Loading...

پاورپوینت مارکسیسم و انواع آن

پاورپوینت مارکسیسم و انواع آن (pptx) 38 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 38 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

موضوع : مارکسیسم و انواع آن درس نظریه و فرانظریه های روابط بین الملل رشته مطالعات منطقه ای خاورمیانه و شمال آفریقا تعریف مارکسیسم مارکسیسم یک سیستم اقتصادی و اجتماعی است که بر پایه تئوری‌های اقتصادی و سیاسی کارل مارکس و فردریش انگلس بنا شده است. دایره‌المعارف انکار‌تا به تلخیص در مورد این مکتب می‌نویسد: «تئوری‌ای که بر مبنای آن، تضاد طبقاتی، عامل اصلی ایجاد تغییرات اجتماعی در جوامع غربی فرض می‌شود» در واقع مارکسیسم، نقطه مقابل سرمایه‌داری است که در همین دایره‌المعارف این‌گونه تعریف می‌شود : «نظامی اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی نهاده‌های تولید و توزیع کالا که مشخصه آن وجود یک بازار آزاد رقابتی است که با انگیزه سود بیشتر هدایت می‌شود.» در تقابل با این تعریف، ویژگی اصلی مارکسیسم، مالکیت عمومی نهاده‌های تولید، توزیع و مبادله کالاست . نظریه ارزش نیروی کار مهم‌ترین بخش نظریه اقتصادی مارکس، نظریه ارزش نیروی کار است. مارکس در این نظریه ادعا می‌کند قیمت هر کالا در دراز‌مدت بازتاب مستقیمی است از تعداد واحد نیروی کاری که صرف تولید آن شده است. مثلاً اگر تعداد نفر/ساعت نیروی کار مورد نیاز برای تولید یک جفت کفش، دو برابر یک کیف است، در بازار و در درازمدت قیمت کفش دو برابر قیمت کیف خواهد بود و این قیمت‌گذاری هیچ ارتباطی به ماده اولیه به کار گرفته‌شده در کفش یا کیف تولیدی ندارد. انواع مارکسیسم مارکسيسم ارتودکس اين تفکر بيشتر در اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بيستم مطرح بوده و بيشتر در سوسيال دموکراسي و مارکسيسم لنينيسم تجلي مي يابد. شايد بتوان راست ترين مشي سياسي مارکسي را در سوسيال دموکراسي آلماني و چپ ترين آن را مارکسيسم لنينيست شوروي دانست. لنين، کائوتسکي رهبر سوسيال دموکراسي آلمان را فرصت طلب مي دانست و متقابلا  کائوتسکي، لنين را به ماجراجويي و اراده گرايي متهم مي کرد . الف- سوسيال - دموکراسي، کائوتسکي (1854-1938)  کائوتسکي معتقد بود که مارکسيسم سخت تحت تاثير تئوري تکامل داروين و همچنين نظريات انگلس به ويژه در آنتي دورينگ قرار دارد. وي کتاب انگلس را شرح کامل و صادقي از اصول و عقايد مارکس مي دانست که در ديالکتيک خود مباني قانون مندي عمومي تکمل طبيعت و تاريخ و انديشه را آشکار مي ساخت وي در کتاب برداشت ماترياليستي از تاريخ به تنظيم نظريات بازمانده از مارکس و انگلس پرداخت، برخي از انتقادات وارده را پاسخ داد و وي اگرچه نقش اراده و عمل انسان را مي پذيرفت ليکن براساس شرايط عيني اقتصادي نيز تاکيد مي کرد که تعيين کننده جهت و ماهيت اراده و عمل انسان است و آدميان همه جا به اعمالي چون «جنگ» و «عبادت» و «عشق ورزيدن» اشتغال دارند. ليکن تفاوت ميان نهادهاي نظامي، مذهبي و خانوادگي به تفاوت در ساختار اقتصادي جوامع مختلف بستگي دارد. کائوتسکي اهداف اصلي انقلا ب سوسياليستي از آزادي سياسي، برابري اقتصادي و عدالت اجتماعي مي دانست و تنها تصرف قدرت به وسيله اکثريت يعني پرولتاريا مي تواند لوازم تحقق اين آمال را فراهم آورد و به اين ترتيب معناي انقلا ب پرولتايي، انقلا ب اخلا قي نيز خواهد بود زيرا اخلا قيات پرولتاريايي را نمي توان از خواست هاي انقلا بي آن جدا کرد. با اين همه از ديدگاه اکونوميستي کائوتسکي، تنها پيدايش شرايط مادي و اقتصادي مناسب مي تواند زمينه انقلا ب را  فراهم آورد. پس وي بر مفهوم آمادگي و بلوغ تاريخي تاکيد مي ورزيد و از بي صبري انقلا بي حتي در شرايطي که توجيه اخلا قي هم داشت، انتقاد مي نمود.   وي از روياپردازان سوسياليست که معتقد به «مدينه فاضله» بودند فاصله مي گرفت. وي مبارزه طبقاتي را روندي طبيعي در جامعه مي دانست و براي تاييد نظريه خود همواره به سخنراني کارل مارکس در سال 1872تاکيد داشت که مارکس مي گفت: «مي دانيم که قوانين و سنت ها و رسوم کشورهاي گوناگون بايد در نظر گرفته شود و انکار نمي کنيم که کشورهايي هستند مثل انگلستان، ايالا ت متحده آمريکا و حتي هلند که کارگران ممکن است از راه هاي مسالمت آميز به آرمان هاي خود دست يابند اما در مورد همه کشورها اين گفته صادق نيست.»  کائوتسکي به رابطه مستقيم و تجربه ناپذير سوسياليسم و دموکراسي معتقد بود و همواره لا زمه سوسياليسم را دموکراسي مي دانست و سوسياليسم بدون دموکراسي از نظر وي معنا و مفعوم نداشت.  و در همين زمينه در کتاب پرولتاريا (1918) مي نويسد:  «از نظر ما سوسياليسم بدون دموکراسي تصورناپذير است. منظور از سوسياليسم نه تنها سازمان اجتماعي توليد بلکه سازماندهي دموکراتيک جامعه نيز هست. سوسياليسم بدون دموکراسي ممکن نيست.»  علي رغم اين که مارکس و انگلس در برخي موارد اخطار کرده بودند که نبايد سوسياليسم را با دولتي شدن اقتصاد يکي و يکسان گرفت و کائوتسکي اين نکته را يکي از اصول نظريه پردازي خود مي دانست و سوسياليسم را به نوع مديريت و ميزان مشارکت کارگران در تعيين اهداف اقتصادي و ازادي فعاليت هاي اتحاديه هاي کارگري مي دانست و دموکراسي را کوتاه ترين، مطمئن ترين و کم هزينه ترين راه براي وصول به سوسياليسم مي دانست.  وي معتقد بود که انقلا ب سوسياليستي ضرورتا در جوامعي اتفاق خواهد افتاد که در آنها سرمايه داري به اوج و کمال خود رسيده باشد. به نظر اراده براي به وجود آوردن سوسياليسم تنها در نتيجه پيدايش صنايع بزرگ ايجاد مي شود در نتيجه وي مخالف انديشه رهبري گروه انقلا بيون نخبه اي را داشت و اظهار مي داشت که:  «توده ها را نمي توان به صورت مخفي سازمان داد. به علا وه يک سازمان مخفي نمي تواند دموکراتيک باشد و چنين سازماني همواره به پيدايش ديکتاتوري فردي مي انجامد.»

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته