پاورپوینت حکایت سعدی . (pptx) 11 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 11 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
حکایت سعدی:
دانشمندی را دیدم ،به کسی مبتلا شده،و رازش بر ملا افتاده . جور فراوان بردی و تحمل بیکران کردی. باری ،به لطافتش گفتم :دانم که توا در مودت این منظور،علتی و بنای محبت برذلتی نیست،با وجود چنین معنی ،لایق قدر علما نباشد ،خود را متحم گرادانید و جور بی ادبان بردن . گفت:ای یار! دست عاب از روزگارم بدار!بار ها درین مصلحت که تو بینی اندیشه کردم و بر جفای او سهل تر آید همی،که صبر از دیدن او، حکمه گویند:دل بر مجاهده نهادن آسان تر است که چشم از مشاهده بر گرفتن.
هر که به او سر نشاید برد گر جفایی کند بباید برد
روزی از دست گفتمش ز نهار چند از آن روز گفتم استغفار
نکند دوست زینهار از دوست دل نهادم بر آنچه خاطر اوست
گر به لطفم به نزد خود خواند ور به قهرم براند او داند
حکایت سعدی:
یاد دارم در ایام پیشین من و دوستی،چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم، ناگاه اتفاق معیب افتاد پس از مدتی که باز آمد ،عتاب آغاز کرد که : درین مدت قاصدی نفرستای؟دریغ آمدم که دیده ی قاصد به جمال تو روشن گرددو من محروم!
یار دیینه ی مرا گو به زبان توبه مده که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند باز گویم نه که کس سیرنخواهد بودن
حکایت سعدی:
گویند خواجه ای را بنده ای نادرالحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت.با یکی از دوستان گفت:دریغ!این بنده با حسن و شمایلی که دارد،اگر زبان درازی و بی ادبی گغت:ای برادر!چو اقرار دوستی کردی توقع خدمت مدار ،که چون عاشق و معشوقی درمیان آمد ، مالک و مملوک بر خاست .
خواجه با بنده پری رخسار چون در آمد به بازی و خنده
نه عجب کو چو خواجه حکم کند وین کشد بار ناز چون بنده