Loading...

دانلود عالم برزخ از دیدگاه آیات و روایات

دانلود عالم برزخ از دیدگاه آیات و روایات (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2402509-115487 شورای عالی حوزه علمیه قم مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران تحقیق پایانی سطح دو(کارشناسی) عنوان عالم برزخ از دیدگاه آیات و روایات چکیده یکی از دغدغه های اصلی انسان ها که برگرفته از اصل معاد می باشد ،تفکر و اندیشه درباره مرگ اسـت و مهمتـرین سئـوال در این زمینـه اینست کـه انسـان بعـد از مرگ به چـه سرنوشـتی دچار می شود آیا نیست و نابود می شود ؟ و یا وارد عالم قیامت می شود و یـا حیاتی دیگـر را تجربـه می کند. در این پژوهش در جستجوی پاسخی هستیم که در قرآن و روایات به آن پرداخته شده است. مطالبی را در شش فصل جهت نیل به این مقصود در این تحقیق مطرح کردیم چنین است : فصل اول: در این فصل به تعاریف برزخ از جنبه های گوناگون ،لغوی و اصطلاحی ، اعم از اصطلاح قرآن و عرفا و فلاسفه پرداخته شده است و همچنین در این فصل به بررسی حقیقت معنای حفره و قبر و طبقات برزخی مورد واکاوی قرار گرفته است. فصل دوم: در این فصل به بیان ادله اثبات عالم برزخ از دیدگاه قرآن و روایات پرداخته شده که با توجه به تفاسیر این آیات دلالت روشنی بـر عالـم بـرزخ دارد. روایـات موجود در این زمینـه فراوان می باشد که در این پژوهش نمونه هایی از روایات ذکر گردیده است. فصل سوم : در این بحث به مباحث کلی پیرامون چیستی عالم مثال و نسبت سعه عالم برزخ به دنیا و آخرت پرداخته شده است. فصل چهارم: در این فصل به مباحثی کلی پیرامون عوالم ثلاثه وجود ، یعنی عالم دنیا ، عالم برزخ و عالم آخرت پرداخته و ضمن برشمردن ویژگی ها و مختصات این عوالم به بیان وجوه افتراق عالم برزخ و آخرت اشاره شده است. فصل پنجم: درفصل به برخی از ویژگی های عالم برزخ مطالبی چون بهشت و جهنم برزخی و چگونگی عذاب در برزخ و امکان تکامل در عالم برزخ مورد دقت و توجه قرار گرفته است. کلید واژه : برزخ،ماهیت برزخ،قبر،عالم مثال فهرست مطالب مقدمه (کلیات) توضیح و تبیین موضوع اهمیت و ضرورت موضوع اهداف تحقیق پیشینه شناسی سئوالات اصلی و فرعی فرضیه روش تحقیق ساختارتحقیق فصل اول: چیستی عالم برزخ 1-1-شناخت واژه برزخ 1-1-1-تعریف لغوی 1-1-2-تعریف اصطلاحی 1-1-3-معنای برزخ در اصلاح عرفا ( صعودی و نزولی ) 1-1-4-معنای برزخ در اصطلاح فلاسفه 1-2-بررسی حقیقت دو مفهوم کنایی حفره و قبر 1-3-طبقات برزخی فصل دوم: اثبات وجودی عالم برزخ 2-1-از منظر قرآن 2- 1-1-تعدد حیات و مرگ 2- 1-2- وجود شب و روز بعد از مرگ 2-1-3- گفت و شنود فرشتگان با نیکان 2-1-4 -گفت و شنود فرشتگان با بدان 2-1-5-حیات با سعادت نیکان 2-1-6-حیات بی سعادت بدان 2-2: از منظر روایات فصل سوم :چیستی عوالم هستی 3-1-ماهیت عوالم هستی سه گانه 3-2-ماهیت عالم مثال 3-3-نسبت سعه عالم برزخ به دنیاوعالم قیامت به برزخ فصل چهارم: رابطه عالم برزخ با دیگر نظام هستی 4-1-رابطه عالم برزخ با دنیا 4-2-رابطه عالم برزخ با آخرت 4-3-رابطه قبر برزخی با قبر خاکی ( قبر حقیقی و مجازی ) 4-4-تفاوت عالم برزخ با عالم قیامت 4- 4- 1بدن مثالی در عالم برزخ 4-4-2-ارتباط ارواح با دنیا در عالمبرزخ 4-4-3-امکان تغییر سرنوشت در عالم برزخ 4-4-4-نفی شفاعت در عالم برزخ 4-4-5-تفاوت و ظهور حقایق در برزخ و قیامت 4-4-6-تفاوت نعمتها و عذابهای برزخی و اخروی 4-4-7-اختصاصی بودن بازخواست و پرسش در برزخ و عمومیت آن در قیامت 4-4-8-کوتاهی عمر برزخ در مقایسه با عمر قیامت فصل پنجم: چگونگی عالم برزخ 5-1-بهشت و جهنم برزخی 5-2- کیفیت بهشت برزخی 5-3-کیفیت عذاب در عالم برزخ 54—ضرورت ولزو م عالم برزخ 5-5-تکامل برزخی 5-5-1-چگونگی تکامل در عالم برزخ 5-6-دلایل اثبات وجود تکامل در عالم برزخ 5-6-1-نقش صلوات بر محمد ( صلوات الله علیه و آله ) و آل آن حضرت 5-6-2-نقش صلوات و باقیات الصالحات در تکامل برزخی 5-6-3-نقش اعمال نیابتی درتکامل برزخی 5-6-4-نقش نماز لیله الدفن در تکامل برزخی 5-6-5-نقش زیارت اهل قبور در تکامل برزخی 5-6-6-نقش مراسم پس از فوت در تکامل برزخی 5-6-7-نقش قرآن خواندن بر اهل قبور کلیات توضیح و تبیین موضوع اهمیت و ضرورت موضوع اهداف پژوهش پیشینه شناسی سئوالات اصلی وفرعی فرضیه روش تحقیق ساختار تحقیق توضیح و تبیین موضوع : عالم برزخ ، عالمی است همانند عوالم دیگر ، مخلوق خداوند متعال که اکثر ادیان الهی به آن اشاره دارند. دانشمندان علوم دینی ، فلسفی و عرفانی نیز دیدگاه هایی در این زمینه ارائه کرده اند. در این میان دین اسلام با تکیه بر آیات نورانی و روایات ، بیان کامل تر و روشن تر ارائه کرده است. آگاهی بر کم و کیف عالم برزخ ، از دسترس آزمایش و تجربه محسوس بیرون است ، از این رو برای کسب معرفت دینی باید به منابع وحی الهی و احادیث معصومین « علیهم السلام » روی آورد تا به آنچه اطلاع پیدا می کنیم عین حقیقت و صحیح باشد. انسان مسافری است که روزگاری بین دو عالم غیب و شهود آمد و شد خواهد کرد و کوله بار خویش را بین دو رخداد مهم تولد و مرگ خواهد بست. تولد و مرگ هر دو ، آغاز دو زندگی هستند، یکی محدود و پایان پذیر و دیگری نامحدود و جاودان ، لذا به هنگام مرگ ، انسان چشم به عالمی می گشاید و به درک حقایقی نائل می گردد که چه بسا عمری از آن غفلت داشته است ، گویا از خواب سنگین چندین ساله برخواسته و اینک خود را با واقعیات با عظمتی روبه رو می بیند. وارد جهانی می گردد که حد فاصل بین دنیا و آخرت است و انسان ماندنی است ، در آن جهان برزخ تا زمانی که قیامت کبری تحقق پذیرد و تا این فاصله از لذتهای آن برخوردار و از رنج ها و دردهای آن در صورتی که اهل شقاوت باشد متالّم می گردد. به عبارت روشن تر وقتی انسان مرد بدن او مرده است ، ولی روح او از بدن جدا شده و زنده است . زیرا روح از عوارض جسم نیست تا با مرگ جسم او نیز بمیرد بلکه یک گوهر مستقلی است ، که بدون جسم نیز به بقای خود ادامه می دهد. و همین روح بعد از مرگ جسم ، در عالمی به نام برزخ قرار می گیرد. از این رو سرنوشت انسان در عالم برزخ در همین زندگانی دنیوی رقم زده می شود و هر کس با اعمالی که در این جهان انجام می دهد ، سرنوشت خویش را در آن عالم برزخ رقم می زنند. بنابراین این طور نیست که همه در برزخ در یک شرایط واحد و به تعبیری در یک مسیر باشند بلکه بر اساس هر حرکتی که در دنیا انتخاب کرده اند دنباله و تداومش را در برزخ خواهند داشت. لذا بر ماست ، اندکی بر خود آیی و بدانی چند صباحی از اعمر ما نمانده است و اگر کوتاهی شده در این مدت به جبران آن برآییم چرا که دنیا مزرعه آخرت است ، هر چه در این دنیا بکاریم نتیجه و ثمره آن را خواهیم دید. امید است بتوانیم با الهام از قرآن و احادیث معصومین « علیهم السلام » حق از باطل شناخته ، تا به این طریق توشه آخرت را غنی تر تدارک ببینیم. انشاء ا... در نتیجه مرگ پایان حرکت زندگی نیست ، بلکه تنها رها شدن روح ازجسم و انتقال به بدن برزخی و عالم جدید به نام برزخ است. هر خیر و شری در دنیا هست نمونه کوچکی است از آنچه که کمال آن در آخرت وجود دارد. این دنیا با همه عظمتش در مقابل برزخ مثل رحم مادر است در مقابل دنیا. انسان در دنیا مثل جنینی است که با مرگ به عالم برزخ وارد و متولد می شود. این تولد با رها ساختن بدن صورت می گیرد . مثل خواب که ما را وارد فضای جدیدی می کند. حال اینک که همه انسانها پس از مرگ وارد چنین عالمی می شوند بدون تردید انسان دوست دارد از سرنوشت خود در آینده آگاه شود. وبداند که آیا با فرارسدن مرگ نابود میگردد؟ یا زندگی او در سرایی دیگر با ویژگیهای ادامه خواهد داشت ؟ویژگیهای آن چیست ؟ اهمیت و ضرورت موضوع: حیات پس از مرگ از مشکل ترین مسائل بشری و از مهم ترین نیازهای اوست. بشر از دیرباز به منظور ارضای حس کنجکاوی و به منظور تفسیر و توجیحه فلسفه آفرینش انسان و جهان با این مسئله دست به گریبان بوده است. انسان در قرون متمادی می خواهد بفهمد آیا جهان آفرینش و نژاد بشری برای ابدیت ساخته شده یا برای فنا ؟ آیا پس از مرگ شعله زندگی خاموش می شود یا حیات باشکوه تری آغاز می گردد؟ اگرکسی خدمت کند و یا خیانت تفاوتی ندارد؟یا به بیدادگری ستمگران رسیدگی خواهـد شـد؟ و ... از دیدگاه اسلام مرگ هر چه باشد، پایان زندگی بشر نیست، بلکه آغاز مهم ترین حوادث و رویدادهاست ، که اولین گردنه آن ، برزخ است. چرا که انسان با مردن وارد صحنه عظیم قیامت نمی شود بلکه قبل از قیامت که یک دادگاه نهایی و همه جانبه است ، دادگاه دیگری در چند قدمی ما است که انسان هر لحظه امکان مواجهه با ان را دارد، چرا که انسان نمی تواند زمان مرگ خود را که آستانه ورود به برزخ می باشد را پیش بینی کند. از آنجایکه طبق اعتقادات اسلامی ما ، انسان به محض مردن وارد عالمی به نام برزخ می شود و در آنجا نتیجه اعمال خود را خواهد دید. اینکه هر آنچه از خوبی و بدی در این دنیا انجام داده در آن دنیا حاضر می یابد سبب می شود، ا ز ارتکاب گناه خودداری کند و به تزکیه نفس بپردازد و خود را آماده سفر کند. چرا که اگر افراد به این حقیقت پی ببردکه بین گفتارواعمال او در دنیا و نتایج آنها رابطه تکوینی و عینی وجود دارد، و حیات انسانی وی هرگز فانی شدنی نیست ، اعمال خویش را با این اعتقاد هماهنگ می سازد. اگر انسان باور کند که دنیا دارالعمل و برزخ سرای آماده شدن برای حساب و جزای اعمال و قیامت هم دارالحساب و جزاست ، تحقیقاً زندگی او متحول شده و حیات معنوی و انسانی طلب می کند. و در عین حال مسلماً اوامر الهی را بدون چون و چرا گردن می نهد و در بـرابـر غرائـض حیوانی ذره ای تسلیم نبوده ، همه ی امیال و گرایش های حیوانی خود را در استخدام نیروی انسانی و در جهت شکوفا شدن آنها بکار می گیرد. در نتیجه شناخت جهان هستی به خصوص عالمی که باید بدان منتقل شد ، بسیار مفید است و چون برزخ ، عالم متصل به دنیا است و پس از وفات به طور یقین به آنجا باید هجرت کرد ، سزاوار است تا اندازه میسور دستگاه ادراکی است ، نسبت به آن معرفت کسب کند و بفهمد به چه مکانی سفر می کند ، و چگونه در آنجا زندگی خواهد کرد. و چه زاد و توشه ای در آن دیار برای ادامه حیاتش بکار می آید. در نهایت ، آگاهی به حیات برزخی ، این بصیرت را به انسان می دهد که در کدام مسیر حرکت کند و چگونه زندگی خـود را بـه پشـت سـر گـذارد تـا بـه موقعیت ممتـاز و بی نظیری دست یابد. اهداف تحقیق : الف ) هدف اصلی : شناخت بیشتر برزخ از منظر آیات و روایات ب ) اهداف فرعی : 1 ) بیان چیستی عالم برزخ 2 ) بیان چگونگی تکامل ارواح در برزخ 3 ) چگونگی معذب و متنعم بودن ارواح در عالم برزخ 4 ) بیان اقسام عوالم و وجه افتراق و رابطه عالم برزخ با دنیا و آخرت 5 ) بیان ویژگیهای عالم برزخ پیشینه شناسی : اندیشه علم به برزخ از دیرباز و قبـل از اسـلام در ادیـان دیگـر وجـود داشتـه است. از ائمـه «علیهم السلام» در مکتب تشیع وجود این اندیشه به گونه ای جدی تر مطرح گشته ،دلیل آن ایات و روایات فراوانی است که در این مورد آمده است و بعد از آن علمای ما اعم از متکلمین ، مفسرین و فلاسفه بحث از عالم برزخ را پیرامون مباحثی چون مسئله روح و نفس و چگونگی برزخ و دیگر مباحث مطرح کرده اند اما نه به طور مستقل ، به عنوان مثال : 1 ـ مرحوم کلینی در کتاب فروغ کافی ، جلد3 ، صفحه 245 . مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار ، جلد ششم ، 116 و 294 روایات فراوانی در رابطه با مرگ ، حالات جان دادن و حیات پس از مرگ و سئوالات نکیر و منکر و عالم برزخ و احوال آن ، عذاب قبر ، مسائلی مانند آن آورده اما این روایات کمیت و کیفیت عالم برزخ آورده اند. اما این روایات عاری از تحلیل می باشند. 2 ـ کتاب انسان در عالم برزخ نوشته محمد مظاهری ، کتاب مذکور درباره مسائل مربوط به عالم برزخ نگاشته شده ، دلایل و منابع این کتـاب آیـات قـرآن و روایـات اهـل بیت «علیهم السلام» می باشد . مطالب کتاب در سه موضوع با عنوان های «حیات برزخی و تکامل انسان در عالم برزخ» « کیفیت و سیمای ظاهری انسان در عالم برزخ » و « نتیجه خیرات و صدقات که بر اموات داده می شود » پرداخته شده است اما به مسائلی از قبیل رابطه عالم برزخ با دیگر عوالم هستی و رابطه بدن برزخی با قبر خاکی و طبقات برزخی پرداخته نشده که دراین تحقیق به آن پرداخته می شود. 3 ـ کتاب عالم برزخ در چند قدمی ما نوشته محمد محمدی اشتهاری ، این کتاب با اینکه از آیات و روایات چهارده معصوم علیهم السلام و گفتار محققین اسلام و حکایتهای مذهبی و حقیقی نشات گرفته مباحث کتاب پیرامون سکرات مرگ و داستانهایی از اوضاع جهان برزخ می باشد اما به موضوعاتی از قبیل تکامل در برزخ ، معنای حقیقی حفره یا قبر ، طبقات برزخی ، رابطه برزخ با عالم دنیا و آخرت پرداخته نشده است که در این تحقیق به آن پرداخته شود. 4 ـ کتاب معاد در نگاه عقل و دین ، نوشته محمد باقر شریعتی سبزواری , این کتاب هفت بخش دارد و بخـش هفتم از صفحه 281 الی 338 به بحث پیرامون عالم برزخ و حوادث شب اول قبر می پردازد و شبهات مختلف ناباوران و روشن فکر نمایان را مطرح ساخته و به آن پاسخ داده شده است. اما در این کتاب به مسائلی از قبیل رابطه دنیا با عالم برزخ ، جسم برزخی ، چگونگی عذاب در برزخ پرداخته نشده است که در این تحقیق به آن پرداخته می شود. سئوالات اصلی و فرعی : الف ) سئوال اصلی : ـ عالم برزخ از منظر آیات و روایات چگونه جایگاهی است ؟ ویژگیهایآن چیست؟ ب ) سئوالات فرعی : 1 ) چگونگی عذاب و متنعم بودن ارواح در عالم برزخ ؟ 2 ) عالم برزخ چیست؟ 3 ) عالم مثال چگونه جایگاهی است؟ 4 ) آیا در برزخ تکامل وجود دارد و تکامل به چه معنا ؟ 5 )اقسام عوالم کدام است وجه افتراق و رابطه عالم برزخ با دنیا و آخرت چیست ؟ 6)دلایل اثبات وجود برزخ چیست؟ 7)اقسام برزخ چیست؟ فرضیه تحقیق : 1 ـ برخی ویژگیها و خصوصیاتی که عالم برزخ دارد توسط قرآن و روایات ائمه قابل اثبات است. 2- عالم برزخ ،عالمی است که انسان پس از دنیا آن را تجربه می کند. روش تحقیق : از آنجایکه آگاهی به عالم برزخ از دسترس آزمایش و تجربه بیرون است ، از این رو برای کسب معرفت دینی باید به دو منبع عظیم الشان قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام روی آورد تا به آنچه اطلاع پیدا می کنیم عین حقیقت و صحیح باشد. بنابراین در این تحقیق روش مطالعه کتابخانه ای می باشد و از کتاب های مختلف تفسیری، حدیثی ،کلامی و فلسفی مطالب مورد نظر فیش برداری شد ،پس از جمع آوری مطالب به دسته بندی مطالب پرداخته شدو نتیجه مطالعات بدون هیچگونه دخل و تصرفی ارائه گردیده است. ساختار تحقیق: فصل اول:چیستی عالم برزخ شامل :تعر یف لغوی واصطلاحی برزخ ،اعم از عرفاو فلاسفه-بررسی دو مفهوم حفر ه و قبر-طبقات برزخی فصل دوم:ادله اثبات وجودی برزخ شامل:از منظر آیات و روایات فصل سوم:چیستی عالم برزخ شامل:عوالم هستی-ماهیت عالم مثال-نسبت سعه عالم برزخ به دنیاوسعه عالم قیامت به برزخ فصل چهارم:رابطه عالم برزخ با دیگر عوالم هستی شامل :رابطه برزخ با دنیا-رابطه برزخ با آخرت - رابطه برزخ با قبر برزخی- تفاوت عالم برزخ با آخرت فصل پنجم:چگو نگی عالم برزخ شامل :چگونگی بهشت و جهنم برزخی-کیفیت بهشت برزخی-کیفیت عذاب در عالم برزخ- چگونگی تکامل در برزخ فصل اول: چیستی عالم برزخ 1-1)شناخت واژه برزخ 1 ـ 1ـ1) لغوی 1ـ 1 ـ2) اصطلاحی 1-1-3) معنا برزخ دراصطلاح عرفا( برزخ نزولی وصعودی ): 1-1-4) معنای برزخ در اصطلاح فلاسفه : 1 -2) بررسی حقیقت دو مفهوم کنایی حفره و قبر 1-3) طبقات برزخی 1 ـ 1- شناخت واژه برزخ: واژه برزخ معمولاً همراه با کلمات « مابین » و « ما بینها » و « ما بینهما » بکـار می رود . مثـلا گفته می شود : « برزخ ما بین این دو » یا « برزخ بین دو چیز » و یا « برزخ بین دنیا و آخرت » این واژه در دو جای قرآن کریم یکی در آیه « بینهما برزخ لایبقیان ». و دیگری در آیه « و جعل بینهما برزخاً و حجراً محجورا ». به کار رفته ، و این بدان جهت است که معنای لغوی برزخ، «حاجز و مانع است». حاجز و مانع ، مانند ( فی ) در کلام عرب ، و ( در ) در زبان فارسی ، یک معنای ربطی که برای تمام شدن معنای آن ، نیازمند یک یا چند کلمه ی دیگر هستیم. پس از این جهت که معنای لغوی برزخ ( حاجز ) است. باید معلوم شود که برزخ ، حاجز و مانع میان چه ، و چه چیزهایی است. 1- 1-1-معنای لغوی برزخ: الف ـ ( المنجد ) که کتاب استمعمال واژه عربی است ، در ماده ( بَرَزَ ) می گوید : «البرزخ : الحاجز بین شیئین { الحاجز } مابین دنیا و الاخره من الوقت الموت الی البعث. » (( برزخ مانعی میان دو چیز است، و واسطه زمانی میان دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا روز قیامت)) ب ـ کتاب ( مفردات راغب ) که ویژه واژه های قرآن کریم است ، درباره برزخ می گوید : «البرزخ : حاجز و الحد بین شیئین و البرزخ فی القیامه : الحائل بین الانسان و بین البلوغ المنازل الرفیعه فی الاخره و منه قوله تعالی « و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون »(( برزخ مانع و حد فاصل میان دو چیز است ، و برزخ در قیامت ، فاصله ی بین انسان و رسیدن او به درجات رفیع در آخرت است و از همین باب است فرمایش خدای متعال که می فرماید : ( پشت سر آنان « مردگان » برزخی است تا روز قیامت) )) ج ـ واژه نامه( مجمع البحرین)که واژه های قرآن وحدیث را معنی می کنـد،درماده برزخ می گوید : «البرزخ : الحاجز بین الشیئین ، و البرزخ فی قوله علیه السلام « تخاف علیکم حول البرزخ » هو مابین الدنیا و الاخره من وقت الموت الی البعث فمن مات فقد دخل برزخ و فیه الحدیث : کلکم فی الجنه و لا کنی و لا اتخوف علیکم فی البرزخ ، قلت : و ما البرزخ ؟ قال : القبر منذ حین موته الی یوم القیامه. » (( ( برزخ ، مانعی میان دو چیز است ) ، و در حدیث امام صادق « علیه السلام » که می فرمـایـد : « من از حول سختی برزخ برای شما { شیعیان } می ترسم » مقصودهمان فاصله زمانی میان دنیا و آخرتاز هنگام مرگ تا برپایی قیامت است ، پس هر که بمیرد ، داخل عالم برزخ می شود ، و از همین باب است حدیث دیگری که می فرماید ، همه شما { شیعیان } در بهشت هستید جز اینکه من از عالم برزخ برای شما می ترسم ) سئوال شد برزخ چیست ؟ حضرت فرمود : « قبر ، از زمان مرگ تا روز قیامت » . برزخ دارای دو معنای لغوی و اصطلاحی است. برزخ در لغت به معنای پرده ، مانع ، حاجز و حد فاصل است که بین دو چیز واقع می شود و نمی گذارد این دو به هم برسند مثلاً دریای شور و شیرین در موجند ولیکن خدای متعال مانعی بینشان قرار داده که هر یک دیگری را نمی تواند از بین ببرد : « مرج البحرین یلتقیان ، بینهما برزخ لا یبقیان ». بنا بر آنچه که گذشت شاید بتوان ادعا کرد که اغلب لغت شناسان واژه برزخ را حائل بین دو چیز می دانند و حتی برخی از آنهاپس از توضیح مفهوم برزخ مصداق بارز آن را عالم بین دنیا و قیامت بیان کرده اند. نه تنها لغویان ، بلکه در اصطلاح فلاسفه ، متکلمان نیز ( برزخ ) به حد فاصله ی بین دو چیز تفسیر شده است. 1- 1-2-معنای اصطلاحی برزخ : اما معنای اصطلاحی برزخ ، فاصله زمانی میان دنیا وآخرت است ، همچنان که در قرآن کریم به آن اشاره کرده و می گوید : « حتی اذا جاء احدهم الموت قال : رب ارجعونی لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت . کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون » . {کافران از کفر خود دست بردار نیستند } تا هنگامی که مرگ یکی از آنان فرا می رسد { و به برخ انتقال داده می شود ، آنگاه } می گوید خدایا مرا به دنیا بازگردان ، شاید من کار شایسته انجام دهم . { پاسخ این درخـواست اینست کـه : } چنیـن نیست ، ایـن سخـن { بی حاصلی } است که او که می گوید ، پیش روی آنان تا روزی که برانگیخته می شوند برزخی خواهد بود. اين آيه تنها آيه‏ای است كه به صراحت فاصله ميـان مـرگ و قيـامت را « بـرزخ » خوانـده است. علمای اسلام از همين جا اقتباس كرده و نام عالم بعد از دنيا و قبل از قيامت كبری را عالم برزخ نهاده‏اند. منظور از ( برزخ ) دراین تحقیق ، جهانی است که بین دنیا و آخرت قرار گرفته است که از هنگام مرگ هر انسان شروع می شود و تا پدیدار شدن قیامت ادامه دارد ، بنابراین ، هم اکنون عالم برزخ وجود دارد ، آنان که مرده اند در این عالم به سر می برند. برخی به دلیل اینکه در آن وضع زندگی نه جنبه خالص دارد و نه مادی محض ، و فقط بعضی از لوازم مادی همچون شکل و مقدار و آنچه از اعراض شمرده می شود وجود دارد ، برزخش گفته اند ، عالم برزخ در واقع نمونه و مثالی از حیات اخروی و تمتع زندگی دنیوی است و در اصطلاح مذهبی ها نقطه ی مرزی بین دنیا و آخرت گفته می شود. در برزخ دیگر سردرد و دندان درد و دردهای دیگر نیست ، اینها لازمه ی ترکیبات این عالم ماده اند ، اما آنجا عالم مجردات است لیکن به صراحت آخرت هم نیست ،یعنی برای اهل معصیت ظلمت محض نیست و برای اهل طاعت نور محض هم نیست. برزخ را عالم مثال هم می گویند چون مثال به معنای نمونه و شبیه است چون مثل این عالم است، البته از لحاظ صورت و شکل و لحاظ ماده وخواص و خصوصیات فر ق می کند. پس ازمرگ وارد عالمی می شویم که این دنیا نزد آن مانند شکم مادر نسبت به این عالم است. 1-1-3- معنا برزخ دراصطلاح عرفا ( برزخ نزولی وصعودی ): موجودات عقلایی اولین موجوداتی هستند که بـدون واسطـه ، فیـض الهـی را دریـافت می کنند و پس از آن موجودات عالم مثال و سپس موجودات عالم طبیعت قرار دارند. موجودات عقلایی واسطه رسیدن فیض به موجودات عالم مثال و موجودات عالم مثال هم واسطه رسیدن فیض به موجودات عالم طبیعت هستند ، و همه این عوالم معلول ذات حق و مشمول فیض الهی اند. عالم مثال را ، که واسطه ی نزول فیض حق از عالم عقل به طبیعت است ، ( برزخ نزولی ) می نامند . اما هنگامی که این فیض به عالم طبیعت تنزل کرد ، به دلیل آنکه ماده دارای امکان استعدادی برای نیل به مرحله ی تجرد مثالی و پس از آن دست بازیدن به تجرد عقلی است ، عالم مثال را ، که در عروج ، صعود و سیر استکمالی عالم طبیعت به سوی عالم عقل وساطت می کند ، ( برزخ صعودی ) می نامند . دیگر فرق های برزخ صعودی و نزولی را می توان اینگونه برشمرد : 1 ـ هر دو برزخ (هم صعودی و هم نزولی ) عالم روحانی و جوهری نورانی و غیر مادی اند ، ولی از این نظر فرق دارند که موجودات طبیعی مسبوق به صورتی در عالم مثال نزولی اند ؛ اما برزخ صعودی مخصوص انسان است ؛ زیرا این برزخ همان صور اعمال انسان و نتایج دنیـوی آنهاست به عبـارت دیگـر اعمـال و نتـایـج آنهـا در ایـن عالم برای انسان تمثل پیدا می کنند. 2 ـ برزخ نزولی را ( غیب امکانی ) می نامند زیرا موجودات آن می توانند در عالم طبیعت ظاهر شوند اما موجودات برزخ و مثال صعودی امکان رجوع به عالم طبیعت را ندارند ، به همین دلیل از آنها به ( غیب محالی ) تعبیر می شوند. اگر چه افراد کمی هستند که از طریق مکاشفه به حقایق آن دست پیدا می کنند. 3 ـ برزخ نزولی موطن اخذ عهد و میثاق و اقرار گرفتن نسبت به ربوبیت الهی است ؛ اما برزخ صعودی موطن صورت وفای به آن عهد و یا صورت نقض آن است. 1-1-4 - معنای برزخ در اصطلاح فلاسفه : فلاسفه اسلامی با رعایت معنای لغوی این کلمه واسطه وحد فاصل میان مادیات و مجردات صرف را برزخ یا عالم مثال خوانده اند.این عالم از ماده مجرد است ، ولی برخی از آثار ماده از قبیل کم ، کیف و وضع و ... را دارد. فلاسفه اشراقی و صدرایی قائل به وجود عالم مثال هستند ، اما پیروان مکتب مشاء و نیز ابن سینا عالم مثال را انکار می کنند . فلاسفه اشراقی و صدرایی این عالم را به متصل و منفصـل تقسیـم می کنند : مثال متصل همان عالمی است که وابسته به نفس انسان می باشد و ذهن انسان در پیدایش آن تاثیر دارد ( مانند صورت های ذهنی ) . مثال منفصل عالمیست که وابسته به ذهن نیست ، و به تعبیر فلاسفه قوه دماغیه یا ادراکی انسان در پیدایش آن نقش ندارد ( مانند : وجود انسان مثالی بعد از مرگ و قبل از قیامت ) عالم مثال منفصل در نظر قائلین به آن ، عالم فراخ و شگفت انگیزی است که بین عالم مجرد محض و عالم طبیعت قرار دارد و خود دارای طبقات و قلمروهای مختلفی است که موجودات کثیر و ممتازی در آن سکنی گزیده اند . ویژگی مشترک همه ی این موجودات این است که نه مجرد محض هستند و نه حال در ماده و مقید به لوازم مادیت؛ بلکه دارای قالب جسمانی و ویژگی هایی همچون مقدار و شکل و رنگ هستند و به همین جهت ، شیخ اشراق آنها را ( اشباح معلقه ) و ( مثال معلقه ) نام نهاده است . برخی از این صور و اشباح معلقه ، نورانی و زیبا و دسته ای دیگر ظلمانی و وحشت زا هستند و پاره ای دیگر موجوداتی هستند که به اجنه و شیاطین موسوم هستند . قائلین باین عالم بر این باورند که همه موجودات عالم طبیعت اعم از جواهر و اعراض و همه موجودات عالم مجرد ، مثالی در این عالم دارند و این موجودات مثالی با گستردگی و تکثر وصف ناپذیرشان با صورتهای گوناگون ، در طبقات مختلف آن زندگی می کنند . بنابراین موجودات این عالم ، صور قائم به ذات خود هستند و در جریان قوس نزول ایجاد شده اند و هیچ گونه نیاز و وابستگی به همدیگر ندارند و در واقع عالم آنها ، عالم افراد است. پر واضح است که این دسته موجودات غیر از آن صور خیالی موجود در صقع و ساحت درونی نفس هستند و بر مبنای حکمت متعالیه ، قیام صدوری به نفس دارند زیرا موجودات عالم مثال منفصل بیرون از قلمرو نفس محقق هستند و موجدات قائم به ذات خود محسوب می شوند ، در حالیکه صور خیالی مثال متصل ، در قلمرو نفس و قائم به آن می باشند. 1 -2- بررسی حقیقت دو مفهوم کنایی حفره و قبر : معنای ظاهری واژه ( حفره و قبر ) در برخی از احادیث به راحتی برداشتی درست بدست می آید ، در صورتی که همان معنا در برخی احادیث دیگر موجب سردرگمی خواننده می شود. مثلاً در حدیثی می خوانیم اسحاق بن عمار گفت : از حضرت موسی بن جعفر «علیهم السلام» پرسیدم مومنی که از دنیا رفته زائرین قبر خود را می شناسد. حضرت فرمود : «بلی بعد فرمود : صاحب آن قبر با زائر قبر خود انس می گیرد و تا هنگامی که زائر در کنار قبر است ، صاحب قبر با او مانوس است و از زیارت او مسرور می گردد. ولی هنگامی که زائر قصد رفتن می کند صاحب قبـر نگران می شود و با رفتن زائر در وحشت و تنهایی قرار می گیرد ». در حدیث فوق واژه قبر در 6 مورد بکار رفته و در همه ی موارد معنی حقیقی و واقعی آن را که گودال داخل قبرستان است را می فهماند ، بدون اینکه هیچ مشکلی در فهم معنی حدیث پیش آید. اما گاهی مشاهده می شود که همین واژه در حدیثی بکار رفته و صرف نظر از این معنی حدیث درست به نظر نمی آید ، خواننده را در سردرگمی و گاهی به انکار اصل موضوع مطرح شده در آن حدیث وا می دارد. برای مثال وقتی در حدیثی از شیخ حر عاملی و محدث قمی درسفینه البحاربه نقل از ورام بن ابی فراس می خوانیم : «هر کس برای مرده ای صدقه دهد و یا کار خیری انجام دهد خداوند متعال به جبرئیل دستور می دهد 70 هزار فرشته را در حالیکه طبقی از نعمتهای بهشتی را د دست دارند به قبر او گسیل کند. » در حدیث دیگری از علامه مجلسی به نقل از فلاح السائل ازحذیفه بن یمان می خوانیم :« اگر برای مرده ای نماز وحشت خوانده شود ، خدا هزار فرشته را مامور می کند که تا روز قیامت قبر آن مرده را وسیع کنند.» اگر بخواهیم واژه قبر را در دو حدیث فوق به معنی گودال داخل قبرستان معنی کنیم سئوالات زیر لاینحل خواهد ماند. الف ) چگونه می توان هفتاد هزار فرشته را با هفتاد هزار طبقی که نعمتهای بهشتی پر شده در قبری با ابعاد 50 ×50 ×200 سانتیمتر جای داد ؟ ب ) چگونه هزار فرشته تا روز قیامت قبر مرده ای را که برای او نماز وحشت خوانده انـد وسیـع می کنند ، آیا روزانه آن قبر را وسیع می کنند یا هر چند روز یکبار ؟ در هر حال چند متر ؟ و در این صورت تکلیف قبرهای همجواری که برای آنها نماز وحشت خوانده نشده چیست ؟ آیا آنها کوچک می شوند یا به همان حال باقی می مانند ؟ اگر قبرهای همجوار به همان حال باقی بمانند ، تصور اینکه قبر بزرگ شود و قبرهای همجوار به همان حال باقی بمانند چگونه است ؟ ج ) کسانی که در دریا می میرند و جسد آنها طعمه حیوانات دریایی می شود یا در بیابان طعمه حیوانات وحشی می گردند یا در آتش سوزی طعمه ی حریق می شوند و بالاخره فاقد قبر باشند در صورتی که برای آنها نماز وحشت خوانده شده باشد ، چگونه قبرشان وسیع می شود ؟ اینها نمونه ای از سئوالاتی است که درباره این قبیل احادیث مطرح است و نباید بدون پاسخ بماند. از سویی ، صرف نظر از اینکه روایات مورد بحث از جهت سند و پیوستگـی آن بـا ائمه معصومیـن « علیهم السلام » مورد اعتماد و یقین می باشد ، از مجموع احادیثی که در این باره رسیده در حد تواتر معنوی است استفاده می شود که چنین امری واقعیت داشته و ائمه « علیهم السلام » چنین مضمونی را مطرح فرموده اند . پس نمی توان این قبیل احادیث را مورد خدشه قرار داد و مردود شمرد. حل این معما برای رفع چنین شبهاتی پاسخ های اقنایی دردی را درمان نمی کند . هر مشکلی را از سر راه بر نمی دارد، برای مثال اگر در پاسخ گفته شود قدرت خدای متعال بالای همه ی این تصورات است و از قدرت خدا بدور نیست که در همین قبر با آن ابعاد کمی که دارد درخت های سر به فلک کشیده ای را جای دهد و ... ، سخن گزافی بر زبان رانده ایم ، و پر واضح است که این قبیل پاسخ ها صرف نظر از اینکه مشکلی را از سر راه بر نمی دارد گمراه کننده و مشکل آفرین نیز می باشد. زیرا از بدیهیات است که اگر بخواهد هفتاد هزار طبق با وسایل داخل آن را حداقل یک کیلوگرم وزن و 50 سانتی متر حجم داشته باشد به اضافه هفتاد هزار فرشته را داخل قبری که به زور یک مرده را در آن جای داده اند ، جای بدهند غیر ممکن است و هیچ عقلی نمی پذیرد که قدرت خدا در اینگونه موارد کارگشا باشد ، زیرا این مثل آن است که بگویند خدا می تواند شب و روز را با هم در یک زمان جمع کند ؟ خیر، شب و روز با هم ضدیت دارند و اجتماع ضدیه غیرممکن است و قدرت خدای متعال به غیر ممکن تعلق نمی گیرد. در حدیث معروفی آمده است که از امام باقر « علیهم السلام » پرسیدنـد : « آیـا خـدای متعـال می تواند همه ی این جهان را داخل تخم مرغ کند ، بدون اینکه جهان را کوچک و تخم مرغ را بزرگ کند ؟ حضرت پاسخ داد : این از محالات است و قدرت خدای متعال به امر محـال تعلـق نمی گیرد »پس بر این اساس معتقدیم حل این مشکل را باید در معنای ( حفره و قبر ) یافت نمود بدین شرح که مشاهدات عینی نشان می دهد بدن انسان پس از چند روز در این قبر و گودالهای اصطلاحی تبدیل به جیفه و به مرور زمان پوست و گوشت و استخوانهای آن نیز از بین می رود و اگر قبری پس از 30 سال شکافته شود چیزی در آن مشاهده نخواهد شد. بنابراین ناگفته پیداست که معنای قبر در این قبیل احادیث گودال های داخل قبرستان نبوده و به طور مسلم ائمه معصومین « علیهم السلام » چنین معنایی را از این واژه اراده نکرده و مقصودشان معانی کنایه ای قبر بوده است ( پس اگر مثلاً از قول امام گفته شود « با خواندن نماز وحشت برای میت قبر او تا قیامت وسیع می شود » معنایش این نیست که همین قبر 50 ×50 ×200 سانتیمتر مکعب وسیع می شود بلکه معنایش این است که جایگاه ویژه ای که بر اثر اعمال صالح در عالم برزخ به آن مومن اختصاص یافته وسیع می شود ، یعنی جایگاهش در بهشت عالم برزخ بزرگ تر و بزرگ تر می شود و مثلاً ویلای دو هکتاری او می شود دو هکتار و نیم ، دو هکتار و نیم می شود 3 هکتار ، 3 هکتار می شود 4 هکتار ، یک ویلا می شود 2 ویلا . در روایات و احادیث از ( عالم برزخ ) در برخی مواضع با واژه قبر یاد شده است البته در پاره ای از موارد منظور از کلمه قبر در روایات قبر مادی و خاکی است و با دقت در محتوی و صدر و ذیل روایات می توان به خوبی دریافت که مقصود از لفظ قبر در آنها ( قبر خاکی است ) یا مراد ( نظام برزخی ) است برای آنکه روشن شود واژه قبر به معنای نظام برزخ بکار رفته به ذکر یک روایت اکتفا می کنیم. زهری نقل می کند امام سجاد « علیه السلام » فرمود : « سخت ترین ساعت ها برای فرزند آدم ، 3 ساعت است : ساعت اول ساعتی است که در آن ملک الموت را می بیند و ساعت دوم ساعتی است که در آن از قبر خود برمی خیزد و ساعت سوم ساعتی است کـه در برابـر خداونـد متعـال می ایستد یا به سوی بهشت است یا به سوی آتش ». سپس فرمود : « ای فرزند آدم اگر هنگام مرگ نجات یافتی پس داخل { راحت و رها شدی } وگرنه به هلاکت رسیدی ، و ای فرزند آدم ! اگر در موقعی که به قبر خود گذاشته می شوی نجات یافتی، {خلاص شدی و به سعادت رسیدی} و اگر نه به هلاک افتادی و اگر هنگامی که انسانها به صراط امر می شوند نجات یافتی ( راحت و خلاص شدی ) و الا به هلاکت رسیدی و اگر در آن هنگام که انسان ها در برابـر پروردگـار قـرار می گیرند نجات یافتی ، { به سعادت رسیده و رها شدی } وگرنه به هلاکت افتادی ) و سپس این آیه از قرآن را تلاوت کرد ...و من ورائهم برزخ الا یوم یبعثون ... » ، یعنی « و حال آنکه از ورای آنان برزخی وجود دارد » و فرمود « این همان قبر است و حقیقت این است که برای آنان (اهل ضلالت) در قبر معیشت سختی بوده و در مضیقه و فشار خواهند بود. قسم به خداوند که قبر یا روضه ای از ریاض بهشت است و یا جایگاه پستی از جایگاه پست آتش است. » امام سجاد « علیهم السلام » به شخصی از حاضران در آن جلسـه روی آورد و فرمـود : « آن که ساکن آسمان است ، ساکن بهشت را از ساکن آتش تمیز داده و می شناسد. پس تو از کدامین هستی ؟ و منزل تو از این دو منزل کدام است ؟ » چنان که در متن روایت آمده امام سجاد « علیه السلام » مقصود از کلمه ی « برزخ » در قرآن را همان« قبر » دانسته اند که از این اشاره معلوم می شود که مراد از عالم قبر در روایات ، همان عالم برزخ است و مسائل مربوط به قبر در واقع مسائل عالم برزخ است . مسائلی از قبیل فشار ، سئوال و جواب ، نعمت و عذاب و نظایر آنها. توضیح امام سجاد « علیهم السلام » درباره قبر ، « ان القبر روضه من الریاض او حفره من حفر النار» نیز بیانگر این نکته لطیف است که هر جا این جمله و توصیف در خصوص قبر در روایت بیاید ، مشخص می شود که مراد از قبر در آن روایت «نظام برزخی» است نه قبر مادی و خاکی. 1 -3) طبقات برزخی با توجه به اصل ( تبعیت نتیجه حرکت از چگونگی حرکت ) انسان علاوه بر آنکه در روز قیامت ، نتایج اعمال ، حرکات و انتخاب خود را خواهد دید ، به مجرد آنکه وارد عالم برزخ می شوند ، در ادامه مسیر حرکتی که در دنیا انتخاب و به سوی آن حرکت کرده اند ، قرار خواهند گرفت و آن را ادامه خواهند داد تا نتیجه کامل را در قیامت بگیرند. بنابراین این طور نیست که همه در برزخ در یک شرایط واحد و به تعبیری ( دریک عالم برزخی ) و در یک مسیر باشند بلکه بر اساس آنکه هر حرکتی دنباله و تداومش را در برزخ خواهد داشت . هر کسی با شرایط متفاوتی که خود در دنیا انتخاب کرده و متناسب با وضعیت خود ، در برزخ خویش واقع خواهد شد. از این رو برزخ ، برزخ ها است و هر کسی بنا بر مسیر انتخابی خود ، در شرایط متفاوت و گوناگون در برزخ خود ، به حرکتش ادامه می دهد . و می توان گفت با تفاوت مسیرها، حرکت ها ، عملکردها ، گزینش ها و مراتب و منزلت های وجودی هر انسانی برزخ و برزخ ها وجود خواهد داشت. به یک نظر و در یک تقسیم بندی کلی ، پس از ورود انسانها به برزخ یا انسان ها به سوی بهشت در حرکتند و یا به سوی جهنم در سیر هستند. یعنی ، در یک نگاه کلی برزخ دو راه دارد : یا به سوی ( لقای اسماء رحمت خدا یا به سوی لقاء غضب خدا ) و هر کس با توجه به شرایط خاص فکری و عملی خود در هر یک از راه ها ، حرکتش با فرد دیگر متفاوت خواهد بود . ولی در مجموع یا عمل و فکر آن به سوی خداوند است و یا به سوی غیر خداوند . از این رو هر کس در برزخ خود در عالمی قرار می گیرد که متناسب با گزینش مسیر و انتخاب حرکت او در دنیا باشد. کسی که الهی باشد به یک طرف برزخ و کسی که غیر الهی باشد به سمت دیگر می رود. خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن به این حقیقت که برزخ ، برزخ ها است اشاره فرموده که در اینجا به آن اشاره می شود. « فلولا اذا بلغت الحلقوم و انتم حینئذاً تنظرون و نحن اقرب علیهم منکم و لکن لا تبصرون و لولا ام کنتم غیراً مدینین ترجونها ان کنتم صادقین فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنه نعیم و جنه نعیم و اما ان کان من اصحاب الیمین فسلام لک من اصحاب المین و اما ان کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم و تصلیه جحیم ان هذا لهو حق الیقین » یعنی پس چرا آنگه که { جانشان } به گلو می رسد ، (مرگ) و در آن هنگام خود نظاره گردید و ما به آن { محتضر } از { شما } نزدیک تریم ولی شما نمی بینید و { نمی فهمید .} پس چرا اگر شما بی جزا می مانید { و صاحب و کتابی در کار نیست} اگـر راست می گوییـد { روح } را برنمی گردانید و اما اگر { او } از مقربان باشد. {در} آسایش و راحت و بهشت پرنعمت خواهد بود ، و اما اگر از یاران راست باشد ، از یاران بر تو سلام باد و اما اگر از دروغ زنان گمراه است ، پس با آبی جوشان پذیرایی خواهد شد. و { فرجامش } در افتادن به جهنم است . این است همان حقیقت راست { و یقین }. از این آیات کاملا استفاده می شود که در ورود به ( نظام برزخی ) هر کس در شرایط خاص خویش قرار گرفته ، در آن مسیر به پیش می رود. مقربان و اصحاب یمین و دروغ گویان و گمراهان هر کدام در شرایط خاصی قرار گرفته ، نظام برزخی شان با یکدیگر متفاوت خواهد بود. پس « نظام برزخی » برزخی ها است و غیر از دنیا و نظام مادی است. در آنجا هر یک از سمت و سویش مشخص است و بنا بر یک تقسیم بندی کلی ـ صرف نظر از تفاوت در مراتب هر قسم ـ یا به سوی خداوند می روند و یا سمت و سوی غیر الهی دارند. «الذین تتوفاهم الملائکه ظالمی انفسهم فالقوا السلم ما کنا نعلم من سوء بلی ان الله علیم بما کنتم تعملون فدخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبئس مسوی المتکبرین و فی للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیراً للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه و لدار الاخره خیر و لنعم دارالمتقین الذین تتو فاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا جنه بما کنتم تعملون.» همانا که فرشتگان جانشان را می گیرند ، در حالیکه بر خود ستمکار بوده اند ، پس از در تسلیم در آیند { و می گویند : } ( ما هیچ کار بدی نمی کردیم ) آری ! خدا به آنچه می کردید ، دانا است. پس از در های دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقا که چه بد است جایگاه متکبران ، و به کسانی که تقوا پیشه کردند ، گفته شود : ( پروردگارتان چه نازل کرد ؟) می گویند : ( خوبی ) برای کسانی که تقوا پیشه کردند ، نیکی کردند ، { پاداش } نیکویی است ، و قطعاٌ سرای آخرت بهتر است و چه نیکوست سرای پرهیزکاران . بهشتهای عدن که در آن داخل می شوند. رودها از زیر {درختان } آنها روان است ، در آنجا هر چه بخواهند برای آنان { فراهم } است. خدا اینگونه پرهیزکاران را پاداش می دهد . همان کسانی که فرشتگـان ، جانشـان را در حالـی کـه پاکنـد ، می ستانند و به آنان می گویند : ( درود و سلام بر شما باد به { پاداش } آنچه می دادید به بهشت درآیید). دقت و ژرف نگری در آیات یاد شده ، به خوبی روشن می سازد که هر کس ، مسیری که در اینجا پیش گرفته ادامه می دهد. دوزخیان به دنبال حرکت جهنمی که اینجا پیش گرفته اند ، در برزخ می روند و در آنجا در جهنم نیز بر روی آنها باز می شود. از این رو جهنمی ها در یک طرف و یک سوی برزخ قرار گرفته اند البته آنها نیز خود در یک شرایط نیستند. یکی از یک درب دیگر جهنم می رود ، دیگری از در دیگر . هـر کـس از هر راهی که در دنیا به سوی جهنم انتخاب کرده ، وارد جهنم خواهد شد. این آیات می گویند : جهنم نیز دنباله ی کار دنیایی اش را می بیند ( جهنم برزخی ) انكار لقاي خداوند مانع حركت عالم به سوي معاد و به سوي لقاي مبداء متعال نمي‌شود، ولي انساني كه منكر كمال بي‌نهايت و يا در راه مخالفت با فرمان خداوند است، در مسير لقاي الهي با انساني كه طالب لقاي حق و تابع دستورات حق است، در رويارويي با خداوند متفاوت‌اند. يكي پروردگار خود را با رحمت پروردگاري ملاقات مي‌كند و يكي در عين لقاي رب، از وجه كريمِ پروردگار محجوب است و با اسم غضب حق روبه‌رو مي‌شود. به هر حال مجموع آیات بیانگر این حقیقت است که هر کسی { نظام برزخی } نتیجه حرکت و انتخاب خود را در دنیا خواهد گرفت و این نتیجه در جهت الهی و غیر الهی و جهنم و بهشت برزخی ، تقسیم خواهد شد. بنابراین برزخ ، برزخ ها است. روایات نیز به تعدد برزخ ها بر اساس نوع حرکت و مسیر انسان در دنیا اشارات دقیق ، درس آموز و عبرت انگیز فراوانی دارد که به ذکر یک نمونه اکتفا می شود. ابوایوب انصاری می گوید : حضرت رسول « صل الله علیه و آله » فرمود : « هنگامی که روح مومن قبض می شود ( پس از مرگ ) بندگان خدا از اهل رحمت ( به گرد او ) جمع شده و او را ملاقات می کنند چنان که بشارت دهنده از اهل دنیا را ملاقات می کند سپس ( به همدیگر) می گویند مهلتی دهید تا او استراحت کند ، چرا که در گرفتاری شدیدی بوده است. ( یعنی در زندگی در این دنیا برای مومن یک نوع گرفتاری شدید است که با مرگ از این شداید خارج شده و آرام می گیرد و یا از سختی هنگامه مرگ و پس از آن بیرون آمده ) پس از او سئوال می کنند فلانی چه می کند و فلانی در چـه حالـی است ؟ ( می پرسند از فلان کس چه خبر ) آیا ازدواج کرده است ؟ پس هنگامی که از این تازه وارد از حال شخصی سئوال می کند که قبل از وی مرده است ) در پاسخ می گوید او قبل از من مرده است ؟ سپس ( بندگان خدا از اهل رحمت چون آن شخص مرده را در میان خوب ها نمی بینند ، نتیجه می گیرند که او میان گناهکاران و بدکاران در عالم آنها قرار دارد از این رو می گویند : « انا لله و انا الیه راجعون » { او } برده شد به سـوی مـادرش هاویه { که } بد مادری و بد مربی و تربیت کننده ای است.) این روایات به صراحت اشاره به این حقیقت دارند که کسی که وارد برزخ شده از همان اول با توجه به سمت و سویی که در دنیا داشته است ، در عالم برزخ خود قرار خواهد گرفت. کسی که بدکار و گناهکار است و مسیرش در دنیا به سوی خدا نبوده درعالمی به نام ( هاویه ) قرار می گیرد و پاکان و خوبان او را در میان خود نمی بینند : بلکه او را می برند پیش مادری که او را برای جهنم بالاتـر ( جهنم در قیامت ) تربیت کند. تعبیر برزخ یا عوامل برزخی که در این مبحث تشریح و بیان شد با تو جه به سیر و حرکت انسانها در دنیا بود که گفته شد با یک دیدگاه کلی به دو نظام الهی و غیرالهی تقسیم می شود ، ولی از یک نظر دیگر نیز تعبیر ( برزخ ها ) بکار می رود ، یعنی عالم برزخ در عین اینکه به یک نظر یک عالم است نسبت به عالم ماده و عالم مجرد ، ولی در حالیکه خود دارای عوامل متعدد ، منازل و مراحل گوناگون و مختلفی است یعنی ، عوامل برزخی در قوس صعودی هر اندازه که به عالم تجرد نزدیک تر باشند از سعه وجودی بالاتری برخوردار بوده و برعکس هر مقدار از آن دورتر و به عالم ماده نزدیک تر باشد از سعه وجودی کمتری برخوردار خواهد بود. فصل دوم: اثبات وجودی عالم برزخ 2 ـ 1 از منظر قرآن 2 ـ 2 از منظر روایت 2ـ1-عالم برزخ از نظر آیات قرآن : عالم برزخ و یا عالم قبر از نظر آیات قرآن مسئله ای مسلم و غیرقابل تردید است . آیات متعددی از قرآن کریم دلالت بر وجود عالمی متوسط بین دنیا و آخرت می کند که انسان بعد از حیات دنیوی در آن قرار گرفته ، منعم و یا معذب است. از آیات قرآنی این حقیقت برمی آید که انسان قبل از حیات اخروی قیامت با حیات برزخی زنده است. عالم برزخ از نظر قرآن در مسیر انسان به سوی لقاء رب و به سوی قیامت قرار گرفته و عالمی است که باید انسان آن را پشت سر گذارد. اصل کلی نظام برزخی و خصوصیات کلی آن از آیات قرآن استفاده می شود اما جزئیات و خصوصیات تفصیلی آن را تا حدودی روایات وارده از معصومین « سلام الله علیهم اجمعین » تشریح می کند و اینک به بعضی از آیات اشاره می کنیم. 2ـ1ـ1 ) تعدد حيات و مرگ « قالوا ربنا امتنا اتنتین و احیینا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی الخروج من السبیل ». « کفار درقیامت و جهنم آخرت می گویند : پروردگارا ، ما را دوباره بمیراندی و دوباره زنده گردانیدی ، پس به گناهان خود اعتراف کردیم ، حال راهی برای خروج از جهنم برای ما وجود دارد . » تعبیر دوبار میراندن و دوباره زنده گرداندن از زبان کفار گویای این نکته است که در جهنم آخرت برای آنان دو بار میراندن و دوبار زنده شدن پیش آمده است. حال اگر نظام برزخ وجود نداشته باشد چگونه دوباره اماته و احیا محقق شده است ، زیرا اگر حیات و ممات برزخی نباشد تصویر دوباره امکان ندارد از طرفی مقصود ازاحیائ اول حیات دادن انسان در زندگی دنیوی نیست چرا که اولاً در آیه اماته بر احیاء مقدم شده و حال آنکه حیات دنیوی بر ممات مقدم است ، ثانیا آنچه مشرکان را از شک خارج ساخته و به یقین می رساند دوبار زنده کردن در برزخ و قیامت است. چرا که زنده کردن در دنیا موجب یقین آنها نشده و به همین جهت در دنیا ، معاد و بازگشت به سوی خدا و قیامت را انکار می کردند. پس مقصود خداوند متعال در این آیه این است که با پایان یافتن زندگی دنیوی ، خداوند انسان را می میراند و سپس به حیات و نظام برزخی زنده می گرداند. دوباره با پایان یافتن زندگی برزخی بار دیگر او را می میراند و به او حیات اخروی می دهد . با این توضیح این آیه به زندگی برزخی و وجود عالم و نظام برزخی دلالت دارد. و آیه ای دیگر نظیر آن « كيف تكفرون بالله و كنتم اموتا فاحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم ثم اليه ترجعون » . از جمله « ثم اليه ترجعون » مي توان برداشت كرد كه مرگ و حيات دوم مربوط به حيات برزخي است؛ زيرا عبارت مذكور به روشني دلالت بر برانگيخته شدن اخروي (قيامت) دارد. 2- 1-2 ) وجوب شب و روز بعد از مرگ « فوقیه الله سیئات ما مکروا و حاق بال فرعون سوء العذاب . النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا ال فرعون اشد العذاب » . «پس خدای متعال حضرت موسی را از دیده های مکر فرعونیان محفوظ داشت وبه آل فرعون بدی و سختی عذاب الهی فرا رسید که عبارت است از آتشی که صبح و شام برآنها عرضه می شود و در طلیعه ی آن قرار می گیرند. و روزی که ساعت ( قیامت ) قیام کند ، خطاب آید که آل فرعون را به سخت ترین عذاب وارد کنید . این آیات از دو جهت بر وجود برزخ دلالت دارد : اول در این آیات از فرا رسیدن عذاب و آتشی که صبح و شام به آل فرعون می سد سخن گفته می شود و حال آنکه صبح و شام در قیامت وجود ندارد. صبح و شام در عالم برزخ است خداوند متعال پس از بیان عذابی که بـه آل فرعون عرضـه می شود به روز قیامت اشاره کرده و شدت عذاب آخرت خبر داده می شود و این خود بیانگر این مطلب است که عذاب و آتش ذکر شده غیر از عذاب و آتشی است که در قیامت خواهد آمد و آن عذاب برزخی است که بعد از مرگ و قبل از قیامت خواهد بود. ناگفته نماند که تعبیر « سوء العذاب » جمله ی « النار یعرضون علیها غدواً و عشیاً » که تعبیر و بیان به خصوصی هستند و حکایتهای خاص دارند نیز که دلالت بر نوع خاصی از عذاب می کنند که منطبق بر عذاب برزخی هستند ونه بر عذاب اخروی ، زیرا که عذاب برزخی و جهنم برزخ نمونه هایی از عذاب و جهنم اخروی در برزخ باب عذاب و آتش بر روی اهل عذاب و آتش باز می شـود . « سوء العذاب ، النار یعرضون علیها ... » تذکر این نکته هم لازم است که از این آیه نه تنها وجود برزخ و حیات برزخی استفاده می شود بلکه عذاب برزخی و جهنم برزخی هم از آنها بر می آید. 2- 1-3 ) گفت وشنود فرشتگان با نیکان آیاتی که گفتگوی انسانهای صالح را با فرشتگان الهی بازگو می‌کند و فرشتگان آنان را داخل بهشت برزخی می‌کنند مثل آیه شریفه که می‌فرماید: « الذین تتو فاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعلمون » هنگامی که فرشتگان پاکیزه از شرک، متقین را قبض روح می‌کنند به آنها می‌گویند که سلام بر شما به موجب اعمال نیکویی که انجام داده‌اید اکنون به بهشت در آیید. در این آیه سخن از استقبال ملائکه از انسانهای پاک و با تقوا در عالم برزخ است آیه دیگر که گویاتر است مربوط به داستان رفتن نماینده انبیاء برای هدایت مردم به انطاکیه است که مردم دعوت او را نمی‌پذیرند و این نماینده پس از درگیری شهید می‌شود قرآن می‌فرماید: « قِیلَ ادًخُلِ الْجُنُّهُ قالَ یا لَیًثَ قُوًمِی یُعًلَمْونُ بِما غَفَرُلِی رُبی وُ جُعُلَنِی مِنُ الْمْکَرُمِینُ » . به این مرد با ایمان گفته شد داخل بهشت شود در جواب گفت ای کاش قوم من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خداوند چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد. 2- 1-4 ) گفت وشنود فرشتگان با بدان « حتی اذا جاء احدهم الموت قال : رب ارجعونی لعلی اعمل صالحاً فیما ترکت . کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون » {کافران از کفر خود دست بردار نیستند } تا هنگامی که مرگ یکی از آنان فرا می رسد { و به برزخ انتقال داده می شود ، آنگاه } می گوید خدایا مرا به دنیا بازگردان ، شاید من کار شایسته انجام دهم . { پاسخ این درخواست اینست که : } چنین نیست ، این سخن { بی حاصلی } است که او می گوید ، و حال آنکه از ماورای آن برزخی وجود دارد تا روز مبعوث شدنشان ادامه دارد و هنگامی که نفخ صور شد ، حسب و نسب میان آنها مطرح نبوده و از حال یکدیگر نمی پرسند. همانطور که قبلا اشاره شده در قرآن مجید واژه برزخ در سه مورد آمده که دو مورد آن ( 53 فرقان و 20 الرحمن ) این واژه به معنای (( مرز حاجب و حائلی )) است که در دریا ، بین آب شیرین و شور قرار دارد و از مخلوط شدن آن دو آب جلوگیری می کند ولی در آیات فوق به صراحت به وجود عالمی میان دنیا و آخرت دلالت دارد و از آن به عنوان برزخ یاد کرده که با مفهوم لغوی این کلمه یعنی شی ء فاصل بین دو چیز و حائل و متوسط میان آنها نیز متناسب است. تعبیر « و من ورائهم » گویای این نکته ی دقیق و عمیق است که عالم برزخ در ورای حیات دنیوی و نظام دنیوی بوده و باطن دنیاست که با کنار رفتن حجاب ، باطن آن ظاهر می شود ، از این بیان ظاهر می شود که عالم برزخ همین جا است اما باطن و ماورای آن بوده و از ما مخفی است از سویی نکره آوردن واژه برزخ در این آیه نشان دهنده ناشناخته بودن نظام برزخ دارد و این محجور بودن به حدی است که برای انسان ها پس از مرگ خبر بسیار تازه و بهت آوری خواهد بود. این آیه می تواند بیانگر نکته ی دیگری باشد اینکه انسان ـ پس از مرگ و قبل از فرا رسیدن قیامت ـ دارای نوعی زندگی است و در آن عالم به خاطـر جبـران گناهانـش درخواست بازگشت می کند و از کرده خویش اظهار ندامت می نماید اما دست رد به سینه اش زده می شود و او را در همان عالم ( برزخ ) محبوس می دارند. نظیر آن آیه « قالوا کنا مستضعفین فی الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها » « گویند : ما مستضعف بودیم و فرشتگان خواهند گفت : چرا هجرت نکردید. » 2 -1-5 ) حیات با سعادت نیکان آیاتی که از حیات انسانهای با سعادت و نیکوکار و پاداش آنها یاد شده است مثل آنچه در مورد شهیدان نازل شده است: « وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیل اللهُ اَمًواتاً بُلْ اَحًیاءُ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقْونُ فَرِحِینُ بِما آتیهْمْ اللهُ مِنً فَضْلِهِ وُ یُسًتَبًشِرْونُ بِالَّذِینُ لَمً یْلْحِقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف عُلَیًهِمً وُلا هْم یُحًزَنُونُ » . گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه نزد پروردگار خویش زنده‌اند و روزی داده می‌شوند به سبب آنچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنها عنایت کرده شادمانند و به دوستان خود که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ ترس و اندوهی نداشته باشید. این آیه صراحت دارد بر حیات پس از مرگ و علاوه بر حیات پس از مرگ از جهت اینکه روزی شهدا به روزیهای معنوی و ملکوتی، از این آیه ارتباط شهدا و بازماندگان آنها در دنیا فهمیده می‌شود و شهدا و مومنین از این نظر مورد عنایت پروردگار قرار می‌گیرند که در ارتباط با دنیا و بازماندگان از بدیها آنها مطلع نمی‌شون بلکه خوبیهای آنان را می‌بینند. نظیر این آیه در سوره دیگر چنین آمده که « لا تَقُولُوا لِمُنً یْقْتَلُ فِی سُبِیلِ اللهِ اَمًواتٌ بُلْ اَحًیاءٌ‌ وُ لکِنً لا تَشْعْرونُ » به کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده نگویید بلکه زندگانند لکن شعور و فهم شما به ادراک این حقیقت نمی‌رسد. 2- 1-6 ) حیات بی سعادت بدان آیاتی که از حیات انسانهای فاسد و عذاب و رنج آنها یاد شده است مثل آیه‌ای که می‌فرماید: « مِما خَطِیئاتِهِمً اُغْرِقُوا فُأُدًخِلُوا ناراً فلم یجدوا لهم من دون الله انصارا ». بواسطه گناهانی که قوم نوح کردند غرق دریا شدند و پس از غرق در آتش انداخته شدند. یعنی همین که غرق شدند بلافاصله وارد در آتش شدند، البته آیات یاد شده بعنوان نمونه آیات مطرح شد و نظایر این آیات در قرآن وجود دارد که این جزوه گنجایش ذکر همه آیات را ندارد. 2-2 برزخ از منظر روایات : سیمای عالم برزخ در روایات بسیار جذاب و دیدنی است و احادیث فراوانی درباره عالم مذکور و کیفیت زندگی در آن در منابع حدیث شیعه و سنی وارد شده است. در این روایات گزارش فراوان و گسترده ای در مورد حیات برزخی و اعمال مجرمان و متقیان آمده است که فصل بسیار بلند و بالا و عمیقی در معارف اسلامی به خود اختصاص می دهد . روایات مربوط به برزخ بسیار گسترده است که در این مقاله به برخی از آنها اشاره می کنیم : 2 -2-1 ) در حدیثی از پیامبر « صل الله علیه و آله » آمده است : « القبر اما روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران » قبر باغی است از باغهای بهشت یا گودالی است از گودالهای آتش». مقصود از قبر در این حدیث نقطه چهار وجبی نیست بلکه قبر کنایه از آن جهان وسیع برزخ است که برای انسان بصورت باغ یا آتش در می‌آید . این حدیث در منابع شیعی با همین تعبیر از امیر المومنین « علیه السلام » و امام سجاد « علیه السلام » نقل شده است. این مطلب که قبر باغی از یاغ های بهشت یا گودال آتش است حکایت از عذاب و نعمت الهی هم می کند و اینکه انسان پس از مردن یا از نعمت الهی برخوردار است یا در عذاب گرفتار خواهد بود و این معنی جز با حیات برزخی معنی ندارد. 2 -2- 2 ) پس از پایان یافتن جنگ بدر ،به دستور پیامبر اجساد کشته شدگان بدر را در چاهی ریختند ،آن گاه پیامبر کنار چاه ایستاد و چنین فرمود : « یا اهل القلیب هل وجدتم ما وعد ربکم حقا فانی وجدت ما وعدنی ربی حقا قالوا یا رسول الله هل یسمعون قال ما انتم باسمع لما اقول منهم ولکن الیوم لا یجیبون » « ای اهل چاه آیا آنچه را خدا وعده داده بود دریافتید که حق است ، من وعده پروردگارم را حق و قطعی یافتم. عده ای گفتند ای رسول خدا ،آیا آنان سخن شما را می شنوند ؟ فرمود شما نسبت به آنچه می گویم از آنان شنواتر نیستید و آنان بهتر از شما می شنوند ولی امروز نمی توانند پاسخ دهند.» مضمون یاد شده با اندکی تفاوت در منابع مختلف حدیثی آمده است. 3-2-3 ) هنگامی که امیرالمومنین « علیه السلام » از جنگ صفین برمی گشت کنار قبرستانی پشت دروازه کوفه ایستاد و خطاب به اهل قبور چنین فرمود : « السلام علی اهل المحال المغفره و الدیار الموحشه انتم فرط لنا سابق و نحن لکم تبع لا حق اما الدور فقد سکنت و اما الازواج فقد نکحت و اما الاموال فقد قسمت هذا خبر ما عندکم ثم قال : اما لو اذن لهم فی الکلام لاخبرو کم ان خیر الزاد التقوی » « سلام بر ساکنان دیار وحشت و سرزمین خشک و سوزان ، شما از ما زودتر به آن جهان رفتید و ما نیز بدنبال شما می آییم ،{ به شما بگویم } که پس از شما خانه هایتان را دیگران ساکن شدند و همسران شما به ازدواج دیگران درآمدند و اموال شما تقسیم شد. این خبری است که نزد ما بود ، شما از آنجا چه خبر دارید ؟ سپس به یاران خویش فرمود : آگاه باشید اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده می شد به شما خبر می دادند که بهترین زاد و توشه تقوی و پرهیزکاری است ». 2-2-4 ) در خطبه های متعدد نهج البلاغه و کلام امیرالمومنین « علیه السلام » از زندگی انسان در عالم برزخ یاد شده است که دو نمونه را ذکر می کنیم : الف )« سلف غایتکم ... سلکوا فی بطون البرزخ سبیلا » « آن ها به درون عالم برزخ وارد شدند » ب ) در مورد اهل ذکر و توصیف آنان می فرماید : « فشاهدوا اما وراء ذلک ، فکانما اطلعوا غیوب اهل البرزخ » « آنها ورای این دنیای مادی را دیدند آنچنان که بر غیب های عالم برزخ آگاه شدند. » 2-2-5 ) تکلم امیرالمومنین با کشتگان جمل : علی « علیه السلام » در پایان جنگ جمل با اسب میان کشتگان می گشت به جسد کعب بن سوره رسید امام دستور دادند که جسد او را بنشانند آنگاه خطاب به او فرمود: « ای کعب من وعده خداوند را حق یافتم آیا تو نیز وعده خدای خود را راستین یافتی؟ » سپس او را خواباندند آنگاه با پیکر طلحه نیز چنین کرد شخصی به آن حضرت عرض کرد: این کار چه سودی دارد آنان که سخن تو را نمی‌شنوند؟ حضرت فرمود: « سوگند به خداوند که هر دو سخن مرا شنیدند چنانکه کشتگان بدر سخن پیامبر را شنیدند ». این احادیث حکایت از آن دارند کـه انسـان پس از مـرگ از حیـات و زندگـی برخـوردار است و می تواند با این جهان ارتباط برقرار کند و احیانا پاسخ گو نیز باشد که البته گرفتن پاسخ آنان اختصاص به گروهی دارد که چشم برزخی آنان باز شده و توانایی دیدن آن حقایق را داشته باشند. فصل سوم: چیستی عالم مثا ل 3-1عوالم هستی 3-2 ماهیت عالم مثا ل 3-3 نسبت سعة‌ عالم‌ برزخ‌ به‌ دنيا و سعة‌ عالم‌ قيامت‌ به‌ برزخ‌ 1-3 عوالم هستی در فلسفه و عرفان ، هستی به عوا لم مختلف و گوناگونی تقسیم می شود که عنوان یکی از این عوالم مثال است و به آن مرتبه از عالم هستی ، عالم مثال اطلاق می شود و از آن جایی که این عالم واسطه و حائل و میان آن دو است ( برزخ ) نامیده شده است. استدالی که در این مقاله بر وجود عالم عقل و عالم مثال آورده شده است از ناحیه وجود انسان است. حکیمان مسلمان انسان را عالم صغیر و نظام هستی را عالم کبیر نامیده اند. به باور آنها این دو عالم متناظر با یکدیگرند. وجود انسان را می توان سه مرتبه ادراکی در نظر گرفت که عبارتنـد از : 1 ـ ادراک حسی ( که از طریـق باصـره ، سامعـه ، شامـه ، ذائقـه ، لامسـه حاصـل می شود) 2 ـ ادراک خیالی 3 ـ ادراک عقلی. ادراک حسی که از طریق حواس پنجگانه حاصل می شود اما در ادراکات خیالی اگر چه مدرکات از جهتی همانند مدرکات حسی دارای شکل و مقدار ند ، ولی از حیث دیگر ، دارای ماده و زمان نبوده ؛ نیازی هم به مواجه شدن مدرک یا شیء مورد ادراک نیست. در ادراک عقلی هم نه تنها به مواجه ی ادراک کننده با مدرک نیازی نیست ، بلکه مدرّک خود از هر گونه شکل و مقداری عاری و مبرّا و دارای گسترش شمول بیشتری است. بنابراین گستره ادراک خیالی بیش از ادراک حسی بوده و گستره شمول ادراک عقلی به مراتب بیشتر و با گستره ادراک حس و خیال غیر قابل قیاس است. از منظر حکیمان ، این مراحل سه گانه در انسان ، « عالم صغیر » بوده و معادل و موازی با سه مرتبـه از مراتب عالـم هستـی است ، کـه هـر یک از ایـن مراتب ، خود جهان خاصی را تشکیل می دهد : جهان مادی جسمانی ـ که چون متعلق ادراک حسی قرار می گیرد ـ « عالم محسوس » نیز نامیده می شود. به « عالم طبیعت » یا « ناسوت » نیز مرسوم است. در این عالم ، هر یک از موجودات مسبوق به ماده و مدت است و به همین دلیل ، هرگز از نوعی تغییر و تحول خالی نیست. در مقابل این عالم ، عالم « مجردات » و مفارقات قرار گرفته که از هر گونه ماده و مدت مبرّا است و در نتیجه ، دستخوش تغییر و فساد نیز نمی شود. این عالم در اصطلاح حکمـا ، عالـم « عقول » خوانده می شود و برخی از متالهان آن را عالم « جبروت » نیز خوانده اند. اما واسطه و حد فاصل میان جهان محسوس مادی و عالم جبروت محض ، که عالم عقول خوانده می شود ، عالم برزخ است که می توان آن را مرتبه « خیال » نامید. زیرا جهان طبیعت در آنجا دارای صورت است ؛ مثال و صور موجود در عالم طبیعت در آنجا تحقق دارد. عالم « مثال » تعبیر دیگری از عالم برزخ است که حد فاصل میان عالم جسمانی و عقلائی قرار دارد. این عالم از یک سو ، با عالم جسمانی وجه اشتراک دارد؛ به این معنا که هر دو محسوس و دارای مقدار و قابل اندازه گیری اند؛ و از سوی دیگر ، وجه اشتراکی هم با عالم عقلایی دارد ؛ یعنی هر دو منزه از ماده اند. 3-2 ) عالم مثال  بين‌ اين‌ عالَم‌ كه‌ عالم‌ جسم‌ و جسمانيّات‌ است‌ ـ كه‌ فعلاً در آن‌ زندگي‌ مادّي‌ خود را مي‌گذرانيم‌ ـ و بين‌ عالم‌ اسماء و صفات‌ الهي‌، دو عالم‌ است‌: يكي‌ عالم‌ مثال‌ و ديگري‌ عالم‌ نفس‌.  عالم‌ مثال‌ را عالم‌ برزخ‌، و عالم‌ نفس‌ را عالم‌ قيامت‌ نيز گويند. و انسان‌ تا از اين‌ دو عالم‌ نگذرد به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ الهيّه‌ نخواهد رسيد؛ كما اينكه‌ انسان‌ تا از عالم‌ برزخ‌ نگذرد به‌ عالم‌ قيامت‌ نمي‌رسد. و به‌ مقام‌ اسماء و صفات‌ كلّيّة‌ الهيّه‌ نمي‌رسد مگر آنكه‌ از نفس‌ و قيامت‌ عبور كند. و مراد از قيامت‌ در اينجا قيامت‌ كبري‌ است‌؛ چون‌ دو قيامت‌ داريم‌: يكي‌ قيامت‌ صغري‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از مردن‌ و وارد در عالم‌ برزخ‌ شـدن‌؛ و بر همين‌ اصـل‌ رسول‌ الله‌ « صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ » فرمود: « مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِيَامَتُهُ » هر كس‌ بميرد قيامت‌ او برپا شده‌ است‌.  ديگري‌ قيامت‌ كبري‌، و آن‌ عبارت‌ است‌ از خروج‌ از عالم‌ برزخ‌ و مثال‌ و داخل‌ شدن‌ در عالم‌ نفس‌ و قيامت‌.  وقتيكه‌ مردم‌ از عالم‌ قبر خارج‌ و بسوي‌ عالم‌ ظهورات‌ نفس‌ كلّيّه‌ رهسپار ميگردند، قيامت‌ كبراي‌ آنان‌ بر پا شده‌ است‌.  عالم‌ مادّه‌ داراي‌ هيولي‌ و طبع‌ و جسم‌ و جسمانيّات‌ است‌ و عالم‌ عقل تجرّد مطلق‌ از مادّه‌ و آثار مادّه‌ است ‌؛ ولي‌ عالم‌ برزخ‌ فاصلة‌ بين‌ اين‌ دو عالم‌ است‌؛ يعني‌ مادّه‌ نيست‌ ولي‌ آثار مادّه‌ از «كَيف‌» و «كَمّ» و «أيْن‌» و غيرها را دارد.  مادّه‌، جوهريست‌ كه‌ قبول‌ تشكّل‌ ميكند و صورت‌ جسميّه‌ بر او عارض‌ ميگردد، و آثار جسم‌ نيز در او پيدا ميشود؛ و بواسطة‌ قبول‌ تشكّل‌ و تجسّم‌، آن‌ اعراض‌ انفعاليّه‌اي‌ كه‌ در جسم‌ پيدا ميشود در مادّه‌ نيز پيدا ميشود، و مثل‌ همين‌ مادّه‌اي‌ كه‌ در اين‌ عالم‌ هست‌ و به‌ صور مختلفه‌ درآمده‌ و مردم‌ مي‌بينند، چون‌ خاك‌ و سنگ‌ و آب‌ و درخت‌ و بدن‌ انسان‌ و بدن‌ حيوان‌ و امثالها در مي‌آيد.  موجودي‌ كه‌ در عالم‌ برزخ‌ است‌ مادّه‌ ندارد؛ امّا شكل‌ و صورت‌ و حدّ و كمّ و كيف‌ و أعراض‌ فعليّه‌ را دارد؛ يعني‌ داراي‌ اندازه‌ و حدود است‌، داراي‌ رنگ‌ و بوست‌.  صورت‌ مردمان‌ برزخي‌ رنگ‌ و حدّ دارد ، و در آنجا خوشحالي‌ و مسرّت‌ و غضب‌ و نگراني‌ هست‌، در آنجا نور هست‌. بنابراين‌، موجودات‌ برزخيّه‌ داراي‌ صورت‌ جسميّه‌ هستند ولي‌ هيولي‌ و مادّه‌ ندارند.  و از طرفي‌ عالم‌ برزخ‌ را «عالم‌ خيال‌» نيز مي گويند؛ خيال‌ يعني‌ عالمي‌ كه‌ در آنجا صورت‌ محض‌ است‌ و هيچ‌ مادّه‌ نيست‌، گرچه‌ صوري‌ كه‌ در آنجا موجود است‌ به‌ مراتب‌ از موجوداتي‌ كه‌ در عالم‌ مادّه‌ است‌ قوي‌تر و عظيم‌تر، حركتش‌ سريع‌تر، حزن‌ و اندوه‌ و يا مسرّت‌ و لذّتش‌ افزون‌تر است‌؛ چون‌ مادّه‌ حاجب‌ فراوانيِ اين‌ خصوصيّات‌ است‌، و عالم‌ برزخ‌ چون‌ از مادّه‌ اطلاق‌ دارد، لذا اين‌ معاني‌ در آنجا به‌ نحو وفور است‌؛ و آنجا عالم‌ خيال‌ است‌، خيال‌ منفصل‌.  چون‌ عالم‌ خيال‌ متّصل‌ قواي‌ متخيّلة‌ انسان‌ است‌ كه‌ با بدن‌ خاكي‌ او همجوار و قرين‌ است‌؛ و خيال‌ منفصل‌ همان‌ قواست‌ در وقتيكه‌ از بدن‌ مفارقت‌ نموده‌ و به‌ عالم‌ صورت‌ محض‌ پيوسته‌ است‌؛ بنابراين‌ تمام‌ موجودات‌ عالم‌ برزخ‌ را «خيال‌ منفصل‌» گويند.  همچنانكه‌ عالم‌ برزخ‌ را مثال‌ نيز گويند: «مثال‌ منفصل‌»؛ چون‌ مثال‌ متّصل‌ همان‌ برزخي‌ است‌ كه‌ در انسان‌ خاكي‌، بين‌ بدن‌ و طبع‌ او، و بين‌ عالم‌ نفس‌ او موجود است‌ و آن‌ مجموعة‌ قواي‌ ذهنيّة‌ اوست‌. و چون‌ انسان‌ از دنيا برود عالم‌ ذهنش‌ به‌ عالم‌ مثال‌ كلّي‌ مي‌پيوندد، لذا اين‌ را مثال‌ متّصل‌ و آنرا مثال‌ منفصل‌ گويند و تمام‌ عالم‌ برزخ‌، مثال‌ منفصل‌ است‌.  بايد دانست‌ كه‌ عالم‌ خيال‌، يك‌ عالم‌ بسيار وسيعي‌ است‌ از مادّة‌ بسيار قوي‌تر؛ نه‌ آنكه‌ ما فارسي‌ زبانان‌ « خيال‌» را به‌ معناي‌ امر توهّمي‌ و موهومي‌ مي‌پنداريم‌؛ اين‌ اشتباهي‌ است‌ كه‌ در لغت‌ ما وارد شده‌ است‌.  و لذا بعضي‌ از اهل‌ ظاهر كه‌ چنين‌ جملاتي‌ را مانند عالم‌ خيال‌، از حكماي‌ أعلام‌ ديده‌اند، تصوّر نموده‌اند كه‌ آنها عالم‌ برزخ‌ را كه‌ همان‌ مثال‌ است‌ قبول‌ ندارند و قائل‌ به‌ يك‌ عالم‌ توهّمي‌ و تصوّري‌ هستند، و براي‌ آن‌ حقيقتي‌ و واقعيّتي‌ قائل‌ نيستند. اين‌ تصوّري‌ است‌ غلط‌ و بيجا، و ناشي‌ از عدم‌ اطّلاع‌ بر اصطلاحات‌ بزرگان‌ . 3-3 نسبت‌ سعة‌ عالم‌ برزخ‌ به‌ دنيا و سعة‌ عالم‌ قيامت‌ به‌ برزخ‌ عالم‌ خيال‌ عين‌ عالم‌ برزخ‌ و مثال‌ است‌ و موجوداتش‌ هزاران‌ بار قوي‌تر و عجيب‌تر و شديدتر و آثارش‌ مهمتر از عالم‌ طبع‌ و مادّه‌ است‌.  براي‌ اينكه‌ مطلب‌ قدري‌ واضحتر گردد مثالي‌ مي زنيم‌: همة‌ افراد ما بدني‌ داريم‌، اين‌ بدن‌ محدود است‌، مشخّص‌ و معيّن‌؛ و يك‌ قواي‌ باطنيّه‌ داريم‌ مثل‌ حسّ مشترك‌، قوّة‌ حافظه‌، قوّة‌ مفكّره‌، قوّة‌ واهمه‌، قوّة‌ متخيّله‌، اينها قواي‌ دروني‌ ماست‌ و ما با اين‌ قوا كارهاي‌ عجيب‌ مي‌كنيم‌؛ مثلاً در زمان‌ بسيار كوتاهي‌ يك‌ عمارت‌ چهل‌ اشكوبه‌ در ذهن‌ خودمان‌ با تمام‌ لوازم‌ و تجهيزات‌ آن‌ بنا مي‌كنيم‌.  در يك‌ لحظه‌ از مشرق‌ عالم‌ به‌ مغرب‌ آن‌ مي رويم‌، در زمانهاي‌ كوتاه‌ كارهاي‌ طويل‌ المدّة‌ را انجام‌ ميدهيم‌.  اين‌ گشايش‌ و سعه‌اي‌ كه‌ ذهن‌ ما با قواي‌ خود نسبت‌ به‌ بدن‌ ما و قواي‌ طبيعيّة‌ خود دارد چقدر بزرگ‌ است‌؛ به‌ همين‌ ميزان‌، عالم‌ برزخ‌ نسبت‌ به‌ عالم‌ دنيا سعه‌ و عظمت‌ دارد.  چون‌ عالم‌ خواب‌ نمونه‌اي‌ از برزخ‌ منفصل‌ است‌، در خواب‌هایي‌ كه‌ انسان‌ در بعضي‌ اوقات‌ مي‌بيند، با آنكه‌ خواب‌ از مرگ‌ خيلي‌ ضعيف‌تر است‌، و برزخِ خواب‌ انسان‌ نيز از برزخِ مرگ‌ بسيار ضعيف‌تر است‌؛ ولي‌ در خوابهایي‌ كه‌ ديده‌ مي شود هم‌ موجودات‌، قوي‌تر و عظيم‌تر و عجيب‌تر، و فعّاليّت‌ها و حركت‌ها و سرعت‌ها شديدتر، و هم‌ لذّت‌ها و شاديها و اندوه‌ها و غصّه‌ها بيشتر است‌ و خوف‌ و هراس‌ بمراتب‌ افزون‌تر است‌.  انسان‌ در اين‌ دنيا اگر بخواهد از خياباني‌ عبور كند، بايد با دقّت‌ به‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ بنگرد تا از تصادف‌ با ماشين‌ محفوظ‌ بماند، و سپس‌ آرام‌ حركت‌ كند تا عرض‌ خياباني‌ طيّ شود.  در عالم‌ خواب‌ و برزخ‌ اينطور نيست‌؛ يك‌ مرتبه‌ اراده‌ مي كني‌ كه‌ برخيزي‌ و بِروي‌ به‌ روي‌ آسمان‌، و در آسمان‌ سير مي كني‌ و بدون‌ بال‌ و پر مادّي‌ روي‌ ابرهـا حركت‌ نموده‌ و تمـام‌ عالـم‌ را تمـاشا مي كني‌ و سپس‌ به‌ پائين‌ مي‌آیي‌ و مانند برق‌ در درياها و اقيانوس‌ها شنا مي كني‌ و به‌ يك‌ لحظه‌ آنها را به‌ پايان‌ مي رساني‌!  چه‌ اندازه‌ اين‌ حركت‌ها و سرعت‌ها نسبت‌ به‌ آن‌ حركتِ از عرض‌ خيابان‌ شديدتر و قوي‌تر است‌، به‌ همان‌ اندازه‌ سِنخه‌ و كيفيّت‌ عالم‌ برزخ‌ به‌ اين‌ عالم‌ قوي‌تر و عظيم‌تر است‌.  و عالم‌ برزخِ متّصل‌ و ذهن‌ ما نسبت‌ به‌ نفس‌ ما نيز، مثل‌ بدن‌ ما نسبت‌ به‌ برزخ‌ ما، ضعيف‌ و كوچك‌ است‌. و عالم‌ نفس‌ كه‌ از حدود و كيفيّات‌ صوريّه‌ بيرون‌ است‌ و نسبت‌ به‌ عالم‌ ذهن‌ تجرّد محض‌ دارد، نسبت‌ به‌ عالم‌ ذهن‌ و مثال‌ متّصل‌، بعينه‌ مثل‌ نسبت‌ عالم‌ ذهن‌ به‌ بدن‌ مادّي‌ و طبعي‌، داراي‌ عظمت‌ و وسعت‌ است‌.  بنابراين‌، عالم‌ قيامت‌ كبري‌ نسبت‌ به‌ عالم‌ برزخ‌، همين‌ نسبت‌ وسعت‌ و عظمت‌ را دارد. چون‌ عالم‌ برزخ‌ داراي‌ كيفيّت‌ و آثار مادّه‌ از كمّ و كيف‌ هست‌؛ ولي‌ عالم‌ قيامت‌ از صورت‌ نيز مجرّد است‌ و اطلاق‌ محض‌ است‌.  اين‌ عالم‌ نمونه‌اي‌ است‌ از عالم‌ برزخ‌؛ و عالم‌ برزخ‌ نمونه‌اي است‌ از عالم‌ قيامت‌؛ و عالم‌ قيامت‌ نمونه‌اي است‌ از عالم‌ اسماء و صفات‌ كلّيّة‌ الهيّه‌.  همچنين‌ بدن‌ نمونه‌اي است‌ از قواي‌ ذهنيّه‌، و قواي‌ ذهنيّه‌ نمونه‌اي است‌ از نفس‌ ناطقه‌، و نفس‌ ناطقه‌ نمونه‌اي است‌ از روح‌ كلّي‌ به‌ وحدت‌ و كلّيّت‌ خود.  هرچه‌ از اين‌ عوالم‌ محدوده‌ رو به‌ جلو برويم‌ و نظر به‌ اطلاق‌ بيفكنيم‌، عوالم‌ وسيع‌تر و عظيم تر مي گردد؛ و بالعكس‌ هرچه‌ از عوالم‌ اطلاق‌ رو به‌ پائين‌ بيایيم‌ و تنازل‌ كنيم‌، عوالم‌ ضعيف‌تر و كوچكتر ميشود.  عيناً مانند صورتي‌ كه‌ در آیينه‌ مي‌افتد، آن‌ صورت‌ فقط‌ حكايتي‌ از شكل‌ و اندازه‌ و رنگ‌ رخسار است‌، نه‌ از واقعيّت‌ و حقيقت‌ آن‌ شخص‌ صاحب‌ صورت‌. عقل‌ و سخاوت‌ و شجاعت‌ و سائر ملكات‌ معنويّة‌ او را نشان‌ نمي‌دهد، و از آن‌ بالاتر نفس‌ ناطقة‌ او را نيز ـ كه‌ اصولاً داراي‌ شكل‌ و صورت‌ نيست‌ ـ نشان‌ نمي‌دهد.  بنابراين‌، آنچه‌ در اين‌ عالم‌ مادّه‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌ فقط‌ نمونه‌اي است‌ از عالم‌ برزخ‌، نه‌ خود عالم‌ برزخ‌؛ آن‌ عالم‌ به‌ قدري‌ وسيع‌ است‌ كه‌ قابل‌ مشاهده‌ با چشمان‌ ظاهري‌ نيست‌ و با حواسّ خمسة‌ ظاهره‌ ادراك‌ نمي‌شود. اين‌ حواسّ براي‌ ارتباط‌ انسان‌ است‌ با عالم‌ طبع‌ و مادّه‌، و نيروي‌ ارتباط‌ انسان‌ را با بالاتر از عالم‌ مادّه‌ ندارد.  بنابراين‌، حقایق‌ برزخيّه‌ اصولاً قابل‌ پائين‌ آمدن‌ و نشان‌ دادن‌ در آئينة‌ مادّه‌ نيست‌؛ بلكه‌ عالم‌ مادّه‌ آنچه‌ را كه‌ در خود از عالم‌ برزخ‌ نشان‌ ميدهد فقط‌ به‌ اندازة‌ سعه‌ و گنجايش‌ خود مادّه‌ است‌.  همچنين‌ عالم‌ قيامت‌ و حقایق‌ ظاهرة‌ عالم‌ نفس‌، قابل‌ پائين‌ آمدن‌ و نشان‌ دادن‌ در آئينة‌ برزخ‌ و صورت‌ مثالي‌ نيست‌؛ و آنچه‌ را كه‌ برزخ‌ از قيامت‌ نشان‌ ميدهد فقط‌ به‌ اندازة‌ خود و درخور گنجايش‌ خود اوست‌.  شما خود را در اين‌ فضاي‌ وسيع‌ جوّ آسمان‌ فرض‌ كنيد، چقدر بدن‌ شما نسبت‌ به‌ اين‌ جوّ محيط‌ كوچك‌ است‌؛ به‌ همين‌ نسبت‌ عالم‌ طبيعت‌ و دنيا نسبت‌ به‌ عالم‌ مثال‌ و برزخ‌ كوچك‌ است‌.  اگر عالم‌ نفس‌ را عرش‌ پروردگار، و عالم‌ مثال‌ را عالم‌ كرسي‌ قرار دهيم‌، طبق‌ روايتي‌ كه‌ از حضرت‌ صادق‌ « علیه السلام » وارد شده‌ است‌؛ نسبت‌ آنها به‌ يكديگر و به‌ عالم‌ طبع‌ و مادّه‌ خوب‌ مشخّص‌ ميگردد.  در «تفسير عيّاشي‌» از محسن‌ المثنّي‌ (الميثمي‌ ـ ظ‌) عمَّن‌ ذَكَرَه‌، عَنْ أبي‌ عَبدِاللَه‌ عليه‌ السّلام‌ روايت‌ ميكند كه‌: « قَالَ: قَالَ أَبُوذَرٍّ: يَا رَسُولَ اللَهِ! مَا أَفْضَلُ مَا أُنْزِلَ عَلَيْكَ؟ ، وَ إنَّ فَضْلَهُ عَلَي‌الْعَرْشِ كَفَضْلِ الْفَلاَةِ عَلَي‌ الْحَلْقَةِ. قَالَ: ءَايَةُ الْكُرْسِيِّ؛ مَا السَّمَوَاتُ السَّبْعُ وَ الاْرَضُونَ السَّبْعُ فِي‌الْكُرْسِيِّ إلاَّ كَحَلْقَةٍ مُلْقَاةٍ بِأَرْضٍ بَلاَقِعَ »  «أبوذرّ غفاري‌ از حضرت‌ رسول‌ خدا « صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم »‌ سؤال‌ مي كند كه‌: از ميان‌ آياتي‌ كه‌ بر شما نازل‌ شده‌ است‌ كداميك‌ افضل‌ است‌؟  حضرت‌ فرمودند: آية‌ الكرسيّ؛ تمام‌ آسمانهاي‌ هفتگانه‌ و زمين‌هاي‌ هفتگانه‌ نسبت‌ به‌ كرسيِّ خدا مثل‌ يك‌ حلقه‌ايست‌ كه‌ در بيابان‌ پهناور و قَفري‌ انداخته‌ باشند؛ و نسبت‌ فضيلت‌ عرشِ خدا به‌ كرسيّ خدا مثل‌ نسبت‌ همان‌ بيابانست‌ نسبت‌ به‌ آن‌ حلقه‌.» فصل چهارم: رابطه عالم برزخ با دیگر عوالم هستی رابطه عالم برزخ با دنیا 4-2 رابطه عالم برزخ با آخرت 4-3 رابطه عالم برزخ با قبر خاکی 4-4 تفاوت عالم برزخ با آخرت 4-1 ) رابطه عالم برزخ با دنیا در فلسفه با برهان‏هاى خاصى اثبات شده كه عوالم هستى، سه و با نظرى چهار عالم است ميان عالم ماده و اسماى الهى دو عالم تجرد و مثال وجود دارد و در واقع عوالم هستى از جلوه‏هاى اسماى الهى است. عالم تجرد يا جبروت عالم بالاتر و نزديك‏تر به مبدأ متعال است. پس از عالم تجرد، عالم مثال و برزخ است كه مترتب بر عالم تجرد و نشأت گرفته از آن است كه خود داراى نظام‏هايى است كه بعضى از بعضى برتر مى‏باشد. عالم آخر، عالم جسم و نظام مادى يا ناسوت است كه نشأت گرفته از عالم مثال و مترتب بر آن است. اين عالم، دورترين عالم از ذات مقدس حق بوده و از وجود ضعيف‏ترى برخوردار است. عالم برزخ از عالم تجرد نشأت مى‏گيرد و معلول آن و قائم به آن است. عالم مثال، ظاهر عالم تجرد بوده وعالم تجرد باطن عالم مثال و محيط بر آن است. تفاوت عالم تجرد با عالم مثال اين است كه حقايق و موجودات در عالم تجرد به نحو كليت و مجرد از ماده، آثار و لوازم آن وعارى از آنها است. ولى عالم مثال يا برزخ، حقايق مجرد موجود در عالم تجرد، را در حدود، اندازه‏ها، اشكال ودر كسوت قالب‏ها ودر عين حال مجرد از ماده و آثار آن دارد. بنابراين عالم برزخ صورت نازله عالم تجرد، معلول و ظهور محدود آن است. از طرفى عالم مثال در رتبه بالاتر واز عالم ماده قرار گرفته و مجرّد از آثار ماده است و نسبت به عالم ماده عليت دارد و باطن عالم و نظام مادى است. از اين رو، عالم ماده در احاطه عالم مثال وبرزخ محيط بر عالم مادى است. برزخ را نبايد جايى ديگر جست‏وجو كنيم و يا نبايد جوياى آن در گوشه و قسمتى از عالم ماده باشيم. عالم مثال عالمى وسيع‏تر، لطيف‏تر و دقيق‏تر از عالم مادى و نافذ و محيط بر آن است. برزخ از حواس ما، نامحسوس و نامرئى است بلكه آنچه از مثال در صحيفه ماده مى‏تابد و جلوه مى‏كند، براى ما مرئى و محسوس است. آنچه ما در اين دنيا مى‏بينيم، متصل و مرتبط به عالم مثال و ظهورى از آن است و در واقع آن سوى اينجا و باطن اين جهان، عالم مثال است كه به ما بسيار نزديك، ولى از ادراك ما محجوب است. كه اگر اين حجاب در همين دنيا، كنار رود و آدمى قدرت اشراف بر آن عالم را پيدا كند، مى‏تواند آن را دريافت و مشاهده كند مانند پيامبران و اولياى الهى كه بر آن اشراف دارند و در سلوك خود در همين دنيا، آن را طى كرده‏اند. گفتنى است كه هيچ تزاحمى، ميان اين سه نظام كلى، يعنى، تجرد، مثال و مادى وجود ندارد. علاوه بر آنكه كه اين سه عالم، بر يكديگر مترتب و محاط بوده واز هم جدا و منفصل نيستند. اما هر يك از اين نظام‏ها داراى احكام، قوانين و سنن ويژه خود است كه بيان تفصيلى آن در اينجا ممكن نيست. 4- 2 ) رابطه برزخ باعالم قیامت معاد بازگشت انسان است بسوی خدا و اقرار و اعتراف به مقام توحید و عظمت و وحدانیت و صفات جمال و جلال اوست. بنابراین عالم معاد و قیامت در عرض این عالم نیست، بلکه احاطه برآ ن عالم دارد. چون مقام توحید پروردگار و صفات و اسماء حسنای او احاطه بر همه عوالم دارد و ادراک عالم قیامت و ظهور نفس و آثار نفس نیز احاطه بر این نشئه و این عالم دارد. این عالمی که ما در آن زیست می کنیم، عالم ماده و طبع است. یعنی موجودات این عالم دارای ماده هستند و دارای طبایع مختلف، و لازمه عالم ماده، زمان و مکان است. یعنی هیچ ماده ای که خارج از زمان و مکان باشد وجود ندارد، و زمان و مکان از عوارض لاینفک این جوهر مادی است. و لذا اسم این عالم را جهان طبع و ماده گذارده اند. یک عالم دیگر داریم که در آن ماده نیست، و طبایع وجود ندارند. آن عالم، عالم مثال و برزخ است که در آنجا حقیقت و ملکوت موجودات بسیار قوی تر و عجیب تر و شریف تر و عالِم تر و قادرتر است؛ و آن جهان بطور کلی از این جهان بسیار قوی تر است از تمام جهات. ولی آن عالم بر این عالم احاطه دارد؛ دنبال این عالم نیست که این عالم طبع و ماده سپری شود؛ و چون سپری گردد، آن زمانی که بدنبال این زمان است عالم بزرخ و مثال باشد.از عالم مثال و برزخ بالاتر، عالم نفس است که در آنجا موجودات خیلی عجیب تر و قوی ترند. علمشان، ادراکشان، قدرتشان بیشتر از عالم برزخ است. و آن عالم نیز دنبال عالم برزخ نیست که بگوئیم در زمانی که عالم برزخ سپری شود در آن زمان عالم قیامت طلوع میکند؛ چون اصولاً عالم قیامت زمانی نیست، مافوق زمان است. بنابراین عالم قیامت که ظهور تجلیات نفس است احاطه بر عالم برزخ دارد. عالم برزخ احاطه بر این عالم دارد؛ و عالم قیامت احاطه بر عالم برزخ. بنابراین الان، عالم برزخ و قیامت موجود است. ولی الان که میگوئیم صحیح نیست، چون الان یعنی این زمان، و اشاره کردیم به عالم طبع که زمان دارد؛ باید بگوئیم: عالم برزخ موجود است، عالم قیامت موجود است.و اینکه میگوئیم الان عالم قیامت موجود است، از باب ضیق عبارت است. چون عبارتی غیر از این برای رسانیدن این معنی نمی توانیم استخدام کنیم؛ فقط میتوانیم بگوئیم: عالم قیامت موجود است و دنبال این عالم نیست بلکه احاطه بر این عالم دارد. و اگر بجای الان لفظ فعلاً استعمال کنید، باز همین إشکال هست؛ چون اینها عباراتی هستند که یک معنی را میرسانند، بالاخره عوالم تو در تو است، و یکی بر دیگری سیطره و احاطه دارد. این عالم مورد نظر و سیطره عالم برزخ است؛ و عالم برزخ مورد نظر و سیطره عالم قیامت است. چون آن عوالم سیطره بر این عالم دارند، تمام جهات این عالم زیر نظر آن عوالم است، ولی عکسش اینطور نیست؛ عالم برزخ سیطره و احاطه بر عالم قیامت ندارد، و عالم طبع سیطره و احاطه بر عالم برزخ ندارد. موجوداتی که در عالم طبع و ماده اند سیطره ای بر عالم مثال و صوَر ملکوتی ندارند، و موجوداتی که در عالم مثال و ملکوت اسفل هستند سیطره ای بر عالم ملکوت اعلی و نفس ندارند. 4ـ3 ) رابطه قبر برزخی با خاکی (قبر حقیقی و مجازی) ارتباط خاصی میان ( قبر برزخی ) و ( قبر خاکی ) یعنی ، بین (روح انسان) در برزخ و ( بدن مادی ) او در قبر خاکی وجود دارد. این ارتباط ، در اصل از ارتباط روح و بدن مادی که در طول زندگی دنیایی با یکدیگر یک نوع اتحاد داشته اند سرچشمه می گیرد که با قطع تعلق روح از بدن،پس از مرگ بکلی از میان نمی رود. بلکه یک نوع ارتباط در حد پایین تر میان روح برزخی و بدن مادی و خاکی وجود دارد . البته نه در حد و اندازه ای که در زندگی دنیایی و در دوران تعلق روح به بدن وجود داشت و نه با آن کیفیت و کمیت . بلکه در میزان ضعیف تر و با کم و کیفی دیگر . از همین رو قبر خاکی با عالم برزخی روح ارتباطی دارد که نقاط دیگر این ارتباط ندارد به همین جهت علیرغم حضور روح در عالم فرامادی ، فوق زمان و مکان ، توجه خاصی به بدن مادی و به نقطه ای که بدن خاکی در آن هست دارد حالات و آثاری که ممکن است بر جسم پدید آید باعث می شود که روح هم از آنها برخوردار شود و این ارتباط روح بر جسم بر اساس همین ارتباط میان قبر برزخی و قبر خاکی است که دستورات و احکام خاصی در باب قبر ، تشییع جنازه ، کفن و دفن ، حرمت قبر ، استحباب زیارات قبور ، دعا ، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آن در شریعت اسلامی وجود دارد. ارتباط روح و بدن در ساعات و روزهای اول مرگ , بیش از روزهای و اوقات بعدی است واین به دلیل الفت و وحدت شدیدی است که روح با بدن مادی در این دنیا دارد. به تدریج با انس گرفتن روح با ( بدن برزخی ) و ( قالب مثالی )از این توجه وارتباط کاسته شده وارتباط ضعیفی میان روح وبدن خاکی باقی می ماند . ولی به هر حال در ساعات وروزهای اول مرگ ، روح در عین اینکه در برزخ است خود را در کنار بدن مادی می یابد،به صورتی که با حرکت دادن و غسل دادن وکفن و دفن به دنبال بدن مادی بوده ،در آنجا حاضر است . هنگامی که بدن میت را وارد قبر می کنند ، روح خود را با آن نزدیک می یابد و چون با احکام جدید ،خطرات ، وحشت ها وتاریک و روشن نبودن آینده خود روبه رو میشود و شاهد ورود بدن به زیر خاک است طبعا ترس ، اضطراب و نگرانی خاصی دامنگیر روح می شود بدین لحاظ است که برای مراعات حال روح در این لحظات دستورات خاص و احکام ویژه ای ،در متون اسلام وارده شده که هر کدام حاصل حساب و معنای خاصی و منظور و مقصود مشخصی است و برای اهل آن به اندازه فهم شان قابل درک است . وارد نکردن دفعی بدن به قبر و گذاشتن آن ، دو یا سه زارع پایین تر قبر بر روی زمین ،وارد کردن بدن میت از قسمت پاها در داخل قبر و خواندن دعاهای مخصوص هنگام قرار دادن میت در لحد و زمان گذاشتن خشت روی قبر و دقت خروج از قبر و..... هر یک دارای مضمون خاصی بوده وشامل در خواست مخصوص از خداوند متعال برای میت است و هر کدام نشانگر ارتباط قبر مادی با قبر برزخی و ابعاد رمز و دقایق مختلف آن است . ارتباط روح با قبر خاکی ، موجب می شود که بتوان از این طریق بهتر با روح رابطه بر قرار و به او توجه کرد ونیز توجه او را جلب نموده بدین جهت در روایات تاکید فروانی بر زیارت قبور ، دعا ، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن بر سر قبرها شده است . هر چند این آداب در هر جایی برای مردگان خوب است. ولی به دلیل ارتباط قبر برزخی با قبر خاکی برای انجام دادن این آداب بر سر قبرها تاکید بیشتر شده و از استحباب بیشتری برخوردار است. از طرفی ارواح نیز بر اساس این ارتباط با بدن مادی و قبر خود ، از حضور مومنان مسرور و مبتهج می شوند. * امام صادق « علیه السلام » در روایتی می فرماید : « قسم به خدای متعال مردگان رفتن شما را { بر سر قبورشان } می دانند و با حضور شما مسرور می شوند و با شما انس می گیرند و بهره مند می شوند » . و با زیارت کنندگان سخن ها می گویند که اگر گوش شنوا و چشم بینایی باشد آن حکایت ها را می فهمد و درمی یابد. و نیز به لحاظ وجود ارتباط میان ( قبر خاکی ) و ( قبر برزخی ) ، بهتر است بدن مادی میت در مکانهای شریف و مقدس مانند مشاهد ائمه ، حرم علما ، شهدا و امامزادگان دفن شود. چرا که ارتباط میان ارواح پاک پیامبران ، امامان ، صالحان و اولیاء الهی و قبرهای شریف ، پاک و مقدس آنان توجه خاص و ویژه آن بزرگان را به نقطه هایی که بدن های مطهرشان در آنجا مدفون است بدنبال خواهد داشت و قهراً این مکانها ، مشمول نظر و احاطه وجودی مخصوص آنها خواهد بود. و ارواح مقدس آنان در این مکانها ، حضور خاصی خواهند داشت. از این رو ، اگر بدن میتی در این مکانها و در قرب آنها دفن شود ، از برکات و نعمات این نظر و احاطه وجودی بهره خواهند برد. و در نهایت در صورت صلاحیت برای این استفاده و بهره برداری از ارواح آنان نیـز از ایـن برکـات بهره مند خواهند شد. خاک گور از مرد هم یابد شرف تا نهد بر گور او دل روی و کف خاک از همسایگی جسم پاک چون مشرف آمد به اقبال ناک 4ـ4 ) تفاوت عالم برزخ با عالم قیامت در متون دینی دو مرحله برای پس از مرگ انسان بیان شده است ؛ نخست برزخ و دوم برپایی قیامت. باید توجه داشت که این دو مرحله با وجود داشتن شباهت هایی، در عین حال تفاوتهای متعددی نیز با هم دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم. 4 ـ4ـ1 ) بدن مثالی در عالم برزخ باید توجه داشت که بین عالم جسم و جسمانیت و عالم اسماء خداوندی دو عالم دیگر نیز وجود دارد. الف : عالم مثال یا عالم برزخ ب : عالم عقل یا عالم مجردات تام. عالم مثال یا برزخ از تجرد غیر تام برخوردار است یعنی موجودات برزخی هر چند مادی نیستند اما برخی لوازم ماده را همچون شکل و مقدار دارند برخلاف عالم عقول که مجرد تام است و در آن نه از ماده خبری است و نه از لوازم و خصوصیات آن با توجه به این مقدمه باید گفت که روح انسان پس از مرگ به بدن مثالی یا برزخی تعلق می گیرد و مقصود از بدن مثالی بدنی است که از جنس ماده نیست و جرم و حجم و وزن ندارد اما از برخی لوازم و خصوصیات اشیاء مادی همچون شکل و اندازه برخوردار است و در این ویژگی ها مشابه بدن طبیعی شخص است برای یافتن تصویر روشنتری از بدن مثالی یا برزخـی می توانیـم در وضعیت صورتهایـی که هنگـام خواب مشاهده می کنیم تأمل ورزیم بی تردید این صورتها مادی نیستند و جا و مکانی را اشغال نمی کنند و جرم و وزن ندارند با این حال دارای شکل و اندازه اند و اشکالی همانند اشکال اشیای مادی دارند. امام صادق « علیه السلام » در این باره می فرمایند: « پروردگار چون روح مؤمنان را به سوی خود قبض می کند . آنها را در بهشت می برد و در صورتی مانند صورت آن ها قرار می دهد ، به طوری که در بهشت می خورند و می آشامند ؛ چون روح شخصی که تازه از دنیا رفته بر آن ها وارد شود ایشان را به همان صورتهایی که در دنیا داشتند می شناسند.» اما در قیامت بنا به گفتة اکثریت متکلمان و گواهی آیاتی از قرآن ، بدن عنصری مادی انسان بار دیگر برانگیخته می شود و بسیاری از عذاب و پاداشها به آن تعلق می گیرد نه بدن مثالی برزخ اگر چه عده ای از حکماء همچون ملاصدرا کوشیده اند پاداش و عقاید عالم آخرت را نیز متعلق به بدن مثالی انسان بدانند. اما در هر صورت اکثریت کسانی که قائل به معاد روحانی و جسمانی باهم اند مراد از بدن در قیامت را همان بدن مادی عنصری می دانند. 4ـ4ـ2 ) ارتباط ارواح با دنیا در عالم برزخ یکی دیگر از تفاوتهای عالم برزخ و قیامت در امکان ارتباط ارواح با دنیای مادی در عالم برزخ است از آنجائی که با وجود عالم برزخ ، عالم دنیا و دار تکلیف همچنان باقی و برقرار است و هر روز گروهی می میرند و به عالم برزخ منتقل می شوند و گروه دیگری از مادران متولد می شوند و زندگی دنیا را آغاز می نمایند ولی در مورد عالم آخرت وضع این چنین نیست زیرا قضاء قطعی باریتعالی بر این تعلق گرفته است که پیش از قیامت زندگی دنیا پایان یابد و منظومه شمسی بهم بریزد و کره زمین متلاشی شود و خلاصـه بعد از برپـا شدن روز جـزاء نه انسانی در زمین باقـی می ماند و نه دارتکلیفی. بر اثر همین تفاوت است که تا وقتی قیامت برپا نشده رابطة برزخیان با دنیا کم و بیش ادامه دارد. لذا در حدیثی از امام صادق «علیه السلام»می خوانیم: «فرد مومن هر گاه خانواده اش را در حال انجام اعمال صالح می بیند خدا را حمد گوید و وقتی کافر خانواده خود را در حال انجام اعمال صالح ببیند بر آنها غبطه می خورد ». 4 ـ4ـ3 ) امکان تغییر سرنوشت انسان در عالم برزخ یکی از ثمرات ارتباط ارواح با عالم دنیوی امکان تغییر شرائط وی در عالم برزخ و گاه تغییر سرنوشت وی می باشد. لذا ممکن است بر اثر پاره ای عوامل و شرائط ، نعمت بعضی از افراد متنعم در عالم برزخ افزایش یابد یا به مقام بالاتری نائل گردند و همچنین عذاب بعضی از افراد معذب در برزخ تخفیف یابد یا آنکه از بین برود و یا بالعکس کیفرشان شدیدتر و بر عذابشان افزوده شود از این روست که خیرات و مبرات آشنایان میت و نیز سنتهای حسنه و یا سیئه باقی مانده از وی در دنیا باعث تغییرات احوال وی در عالم برزخ می گردد. امام محمد باقر علیه السلام در این باره می فرماید:« هر بنده ای از بندگان خدا هدایت کننده ای را بین مردم بنیان نهد برای او ثوابی همانند ثواب کسانی است که به آن عمل می کنند بدون آنکه از پاداش عاملان به آن کاسته شود و هر بنده ای از بندگان خدا روش گمراه کننده ای را بین مردم بنیان نهد برای وی گناهی همانند گناه کسانی که مرتکب آن شده اند نوشته می شود بدون آنکه از گناه عاملان آن کاسته شود.» پس ارتباط ارواح در عالم برزخ با دنیا گاه باعث تغییر حالات آنها می شود اما در آخرت با انهدام این جهان ارتباط با آن معنا نداشته و نمی شود بر اندوخته ها شخص اعم از خوب و بد اضافه کرد و در نتیجه توشه ی وی تنها منحصر در دارائی های پیش از برپایی قیامت است. 4ـ 4ـ4 ) نفی شفاعت در عالم برزخ که شفاعت ایشان در عالم برزخ شامل حال افراد گنهکار و گرفتار نمی شود و شفاعت ایشان مختص به روز قیامت است امام صادق « علیه السلام » در این باره می فرمایند : « شیعیان ما ، با شفاعت پیامبر « صلّی الله علیه و آله » و امامان معصـوم « علیهم السلام » در قیامت همگی بهشتی اند اما سوگند به خدا از وضع و حالتان در برزخ خوف دارم »- زیرا در برزخ شفاعت نیست - باید توجه داشت که برخی از روایات و یا مکاشفات بزرگان درباره تصرفات ائمه « علیهم السلام » در حالات برزخی برخی گرفتاران از باب شفاعت مصطلح نبوده بلکه از باب تصرف به ولایة تکوینی است که در چارچوب شفاعت قرار ندارد. 4ـ 4ـ 5 ) تفاوت ظهور حقائق در برزخ و قیامت اگر چه در عالم برزخ همچون قیامت ، حقائق فراوانی بر انسان کشف می شود و دیده ی انسان به آنها باز می شود .و به تعبیر احادیث انسان با مرگ تازه از خواب برمی خیزد اما در عین حال این بیداری و دیده گشودن به حقائق جهان بسیار نسبت به بیداری و دیدن حقائق در قیامت ضعیف تر است. باید توجه داشت که عالم برزخ را عالم مثال می گویند ،چون مثال به معنای نمونه و شبیه است و عالم برزخ نیز نمونه ای از عالم قیامت و شبیه به آن است البته عالم مثال به اندازه ی سعه و ظرفیت خود حکایت از قیامت میکند، ظرفیت و سعه ی عالم مثال همان مقدار سعة عالم صورت است که در آن کم و کیف موجود است و به همین مقدار از انوار نفیسه قیامت کبری و از درجات صدقین و اصحاب یمین و از درکات منکرین و جاهدین و اصحاب شمال حکایت می کند. همچون عکس نمودار در آینه که ظرف تشکل و تصور صورت است به قدر استعداد و ظرفیت خود از انسانی که در مقابل آن ایستاده حکایت می کند و آن را نشان می دهد و فقط قدرت آیینه حکایت صورت است و بس آینه زیبائی ها و زشتیها را نشان می دهد اما نمی تواند شخصیت مقام و درجه اهل سعادت و شقاوت را نشان دهد . به همین شکل عالم برزخ نیز بسیار ضعیفتر از عالم قیامت در نشان دادن واقعیات است پس عالم برزخ که عالم بیداری است نسبت به دنیا خود نسبت به عالم قیامت خواب به شمار می آید زیرا که در عالم قیامت بیداری محض وجود دارد پس حیات و علم و قدرت در عالم برزخ به مراتب از دنیا قوی تر و به مراتب از عالم قیامت ضعیف تر است. 4 ـ4ـ6 ) تفاوت نعمتها و عذابهای برزخی و اخروی همانگونه که در تفاوت پیشین روشن شد که حقائق در عالم برزخ به نحوی بسیار ضعیفتر از عالم قیامت رخ می نمایانند همچنین نعمتها و عذابهای برزخی بسیار ضعیفتر از نعمتها و عذابهای روز قیامتند .از این روست که خداوند متعال درباره ی عذاب برزخی قوم فرعون مشاهده ی آتش را بیان فرموده ولی عذاب روز قیامتشان را دخول و ورود در آتش ذکر کرده است ؛ که به مراتب جانگدازتر است. 4 ـ4ـ7 ) اختصاصی بودن باز خواست و پرسش در برزخ و عمومیت آن در قیامت از روایات امامان معصوم فهیمده می شود که پرسش و بازخواست در عالم برزخ تنها مختص به دو گروه است الف : کسانی که ممحض در ایمان هستند ب : کسانی که سراسر وجودشان را کفر لبریز کرده است اما دیگران یعنی سایر انسانهای متوسطة الحال مورد پرسش و بازجویی قرار نمی گیرند ،اما در روز قیامت همة مردم بدون استثنا مورد پرسش و بازجویی و حسابرسی اعمال قرار می گیرند . امام صادق « علیه السلام » در این بـاره می فرمـاینـد: « در قبـر - برزخ – مـورد پرسش قـرار نمی گیرند مگر دو گروه نخست کسانی که ممحض در ایمانند و دوم کسانی که ممحض در کفرند اما دیگران مورد بازخواست قرار نمی گیرند .» نکته دیگر آنکه مطابق آنچه که از روایات و اخبار پیشوایان دین رسیده است در عالم برزخ فقط مسایلی که انسان باید بدان ها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع می شود و رسیدگی به سایر مسایل موکول به قیامت است. 4-4-8- کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت: قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو می‌پردازند می‌فرماید: « یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً » بعضی به بعضی دیگر می‌گویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کرده‌اید ولی آنها که بهتر فکر می‌کنند می‌گویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید. بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر می‌رسد و از آنجا که کوتاهی عمر دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر می‌باشد قرآن در مورد گویندة این سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کرده‌اند تعبیر به امثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است. و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی می‌پندارند که سوگند به خلاف می‌خورند و قرآن در این زمینه می‌فرماید: « وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ.» روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد می‌کنند که فقط ساعتی در عالم برزخ توقف داشتند. همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بوده‌اند و یا یکی از پیامبران الهی که داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به حالت خاص برزخشیان چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا می‌کنند. فصل پنجم : چگونگی عالم برزخ 5 -1 ) چگونگی بهشت و جهنم برزخی 5-2 ) کیفیت بهشت برزخی 5 -3 ) کیفیت عذاب در عالم برزخ 5-4 ) ضرورت و لزوم عالم برزخ 5-5 ) چگونگی تکامل در عالم برزخ 5-1- بهشت وجهنم برزخی از دیگر ویژگی های برزخ پرسش و پاسخ از اعمال دنیایی انسان است. از این رو انسان بر اساس عملکرد خود در آن جا به بهشت برزخی یا دوزخی برزخی در می آید . اگر انسانی عملکرد وی بر پایه آموزه های وحیانی باشد در بهشت برزخی از هر گونه آسایش و نعمت های مشابه دنیا و بهتر برخوردار می گردد که در آیات چندی به عنوان نمونه از گروه هایی با صفات مشخصی چون شهیدان و مقربان به خدا و یا اشخاص خاصی چون حبیب نجار یاد می کند که از بهشت برزخی بهره مند هستند. در مقابل بیان می کند که چگونه اصحاب شمال و کافران تکذیب گر و گمراه در عالم برزخ گرفتار دوزخ و آتش آن هستند. و یا فرعون و آل او در برزخ دوزخی چگونه معذب می باشند. از ویژگی های بهشت برزخی همانندی آن با بهشت رستاخیز است. از این رو از امکاناتی برتر از زندگی دنیایی برخوردار می باشند و هرگز گرفتار حزن و اندوه نمی شوند. آنان در بهشت برزخی خوشحال و شادمان هستند و از عطایا و نعمت های الهی برخوردار می باشند آنان هم چنین در آن جا از آسودگی خاطر برخوردار بوده و از فضل الهی بهره مند هستند. در مقابل در دوزخ برزخی نیز شرایط سختی وجود دارد و افراد در آن گرفتار انواع و اقسام عذاب های دردناک هستند . عذاب های برزخی ویژه دوزخیان عبارتند از آب های داغ و جوشان آتش اهانت و خفت ناخوشایندی و بدی آن برزخیان در برزخ از وضعیت خود آگاهی کاملی دارند و فرشتگان مجرمان را از محرومیت از رحمت الهی آگاه می سازند. غیر از کسانی که می میرند کسانی دیگری نیز به عالم برزخ می روند از این رو می توان گفت که برزخ عالمی است که امکان ورود به آن حتی برای کسانی که نمرده اند نیز فراهم است. به هرحال عالم برزخ عالمی است که پس از مرگ برای بیشتر مردمان آغاز می شود و انسان دوباره در آن زنده می شود و به زندگی جدیدی وارد می شود و گویا مدتی بیش از زمان زمینی در آن عالم به سر خواهند برد و این که برخی و یا بیشتر آنان دوباره مبتلا به مرگ دیگری خواهند شد که با قیامت دوباره زنده می شوند . 5 ـ2 ) کیفیت بهشت برزخي ؛ باب بهشت موعود اين‌كه در روايات داريم چون متوفي از عهده سؤالات ملكين در شب اول قبربرآمد، براي او دري از درهاي بهشت باز مي‌شود «يَفْتَحانِ لَهُ باباً اِليَ الْجَنَّةِ»، به معني باز شدن درِ بهشت به روي انسان صالح است در عالم قبر و برزخ. اين بهشت، نازله‌اي از بهشتِ قيامتي است و نعمت‌هاي بهشتي به تناسب نظام برزخي به او روي مي‌آورند و در مسيري قرار مي‌گيرد كه او را به سوي بهشت موعود پيش مي‌برد. همين قاعده به صورت بر عكس‌اش براي كسي كه از عهده سؤالات ملكين بر نيامده جاري است و لـذا مي‌فرمايد: «يَفْتَحانِ لَهُ باباً اِليَ النّار» براي او دري از درهاي آتش باز مي‌شود. و لذا كسي كه در جهنمِ برزخي قرار مي‌گيرد در حقيقت باب جهنم موعود به روي او باز شده است و به تناسب نظام برزخي از عذاب‌هاي جهنم معذب مي‌گردد و به‌سوي آن جهنم حركت مي‌كند. بهشت در برزخ : یکی از نعمتهای بزرگ الهی وجود بهشت برزخی برای مومنان است. از آیـات و روایـات استفاده می شود که ارواح مومنان در بهشت برزخی از نعمتهای الهی برخوردارند. برخی از آیات با صراحت از وجود بهشت برزخی سخن گفته اند مانند « الذین تتو فاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنه بما کنتم تعلمون » هنگامی که فرشتگان پاکیزه از شرک، متقین را قبض روح می‌کنند به آنها می‌گویند که سلام بر شما به موجب اعمال نیکویی که انجام داده‌اید اکنون به بهشت در آیید. از این آیه استفاده می شود درود و سلام فرشتگان هنگامی است که روح مومن را اخذ می کنند. بدینوسیله به آنان اعلام می دارند که شما از هر گونه گرفتاری و ناراحتی در امان هستید. پس به آنان می گویند داخل بهشت شوید. آیه شریفه دیگری « قِیلَ ادًخُلِ الْجُنُّهُ قالَ یا لَیًثَ قُوًمِی یُعًلَمْونُ بِما غَفَرُلِی رُبی وُ جُعُلَنِی مِنُ الْمْکَرُمِینُ » « به این مرد با ایمان گفته شد داخل بهشت شود در جواب گفت ای کاش قوم من از این نعمت بزرگ آگاه بودند که خداوند چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد.» این آیه شریفه به روشنی دلالت می کند که منظور از جنت ، همان بهشت برزخی است و ذیل آیه ( یا لیت قومی ) گواه این مدعاست. بعضی آیات هم در رد پندار کسانی که شهدا را مرده به حساب می آورند می فرماید : « وُ لا تَحًسُبُنُّ الَّذِینُ قُتِلُوا فِی سُبِیل اللهُ اَمًواتاً بُلْ اَحًیاءُ عِنْدُ رُبِّهِمً یْرًزَقْونُ فَرِحِینُ بِما آتیهْمْ اللهُ مِنً فَضْلِهِ وُ یُسًتَبًشِرْونُ بِالَّذِینُ لَمً یْلْحِقُوا بِهِمً مِنً خَلْفِهِمً اَلاّ خَوًف عُلَیًهِمً وُلا هْم یُحًزَنُونُ » «گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه نزد پروردگار خویش زنده‌اند و روزی داده می‌شوند به سبب آنچه خدا از فضل و رحمت خویش به آنها عنایت کرده شادمانند و به دوستان خود که هنوز به آنها نپیوسته‌اند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده دهند که از مردن هیچ ترس و اندوهی نداشته باشید.» این آیات و روایات به وجود بهشت برزخی تصریح ندارد ولی به نظر می رسد شادمانی های ویژه ، نعمتها و فضل الهی به شهدا پس از کوچ از دنیا ، باید در جایگاه مخصوص باشد ، آیا می توان گفت در جایی غیر از بهشت برزخی است و همچنین از آیات و روایات ا ستفاده می شود که « روح » و « ریحان » از نعمتهای بهشتی به شمار می روند. مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السلام ) نقل می کند که آن حضرت از پدر بزرگوارشان نقل کردند که :« هنگامی که مومن از دنیا برود هفتادهزار فرشته او را تا قبرش تشییع می کنند و پس از آنکه او را در قبرش نهادند ، نکیر و منکر نزد او آمده و برای او طعام بهشتی فراهم می کنند و او را از روح و ریحان بهره مند می سازند و این همان است که خداوند در قرآن می فرماید : « فاما ان کان من المقربین * فروح و ریحان » که منظور برخورداری مومـن از روح و ریحـان در قبرش می باشد ( و منظور از بهشت پرنعمت ) جنت نعیم ( برخورداری از نعمتهای بهشت ) در آخرت است. هنگامی که کافر از دنیا برود هفتاد هزار فرشته ( مامور به آتش افکندن ) ، او را تا قبرش تشییع می کنند و او ( هنگام تشییع شدن ) از حاملان خود با صوتی بلند و وحشتناک که هر چیزی غیر از انس و جن او را می شنود می گوید کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتم و از مومنان می شدم ... پس هنگامی که داخل قبر نهاده شد و مردم او را ترک کردند نکیر و منکر در زشت ترین صورت برای او هویدا می شوند ... برای او دری به سوی جهنم می گشایند و با آب سوزان جهنم از او پذیرایی می کنند.» از این روایت استفاده می شود که روح و ریحان از نعمتهای برزخی به شمار می روند که به وسیله آن از مومنان پذیرایی می گردد و بالعکس از تکذیب کنندگان گمراه با حمیم و داخل شدن به جهنم پذیرایی می شود. در نتیجه،از آیات و روایات می توان شراب ها ، غلامان و خادمان ، زنان زیبا و حور العین انواع زینت ها و زیور ها ، باغ ها و بوستان ها ، کاخ ها و منزل ها ، تخت ها و فرشها و پرده های استبرق و ابریشمی و هر چیزی که تصور شود . در بهشت برزخی تکلیف, عبادت و بندگی از انسان برداشته می شود . سختی و مشکلات از بین می رود . کسالت وخستگی ، پیری و ناتوانی وجود ندارد . کمبود و جیره بندی مواد غذایی به چشم نمی خورد از کیف کردن و لذت بردن بی حال نمی گردند. از زیاد خوردن و زیاد آشامیدن شکمشان پر نمی شود. شکایت از کسی نمی شود, ظلم وستم حق کشی و ضایع کردن حق دیگران معنی ندارد . 5-3 ) کیفیت عذاب در عالم برزخ : هماهنطور که گفته شد ، یکی از اعتقادات مسلمانان این است که انسان پس از مرگ به عالم دیگری به نام « برزخ » وارد می شود و در آنجا باقی است تا در صور دمیده شود و مردم از قبر بیرون آیند ، آنگاه به عالم قیامت وارد می شوند. آنچه که وارد عالم برزخ می گردد ، صورت مثالی انسان است ، نه بدنی که در قبر قرار می گیرد. از ویژگیهای صورت مثالی این است که ماده ندارد ، اما آثار ماده مانند شکل و صورت و دارای اندازه و حد و رنگ و بو مسرّت و غضب و نگرانی است. بنابراین ، زنده است و دیده ی بصیرت و ادراکش افزونتر است و مورد سئوال و مواخذه ، ثواب و عقاب برزخی قرار می گیرد. هدف ما در این قسمت اینست که کیفیت عذاب در عالم برزخ را بررسی کنیم و به سئوالاتی در این زمینه که مطرح می شود پاسخ گوییم ، سئوالاتی نظیر : آیا هنگام انتقال انسان به عالم برزخ ، صفات و ملکات رذیله مانند تکبر و حسد و ... با او به آن عالم انتقال می یابد ؟ اگر پاسخ مثبت است آیا عذاب او همین است که چون صفت رذیله دارد ناراحت است و حسرت می خورد و یا عذابی جداگانه دارد ؟ در صورت نخست که حسرت خوردن ، عذاب اوست چه فرقی با عالم دنیا دارد ؟ قبل از پرداختن به پاسخ ، کلام چند تن از دانشمندان اسلامی را مطرح می کنیم تا چشم انداز از عذاب در عالم برزخ روشن تر گردد. 5-3-1 ) کلام چند تن از دانشمندان اسلامی پیرامون عذاب برزخی: الف) ابن سینا : ایشان در کتاب ارزشمند (( اشارات )) می فرمایند : « وقتی نفس مجرد شد یعنی از بدن جدا گردید و از موانع و شواغل سرگرم کننده که در دنیا داشت فارغ گردید ، از صفات رذیله اش تالم و ناراحتی فوق العاده ای احساس می کند به طوریکه این عذاب روحانی از عذاب جسمانی شدید تر است». ب) علامه مجلسی (ره ) ایشان در کتاب شریف بحارالانوار می فرمایند : « عذاب برزخ و ثواب آن از جمله چیزهایی است که مورد قبول تمام مسلمانان و امت اسلامی بوده و هست ، مگر عده اندکی که آن را انکار نموده اند . بیشتر پیروان ادیان دیگر هم آن را پذیرفته اند و احادیث فراوانی از شیعه و سنی در باره آن رسیده است که از نظر مضمون متواتر است.» ج) امام خمینی (ره) : ایشان می فرمایند : « با آمدن مرگ توجه نفس از بدن سلب می شود و تمام امراض جسمانی و خلل هالی مادی از او مرتفع می شود ولیکن اگر دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد آغاز پیدایش امراض و اسقام باطنی است و همه ی آنها تا آن وقت مثل آتشی بوده که در زیر خاکستر پنهان بوده و هویدا می گردد». از مجموع عبارات این بزرگان استفاده می گردد که در عالم برزخ برای وجود برزخی انسان عذابهایی قرار داده شده است که بسیار شدید تر از عذابهای دنیایی است. اما دلایل این ادعا چیست ؟ برای اثبات کیفیت عذابها در عالم برزیخ از دو دیدگاه می توان بحث نمود : الف ) از دیدگاه عقل ب ) از دیدگاه نقل ( آیات و روایات ) 5 ـ3ـ2 ) کیفیت عذابهای برزخی از دیدگاه عقل : نفس انسان بر اثر اشتغالات دنیایی هیئاتی و صفاتی برایش ایجاد می گردد که دو صورت دارد. گاهی در بدن رسوخ می کند و ملکه نفس می گردد و گاهی راسخ نیستند . در صورت اول همیشه این صفتها همراه نفس اند و حتی بعد از مرگ هم وجود دارند. اما در هنگام حیات و زندگی دنیایی بواسطه تعلق نفس به بدن و سرگرمی به لذات بدنی و حسی آن لذتها و رنج های عقلی را که لایق مقام نفس است مورد غفلت قرار می گیرد. اما اگر بین نفس و بدن جدایی حاصل شد و اسباب غفلت که همان توجه نفس به بدن بوده از بین رفت ، نفس به آن صفات توجه پیدا می کند. مثلاً اعمال بدی را کسب نموده و بواسطه آن اخلاق رذیله ای در نفس ایجاد شد ، این صفت رذیله همیشه همراه او و بعد از مرگ آن را درک می کند. و علاوه بر درک آن حسرت هم می خورد. حسرت از اینکه چرا به جای آن اخلاق رذیله ، فضائل اخلاقی را در خود جمع نکرده است. و این حسرت آنقدر شدید است که با هیچ آتشی قابل مقایسه نیست. یعنی از عذابهای روحانی شدیدی است که از عذابهای جسمانی شدیدتر است همچنان که در همین دنیا وقتی انسان چیزی را از دست می دهد چنان حسرت می خورد که در آن هنگام سوزنی در بدن او فرو رود متوجه نمی شود چون حسرت ، از درد سوزن شدیدتر است. در نتیجه طبق دیدگاه عقل ، عذاب در عالم برزخ روحانی است که البته شدیدتر از عذاب جسمانی می باشد. 5-3-3 ) کیفیت عذاب برزخی از دیدگاه نقل : از مجموعه ی آیات و روایاتی که درباره برزخ وارد شده است استفاده می گردد که در برزخ علاوه بر عذابهای روحی ، عذابهای دیگری نیز وجود دارد. الف ) نمونه هایی از آیات : 1 ) « و لم تری اذ لظالمون فی غمرات الموت والملائکه باسطو ایدیهم اخرجوا انفسکم الیوم تجرون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیرالحق و کنتم الایات تستکبرون» . «و اگر ببینی هنگامی که ( این ) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دستها را گشوده ، به آنان می گویند : جان خود را خارج سازید و امروز در برابر دروغ هایی که به خدا بستی و نسبت به آیات او تکبر ورزید مجازات خوار کننده ای خواهید دید به حال آنها تاسف خواهید خورد» در آیه ی تعبیر « باسطو ایدیهم » آمده که کنایه از این است که دست ملائکـه برای عـذاب باز است. « فوقیه الله سیئات ما مکروا و حاقی بهم بال فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها عدواً و عشیا و یوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشدالعذاب .» «عذاب شدید بر آل فرعون وارد شد ( عذاب آنها ) آتش است که هر صبح و شـام به آنهـا عرضه می شود.» همه همانطور که قبلاً گفته شد در ادامه این آیه می فرماید روزی که قیامت برپا شود آل فرعون را در سخت ترین عذابها وارد کنید. این قرینه است که عذاب قسمت اول آیه درباره برزخ است. 3 . « فاولئک ماویهم جهنم و ساعه مسیراً » «درباره کسانی که فرشتگان روح آنها را گرفته انـد در حالیکـه بـه خویشتـن ستم کـرده بودنـد می فرماید : آنها جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی است.» « و لم تری اذ یتوفی الذین کفروا الملائکه یضربون وجوهم و ادبارهم و ذوقوا عذاب الحریق » «و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان ( مرگ ) جانشان را می گیرد و به صورت و پشت آنها می زنند ( فقط می گویند ) بچشید عذاب سوزنده ای را به حال آنها تاسف خواهی خورد.» ب ) نمونه هایی از روایات : 1 . امام علی «علیه السلام » می فرمایند : « قبر یا باغی از باغ های بهشت و یا گودالی است از گودالهای جهنم است ». 2 . شخصی از امام صادق « علیه السلام » پرسید : ارواح کفار در کجا قرار دارند ؟ فرمودند : « در حجره هایی از جهنم برزخی هستند و از غذاها و نوشیدنیهای جهنم می خورند و می گویند : پروردگارا قیامت را برای ما نیاور ». 3 . امام صادق « علیه السلام » می فرمایند : « هنگام زوال ارواح مومـن و کافـر کنار خانـواده اش می آیند و روح کافر وقتی می آید کنار خانواده اش و می بیند آنها اعمال صالح انجام می دهند ، شدیداً حسرت می خورد ». در این حدیث حسرت خوردن به عنوان یکی از عذابهای برزخی مطرح شده است که عذاب روحانی است . علاوه بر آیات و روایات مذکور آیات و روایات بسیار دیگری وجود دارد که تصریح روشنی در تجسم اعمال و عذابهای جسمانی در عالم برزخ دارند ، مانند حدیث معراج که بطور ملموس آنها را بیان می کند ، مثل عذاب غیبت کنندگان و زناکاران و ... . به این معنا که انسان معجونی است که از تمام غرایض و صفات در او ودیعه نهاده شده است اگر به دنبال عقل رود و تمام غرائض و ملکات را مقهـور سـازد به صورت حقیقـی در عالـم برزخ ظاهـر می گردد. و اگر عقل را مقهور و منکوب نمود طبق تمایلات نفسانی به دنبال غضب و شهوت و قوای واهمه رفت و به صورت همان حیوان محشور می گردد که آن صفت فصل ممیز آن بوده است. بنابراین ، با مرگ صفات و ملکات به شکل واقعی خود همراه انسانند نه به شکل دنیایی و ظاهری. از همین جا روشن می شود که ملکات رذیله در برزخ با دنیا فرق می کند. در برزخ شکل واقعی آنها ظاهر می شود که نوعی عذاب برای اهل برزخ است. در نتیجه از مجموع آیات و روایات و دلیل عقلی مذکور استفاده می شود که در برزخ عذابهای مختلفی وجود دارد که گاهی به شکل عذابهای روحانی و حسرت است و گاهی به شکل عذابهای جسمانی مانند خودرنـی هـا و نوشیدنـی جهنمی( جهنم برزخی ) و غیره که البته تمام این عذابها نتیجه اعمال انسان در دنیا است که در آنجا بصورت باطنی آن ظاهر می گردد. 5-4 ) ضرورت و لزوم عالم برزخ در مورد فلسفه وجود عالم برزخ و ضرورت آن چند نکته وجود دارد: اولاً انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نمی‌شود آدمی برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید. ثانیاً عالم برزخ فوایدی دار که یکی از آنها جبران اعمالی است که از انسان فوت شده اگر کسی مدیون خدا و خلق باشد می‌تواند وصیت کند تا ورثه انجام دهند و از این طریق رفع عقاب از متوفی خواهد شد و عالمی نو ایجاد گردد و حیات نوین انسانها در آن عالم جدید صورت گیرد. با این حال راهی جز این نیست که در میان دنیا و آخرت برزخی باشد و ارواح بعد از جدا شدن بدنهای مادی عنصری به برزخ منتقل گردند و در آنجا بمانند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت همه با هم محشور شوند. زیرا ممکن نیست هر انسان برای خود مستقلاً قیامتی داشته باش چرا که قیامت بعد از فناء دنیا و تبدیل زمین و آسمانها به زمین و آسمانهای دیگر است. از روایاتی استفاده می‌شود که در برزخ پاره‌ای از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مومن جبران می‌گردد درست است که آنجا جای انجام عمل صالح نیست ولی چه مانعی دارد که محل معرفت بیشتر و آگاهی افزونتر باشد؟ حدیثی از امام موسی بن جعفر « علیه السلام » می‌خوانیم: « هر کس از دوستان و پیروان ما بمیرد و قرآن را بطور کامل فرا نگرفته باشد در قبرش به او تعلیم داده می‌شود تا خداوند به این وسیله درجاتش را بالا ببرد چون درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است به اوگفته می‌شود بخوان و بالا رو او می‌خواند و بالا می‌رود » 5 ـ 5 ) تکامل برزخی : انسان در سیر معادی خود و در بازگشت به سوی خدا باید عوالم و نظام هایی را طی کرده تا به لقای خداوند حال چه با اسمای رحمتش و چه با اسمای غضبش برسد . از طرفی دیگر با ورود به هر نظامی هم روح و هم بدن باید خصوصیات و کمالات جدیدی را کسب کرده و یک سلسله خصوصیات و نقایص و کمبودها را از دست بدهد و به بیانی دیگر ، تحول یافته و کامل شود چرا که هر نظام و عالمی دارای احکام ، آثار و معیارهای خاصی بوده و لازمه ورود به آنها تحول پیدا کردن و اکتساب قابلیت برای متناسب شدن با آن عوالم است. از آنجای که مرگ سرفصل خاصی است در حرکت کلی انسان و بلکه بالاتر انتقال از برزخ به عالم حشر و از عالم حشر به عوالمی دیگر که هر یک به جای خود یک تحول کلی تکاملی و سرفصل خاصی از حرکت کلی انسان است . یعنی روح انسان در هر کدام از این عوالم چهره ی جدیدی یافته و مرتبه ای از مراتب ذاتی خود و صورتی از صورتهای اصلی خود را که در سیر نزولی از دست داده بود ، می یابد و عوض کردن هر عالمی ، به جای خود ، قدم بزرگی است در تکامل. با ورود به برزخ و نظام برزخی این تحول و حرکت ادامه داشته و هر چه نتیجه حرکت آدمی در دنیا است ولی دنباله و تداوم آن به شمار می رود و این حرکت در جهت سیر به سوی خدا بوده تا بر اثر آن معایب و نقایص را از دست داده و با کسب کمالات و قابلیت ها و خصوصیات جدید لیاقت ورود به عالم حشر پیدا کرده و احکامی متناسب با احکام و آثار ( نظام ) حشری را دارا شود. از این حقیقت با عنوان تکامل برزخی یاد می شود که حکایت گر تداوم حرکت و تحول در نظام برزخی است. لازم به ذکر است که تکامل عملی به این معنا که انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترک محرمات به تکاملی بالاتر دست یابد امکان پذیر نیست؛ چرا که عالم برزخ عالم تکلیف نبوده و شرایط و قوانین و احکام عالم برزخ با عالم دنیا متفاوت است. بنابراین، اگر از تکامل برزخی بحث می شود منظور تکامل علمی است که در برخی روایات هم به آن تصریح شده است. آنچه از باقیات الصالحات و … هم که عاید روح مرده می شود، از باب اعمال برزخی نبوده، بلکه آثار اعمالی است که در دنیا انجام داده و ثمرۀ آن بعدها ظاهر شده است. 5 ـ 5 ـ 1 ) چگونگی تکامل برزخی : اما حرکت و تکامل در برزخ چگونه است ؟ برای پاسخ به این پرسش و فهم بهتر آن طرح مقدمه ای لازم و ضروری است. همه ی انسانها چه خوب و چه بد بر اثر بازگشت کلی هستی به سوی خدا در حرکتند ، و این بر اساس سنن حاکم بر وجود و مقتضای آن است ، حال چه این حرکت بر اساس عشق به خداوند و طلب خواستن باشد و چه این حرکت با رد و انکار کمال بی نهایت و یا با عناد ، مخالفت ، عصیان و طغیان در برابر خداوند همراه باشد . این حرکت مقتضای مشیت حق و مقتضای اصول و قوانین حاکم که جلوه هایی از مشیت اوست ، خواهد بود . بقای هر موجود و حرکت آن در مسیری که دارد و ضرورتهایی که در این بقاء و حرکت خواهد داشت یک مسئله ی اجتناب ناپذیر بوده و در نتیجه منتهی شدن حرکت به نقطه ای که حرکت ها بـدان جـا منتهی می شود ، نیز تخلف ناپذیر خواهد بود. و رد و انکار و طغیان و معصیت مانع از این حرکت و عمومیت این قانون نخواهد بود. البته براساس نوع حرکت و مسیر ، لقاء های متفاوت انسانی خواهد بود و قطعا لقاء انسانی که با علم ، شعور ، طلب عشق به سوی خدا رفته غیر از لقای انسان و هر موجود دیگری است که چنین نبوده. و از طرف دیگر همانطوری که گفته شد برای ورود به هر عالمی باید روح و بدن متحول شده و قابلیت و لیاقت برای ورود به نظام بعدی را کسب کنند و این تحول باید در حدی باشد که سنخیت پذیرش احکام ، آثار و قوانین آن نظام را پیدا کند. به عبارت دیگر ، که عوالم و نظام هایی که در بازگشت انسان به سوی مبداء متعال وجود دارد ، در طول هم قرار گرفته و هر عالمی ، بالاتر از عالم قبل است. از این رو انسان در هر عالمی با احکام خاصی مواجه شده و با قوانین خاصی روبرو می شود ، از این جهت باید انسان قابلیت قبول این آثار و قوانین را بدست آورد. اگر کسی می خواهد وارد عالم لقای رب با اسماء رحمت یا بهشت شود باید چنین قابلیتی را کسب کند و همچنین فردی که مسیرش به سوی لقاء حضرت حق با اسماء غضب یا عمق عذاب ، آتش و جهنم است باید به آن حد از مرتبه ی ضلالت ، کفر ، عناد و طرد از خداوند برسد که آمادگی برای آن عذاب دهشتناک و وحشتناک را بدست آورد. آیا اهل ایما ن که محجوب به حجاب ها و متلون به رنگ های مخصوص و آلوده به گناهان و تعلقاتند می توانند به همین صورت به لقای حق برسند؟ آیا بدون پاک شدن از عیوب و نقایص و رنگ های غیر خدایی و تعلقات دنیوی قادرند به بارگاه الهی راه یابند ؟ خیر بلکه باید در هر یک از عوالم ، از حجاب ها و رنگ های مخصوص و از عیوب و کمبودها پاک شوند و به ترتیب عوالم ، از حجاب ها و نقایص جدید و در عین حال دقیق تر و عمیق تر در هر عالم جدیدی تطهیر شوند و این پالایش تا جایی ادامه یابد که از همه حدود ، عیوب و حجابها پاک شود و لیاقت ورود به عالم لقای رب با اسماء رحمت را کسب کند. انسان آلوده در دام تعلقات اسیر ، نمی تواند با چنین وضعیتی به خدا برسد بلکه باید با حرکت ، تحول و تکامل ، خود را از این ناپاکی ها پاک کرده و از همه وابستگی ها به غیر خدا منقطع شده و روحی باشد که جز حق ، خاص حق ، حب حق ، اسارت حق و عشق به حق چیز دیگری نباشد تا بتواند لیاقت ورود به نظام و عالم قرب الهی را پیدا کند . یعنی دارای قلب سلیم شود ، همان قلبی که خداوند در این آیه اشاره فرمود : « یوم لا ینفع مال و لا بنون الی من اتی الله بقلب السلیم » روزي است که در آن روز؛ نه مال کارساز است و نه فرزند، مگر قلبِ سراسر توحيدي و سالم از هرگونه شرک. و اين‌که حضرت اميرالمؤمنين ( علیه السلام ) مي‌فرمايند: «فِي حلالِها حسابٌ وَ فِي حَرامِها عقاب» به نظـر می رسـد حضرت در ایـن کلام کوتـاه امـا در عیـن حـال عمیـق به حقیقت لطیفی اشاره فرموده اند و آن اینکه در بررسی حلال ها به این نکته ها توجه می شود که آدمی چه مقدار تعلق خاطر و وابستگی به مال حلال دارد و این مال حلال را چگونه تصرف کرده و آیا به خدا و در راه خدا به جهت عشق به حضرت حق و تعلق نداشتن به مال دنیا ولو حلال ، به مومنی قرض داده و به نیازمندی انفاق کرده است * اشاره به آیه « یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم » حلالش حساب دارد یعنی در تصرف و نوع مصرف حلال حسابرسی است و اینطور نیست که چون مال حلال بوده هر گونه تصرف در آن جایز باشد. کسی که می خواهد به مقام الهی دست یابد و به آن نظام و عالم وارد شود باید آنگونه که خدا می خواهد و می پسندد مال حلال خود را مصرف کند و فرد مومنی که در دنیا چنین نکرده یا کم کرده باید عذابها و فشارها را تحمل کند تا از این سرپیچی ها و رنگ های به خصوص و تعلقات تطهیر شده و لیاقت صعود و ورود به جوار رحمت الهی را باز یابد. پس از ذکر این مقدمات می توان گفت : آنچه از آیات و روایات استفاده می شود ، دلالت بر این دارد که روح پس از ورود به ( عالم برزخ ) ، بر اساس نظام برزخی و مسیری که در نظام دنیایی داشته به سیر و حرکت خود ادامه می دهد ؛ ولی این حرکت برای کسانی که مقصدشان ( لقاء با اسماء رحمت خداوند است ) ، به صورت تحمل فشارها ، سختی ها و گرفتاریهای در حد نظام برزخی خواهد بود. تکامل برزخی برای مومنان به مفهوم نزدیک تر شدن و رها شدن از حجابها ، موانع و رنگ ها ، و عبور از حجب نوری و در نهایت بیرون آمدن از کسوت خود و وجه حق شدن در حد و اندازه نظام برزخی است. اما برای معاندان و انسان هایی که از صراط مستقیم منحرف بوده و با اصل نظام کلی هستی منطبق نبوده و در مسیر انحرافی قرار گرفته اند و در طریق و انکار یا عناد قرار داشته اند ؛ به مفهوم نزدیک تر شدن به سوی عمق آتش ، عذاب و طرد و لعن خداوند در نظام برزخی است. به عنوان مثال مومنی که مسیرش در دنیا به سوی خدا است ولی در عین حال سخن چین نیز هست این صفت ناپسند و زشت در نظام برزخی برایش تمثل می یابد و این تمثل هم بر او مسلط می شود ، چرا که این عمل ناروا در دنیا بر او ، عقل و فکر او مسلط بوده ، در واقع بر انسانیت او تسلط داشته و انسانیت او را تحقیر می کرده است. باطن این کردار در برزخ ظاهر می شود ، آن هم به شکل خاصی که به طـور مدام او را تهدید می کند. بـرای رهایـی از این صفت بـد ، باید در ( نظام برزخی ) در حد آن عالم و به اقتضای احکام و آثار آن نظام فشارها و سختی ها را تحمل کند تا پاک شود . او در دنیا می توانست این عمل زشت را راحت تر ترک کند ولی چون نکرد ، و در مجموعه مسیرش به سوی خدا و ( لقای او با اسماء رحمت ) بود و به اقتضای حرکت و تکامل برزخی این صفت را با فشارها ، گرفتاری ها و عذاب های برزخی تا حد آن نظام از وجود خود پاک می کند . نتیجه آنکه در برزخ ، هم نتیجه اعمال هست و هم حرکت و تکامل ، این تکامل برای فرد مومن ، پاک شدن از آلودگی ها و خلاصی از رنگ ها ، هیئت های مخصوص و تعلقات به اندازه و در حد نظام برزخی است ولی برای شخص کافر و معاند فرو رفتن بیشتر در ضلالت ، عناد و طرد و دوری از خداوند در حد نظام برزخی است. 5-6 ) دلایل اثبات وجود تکامل در عالم برزخ : برای آن نوع تکاملی که تعریفش گذشت دلایلی از قرآن و حدیث وجود دارد که به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره می شود : 5-6-1 ) نقش صلوات بر محمد ( صلوات الله علیه ) و آل آن حضرت : یکی از دلایل وجود تکامل برزخی انسان ، آیه شریفه صلوات بر محمد « صلوات الله علیه » و آل اوست. خدای متعال در این آیه می فرماید : « ان الله و ملائکته یصلون علی النبی ، یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما » « همانا خدا و فرشتگان او بر پیامبر درود می فرستند ، شما ای کسانی که ایمان آورده اید برای او طلب رحمت نموده و آنچنان که شایسته اوست بر او درود بفرستید.» گر چه آیه فوق در زمان حیات رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » نازل شده و به ظاهر دلالت بر زمان حیات آن حضرت دارد ، ولی از آنجا که خطاب های قرآن کریم عمومیت داشته و شامل همه ی مسلمانان در هر زمان و مکان می شود ، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است برای رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » و آل آن حضرت درود بفرستد. پس چون درود بر محمد و آل او « علیهم السلام » دعاء و طلب رحمت و درخواست ترفیع درجه برای آنان است ، این امر سبب می شود تا محمد « صل الله علیه و آله و سلم » و آل او به درجات بالاتری نائل شوند و همین معنای تکامل معنوی است. درخواست ترفیع درجه در سخنان ائمه اطهار ( علیهما سلام ) : به نقل از شیخ صدوق ( قدس سره ) حضرت امیرالمومنین « علیه السلام » خطبه دوم نماز جمعه خود را چنین آغاز کرد : « الحمد لله نحمده ، و نستعینه ، و نومن به ، و نتوکل علیه ، و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ، و ان محمدا عبده و رسوله ، صلوات الله و سلامه علیه و آله و مغفرته و رضوانه ، اللهم صل علی محمد عبدک و رسولک و نبیک صلاه نامیه زاکیه ( ترفع بها درجه ) و تبین بها فضله ، ... .» ( حمد و ستایش ویژه ی خداست ، ما او را ستایش می کنیم و از او کمک می طلبیم ، به او ایمان می آوریم ، بر او توکل می کنیم و شهـادت می دهیم کـه او یکتـای بـی همتاست. مـا شهـادت می دهیم که محمد « صل الله علیه و آله و سلم » بنده و فرستاده اوست ، درود و سلام و مغفرت و رضوان خدا بر او باد . خدایا بر محمد « صل الله علیه و آله و سلم » که بنده و فرستاده و مخبر تو است آنچنان درودی بفرست که باعث رشد ، تزکیه ،علو درجه و بیان کننده ی کرامت او باشد) شیخ کلینی ( قدس سره ) نیز در کیفیت زیارت رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » به نقل از امام صادق « علیه السلام » می فرماید : اللهم ( اعطه الدرجه ) و الوسیله من الجنه و ابعثه مقاماً محموداً یقبطه به الاولون و الاخرون. «خدایا ! به محمد { صل الله علیه و آله و سلم } درجه و وسیله ای از بهشت عطا فرما و او را به مقام و منزلتی بس رفیع برسان که همگان بر مقام آن حضرت حسرت بخورند. » علامه مجلسی ( قدس سره ) نیز به نقل از ( جمال الاسبوع ) در کیفیت زیارت حضرت خاتم الانبیاء « صل الله علیه و آله و سلم » در ایام هفته چنین می گوید : « اللهم صل علی محمد و آله ، و اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و انبیائک و المرسلین و عبادک الصالحین و اهل السماوات و الارضین و من سبح لک یا رب العالمین من الاولین و الاخرین علی محمد عبدک و رسولک. ... و اعطه الفضل و الفضیله و الوسیله ( و الدرجه الرفیعه ) و ابعثه مقاما محموداً یغبطه به الاولون و الاخرون.» ( خدایا بر محمد « صل الله علیه و آله و سلم » و آل او درود فرست و درود خود و فرشتگان و فرستادگان و بندگان صالح خود و درود اهل آسمانها و زمین و درود همه آنهایی که از اولین و آخرین ، تو را تسبیح و تقدیس کرده و می کنند بر محمد « صل الله علیه و آله و سلم » که بنده و فرستاده تو است قرار ده و او را بر دیگران برتری و درجه ای بلند و مقامی بس پسندیده عنایت کن تا همه افراد بر او حسرت بخورند.) ملاحضه می کنید که حضرت امیر « علیه السلام » ، حضرت صادق « علیه السلام » و ائمه دیگر که درود خدا بر آنها باد ، از خدای متعال برای رسول عظیم الشان اسلام « صل الله علیه و آله و سلم » بهترین درودها و عالی ترین مقام و درجه ها را درخواست می کنند ، و طبیعی است که ترفیع درجه و مقام اخروی چیزی جز معنای تکامل برزخی برای آن حضرت و آل او ، بلکه و برای هر کس دیگر نیست . معنی صلوات خدا ، فرشتگان و مومنین چیست ؟ در مورد معنی صوات خدا ، صلوات فرشتگان و صلوات مومنین بر رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » و شیخ صدوق ( قدس سره ) در حدیثی به نقل از راویان معتبر می گوید : « سمعت ابا الحسن ( علیه السلام ) یقول : ... ، قال : قلت له : ما معنی صلاه الله و صلاه ملائکته و صلاه المومنین ؟ قال : صلاه الله رحمه من الله ، و صلاه ملائکته تزکیه منهم له ، و صلاه المومنین دعاء منهم له.» «از حضرت موسی بن جعفر « علیه السلام » پرسیدند : معنای صلوات خدا و صلوات فرشتگان و صلوات مومنین بر رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » چیست ؟ فرمود : صلوات خدا به معنای رحمت خدا نسبت به آن حضرت ، صلوات ملائکه به معنای تزکیه و مدح و ثنای آن حضرت و صلوات مومنین به معنای دعا برای آن حضرت است» شیخ طبرسی نیز در تفسیر آیه شریفه : « ان الله و ملائکه یصلون علی النبی ... » می گوید : ( صلوات خدا بر نبی « صل الله علیه و آله و سلم » به معنای والاترین تجلیل از آن حضرت و صلوات فرشتگان بر نبی ، به معنای درود و ثنی و بالاترین دعا برای آن حضرت است . ) محمد و آل محمد « علیهم السلام » با هر بار درود خداوند متعال ، فرشتگان و مومنین به درجه و مقامی بالاتر از درجه ای که تا لحظه ی صلوات داشته اند نایل می شوند. پس اگر می گوییم صلوات خدا ، فرشتگان و صلوات مومنین بر پیغمبر « صل الله علیه و آله و سلم » و آل او باد ، بدین معناست که خدا رحمت های بی پایان خود را شامل آنان گرداند و درجات آنان را بالاتر و بالاتر ببرد ، مثلاً صلوات روزانه ملیونها مسلمان برای محمد و آل او به این معناست که خدا هم به همین تعداد بر خاندان محمد « صل الله علیه و آله و سلم » رحمت می فرستد و درجات آنان را بالا می برد. پس هر درخواست درود بر محمد و آل محمد « علیهم السلام » که بوسیله فرشتگان و مومنین صورت می گیرد ، به معنای یک درخواست ترفیع درجه برای آنان است و با هر درخواست ترفیع درجه ـ حداقل ـ یک درجه به مقام محمد و آل محمد « علیهم السلام » افزوده می شود که هر درجه ، گامی به سوی تکامل بیشتر آنها در عالم برزخ است . بنابراین عالم برزخ،عالم تکامل است ، نه عالم درجا زدن انسان. 5 ـ 6 ـ 2 ) نقش صدقات و باقیات الصالحات در تکامل برزخی : ( صدقات ) جمع ( صدقه ) است و به اموالی صدقه گفته می شود که در راه خدا به مستمندان و نیازمندان داده می شود. این اموال را بدین جهت ( صدقه ) می گویند که تصدق و پیش مرگ جان ، مال و اولاد انسان می شود . از باب مثال در حدیثی به نقل از رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » آمده است « بیماران خود را با دادن صدقه معالجه کنید » و در حدیث دیگر به نقل از امام صادق « علیه السلام » آمده است « هیچ مالی به نابودی نمی گراید مگر اینکه زکات آن داده نشده باشد پس اموال خود را با دان زکات محفوظ نگه دارید و بیماران خود را با دادن صدقه معالجه کنید » نوعی دیگری از صدقات وجود دارد که به آن ( صدقه جاریه) می گویند . صدقه جاریه به معنای صدقه ای است که جریان دارد به طور دائم برای صدقه دهنده نفع می رساند. ( باقیات الصالحات) نیز نام دیگری برای صدقه ی جاریه است و آن بدین معناست که شخص قسمتی از اموال خود را به عنوان کار خیر در راه خدا وقف خاص یا وقف عام می کند. چنین شخص یک ثواب به خاطر اصل این کار به خود اختصاص می دهد ، و یک ثواب هم به خاطر استفاده ای که مردم از آن مال موقوفه می برند. مثلاً اگر کسی نهر آب ، خانه ی ملکی ، نخلستان ، تاکستان ، باغستان ، بیمارستان ، مدرسه ، دبیرستان ، ... ، را به عنوان ( صدقه ی جاریه ) قرار دهد ، بدین معناست که تا هنگامی که آن ( صدقه ) باقی است و مردم از آن استفاده می کنند ، وقف کننده از ثواب آن بهره مند می شود گرچه مرده باشد. اکنون پس از تبیین معنی صدقات و باقیات الصالحات ، یادآور می شویم که یکی از وسایل و ابزاری که انسان می تواند در عالم برزخ بوسیله آن به درجات بالاتری برسد باقیات الصالحاتی است که پس از مرگ خود به یادگار می گذارد. 5 ـ6 ـ3 ) نقش اعمال نیابتی در تکامل برزخی : از جمله اسبابی که موجب تکامل برزخی انسان است ، اعمالی است که دیگران به نیابت از میت ، خواه به عنوان تبـرعی و بـدون اجرت ، یـا به صورت استیـجاری در قبـال دریـافت وجه ، انجام می دهند . اکنون اگر میتی به خاطر ترک برخی از وظایف شرعی خود در برزخ ، گرفتار عذاب باشد ، طبق احادیث فراوان یا با انجام آن اعمال توسط دیگران از گرفتاری و عذاب نجات می یابد ، ولی اگر میت از بندگان مطیع خدا بوده و در زمان حیات خود هیچ عبادتی را ترک نکرده باشد که طبعاً در عالم برزخ گرفتاری نخواهد داشت ، در این صورت اعمالی که دیگران به نیابت از او انجام می دهند باعث ترفیع درجات او خواهد شد. بنابراین ، انجام عبادات نیابتی برای مردگان ، یا باعث نجات آنان از عذاب می شود و یا باعث ترفیع درجه که در هر دو صورت به معنی تکامل معنوی در برزخ است. برای آگاهی بیشتر در این باره به چند حدیث اشاره اجمالی می شود. الف ـ شیخ حر عاملی ( قدس سره ) در حدیثی به نقل از علی بن یقطین می گوید : « عن ابی الحسن موسی ( علیه السلام ) فی الرجل یتصدق عن المیت او یصوم و یصلی و یعتق قال ( علیه السلام ) : کل ذلک حسن ، یدخل منفعته علی المیت. » « از امام موسی بن جعفر « علیه السلام » درباره مردی که به نیابت از مرده نماز خوانده ، روزه گرفته و بنده ای را در راه خدا آزاد کرده است ، پرسیدم . امام « علیه السلام » فرمود : « همه ی این کارها ، کارهایی نیک و پسندیده است که نفعش به آن مرده می رسد » ب ـ وی همچنین در حدیث دیگری به نقل از حماد بن عیسی می گوید : « قال ابو عبدالله ( علیه السلام ) ان الصلاه و الصوم و الصدقه و الحج و العمره و کل عمل صالح ینفع المیت حتی ان المیت لیکون فی ضیق فیوسع علیه و یقال : هذا بعمل ابنک فلان و بعمل اخیک فلان ؛ اخوک فی الدین. » امام صادق « علیه السلام » فرمود : « نماز ، روزه ، صدقه ، حج ، عمره و هر عمل صالح تا آن جا برای مردگان مفید است که اگر در تنگنا باشند نجات می یابند و به او گفته می شود این وسعت و شادمانی به خاطر عمل صالحی است که فلان فرزند یا فلان برادر دینی برای تو انجام داده است. » ج ـ وی در حدیث دیگر به نقل از علی بن ابی حمزه می گوید : « سالته ( الصادق او الکاظم « علیه السلام » عن الرجل یحج و یعتمر و یصلی و یصوم و یتصدق عن والدیه و ذوی قرابته ، قال « علیه السلام » : لا باس به ؛ یوجر فیما یصنع و له اجر آخر بصله قرابته ، قلت : ان کان لا یری ما اری و هو ناصب ؟ قال یخفف عنه بعض ما هو فیه. » « از امام « علیه السلام » در مورد مردی که برای پدر و مادر و خویشان خود حج و عمره انجام داده ، نماز خوانده ، روزه گرفته و صدقه داده است پرسیدم ، امام « علیه السلام » فرمود : « عیبی ندارد ، در عین حال که به میت اجر و پاداش داده می شود ، برای خود او نیز دو پاداش قرار می دهند . یکی به حاطر اینکه به یاد اموات بوده و دیگر به خاطر یاد کردن پدر و مادر که صله رحم است. » علی بن ابی حمزه می گوید : از امام « علیه السلام » پرسیدم : حتی اگر پدر و مادر او به ولایت اهل بیت معتقد نباشند و یا از سنی های ناصبی باشند این کار برای آنان مفید است ؟ « امام « علیه السلام » فرمود : بلی ، این اعمال سبب تخفیف برخی گناهان آنها خواهد شد ». بنابراین هر یک از سه حدیث فوق به نحوی نشانگر تکامل برزخی انسان می باشد . مثلاً حدیث اول که ( همه ی اعمال را کارهایی نیکی می داند که نفعش به مرده ها می رسد ) یـا حدیث دوم کـه ( نماز ، روزه ، صدقه ، حج ، عمره ، و هر عمل نیکو تا آنجا که برای اموات مفید است که مردگان را از تنگنا نجات می دهد ) و حدیث سوم که ( این قبیل اعمال را برای افراد خارج از ولایت اهل بیت که از اهل سنت و حتی ناصبی باشند را مشمول تخفیف می داند ، نشانگر این است که حتی سنی های ناصبی هم در عالم برزخ از فیوضاتی بهره مند می باشند که این همان تکامل برزخی است. 5-6-4 ) نقش نماز لیله الدفن در تکامل برزخی : از جمله اعمالی که باعث تکامل انسان در عالم برزخ است ، نماز لیله الدفن ـ نماز وحشت ـ می باشد شرح کامل این نماز در رساله های عملیه و کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده و علاقه مندان می توانند برای فراگیری آن به کتاب مذکور مراجعه کنند. این نماز مانند موارد سه گانه فوق در احادیث بسیاری مطرح است. علامه مجلسی ( قدس سره ) به نقل از امام امیرالمونین « علیه السلام » می گوید : « از همان لحظه ای که میت را در قبر می « قال رسول الله « صل الله علیه و آله و سلم » لا یاتی علی المیت ساعه اشد من اول لیله (دفن فیها ) ، فارحموا موتاکم بالصدقه ، فان لم تجدوا ، فلیصل احدکم رکعتین ... فیبعث الله من ساعته الف ملک الی قبره مع کل ملک ثوب و حله ، و یوسع فی قبره من الضیق الی یوم ینفخ فی الصور ، و ...» رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » فرمود : « برای میت هیچ لحظه ای سخت تر از اولین دقایق دفن او نیست ، پس به مرده های خود با دادن صدقه ترحم کنید و اگر مال ندارید که با آن صدقه دهید ، دو رکعت نماز وحشت بخوانید که اگر چنین کنید خدای متعال در مقابل این عمل گذارید یک هزار فرشته به قبر او گسیل می کند که در دست هر فرشته ای لباس و حوله های بهشتی است ، همچنین آن ماموران الهی قبر او را تا برپایی قیامت وسیع می کنند » سئوالی که در اینجا مطرح است این است که اگر به فرموده ی رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » دادن مبلغی وجه نقد به عنوان صدقه ، یا خواندن یک نماز لیله الدفن که دارای آن همه برکات برای میت است ، دلیل تکامل برزخی انسان نباشد پس چیست و آیا رسیدن به درجات بالاتر و بهتر بوسیله ی صدقه یا نماز معنایی غیر از تکامل برزخی دارد ؟ 5 -6-5 ) نقش زیارات اهل قبور در تکامل برزخی : از جمله وسایل تکامل برزخی ، زیارت اهل قبور است . درباره زیارت اهل قبور احادیث فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود. الف ـ علامه مجلسی ( قدس سره ) به نقل از دعوات راوندی می گوید : « قلت لابی عبدالله « علیه السلام »: یقوم الرجل علی قبر ابیه و قریبه و غیر قریبه ، هل ینفعه ذلک ؟ قال « علیه السلام » : نعم ؛ ان ذلک یدخل علیه کما یدخل علیاحدکم الهدیه ، یفرح بها. » « به حضرت صادق « علیه السلام » گفتند شخصی بر مزار پدر ، خویشان و دوستان و برخی از مردگان دیگر رفته و آنان را زیارت کرده است آیا این کار برای مردگان سودمند است ؟ حضرت فرمود : « بلی همانطور که انسان زنده از هدیه ای که دیگران برای او می برند خرسند می شود ، مردگان نیز از زیارتی که از آنها می شود و دعایی که برای آنان می کنند خرسند و مسرور می گردند. » تشبیه زیبایی که امام « علیه السلام » در این حدیث بکار برده اند سبب می شود تا انسان برداشت جالبی از زیارت اموات داشته باشد. اساساً انسان ناآگاه چنین می پندارد که بر مزار مردگان رفتن همانند نشستن بر سر انبوهی خاک است که نتیجه ای برای هیچ یک از طرفین ندارد ! در صورتی که این به ظاهر انبوهی از خاک ، به گفته ی حضرت علی « علیه السلام » مجلس انسی است که با کسانی که دنیا را پشت سر گذاشته و در جهـان پس از مـرگ در انتظار بـرپایـی قیـامت به سر می برند. پس اینکه به فرموده امام « علیه السلام » اموات از زیارت ما خوشنود می شوند بهترین دلیل بر ترقی درجات آنها است و گرنه دلیلی ندارد اموات از زیارت ما خوشنود شوند . ب ـ شیخ کلینی ( قدس سره ) به نقل از محمد بن مسلم می گوید : « عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال : قال امیرالمومنین (علیه السلام) :زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم، ... ». حضرت صادق « علیه السلام » فرمود : « حضرت امیرالمومنین « علیه السلام » فرموده است : مردگان خود را زیارت کنید . زیرا آنها از زیارت شما خوشنود می شوند » برتری این حدیث نسبت به احادیث دیگر وجود صیغه امر ( زوروا) است. که حضرت امیر و امام صادق « علیه السلام » بوسیله آن شیعیان خود را به زیارت اموات ملزم فرموده اند. این امر از دو جهت حائز اهمیت است ؛ یکی از این جهت که اموات بدین وسیله به تکامل بیشتر می رسند و به جهت دیگر ، این است که آنچه اهل سنت ، برخلاف وقایع شایع کرده بودند ـ که روح انسان پس از مردن بدن می میرد ـ خنثی گشته است. 5-6-6-نقش مراسم پس از فوت در تکامل برزخی : از جمله وسایل تکامل برزخی ، فاتحه خوانی برای اموات در مراسم سوم ، هفتم ، چهلم و ... است . زیرا ثواب قرآن خواندن و پذیرایی از تسلیت گویندگان و احسان به آنها مستقیماً نصیب اموات شده و موجب سعود آنان به درجات معنوی بالاتر و تکامل برزخی بیشتر می شود. 5-6-7-نقش قرآن خوانی برای اهل قبور : از جمله وسایل تکامل برزخی ، قرآن خوانی داخـل قبرستانـها برای امـوات است. علامـه مجلسـی ( قدس سره الشریف ) به نقل از شیخ مفید در این باره می گوید : « و عنه { اعنی النبی « صل الله علیه و آله و سلم » } قال : و اذا قراء المومن « آیه الکرسی » و جعل ثواب قرائته لاهل القبور ، ادخله الله تعالی قبر کل میت ، ... » از رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » منقول است که فرمود : « هر گاه مومنی ( آیه الکرسی را بخواند و ثواب آن را به اهل قبور هدیه کند خدای متعال ثواب آن را برای همه ی اموات مومنین قرار می دهد » گرچه حدیث فوق در خصوص آیه الکرسی است ، ولی پر واضح است که نفس آیه الکرسی خصوصیتی نداشته و همان گونه که در حدیث دیگر به نقل از رسول خدا « صل الله علیه و آله و سلم » آمده « خواندن سوره یاسین برای اموات سبب تخفیف عذاب و گرفتاری آنان می شود » بنابراین خواندن هر سوره یا هر مقدار از قرآن برای اموات بهره های زیادی نصیب آنان می کند. که بدین وسیله اموات به درجات بالاتری نائل می شوند. نتیجه کلی بحث تکامل برزخی در چند جمله این است که چون ثواب اهداء شده از سوی دیگران برای اموات سبب رسیدن اموات به درجات بالاتر و بالاتر می شود و این نوعی ترقی و تکامل روح اموات است. نتیجه گیری : قبل از دادگاه عظیم قیامت که یک دادگاه نهایی و همه جانبه است ، دادگاه دیگری در چند قدمی ما قرار دارد ، که گاهی از آن به « قیامت صغری » یاد می شود. که دادگاه بسیار سخت و زودرس برای مجرمان و دادگاه بسیار شیـرین و زودرس برای مومنـان راستیـن است ، آنـان کـه درست می اندیشیدند ،به راستی که ما همه در این دنیا مسافر هستیم ، عالم برزخ و قیامت را روزی مشاهده خواهیم کرد. عالم برزخ ،عالم بیداری و آگاهی انسان است از اعمالی که در دنیا انجام داده است . انسان به محض اینکه بمیرد وارد برزخ می شود و همان مسیر تکاملی که در دنیا داشته را دنبال می کند. اگر فرد مومن باشد به سمت بهشت برزخی میرود و اگر کافر یه سمت جهنم برزخی میرود. هر کدام نمونه کوچکی از بهشت و جهنم برزخی می باشد تا روز قیامت زندگی می کنند. بین روح و بدن در عالم برزخ ارتباط وجود دارد. چنانکه سفارش شده به خواندن قرآن قبور و هم چنین خواندن زیارت اهل قبور که ثواب بسیار زیادی دارد. ارواح مومنین در برزخ به دیدار خانواده خود خواهند رفت و متنعم می شوند ولی ارواح کفار به بد عذابهایی گرفتار می شوند و از آتش می خورند و می آشامند. بعضی افراد در برزخ کارهای دنیایی خود را مـی بینند و هنگـام بر پـایـی قیـامت طاهـر و پاک می شوند. پیشنهادات : از آنجایی که فرصت طلبان در طول تاریخ برای سیطره بر توده مردم همواره می کوشیدند تا با تبلیغات گمراه کننده و انکار وحی و حقایق و معارف الهی « از جمله مسئله روح ، عالم برزخ و قیامت » گامی در جهت نیل به اهداف شوم و پلید خود بردارند ، در این راستا به القاء شبهات ، اشکال تراشی هایی و طرح ادعاهای بدون دلیل و غلط مانع از رشد فکری افراد بالاخص جوانان شوند ؛ پیشنهاد می شود : ــ کتابها و سخنرانی هایی در مقاطع مختلف سنی از برای کودکان ، نوجوانان و افراد میان سال ، درباره عالم برزخ و تهیه شود و در اختیار افراد قرار گیرد. تا معرفت و آگاهی افراد از برزخ بیشترشود .تا براساس آن اعمال دنیوی خودرا با اعتقادات اخروی هماهنگ می سازد. ــ بر اساس آیات و روایات ودلایل عقلـی ، به شبهـات و اشکـال تراشـی هـای افـراد بـی ایمان پاسخهای قانع کننده ، داده شود. ــ بحث عالم برزخ ازمنظر دین مبین اسلام ، بین کتابهای آسمانی دیگر اهل کتاب ازجمله ، یهود ، زرتشت ، مسیحیت و غیره بطور مقایسه ای بررسی شود. ــ در کتابهای دوره ی ابتدایی آموزش و پرورش در بحث عالم برزخ و قیامت از بهشت و نعمتهای خدا گفته شده و نه از عذابهای الهی در برزخ و قیامت. ــ درباره تکامل برزخی بر اساس عقل و نقل « منظور قرآن و احادیث » تعاریف کامل و جامع تهیه شود. فهرست منابع *قرآن کریم *نهج البلاغه ــ اسدی ، علی محمد ، حیات پس از مرگ ، چاپ دهم ، موسسه بوستان کتاب قم ، انتشارات دفتر انقلاب اسلامی ، سال 1382 ــ حسینی طهرانی ، سیدمحمد ، معاد شناسی ، جلد دوم ، طبع ششم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبایی ، 1421 ه . ق ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ معاد شناسی ، جلد پنجم ، طبع ششم، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبایی ، 1421 ه . ق ــ دستغیب ،سید عبدالحسن ،معاد،چاپ هفتم،چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی،سال1376، ــ سبحاني ، جعفر، منشور جاويد ، ج9، جاپ اول ، موسسه سيدالشهدا ، 1369 ــ سعيدي مهر ، محمد ، آموزش كلام اسلامي ، ج2، چاپ دوم ، طه ، 1381 ــ شجاعی ، محمد ، کتاب معاد بازگشت بسوی خدا، چاپ اول ، شرکت سهامی انتشار ، سال انتشار : 1362 ــــــــــــــــــ عروج روح ، چاپ اول ، تهران ،موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر ، پاییز 1379 ــ شریعتی سبزواری ، محمدباقر ، معاد از نظر عقل و دین ، ، چاپ چهارم ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1382 ، ــ صالحی حاجی آبادی، نعمت الله ،انسان از مرگ تا برزخ، چاپ پنجم، انتشارات گلهای بهشت، 1382. ــ طاهرزاده ، اصغر ، معاد ؛ بازگشت به جدّي‌ترين زندگي ، چاپ دوم ،اصفهان:لب المیزان،1387 ــ طباطبايي، سيد محمد حسين، انسان از آغاز تا انجام ، چاپ اول ، انتشارات الزهراء 1369 ــ قاسمی علی محمد ، برزخ ، چاپ سوم ، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ، تابستان 1387 . ــ فلسفي محمد تقي، ، معاد از نظر روح وجسم ، چاپ اول، هيئت نشر معارف اسلامي، 1360 ــ کاشفی محمدرضا ؛پرسش و پاسخ دانشجویی مرگ تا قیامت ، تنظیم ونظارت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها مرکز فرهنگی ، دفتر نشر معارف ، چاپ دوم ، زمستان1383 ــ محمدی اشتهاردی ، محمد ، عالم برزخ در چند قدمی ما ، چاپ شانزدهم ، ناشر موسسه انتشارات نبوی ، سال1389 ــ مظاهری ، محمد ، انسان در عالم برزخ ، چاپ اول ، تهران ، انتشارات دارالفکر ، تابستان 1388 ــ الراغب الاصفهانی ، ابوالقاسم حسین بن محمد ، مفردات غریب القرآن ، تهران ، منشورات المکتبه المرتضویه ، 1373 ــ شيخ صدوق، ثواب الاعمال، چاپ دوم، قم، انتشارات شريف رضي ، 1364 ــ صدرالدين شيرازي، اسفار، ج9، چاپ پنجم ،داراحياء التراث العربي، بيروت، 1999. ــ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج2و6 موسسه الوفاء، بيروت، 1404 ــ الکلینی ، محمد بن یعقوب ، الفروع من الکافی ، ج6، 3،4 ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه. ــ ایمان پور ، منصور ، عالم مثال ( برزخ ) منفصل در فلسفه ما ، مجله خردنامه صدرا ، زمستان 1384 . ــ ترکاشوند ، احسان ، ( عنوان مقاله ) سیر تکمیلی در معنای برزخ و مثال از دیدگاه فلاسفه ، عرفا و متکلمان ، نشریه معرفت فلسفی ، شماره اول ، پاییز 1390 ــ حقانی ، حسین ، ( عنوان مقاله ) عالم برزخ از دیدگاه قرآن و احادیث ، نشریه فلسفه و کلام و عرفان و درسهایی از مکتب اسلام ، شماره نشریه 10 ، سال انتشار : دی 1381 ــ شاهدی ، غفار ، ( عنوان مقاله ) «کیفیت عذاب در عالم برزخ» ، نشریه فلسفه ، کلام و عرفان ، شماره 42 .

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته