پاورپوینت درسی اصول راهنما در شناخت طبیعت (pptx) 18 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 18 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
اصول راهنما در شناخت
طبیعت
چون قرآن یک
کتاب هدایت در جممیع ابعاد زندگی است. بنابراین انتظار می رود که اصول راهنما در پژوهشهای علمی را هم بتوان از آن استنتاج نمود. ما با استنباط از قرآن کریم معتقدیم که علاوه بر اصول متعارفه منطقی ( نظیر اصل عدم تناقض
(
اصول زیر باید راهنمای پژوهشهای علمی قرار گیرد
.
(1) اعتقاد
راسخ به توحید
این اعتقاد حاکی از این است که خداوند تنها خالق و فرمانروی هستی است. همه چیز از او نشأت می گیرد و همه چیز به او ختم می شود ، و غرض از خلقت انسان این بوده که از طریق عبادت پروردگار ، خود را به او نزدیک کند :
« و ما خلقت الجن و الانس الّا لیعبدون »
( ذاریات / 56 ).
•
پژوهش
برای کشف طبیعت
باید
برای فهم عظمت صنع الهی و استفاده از امکانات فراهم شده برای انسان جهت رسیدن به سعادت ابدی
باشد
.
•
از
نظر قرآن شناخت طبیعت نباید صرفاً به خاطر ارضای حسّ
.
.کنجکاوی
بشر باشد، بلکه باید ما را به یاد خالق طبیعت بیندازد
•
این
راهی است که حضرت ابراهیم پیمود و نتیجۀ آن رؤیت ملکوت آسمانها و زمین بود :
« و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون فی الموقنین»
( انعام /
75
).
و این راهی است که همه پژوهشگران بدان دعوت شده اند.
« اولم ینظروا فی ملکوت السموات والارض و ما خلق الله من شیئ ... »
(اعراف 185 )
•
اعتقاد
به توحید باعث می شود که یک پژوهشگر طبیعت را متشکل از تکه های جداگانه نبیند بلکه همه را در ارتباط با هم و ناشی از یک منشاء ببیند
.
•
تجارب
گذشته نشان داده است که دانشمندان همواره در پی این بوه اند که طرحهایی کشف کنند که
همۀ
طبیعت را با آنها بیان کنند
.
لینده
، کیهان شناسی روسی ، بر آن است که
ایدۀ
نظریه های وحدت بخش از ادیان توحیدی الهام گرفته است :
«
کل کیهان شناسی جدید عمیقاً متأثر از سنت ... توحید است ... این ایده که ممکن است جهان را از طریق یک "
نظریۀ
همه چیز " بفهمیم ، ناشی از اعتقاد به خدای یگانه است.
»
•
تفاوتی
که بین دانشمندان مادّی و غیر مادّی وجود دارد این است که گروه اوّل در ظاهر مطلب توقف کرده اند و گروه دوم وحدت تدبیر را ناشی از وحدت مدبّر می دانند. سخن گروه اول این است که :
« و قالو ماهی الّا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلکنها الّا الدهر و ما لهم بذلک من علم، ان هم الّا یظنون »
( جاثیه / 24 )
اما زبان حال گروه دوم آن است که :
« خلق السموات و الارض بالحق ، تعالی عمّا یشرکون »
( نحل / 3 )
قرآن نظم و قانونمندی موجود در طبیعت را ناشی از یگانه بودن خالق آن می داند :
«
لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا ...
»
( انبیاء / 22 )
« ...
صنع
الله الذی اتقن کل
شیئ...
» ( نمل / 88
)
•
نتیجه
دیگری که از تکیه بر اصل توحید حاصل می شود، این است که کاوشگر با توجه به ارتباطی که بین ابعاد مختلف طبیعت می بیند نگرشی توحیدی نسبت به علوم مختلف دارد و هر یک را معرف بعدی از عالم خلقت می داند و هیچکدام را به دلیل عدم آشنائی طرد نمی کند.
(2) اعتقاد
به واقعیت دنیای خارجی ( رئالیسم )
از نظر قرآن دنیای خارج از ذهن واقعیت دارد :
« و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا یبصرون
» ( ذاریات / 21-20 )
« لخلق السموات و الارض اکبر من خلق الناس و لکن اکثر الناس لایعلمون »
(مؤمن / 57 )
«
و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمرّ مرالسحاب ...
»
( نمل /88 )
•
اگر
دنیای خارجی واقعیت نداشت قرآن اینطور موکداً ما را به
مطالعه
طبیعت امر نمی فرمود :
« قل انظروا ما ذا فی السموات و الارض ... »
( یونس / 101 )
•
اعتقاد
به واقعی بودن دنیای خارج از ذهن، اساس تمام پژوهشهای علوم تجربی است و بدون آن هر نوع پژوهش علمی حداکثر
ارزش یک سرگرمی را دارد.
. به قول
اینشتین
:
«
اعتقاد به
وجود
دنیای خارجی مستقل از ذهن، اساس تمام علوم طبیعی است »
و
به قول
پلانک
:
« چیزی که مرا به علم رهنمون شد و از جوانی مشتاق آن ساخت، این حقیقت نه چندان واضح است که قوانین فکرمنطبق برجریان تأثراتی است که ما ازجهان خارج دریافت می کنیم. »
(3) ایمان
به غیب و محدود
بودن
دانش بشری
قرآن به ما می آموزد که دانش بشری محدود است :
« و ما اوتیتم من العلم الّا قلیلا ً »
( اسراء / 85 )
•
واینکه
ما بسیاری از چیزها را با حواس ظاهری خود درک نمی کنیم :
« فلا اقسم بما تبصرون و ما لا تبصرون »
( الحاقه / 39 – 38 )
•
همچنین
به ما می آموزد که باید به غیب، یعنی حقائق غیر محسوس، اعتقاد داشته باشیم :
« ذلک الکتاب لاریب فیه للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب و ... »
( بقره / 3 – 2
)
•
ایمان
به محدودیت دانش بشری و غیب باعث می شود که اولا ً ذهن ما در محسوسات متوقف نماند و ثانیاً در هیچ زمان فکر نکنیم که تمام حقائق را کشف کرده ایم . به قول
سیّد
قطب
:
«
ایمان به غیب، مرحله ای است که انسان چون از آن عبور کرد از رتبه حیوانات ،که جز با حواس خود چیزی را درک نمی کنند، فراتر رفته و به منزل انسانیت قدم نهاده است. انتقال به این مرحله جدید، بینش انسان را در مورد حقیقت هستی به طور عام و هستی خود وی ، و هم در مورد نیروهای نهفته در کیان این هستی، به گونه ای عمیق دگرگون می سازد و در چگونگی احساس و ادراک او در
بارۀ
جهان آفرینش و قدرت و تدبیری که در پس آن نهفته است، اثری شگرف می گذارد. تأثیر این انتقال در واقعیت زندگی بس عمیق است . »
(4) اعتقاد
به وجود نظم و غایت در عالم
(الف) وجود نظم در عالم
در قرآن تأکید زیادی روی وجود نظم در پدیده های طبیعی، هماهنگی بین اجزاء مختلف طبیعت و هدفداری در طبیعت شده است. در مورد نظم، مثلا ، داریم :
« و کل شیئ عنده بمقدار »
( رعد / 8 )
•
قران نظم
و
انسجام مشاهده شده در طبیعت راحاکی
از یگانه بودن خدای عالم می داند ( توحید) :
« ... لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا ... »
( انبیاء / 22 )
« صنع الله الذی اتقن کل شیئ ... »
( نمل / 88 )
•
اعتقاد
به وجود نظم در طبیعت عامل عمده ای در تشویق دانش پژوهان به کشف طبیعت بوده است. این اعتقاد باعث می شود که هرگاه در طی مطالعه پدیده ای موفق به کشف نظم در آن نشویم، آنرا حمل بر کمی اطلاعات خود کنیم، نه بر وجود بی نظمی و حاکمیت شانس در طبیعت ( چنانکه بعضی عالمان امروزی می کنند ). وقتی که در ربع اول قرن بیستم، نظریه کوانتوم تکوّن یافت ، که تعبیر رایج آن حاکی از حکمفرمائی شانس در دنیای اتمی بود، اینشتین آنرا نپذیرفت ، زیرا به وجود نظم در طبیعت معتقد بود.
•
در
عصر ما بعضی از دانشمندان به وجود نظم در طبیعت قائلند، بدون آنکه به وجود خداوند معتقد باشد. اما از نظر ما تنها با توجه به اصل توحید، نظم و انسجام طبیعت قابل توجیه است. لذا امام صادق(ع) در جواب هشام بن حکم که دلیل بر یگانگی خداوند را پرسید، فرمودند :
«
اتصال
التدبیر و تمام الصنع ،
کما
قال عزّ و جلّ لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا»
( ذاریات / 56
).
•
آیاتی
نظیر
:
« و انّ الی ربّک اللمنتهی »
(
نجم / 42 )
« انّا لله و انّا الیه راجعون »
( بقره/156 )
حاکی از بازگشت همگان به سوی حقتعالی است
.
•
از دید قرآن، خداوند خالق و نگهدارنده جهان است و هر چیزی را به اندازه و برای مقصودی آفریده است و در خلقت، عبث جائی ندارد
:
« و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینما لاعبین »
( انبیاء / 16 )
کشف
اصل آنتروپیک، که حاکی از تنظیم ظریف نیروهای طبیعت برای ظهور موجودات ذیشعوراست، حاکی از وضعیت ممتاز انسانها در خلقت است. به قول
پل دیویس
:
« توفیق علوم انسانی و ریاضیات و [ حکمفرمائی ] اصل آنتروپیک، که ظاهراً شرطی برای حضور انسانها است، قویاً حاکی از این است که وجود ما در بنیادی تری سطح با قوانین جهان مرتبط است. بنظر می رسد که ارگانیسم های هشیار یک ویژگی اساسی جهان هستند، بسیار دور از این که محصول فرایندهای تصادفی و فیزیکی بی معنا باشند. آشکار است که جهان می توانسته بگونه ای دیگر باشد. اینکه آن به وضعیت فعلی است و شکل آن مرتبط با وجود ما است، شاهدی قوی بر این است که جهان به خاطر هدفی وجود دارد، و اینکه ... ما بخشی از این هدف هستیم. »
•
منکران
وجود خدا ایده هدف داشتن جهان را
به کلی
انکار می کنند
. مثلاً
اتکینز
، شیمی-فیزیکدان آکسفوردی، در یک مقاله اخیر می نویسد:
« یک آلودگی ناشایست برای نظام تحویلگرا مفهوم غایت است. علم نیازی به غایت ندارد. تمام حوادثی که در سطح مولکولی زیر بنای افعال و فعالیتها و تفکرات ما قرار دارند، بی هدفند و به وسیله سقوط انرژی و ماده به بی نظمی رو به افزایش قابل توضیح هستند»
در پاسخ به اتکینز ،
پل دیویس
می گوید:
«ضعف این استدلال از دو جهت است. اولاً فرض می کند که آنتروپی شاخص مناسبی برای [سنجش] تغییرات کیهانی است.تصمیم بر تمرکز بر روی این کمیت صرفاً یک تصمیم ایدئولوژیکی است...غنا و تنوعی که ما امروز مشاهده می کنیم ، از طریق رشته ای طولانی و پیچیده از فرایندهای خود تنظیم کن و خود پیچیده کننده ، حا صل شده است. از این دید، سرگذشت آشکار جهان تابحال سرگذشت یک غنای شکوفنده بوده است ، نه انحطاط...هیچ چیزی در داخل علم ما را مجبور نمی کند که در مشخص کردن تحول جهان ،آنتروپی را بر پیچیدگی نظام مند ترجیح دهیم.
ثانیاً، من این فرض را که یک سیستم دارای عمر محدود نمی تواند هدف داشته باشد ،به چالش می خوانم. این به وضوح باطل است... اینکه بگوئیم حیات انسانی هدف ندارد ، زیرا هرکدام از ما روزی می میریم ، به طور واضح خنده آور است.»
در پاسخ به سخن مشهور
واینبرگ
که:
« هر چه جهان بیشتر قابل فهم بنظر می رسد، آن بی هدف تر به نظر می آید. »
دیویس
می گوید:
« جهان به نحوی معنا دار نظم یافته است، و دانشمندان دنبال این هستند که بیابند چرا جهان این چنین است که هست. اگر جهان به طور کلی بی هدف است ، در این صورت آن بدون دلیل وجود دارد...[ دراین حالت] نظم جهان مبنائی ندارد ، و عقلانیت نفس گیر آن باید به طور معجزه آسا از بی معنائی نشات گیرد. پس قول مشهر واینبرگ را به نحوی ماهرانه معکوس می کنیم [ و می گوئیم] هر چه جهان بی هدف تر بنظر برسد ، آن غیر قابل فهم تر نیز بنظر می آید.»
• به هر حال ، انطباقات ظریف در تنظیم نیروهای طبیعت برای پیدایش موجودات ذیشعور، توضیح می طلبد. در ادیان توحیدی، خداوند طرّاح جهان بوده و پیدایش انسانها در طراحی او مطرح بوده است. توضیحات دیگر در مورد انطباقات ظریف ثابتهای طبیعت، از قبیل فرض وجود جهان های متعدد، خود بار متافیزیکی سنگینی را حمل می کنند. آنها وجود تعداد زیادی جهان را فرض می کنند تا وجود یک جهان را توضیح دهند. باز به قول
پل دیویس
:
« فرض بینهایت جهان دیده نشده و نادیدنی صرفاً بخاصر توضیح جهانی که می بینیم، بنظر من حمل یک بار اضافی به حدّافراط است. آسان تر آن است که فرض یک خدای نادیدنی را بپذیریم »
(The Cosmic Blueprint )
.
•
بدیهی است که اگر هدفی برای خلقت قائل شویم، تحوّل مخلوقات نمی تواند بدون غایت باشد. از دید قرآن انتهای این سیر آخرت است، جائی که هر چیز به انجام خود می رسد و فرد متقی حضور خدا را می یابد. از نظر قرآن اگر آخرتی در کار نمی بود، خلقت جهان عبث می بود :
« افحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لاترجعون »
( مؤمنون / 116 – 115)