Loading...

پاورپوینت ادبیات هفتم کتاب تکمیلی فصل سوم

پاورپوینت ادبیات هفتم کتاب تکمیلی فصل سوم (pptx) 20 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 20 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

خدایا شروع سخن نام توست فصل سوم تکمیلی پایه هفتم در درس پنجم خواندیم که گاهی، نویسنده در یک نوشته بعضی واژه ها را عمدا تکرار می کند تا نوشته اش را زیباتر کند. تکرار واژه گاهی برای تأکید بر پیامی به کار می رود که نویسنده می خواهد به خواننده منتقل کند. شکسپیر، نمایشنامه نویس و شاعر مشهور انگلیسی، در نمایشنامه «شاه لیر» برای این که اوج ناامیدی شاه لیر را بعد از مرگ دخترش نشان بدهد، از زبان شاملیر خطاب به دخترش می نویسد: «تو هرگز بر نخواهی گشت؛ هرگز، هرگز، هرگز، هرگز، هرگز» بعضی وقت ها تکرار، در پایان یک جمله و آغاز جمله بعدی متن را زیباتر می کند: «این واقعه به او زندگی دوباره هدیه داد؛ زندگی دوباره ای که این بار قول داد قدرش را بداند»۔ بعضی وقتها نویسنده ها در آغاز چند جمله پیاپی، یک یا چند واژه را تکرار می کنند تا تاثیر بیشتری بر خواننده بگذارد. برای نمونه، چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسی، در «داستان دو شهر» می نویسد: «آن زمان بهترین دوران بود. آن زمان بدترین دوران بود. آن زمان عصر عقلانیت بود. آن زمان عصر حماقت بود. آن زمان دوره باور بود. آن زمان دوره بی باوری بود. آن زمان فصل روشنگری بود. آن زمان فصل جهالت بود. آن زمان بهار امید بود. آن زمان زمستان ناامیدی بود. ما پیش رویمان همه چیز داشتیم. ما پیش رویمان هیچ نداشتیم». درس ششم: قلب کوچکم را به چه کسی بدهم؟ تکرار نوشتنی 1- واژه (گلدان) از پیوند (گل) + (دان) ساخته شده است و معنای (جای گل) دارد. سه واژه دیگر با همین ساختمان بنویسید که در انها (دان) معنای مکان داشته باشد.اگر (گلدان) را با (ریاضی دان) مقایسه کنیم، چه تفاوتی میان انها به چشم می خورد؟ اکنون اگر (گلدان) را با (گلزار) بسنجیم، به چه تفوت معنایی میان (دان) و (زار)پی می بیرم؟ دان در ریاضی دان بن مضارع از مصدر دانستن است ولی در گلدان پسوند مکان به شمار می آید. تفاوت بین(دال) و (زار) در دان مفهوم مکان اما در زار مفهوم مکان و کثرت و انبوهی و زیادی دارد نمک دان – شکردان – قندان 2- فعل دوم در عبارت (مثل یک گلدان خالی، زشت است و ادم را اذیت می کند) دو بخشی است.به جای ان، چه فعل یک بخشی یا ساده می توان گذاشت؟ می رنجاند از مصدر رنجاندن = اذیت کردن 3- در سوره مبارکه ( الرّحمن) که 87 ایه دارد، ایه ای 31 بار تکرار شده است؛ ان ایه شریه را همرا با معنایش بنویسید. فَبِای آالءِ رَبَّکُما تُکَذَّبانِ پس کدام یک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید درس هفتم: علم زندگانی برومند: (بَر) در اینجا مخفّف یا کوتاه شده (بار) است و بار معنای (میوه) می دهد.(-ومند) شکل دیگری از (مند) است و معنای (دارنده) به واژه می افزاید. پس برومند یعنی (میوه دار) ؛ (نگردد شاخک بی بن برو مند):شاخه کوچک بی ریشه، میوه دار نمی شود. واژه شناسی جابجایی ضمیر اموختیم که نخستین گام در معنا کردن بیت های شعر،سامان دهیِ ان است.گاهی هنگام سامان دهیِ بیت،ناگزیریم ضمیر پیوسته را نیز جابه جا کنیم (با ضمیر در دبستان اشنا شده اید؛در درس دوازدهم کتاب فارسی دو نوع ضمیر _ گسسته یا جدا، و پیوسته _ را فرا خواهید گرفت). اکنون به بیت پایین و شکل سامان یافته اش بنگرید: نمودش بس که دور ان راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم،تاریک بس که ان راه نزدیک ] برای [ _ش دور نمود،گیتی به پیش چشمش تاریک شد. با دقت در صورت سامان یافته بیت در می یابیم که جایگاه اصلیِ ضمیر (-ش) در مصراع دوم،پس از واژه (چشم) بوده است؛ اما در شعر جابه جا شده به فعل (شد) پیوسته است. همچنین(-ش) در مصراع اول را هنگام سامان دهیِ از فعل جدا کرده ایم و پس از (برای) که درون قلّاب افزوده ایم،جای داده ایم. بیتی دیگر از شعر (علم زندگانی) را نیز سامان می دهیم: نگشت اسایش یه لحظه دمساز گهی از گربه ترسیدم،گه از باز اسایش یک لحظه دمسازم نگشت؛گهی از گربه،گه از باز ترسیدم. اینجا هم اشکار است که ضمیر (-م) در اصل متعلّق به واژه (دمساز) بوده،اما در شعر جابه جا شده و به واژه (اسایش) پیوسته است.این جابه جایی را در شعر (جابه جایی یا جَهش ضمیر) می نامیم جُستنی ص35 1- بیتی از شعر بیابید که در بردارنده پرسش انکاری باشد . ز نوکاران که خواهد کار بسیار؟ 2- دو واژه پیدا کنید که در انها جزء (-ک) معنای (کوچکی یا خُردی) را برساند. شاخک _ بامک 3- بیتی جست و جو کنید که در ان،( تشبیه) به کار رفته باشد. تو را توش هنر می باید اندوخت / من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج 4- بیتی بیابید که در ان،(تضاد) به کار رفته باشد. نمودش بس که دور ان راه نزدیک 5- از میان واژه های زیر جفت واژه های هم معنا را بیابید و روبه روی هم بنشانید.(یک جفت واژه متضاد نیز در این میان است) اگاهی – استقلال – افسوس – اندیشیدن – بصیرت – بُن – پذیرفته – تامّل – تقلّا – حسرت – دمساز – راز – ریشه – سازگار- سِر – شکوه – شیوّن – عجز – عطوفت – عظمت – قدرت – کوشش – مستجاب – مویه – مهربانی – وابستگی . دمساز: سازگار ، سِر: راز ، بصیرت: اگاهی ، مویه: شیون ، مستجاب: پذیرفته ، حسرت: افسوس ، بُن: ریشه ، تامّل: اندیشیدن شکوه: عظمت ، مهربانی: عطوفت ، تقلّا: کوشش ، عجز: قدرت ، استقلال = وابستگی نوشتنی ص37 1- صورت سامان یافته مصراع دوم از بیت هفتم، و هر دو مصراع بیت دوازدهم را بنویسید و (جابه جایی ضمیر) را نشان دهید. بیت هفتم: هنوز نوبت خواب تو و ارامش تو است بیت دوازدهم: گهم از دیوار سنگ امد گهم از در گهم سرپنجه خونین شد گهی سر 2- نمودار قافیه شعر را بکشید و قالب ان را بنوسید. قالب: مثنوی 3- با توجه به بخش های واژه (خشکبار) معنای دقیق ان را بنویسید. خشک + بار = خشکبار بار: میوه = میوه خشک 4- هفت واژه بنویسید که در ان (مند) معنای (دارنده) را برساند. ثروتمند – کارمند – نیازمند – ارزومند – هدفمند – دانشمند – سود مند بیت های پایین بخشی از یک حکایت بوستان سعدی است. حکایت را بخوانید و آن را با «علم زندگانی» مقایسه کنید. همی یادم آید ز عهد صِغَر که عیدی برون آمدم با پدر به بازیچه مشغول مردم شدم در آشوبِ خلق از پدر گم شدم براوردم از بی قراری خروش پدر ناگهانم بمالید گوش که ای شوخ چشم اخرت چند بار بگفتم که دستم ز دامن مدار به تنها نداند شدن طفل خُرد که نتواند او راه نادیده بُرد تو هم طفل راهی به سعی ای فقیر برو دامنِ راه دانان بگیر 1 ) هردو تاکید بر استفاده از تجربه های دیگران دارند و می کویند چنان که از تجربه های انسان های مطلع بهره نگیریم دچار سردرگمی و گمراهی خواهیم شد 2 ) قالب شعری هر دو مثنوی است اندیشیدنی ص38 مترادف واژه های ردیف (آ) و متضّاد واژه های ردیف (ب) را در حکایت پیدا کنید. آ. ای، براورده، به خاطر، مشقّت، رتبه، عارفان ای: یا / براورده : مستجاب / به خاطر: ز بهر / مشقّت: رنج / رتبه: درجه / عارفان: اولیا ب. اسان، ناراضی، موافقت، انتها آسان= دشوار / ناراضی= خشنود / موافقت= مخالف / انتها= ابتدا جُستنی ص39 حکایت: دعای مادر نوشتنی ص39 امروزه به جای (خون اندر ان خشک شده بود) چه تعبیری به کار می بریم؟ بی حس شده بود و یا به خواب رفته بود همین طور کز کردی گوشه اتاق که چی بشه؟ خجالت نمی کشی؟ اول که اومدی مث دیوونه ها خونه رو گذاشتی رو سرت، بعدم نشستی تنگ دیوار و آب غوره گرفتی! حالام که ماتت برده و لام تا کام هیچی نمیگی۔ آخه گل پسر، قند عسل، بقیه چه گناهی کرده ن که باید به آتیش تو بسوزن، ها؟ اصلا خودت کلاهتو قاضی کن بين راس میگم یا نه: از یه طرف اون همه قیافه میگیری که ادبیات حالیته و رو دس نداری و کلی فیس و افاده و چه و چه؛ از اون طرف با این نمره های درخشان آبروی خودتو می بری. بعدشم می آی با کمال پررویی داد و قال راه میندازی و عینهو بچه کوچولوها قهر میکنی! بابا دست خوش! آخه چقد مادر تو زجر میدی و نصفه عمر می کنی؟ به خرده م حق بده به دیگرون. چه معنی داره که مادر باید تقاص بچه بازیا و ندونم کاریای تو رو پس بده ؟ تو رو خدا بیا برای یه دفه هم شده، دست از این کارای بچه گونه بردار و مرد و مردونه اعتراف کن که «استعداد ادبیات ندارم» و همه رو خلاص کن. آخه خوش انصاف، خودت بگو چن بار نشستی و این کتاب فارسی رو زیر و رو کردی؟ چن بار این کلمه های قلنبه سلبه رو هی نوشتی و خوندی؟ اما آخرش چی؟ همه ش باد هوا شد... سیاوش، چطو بهت بفهمونم: آقا جون، تو این کاره نیستی! اینا تو كله ات فرو نمی ره. همین نمره پونزده از سرتم زیاده. بی خود حرص و جوش نخور. بی خیال. برو رد کارت! مادر به اتاق سیاوش آمده بود و با دلداری و ناز و نوازش او را آرام کرده بود. حالا سیاوش قدری آرام گرفته بود و نشسته بود کنج اتاق و زانوهایش را بغل زده بود و مثل دیوانه ها با خودش بگومگو و یکی به دو می کرد! املای فارسی: داستان سیاوش 3

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته