Loading...

مقاله طاهره صفار زاده از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى ر

مقاله طاهره صفار زاده از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى ر (docx) 6 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 6 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

طاهره صفار زاده از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شايد اگر نگاهى دقيق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشيم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نيز مى توان شناسايى کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفار زاده» به ويژه پس از انقلاب مورد توجه قرار بگيرد پيوند او با انقلاب و همسويى شعر هاى او با روحيه مذهبى مردم در آن دوره بود. در يک برداشت کلى مى توان شعر صفار زاده را به سه دوره تقسيم کرد. سه دوره که اگرچه گاهى نزديکى هايى با همديگر دارند اما از بنياد و اساس تفاوت هاى چشمگيرى بين آنها وجود دارد. حتى گاهى اين تفاوت ها چنان بارز است که احساس مى شود يا شاعر آنها با هم فرق مى کند. دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوان شاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال ۴۱- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب «سفر پنجم» ادامه مى يابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافيه و شعر کلاسيک کار خود را آغاز کرد و اندکى بعد هم مجذوب شعر نيمايى شد.در اين زمان آنچه در شعر صفار زاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هيچ چيز به صورت جدى نگاه نمى کند. در اين زمان شعر صفار زاده نه تنها با ديگر هم نسلان خود تفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نيز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محيط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و... در اين دوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نيز متاثر مى بينيم. در برخى از شعر ها فروغ فرخزاد تاثير جدى بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البته در اين دوره هم از شعر او نشانه هايى از اعتراض به شرايط فرهنگى جامعه در آن زمان و يا ابراز احساسات عدالت جويانه به چشم مى خورد. گذر «صفار زاده» از شعر نيمايى به شعر بى وزن يکى از بزرگ ترين پيشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بى وزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پيدا کند. زبانى ساده بدون آرايه هاى لفظى. اين زبان بزرگ ترين کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از اين زبان مى توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبديل کند. زبان او سادگى و جسارت خاصى را داشت. شاعر با توسل به اين زبان نه تنها توانست از تقيد هاى وزن و آهنگ کلام رهايى يابد بلکه قالب درستى براى بيان انديشه يافت. همين سادگى زبان براى او زمينه اى شد تا به راحتى بتواند شعر هاى بلندش را بنويسد. شعر هاى بلند براى «طاهره صفار زاده» مجالى بود تا بتواند در شعر به انديشه دست يابد و بدون تاثيرپذيرى از ديگران مفاهيم خاص ذهنى اش را خلق کند. در اين مرحله آرام آرام شعر او از کلام يک شاعر احساساتى فاصله مى گيرد و او فرصتى مى يابد که مفاهيم جديدى را خلق کند. برخى از اين شعر ها بسيار درخشان است، به ويژه آنکه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پيوستگى مناسبى رسيده و دقيقاً آنچه خلق شده شاعرانه است. شايد حتى بتوان گفت که برخى از اين شعر ها نمونه هاى بسيار خوبى براى شعر بى وزن فارسى در دهه ۴۰ محسوب مى شوند. ذهن «صفار زاده» در اين نوع شعر ها، ذهنى پرسشگر و جست وجوگر است. او زمانى که به سراغ فرهنگ اروپايى يا آمريکايى و يا حتى فرهنگ هندى مى رود، داراى ذهنى کنجکاو است که سعى در جست وجوى مفاهيم دارد. او سعى دارد هر پديده اى را به گونه اى ديگر ببيند و هر مولفه اى را به زبان شاعرانه توضيح دهد. در ميان احساسات و بيان شاعرانه او نيز گاهى درمى يابيم که شاعر دچار سرگشتگى است، نمى تواند شکل واحدى را انتخاب کند و حتى نمى تواند از سوژه واحدى صحبت کند. براى همين شعر هاى بلند مى نويسد که بتواند دائماً تغيير مسير داده و در يک شعر موضوعات متعددى را وارد کند. آنچه در شعر او هنوز به چشم مى خورد روحيه روشنفکرى است که از فضاى روشنفکرى جهان در آن سال ها تاثير مى پذيرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در يک کشمکش ذهنى به سر مى برد. نه مى توان گفت فضاى ذهنى غربى را کاملاً مى پذيرد و نه مى توان گفت طرح اندازى جديدى بر اساس شخصيت و نگاه خود به جهان دارد. گويى راه گريزى براى او جود ندارد جز آنکه هر چه را ديده و يا تجربه کرده به زبان شعر بيان دارد.اينگونه شعر هاى «صفار زاده» تا پايان کتاب «طنين در ولتا» ادامه پيدا مى کند. البته در اين ميان نبايد ادامه تحصيل او در خارج از کشور را فراموش کرد چرا که برخورد او با جهان غرب و زندگى در آمريکا تاثيراتى را بر شعر او دارد که انکار ناپذير است. شاعر در اينجا به پلى مبدل مى شود که آنچه در جهان بيرون از او وجود دارد را به شعر منتقل کند.بنابراين مثلثى شکل مى گيرد که يک ضلع آن شاعر است و ضلع ديگر جهان پيرامون او. ضلع سوم يعنى شعر کامل کننده اين وضعيت است و جايى است که شاعر خودش را در پيوند با جهان خارج احساس مى کند. «سفر پنجم» حلقه ارتباطى است بين دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب «سفر پنجم»، «صفار زاده» آرام آرام شرايطى را در شعر تجربه مى کند که بتواند به يک شخصيت منسجم دست پيدا کند. شخصيتى که صرفاً مصرف کننده فکر نيست بلکه توليد کننده انديشه است و انديشه اى را استفاده مى کند که از رابطه او با شعر حاصل شده است. او در «سفر پنجم» سعى مى کند مفاهيم را به سمت بومى شدن و سرزمينى شدن سوق دهد.در اينجا است که او به جاى آنکه از «مظاهر تمدن غربى» در شعر استفاده کند به سراغ مظاهر مذهبى _ دينى مى رود. در واقع چرخش او در همه زمينه ها است. هم اسطوره هاى ذهنى شاعر را در بر مى گيرد و هم دايره واژگانش را و در نهايت مفاهيمى که مى خواهد به آنها برسد اما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش يک حلقه ارتباطى را دارد.«صفارزاده» هر چه به مفاهيم ساده بومى نزديک مى شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرام عوض مى شوند. مرحله دوم شعر او اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مى گيرند. او مى خواهد حرف هايى بزند که ديگر از پيچيدگى خاصى برخوردار نيستند بلکه معنا و مفهوم ساده اى را مى رسانند. «سفر سلمان» که کتاب با آن آغاز مى شود شعر ى است بلند که البته مختصات آن با شعر هاى بلند قبلى او متفاوت است. «سفر سلمان» شکلى روايى دارد . در اين مرحله جاى هر سطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چيدن اين پازل به يک مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصى که از قبل در ذهن او وجود داشته است. در «سفر پنجم» صفارزاده نشان مى دهد که تغييرات عميق و وسيعى در آثار بعدى او به وجود خواهد آمد. تغييراتى که شعر را يکسر متفاوت از آثار گذشته مى کند. «سفر پنجم» براى نخستين بار در سال (۵۶) منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نويسندگان و شاعرانى که بتوان گفت به ادبيات متعهد گرايش دارند چندان زياد نبود. عده آنها بسيار کم و اغلب به صورت کاملاً فردگرا و جداى از هم کار مى کردند. در اين دوره «صفارزاده» زيربناى شعرى خود را به عنوان يک شاعر انقلابى _ اسلامى ساختارسازى کرد. از اين جا به بعد او شعر انقلابى خود را آغاز کرد. اين شعر ويژگى هاى خاص خود را داشت که با کل دوران شاعرى او کاملاً متفاوت بود. شعر در شرايط انقلابى ديگر نمى تواند از پيچيدگى برخوردار باشد .البته در اين شعر هم شور و نشاط تازه اى وجود داشت و هم بى پروا و گستاخ. اين ويژگى هايى که شعر انقلابى را مى سازد اغلب شعر را از ادبيات دور مى کند و به سمت يک اسلحه يا وسيله مبارزه مى برد. «صفارزاده» که در سفر پنجم آرام آرام راهى را تجربه مى کرد که از شعر گذشته فاصله بگيرد و سعى مى کرد شعرش محصول انديشه و تفکر خود باشد اين ژرف نگرى و تفکر در شعر را رها مى کند و تا حدودى هيجان زده مى نويسد. از اين جهت بيشتر مى توان شعر اين سال هاى او را با اوايل دوران شاعرى او مقايسه کرد. شايد به همين دليل احساسى بودن و هيجان زده شدن شعر است که برخى از اولين شعرهاى او نظير «کودک قرن» به شعرهاى انقلابى او نزديک مى شود همانندى بسيارى پيدا مى کند. او از اين طريق به موفقيت در عامه مردم مى رسد چرا که آنچه مردم مى توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضاى شعرى است که حلقه هاى ارتباطى با شعر کلاسيک داشته باشد و صنايع لفظى نه تنها حلقه هاى ارتباط با شعر کلاسيک است بلکه همچون وزن، مردم به شکل علامت آن را همراه ضرورى شعر مى دانند. مسئله در اينجا است که شرايط انقلابى به سرعت ايجاد مى شود و با سرعت بسيار زيادى زبان و ادبيت زبانى خاص خود را خلق مى کند. اما اين زبان به بخش کوتاهى از تاريخ مربوط مى شود و با تغيير آن شرايط زبان هم به سرعت تغيير مى کند. در نتيجه ادبيات اين دوران داراى تنهايى مى شود. در اين ميان شاعرانى که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ويژه انقلاب و پرداختن به مفاهيم انقلاب شعر مى سرايند طبيعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشى مى شود. دوره سوم شعر «صفارزاده» پس از شرايط هيجانى انقلاب شکل ديگري مى گيرد. زمانى که انقلاب پايان يافته و هيجان ها فروکش کرده است. شاعر مى تواند بيشتر به شعر خود فکر کند. فرصت بيشترى دارد که آن را ويرايش کند و از افتادن به دام فضاهاى کلاسيک پرهيز کند.  

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته