Loading...

پاورپوینت علل متأخررکود فرهنگ و تمدن اسلامی

پاورپوینت علل متأخررکود فرهنگ و تمدن اسلامی (pptx) 43 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 43 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

به نام خدا موضوع: علل متأخررکود فرهنگ و تمدن اسلامی استعمار کهنه و نو استعمار کهنه از جمله عوامل متأخر تأثیرگذار بر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی استعمار است. در این گفتار کوتاه سعی خواهیم کرد تا با ارائه تعاریف مناسب از استعمار، به تجزیه و تحلیل عوامل پیدایش و تاریخچه ورود آن به کشورهای اسلامی بپردازیم و آثار و پیامدهای آن را بر فرهنگ و تمدن اسلامی ارزیابی کنیم. مفهوم و تاریخچه استعمار استعمار از لحاظ لغوی به معنای آباد کردن است؛ اما از لحاظ سیاسی به معنی حاکمیت گروهی از افراد بر مردم یا بر سرزمین دیگر است. در تعریف دیگر، استعمار به عنوان پدیدهای سیاسی - اقتصادی تعریف شده است که این پدیده حدودا از سال ۱۵۰۰م آغاز شده و در طول این مدت استعمارگران برخی از کشورهای اروپایی مناطق وسیعی از دنیا را کشف کردند و در آنجا ساکن شدند و به بهره برداری پرداختند مارکسیستها به جای کلمه استعمار از کلمه ای مشابه به نام «امپریالیسم» استفاده و امپریالیسم در حقیقت به حکومتی اطلاق می شد که در آن، یک حاکم نیرومند بر بسیاری از سرزمینهای دور و نزدیک حکومت داشت (امپراتوری) ولی بعدها به هرگونه حاکمیت مستقیم وغیر مستقیم کشورهای قدرتمند بر کشورهای دیگر، عنوان امپریالیسم داده شد. پیدایش استعمار با ظهور کشورهای قدرتمند اروپایی آن زمان یعنی انگلیس، فرانسه، پرتغال، اسپانیا و... همراه بود. بعد از کشف راههای دریایی در اطراف افریقای جنوب شرقی (۱۴۸۸ م) و کشف قاره آمریکا در سال ۱۴۹۲ م، مسافرتهای دریایی به منظور استعمار و کشف سرزمینهای جدید آغاز شد. آنها در ابتدا به دنبال طلا، عاج، اشیاء قیمتی و... بودند، اما رفته رفته انگیزه های وسیع تر اقتصادی نظیر تجارت، انتقال مواد اولیه معدنی و کشاورزی به سرزمینهای اروپایی و فروش کالاهای اروپایی به فعالیتهای استعماری وسعت بخشید. کشورهای استعمارگر خیلی زود دریافتند که برای تداوم بهره کشی لازم است که بر جوامع مستعمره خود نظارت سیاسی داشته باشند و حتی فرهنگ آنها را تحت کنترل درآورند استعمارگران در برخورد با کشورهایی که از قدرت بالایی برخوردار بودند و قادر به تسلط کامل بر آنها نبودند، مانند ایران و چین، سعی کردند تا تغییراتی را به منظور حفظ منافع و تأمین نیازهای خود در این کشورها به وجود آورند. مثلا ساختار اقتصادی این کشورها را به گونه ای تغییر دادند که آنها تنها برآورنده نیازهای بازار جهانی شدند و نه برآورنده نیازهای بازار داخلی علل پیدایش استعمار دسته ای از نظریه پردازان استعمار را از بعد سیاسی بررسی و عنوان کرده اند که رقابتهای سیاسی و نظامی قدرتهای بزرگ اروپایی طی قرن شانزدهم و بعد از آن موجب ظهور و گسترش استعمار بود. عده ای دیگر از نظریه پردازان معتقدند آنچه عامل ظهور و گسترش استعمار شد، تمایل دولتها و ملتهای کشورهای قدرتمند به گسترش سرزمینشان و ایجاد امپراتوریهای بزرگ به منظور حفظ و تقویت روحیه ملی و تواناییهای سیاسی و نظامی بود. برخی دیگر از اندیشمندان، استعمار را پدیده ای اقتصادی و محصول توسعه نظام سرمایه داری نوین می دانند. آنها معتقدند که امکانات داخلی کشورهای اروپایی (بازار فروش، مواد اولیه، فرصتهای سرمایه گذاری) دیگر پاسخگوی نیازهای روزافزون آنها نبود و آنها را وادار به دست اندازی بر کشورهای دیگر کرد. برخی دیگر از نظریه پردازان، استعمار را پدیده ای نژادی تلقی می کنند و معتقدند مردمان سفید پوست (اروپاییان) ذاتا از مردم نژادهای دیگر برترند و وظیفه دارند به منظور اصلاح و متمدن کردن مردمان نژادهای دیگر بر آنان حکومت کنند. استعمار در آسیا اولین گروه از کشورهای استعمارگر که به آسیا آمدند پرتغالیها بودند. واشکودوگاما، دریانورد پرتغالی، در سال 1498م از طریق اقیانوس هند به سواحل شمال شرقی شبه جزیره هند رسید و با این اقدام دورة نوینی در روابط اروپا و آسیا شکل گرفت. در این زمان کشورهای بزرگ آسیایی همانند ایران، عثمانی و چین از لحاظ پیشرفت در علوم مختلف کشاورزی و تجارت در سطح بالایی قرار داشتند .. واسکودوگاما نیز بیشتر به دنبال اهداف تجارتی بود اما آلبوکرک، سردار نظامی پرتغال، هشت سال بعد به دنبال فتح سرزمینهای جدید و گسترش امپراتوری پرتغال به این مناطق وارد شد. روابط استعماری اروپاییان در آسیا به دو دوره تقسیم می شود: دوره نخست از سال ۱۴۹۸م آغاز میشود و در سال ۱۷۵۷م با پیروزی نظامی انگلیسیها بر هندیها خاتمه می یابد. اروپاییان در این دوره سعی داشتند تا با بهره گیری از قدرت دریانوردی و سلاحهای آتشین خود به افزایش روابط تجارتی خود با این سرزمینها بپردازند و به محصولات مرغوب آنان مانند ادویه، پارچه و زینت آلات دسترسی پیدا کنند. در همین دوره شرکتهای تجارتی متعددی تشکیل شد که آنها نیز به دنبال دستیابی به امتیازات و انحصار تجارتی بودند. دوره دوم از ۱۷۵۷ تا ۱۸۵۸ است که دخالت اروپائیان غیرمستقیم و کمتر شکل نظامی دارد. برای مثال کشور هند از ۱۷۵۷ م تا ۱۸۵۸ زیر سلطه کمپانی هند شرقی بود و دولت انگلستان فقط دورادور از این کمپانی حمایت می کرد اما از آن پس دولت انگلستان رأسا حکومت هند را در دست گرفت و هند به عنوان(ملک ملت بریتانیا) و تابع پارلمان انگلیس شناخته شد. چین نیز هدف حملات استعماری واقع شد. این کشور با جمعیت فراوان، توجه بازار کشورهای استعماری را به خود جلب کرد. مثلا ارویابان وبه ویژه انگلیسیها به چین تریاک وارد می کردند، دولت چین نیز اقداماتی را برای محدود ساختن این تجارت اتخاذ کرد که نهایتا این جریانات به جنگ تریاک (۱۸۴۲م) و شکست چین منتهی شد. چند سال بعد از این جنگ، فرانسه و انگلستان مشترکا به چین حمله کردند، این کشور را شکست دادند وچین را وادار به دادن امتیازات متعددی در زمینه کشتیرانی، گمرک، تجارت و... کردند استعمار در خاورمیانه و خلیج فارس اروپاییان سعی داشتند تا از طریق اکتشافات دریایی بر حوزه قدرت و تسلط خود بیفزایند و ذخایر بیشتری از ثروت را به خود اختصاص دهند. پرتغالیها در سالهای نخستین قرن شانزدهم پا به خلیج فارس گذاشتند و دریاسالار آلبوکرک پرتغالی، جزیره هرمز را در ۱۵۱۴ م تصرف کرد. آنها در سال ۱۵۱۲م نیز گمبرون (بندرعباس) را که مرکز عمده تجارتی محسوب می شد، اشغال کرده بودند. انها نزدیک به یک قرن بر منطقه خلیج فارس تسلط داشتند تا آنکه شاه عباس صفوی با عقد قرارداد مشترک با انگلیسیها و کمک گرفتن از نیروی دریایی آنها توانست پرتغالیها را برای همیشه ازخلیج فارس بیرون کند، اما انگلیسیها به نفوذ خود در این منطقه ادامه دادند که از جمله دلایل آن، اهمیت سوق الجیشی خلیج فارس بود. منابع نفتی خاورمیانه توجه قدرتهای دیگر مانند امریکا و آلمان را به خود جلب کرد و در اوایل قرن بیستم، نفت این منطقه بین شرکتهای انگلیسی و آمریکایی تقسیم شد. انگلیسیها منابع نفتی قطر، کویت، عراق، عمان و ایران را در دست داشتند و امریکاییها نیز نفت عربستان و بحرین را از آن خود کردند. البته نباید فراموش کرد که کشور ایران در جریان استعمار بیشترین لطمه را دیده است. . موقعیت جغرافیایی ایران به گونه ای بود که به جولانگاه قدرتهای بزرگ تبدیل شد. مثلا انگلستان و فرانسه که بر سر تصاحب هندوستان با یکدیگر رقابت می کردند، دامنه این درگیریها را به ایران کشاندند و آسیبهای فراوانی را بر استقلال سیاسی و اقتصادی آن وارد کردند. در قرن نوزدهم، شکستهای نظامی پی در پی ایران از روسیه و انگلستان دولت قاجار را واداشت تا به منظور حفظ ثبات خود امتیازهای اقتصادی و تجارتی زیادی را به این کشورها اعطا کند و وضعیت این کشور را به حالت نیمه استعماری» مبدل سازد. اقتصاد داخلی ایران نیز نتوانست در مقابل سیل کالاهای وارداتی روسیه و انگلیس مقاومت کند و ایران (همانند هند) تنها به تولید محصولات خام کشاورزی مانند پنبه، توتون و تنباکو پرداخت.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته