مقاله نگاهي به سيره هاي پيامبر اعظم 19 ص (docx) 25 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 25 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
نگاهي به سيره هاي پيامبر اعظم
مقدمه : ظهور نور
شب يخبندان زمين بود جهان راغباري از جهل ونوميدي فرا گر فته بود وانديشه هاي گمراه در زمين روان بود ند بت ها در هيبت هاي گوناگون سر بلند ميکردند انسان ها بسان رمه هاي بي شبان در کج راهه هاي بي مقصود زمين سر گردان بودندبيش از همه سر زمين سوخته حجاز بود که در اتش ايين هاي پوسيده جاهلي مي سوخت اسمان را خورشيدي دو باره مي بايست تا ذوب کند يخبندان زمين را کي خواهد امد ان پيام اور اخلا ق وسعادت تا جان هاي تشنه را با فرمان هاي زلال اسمانيش سيراب کند همان رسولي که پيامبران پيشين وعده امدنش را داده بودند وشب در راه رسيدن به طلوع صبح جمعه 17 ربيع اول بود مصادف با همان سالي که اصحاب فيل قصد ويراني کعبه کردند وبه سنگ سجيل معذب شدند که ناگهان زمين لرزيد جهان تيره وتار شد گويي زمين خسته از ستم در تلاتم تولدي بزرگ بود ابليس قصد رفتن بکرد تا خبر از اين دگر گوني بگيرد که باشهاب تير هابي نوراني رانده شد وندا امد که ديگر جايي در هيچ اسماني ندارد ابليس که پس از تولد حضرت عييسي ع به هفت اسمان ميرفت پس از تولد ان حضرت از سه اسمان منع شده بود به يارانش گفت بگردند در زمين وعلي ن دگر گوني را که باعث منع او ا زچهار اسمان شده بود بيابند چون برفتند وبي خبر باز گشتند خود در پي ان حادثه بزرگ رفت ودر ان صبح در خشان بود که بت ها در هر جاي زمين به رو افتادند ايوان کسرا بلرزيد و14 کنگره ان سر نگون شد اتشکده فارس از پس 1000 سال افروختن به خاموشي گراييد درياچه ساوه که دوران درازي مورد پرستش بود فرو رفت وخشکيد وادي خشک وبرهوت "سماوه" را اب گرفت پادشاهان اقاليم زمين لال شدند وتخت هايشان واژگون شدند علم کاهنان سر نگون شد سحر ساحران باطل ونداي از اسمان در گوش زمينيان طنين انداخت (جاء الحق وذهق الباطل انم الباطل کان ذهوقا ) وسر انجام چشم انتظاري به سر رسيد و محمد (ص) پايان پيامبران برگزيده متولد شد شب يخ بندان زمين از خورشيد وجودش گرم شد انديشه هاي يخين ذوب شدند وملائک مهربان هستي پراکنده هاي زمين راجمع کردند تا شان انساني در چاه جاهليت سقوط نکند
نگاهي به سيره هاي پيامبر از نظر الف : اجتماعي ب : اقتصادي ج : جهاد? : مديريتي الف : اجتماعي : قران کريم شخصيت پيامبر اسلا م را " اسوه" معرفي ميکند ومسلمانان را به پيروي از ايشان فرا ميخواند (( لقد کان لکم في رسول اله اسوه حسنه : پيامبر براي شما الگوي نمونه است ))دسترسي به چنان الگوي والا مسلمانان را از تقليد هاي خود سري ها بي برنامگي ها ونيز سر در گمي ها در بي راهه ها نجات مي دهد وانها را با را ه ورسم درست زنگي اشنا ميسازد نااشنايي با زندگاني پيشوايان اسماني سبب مي شود مسلمانان از روش هاي ديگر متاثر شوند وراه وروش ناب اسلامي را با ادات واداب وسنن ملي وقومي غلط وانواع بدعت ها بيالايند نمونه هاي زيادي از اين گونه اداب غلط را ميتوان در زندگي مسلمانان يافت که نتيجه انحراف انها از اسلام ناب محمدي است شخصيت ملکوتي ان حضرت ان حضرت چنان است که شناخت کامل ان براي کسي ممکن نيست وحتي سخن گفتن در باره او کار بس دشواري است کسي را اين توانايي نيست که در تمام زمينه ها چون او باشد اما اين وظيفه همه مسلمانان است که تا جايي که ميتوانند خود را شبيه او سازند ودرس زندگي را از او بياموزند به جاي پي روي از اين وان واداب غلط اجتمايي ويا فر هنگ هاي منحط به وي اقدا کنند وتا انجا که ميتوانند پا جاي پاي او بگزارند ما با دسترسي به چنان شخصيت والا واموزش هاي اسماني او خود کفا وبي نياز از ديگران داريم که سرمايه بزرگي براي پيشرفت است بعد هاي اجتماعي : 1- نماز در نظر رسول خدا (ص)پيامبر اکرم (ص) علاقه زيادي به نماز داشت و ميفرمود (( قره عيني في الصلوه : روشني چشم من در نماز است ))پيامبر اکرم نماز را به ستون چادر تشبيه کرده ومي فرمود اگر ستون چادر ثابت وپا بر جا باشد طناب ها وميخ ها وپوشش ان پا بر جا خواهد بود وگر نه با شکست ستون هر يک از انهاد سودي نخواهند داشت از اين پيام ميتوان در يافت که روح دين توجه به خدا وار تباط با اوست اگر چنين توجه وار تبا طي در کار نبا شد ساير امو نيز سودي نخواهد داشت2- تلا ش وفعاليت :پيا مبراکرم (ص) از دوران کودکي پر تحرک وعلاقه مند به کار وفعاليت بود سراسر زندگي پيامبر اکرم وساير پيشوايان اسلام تلاش وتحرک بود از خواب واستراحت زياد منع ميکردند وکار را وسيله رشد وشکوفايي روحي ومعنوي انسان معرفي مي نمودند امام علي (ع) فر مودند : تفريحي بهتر از کار نيست يعني کار علا وه بر اينکه وسي له تامين معاش است وبه رشد اقتصادي جامعه ورسيدن به استقلا کمک ميکند رد عين حال وسيله ايجادنشاط روحي و از ميان رفتن افسردگي است واذا در سلامت رواني انسان بسيار موثر است 3- سادگي و بي الايشي :پيامبراکرم (ص) به کم ترين مقدار از نعمت هاي دنيا قناعت مي کرد وکم مينوشيد وکم ميخورد وجامه اي ساده مي پوشيد اما در عين سادگي طر فدار فلسفه فقر نبود مال وثروت رات به سود جامعه وبراي صرف در راههاي مشروع جامعه لازم ميشمرد زندگي او در خانه بي تکلف واکنده از عشق وصلح ومحبت خانوادگي است از غذا هايي که به ان رغبت نمي کرد عيب جويي نمي نمود روي زمين با بي نوا يا ن غذا مي خورد به يار ان خود مي فرمود خوشبخت ترين مردم در نظر من مومني است متعلقاتش کم واز نماز بهره مند باشد 4- پاکيزگي واراستگي :پيامبر اکرم (ص) به پاکيزگي واراستگي توجه خاصي داشت خانه پيامبر با همه سادگي هميشه پاکيزه بود ميفرمود محوطه جلوي خانه خود را جارو بزنيد وتميز کنيد از ناشسته رها کردن ظرف هاي غذا وظروف اب وغذا را بدون سر پوش گذاردن نهي مي کرد دستور داده بود اب ها را مطلقا الوده نسازند ودر موقع شستشوي بدن داخل نهر ها نشوند مي فر مود خداوند ژوليدگي والودگي را دشمن ميداند5-عفو وگذشت :چشم پوشي از خطاي ديگران وگذشتن از حق خود از سجاياي بارز پيامبر اکرم (ص) بود اما نبايد فراموش کرد که ان همه عفو وگذشت همه مر بوط به مواردي بود که جنبه هاي شخصي داشت ولذا در مسايل اصولي وعمومي با کمال قدرت وصلابت عمل ميکرد وتا احقاق حق نمي نمود ارام نمي گرفت در اجراي عدالت ودفاع از حق قاطع وسخت گير بود توصيه وخواهش هيچ کس اور ا از اجراي عدالت باز نمي داشت 6-معاشرت با مردم :رفتار پيامبر (ص) با مردم به قدري محبت اميز بود که مردمان اور ا براي خود پدري مهر بان ودلسوز مي دانستند ودر دشواري ها ومشکلا ت زندگي به او پناه مي بر دند به ياران خود ميفرمود بدي هاي يکديگر را پيش من باز گو نکنيد زيرا دوست دارم بادلي خالي از کدورت باشما معاشرت داشته باشم هنگامي که يکي از اصحاب راغمگين وپريشان مي ديد با شوخي کردن اور را مسرور مساخت ومي فرمود خداوند کسي را که با ترش رويي با برادرانش روبرو شود دشمن ميداند شوخ طبع وبذله گو بود اما هيچ وقت از حريم ادب ووقار خارج نميشد ودر اين کار زياده رويي نمي کرد هر کسي به خانه ان حضرت مي رفت با کمال احترام ومحبت با او رفتار مي نمود تا انجا که گاهي ردا وبالا پوش خود را زير او پهن واز حضور او بلند نمي شد تا وقتي که خود او بلند شود وقتي با مردم مي نشست سعي مي کرد تاانجا که مي شد با انها هماهنگ شود اگر در باره امور معنوي سخن مي گفتند با ان ها همراهي مي نمود واگر در باره امور ظاهري ودنيوي حر ف مي زدند براي اظهار مهرباني با انها هم سخن ميشد 7- حقوق همسايه:پيامبراکرم(ص) به مراعات حقوق همسايه تاکيد بسيار مي کرد ومسلمانان را سفارش مي کرد که روابط خود را با همسايگان بر مبناي نيکي ومحبت بنيان نهند تا انجا که در غزوه "تبوک" اعلام کرد هر کس همسايه خود را ازار رسانده با ما نيايد روزي خطاب به پيروان خود فر مود هر کس به خدا وروز جزا ايمان دارد بايد احترام همسايه اش را مراعات کند حرمت همسايه مانند حرمت مادر بر فرزند است ب:اقتصادي پيامبر گرامي اسلام براي امور اقتصادي امت خود داراي برنامه هاي خاصي بودند وايشان سعي مي کردند که تعادل اجتماعي را ميان مردم برقرار کنند وفقر را از جامعه دور کنند وطوري بيت المال را ميان مردم تقسيم کنند که به همه به طور مساوي سهم برسد بعد هاي اقتصادي :1-راهي براي مبارزه با فقر :اسلام ديني اجتماعي است وسعادت فرد را از سعادت جامعه جدا نمي داند در جامعه اي که فقر گريبان عده زيادي از مردم را گر فته باشد فرد مسلمان نبايد نسبت به اين نا برابر ي اجتماعي بي اعتنا باشد ونبايد تصور کند که ميتوان فقط با عباداتي مانند نماز وروزه به رستگاري برسند زيرا رسيدگي وتوجه به خلق خدا نيز عبادت است کمک به نيا زمندان به اندازه اي مهم است که در قران به موارد بسيار(دادن ذکات ) که سبب بهبود وضع اقتصادي جامعه وکاهش فقر ميشود در رديف (بر پا داشتن نماز) ذکر شده واين دو عبارت در کنار هم وبا هم توصيه شده است کساني که خود غرق در ناز ونعمتند ودائما ثروت خود را بيشتر وبيشتر مي کنند ودر فکر مرحومان نيستند از اسلام به دورند حضرت علي مي فرمايند " خداوند سبحان روزي فقيران را در اموال ثروتمندان معين وواجب کرده وهيچ فقيري گرسنه نمي ماند مگر به علت انکه ثروتمندي از حق او به نوايي رسيده وخداوند ثروتمندان را در اين کار باز خواست خواهد کرد "يکي از اين راهها بر قراري ماليات هايي مانند ذکات وخمس است اما راه ديگر توصيه به انفاق است اسلام از مسلمانان خواسته تا اگاهانه بدون ترس از حکومت وقانون براي رضاي خدا به مستمندان کمک کنند"انفاق"يک عمل انساني است واسلام همان طور که براي ايجاد رونق اقتصادي انگيزه انساني "مالکيت خصوصي را ناديده گرفت براي تعديل ثروت ومبازره با اخلاق طبقاتي انگيزه انساني رحم و دستگيري از هم مستضعفان را که در هر انساني وجود دارد را فرا موش نکرده است ان کسي که انفاق ميکند بايد بداند هر چند يک عمل انساني واجتماعي پسنديده انجام داد ه اما خود او در معرض يک خطر است وان خطر خود بيني است که ممکن است وي را دچار تکبر کند وبر سر ان بيچاره نيازمندي که کمک در يافت کرده منت بگذارد واو را نارا حت کند2- بر قراري عدالت اجتماعي :چون انسان موجودي اجتماعي است حرکت خدا جويانه او جز در سايه نظام متعادل اجتماعي امکان پذير نيست از اين رو پيا مبران که نداي "ازادي معنوي"در پرتو ايمان به خدا را سر داد ه اند فر ياد" ازادي اجتماعي" در پرتو جهاد ومبارزه را نيز بلند کرده اند پيام انبياء اين نبود که درون را اصلا ح کنيد وبه برون کاري ندا شته با شيد اخلا ق را بسازيد اجتماع خود به خود سا خته مي شد تار يخ زند گاني وقيام پيامبرا ن اکنده است از مبارزات پيامبران با نا همواري هاي اجتماعي مراجعه به قران کريم هيچ گونه ترديدي بر جاي نمي گذارد که بر قراري عدالت اجتماعي يکي از اساسي ترين اهداف مشترک همه پيامبران بود ه است قران در عين حال که همه جا نداي توحيد ويگانه پرستي سر ميدهد مردم را به مبارزات اجتماعي براي به دست اوردن حقوق خود و ديگران فرا مي خواند در جايي مردم را سرز نش مي کند که : "وما لکم لا تقاتلونه في سبيل اله والمستضعفين : چه مي شود شما را چر ا نمي جنگيد ؟ در راه خدا ودر راه مستضعفين در اين ايه براي تحريک به جهاد به دو ارزش تا کيد شده است يکي اينکه راه راه خداست ودومي اينکه انسان هاي بي پناهي در چنگال ستمگران گر فتار مانده وبه استضعاف کشيده شده اند يعني تا کيد به ايجاد عدالت اجتماعي به همين دليل است که بيشتر مخالفين پيامبران را مستکبرين وبيشتر ترفداران انها را محرومين تشکيل داده اندج: جهاد :از اغاز تمدن بشري جنگ وخون ريزي در اجتماعات انساني وجود داشته است وبخش مهمي از تاريخ زند گي بشر در واقع تار يخ جنگ هايي است که ميان ملت ها وجامعه مختلف روي داده است شک نيست که جنگ در کنار تغييرات وتحولات مهمي که در فر هنگ ها وتمدن ها ايجاد مي کند از ان جهت که موجب نابودي انسانها ودستا ورد هاي مادي ومعنوي انها مي شود پديده اي بس نفرت انگيز ووحشت اور است جنگ در اغاز تا سيس جامعه اسلامي نيز وجود داشته وپيامبران وياران او در ميدان هاي نبرد با دشمنان قدم نهاده وپيکار کرده اند مورخان مسلمان و اسلام شنا سان غير مسلمان در باره جنگ هاي صدر اسلام بررسي هاي فرا واني کرده ونظريه هاي گوناگوني ابراز داشته اند بعضي از دشمنان اسلام که مي خواستند چهره اين دين را به صورتي خشن ترسيم کنند با اشاره به اين جنگ ها اسلام را دين شمشير ناميده اند وقدرت منطقي ومعنوي اين ديانت را در گسترش اسلا م ناديده گرفته جنگ ها را عامل بسط وتوسعه اين دين قلمداد کرده اند در سال هاي اوليه بعثت پيامبر وظهور اسلام که مسلمانان در مکه بودند از مشر کان اذار واذيت بسيار مي ديدند اهانت وتحقير شکنجه رفتار دائمي وعادي بسياري از مشرکان با مسلمانان بود هر گاه مسلمين به پيامبر مرا جعه مي کردند واز ايشان اجازه مبارزه ومقابله به مثل مي خواستند پيامبر مي فرمود هنوز به من اجازه جهاد داده نشده است در بينش الهي واسلامي همواره در طول تاريخ در گيري ومبارزه بين حق وباطل وهواخواهان اين دو جنبه در جريان شده است انگيزه اصلي حق وباطل در درون خود انسان ها وجود دارد وبه صورت لهيب هاي خود پرستي سود جويي هوس بازي يا در برابر ان به صورت تمايلات عالي :خدا جويي حق طلبي عدالت خواهي و... تجلي مي کند گرايش به هر سمت سبب مي شود انساني با تمايلات عالي يا فردي با تمايلا ت پست حيواني به وجود ايد ومجموعه افرادي که انگيزه هاي باطل بر انها غلبه يافته تشکيل جبهه باطل را مي دهند وافرادي که انگيزه هاي حق در انها تقويت يافته جبهه حق را به وجود مي اورند ودر گيري ومبارزه اي که بين اين دو گروه بوجود مي ايد گاه انسانها را به زبوني وفساد مي کشاند وگاه دگرگوني هاي اصلاح طلبانه در جهت خير وجامع به وجود مي اورد اسلا م کوشش انسانها وايمان وفدا کاري هدفداري انها را در دگرگوني هاي اجتمايي موثرمي شناسد وضعف وزبوني هوا پرستي را موجب سلطه باطل ميشمارد ولي در هر حال اسلام اينده نهايي تاريخ را در خشان معر في مي کند واز پي روزي نهايي حق بر باطل وعدالت بر ظلم خبر مي دهد از نظر تعاليم اسلامي هر اقدامي- ولو بسيار اندک - که در حمايت از حق صورت مي پذيرد در پيروزي نهايي حق بر با طل موثر استد : مديريت :يکي از ارکان زندگي اجتماعي مديريت است زيرا در اجتماع منافع ومقاصد افراد وسر نوشت اشخاص با يکديگر ار تباط واشتراک پيدا مي کند از همين جا است که هماهنگي بين افراد وواحد هاي اجتماعي هدايت به سوي هدف ونظارت بر ضوابط وارزش يابي کارها ضرورت مديريت را روشن مي سازد در بينش اسلامي همچنين مديريت به عنوان مسئوليتي سنگين همراه با خدمتي گسترده طرح مي شود ومديريت اسلامي مديريت را براي خدمت مي خواهد