Loading...

دانلود رويكردي غير خطّي به نظام آوايي لري انديمشك

دانلود رويكردي غير خطّي به نظام آوايي لري انديمشك (docx) 71 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 71 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

رويكردي غير خطّي به نظام آوايي لري انديمشك درآمد امروزه، واجشناسان، صرف نظر از خطي يا غيرخطي بودن نگرششان به نظام‌هاي آوايي، به مسئله تقدم و تأخر در كاركرد قاعده‌هاي واجي معتقد هستند. در غير اين صورت، منطقاً، بايستي به توده‌اي بي‌سامان از قاعده‌هاي انباشته شده در حوزه‌ي نظام آوايي روي آورند. رويكرد سلسله مراتبي به نظام قاعدهها در حوزه‌ي آوايي بر مبناي واقعيتي غيرقابل انكار استوار است: قاعده‌هاي حوزه‌ي مزبور، واقعاً، به يكديگر مربوطند، به طوري كه رعايت نشدن سلسله مراتب مزبور، قطعاً، باعث خواهد شد كه صورت‌هاي زباني پذيرفته شكل نگيرند. اما، آيا، الزاماً، تمامي قاعده‌ها، نسبت به يكديگر، داراي تقدم و تأخر هستند؟ آيا مي‌توان، در عين قائل بودن به اين نظام سلسله مراتبي، به گونه‌اي نظريه را تدوين كنيم كه قاعده‌هاي بي‌ارتباط به يكديگر بتوانند به صورت موازي و هم‌زمان در اشتقاق شركت كنند؟ (كه، در اين صورت، برخي از قاعده‌ها به صورت موازي و فضايي، يا، به اصطلاح، «غيرخطي»، و برخي ديگر، به صورت سلسله مراتبي و خطي ايفاي نقش خواهند كرد) در اين فصل، سعي شده كه نظام آوايي گويش لري به شيوه‌ي غيرخطي، انگاره‌ي پسازايشي جزءمستقل، توصيف ‌شود. 4-2شيوه‌ي ارائهي پيكره‌ها و فرايندهاي واجي نحوه‌ي ارائهي فرايندهاي آوايي نقش آفرين در نظام آوايي گونه‌ي مورد پژوهش به اين شكل است كه ابتدا در زير عنوان مربوط به هر فرايند، پاره ‌گفتارهاي برگرفته از آوا نوشته‌هاي مورد استناد پژوهش، آورده مي‌شوند كه اين پاره گفتارها نمونه‌هايي هستند كه فرايند مذكور بر آن‌ها عمل كرده است. آن‌گاه، پس از نشان دادن تناوب مربوطه و سعي در كشف بازنمايي زيرين، تناوب مزبور تكميل و بازنويسي مي‌شود؛ سپس، قاعدهي غيرخطي ناظر بر فرايند مورد نظر معرفي مي‌شود و در مرحله‌ي آخر ترتيب عملكرد قاعده‌هاي مذكور با ديگر قواعد واجي دخيل در نظام آوايي گويش لري انديمشك و تعامل آنها با يكديگر، با توضيحات لازم ارائه مي‌شود و به عنوان شواهدي بر تكميل و تأييد تبيين‌هاي ارائه شده، نمونه‌هايي از اشتقاق نمايش‌هاي آوايي از بازنمايي‌هاي زيرين آورده خواهد شد. 4-3فرايندهاي واجي در اين قسمت به معرفي و تبيين فرايندهايي پرداخته مي‌شود كه اين پژوهش‌گر، هنگام تدوين پيكره‌ي پايه‌ي پژوهش خويش، آن‌ها را به عنوان بخشي از مشخصات تلفظي مميز گونه‌ي لري انديمشك تشخيص داده است. زيربخش‌هايي كه در ذيل مي‌آيند، هر يك، به معرفي و تبيين يكي از اين فرايندها اختصاص دارند. لازم به ذكر است كه برخي از قواعد كشف شده، در فارسي و برخي ديگر از گونه‌هاي زباني ايران نيز مشاهده شده‌اند. 4-3-1 خيشومي شدگي مختصهي در تناوب [nasal] خيشومي شدگي كيفيتي است كه در توليد واكه‌ها رخ مي‌دهد و به واسطه‌ي آن در هنگام توليد واكه، هوا، در اثر پايين آمدن نرم كام و گشوده شدن دريچه‌ي خيشوم، به طور هم‌زمان، از دهان و بيني خارج مي‌شود. در گونه‌ي لري مانند فارسي محاوره‌ي معيار و گونه‌ي كرماني (پرمون، 1380؛ پرمون، 1375) خيشومي شدگي پديده‌اي ذاتي براي واكه‌ها نمي‌باشد و پديده‌اي تابع محيط و حاصل هم‌گوني واكه‌هاي دهاني با همخواني خيشومي است. پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير شواهدي را در تأييد اين ادعا در خود دارد: پيكرهي هدايت شدهي 4-1 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي گندمگلنارپرسيدمقندكال هستندگفتندندارمنميخوابم پيكره‌ي فوق حاكي از وضعيت توزيع تكميلي، يا تناوب، ميان واكه‌هاي دهاني و خيشومي شده در لري انديمشك است. نمايش صوري اين وضعيت به شكل زير است: (1) مطابق آموزه‌هاي واج‌شناسي زايشي و پسازايشي ، تا زماني كه شاهدي در رد اين نظر پيدا نشده، در وضعيت تصوير شده در (1) ، يكي از دو چهارچوب مختصهاي، با بازنمايي زيرين يعني UR، يكي است. اين توضيح خود يكي از اصول سه‌گانه از شواهد درون پيكره‌اي مي‌باشد(كنستويچ و كيسه برت، 1979: 140-154). تعيين يكي از دو سوي تناوب، به عنوان بازنمايي زيرين، با ارجاع به برخي اصول و معيارهاي منطقي صورت مي‌گيرد كه عبارتند از: «شواهد درون پيكره‌اي»، «معيارهاي روش‌شناختي پنج‌گانه» و «شواهد برون پيكره‌اي» (كه در فصل سوم همين پايان‌نامه به طور مفصل تشريح شدند). در تمامي موارد كشف بازنمايي زيرين در اين پايان‌نامه، كوشش خواهد شد با تكيه بر همين روش استانده به پيش رفته و شواهد و اصولي كافي را در اثبات ادعاهاي خود عنوان نمائيم. در تناوب فوق، معيار «گرايشات جهاني» مختصهي [-nasal] را، به عنوان بازنمايي زيرين معرفي مي‌نمايد. علت آن است كه اين مختصه، مي‌تواند مستقل از جفت خود، يعني [+nasal]، در رابطه با واكه‌ها، در زباني ديده شود. اين درحالي است كه واكه‌هاي خيشومي شده، همواره، در كنار جفت‌هاي دهاني خود مشاهده شده‌اند. معيارهاي «پذيرفتگي آوايي» و «طبيعي بودن واج‌شناختي» نيز، نظر فوق را تأييد مي‌نمايند، زيرا خيشومي شدگي واكه‌ي دهاني پيش از همخوان خيشومي نمونه‌اي بارز از هم‌گوني پس‌روي واكه با همخوان است و اين فرايند، فرايندي رايج و كاملاً موجه در زبان‌هاي مشاهده شده تشخيص داده شده است. مطابق معيار «بسامد وقوع»، مختصهي [-nasal] بازنمايي زيرين است، زيرا توزيعي، به مراتب متنوع‌تر از همان مختصه با ارزش ديگر ، يعني [+nasal] دارد. بنا بر آن‌چه عنوان شد، رابطه‌ي صوري تصوير شده در (1)، به صورت بازنمايي صوري (2) بازنويسي و تكميل مي‌گردد: (2) 195580052070000 1532255381000 4-3-1-1تبيين غيرخطي فرايند خيشومي شدگي واكه را مي‌توان در سنت غيرخطي واج‌شناسي جزئمستقل، و با معيار قرار دادن درخت هندسه‌ي مختصه‌هاي هله و سژي (ن‌ك پيوست 3) به شكل زير صورت‌بندي كرد: قاعده‌ي غيرخطي 1: خيشومي شدگي واكه NLR1: Nasalization (Nas.) 36404552286000044450022860000 32816805080000329120586614000329120513271500017018005080000 169672026035000Sup Lar Sup Lar 165354038735000168910024003000169672025908000165354034417000Sft Plt Sft Plt [-nas] [+nas] اين قاعده قادر است كه تمامي صورت‌هاي پذيرفته‌ي ممكن در گونهي مورد نظر را توليد نمايد. به منظور اثبات اين ادعا، اشتقاق نمونهها‌ي زير را بررسي مي‌نمائيم: 4-3-1-2اشتقاقهاي غيرخطي الف)  «بگير» Segmental Tier / # bejr # / 2150745171450022453602286000265112541719500199009041719500Segmental Tier # be' jr# [béjr] Nasalization Tier [-nas][-nas] در اين اشتقاق، فراهم نبودن توصيف ساختي قاعده‌ي غيرخطي(1) باعث شده كه اين قاعده بر درون داد خود بي اثر بماند. در نتيجه، صورت نهايي، از جنبه‌ي مورد نظر اين قاعده، تغييري نكرده است. ب) ++m «نمي‌خوابم» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# noftm#/ 187261523114000187261523114000261112023114000Segmental Tier #  m # [m] 18161009398000181800513716000 [-nas] [+nas] در اين اشتقاق، توصيف ساختي قاعده‌ي غيرخطي (1) در درون‌داد آن وجود داشته، و در نتيجه عملكرد اين قاعده واكه‌ي ماقبل از همخوان خيشومي، مختصهي خيشومي شدگي را دريافت كرده است. همان‌طور كه پيش از اين نيز عنوان شد، يكي از مزيت‌هاي شيوه‌ي غير خطي انگاره‌ي جزئمستقل نسبت به شيوه‌ي خطي انگاره‌ي SPE اين است كه در اين شيوه امكان برقراري بازتاب يك به چند و، در نتيجه، اعمال هم‌زمان يك قاعده بر بيش از يك واحد آوايي (كه از پيش مهيا هستند) فراهم مي‌باشد. پس در اين شيوه از پديده‌ي تكرير، كه يكي از مواردي است كه واج‌شناسان مكتب زايشي (در رويكرد خطي SPE) به آن وابسته‌اند و يكي از نقاط ضعف اين نظريه به حساب مي‌آيد، نشاني نيست. زيرا در انگاره‌ي SPE يك قاعده مجبور است در هر بار فقط يكي از موارد مشمول توصيف ساختي خود را مورد توجه قرار دهد. در واج‌شناسي جزئمستقل يك رشته‌ي آوايي مي‌تواند، به طور هم‌زمان، در معرض چند قاعده‌ي مستقل قرار گيرد و بازنمايي آوايي را با سرعتي به مراتب بالاتر و به‌گونه‌اي منطقي‌تر، ارائه نمايد. در زير، به منظور نمايش اين برتري، اشتقاق نمونه‌ي (پ) را به شيوه‌ي غيرخطي جزئمستقل از نظر مي‌گذرانيم تا اين كاركرد بيش از يك بار و هم‌زمان به نمايش گذاشته شود. در اين مثال، اثري از اشكالات رويكرد تكريري انگاره‌ي SPE به چشم نمي‌خورد: پ ) «گندم» 193294025400000184404025400000Segmental Tier /# nd o m #/ 337629537211000337629540576500188912537211000188912540576500341249022796500193103522225000404368023114000342011023114000241363523114000193294023114000Segmental Tier #   n é m #/ Nasalization Tier [-nas] [+nas][-nas] [+nas] [nem] همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود، آن‌چه تحت عنوان تكرير، در چند مرحله (در اين مورد در دو مرحله)، در اشتقاق خطي ارائه مي‌شود، در اشتقاق اخير در يك مرحله آمده است. اين امكان يكي از برتري‌هاي روش شناختي‌اي است كه واج‌شناسي جزئمستقل را از واج‌شناسي SPE متمايز ميسازد. براي روشنتر شدن مطلب، اشتقاق نمونهي فوق به صورت انگارهي SPE نمايش داده ميشود كه در آن فرايند تكرير را ميتوان مشاهده نمود: ت)  «گندم» UR/#ndom#/ 5334006350000#ném#… #ném# Nas. ## Nas. 5334003302000PR[] (در سطر نخست، نماد «...» به كاركرد قاعده‌هاي تخصيص تكيه‌ي كلمه، حذف همخوان /d/ و واك رفتگي همخوان پاياني ارجاع مي‌دهد كه اولي در گستره‌ي پژوهش حاضر پيش‌بيني نشده است و دومي و سومي در زيربخش‌هاي همين فصل معرفي خواهند شد.) همان‌گونه كه مشاهده مي‌گردد، براي به دست آمدن بازنمايي آوايي پذيرفته در اشتقاق اخير، قاعده‌ي مذكور ناچار است برون داد خود را دوباره مورد بازبيني قرار دهد تا تمامي واكه‌هاي مستعد خيشومي شدگي مشمول اين قاعده قرار گيرند. 4-3-2لبي شدگي مختصهي در تناوب: [round] لبي شدگي، در رابطه با آواهاي همخواني، نوعي فراگويي دومين است كه برخي از همخوان‌ها، ذاتاً، آن را در سطح بازنمايي زيرين دارند، و برخي، نيز، آن را در محيط و در مجاورت آواهاي گرد كسب مي‌كنند (كنستوويچ، 1994: 41). در لري انديمشك علاوه بر آن كه يكي از آواهاي آن لبي شدگي را ذاتاً در خود دارد (/w/)، لبي شدگي همخوان يك فرايند محيطي و مربوط به همخوان‌هايي است كه پيش از واكه‌هاي گرد واقع مي‌شوند. اين پديده، در اين گويش، نمونه‌اي از هم‌گوني پس‌روي همخوان با واكه است. در بعضي زبان‌ها مانند زبان آفريقاي غربي مارجي، همراه شدن اين مختصه با يك آوا واجي متمايز ساخته و تعداد واج‌ها را در آن زبان افزايش مي‌دهد، همچنين موجب پيدايش جفت‌هاي كمينه مي‌شود (هافمن، 1963، نقل از كنستوويچ، 1994: 41). پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير حاوي نمونههايي قابل اتكا از اين آواهاي همخواني در گويش لري انديمشكي است: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-2 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي ميخورندصندوقخودتروباهپشت بامفوتچوب خشكفروختمبندازميخواهمعمودردشكموبگذار واضح است كه در پيكره‌ي فوق همخوان‌هاي لبي شده با جفت‌هاي گسترده/ خنثاي خود در تناوب مي‌باشند. اين تناوب را بازنمايي صوري زير به تصوير كشيده است: (1) طبق روال قبل، در اين‌جا، نيز، مجبوريم يكي از دو طرف تناوب را به عنوان بازنمايي زيرين معرفي نماييم. مي‌دانيم كه اين كار با توسل به معيارها و اصول مورد استناد در سنت واج‌شناسي زايشي و پسازايشي ميسر مي‌گردد. معيار «بسامد وقوع»، قاطعانه، مختصهي [-round] را متعلق به بازنمايي زيرين معرفي مي‌نمايد؛ زيرا همخوان‌هاي لبي شده‌ي گونه‌ي مورد بررسي، تنها، در موضع پيش از واكه‌هاي گرد ظاهر مي‌شوند، و اين درحالي است كه در تمامي جايگاه‌هاي ديگر همتاي گسترده اين همخوان‌ها ظاهر مي‌شوند. معيار «پذيرفتگي آوايي» نيز لبي شدگي همخوان پيش از واكه‌ي گرد را رخدادي از همگوني پس‌روي همخوان با واكه، و فرايندي داراي منطق آواشناختي معرفي مي‌نمايد. بنابراين معيار، مختصهي [-round] را به بازنمايي زيرين تحويل ميدهد. از جنبه‌ي معيار «طبيعي بودن واج‌شناختي»، نيز، فرايند لبي شدن همخوان‌هاي گسترده در جايگاه پيش از آواهاي گرد فرايندي رايج در جمع گونه‌هاي زباني مي‌باشد (نقش‌بندي، 1375). در اين‌جا، عكس رابطة ذكر شده، يعني «گسترده شدن همخوان لبي شده‌ي زيرين» با هيچ يك از شواهد بالا، و هم‌چنين در محيط‌هاي آوايي موجود در پيكره‌ي مورد استناد اين پژوهش تأييد نمي‌شود. در تأييد ادعاي مطرح شده در اين زيربخش، مي‌توان به اين شاهد آماري برون‌پيكره‌اي، نيز، استناد كرد كه، اساساً، همخوان‌هاي لبي‌شده‌ي زيرين، در زبان‌هاي دنيا، نادر هستند. به عنوان مثال، همخوان‌هاي لبي شده‌ي فارسي باستان،  و در حال حاضر در معدودي از زبان‌ها و گويش‌هاي محلي ايران يافت مي‌شوند. اين درحالي است كه در دوره‌هاي باستان و ميانه جزو همخوان‌هاي اصلي گونه‌هاي ايراني به شمار مي‌آمدند. بنابر آن‌چه عنوان شد، رابطه‌ي صوري تصوير شده در (3) بايستي به صورت بازنمايي صوري (4)، در زير، بازنويسي و تكميل گردد: (4) 248920048260000198120048260000UR PR 4-3-2-1تبيين غيرخطي در اين بخش به تبيين فرايند لبي شدگي از ديدگاه واج‌شناسي جزئمستقل مي‌پردازيم. اين فرايند، از طريق معيار قرار دادن درخت هندسه‌ي مختصههاي هله و سژي (ن‌ك پيوست 3) به شكل زير صورت‌بندي مي‌گردد: قاعده‌ي غيرخطي 2: لبي شدگي NLR2: Rounding (Rnd.) 324167591884500324167550800000174371050800000 174371019367500Sup Lar Sup Lar 324167522987000174371019685000Orl Plc Orl Plc 174688519875500324167521590000169291029210000169291033274000174371019431000 Lab Lab [-rnd] [+rnd] 4-3-2-2اشتقاق‌هاي غيرخطي كارآيي قاعده‌ي اخير در اشتقاق‌هاي زير كه به شيوه‌ي جزئمستقل بازنويسي شده‌اند، مشهود است: الف) me «گردن» 168910029210000160020029210000Segmental Tier 168910029210000160020029210000/# m e l # / 201612525019000168910025019000Segmental Tier# m  l # mél Rounding Tier [-rnd] [-rnd] دراين اشتقاق، به دليل فراهم نبودن محيط مناسب براي عملكرد اين قاعده، صورت نهايي، از جنبه‌ي مورد نظر اين قاعده، تغيير نكرده است. ب )  «پشت بام» Segmental Tier /# ri – b  m #/ 2916555222250030054552222500 295783025844500364172526162000295910026162000Nasalization Tier [-nas] [+nas] 291655514732000291655510541000 256540021209000298323019558000256286020320000252031539560500252031535369500Segmental Tier # ri b   m# [rib m] Rounding Tier [-rnd] [+rnd] اشتقاق اخير، به وضوح، نمايش‌گر عدم هرگونه رابطه‌ي سلسله‌مراتبي‌اي ميان دو قاعده‌ي خيشومي‌شدگي و لبي‌شدگي است، چرا كه اين هر دو، هر يك در لايه‌اي جداگانه، و به صورت هم‌زمان، بر درون دادي واحد اثر كرده، حاصل عملكردشان را هم‌زمان به دست داده‌اند. اين واقعيت يكي ديگر از برتري‌هاي شيوه‌ي جزئمستقل نسبت به شيوه‌ي خطي SPE است كه مجبور است، حتي، فرايندهاي بي‌ارتباط را، در يك نظام نوبتي، يكي پس از ديگري، بر درون‌دادشان اثر دهد. در مقابل، شيوه‌ي جزئمستقل، با امكانات فضايي و چندلايه‌اي خود، به طرز چشم‌گيري، از عمق اشتقاق‌ها و تجريد مي‌كاهد. مثال آخر اين زيربخش به منتفي شدن رويكرد مبتني بر تكرير در انگاره‌ي جزئمستقل برمي‌گردد و مزيت اين شيوه را بر انگاره‌ي SPE مجدداً به نمايش مي‌گذارد: پ ) tu hok «چوب خشك» Segmental Tier /# tu hok #/ 2311400641350022225006413500 189547519558000147510520320000147764521209000256540021209000298323019558000256286020320000Segmental Tier # t u- h o k # 14325605143500252031593345002520315514350014325609334500 Rounding Tier [-rnd] [+rnd] [-rnd] [+rnd] [tu hok ] كاركرد آني و پذيرفته‌ي رويكرد غيرخطي جزئمستقل در اشتقاق صورت مطلوب آوايي به وضوح در اشتقاق اخير خودنمايي مي‌كند. در اينجا براي نشان دادن فرايند تكرير در انگاره‌ي SPE، اشتقاق نمونهي بالا به صورت خطي نمايش داده مي‌شود: 53340031242000UR/ # tu- hok # / UR # tu hok # … UR # tu h ok # Rnd. UR # tu hok# Rnd. 533400-63500PR [tu hok] 4-3-3واك‌رفتگي مختصهي در تناوب : [voiced] (در سنت جزئمستقل [slack vocal folds]) واك‌داري نقش بسيار تعيين‌كننده‌اي را نه تنها در نظام آوايي لري انديمشك، بلكه در تمام زبان‌هاي دنيا ايفا مي‌كند، و يكي از وجوه تمايز نيمي از جزءهاي سطح بازنمايي زيرين به شمار مي‌آيد. تغييرات اين مختصه در سطح فرايندهاي قابل پيش‌بيني، نيز، چشم‌گير و با اهميت هستند. در نظام آوايي اين‌گونه زباني، در جايگاه‌هايي كه در زير عنوان خواهند شد، همخوان‌هاي واك‌دار، واك‌رفته مي‌شوند. در اين رابطه، ابتدا، پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-3 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي دردنميخوابمميزنندديدمسير هستمبگيرخشك ميشوندرفتهگلنارپشت بامرفتندراهبد در پيكره‌ي هدايت شده‌ي فوق، تناوبي كه در ميان همخوان‌هاي واك‌دار و جفت‌هاي واكرفته‌ي آن‌ها خودنمايي مي‌كند، در قالب بازنمايي صوري زير نمايش داده ميشود: (5) در اين رابطه، معيار «گرايشات جهاني» به نفع مختصهي [+voiced] رأي مي‌دهد. علت اين است كه همخوان‌هاي نرم بيواك در هيچ زباني نمي‌توانند مستقل از همتاهاي واك‌دار خود ظاهر شوند. اين درحالي است كه حضور مستقل همخوان‌هاي نرم واك‌دار در زبان‌ها به فراواني گزارش شده است. از نظر «بسامد وقوع»، همان‌گونه كه در پيكره‌ي بالا مشاهده مي‌شود، محدود بودن وقوع رخداد آواهاي بي واك نرم به جايگاه‌هاي پاياني كلمات و يا در مجاورت همخوان‌هاي بيواك، دليلي قاطع در تأييد مختصهي [+voiced] در سطح بازنمايي زيرين به حساب مي‌آيد. از نقطه نظر معيار «طبيعي بودن واج شناختي»، نيز، واكرفتگي پاياني و واك‌رفتگي در مجاورت همخوان‌هاي بيواك فرايندهايي هستند كه در نظام‌هاي آوايي زبان‌هاي ديگر به فراواني مشاهده شده اند: «از آن جمله‌اند گيلكي اوشيان (رستمي، 1383). در صورت پذيرفتن مختصهي [+voiced] براي بازنمايي زيرين، بايستي به قاعده‌اي از نوع واك‌رفتگي معتقد باشيم. معيار «پذيرفتگي آوايي» واك‌رفتگي همخوان‌هاي واك‌دار در محيط پاياني و يا در مجاورت همخوان بيواك ديگر را قاعده‌اي منطقي و پذيرفته مي‌داند؛ محيطي كه در آن همخوان واك‌دار از جنبه‌ي نبود واك با محيط هم‌گون مي‌شود. عكس اين وضعيت يعني «واك‌دار شدگي فرضي همخوان‌هاي بي‌واك نرم زيرين» در محيط‌هايي كه پيكره به دست مي‌دهد، مطابق معيارهاي استانده‌ي آواشناختي، پذيرفته نيست. با توجه به تمامي موارد فوق، مي‌توان رابطه‌ي تصوير شده در شماره‌ي (5) را تحت عنوان رابطه‌ي شماره‌ي (6)، در زير، بازنويسي و تكميل كرد: (6) 198120078930500248920078930500UR PR 4-3-3-1تبيين غيرخطي قاعده‌هاي غيرخطي زير، به ترتيب، در رابطه با واك‌رفتگي معرفي مي‌گردند: قاعده‌ي غيرخطي 3: واك‌رفتگي پاياني NLR3: Final Devoicing (FD) 324167591884500324167550800000174371050800000 174371019367500 Lar Lar 324167519113500174688519875500169291029210000169291033274000174371019431000 Glt Glt [+ sl vf] [-sl vf] درصورت بندي فوق، جدا شدن گره، Laryngeal و متعلقات آن از زير نماد # اشاره به اين واقعيت دارد كه وضعيت سكوت، وضعيت عدم واك است. قاعده‌ي غيرخطي 4: واك‌رفتگي همخوان غيرخيشومي NLR4: Non-nasal Devoicing (NND) 92583052133500324167591884500324167550800000174371050800000 82042019367500174371019367500 Sup Lar Lar Lar 82042023876000324167519113500174688519875500169291029210000169291033274000174371019431000Sup Lar Glt Glt [-nas] [+ sl vf] [-sl vf] قاعده‌ي غيرخطي 5: واك‌رفتگي همخوان رسا NLR5: Sonorant Consonant Devoicing (Son. D) 324167550800000174371050800000 324167522034500174371019367500 Lar Lar 174371019431000319214533274000319214529210000324167519113500174371019431000 Glt Glt [- sl vf] [+sl vf] در دو قاعده‌ي اخير، نيز، مطابق نظر نيمي از آواشناسان، آواهاي ناسوده رسا دانسته شده‌اند. قاعده‌ي غيرخطي 6: واك رفتگي همخوان تيز NLR6: Strident Consonant Devoicing (Str. D) 174371050800000324167550800000364490025209500 [+str] 174371022225000324167519685000 Lar Lar 180276518288000319214533274000319214529210000324167519113500174371019431000 Glt Glt [- sl vf] [+sl vf 4-3-3-2اشتقاق‌هاي غيرخطي هدف از نمايش اشتقاق‌هاي زير، اثبات كارآيي و، در عين حال، تعيين جا براي قاعده‌هاي غيرخطي زير بخش حاضر است. الف)  «خورد» 168973520320000243078021717000243078021717000310451520320000Segmental Tier # hr d # 2385695768350023856953492500 Vicing Tier [+sl vf] [+sl vf] [-sl vf] 160972522034500160972522034500211455022034500206946539497000Segmental Tier # h r d # [hrd] 20694657683500 Vicing Tier [+sl vf] [-sl vf] اشتقاق فوق در دو مرحله انجام شده است: در مرحله‌ي نخست، لثوي دنداني پاياني، تحت تأثير قاعده‌ي (FD)3 واك‌رفته شده و اين كار زمينه را براي شكل‌گيري مرحله‌ي دوم اين اشتقاق، يعني فعال شدن قاعده‌ي (Son.D)5 فراهم ساخته است. بر اين اساس، مي‌توان نتيجه گرفت كه رابطه‌ي سلسله مراتبي زير بين دو قاعده‌ي غيرخطي 3 و 5 برقرار مي‌باشد: FD < Son.D feeding interaction آنچه تا بدين جاي پژوهش براساس داده‌هايي كه در صفحات قبل ذكر شده‌اند بايستي مورد توجه قرار گيرد اين است كه قاعده‌ي 3، به واسطه‌ي رابطه‌ي برهم‌كنش زمينه‌چيني كه با قاعده‌ي 4 دارد، در نظام آوايي لري انديمشك، پيش از اين قاعده قرار مي‌گيرد. 4-3-4زنشي شدگي مختصهي در تناوب: [continuant] اين پديده در لري گونه‌ي انديمشك، تنها، درخصوص همخوان لرزان لثوي، يعني r، روي مي‌دهد؛ طي اين فرايند، لرزش اين همخوان مبدل به يك بار پرتاب شدن اندام فراگويي فعال (نوك و تيغه‌ي زبان) به سمت جايگاه فراگويي (لثه) مي‌شود. (لده فوگد، 2006: 171). اين وضعيت منجر به شكل‌گيري گونه‌اي آزاد از آواي مزبور مي‌شود كه به آن «همخوان زنشي لثوي» مي‌گوييم و آن را با نماد // نشان مي‌دهيم. در آغاز بحث، مطابق روال مقرر شده براي اين پايان‌نامه، پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-4، كه تناوب محاط بر فرايند مورد بحث را در داده‌هاي خود دارد، مورد بررسي قرار مي‌دهيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-4 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي ميخورم+فرستادم+قوريخيس است+گريه كرد+خريد+سيرم:+ميبرند+بارانفروختم+كهنهپارسال پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-4، نمايش دهنده‌ي تناوبي ميان همخوان‌هاي لرزان لثوي و همخوان‌هاي زنشي لثوي است. اين تناوب در بازنمايي صوري زير تصوير شده است: (7) طبق آموزه‌هاي واج‌شناسي زايشي و پسازايشي ، معمولاً، يكي از دو مختصهي شركت‌كننده در يك تناوب واجي با بازنمايي زيرين يكسان مي‌باشد، مگر آن‌كه شاهدي در نقض اين اصل كلي خودنمايي كند. در تناوب مطرح شده در اين زيربخش، مختصهي [+continuant] به دلايل زير مي‌بايست در بازنمايي زيرين قرار گيرد: معيار «بسامد وقوع» مختصهي [+continuant] را در بازنمايي زيرين قرار مي‌دهد، زيرا توزيع زنشي لثوي، در مقايسه با لرزان لثوي، بسيار محدود، و فقط منحصر به جايگاه بين دو واكه مي‌باشد، درحالي كه لرزان لثوي در تمامي جايگاه‌هاي ديگر مي‌تواند حضور داشته باشد. از نقطه نظر «گرايشات جهاني»، همخوان‌هاي زنش لثوي همواره در باهم‌آيي با لرزان‌ها يا انفجارهاي لثوي، و در تناوب با آن‌ها، در زبان‌هاي دنيا مشاهده شده‌اند. اين درحالي است كه لرزان‌هاي لثوي، از اين جنبه، مي‌توانند كاملاً مستقل عمل نمايند. جايگاه بين دو واكه براي وقوع زنشي لثوي از جنبه‌ي معيار «پذيرفتگي آوايي» تأييد مي‌شود: زيرا در محيط سراسر واك و نرمي مابين دو واكه، همخوان انعطاف‌پذير لرزان لثوي، يك مرحله‌ي ديگر، نيز، نرم مي‌شود تا با هر چه لحظه‌اي‌تر ادا شدن، به سهولت هر چه بيشتر در امر توليد گفتار دامن بزند. در حالي كه عكس اين فرايند، يعني «لرزان‌شدگي زنش لثوي زيرين در جايگاه‌هاي ديگر» به هيچ وجه پذيرفته نمي‌نمايد. زنشي شدگي لرزان لثوي در جايگاه بين دو واكه فرايندي بسيار رايج در جمع زبان‌هاي مطالعه شده معرفي مي‌شود. اما عكس آن فرايندي تقريباً ناياب است (پرمون، 1380). بنابراين، با توجه به معيار «طبيعي بودن واج‌شناختي» مختصه [+continuant] براي بازنمايي زيرين پيشنهاد مي‌شود. با توجه به توضيحات فوق، رابطه‌ي صوري شماره‌ي (7)، در قالب نمودار صوري (8) زير، بازنويسي و تكميل مي‌گردد: (8) 19812001024255002489200102425500UR PR 4-3-4-2تبيين غيرخطي تبيين غيرخطي فرايند فوق، به صورت زير نمايش داده مي‌شود: NLR7:Flapping (Flp.) 71120031750000304546038544500275590031750000177800019431000 2956560208915002922270260350004051300222250035560002222500 [+contin] [-lat] SupLar 24568159525003573145952500Sft Plt Or pl 236283534925003573145-127000 Cor 3573145127000[-nas] [+ant] توجه به اين نكته ضروري است كه در مورد اين قاعده، انگارهي جزئمستقل هيچ برتري و مزيتي نسبت به انگاره‌ي SPE ندارد. صورت‌بندي اخير، پديده‌ي مورد بحث را، به مثابه‌ي حالتي از ناهمگوني (در رابطه با پيوستگي) نمايش مي‌دهد. از اين رو، مختصهي شناور [-continuant] را در كنار درخت مربوط به لرزان لثوي قرار داده، تا ضمن القاي حالت پيوستگي محيط، زمينه‌اي منطقي براي تحريك نرم شدگي تا حد زنشي شدگي را ارائه نمايد. لازم به ذكر است كه اين قاعده را مي‌توان مورد نقد قرار داد و ظاهراً يك مشخصه‌ي مستقل براي زنشي شدگي در هر دو انگاره وجود ندارد. 4-3-4-2 اشتقاق‌هاي غيرخطي در زير بازنويسي اشتقاق‌هاي نمونه‌ي ارائه شده در پيكره‌ي 4-4 به شيوه‌ي جزئمستقل نمايش داده شده است، تا خواننده، ضمن وقوف بر كارآيي قاعده فوق و درك هويت مستقل آن نسبت به ديگر فرايندهاي معرفي شده تا به اين قسمت، نحوه‌ي عمل مختصهي شناور در شكل‌گيري بازنمايي‌هاي آوايي حاصل از ناهمگوني را مشاهده نمايد: الف) :+ «سير هستم» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# : #/ 309499029273500240411029273500184023023114000366903020764500Segmental Tie # s :  # [: ] 30486351270000030486358382000 Flapping Tier [+contin] [- contin] [+contin][+ contin]  "خوردم"ب) Segmental Tier /# h  r – d  m #/ 2311400177800022225001778000 337820022415500231140020129500164909523114000Segmental Tier #h r dm # [] Flapping Tier [+contin] [+contin] [-contin] [-contin] در اشتقاق (الف) بالا، به دليل فراهم شدن توصيف ساختي قاعده‌ي غيرخطي 7 (يعني F1p.)، پيوند تعيين كننده‌ي ناهمگوني با مختصهي شناور [-contin] برقرار شده، زنش لثوي توليد گشته است. اشتقاق (ب) دروند‌ادي تحريك‌كننده و انگيزاننده را به قاعده‌ي مزبور ارائه نمي‌كند، در نتيجه، مختصهي شناور مزبور، همچنان، سرگردان باقي مي‌ماند. نكته‌ي ديگر، اين‌كه، قاعده‌ي اخير، همانند ديگر قاعده‌هاي غيرخطي معرفي شده، مانند انگاره‌ي SPE، گرفتار محدوديت تكرير نمي‌باشد. فراهم بودن مختصه‌هاي آزاد و شناور كافي در لايه‌ي flapping اين امكان را فراهم مي‌سازد كه قاعده‌ي مزبور، به طور هم‌زمان، تمامي موارد مشمول خود را يافته، جرح و تعديل نمايد. پيش‌نرم كامي شدگي مختصهي در تناوب [back] در گونه‌ي معيار فارسي (ثمره، 1387؛ و پرمون، 1380)، بسامد وقوع انواع انفجاري‌هاي نرم‌كامي (گونه‌هاي kh و g) محدود به جايگاه قبل از واكه‌هاي پسين است. در گونه‌ي مزبور، مواضع ديگر (ازجمله، جايگاه پيش از واكه‌هاي پيشين) را انواع انفجاري‌هاي سخت‌كامي (يعني گونه‌هاي ch و //) اشغال مي‌كنند. به بيان فني، اثبات شده كه در فارسي معيار، انفجاري‌هاي سخت‌كامي، در جايگاه پيش از واكه‌هاي پسين، به انفجاري‌هاي نرم‌كامي تبديل مي‌شوند (پرمون، 1380). گزارش شده كه در برخي از گونه‌هاي زباني ايران، تنها، گونه‌هاي انفجاري‌هاي سخت‌كامي از جنبه‌ي مورد توجه در بخش حاضر، كاربرد دارند، به عنوان مثال، گفته مي‌شود كه قزويني و همداني، همراه با گونه‌هاي مختلف تركي، چنين‌اند. در گويش لري فرايند نرم‌كامي شدگي فوق‌الذكر وجود ندارد. از اين جنبه، اين گويش غيرمنطبق با فارسي معيار كرماني و گونه‌ي معيار فارسي و هماهنگ با گويش‌هاي كردي و لكي هرسين رفتار مي‌كند (نقش‌بندي، 1375؛ ناطوري، 1383). به بياني روشن‌تر در لري انديمشك انفجاري سخت‌كامي نداريم كه نرم‌كامي شود، اما در اين گويش همانند كردي فقط انفجاري‌هاي نرم‌كامي داريم كه تحت تأثير واقع شدن در جايگاه قبل از واكه‌هاي پيشين، به شكل پيش نرم‌كامي شده در مي‌آيند. از اين جنبه، گويش لري انديمشك مانند كردي و گيلكي عمل مي‌كند. پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير، نمونه‌هايي روشن‌گر و حاكي از كاركرد فرايند تصوير شده را در خود دارد: پيكرهي هدايت شدهي 4-5 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي كوچهكمرلاك پشت:سرميكند+گندمميگيرم+بزرگگشتم+بد با توجه به مثال‌هاي فوق، تناوب فوق‌را مي‌توان ميان چهارچوب‌هاي مختصه‌اي مورد بحث پيشنهاد كرد: (9) مختصهي [-back]، در اين قسمت، به اين واقعيت ارجاع مي‌دهد كه، هرچند آواي مربوطه توسط بدنه‌ي زبان شكل مي‌گيرد، با اين‌حال، اين بخش مركز (يا پيش) بدنه‌ي زبان است كه در توليد آن نقش دارد، و نه بخش پس آن، خواننده در اين‌جا مختصه‌ي مزبور را به معناي «مركزي يا پيشين» تعبير نمايد. براي تعيين بازنمايي زيرين براي بازنمايي صوري فوق، باز هم، به روش‌شناسي استاند‌هي زايشي روي مي‌آوريم. در مورد فرايند حاضر، معيار «گرايشات جهاني» ممتنع است: هر يك از دو چهارچوب مختصه‌اي در تناوب، مي‌توانند، به تنهايي، در زباني خاص ظاهر شوند. معيار «بسامد وقوع» با قاطعيت، انفجاري‌هاي نرم‌كامي پسين را به بازنمايي زيرين ارجاع مي‌دهد، دسته‌ي ديگر، تنها، در جايگاه پيش از واكه‌هاي پيشين ظاهر مي‌شوند. معيار «پذيرفتگي آوايي»، نيز، نظر فوق را تأييد مي‌كند، زيرا مركزي/ پيشين شدگي همخوان‌هاي پسين قبل از واكه‌هاي پيشين را نوعي همگوني پس‌روي همخوان با واكه، و داراي منطق آواشناختي، تصوير مي‌نمايد. عكس اين وضعيت، يعني «پس نرم‌كامي شدگي (فرضي) همخوان‌هاي پيش نرم‌كامي» فاقد چنين پذيرفتگي است. معيار «طبيعي بودن واج‌شناختي»، نيز، بر توضيحات فوق‌الذكر صحه مي‌گذارد، زيرا عين همين فرايند در زبان‌هايي نظير انگليسي (لده‌فوگد، 2006: 229)، هورامي گونه‌ي پاوه (نقش‌بندي، 1375)، و بسياري از زبان‌ها و گويش‌هاي ديگر مشاهده شده است. اين معيار، حالت عكس وضعيت تصوير شده، را، دست كم، در اكثر جايگاه‌هاي ديگر، غريب، و، حتي، غيرمحتمل تعريف مي‌نمايد. بر اين اساس، رابطه‌ي صوري شمارة (9) بالا در قالب نمودار صوري شماره (10) زير، بانويسي و تكميل مي‌نماييم: (10) UR 198120063500248920063500 PR 4-3-5-1تبيين غيرخطي در قاعده‌ي غيرخطي زير انتشار مختصه از محيط به درخت مورد بررسي به وضوح نمايش داده شده است: قاعده‌ي غيرخطي 8: پيش نرم‌كامي شدگي NLR8: Protrusion (Prot.) 3987165299085008890002032000026098520320000 1511300222250035560002222500 [-contin] [- str][+contin] Sup Lar Sup Lar 1565910298450080962515875003573145952500 Sft Plt Or Pl Or Pl 731520825500158051582550035731451397000 [-nas]Dorsal Dorsal 357314582550015659108255001536700180340001580515825500152527011684000153225511684000 [+back] [- back] 4-3-5-2اشتقاق‌هاي غيرخطي اكنون، به منظور سنجش كارآيي قاعده‌ي اخير، بازنويسي اشتقاق نمونه‌ي زير را به شيوه‌ي جزئمستقل از نظر مي‌گذرانيم. الف) kit «كوچه» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# kit#/ 164909522098000164909522098000257810022098000Segmental Tier # k it # [kit] 1600200711200016002002794000 [+back] [- back] در اين اشتقاق، دست كم، كفايت مشاهده‌اي قاعده‌ي غير خطي شمارهي 8 ، به روشني نمايش داده شده است، ضمن آن‌كه، از طريق نمايش انتشار مختصه از محيط به درخت مختصه‌ي مستعد تغيير، واقعيت فرايند واجي مطرح شده در اين زير بخش، به شيوه‌اي واقع‌بينانه‌تر و پذيرفته‌تر تصوير شده است. 5-3-6فراگويي ناقص مختصه‌هاي در تناوب: [release]، [nasal]، [lateral] ثمره (1378 :31-32) معتقد است براي توليد هر آوا سه مرحله مشخص قابل مشاهده است: مرحله‌ي اول مرحله‌اي است كه اندام‌هاي فعال در توليد آواي مورد نظر در موقعيتي كه براي توليد آن آوا لازم است قرار مي‌گيرند. اين مرحله «آمادگي» نام دارد. مرحلهي دوم مرحلهي «درنگ» است كه توقف اندام‌هاي فعال در يك موقعيت خاص، جهت شكل‌دهي به آوا، به مدتي كه براي اين كار ضروري است. مرحلهي سوم مرحلهي «انجام» مي‌باشد و عبارت است از به پايان رسيدن فراگويي آوا، جدا شدن اندام‌هاي فراگويي فعال و دخيل در توليد آوا و ميل كردن آنها به سمت شكل‌دهي به آواي بعدي. اين سه مرحله را برخي از زبانشناسان به نام‌هاي ديگري نيز، توصيف كرده‌اند؛ مثلاً حق‌شناس(1356: 147 - 148) اين سه مرحله را به نام‌هاي گرايش، گيرش و رهش عنوان مي‌نمايد. ثمره فراگويي ناقص را چنين تعريف مي‌نمايد: «گاهي اتفاق مي‌افتد كه مرحلة آمادگي يك آوا و مرحلة انجام آواي ديگر در هم ادغام مي‌شود. در نتيجه مرحلة درنگ اين دو آوا به هم مي‌پيوندد و به يك درنگ طولاني كه معمولاً حاصل جمع دو درنگ است تبديل مي‌گردد. اين موضوع فقط در مورد همخوان‌ها روي مي‌دهد و آن وقتي است كه دو همخوان يكسان و يا دو هم خواني كه داراي محل توليد يكسان هستند پهلوي هم قرار مي‌گيرند. اين پديده را توليد ناقص مي‌گوئيم.» (1378 : 33). فرايند «فراگويي ناقص» ممكن است به يكي از سه شكل زير جلوه‌گر شود: نارهيدگي: هنگامي كه دو رخداد از يك آواي واحد، و يا دو آواي غير پيوسته‌ي (هم مخرج) به دنبال يكديگر ادا مي‌شوند، در هنگام تلفظ رهش آواي نخست و گرايش آواي دوم حذف شده و يك آواي واحد با گيرشي دو برابر طولاني‌تر توليد مي‌شود. در اين حالت، شنونده يك آواي (اساساً، همخواني) طولاني را مي‌شنود. بارزترين نمونه‌ي اين فرايند همان تشديد در ادبيات سنتي ما مي‌باشد. در سنت IPA ، وضعيت فراگويي ناقص با فرمول  نشان داده مي‌شود. رهش/ انفجار خيشومي: هنگامي كه همخواني (معمولاً) غيرپيوسته قبل از همخوان خيشومي (معمولاً، اما نه همواره، هم جايگاه) واقع مي‌شود، در مرحلة گيرش همخوان اول، نرم كام جهت آماده شدن براي توليد خيشومي بعدي، پايين مي‌آيد، در نتيجه، رهش همخوان اول از بيني صورت مي‌گيرد. اين وضعيت در IPA با فرمول كلي CnN نمايش داده مي‌شود (در اين فرمول، N نمايش دهنده‌ي همخوان خيشومي است). رهش/ انفجار كناري: در اين حالت، رشته آوايي شامل يك همخوان ناپيوسته‌ي، معمولاً، اما نه همواره، (نداني-) لثوي است كه به دنبال آن يك ناسوده‌ي كناري معمولاً لثوي قرار مي‌گيرد. در هنگام گيرش همخوان اول، كناره‌هاي زبان، به منظور اداي همخوان بعدي، پايين مي‌آيند. در نتيجه هواي محبوس شده همخوان اول از كناره‌هاي زبان عبور مي‌كند. اين موفقيت در IPA با فرمول cL نمايش داده مي‌شود (در اين فرمول، L نمايش‌دهنده‌ي همخوان ناسوده‌ي كناري است). (در رابطه با تعاريف فوق، رك حق‌شناس، 1356؛ ثمره، 1378) برخي پژوهش‌هايي كه پيش از پايان‌نامه‌ي حاضر در رابطه با گونه‌هاي ايراني تدوين شده‌اند، در بخشي از خود به ويژگي‌هاي خاص مرتبط با فرايند كلي فراگويي ناقص پرداخته‌اند (از آن جمله‌اند پرمون، 1375؛ نقش‌بندي، 1375؛ پرمون، 1380؛ و رستمي، 1383) به عنوان مثال، پرمون (1375) عنوان كرده است كه در گونه‌ي كرماني پديده‌ي تشديد در سطح بازنمايي آوايي جلوه‌اي ندارد، بلكه تحت تأثير فرايند حذف يكي از دو همخوان مجاور شده و كشش جبراني واكه‌ي ماقبل، شرايط بروز آن از بين مي‌رود. در بررسي‌هاي اوليه اين نكته براي نگارنده روشن شد كه در نظام آوايي لري انديمشك رهش كناري مختص به همخوان‌هاي انفجاري لثوي مي‌باشد. پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير نمونه‌هايي از پديده‌هاي مورد بحث را در خود دارد: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-6 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي قندان+بد نيست+توپ ندارم++سردتر+سرفه ميكند+گمشو+حتياحمد ديوانه::رحمت لاغر شده:+j+ قتل داده‌هاي ارائه شده در پيكره‌ي هدايت شده‌ي فوق نشان دهنده‌ي سه تناوب، به شرح زير است: (11) (12) (13) در بازنمايي صوري(11) ناچار از وارد ساختن مختصهي جديد [release] مختصه‌هاي زايشي هستيم؛ چرا كه هيچ يك از مختصه‌هاي معرفي شده در انگارهي زايشي نمي‌توانند به گونه‌اي تعبير شوند كه، ضمن حفظ ماهيت اصلي خود، به وضعيت نارهيدگي، نيز، ارجاع دهند. مختصه‌هاي شمارهي (12) و (13)، نيز، بايستي به نحوي تعبير شوند كه هم به مختصه‌هاي ذاتي آواهاي خيشومي و ناسوده‌ي كناري و هم به خيشومي شدگي و كناري شدگي ناشي از محيط ارجاع دهند. براي تعيين بازنمايي‌هاي زيرين براي تناوب‌هاي سه‌گانه‌ي بالا، با توجه به اصول، شواهد و معيارهاي روش شناختي زايشي و پسازايشي، به نكات زير مي‌توان اشاره كرد: مطابق «معيار گرايشات جهاني»، تاكنون، آواهاي «نارهيده»، «رهيده در خيشوم»، يا «رهيده در كنار زبان»، مستقل از همتاهاي رهيده‌ي خود در هيچ زباني مشاهده نشده‌اند. اما، امكان اين استقلال عمل براي آواهاي رهيده، تماماً، برقرار است. با توجه به «معيار پذيرفتگي آوايي» تغيير علامت مختصه‌هاي معرفي شده فوق در محيط آوايي پيرامونشان، داراي منطق آواشناختي بوده، در نتيجه، اختصاص مختصه‌هاي [+release]، [-nasal] و [-lateral] بر سطح بازنمايي زيرين را تأييد مي‌نمايد. معيار «بسامد وقوع»، نيز، مختصه‌هاي ذكر شده در بند قبل را متعلق به سطح بازنمايي زيرين مي‌داند، زيرا كه توزيعي بسيار متنوع‌تر نسبت به همتاهاي خود دارند. معيار «طبيعي بودن واج شناختي»، هم، تصميم فوق را تأييد مي‌كند، زيرا قاعده‌ها و توصيف‌هاي ساختي معرفي شده در اين بخش، در زبان‌هاي مطالعه شده ديگري، نيز، مشاهده و گزارش شده‌اند. (14) UR 25781000001981200000 PR (15) UR 25781000001981200000 PR (16) UR 25781000001981200000 PR اكنون پس از تعيين و توجيه بازنمايي‌هاي زيرين براي تناوب‌هاي سه‌گانه معرفي‌شده در اين زيربخش، نوبت به تدوين قاعده‌هاي غيرخطي‌اي مي‌رسد كه تبيين‌كننده‌ي رفتارهاي منظم معرفي شده مي‌باشند. 4-3-6-1تبيين غيرخطي قاعده‌مندي‌هاي معرفي شده در بخش قبل، در شيوه‌ي انگاره‌ي غيرخطي جزئمستقل، به صورت زير قابل نمايش هستند: قاعده‌ي غيرخطي 9: فراگويي ناقص (قاعده‌ي عام) NLR9: Incomplete Articulation: General (IA.Gen.) 324421526670000182689526670000Sup Lar Sup Lar 187579024765000186690024765000105346524765000328930022034500290576024765000Or Pl Or Pl 189230017145000187579010731500 [+release] [+release] قرار گرفتن متغير در گره‌ي پاياني مربوط به جايگاه، نشان‌دهندة يكسان بودن جايگاه دو همخوان مي‌باشد، و اينكه هر دو درخت از گره‌ي Supra Laryngeal آغاز شده‌اند، نيز، به دليل تحت پوشش قرار دادن هر آوايي اعم از همخوان، واكه و ناسوده مي‌باشد. ذكر اين نكته ضروري است كه فراگويي ناقص، اساساً، قاعده‌اي است كه در آواهاي يكسان يا هم‌جايگاه رخ مي‌دهد. در قاعده‌ي فوق، كوشيده شده كه اين احتمال (هرچند ضعيف) در نظر گرفته شود كه ممكن است در جايي از يك رشته‌ي آوايي، هر آوايي با آواي يكسان با خودش مجاور گردد. در نتيجه، رهش آواي نخست و گرايش آواي دوم در هم ادغام شده و به گيرش طولاني آواي دوم منجر مي‌شود. قاعده غير خطي 10: فراگويي ناقص (قاعده‌ي خاص) NLR 10: Incomplete Articulation: Particular (IA.Part.) 1046480273050001026160234315002489200222250033782002222500977900222250088900022225003556002222500 در اين قاعده، مطابق قرارداد بخش قبل، و با توجه به اين‌كه هندسه‌ي مختصه‌هاي هله و سژي فاقد مختصه‌اي در توجيه رهيدگي و نارهيدگي است، از مختصه‌ي [release] در رديف مختصه‌هاي ناظر بر «گرفتگي» بهره گرفته‌ايم. نارهيدگي آواي نخست، در اين صورت‌بندي، با قطع ارتباط آن با مختصه‌ي [+release] زيرين مربوط به خودش و ايجاد پيوندي دوباره با همين مختصه در آواي بعدي نمايش داده شده است؛ تا از اين طريق، تصريح شود كه رهش هر دو هم‌زمان روي مي‌دهد. قاعده‌ي غير خطي 11: انفجار خيشومي NLR11: Nasal Plosion (NP) 39757352819400026098520320000 3570605222250015113002222500 [-contin] [Sup Lar ] SupLar[-contin] 156591029845003573145952500 Sft Plt Sft Plt 1529080149860001529080107315001561465-190500158051582550035731451397000 [-nas] [+nas] قاعده‌ي غيرخطي 12: انفجار كناري NLR 12: Lateral Plosion (LP) 4559302203450018364203416300026816052203450018275303327400039757352819400028638520320000 18961101384300018669009398000[-contin] [+contin] [-lat] [+lat] [-str] آشكار است كه قاعده‌هاي فوق، همگي بوضوح فرايندهاي ذكر شده را نمايش مي‌دهند، و از قدرت تبييني بالايي برخوردار هستند. 4-3-6-2اشتقاق‌هاي غيرخطي قاعده‌هاي غيرخطي اخير، نيز، نسبت به قاعده‌هايي كه تاكنون معرفي شدند، هيچ‌گونه رابطه‌ي سلسله مراتبي‌اي ندارند. سنجش كارآيي اين قاعده‌ها را، در اين‌جا، با بازنويسي اشتقاق‌هاي سه نمونه از پيكره‌ي هدايت شده 4-6 بررسي مي‌كنيم: الف) sndq «صندوق» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# #/ 186690027368500187261527368500278955523114000Segmental Tier #sn dq # [sndq] 18161009398000181800513716000 Stricture Tier [+release] [+release] ب ) qotn+«سرفه مي‌كند» رهيده در خيشوم 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# q + #/ 204470023368000204470023114000293370023114000Segmental Tie # qo t n # [qotn] 19900905270500199009013716000 Stricture [+ release] [+release] ج ) q «قتل» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# q#/ 204470023368000204470023114000293370023114000Segmental Tier # qt # [q] 19900905270500199009013716000 Stricture Tier [- lat] [+lat] 4-3-7همگوني جايگاه در خيشومي‌ها مختصههاي در تناوب: [labial] ، [anterior] ، [coronal] ، [back] ، [high] با توجه به پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-7 مي‌توان دريافت كه همخوان‌هاي خيشومي، هنگامي كه قبل از همخوان ديگري واقع شوند، از نظر جايگاه فراگويي با همخوان بعد از خود همگون مي‌شوند؛ به عبارت ديگر، در اين مواقع همگوني پس روي همخوان خيشومي با همخوان بعدي رخ مي‌دهد. يك مقايسه اجمالي ميان محيط‌هاي وقوع و عدم وقوع اين همخوان‌ها، اين واقعيت را آشكار مي‌سازد كه به محض برطرف شدن محيط همخوانيِ مابعد، (به عنوان مثال در شماره‌ي 6 جدول زير) تمامي اين گونه‌هاي خيشوميِ نارهيده يا به خيشوميِ لثوي n، و يا به خيشومي دو لبيِ m تبديل مي‌شوند. اين بدان معنا است كه، علي‌القاعده، بايد خيشومي‌هاي ديگر، متعلق به سطح PR و گونه‌هايي از n و يا m محسوب شوند. مطابق روال مقرر شده، پيكره‌ي هدايت شده‌ي زير را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-7 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي شنبه:حسن خانقشنگ استزن برادركامباين (ماشين كشاورزي)پارچ(:)انبرچنين تنگچقدر پيكره‌ي هدايت شده‌ي فوق، آشكارا، حاكي از مجموعه‌ي تناوب‌هاي زير است: (17) (18) تناوب (19) از چپ به راست، به ترتيب، m و  را در دو سوي خود دارد، و تناوب (20) از چپ به راست، به ترتيب، وضعيت مربوط به n ، m ،  ،  و N را تصريح مي‌كند. در چهارچوب‌هاي فوق، عمداً، از مختصهي [release] سخني به ميان نياورده‌ايم، زيرا معتقديم كه حادث شدن آن در چهارچوب‌هاي مختصه‌اي خيشومي تابعي است از همگون شدگي جايگاه‌هايي كه اين بخش بدان تعلق دارد. پرمون (1380) بيان ميدارد كه در اين تناوب‌ها مختصه‌ي جديد [labiodental] به منظور متمايز كردن خيشومي دو لبي از خيشومي لبي- دنداني پيشنهاد شده است. تقريباً، ترديدي نيست كه در رابطه با تناوب (19) همگان m را بازنمايي زيرين در نظر مي‌گيرند، و در تناوب (20)، نيز، اين n است كه بايستي صورت بنيادي زيرين باشد: در اين رابطه معيار «گرايشات جهاني» ممتنع است، زيرا تك تك همخوان‌هاي خيشومي معرفي شده اين توانايي را دارند كه به صورت مستقل در زباني مشاهده شوند، هرچند اين بسامد كاربردي در همه‌ي اين همخوان‌ها يكسان نيست. معيار «بسامد وقوع» فرضيه‌ي فوق را اثبات مي‌نمايد، زيرا جايگاه مجاز براي هر يك از آواهايي كه گونه‌هاي محيطي خوانده شدند بسيار محدود است: m قبل از دولبي‌ها و تمامي جايگاه‌هاي ديگر، به جز قبل از لبي- دنداني‌ها؛  قبل از لبي- دنداني‌ها؛ n قبل از لثوي‌ها، قبل از واكه‌ها، و در جايگاه پاياني؛  قبل از نرم‌كامي‌ها؛ و N قبل از ملازي‌ها. معيار «پذيرفتگي آوايي»، نيز، بر اين ادعا صحّه مي‌گذارد، زيرا همگوني پس‌روي خيشومي انعطاف‌پذير لثوي و لبي در جايگاه قبل از هخوان‌هاي مختلف را داراي منطق آواشناختي مي‌داند. عكس اين حالت، يعني لثوي يا دولبي شدن همخوان‌هاي خيشومي زيرين فرضي لبي- دنداني، نرم‌كامي، و ملازي در محيط‌هاي ديگر را اساساً بي‌منطق معرفي مي‌نمايد. معيار «طبيعي بودن واج‌شناختي»، نيز، بر اين ادعا مهر تأييد مي‌زند، چرا كه نه تنها همگوني پس‌رو، تا بدين‌جا، يكي از فرايندهاي فراگير در لري انديمشك تشخيص داده شده، بلكه در بسياري از زبان‌ها و گويش‌هاي ايراني و غيرايراني، نظير وضعيت تصوير شده درخصوص خيشومي‌ها گزارش شده است( پرمون، 1375؛ نقش‌بندي، 1375؛ پرمون، 1380؛ و رستمي، 1383). بر اين اساس، تناوب‌هاي فوق بايستي، به ترتيب، به صورت زير بازنويسي و تكميل گردند: (19) (19) 23114001295400001689100129540000UR PR (20) UR 2578100177800000257810017780000025781001778000001333500177800000444500177800000 سپس از تعيين و توجيه بازنمايي‌هاي زيرين براي تناوب‌هاي فوق، حال نوبت به تدوين قاعده‌هاي غيرخطي مربوطه مي‌رسد: 4-3-7-1تبيين غيرخطي قاعده‌هاي غيرخطي مربوط به تناوب‌هاي بخش قبل را مي‌توان به صورت زير بازنويسي كرد: قاعده‌ي غيرخطي 13: همگوني m NLR 13: m-Assimilation (m-Ass) 39503352641600039757352819400026098520320000 3570605222250015113002222500[+str] [-contin] Sup Lar Sup Lar[+contin] 6705603810000156591029845003573145952500 Sft Plt OrPl OrPl 62230029845001155700984250015290804025900015290803556000015614659842500158051512255500357314513589000 [+lab] [+nas] [-lab den] [+lab den] خواننده در اين بازنمايي نقش تعيين‌كننده‌ي مختصهي پيشنهادي [labiodental] را مشاهده مي‌نمايد كه هم‌رديف با مختصه‌ي [labial]، در زيرگره Oral Place درآمده است. توجيه‌هاي اين نگارنده در اثبات حضور اين مختصه در پرمون (1380)، همچنين در بخش‌هاي قبل آمده‌اند. قاعده‌ي غيرخطي 14: همگوني n NLR 14: n-Assimilation (n-Ass) 37211020320000 3570605222250015113002222500[- contin] Sup Lar Sup Lar 152146012636500152146017335500156083047625006705603810000156591029845003573145952500 Sft Plt Or Pl Or Pl 158051523495006223002984500 Cor 15805151333500 [+nas] [+ant] قاعده‌ي اخير، با دارا بودن قابليت انتشار ويژگي‌هاي تحت گره‌ي Oral Place، هر آن‌چه باشد، به خيشومي لثوي ماقبل، صورت‌بندي‌اي دقيق و شفاف از اين فرايند پذيرفته‌ي آوايي را به دست مي‌دهد. 4-3-7-2اشتقاق‌هاي غيرخطي فرايندهايي كه با نام «همگوني همخوان خيشومي»، «فراگويي ناقص» و «لبي شدگي» عنوان گرديدند، به تمامي در بحث اشتقاق‌هاي غيرخطي حاضر، نيز، مطرح هستند. جهت اثبات اين ادعا، اشتقاق پاره گفتارهاي نمونه زير را به شيوه‌ي غيرخطي، نمايش مي‌دهيم: الف) mbor «انبر (دست)» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# nbor #/ 187261523114000242887523114000186690023114000Segmental Tier #  n  # [mbor] 18161009398000181800513716000 Assimilation Tier Or Pl Or Pl 2044700508000 187261523114000242887519685000186690023114000Segmental Tier #  m b o'r # [mbor] 18161009398000181800513716000 Stricture Tier [+rel] [+rel] 20447001841500 186690023114000253238023114000186690023114000Segmental Tier #  b or # [mbor] 18161009398000181800513716000 Rounding Tier [-round] [+round] همان طور كه مشاهده مي‌شود، مرحله‌ي اول و سوم اشتقاق بالا هيچ رابطه‌ي سلسله مراتبي‌اي با يكديگر ندارند و اگر اين دو مرحله را جابه‌جا نمائيم باز هم به بازنمايي آوايي پذيرفته شده دست خواهيم يافت. اما، رابطه‌ي مرحله‌ي اول و دوم اشتقاق با يكديگر از نوع زمينه‌چين مي‌باشد كه بصورت زير اين رابطه را نشانمي‌دهيم: n-Ass < IA.Part feeding interaction نارهيدگي آوايي نخست؛ در اين صورت بندي، با قطع ارتباط آن با مختصه‌ي [+release] زيرين مربوط به خودش و ايجاد پيوندي دوباره با همين مختصه در آواي بعدي نمايش داده شده است: تا، از اين طريق، تصريح شود كه رهش هر دو هم‌زمان روي مي‌دهد. ب) :«شنبه» 222250032639000231140032639000Segmental Tier /#  n b e #/ 187261523114000293370023114000186690023114000Segmental Tier #  n b # [mb] 18161009398000181800513716000 Assimilation Tier Or Pl Or Pl 2044700508000 187261523114000242887519685000186690023114000Segmental Tier #  m b  # [] 18161009398000181800513716000 Stricture Tier [+rel] [+rel] 195580038100020447001841500 Segmental TierTier #: # [:] ذكر اين نكته ضروري است كه بعد از دو فرايند «همگوني همخوان خيشومي» و «فراگويي ناقص»، فرايند حذف همخوان و كشش جبراني باقي است كه به بازنمايي آوايي [:] دست يابيم. از آن‌جا كه فرايند كشش جبراني در بخش بعدي خواهد آمد، از توضيح آن در اين قسمت خودداري مي‌شود. همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود در فرايند بالا، بايستي اول فرايند «همگوني همخوان خيشومي» رخ دهد و فرايند حذف همخوان و كشش جبراني واكه ماقبل (كه در اينجا، هنوز، به آن پرداخته نشده است) صورت گيرد پس بين اين دو فرايند يك رابطه بر هم‌كنشي از نوع زمينه چين برقرار است كه به صورت زير نمايش داده مي‌شود: n-Ass < CL (Compensatory Lengthening) ج )(:) «پارچ» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# t o(:)n g #/ 155702023114000195580023114000156972023114000Segmental Tier #t o (:) n g # [to (:)ng] 15208259398000152082513716000 Rounding Tier [-round] [+round] 2044700508000 304482523114000265938023114000265938023114000Segmental Tier #t o  (:) n g # [to(:)g] 2994660908050029946604000500 Assimilation Tier Or pl Or pl 26670001841500 257810023114000297688023114000257810023114000Segmental Tier #t o  (:)  g # [(:)] 25311101079500025361903683000 Stricture Tier [+rel] [+rel] همانگونه كه مشاهده مي‌شود فرايند همگوني خيشومي لثوي با همخوان بعد از خود از نظر جايگاه با فراگويي ناقص رابطه سلسله مراتبي از نوع زمينه‌چين دارند، در غير اين صورت، بازنمايي آوايي پذيرفته شده به دست نخواهد آمد، اين رابطه را به صورت زير نشان مي‌دهيم: n-Ass < IA.Part feeding interaction اما فرايندهاي مرحله‌ي دوم و سوم با فرايند مرحله‌ي اول يعني لبي شدگي همخوان آغازين هيچ رابطه‌ي برهم‌كنشي ندارند و اگر مرحله‌ي اول را با مرحله‌ي دوم و سوم جابه‌جا نمائيم، باز هم، بازنمايي آوايي پذيرفته دست خواهيم يافت. 4-3-8كشش جبراني مختصه‌هاي در تناوب:[long] ، [consonantal , low] و  فرايندي كه در اين بخش تشريح مي‌گردد، حذف همخوان‌هاي چاكنايي و كشش جبراني واكه‌ي ماقبل مي‌باشد. لري گونه‌ي انديمشك از اين جنبه مشابه گونه‌ي محاوره‌ي فارسي معيار رفتار مي‌نمايد. پيش از شروع بحث، ضروري مي‌نمايد مبحث (حذف و) كشش جبراني كمي براي خواننده گشوده شود. كامبوزيا (1385: 217)، به نقل از آنتوني آرلاتو (1981: 127) مي‌نويسد: «در كشش جبراني، يك واكه دو همخوان به دنبال دارد و هنگامي كه يكي از اين همخوان‌ها حذف مي‌شود، به جبران واج حذف شده، واكه‌ي قبلي آن كشيده مي‌شود. كشش جبراني، معمولاً، به صورت قاعده‌ي صوري روبه‌رو بيان مي‌شود: VCC V:C.» همان منبع به نقل از گلد اسميت (1990: 73) مي‌نويسد: «كشش جبراني فرايندي است كه طي آن واجي، اكثراً واكه، به جبران كوتاه شدگي يا حذف واج ديگر، كشش مي‌يابد.» پرمون (1375) و پرمون (1380) دو اثر هستند كه در آن‌ها، به تفصيل، به فرايندهاي مورد توجه در اين بخش (حذف همخوان‌هاي چاكنايي و كشش جبراني واكه)، به ترتيب، در دو گونه‌ي كرماني و فارسي محاوره‌ي معيار پرداخته شده است. وي، ضمن ارائه‌ي تبيين‌هايي زايشي و پسازايشي براي اين فرايندها در گونه‌هاي مزبور، به اين نكته، نيز، اشاره دارد كه بسياري از پژوهش‌گراني كه پيش از وي پيرامون گونه‌هاي زباني ايران مطالعه كرده‌اند، از جنبه‌ي مورد توجه در اين بحث، به خطا رفته‌اند. وي علت اين امر را تكيه‌ي صرف ايشان بر سنت واج‌شناسي ساختگرا و، از ميان شيوه‌هاي معمول در آن سنت، «آزمون جفت‌هاي كمينه» مي‌داند: آن‌جا كه با تكيه بر اين شيوه‌ي نسبتاً منسوخ در گونه‌هاي ايراني «واج‌هاي واكه‌اي كشيده»؟! تشخيص داده‌اند. وي گروهي چشمگير از اين واكه‌هاي كشيده را گونه‌هايي محيطي از، بازنمايي‌هاي زيرين غير كشيده‌اي مي‌داند كه تحت تأثير فرايند حذف همخوان و كشش جبراني در بازنمايي آوايي ظاهر شده‌اند: گونه‌هايي كه، به محض برهم خوردن شرايط محيطي القا كننده‌ي كشش، بلافاصله، به صورت غيركشيده‌ي زيرين ظاهر خواهند شد (پرمون، 1380). به هرحال، در ادامه‌ي اين بحث مشاهده خواهيم كرد كه گويش لري انديمشكي، از نظر اين مشخصه، رفتاري مشابه با گونه محاوره‌ي فارسي معيار دارد و اعضاي طبقه‌ي طبيعي همخوان‌هاي چاكنايي (يعني گونه‌هاي  و h)، تمايل دارند در جايگاه قبل از همخوان حذف شوند كه، در اين صورت، واكه‌ي ماقبل اين همخوان‌ها كشيده مي‌شود تا ديرش پاره‌گفتار، به همان صورت زيرين حفظ شده، خللي در امر ارتباط ايجاد نگردد. در آغاز اين بحث، طبق روال در پيش گرفته شده، پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-8 را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-8 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي مأمور:جمعه:معمولي:شهر:صبح:سعي:بعد:محمود:كهنه:رحمت:ظهر:نعمت:مهمان:بهتر:+ در پيكره‌ي فوق، در همان نگاه نخست، تناوب‌هاي زير خودنمايي مي‌كنند: (21) (22) تناوب 21، منطقاً، به يكي از دو فرايند عام «حذف» يا «درج» دلالت مي‌كند، با توجه به پاره گفتارهاي ارائه شده در پيكره‌ي هدايت شده‌ي 7-8، هر ذهني به سمت «حذف همخوان چاكنايي بين واكه و يك همخوان» سوق داده مي‌شود. طبق معيار «پذيرفتگي آوايي»، حذف همخوان چاكنايي و باقي ماندن اثر آن به صورت كشش واكه‌ي ماقبل، تلاشي است براي كاستن سنگيني و ثقل پاره گفتار در هنگام اداي آن و در نتيجه، رعايت اصل كم‌كوشي. در اثر اين فرايند، ساخت‌هاي هجايي CVCC به CV(:)C تبديل مي‌شوند. از جنبه‌ي معيار «بسامد وقوع» نيز مسئله حذف تأييد مي‌شود، زيرا بسامد وقوع همخوان‌هاي چاكنايي در جايگاه‌هاي ديگرها به نسبت متنوع‌تر است. فرايند حذف همخوان چاكنايي و كشش جبراني واكه ماقبل از جمله فرايندهاي بسيار رايج در نظام‌هاي آوايي مطالعه شده به حساب مي‌آيد. از ميان پژوهش‌هاي ايراني‌اي كه به اين پديده پرداخته‌اند، مي‌توان به پرمون (1375)، نقش‌بندي (1375)، رستمي (1383)، و پرمون (1380) اشاره كرد. اما، عكس اين فرايند، يعني درج همخوان چاكنايي و كوتاه‌شدگي واكه‌ي ماقبل بسيار غريب و نامأنوس مي‌نمايد. بنابراين از نظر جنبه‌ي «طبيعي بودن واج شناختي»، نيز، اين تصميم تأييد مي‌شود. براساس همه‌ي آن‌چه كه عنوان گرديد، منطقي است تناوب شماره‌ي (21) به صورت زير بازنويسي و تكميل گردد: (23) UR 1778000127000014224001270000 PR حال نوبت به تناوب (22) فوق مي‌رسد كه ادعا شد هم‌گام با فرايند حذف همخوان چاكنايي، و به عنوان تابعي از آن، جلوه‌گر مي‌شود. در اين تناوب، نيز، معيار «گرايشات جهاني» ممتنع است، زيرا در زمان‌هاي مختلف اين امكان برقرار است كه واكه‌هاي كوتاه يا كشيده مستقل از همتاهاي متضاد خود، از جنبه‌ي كشش، ايفاي نقش نمايند. از جنبه‌ي معيار «پذيرفتگي آوايي»، فرايند كشيده‌شدگي واكه، به جبران حذف همخوان چاكنايي بعد از خود، داراي منطق آواشناختي مي‌باشد. عكس اين فرايند، يعني كوتاه شدگي واكه، به هيچ روي، پذيرفته نيست. از نظر «طبيعي بون واج‌شناختي»، نيز، كشيده شدگي واكه تأييد مي‌شود، زيرا نمونه‌هاي بسياري از اين دو فرايند (حذف همخوان چاكنايي و كشش جبراني واكه ماقبل) در گونه‌هاي زباني ديگر گزارش شده‌اند. از آن جمله‌اند، پرمون (1375)، نقش‌بندي (1375)، پرمون (1380)، و رستمي (1383). با توجه به معيار «بسامد وقوع» مي‌توان با قاطعيت عنوان كرد كه بسامد وقوع واكه‌هاي كشيده نسبت به جفت‌هاي كوتاه آن‌ها، بسيار محدود است، به گونه‌اي كه مي‌توان واكه‌هاي غير كشيده را مربوط به بازنمايي زيرين دانست. نتيجه‌ي منطقي بحث‌هاي فوق، اين‌كه، در رابطه با كل مجموعه‌ي واكه‌هاي گويش لري‌انديمشكي مي‌توان تناوب كلي زيرا را پيشنهاد كرد: (24) UR 1955800254000014224001270000 PR شايان ذكر است كه در اين تناوب، مختصهي [+long] به كشش اضافي‌اي ارجاع مي‌دهد كه واكه‌هاي ذاتاً كوتاه، تحت عمل يك قاعده‌ي واجي (حذف همخوان بعدي) متحمل مي‌شوند. 4-3-8-1تبيين غيرخطي اكنون نوبت به بازنويسي قاعده‌هاي غيرخطي مربوط به تناوب‌هاي بخش قبل مي‌رسد. همان‌گونه كه پيش‌تر ذكر شد، مي‌دانيم كه در شيوه‌ي غيرخطي جزئمستقل، پديده‌هاي حذف و كشش با استفاده از امنكانات مورايي لايه‌ي زمان صورت‌بندي مي‌شوند. قاعده‌هايي كه در زير مي‌آيند، با همين شيوه نگاشته شده‌اند: قاعده غيرخطي 15: كشش جبراني NLR 15: Compensatory Lengthening (CL) µ µ µ 20783552908300020859752273300011245851270000329755512700002119630127000011245851270000 C 21336002222500 Sup Lar 21748751016000217487542545000 Or Pl Dors 21748751333500 [+low] در صورت‌بندي فوق، از آن‌جايي كه آواي بعد از همخوان چاكنايي، هر همخواني (شاغل غلت و روان) مي‌تواند باشد، از نماد كلي C در زير موراي مربوطه بهره گرفته‌ايم. قاعده‌ي غيرخطي 16: كشش واكه NLR 16: Vowel Lengthening (VL) (µ) µ µ µ112458541656000 364490012700002917190127000011245851270000 CV در اين صورت‌بندي، كشش اضافي واكه‌ي ذاتاً كشيده با ايجاد يك پيوند جديد با موراي شناور مجاور تصوير شده است. 4-3-8-2اشتقاق‌هاي غيرخطي حال، به منظور سنجش كارآيي قاعده‌ي اخير و جانمايي آن در حوزه‌ي نظام آوايي گونه لري انديمشك، اشتقاق‌هاي نمونه‌هاي زير را به شيوه‌ي غيرخطي انگاره‌ي جزئمستقل بازنويسي مي‌كنيم. «كهنه» ko:n الف) 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# kohne #/ 187261523114000293370023114000186690023114000Segmental Tier #k o h n  # [ko:n] 2882900361950028924259398000 Timing Tier µ µ 2044700508000 187261523114000293370023114000186690023114000Segmental Tier #k o: n  # [ko:n] 18161009398000181800513716000 Nasalization Tier [-nas] [+nas] «مهمان» me:mu ب ) 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# mehman #/ 187261523431500187261523114000293370023114000Segmental Tier # me h m u: # # me:mu'# 2882900482600028924259398000 Timing Tier µ µ 2044700508000 187261523114000293370023114000186690023114000Segmental Tier # me : m u: # [me:mu] 18161009398000181800513716000 Nasalization Tier [-nas] [+nas] در اين دو اشتقاق، به روشني، رابطه‌ي برهم‌كنشي از نوع زمينه‌چين بين مراحل آن برقرار است كه به صورت زير نمايش داده مي‌شود: CL < Nas feeding interaction ج ) te: «تهران» 240030032639000231140032639000Segmental Tier /# t e h r a n #/ 186690023431500187261523114000293370023114000Segmental Tier # t e h r u # #t e :ru'# 2877185793750028771852349500 Timing Tier µ µ 2044700508000 328930023114000173990027432000266763523114000391223523114000Segmental Tier # t e : r u # [te:] 32480251371600032416759398000 Stricture Tier [+contin] [-contin] [+contin] [+contin] رابطه‌ي سلسله‌مراتبي‌اي كه بين دو مرحله‌ي اشتقاق فوق مشاهده مي‌شود، رابطه‌ي برهم‌كنشي از نوع زمينه‌چين مي‌باشد و در حقيقت قادعده‌ي CL زمينه را براي flapping به وجود مي‌آورد. اين رابطه به صورت زير نمايش داده مي‌شود: CL < Flp feeding interaction رابطه‌ي برهم‌كنش ديگري نيز در فرايند بالا مشاهده مي‌شود؛ حذف خيشومي لثوي پاياني مانع از خيشومي شدگي واكه ماقبل گشته كه نشان‌دهنده‌ي رابطه‌ي برهم‌كنشي از نوع زمينه‌برچين مي‌باشد كه به صورت زير نشان داده مي‌شود: final n-Elision < Nas bleeding interaction 4-3-9 قلب مختصه‌هاي در تناوب:[consonantal, low] و C در ابتداي بحث، بايد اين نكته را متذكر شد كه فرايند قلب را در همخوان‌هاي [+low] يعني // و /h/ توضيح مي‌دهيم. در گفتار گويشوران لري انديمشك خوشه‌ي زير در سطح بازنمايي آوايي وجود ندارد: (25) با اين همه، اين نگارنده معتقد است كه حضور اين خوشه در سطح بازنمايي زيرين بسياري از صورت‌هاي گفتاري قابل اثبات است؛ و عدم تحقق آن به واسطه‌ي فعال شدن فرايند قبلي است كه خوشه‌ي مذكور را به صورت مقلوب زير درمي‌آورد: (26) در اين وضعيت، تركيب جديد به دست آمده همان محيط ويژه‌ي قاعده‌ي كشش جبراني است كه در بخش قبل به تفصيل شرح داده شد. بر اين اساس، نگارنده معتقد است كه، در مرحله‌ي بعد از فرايند قلب، فرايند كشش مطرح شده در بخش قبل با رابطه‌ي زمينه‌چيني، باعث حذف همخوان چاكنايي و كشش جبراني واكه‌ي ماقبل مي‌گردد. در نتيجه، حاصل آن مي‌شود كه بازنمايي آوايي واژه‌هاي «شَهر» و «شرح» (كه بين اين گويش و فارسي معيار مشترك‌اند) به صورت يكسان : متجلي شود. تبيين مبتني بر قلب فوق، پيش از اين، تنها، در پرمون (1375) و پرمون (1380) آمده است. ديگر پيشينيان، در اين رابطه، دست كم در ارجاع به فارسي (محاوره‌ي) معيار، به كاركرد فرايند قلب معتقد نيستند (از آن جمله است كامبوزيا، 1385). در آغاز بحث حاضر، پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-9 را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-9 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي جمع:مشهد:جمعه:مسعود:شرح/ شهر:صبح:نشئه:شمع:وضع:شعر: در تمام مثال‌هاي بالا اول فرايند قلب در مورد دو همخوان مجاور كه، معمولاً، نه هميشه در يك هجا واقع مي‌شوند (مثلاً در مشهد و مسعود ... دو همخوان مجاور هر كدام در يك هجاي جداگانه واقع شده آند). پس از آن، فرايند حذف همخوان و كشش واكه‌ي ما قبل از آن، كه در بخش پيش توضيح داده شد، رخ مي‌دهد. تناوب‌هاي قابل استخراج از پيكره‌ي اخير، كه در واقع، همان‌هايي هستند كه در بخش قبل معرفي شدند، به صورت زير مي‌باشند: (27) (28) تعيين بازنمايي زيرين براي دو تناوب فوق و تكميل آنها؛ مانند زير بخش قبل مي‌باشد؛ به همين دليل، در اين‌جا، جهت اجتناب از اطاله‌ي كلام، از ذكر مجدد آن‌ها خودداري كرده، خواننده را به مطالعه‌ي آن‌ها فرا مي‌خوانيم( ن ك 5-3-8). 4-3-9-1تبيين غيرخطي توجيه و تبيين فرايند قلب در چهارچوب خطي انگاره‌ي SPE ، با گشتار واجي توجيه مي‌شود. اين درحالي است كه زايشي‌گرايان، همواره، به رويكرد مبتني بر گشتار به عنوان يكي از كاستي‌هاي روش شناختي خود نگريسته، پيوسته كوشيده‌اند به راه‌حل‌هاي جايگزين برسند. گشتار در حال حاضر همواره با ذهنيتي حاكي از ايجاد راه گريزي عملياتي و زودگذر همراه است: پديده‌اي كه بسيار به تفكر انتزاعي متكي است و نمي‌تواند، به خوبي، انعكاس‌دهنده‌ي واقعيتي باشد كه در ذهن اهل زبان در جريان است: انگاره‌ي غيرخطي جزئمستقل، نيز، غير از توجيه گشتاري، كه از SPE به ارث برده، راه ديگري براي توصيف قلب در اختيار ندارد و توجيه اين فرايند به شيوه‌اي غير از رويكرد گشتاري از عهده‌ي انگاره‌ي جزئمستقل، نيز، خارج است. (در رابطه با قلب، و تنها همين فرايند، كاستي مزبور گريبان‌گير هر دو نظريه خطي SPE و غير خطي جزئمستقل مي‌باشد). گشتار غيرخطي فرايند قلب به صورت زير نمايش داده مي‌شود: قاعده‌ي غيرخطي 17: قلب NLR17: Metathesis (Met) µ µµ 329755512700002119630127000011245851270000SD C 33369252222500 Sup Lar 33782001016000337820042545000 Or Pl Dors 33782001333500 [+low] SI 1 2 3 SC 1 3 2 4-3-9-2اشتقاق‌هاي غيرخطي براي روشن شدن مطلب، به اشتقاق‌هاي نمونه‌هاي زير توجه نماييد: الف) : «جمعه» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# dome #/ 232410023114000293370023114000186690023114000Segmental Tier # d o m  # # dom # Timing Tier µ µ µ 2294890508000 186563023558500232410023114000293370023114000186690023114000Segmental Tier # d o m  # # dom # 2283460901700022815554699000 Timing Tier µ µ µ 2283460635000 184150025019000233172020383500179514520574000175450542481500175260038163500Rounding Tier [-rnd] [+rnd] 233426022987000272034023114000232156023114000Segmental Tier # d o: m  # [:] 22713951289050022694908572500 Nasalization Tier [-nas] [+nas] مراحل اشتقاق فوق، به خوبي نشان مي‌دهند كه علاوه بر برهم‌كنش‌هاي معرفي شده در بخش قبل درخصوص قاعده‌هاي «كشش جبراني»، «خيشومي شدگي»، «لبي شدگي» و «زنشي شدگي»، بر هم كنش زير، نيز، كه همتاي برهم‌كنش قاعده فوق مي‌باشد، در نظام آوايي لري انديمشك جاري است: Met < CL feeding interaction رابطه سلسله مراتبي‌اي از نوع زمينه‌چين بين دو قاعده فوق وجود دارد. بين دو قاعده CL و Nas نيز رابطه‌اي از نوع زمينه چين برقرار است كه به صورت زير نمايش داده مي‌شود: CL < Nas feeding interaction 4-3-10حذف انفجاري دنداني- لثوي بي واك مختصه‌هاي در تناوب: [-contin , -nas , +ant , +cor , +asp , -voiced] و  بررسي دقيق پيكره‌هاي پايه‌ي پژوهش اخير نشان داد كه متكلمان به لري انديمشك تمايل دارند th پاياني پس از همخوان تيز لثوي بيواك s را حذف كنند، حتي اگر تكواژ ديگري نيز به اين واژه‌ها اضافه شود باز هم اين همخوان حذف مي‌شود. در اين بخش خواهيم كوشيد اين رفتار را در ارتباط با لري انديمشك توصيف نماييم. نخست، مطابق روال مقرر شده، پيكره‌اي حاوي پاره‌گفتارهايي روشن‌گر را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-10 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي دوستدوستم+پوستپوستش+ماستبافتدرستشناختراستپختكاشتسوختبيستمفتدستش+ شكستلختنميتوانست++ فعلاً حذف  پاياني ما با توجه به شواهد و قراين به حذف  پاياني كه قبل از آن فقط s وجود دارد محدود مي‌شود. پيكره‌ي فوق حاكي از تناوب زير است: (29) حال بايستي تعيين نمود كه تناوب مزبور از بين دو توجيه مبتني بر «حذف» و «درج» كه كدام يك را به عنوان بازنمايي زيرين برمي‌گزيند. تناوب فوق، همان‌گونه كه از عنوان اين بخش و توضيحات آن برمي‌آيد، حاكي از حذف th است، و نه درج آن. در تأييد اين ادعا مي‌توان به مواد زير استناد كرد: معيار" گرايشات جهاني" در اين رابطه ممتنع است، زيرا يكي از دو سوي تناوب را يك چهارچوب مختصهاي صفر تشكيل داده است، و اين به معناي بياعتبار شدن معيار سنجش حضور مستقل يك چهارچوب مختصهاي در زباني خاص است. معيار "بسامد وقوع"، در تناوب فوق، توزيع th را بيار متنوعتر از  (يعني عدم آن) تشخيص داده، آن را به بازنمايي زيرين تحويل ميدهد. معيار پذيرفتگي آوايي نيز حذف th در جايگاه پس از سايشي لثوي بيواك و قبل از سكوت را منطقي اعلام مينمايد. معيار طبيعي بودن واجشناختي، نيز، اين تصميم را تأييد ميكند، زيرا نظير چنين فرايندي در جمع گويشهاي ايراني مشاهده شده است( رستمي، 1383 ). به اعتبار آن‌چه عنوان شد، بايستي تناوب (29) را به صورت تناوب زير تكميل كرد: (30) 24892001562100002133600156210000 4-3-10-1 تبيين غيرخطي قاعده‌ي غيرخطي زير به صورت شفاف و روشن فرايند مورد بررسي را توصيف ميكند: قاعده‌ي غيرخطي 18: حذف th پاياني NLR 18: Final th – Elision (F.th-E) µ µ # 3596640431800014782804318000 2501903302000026098533020000 285051534925003570605222250015113002222500[+str] [+contin] Lar Lar Sup Lar 35845752286000277177527305006705603810000156591029845003573145952500 Sft lar Glot Glot or pl Sft Plt 444436546355002767330463550035820352984500158051546355006223002984500 Or Pl cor 3582035247650062230022225002660652032000 [-sl vf] [-sl vf] [+ant] [-nas] [+anterel] [+coronal] در صورت‌بندي فوق، حذف th پاياني از طريق قطع پيوند درخت مربوطه با موراي آن و تبديل شدن موراي مزبور به يك موراي شناور نشان داده شده است. 4-3-10-2اشتقاق‌هاي غيرخطي در اين زيربخش اشتقاق‌هاي نمونه‌ي زير را به شيوه‌ي جزئمستقل نمايش مي‌دهيم تا، از اين طريق، كارآيي قاعده فوق اثبات گردد. الف) fqt «فقط» 222250032639000231140032639000Segmental Tier /# f  q  t #/ 216662023114000293370023114000Segmental Tier # f  q  t # [fqt] Timing Tier µ µ در اين اشتقاق موراي مربوط به جزء آوايي قبل از t پاياني به يك واكه وصل است؛ بنابراين، توصيف ساختي قاعده‌ي غيرخطي 18 فراهم نشده و انفجاري مزبور حذف نمي‌گردد. ب ) d «دوست» 222250032639000231140032639000Segmental Tier /# d u s t #/ 295846523114000216662023114000Segmental Tier # d u' s t # [d] = Timing Tier µ µ در اشتقاق اخير، موراي مربوط به  پاياني، پيش از خود، موراي مربوط به يك سايشي پيش‌زباني بي واك را ديده است؛ بنابراين، قاعده‌ي 18 توصيف ساختي خود را مهيا ديده، انفجاري لثوي بي واك پاياني را حذف نموده است. 4-3-11واكه كاهي مختصه‌هاي در تناوب: [high] ، [low]، [back]، [front]، [tense]، [long] واكه‌‌ي كاهش يافته به واكه‌اي گفته مي‌شود كه در برخي از مختصه‌هاي كيفي و در برخي موارد، علاوه بر مختصه‌هاي كيفي) كمي خود دچار خنثي‌شدگي و يا تغيير علامت گردد، به طوري كه واكه‌ي حاصله، نرم‌تر، كوتاه‌تر، مركزي‌تر، يا به صورت تركيبي از اين صفات متجلي شود. در گويش لري انديمشك، سه واكه‌ي كوتاه، /e/ ، //، و /o/ به گونه‌اي فراگير، در قالب واكه‌ي كاهش يافته مركزي  ظهور مي‌يابند. تحت تأثير اين فرايند، واكه‌هاي مورد اشاره، چه در محيط CV و يا CVC قرار گيرند، به صورت يك واكه‌ي ربوده‌ي مركزي نمود پيدا مي‌كنند. فرايند مركزي شدگي، فرايندي بسيار فراگير مي‌باشد. از ديگر گونه‌هاي ايراني‌‌اي كه كاهش درجه‌ي واكه در آن‌ها نقشي تعيين‌كننده را ايفا مي‌نمايد، گونه‌ي كرماني است كه در آن كاهش درجه‌ي واكه، در دو مرحله، سه واكه‌ي كوتاه /e/ ، //، و /o/ را در بر مي‌گيرد. (ابتدا اين واكه‌ها، در هجاي باز، مركزي مي‌شوند و، در مرحله‌ي بعد، اين واكه‌هاي مركزي شده تمايل به حذف كامل دارند( پرمون، 1385) تفاوت لري انديمشكي با گونه‌ي كرماني در اين است كه فرايند واكه‌كاهي در گويش‌لري محدود به هجاهاي باز نمي‌شود و در هجاهاي بسته نيز اين فرايند به چشم مي‌خورد. به هرحال، پيكره‌ي 4-11 زير نمونه‌هايي از واكه‌هاي كاهش يافته (مركزي شده)ي لري انديمشكي را در خود دارد. در اين بخش، اين پيكره داده‌هاي آن مبناي عنوان گرديدن تبيين غيرخطي براي فرايند كاهش درجه‌ي واكه‌اي فوق‌الذكر قرار خواهد گرفت. پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-11 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي سيرم +شناقبلهمريضزمينقشنگيواشكرديوسفميكند+گمانخلاصگرفتتفنگ براساس پيكره‌ي هدايت شده‌ي فوق، تناوب زير مشخص است: (31) سمت چپ تناوب فوق، واكه‌هاي e و  و o را در بر مي‌گيرد، سمت راست تناوب نيز به واكه‌ي مركزي  اشاره دارد. مطابق روند استانده‌ي به كار گرفته شده در قسمت‌هاي پيشين، از اصول، معيارها و شواهد روش شناختي مورد استفاده در انگاره‌هاي زايشي و پسازايشي، براي تعيين بازنمايي زيرين ياري مي‌گيريم: معيار «گرايشات جهاني»، با قاطعيت، واكه‌هاي ، e ، و o را به عنوان بازنمايي زيرين برمي‌گزيند؛ چرا كه، در هيچ زباني (دست كم، هيچ زبان ايراني‌‌اي) مشاهده نشده كه واكه‌ي خنثي مركزي  ، در سطح بازنمايي زيرين، به عنوان يك جزئمستقل اين اين سطح، مطرح باشد. در زبان‌هاي ايراني، اين واكه همواره گونه‌اي محيطي از واكه‌هاي ديگر بوده است (درخصوص زبان‌هاي غيرايراني،رك لده فوگِد، 1982، بحث «كاهش كيفيت واكه در زبان انگليسي»). براساس معيار «پذيرفتگي آوايي» فرايند مركزي شدگي واكه‌هاي غير افراشته كاملاً پذيرفته است: واكه‌ها، به ويژه، واكه‌هاي غيركشيده، تمايل دارند در جايگاه‌هايي كه امر ارتباط مختل نمي‌گردد، به واكه‌ي مركزي تبديل شوند، زيرا واكه‌ي مركزي در شرايط استراحت كامل مجراي توليد گفتار و نبود تنش ماهيچه‌اي توليد مي‌گردد. برعكس فرايند (فرضي) «پيشين شدگي»، «پسين شدگي» و يا «پيشين شدگي» و «افتاده شدگي»، فرايندهايي هستند كه به هيچ روي پذيرفتگي ندارند، زيرا، دست كم، ناقض اصل كم كوشي مي‌باشند. معيار «طبيعي بودن واج شناختي»، نيز، ادعاي تحويل واكه‌هاي كوتاه به سطح بازنمايي زيرين را با قاطعيت تأييد مي‌نمايد. دليل آن است كه مركزي شدگي (كه جلوه‌اي از فرايند عام كاهش درجه‌ي واكه جهت تحقق اصل كم‌كوشي است) فرايندي است كه، به وفور، در گونه‌هاي زباني ايراني و غيرايراني مشاهده مي‌گردد. اين درحالي است كه فرايند مفروض معكوس، يعني «پيشين و يا پسين شدگي واكه‌ي مركزي» تا به حال، در هيچ زباني گزارش نشده است. براساس تمامي استدلال‌هاي فوق، منطقي است كه تناوب ( 31 ) بالا به صورت زير تكميل گردد: (32) 24892002120900002044700212090000 UR PR 4-3-11-1تبيين غيرخطي تبيين غيرخطي فرايند فوق، به صورت زير نمايش داده مي‌شود: NLR 19: Vowel Reduction (VR) µ µ 3596640431800014782804318000 3570605222250015113002222500 Sup Lar Sup Lar 156591029845003573145952500 Sft lar Or Pl Glot or pl 156591057150035820352984500 Or PlDors Dors 354139515875000353949011112500206502020485100035909255715001565910196850035820352476500 [-low] [-central] [+central] در صورت‌بندي فوق، فرايند كاهش درجه‌ي واكه، با قطع پيوند درخت واكه‌اي با مختصهي زيرين [-central] و ايجاد پيوندي جديد با مختصه‌ي شناور [+central] نشان داده شده است. 4-3-11-2اشتقاق‌هاي غيرخطي در اين قسمت مي‌كوشيم اشتقاق نمونه‌هاي زير را به شيوه‌ي انگاره‌ي غيرخطي جزئمستقل نمايش دهيم: الف)  «كرد» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /#  #/ 191262023114000196342023114000Segmental Tier # # [] 19126201371600019126209398000 Harmony Tier [+fr] [-fr] ب ) : +«بهتر» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /#  #/ 173736023114000204470023114000173736023114000Segmental Tier # # [:] 2000250946150020015203111500 Timing Tier µµ 191325524828500 234950023114000234950023114000 Segmental Tier #: # [:] Harmony Tier [+fr] [-fr] همان‌گونه كه مشاهده مي‌شود در مرحله‌ي اول حذف همخوان چاكنايي و كشش جبراني واكه‌ي ماقبل را داريم و در مرحله‌ي بعد قاعده‌ي كاهش درجه‌ي واكه عمل نموده است. اين دو قاعده هيچ رابطه‌ي برهم‌كنشي با يكديگر ندارند، به‌طوري كه، اگر اين دو قاعده با يكديگر جابجا شوند باز هم به بازنمايي آوايي پذيرفته دست خواهيم يافت. پ )  «تفنگ» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# t o f  #/ 196342023114000195072023114000Segmental Tier #t o f  # [] 19126201371600019126209398000 Harmony Tier [+back] [-back] همان‌طور كه در اشتقاق فوق مشاهده مي‌شد فرايند واكه‌كاهي از رخ دادن فرايند لبي شدگي همخوان آغازين th جلوگيري مي‌كند، بنابراين، مي‌توان عنوان نمود كه قاعده‌ي واكه‌كاهي و قادعده لبي‌شدگي همخوان آغازين در اين قسمت رابطه‌اي از نوع زمينه برچين با يكديگر دارند كه آن را مي‌توان به صورت زير نمايش داد: VR < Rnd bleeding interaction نكته‌ي آخر اين‌كه در اين‌جا، مطابق روال معمول در شيوه‌ي بازنمايي جزئمستقل، قاعده‌ي مربوط به فرايند كاهش درجه‌ي واكه را با لايه‌اي واحد به نام Harmony Tier نمايش داده‌ايم: اصولاً، در اين شيوه كوشيده مي‌شود كه قاعده‌هاي مربوط به تغييرات درجه‌ي واكه در لايهي مزبور به نمايش درآيند. 4-3-12حذف خيشومي لثوي پاياني به نظر مي‌رسد در گويش لري شهر انديمشك، گويش وران تمايل به حذف n پاياني در جايگاه بعد از واكه را دارند. براي روشن شدن مطلب پيكره‌ي 4-12 زير را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-12 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي زنانآسمانمردانچنانمردمانچنينقندانكاروانگلدانزمين با بررسي پيكره‌ي هدايت شده‌ي فوق، به نظر مي‌رسد گوشِوران لري انديمشك تمايل به حذف n خيشومي لثوي پاياني در جايگاه بعد از واكه‌هاي افراشته‌ي سخت را دارند. اين فرايند را مي‌توان به صورت زير نمايش داد: (33) مطابق آموزه‌هاي زايشي و پسازايشي، در اين مرحله بايستي تعيين نمود كه تناوب مزبور از بين دو توجيه فوق مبتني بر «حذف» و «درج» كدام يك را به عنوان بازنمايي زيرين برمي‌گزيند. تناوب بالا، همان‌گونه كه از عنوان اين بخش و توضيحات آن برمي‌آيد، حاكي از حذف n است، و نه درج آن. در تأييد اين ادعا مي‌توان به موارد زير استناد كرد: الف) معيار «گرايشات جهاني» در اين رابطه ممتنع است، زيرا يكي از دو سوي تناوب را يك چهارچوب مختصه‌اي صفر تشكيل داده است، و اين به معناي بي‌اعتبار شدن معيار سنجش حضور مستقل يك چهارچوب مختصه‌اي در زباني خاص است. ب ) معيار «بسامد وقوع»، در تناوب فوق، توزيع n را بسيار متنوع‌تر از (يعني عدم آن) تشخيص داده، آن را به بازنمايي زيرين تحويل مي‌دهد. از جنبه‌ي «طبيعي بودن واج‌شناختي» نيز، بر اين تصميم صحه گذاشته ميشود، زيرا نمونه‌اي از اين فرايند در زبان‌هاي ديگر گزارش شده اند: از آن جمله‌اند، در فرانسه در صفت‌هايي كه اسامي مذكر را توصيف مي‌كنند واكه‌ي قبل از خيشومي لثوي پاياني، خيشومي شده مي‌شود و سپس خيشومي لثوي پاياني حذف مي‌گردد (فالك، 1978 : 137). اين فرايند در برخي ديگر از گويش‌هاي ايراني مانند كرماني نيز گزارش شده است (پرمون، 1375). تفاوت گويش لري و كرماني، در اين فرايند، اين است كه در كرماني اول خيشومي شدگي واكه‌ي ماقبل همخوان رخ مي‌دهد و سپس همخوان خيشومي لثوي پاياني حذف مي‌گردد، اما در گونه‌ي لري حذف همخوان خيشومي لثوي در ابتدا امكان رخداد فرايند خيشومي‌شدگي واكه را از بين مي‌برد. به اعتبار آن‌چه عنوان شد، بايستي تناوب (33) را به صورت تناوب زير تكميل نمود: (32) UR 2489200254000020447002540000 PR 4-3-12-1تبيين غيرخطي تبيين غيرخطي تناوب مذكور به صورت زير است: قاعده‌ي غيرخطي 21: حذف n پاياني NLR 20: Final n-Elision (F. n-E) µ µ # 3596640431800014782804318000 3570605222250015113002222500 Sup Lar Sup Lar 35750501587500156591029845003573145952500 Sft r Or Pl Glot Dr pl Sft Plt 43910252984500156591057150035820352984500 Or PlDors cor 1565910196850035820352476500 [+ high] [+ant] [+nas] در صورت‌بندي فوق، حذف n پاياني از طريق قطع پيوند درخت مربوطه با موراي آن و تبديل شدن موراي مزبور به يك موراي شناور نشان داده شده است. 4-3-12-2اشتقاق‌هاي غيرخطي در اين قسمت اشتقاق‌هاي نمونه‌هاي زير را به شيوه‌ي جزئمستقل نشان مي‌دهيم، تا از اين طريق، كارآيي قاعده‌ي غيرخطي مذكور اثبات گردد: الف) asemu «آسمان» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# aseman #/ 232410023114000293370023114000Segmental Tier # a s e  n # [asemu] = Timing Tier µ µ «زمين» zm i ب ) 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# z  m i n #/ 257810024447500213360023114000Segmental Tier # z  m i n # [zm i] = Timing Tier er µ µ در مثال‌هاي فوق حذف خيشومي لثوي پاياني مانع از خيشومي شدگي واكه‌ي ماقبل مي‌شود. پس مي‌توان نتيجه گرفت كه رابطه‌ي برهم‌كنش بين دو قاعده nasalization و final n-Elision از نوع زمينه برچين است كه به صورت زير نمايش داده مي‌شود: final n-Elision < Nasalization bleeding interaction 4-3-13حذف انفجاري دنداني- لثوي واك‌دار مختصه‌هاي در تناوب، +voiced] ، +cor ، +ant ، -nas ، -contin و بررسي دقيق پيكره‌هاي پايه‌ي پژوهش نشان داده كه متكلمان به گويش لري انديمشك تمايل به حذف همخوان dدارند، هنگامي كه اين همخوان پس از يك خيشومي لثوي قرار گرفته باشد (چه در پايان و يا در وسط كلمه). نخست پيكره‌ي هدايت شده زير را از نظر مي‌گذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-13 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي گند/ بدگندمبندببندميخندي+خواند/ خنديد+خندهماندبنده پيكره‌ي فوق حاكي از تناوب زير است: (33) حال بايستي تعيين نمود كه تناوب مزبور از بين دو مبتني بر «حذف» و «درج» كدام يك را به عنوان بازنمايي زيرين برمي‌گزيند. تناوب فوق، همان‌گونه كه از عنوان اين بخش و توضيحات آن برمي‌آيد، حاكي از حذف d است، و نه درج آن. در تأييد اين ادعا مي‌توان به موارد زير استناد كرد: معيار «بسامد وقوع»، در تناوب فوق، توزيع d را بسيار متنوع‌تر از (يعني عدم آن) تشخيص داده، در نتيجه آن را به بازنمايي زيرين تحويل مي‌دهد. «پذيرفتگي آوايي»، نيز، حذف d را در جايگاه بعد از خيشومي لثوي و قبل از سكوت، و يا قبل از يك واكه، منطقي اعلام مي‌نمايد. اما تبيين فرضي رقيب را كه مبتني بر درج اين همخوان در جايگاه تصوير شده، خلاف اصل اقتصاد و باعث ثقيل شدن پاره گفتار تشخيص مي‌دهد. معيار «گرايشات جهاني» در اين رابطه ممتنع است، زيرا يكي از دو سوي تناوب را يك چهارچوب مختصه‌اي صفر تشكيل داده است. به نظر مي‌رسد كه در گويش لري، احتمالاً تحت تأثير يك فرايند تاريخي d دوم به n تبديل شده و بعد به كلي حذف شده است. در گويش كردي نيز چنين فرايندي به چشم مي‌خورد كه d در جايگاه بعد از n به n تبديل شده، اما به صورت مشدد باقي مي‌ماند (رك نقش‌بندي، 1375). با توجه به آن‌چه عنوان شد، بايستي تناوب (33) را به صورت زير تكميل كرد: (34) UR 2489200254000020447002540000 PR 4-3-13-1 تبيين غيرخطي قاعده‌ي غيرخطي زير به صورت شفاف و روشن فرايند مورد بررسي را توصيف مي‌كند: قاعده‌ي غير خطي 21: حذف d NLR 21: d-Elision (d-E) µ µ 3552825227330003560445171450003596640431800014782804318000 268986069596000357822569977000357314570358000 Lar Sup Larsft 2611755952500262064545656500440372519685003573145952500 Glot Or pl 35820352476500 [+sl vf] [+ant] [-nas] در صورت‌بندي فوق، از حذف d از طريق قطع پيوند درخت مربوط با موراي آن و تبديل شدن موراي مزبور به يك موراي شناور نشان داده شده است. 4-3-13-2 اشتقاق‌هاي غيرخطي در اين زيربخش اشتقاق‌هاي نمونه‌ي زير را به شيوه‌ي جزئمستقل نمايش مي‌دهيم تا، از اين طريق، كارآيي قاعده فوق اثبات گردد. الف) /// «بند» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /# b  n d #/ 247967523114000222885023114000Segmental Tier # b  n d # [bn] 2417445546100024288759779000 Timing Tier µ µ 22269455715002311400508000 224790019304000266700023114000Segmental Tier # b  n # 266700021209000224790017399000 Lar Lar 226187042291000232664020701000271272020828000226377546609000231394020828000 Glt Glt V Voicing Tier VSegme [+sl Vf] [-sl vf] [bn] در اين قسمت قاعده‌ي final devoicing خيشومي لثوي و قاعده‌ي حذف d رابطه‌ي برهم‌كنشي از نوع زمينه‌چين دارند، زيرا، حذف d و عملكرد قاعده‌ي اول زمينه را براي اعمال قاعده دوم فراهم مي‌كند. اين رابطه را به‌صورت زير نشان مي‌دهيم: d - Elision < FD feeding interaction ب ) n «خنده» 204470032639000195580032639000Segmental Tier /#  n d e #/ 247967523114000222885023114000Segmental Tier #  n d  # [n] 2428875977900024269705461000 Timing Tier µ µ 4-3-14 تغيير كيفيت تاريخي واكه مختصههاي در تناوب ، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با توجه به پيكرهي هدايت شدهي 4-14 زير ميتوان چنين نتيجه گرفت كه در واژگان زير، هر جا كه در فارسي معيار از واكهي // استفاده شده است، در گويش لري انديمشكي به جاي واكهي //، از واكهي / / استفاده ميشود. مطابق روال مقرر شده، ابتدا، پيكرهي هدايت شدهي 4-14 را از نظر ميگذرانيم: پيكره‌ي هدايت شده‌ي 4-14 معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي معادل فارسي آوا نوشتهي تفصيلي بودروي/ صورتزودلول( كردن)موكوچهلولهپولخونبلوط با استناد به كتاب" راهنماي زبانهاي ايراني" روديگر اشميت (1386) واكهي پيشين افراشتهي گرد∕∕ در زبانهاي ايراني نوي غربي به طرز چشمگيري يافت ميشود( از جملهي اين زبانها ميتوان به كردي، تاتي، تالشي، و گويشهاي مركزي ايران اشاره نمود)، اما در گونهي لري كه جزو زبانهاي ايراني جنوب غربي است، ظاهرا، اين واكه ويژگي گردي خود را از دست داده و به شكل گسترده درآمده است. اين فرايند ميتواند به اين دليل باشد كه واكههاي پيشين گرد واكههاي ثانويه به حساب ميآيند و زبانها تمايل دارند كه اين واكهها را به واكههاي اوليه تبديل نمايند، بنابراين مختصههاي اين واكه به پيشين گسترده تغيير يافته است. 4-3-14-1 تبيين غيرخطي در چهارچوب انگاره‌ي غيرخطي جزءمستقل مي‌توان قاعده‌ي زير را براي فرايند تاريخي مطرح شده در اين زيربخش ارائه كرد: NLR22 : Historical Vowel Quality Change (HVQC) µ 9588504762500332105450850016002004318000 163322052133500[+round] [-back] Sup Lar 1649730508000 Or Pl 1649730635000 Lab 1649730187960001692275400050016497301435100016922752032000 [+round] [- round] در صورت‌بندي فوق، واكه‌ي /y/ در اثر تحولات تاريخي با مختصه‌ي [+round] خود قطع ارتباط نموده و با مختصهي شناور [-round] پيوند جديدي برقرار كرده است. اين تحول، تلاشي است براي كاستن سنگيني پاره‌گفتار در هنگام اداي آن و در نتيجه رعايت اصل اقتصاد و كم‌كوشي زيرا كه روند تحولات تاريخي به سمت ساده‌سازي مي‌باشد. بايد به اين نكته توجه نمود كه بررسي تحولات تاريخي گويش لري انديمشك در حيطه‌ي اين پژوهش نبوده و مستلزم مطالعات تاريخي مي‌باشد كه خود پژوهش ديگري را مي‌طلبد و اين نكته فقط به منظور نشان دادن قسمتي از تغييرات واكه‌اي در اين زير بخش ارائه شده است. 4-3-15سخن آخر همان‌گونه كه پيش از اين عنوان شد، چهارده بخش قبل و قاعده‌هايي كه در آن‌ها عنوان شدند، با هدف ارائه‌ي توصيفي قابل قبول و، در عين حال، نوين از نظام آوايي گويش لري انديمشك تدوين شده‌اند. نكته‌ي شايان ذكر در اين رابطه اين كه هدف اين نبوده كه توصيف مزبور جامع و مانع نيز باشد. در صورتي كه چشمانداز نظري و/ يا توصيفي كار گسترش مي‌يافت، چه بسا كه شماري چشمگير از فرايندهاي ديگر، نيز، رخ مي‌نمودند. اما، چنين بسطي نيازمند تحقيقي ديگر، در اندازه‌هاي كاري حجيم است. اين نگارنده اميدوار است كه پژوهش وي نقطه‌ي آغازي مناسب براي انجام پژوهش‌هاي ديگر در زمينه‌ي نظام آوايي و زباني گويش لري انديمشك باشد. كتاب نامه‌ي فارسي احمدي نرگسه، رحيم، ساخت واژگاني گويش لري شهر خرم آباد و بخش چگني، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته زبان شناسي همگاني، دانشگاه علامه طباطبايي، 1375. ارانسكي ، يوسيف، م، زبان‌هاي ايراني، ترجمه‌ي علي اشرف صادقي ، تهران، انتشارات سخن، 1378. اشميت، روديگر، راهنماي زبانهاي ايراني، ترجمه‌ي فارسي زير نظر حسن رضائي باغ بيدي، تهران، ققنوس، 1386. امان اللهي بهاروند، سكندر، قوم لر: پژوهشي در باره‌ي پيوستگي قومي و پراكندگي جغرافيايي لرها در ايران، تهران، آگاه، 1370. ايزد پناه، حميد، آثار باستاني و تاريخي لرستان، تهران، انتشارات انجمن آثار و مفاخرفرهنگي، ج1، 1376. ايزد پناه، حميد، فرهنگ لري، تهران، انتشارات اساطير، 1381. ايزد پناه، حميد، لرستان در گذرگاه زمان و تاريخ، تهران، انتشارات اساطير، 1384. بخشيان فر، قاسم، توصيف گويش لري ممسني، پايان نامه كارشناسي ارشد رشتة زبان شناسي همگاني، ارائه شده به گروه زبان شناسي دانشكده‌ي ادبيات و زبان‌هاي خارجي دانشگاه اصفهان، 1375. پرمون، يدالله، برهم كنش سه فرايند واجي در نظام آوايي فارسي رايج در شهر كرمان: رويكردي خطي و غير خطي، در نامه‌ي پژوهشگاه ميراث فرهنگي ، س ا، ش ا، ص ص 47-64 ، تهران : سازمان ميراث فرهنگي كشور. پرمون، يدالله، نظام آوايي فارسي محاوره معيار امروز: رويكردي زايشي، وزني (عروضي) و واژگاني، رساله دكتري رشته زبان شناسي همگاني، ارائه شده به گروه زبان شناسي دانشكده علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس، 1380. پرمون، يدالله، نظام آوايي گونه كرماني از ديدگاه واج شناسي زايشي و واج شناسي جزء مستقل، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته زبان شناسي همگاني، ارائه شده به گروه زبان شناسي دانشكده ادبيات فارسي و زبان‌هاي خارجي دانشگاه علامه طباطبايي ، 1375. ثمره، يدالله، آواشناسي زبان فارسي : آواها و ساختمان آوايي هجا، تهران، مركز نشر دانشگاهي ، 1378. حقشناس، علي محمد، آواشناسي (فونتيك)، تهران، آگاه، 1382. خودگو، سعادت، لرستان در گذر زمان، نشريه‌ي لرستان شناسي شقايق، س‌ ا، ش 4و 3، 1376. راولينسون، سرهنري، سفرنامه راولينسون (گذر از زهاب به خوزستان)، ،ترجمه‌ي سكندر امان اللهي بهاروند، تهران، انتشارات آگاه، 1362. رستمي نميني، سلماز، نظام آوايي گيلكي اوشيان (گونه‌ي آبادي لپاسر):رويكردي زايشي و پسازايشي، پاياننامه كارشناسي ارشد رشته زبان شناسي همگاني، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي، 1383. سازمان برنامه و بودجه (مركز آمار)، فرهنگ آبادي‌هاي كشور (جلد شانزدهم)، استان خوزستان ، 1375. سوهاني، بهاره، نظام آوايي بلوچي سراوان (گونه‌ي آبادي بخشان): رويكردي خطي و غير خطي، پايان‌نامه‌‌ي كارشناسي ارشد رشته‌ي زبان شناسي همگاني، 1383. كرد زعفرانلو كامبوزيا، عاليه، واجشناسي: رويكردهاي قاعده بنياد، تهران، سمت، 1385. گرامي، شهرام، توصيف ساختماني گروه فعلي و گروه اسمي در گويش لري يويراحمدي (لهجه‌ي باشتي)، پاياننامهي كارشناسي ارشد رشته‌ي زبان شناسي همگاني، 1371. محمدي، شعله، توصيف و تحليل نظام آوايي زبان كردي (گويش سنندجي) براساس واج شناسي زايشي و واج شناسي جزء مستقل، پاياننامهي كارشناسي ارشد رشته‌ي زبان شناسي همگاني، دانشگاه علامه طباطبايي، 1382. مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايي، تهران، اميركبير، 1363، مهاجرين كرماني، مژگان، بررسي نظام آوايي گويش سيوندي براساس نظريه واج شناسي زايشي، پاياننامه كارشناسي ارشد رشتة زبان شناسي همگاني، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز، 1382. ميرزايي، رحمان، توصيف زبان شناختي گويش لري (گونه‌ي دهلراني)، پاياننامه كارشناسي ارشد رشته زبان شناسي همگاني، دانشگاه اصفهان، 1379. ناطوري، مهرناز، بررسي نظام آوايي گويش كلي گونه هرسين از ديدگاه واج شناسي استانده، پاياننامه كارشناسي ارشد رشتة زبان شناسي همگاني، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز، 1383. كتاب نامه‌هاي انگليسي  .    T T 

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته