دانلود مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) معنا درمانی (docx) 67 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 67 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
معنی درمانی:
در شهر وین ، پایتخت اتریش و در قاره اروپا سه مکتب روانشناسی بنیاد گذاشته شده است . مکتب روانکاوی فروید ، مکتب روانشناسی فردی آدلر و مکتب معنا درمانی فرانکل . فرانکل بنیان گذار مکتب معنا درمانی لوگوتراپی در بیست و ششم مارس سال 1905 در وین متولد و در دوم سپتامبر سال 1997 در سن 92 سالگی در همان شهر در گذشت . آلمانی ها ، فرانکل را در سن 37سالگی دستگیر کردند و به اردوگاه وحشتناکي منتقل کردند . در اردوگاه که همه چیز را از او گرفته بودنداین شیوه تفکر در فرانکل بوجود آمد که می گفت .مهم آن نیست که من چه می خواهم باشم ، مهم آن است که من چه کسی باید باشم . در ارتباط با مفهوم بودن برای او سؤال انسان بودن مطرح شد . او معتقد بود که انسان بودن ، یعنی مسئول بودن ، تصمیم گیرنده ، موضع گیرنده و ارزشیابی کننده بودن . ازابتدا مفاهیمی چون : زندگی ، روح و معنا ذهن فرانکل را به خود مشغول کرد . به عقیده او، ما انسان ها سؤال کننده نیستیم ، جواب دهنده هستیم . ما باید به سؤال هایی که زندگی از ما می کند با آزادی احساس مسئولیت کامل جواب دهیم . در انتخاب جوابی که انسان به سرنوشت خود می دهد و انتخاب نگرشی که در مقابل سرنوشت خود بر گزیند، آزاد است . در نتیجه مسئول جوابی است که به سرنوشت می دهد و مسئول شیوه تفکر و نگرش ی است که انتخاب می کند .انسان باید پاسخی بدهد که در شأن انسان است فرانکل روزی به شاگردان خودگفت من معنای زندگی خود را در این می بینم که به دیگران کمک کنم تا آنها در زندگی خویش معنا بیابند او همیشه با انسان هایی روبرو می شد که پرسش هایی در باره معنای مطرح می کردند. فرانکل معتقد بود مشکل انسانامروز بی معنی زندگی بودن زندگی ، خلا وجودی و ناکامی وجودی است. انسانی معنا خواه است معنا خواهی قویترین نیرودر انسان است. معنا چشمه ای است که هرگز خشک نمی شود . اما طراوت انسان بودن آن خشک می شود(هدايتي ،1385 )
اصول معنا درمانی:
فرانکل سه قانون بنیادی را در معنا درمانی مطرح می کند :
1:معنا در زندگی وجود دارد و آن را می توان جستجو و کشف کرد . اما انسان نمی تواند معنا را به دلخواه بوجود
آورد و آن را در افکارش بسازد . انسان جستجو کننده معناست و نه بوجود آورنده آن .
2:معنا وسیله ای برای کامروایی انگیزه ها و یا دستاویزی برای رسیدن به هدف نیست . تحقق معنا خود هدف
است.
3:علت بیماریها و اختلالات روانی بی معنایی زندگی است . کار وفعالیت زیاد باعث بیماری روانی نمی شود ، بلکه علت بیماری بی معنا بودن زندگی است )كوهي ،1388 )
نظريه معني درماني( لوگوتراپي ) ويكتور فرانكل:
ريشه هاي معني درماني به نوعي به كارهاي آلفرد آدلربر مي گردد. آدلر اولين روانشناسي است كه در مورد معنا در زندگي به بحث پرداخت. او در سال 1931 كتاب معناي زندگي را نوشت. فرانكل رهبر اصلی معنا درماني و رولو مي از بزرگان هستي گرايي به خاطر وارد كردن اين مبحث به روانشناسي نسبت بهآدلر ابراز دين كرده اند. فرانكل بنيانگذار مكتب معنا درماني در بيست و ششم مارس سال(1905)در وين متولددر دوم سپتامبر 1997 در سن 92 سالگي در همان شهر درگذشت. به هر حال ريشه معنا درماني به كوششهاي اوليه فرانكل براي يافتن معنا در زندگي خودش بر مي گردد.( نيلسون.2001؛ ترجمه: بهفر ، 1384 (لوگوتراپي روشي است كه در آن بيمار در جهتي راهنمايي مي شود كه معني زندگي خود را بيابد.بنابراين اصول لوگوتراپي تلاش براي يافتن معني در زندگي است كه اساسي ترين نيروي محركه هر فرد در دوران زندگي اوست به طور كلي در اين روش درماني فرد « فرد روان نژند انديشه زاد » هدايت مي گردد تا معنا و منظور زندگي خويش را دريابد. از آنجا كه جستجوي معنا وظيفه اي مبارزه جويانه است تنش دروني فرد را افزايش مي دهد و او را به تلاش براي آنچه بايد به دست آورد وا مي دارد . اين سطح از تنش نه تنها در جريان درمان اختلال ايجاد نمي كند بلكه براي رهايي فرد از احساس دلتنگي ، بي دردی وغلبه بر « خلاء وجودي » لازم است تكاپوي حاصل از تنش معناجويي ، ياس انسان روان نژند رابه احساس موفقيت و اميد مبدل سازد( رحيميان 1385. )
پيشنهادهايي براي جستجوي معنا:
چگونه انسان مي تواند معناي زندگي را پيدا كند؟. فرانكل معتقد است كه انسان سالم و بالغ انسان از خودفرا رونده است. انسان كامل بودن يعني به چيزي فراسوي خود پيوستن انسان در نهايت زماني مي توانخود را متحول كند كه يك معنا را در زندگي خود تحقق بخشد. فرانكل براي معنا بخشيدن به زندگي سه راه
پيشنهاد مي كند :
1ـ اگر انسان چيزي خلق كند ، زندگي اش مي تواند با معنا باشد ، در اينجا انسان از خود سؤال مي كند من براي چه زنده هستم؟
2ـ انسان معنا را در شيوه تجربه كردن زندگي ، يا كسي را دوست داشتن ، مي بيند. در اينجا انسان از خودمي پرسد : من براي چه كسي زنده هستم؟.
3ـ انسان معنا را در هنگامه ي غوطه وري در مشكلات سنگين در مي يابد. طرز برخوردي كه ما نسبت به رنج بر مي گزینيم.در جايي كه ما با يك سرنوشت غير قابل تغيير روبرو مي شويم )يك بيماري غير قابل علاج ، مرگ يك عزيز ، يك موقعيت نا اميد كننده و (در اينجاست كه زندگي مي تواند معنا شود در اينجا انسان از خود مي پرسد : چرا نگرش مثبت در برابر سرنوشت غير قابل تغیير و اجتناب ناپذير نداشته باشم؟.فرانكل معتقد است ، درست در جايي كه ما با يك مؤقعيت رو به رو مي شويم كه به هيچ روي نمي توانيم آن را تغيير دهيم، از ما انتظار مي رود كه خود را تغيير دهيم رشد كنيم بالغ شويم و از خود فراتر رويم.فرانكل در آشويتس و در بند نازي ها با تمام وجود به اين نتيجه رسيده بود كه : رنج هر زماني معنايي دارد ، وقتي تو خودت آدم ديگري بشوي زير ضربه هاي چكش سرنوشت و آتش گداخته رنج ، زندگي شكل مي گيرد)كوهي ،1387).
در معنا درماني صحبت از آزادي روح انسان مي شود انسان تحت نفوذ قوانين جبري قرار نگرفته است انسان حق اين انتخاب را دارد كه در برابر موقعيتي كه قرار مي گيرد چه نگرشي برگزيند. تصميم گيري به انسان واگذار شده است هيچ عاملي اين قدرت را ندارد كه تعيين كند انسان در برابر سرنوشت غير قابل تغيير ، چگونه فكر كند و چگونه رفتار كند. انسان هميشه مسئول اعمال و گفتار خود خواهد بود.معناجويي در اين مكتب بسيار مورد تأكيد است. اين معناجويي نيروي متضاد با لذت جويي كه روانكاويفرويد بر آن استوار است و همچنين قدرت طلبي مورد تأكيد آدلر مي باشد. فرانكل معتقد است كه انسان قادر است و مي تواند به خاطر ايده ها و ارزش هايش زندگي كند و يا در اين راه جان ببازد. معناخواهي انسان ممكن است با ناكامي مواجه گردد كه لوگوتراپي آن را ناكامي وجودي مي نامد. واژه وجود به سه صورت به كار برده مي شود كه عبارتند از :
1ـ( خود وجود (به ويژه حالات وجودي انسان
2ـ (معناي وجود)
3ـ( معناخواهي (كوشش براي يافتن معناي واقعي در زندگي شخصي
وظيفه لوگوتراپي اين است كه بيمار را در يافتن معنا در زندگي ، انديشه هاي پنهاني وجود و معناي نهفته آن ياري دهد. در لوگوتراپي انسان به عنوان موجودي ناشناخته مي باشد كه توجه ويژه اي به يافتن معني داند )اخوت. ، 1356). انشعاباتي از اصالت وجود را مي توان برشمرد ولي وجوه مشابهي نيز در بين آنها وجود دارد به نظر آنها تمايز ميان انسان و حيوان ، آگاهي كامل انسان بر بودن و وجود خويش است. آنها باور دارند كه انسان هميشه در حال تغيير و دگرگوني است و مي تواند از موقعيت هايي كه داردفراتر رود و بباليدن و خود شكوفايي بپردازد . روانشناسان هستي گرا در شناخت علائم و آثار اختلالاترواني توجه خود را به حالاتي نظير احساس پوچي ، جدايي از ديگران ، احساس تنهايي ، فقدان هويت و سرگرداني معطوف مي دارند. فرانكل معتقد است كه افراد نا اميد ، افسرده و بي قرار و آنهايي كه احساس تنهايي مي كنند ، غالباً از بي معنايي و پوچي زندگي شكايت دارند. در زندگي هيچ چيز آنها را به خود پاي بند نمي سازد و برايشان ارزشي ندارد )رحيميان ، 1377.).
با اينكه عده ايي هستي گرايي را همان پديده شناسي مي دانند, اما تفاوت هايي بين اين دو گرايش وجود دارد. در هستي گرايي برخلاف آنچه در پديده شناسي معمول است ، شناخت فرد را منحصر به مطالعه و بررسي عوامل آگاه نمي دانند بلكه بيشتر در پي شناخت سازمان كلي وجود فرد هستند. در پديده شناختي بيشتر به تجربيات دروني شخص توجه مي شود در حاليكه در هستي گرايي عقيده بر آن است كه انسان دريك لحظه امور گوناگوني را تجربه مي كند كه تجربه دنياي دروني خود يكي از آنها است.رولومي براي شناخت همه جانبه شخص ، توجه به سه موردي را كه( بينز وانگر)معرفي كرده است،پيشنهاد مي كند. يكي دنياي خصوصي و شخصي فرد ، ديگري دنياي بيولوژيكي بدون وقوف براي فرد.و سوم دنياي رابطه با ديگران با آگاهي متقابل )اخوت. ، 1386)
فرانكل سه قانون بنيادي را در معناداري مطرح كرده است :
1ـ معنا در زندگي وجود دارد و آن را مي توان جستجو و كشف كرد اما انسان نمي تواند معنا را به دلخواه به وجود آورد و آن را در افكارش بسازد. انسان جستجو كننده معنا است و نه به وجود آورنده آن.
2ـ معنا وسيله اي براي كامروايي انگيزه ها و يا دستاويزي براي رسيدن به هدف نيست. تحقق معنا خود هدف است.
3ـ علت بيماريها و اختلالات رواني بي معنايي زندگي است. كار و فعاليت زياد باعث بيماري رواني نمي شود ، بلكه علت بيماري بي معنا بودن زندگي است( فرانكل ، 1967 ترجمه : معارفي ،. 1384.).
فرانكل تحت تأثير نظريه هستي گرايي عدم سازگاري انسانها را با خود و ديگران ناشي از اين مي داند كه ايشان در مواجه شدن با مشكلات ، خود را محكوم پديده هايي مي دانند كه آنها را رنج مي دهند . چنانچه آدمي خود را فردي بداند كه واجد آگاهي بر پديده هاي محيطي است و در برخورد با آنها مي تواند راه خويش راانتخاب كند ، تعامل و تبادل سازگارانه تري با مسايل زندگي برقرار خواهد كرد )رحيميان ،1377.).به نظر فرانكل آزادي به معناي رهايي از سه چيز است :
1ـ غريزه ها 2ـ خويها و عادات 3ـ محيط
وي معتقد است انسان غرايزي دارد ولي اين غريزه ها مالك انسان نيستند و برخلاف آنچه فرويد مي گويد آدمي مي تواند در پذيرش يا رد تمايلات غريزي آزادانه تصميم گيري كند. در مورد محيط نيز بايد گفت كه انسان با شناخت و نگرشي كه از محيط دارد آن را مي سازد و آزاد است كه راه خويش را برگزيند.بنابراين انسان آزاد و مسئول است و اگر آدمي را به صورت يك ماشين ذهني از مجموعه غريزه ها ، واكنش ها و فرآورده صرف ارث يا محيط تلقي كنيم ، بايد انتظار روزافزون روحيه پوچ گرايي را كه انسان مستعد آن است ، داشته باشيم (فرانكل، 1955 ؛ ترجمه فرخ سيف ، 1382).فرانكل در ساختارشخصيت انسان بيش از هر چيز به عنصر « اراده آزاد » توجه دارد . وي با آن دسته از مكاتب و موضع هاي روانشناسي كه رفتار و وضعيت انسان را محصول و محصور غرايز زيستي يا هر عامل محيطي مي دانند مخالفت مي ورزد. به نظر فرانكل گرچه بشر در برابر نيروهاي دروني و بيروني تأثيرپذير است و اين نيروها قادر هستند موقعيت هاي او را دگرگون سازند ، اما در انتخاب راه براي مقابله با آنها آزاد است )رحيميان،. 1377).
فرانكل «فرا رفتن از خود» را به توانايي چشم انسان تشبيه مي كند كه مي تواند هر چيزي را ببيند ، اما خودش را نمي بيند. موقعي چشم به خود توجه مي كند و خودش را مي بيند كه در اثر ابتلا به يك بيماري مثلاً آب مرواريد قادر نيست هيچ چيز ديگري را ببيند
روان نژندي انديشه زاد:
به نظر فرانكل نبودن معنا در زندگي موجب روان نژندي است. او اين نوع روان نژندي را )روان نژدانديشه زاد (مي داند كه اين حالت حاصل نبودن معنا و مقصود در زندگي و احساس تهي بودن است. چنين فردي در «خلاء وجودي » به سر مي برد. زماني كه معنا خواهي انسان با ناكامي مواجه گردد ، ناكامي وجودي يا هستي نژندي عارض شخص مي گردد ، در اين صورت دچار سرگرداني مي شود و احساس تنهايي ، جدايي از ديگران ، بي هدفي ، پوچي و يأس مي كند. چنين افرادي براي زندگي ارزشيقايل نيستند و هيچ چيز براي آنها جذابيتي ندارد و آنان را پايبند نمي سازد. فرانكل اين نوع نوروز را ناشي از ناتواني فرد در يافتن معنا و مفهومي براي زندگي مي داند ، نه معلول تمايلات و اپس زده و يا خاطرات تلخ گذشته يا « خود«ضعيف )فرانكل،1975؛ترجمه:صالحيان و ميلاني ،. 1370 ).خلاء وجودي غالباً به شكل ملالت و بي حوصلگي نمايان مي گردد گاه نيز ممكن است به صورت پول پرستي و يا افراطدر اعمال جنسي ، تنها به خاطر لذت جويي و عاري از انسانيت جلوه گر شود، كه در اين حالت فردي كه از خلاء وجودي رنج مي برد اسير شهوات خويش مي گردد )فرانكل، 1977؛ترجمه تبريزي و علوي نيا ، 1371).
خلاء وجودي از نظر فرانكل حاصل دو عامل است : اول اينكه انسان به دليل دارا بودن نيروي عقل و انديشه از حيوانات پست تر متمايز شده است بدين معني كه سائق ها و غرايز رفتار او را هدايت نمي كنند ، بلكه فعالانه به انتخاب آنچه كه انجام مي دهد مي پردازد. ثانياً در اثر تحولات اجتماعي، آداب ، سنن و ارزشهاي قالبي ديگر رفتار او را هدايت نمي كنند در چنين وضعيتي انسان خود مسئول رفتار خويش است ، لذا لازمه معنا جويي در زندگي مسئوليت شخصي است. افراد روان نژندي كه آزادي انتخاب رفتار خود را تجربه نمي كنند ، راه شكوفايي استعدادهاي بالقوه رشد و پرورش خويش را مي بندند )شولتز ، 1977؛ ترجمه خوشدل ،1969).
گروه درماني وجود گر:
مشاوره و روان درماني مي تواند يك چارچوب عالي رويارويي با موضوعات و جودي باشد . كوري ،اهداف يك گروه وجودگرا را به عنوان كمك كردن به افراد براي تعهد دادن به سفري طولاني مدت براي كشف خود (خودكاوي)ذكر مي كند. فضاي حاكم بر يك گروه به افراد در جستجوي درمان كمك مي كند تا به تجارب ذهني خودشان توجه كنند. در حاليكه اين تجارب را با ديگران كه داراي اهداف مشابه هستند سهيم مي دانند.در گروه درماني وجود گرا به چند موضوع : مرگ و زندگي ، آزادي ، مسئوليت پذيري ، انتخاب ، انزوا و عاشق شدن ، معنا و بي معنايي پرداخته مي شود به زعم"يالوم " گروه يك مكان عالي براي افراد است تا نسبت به مسئوليت پذيري خودشان از طريق بازخورد اعضاء و رهبر گروه آگاهي يابند. در گروه ، بيماران ياد مي گيرند كه چطور رفتارشان به وسيله ديگران مورد توجه قرار مي گيرد ، چه طور باعث به وجود آمدن احساس ديگران مي شوند ، چطور با رفتارهايشان انتخاب هاي ديگرانخود را تحت تأثير قرار مي دهند. به اين ترتيب گروه به يك سيستم اجتماعي كوچك تبديل مي شود (قنبري هاشم آبادي، 1383).
ارزش زندگي :
به اعتقاد فرانكل ، انسان قادر است و مي تواند به خاطر ايده ها و ارزش هايش زندگي كند و يا در اين راجان ببازد)فرانكل ، 1967؛ ترجمه معارفي، 1384).نگراني انسان درباره ي ارزش زندگي و ارجي كه به اين مسئله مي نهد ، و حتي يأس و نا اميدي كه از اين راه عايد او مي شود ، يك پريشاني روحاني مي تواند باشد، ولي به هيچ عنوان يك بيماري رواني نيست )فرانكل ،.1977.ترجمه فيروزبخت ، 1387).منحصر به فرد بودن انسان در نظريه فرانكل يعني منحصر به فرد بودن آدمي از حيث مسئوليت توانايي ها و آگاهي ها)فرانكل 1955 ترجمه فرخ سيف ، 1382).
معناخواهي در ديدگاه فرانکل:
معنا خواهي پايه اي ترين نيروي انگيزش در انسان است. انسانها با اين نياز روبرو هستند كه معناي همه لحظات زندگيشان را بدانند. فرانكل مي گويد : در جستجوي معنا بودن نيروي اوليه زندگي براي يك نفر است معناي زندگي هر فرد خاص خود اوست و اوست كه مي تواند آن را تحقق بخشدو اگراين كار را انجام دهد اين نيازش ارضا مي شود و به ارزش زندگيش خواهد رسيد.او همچنين خود شكوفايي رايك اثر جانبي معناخواهي مي داند و زماني انسان به خود شكوفايي مي رسد. كه به نياز معنا خواهي خود تحقق بخشد )نيلسونجونز ، 2001 ؛ ترجمه : بهفر 1384 ..فرانكل )اغلب مي گويد كه معنا را بايد پيدا كرد ، نمي توان آن را به كسي عرضه كرد. راهنماي مراجعان در جستجوي معنا ، ضمير ناخودآگاهشان است « اگر قرار است مراجعان به ده هزار فرمان و دستوري كه در ده هزار موقعيت زندگي نهفته است گوش سپرده و از آن اطاعت كنند» بايد به نداي و جدانشان توجه كنند. اگر چه درمانگرها نمي توانند خودشان هدف زندگي مراجعان را برايشان تعيين كنند. اما مي توانند نمونه هاي متنوعي از تعهد خود در جستجوي معنا را ارائه دهند .پرسش درباره معناي زندگي بايد به خود شخص برگردانده شود يعني هر فرد بايد خود را در برابر اين پرسش قرار دهد كه « زندگي براي اوچه معنايي دارد؟» براي يافتن معنا در زندگي بهتر است از خود بپرسيم كه « نسبت به زندگي چه وظايفي داريم؟» نه « از زندگي چه انتظاري بايد داشت؟» در اين صورت وظايف خود را نسبت به زندگي در مي يابيم و مسئولانه در جهت تحقق آن تلاش مي كنيم به عبارت ديگر زندگي براي ما با هدف و با معنا ميگردد )فرانكل ، 1967، ترجمه : معارفي،1384).بلكه( خداي ضميربشر) است خداي قلب است . فرانكل معتقد است كه خودشكوفايي منوط به تعالي نفس است. از نظر فرانكل ، بعد معنوي انسان از طريق تعالي نفس قابل حصول است. به اين ترتيب ، مردم از محدوده خويشتن زيست شناختي و روان شناختي خود فراتر مي روند و صاحب ارزش هاي خاصي مي شوند و معناي زندگي خويش را مي يابند. انسان ها فقط با تعالي نفس مي توانند خويشتن حقيقي را بيابند )شارف؛ ترجمه: فيروزبخت ، 1383).فرانكل پايه اي ترين نياز انسان ها را در جستجوي خود بدون معنا نمي داند بلكه در جستجوي معنا بودن مي بيند و هويت انسان فقط در خلال واقعيت بخشيدن به معناي زندگي قابل دست يابي است قصد مفرط " و "خويشتن نگري مفرط " دو عامل عمده اند براي آن كه انسان به دنبال تعالي خويشتن نباشد. خويشتن نگري مفرط يعني اين كه فرد بيش از اندازه در مورد مشكلات خود بيانديشد و قصد مفرط يعني اين كه فرد توجه بيش از اندازه براي رسيدن به بعضي از خواسته هايش داشته باشد (نيلسون ، حونز،2001 ؛ ترجمه سروري،1383).ديدگاه هاي فرانكل درباره دين و معنويت نگاه خاصي است. خداي او خداي يك ذهن بسته و متعصب نيست خداي يك فرقه خاص هم نيست. خداي او ، حتي خداي دين نهادينه هم نيست او يادآور مي شود كه حتي يك ملحد يا يك لاادري نيز مفهوم تعالي را بدون كاربرد كلمه خدا مي پذيرد. اين خدا آشكارا متعالي و در عين حال به غايت شخصي است و در درون همه ما هست. روي گرداني از خداسرچشمه اصلي همه بيماري هايي است . همين كه فرشته اي را در درون خود طرد مي كنيم ديوي را به درون خود راه داده ايم (بوئري ؛ ترجمه فريامنش ، 1385.).
نا اميدي وجودی:
نا اميدي وجودي زماني در انسان به وجود مي آيد كه اميد انسان براي معناخواهي به نتيجه نرسدتفاوتيو ملالت از مشخصه هاي اصلي نا اميدي وجودي اند. نا اميدي وجودي مستقيماً بيماري محسوب نمي شود توجه افراد و حتي نوميدي شان در قبال معناي زندگي يك وضعيت روحي و نه جسمي است فرانكل خلاء وجودي را كه نا اميدي را هم در بر مي گيرد امري ناشي از عوامل اجتماعي دانسته و اختلال روان نژندي به حساب نمي آورد نا اميدي ناشي از بي معنا دانستن زندگي را مي توان نشانه اي بر صداقت عقلاني دانست. فرانكل در آخرين نوشته هاي خود گسترش خلاء وجودي را امري مسلم دانست(رحيميان ، 1377.).
حفظ خلاء وجودي:
فرانكل معتقد است كه مردم حس بي معنايي خود را از طريق مختلف حفظ مي كنند مانند :
1ـ سركوبي : افراد حس روحانيت و مذهب خود را سركوب مي كنند بنابراين مراكز معنوي و روحاني احساس خود كه عميق ترين آنها حس معنا خواهي است را ناديده مي گيرند. سركوبي ميل معنا خواهي باعث تغيير دركشان از وجود معنا مي شود.
2ـ سرباز زدن از قبول مسئوليت : با پناه بردن به تبعيت از رسوم قراردادي ، خود كامگي ، پناه بردن به مثلث روان نژندي متشكل از : افسردگي ، اعتياد و پرخاشگري
3ـ تحليل رفتن سنت ها و ارزش ها
4ـ پوچ گرايي
5- تاكيد ناكافي بر تعالي خويشتن : مردم اغلب براي درك اين نكته كه خوشبختي و موفقيت محصولات فرعي تعالي خويشتن است كمك و ياري نمي شوند و در عوض به تمركز بيش از اندازه بر خودباوري سوق داده مي شوند.
6ـ خنثي شدن انسانيت : اين حقيقت كه علائم و محصولات مربوط به بي معنايي بسيار گسترده هستند براي افراد غير قابل درك است و بنابراين در جستجوي معنا ، از ديگران كمك نمي گيرند اين امر پوچ گرايي ذاتي را در وجود آنان محكم تر مي سازد. فرانكل راه درمان خلاء وجودي را هشيار كردن احساس هاي سركوب شده مذهبي مي داند (ونگ ؛2000 به نقل ار کوهی ،1387).اگر چه فرانكل مدل هاي خود را به صورت منظمي ارائه نداده است اما در نحوه رويارويي با مراجع مبتلا به خلاء وجودي ، سعي در افزايش آگاهي وجودي مراجع داشته و بينش وي را نسبت به محدوديت زندگي و اهميت مسئوليت پذيري از طريق فنون اختصاصي خود ارتقاء مي دهد(نيلسون، جونز ،2001؛ ترجمه بهفر ،. 1384).
انسان در جستجوي معناي غايي :
معني درماني ، بر آن است كه با تحقق معنا ، زندگي جلوه بديعي مي يابد و همه چيز حتي درد و رنج درپرتو آن ، قابل پذيرش و تحمل خواهد بود ، ولي آن ها بايد بپذيرند كه هيچ كس و هيچ چيزديگر نه پدر ، مادر ، همسر و نه مردم نمي توانند به ما احساس معنا و منظور در زندگي بدهند و دليل اين امر در مسئوليت شخصي به عنوان شرط لازم « معنا جويي » نهفته است خدايت را با تمام قلبت ، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار و اين ادعا در نظر فرانكل اين معنا را دارد كه : پاسخ مثبت به زندگي ، به رغم هر چه با آن روبرو مي شويم ، خواه رنج و خواه مرگ يك فرمان است (شولتز ، 1977، ترجمه خوشدل ، 1384.).
مفهوم مرگ در نظريه فرانكل:
مرگ معناي زندگي را از آن نمي ربايد. اگر انسان ها ابدي بودند ممكن بود كه براي هميشه از انجام كارها طفره مي رفتند. مردن به زندگي تعلق دارد و به آن معني مي بخشد و مسئوليت پذيري بشريت ازمحدوديت ها سرچشمه مي گيرد. نتيجه اين كه آنها نياز دارند كه تمام تلاششان را در قبال مسئوليتي كه درازاء تمام لحظات زندگي دارند ، به كار گيرند. تقديرات نيز مانند مردن براي معناي زندگي ضرورياست تقديرات به آن دسته از عوامل اشاره دارد كه از دست بشر خارج است و آزادي را نه تنها در مفاهيمزندگي و مرگ مي توان ديد ، بلكه در تقديرات نيز قابل مشاهده است. فرصت ها و امتحاناتي كه براي افراد مختلف در زندگي پيش مي آيد باعث مي شود كه راهي كه هر فرد طي مي كند منحصر به خود اوباشد. با وجود اين عوامل بيروني ، انسان ها مي توانند با قوت بخشيدن به آزادي هاي دروني خود ، درمقابل تقديرات ايستادگي كنند ، اگر چه هنگام مرگ انسان قادر نيست چيزي را با خود ببرد ولي كليت زندگي انسان در لحظه مرگ كامل مي شود عليرغم اين كه به گذشته مي پيوندد ، بيرون از قبر قرار مي گيرد (فرانكل ، 1977؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ،.1378).پاسخ هستي گرايي تكيه بر زمان حال است هر چند گذرا باشد. زيرا آن چه در زندگي واقعا" از كف مي رود امكانات و توانايي هاست. معنا درماني با توجه به گذرايي هستي و وجود انسان به جاي بدبيني و انزوا ، انسان را به تلاش و فعاليت فرا مي خواند (ذاكر ،. 1385).
علت شناسي در نظريه فرانكل :
فرانكل معتقد بود كه چيزي تحت عنوان روان آزردگي جسماني ، رواني و معنوي خالص وجود ندارد ، بلكه موارد مختلط هستند و به اشكال بدن زاد ، روان زاد يا خرد زاد وجود دارند كه بايستي هم از نظرتشخيصي و هم از نظر هدفمندي حدود تقريبي آن ها مشخص شود. منظور از تشخيص ماهيت هر عامل (جسماني ، رواني و معنايي)ومشخص كردن عامل اوليه است. اگر عامل جسماني اوليه باشد روان آزردگي بدن زاد و اگر عامل اوليه معنوي باشد ، صحبت از روان آزردگي خردزاد است تشخيص گردآوري اطلاعات از طريق سابقه دارويي ، مصاحبه هاي تشخيصي ، پرسشنامه ها و آزمون هاي رواني را در بر مي گيرد. در اين مرحله ممكن است خطاهايي صورت بگيرد زيرا كه اطلاعات بر اساس گفته هاي بيمار است. اگر پيام غلط به بيمار داده شود در نتيجه اطلاعات غلط هم به وجود مي آيد(.پترسون ،؛ به نقل از هدایتی ،1385. 1973).
مثلث روان نژندي :
فرانكل ، افسردگي ، اعتياد و پرخاشگري را مثلث روان نژندي مي نامد. او هشدار مي دهد كه خشونت و مصرف مواد مخدر و ديگر رفتارهاي منفي كه در تلويزيون ، سينما و حتي موسيقي غرب به نمايش درمي آيد ، تشنگان معنا را متقاعد مي كند كه زندگي آن ها فقط با تقليد آدمك وار از قهرمان هايشان بهبود مي يابد. به گفته او حتي ورزش نيز پرخاگشري را ترويج مي كند انسان در واقع موجودي است كه در پي معنايي است كه تحقق بخشد و انسان هاي ديگري كه با آنان مواجه می شوند و يقيناً اين همنوعان و شريكان برايش معنايي فراتر از صرف وسيله اي براي ارضاي محرك65 و غرايز جنسي و پرخاشگرانه دارند. به گمان فرانكل ، روان درماني نوع بشر مستلزم انساني كردن روان درماني است. او بر اين باوراست كه اگر دردهاي اين دوران فائق آمدني باشند بايد آن ها را به درستي درك كرد ، يعني آنها را به عنوان معلول ناكامي وجودي ديد و اگر قرار است سرخوردگي ها و ناكامي هاي انسان درك شود بايد انگيزش هاي او را فهميد و به ويژه انساني ترين انگيزش انسان كه جست و جوي معناست (بوئري؛ ترجمه فريامنش ، 1385.).
بنا به فهم فرانكل روان گسيختگي نيز ريشه در اختلال تفكر و شناخت67 دارد در اين مورد شخص روان گسيخته بيشتر خود را شي ء مي پندارد تا شخص. اكثر ما هنگامي كه تفكراتي در سر داريم مي دانيم كه اين تفكرات از درون اذهان خود ما بر مي آيند ، اما شخص روان گسيخته ، به دلايلي كه هنوز معلوم نيست بالااجبار منظري منفعلانه به آن تفكرات دارد و آن ها را چون نجوا تلقي مي كند و ممكن است خود را نظاره كند و به خود مظنون و بدگمان شود در اين حالت او منفعلانه به خود مي نگرد و آزار مي بيندفرانكل معتقد است كه اين انفعال ، ريشه در گرايشي مفرط به خويشتن نگري دارد. گويي مفارقتي هست ميان خويشتني» كه مي بيند و خويشتني كه ديده مي شود خويشتن نظاره گر پوچ و تهي و عاري از واقعيت و خويشتني كه ديده مي شود بيگانه به نظر مي آيد (بوئري ، ترجمه فريامنش ، 1385 ).
خود شکوفایی در معنا درمانی :
فرانکل (1969)معتقد است ، خود شکوفایی منوط به تعالی نفس است و بعد معنوی انسان از این طریق قابل حصول می باشد . بدین ترتیب انسان ها از محدوده خویشتن زیستی و روان شناختی خود فرا تر رفته و واجد ارزش های خاصی می شوند و معنای زندگی خویشتن را می یابند. فرانکل می گوید : مراجعان باید برای وجود شان هدفی بیابند و آن را دنبال کنند و نقش درمانگر کمک به آنهاست تا به عالی ترین سطح فعالیت برسند(قنبری هاشم آبادی ،1383. ).
اثر بخشی :
اثر بخشی به کاربرد بالینی روش درمانی در فضای درمانی اشاره دارد . در واقع اثر بخشی به این پرسش باهمیت و جدی پاسخ می دهد که آیا روش درمانی مورد استفاده خارج از فضا های آزمایشگاهی نیز اثر درمانی دارد یانه (قنبری هاشم آبادی ،1383).در پژوهش حاضر منظور از اثر بخشی میزان کارایی روش آموزش معنا درمانی گروهی برای میزان کیفیت زندگی وسبک دلبستگی ناایمن بر روی سالمندان شهر رشت می باشد.
روان درماني در نظريه فرانکل:
الف : اهداف درماني
در يك جمع بندي مي توان گفت كه هدف معنا درماني توانا ساختن بيماران براي كشف معناي منحصر به فرد خودشان مي باشد. معنا درماني مي كوشد تا حدود اختيارات و آزادي هاي بيمار را ترسيم كند. معنا درماني رفتاري اختياري براي غلبه بر خلاء وجودي است و عبارت است از : كمك به مراجعان براي يافتن معنا در زندگي خود. معنا درمانگرها به دنبال جهت دهي مجدد مراجعان براي انجام فعاليت هاي زندگي هستند. معنا درماني نوعي آموزش مسئوليت پذيري است كه اراده مراجعان را براي ادامه زندگي تقويت مي كند. احتمال تعالي خويشتن در مراجعاني كه اراده خود را از راه هاي ارزش آفريني ، ارزش اندوزي و ارزش هاي انگيزه اي به دست آورده اند بيشتر است. مراجعان بايد از مسئوليت حياتي خود براي يافتن معناي زندگيشان از طريق هشيارسازي ضمير ناخود آگاه معنوي خود اقدام كنند. اگر چه هشيار سازي ضمير ناخودآگاه معنوي تنها يك مرحله ناپايدار در فرايند درمان است. هدف از اين درمان در ابتداء تبديل پتانسيل ناهشيار به رفتار هشيار و سپس ايجاد راهي براي از بين بردن عادت ناهشيار است. نقش معنا درمانگرها هم گسترش و وسعت بخشيدن به حوزه هاي بصري مراجع است تا گستره معنا و ارزش ها در نظرشان جلوه گر شوند )محمد پور ، 1385.)شايد مهم ترين وظيفه درمانگر ياري رساندن به مراجعه كننده باشد در كشف دوباره دينداري نهاني كه بنا به اعتقاد فرانكل ، درمانگر بايد به بيمار اجازه بدهد تا معناي خاص خود را كشف كند به نظر فرانكل نوروز همواره ناشي از فقدان معنا نيست اما فقدان معنا و منظور در زندگي منجر به بروز نوروز انديشه زاد مي شود. در معني درماني هدف منحصر به احساس موفقيت و شادماني فرد در برخورد با مسايل زندگي نيست، بلكه در معنا درماني به بقاي شخص توجه دارد ، لذا داراي ارزش حياتي است يك درمانگرنمي تواند به بيمار بگويد كه معناي زندگي چيست اما مي تواند به وي نشان دهد كه زندگي با معنا است منتها معناي زندگي از نظر افراد مختلف متفاوت است و براي فرد بخصوصي نيز همواره در حال تغيير است. هدف غايي در معني درماني ارتقاء و رشد شخص به وراي آنچه هست مي باشد (رحيميا .1378).از طريق احياي ارزش هاي خلاق ، در سايه كار خدمت به ديگران يا احياي ارزش هاي تجربي و احياي ارزش هاي گرايشي در بيمار ، زندگي براي او با معنا مي گردد. در اين حالت او براي رسيدن به هدف و منظوري كه برگزيده است مدام در تلاش است. اين تكاپو به زندگي او نشاط و شادي مي بخشد و احساس يأس و بيهودگي را در وي از بين مي برد و احساس شايستگي مي كند و هستي خود را با معنا مي يابد و در راه رسيدن به مقصد باز نمي ماند. براي اين منظور لازم است درمانگر توجه مراجع يا بيمار را نسبت به وظايفي كه در قبال زندگي دارد جلب كند و احساس مسئوليت وي را در به انجام رساندنآن وظايف بيدار نمايد (رحيميان ، 1377)
ب ـ رابطه درماني :
اين وظيفه معنا درماني است كه بيمار را در يافتن معنا در زندگي ، انديشه هاي پنهاني وجود و معناي نهفته ي آن ياري كند « رابطه درماني » در دوران درماني اگزيستانسياليستي (هستي درماني)يك رابطه انتقالي و تكرار گذشته نيست. بلكه يك رو در رويي و يك ارتباط و تجربه تازه است كه به فرد فرصت ميدهد به افق هاي جديدي دست بيابد. در اين نوع رابطه بيمار يك موضوع نيست بلكه بشري است كه مشكلات و مسايل ملموسي دارد و اين مسايل دشواريهاي عاطفي و احساسي ويژه را موجب گشته اند (نيلسون، جونز، 2001، ترجمه بهفر ، 1384 ).نقش معنا درمانگر ، وسعت بخشيدن به ميدان ديد بيمار است ، تا آنجا كه معنا و ارزش ها در ميدان ديد وحيطه خود آگاه بيمار قرار گيرد. او به بيمار كمك مي كند تا براي خود معناي وجودي خود را يافته و ترغيب شود آن را كاملاً محقق سازد. براي انجام اين كار روان درمانگر ، آزادي و مسئوليت ، يعني دو ويژگي بارز انسان را دوباره به بيمار بر مي گرداند(فرانكل ، 1975 ؛ ترجمه صالحيان و ميلاني ،1370 ). معنا درماني از نظر شكل به درمان هاي كوتاهي چون درمان آدلري نزديك تر است. معنا درمانگران گر چه اغلب به صورت صميمانه و مقبول درباره موضوعات فلسفي بحث مي كنند. براي اينكه درمانجو را متقاعد سازند كه نگرشي آگاهانه تر و مسئولانه تر به خلاء وجودي پيدا كند ، به شيوه هاي مختلف او رامواجه مي دهند و برايش دليل و برهان مي آورند. نوشته هاي مربوط به درمان نشان مي دهند كه فنوندرماني ، علاوه بر مواجهه دادن و تعبيرها ، به مقدار زيادي به قانع سازي و استدلال نيز متكي هستند (پروچسكا، ترجمه سيد محمدي ، 1381).
در تشخيص خلاء وجودي معنا درمانگرها مراقب هستند تا علائم آشكاري از قبيل جملاتي چون زندگي ام بي معنا شده و علائم نهاني چون بي تفاوتي و كسالت را ناديده نگيرند چرا كه اين ها بر پوچ گرايي درونيمراجعان تاكيد دارند (فرانكل ، 1975 ،ترجمه صالحيان و ميلاني ، 1370).
مداخلات درماني و تكنيك در نظريه فرانكل :
فرانكل هم به لحاظ محتواي رويكرد جامع اش و هم فرايند درماني و فنون منحصر به فردي چون قصد متضاد و بازتاب زدايي معروف است. او تاكيد مي كند كه در جهان امروز ، تاكيد بيش از حدي بر خودنگري هست او اين گرايش را « روان نژندي وسواس مندانه جمعي » مي نامد كه با توجه و تمركز به خود ، از يافتن معنا دور مي شويم (محمد پور ، 1385.)
گر چه فرانكل به طور منظم از روش هاي درماني خود ليستي ارائه نداده است اما روش هاي مختلفي به صورت پراكنده در نوشته هاي او آمده است. تكنيك ها و روش هاي درماني معنا درماني به چهار گروه تقسيم مي شوند كه شامل روش هاي افزايش آگاهي وجودي ، تكنيك ، قصد متناقض؛ تكنيك بازتاب زدايي و روحانيت پزشكي است . توضيح دادن ، ضرب المثل هاي پيشنهادي ، به كارگيري تشبيهات ، چشم اندازهاي وسيع در مورد منابع معنا ، پيدا كردن معناي زندگي از طريق روش آموزشي سقراطي ، آموزش اهميت قبول مسئولي ت براي معنا ، كمك به مراجعان تا به وجدانشان گوش كنند و پرسش از مرجعان درباره معناها جزء روشهاي افزايش آگاهي وجودي هستند قصد متناقض (متضاد )برای ترس از عرق کردن ، قصد متناقض برای ترس از لرزش دست، قصد متناقض برای وسواس های چک کردن و زیاد درباره انجام مسایل جنسی، خویشتن نگری زیاددر باره بلعیدن هم جزء تکنیک های باز تاب شمارش مثال های از کاربرد قصد متناقض هستند. عدم بازتاب در مقابل خویشتن نگری زدایی به شمار می آیند .یک جوان اسکیزوفرنی هم یک مثال کلیدی برای روحانیت پزشکی است. (بهفر ، 1384 ، سروري ، 1383).
روشهاي افزايش آگاهي وجودي :
1ـ1ـ كمك به مراجعان براي گوش فرا دادن به نداي وجدان فرانكل اغلب مي گويد كه معنا را بايد پيدا كردنمي توان آن را به كسي عرضه كرد. ضمير ناخودآگاه راهنماي مراجعان در جستجوي معنا به شمار ميرودمراجعان بايد به نداي وجدانشان گوش فرا دهند. اگر چه درمانگران نمي توانند براي مراجعان هدف تعيين كنند، اما مي توانند نمونه هاي متنوعي از تعهد خود در جستجوي معنا را ارائه دهند (نيلسون ، جونز، 2001،ترجمه سروري ، 1383).
آموزش اهميت قبول مسئوليت براي معنا:
1ـ2ـ فرانكل اين كار را به شكل كمك به مراجعان براي رسيدن به سطح فعاليت بالاتري در زندگي مي بيند. از ديدگاه او زندگي انسان هرگز و تحت هيچ شرايطي از داشتن معنا مستقل نمي شود. مراجعان بايد بدانند كه همواره مسئول يافتن معناي قرار گرفتنشان در موقعيت هاي خاص زندگي منحصر به فرد خود هستند.معنا درماني به مراجعان ياد مي دهد كه زندگي خود را مانند يك امتحان ببينند. از نظر معنا درمانگرهايمذهبي كه با مراجعان مذهبي سروكار دارند اين مرحله يك قدم پيش تر مي رود و به مراجعان توضيح داده مي شود كه نه تنها مسئول كارهاي زندگي خود هستند ، بلكه بايد آنچه را خداوند برايشان مقدر ساخته انجام دهند )محمدپور ،. 1385)
پرسش از مراجعان درباره معنا :
1ـ3ـ درمانگرها مي توانند از مراجعان خود درباره توانمندي هاي ارزنده شان پرسيده و آنها را در راه يافتن پاسخ كمك كنند. همچنين مي توان از مراجعان خواست معناي نهفته در روابط و رنج هايشان را جستجو كنند )فرانكل ، 1977 ؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ،. 1383).
گسترش افق هاي فكري در حوزه ي منابع معنا:
1ـ4ـ معنا درمانگران مي توانند به مراجعان كمك كنند تا ديدگاه هاي وسيع تري از منابع معنا در زندگي خود بدست آورند. فرانكل در كار با مراجعي كه زندگي از ديدگاه او پوچ و بي هدف است و اين وضعيت تنها بايافتن شغلي مانند پزشكي يا پرستاري برطرف مي شود اين روش درماني را به كار برد. فرانكل به اوكمك كرد تا دريابد موضوعي كه مي تواند فرصت كسب موفقيت را برايش فراهم كند ، يافتن شغل نيست بلكه نحوه انجام دادن كار مهم است. او در زندگي خصوصي اش فرصتي يافت تا معناي زندگيش را در وجود مادر يا همسرش بيابد (فرانكل ، 1977؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ، 1383).
توضيح دادن :
1ـ5ـ توضيح اين نكته كه محدوديت ها به وجود انسان معني مي بخشد ، از وظايف معنا درمانگران است.معنادرمانگران به مراجعان آموزش مي دهند تا ياد بگيرند كه محدوديتهاي موجود در قوانين اجتماعي به زندگي انسان معنا مفهوم مي دهد نه اينكه معني زندگي را از انسان مي گيرند (نيلسون، جونز، 2001؛ ترجمه بهفر ، 1384.)
ضرب المثل هاي پيشنهادي :
6ـ1ـ يكي از ضرب المثل هاي راهبردي فرانكل اين است : «چنان زندگي كن كه گويي بار دومي است كه به دنيا آمده اي تا اشتباهات گذشته ات را جبران كني» چنين ضرب المثل هايي در جلسات درماني بيان مي شوند (نيلسو،جونز، 2001 ؛)( ترجمه بهفر ، 1384).
استخراج معنا با روش پرسش و پاسخ سقراطي:
1ـ7ـ پرسش هاي سقراطي نياز به بكارگيري تفكر درمانجو دارد. اين كار مستلزم اين است كه به دقت سخناندرمانجورا گوش دهيم تا حدود تفكر او را مشخص نماييم. گفتگوي سقراطي زماني استفاده مي شود كه درمانگر و درمانجو با هم تلاش مي كنند كه معنايي را در زندگي درمانجو كشف كنند. نكته مهم اين استكه اين معنا تعيين شده نيست ، بلكه بايد از زندگي فرد استخراج شود. براي همين درمانگر تفكر درمانجو را به مبارزه مي طلبد. نكته مهم در اينجاست كه نبايستي پرسش گري به اتلاف درماني لطمه بزند. مرحله.بندي فرايند گفتگوي سقراطي عبارت است از :
1ـ ابتدا درمانجو مي فهمد كه قرباني شرايط نيست ، هر چند ممكن است علائمي داشته باشد.
2ـ تلاش در جهت كمك به درمانجو تا درون مثلث معنا ، معناي خود را پيدا كند.
3ـ به رسميت شناختن استقلال و تماميت درمانجو. اين كار از رهگذر كمك به درمانجو براي يافتن راهنماي دروني اش انجام مي گيرد. فرانكل مثال مراجعي را مطرح مي كند كه از زودگذر بودن زندگي رنج مي برد. فرانكل از اين زن خواست تا مردي را پيدا كند كه موفقيت هايش را ستايش كند و مراجع ازپزشك خانواده نام برد. سپس با استفاده از يك سري پرسشها فرانكل زن را به اين حقيقت رساند كه با اينكه دكتر فوت كرده و بسياري از بيماران خدمات وي را فراموش كرده اند ، باز هم ثمر بخشي زندگي او به قوت خود باقيست (محمد پور ،. 1385).
به كارگيري تشبيهات:
1ـ8ـ تمثيل هايي براي آموزش مراجع به كار مي رود ، مثلاً به مراجع آموزش داده مي شود تا زندگيش را چون فيلم سينمايي كه همين حالا برداشته شده تصور كند. فيلمي كه اجازه قطع آن وجود ندارد و هر طوري كه فيلمبرداري شده به همان صورت مي ماند و هرگز تغيير پيدا نمي كند. بدين ترتيب زندگي برگشت ناپذيري به خانه آورده مي شود كه گفته مي شود آنها تنها چيزي را نمي توانند جدا كنند و هيچ چيز نمي تواند بازنگري و تغيير داده شود. با چنين نمونه هايي مي توان ماهيت تغيير ناپذيري زندگي انسان را به مراجع فهماند. مراجعان خود را مجسمه سازاني مي دانند كه براي اتمام كارشان مدت زمان كمي در اختيار دارند اما از زمان اتمام فرصتشان بي خبرند. در جلسات درماني اين استعارات شرح داده مي شوند (فرانكل ،1977؛ ترجمه معارفي ،. 1375 ).
استخراج معنا از طريق نمايش:
فرانكل مثالي از استخراج معنا از طريق « لوگودرام » يا نمايش مطرح مي كند كه در يك درمان گروهي صورت گرفت. زني كه پس از اقدام به خودكشي در كلينيك فرانكل بستري شده بود ، پسر 11 ساله اش را از دست داده بود و با پسر بزرگترش كه فلج بود زندگي مي كرد. فرانكل در ابتدا از زن ديگري در گروه خواست تا تصور كند 80 ساله است و به زندگي گذشته ي خود در بچگي فكر كند درحاليكه از موفقيت مالي و پرستيژ اجتماعي برخوردار بوده است. او بلافاصله گفت كه زندگي اش هيچ هدفي نداشته است. فرانكل سپس از مادر كودك فلج خواست تا همين شرايط را براي خود فرض كند و اودريافت كه زندگي بسيار پرمعنايي داشته است چرا كه بهترين شرايط ممكن را براي فرزند خود فراهم آورده است )فرانكل، 1955 ؛ ترجمه صبوري و شميم ،. 1381).
پيشنهاد معنا :
معنا درمانگرها مي توانند پيشنهاداتي در خصوص معناي موقعيتهاي مختلف زندگي ارائه دهند. فرانكل به مثال پزشك مسن و بسيار افسرده اي اشاره مي كند كه نمي توانست بر اندوه از دست دادن همسر عزيزش كه دو سال پيش فوت كرده بود غلبه كند. فرانكل در ابتدا از او خواست تا تصور كند اگر او زودتر فوت كرده بود چه اتفاقي مي افتاد ؟ دكتر پاسخ داد : « همسرم رنج بسياري مي برد». فرانكل فوري پاسخ داد : مي بينيد دكتر اين رنج بر همسرتان تحميل نشده و اين شمائيد كه او را از اين زجر رها ساخته ايد و البته لازمه اش اين است كه اين تنهايي و غم از دست دادن او را تحمل كنيد )فرانكل ، 1975 ؛ ترجمه صالحيان و ميلاني ،. 1370).
تجزيه و تحليل رويا :
معنا درمانگرها مي توانند با كاربر روي روياهاي مراجعان آنها را به ضمير هشيارشان نزديك كنند. فرانكل مثال زني را مطرح مي كند كه خواب ديده بود همراه با لباسهاي چرك ، گربه را داخل ماشين لباسشويي انداخته و بعد كه براي گرفتن لباسهاي خود برگشته گربه را مرده پيدا مي كند. اطرافيان به او گفته بودند كه گربه سمبل «فرزند» و «لباس كثيف» نشانه شايعاتي است كه در مورد زندگي عاشقانه دخترش وجود دارد ، كه مادر او نيز در اين مورد مشكوك بود. فرانكل خواب او را هشداري دانست تا مادر باعث آزاردخترش يا ديگران نشود تا در نتيجه آنها را ازدست ندهد. معنا درمانگران مذهبي نيز ممكن است روياها را طوري تفسير كنند تا آنچه در ضميرناخودآگاه است را به خود آگاه افراد بكشند. فرانكل معتقد است بسياري از افراد مذهبي خود را به علت ويژگيهاي خاص نهفته در افكار مذهبي سركوب يا انكار مي كنند (نيلسون، جونز،2001 ؛ ترجمه سروري،1383).
قصد متضاد( متناقض):
قصد متضاد از جمله فنون معنا درماني است كه مطابق آن فرد تشويق مي شود تا درست به انجام رفتارهايي بپردازد كه از آنها مي ترسد و از اين رو سعي مي نمايد از موقعيت هايي كه وحشت دارد ، اجتناب نورزد و بدين ترتيب ترس بيماريزا جاي خود را به آرزوي متضاد مي دهد (فرانكل،1977 ؛ ترجمه تبريزي و علوي نيا ،1371.).قصد متضاد به دنبال غلبه بر قصد مفرط است و قصد مفرط يعني اين كه فرد توجه بيش از اندازه براي رسيدن به بعضي از خواسته هايش داشته باشد. استفاده از اين روش براي درمان كوتاه مدت بيماران مبتلا به انواع فوبيا (ترس) و وسواس فكري توصيه مي شود. قصد متضاد بر اضطراب انتظاري فرد تأكيد كرده و عكس العمل بيماران به حوادثي كه وقوع مجددشان برايشان ترسناك است را درمان مي كند. اين موقعيت هاي ترسناك باعث توجه بيش از حد فرد مي شود و در نتيجه فرصت انجام كارهاي روزمره را از بيمار مي گيرد (فرانكل ، 1967 ترجمه معارفي ، 1384.).از بيماران در قصد متضاد خواسته مي شود آنچه را برايشان ترسناك است به درستي و دقيق توضيح دهند.
در مرحله بعد ترس بيمار :
با يك آرزوي متناقض با آن جايگزين شده كه باعث مي شود از اهميت ترس كاسته شود. به علاوه ، قصدمتضاد بر حس شوخ طبعي بيمار تأكيد داشته و آن را ابزاري جهت كاهش وابستگي به بيماري مي داند كه فرد با خنديدن به مشكلات به آن مي رسد. اگر چه وسواس هاي فكري هم با ترس همراه هستند ، اما بيشتر ترس از خود است تا «ترس از ترس». آنها از افكار نا آشناي خود مي ترسند با اين حال هر چه بيماران بيشتر با افكار خود بجنگند علايم بيماران شديدتر مي شود. اگر درمانگرها در كمك به بيماران با روش قصد متضاد موفق شده و بتوانند با وسواس فكري آنها مقابله كنند ، علایم خيلي زود ناپديد شده و در نهايتبيمار بهبود مي يابد (پروچسكا؛ ترجمه سيد محمدي .، 1381.)
انديشه زدايي :
انديشه زدايي هم مانند قصد متضاد به بيمار كمك مي كند تا علائم بيماري را جدي نگيرد. در اين تكنيك فرد بايد خود را از كاري كه بايد انجام دهد منحرف كند. عدم بازتاب در مقابل خويشتن نگري زياد درباره مسائل جنسي يكي از مثالهاي اين تكنيك است. زني جوان كه در كودكي توسط پدرش مورد تجاوز قرار گرفته بود ، شخصيت خود را بسيار ضعيف و شكننده مي پنداشت و احساس نگراني مي كرد كه در فعاليت هاي جنسي او تأثير بگذارد. به خاطر تأكيد وي روي اثبات زنانگي خود قادر نبود نقش همسري خود را به خوبي انجام دهد. هنگامي كه با استفاده از اين روش توجه از خود را به همسرش معطوف كرد ، توانست بر مشكلاتش فائق آيد. خويشتن نگري زياد درباره بلعيدن مثال بعدي تكنيك انديشه زدايي است. زني كه به خاطر وسواس در بلعيدن مشكل داشت و مي ترسيد كه غذا خوردن باعث خفگي اش شود با اين فرمول بر مشكلاتش پيروز شد : «لازم نيست: نگران بلعيدن غذا باشم ، چون قرار نيست كه من آن را ببلعم بلكه آنخودش اين كار را مي كند». او آموخت كه با اعتماد به سيستم بدني اش مشكل را برطرف كند (نيلسون، 2001؛ ترجمه بهفر ، 1384 و سروري ، 1383.).
روحانيت پزشكي:
فرانكل از اصطلاح «روحانيت پزشكي»براي تعيين چگونگي برخورد روان درمانگران با افرادي كه اختلالات روان تني دارند و مشكل بدنيشان قابل درمان نيست استفاده مي كند. فرانكل آن را وظيفه متخصص پزشكي مي دانست تا بوسيله آن بيماران را از جهت رواني آرام نمايد. نبايد روحانيت پزشكي رابا روحانيت كشيشي اشتباه گرفت. معنا درماني در مورد بيماراني كه از افسردگي درون زاد و روانپريشي رنج مي برند با هدف كار برروي بخشهاي سالم بيمار صورت مي گيرد تا نگرش شان را در يافتن معناي زندگي نسبت به رنج بردن تغيير دهند. ته مانده اي از حس آزادي حتي در مبتلايان به روان پريشي نيز وجود دارد و پايه اي ترين هسته ي وجودي اينان ، تحت تأثير سايكوز قرار نمي گيرد. اگر آنها اين باور را پيدا كنند كه تحمل كردن درد كار بي معنايي است ، روحيه خود را تا حد زيادي از دست خواهند داد (فرانكل، 1967؛ ترجمه معارفي ، 1384.).
كار با يك جوان اسكيزوفرني مثال كليدي روحانيت پزشكي است. يك جوان 17 ساله يهودي كه مبتلا باسكيزوفرني بود ، دو سال و نيم در يك كلينيك رواني اسرائيلي بستري بود. اما به ايمان يهودي خود شك كرده بود و خدا را براي متفاوت آفريدن وي با ديگران سرزنش مي كرد. فرانكل به او گفت كه شايد خد از او اين تكليف را خواسته كه مدتي در بيمارستان بستري شود و تحمل كند. جوان گفت به همين خاطر است كه هنوز هم به خدا اعتقاد دارد و شايد خدا بخواهد او خوب شود. فرانكل پاسخ داد : خداوند نه تنها مي خواهد كه شما را شفا دهد بلكه مي خواهد كه شما را از نظر مذهبي و روحاني نيز بالاتر از زمان قبلي از بيماري ات تبديل كند. پس از اين صحبت جوان بصورت اعجاب آوري بهبود يافت و فرانكل ديد كه او معنايي براي زندگي اش پيدا كرده كه نه تنها در تضاد با بيماري اش نيست بلكه بخاطر آن مي باشد(نيلسون، 2001؛ ترجمه بهفر، 1384وسروري ،1383).
اصلاح نگرش ها :
اصلاح نگرش ها براي روان آزردگي خردزاد ، افسردگي و اعتياد كه جلوي اراده معطوف به معنا را مي گيرد ، كاربرد دارد. همچنين در كنار آمدن با رنج بردن گريز ناپذير كه ممكن است ناشي از سرنوشت يا بيماري باشد مورد استفاده قرار مي گيرد. به طور كلي اين فن بر تغيير مجدد چارچوب نگرش ها از منفي به مثبت تأكيد مي كند. براي نمونه از درمانجو پرسيده مي شود كه آيا نكته مثبتي در اين موقعيت مي بيند؟ يا چه چيز براي شما در اين موقعيت يك آزادي در دسترس محسوب مي شود (محمد پور ، 1385).
شوخي و قصص در نظريه فرانكل
فرانكل غالباً در استفاده از فنوني مثل قصد متضاد ، حس شوخ طلبي افراد را تحريك مي كند. وي همچنين در سخنراني ها ، مقالات و كتابهاي خود اكثراً با طرح داستان خود و افراد ، و نيز مراجعاني كه ديده است ، سعي مي كند از آنها براي روشن شدن مفاهيم خود بهره جويد. فرانكل عنوان مي دارد كه به خوبي ديده شده است كه شوخي بيش از هر چيز ديگري در ساخت بشر ، مي تواند انسان را از شرايط سخت موجود جدا سازد و به او تواني ببخشد تا در برابر هر گونه سختيها و زشتيها برخيزد ، ولو اينكه براي چند ثانيه بوده باشد (فرانكل،1975 ؛ ترجمه صالحيان و ميلاني ،. 1384).
درمان گروهی سالمندان:
در یک گروه درمانی سالمندان ، تنها ویژگی یک مشاور خوب دوست داشتن سالمندان نیست. سالمندان در گروه ویژگیهای منحصر به فردی دارند از قبیل: به دلیل مشکلات جسمی و روانی،فراخنای توجه برخی از انها ممکن است کوتاه باشد،همچنین برخی از انها کند عمل میکنند.(کوری و کوری،1386).
-سالمندان اغلب داروهایی مصرف میکنند که با عملکرد کامل انها تداخلایجاد میکند.
-سالمندان اغلب بیشتر از مواجه به توجه و تشویق نیاز دارند.
-سالمندان نیاز شدیدی دارند که صحبتهایشان گوش داده شود و احساساتشان درک گردد.
-مضامین مرتبط تر با سالمندان در مقایسه با گروه های سنی دیگر عبارت است از : فقدان- تنهایی و انزوای اجتماعی،فقر،احساس خرد سدن،تلاش برای یافتن معنا در زندگی،وابستگی،احساس بی فایدگی،نا امیدی و یاس،ترس از مرگ و مردن،اندوه ناشی از مرگ دیگران،ناراحتی از تحلیل جسم و ذهن،و افسوس خوردن در مورد گذشته.در درمان گروهی سالمندان،سالمندان عموما" نیازمند توزیح روشن و مشخصی از اهداف خاص گروه و دلایل نفع گروه هستند. سطح اضطراب در گروه سالمندان ممکن است بالا و مستلزم یک ساختار روشن
وتکرار هدفها و تدابیر گروه باشد. زندگی در سرای سالمندان غالبا" برای خصوصی بودن )زندگی خصوصی)(مناسب نیست به همین خاطر ممکن است سالمندان به خاطر ترس از باز گو شدن اسار خوددربین دیگران متفاوت نشان دهند.لذا مشاور باید در تعیین مرزهای راز داری و محرمانه بودن دقت زیادی داشته باشد تا مطمئن شود که اطمینان از بین نخواهد رفت و محیط امنی را برای اعضا فراهم کند. مشاور باید نکاتی را در حین کار با گروهای سالمندان در نظر داشته باشد:
- مراقب باشد که با این افراد به عنوان افرادی ضعیف رفتار نکنید
- مراقب باشید که طرز صحبت کردن با انها را تغییر ندهید. از صحبت کردن با انها به عنوان کودکان خردسال بپرهیزید.
- از شوخی به طور مناسب استفاده کنید. در زمان نا توانی در انجام تکالیف از خندیدن پرهیز کنید،اما وقتی انها بنا به دلایلی می خندند،شما هم بخندید.
- نسبت به شان،هوش،و غرور انها بی احترامی نکنید.
- مشخص کنید تا چه اندازه میتوانید بدون تخلیه ی احساسات کار کنید. و راهی برای ابقای اشتیاق پیدا کنید
- بر این باور نباشید که هر سالمندی دوست دارد که با نام کوچکش خوانده شود(کوری و کوری،.1386).
یکی از مفید ترین گروهایی ویژه سالمندان ،درمان خاطره پردازی یک گروه خاص است.در این گروه اعضا را به یاد اوری و تجربه گذشته تشویق میکنند.این رویکرد درمانی میتواند به سالمندان کمک کند تا پلی بین گذشته و حال بزنند و و شور زندگی را به هستی جاری شان وارد کنند. معنا درمانی زمانی به عنوانفرار به گذشته تلقی می شد.،اما ادبیات این موضوع نشان میدهد که اکنون این روش به عنوان سودمندترینراهبرد درمانی در بهبود یکپارچگی روانی سالمندان است. سینگر،ترازو ورکین یاد اور میشوند که گروهخاطره پردازی به اعضای سالمندان فرصت میدهد تا با افرادی که نگرانیها و تجربه های مشابه دارند ارتباط برقرار کنند . چون افسردگی نسبت به فقدان و تغییرات ،مضمون اساسی در زندگی سالمندان است، بنابر این گروه میتواند مکانامنی برای بیان احساسات تنهایی و نا امیدی انها باشد. روشن است که گروه های خاطره پردازی اجتماعی شدن را که عنصر محوری در غلبه بر انزوا است،تسهیل میکنند. کر نیز اومک ویرتر ازتجربه های زندگی به عنوان راهی برای بر انگیختن اعضا ی گروه جهت یاد اوری و مجسم کردن تجربه های گذشته استفاده میکنند. برخی از مضامین زندگی در چنین گروهایی مانند: خاطرات کودکی،زندگی شغلی،فشارروانی و مباحث جنسی میباشند.(کوری و کوری. 1386).
نکاتی در رابطه با اختلالات روانی در سالمندان:
از هر 5سالمند یک سالمند داری اختلالات روانی مشخص و معنا داری است. این رقم شامل 16% بیماریهای روانپزشکی اولیه و 3% دمانس که به همراه نشانه های روانپزشکی و وخیمتر میشوند.اختلالات افسردگی واضطراب رایجترین مشکلات سلامت روان در بین افراد سالمند است. که به ترتیب در حدود 3 تا 7 درصدو 11 درصد جمعیت کلی افراد سالمند را مبتلا میکند. شیوع علایم اضطراب در بین افراد سالمند می تواند به میزان 20 درصد هم برسد.براورد ها نشان میدهد که در 8-16% افراد سالمند ساکن در خانه سالمندان، 15 تا 20 در صد افرادی که خدمات مراقبتی اولیه دریافت میکنند و 25تا33درصد افراد سالمندی که در یک بیمارستان مراقبتی حاد به سر میبرند و بیش از50 درصد افراد سالمندی که تسهیلات مراقبتی درازمدتدریافت میکنند ،دارایی افسردگی خفیف ند .(حیدرنیا،1387).شیوع اختلالات روانی دیگر در میان افراد سالمند از قبیل اسکیزو فرنی و اختلالات دو قطبی بسیار پایین کمتراز یک درصد)میباشد،که گرچه این اختلالات ،اسیبهای کارکردی معنا داری را به افراد سالمند میرساند.(حیدرنیا،1387).
روشهای پیشگیری از افسردگی وتنهای در سالمندان:
ورزش: یافته های حداقل دو برنامه نشان میدهد که ورزش میتواند به پیشگیری ازتنهای در سالمندان کمک کند. والس و کلیگس یک مداخله ی چند مولفه ای در شرکت گنندهای یک ویزیت 30-60 دقیقه ای به همراه یک پرستار در یک مرکز سالمندی مورد ارزیابی قرار داده اند.، تا عوامل خطر برای عدم توانایی(ناتوانی)را بررسی کنند. همچنین یک برنامه ورزشی تحت نظارت را معرفی کنند. این ویزیت برای عادتهای فعلی ورزشی ، الکل و استفده از تنباکو،عادتهای رژیمی،ونیز بر موضوعات سلامت محیط خانه و خانواده تمرکز دارد. پرستار از طریق تلفن با ازمودنیها تماس داشت تا روند اهداف پروژه بررسی شود. و نیز تغییر رفتار پیوسته بود که بوسیله ی یک مربی ورزشی آموزش دیده رهبری میشد. (چیا جونگو همکاران ، 2010).
پیامدهای مثبت شامل عملکرد سلامتی بهبود یافته و کاهش علایم افسردگی مطالعه دوم که توسط پنینکس و کلیگس اداره میشد، در ان اثر بخشی ورزش در جلوگیری از افسردگی افراد سالمند دارای آرتریت ارزیابی شد، پنینکس و کلیگس به مدت 3ماه مقایسه ای انجام دادند. بین گروهی که برنامه مقاومتی یا ایروبیک دریافت میکردند با گروهی کنترلی که فقط آموزش مدیریت ارتریت دریافت میکردند. برنامه ورزشی ایروبیک مشتمل بود بر برنامه پیاده روی داخل سالن که تحت نظارت رهبر ورزشی به دفعات 3 بار در هفته و به مدت 1 ساعت، اداره میشد برنامه های ورزشی ایروبیک و مقاومتی هر کدام به مدت 14 ماه به صورت برنامه ورزشی خانگی با حمایت نظارت یک رهبر ورزشی پی گیری شد.ارزیابی این برنامه ها نشان داد ،که ورزش ایروبیک (نه ورزش مقاومتی)به طور معنا داری علایم افسردگی را کاهش داد. یافته های تحقیق حاظر نه تنها از تحقیق قبلی حمایت میکرد یعنی = ورزش یک درمان اثر بخش برای افسردگی اواخر زندگی است، بلکه مزیت های ورزش در پیشگیری از نشانه های افسردگی در افراد سالمند غیر افسرده هم در این تحقیقات شرح داده شد.
1.کلاسهای آموزشی :
چندین برنامه اموزشی اثر بخش کلاسهای اموزشی در پیشگیری از افسردگی وتنهای افراد سالمند را ارزیابی کرده اند. یک کلاس اموزشی ارتریت 10هفته ای که همراه با کاهش معناداری در نشانه ها ی افسردگی بود. درمقایسه با یک گروه کنترل به مدت 2سال ارزیابی و پیشگیری شد. مدت 6 هفته که با یک گروه حمایتی با میزان افسردگی پایین ترکیب شده بودند، به مدت 2 سال با یک گروه کنترل مقایسه و پیگیری شد.و در اخر کلاسهای درس و دوره های چند مولفه ای ذهن- بدن که بصورت خانگی یعنی خارج از کلاس های رسمی درس بودند، از قبیل اموزش ارام سازی – تغییرات شناختی – حل مسئله –ارتباط – درمان رفتارهای بی خوابی – تغذیه و ورزش – و دستورالعمل روابط مابین ذهن – بدن ،همگی با کاهش درعلائم افسردگی و اضطراب در مقایسه با گروه کنترل همراه بود )چیا جونگ و همکاران،2010).
2:مرور زندگی:
زاسنیسکی و کلیگس اثر بخشی معنا درمانی در کاهش عواطف منفی در افراد سالمند ساکن در مجتمع های بازنشستگی را بررسی کردند. برنامه،بازتابهای خود افراد سالمند را در قالب فیلم و برنامه به انها نشان میداد.این برنامه اعضای یک مجتمع بازنشستگی را در بر میگرفت که به مدت یک دوره 8هفته ای و هر قفته دو ساعت ویزیت را شامل میشوند.
-نظریهای روانی – اجتماعی دوران پیری:
یکی از نظریه های رشد روانی – اجتماعی دوران پیری نظریه روانی اجتماعی اریک اریکسون میباشد. در هشت مرحله رشد روانی- اجتماعی اریک اریکسون که شامل )طفولیت*اوان کودکی*سن بازی*سن مدرسه*نو جوانی *مرحله جوانی * میانه سالی * مرحله پختگی * عروج یا یک پارچگی خود در مقابل نامید=خردمندی(65سال به بعد) این مرحله از دیدگاه اریکسون اخرین مرحله در نردبان رشد است و زمانیکه خود در پایان فعالیت ها و کوشش های زندگی است. .و میتواند گذشته را جمع بندی کند(ابوالقاسمی،1386).در این مرحله،مسائل مختلفی مانند از دست دادن قدرت و سلامتی جسمی ، بازنشستگی،بیکاری،کم شدن درامد،از دست دادن اقوام و دوستان و احتیاج به برقراری مجدد ارتباط اجتماعی و روانی با دیگران. به خصوص باهمسالان نمودار میشود. به نظر اریکسون،فرد در این دوره از زندگی،دچار بحران روانی اجتماعی چندانی نمیشود و بیشتر به جمع بندی،ارزیابی و مرتبط نمودن تجارب مراحل مختلف تکامل ایگو در گذشته،مشغول میشوداین رون را اریکسون عروج یا یکپارچگی خود مینامد. این احساس عروج خود با نگاه کردن به گذشته درابعادمانند ازدواج ،شغل، پیشرفت های اجتماعی و فکری و غیره حاصل میشود. شخصی که از خود احساس رضایت نماید از مرگ نمی ترسد چرا که تداوم زندگی خود را د رخلاقیت های خود و یا زندگی نسلهای بعدی می بیند. افرادی که روند عروج خود را نمیگذرانند ،از مرگ میترسند ، شدیدا" احساس شکست میکنند . دائم ار ایند ه میترسند و همواره حسرت زندگی بهتر در گذشته را میخورند. تلخی،احساس پشیمانی و شکست ممکن است فرد را به کهولت زودرس ،افسردگی،خود بیما ر انگاری ،واکنشهای پارانوئیدی و نوسانهای خلقی دچار سازد(ابولقاسمی،1386).
نظریه های دیگر رشد روانی اجتماعی دوران پیری:
1.نظریه پردازان دیگر ،دیدگاه اریکسون را در مورد اواخر بزرگسالی یا دوران پیری مانند مراحل اول و وسط بزرگسالی اوروشن و اصلاح کرده اند و تکالیف رشد،فرایند های تفکر ،و فعالیتهایی را که به انسجام من یا خویشتن کمک میکنند ،مشخص نموده اند.همه قبول دارند که رشد موفقیت آمیز و ثمر بخش در سالهای آخر زندگی ،انسجام و تعمق بیشتر شخصیت را در بر دارد.(ابوالقاسمی،.1386)
.نظریه پک:سه تکلیف انسجام من یا خویشتن:
به عقیده رابرت پک تعرض انسجام من در برابر نا امیدی اریکسون از یه تکلیف مجزا تشکیل میشود.برای اینکه انسجام ایجاد شود ،هر یک از یاین تکالیف را باید انجام داد:
الف:تمایز من در برابر دل مشغولی به کار-نقش: این تکلیف از باز نشستگی حاصل میشود و افراد سالخورده ای که شدیدا"خود را وقف شغلشان کرده اند ملزم میدارد راهای دیگری برای تامین کردناحساس ارزشمندی پیداکنند.کسی که برای انسجام تلاش میکند باید یک رشته نقشهای خانوادگی ،دوستی اجتماعی را متمایز کند که به اندازه شغل او رضایت بخش باشند.
ب- استعلای بدن در برابر دل مشغولی بدن: پیری تغیراتی را در ظاهر و ضعفهایی را در تواناییهای جسمانی و مقاومت دربرابر بیماریها به همراه دارد. برای کسانی که سلامت روانی شان شدیدا"به حالت بدنشان وابسته است ،دوران پیری میتواند دوران سختی باشد. سالخوردگان باید با تاکید بر توانایی هایشناختی و اجتماعی خود، محدودیتهای جسمی شان را تعالی بخشند.
ج- استعلای من در برابر دل مشغولی: در حالی که افراد میانسال میپذیرند که زندگی متناهی است،سالخوردگان با مرگ خواهر برادرها و دوستان و همسالان د رجامعه شان ،به خود یاد اور میشوند که مرگ قطعی است. انها باید از طریق سرمایه گذاری د راینده ای طولانی تر به جای عمر خودشان ،راه سازنده ای را برای مواجه شدن با این واقعیت پیدا کنند. اگرچه سالهای زاینده ی اوایل و اواسط بزرگسالی افراد را برای پیری رضایت بخش اماده می سازد ،ولی دستیابی به انسجام من ،مسلزم تلاش مستمر در جهت ایمن تر ،هدفمند تر،و خوشنود کنند ه تر ساختن زندگی برای کسانی است که بعد از مرگ فرد زندگی میکنند.
در نظریه پک،سالخوردگان برای انسجام من باید از زندگی شغلی ،بدن و هویت مجزایشان فراتر روند.انها باید از خردمندی خود کمک بگیرندو طوری به فکر دیگران باشند که زندگی انها را بهتر کند. موفقیت انها بر حالت درونی رضایت خاطر انها و تا سودمندی که بر دیگران می گذارند ،آشکار است)نیک روان مفرد،.1387).
. نظریه لابو وی- ویف: خبر گری هیجانی:
به نظر لابووی-ویف در اوایل بزرگ سالی) تفکر انتزاعی (عمل گرایانه،یعنی ابزاریبرای حل کردن مشکلات،واقعی میشود.لابووی- ویف درباره ی رشد استدلال در زمینه ی هیجان نیز تحقیق کرده است. او معتقد است افراد سالخورده و اهایی که از لحاظ روانی پخته هستند، از احساسات خود بیشتر خبر دارند. انها در نتیجه فکر کردن به تجربیات زندگی و استفاده از راهبردهای مقابله ای که سر شار از اگاهی هیجانی است ، واکنش های هیجانی را به صورت پیچیده تری توصیف میکنند. برای مثال،در یک تحقیق مشخص شد عصبانیت و غمگینی فنی تر عمل میکنند.مثلا میگفتند:<آدرنالیم بالا بود>. یا <ضربان قلبم تند شده بود>و در ضمن انها میگفتند که چگونه باید احساس میکردند نه اینکه چه احساسی داشتند.در مقابل سالخوردگان در توصیف تجربیات شخصی،جنبه های ذهنی و عینی هیجان را با هم ترکیب میکردند. یک نمونه اینگونه گفته بود:<قلبم میدرخشید و نور خورشید را در ان احساس میکردم هنگام ازدواج،شمعها در حال بر افروختن بودندو....>فراست و هوشمندی هیجانی سالخوردگان به انها کمک میکند تا تعبیرهای هیجانی را از جنبه های عینی موقعیتها به نحوی کار امدتر از جوانان ، تفکیک کنند. در نتیجه راهبردهای مقابله کردن انها معمولا به این صورت است که قبل از تصمیم گیری درباره ی یک اقدام ، باید مطمئن شوند تمایلات انها کاملا درک شده است.(شجاعی،1378.).سالخوردگان دوره های تعمق شدید نیز داشته اندو بهتر میتوانند رویدادهای ناگوار را با نگرشی مثبت تعبیر کنند. یعنی عواملی میتوانند به خویشتن پذیری جدا نشدنی از انسجام من کمک کنند. در مجموع دست اورد روانی – اجتماعی مهم در اواخر زندگی ،خیره شدن در پردازش اطلاعات هیجانی و پرداختن به خود گردانی هیجانی است.(شجاعی،1378).
.نظریه رابرت باتلردرمورد سالمندان:
وقتی که به سالخوردگان فکر میکنیم اغلب انها را طوری در نظر میگیریم که به یاد گذشته ها هستند به طوری که خاطراتی درباره ی افراد و رویدادهای گذشته خود نقل میکنند. و افکار و احساسات همراه با انها را بر زبان می اورند.در حقیقت تصویر سالخوردگان به صورت افرادی که به یاد گذشته هستند به قدری فراگیر است که در بین کلیشه های منفی پیری قرار میگیرد . دیدگاه رایج این است که سالخوردگان برای گریختن از واقعیت های اینده نزدیک و نزدیک بودن به مرگ در گذشته زندگی میکنند.پژوهشگران هنوز کاملا نمی دانند چرا سالخوردگان بیشتر از جوانان از گذشته یاد میکنند ولی نظریه وپژوهش فعلی حاکی از ان است که اندیشیدن به گذشته میتواند مثبت و انطباقی باشد. به عقیده رابرت باتلراغلب سالخوردگان به عنوان بخشی از دستیابی به انسجام من ،جلوگیری از یاس و نا امیدی ،پذیرفتن پایان عمربه مرور زندگی میپردازند.دیدگاهای باتلر به قدری با نفوذ شده است که خیلی از درمان گران،سالخوردگان را ترغیب میکنند برای مرور زندگی به یاد اوری گذشته ها بپردازند.یاد اوری گذشته باعث رضایت از زندگی میشود.(ساتو اشیدا،.2000).
گرچه مرور کردن زندگی معمولا موجب خود اگاهی و عزت نفس می شود ولی خیلی از سالخوردگان وقت زیادی را صرف ارزیابی گذشته خود نمی کنند. عوامل متعددی خاطرات رویدادهای دور را تیره میکنند که شخصیت،تجربیات بعدی زندگی،زمان و ماهیت خود رویدادهااز جمله انها هستند.سالخوردگان مایوس به احتمال زیاد ، رویدادهای ناگوار گذشته را یاد اوری میکنند و برخی از کمک دیگران به مشخص کردن جنبه های ارزشمند زندگی بهرمند میشوند.(حیدر نیا،.1378).یاد اوری گذشته در سن پیری ،علاوه بر مرور زندگی ، وظایف دیگری نیز بر عهده دارد. سالخوردگان شاید با این علت از گذشته خود یاد میکنند که دیگران اعم از متخصصان خدمات اجتماعی تا نوه ها و برههای کنجکاو از انها میخواهند این کار را انجام دهند. زمانی که سالخوردگان درباره تجربیات گذشته بحث میکنند نیاز های اجتماعی خود از قبیل برقراری روابط دوستی و تایید شدن توسط دیگران را براورده میسازند.
سرانجام اینکه یاد اوری گذشته هم درمورد جوانان و هم سالخوردگان اغلب هنگام انتقال زندگی روی میدهد. (نیکروان فرد،1378.).فرد سالخورده ای که اخیرا" باز نشست شده ،بیوه شده،یا به محل جدیدی نقل مکان کرده است شاید برای حفظ کردن احساس تداوم و پیوند شخصی به گذشته روی اورد. در واقع سالخوردگانی که احساس میکنند زدنگی فعلی شان دستخوش حوادث شده است به دفعات بیشتری از گذشته یاد میکنند تا به این طریق احساس ارزشمندی و هدفمندی را دوباره بازیابند .(ابراهیمی،1378).
.نظریه بازسازی اجتماعی در سالمندان:
این نظریه نیز یکی از نظریه های سالمندی است که به توصیف نقش جامعه در خوپندار سالمندی می پردازد و روشهایی برای خنثی سازی این دوره معیوب پیشنهاد میکند. کای پرس ونبگستون از مدل شکست اجتماعی تدوین شده توسط زوسمان استفاده کردند.تا نشان دهند جامعه ما سبب بیدار شدن تغییرات منفی در خود پنداره افراد سالم میشود . در نظریه چهار مرحله را میتوان شمرد:جامعه ما نقش سالمند را از او میگیرد ، اطلاعات هنجاری و رهنمود های اندکی به او ارائه و او را از گروه های مرجع محروم میکند. به طوری که سالمند این احساس را که چه کسی است و چه نقشی دارد ازدست میدهد. سپس جامعه به عنوان فرد فاقد صلاحیت ومعیوب به او برچسب منفی میزند. جامعه سالمندرا از فرصت کاربرد مهارتهای خود محروم میکند ،و این امر به نوبه خود سبب تحلیل رفتن این مهارت ها میشود.
سالمند این برچسب خارجی را می پذیرد ،با ان عنوان فردی ناپسند همانند سازی می کند و رفتار خود را با انچه از او انتظار میرود تطبیق میدهد و صحنه را برای دوری معیوب اماده میسازد،بر اساس نظریه بازسازیه اجتماعی کایپرس و بنگستون ،افراد میتوانند این نظام را تغییر دهند ودور معیوب سه کنش در درهم شکنند. نخست باید این تفکر را کار منبع اصلی ارزشمندی است ریشه کن کنیم. افراد را بر اسا س منش ،شخصیت و انسانیتشان داوری کرد،دوم اینکه خدمات اجتماعی،مسکن،مراقبتهای بهداشتی و وضعیت مالی سالمندان را باید اصلاح کرد و بالاخره باید برای خود گردانی به سالمندانم قدرت بیشتری بدهیم (نیک روان فرد،1378).
خط مشی ها و برنامه های سیاسی و اجتماعی موثر بر زندگی سالمندان باید توسط خود انان تعیین شود. از این طریق انان میتوانند احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی بیشتری یافته و به حفظ کارایی و خدمات اجتماعی خود کمک کنند.(دادستان،.1382).
.نظریه جداسازی سالمندی:
این نظریه را در اغاز کامینگز و هندی صورت بندی کردند. این نظریه میگوید که با نزدیک شدن ورود افراد به دوره ی سالمندی ،گرایش طبیعی برای کناره جویی اجتماعی و روانشناختی محیط در انان پدید میاید و طبق این نظریه افراد سالمند عملا از فعالیت های اجتماعی خارج از خانه خود راکنار میکشند و ارتباط خود را با دیگران کاهش میدهند این جداسازی سبب تقویت رضایتمندی زندگی با افزایش سن میشود(ییلاق بیگی،.1388)
لذا با بالا رفتن سن توانایی تقسیم شدن سلولها کمتر میشود. هایفلک براساس شیوه تقسیم سلول ، نهایی عمر انسان را 120 سال تخمین میزند. دانشمندان در دهه گذشته سعی کردن علت از دست رفتن توانایی تقسیم سلولها را پیدا کنند. علت احتمالا ته کروموزوم هاست... هر بار که سلولی تقسیم میشود تلوموس که محافظ انتها کروموزومها ست کوتاه تر میشود. تلوموسها پس از حدود 100 بار خیلی کم می شوندو سلول توان تولید مثل خود را از دست میدهد. در یکی از مطالعات معلوم شده است که کاهش تلوموس برا اثرگذشت عمر با عدم توانایی کنار امدن با استرس و افزایش سرطان رابطه دارد.)جونز،2003)
نظریه های زیست شناختی پیری:
طی سالیان متمادی بسیاری از نظریه های پیری بر مبنا فرسودگی،از کار افتادگی و افزایش انتروپیبودند.انتروپی یک واژه ترمودینامیکی است که توسط شیمی – فیزیکدانان جهت تشریح وضعیت بی نظمی و تعادل در دستگاه ها بکار می رود دستگاها تمایل به بی نظمی دارند. از این دیدگاه حیات را باید همواره در حال مبارزه با انتروپی دانست و در این میان پیری عبارت است از پیروزی تدریجی انتروپی . (نویان شرف،1387).بر اساس نظریه دیگر تحت عنوان نظریه از کار افتادگی ،هر جانداریدارای سهمیه ویژه برای زیست است. یک ساعت پیری که ویژگی ان شناخته شده است در اولین روزهای حیاط طوری برنامه ریزی می شود که در طی حیاط فرد با نظم و قانون مندی کار میکند. ولی به تریج او را به سمت پیری و مرگ میبرد. بر اساس نظریه رادیکالی ازاد ، رادیکالهای احیا شده در اکسیژن که طی متابولیسم هوازی به طورگاه و بی گاه و غیر قابل کنترل تولید میشود.واکنشهای زیان باری که زمینه پیری هستند آغاز میگردند. نکته اصلی در این نظریه این است که پیریرا یک فرایند سراسر تصادفی میدانند چون آسیبی که پیری شدن شود به طور پراکنده حادث میگردد در نتیجه پیری باید پدیده ای باشد که به طور تصادفی هدایت می شود.(نویدیان شرف،.1387).نظریه های زیست شناختی زیادی در مورد پیری مطرح شده است ولی دو نظریه بیشتر مورد توجه قرارگرفته اند:یکی نظریه ساعت سلولی و دیگری نظریه رادیکال آزاد. هردو نظریه علت پیری را در درون سلولها جستجو میکنند. در نظری ساعت سلولی ائونارد هایفلیک ،گفته می شود که سلولها حداکثر حدودا" میتوانند 100مرتبه تقسیم شوند
اختلالات روانی سالمندی:
وابسته به انستیتو ملی بهداشت روانی این نتیجه را به دست اورد که شایعترین اختلالات روانی سنین پیری عبارت اند از اختلالات افسردگی،اختلالات شناختی،اختلالات فوبیها و اختلالات مصرف الکل. سالمندان همچنین در خطر بالاتر خودکشی و علائم روانی ناشی از دارو هستند. بسیاری از اختلالات روانی سالمندی قابل پیشگیری تخفیف یا برگشت هستند.عوامل خطر سازی روانی- اجتماعی نیز سالمندان را نسبت به اختلالات روانی اسیب پذیر می سازند(چاووهمکاران،2000).این عوامل مشتمل اند بر از دست دادن نقش های اجتماعی ، از دست دادن خود مختاری، مرگ دوستان و بستگان،افت تندرستی،افزایش انزوا،محدودیت های مالی،و کاهش عملکرد شناختی.بسیاری از دارو ها نیز میتوانند در افراد مسن علائم روانی بوجود اورند ای ن علائم در نتیجه تغییرات وابسته به سن را در جذب دارو ،اگر دارو یا دوز دارو خیلی بالاتر تجویز شده است اگر بیمار دستورات را رعایت نکرده و داروهارا بیشتر از میزان تجویز شده مصرف نموده باشد،اگر حساسیت خاص به دارو داشته باشد یا رژیم های دارویی متناقض توسط پزشکان مختلف تجویز شده باشد پدید می ایند. تقریبا طیف کامل اختلالات روانی ممکن است از دارو ها ناشی شوند.(ارنست بهل میجر،2007).
سالمندی و اواخر بزرگسالی:((نیمرخ بزرگسال سالخورده)):
با افزایش سن انتطار در سراسرجهان و تغییردید و چشم اندازهای مربوط به مفهوم و گسترده پیری ودرنتیجه کوشش در راه اعاده قسمت مهمی از پیری به گستره بزرگسالی ، مولفان در تعارض یک مرزبندی ظریف و قابل بحث قرار گرفته اند،به همین دلیل است که متمایز ساختن و هله های واقعا" پایانی پیری از بخشی از زندگی بزرگسالی که در سر اشیب پیری طی میشود کار اسانی نیست. در نتیجه بین این گستره ی پایانی بزرگسالی یا سالخوردگی و گستره پایانی به عنوان پیری به معنای محدود کلمه فراموشی ها و هم پوشی ها ی متعددی به ناچار رخ خواهند نمود.آنچه مسلم است این است که تحول در اخرین سالهای زندگی ادامه میابد و اگر انسان در بخشی پایانی بزرگسالی شاهد تقلیل ظرفیتهای بدنی خویشتن است .همواره توانایی و میل مهار کردن محیط اطراف خود را حفظ میکند و اگر پاره ای از افرادی را دوست داشته از دست داده است اما هنوز به دوست داشتن و نیاز به اینکه او را دوست بدارند در وجود او بیدار است. بخش پایانی بزرگ سالی که به برکت بهبود مداوم مراقبتهای پزشکی ،تغذیه و محیط جسمانی به تعداد بیشتری از افراد امی فرصت میدهدکه به دهه هفتاد ،هشتاد و حتی نود قدم بگذارند،هدیه قرن بیستم است (ییلاق بیگی،1388).با این همه پدیده ی پیری با مقیاس جهانی امری حساس است تخمین های جمعیت شناختی در غرب حاکیاز این بوده است که در فاصله سال 1970 تعدادافراد مسن دو برابرمیشود و در پایان قرن حاضر 15 درصد جمعیت جهان را افراد بالای 65 سال تشکیل خواهند داد.(کراز،.1386).
پختگی پایان دوره بزرگسالی:
معنای پیری را عمدتا" فرهنگ تعیین میکنددر فرهنگهای زندگی و مرگ جزء چرخه زندگی محسوب میشوند و در درون تجربه انسانی قرار میگیرند. پیری رسیدن به خردمندی و فرزانگی است . در فرهنگ غربی که پیری و مرگ از مهار فرد میگریزند برای بسیاری از افراد وقوع آنها به موجودیت ادمی است و در نتیجه پیر شدن پابر لب گور گذاردن است. به چند اسطوره در مورد پیری که پی نقل میکنیم نمیتوان چندان اعتنا کرد : اول انکه سن تقوی خود گویای سن بدنی است دوم انکه کهولت امری اجتناب ناپذیر است.سوم انکه پیران فاقد بهره وری هستند یا دیگر مولد نیستند و اخر انکه پیران در مقابل تغییر مقاومت میکنند.نمونه های گوناگون و فراوانی در هر یک از زمینه ها خلاف این افکار قالبی را نشان میدهند و "سنزدگی" یا ادراک منفی نسبت به شخص بزرگسالان ساخته و پرداخته مجموعه ای از رفتار ها و عادات فرهنگی است. امید و تقوا که با نو امیدی در تضاد ند معرفبزرگسال پخته اند.،بزرگسالی که با موفقیت زندگی کرده و با خوشبختی پیر شده است. امید ، فرد را در بسیج نیروهای خود و افزایش ظرفیت های مقابله با تغییرات یاری میدهد. وقتی کسی خود را به دامان نومیدی بسپرد میل به زندگی را از دست میدهد.(محتشمی،.1380).
ظرفیتهای جدید تحولی:
از نظر متخصصان بررسی تحول چرخه زندگی از نطفه تا مرگ ،نسبت به این نکته آگاهی وجود دارد که پیری یک دوره طبیعی تکامل فرد محسوب میشود و ویژگیهای خاص خود و هدفهای خاص تحول را در بر دارد وظایف تحولی اخرین سالهای زندگی نسبت به سالهای قبل شخصی ترند عمده ترین وظایف تحولی برخلاف دوره های کودکی ،نوجوانی و اغاز بزرگسالی و میانسالی عبارت اند از پذیرش واقعیت زندگی خود ضمن تسریع و تعمیق ان(منصور.،1382).
-سود جستن از تجارب قبلی خود برای مقابله با تغییرات و نا رساییهای شخصی.
-خود را با تقلیل نیروها و سلامت بدنی خود همساز کردن
-از دست دادن همسر را پذیرفتن
-همنوا شدن با بدن خود لطافتها و گیراییهای گذشته را از دست داده است.
در هفتاد سالگی مسءله اصلی باز هم تحقق دادن زندگی خود به بهترین وجه ممکن است. بالاخره باید نظم نوین این "سرزمین بیگانه"که چند صباحی باید در ان زندگی کرد ،تن داد "تمامیت شخصی"،"تحقق خویشتن"،و اصطلاحاتی از این دست که در نظریه های مختلف می بیند برای توجیه وظایف تحوی به کار میروند.پاره ای از افراد این گستره پایانی بزرگسالی ،فعال و پاره ای دیگر در این گستره غیر فعال اند. اما هر دو دسته میتوانند به صورت رضایت بخش این دوره را به پایان برسانند(ابوالقاسمی،.1386)
تغییرات در سطح تغییرات بدنی:
در حال که پیری برای عده ای از دانشمندان یک برنامه ژنتیک است سلول های انسان تقریبا" بیش از 50 بار ظرفیت تکثیر ندارند.و این محدودیت خود تعیین کنندهی چرخه ی حیاطی است و بندرت از 110 سال فراتر میرود.برای پاره ای دیگر پیری فرسایش است و سلولهای انسان در این فرایند فرسایش ظرفیت ترمیمی خود را از دست میدهند و دیگر نمی توانند عناصر صدمه دیده ی خود را بازسازی کنند و در نتیجه میمیرند و بخصوص سلولهای مغز و قلب وقتی صدمه دیده باشند میمیرند، دیگر تجدید حیات برای انها ممکن نیست ودر نتیجه از بین میروند.(نویان شرف،.1387).
با این همه پیری بدنی در حد قابل ملاحظه ای در افراد متفاوت است.در پایان سن بزرگسالی موها کاملا سفید میشوند و تعداد انها نیز کاهش میابد . در حالی که موهای سر خلوت میشوند برای نخستین بار موها بر روی چانه زنان پیر میروید . پوست رطوبت و انعطاف طبیعی خود را از دست میدهد و هر روز بیش از پیش دارای چین و چروک میشود . ساختار چندان د ستخوش تغییراتی می شود و قسمت پایین صورت را کوتاه تر میکند. بینی کشیده تر میشود و حالت نرمی پوست در حول و حوش چانه کاهش میابد . پلک ها ضعیف تر میشوند ودر زیر چشمها گودی ایجاد میشود. از انجا که از شصت سالگی به بعد استخوان بندی بدن تغییر می کندافراد ادمی کوچکتر میشوند . سینه زنان و مردان نسبت به سی سالگی از پهنای کمتری برخوردار خواهد بود.شاهها باریک میشوند و کفل پهن تر. عضلات بر اثر فقدان تمرین تکیده میشوند. مفاصل تنبل و دیر خیز. نیرومندی و چالاکی ادمی دستخوش نقصان میگردد. قسمتهای محکم استخوان اسفنجی و شکننده خواهند شدو اسانتر از گذشته فرد خواهد شد. اگر قلب در حالتاستراحت به خوبی گذشته کار میکند ،اما درشرایط هیجان به سهولت گذشته وضع طبیعی خود را باز نمیابد و به زمان بیشتری نیاز دارد. افراد مسن اغلب از سرد بودن اتاقی که جوان ها در ان خود را راحت میپندارند شکایت دارند. دستگاه گردش خون باسرعت گذشته خون را در بدن به گردش در نمی اورند. سرخرگها ضخیمتر میشوند و فشار خون افزایش می یابد در 85 سالگی ریه ها به سه پنجم هجم اکسیژنی که در 25 سالگی گنجایش ان را داشتها دست می یابند . در نتیجه این کمبود اکسیژن از انرژی کمتری برخوردار میشوند ،حواس در سالخوردگی کمتر از پیش تیزند: دیدن،شنیدن،لمس کردن،چشیدن،بوئیدن کمتر از گذشته حساس اند.به رغم تغییرات بدنی ، بسیاری از اشخاص میتوانند از سلامت خوبی برخوردار باشند و ذوق و علاقه به زندگی را تا 80 سالگی و پس از ان در خود زنده نگه دارند.از نظر جنسی باید گفت ،انسانها در تمام طول زندگی از ظرفیت جنسی خود برخوردارند در اخرین سالهای زندگی تغییراتی در اعضای جنسی به وقوع می پیوندد ولی به نظر ماسترز و (جانسون. 1968)این تغییرات سطح تجربه جنسی را تغییر میدهد اما به ناتوانی جنسی منتهی نمی شوند. ضرب اهنگ فعالیت و ابزار تمایل جنسی به فعالیت جنسی فرد در جوانی بستگی دارد.
قاعده((کسی که از ان استفاده نکند بازنده است ،وصف ماهیت جنسی در طول زندگی است))هرچه زندگی جنسی مرد غنی تر و شادی آفرین تر بوده است،بیشتر ادامه میابد.(ترکاشوند،.1388).
روی آورد فعالیت:
روی اوردی است که بر اساس آن سالخورده خود را همچنان فعال نگه میدارد. بنابر این سالخورده ای بهتر از همه پیر میشود که تا انجا که ممکن است مثل گذشته به زندگی خود ادامه میدهد. در این صورت به حداکثر فعالیت دست میزند. و برای هر نقش از دست رفته ای جانشینی میابد و در نتیجه به بیشترین سرچشمه های رضایت دست میابد.
روی آورد عدم تعهد:
حکایت از ان دارد که پیر شدن با عدم تعهد متقابل فرد و جامعه همراه است .شخص سالخورده فعالیتها و تعهدات
خود را عمدا" تقلیل میدهد و به نظر میرسد که جامعه این کناره گیری را ترغیب میکند. عدم تعهد در این رویاورد امری طبیعی است و با مشغولیهای فزاینده خود نسبت به شخص خویش و امادگی عاطفی کمتری در رویایی
با دیگران همت می گمارد.
مناسبت درون نسلی،سالخوردگان در شرایط مختلفی به سر میبرند:
گروهی هنوز در کنار همسر خود زندگی میکنند و از تداوم ازدواج برخوردارند. پاره ای در گروه بیوه گان قرار میگیرند و از دست دادن همسر انها را در احساس سالخوردگی غوطه ور میسازد. چه تا زمانی که یک سالخورده همسر خود را از دست نداده است خود را چندان پیر نمی پندارد. طلاق گرفتن در سالهای پایانی زندگی نیز یکی از شوق زندگی است . برخی از سالخوردگان تجدید فراش می کنند و این امر بیش از پیش در جوامع رواج یافته است.(ییلاق بیگی.،1388).
وبالاخره تک زیستی،در شکل سالخوردگانی که اعم از مرد یا زن هرگز ازدواج نکرده اند یکی دیگر ازمشکلات زندگی در این دوره است. تنها ده درصد از مردان و پانزده درصد از زنان ،در این سطح اززندگی به تک زیستی خود ادامه میدهند. این گروه البته دارای ریخت شخصیتی متمایزی هستند. بررسیها درباره این گروه اخیر نشان داده اند که این سالخوردگان کمتر از گروه های دیگر از تنهایی رنج می برند البته انزوا طلبی در این گروه بیشتر به معنای تجربه کردن عشق و از دست دادن آن است تا به معنای هرگز چیزی از عشق نداشتن. طرز پیر شدن بر حسب فرهنگ متغیر است در فرهنگهای ساده و سالم طول عمرسالخوردگان به مجموعه ای از دلایل وابسته است.
مقام و منزلت یک سالخورده در جامعه بالاست،فرد سالخورده با خانواده خود که برای او حرمت قائلند و او را برای خانواده و جامعه مفید میدانند زندگی می کند. کناره گیری اجباری از فعالیتها وجود ندارد و او تاهر زمان که بتواند به کار ادامه میدهد. به کم خوردن و مصرف کردن غذاهای کم کالری عادت دارد و سر انجام روزمره دارای فعالیت قابل ملاحضه ای است. اما در زندگی پر اغتشاش شهری و فرهنگ سوق دادن سالخوردگان به زندگی جدا از معیارهای اشنا و متداول در گستره های قبلی زندگی،از شرایطی که برای افزایش طول عمر در فرهنگهای سالم بر شمردیم ،خبری نیست . از طرز زندگی این جوامع می توان آموخت که باید به بهبود بخشیدن کیفیت زندگی در سالهای پایانی بزرگسالی اندیشید. و از انها دوره ای پر ثمر و رضایت بخش به وجود می اورد(ییلاق،.1388).
سقوط غیر قابل توجیه حیاتی:
این حالت در قلمرو بدنب با خستگی دائم اشکار میشود. در قلمرو شناختی به صورت پراکندگی دقت و مشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخولیایی که با هوشیاری فرد نسبت به ناتوانمدی واکنش همراه است متجلی می شود حالت روانی ناخوش که با دلزدگی ،یاس،و خستگی پذیری مشخص میشود ودر بیشتر مواقع با اضطرابی کم و بیش شدید همراه است. در یک جمع بندی کلی می توان گفت مفهوم افسردگی به سه گونه متفاوتبه کار رفته:به منظور مشخص کردن احساس های بهنجار،غمگینی،یاس،نامیدی،و جزءآن و بروز انها به عنوان نشانه یک اختلال به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی،شناختی و حرکتی فیزیولوژیکی و غد د مترشحه است، برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چارچوب اختلال های روانی ما دارای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ میدهند.
روان درمانی سالمندان:
مداخلهای روان درمانبخش استاندارد-نظیر روان درمانی، بینش گرا، روان درمانی حمایتی،شناخت درمانی،گروه درمانی،و روان درمانی خانواده – برای بیماران سالمند باید فراهم شود. طبق نظر زیگموند فروید افراد بالای پنجاه سال به دلیل عدم انعطاف فرایندهای روانی برای روانکاوی مناسب نیستند. اما به نظر بسیاری از پیروان فروید،روانکاوی پس از پنجاه سالگی نیز ممکن است. شکی نیست که سالمندی شکل پذیری شخصیت را دشوار می سازد اما همانطور که اتو فینکل گفت :این کار به درجات مختلف و درسنین مختلف صورت میگیرد و اصلی کلی در این زمینه نمیتوان ارائه کرد.مسائل شایع مربوط به سن در درمان شامل نیازبرای سازش با فقدان های گوناگون و تکرار شونده (مثل مرگ دوستان و عزیزان)نیازبه قبول نقشهای تازه (مثل سازش به بازنشستگی از نقش های معین شده قبلی)و نیز به قبول فنا پذیری خود ارتباط پیدا میکند. روان درمانی به شخص سالمند کمک میکند که با این مسئله و مشکلات هیجانی محیط کنار بیاید وبتواند خود و تاثیر رفتار خود را به دیگران بشناسد. روان درمانی علاوه بر بهبود بخشی روابط بین فردی،احترام به نفسو اعتماد به نفس را بالا می برد. احساس درماندگی و خشم را کم میکند و کیفیت زندگی را بهتر می سازد.
همانطور که آلوین گلدفارب توصیف کرده است. هدف کلی روان درمانی سالمند کمک به او برای به حداقل رساندن شکایت،برقراری دوستی،و حفظ دوستی با هر دو جنس و داشتن روابط جنسی است. اگر میل وتوانایی جنسی هنوز باقی است. روان درمانی رفع تنشهای فرهنگی و زیست شناختی را امکان پذیر میسازد. و به افراد سالمند کمک میکند که در محدوده ی توانایی های خود طبق اموزشها ، فعالیتها و خود پنداره های پیشین تر جامعه ، کار و تفریح نماید.در روان درمانی افراد سالمند درمانگر فعالتر،حمایت کننده تر، و انعطاف پذیر تر از روان درمانی افراد جوانتر است.(کلتنر،2003).
درمانگر باید اماده باشد که به محض مشاهده ی نخستین نشانه های ناتوانی که مستلزم درگیری فعال پزشکی دیگر مثلا متخصصین داخلی را ایجاب میکند،با نیاز به مشاوره و درخواست کمک از اعضاء خانواده با قاطعیت عمل نماید.فرد سالمند به امید دریافت کمک بلاشرط اطمینان بخشی و پذیرش درمانگر به جستجو ی روان درمانی بر میاید. غیر منطقی ترین نگرش که بیمار سالمند با خود به فضای روان درمانی می اورد این انتظار است که درمانگر ، همه توان ، و قادر به بهبود بخشی معجزه وار است.(کوری و کوری،.1386).
اکثر بیماران بالاخره این واقعیت را در میابند که درمانگر هم انسان است و پس از ان به تشریک مساعی رضایت میدهند. معهذا ، در بعضی موارد لازم است درمانگر نقش آرمانی به خود بگیرد بخصوص وقتی بیمار قادر یا تمایل به واقعیت سنجی موثر نمیباشد.به کمک درمانگر بیمار با مسائلی که قبلا از انها حذر میکرد کنار می اید . تشویق مستقیم،اطمینان بخش،و اندرز دادن با کمک به حل تعارض های بیمار موجب بالا رفتن سطح اعتماد به نفس او میگردد.(کاپلان،.2003).
شادی در سالمندان:
بر اساس مطالعات انجام شده ضریب هوشی و توانایی یادگیری در سالمندان نسبت به دوران جوانی دست نخورده باقی میماند.مشاور علمی بهداشت روان استان زنجان گفت: سالمندان به دلیل سن بالا در معرض بیماری های جسمی متعددی هستند که شادی و نشاط ان را تحت تاثیر قرار میدهد.به نقل از روابط عمومی بهزیستی استان زنجان،جعفر عطاری مقدم اظهار کرد80 درصد سالمندان درگیر بیماری،کمتر درفعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند و این امر رفته رفته شادی و نشاط انان را در معرض تهدید قرار میدهد. ولی خاطر نشان کرد : بر اساس مطالعات انجام شده ضریب هوشی و توانایی یادگیری در سالمندان به نسبت دوران جوانی دست نخورده باقی می میاند و ممکن است در سنین سالمندی افراد برای یاد گیری فقط زمان بیشتری را صرف کنند. عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی استان زنجان خاطر نشان کرد سالمندی دوره ای از زندگی است که فرد در این دوره حائز توانمندی و یکسری ناتوانی است و اطرافیان باید دقت کنند سالمندان را با نگاه ترحم امیز نبینند .ولی تسریح کرد: نگاه ترحم امیز به سالمندان بزرگترین اسیب را به سلامت روان فرد وارد کرده و به اعتماد به نفس وی ضربه وارد میکند. عطاری مقدم تاکید کرد: وجود نشانه های جسمی مکرر در افراد سالمند که بیماریهای جسمی انها ثابت نشده یکی از نشانه های مهم افسردگی در سالمندان است. ولی افکار نا امیدی،خودکشی و حتی فکرخودکشی را از نشانه های افسردگی در سالمندان خواند و افزود :باید این نشانه ها را جدی گرفت و به تغییرات خواب و افزایش و کاهش وزن و اشتها در سالمندان توجه کرد. مشاور علمی بهداشت روان استان زنجان افزود:سلامت روان افراد را نباید از سلامت جسم انها جدا کرد و باید دقت داشت که سلامت جسم مستقیم بر روان افراد تاثیر گذار است. ولی یادآور شد : در سنین بالا افسردگی با شکستگی استخوان در ارتباط بوده و افرادی که اضطراب ،استرس و افسردگی را تجربه میکنند ،بیشتر دچار پوکی استخوان و شکستگی میشوند. عطاری مقدم با اشاره به مشکلات اختلال حافظه و فراموشی در سالمندان اظهار داشت: رسیدگی به وضعیت جسمی و نوع تغذیه،پیگیری دقیق فشار خون،رعایت رژیم هایی که سر شار از میوه و سبزی جات،کنترل مصرف چربی و داشتن یک دفتر چه یادداشت برای سالمندان که بتوانند کارهای خود را یادداشت کنند به همراه حل جدول ، شطرنج و استفاده از اینترنت و همچنین مطالعه کردن میتواند ازفراموشی و از دست دادن اعتماد به نفس سالمند جلوگیری کند.(فرزادفر،.1385)
ارتباط شادی وطول عمر در سالمندان:
بررسی ها نشان میدهد سالمندان باید بیاموزند که چگونه منفی نگری را از خود دور کنند چرا که هرچه افراد شادتر باشند عمر طولانی تری دارند. به نوشته ی هلث دی نشست سالیانه روانشناسی درتورنتو،سلامت روحی به تدریج و به ارامی با افزایش سن بهبود پیدا میکند. بر اساس این گذارش جمعیت سالمندان جهان یعنی افراد بالای 65 سال تا سال 2050 نزدیک 3برابر میشوند و این بیشتر بعلت تاثیر شادی در زندگی انهاست. طبق گزارش متعدد سلامت روان در پیری ، محققان دانشگاه کالیفرنیا اظهار میکنند شادی و وضعیت عاطفی خوب با افزایش سن بیشتر میشود. چراکه سالمندان کنترل بیشتری روی عواطف و احساسات خود دارند. انها میاموزند که چگونه در موفقیت های استرس زا ،استرسها و ناراحتی های خود را کنترل کرده و افکار منفی را از خود دور کنند(فیروز بخت،1386.).
نگرش ما به سالمندان:
این روزها شاهد بی توجهی های زیادی به سالمندان هستیم. پس از جنگ جهانی دوم مهاجرت افراد به کشورهای دیگر افزایش پیدا کرده و همین مسئله باعث از هم گسیختگی بنیان خانواده ها شده است. سالخوردگان به عنوان اعضای از کار افتاده ی خانواده محسوب میشوند و خانواده ها ترجیح می دهند که انها را به مراکز نگهداری از سالمندان منتقل کنند. در گذشته افراد مسن تحت حمایت 100% خانواده ها بودند وجوانتر ها در همه زمینه ها به انها کمک میکردند. اما ناگهان این حمایت از طرف خانواده به کلی از میان رفت و این امر چیزی جز تنهایی فقر و بیماری را برای سالمندان به همراه نداشت.برخی از جوانان افراد سالمند را به طور کلی از نسل بشر جدا میکنند و معتقدند که چون کهنسالان نمی توانند عاشق شوند ، کار کنند، و زندگی جنسی پر باری را داشته باشند ، تنها به عنوان بار اضافه ای بر دوش جامعه محسوب میشوند.(جوهنسون.، 1997).
برخورد صحیح با سالمندان:
برخورد صحیح با سالمندان صرفا به گذشته های دور محدود می شود. سالخوردگان نیازمند دریافت حمایت های اجتماعی هستند و انجام همین مطلب ریسک ناتوانی رود رس را تا 4سال کاهش میدهد. اگر افراد مسن در کارهای گروهی و فعالیتهای روزمره زندگی شرکت کنند ، ریسک ابتلای انها به فراموشی نیزکاهش میابد . متاسفانه نهایت کار هزاران نفر از افراد سالمند به بیمارستاها و خانه های سالمندان ختم میشود چرا که در خانه های خود ان مراقبتی که لازم دارند را دریافت نمیکنند. بسیاری از سازمانها دربه کمک سالمندان قصور میکنند و این در حالی است که بسیاری از پدر بزرگها و مادر بزرگها ترجیح میدهند که در دوران کهولت خود را در خانه سپری کنند. زمانی که این افراد از خانه های خود رانده میشوند، تصور میکنند که بی ارزش شده اند و خود را به قبر هایشان نزدیکتر احساس می کنند و امید خود را به زندگی ازدست میدهند .شرکتهایی نظر مایکروسافت اینتل ،و ای.بی.ام در حال انجام تحقیقی برای بررسی هرچه موشکافانه تر زندگی سالمندان هستند. انها در پی کشف راهی هستند که بواسطه ان بتوانند از تکنولوژی جدید به نفع افراد سالمند بهره ببرند و قصد دارند از تکنولوژی جدید برای تامین سلامتی افراد سالخورده و شاد زیستن هر چه بیشتر انها استفاده کنند. امید ان که بتوانیم با فراهم نمودن بستری مناسب به دستگیری از همه نیازمندان بپردازیم(لورنز،.2006).
پیشینه پژوهشی داخلی وخارجی:
_علی اکبری ،مهناز و همکاران (1390)در پژوهشی تحت عنوان اثر بخشی معنا درمانی گروهی بر کاهش افسردگی زنان سالمند شهر تهران نشان داد که اثر بخشی معنا درمانی بر کاهش افسردگی وبالا رفتن معناهای زندگی تاثیر گذار بوده است
-روشن ،زهره (1389) بررسی اثر بخشی شناختی – رفتاری بر میزان کیفیت زندگی و سلامت روان سالمندان .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد یافته ها نشان داد که اثر بخشی معنا درمانی بر بالا رفتن وبهبود کیفیت زنگی تاثیر گذار بوده است
پور ابراهيم ، تقي و همكاران(1388) . با بررسي خود تحت عنوان ، مقايسه اثر بخشي مشاوره گروهي معنا درماني با مشاوره فردي چند الگويي بر كاهش افسردگي سالمندان ساكن در آسايشگاه هاي تهران ، يافته ها نشان داد كه استفاده از روش هاي فوق براي سالمندان آسايشگاه ها كارايي لازم را ندارد.
- علی ترکاشوند(1388).در بررسی خود با عنوان خاطره گوئی گروهی بر کیفیت زندگی سالمندان نشان داد.که خاطره گویی گروهی بر کیفیت زندگی سالمندان موثر است.
یاوریان، رويا و همکاران (1388). در بررسي خود با عنوان، اثربخشی معنا درمانی گروهی بر آموزش گروهی مهار خشم به شیوه عقلانی و عاطفی و رفتاری بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان دبیرستان های دخترانه شهر ارومیه در يافتند كه ، شیوه عقلانی ، عاطفی و رفتاری ، روش مؤثری در کاهش پرخاشگری رفتار های پرخاشگرانه است .
-کمالی(1388).پژوهشی با عنوان »اثر بخشی مشاوره گروهی با رویکرد معنا درمانی در افزایش امید به زندگی سالمندان شهر بوشهر را مورد بررسی قرار دادو نمونه مورد پژوهش 24 نفر سالمند 65-85 سال مرد بودند که بصورت تصادفی انتخاب شدندکه در دو گروه آزمایش و گواه قرار داده شدند. گروه آزمایش را در 10 جلسه 90 دقیقه ای به شیوه معنا درمانی مورد بررسی قرار دادند.برای تجزیه و تحلیل دادها از کوواریانس استفاده گردید نتایج زیر دست آمد:بین گروه آزمایشی سالمندان و گروه گواه در افزایش امید به زندگی و مسئولیت پذیری و احساس پوچی تفاوت معناداری وجود دارد
هدایتی، ناجي(1388). در تحقیقی با عنوان اثر بخشی مشاوره گروهی به روش معنا درمانی بر کاهش نا امیدی در نوجوانان به این نتیجه رسید که روش ها و تکنیک های مشاوره گروهی به روش معنا درمانی باعث كاهش نا امیدی در نوجوانان 13-18سال مي گردد.
عطاری، یوسفعلي و همكاران(1388)در پژوهشي که روي 60 بیمار سرطانی در بیمارستان شفای اهواز انجام گرفت ، مشاهده نمودند که معنا درمانی تأثیر چشمگیری در کاهش عصبانیت از خود در بیماران سرطانی دارد.
اسلامی نسب ،علی .(1388(در پژوهش خود بروی سالمندان که نا امیدی و اقدام به خودکشی انها را مورد بررسی قرار داده است . از نتيجه بررسي خود مشخص نمود که نا اميدي در سنین سالمندی از علائم ما قبل اقدام به خودکشی است
-شهناز نعمتی دهکردی ؛مریم نعمتی دهکردی, افسانه نکوئی ، رضوان فرونده؛.(1387) در پژوهشی که بروی سالمندان شهر کرد انجام دادند به این نتیجه رسیدند معنا درمانی به کاهش میزان و افسردگی سالمندان موثر است.
– رضايي و شفيع آبادي (1387)،پژوهشي تحت عنوان اثر بخشي معنا درماني به شيوه گروهيي در افسردگي بيماران مولتي اسكروزيس ( ام، اس ) انجام دادند و به اين نتيجه رسيدند كه اثربخشي معنادرماني به شيوه گروهي در افسردگي بيماران مولتي پل اسكلروزيس (ام.اس) موثر است.
– فخار و همكاران(1387)،پژوهشي تحت عنوان تاثير مشاوره گروهيي با رويكرد معنا درماني بر سطح سلامت رواني زنان سالمند انجام دادند. نتايج نشان ميدهد كه كاربرد گروه درماني با رويكرد معنا درماني ميتواند در ارتقاي سلامت روان زنان سالمند ساكن آسايشگاهها اثربخش باشد.
حسينيان، الهه و همكاران (1387) . در پژوهشي با عنوان ، اثر بخشي معنا درماني گروهي بر اميد به زندگي بيماران سرطاني به اين نتيجه رسيدند كه اين شيوه درماني مي تواند باعث افزايش اميد به زندگي اين بيماران گردد.
غلامي، مريم و همكاران(1387) در پژوهشي با عنوان ، اثر بخشي آموزش معنا درماني گروهي بر اميد به زندگي و سلامت عمومي بيماران دختر تالاسمي به اين نتيجه رسيدند كه آموزش معنا درماني مي تواند اميد به زندگي و سلامت رواني بيماران تلاسمي ماژور را افزايش دهد.
سوداني، منصور و همكاران (1387) . با بررسي خود تحت عنوان ، اثر بخشي معنا درماني به شيوه گروهي بر اميد به زندگي بيماران ام – اس شهرستان اهواز دريافتند كه ، آموزش معنا درماني بر افزايش اميد به زندگي اين بيماران مؤثر است .
فخار، فرشاد و همكاران(1387) . با انجام پژوهشي تحت عنوان تأثير مشاوره گروهي با رويكرد معنا درماني گروهی بر سطح سلامت روان زنان سالمند دريافتند كه،اين آموزش باعث كاهش ميزان اضطراب و فشار رواني و كاهش اختلال در كنش اجتماعي زنان سالمند مي شود. اما در كاهش ميزان شكايات جسماني و افسردگي آنها تأثير چشمگيري نداشته است .
– تقي پور و همكاران (1387). پژوهشي تحت عنوان مقايسه اثر بخشي مشاوره گروهي معنا درماني با مشاوره فردي چند الگويي بر كاهش افسردگي سالمندان ساكن در اسايشگاه تهران انجام دادند. نتايج نشان ميدهد كه استفاده از مشاوره گروهي معنا درماني با مشاوره فردي چند الگويي بر كاهش افسردگي سالمندان ساكن در آسايشگاههاي تهران كارايي لازم را ندارد.
قهرمانی.زینب ،جعفر پورعلوی،غلام عراقی،معصومه حسینی(1385) پژوهشی تحت عنوان اثر بخشی مشاوره بر کیفیت زندگی و ارتباط آن با امید در بستگان مراقبت کننده از بیماران اسکیزوفرنیک شهر تهران انجام شد ونتیجه اینکه مشاوره تاثیر مثبت و خوبی بر کیفیت زندگی و بالا رفتن امید در آنها شده است
هانوکاو اوکامارا(2004) در بررسی تاثیر مرور زندگی اظهار می دارند که مرور زندگی نقش کمک کننده ای در حمایت از سلامت روان و پیشرفت مراحل سالمندی وهمچنین اثراط طولانی مدت در بهبود کیفیت زندگی سالمندان دارد
كيو و سوهو (2004) ،در پژوهشي كه در كشور كره از طرف سازمان پرستاري كالج علمي و با هدف مطالعه اثر بخشي معنا درماني و ورزش بر فعاليت هاي ابزاري زندگي و افزايش معنا بخشي زندگي و عزت نفس روي افراد سالمند انجام گرفت، نشان از معنا دار بودن بين گروه آزمايش و كنترل داشت.
آکاجی و براس (2004)،در پژوهشی ، اثرات رویکرد مشاوره ای معنا درمانی بر روی 96مراجع مورد بررسی قرار گرفت ، نتایج نشان داد گروهی که آموزش معنا درمانی دریافت کرده بودند ، کاهش معنا داری در پرخاشگری ، اضطراب و افسردگی نشان دادند.
-در پژوهشی که توسط ال فورد وهمکاران (2005)در بررسی فواید روانی خاطره نویسی در سالمندان بیان کردند که خاطره نویسی با کمک به حفظ توانایی ها و ارتباط اجتماعی وبا کمک به تخلیه هیجانی منجر به رضایت و خوشحالی و ارتقاء سلامت روان و کیفیت زندگی سالمندان می گردد.
- راسمن.(2008) :در پژوهشی موردی خانم 40 ساله ی که دچار سرطان سینه و تحت عمل جراحی و اشعه درمانی قرار گرفته بود.اما تومور او بدخیم و اضطراب زیادی از مرگ و نسبت به دید دیگران درباره بیماری بد بین شده بعد از اشنای با تصویر سازی ذهنی و تجسم توانسته بود اولا براسترس واضطراب درمانی باروند بیماری سرطان خود مبارزه کند
-در پژوهش کاسل.(2008):.در پژوهش خود تحت عنوان امنیت دلبستگی افراد بزرگسال و استفاده مواد به این نتیجه رسید که رابطه مثبت میان دلبستگی افراد بزرگسال به مصرف دارو به طور مکرر و مصرف دارو تحریک کننده اند در واقع سبک های دلبستگی عامل پر خطر جهت مصرف مواد بزرگسالان است.
-پژوهش توسط وایلا اسپیک ودیگران .(2008). انجام شد آنها در تحقیقی که انجام دادند برروی 130 نفر که میانگین سنی شان 55 سال بود .هدف از انجام این تحقیق مقایسه اثر بخشی معنا درمانی گروهی و درمان اینترنتی در کاهش افسردگی سالمندان بود .نمونه ها به صورت تصادفی به دو گروه 65نفر تقسیم شدند.که یک گروه تحت معنا درمانی گروهی قرار گرفت و گروه دیگریتحت درمان اینترنتی.هر دو گروه به مدت 5سال مورد بررسی قرار گرفتند در معنا درمانی گروهی افراد. آموزش روانی می دیدند و گروه به وسیله روانشناسان و مددکاران اجتماعی راهنمایی می شدند اما در درمان اینترنتی افراد در خانه از طریق اینترنت آموزش می دیدند .نتایج حاکی از ان است که افسردگی در هر دو گروه کاهش قابل ملاحظه داشته است .اما در گروهی که تحت معنا درمانی گروهی قرارداشتند.میزان افسرگی نسبت به گروهی تحت درمان اینترنتی قرار نداشته کاهش بیشتری داشته است.معنا درمانی گروهی نسبت به درمانی اینترنتی در کاهش افسردگی موثر است.
- در پژوهشی که توسط چیانگ جونگ و همکاران (2010).در بررسی ((معنا درمانی گروهی بر افسردگی وبی احساسی در ساکنان خانه پرستاری با دمانس متوسط)) بیان کرد که معنا درمانی گروهی بر افسردگی وبی احساسی سالمندان ساکن خانه پرستاری موثر است.
_در پژوهش که توسط مانیکاواسگار،سیلاو،مارنان وواگنر(2009).در بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن بر اضطراب جدایی بزرگسالان و اختلال وحشت زدگی تایید می کند تغییر سبک دلبستگی از اضطراب و وحشت زدگی آنها می کاهد.
- ربیکا و جیاکینگ(2011) در بررسی رابطه معنی در زندگی بر رضایت از زندگی 519 بزرگسال مسن در دریافتند که فراگیری روشهای معنی در زندگی به طور قابل توجهی با افزایش خوشنودی و رضایت از زندگی رابطه دارد
- اسمیت(2012) اثر بخشی معنا درمانی دردرمان تعدادی از نظامیان افسرده نیروی دریایی ایالات متحده مورد مطالعه قرار دارد .او از تکنیک های سه گانه فرانکل ،استفاده نمود.نتایج تحقیق او نشان داد که معنا درمانی در کاهش افسردگی نظامیان موثر بوده است.
منابع
-بوئری،جرج .(1385). نگاهی به آثار ویکتور فرانکل (رنج ،اما زیستن ). ترجمه : مسعود فریامنش.
-پروچسکا، جیمز،ا.(1381) نظریه های روان درمانی . ترجمه : یحیی سید محمدی. تهران ، انتشارات رشد.
-پور ابراهيم، تقي و همكاران (1388) . مقايسه اثر بخشي دو شيوه مشاوره گروهي معنا درماني با مشاوره فردي
چند الگويي بر كاهش افسردگي سالمندان آسايشگاههاي تهران . پايان نامه دكتراي روانشناسي .تهران . دانشگاه
علامه طباطبايي.
-ترخان ، مرتضی (1385)، اثر بخشی شیوه شناختی – رفتاری بر کاهش پرخشگری دانشجویان و بررسی اثر
بخشی این کاهش بر سلامت عمومی آنها . ارایه شده در دومین کنگره روانشاسی ایران . دانشگاه علوم بهزیستی
و توانبخشی
-جونز، نیلسون(2001). نظریه معنا درمانی ویکتور فرانکل. فصلی از کتاب نظریه های پیشرفته ی مشاوره و روان درمانی . ترجمه: سید محمد حسین بهفر(1384)
-جونز، نیلسون ( 2001 ). نظریه وجود گرایی (درمان وجودی). فصلی از کتاب نظریه های پیشرفته ی مشاوره و روان درمانی .ترجمه : نظامی. (1383.)
-خلعتبري ، جواد (1387). آمار و روش تحقيق .تهران. انتشارات پردازش
-حسينيان، الهه (1386). بررسي اثر بخشي معنادرماني به شيوه گروهي بر افزايش اميد به زندگي بيماران سرطاني بيمارستان شفاي شهر اهواز. مجله علوم رفتاري . دوره 3. شماره 4
-فرانکل، ویکتور، امیل(1955). انسان در جستجوی معنای غایی ترجمه: احمد صبوری و عباسی شمیم (1381).
تهران . انتشارات صدرا.
-فرانکل، ویکتور امیل(1384). .پژوهش در معنا درمانی ، ترجمه: نهضت صالحیان و مهین میلانی. انتشارات صدرا
-پور یزدی.، احمد رضا (1385)، دکتر امیل فرانکیل( بنیانگذار معنا درمانی) فرا دیدی بر روانشناسی و روان درمانی وجودی . چاپ اول . انتشارات دانش.
-نورکراس، جان. سي و جيمزُا پروچاسکا ( ۱۹۹۹). نظريه هاي روان درماني. ترجمه يحيي سيدمحمدي(.۱۳۸۳) .تهران . انتشارات رشد.
-هدایتی ، ناجی(1385). اثر بخشی معنا درمانی بر کاهش ناامیدی دانش آموزان هنرستان آزادگان شهرستان سقز. پایان نامه چاپ نشده دانشگاه علامه طباطبایی.
- صادق مقدم؛لیلا.سید باقر فلاحی؛مسعود(1389)؛بررسی تاثیر برنامه گروه درمانی و میزان افسردگی سالمندان مقیم در آسایشگاه کهریزک تهران
- امیری محتشم ،فرازمند، زهرا. .طلوعی، اسماعیل.محمودحسین(1381.)،بررسی علی بستری سالمندان در بیمارستانهای آموزش شهر رشت –مجله دانشکده پزشکی.دانشگاه علوم پزشکی گیلان،11(42(
- تاجور؛مریم(1383):کتاب بهداشت سالمندان ،مروری بر جنبه های زندگی آنان:تهران انتشارات نسل فردا. 6-1
-دادستان؛پریرخ( 1388).روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی.تهران انتشارات سمت
-سارا سون، ایرون جی ، ساراسون ، باربارا آر (1382): مترجمان.نجاریان. بهمن اصغری مقدم ؛محمد علی.
دهقانی، محسن جلد 1.2 تهران :انتشارات رشد چاپ پنجم
- سادوک -کاپلان( 2003.) مترجم : پور افکاری.نصرت الله .خلاصه روانپزشکی جلد 1و2 .تهران انتشارات شهر اب .چاپ دوم
-کوری. ماریان اشنایدر. کوری جرالد(.1942). مترجمان .بهاری. سیف لله رنجگر بابر امعلی .حسین شاهی بروائی حمید رضا .میر هاشمی . مالک .نقشبندی.سیامک . گروه درمانی .تهران .نشر روان چاپ سوم
- میرزایی و شمس قهفرخی (1386)-میرزائی. محمد (1387) بررسی عوامل موثر بر سلامت خود ادراک سالمندان ایران .فصلنامه سالمندان. دوره 3 شماره 8
- نیک روان مفرد.ملاحت( 1378). سالمندان و خانه سالمندان. خلاصه مقالات اولین کنگره سراسری سالمندی .تهران :دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی 8.
-نصیری،ح رضویه،الف .(1385)بررسی کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه شیراز بر اساس مجموعه مقالات سوم (whoqol-bref) مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی . سراسری بهداشت روانی دانشجویان 3و3 خردادماه( 1385)
- اکبری ، بهمن .توزنده جانی،محسن .ابوالقاسمی،شهنام(1381).درامدی بر روانشناسی عمومی.مشهد :نشر مرندیز.چاپ دوم
- حیدرنیا. محمد علی. (1378). سلامت سالمند. خلاصه مقاله اولین کنگره سراسری سالمندی.تهران :دانشکده پرستاری و مامایی شهید بهشتی 13-14
-اسلامي نسب، علي) 1373. (روانشناسي اعتماد به نفس. تهران. انتشارات مهرداد.
-اخوت ، ولی اله (1356 ). اصول نظری و عملی روان درمانی . تهران . آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی.
-شولتز دوآن(1977).روانشناسی کمال(الگوی شخصیت سالم ). ترجمه: گیتی خوشدل .(1369)تهران . انتشارات پیکان
-قنبری هاشم آبادی ، بهرام علی (1383) . تهیه یک الگوی مداخله ای بر اساس رویکرد یکپارچه گرای روان درمانی گروهی و آزمون اثر بخشی آن در درمان وابستگی به مواد مخدر و افزایش سلامت روان معتادان زندانی مرد . پایان نامه کارشناسی ارشد . دانشگاه علامه طباطبایی.
-قنبري،زهرا.گودرزي،محمود (1385). مجله علمي – پژوهشي تحقيقات زنان. سال دوم.شماره چهارم.
-کاپلان ، سادوک (2003). خلاصه روانپزشکی . ترجمه نصرالله پور افکاری (1382).تهران .
-کریمی ،یوسف ( 1375). روانشناسی اجتماعی. تهران. انتشارات ارسباران .
-کوهی ، م (1387) . اثر بخشی معنا درمانی بر کاهش پرخاشگری دانش آموزان پسر دوره متوسطه ، پایان نامه کارشناسی ارشد . دانشگاه علامه طبا طبایی .
-نورکراس، جان. سي و جيمزُا پروچاسکا ( ۱۹۹۹). نظريه هاي روان درماني. ترجمه يحيي سيد محمدي.۱۳۸۳ .تهران . انتشارات رشد.
- ییلاق بیگی ؛مانک (1388.).رابطه عزت نفس با سازگاری و مقاومت اثر بخشی آموزشی خود آگاهی و مقابله با استرس بر سازگاری عاطفی و اجتماعی استان گیلان. پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه آزاد اسلامس واحد تنکابن. استاد راهنما:خلعتبری.جواد.مشاور قربان شیرودی.شهره
-هالچین ؛ریچارد پی .ویتبورن، سوزان کراس.( 1385.):مترجم :سید محمدی، یحیی.اسیب شناسی روانی.جلد 2.1 ،تهران نشر روان چاپ سوم.
-نویان شرف ، محمد حسین (1387).چرا پیر می شوی؟ مقدمه ای بر مبانی سلولی و ملوکولی پدیده پیری .انتشارات دانشگاه علوم پزشکی گیلان-چاپ اول
-محتشم امیری.زهرا- فرازمند ،اسماعیل- طلوعی ،محمود حسین(1381):بررسی علل بستری سالمندان در بیمارستان آموزشی شهر رشت. مجله دانشکده علوم پزشکی گیلان اسفند(1381) ص 13 -19
-کلدی، علی رضا/ پرستاری توانبخشی و رفاه سالمندان .دومین کنگره سراسری پرستاری و توانبخشی.تهران(1384) ، 48
-قاضی،قاسم(1383).نظریه ها و روش های مشاوره وروان درمانی اول. تهران.انتشارات جنگل
-ذاکر ،صدیقه (1385(نگاهی به نظریه فرانکل در روانشناسی دین، فصلنامه قبسات شماره 8
-علی اکبری ،مهناز و همکاران،(1390).اثربخشی معنا درمانی گروهی بر کاهش افسردگی زنان سالمند فرهنگسرای شهر تهران.ارایه شده در سومین کنگره روانشناسی ایران.دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
-منتظری، علی و همکاران (1389) مقایسه کیفیت زندگی وابسته به سلامت زنان شاغل و خانه دار شهر زاهدان
. فصلنامه پایش .سال یازدهم .شماره اول.بهمن-اسفند ص111-116
- بشارت؛محمد علی(1384).ساخت و هنجاریابی مقیاس دلبستگی بزرگسالان.دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
دانشگاه تهران (گزارش طرح پژوهشی)
- بشارت ؛محمد علی( 1383).بررسی سبک های دلبستگی با برون گرایی و نوروز گرایی. مجله علوم روانشناختی 10؛110-122
- بشارت ؛محمد علی (1385).تبیین اختلال های شخصیت بر اساس نظریه دلبستگی. دو فلصلنامه روانشناسی معاصر2،41-48
- بشارت محمد علی.نادعلی،ح .زبردست،علی و صالحی،محمد(1387).کمال گرایی ومقابله با تنیدگی –روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی،24،18-7
- بشارت،محمد علی(1390).،سبک های دلبستگی و نارسا یی هیجانی پژوهش روانشناختی24.،80-63
-بشارت ،محمد علی(1391).مبانی درمانی نظریه دلبستگی .رویش روانشناسی،1،38-15
-بشارت ،محمد علی(1385).سبک های دلبستگی و ترس از صمیمیت. مجله علوم روانشناختی ،17،15-5
-گلی نژاد،محمد(1380) .بررسی رابطه سبک های دلبستگی و مشکلات بین فردی دانشجویان ساکن خوابگاه های
دانشگاه تهران .پایانامه ارشد دانشگاه تهران
-مظاهر، محمد علی(1379).نقش دلبستگی بزرگسالان در کنش ازدواج .مجله روانشناسی 15، دوم وچهارم شماره 4و 2
انگلیسی:
سایت اینترنتی سالمند مرکز تحقیقات سالمندان-www.iranian.aging.com
Adults TAC WWW.Samhsa.gov/older
1-carson. V.B. (2000):mentalth nursing.2ed.hiladelphid:saundevs: 693
2-chid-jungh sieh(.2010).the effect of reminiscence musi therapy sessions on changes in
depre ssive symptoms in elderiy person with dementid,page of 83-94
3-hsieh hf,wangjj.(2003) Effect of reminiscence therapy on depression in older adults
:asgstematic review .int jnurs stud.(2003).:40(4):335-450
4-hanaoka.h.oka murah.study on effects of life revied actities on the qulity of life of the
elderly :arando mized control lled.psyohother pshchoson( 2004):73(5):302-11
5-Ernest,bohlmeijer )2007(.thesis of reminiscence and depression in latar life
6-Elrord h.wilison f .mckee kj ,chung mc,Bolton g. goudie fp , (2005): sychosocial bene fits of solitary reminiscence writing: an exploratory study aging ment health 9(4):305-14
7-satokes sA. (2003):Gordon sE.common stressors experienced dg the well elderly clihical implications.JGerontol nurs 29(5):38-46
8-wang.kenneth t.; yuen mantak:slaney. Robert b. (2009). Perfectionism ,depression,
loneliness, and life satisfaction a study of high school students in hong kong .counseling
psychologist,v37 n2 p249-274
9-sher.s.r.&paquette.j.a . (2003).loneliness and peer relation in childhood.current
deirections in psychological science.12(3).75-78
10-center of mathematical and experimental psychology research(2006).loneliness and
depression in middle and late childhood. The relationship ot attachment and parental
styles.the journal of genetic psychology.167(2).335-365
11-Carson,V.B.(2000). "Mental Health Nursing", (2nd ed). PP: 401-402.
12-Cohen.L.R. & D.A.Hien (2006). Treatment outcomes for women with substance
abuse and PTSD who have experienced complex Traumd. Psychiatric services
57,pp,.100-101
13-Frankel,V.E)1975).The unconscious God: psychotherapy and Theoligy. New Yourk :
simon and Schuster. (originally published in 1048 as Der unbewussie Go tt. Republished
in )1997( as man,s search for ultimate meaning.
14-Kang, Kyung- Ah, Im. Jae- Im. Kim. Hee. Su, kim shin- Jeong- song, ikyungsin,
songyong(2004). The Effect of logotherapy on the Suffering
15-sharf,R,S.(2000)theories of pychotherpay and counseling: concept and
case.belmont.CA:wads worth
16-mikulincer.m&shaver.P.R(2004).security-based self-reprentatinon in adulthood:adult
attachment: theory.research.and chinical implications(pp.159-195).new York:Guilford
press
17-kaplan .h.l.sadok.b,j.(1985)sponsis psy chiatry.behavioral scierres chinical
psychiatry.new York.
18- Lopez C, Antoni M, Penedo F, Weiss D, CruessS, Segotas MC, et al.) 2011(;. A pilot study of cognitivebehavioral stress management effects on stress,quality of life, and symptoms in persons withchronic fatigue syndrome. J Psychosom Res70(4): 328-334.
19- Taylor RR, O'Brien J, Kielhofner G, Lee SW,Katz B, Mears C.) 2010(; The occupational and quality oflife consequences of chronic fatigue syndrome/myalgic encephalomyelitis in young people. Br JOccup Ther73(11): 524-530
20- Bartels H, Pedersen SS, van der Laan BF, StaalMJ, Albers FW, Middel B .) 2010(; The impact of Type Dpersonality on health-related quality of life intinnitus patients is mainly mediated by anxiety anddepression. Otol Neurotol31(1): 11-18.
21-besharat,M,A(2011).Development and validation of adult attachment inventory. Procedia social and behavioral scinces,30,475-479.
22-Dodd,Z(2010).effects of adult romantic attachment and social support on resilience and depression in patients with acquired disabilities.retrieved apr 7, 2012 from proquest dissertations and theses database (UMINO.3436559).
23-Ivarsson,T.,Granqvist,P.,Gillberg,c., &broberg, A.G.(2010).atachment states of mind in adole scents with obsessive –compulsive disorder and/or deapressive disorders :Acontrolled study. Child ado-lescnt psychiatry ,19,845-853