Loading...

دانلود مقاله درباره جبران خليل جبران

دانلود مقاله درباره جبران خليل جبران (docx) 51 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 51 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

فهرست عنوان صفحه مقدمه..................................................................................................................2 بخش اول............................................................................................................4 تولد و دوران کودکي (1895-1883)..................................................................4 خليل جبران........................................................................................................6 دوران بزرگسالي.................................................................................................9 بخش دوم.........................................................................................................11 مهاجرت به آمريکا(1898ـ1895).....................................................................11  نويسندگي.......................................................................................................16 بخش سوم........................................................................................................24 بازگشت به لبنان(1902ـ1898).........................................................................24 مرگ در خانواده و بازگشت به ايالات متحده...................................................29 طبيعت در آثار جبران خليل جبران...................................................................30 حيات بخشی در پديده های طبيعی در توصيف آنها........................................34 طبيعت به عنوان تجلی رمز مادری و اعتقاد به زيبايی هستی...........................35 نتيجه.................................................................................................................38 آثار جبران.........................................................................................................42 يادداشتها...........................................................................................................44 منابع و مآخذ.....................................................................................................48 -5359400 بخش اول جبران خليل جبران(۱۸۸۳ ميلادي - ۱۹۳۱ ميلادي)(۱۲۶۲ ه.ش - ۱۳۱۰هـ.ش) زاده بشرّي لبنان از نويسندگان سرشناس لبنان و امريکا است. تولد و دوران کودکي (1895-1883) جبران در خانواده‌اي مسيحي ماروني (منسوب به مارون قديس) که به خليل جبران شهرت داشتند به دنيا آمد. مادرش زني هنرمند بود که کامله نام داشت. در دوازده سالگي با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ايالات متحده امريکا رفت و در بوستون ساکن شد. وي در بوستون به مدرسه رفت، نظر به تقاضاي مادرش به لبنان رفت و شامل مدرسه معروف «الحکمت» در بيروت گرديد. خليل جبران پس از پايان تحصيلاتش در لبنان به گردشگري پرداخت. وي تمام سرزمين مادري خويش را گشت و جنبه‌هاي فرهنگي زادگاهش را بازخواني نمود. در آن زمان، لبنان بخشي از سوريه ي بزرگ(شامل سوريه، لبنان و فلسطين) و يک ايالت تحت سلطه ي عثماني بود، که به منطقه ي لبنان حکومت خود مختار داده بود. مردم  لبنان، سال ها براي استقلال از حکومت عثماني جنگيده بودند، و بنا بود خود جبران هم بعدها به اين جنبش بپيوندد و يکي از اعضاي فعال آن شود. منطقه ي لبنان، به خاطر دخالت هاي خارجي که به نفرت مذهبي ميان مسيحيان، به ويژه فرقه ي ماروني و مسلمانان دامن مي زد، منطقه اي پردردسر بود. بنا بود بعدها جبران فرقه هاي مذهبي گوناگون را با يکديگر متحد کند و بدين وسيله کينه ها و نفرت هاي مذهبي را از بين ببرد. فرقه ي ماروني که در دوره ي اشتقاق در کليساي بيزانسي در قرن پنجم پس از ميلاد بنيان گزاري شده بود، گروهي از مسيحيان سوريه را در بر مي گرفت که به پيروي از راهبي به نام مارون قديس، فرقه و اصول فکري خود را شکل دادند. وي در بوستون به مدرسه رفت، نظر به تقاضاي مادرش به لبنان بازگشت و وارد مدرسه معروف «الحکمت» در بيروت گرديد. خليل جبران پس از پايان تحصيلاتش در لبنان به گردشگري پرداخت. وي تمام سرزمين مادري خويش را گشت و جنبه‌هاي فرهنگي زادگاهش را بازخواني نمود. خليل جبران مادر جبران کامله رحمه، سي ساله بود که جبران را از شوهر سومش خليل جبران به دنيا آورد. شوهرش مردي بي مسئوليت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. خانواده ي کامليا سابقه ي مذهبي معتبري داشتند که اداه ي نيرومندي را در کاملياي تحصيل ناکرده رشد داده بود و بعدها به او کمک کرد به تنهايي خانواده اش را در آمريکا سرپرستي کند. جبران خليل يک برادر ناتني به نام پيتر، شش سال بزرگ‌تر از خودش، و دو خواهر کوچکتر به نام‌هاي ماريانه و سلطانه داشت که در تمام عمرش به آن‌ها وابسته بود. از آنجا که جبران در فقر بزرگ مي‌شد، از تحصيلات رسمي بي بهره ماند و آموزش‌هايش محدود به ملاقات‌هاي منظم با يک کشيش روستايي بود که او را با اصول مذهب و انجيل و زبان‌هاي سوري و عربي آشنا کرد. جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت ماليات به زندان افتاد و حکومت عثماني تمام اموالشان را ضبط و خانواده را آواره کرد. سرانجام مادر جبران تصميم گرفت با خانواده اش به امريکا کوچ کند. در ۲۵ ژوئن سال ۱۸۹۵، جبران در دوازده سالگي با مادر، برادر و دو خواهرش لبنان را ترک و به ايالات متحده آمريکا رفت و در بوستون ساکن شد. وي در بوستون به مدرسه رفت، در مدرسه، اشتباهي در ثبت نام، نام او را براي هميشه تغيير داد و به کهليل جبران Kahlil Gibran تبديل کرد که علي رغم تلاش‌هايش براي بازيابي نام کاملش، تا پايان عمرش بر جا ماند. جبران در سال ۱۸۹۶ با فرد هلند دي ملاقات کرد و از آن به بعد وارد مسير هنر شد. دي جبران را با اساطير يونان، ادبيات جهان، نوشته‌هاي معاصر و عکاسي آشنا کرد. جبران که در ناحيه ي سرسبز "البشري" رشد مي کرد، کودکي منزوي و متفکر بود که از مشاهده ي آبشار هاي عظيم، صخره هاي نوک تيز، و سروهاي فراوانِ پيرامونش لذت مي برد و اين زيبايي تأثير نمادين و شگرفي بر نقاشي ها و نوشته هاي او داشت. از آن جا که در فقر بزرگ مي شد، از تحصيلات رسمي بي بهره ماند، و آموزش هايش محدود به ملاقات هاي منظم با يک کشيش روستايي بود که او را با اصول مذهب و انجيل، و نيز با زبان هاي سوري و عربي آشنا کرد. آغاز به آموختن مقدمات الفبا و زبان به او کرد، و جهان تاريخ، علم و زبان را به روي او گشود. در ده سالگي، جبران از صخره اي سقوط کرد و شانه ي چپش آسيب ديد که تا پايان عمرش هم ضعيف ماند. خانواده اش، براي جا انداختن شانه اش، او را به يک صليب بستند و تا چهل روز بسته نگه داشتند، و اين حادثه ي نمادين که مصلوب شدن مسيح را به ياد مي آورد، در ذهن جبران تأثيري عميق گذاشت و براي هميشه در خاطره اش نقش بست. دوران بزرگسالي در آن روزگار لبنان زير سلطه دولت عثماني قرار داشت و جبران پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي در بيروت در سن دوازده سالگي همراه مادر و برادر و دو خواهرش رهسپار امريکا شد. خليل جبران در سال ۱۹۰۲ ميلادي لبنان را به مقصد امريکا ترک نمود. او در بوستون در منزل کوچکي اقامت گزيد. در اين شهر نقاش صاحبنظر و پاکدامني به نام « فرد هلند دي » نخستين بارقه‌هاي نبوغ جبران را دريافت و او را زير بال و پر خود گرفت، همچنين دختر جواني به نام « ژوزفين پي بادي» که ثروت سرشاري از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت اين نوجوان بست و در رشد و کمال او بسيار موثر واقع شد. وي در امريکا به نگارگري پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهاي عالي در پاريس شد و مدت سه سال زير نظر تنديسگر معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن براي جبران آينده درخشان و تابناکي را پيشبيني نمود. زنان ديگري نيز بعدها در زندگي جبران ظاهر شدند که از همه مهم‌تر خانم «مري هسکل» و «شارلوت تيلر » است. اين دو زن اخير بخصوص خانم هسکل شايد بيشترين تأثير را در زندگي فرهنگي و هنري و حتي اقتصادي جبران داشته‌اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در امريکا به شوق زادگاه و عشق به آشنايي با زبان و فرهنگ بومي خويش به وطن بازگشت. خليل جبران بعد از پايان تحصيلاتش در فرانسه دوباره وارد امريکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگي کرد. بخش دوم مهاجرت به آمريکا(1898ـ1895) جبران هشت ساله بود که پدرش به علت عدم پرداخت ماليات به زندان افتاد و حکومت عثماني تمامي اموال شان را ضبظ، و خانواده را آواره کرد. خانواده ي جبران کوشيدند مدتي نزد اقوام خود بمانند؛ با اين وجود سرانجام مادر جبران تصميم گرفت  به اميد ساختن زندگي بهتر، خانواده ي خود را به آمريکا کوچ دهد. پدر جبران در سال 1894 از زندان آزاد شد، اما به علت بي مسئوليتي در قبال خانواده، نتوانست درباره ي مهاجرت تصميم بگيرد و در لبنان ماند. اما بقيه ي اعضاي خانواده، در 25 ژوئن سال 1895 به مقصد سواحل نيويورک در آمريکا، سوار بر کشتي شدند. خانواده ي جبران در بوستون ساکن شدند که در آن در دوران، بعد از نيويورک، بزرگترين محل اقامت اتباع سوريه در ايالات متحده بود. کامليا با فضاي آن منطقه که از نظر فرهنگي با ساير مناطق آمريکا بسيار متفاوت بود، احساس آشنايي مي کرد، و از شنيدن زبان آشناي عربي و ديدن لباس هاي عربي لذت مي برد. کامليا که اينک نان آور خانواده بود، با دست فروشي در خيابان هاي فقر زده ي جنوب بوستون آغاز کرد. در آن مان، دوره گردي مهم ترين منبع درآمد مهاجران سوريه بود که به خاطر رسوم عربي و عدم تطابق فرهنگي، تصوير منفي اي در جامعه ي آمريکا ايجاد کرده بودند و کمتر در مشاغل بهتر پذيرفته مي شدند. جبران که گرفتار دوره ي فقر ديگري شده بود، ناچار بود درد نخستين سال هاي زندگي اش را بار ديگر تجربه کند، . اين رنج اثري پاک نشدني بر زندگي اش گذاشت. با اين حال، به خاطر وجود مؤسسه هاي خيريه در مناطق فقر زده ي مهاجر نشين، فرزندان مهاجران مي توانستند در مدارس دولتي حضور يابند تا از خيابان ها دور شوند، جبران تنها عضو خانواده اش بود که تحيلات مدرسه اي يافت. خوهرانش به خاطر موانع سنتي خاورميانه و نيز مشکلات مالي، اجازه نداشتند وارد مدرسه شوند. قرار بود بعدها، جبران به قهرمان مبارزه براي آزادي و تحصيل زنان تبديل شود، و گرداگرد خود را پر از زنان بلند همت، انديشمند و مستقل کند. در مدرسه اشتباهي در ثبت نام، نام او را براي هميشه تغيير داد و به کَهليل جبران تبديل کرد که علي رغم تلاش هايش براي بازيابي نام کاملش، تا پايان عمرش بر جا باقي ماند. از آن جا که تحصيلات رسمي نداشت، او را در کلاس درجه بندي نشده ي ويژه ي فرزندان مهاجران قرار دادند که مي بايست انگليسي را از اول مي آموختند. با تلاش هاي سخت کامليا، وضع مالي خانواده بهتر شد و سرانجام پيتر توانست يک خواربار فروشي تأسيس کند و هر دو خواهرش را در ان به کار گيرد. مشکلات مالي و دوري خانواده از موطن، همه را به هم نزديک کرد. کامليا هم از نظر مالي و هم از نظر عاطفي فرزندانش را حمايت مي کرد، به ويژه به پسر درون گراي خود جبران مي پرداخت و در پرورش دادن استعداد هي هنري او مي کوشيد. در اين دوران سخت، گوشه گيري جبران از زندگي اجتماعي افزايش يافت و انديشناکي ذاتي عميق تر شد. کامليا در غلبه بر انزوايش به او کمک مي کرد. استقلال مادر به جبران اجازه مي داد با زندگي اجتماعي بوستون در هم آميزد و جهان پر رونق هنري و ادبي آن را کشف کند. کنجکاوي جبران او را به سوي جنبه ي فرهنگي بوستون سوق داد و به جهان غني تأتر، اپرا و نگارخانه هاي هنري بوستون کشانيد. وي با طرح هاي هنري اش، توجه آموزگارانش را در مدرسه ي دولتي جلب کرد و آموزگارانش براي اين پسرک سوريه اي، آينده اي هنري پيش بيني مي کردند. با هنرمندي به نام فرد هُلندي دِي تماس گرفتند و او، جهان فرهنگ را بر جبران گشود و او را در آغاز جاده ي اشتهار هنري قرار داد. جبران در سال 1896 با فرد هلند دي ملاقات کرد و از آن تاريخ، به خاطر رهايي دِي از قرار داد هاي سنتي هنري، توانست در جاده ي هنر پيش برود. دِي جبران را با اساطير يونان، ادبيات جهان، نوشته هاي معاصر و عکاسي آشنا کرد که لبناني کنجکاو را تا پايان عمر خود وادار به تلاش براي ابراز خويشتن کرد. مطالعات آزاد و شيوه ي اکتشاف هنري نامرسوم دِي جبران را تحت تأثير گذاشت و بعد ها شيوه ي برداشت رها از بندي دِي را تحقق خويشتن و اصالت آثارش به کار برد. دِي تلاشي براي بالا بردن سطح تحصيلات جبران نکرد و به جاي آن، همت خود را معطوف به افزايش اعتماد به نفس او کرد، که در اثر برخورد بد با مهاجران و فقر شديد، به شدت آسيب ديده بود. تعجبي نداشت که جبران، آموزنده ي سريعي از آب در آمد و هر آنچه را که از دِي مي ديد، مي بلعيد. در يکي از نمايشگاه هاي هنري فرد هلند دِي، جبران طرحي از زني به نام ژوزفين پيبادي کشيد، شاعر و نويسنده اي گم نام، که بعد ها به يکي از تجربه هاي عشقي ناموفق جبران تبديل شد؛ مدت ها بهد، جبران به او پيشنهاد ازدواج داد و ژوزفين پيشنهاد او را نپذيرفت، و اين نخستين ضربه از سوي زناني بود که جبران به آن ها مهر ورزيد. دِي که پيوسته جبران را تشويق مي کرد به نقاشي و طراحي ادامه دهد، در انتشار تصاوير جبران بر روي جلد کتاب ها در سال 1898 بسيار مؤثر بود. در آن زمان، جبران آغاز به رشد دادن فن و شيوه ي خود در نقاشي کرد. اندک اندک وارد حلقه ي بوستوني ها شد و استعداد هاي هنري اش، سبب اشتهار او شدند. با اين وجود، خانواده اش به اين نتيجه رسيدند که موفقيت زود هنگام مي تواند منجر به مشکلاتي در آينده شود، و با موافقت جبران، او را به لبنان فرستادند تا تحصيلات خود را به پايان برساند و عربي بياموزد.    نويسندگي در آن روزگار لبنان زير سلطه دولت عثماني قرار داشت و جبران پس از گذراندن تحصيلات ابتدائي در بيروت در سن دوازده سالگي همراه مادر و ديگر افراد خانواده رهسپار امريکا شد. خليل جبران در سال ۱۹۰۲ ميلادي لبنان را به مقصد امريکا ترک نمود. او در بوستون در منزل کوچکي اقامت گزيد. در اين شهر نقاش صاحبنظر و پاکدامني به نام " فرد هلند دي " نخستين بارقه‌هاي نبوغ جبران را دريافت و او را زير بال و پر خود گرفت، همچنين دختر جواني به نام " ژوزفين پي بادي" که ثروت سرشاري از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت اين نوجوان بست و در رشد و کمال او بسيار موثر واقع شد. وي در امريکا به نگارگري پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهاي عالي در پاريس شد و مدت سه سال زير نظر تنديسگر معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن براي جبران آينده درخشان و تابناکي را پيشبيني نمود. زنان ديگري نيز بعدها در زندگي جبران ظاهر شدند که از همه مهم‌تر خانم "مري هسکل" و "شارلوت تيلر " است. اين دو زن اخير بخصوص خانم هسکل شايد بيشترين تأثير را در زندگي فرهنگي و هنري و حتي اقتصادي جبران داشته اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در امريکا به شوق زادگاه و عشق به آشنايي با زبان و فرهنگ بومي خويش به وطن بازگشت. خليل جبران بعد از پايان تحصيلاتش در فرانسه دوباره وارد امريکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگي کرد. جبران از همان ايام نوجواني به ميدان هنر و شعر و نويسندگي قدم نهاد. در پانزده سالگي مدير مجله «الحقيقة» شد و در شانزده سالگي نخستين شعرش در روزنامهٔ جبل به طبع رسيد و در هفده سالگي به طراحي چهرهٔ بزرگاني چون عطار و ابن سينا و ابن خلدون و برخي ديگر از حکما و نويسندگان پيشين دست زد و پس از پايان تحصيلات رسمي خود براي تکميل هنر نقاشي به پاريس رفت و طي دو سال اقامت در فرانسه ضمن آشنايي با مکاتب گوناگون هنر نقاشي کتابي با عنوان الارواح المتمردة (روانهاي سرکش) نوشت و در بيروت به طبع رساند . در اين حال اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بيماري مادر به او رسيد و او عليرغم منع سياسي به ميهن بازگشت. پس از دو سال اقامت در وطن باز سفري به پاريس کرد تا از هنرمندان آن ديار بخصوص رودن، لطائف فنون صورتگري را بياموزد. در اين سفر جبران با بزرگاني چون روستاند، دبوسي و مترلينگ آشنا شد و از ذوق و انديشهٔ آنان بهره‌هاي فراوان برد. در آن روزگار دفتر نقاشي رودن کعبه‌ آمال هنرجويان جهان بود و جبران مدتي در آن دفتر در کنار آموختن لطائف هنر نقاشي، شيوهٔ نگاه هنرمندانه را نيز از او بياموخت و رودن چون شعر و نقاشي را در جبران به کمال يافت او را با ويليام بليک، شاعر و نقاش شهودي انگيس در قرن هجدهم بيشتر آشنا کرد. و معروف است که او را ويليام بليک قرن خواند. جبران وقتي اولين کتاب نقاشيهاي بليک را خريد چون درويشي که به گنج رسيده باشد. به چنان وجد و نشاط و شادي و مستي رسيد که از بيخودي در پوست نمي‌گنجيد، گوئي در غربتگاه اين عالم دوستي ديرين و آشنايي محرم يافته است . در سال 1910 جبران بار ديگر به امريکا رفت و در نيويورک در خيابان دهم دفتريتأسيس کرد که سالها مجمع نويسندگان و شاعران و هنرمندان عرب و دوستان و شيفتگانامريکايي او بود. بهترين و پخته‌ترين آثار شعري و نقاشي او در اين دوران بيست و يکساله‌ اقامت در امريکا شکل گرفت و به صورت کتابها و نمايشگاههاي متعدد به جهانيانعرضه شد و جبران را در زماني کوتاه به اوج شهرت و محبوبيت رسانيد اين کتاب که فرياد هم ميهنان مظلوم او و در سطح وسيعتر فرياد همهٔ انسان‌هاي مظلوم بود، دولت عثماني را سخت مضطرب کرد. کشيشان بر کتابش تهمت‌هاي ناروا نهادند و روزي در ميدان عمومي شهر انبوهي از اين کتاب را به آتش کشيدند و حکومت وقت بازگشت او را به وطن ممنوع کرد . در اين حال اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بيماري مادر به او رسيد و او عليرغم منع سياسي به ميهن بازگشت. پس از دو سال اقامت در وطن باز سفري به پاريس کرد تا از هنرمندان آن ديار بخصوص رودن، لطائف فنون صورتگري را بياموزد. در اين سفر جبران با بزرگاني چون روستاند، دبوسي و مترلينگ آشنا شد و از ذوق و انديشهٔ آنان بهره‌هاي فراوان برد. در آن روزگار دفتر نقاشي رودن کعبه‌ آمال هنرجويان جهان بود و جبران مدتي در آن دفتر در کنار آموختن لطائف هنر نقاشي، شيوهٔ نگاه هنرمندانه را نيز از او بياموخت و رودن چون شعر و نقاشي را در جبران به کمال يافت او را با ويليام بليک، شاعر و نقاش شهودي انگيس در قرن هجدهم بيشتر آشنا کرد. و معروف است که او را ويليام بليک قرن خواند. جبران وقتي اولين کتاب نقاشيهاي بليک را خريد چون درويشي که به گنج رسيده باشد. به چنان وجد و نشاط و شادي و مستي رسيد که از بيخودي در پوست نمي‌گنجيد، گوئي در غربتگاه اين عالم دوستي ديرين و آشنايي محرم يافته‌است . در سال ۱۹۱۰ جبران بار ديگر به امريکا رفت و در نيويورک در خيابان دهم دفتري تأسيس کرد که سالها مجمع نويسندگان و شاعران و هنرمندان عرب و دوستان و شيفتگان امريکايي او بود. بهترين و پخته‌ترين آثار شعري و نقاشي او در اين دوران بيست و يک ساله‌ اقامت در امريکا شکل گرفت و به صورت کتابها و نمايشگاههاي متعدد به جهانيان عرضه شد و جبران را در زماني کوتاه به اوج شهرت و محبوبيت رسانيد . از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌هاي عربي و انگليسي بر جا مانده‌است که نام‌هاي آنها به ترتيب سال انتشار عبارتند از: ۱. موسيقي (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. خدايان زمين ۵. پيشتاز ۶. ديوانه ۷. سرگشته ۸. کاروان ها و توفان ها ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. بالهاي شکسته ۱۲. اشک و لبخند ۱۳. نوگفته ها و نکته ها ۱۴. مسيح، فرزند انسان ۱۵. پيامبر ۱۶. بوستان پيامبر تا چندين سال پيش،برخي از آثار جبران به صورت پراکنده به فارسي ترجمه شده بودند، به گونه‌اي که بعضي از کتاب‌هاي او (مانند پيامبر) بيش از بيست ترجمهٔ فارسي دارد، اما برخي از کتاب‌هايش به فارسي ترجمه نشده بود. از بهترين و پرفروش ترين ترجمه‌هاي «پيامبر» مي‌توان ترجمهٔ نجف دريابندري را نام برد. چندي پيش، ترجمهٔ مجموعه کامل آثار جبران خليل جبران به فارسي (۱۶ کتاب در ۱۲ مجلد) با ترجمهٔ مهدي سرحدي توسط نشر کليدر منتشر شد. در سال ۱۹۳۱ ندايي آسماني جبران را به بازگشت فراخواند. سفينه‌اي از عالم غيب در رسيد و جان شيفته‌ او را در ساحل فراق برگرفت و روانه‌ درياي وصال کرد و جسم شريفش را نيز که تنگ‌چشمان دور از مسيح شايسته‌ دفن در جوار کليسا نمي‌ديدند بنابر وصيت جبران سفينه‌ ديگري به زادگاهش بازآورد و به خاک البشري محبوبش سپرد . در اين حال اخبار ناگوار از مرگ خواهر و برادر جوان و بيماري مادر به او رسيد و او عليرغم منع سياسي به ميهن بازگشت. پس از دو سال اقامت در وطن باز سفري به پاريس کرد تا از هنرمندان آن ديار بخصوص رودن، لطائف فنون صورتگري را بياموزد. در اين سفر جبران با بزرگاني چون روستاند، دبوسي و مترلينگ آشنا شد و از ذوق و انديشهٔ آنان بهره‌هاي فراوان برد. در آن روزگار دفتر نقاشي رودن کعبه‌ آمال هنرجويان جهان بود و جبران مدتي در آن دفتر در کنار آموختن لطائف هنر نقاشي، شيوهٔ نگاه هنرمندانه را نيز از او بياموخت و رودن چون شعر و نقاشي را در جبران به کمال يافت او را با ويليام بليک، شاعر و نقاش شهودي انگيس در قرن هجدهم بيشتر آشنا کرد. و معروف است که او را ويليام بليک قرن خواند. جبران وقتي اولين کتاب نقاشيهاي بليک را خريد چون درويشي که به گنج رسيده باشد. به چنان وجد و نشاط و شادي و مستي رسيد که از بيخودي در پوست نمي‌گنجيد، گوئي در غربتگاه اين عالم دوستي ديرين و آشنايي محرم يافته‌است. در سال ۱۹۱۰ جبران بار ديگر به آمريکا رفت و در نيويورک در خيابان دهم دفتري تأسيس کرد که سالها مجمع نويسندگان و شاعران و هنرمندان عرب و دوستان و شيفتگان آمريکايي او بود. بهترين و پخته‌ترين آثار شعري و نقاشي او در اين دوران بيست و يک ساله‌ اقامت در آمريکا شکل گرفت و به صورت کتابها و نمايشگاههاي متعدد به جهانيان عرضه شد و جبران را در زماني کوتاه به اوج شهرت و محبوبيت رسانيد. بخش سوم بازگشت به لبنان(1902ـ1898) جبران در سال 1898 وارد بيروت شد. هم در زبان انگليسي و هم حتي در زبان عربي مشکل داشت؛ مي توانست به خوبي عربي صحبت کند، اما نمي توانست به اين زبان بنويسد يا بخواند. براي بهبود زبان عربي اش، تصميم گرفت در مدرسه اي ماروني به نام "مدرسه الحکمه"ثبت نام کند که در کنار آموزش هاي مسيحي، برنامه اي ملي گرايانه نيز داشت. سرشت مصمم جبران مانع از آن مي شد که به برنامه ي آموزشي کوته نظرانه ي مدرسه تن در دهد، او به برنامه اي منحصر به فرد در سطح دانشگاهي نياز داشت تا با احتياج هاي تحصيلي او را تطابق کند و رفتارهاي ظغيانگر و فردگرايانه اش، او را در معرض اتهام به کفر قرار داد. با اين حال، مدرسه برنامه ي تحصيلي او را مطابق با ميل او تغيير داد. جبران تصميم گرفت در کتاب مقدس به زبان عربي غرق شود، و شيفته ي سبک نگارش و محتواي آن شد، و اين شيفتگي در آثار گوناگوني از او پديدار شده است. رفتار بيگانه و فردگرايانه ي جبران، اعتماد به نفس و موهاي بلند نامرسومش در دوران تحصيل، تأثيري شگرف  بر آموزگاران و همکلاسي هايش گذاشت. معلم عربي اش در او ((قلبي عاشق اما مهار شده، روحي گستاخ، ذهني عصيانگ، و نگاهي که هر آنچه را که مي بيند، به سخره مي گيرد)) يافته بود. در هر حال، فضاي محدود و بسته ي مدرسه با روحيه ي جبران سازگار نبود. آشکارا وظايف مذهبي اش را انجام نمي داد، از کلاس ها مي گريخت و روي کتاب هايش نقاشي مي کرد. در مدرسه با يوسف حواييک آشنا شد و همراه با او، مجله اي به نام "المناره" منتشر کرد که حاوي نوشته هاي هر دو، و نقاشي هاي جبران بود. همچنين دختر جواني به نام «ژوزفين پي بادي» که ثروت سرشاري از ذوق و فرهنگ داشت دل به محبت اين جوان بست و در رشد و کمال او بسيار موثر واقع شد. وي در آمريکا به نگارگري پرداخت و در سال ۱۹۰۸ وارد فرهنگستان هنرهاي عالي در پاريس در فرانسه شد و مدت سه سال زير نظر تنديسگر معروف «اگوست رودن» درس خواند. رودن براي جبران آينده درخشان و تابناکي را پيشبيني نمود. زنان ديگري نيز بعدها در زندگي جبران ظاهر شدند که از همه مهم‌تر خانم «مري هسکل» و «شارلوت تيلر» است. اين دو زن اخير بخصوص خانم هسکل شايد بيشترين تأثير را در زندگي فرهنگي و هنري و حتي اقتصادي جبران داشته‌اند. اما جبران پس از حدود سه سال اقامت در آمريکا به شوق زادگاه و عشق به آشنايي با زبان و فرهنگ بومي خويش به وطن بازگشت. جبران که به کمک فرد هلند دي کم کم وارد حلقه بوستوني‌ها شده بود و شهرت کوچکي به هم زده بود، با نظر خانواده اش تصميم گرفت به لبنان برگردد تا تحصيلاتش را به پايان برساند و عربي بياموزد. جبران در سال ۱۸۹۸ وارد بيروت شد و به «مدرسه الحکمه» رفت. در همان هنگام، ژوزفين پيبادي زيباروي بيست و چهار ساله ي بوستوني که در يکي از نمايشگاه هاي دِي توجه جبران را به خود جلب کرده بود، فريفته ي هنرمند جوان لبناني شد که يکي از طرح هايش را به او تقديم کرده بود، و در دوران اقامتش در لبنان، با او مکاتبه کرد. کمي بعد، رابطه اي عاطفي ميان آن دو در گرفت که تا پايان دوستي شان ادامه يافت. چند سال بعد ژوزفين پيشنهاد ازدواج جبران را نپذيرفت و خود در سال 1906 ازدواج کرد. جبران دانشگاه را در سال 1902 به پايان رساند. زبان هاي عربي و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسيده بود. در اين هنگام، رابطه اش با پدرش قطع شد و ناچار شد به خانه ي پسر عمويش نقل مکان کند و زندگي محقر و فقيرانه اي را سر بگيرد که تا پايان عکر از يادآوري آن منزجر بود. فقر خليل در لبنان  با خبر شيوع بيماري در  خانواده اش همراه شد. برادر ناتني اش سل گرفته بود، خواهرش سلطانه مشکل روده اي داشت و مادرش دچار سرطان شده بود. با شنيدن خبر بيماري هولناک سلطانه، جبران در ماه مارس 1902 لبنان را ترک گفت. جبران خليل جبران در سال۱۸۸۳ در يك دهكده سرسبز كوهستاني به نام بشري در شمال لبنان به دنيا آمد. در سنين نوجواني خانواده جبران به همراه بسياري ديگر از خانواده هاي لبناني به علت نبود كار و تنگناي اقتصادي لبنان آن دوره، به آمريكا مهاجرت كرد. او پس از چندسال به وطن بازمي گردد تا تحصيلاتش را به طور جدي تر ادامه دهد. در بهار سال۱۹۰۲ براي پيوستن به خانواده اش به آمريكا بازمي گردد. اولين نمايشگاه هنري اش در سال۱۹۰۴ برگزار مي شود اما اتفاق مهم تر هنوز در راه است. او با زني به نام «مري اليزابت هسكل» كه ۱۰ سال از خودش بزرگتر است، آشنا مي شود. زني كه بي ترديد تأثير ژرفي بر جبران مي گذارد. رابطه اي كه تا پايان عمر جبران يعني سال۱۹۳۱ ادامه مي يابد. هر چند مري هسكل به علت تفاوت سني پيشنهاد ازدواج جبران را رد مي كند و با مردي ديگر ازدواج مي كند. نامه نگاري ها و روزنوشت هاي مري هسكل از ديدارهايش با جبران اينك مهم ترين منبع براي زندگي نامه نويسان وعلاقه مندان به زندگي جبران محسوب مي شود. جبران با نگارش كتاب شعرگونه اش «پيامبر» به شهرت جهاني مي رسد. كتاب ديگرش «ديوانه» نام دارد كه اين دو كتاب در ايران در يك مجلد به چاپ رسيده است. كتاب ديوانه به تبع نامش ترتيب و توالي خاصي براي خواندن ندارد. داستان هاي نغز و كوتاه اين كتاب همواره تمي رازآلود و عرفان گونه دارد مرگ در خانواده و بازگشت به ايالات متحده جبران دانشگاه را در سال ۱۹۰۲ تمام کرد. زبان‌هاي عربي و فرانسه را آموخته بود و در سرودن شعر به مهارت رسيده بود. در اين هنگام رابطه اش با پدرش قطع شد و از او جدا شد و زندگي محقر و فقيرانه‌اي را از سر گرفت. در همان هنگام شنيد که برادر ناتني اش سل گرفته، خواهرش سلطانه مشکل روده‌اي دارد و مادرش گرفتار سرطان است. با شنيدن خبر بيماري هولناک سلطانه، جبران در ماه مارس ۱۹۰۲ لبنان را ترک کرد. اما دير رسيد و سلطانه در چهارده سالگي در گذشته بود. در همان سال، پيتر به بيماري سل و مادرش به سرطان درگذشتند. خليل جبران بعد از پايان تحصيلاتش در فرانسه دوباره وارد آمريکا شد و تا مرگش در سال ۱۹۳۱ در آنجا کار و زندگي کرد. طبيعت در آثار جبران خليل جبران INCLUDEPICTURE "D:\\skins-1.5\\common\\images\\magnify-clip.png" \* MERGEFORMATINET چكيده آثار جبران از جبران مجموعا ۱۶ کتاب به زبان‌هاي عربي و انگليسي بر جا مانده‌است که نام‌هاي آنها به ترتيب سال انتشار عبارت‌اند از: الف - به زبان عربي: ۱. موسيقي (۱۹۰۵م.) ۲. عروسان دشت (۱۹۰۶م.) ۳. ارواح سرکش (۱۹۰۸م.) ۴. اشک و لبخند ۵. بالهاي شکسته ۶. کاروان‌ها و توفان‌ها ۷. نوگفته‌ها و نکته‌ها ب - به زبان انگليسي: ۸. ديوانه ۹. نامه‌ها ۱۰. ماسه و کف ۱۱. پيشتاز ۱۲. خدايان زمين ۱۳. سرگردان ۱۴. مسيح، فرزند انسان ۱۵. پيامبر ۱۶. باغ پيامبر تا چندين سال پيش، برخي از آثار جبران به صورت پراکنده به فارسي ترجمه شده بودند، به گونه‌اي که بعضي از کتاب‌هاي او (مانند پيامبر) بيش از بيست ترجمهٔ فارسي دارد، اما برخي از کتاب‌هايش به فارسي ترجمه نشده بود. از بهترين و پرفروش ترين ترجمه‌هاي «پيامبر» مي‌توان ترجمهٔ نجف دريابندري را نام برد. چندي پيش، ترجمهٔ مجموعه کامل آثار جبران خليل جبران به فارسي (۱۶ کتاب در ۱۲ مجلد) با ترجمهٔ مهدي سرحدي توسط نشر کليدر منتشر شد. از نکات قابل توجه در ترجمه و انتشار آثار جبران در ايران آن است که در سال‌هاي اخير، عده‌اي بي‌توجه به عناوين اصلي کتاب‌هاي جبران، گزيده‌ها و برگرفته‌هايي از آنها را با نام‌ها و عنوان‌هاي متفرقه، ترجمه و چاپ کرده‌اند که اين کار بيشتر به نوعي «کتاب سازي» شبيه‌است و برخي ازعلاقه‌مندان به آثار جبران را نيز با مشکل مواجه کرده‌است، زيرا بسياري از آنان عنوان‌هاي اصلي کتب را نمي‌دانند. در سال ۱۹۳۱ ندايي آسماني جبران را به بازگشت فراخواند. سفينه‌اي از عالم غيب در رسيد و جان شيفته‌ او را در ساحل فراق برگرفت و روانه‌ درياي وصال کرد و جسم شريفش را نيز که تنگ‌چشمان دور از مسيح شايسته‌ دفن در جوار کليسا نمي‌ديدند بنابر وصيت جبران سفينه‌ ديگري به زادگاهش بازآورد و به خاک البشري محبوبش سپرد.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته