پاورپوینت معنویت درمانی و سایر دیدگاه های روان درمانی (pptx) 21 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 21 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
موضوع: معنویت درمانی و سایر دیدگاه های روان درمانی
Spiritual therapy and other psychotherapy approaches
فهرست مطالب
مقدمه.......................................................................................................................................1
معنویت چیست...........................................................................................................................3
ضرورت معنویت در جهان امروز........................................................................................................4
چیستی انسان معنوی.................................................................................................................5
تاریخچه ای از روان درمانی و معنویت...............................................................................................9
نظریه روان کاوی و دین................................................................................................................10
روان شناسی دینی یونگ............................................................................................................11
آلپورت و دینداری........................................................................................................................12
فرانکل و دینداری........................................................................................................................13
درمان انسان گرایی....................................................................................................................14
روان شناسی فرافردی................................................................................................................14
رویکرد های التقاطی و یکپارچه.....................................................................................................15
درمان چند فرهنگی....................................................................................................................15
نظریه رفتار گرایی شناختی ........................................................................................................15
نظریه یادگیری اجتماعی..............................................................................................................16
نتیجه گیری...............................................................................................................................16
منابع.......................................................................................................................................20
مقدمه:
معنویت
spritual
یکی از ضرروتهای بشری است ، آن گونه که می توان انسان را معنویٌ بالطبع دانـسـت . ایـن مـعـنـویت طبعی ، همیشه آدمیان را همراهی می کند و هیچ گاه از سرشت او جدایی نـمـی پـذیـرد. ولی قبل از هر چیز لازم است تا درباره چیستی معنویت و پرسشهای مهم این عـرصـه سـخـن بـگـویـیـم . گـفـتـمـان مـعـنـویـت بـا پـرسـشـهـای فـراوانی از جمله موارد ذیل روبرو است : معنویت چیست ؟ آیا انسان به معنویت نیازمند است ؟ جهت نیازمندی انسان به معنویت چیست ؟ آیا نیاز انسان به معنویت ، همیشگی است یعنی انسان در هر مقطع زمانی و در هر اندیشه ای و در هر عصر ی به معنویت حاجت دارد؟ آیا می توان علاوه برنیازمندی انسان سنتی به معنویت از نیازمندی انسان مدرن و پسا مدرن به معنویت دم زد؟ آیا نیاز به معنویت ، تحقق پذیر است ؟ انسان معنوی از چه کارکردهای معرفت شناختی ، جهان شناختی ، انـسـان شـنـاخـتـی و وظـیـفـه شـنـاخـتـی بـرخـودار اسـت ؟ دیدگاه صاحب نظران ودیدگاه های روان درمانی در مورد معنویت چیست؟
معنویت چیست؟
معنویت تعاریف متعددی دارد
:
معنویت در لغت، مصدر جعلی معنوی و به معنای معنوی بودن است و معنوی، منسوب به
«
معنی» مقابل لفظی و به معنای حقیقی، راست، اصلی، ذاتی، مطلق، باطنی و روحانی است. این اصطلاح همچنین مقابل مادی، صوری، شکل ظاهری، و معنایی که فقط به قلب شناخته میشود و زبان را در آن بهرهای نیست، میباشد. اعتقاد به قدرتی که در جهان عمل می کند (فرهنگ دهخدا.)
معانی دیگر آن عبارتند از؛
احساس ارتباط درونی با تمام مخلوقات زندگی،
آگاهی از هدف و معنای زندگی و رشد ارزش های فردی،
راهی که به معنا، امید، آرامش و صلح درونی در زندگی منجر می شود
.
معنویت اغلب با مذهب همراه است در حالی که بسیاری معتقدند معنویت بدون مذهب نیز رشد می یابد
.
غمخواری، نوع دوستی و تجربه صلح درونی از خصوصیات معنویت است
.
مطالعات نشان می دهد که معنویت نقش بزرگی در فرآیند شفابخشی دارد
چگونه معنویت بر سلامت اثر می گزارد؟
معنویت موجب رشد مهارت های مقابله ای و حمایت اجتماعی می شود. خوش بینی و امید را افزایش می دهد، منجر به احساس آرامش شده و احساس افسردگی و اضطراب را کاهش می دهد
.
معنویت بطور مثبتی بر ایمنی، سیستم قلبی ـ عروقی، هورمون ها و سیستم عصبی تاثیر دارد
.
تـاريخچه اي از روان درمـاني و معنويت :
يكي از نخستين كساني كه اين مسأله را مطرح كرد ويليام جيمز فيلسوف و روان شناس آمريكايي بود. او مي گويد: « ايمان ، بدون شك مؤثرترين درمان اضطراب است.» و اضافه مي كند: « ايمان نيرويي است كه بايد براي كمك به انسان در زندگي وجود داشته باشد، فقدان ايمان ، زنگ خطري است كه ناتواني انسان را در برابر سختيهاي زندگي اعلام مي دارد» .
و در جايي ديگر مي گويد: « ميان ما و خداوند رابطه اي ناگسستني وجود دارد ، اگر ما خود را تحت اشراف خداوند متعال درآوريم و تسليم او شويم ، تمام آمال و آرزوهايمان محقق خواهد شد. » و در جايي ديگر بيان مي دارد : « همان طور كه امواج خروشان و غلتان اقيانوس نمي تواند آرامش ژرفاي آن را برهم زند و امنيت آن را پريشان سازد ، شايسته است كه دگرگونيهاي سطحي و موقت زندگي ، آرامش دروني انساني را كه عميقاًٌ به خداوند ايمان دارد ، بر هم نزند چرا كه انسان متدين واقعي ، تسليم اضطراب نمي شود و توازن شخصيت خويش را حفظ مي كند و همواره آمادة مقابله با مسائل ناخوشايندي است كه احتمالاً روزگار برايش پيش مي آورد . »
كارل يونگ مي گويد:«در طول سي سال گذشته افراد زيادي از مليتهاي مختلف جهان متمدن،با هم مشورت كردند و من صدها تن از بيماران را معالجه و درمان كرده ام ، اما از ميان بيماراني كه در نيمة دوم عمر خود به سر مي برند حتي يك بيمار را نيز نديدم كه اساساً مشكلش نياز به يك گرايش ديني در زندگي نباشد. به جرأت مي توانم بگويم كه تك تك آنها به اين دليل قرباني بيمـاري روانـي شده بودنـد كـه آن چيزي را كه اديـان موجود در هر زمـان به پيرامون خود مي دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها تنها وقتي كه به دين و ديدگاههاي ديني بازگشته بودند به طور كامل درمان شدند.»
روان كاو ديگري به نام بريل معتقد است : « انسان متدين واقعي هرگز دچار بيماري هاي رواني نخواهد شد.»
نظريـة روان كـاوي و دين :
بسياري از درمانگران به شدت غير مذهبي ، يا به ناديده گرفتن معنويت تمايل دارند، يا آن را به عنوانم مكانيسمي دفاعي از قبيل بازگشت ، يا چيزي كه مراجع آن را به طور طبيعي كنار خواهد گذاشت در نظر مي گيرند. اين ديدگاه غالباً مربوط به درمانگراني است كه از فرويد تبعيت مي كنند. با اين همه و با وجود آنكه ديدگاه فرويد دربارة مذهب و معنويت بردنياي روان كاوي تسلط زيادي داشت ، حتي در همان آغاز رونق روانكاوي، ديدگاه مخالفي توسط كارل يونگ بيان شد. يونگ مذهب را نه براساس ايمان و اعتقاد ، بلكه بر حسب تجربه ، در نظر گرفت و گفت كه : « اصطلاح مذهب » به نگرش اشاره دارد كه مختص هشياري تغيير يافته براثر تجربه ماموراء الطبيعه ]نامينوئيسم[ است. ( وست ، ترجمة شهيدي و شيرافكن ، 1383) .
فروید نگرشی بی اعتنا به معنویت و تجربه های معنوی داشته و دین را نشانه روان آزردگی می داند. او نیاز نوع بشر به مذهب را به تجربه های اولیه ی دوران کودکی مربوط می داند که از درماندگی کودک و در نتیجه ابراز نیاز و علاقه او به پدر نشات می گیرد
.
از نظر فروم هر عقيده و فكري تنها در صورتيكه در ساختار شخصيت فرد ريشه و زمينه داشته باشد به شالوده محكمي استوار است. هيچ فكر و عقيده اي از خميرة عاطفي خود نيرومندتر نيست در اين صورت هدف برداشت روان كاوانه از دين و فهم و درك واقعيتهاي انساني در پس سيستمهاي فكري است. كه اين سوال مطرح مي شود كه آيا نظام فكري مزبور از داخل يك خميرة عاطفي ريشه گرفته و توسعه يافته يا يك عقيدة توخالي است؟
پژوهشگران در تلاش خود براي تشخيص واقعيت انساني در پس يك نظام فكري در مرحلة اول بايد نظام مزبور را به عنوان يك كل مورد توجه قرار دهد . مفهوم هر جزء واحد يك سيستم فلسفي و ديني تنها در زمينة كلي آن سيستم تعيين مي شود ( فروم ، ترجمة نظريان ، 1359). ولي فروم عقيدة ديگري كه دارد اين است كه : در بررسي سيستم به عنوان يك كل ناهماهنگي ها و تضادهايي كه در كل وجود دارد حائز اهميت است. كه اين ناهماهنگي ها و تضادها غالباً نمايشگر تضاد بين افكار و عقايد خودآگاه و احساس و عاطفه اي است كه شالوده آن كل قرار گرفته است.
در صورتيكه روان كاو و اساساً به واقعيت انساني در پس دكترينهاي مذهبي علاقه مند باشد متوجه خواهد شد كه گاه يك واقعيت انساني شالوده اديان مختلف و گاه طرز فكرهاي متضاد انساني كه پاية تعاليم بودا ، اشعيا، مسيح، سقراط و اسپيورا را تشكيل مي دهد اساساً يكي است زيرا محتواي آن كوشش براي نيل به محبت، عشق، حقيقت و عدالت است.
يك بيان ديني مي تواند تجلي گاه طرز فكرهاي متضاد انساني باشد چنين بياني را نبايد مورد بي اعتنايي قرار داد بلكه بايد آن را از كلية جوانب و ابعاد كه واقعيت انساني مبناي بعد سوم را تشكيل مي دهد مورد ملاحظه قرار داد ( فروم ، ترجمة نظريان ، 1359) .
روانشناسي ديني يونگ:
یونگ با تایید واقعیت روانی نیاز معنوی و مذهبی در انسان، معتقد است که در نهایت رنج هر فرد روان رنجور را می یابد. رنج برای کسی به شمار می آید که هنوز معنای خود را درنیافته است. یونگ بر خلاف فروید تجربه های معنوی و مذهبی را به عنوان جنبه های بالقوه سالم از هستی انسان در نظر می گیرد. وی معتقد است خداوند یک کهن الگو بوده و تجلی عمیق ترین سطح ذهن ناهشیار
(
ناهشیار جمعی) است. این شکل کهن الگویی از خداوند به عنوان یک واقعیت روانی و به مثابه بعدی فعال در درون زندگی روانی می باشد. همچنین یونگ اعلام داشت بیماری قرن ما بیماری مذهب است در اثر تکنولوژی وجود تعالیم و کوته نظری و تعصب، بشر قرن بیستم لا مذهب شده و سرگشته در جستجوی روح خود است و تا مذهبی نیابد آسایش ندارد. او می افزاید فاصله گرفتن از دین باعث احساس پوچی و بی هویتی در زندگی شده است و داشتن مذهب و آرمان به زندگی معنا و مفهوم می بخشد. البته آن کسی که با شهامت در راه خود شناسی گام گذارد، به خدا شناسی می رسد و در مرحله آخر به تکامل نفس می رسد . از او بسيار نقل مي كنند كه گفته است : « در ميان بيماراني كه در نيمة دوم زندگي ، يعني حدود 35 سالگي هستند، حتي يك نفر را نديده ام كه در حقيقت مشكلش، پيدا كردن ديدگاه مذهبي از زندگي نبوده باشد» (وست، ترجمه شهيدي ، شير افكن ، 1383) .
يونگ با تكيه بـر ناهشيار جمعي نه تنها به لحاظ نظري راهي نو در معرفت بشر به آنچـه از طريـق علـوم تجربي و عقل گرايي قرن نوزدهم قابل وصول نيست، ارائـه مـي نمايـد؛ بلكـه بـه لحـاظ عملي، روشي براي درمان روان نژندي همگاني عصر مـا، پـوچي و بيهـودگي ناشـي از فقدان ارتباط معنوي بشر با ناهشيار، مطرح مي كند. يونـگ در بـاب ديـن، بـيش از هـر موضوعي سخن گفته است؛ زيرا همانگونه كه وي اشاره ميكند بي ترديد، دين يكي از قديمي ترين و عمومي ترين تظاهرات روح انساني است. مهمترين خطاي روش فرويد، از نظر يونگ اين است كه وي نه از موضع روانشناسـي، بلكـه از موضـع فيلـسوف بـا مسئله دين مواجهه داشته است. نگرش فلـسفي بـه انديـشه هـاي دينـي، روي آورد نقـد منطقي و قضاوت است؛ حال آنكه در نگرش روانشـناختي، قـضاوت مغفـول اسـت و شناخت انديشه هاي ديني به منزلة واقعيت (بدون توجـه بـه حقانيـت و عـدم حقانيـت) لحاظ مي شود. فرويد در سطح قضاوت قرار گرفته و صرفاً به دليل روش دگماتيك خود انديشةديني را موهوم پنداشته است و به همين سبب از شناخت واقعيـت ديـن محـروم مانده است.
آلپورت و دينداري:
آلپورت بر آن است كـه احـساسات دينـي نـه مـاهيتي صـرفاً عقلانی دارند و نه كـاملاً غيرعقلانـي؛ بلكـه بيـشتر تلفيقـي از احـساس و تفكـر منطقـي اسـت. در واقـع دينداري، فلسفه اي از زندگي براي فـرد ارائـه مـي كنـد كـه نـه تنهـا مـاهيتي عقلانـي دارد، بلكـه بـه لحـاظ احـساسي و هيجـاني نيـز ارضـاكننده اسـت. بنـابراين، آلپـورت نتيجه مي گيرد كه تمـام اديـان بـزرگ دنيـا نـوعي جهـان بينـي بـراي پيـروان خـود بـه ارمغان مـي آورنـد كـه هـم سـادگي منطقـي دارد و هـم زيبـايي هارمونيـك. آلپـورت معتقـد اسـت احـساسات دينـي مـي تواننـد در فرآينـد تحـول خــود بــر چنــين ريــشه هــاي نابالغانــه اي غلبــه يابنــد و برانگيــزه هــايي كــه از آنهــا سرچشمه گرفته انـد، چيـره شـوند. بـا وقـوع چنـين پديـده اي، ديـن انگيـزة برتـر در زنــدگي فــرد مــي شــود. بــه عبــارت ديگــر، احــساسات دينــي بــه يــك كــنشوري خودمختار در چارچوب شخصيت دست مي يابند.
تلاش هاي زيادي براي تفكيك مذهبي بودن و معنويت سالم و ناسالم صورت گرفته است كه يكي از مؤثرترين آنها، تلاش آلپورت در اين زمينه است.
آلپورت معتقد بود كه ما مي توانيم موضع مذهبي افراد را براساس دو نوع نگرش طبقه بندي كنيم:
1- افرادي كه مذهب آنها ناپخته و بيروني است كه اين افراد از مذهب به نفع خود بهره مي برند گرايش كم عمق فرد به يك مذهب يا فرقة خاص ، توسط خود او و به طور انتخابي شكل مي گيرد تا نيازهاي بعدي او را ارضا كند. در اين نوع مذهب ، توجه فرد به سوي خدا معطوف مي شود ، ولي باز هم اين توجه شامل صرف نظر كردن از خود نمي شود.
2- افرادي كه مذهب آنها پخته و دروني است كه اين افراد انگيزة اصلي خود را در مذهب جستجو مي كنند و با پيوستن به مذهب يا فرقه اي خاص ، در تلاش دروني سازي مذهب و پيروي كامل از آن هستند ( وست ، ترجمة شهيدي و شير افكن ، 1383).