيل داد :
وزارت جنگ
اركان حزب كل قشون
تفتيش نظامي كل قشون
تفتيش مالي و مباشرت كل قشون
نظام سنتي سرباز گيري كه از زمان امير كبير ( 1850 ) برقرار شده بود و ان را "بونيچه" مي خواندند بر اساس
ميزان ماليات مناطق و با تعين تعداد كلي سربازها را در سطح هر ايالت نهاد شده بود.
براي تعيين مشمولاني كه هر روستا نيز بايد معرفي مي كرد روشهاي متغيري بكار ميرفت در بعضي موارد بر اساس
ميزان مساحت زمين زير كشت و در مواردي ميزان مصرفي آب كشاورزي و اينگونه موارد ملاك عمل بود و براي
قبايل نيز تعداد دام ها مبناي محاسبه قرار مي گرفت. اما در زمان رضاشاه با توجه به مسئله سن اين مسئله بررسي مي شد.
قانون نظام اجباري :
قانون نظام وظيفه اجباري در مجلس پنجم در شانزدهم خرداد 1304 مطرح شد و از طرف نمايندگان نيز به اتفاق
اراء به تصويب مجلس رسيد . سردار سپه سعي كرد ان را به جريان اندازد ودر مدت كمي نيز ان را در سراسر
مملكت به اجرا در اورد و بر اساس اين قانون وصف شده " همه افراد مذكر كشور اعم از اينكه ساكن شهرها باشند
و يا ساكن روستاها و با جزء قبايل باشند ويا متوطن در خارج از كشور قرار دارند مؤظف به انجام خدمت نظام در
سن 31 سالگي مي باشند" .
ايجاد ارتش متحد الشكل :
ارتش مدرن و حرفه اي رضاشاه كه تكيه گاه اصلي رژيم بود با سركوب كليه جنبشهاي محلي و همينطور حذف
نيروهاي گريز از مركز نخستين دولت متمركز را در دوران معاصر به وجود اورد.
از عمده ترين وظايفي كه اين ارتش از عهده ان بر امد حفظ نهاد سلطنت و احياي استبداد ايراني (پاتريمونياليسم)
بود . و رضاشاه با استفاده ازجذب امكانات مالي و افزايش كادر اموزش ديده به ايجاد يك ارتش متحدالشكل پرداخت.
كليه اقداماتي كه براي نوسازي ارتش بكار گرفته شد همه ناشي از اهداف رضاشاه در نوسازي اقتدارگرايانه بود .
بطور مثال در زمينه قانون نظام اجباري علاوه بر نوسازي در ساير قسمتها ي اداري جامعه در ايجاد يكپارچگي نيز
موثر بود.او توانست با ان روحيه نظامي گري خود يك ارتش مدرن و متحدالشكل را ايجاد كند
رضاشاه از زماني كه حتي به عنوان سردار سپه شناخته شده بود به خاطر نيازي كه در ارتش احساس مي كرد در فكر حمايت از اين صنعت بود .
فصل چهارم
راه شوسه و راه آهن :
دولت براي تمركز بيشتر و بهتر به جاده ها و مسيرهاي مناسب نياز مبرم داشت. و هدف از اين كه اين اقدام سياسي
بوده است ويا يك اقدامي نظامي با ذكر قرينه و توضيح مناسب ان مي پردازيم .
قرينه عبارت است از اينكه رضاخان زمانيكه در مقام وزارت جنگ فعاليت داشت به اين امر مبادرت ورزيد و اين
بدان معنا است كه هدف نظامي وي ايجاب ميكند تا اين اصلاحات صورت گيرد . و مورخ توجيه گر رضاخان جناب
عبدال..ناجي بوده است . شروع اصلاحات رضا شاه در زمينه ساختن راه شوسه را زماني مي داند كه وي در مسند
وزارت جگ بوده است.بنابراين همانطور كه گفته شد رضا شاه از زمان وزارت تا سلطنت در فكر احياي راههاي
شوسه بوده و در اين زمينه نيز به موفقيتهايي دست زد .
اما ميتوان به بزرگترين نو اوري زمان سلطنت رضا شاه كه وي را بسيار خشنود كرد و نشانگر صميمانه ترين و
جزء حساس ترين كارهايش بود عبارت بود از تاسيس راه آهن سراسري ايران.
به علت موقيعت جغرافيايي ايران و ايجاد ارتباط بين شرق و غرب هميشه از آرزوهاي ديگر رجال اين سرزمين نيز
بوده . هرچند دولت ايران در سال 1273 ه – ق امتياز خط اهن را به اتباع خارجي داده بود تا سال 1300 ه – ق
هيچ خط اهني ايجاد نشد.
از سال 1304 دولت ايران تصميم گرفت با احداث خط اهني درياي خزر را به خليج فارس متصل كند در نتيجه در 9
خرداد 1304 قانون ان به تصويب مجلس رسيد و تصميم گرفته شد اين راه اهن بدون كمك خارجي و از طريق تامين
ماليات در داخل بودجه ان را تامين وشروع به ساخت ان بپردازند.ودر نتيجه با استفاده از ريل استاندارد شروع به
ساخت ان كردند و براي اينكه از دست اينگليسيها در جنوب دور باشند بندري را به نام شاپور بنا نهادند و در شمال
نيز از دست روسها بندرجديدي به نام بندر شاه ساختند به اين ترتيب اين خط از بندر شاه تا بندر شاپور كشيده شد .
همين كه عملياتي ابتدايي مساحتي و نقشه برداري و قسمتي از نقشه هاي قطعي در شمال وجنوب تمام شد و مقدمات
كار براي شروع ساختمان فراهم گرديد در روز يكشنبه 23 مهر 1306 رضا شاه در ميان شليك توپ كلنگ نقره اي
را كه حاج مخبر السلطنه رئيس الوزرا ء به دست او داد در صحراي بيرون دروازه محمديه ( ايستگاه فعلي راه اهن
تهران ) به زمين زده شد و ساختمان راه اهن شمال و جنوب شروع شد .
اين راه اهن به شيوه آمريكايي ساخته شده است يعني از دو دريا شروع شد تا حمل مصالح و باربري و ماشينهاي
سنگين و قطعات ماشين الات سهل تر باشد. اين راه آهن تا سال 1320 داراي 224 تونل بود و طول راه اهن از بندر
شاه( بندر تركمن ) تا بندر شاپور ( بندر امام خميني ) نزديك به 1398 كليومتر مربع است .
چون در ابتدا راه اهن برقي نبود لكوموتيوها احتياج به سوخت داشتند . مازوت براي سوخت انها انتخاب شد زيرا هم
در ايران فراوان بود و هم از نظر سوخت و حرارت بر زغال سنگ دو برابر بود. در روز چهارم شهريور 1317
رضاشاه در ايستگاه سفيد چشمه كه بعدا ايستگاه فوزيه ناميده شد اخرين پيچ و مهر خط سراسري را طي مراسمي
تشريفاتي محكم كرد . او شخصا سوار قطار شد و اين مسير را نيز پيمود. به اين ترتيب ساختمان يكي از طولاني
ترين راه اهن هاي اسيا كه در نوع خود بي نظير در جهان بود طي يازده سال كار و با هزينه سي ميليون ليره
اينگليسي با كاميابي به پايان رسيد .
تاسيس راديو تهران :
تاسيس راديو تهران در بهمن 1316 از سوي رضاشاه صادر شد و در مدت سه سال راديو تهران اماده افتتاح گرديد.
راديو روز چهارشنبه 4 ارديبهشت 1319 توسط رضاشاه رسما گشايش يافت. از ده سال پيش مردم به برنامه هاي
راديو برلين و انكارا گوش مي دادند .
در مراسم شروع به كار راديو پس از سرود شاهنشاهي دكتر احمد تين دفتري نخستوزير وقت پيامي حاكي از ابراز
خوشبختي براي شنوندگان ارسال داشت.
برنامه اصلي راديو تهران آموزش و پرورش و امور بهداشتي و فرهنگي و اقتصادي بود كه در خط نطم نوين
رضاشاهي ترسيم شده بودو به تبليغات در مورد نظم نوين و وطن دوستي مي پرداخت.و همينطور روزنامه ستاره دو
روز بعد از افتتاح راديو طي گزارشي اعلام داشت كه از امروز دستگاه اموزشي كه براي پرورش افكار در رشته
هاي مختلف دانش ايجاد شده تعليمات خود را بي واسطه و تاخير به گوش شنوندگان خواهد رسيد و همگي يكسان و در
يك زمان از اين نعمت بهره مند خواهند گرديد.
تاسيس بانك ملي :
يكي از ارزوها و آمال ملت ايران پس از برقراري رژيم مشروطيت ايجاد بانك ملي بود كه همواره مليون ايران
خواستار ان بودند و بالاخره لايحه ان در تاريخ اسفند 1305 از طرف دولت تقديم مجلس شد ودر ارديبهشت 1306 به
تصويب رسيد . ودر روز 17شهريور 1307 بانك ملي ايران به دست رضاشاه طي مراسمي افتتاح شد.سرمايه اوليه
بانك به موجب اساسنامه مصوب هيت وزيران دو ميليون تومان بود و بعد در تاريخ 14 تير 1314 به سي ميليون
افزايش يافت . و در باره شعبات بانك قرار شد پس از تكميل شعبه مركزي به ايجاد شعبات در بازار و شهرستانها
بپردازند. بانك ملي كه در ابتدا با رقابت بانك شاهي روبرو بود اما با استقبال مردم از بانك ملي اقدامات بانك
شاهنشاهي بي اثر ماند . چون نشر اسكناي به عهده بانك شاهي بود رضاشاه تصميم گرفت كه اين امتياز را براي بانك
ملي بگيرد در نتيجه طي مذاكراتي با بانك شاهي به مبلغ 250 هزار ليره موفق شد امتياز نشر اسكناس براي بانك ملي
بگيرد . بانك ملي سري جديد اسكناس هاي خود را در سال 1311 منتشر كرد و اين سري اسكناسها از 5ريال بود تا
500 ريال و دومين سري نيز در سال 1312 چاپ شد و اين سري از 5 ريال تا يكهزار ريال بود.
نخستين سنگ بناي بانك ملي در سال 1312 در خيابان فردوسي در محل سابق بانك استقراضي كه طبق قرارداد
1921ايران و شوروي به ايران واگذار شده بود كار گذارده شد
بهداشت و درمان :
فهرست عمده اقدامات انجام گرفته درباره خدمات بهداشتي و درماني در سالهاي اوليه به قرار زير است :
در اواخر سال 1299 ش و اوايل سال 1300 تاسيس بنگاه پاستور ايران در تهران
- تاسيس و تكميل بيمارستان وزيري تهران
وضع مقررات براي تجديد و ممنوعيت اد ويه مخدوه
در سالهاي 1304و 1305 استخدام و اعزام پزشكان به شهرستانها
در سال 1306 اصلاح و توسعه قرنطينه هاي سرحدي
بناي قرنطينه مكمل در سال 1307 در قصر شيرين
خريد كشتي موسوم به ابن سينا براي امور صحي در خليج فارس و ضد عفوني كردن كشتي هاي وارده به
ابهاي ايران
يكي ديگر از اين خدمات ميتوان به انستيتوي پاريس اشاره كرد و بهترين انگيزه اي كه دست اندركاران انستيتوي
پاريس را واداشت تا به تاسيس شعبه اي در ايران دست زنند اين بود كه به منظور مطالعات كاربردي و بررسي هاي
كه بر مشاهدات عيني و واقعي استوار باشد به اين ترتيب اقدام به ساخت ان كردند بنابراين معلوم مي شود كه انگيزه
ساخت اين موسسه و توسعه و تكميل ان نياز مردم محروم كشور بوده كه از وجود بيماريها رنج مي برده اند.
وزارت بهداري در سال 1320 تاسيس شد و تا قبل از ان اداره اي به نا اداره كل صحيحه عهده دار امور مربوط به
بهداشت و درمان بود و اين اداره را وزارت كشور تحت پوشش داشت .
اصلاحات اداري :
يكي از اقدامات و اصلاحات رضاشاه در مورد تغيير ماهها بو كه در ان ماههاي عربي و تركي به فارسي تغيير كردند
زيرا بعد از غلبه اعراب بر ايران ماههاي عربي جانشين ماههاي فارسي شده بود تا اينكه در تاريخ
11 فروردين 1314 مجلس شوراي ملي با صلاحديد رضاشاه كه تاريخ ساليانه مملكت به هجري شمسي روي اورند و
تمام ادارات از اين پس بايد از تاريخ هجري شمسي استفاده كنند .
يكي ديگر از اصلاحات اداري به مسئله ثبت احوال مي باشد . اين سازمان در سال 1305 تاسيس شد و از اين پس
شناسمه در ايران براي اولين بار باب شد زيرا تا قبل از اين مردم هيچ گون كارت شناسايي نداشتند ولي با وجود امدن
اين سازمان رضا شاه دستور داد كليه القابي كه مردم دارند لغو گردد و همه باييد داراي نام خانوادگي گردند و ان را
اجباري نمود.
يكي ديگر از گامهاي بزرگ در مورد حقوقداناني بود كه تحصيلكرده بودند به اين ترتيب بنا شد اين حقوقدانان داراي
تحصيلات اروپايي به جاي روحانيون در وزارت عدليه شروع به كار كنند .در سال 1305 براي اولين بار در تاريخ
حقوق ايران محاكمه توسط "هيات منصفه" پديد امد مقررات اين موضوع علاوه بر اينكه ناظر بر موضوعات مؤثر
در ازادي افراد بود اما با عرف شرعي مغايرت داشت . بر اساس اين عرف سوگند شاهدان در خصوص يك جرم ادعا
شده در حضور حاكم شرع صورت ميگرفت و او حق تفسير قوانين شرعي را داشت.
فصل پنجم
صنايع غذايي :
صنايع غذايي چون نياز اوليه دولت بود مورد تشويق و اصلاح قرار گرفت. اما به دليل وابستگي و شديد و دخالت
دولت در اين امر نتوانست موفقيت چنداني به دست اورد و در مواردي نيز با صرر فراوان و مقرون به صرفه نبودن
به ختم اين موضوع انجاميد . اما در زير به چند مورد از دست اورد هاي اين دولت در مورد اين مسئله مي پردازيم :
- ثبت تولين كارخانه ارد سازي در سال 1308
- كارخانه كنسرو ماهي در بندر عباس
- كارخانه روغن نباتي
- كارخانه تهيه مشروبات الكلي در سال 1308
- كارخانه دخانيات در سال 1317
- كارخانه قند كه اولين كارخانه قند سازي كه در سال 1272 ش كه در كهريزك نصب شده بود و با كمك
خارجيان اداره مي شد دومين كارخانه قند سازي در كرج در سال 1311 احداث شد.
صنايع نساجي :
نخستين گام هايي كه دولت در تشويق صنعت هاي جديد و مدرن برداشت عبارت بود از : تصويب قانوني در هفت
بهمن 1303 كه به مورد ان ماشين الات صنعتي تا مدت ده سال از پرداخت حقوق گمركي معاف شده اند و اعتبار
قانون مذبور به وسيله ماده 14 متم قانون بودجه سال 1314 تمديد شد
و حمايت هاي مذبور موجب شد تا تعدادي كارخانه ريسندگي تاسيس شوند كه تعداد انها در سالهاي 1320-1312 در
حدود 28 كارخانه مي باشد و مهمترين انها كارخانه ريسندگي و بافندگي ( اصفهان و مازندران ) مي باشند.
اين صنعت نيز نظير ديگر صنايع با دخالت مستقيم دولت همراه بود و ان هم به خاطر نيازي كه دولت رضاشاهي به
پول داشت به وجود امد.
در سال 1302 حاجي محمد حسين كازروني كارخانه وطن خود را تاسيس كرد . از سال 1304 نيز بهره برداري از
ان اغاز شد و اين كارخانه نخستين كارخانه ريسندگي و بافندگي مدرن بود ساخته شد و در ابتدا به كارخانه هفت دست
معروف شد زيرا در محل يكي از ساختمانهاي صفوي به نام هفت دستگاه و يا هفت دست عباسي ساخته شده بود.
افتتاح كارخانه ريسندگي اصفهان نيز با سرمايه سه ميليون و يكصدو چهل هزار ريال در سال 1313 انجام شد . و
اولين مجمع عمومي شركت نخ ريسي و نساجي خسروي خراسان نيز در سال 1313 افتتاح شد.
صنايع شيمياي و فلزي و غير فلزي :
متاسفانه صنايع شيميايي در دوروره رضاشاه تحول چشمگيري نداشت با وجود منابع كاني و همينطور منابع اوليه غني
كه كشور از ان برخوردار بود اين صنعت هيچگونه پيشرفتي نداشت به جزء در چند شهر كشور از جمله كارخانه
سيمان و گليسيرين سازي (در شهر ري ) و مقدمات تاسيس كارخانه ذوب آهن ( در كرج ) و چند كارخانه كوچك
ديگر در تهران از جمله چرم سازي د ر تهران و تبريز و همدان تاسيس شدند.
اولين كارخانه صابون سازي نيز با ظرفيت 2850 تن در سال از سال 1319 شروع به كار كرد .صنعت كبريت
سازي كه از سال 1305 شروع به كار كرده بود در دو شهر ( تهران و رشت ) بودند. صنعت واكس سازي نيز از
سال 1312 فعاليت خود را اغاز كرد. و صنايع فلزي و غير فلزي نيز از سال 1319 شروع به كار كردند.و كارخانه
اسلحه سازي نيز در تهران فعاليت خود را اغاز كرد .
صنعت نفت :
نفت و صنعت نفت در بناي اقتصادي كشور هاي توليد كننده اين ماده گرانبها نقش اساسي را ايفا مي كند اقتصاد ايران
نيز به طور عمده تك محصولي و بر پايه نفت قرار داشته و دارد .در ايران نفت اول به عنوان يك منبع انرژي و بعد
زندگي و اقتصاد مردم كشور را متحول ساخته است و باعث رشد و توسعه اقتصادي گرديده است و همينطور
درآمدهاي حاصل از نفت سبب ترقي و پيشرفت در همه شئون اقتصادي و اجتماعي شده است .
عوائد حاصل از بهره برداري از منابع نفتي هميشه قسمت مهمي از در امد هاي دولت ايران را تشكيل مي داده است .
و اين عوايد از طرق گوناگون و به اشكال مختلف مثل درامد هاي اصلي مانند حق الامتياز و حق الارض و بهره
مالكانه و همينطور ماليات نصيب دولتها مي گرديد. پرداخت ها به دولت به صورت ارض خارجي انجام مي شود
فروش نفت خام و فراورده هاي نفتي نيز رقم عمده از درامد هاي دولت را از صنعت نفت تشكيل مي دهد.
در دوره قاجار ها كه حق امتياز نفت ايران كه به يك شركت انگيليسي واگذار شده بود و حق ناچيزي را در اختيار
ايران قرار ميداد در نتيجه باعث نارضايتي دولت قرار گرفت و دولت رضاشاه قبول به تمديد ان نشد و خواستار لغو
اين قرار داد بود از طرفي شركت انگليسي نيز حاضر به فسق قرارداد نبود در نتيجه با مذاكرات دو طرف بر اين شد
تا قرارداد جديدي با مبالغ جديدي بسته شوند و هردو با ان موافقت كردند .قاجارها كه عوايد نفتي ايران را صرف
مخارج خصوصي حكمرانان مي كردند . ولي پس از دوره قاجار يعني دوره رضاشاه درامد هاي نفتي قسمت عمده
درامد هاي دولت را تشكيل داد كه در بودجه عمومي كشور منظورمي گرديد و از ان براي تامين هزينه هاي سازمان
هاي دولتي و همينطور در ساخت پروژه هاي توسعه استفاده مي شد . و در زمينه هاي اقتصادي و صنعتي از ان
اقدامات اساسي و در خور توجهي در ساخت كارخانه جات استفاده شد.
بنابراين مباني سياست اقتصادي و مالي ايران در دوره رضا شاه را مي توان فهرست وار چنين برشمرد :
- اجراي سياست اقتصاد دولتي ( اتاتيسم ) و ارشادي ( ديرژيسم ) در چارچوب نظام اقتصادي مختلط
- اجراي برنتمه هاي عمراني و تخصيص وجوه زياد به اين امر
- حمايت از صنايع داخلي
- تعادل بودجه
نگاهي كوتاه به اقلام واردات و صادرات در اين دوران نشان مي دهد كه ايران صادر كننده عمده مواد اوليه به ويژه
نفت و كالاهاي سنتي بوده و وارد كننده بيشتر ماشين الات و كالاهاي سرمايه اي بوده است .
شركاي عمده بازرگاني ايران نيز عمدتا عبارت بودند از انگلستان و شوروي و المان نازي وفرانسه وامريكا و ژاپن
و بلژيك و ايتاليا وچكسلواكي و ساير كشورها.
اولين نمايشگاه كالاهاي ايران در سال 1313 براي اولين بار به دستور رضاشاه طي مراسم با شكوهي افتتاح شد
وخود او نيز اولين بار از ان بازديد نمود. او همچنين شركت كنندگان و بازرگانان و صنعتگران وهمينطور از
صاحبان كارخانجات دعوت كرد تا از اين نمايشگاه ديدن نمايند و همچنين انها را تشويق كرد كه هرسال در اين
نمايشگاه شركت نمايند تا هر سال نيز اين نمايشگاه نسبت به سال قبل جامع تر باشد .
صنعت كشاورزي :
كشاورزي كه يكي از مهمترين صنايع كشور به شمار ميرود و مردم زيادي از اين طريق نيز امرار معاش مي كردند
در اين دوره مورد توجه دولت بود .علاوه بر اقداماتي كه براي بالا بردن كيفيت فراورده هاي كشاورزي انجام گرفت
زراعت مكانيزه نيز در اين دوره به وجود آمد. " دانشكده كشاورزي كرج" از سال 1308 شروع به كار كرده بود يك
مركز توسعه كشاورزي به شمار ميرفت. ابتدا يك كارشناس اقتصاد كشاورزي از آمريكا استخدام شد. در سال بعد از
وجود كارشناسان آلماني استفاده شد."مؤسسه دامپزشكي حصارك" در سال 1318 در كرج تاسيس شد. در سال1319
يك نمايشگاه كشاورزي در كرج گشايش يافت. تشكيل اين نمايشگاه كه نشانگر اوج تلاش هاي نظم نوين رضاشاهي
در اين زمينه بود به دولت امكان داد تا نمونه هاي به انتخاب شده از فراورده هاي پيشرفته كشاورزي را به نمايش
گذارد كه اغلب انها نيز در شهرستان كرج توليد شده بودند.دقتي كه براي انتخاب اين نمونه ها به عمل امد به اين
منظور بود كه اهميت اطلاعات به دست امده را در توليدات كشاورزي را در اختيار كشاورزان ايراني كه اصولا در
كار كشت و زرع محافظه كار بودند و با دگرگوني در كشاورزي مخالف بودند را نشان دهند.
فصل ششم
رضاشاه و روحانيت :
با به قدرت رسيدن رضا شاه چالش حكومت با روحانيان وارد مرحله حساس و بحراني خود مي شود زيرا وي باني
رژيمي شد كه سياست اصلي اش مبتني بر سكولاريسم و ناسيوناليسم باستان گرايي و نوسازي يا به عبارت دقيقتر او
به دنبال "غربي شدن " جامعه ايران بود . اجراي اين سياست مستلزم محدود ساختن نقش علما و در انزوا قرار دادن
روحانيت و دولتي كردن ان بود . او با يكسري اقداماتي از جمله تحقير انها و يا ضرب وشتم و حتي قتل انها و
همينطور تبليغات عليه انها و همينطور استفاده از سياست تغيير لباس از همه اين اقدامات در جهت سياستش استفاده
كرد.
اهداف رضاخان با مذهب دو گانه بود . از يك سو مذهب را علت عقب ماندگي ايراني مي دانست و مي خواست ان
را از ميان بردارد. از سوي ديگر در جامعه مذهبي يك دستگاه مستقل اجتماعي مي ديد.مي خواست براي تحكيم
حكومت مطلقه دولت اين نهاد را از هم بپاشد و بدين ترتيب از ارباط و تجمع مردم جلوگيري كرد
رضاشاه روحانيون را رقيب قدرت خود و همينطور مانع پيشرفت كشور مي دانست و اين ديدگاه از سوي حتي برجته
ترين مامور انگليسي "ريپورتر" به وي القاء مي شد و با پي گيري سياسي تدريجي انها را ابتدا از صحنه سياسي و
اجتماعي و سپس از هر گونه ابراز وجود محروم كرد .
از سال 1306 سياست گذاري در مورد روحانيت اغاز شد .اولين قدم براي هر گونه اقدام شناخت لازم از تعداد
وميزان نفوذ اجتماعي وسياسي و توانايي هاي مالي روحانيان در سراسر كشور بود.به لحاظ سياسي بايد اقدامات
رضاشاه عليه مذهب و متعاقبا تقويت روند گيتانه را بايد در چارچوب تلاش هاي وي براي كاهش نفوذ سياسي
روحانيون به عنوان رقباي دولت و مخالفين دولت مطلقه سلطنتي دانست . در اين مورد نيز رضاخان موفق بود به
طوري كه در اواسط دهه 1310 با اينكه در قوانين مملكتي هنوز عنصر اسلامي مشهود بود اما روحانيون عملا از
حيطه قضاوت و دادگستري كنار گذاشته شده و در حوزه تعليم و اموزش نفوذ خود را كاملا از دست داده بودند علاوه
بر اين با تسلط دولت بر مو قوفات و قدرت مالي روحانيون نيز رو به كاهش گذاشت.
سياست رضاشاه درباره عشاير :
ايلات و عشاير كه جزء اركان اصلي اين كشور در زمانهاي قبل بودند در عصر رضاشاه نيز از اهميت زيادي
برخوردار بودند .عشاير مردماني بودند كه هم از نظر سواركاري و هم از نظر تيراندازي شجاع بودند و همينطور
انها نيز شكارچيان قهاري نيز بشمار ميرفتند اما همين عشاير در دوران قاجارها نا آرامي هايي را در كشور به وجود
اورده بودند و هر براي حكومت مركزي مشكلاتي را به وجود مي اوردند ولي حكومرانان تن پرور قاجار هيچگاه
نتوانست انها را مهار كند و هميشه انها مشكلاتي را براي اين حكام به وجود مي اورد .
اما با روي كار امدن دولت نوگراي رضاشاه و همينطور ارتش قدرتمندي كه رضاشاه داشت با كمك ان توانست به اين
غائله خاتم دهد او توانست اين عشاير را سركوب كند . او با دستگيري رؤساي ايلات توانست نا ارامي ها و
شورشهاي انها را براي هميشه خاموش كند .او شروع به اسكان دادن اين عشاير در يك جاي ثابت انها را مجبور كرد
تا از كوچ روي خود دست بردارند و در اين راه نيز به موفقييت رسيد.
زنان و تحولات جامعه :
تغيير لباس و كلاه و رفع حجاب و بعضي رفرمهاي ديگر در ايران كه تقليدي از تركيه بود . رضاشاه پيوسته خود را
با كمال اتاتورك مقايسه مي كرد ودر 12 خرداد 1313 بود كه به اين كشور مسافرت كرد و در بازگشت به كشف
حجاب اقدام نمود . رضاشاه بعد از مراجعت از تركيه سعي داشت بيش از يبش اداب و رسوم و خصوصيات غرب را
در اين كشور رواج دهد و هر گونه مانع را از سر راهش بردارد.او براي اين كار محتاج مقدمات بود . مجالس و
جشنها وجلسات سخنراني بر پا شد در تهران و بعد در شهرهاي شمال و سپس در ساير شهرها در راه كشف حجاب
اقدام نمود . ابتدا با وجود سابقه طولاني حجاب كار پيشرفتي نداشت تا اينكه در روز17 دي 1314 در دانشسراي
مقدماتي جشني برپا شد و خود رضاشاه حاضر گرديد و زن و دختر هايش يدون حجاب شركت كردند و سعي نمودند
به موضوع جنبه تبليغات دهند . در همين جشن بود كه وكلا و وزرا نيز زنهاي خود را بدون حجاب آورده بودند
ومساله حجاب را به عنوان باز يافتن حقوق زن همراه ساختند . رضاشاه سخنراني كرد همه را به كشف حجاب تشويق
نمود و بعد جشني هم در مجلس شورا برقرار گرديد كه تمام نمايندگان با بانوان خود در جشن نهضت زن شركت
كردند . تلگرافها مبادله گرديد و از ان به بعد معمول گرديد كه جشنها برپا گردد و مزاياي كشف حجاب گفته شود .
رضاشاه در پي كوبيدن مباني مذهب وتغيير روشهاي شرقي و وادار ساختن مردم به پذيرش آداب و سنن غرب حتي
در صدد تغيير شكل لباس و كلاه بر آمده بود . گويا فرهنگ اسلامي ايران ميبايست بكلي دگرگون شودو در اينجا بود
كه مسئله متحدالشكل كردن افراد نيز مطرح گرديد .
كشف حجاب و تحميل لباس و كلاه اروپايي و استعمال عناوين غربي در ادارات و مؤسسات دولتي و همچنين اعزام
پي در پي دانشجو يان ايراني به اروپا از اين جمله سياستهايي بود كه دولت در جهت جايگزيني فرهنگ اسلامي با
فرهنگ اروپايي را در دستور كار خود در تحول جامعه قرار داد.
به سرگذاردن كلاه اروپايي ( كلاه شاپو ) براي مردان اجباري شد . در سال 1307 كارمندان دولت مجبور به پوشيدن
لباس به فرم غرب شدند در نتيجه كت وشلوار و كلاه پهلوي لازم و نپوشيدن ان و عدا رعايت ان موجب اخراج
كارمندان مي شد .
موضوع كشف حجاب زنان در ميان تمام جريانات فرهنگي رضا شاه بيشتر مورد توجهش بود با جديت نيز مسئله را
پيگيري كرد و در وحله اول علي اصغر حكمت وزير معارف در جريان دقيق تصميم جديد قرار گرفته و مسئوليت
تهيه برنامه اي منظم جهت آماده سازي مقدمات كشف حجاب به عهده گرفت. اين برنامه در چهار محور تنظيم شده
بود :
- ايجاد كانون بانوان
- تشكيل تدريجي مجالس جشن و خطابه به گونه اي كه دختران در انجا با روي باز در صف دانشجويان قرار گرفته
و با ايران خطابه هاي اخلاقي و سرود هاي مخصوص مدارس هم آواز شوند.
- انتشار يك سلسله مقالات به نظم و نثر در جرايد كه همه به زبان پند و اندرز بود و با انتقاد از عادات معمولي
حجاب و نقاب سخن مي گفت
- اداره مدارس ابتدايي تا سال چهارم به صئرت مختلط توسط زنان
نتيجه گيري
با روي كار آمدن دولت نوگراي رضاشاهي فرايند نوسازي آغاز شد . با وجود تاثيرات فكري مشروطيت و حضور
طبقه جديد تحصيل كردگان غرب در كنار طبقه حاكم بيش از هر عامل ديگري سبب رويكرد پهلوي اول به مدرن در
كشور سازي منجر شد . رضاشاه به تاسيس ارتش مدرن دست زد زيرا مدرن سازي ارتش را باعث نوسازي ساير
بخشهاي جامعه مي دانست.
رضاشاه با جذب امكانات مالي و افزايش كادر آموزش ديده و ايجاد ارتش متحدالشكل و تاسيس دانشكده افسري به رشد
طبقه متوسط جديد ياري رساند. طبقه افسران به عنوان بخشي از حاملان فرايند نوسازي در عرصه دگرگوني هاي
اجتماعي نقش موثري داشتند. كليه اقداماتي كه براي نوسازي ارتش نيز به كار برده بود ناشي از اهداف رضاشاه در
نوسازي اقتدار گرايانه وي بود.
به طور مثال قانون نظام اجباري علاوه بر نوسازي در ديگر قسمتهاي اداري جامعه در ايجاد يكپارچگي مؤثر
بود.نوسازي فرهنگي و دگرگوني اجتماعي نيز از جايگاه ويژهاي برخوردار بود.تاثيرات فكري نهضت مشروطيت و
حضور طبقه جديد تحصيل كردگان غرب در كنار طبقه حاكم كه كعتقد بودند جامعه سياسي را بايد از طريق
دموكراسي و بر پايه دگرگون سازي فرهنگ سنتي به فرهنگ مدرن به پيش ببرد و از اين طريق عظمت و تمدن
گذشته را بر پايه جديد در ايران بنيان نهاد و در واقعچشم انداز سياست هاي اين دوره است. تلاش هايي كه در اين
زمينه ها صورت گرفت چيزي نبود كه بر پايي نضامي گري رضاشاه برخاسته باشد بلكه تبلور خواستها و آرمانهاي
روشنفكراني بود كه تنها راه رسيدن به تمدن غرب را دوري از سنتها و به كار بردن اصلاحات و نوسازي در جامعه
ايراني مي دانستند.
اصلاحات و نوسازي رضاشاه بر سه محور ناسيوناليسم وباستان گرايي و تجدد گرايي و مذهب زدايي
مي چرخيد .در محور ناسيوناليسم رضاشاه تاثير نهدهاي نو پديد و ترويج باستان گرايي با تاكيد بر يكتا يي نژاد آريايي
به تاسيس فرهنگستان پرداخت. و همينطور سيستم تمركز كامل در پايتخت موجب ايجاد ديوانسالاري فزاينده و فعالتر
شد. وهمراه با الگوي زندگي شهرنشيني در تهران به ديگر شهر ها نيز سرايت كرد. دولت رضاشاه به طور كلي
اصلاحاتي اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي و سياسي را در درون ساختار جامعه و فرهنگ سنتي انجام داد كه گرچه
مقاومتهاي گوناگوني را بر مي انگيخت اما يك مرحله ضروري در تحول ساختاري جامعه و دولت سنتي در ايران را
تشكيل داد.
منابع و مآخذ
1- آزادار مكي/ تقي . انديشه نوسازي در ايران : دانشگاه تهران 1379.
2- آهنگران / محمد رسول . اصلاحات اقتصادي رضاخان و تاثير عوامل خارجي . تهران : مركز اسناد انقلاب اسلامي.
3- احتشام عليايي / علي محمد . ايران و رضاشاه كبير . تهران : دانشگاه تهران.
4- استفاني / كرويئن . ارتش و تشكيل حكومت پهلوي در ايران . ترجمه غلام رضا بابايي . تهران : خجسته 1377
5-استفاني / كرويئن . رضا شاه و شكل گيري ايران نوين و دولت و جامعه در دوران رضا شاه . مترجم : مرتضي ثابت فر1383.
6- امين / سيد حسن . كارنامه غني تحولات عصر پهلوي . تهران : دايرة المعارف ايران شناسي. 1381.
7- اميني / عليرضا و ابوالحسن شيرازي / حبيب الله . تحولات سياسي اجتماعي ايران ازقاجاريه تا رضاشاه . تهران:قومس 1383.
8- اميني / عليرضا .تحولات سياسي و اجتماعي در دوران پهلوي . تهران : صداي معاصر 1381.
9- پيرنظر / هوشنگ . هرچه كاشتيم درو كرديم ( خاطراتي از كارگزاران رژيم گذشته و روند نوسازي). تهران1384.
10- خليلي خو / محمد رضا . توسعه و نوسازي در دوره رضاشاه . تهران :دانشگاه شهيد بهشتي 1373 .
11- صادقي / فاطمه . جنسيت و ناسيوناليسم وتجدد در ايران (پهلوي اول ) . تهران:قصيده سرا1384.
12-صفائي / ابراهيم . رضاشاه كبير و تحولات فرهنگي. تهران: وزارت فرهنگ.
13- طبري / احسان .يك تحليل عمومي جامعه ايران در دوره رضا شاه . تهران : وزارت فرهنگ.
14- مكي / حسين .تاريخ بيست ساله ايران . تهران : مرواريد1363.
15- نفيسي / سعيد . تاريخ شهرياري شاهنشاه رضاشاه پهلوي . تهران :شوراي مركز جشنها .1344.
16- نيازمند / رضا . رضا شاه از تولد تا سلطنت . تهران : جامعه ايرانيان .1381.
17- نوبخت / حبيب الله . شاهنشاه پهلوي .تهران :مطبعه مجلس.
18- ساعي / احمد .مسائل سياسي – اقتصادي جهان سوم .تهران :سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها 1377.