Loading...

پاورپوینت فلسفه آموزش و پرورش صفحات 131 تا179

پاورپوینت فلسفه آموزش و پرورش صفحات 131 تا179 (pptx) 20 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 20 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

به نام خدا فلسفه آموزش و پرورش صفحات 131 تا179 مفاهیم چهارگانه متداول که در آثار فلسفی یا در فلسفه مطالعه میکنیم و مستقیما با آموزش و پرورش ارتباط دارند عبارت اند از : 1: متافیزیک:نخستین مساله در فلسفه ،مساله متافیزیک است.متافیزیک به جهان و آدمی توجه دارد. پرسش مهم در متافیزیک این است: واقعیت چیست؟ یا واقعی چیست ؟ به عبارت دیگر،متافیزیک در پرداختن به جهان،متضمن این پرسش است که ((علل حوادث دنیا چیست؟)) که نظریات آفرینش و تکامل را در بر میگیرد. 2:معرفت شناسی : دومین مفهوم اساسی فلسفه که شاید بیشتر از سایر مفاهیم آن در آموزش و پرورش مطرح می شود ، معرفت شناسی است. 3:منطق منطق،یا اینکه ما چگونه می اندیشیم و چگونه اندیشه های خود را در قالب های کلامی منعکس میکنیم،سومین مساله مهم فلسفه است. منطق به معرفت شناسی ارتباط دارد و شامل 2جزاست:منطق قیاسی واستقرایی وقتی شخص با اصل کل و عام آغاز میکند،و حقایق با رفتار های خاصی را از آن نتیجه میگیرد گوییم منطق قیاسی را بکار می برد. و هنگامی که با چند مورد خاص شروع میکند وسرانجام یک قاعده کلی را از آنها تشکیل میدهد گوییم منطق استقرایی را بکار میبرد. روش علمی در هر دو قیاس و استقرا را شامل می شود. معلم درتدریس از هر دو روش برحسب موضوع درس استفاده میکند و آشنایی او با منطق ،طبعا در کیفیت تدریس او موثر خواهد بود. 4: ارزش شناسی بخش چهارم و مهم فلسفه که برای معلمان و مدارس اهمیت خاصی دارد،ارزش شناسی است.این مقوله دو پرسش مهم زیر را شامل می شود : الف) حق معنوی چیست ؟ ب)زیبایی چیست ؟ ارزش شناسی،علم اخلاق وارزش های اخلاقی را در بر میگیرد، عنوان هایی که به نظر مردم باید مورد توجه و تاکید مدارس باشند. شهروندی خوب،شرافت ودرستکاری،و روابط درست و سالم انسانی همگی در مدارس آموخته می شوند. البته این خصایص همیشه مستقیما آموخته نمی شوندبلکه از یادگیری دیگری نیز حاصل می شوند . ویژگی های فلسفه جدید بدیهی است که هرگاه آدمی در زندگی خویش،مساله نداشت و خود را نیازمند حل آن نمی دید نه فلسفه ای برایش مطرح می شد و نه علم و هنری . و چون تنوع و تعدد مسایل انسانی تابع فرآیند زندگی او هستند وآن نیز پیوسته در تغییر و تحول است پس علم و هنر و فلسفه اونیزمدام درحال دگرگونی خواهد بود. برای فلسفه جدید ویژگی هایی را نام می برند از آن جمله : 1: تبیین جهان را به دانشمندان می سپارد. 2: نظریه شناخت را از راه تحلیل نتایج و یافته های علم به دست می آورند. 3:از نسبت قطعیت دادن به جهان فیزیکی خودداری می کند. 4:طرح تاسیس قواعد اخلاقی را ، تقریبا ، به کلی ترگ گفته است. 5:بیشتر می کوشد روابط میان هدف ها یا روابط بین هدف ها و وسیله ها را در یابد و آنها را محور شناخت قرار دهد. 6:قواعد اخلاقی متداول را معتبر می داند ،چون مردم آنها را می خواهند. 7:فیلسوفان یونانی بر این عقیده بودند که تفکر فلسفی کوششی است برای بهتر زیستن و هراس نداشتن از مرگ.ولی معاصران ما براین عقیده اندکه اندیشه فلسفی طریقه ای است از اندیشیدن برای درک مسئولیت در جهانی که در قبال طبیعت و انسان سلب مسئولیت کرده است . نیاز ما به فلسفه فلسفه به معنا و مفهومی که تعریف کردیم در همه فعالیت های انسان هست و نوع آنرا می توان از کم و کیف اعمال شخص دریافت. به علاوه، فلسفه، کنجکاوی و رغبت به افزایش اگاهی را در شخص برمی انگیزد و او را به تفکر درباره مسایل زندگی سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و ... وادار میکندو همین وضع او را فعال و زنده نگه میدارد. در واقع ما وقتی به فلسفیدن می پردازیم که درباره جهان،دیگران،تاریخ انسان ، حقیقت ف فرهنگ و ...می اندیشم. سید جمال الدین اسدآبادی متفکر اسلامی نیز می گوید: ((فلسفه است که انسان را بر انسان می فهماند و شرف انسان را بیان میکند و طرق لائقه را به او نشان می دهد. هرامتی که روی به تنزل نهاده اول نقصی که در آنها حاصل شده است در روح فلسفی حاصل شده است و پس از آن نقص در سایر علوم و اداب معاشرت آن ها سرایت کرده است. به نظربرخی اندیشمندان ،علتهای نیازآدمی به فلسفه از این قرارند: 1)وجود عقل که معمولا وجه امتیاز انسان از سایر موجودات زنده تلقی می شود. 2)وجود ارزش ها (ضرورت روشن ساختن منشا آنها :عقل یا وحی یا جامعه) 3)وجود اعتقاد یا عقیده 4)وجود هدف(هدفمند بودن آفرینش،هدفمند بودن رفتار آدمی... 5)ضرورت پیشگیری از ابراز شدن انسان،که روز به روز احتمالش فزون تر میشود فرهنگ میدان فلسفه است فرهنگ به ویژگی های یک جامعه یا یک ملت یا یک قوم اطلاق می شود. شامل زبان،آداب ورسوم،خلقیات، ابزارها،نهادها ، افکار،معرفت ،عقاید ، ارزشها و معیارها می باشد. فرد باید درباره فرهنگ موجود خویش و خصوصیات فردی وخانوادگی که داردبیندیشد وبه تجزیه و تحلیل مقتضیات فرهنگ متغیر و در حال تکامل خود بپردازدو وضع موجود و مطلوب آنرا دقیقا مورد مطالعه انتقادی قرار بدهد ،آنگاه نقش خود را در آن انتخاب کندواین سه عمل فلسفیدن را تشکیل می دهد. فلسفه ، همه عوامل و عناصر فرهنگ را در بر میگیرد و فرهنگ میدان کار و فعالیت فلسفه می شود.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته