دانلود وضعیت ترکان در عهد ساسانی (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
وضعیت ترکان در عهد ساسانی
بررسی واژه ترک و نژاد ترک
واژه ترک محتملا چند هزاره پیش از میلاد پدید آمده است. این نام در سده های پایانی هزاره دوم قبل از میلاد وجود داشت. برخی از محققان تاریخ و زبان ترکی از جمله خانم “عادله آیدین” بر آنند که نام “ترک” از فعل “دورماق” (ایستادن – توقف کردن) پدید آمده است. روند پیدایی این نام چنین بوده است. فعل دورماق زبان ترکی آذری معاصر، در میان اکثر اقوام ترک آسیای میانه در دوران باستان و معاصر به صورت “تورماق” بکار رفته و می رود. یعنی صدای “د” به “ت” تبدیل می شود. این تبدیل یک تحول عادی فونتیک است.
بخشی از ترکان باستان به سبب ضرورت های اقتصادی زندگی خویش، کوچرو بوده و به صورت اتحادیه های طایفه ای می زیستند.
برخی از قبایل و طوایف این اتحادیه ها، بهره روی، به رهبری پیشوایان خویش از ترکیب اتحادیه جدا شده، یکجانشین شدند. این هنگام دیگر قبایل اتحادیه آنان را “توروگ” (صفت فعلی “تورماق” به معنی ساکن شده ،یکجانشین) نامیدند و این واژه بعدها به تدریج به نام برخی قبایل ترک تبدیل شد.
بعدها با به وجود آمدن دولت “گوی ترک” دو صدای پسین منحنی (قالین دوداقلانان) در واژه ” توروق” تحت تاثیر صدای نازک “اؤ = ö در کلمه گوی (به معنی خدا و آسمان) قرار گرفته و براساس قانون هماهنگی مصوٌت ها در زبان ترکی به “توروک” Türük (گؤی توروک) تبدیل می شود و کلمه اخیر هنگام کاربرد مستقل آن بصورت “توروک” تلفظ می شود. دولت گوی ترک در سده های هفتم و هشتم میلادی قوام داشت.
با رواج الفبای عربی میان ترکان در ادوار متاخرتر این واژه بصورت “تورک” نوشته شده است، از آنجا که در الفبای عربی برای صدای نازک پهن (اینجه دوداقلانان) “او” Ü حرف مستقلی وجود ندارد و این صدا با حرکه مشخص می شود. لذا با اسقاط این حرکه ، کلمه مزبور، هم در تلفظ و هم در کتابت به شکل ”تورک” تحول یافته است.
“ترک” اصطلاحی است که پس از میلاد عمومیت و شمول یافته است. لیکن این واژه مدتها پیش از میلاد بوجود آمده و برخی قبایل ترک به این مسمی گشته اند. این کلمه دارای تلفظ های مختلف بوده است.
ما در منابع عاشوری قبل از میلاد به نام “ترک” بر می خوریم. به نوشته پامپولسکی در منابع آشوری از سکونت “توروگ” ها =ترک ها در حوزه دریاچه ارومیه سخن رفته است. در برخی منابع نشان داده شده است که این گزارش منابع آشوری مربوط به قرن ۱۴ قبل از میلاد است.
در برخی منابع نشان داده است که این گزارش منابع آشوری مربوط به قرن ۱۴ قبل از میلاد است. در منابع اورارتویی نیز اطلاعاتی مبنی بر سکونت “توروخ”ها در ناحیه اطراف دریاچه ارومیه وجود دارد. از آنجا که اطلاعات و گزارشات مذکور منابع آشوری و اورارتوئی اشاره به ناحیه واحدی دارند می توان احتمال داد که گزارش هر دو منبع مربوط به قوم واحدی است. مربوط بودن گزارشات منابع اورارتوئی به چندین سده پس از منابع آشوری بیانگر آن است که این قوم (توروگ ها) قرن های متمادی در اراضی آذربایجان جنوبی سکونت داشته اند.
بنابراین بر اساس منابع موثق تاریخی بطور قطع می توان گفت که از ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد تا ۶۱۲ ق . م . و محتملا پیش و پس از این دوران نیز در اراضی اطراف دریاچه ارومیه قبیله یا قبایل و یا اتحادیه قبایل “ترک” سکونت داشته اند.
به نوشته میر علی سیدوف ”بون ترک”ها در سده چهارم قبل از میلاد در آذربایجان و سرزمین های مجاور آن می زیسته اند. به گفته وی در کتابی بنام “کارتلینی نین مراجعتی” قید شده است که وقتی اسکندر پسران “لوتا” را به فرار وا داشت با “بون ترک”های خشمگین مواجه شد. آنان در سواحل رودکی می زیستند و در چهار شهر سکونت داشتند و “بون ترک” و یا”بون توروگ“ ها نامیده شده اند. محقق گرجی “ی.س.تاکایشیویلی” این قبایل را ترک دانسته می نویسد: «بون ترک ها یا ترکان و یا تورانیانند»
آکادمیسین مار “بون ترکها” را به معنی “ترکان محلی” دانسته است. برخی دیگر از محققان نیز این نام را “هون ترک” دانسته اند. گرجی تفاوتی میان “بون ترک”ها و قیپچاق ها نمی بینند. این امری کاملا طبیعی است چرا که زبان، عادات و رسوم، اعتقادات دینی، شیوه زندگی و… این هر دو قوم یکی بود. هر دوی این اقوام ترک بودند.
به نوشته میر علی سیدوف در برخی زبانهای ترکی از جمله در زبان ترکان کومان، قیرغیز، تاتار و قاراقیرغیز، واژه«بون» به معنی “نسل نژاد” بود بدین ترتیب “بون ترک” به معنی نسل و نژاد ترک بوده است.
از اینرو نیز در میان ترکان اتنونیم هایی چون «بون سووار» (نسل سووار=سابیر)، “بون قیپچاق” (نسل قیپچاق)، ”بون اوغوز” (نسل اوغوز) وجود داشت. بنابراین اقدامی با نام ترک در دوران پیش از میلادهم در آذربایجان سکونت داشته اند.
در سده پنجم میلادی در آذربایجان شمالی “خایلان توروگ”ها و یا “هون”ها سکونت داشتند. بر اساس منابع ارمنی پادشاه آنان “آران” نام داشت. به نوشته منابع، هایلان ترک ها جزو اتحادیه طوایف هون بودند که در اواسط سده پنجم قبل از میلاد در قفقاز شمالی می زیستند.
سیدوف نشان می دهد که واژه “هایلان” در زبانهای ترکی با شقیردی و اغوزی به معنی “برگزیده” و ”محترم”بوده است. بدین ترتیب هایلان ترک به معنی ترکان محتشم می باشد.
تورکوت ها طوایفی بودند که با “تلل”ها می زیستند. از این دو قوم “تلل”ها از اتحادیه هون جدا شده و دچار سختی و مشقت شدند. لیکن تورکوت ها زندگی در کنار هون ها را ترجیح دادند. تورکوت ها در دامنه های کوه های آلتای می زیستند و پیشه آنها آهنگری و تا حدودی نیز دامداری بود.
بدین ترتیب اگر چه قوم ترک با این نام (ترک) بصورت عام از دوران پس از میلاد یعنی از عهد دولت گوی ترک بدینسو معروف گشته لیکن واژه ترک از قرن ۱۴ ق.م شناخته است.
1-1-3- ریشه زبان ترکی
هرمن وانبری (Herman vanberi) می نویسد: زیبایی کمال زبان ترکی تا بدان پایه است که جایگاه آن حتی از زبان عربی که گفته می شود: گویا از طرف زبان شناسان زبده ای ساخته و پرداخته شده سپس جهت استفاده در اختیار آنان قرار گرفته است، نیز شامختر می باشد.
در عین حال ماکس مولر (Max Muller) زبان شناس شهیر قرن ۱۹ م. بر این باور است که :«ابزار گرامری زبان ترکی چنان منظم و قانونمند، چنان کامل می باشد که این تصور را به ذهن متبادر می سازد که شاید بنا به رهنمود یک فرهنگستان، از سوی زبان شناسان خبره ساخته و پرداخته جهت استفاده ارائه شده باشد… زمانی که ما زبان ترکی را با دقت و موشکافی می آموزیم، با معجزه ای روبرو می شویم که خرد انسانی در عرصه زبان از خود نشان داده است.
گفتنی است سازمان بین الملل علمی فرهنگی یونسکو اخیرا طی آماری زبان ترکی را سومین زبان زنده و با قاعده دنیا معرفی کرده است.
داستانهای منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی را، برای نامیدن داستانهای حماسی و قهرمانی و راویان آنها استفاده میکنند. اغوزها سراینده داستان حماسی را اوزان میخواندند که اوزانچی، یانشاق، وارساق و دده نیز عنوان میشد. تقریباً در قرن نهم اوزان جای خود را به عاشیق سپرد. عاشیقها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترک وجود داشتند.
داستانهای حماسی مردمان ترک به چهار گروه اصلی سکایی، هون، گؤکترک و اویغور تقسیم شده است که با توجه به روند تاریخ ترکان است. حلقه سکایی شامل داستانهای تنکا البار و شو، حلقه هون شامل داستان اغوز قاغان، حلقه گؤکترک شامل داستانهای بوزقورد (گرگ خاکستری) و ارگنهقون (گذرگاه صعبالعبور) و حلقه اویغور شامل داستانهای تورییش (پیدایش) و کوچ که با یکدیگر پیوستگی دارند، است.
تنکا البار، اولین قهرمان تاریخ داستانهای حماسی ترکان و پادشاه توران در جنگهای ایران و توران (افراسیاب شاهنامه) است که بنا به حدسی در سده هفتم قبل از میلاد زندگی میکردهاست.
کاشغری خلاصهای از داستان فرمانروای ترک، «شو»، را ذکر کرده که مربوط به مقابله شو با حمله اسکندر ذوالقرنین به ترکستان غربی است.
تعداد داستانهای حماسی ترکان بسیار است. علاوه بر داستانهای حماسی باستانی و حدود هفتاد داستان جدید شامل عناصر باستانی، مؤلفان تاریخ ادبیات دنیای ترک از حدود صد و بیست داستان حماسی جدید نام بردهاند که داستانهای حماسی ماناس، کوراوغلو و آلپامیش از اهمّ آنهاست. سرودن داستانهای حماسی در بین ترکان تا این اواخر وجود داشتهاست که ازنظر شکل و محتوا با سنت داستانپردازی قبلی متفاوت است.
مبتنی بر حوادث تاریخی بودن، حضور مخلوقات خارقالعاده در کنار شخصیتهای واقعی، تعدّد حوادث فوق طبیعی، عموماً منظوم یا دارای نظم و نثر بودن، عدم وجود مؤلف شناختهشده، زبان روان و ساده و برگرفته از زبان مردم و شکل گرفتن در محیط جغرافیایی و زمان خاص و تحول در زمان و مکان وقوع حوادث با مهاجرت ناقلانشان به جاهای دیگر، مهمترین ویژگیهای داستانهای حماسی ترکان است.
زبانهای ترکی به دو دسته کلی شرقی و غربی تقسیم میشود. زیر مجموعههای شرقی زبانهای ترکی عبارتاند قزاقی، قرقیزی و ازبکی و زیر مجموعههای غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی و ترکی آذربایجانی میشوند.
همچنین، زبانهای ترکی به شش دسته جزیی تقسیم میشود.
خانواده چوواش (اُغور یا بلغار)
خانواده شمال غربی (قبچاق)
خانواده جنوب غربی (اُغوز)
خانواده جنوب شرقی (اویغور)
خانواده شمال شرقی (سیبری)
خانواده خلجی (آرگو)
زیرمجموعههای شرقی زبان ترکی عبارتند از اویغوری، قزاقی، قرقیزی و ازبکی، و زیرمجموعههای غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی، ترکی آذربایجانی و خلجی است.
زبانهای ترکی بههمراه زبانهای مغولی، تونگوزی و برخی موارد کرهای و ژاپنی جزء زبانهای آلتایی بهشمار میرفتند ولی امروزه هم نظریه زبانهای اورال - آلتایی و هم نظریه زبانهای آلتایی بهطور گستردهای رد شدهاند و تنها میتوان زبانهای ترکی را تحت خانواده زبانی خود بررسی کرد.
مردم ترکزبان آسیای کوچک و آناتولی پیشتر در ایران، رومی، عثمانیها یا ترکان عثمانی اطلاق میشد که پس از فروپاشی حکومت عثمانی این اصطلاح کنار گذاشته شد. سرزمین مادری ترکهای عثمانی مکانی در آسیای مرکزی نزدیک آلتای است. سلجوقیان مردمی ترک تبار از طوایف آسیای مرکزی بودند، به سال ۱۰۳۷ میلادی وارد ایران شدند و اولین حکومت اسلامی خود را بنا نهادند. سلجوقیان به تدریج قسمتهایی از شرق و مرکز امپراتوری بیزانس روم را به تصرف خود درآوردند؛ و مسلمانان قسمتهایی از امپراتوری روم را تسخیر کردند و قونیه را به عنوان مرکز انتخاب کردند. ایلخانان و بیگلربیگیها بیگلربیگی آناتولی گروهی کوچک از ترکها بودند که توسط بیگلر فرماندهی میشدند. سلطان رومی سلجوق بعد از حمله مغولان حکومتش به پایان خود رسید. بعد از حمله مغولها و تصرف آن، آناتولی به بخشهای مختلف بیگلربیگی تقسیم شد.
اقوام ترک زبانی در ایران زندگی میکنند که و در چندین استان پراکندهاند:
2-1-3- مردم آذری
از بومیان منطقه آران بودهاند. ترکسازی آذربایجان در زمان سلجوقیان و با ورود اولین اقوام ترک اغوز به صورت عمده به آذربایجان شروع شد و مهاجرت آنان تا زمان حکومت مغولان ادامه یافت بهطوریکه بسیاری از نیروهای ایلخانان ترک بودند. در زمان صفویان ترکسازی آذربایجان با نفوذ قزلباشها افزایش یافت. واژه آذربایجان از واژه کهن ولایت «آتورپاتکان» مشتق شده و بیانگر این است که با تغییر زبان، اسامی محلی هر چند با تغییرات اندکی از ترکسازی جدا ماندند.
3-1-3- ترکمن ها
شاخهای از ترکان آسیای میانه معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچنشینی روزگار میگذراندند. تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمنها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سالها به دنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرکها، گروهی از ترکها که اغوز نامیده میشدند، از آنان جدا شده از ناحیه ارخون به طرف آرال و سیردریا کوچ کردند. ترکمنهای ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمنصحرا و اطراف رودخانه اترکوگرگانرود سکونت دارند.
4-1-3- قشقاییها
یکی از اتحادیههای ایلی در ایران است. از اقوام مختلفی از جمله ترک، کرد، لر، عرب و … تشکیل شده که به زبان ترکی قشقائی سخن میگویند. بیشتر افراد این ایل ترک تبار هستند. قشقاییها عموماً بر این باورند که اجدادشان به عنوان قراولان، لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمدهاند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرتهای بزرگ قبیلهای قرن یازدهم میلادی محتملتر است.
5-1-3- افشار
یکی از ایلهای ترکمان جزء گروه قومی ترکهای آذربایجانی هستند. که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای دودمان صفوی را بنیاد گذاردند.
6-1-3- ترکهای خراسان
بخشی از مردمان ترکزبان ساکن خراسان و نواحی همسایه از ترکمنستان تا فراتر از آمودریا هستند. که به زبان ترکی خراسانی سخن میگویند و پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی هستند. جمعیت این گروه در درون ایران و نواحی همسایه با استناد به دانشنامه ایرانیکا بیش از یک میلیون نفر است.
درباره تاریخ حضور اقوام ترک در خراسان اقوال مختلفی وجود دارد.
ایوانوف (۱۹۲۶، ص ۱۵۴) ترکهای خراسان را بازمانده مهاجمان ترکی دانسته که در قرن سوم از ترکستان به خراسان حمله کردند.
فرای و صاییلی (ص ۳۱۵) تاریخ حضور ترکان در خراسان و ماوراءالنهر را به قبل از ورود اسلام به ایران نسبت دادهاند.
در منابع جغرافیایی قرون اولیه هجری نیز درباره حضور ترکان خلج در مناطقی از خراسان بزرگ مطالبی آمدهاست. به نظر یوهانسون (۱۹۹۸، ص ۳۲۵)، قسمت اعظم ترکهای ایران از اخلاف سلجوقیاناند. سلجوقیان از قبایل غز بودند و ترکهای خراسان در اصل بازمانده دستهای از این ترکان غز محسوب میشوند.
ترکهای خراسان را پروفسور دورفر از نسل ترکان سلجوقی میداند. اگر چه قبل ار سلجوقیان گروهی دیگر از ترکان اغوز در زمان سلطان محمود غزنوی به خراسان کوچ کردند ولی انبوه ترکان با فرزندان سلجوق یعنی طغرل و چاغری به خراسان آمدند.
2-3- قبایل ترک
چینیان اتباع خانهای آشینا را «تو کیو میگفتند. این نکته را باید متذکر شد که چینیان در زبان خود مخرج «ر» ندارند. واژه ترک به معنای نیرومند و استوار است. ترکها نخست برضد قبایل ژاژها یا ژوژان که تا آن زمان بر ترکها حکم روایی میکردند، به محاربه پرداختند و در سرزمین مغولستان و آلتای دولت مقتدری تأسیس نمودند. وسعت بعدی این دولت در اثر اتحادی دولتی بین قبایل آسیای میانه در سال ۵۵۲ میلادی در کشور آلتای، خاقانات ترک بوجود آمد و در تاریخ آسیای میانه نقش مهمی ایفا نمود.
در دوران حکمرانی بومین خان، دستههای جلودار اردوی ترکها به سالاری برادر بومین خان، ایستمی خان تا به سرحد ایران رسیدند و در غرب تا سواحل دریای سیاه را اشغال نمودند. در نتیجه امپراتوری خیلی مقتدر بادیه نشینان عرض وجود نمود که سرزمین عظیمی را از کرهتا سواحل دریای سیاه در بر میگرفت. در نتیجه منازعات داخلی در ابتدای قرن هفتم میلادی، خاقانات ترک به دو قسمت خاقانات شرقی ترک و خاقانات غربی ترک تقسیم گردید.
در امپراتوری هون آسیا، یک تانهو، یک انلیک (شاه) و 24 باشبوغ (سرکرده) وجود داشت. انلیک ها، یابغوها و شادها از خانواده تانهو برگزیده می شدند.
3-3- وضعیت جغرافیایی
مردمان تُرک یا تُرکها گروههای قومی اوراسیاییاند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمالغربی چین و بخشهایی از اروپای شرقی ساکناند و به زبانهایی از خانواده زبانهای ترکیتبار سخن میگویند و اشتراکات تاریخی و فرهنگی میان آنها مشاهده میشود.
ترکان ازلحاظ تاریخی و زبانی با گوکترکها، مردمی ایلی که در قرن ششم یک امپراطوری در گستره مغولستان و مرزهای شمالی چین تا دریای سیاه را بنیان نهادند مرتبطاند. مردمان ترک، جز چند استثنا مانند بخش اروپایی ترکیه و منطقه ولگا در آسیا زندگی میکنند. مهمترین پیوند تاریخی آنان، جدا از تاریخ و زبان، این است که جز یاقوتستان و چوواش در سیبری همگی مسلماناند. مردمان ترک را میتوان به دو گروه اصلی غربی و شرقی تقسیم کرد. گروه غربی شامل مردم ترک جنوب غرب اروپا و جنوب غرب آسیا ساکن ترکیه و شمال غرب ایران هستند. گروه شرقی شامل مردم ترک آسیای مرکزی، قزاقستان، و منطقه خودمختار اویغور در سین کیانگ چین هستند.
هامر ـ پورگشتال ذکر کردهاست که طایفه ترک باید همان باشد که در تألیفات هرودوت بهصورت تارژِتااوس (ترگیتاوس) و در تورات بهصورت توقارمه (توغارمه) نوشته شده است.
اقوامی که امروزه ترکتبار و ترکزبان نامیده میشوند در اراضی وسیعی در کشورهای آسیایی و اروپایی زندگی میکنند. از سمت شرق تا قسمتهایی از مغولستان و چین و از غرب تا قسمتهای از یوگسلاوی سابق و سیبری شمالی تا اطراف مسکو یعنی شهر قازان و از جنوب غربی تا مرزهای لبنان و قسمتهایی از قبرس در یک گسترهجغرافیایی بسیار بزرگ پراکنده شدند.
از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم خود و قوم خود را ترک مینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجه بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت. این اقوام عبارتند از:
باشقیرها، تاتارها، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقای، کرائیم، قرهچای- بالکار، کومیک، کریمچاک، آلتاییها، اغوزهای واردشده به آذربایجان، قاجارها، شاهسونها، قرهداغها، قرهپاپاخ، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگوز، اورومچیها، توینی، توفالارها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای ساری، چوواشها، یاکوتها، دولگانها و غیره.
مردمان ترک اول بار در پیرامون اتحادیه شیونگنو (معاصر دودمان چینی هان) ظاهر شدهاند. آنها ممکن است به مردمان شیونگنو، دینگلینگ و تیله مرتبط باشند. بنا بر کتاب وی، مردم تیله بازمانده چیدی، مردمان سرخ دی که با جین در بهار و پاییز رقابت میکردند بودند. قبایل ترک، نظیر خزران و پشنگها یحتمل پیش از امپراطوری گوک ترک یا مغولستان در قرن ششم سالها بهطور ایلیاتی میزیستهاند. آنها اشراف و گلهدارانی بودند که در جستجوی ثروت و مراتع جدید بودند. اولین اشاره به ترکان در متنی چینی است که به تجارت ابریشم ترکان با سغدیان درطول جاده ابریشم اشاره میکند. اولین استفاده ضبط شده از واژه «ترک» بهعنوان نامی سیاسی ارجاعی در قرن ششم است در چینی مدرن توجو تلفظ میشود. خاندان آشینا از لی جین به خانات روران مهاجرت کردند و تقاضا کردند از آنها حفاظت شده به عضویت در اتحادیه آنان درآیند. این قبیله به آهنگری شهره بودند. به آنان در نزدیکی یک معدن کوهستانی زمینی داده شد که شبیه کلاهخود بود. یک قرن بعد، قدرت آنان به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوک را بنیان نهادند. از میان قبایل ساکن شمال چین، پانصد قبیله یا آشینا را میتوان نام برد که از امتزاج قبایل گوناگون پدید آمدند. آنها در پیکار با چینیان در قرن چهارم میلادی شرکت داشتند و به تبعیت هونها درآمدند.
4-3- وضعیت دینی
1-4-3- ادیان پنجگانه ترکان باستان
1-1-4-3- توتمگرایی
بنا به باورهاي بسيار كهن كلنيهاي انساني، يك حيوان و یا يك گياه و درخت به عنوان نياي يك كلن پذيرفته ميشد كه از تقدس برخوردار بود. به اين نماد "توتم" گفته ميشود و باور داشتند که از وجود او خلق شدهاند. اين كلمه از زبان سرخپوستي اخذ شده است. ترکان به آن اونگون üngün اطلاق میکردند که هنوز هم این لفظ با اندک تغییر در آواک پایانی میان عشایر ائلسئون رایج است. توتمگرايان را باور بر اين بود كه همهي افراد كلني از توتمي كه به آن باور دارند آفريده شدهاند. نماد اين توتم را از چوب و يا از سنگ ميساختند و آن را عبادت ميكردند. مانند گرگ، عقاب، خرگوش يا مثلا يك گياه، حتي باران، سنگ و دريا نيز ميتوانست توتم واقع شود. كساني كه توتم را نياي خود ميشناختند. با همديگر خويشاوند به حساب ميآمدند و نميتوانستند با هم ازدواج كنند. زيرا در يك معبد و در مقابل يك توتم (يا بت) عبادت ميكردند.
برخی از محققان اروپایی توتمگرایی را بر اعصار حیات ترکان باستان تسرّی دادهاند. نميتوان انكار كرد كه در ميان تركان، توتمگرايان وجود نداشتهاند. هماكنون در نقشهاي قالي تركمني به نشانههاي فروان نمادهاي توتمگرايي برميخوريم. نشانههای توتمگرايي در ميان تركان شرق و غرب درياي خزر مانند شمنگرايي كم و بيش پيدا شده است. اما هم توتمگرایی و هم شمنگرایی نيز دين گؤي تورك درخود مستهلك كرده است. چنانچه در تاريخ تركان به ايجاد حتي يك بتكده و بتخانه و يا معابدي از قبيل آتشكده برنمي خوريم. اشارهاي به ازدواجهاي درون خويشي مانند زرتشيان و يا منع ازدواج با خويشان عشيرهاي مانند توتمگرايان قبایل سرخپوست، در تاريخ تركان اصلاً وجود ندارد.
خانوادهي توتمگرا مادرمحور و به ديگر سخن مادر شاهي بود. در حالي كه خانواده در ميان تركان پيوسته پدرمحور بوده است. خويشاوندي در توتمگرايي بر رشتههاي وابستگي به توتم قوام ميگيرد، در حاليكه كه در ميان تركان، خويشاوندي خوني مطرح است. مالكيت در توتمگرايي اشتراكي، اما در ميان تركان فردي است. در توتمگرايي سيستم اقتصادي براساس زندگي شكارگري، ولي در ميان تركان برپايهي گلهداري، پرورش حيوانات اهلي و كشاورزي شكل ميگرفت. مهمتر اين كه در توتمگرايي، هر كلني به يك توتم خاص منسوب بود، در حالي كه در ميان تركان فقط به توتم گرگ برخورد ميكنيم كه همهي تركان به آن انتساب داده ميشوند. اين گرگ نيز بيش از توتم بودن، از زندگي گلهداري تركان پديد آمده است و بر خلاف توتم هاي ديگر كه كلنيها را رو در روي هم قرار ميداد، باعث اتحاد تركان ميشد. نميتوان گفت كه توتم گرگ در ميان تركان ماهيت ديني پيدا كرده است. هيچگاه تركان در مقابل گرگ عبادت نكردهاند، بلكه در مقابل او حسي ناشي از ترس و احترام داشتند. اسطورههاي تركي حاكي از اين است كه اولين نياي تركان را گرگ خاكستري مادهاي شير داده است. از اينرو تركان اين حيوان را خوش يمن ميدانستند. من از كودكي به یاد دارم كه مادربزرگم در گوشهاي از مطبخ دست قطعشدهي گرگ از ديوار آويخته بود و آن را خوشيمن ميدانست. احترام به يك حيوان در معناي توتم بودن آن نيست. چنان كه احترام به گاو و يا "گئوش اورون" در گاثههای زرتشت به او ماهيت توتمي نداده است. سگ نيز همينطور است.
توتم در میان ترکان در واقع تمثیل عینی قدرت خدا است. چنان که شکار آن نیز که با مناسک خاص و خواندن اشعاری در موضوع مبارک و با برکت بودن شکار است، انجام میگرفت و باورمندان، حیوان توتمی را با تحمل سختیها و اصول مرگآوری، زنده شکار میکردند.
2-1-4-3- شمنگرایی
برخی از دین پژوهان روسی و اروپایی، تركان باستان را شمنیست قلمداد كردهاند. لفظ شمن كه در جهان علم اروپایی از سدهی هیجدهم به این سو رواج یافت و تركیبات شمنزیم و شمنیست از آن جدا شد، یك كلمهی تونگوزی است كه روسها از تونگوزهای سیبری آموخته و گرفته و به اروپا منتقل كردهاند. این لغت از دیرباز در فارسی رایج است. این بیت از ابوسلیك گرگانی است:
در این زمانه بتی نیست از تو نیكوتر نه برتوبر، شمنی از رهیت مشفقتر
در فارسی در معانی كاهن و بتپرست آمده است:
شمن گرببیند چو ایشان به چین گسسته بود بر بتان آفرین
فردوسی
هرگز شمنان چین باشند چو ما ازتو از روی بتان خود در هر نظری گلچین
سوزنی
از ابیات فوق پیداست كه خاستگاه این كیش، چین بوده است.
مرحوم معین در فرهنگ خود شمن را «راهب بودایی یا برهمایی» معنا میكند و در «فرهنگ لغات شاهنامه»، این كلمه « لقب روحانی هندی» معنی شده است. صاحب فرهنگ آنندراج در مقابل شمنیه مینویسد: «قومی است به هند، دهریه، یا از بتپرستان قائل به تناسخ.»
ابن ندیم گوید: «پیامبر آنان بوذاسف بود و بیشتر اهل ماوراء النهر بودند. پیش از مسلمانی بدین دین بودهاندو آنان سخیترین مردم جهان و دیانتها شدهاند. چه پیامبر آنان گفتن «نه» را حرام شمرده و كلمهی «نه» پیش آنها كلمهی اهریمنی است و مذهبشان دفع شیطان است.»
دهخدا ضمن ارجاع به مادهی شمنیه در كشاف اصطلاحات فنون، گوید:
«نام فرقهی مذهبی است و خود كلمه از كلمهی شمن مشتق است كه با نام مؤسس شمن دین وفرقه و یا به تعبیر بعضی از لغویون اسلامی اسم بت ایشان بوده. این فرقه ابتدا در هند به ظهور رسیده و مذهب شمنی گویا اصلاً مستخرج از ادیان هندی است و شمنیه به قدمت عالم و تناسخ ارواح عقیده داشته، منكر نظر و استدلال بودهاند و میگفتند برای شناختن اشیاء، راه دیگری جز وسیلهی حواس خمسه ممكن نیست. این فرقه در چین و هند و خراسان زیاد بودهاند و در قرن دوم هجری یكی از مشاهیر ایشان به اسم حبر بن حازم ارزی در بصره باعمرو بن عبید (80-144 هـ .) متكلم معروف معتزلی مناظره كرده است.» HYPERLINK "http://www.khudafarin.ir/index.php/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF/348-%DA%A9%DB%8C%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86.html" \l "_ftn2" \o "" 2
در مفاتیح العلوم خوارزمی، الفرق بین الفرق، شرح مقاصد نیز شمنیه به چین و هند منسوب شده است. این لغت، یقیناً تركی نیست. اما میتوان پذیرفت كه گروههایی از تركان در دورانهای شكارچیگری و زندگی در جنگلها، به گونهای شمنگرایی روی آورده بودند. شمنگرایی مبتنی بر اصول اخلاقی نبوده است و در آن حساب و كتاب و گناه و ثواب راه ندارد. آئینی بسیار ساده و بسیط بود كه هزاران سال پیش در میان انسانهای ابتدایی پیدا شد.
ابوریحان بیرونی در كتاب ماللهند سخنی از كیش هندی میكند بنام شمنیه كه بعدها آن را با تحریف سمنیه تلفظ كردند و در متون اسلامی، دین بتپرستان هند نامیده شده است و حتی آن را مشتق از لفظ سومنات هم انگاشتهاند.
وجه اشتقاق این كلمه هم، درحالت ابهام قراردارد. عبدالقادر اینان در این باب گوید: «فیشر و شیلگل (Fischer/Schlegel) گویندكه از كلمهی samna در زبان پالی جدا شده است. بنزهروف ریشهی كلمه را منچوری میداند . . . در متون متأخر سغدی، لفظ شمن درمعنای شیطان به كار رفته است.»
از میان محققان لائیک ترکیه، ضیاء گوگ آلپ (Gökalp) دین باستانی تركان را دین تیسین(Tisin) میداند و به آن شامانیزم هم میگوید و قامها را روحانیان این دین میشناسد. میگوید كه باورهای این دین براساس چهار عنصر طبیعت آب، آتش، خاك، باد و چهار حیوان گوسفند، مرغ، سگ و گاو قوام یافته است.
ژان پاول رو (Jean-Paul Roux) تأكید دارد كه دین كهن تركان را فقط میتوان شامانیزم نامید و میگوید كه لفظ «شمن» تونگوزی است و شكل اصلی آن «شان من» بوده است ودر تركی به صورت «قام» درآمده است.
اشتباه برخی پژوهشگران در انتساب تركان باستان به شمنگرایی، در آن است كه تشابهاتی میان آئین یکتاپرستی قامایی با شمنگرایی یافتهاند. در آئین قامایی نوعی جادوگری وجود دارد. قامها كسانی هستند كه به گؤی تانری اعتقاد میورزند، و خود را نماینده و یا ولیّ او درمیان انسانها میدانند.
3-1-4-3- مسیحیگری
مسیحیت به عنوان یک تفکر دینی، بعد از ظهر در سرزمین فلسطین، حدود دو هزار سال پیش، در زمان حکومت اشکانیان (250 ق. م. – 227 م.) وارد حوزهی جغرافیایی آسیای میانه و خراسان بزرگ شد و با توجه به سیاست تسامح خاقانان ترک در برابر ادیان مختلف، در آغاز گسترش یافت ولی پس از ظهور مانیگری، اغلب ترکان مسیحی به مانویت گرویدند و تعداد مسیحیان کاهش جدی یافتند و میتوان گفت که مسیحیت در صدر اسلام از میان ترکان کاملاً رخت بر بسته بود و یا به شکل دگرگون شدهی خود درآمده بود.
4-1-4-3- مانیگرایی
مانویت که آن را میتوان گونهی دگرگون شدهی مسیحیت به شمار آورد، پیش از اسلام در میان ترکان آسیای میانه بویژه ترکان اویغور رسوخ کرده بود و تا چهار قرن پس از ظهور اسلام نیز رایج بود. در حدود سال 762 م. مانویت از سوی امپراتور ترکان اویغور به عنوان دین رسمی شناخته شد و ادبیات خاصی پدید آورد. زبان مادری مانی آرامی شرقی بود ولی بسیاری از رسالات او به زبان ترکی اویغوری نوشته شده است. یکی از معروفترین رسالات هفتگانهی دین مانی «اعترافنامه» و دیگری رسالهای است که «غولها» یا «دیوها» نامیده میشود و خوشبختانه این رسالهی اخیر در سال 2000 ویراسته و منتشر شده است. آن را در عربی «سفر الجبابره» نام دادهاند.
واقعه پذیرش مانیگرایی از سوی اویغوران در تاریخ جهانگشای جوینی به این شرح آمده است که خاقان ترکان اویغور موسوم به بوگوخان، مبلغان سغدی مانویت را دعوت به مناظره با قامهای ترکان میکند. روحانیان منیگرا در مناظره بر آن پیروز میشوند. بوگوخان به آنان ایمان میآورد و فرمان میدهد که همگی دین و نصایح او را بپذیرند. مانیگرایی دین کوتاه مدتی در میان ترکان بود.
این کتاب دربارهی هبوط فرشتگان و ملائکی است که در کتاب مقدس، سفر پیدایش (6/ 4- 1) از آنان یاد شده است. در روایت ترکی مانوی، این ملائک در واقع دیوهایی هستند که به هنگام آفرینش جهان در آسمانها زندانی شدند، آن گاه شورش کردند، اما توسط چهار ملک بزرگ دوباره دستگیر شدند. با این حال 200 تن از آنان گریختند و به زمین آمدند.
پس از شکلگیری پایههای حکومت اسلامی و حکومت ترکان مسلمان در ایران بزرگ و گسترش اسلام توسط آنان، ترکان مانوی و مسیحی تحت سیادت حاکمان جدید مسلمان و به خدمت آنان درآمدند. تا اوایل قرن هشتم اغلب کاتبان ترکان مسلمان، اویغوران مانوی بودند و نخستین آثار منظوم و منثور اسلامی ترکی نظیر قوتادغوبیلیغ و عتبة الحقایق و جز آن به خط اویغوری استنساخ شده و به دست ما رسیده است.
5-1-4-3- یکتاپرستی
یکتاپرستی ترکی که آن را گاهی دین «قامایی» یا آئین «گؤی تورک» نیز نامیدهاند، در میان تودههای وسیع ترکان باستان رواج عمومی داشته است.
كهنترين آثاري كه به عنوان ميراث مكتوب تركان ميتوان از آن ياد كرد، سنگ نبشتههاي گؤي تورك است. پنجاه و اندي كتيبهي سنگي است كه در آسياي ميانه يافت شده است. اين جانب ترجمهي فارسي سه كتيبه از آنها را چند سال بيش در تهران چاپ كردم با نام "يادمانهاي تركي باستان" و "سه سنگياد باستاني".
زبان اين كتيبهها مربوط به دورهي مشترك تاريخ زبان تركي است و مطالبها آنها با نخستين الفباي تركي كه الفباي "گؤي تورك" ناميده ميشود، برسنگ نقر و حك شده است.
مطالب كتيبهها ماهيت حماسي و آئيني و ديني دارد. در اين كتيبهها اشارات فراواني به دين باستاني تركان شده است. منبع بسيار جالبي در دينشناسي باستان تركان است.
6-1-4-3- راسوني
دین باستان ترکان را دین قامایی مینامد و میگوید که در این دین عنصر اصلی همهی تصورات مذهبی، باور به گؤی تانری (= خدای آسمان)، روح و آخرت است. عثمان توران میگوید که کلمهی "تانری" در ترکی هم به معنای آسمان است و هم حکایت از الوهیت دارد و شاهان ترکان هون را هم "تانری قود" مینامیدند. در کتیبههای گؤی تورک نیز باور به تانری، درمعنای تبیین خلقت کائنات است. از سوی دیگر، وی میگوید که در دین باستانی ترکان "قام"ها افرادی متنفذ بودند و نقش اولیا را داشتند. ارول گونگور به شدت معتقد است که ترکان باستان شامانیست نبودند و دین آنان، دین یکتاپرستی بود که ویژگیهای خود را داشت و این ویژگیها سبب شده که برخیها آنان را شامانیست بنامند. در ترکی "قام" جای "شمن" را گرفته است و شمن یک واژهی تونگوزی است و این دین در سیبری پیدا شده است. "قام"ها نقش روحانیان را در میان ترکان داشتند و دارای نیروهای فوق طبیعی بودند.
ابراهیم قفس اوغلو نیز دین یکتاپرستی "گؤی تانری" را دین اصلی و باستانی ترکان مینامد و اعتقاد به ارواح، چشمه، کوه، صحرا، ماه، خورشید، رعد و برق و غیره را نیز دور نمیداند.
محمد اروز معتقد است که دین باستانی ترکان در مقابل آئین تیسینی، جادوگری شمنی و تویونیزم اقوام مجاور، دین یکتاپرستی گؤی تانری بوده است. او میگوید تویون Toyon از کلمهی چینی تائوژن Taojen مشتق شده است و این کیش نوعي آئین بودايي به شمار ميرود. عدم قبول دين بودايي از سوي تركان، به صراحت در كتيبههاي گؤيتورك ذكر شده است. حاصل كلام آن كه اروز نيز مانند ارول گونگور وابراهيم قفس اوغلو دين باستاني تركان را دين يكتاپرستي گؤي تانري مينامد.
به نظر ما، دين باستاني تركان معروف به "گؤي تانري" است. گؤي در معناي بزرگ و ذوالجلال است. تانري هم در معناي آفريننده، و همان است كه امروز در تركي آذري "تاري" گفته ميشود. برخيها اين اسم را به "آسمانْ خدا" نيز ترجمه كردهاند. اينقدر هست كه تركان او را يگانه آفرينندهي ارض و سما ميدانستند و برايش قرباني ميكردند.
خدايي كه در اين كتيبه توصيف ميشود، پيوندي با توتمگرایی، مانویت و شمنگرايي و نيز با تناسخ ندارد. امّا رگههايی از همهی آنها را ميتوان در دين باستاني تركان پيجوئي كرد.
البته همان گونه که گفتم، نميتوانيم بگوييم كه در ميان تركان باستان، شمنگرايي و توتمگرايي اصلاً وجود نداشته است. در ميان تركان آنان هم كه به آئين ماني گرويدند و يا دين مسيحيت را پذيرفتند، كم نبودند. اما آنچه از متون اين كتيبهها به عنوان نخستين ميراث مكتوب تركي به دست ميآيد، آن است كه خدای باستاني عمومي تركان "گؤي تانري" بوده است. در آثاري كه منسوب به كنفوسيوس و مربوط به سدهي پنجم پيش از ميلاد برجاي مانده، هنگام صحبت از خداوند، لفظ تانري به كار ميرود. اين كلمه در سومري نيز به صورت "دينقير"Dinqir و در معناي آفريننده به كار رفته است. در متون مانوی اویغوری در جايي، خاقان تركان به سفيري كه از ميان مسيحيان به سويش آمده، در مقابل اصول اعتقادي تثليث مسيحيان ميگويد:« اگر بلايي بر يكي از اوغوزان نازل شود، دست به آسمان برميدارد و "اي بير تانري!" (= اي خداي واحد) ميگويد.»
در جايي از سفرنامهي ابن فضلان میخوانیم كه وقتي سفيري از خاقان تركان خزر ميپرسد كه: «آيا تانري شما زن دارد؟» خاقان ترك توبه و استغفار ميكند. سفير نيز چنين ميكند.
عقيده به خداي واحد با شمنگرايي و توتمگرايي مغايرت دارد. و همین روح یکتاپرستی سبب شد که ترکان، اسلام را آشنا به فطرت خود یافتند و راحت به آن گرویدند و آن را گسترش دادند.
البته ناگفته نگذارم كه در كتيبههاي تركي باستان در كنار گؤي تانري به عنوان آفرينندهي يكتا و بيهمتا كه در آسمانها قرار گرفته است، عناصري مانند خورشيد، ماه و ستاره به عنوان مقدسان قابل تعظيم و مقتدر، ستايش ميشوند كه همگي بيگمان نشانهايي از طبيعتگرايي بسيار كهن تركان دارند. ولی اینها خود آفریدههایی مانند امشاسپندان و یَزَتههای مزدیسنا نیستند، بلکه همگی مخلوقاند. در یکی از کتیبهها خاقان ترک چنین سخن آغاز میکند: «من، بیلگه خاقان، به امر تانری، هم اینک بر تخت نشستم و از خورشیدزایان تا غروبگاهان همه را فرمان راندم.»
7-1-4-3- وحدت وجود تینی
وحدت وجود را در عرفان اسلامي، گاهي غربيان با "همه خدايي" در كيشهاي باطنيگرايانهي هند يكي ميدانند. در همهخدايي هند، رود گنگ، درياي خروشان، باد و توفان، رعد و برق و ابر آبستن همه، "او" هستند، يعني همگي خدايند. اما در عرفان ما، اين همه، تجليات الهي بشمار ميروند. پان تهايسم غربي نيز، با عرفان اسلامي مغايرت دارد. اسپينوزا يكي از پيشتازان فلسفهي پان تهايسم غربي ادعا ميكند كه ظهور هستي ضرورت داشت و بدينگونه صفت اراده در خداوند را انكار ميكند. در حاليكه در اسلام، خداوند خود را كنز مخفي ميداند كه اراده ميكند خلق كند و خلق ميكند. گروههاي اهل حق، علويها و بكتاشيها سخن از "سرّ كُنتُ كَنز" ميكنند كه آدمي ميتواند با غلبه بر احساس فرديت و ثنويت، به آن راز پي ببرد و اين مبارزهاي است كه تنها با نيروي عشق ميتوان در آن پيروز شد.
محيالدين عربي، بهخلاف اسپينوزا خدا و جهان را يكي نميداند. زيرا، وجود تنها خاص اوست. تنها او موجود است. ماسوا فقط تجليات او است كه داراي درجات ثعيّن و مراتب تنزل است.
اما، در عرفان تركي قبل از اسلام، اين فقط "گؤي تانري" است كه جاويدان است و داراي "تين" (در معناي روح) است و تينِ او سَيران دارد. اول سير او ظهور در شكل چهار "قام" بود كه هر كدام يكي از عناصر اربعه را آفريدند و سپس نُه "قام" كه طبقات نهگانهي آسمان را خلق كردند. اين قامها خود داراي اراده هستند، اما ارادهي اصلي و كلي از آنِ تين است. تين در عالم باطن است و داراي قدرت است. ما هنوز هم در تركي آذري اصطلاح "تين وورماق" داريم كه در مقام و معناي "ضربه خوردن روحي مرموز" به کار میبریم. تين در اجسام انساني ميتواند حلول كند و از اينرو، "قام"ها در هر دوره داراي تقدس هستند، زيرا تين با درجات گوناگون در آنها حضور دارد. بدين گونه ميتوانيم ادعا كنيم كه عرفان تركي نوعي "وحدت وجودي شهودي" است كه آن را بايد متفاوت از وحدت وجود هندي یا اسلامي و يا غربي بايد تعريف كرد. این باور، در طول تاریخ علویگری جانمایهی اعتقاد به «دون با دون» در میان آنان بوده است که امروزه رکن اصلی اعتقادات آئینی فرق اهل حق و طوایف مختلف باطنیگرایان علوی و بکتاشی را تشکیل میدهد.
5-3- معیشت و اقتصاد
از میان غذاها، یخنی (اشکنه) و توتماج (غذایی با نان و ماست) بسیار مورد پسند بود. مشروب آنان از زمان هون ها قمی بود. قمیز را به وسیله تخمیر شیر اسب تهیه می کردند. گوگ ترکها نوشابه ای به نام بئگنی داشتند که از گندم و ارزن درست می شد. اوغوزها نیز بوزا می نوشیدند.
ارزن شیردار، پنیر و ماست، خوردنی های اصلی صحرا بودند. ماست به وسیله بلغارها به اروپا وارد شد. اویغورها در ترکستان، انگور کاشته و شیره و شراب درست می کردند.
1-3-5-3- لباس
لباس ترکان باستان از پوست گوسفند، بره، گاه، روباه و کمی قاقم و از پشم گوسفند، بز و شتر تهیه می شد. ترکان باستان کرباس می بافتند و برای لباس کنف تهیه می کردند. هون ها نمد و پارچه پشمی را به چینی ها می فروختند. رومیان نخستین بار پیراهن کتان را در هونها دیدند. کت و شلوار، لباس مخصوص صحرا بود چرا که این لباس برای سوار کاری مناسب بود.
این لباس در صده چهارم پیش از میلاد به اروپا و در سده ششم میلادی به بیزانس راه یافته بود. در مجسمه های اروپایی که پیش از این تاریخ ها ساخته شده، پیراهن افراد بلند بود. این تغییرات در لباس همراه با اصلاحات نظامی در اروپا رخ داد. ترکان به جای حلقه و چنگال از دگمه استفاده می کردند. آنان چکمه پوشیده و کلاه بر سر می گذاشتند. شنلهای مخصوص برای تابستان و زمستان داشتند. کلاه مقامات عالی رتبه بلندتر بود. ترکان ریش خود را می تراشیدند و سبیل و گیسو را باقی می گذاشتند. زمانی که با یک دوست مواج می شدند از اسب پیاده شده و کلاهشان را بر می داتند. هنگام سلام دادن. یک زانو را بر زمین می گذاشتند.
2-3-5-3- صنعت
صنعت نظامی در میان ترکان در حد بالایی بود. چرا که آنان همراه با جنگاور بودن از قدیم در زمینه آهنگری نیز تجربه داشتند. طلا در زمان فرهنگ اندرونوف در آسیای مرکزی پیدا شده و موجب رشد صنعت زرگری گرید.
در اسلحه سازی اشایی چون شمشیر، سپر، نیزه، زوبین و پیکان می ساختند. قبضه شمشیرهایشان مرصع بوده و با نقوش حیوانات و سنگ های قیمتی آراسته می شد. در مزار ترکان باستان از چین گرفته تا رود دانوب، آشایی چون کمربند، سگک کمر، تیردان، زره، کلاهخود ومجسمه یافت شده است. همچنین آثار صنعتی چون زین اسب، دیگ، آفتابه، ابریق، چارهای بزرگ، کنده کاری و خراطی نیز به همین مقدار به دست آمده است. هون های آسیا، میز، صندلی، دولاب، تخت، پرده و اتو به کار می بردند.
3-3-5-3- شهر
ترکان باستان به شهر بالیق می گفتند و واژه امروزی پالچیق نیز از همین ریشه است. خاقانهای ترک دو سرا داشتند. یکی زمستانی و دیگری تابستانی. کاخ زمستانی در شهر بنا می شد. کاخ تابستانی مته خان در کنار ورد اونگین در مغولستان کنونی در اطراف اورخون، کا تابستانی انلتریش خاقان بنیان گذار پادشاهی دوم گوگ ترک در خوغای، کاخ زمستانی او در قاراقوم و همچنین کاخ بهاره استمی خان رهبر حکومت گوگ ترک غربی در اک داغ و کاخ زمستانی او در ایسیق گول بود.
ویرانه های شهر و اردویی که موین چو خاقان اویغور بنا کرده بود اکنون نیز موجود است. از شهرهای بلنجر و سمرقد متعلق به ترکان خزر پیشتر سخن به میان آمده است. در منابع اسلامی همچون استخری، ابن فضلان و مسعودی از ایتیل – خان بالیق (کنار ولگا) پایتت خزران بحث شده است. این شهر از اجر خام ساخته شده و در ماههای معینی از سال در انها سکونت انجام می شد. خانه ترکان خزر بیشتر چوب بود ولی دژ سارکل و کاخ خاقان از سنگ و آجر پخته می شد. کاخ آتیلا و بلغاری های ولگا نیز از تخته بود. در میان ترکان باستان سکونتگاه اولیه نه به صورت روستا بلکه به صورت رژ و دژ شهر بود.
این شهرها از نظر نظامی و تجاری اهمیت داشتند. شهرهایی (مانند قاراجوق یا فاراب، سوت کند، آلتون تپه، یئنی کند، سایرام، جند و باشقالاری) که در مسیر سیحون در سده دهم هجری و توسط اوغوزها با شدند، مرکز داد و ستد بودند.
4-3-5-3- تجارت
مردمان ترک اقلامی مانند اسب، گوشت کنسرو شده، پوست، کرک و غذاهای حیوانی را به همسایگانشان فروخته و در عوض حیوانات و اشیا پوشیدنی می خریدند. آنان برنج، ابریشم و پارچه های ابریشمی را از چین و سایر مایحتاجشان را از روم و بیزانس می خریدند. در سنگ نوشته های اورخون اشاره شده است که تجارت برای رفاه مردم و استحکام دولت بسیار مهم است.
جاده ابریشم که میان چین و اروپا کشیده شده موجب کشمکش و جنگ های هزار ساله میان ترکان و چینی ها شده بود. هر کدام از اینها در صدد تسلط بر این جاده بودند، سرانجام در 751 میلادی مسلمانان با کمک قارلوق ها توانستند چینی ها را شکست داده و کنترل این جاده را به دست گرفتند. پس از این حادثه شهرهای ایغور، قارلوق واوغوز بیشتر رو به آبادی نهادند.
علاوه بر جاده ابریشم جاد دیگری به موازات ان به نام ادکرک وجود داشت. این جاده از خزر، بلغار، اورالو جنوب سیبری گذشته و پس از عبور از کوههای آلتای – هایان به چین می رسید. در این جاده پوست حیواناتی چون سنجاب، روباه، سمورو ... حمل می شد و تاجران این جاده ترکان بلغار و ارغور بودند. ترکان باستان مقیاس طول را چیغ یاچیق و مقیاس وزن را اولگو می نامیدند.
5-3-5-3- کشاورزی و مالیه
از میان ترکان باستان قبائل اویغور (اوغوزهای کوچ کرده به غرب) کشاورزان خوبی بوده و به تجارت نیز اهمیت می دادند. حفاری های حوالی کوههای آلتای - سایان نشان می دهد که در این مناطق حبوبات کشت می شده است. درامد دولت از مالیات مردم و هدایا، مالیت، پول و طلایی تامین می شد که از دولتهای تابع دریافت می گردید.
در میان هون های آسیا ماموران مخصوصی برای جمع آوری مالیات وجود داشت. گوک ترکها، خزرها، اویغورها و آوارها به مامور مالیاتی تودون می گفتند. اوغوزها چنین مامورانی را آمغا و یا ایمغا گفته و خزانه دولتی را با نام آغیلیق بیان می کردند.
پول متداول در زمان گوگ ترکها کامدو یا پارچه ابریشمی ممهور به مهر خاقان و همچنین یارماق یا پول فلزی بود. بر روی پولها تمغا یا نشان ترک وجود داشت.
6-3- وضعیت اجتماعی
سرزمین اولیه ترک ها صحرای واقع در شمال چین و جنوب سیبری تا کرانه های رود سیحون بود. در این مناطق واحه هایی به طور پراکنده وجود داشت، لیکن بارش باران کم و عدم امکان دسترسی آسان به آب رودها و وود زمین های شن زار و شرایط اقلیمی نامناسب، موجب گشته بود که به کشاورزی چندان توجه نشود. بر این اساس اکثریت قریب به اتفاق این مناطق از دیرباز به ناگزیر به صورت جمعیت های متفرق و جدای از هم می زیسته اند و بیشتر از طریق شکار و دامداری و به تعبیر دیگر زندگی کوچ نشینی امرار معاش می کردند. این مردم چون دارای امکانات زیست محیطی مناسب نبودند برای گذران زندگی و تامین حداقل مایتحتاج خود و یا برای به دست آوردن چراگاها بهتر قبایل و ایلات یکدیگر را مورد تاخت و تاز و قتل و غارت قرار می دادند. زندگانی توام با غارت و یا دفاع آن چنان در میان این مردم رواج یافته بود که از آن با عنوان رسم یاد شده است.
زندگی چادرنشینی و ارتباط مستقیم با طبیعت سخت این منطقه، مردمان قوی، شجاع و با خلق و خوی تند و خشن، پرورش می داد. شرایط دشوار زیتس محیطی منطقه و مبارزه سخت با طبیعت که نمونه آن در پیکار برای شکار حیوانات محسوس است و همچینین شرایط اجتماعی توام با کشمکش و اختلاف و خصومت و جنگ های تقریبا دائمی طوایف و ایلات با یکدیگر در پیدایش انسانهایی با بنیه جسمانی قوی و روحیه ای تند و خشن تاثیر بسزایی داشته است.
افزون بر این شرایط زیست محیطی این نواحی یک نوع عقب ماندگی را حیات اجتماعی آنان تحمیل می کرد. با وجودی که در جنوب شرقی و جنوب غربی این نواحی تمدن های چین و ایران در حال درخشیدن بودند، جامعه قبیلکی و ایلاتی ترکان حتی از فقدان خط مخصوص به زبان خود رنج می بردند. در این مناطق شهر های انگشت شمار کوچکی پدید آمده بودند. با این همه بر حیات اجتماعی این شهرها یک نوع حاکمیت عنصر ایلی مشاهده می گردید. مردم در این شهرها از کمترین حقوق اجتماعی خود یعنی وجود امنیت بهره مند نبودند.
همین شیوه زندگی دائما مردم این منطقه را برمی انگیخت تا به دنیایی خارج از این منطقه چشم داشته باشند، اما این جمعیت به سهولت نمی توانستند به مناطق آباد م تمدن اطراف سرزمنی های خود راه یابند. ساکنین این نواحی در برابر ورود آنها به قلمرو خویش مقاومت می کردند زیرا علاوه بر این که منابع معیشتی و تجملات مادی زندگی آنان محدود می گشت ورود این اقوام جنگجو و غارتگر آرامش و امنیت آنان را نیز سلب می نمود به همین دلیل ورود صحرا گردان به مناطق آباد و متمدن با جنگ و قتل و غارت توام بود.
چینی ها بهترین تدبیری که اندیشیدند، احداث دیوار عظیم چین در آغاز سده اول میلادی بود و با این تدیبر تا اندازه بسیار زیادی از خطر این اقوام در امان ماندند. در ایران نیز از این تدابیر بهره گرفته شد. دیوار سکندر یا قزل آلان در شمال دشت گرگان (از کنار شره گرگان، گنبدکاووس کنونی، تا دریای مازندران) از دیرباز، ب همین منظور بنا شده بود. در سرحدات شمال شرقی، به طور معمول رودهای عریض جیحون و سیحون از موانع طبیعی منطقه به شمار می رفتند لکن از انجایی که حکومتگران ایرانی از دشمنان خطرناک در شمال غرب در اندیشه بودند از به وجود آمدن حکومت محلی غیر معارض با خود در ماورالنهرین به عنوان حائل میان خود و اقوام صحراگرد آن سوی ماورالنهر استقبال می کردند.
بنا به نوشته سنگ نوشته های اورخون، تشکیلات اجتماعی در میان ترکان از خانواده اغاز شده و تا ائل (ملت یا دولت) را شامل می شد. چند اوغوش یا خانواده تشکیل یک اوروق را می دادند. بوی یا قبیله نیز از ترکیب چند اوروق پدید می آمد. این بوی را که به یک تشکیلات سیاسی وابسته بود یک اوخ یا اوق می نامیدند. به مجموعه بوی ها نیز بودون گفته می شد. بودون می توانست از نظر سیاسی مستقل یا وابسته به ملتی باشد. ایل از ترکیب بوی یا بودون ها پدید آمده و از نظر سیاسی مستقل بود. ترکان برعکس عربها نه در حالت قبیله بلکه در قالب ایل می زیستند.
1209675-294005
7-3- وضعیت سیاسی
اما بلافاصله پس از مرگ بومین در 522 میلادی، امپراطوری وی به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم گردید. نواحی شرقی در اختیار پسر وی موهان قرار گرفت و او اساس حکومت ترکان شرقی را در مغولستان پس افکند. نواحی غربی در اختیار برادر کهتر بومین ایستامی قرار گرفت و او نیز حکومت ترکان غربی را از دریاچه بالخاش تا حدود رود سیحون تشکیل داد.
در این زمان حکومت نسبتا قدرتمند هیاطله یا هیپتالیان در شمال شرق ایران، حد فاصل قلمرو ساسانیان و امپراطوری ترکان غربی، حائل شده بود که هم پادشاه وقت ایران، حسور انوشیروان و هم ترکان نوپای غربی از ان بیمناک بودند. نخستین اتحادی که میان ایرانیا نو ترکها به وجود آمد مربوط به همین زمان است. خسرو انوشیروان به انتقام اسارت فیروز شاهنشاه ساسانی در نزد هپتالیان و به منظور رهایی از خطر پیشروی آنان در خاک خراسان با ترکان غربی بر ضد هپتالیان متحد گشت. آن دو ساسانیان و ترکان غربی سرانجام به کوشش یکدیگر حکومت هفتالیان را اندکی پس از 557 میلادی برانداختند و سرزمین ایشان را میان خود تقسیم کردند.
ترکان غربی بدین هم بسنده نکردند و رفته رفته قلمرو خویش را به سوی غرب گسترش دادند. سرزمین شمال دریای مازندران در 571 میلادی به تصرف آنان درامد. پیشروی ترکان از ان پس تا کرانه شمال دریای سیاه نیز ادامه یافت تا اینکه سرانجام با امپراطوری روم شرقی هم مرز گردیدند.
ترکان در نظر داستند تا از موضع قدرت تجارت آزاد ابریشم میان سرحدات چین تا حدود بیزانس را بر خسرو انوشیروان تحمیل کنند و چون او مقاومت کرد دست دوستی به سوی خصم دیرینه ایرانیان یعنی رومیان دراز نمودند. رومیان که در آرزوی تصرف بخش هایی از ایران بودند از این امر استقبال کردند و با آنها بر ضد دولت ساسانیان هم پیمان شدند. در پی این اتحاد دولت بیزانس بلافاصله وارد جنگ با ساسانیان شد. این جنگ بیست یال به طول انجامید و ترکان نیز از دو سو ایران را مورد تهدید قرار دادند. حملات انها در نواحی قفقاز در محلی به نام دربند با مقاومت سرسختانه ایرانیان مواجه شد. آنان به ناگزیر از آنا غقب نشینی کردند و حملات آنها از سوی شمال دشت گرگان نیز به خاطر وجود دیوار عظیمی در این دشت مشهو به دیوار اسکندر قرآلان و حفاظت و پشتیبانی ایرانیان از ان دیوار به نتیجه نرسید.
در سال 626 میلادی اتحادیه ای میان ترکان، رومیان و خزران (قومی قدرتمند که در نواحی شمال غربی دریای مازندارن استقرار داشتند) به وجود آمد. خزرها در سال 627 استحکامات دربند را تصرف کردند و به عنوان متحد هراکلیوس، امپراتوز بیزانس، به آلبانیا حمله کردند.
این اتحاد به علت حمله امپراتوری چین به سرزمین ترکان شرقی و سقوط آنان و هم مرز شدن امپراتوری چین با امپراتوری ترکان غربی از هم گسست. زیرا ترکان غربی دیگر به منافع خود در سرحدات ایران نمی اندیشیدند بلکه مهمریتن خطری که انها را تهدید می کرد پیشروی روز افزورن چینی ها در قلمرو ترکان بود. با سقوط ترکان شرقی قبایل مختلف قلمرو انان به انقیاد امپراتوری چین درآمدند. چینی ها به یاری انان و با ایجاد اختلاف در میان قبایل ترکان غربی سرانجام پس از بیتس سال توانسدتد حکومت انها را مضمحل گردانند.
8-3- نگاهی به روابط ترکان و ایران قبل از دوران ساسانی و خسرو اول
در تاریخ آسیای مرکزی قرن های دوم و سوم پیش از میلاد دوره ای را می سازد که در طول آن اقوام کوچرو در حوادث سیاسی تاثیر بسزایی گذاشتند. جنبش این اقوام همیشه مرزهای شرقی ایران را در معرض خطر قرار می داد. همچنان که از دیدگاه پادشهان هخامنشی و سپس اسکندر برای حفاظت مسیر سیحون از تهام بیابان گردان اتپ سفلای این رودخانه برج و باروهایی ساخته بودند. رویداد پیمان تدافعی مین خاندانهای سلطنتی باختر سوریه و ایران در این زمان اهمیت خاصی دارد زیرا نشان دهنده فشارهای سختی است که توسط کوچ رو ها به مرزهای سیاسی ایالات یکجانشین در اواخر قرن سوم پیش از میلاد وارد می شد.
در نیمه اول قرن دوم پشی از میلاد مهاجرت بزرگی میان کوچ رو های آسیای مرکزی روی داد. منبع این تحرکات قوم هیونگ نو بود که از سوی سلسله چینی هان تارانده شده و با عقب نشینی به روی غرب به همسایگان خود یوئه چی ها فشار می آوردند. یوئه چی ها متقابلا بر اثر این فشارها به سوی غرب و به سرزمین ساکاها مهاجرت کرد و آنها ر ابه حرکت واداشتند. ساکاها که نمی توانستند به داخل قلمرو پارتها نفوذ کنند به باختر حمله بردند و در افغانستان ساکن شدند. یوئه چی ها نیز به همراه چند قوم مهاجر دیگر بر شاهنشاهی باختری یونانی تاختد و با ساقط کردند آن در سغد و باختر ساکن شدند.
از این زمان کوچرو های شرقی در جوار پارتیسان قرار گرفتند که در ان هنگام سلوکیان را شکست داده و شاهنشاهی خود را از استابن و هیکانیه تا بین النهرین گسترش داده بودند. پارتیان تا پایان فرمانروایی خود از یورش این قبایل که تمامی سرزمین های شرقی را در نوردیده وبدند، جلوگیری کردند.
نخستین برخورد جدی میان پارتیان و اقوام شرقی در عصر پادشاهی فرهاد دوم روی داد. فرهاد با وجود پیروزی چشمگیری که در مقابل سلوکیان بهدست آورد از سیت ها شکست خورد و در جنگ با انها کشته شد. درباره علت وقوع این جنگ بیشت منابع چنین روایت می کمنند که فرهاد در جنگ با انتیوخوس سلوکی از سیته ا یاری خواست اما آنها بسیار دیر به یاری سپاه اشکانی رسیدند و با این حال خواستار سهم خود از غنایم بودند و چون شاه ایران نپذیرفت اردوگاه او را غارت کرده و فرهاد را کشتند.
اما وهرام پنجم نخست با اقوام وحشی شمالی که مورخان عرب و ایرانی بدون امتیاز همه را به نام ترک خوانده اند، به جنگ درآمد. مجتمل است که اقوام مزبور خوینان بوده باشند. نام این اقوام را که از نژاد هون و ساکن دشتهای شمال مرو وبده اند، در جزء افواجی که به یاری شاپور دوم امده بودند، دیده ایم. این طایفه در دوستی ایران وفادار نماندند. بعد از مرگ شاهپور مکرر به خراسان هجوم آوردند و در این سرحدات دشمن عمده ایرانیان به شمار رفتند. وهرام شخصا به مقابله این اقوام وحشی لشکر کشید و ظفر یافت.
دور نیست مهاجمان به طور عمده از کیداریان و یا گروهی متحد از هونها بوده باشند که به خاطر در دست گرفتن راههای بازرگانی و ارتباط با روم شرقی برای فروش ابریشم دست به پیکار با ایران زدند.
دلیلی خردپذیر برای این گمان وجود دارد و ان پیکارهای یزگرد دوم فرزند و جانشین وهرام پنجم با کیداریان و دیگر قبایل هیونی ساکن شمال آمودریا و دسشت مرو است.
هنوز چند سالی از مرگ وهرام پنجم نگذشته بود که یزدگرد دوم شاهنشاه ساسانی با قبایل هیونی که چول نام داشتند و در کرانه های شرقی دریای خزر می زیسته اند به جنگ پرداخت و آنان را در هم شکست و در آن ناحیه شهری به نام یزدگرد بنا کرد. پس آنگاه با گروهی دیگر از هیونها که کیداریان نام داشتند روبر شد و این وضع تا پایان اشهنشهای یزدگرد دوم همچنان ادامه داشت و در روزگار شاهنشاهی یروز به اوج خود رسید.