دانلود ایذه (docx) 106 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 106 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
ایذه
ایذهاطلاعات کلینام رسمی:ایذهکشور:ایران استان:خوزستانشهرستان:ایذهبخش:مرکزینام محلی:مالمیر(M.I.R)نامهای دیگر:ایذجنامهای قدیمی:آیاپیر-آنزانایذهمردمجمعیت۱۰۴٬۳۶۴رشد جمعیت:؟تراکم جمعیت:؟نفر بر کیلومتر مربعزبانهای گفتاری:بختیاریمذهب:شیعهجغرافیای طبیعیمساحت:؟ارتفاع از سطح دریا:؟آبوهوامیانگین دمای سالانه:؟بارش سالانه:؟روزهای یخبندان سالانه:؟اطلاعات شهریشهردار:؟رهآورد:قالی وگلیم بختیاریوبگاه:؟جملهٔ خوشآمد به شهربه قلب بختیاری خوش اویدین
شهرستان ایذه در استان خوزستان، با پهنه اى حدود ۲۰ كیلومتر مربع، در دشتى بیضى شكل، در شمال شرقى استان خوزستان قرار دارد. این منطقه در ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه پهناى شمالى و ۴۹ درجه و ۵۲ دقیقه درازاى خاورى نسبت به گرینویچ و ارتفاعى معادل ۷۶۰ متر واقع شده است. (۱) مالمیر سابق (ایذه كنونى) در فاصله ۱۹۰ كیلومترى جنوب غربى اصفهان و ۱۲۵ كیلومترى شمال شرقى اهواز قرار گرفته است. شهرستان ایذه بین استان چهار محال و بختیاری و استان کهگیلویه و بویر احمد و شهرستانهای مسجد سلیمان و رامهرمز قرار دارد. رود کارون در بخشی از شمال ایذه جاری است. رود کارون رودخانه زرد ، رود الا و رود فصلی هلایجان در توسعه کشاورزی این منطقه نقش مهمی دارند.میزان باران سالانه شهرستان ایذه بطور متوسط ۴۰۰ میلیمتر است که در فصل زمستان گاهی در ارتفاعات به صورت برف نازل می شود. متوسط درجه حرارت در شهرستان ایذه ۲۴ است . بواسطه شرایط آب وهوایی مطلوب در این منطقه حدود ۱۸۰٫۰۰۰ هکتار جنگل طبیعی وجود دارد که بزرگترین مناطق جنگلی خوزستان است. همچنین بعلت وجود مراتع به نسبت غنی در این شهرستان از زمانهای قدیم دامپروری از اهمیت خاصی برخواردار بوده است . این منطقه محل ییلاق ایل بختیاری است. شهرستان ایذه دارای یک بخش مهم به نام دهدز است که ۱۴ دهستان و ۱۰۸۵ آبادی را در بر می گیرد.
ایذه یا مال امیر مرکز شهرستان ایذه در استان خوزستان است.
ایذه در روزگار ایلامیان آیاپیر ،آنزان نامیده میشد. از واپسین روزگاران هخامنشی خاستگاه الیمایی ها(بازماندگان ایلامیان)بودهاست که هم زمان با دورهٔ سلوکی- پارت، بسته به شرایط قلمرو خود را گسترش میدادند. پیکره{مجسمه} مفرغین مرد شمی از آن دورهاست. در دوره ساسانی به نام ایذه خوانده شد و با گشودن آن به دست مسلمانان ایذج نامیده شد. اتابکان لر که در سدهٔ پنجم هجری پدیدار شدند، در دوره ایلخانی- تیموری بدان مالمیر میگفتند، نامی که همچنان بر سر زبان هاست. از دههٔ ۱۳۳۰ شهر دگر باره ایذه نامیده شد.
ایذه، شهر نگارکندههای سنگی و صخرهای ایران و خاستگاه بختیاریهای هفت لنگ است.
نام ایذه نامی بسیار باستانی است و از دوران پیش از ساسانیان رایج بودهاست. این شهر در دورههایی نامهای دیگری نیز داشتهاست نام مالمیر که همان مال امیر است (مال در زبان بختياري به معنی خانهاست) بیشتر در زمان هزاراسفیان که به اتابکان لر بزرگ مشهور شدهاند کاربرد داشتهاست.حافظ نيزدرغزل شماره390 خودازايذج كه معرب شده ايذه ومدتها به ايذه گفته اندچنين يادميكند: بعدازاین نشكفت اگربانكهت خلق خوشت ***خیزدازصحرای ایذج نافه مشك ختن
در زمان دودمان پهلوی نام پیشین این شهر یعنی ایذه را به آن برگرداندند. مردم ایذه باگویش بختیاری صحبت میکنند.
میان اصفهان و اهواز پل ایذج قرار دارد این پل از شگفتیهای قابل توجه جهان است, زیرا با سنگ بر روی بستر رودخانهای خشک و بسیار عمیقی بنا شدهاست. در ایذج زلزله بسیار روی میدهد. درآنجا معدنهای زیر زمینی زیاد است. در این محل , یک قسم گیاه شور (قاقلی) میروید که عصارهٔ آن برای معالجه نقرس مفید است. در ایذج آتشکدهای قرار داشتهاست که تا زمان هارون الرشید فروزان بودهاست. شهرستان ایذه در استان خوزستان، با پهنه اى حدود ۲۰ كیلومتر مربع، در دشتى بیضى شكل، در شمال شرقى استان خوزستان قرار دارد. این منطقه در ۳۱ درجه و ۵۰ دقیقه پهناى شمالى و ۴۹ درجه و ۵۲ دقیقه درازاى خاورى نسبت به گرینویچ و ارتفاعى معادل ۷۶۰ متر واقع شده است. (۱) مالمیر سابق (ایذه كنونى) در فاصله ۱۹۰ كیلومترى جنوب غربى اصفهان و ۱۲۵ كیلومترى شمال شرقى اهواز قرار گرفته است. شهرستان ایذه بین استان چهار محال بختیاری و استان کهگیلویه و بویر احمد و شهرستانهای مسجد سلیمان و رامهرمز قرار دارد. رود کارون در بخشی از شمال ایذه جاری است. رود کارون رودخانه زرد ، رود الا و رود فصلی هلایجان در توسعه کشاورزی این منطقه نقش مهمی دارند.میزان باران سالانه شهرستان ایذه بطور متوسط ۴۰۰ میلیمتر است که در فصل زمستان گاهی در ارتفاعات به صورت برف نازل می شود. متوسط درجه حرارت در شهرستان ایذه ۲۴ است . بواسطه شرایط آب وهوایی مطلوب در این منطقه حدود ۱۸۰٫۰۰۰ هکتار جنگل طبیعی وجود دارد که بزرگترین مناطق جنگلی خوزستان است. همچنین بعلت وجود مراتع به نسبت غنی در این شهرستان از زمانهای قدیم دامپروری از اهمیت خاصی برخواردار بوده است . این منطقه محل ییلاق ایل بختیاری بوده است. شهرستان ایذه دارای یک بخش مهم به نام دهدز است که ۱۴ دهستان و ۱۰۸۵ آبادی را در بر می گیرد.
فهرست مندرجات[نهفتن]۱ مردم ۲ نام ها ۳ پیشینه تاریخی ۴ آثار باستانی ۵ قالی بختیاری ۶ بخشها ۷ تصاویر ۸ منابع و پی نوشتها
[ویرایش] مردم
مردم ایذه بختیاری اند.
ساكنان ایذه از طوایف هپارتیپ یا هپیرتیپ بودند كه ظاهراً همان قوم دلیر و شجاعى است كه یونانیان از آنها با نام امردیان یا مردیان یاد كرده اند. هرودوت آنان را جزو طوایف بدوى ایران مى داند(۲) و دیودور سیسیلى(۳) از آنان به عنوان مردمى استقلال طلب یاد مى نماید.(۴) ساكنان ایذه از بختیارى با فرهنگ،زبان وموسیقی بختیاری محسوب مى شوند. جمعیت ایذه در سال ۱۳۶۲ خورشیدی ۱۷۷٫۸۲۲ نفر بوده است.علرغم آب وهوای مساعد،وجودپتانسیلهای طبیعی وتاریخی گردشگری نظیردشت سوسن،دریاچه سدایذه (كارون3)،اشكفت سلیمان،كول فره،خونگ اژدرودههاموردبكردیگرتاكنون طرح چشمگیری درخصوص این امربرای ایذه ومردمان دلاورآن اجرانشده است ونیازمندنگاه مسئولین میباشد. از جمله مشاهیر ایذه میتوان ابراهیم خلیلی(نفر اول کنکور 87 رشته ریاضی)و علی آقایی(فرمانده هنگ جاویدان) دکتر سید صفدر حسینی (وزیر پیشین اقتصاد وکار در دولت خاتمی)علیرضا دهقان (گوینده اخبار ورزشی و نماینده مردم این شهر در مجلس هشتم) ایمان مبعلی (فوتبالیست)بهروز جمشیدی (کاپیتان اسبق کشتی فرنگی کشور)علی نوذرپورو محمود شالویی وقلی شیخی وشاپور نظرپور ودکتر نورالله مرادی (شهاب الدین ایذه ای)ودکترمنصورامانی (استادبرگزیده تاریخ ونویسنده کتابهای تاریخ ایذه وبختیاری وعروس قبرستان ) را نام برد. نیازمند منبع .البته بسیاری ازنخبگان ایذه به کشورهاوشهرهای دیگرمهاجرت نموده اندوبرای سرافرازی ایران تلاش میکنند.
[ویرایش] نام ها
شهر ایذه از روزگار باستان تا امروز به نامهاى ایزج، ایذه، ایگه، ایجهه، اریگ، ایج، ایدج الاهواز، مالمیر یا مال امیر خوانده شده است. كلمه ایذه برگرفته از واژه ایجه یا ایگه فارسى باستان به معنى مسكن و محل زندگى است.(۵) به علاوه به دلیل وجود زیج هاى بسیار در این ناحیه، این شهر به نام اریگ یا ایج خوانده مى شده است. به عقیده برخى از محققین این شهر در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد «انزان» نامیده مى شد و مركز ایالت انزان بوده است. مى توان ایذه را تغییر شكل یافته انزان عیلامى نیز دانست.
1- ایدیده یا ایدیذ عیلامی
با توجه به اینكه تمدن عیلام در منطقه كوهستانی فعلی بختیاری قرار داشته است و شهر ایدیده از شهرهای مهم آن بوده است و ایدیذه به معنای شهر كنار آب آمده است و به دلیل قرار گرفتن ایذه كنونی در كنار تالاب شط (منگر) می توان گفت كه ایدیده همان ایذه كنونی بوده است. شباهت میان حروف ایدیده با حروف ایذه نیز می تواند دلیل براین مدعا باشد.
2 - اوجا یا هوجا
اوجا یا هوجا كه یونانیان این شهر را به این اسم می خوانند و مردم آنجا را اوجیا می گفتند .
3 - ایاپیر یا اجاپیر
ایاپیر یا اجاپیركه از اسامی باستانی این شهر می باشد و در كتیبه های اشكفت سلمان نام ایذه آیاپیر یا آجاپیر آمده است.
4 - آنزان یا آنشان
آنزان یا آنشان به معنی دارنده فرآسمانی كه این نام از نظر زمانی قبل از آن است كه یونانیان این شهر را اوجا یا هوجا بخوانند.
از متون تاریخی چنین برمی آید كه انشان یا انزان یكی از ایالت های مهم دولت عیلام بوده است و با توجه به گفته های یاقوت حمودی در معجم البلدان می توان به این نتیجه رسید كه آنزان بر همین منطقه اطلاق می شده است زیرا این شهر در روزگار باستان از نواحی آباد بوده و اهمیتی بسزا داشته است و به همین دلیل آنزان كه نام این شهر بوده است برتمام ایالت اطلاق شده است.
5 – ایزج یا ایذج
اكثر مورخین در آثار خود این شهر را با نام ایزج ذكر كرده اند چنانكه ابن حوقل در صوره الارض ابودلف در سفرنامه، مقدسی در احسن التقاسیم حمدالله مستوفی در نزهه القلوب از این شهر با نام ایزج یاد كرده اند.
اصطخری در مسالك و الممالك از ایزج اسم برده و این شهر را جزو خوزستان دانسته است و قزوینی در آثار البلاد به ایزج اشاره نموده و حدود جفرافیایی و آثار تاریخی آن را ذكر نموده است. طبری در تاریخ الرسل و الملوك و ابن ایثر در تاریخ كامل این شهر را با نام ایزج ذكر نموده اند.
مولف معجم البلدان نیز از عظمت منطقه بختیاری در روزگار سلوكیان سخن گفته و معتقد است كه یونانی ها در این خاك آبادی هایی ساخته بودند . در دوره ساسانیان از احداث و توسعه راه ها در منطقه سخن به میان آمده است. عده ای از مورخین برخی ایل راه های فعلی بختیاری را یادگار آن دوران دانسته اند.
حافظ شیرازی نیزاز ایذج درغزل شماره 390 دیوان خود چنین یادمیكند:
بعدازاین نشكفت اگربانكهت خلق خوشت خیزدازصحرای ایذج نافه مشك ختن
[ویرایش] پیشینه تاریخی
از آثار به دست آمده ایذه از جمله نگاره ها و نقش برجسته هاى عیلامى (اولین حجارى هاى ایران باستان قبل از هخامنشیان)، مى توان نتیجه گرفت كه آنجا مركز مهمى در زمان عیلامى ها بوده است. این آثار به دو دسته آثار عیلام قدیم و نو تقسیم مى شود كه به شرح زیر مى باشند: ۱) دوره عیلام قدیم: این دوره به سلسله سیمشكى متعلق است كه چندین بار توسط حاكم اور نابود گشت.(۷) آثار باقى مانده از این دوره به شرح ذیل است: الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جایگاهى باستانى در حومه ایذه است كه در آن آثار باستانى از جمله نقش برجسته اى متعلق به دوره عیلام قدیم (قرن ۲۰ ق. م.) واقع شده است. این نقش برجسته به احتمال زیاد نمایانگر صحنه بار عام یك پادشاه یا ابراز بندگى در مقابل یك خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: این جایگاه به خونگ نوروزى نیز معروف است و در نزدیكى دریاچه میانگران (۱۲ كیلومترى شمال ایذه) واقع شده است كه نقش برجسته هاى آن مانند شاهسوار حجارى شده است. ۲) دوره عیلام نو: ایذه در دوره عیلام نو «آیاپیر» نامیده مى شده است و پادشاهان آن به صورت مستقل زیر نظر سوخالماهو وزیر اعظم عیلام حكومت مى نمودند. حكومت عیلام در این دوران به صورت اتحادیه اى بود و متشكل از تعدادى حكومتهاى محلى مستقل اداره مى شد.(۸) آثار این دوره عبارتند از: الف) كول فره (کول فرح): كول فره برسى دره مانند در كوههاى اطراف دشت، واقع در ۷ كیلومترى شمال شرقى ایذه است كه در عصر عیلام نو به عنوان نیایشگاهى باز مورد استفاده قرار مى گرفته است. در این شكاف ۶ نقش برجسته به همراه نوشتارهاى عیلامى (میخى) اطلاعات تاریخى ارزشمندى را در اختیار مى گذارند. بیشتر این نقش برجسته ها مراسم مذهبى یا میهمانى هاى هانى شاه، پسر تاهى هى (تاخى هى) حاكم دست نشانده آیاپیر از طرف شوتروك ناهونته را یادآور مى نمایند. از نكات جالب توجه این نقش برجسته ها مى توان به آداب و رسوم امور مذهبى عیلام اشاره نمود كه در آن كاهنان در حال قربانى كردن حیوانات و نوازندگان در حال نواختن موسیقى و مردم یا بزرگان داراى حالتى خاص (شاید حالت خلسه) در نیایش و حمل خدایان مى باشند.(۹) ب) اشكفت سلمان: تنگه اى در كوه الهك واقع در شمال غربى ایذه است. در این تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد كه تمامى آنها به هانى تعلق دارند كه بیشتر به خانواده سلطنتى و خدایان اشاره نموده است. در این جایگاه باستانى روزگارى نیایشگاه «تاریشا» وجود داشته است. براساس نظریه برخى مستشرقین و محققین در دوره هخامنشیان به ایذه، اینزان مى گفتند(۱۰) كه از مراكز مهم مذهبى و سیاسى آن دوره به حساب مى آمده است.
براساس برخى روایات تاریخى، اسكندر پس از ورود به ایران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفس تیون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد كه یالهاى اسب و قاطرها را بچینند و كنگره هاى برج و باروها را برافكنند. سپس غیب گوى وى از طرف ژوپى تر، هفس تیون را نیم خدایى نامید و براى آمرزش وى قربانى طلب كرد. بالاخره اسكندر براى اینكه در جنگ تسلى بیابد، به مملكت كوسى ها رفته و پس از مطیع كردن آنها شكار انسان ترتیب داد و امر نمود تفاوتى بین مرد و زن، بزرگ و كوچك نگذاشته و همه را بكشند و این قصابى وحشت انگیز را قربانى دفن هفس تیون نامید. این حادثه در كوههاى بختیارى در ایذه اتفاق افتاد.(۱۱) از این دوران و سپس از دوران پارتى چندین مجسمه و چند نقش برجسته و... باقى مانده است. از این زمان به بعد، ایذه مستقل اداره و به نام الیمائید خوانده مى شد. آثار این دوره عبارتند از: الف) خونگ یارعلى وند: در این جایگاه باستانى كه در ۳ كیلومترى خونگ اژدر واقع شده است، نقش برجسته اى شامل دو فرد الیمایى در یك مراسم آیینى وجود دارد. ب) خونگ كمال وند: این جایگاه باستانى در ۴ كیلومترى شمال خونگ یار على وند واقع شده و داراى نقش برجسته اى به همراه كتیبه اى الیمایى است. ج) خونگ اژدر (۲): (۱۴۲ ق. م) درست پشت تخته سنگى كه نقش برجسته عیلام قدیم قرار داشت، نقش برجسته اى متعلق به زمان پارتى ها قرار دارد كه مهرداد دوم شاه اشكانى را به همراه افراد بلندپایه الیمایى نشان مى دهد. د) قلعه كژدمك: در ارتفاعات خونگ اژدر قلعه اى از لاشه سنگ و ساروج و خشت با تاقهاى هلالى و سنگى واقع شده كه در این ناحیه به «قلعه كژدمك» معروف است. این قلعه احتمالاً در زمان اردشیر ساسانى متروك شده است. ایذه در دوره ساسانى نیز از شهرهاى آباد و پرجمعیت به شمار مى رفت و آتشكده آن تا زمان هارون الرشید برقرار بوده است.(۱۲) از روزگار خلافت عمر بن الخطاب، واژه ایذه عربى شد و آن را ایذج خواندند. اولین رویارویى این مردم استقلال طلب تاریخ ایران با مسلمانان در سال ۱۷ هـ . ق (۶۳۸ م) رخ داد. در این واقعه نعمان بن مقرن مزنى، سردار عرب به خوزستان آمد و پس از گشودن رامهرمز، به ایذه رفت و با شیرویه حكمران آنجا صلح نمود و شهر تسلیم شد.(۱۳) در سال ۲۲ هـ . ق اولین درآمد حاصل از خراج ایذه و رامهرمز به حكومت بصره تخصیص یافت. در سال ۲۹ هـ . ق مردم ایذه در برابر ابوموسى اشعرى حاكم بصره سر به شورش برداشتند، ولى كارى از پیش نبردند.(۱۴) شهر ایذه در زمان خلفاى عباسى، كرسى ولایت بود و «ایذج الاهواز» خوانده مى شد، تا با محلى دیگر به همین نام در نزدیكى سمرقند اشتباه نشود.(۱۵) این شهر در سده ۶ هـ . ق، در دوران مغول، مركز حكومت اتابكان لرستان یا امراى فضلویه بود كه از ۵۵۰ هـ . ق توسط ابوطاهر در سرزمین لر بزرگ و بخشى از خوزستان حكومت مى كردند(۱۶) و براى نخستین بار آنان بودند كه ایذه را مالمیر یا مال امیر (ملك امیر) نامیدند.(۱۷) نخستین بار ابن بطوطه در نیمه نخست سده ۸ هـ . ق آن را به صورت مال امیر در سفرنامه خود آورده است: «از تستر (شوشتر) حركت كردیم. سه روز از كوههاى بلند راه مى رفتیم تا به شهر ایذه رسیدیم، ایذه را مال الامیر نیز مى نامند.»(۱۸) آثار دوره اتابكان لر بنایى از لاشه سنگ است كه در اشكفت سلمان پس از حفارى نمایان شد. پس از برافتادن حكومت اتابكان در ۸۵۷ هـ . ق ایذه رو به خرابى گذارد و ساكنان آن به كوچروى روى آوردند.(۱۹) همچنین آثار دوره ایلخانى و مغول از جایگاه باستانى به نام تاق طویله به صورت بنایى سنگى ـ گچى با آثار گچبرى و كاشى كارى در شهر كنونى ایذه به دست آمده است. از دوره صفویه گورستانى با شیرهاى سنگى در شاهسوار وجود دارد كه البته تا دوره قاجار هم از آن استفاده مى كردند. واژه باستانى ایذه در سده هاى اخیر به كلى فراموش شده بود تا این كه در زمان پهلوى اول، بار دگر زنده شد و در تیرماه ۱۳۱۴ هـ . ش، از سوى فرهنگستان ایران به نام پیشین خود، ایذه نامگذارى شد.(۲۰)
در غزل شماره ۳۹۰ دیوان حافظ نام ایذه (که آنموقع به ایذج مشهور بود) آمده است : بعد از این نشكفت اگر با نكهت خلق خوشت خیزد از صحراى ایذج نافه مشك ختن
اوج شكوفایی تاریخ معاصرایذه مربوط به دوران مشروطیت میباشد،درعصرمشروطه مردم ایذه نیزمانندسایرروشنفكران ودلیران بختیاری فتوای روحانیت رالبیك گفتندوعلیه استبدادصغیرقاجاربه فرماندهی سرداراسعدبختیاری(فاتح ملی)قیام كردندوظفرمندانه اصفهان وتهران رافتح نمودند. البته نقش مردم ایذه درملی شدن صنعت نفت و مقابله بااستعمارانگلیس درنفوذبه مناطق بختیاری،مبارزه باطاغوت وشركت درهشت سال دفاع مقدس استوار همچون شیرهای سنگی مثال زدنی است.
[ویرایش] آثار باستانی
مرد شمی که در روستای شمی ایذه یافت شد.
عروج یاشوسن به گفته بعضی مورخان همان محل قصر شوسن مذکور در تورات است که در ایذج بوده. لایارد ، عالم انگلیسی مدتی از عمر خود را در ایذه گذرانید.
۱۴ مورد اثار باستانی مربوط به سلسله های ماقبل میلاد در ان وجود دارد از جمله ایلامیها .از دیگر اثار معروفباستانی این شهرستان می توان اشکفت سلمان و کول فرح و خنگ اژدر یا روستای شمی و... نام برد لازم به ذکر است که مجسمه ایاپیر از روستای شمی در اورده شده است . میان اصفهان و اهواز پل ایذج قرار دارد این پل از شگفتیهای قابل توجه جهان است, زیرا با سنگ بر روی بستر رودخانهای خشک و بسیار عمیقی بنا شدهاست. در ایذج زلزله بسیار روی میدهد. درآنجا معدنهای زیر زمینی زیاد است. در این محل , یک قسم گیاه شور (قاقلی) میروید که عصارهٔ آن برای معالجه نقرس مفید است. در ایذج آتشکدهای قرار داشتهاست که تا زمان هارون الرشید فروزان بودهاست. بردگوریهای موجوددركوههای ایذه وبختیاری نیزحكایت اززرتشتیان ایران باستان دارد. شیرهای سنگی نیز ازآثارباستانی ایذه وبختیاریها است كه درجای جای ایذه وبختیاری استوارند.
مراکز تاريخي و باستاني
مجسمه سوسن
قطعه سنگ نامنظم خاكستري رنگي است كه بر روي آن نقشزني ايستاده حجاري شده است. با وجود خرابي و آسيبهاي وارده به اين مجسمه، وضع و حالت و لباسهاي مجسمه ظاهراً دال بر زن بودن اين مجسمه زيبا دارد. اين مجسمه در مسير ايذه به طرف مسجد سليمان پس از پشت سرگذاشتن آبادي پيون و تنگ ليموچي در سوسن واقع شده است.
قلعه تل
اين قلعه توسط محمدتقيخان بختياري در سرتلي در ناحيه ايذه بنا شده است. اين قلعه مركز خانهاي ايل بختياري بوده و چندين قلعه در آن وجود داشته است. مردم قلعه تل به هنگام كندن پي خانهشان دو سنگ بزرگ كه به زمان عيلاميان مربوط ميشوند، از زمين بيرون آوردهاند. يكي از سنگها پايه ستون و ديگري سنگي منقوش است كه چهار نقش دارد و دو نفر در مقابل دو نفر ايستادهاند.
قلعه ديزه وراز
اين قلعه در شمال كوه دلا قرار دارد. پلههاي زيادي از پايين تا قلعه وجود دارد. اين قلعه در بلندترين قله كوه دلا ساخته شده است. ساختمان اين قلعه به زمان فرامرز اشکانی می رسد.
قلعه اَرك يا اَرخ
اين قلعه روي كوهي مشرف به شلاه ساخته شده و پايين كوه روبروي آسيابهاي آبي قلعه ديگري وجود دارد كه جوي آبي به صورت دايره درون حياط آن كشيده شده است. اين كاخ – قلعه در بين دو رودخانه قرار دارد كه روي يكي از آنها پلي وجود داشته و بر اثر زمان خراب شده و فقط يكي از ستونهاي آن باقيمانده است. اين كاخ قلعه مقر حكومت قوم عيلام بوده است.
روستاي شمي
اين روستا در دهستان شمي شهرستان ايذه واقع شده است. در فاصله نه كيلومتري اين روستا آثار باستاني بسيار زيبا و مشهوري نظير مجسمههاي بزرگ برنزي، سنگهاي مرمري، گورهاي باستاني از دوره پارتها كشف شده است، برخي از اين مجسمهها و اشياء بهدست آمده جزء شاهكارهاي مسلم ريختهگري و فلزگدازي است. گورستان شمي نيز به دوره ساسانيان مربوط است.
نقش حونگ اژدل يا اژدر
در پانزده كيلومتري شمال ايذه در شرق خونگ اژدر قطعه سنگي بسيار عظيم قرار دارد كه بر روي آن نقش مهرداد اول يا دوم اشكاني حجاري شده كه بر اسبي سوار است و كبوتري حلقه قدرت را همراه نامهاي به او تقديم ميكند و افرادي (روحي) به حضورش بار يافتهاند.
بردنبشته ايذه
در راه ايذه به پيون پس از طي يك كيلومتر، در كف دره برد نبشته، قطعه سنگ نامنظمي به وسيله حجاران زبردستي حجاري شده است و نقشهاي بسيار زيبا و زنده و پرتحركي بر سطوح آنها حك شده است. نقشهاي اين سنگنبشته عبارت از مرد بلند قدي با گيسوان گشاده و انبوه با كلاهگرد بيكنگره با شمشيري به دست است. در سمت راست اين نقش سواري حجاري شده است. در سمت چپ نيز نقش چند انسان حجاري شده به چشم ميخورد.
نقوش كول فره
كتيبه كول فره در انتهاي دشت ايذه قرار دارد. در اين اثر نقوش بديع و حيرتانگيزي از صورتهاي شاه، فرمانروا، زن، مرد، اسرا و جانوراني چون گاو، گاوميش و گوسفند حجاري شدهاند. نقوش اين كتيبه در حال نيايش و احترام و حمل هدايا و تقديس ربالنوع يا امير ديده ميشوند. اين اثر به دوران حكومت عيلام (قبل از ميلاد) مربوط است و از آثار بسيار مهم باستاني استان خوزستان به شمار ميرود.
نقوش كوباد ايذه
از كوه فره ايذه به طرف جاده دز و در جهت شرق آن گورستاني وجود دارد كه در نزديك آن قطعه سنگي به چشم ميخورد. روي اين صخره يك مربع مستطيل به طول و عرض تقريبي يك و نيم سه متر حجاري شده است. در اين لوح از سمت چپ پنج انسان ايستاده با لباس بلند و دو دست روي سينه حجاري شدهاند. در جلو اين پنج نفر نقش مردي يا زني بر سكو يا تختي نشسته است كه به سوي آن پنج نقش توجه دارد. لباس اين نقش هم چون ديگر نقشها دامني بلند است. مردم ناحيه به اين نقش نام مكتبخانه يا مدرسه دادهاند.
كتيبه هاني
در كناره شمال شرقي كوههايي كه جلگه مال امير به آنها محدود ميشود، (شهرستان ايذه) نقوش برجسته كتيبههايي به خط عيلامي ديده ميشود كه اكثر آنها به نام پادشاهاني به نام «هاني» پسر «تاهيهي» موسوم ميباشد. هاني حاكم محلي ايذه بود كه در زمان عيلاميان به نام «آيامپير» يا «آياتم» مشهور شده است.
جاذبه هاي طبيعي
تاراز
كوه نيمهجنگلي تاراز در دهستان سوسن و در شصت و هفت كيلومتري شمال غربي ايذه واقع شده و حدود دوهزار هفتصد و چهل و سه متر ارتفاع دارد. آب چلو از اين كوهستان سرچشمه ميگيرد. كوه تاراز از شمال غربي به كوه للر و از جنوب به كوه تخت سرشط متصل است و دامنههاي شرقي آن به آب بازيافت منتهي ميشود.
تلگه
كوه نيمه جنگلي تلگه در دهستان سوسن، در بيست و هشت كيلومتري شمال شرقي ايذه واقع شده و حدود سه هزار و پنجاه متر ارتفاع دارد. اين كوه از جنوب به كوه دزسفيد، از جنوب شرقي به كوه تاوارا، از شمال به كوه چور و از شمال غربي به كوه گمزرد متصل است.
تورك
كوه تورك جزء دهستان سوسن شهرستان ايذه است. اين كوه در فاصله نود و يك كيلومتري شمال غربي ايذه با ارتفاع سه هزار و سيصد و نوزده متر واقع شده است. اين كوه سرچشمه رودخانههاي آب بازافت و لب است. تورك از شمال غربي به كوه لملي متصل است و جزء كوهستان زاگرس بهشمار ميرود.
دوتو
كوه جنگلي دوتو در دهستان هپرو، در پنجاه و هشت كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و صد و هفتاد متر است. اين كوه از جنوب به كوه كله متصل است و از شمال به كوه ليراب ميپيوندد. دامنههاي شرقي اين كوه به دره رودخانه سيراب و دامنههاي غربي آن به دروه رودخانه صيدون متصل ميشود. در دامنه غربي اين كوه درياچه كوچي در ميان دو كوه كله و دوتو قرار دارد و آب از زمين و اطراف آن ميجوشد. دامنههاي اين كوه از جنگل پوشيده شده و جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود.
كله
كوه كله در دهستان هپرو در پنجاه و نه كيلومتري جنوب شرقي ايذه واقع شده است. ارتفاع اين كوه حدود سه هزار و ده متر است. اين كوه از شمال به كوه دوتو متصل است. رودخانه صيدون از غرب، رودخانه اعلاء از جنوب و رودخانههاي ليراب و سمه از شرق آن عبور ميكنند. در دامنه غربي اين كوه چشمهاي است كه آب آن در يك درياچه كوچك جمع ميگردد. اين درياچه كه «دوتو» نام دارد در ارتفاع حدود هزار و ششصد و هشتاد متري قرار دارد. كوه كله جزء كوهستان مونگشت از كوهستان بزرگ زاگرس بهشمار ميرود و دامنههاي آن از جنگل پوشيده شده است.
مونگشت (منگشت)
كوهستان مونگشت در شهرستانهاي لردگان و ايذه، مركب از كوههاي تنوش، ناشليل، زردحلقه، نشا، سهپران، سرچاه، قوچه، بدرنگان، برآفتاب، كله، كلمه و دوزرد قرار دارد. بلندترين قله اين كوهستان سه هزار و ششصد و سيزده متر ارتفاع دارد كه در 55 كيلومتري جنوب شرقي ايذه و در پنجاه و دو كيلومتري گرمان و در سيزده كيلومتري شمال غربي روستاي ليراب واقع شده است. رودخانههاي هلايجان، آب زردك، صيدون از دامنههاي غربي، ليراب و سمه از دامنه جنوبي، خرسان و كارون از دامنههاي شرقي اين كوهستان سرچشمه ميگيرند. بخش عظيمي از اين كوهستان را جنگلهاي نسبتاً انبوه پوشانيده و در انتهاي آن درياچهاي به نام «بوندان» ايجاد شده است.
اشكفت سلمان
غار سلمان در فاصله سه كيلومتري جنوب غربي شهر ايذه كنوني، در انتهاي درهاي واقع شده است. اشكفت سلمان محوطهاي وسيع است كه در درون صخره طبيعي كوه به صورت سرپناهي با آثار آبرفتي و يك چشمه آب شيرين گوارا (كه از درون غاري كوچك و باريك بيرون ميآيد) تشكيل ميشود. روبهروي مجموعه اشكفت سليمان در سمت راست و در منتهياليه كوهي كه روبهروي آن است، دو نقش نيمرخ برجسته كه در درون دو چهار گوش مقعر حجاري شدهاند، وجود دارد. نقش اول مركب از تصوير سه شخص است كه پشت سر هم در يك رديف ايستادهاند. آتشداني فروزان در جلوي آنهاست كه بلندي آن تا زانوان آنها ميرسد. در لوحه دوم كه با فاصله چند متر از لوحه اول و بر سطح قلعه سنگي ديگر حجاري شده، دو نقش وجود دارد كه يكي از آنها نقش مردي و ديگري نقشزني است. اما در شرق اين دو لوحه اشكفت بزرگ يعني سايهبان خميده كوه قرار دارد كه در زير آن بر روي بدنه كوه يك كتيبه مستطيل شكل ميخي و چند نقش حجاري شده و در زير اين كتيبه كه در ارتفاع قرار دارد، محل نشستن و تختگاه و يا انجام مراسمي ديده ميشود
نقشهاي هاني در ايذه
ايذه شهري است در منتهااليه شرقي استان خوزستان و در حدود 200 کيلومتري شرق اهواز. ايذه در ميان کوههاي بخش مرکزي رشته کوه زاگرس و در ارتفاع 835 متر از سطح دريا واقع شده و هوايي تقريبا" ملايم دارد که در کوههاي اطراف، رو به سردي ميرود. جمعيت شهر حدود 80 هزار نفر است که اکثرا" از ايل بختياري هستند. شهر داراي خيابانهاي مرکزي و مراکز خريد است و امکانات پذيرايي خوبي دارد. تاکسيهاي شهري و دفاتر اتومبيل کرايه، رفت و آمد در شهر را آسان ميکنند و قيمتها بهطور متوسط از اهواز ارزانتر است. فصل مناسب براي بازديد، قبل از پايان ارديبهشت و بعد از اول آبان است.
منظره ايذه از اشکفت سلمانبرمبناي کتيبههاي کشفشده در اطراف شهر ايذه، نام باستاني اين شهر، «آياپير» بوده است. تا قبل از انجام شدن اکتشافات باستانشناسي روي منطقه «تپه مليان» (غرب مرودشت در فارس) و اثبات اينکه شهر باستاني «انشان»، پايتخت کوهستاني عيلاميان، در محل تپه مليان واقع شده بوده، بسياري از مردم ايذه را انشان (يا به صورت محلي «آنزان») ميخواندند. موقعيت آياپير باستاني در سر راه جاده اصلي تجاري از مرکز ايران به دشت خوزستان و شوش، به آن اهميت اقتصادي و سياسي خاصي ميداده. به همين دليل است که اطراف ايذه امروز، چندين اثر باستاني و نقش عيلامي وجود دارد که باعث جلب گردشگران و باستانشناسان شده است.اصليترين اين کتيبهها در زمان حکومت يک پادشاه محلي به نام «هاني» نقش شده که در دوران نوعيلامي و زمان سلطنت «شوتروک-ناخونته دوم» (698-717 پ م) بر آياپير حکومت ميکرده. اين دوران، يکي از پر فراز و نشيبترين دورانهاي حکومت عيلامي نو بوده است که در آن، پادشاهان عيلام بعد از قرنها زندگي در زير يوغ آشور و بابل، سعي در مستحکم کردن پايه هاي استقلال خود داشتند. به نظر ميآيد که هاني در آرام کردن کوهستانها و تحت اختيار درآوردن آنها زير حکومت شوتروک-ناخونته، اهميت خاصي داشته است.
نقشهاي هاني در اين منطقه بسيار با نقشهاي سلطنتي عيلام ميانه شبيه هستند و کاملا" مشخص است که منظور هاني، نشان دادن نفوذ و اختيار کامل خود در قلمرو جديدش بوده است. بزرگترين مجموعه نقشها در شرق ايذه و در نزديکي روستاي «کوله فرح» واقع شده است. اين مجموعه شامل يک کتيبه به خط و زبان عيلامي نو و نقش خود هاني است که در آن، هاني از فتوحاتش در کنار رود کارون براي آرام کردن شورشيان و از وفاداري خود به شوتروک-ناخونته، حکايت ميکند.
در جهت ديگر مجموعه، چند نقش در اطراف يک تختهسنگ بزرگ کنده شدهاند که نشاندهنده مراسم قرباني از طرف هاني و روحاني بزرگ دربارش هستند. يک نقش در سنگي کوچکتر، درباريان عيلامي را نشان ميدهد و تختهسنگ بزرگي از طرف رومن گيرشمن، باستانشناس فرانسوي، به عنوان سنگ قربانگاه شناخته شده.
دو نقش ديگر، يکي کنده شده بر روي کوه، نشاندهنده يک مراسم جشن است که در آن، پادشاه در بالاي نقش روي يک تخت جلوس کرده و بقيه مردم به صورت رديف در پايين نقش شدهاند. سبک اين نقش و موقعيت قرارگرفتنش ميتواند نشاندهنده اين باشد که به دوراني قبل از هاني، شايد دوران عيلامي ميانه، تعلق دارد.
آخرين نقش، نيم-مجسمه ايست به اندازه واقعي که بر روي يک طرف يک تخت سنگ کنده شده و احتمالا" نشاندهنده هاني و وزيرش است.
مجموعه مهم ديگر، کتيبه و نقشهاي «اشکفت سلمان» (اشکفت به معني شکاف، غار) در شمال غربي شهر است. اين مجموعه در کنار يک شکاف کوه به وسيله شوترورو، وزير هاني، بوجود آمده است.
يک کتيبه که در آن هاني به ذکر اينکه نقشها به دستور شوترورو کنده شدهاند و در آن از خدايان مختلف کمک خواسته ميشود، مهمترين اين نقشها است.
نيمتنه يک مرد به سبک عيلامي ميانه در کنار اين کتيبه، جلب نظر ميکند. سر اين نقش در اوايل انقلاب در اثر برخورد گلوله «آر پي جي» تخريب شده و کتيبه نيز در اثر ضربات گلوله و خرابکاريهاي بازديدکنندگان (نظير کندن نام) تا حدي تخريب شده است
دو نقش ديگر که يکي نشاندهنده شوترورو و خانوادهاش است و ديگري هاني و همسرش هوهين را نشان ميدهد، همه رو به مرکز اشکفت نگاه ميکنند که نشاندهنده قداست منطقه اشکفت از زمانهاي باستاني است و حتي امروزه نيز در بين مردم محلي مقدس است.
نقشهاي مختلف ديگري نيز در اطراف ايذه وجود دارند که اکثرا" تکرار نقشها و کتيبههاي کول فرح هستند و از سوي هاني کنده شدهاند. اما در منطقه «خُنگ اژدر»، در روي يک تختهسنگ، دو نقش ديگر جلب نظر ميکنند. در يکطرف اين سنگ، نقش کوچکي از دوران عيلامي، نشاندهنده چهار پيکره کوچک است که سبک آنها به نظر عيلامي ميانه ميآيد.
در روي ديگر اين سنگ، نقشي از چهار مرد در لباسهاي پارتي و يک مرد سوار اسب، نشاندهنده اهميت منطقه در زمان اشکانيان و حکومت دستنشانده آنها در منطقه، سلطنت علمائيد، است. متاسفانه کتيبهاي در اطراف اين نقش وجود ندارد و نميتوان دقيقا" تاريخ آنرا مشخص کرد، اما از سبک نقش ميتوان آنرا به نيمه دوم حکومت اشکاني و شايد قرن اول ميلادي نسبت داد.
در دوران اسلامي، ايذه به عنوان پايتخت اتابکان لر بزرگ انتخاب شد و بعد از حمله مغول، مرکز محلي حکومت مغولان. خرابههاي بنايي از دوران ايلخاني که به نام «طاق طويله» شناخته ميشود اکنون در مرکز شهر وجود دارد.
بهطور خلاصه، نقشهاي عيلامي، پارتي و آثار باستاني ايذه، به علاوه محبت و خونگرمي مردم محلي و افتخارشان به آثار باستاني شهر، ايذه را به مقصدي دلخواه براي يک مسافرت خوب، البته در فصل مناسب، تبديل ميکند.
[ویرایش] قالی بختیاری
بافت قالی وقالیچه های بختیاری ازدیربازدراین منطقه نیزمانندسایرمناطق بختیاری رونق داشته است كه اگرمسئولین صنایع دستی استان خوزستان رسیدگی نكننداین هنردرخوزستان فراموش خواهدشد.
[ویرایش] بخشها
شهرستان ایذه دارای دو بخش و ده دهستان است.
بخش مرکزی
دهستان پیان
دهستان حومه شرقى
دهستان حومه غربى
دهستان سوسن شرقى
دهستان سوسن غربى
دهستان مرغا
دهستان هلایجان
شهرها: ایذه
بخش دهدز
دهستان دنباله رودجنوبى
دهستان دنباله رودشمالى
دهستان دهدز
شهرها: دهدز
دهستانهای مرکزی، پیون، مرغا، سوسن غربی و شرقی،دنباله رود شمالی و جنوبی و دهدز از دهستانهای این شهرستان می باشد. یکی از بزرگترین دهستانهای ایذه سوسن است که به دو قسمت سوسن شرقی و غربی تقسیم شده است .
مشخصات فنی سد قوسی کارون 3
طراحی و ساخت پل های قوسی سد کارون 3
مقدمه
پلهاي قوسي بزر گر اه جايگزين طرح كارون 3 يكي ديگر از پروژههاي عظيم ميباشد كه طراحي، محاسبات، ساخت و نصب آن توسط شركت ماشينسازي اراك انجام شده است و ميتواند از جنبههاي مختلف مشروحه ذيل بهعنوان يكي از فعاليتهاي انجام شده در جهت توسعه تكنولوژي و تحقيقات در سالهاي1380 تا 1383شركت قرار گيرد:
اعتماد به نفس و جسارت مهندسي شركت در پذيرش طراحي، ساخت و نصب پروژه.
ثبت ركورد جديد براي كشور در صنعت پلسازي با طرح و ساخت و نصب پلي با دهانه قوس264 متر.بزرگترين دهانههاي پل طراحي شده در ايران توسط واحد مهندسي شركت قبل از اين پروژه پلهاي قوسي جهانآراء خرمشهر و يادگار امام آبادان بر روي رود كارون با دهانه 144 متر ميباشند.
اهميت روش نصب پروژه به لحاظ توپوگرافي محل اجراي پل.
محدوديت زماني و فشردگي آن در بخشهاي طراحي، ساخت و نصب.
استفاده از تخصص نيروهاي داخلي و امكانات موجود در تمامي فعاليتهاي پروژه.
صرفهجويي ارزي حدود (هشتصد هزار) دلار در طراحي كه با صرفهجوييهاي ارزي در عمليات ساخت و نصب اين مبلغ تا (پنج ميليون) دلار قابل پيشبيني ميباشد.
با توجه به حسن نيت مديران ارشد شركت توسعه منابع آب و نيروي ايران ايران نسبت به استفاده از توانمنديهاي داخلي دراحداث اين پل و بهدليل تجارب ارزنده شركت در طراحي، ساخت و نصب پلهاي بزرگ، مطالعه اوليه و تهيه پيشطرح از زمستان سال 1379در دستور كار اينشركت قرار گرفت و با تهيه چندين گزينه مختلف و بررسيهاي فني هر يك از طرحها، طرح نهايي پل اول تأييد گرديد.
اين پل در بالا دست سد كارون3 و بهمنظور برقراري و حفظ و ارتباط جاده خوزستان- شهركرد پس از آبگيري درياچه سد و بر روي درهاي به عمق حدود 250متر احداث گرديده است. كارفرماي اين پروژه مجري طرح كارون3و مشاركت شركتهاي رهآور- هگزا بهعنوان مشاورين كارفرما ميباشند. در بخش نصب علاوه بر مشاركت مهندسين مشاور ايراني ذكر شده، شركت واگنربيرو از كشور اتريش نيز مشاور اين پروژه ميباشد كه متأسفانه همكاري اين شركت در مراحل حساس و كليدي پاياني پروژه شايسته نبود و شركت ماشينسازياراك با اتكا به نيروي كاري و متخصص خود و با سعي و تلاش شبانه روزي عمليات نصب را با موفقيت و بدون حضور ناظر خارجي پروژه به پايان برد.
مشخصات فنی پل و نحوه اجرای آن :
دهانه مياني و اصلي پل اول به صورت قوس از زير، با دهانه قوس 264=212 x81+91x متر، مركز تا مركز مفصلها 252 متر و خيز قوس 42متر است، دو دهانه 21 متري پيوسته بر روي پايههاي بتني در سمت راست و دو دهانه 12 و 18 متري پيوسته روي پايههاي بتني در سمت چپ آن قرار دارد و طول كل عرشه 336 متر و عرض8/11 متر با دو خط عبور و دو پياده رو در طرفين اجرا شده كه از نظر طول دهانه قوسي كه تاكنون در كشور اجرا شده است منحصر بهفرد ميباشد.
با توجه به دهانه بيش از 150متر پل و تأكيد آييننامهها و استانداردهاي جهاني، پل جهت بارهاي جانبي آناليز ديناميكي شده و طيفهاي زلزله ناقان و طبس مورد استفاده قرار گرفته است و حداكثر بازتابهاي ديناميكي سازه از قبيل نيروهاي داخلي اعضاء، تغيير مكانها و عكسالعملهاي تكيهگاهي به روش تحليل ديناميكي تاريخچه زماني انجام شد. برش پايه بهدست آمده براي كل سازه از روش تحليل ديناميكي طيفي با برش پايه محاسبه شده بروش استاتيكي معادل مقايسه و بازتابهاي محاسبه شده بر اساس روشهاي آييننامه زلزله 2800ايران اصلاح شدهاند.
بزرگترين دهانه پل زير قوسي موجود در كشور قبلاً پل قطور بوده است كه پل ارتباطي مسير راه آهن ايران- تركيه ميباشد. اين پل در حدود 30 سال پيش توسط يك شركت آمريكايي احداث گرديده است. با اتمام پروژه پل اول طرح كارون3، شركت ماشينسازي اراك طراح، سازنده و نصاب بزرگترين پل قوسي كشور و زير قوسي در خاورميانه شده است. (شکل)
در نهايت پس از اتمام عمليات نصب و تكميل سازه منحني قوس پل به صورت سهمي و سيستم خرپايي با ارتفاع 8 متر و عرض 9 متر با مقاطع قوطي شكل ميباشد. چهار مقطع طولي خرپا توسط مهاربنديهاي افقي و عمودي به يكديگر متصل و در طرفين با چهار مفصل بر روي فونداسيون قرار ميگيرند به عبارت ديگر قوس بهصورت دو مفصل طراحي شده است. عرشه پل به صورت تير مركب با چهار شاهتير طولي به دهانههاي 12، 18و21 متري است كه به تيرهاي عرضي قاب شده و توسط ستونها برروي قوس متكي ميباشد. عرشه پل به صورت دال بتني مسلح روي تيرهاي فلزي ميباشد. دو درز انبساط تيپ 140 M با قابليت حركت بعلاوه و منهاي 70 ميليمتر روي اولين پايههاي بتني طرفين دهانه قوس قرار گرفته است كه عرشه قوس را از عرشه دهانههاي كناري جدا ميسازد.
دو تيپ درز انبساط ساخت ماشينسازي اراك نيز دهانههاي كناري را از كولهها جدا ميسازد. ياتاقانهاي دهانههاي كناري از نوع نئوپرين تيپ2 ميباشد و ياتاقانهاي عرشه قوس در طرفين و در محل درز انبساط به صورت غلطكي طراحي و ساخته شد. كه جابجايي افقي آن در امتداد عرشه به وسيله چرخ دنده و شانههاي راهنما كنترل ميشود.
وزن كل قطعات فولادي پل شامل عرشه، ستونها، خرپايقوسو... حدود2500تن و جنس تمام مواد از نوع فولاد كورتندار با مقاومت بالا ميباشد.
در طرح پل، بارگذاري مطابق با نشريه139سازمان مديريت و برنامهريزي و آييننامه زلزله 2800 و بارگذاري 519 ايران و طراحي عناصر فلزي پل مطابق با استاندارد96 AASHTO صورت گرفته است. همچنين استاندارد شماره 10155 EN مطابق با DIN آلمان براي مواد كورتندار، استانداردهاي6916، 6915،6914 DIN جهت اتصالات و استاندارد5/1 ASWD جهت جوشكاري و نيز استاندارد ASTM براي موارد متفرقه، ملاك عمل قرار گرفته است.
در گروه فلزي و سازه ماشينسازي اراك تيم مهندسي و طراحي تشكيل و طراحي در پاييز1380آغاز شد. طراحي اوليه پل اول با دهانه مياني204متر از نوع زير قوسي در مدت2ماه بر اساس دادهها و نقشهبرداري انجام شده از طرف مشاور كارفرما، انجام و برآورد مواد شده و مواد مورد نياز سفارشگذاري شد و6 ماه پس از طراحي عمليات ساخت نيز با موارد رزرو شده موجود در شركت شروع شد.
اولين شوك پروژه فروردين ماه سال1381مبني بر اشتباه نقشه برداري و توقف كار عمليات طراحي و ساخت طي جلسهاي در تهران اعلام شد. پس از ميخكوبي مجدد و نقشهبرداري در سايت دهانه اصلي و مياني پل اول به 264 متر تغيير يافت، حدود 50 متر دهانه نقشهبرداري شده كوتاه گزارش داده شده بود. پس از دو ماه كار فشرده در دو شيفت كاري، تيم طراحي مجدداً طراحي و محاسبات اوليه گزينه مورد نظر را اصلاح و روند طراحي و محاسبات پروژه بهبود يافت. در اين زمان مواد سفارش شده قبلي به گمرك رسيده بود و اين در حالي بود كه طبق محاسبات جديد علاوه بر مواد خريداري شده 600 تن مواد ديگر مورد نياز بود. طراحي با محدوديتهاي مواد موجود خريداري شده و سفارش كسري پيگيري شد. براي جلوگيري از تأخير در اجراي پروژه تصميمگيري شد كه از مواد رسيده براي اولويتهاي اول نصب استفاده شود و مواد سفارش شده جديد براي اولويتهاي انتها و آخري استفاده گردد. همزمان با ادامه فعاليتهاي طراحي و تهيه نقشههاي ساخت و كنترلي، عمليات اوليه شامل قطعهزني، برشكاري، لبهسازي، خمكاري و سوراخكاري جهت بيش از 000،360 ( سيصد و شصت هزار) قطعه پل در دو كارگاه عمليات اوليه 1و2و دو كارگاه كمكي و به دنبال آن ساخت پس از تأخير طولاني مجدداً آغاز شد و با توجه به توقف ايجاد شده و پر شدن ظرفيت كارگاههاي پلسازي از پتانسيل كارگاههاي تحت فشار، تجهيزات پروژهاي استفاده شد. عليرغم مشكلات فراوان كارگاهي و تجهيزاتي پنلهاي4ِ،2،1و5 در تجهيزات پروژهاي و پنلهاي 11، 10، 9، 8، 7، 6، 4، 3 در پلسازي به ترتيب اولويت شروع و پيش مونتاژهاي صفحهاي پنلها نيز در كارگاه مذكور انجام شد.
عمليات ساخت عرشه پل اول نيز در كارگاههاي سازه به همراه ديگر متعلقات پل موازات با سازههاي پلسازي و تجهيزات پروژهاي ادامه داشت. جهت سادگي و تسريع در عمليات نصب اتصالات اعضاي اصلي به صورت تركيبي پيچ و مهره و جوش به طوريكه سه طرف قوطيها اتصالات اصطكاكي پيچ و مهره و بعد فوقاني آن به صورت جوش در محل طراحي شده بود.
اتصالات المانهاي I شكلنيز بهصورت اتصالات اصطكاكي پيچ و مهرهاي در نظر گرفته شده بود. با وجود بيش از 000،80(هشتاد هزار) پيچ در طرح پل اول، عمليات سوراخكاري و تجهيزات مورد نياز آن در مدت زمان معين در حالتهاي مختلف يكي از گلوگاههاي پروژه در هنگام ساخت بود. براي رفع اين گلوگاهها سوراخكاري در سه شيفت كاري و با پنج دستگاه دريل پرتابل افقي و عمودي و چهار دريل ثابت پيگيري شد و به همت همكاران سختكوش كارگاهي و مديريت گروه سازنده از مهرماه1381عمليات پيش مونتاژ قوس و عرشه به صورت جداگانه آغاز شد. پيچيدگي اعضاي اصلي قوطي شكل درهنگام ساخت، انطباق اتصالات، خم اتصالات و جمعشدن گاز در داخل قوطيها از مشكلات ديگر ساخت پروژه بود كه متأسفانه 4 مهرماه 1381 سه تن از همكاران كارگاهي در اثر انفجار يكي از قوطيهاي نيمه ساخت مجروح شدند.
جهت پيشمونتاژ نهايي پل به صورت خوابيده و كاهش عمليات پيش مونتاژ فضايي، پيش مونتاژهاي صفحهاي دو پنلي در كارگاهها در نظر گرفته شد. در اين مرحله كليه اعضاي قطري سوراخكاري شده و به پيش مونتاژ صفحهاي ارسال و پس از مونتاژ و خيزگيري اعضاي اصلي مطابق دياگرام كمبر پيشبيني شده و نقشههاي كنترلي تهيه شده به اين مجموعه جوش شده و سوراخكاري اتصالات اصلي انجام شد. و نصف سوراخكاري اتصالات ابتدا و انتهاي دو پنل مونتاژ فضايي نهايي انجام ميشد.
به علت بزرگي و حجيم بودن سازه پلو محدوديتهاي سالنهاي كارگاههاي شركت امكان عمليات پيش مونتاژ در آنها وجود نداشت و پيش مونتاژ در فضاي باز انجام شد. عمليات پيش مونتاژ تيرهاي طولي به تيرهاي عرضي و كنترل مهاربندهاي عرشه و سوراخكاري اتصالات اصلي بهصورت افقي و عمودي در فضاي باز بين سالنهاي شركت و با توجه به محدوديتهاي تجهيزات، عوامل محيطي و جوي حدود يكسال به طول انجاميد و قطعات اول اولويت نصب آبان ماه 1381جهت نصب به سايت ارسال شد.
با توجه به وسعت مورد نياز براي پيش مونتاژ قوس، مكاني به جز انبار محصول ماشينسازي اراك يافت نشد. اين مكان نقشهبرداري شد كه از ابتدا تا انتها در طول264متر حدود5/3متر اختلاف ارتفاع وجود داشت كه ميبايست با ساپورتهاي مناسب تراز ميشد. از آبان 1381 عمليات پيش مونتاژ قوس از سمت راست با توجه به اولويتهاي نصب آغاز شد. و با فراز و نشيبهاي فراوان پيگيري و عمليات پيش مونتاژ تحت نظارت و مديريت شركت به پيمانكار واگذار شد. فضاي مورد نياز ميخكوبي و مثلثبندي شده و سازههاي صفحهاي كه در كارگاهها پيش مونتاژ و دمونتاژ شده بود در مسيرهاي تعيين شده ابتدا به صورت صفحهاي به دنبال هم پيشمونتاژ و منحني آن مطابق دياگرام كمبر نهايي به وسيله دوربين كنترل ميشد.
پس از مونتاژ صفحه زيرين صفحه فوقاني نيز روي آن مونتاژ و كنترل شده و پس از جداسازي صفحه فوقاني، اين مونتاژيها با جرثقيلهاي موبايل در موقعيت خود روي سازههاي پيشبيني شده استقرار و كنترلهاي لازم انجام ميشد. تمام اعضاي مهاري و تيرهاي عرضي قوس كه قبلاً سوراخكاري شده بود درموقعيت خود قرار گرفته و جوش ميشدند. براي كنترل و پايداري لازم و ايمني سازه حدود 200 تن سازه موقت و ساپورت ساخته شد. عوامل جوي (سرماي شديد زمستان 1381، بارشهاي زمستاني، تغييرات دماي محيط در طي شبانه روز و ماههاي مختلف سال) كابلهاي فشار قوي و عوامل محيطي ديگر را ميتوان بهعنوان دلايلي براي كندي پيش مونتاژ ذكر كرد. كه اين امر نيز به همت و تلاش تمامي همكاران و پيمانكار مربوطه در تير ماه 1382 به پايان رسيد. لازم به ذكر است كه از سمت راست عمليات دمونتاژ قوس با توجه به اولويتهاي نصب و نياز سايت انجام و قطعات به سايت ارسال شد.
طراحي اوليه جرثقيلهاي نصب پس از بررسي و نهايي شدن پل توسط تيم مهندسي گروه فلزي و سازه جهت طراحي نهايي سازه و مكانيسمهاي جرثقيل و خريد به گروه نصب و راهاندازي ارائه شد كه پس از مناقصه، گروه ماشين و مونتاژ ماشينسازي اراك جهت طراحي و ساخت انتخاب شد. و پس از طراحي نهايي مطابق آيين نامه هاي AISC و FEM و ساخت سازه جرثقيلها و خريد سيستمهاي مكانيكي و برقي، سازه جرثقيلها توسط تيم مهندسي پروژهها بازنگري شد و طرح نهايي بهينه شده در انبار محصول ماشينسازي اراك پيش مونتاژ و كنترلهاي لازم باربري انجام شد. و پس از صحت از كاركرد جرثقيلها دمونتاژ آغاز و قطعات جراثقال به سايت ارسال شد. ظرفيت هر كدام از جرثقيلها 20 تن به عبارتي دو بار 10 تن ميباشد و وزن هر دستگاه حدود 70 تن ميباشد. سازه جرثقيلها طوري طراحي شده كه چرخهاي آن هنگام باربرداري روي چهار ستون پل قرار گرفته و بارها از طريق ستونها به قوس منتقل ميشود و اثرات نامطلوب انتقال بار از بينرفته يا كاهش يافته است. چهار ساپورت مفصلي جهت جلوگيري از واژگوني جراثقال در هنگام باربرداري و بارهاي جانبي د ر تيرهاي مياني عرشه پل تعبيه شده است. دو دستگاه گاري حمل قطعات وظيفه قطعه رساني از كولهها به پشت جرثقيلها را عهدهدار بود.
نظر به صعبالعبور بودن منطقه و عمق بسيار زياد و شيب طرفين دره و عدم امكان استفاده از پايههاي موقت و روشهاي نصب متداول ديگر، نصب پل از اهميت بسزايي برخوردار بود. طرح ويژه روش نصب پل با طراحي سازه پل به صورت خودايستا و كنسول و استفاده از جرثقيلهاي دروازهاي ويژه كه در صفحههاي قبل به آن اشاره شده است، از طرفين در نظر گرفته شد. بارهاي ناشي از وزن پل، جراثقالها و بارهاي جانبي در مراحل نصب توسط سيستم خرپاي فضايي متشكل از عرشه پل، خرپاي قوس پل و مهارهاي قطري به كولهها و پاتاق منتقل ميشد. تيرهاي طولي در انتهاي عرشه به كولهها و كولهها با سيستم انكريج و تزريق تا عمق 24 متر به صورت پس تنيده به كوه مهار شده بودند همچنين با همين روش اعضاي انتهاي خرپاي قوس به پاتاق و پاتاق نيز به كوه مهار شده بود.
گرههاي بحراني پل، به خصوص تكيهگاههاي موقت نصب كه ميبايست نيروهايي با مقادير زياد و با نوسان بارگذاري را انتقال دهند، علاوه بر روشهاي كنترل شده با روش طراحي المانهاي محدود Finite Element نيز مدل و آناليز تنش و كنترل شدند. به عنوان مثال ميتوان محل اتصال كرد بالاي قوس به فونداسيون و محل اتصال تيرهاي عرشه به كوله در طرفين پل كه در مراحل نصب با نيروي محوري كششي به ترتيب 812 تن و 454 تن نيرو و لنگر خمشي 66 تن- متر و 15 تن- متر و گرهِ محل اتصال اولين ستون فلزي به قوس را نام برد.
نصب دو تيپ ابزار دقيق بارسنج و جابجايي سنج درنقاط حساس فونداسيونها امكان كنترل تغييرات وضعيت بارگذاري و جابجاييهاي ايجاد شده در عمقهاي12، 6 و 18 متري پيها را نشان داده و پل در مراحل مختلف نصب تحت كنترل با ضريب ايمني مناسبي قرار داشت. عرشههاي دهانه كناري به روش روانسازي در موقعيت خود قرار گرفت و جرثقيلهاي دروازهاي پس از مونتاژو ريلگذاري در روي پلت فرمهاي پيشبيني شده و تقويت عرشه روي پايههاي بتني طرفين دهانه قوس كه جرثقيل بتواند روي كنسول قرار گيرد، روي تيرهاي عرشه نصب شده انتقال يافت و آماده نصب قوس شد.سازه جرثقيلها طوري طراحي شدهاند كه امكان نصب12متر سازه به صورت كنسول در جلوي خود را داشته باشد به عبارتي بتواند يك پانل شامل قطعات اصلي، اعضاي قطري، تيرهاي عرضي، مهاربندهاي قوس، مهارهاي قطري، ستونهاي انتهاي پنل، تير عرضي، تيرهاي طولي و مهاربندهاي عرشه را نصب كند و پس از تكميل يك پانل و ريلگذاري روي آن جرثقيل12متر به جلو حركت كرده و اين مراحل تا پايان نصب پانل10 از طرفين ادامه داشت.
عطف به توضيحات داده شده مشخص ميگردد كه در هر 10 مرحله نصب مشخصههاي سازه خرپايي فضايي اشاره شده تغيير نموده و سازهاي جديد ميشود بنابراين تا اين مرحله از هر سمت10 سازه متفاوت و خود ايستا ميبايست آناليز و نتايج به دست آمده براي نيروهاي داخلي اعضاء عكسالعملهاي تكيهگاهي و تغيير مكانهاي هر مرحله با مراحل قبلي جمعبندي گردد.
نظر بر اينكه پارامترهاي هر كدام از مدلهاي سازه مراحل نصب تغيير نموده و مدل قبلي تحت بار تنش ميباشد، نتايج حاصل ا ز هر10مدل سازه را نميتوان با هم جمع نمود. در نتيجه حجم عمليات محاسباتي و كنترلهاي لازم بسيار بالا رفته و نياز به روش، راهكار مناسب، دقت و كنترلهاي فراوان دارد تا همانند آنچه كه د رپروسه و ترتيب نصب قطعات انجام ميشود، محاسبات نيز در نظر گرفته شود. درهر10 مدل محاسباتي خرپاي نيم قوس بهطوركامل وجود داشت ولي ستونها، عرشه و مهارهاي قطري هر مدل مطابق با قطعات نصب شده بود و قسمت اضافه سازهِ خرپاي قوس بدون وزن مدل ميشد و در هر مدل وزن قسمتهاي مشترك با مدل مراحل قبل غير فعال و وزن قسمت نصب شدهِ جديد فعال و نتيجه آناليز حاصل با نتايج آناليز مرحله قبل جمع ميشد.
بازتابهاي نيرويي جهت طراحي و كنترل اعضا و بازتابهاي عكسالعملها جهت طراحي و كنترل تكيهگاهها و بازتابهاي تغيير مكانها قسمتي از دياگرام كمبر ساخت پل را تشكيل ميدهد.
نصب سازه پل بهصورت خود ايستا و كنسول(تا طول يكصدوبيست و شش متر) از طرفين تا پانل مركزي با تمام مشكلات و مسايل خاص خود بهصورت مستقل ادامه داشت. از آنجا كه در طول شبانهروز فاصله بين دو كنسول حدود 12سانتيمتر، تراز ارتفاعي آنها حدود 3 سانتيمتر و تابيدگي دو مقطع انتهاي كنسولها تقريباً تا 5 سانتيمتر ميرسيد و همچنين تغييرات ذكر شده در هيچ دوره زماني ثابت نبود و در هر لحظه محسوس و قابل مشاهده بود، ارتباط و اتصال دو كنسول نياز به محاسبات دقيق و تدابير ويژهاي داشت كه نتايج عواملي چون نحوه و تابش مستقيمآفتاب، دامنه تغييرات دما و باد بود و همچنين انحراف ناشي از هنگام ساخت و نصب از سوي ديگر باعث افزايش انحرافات مطرح شده ميشد. بهعنوان مثال، انحراف از محور طولي پل براي هر دو كنسول به 25 سانتيمتر ميرسيد.
طبق بررسيها و محاسبات دقيق نتيجهگيري شد كه اتصال دو كنسول به همديگر الزاماً در يك دوره زماني بسيار كوتاه انجام شود بنابراين ميبايست هر دو سازه را بهطور موقت با استفاده از مفصلهايي به هم متصل كرد. پس از طراحي و محاسبات مفصلهاي مورد نظر، اين اتصالات قطعهزني و در دو انتهاي قطعات پانلهاي 10 و مركزي مونتاژ، جوش و كنترلهاي لازم انجام شد و تا زماني كه پينهاي اتصالات در جاي خود قرار نميگرفت آزادي حركات سازه دو كنسول د رمركز مهار نشده بود. براي نصب قطعات پانل مركزي يكي از جرثقيلها روي پنل 10 قرار گرفت و كل قطعات پنل مركزي مونتاژ، جوش و كنترلهاي لازم انجام گرفت.
با اين وضعيت سازه پل از يك طرف به طول 126 متر و از طرف ديگر 138 متر كنسول بود.
پس از اصلاح انحرافات ايجاد شده با سيستم جكينگ، اتصالات مفصلي موقت با توجه به محاسبات دقيق در زمان تعيين شده توسط پينها قفل شدند. بلافاصله در ناحيه اتصالات موقت، اتصالات دائمي در سه طرف اعضاي اصلي قوطي شكل تكميل شد. چون اين اتصالات ظرفيت باربري لازم را داشتند، اتصالات موقت باز شده و باقيمانده اتصالات اصلي كامل شد. با اتصال سازههاي دو كنسول و يكپارچه شدن آنها سازه اصلي قوس تشكيل شد كه پارامترهاي سازهاي بهطور كلي تغيير يافته و سيستم سازهاي از خرپاي فضايي كنسولي يك سرگيردار تبديل به يك قوس خرپايي بدون مفصل ميشود كه در تكيهگاههاگيردار بوده و تحت تنشهاي حين مراحل نصب قرار گرفته است.
در اين مرحله نيز مدلهاي لازم و محاسبات ويژه و خاصي عطف به نكات مطرح شده در طراحي قوسهاي بدون مفصل انجام شد.
با بررسي اجمالي از مطالب فوق درمييابيم كه سيستم سازهاي پل طي مراحل مختلف از شروع نصب تا راه اندازي تغييرات اساسي نموده است، يعني ابتدا 11خرپاي فضايي كنسول يك سرگيردار، سپس يك قوس تك مفصلي در راس و بهدنبال آن يك قوس دو سرگيردار و نهايتاً بهصورت يك قوس دو مفصلي مورد آناليز و طراحي قرار گرفت.
يكي ديگر از مراحل بسيار مهم، حساس و كليدي در طراحي و اجراي پل، مرحله آزادسازي تكيهگاههاي موقت و مهارهاي قطري بين عرشه، قوس و ستونهاي فلزي پس از نصب و تكميل خرپاي قوس و قبل از نصب و اتصال اسكلت فلزي عرشه در پانل مركزي ميباشد، در صورتي كه به شكل اصولي و تحت كنترل اجرا نشود، ضربهها و شوكهاي بسيار بالايي به پل وارد ميشود كه موجب بالارفتن تنشهاي موضعي در برخي نقاط از سازه شده و با ايجاد گسيختگي باعث فرو ريختن پل ميشود.
آزاد سازي تكيهگاههاي موقت را ميتوان با در نظر گرفتن عواملي چون مكانيسم اجرا، تجهيزات و امكانات مورد نياز، نيروي انساني، سرعت كاهش نيرو از تكيهگاهها و انتقال آن به سازه، آزادسازي تمام موانع و قيدهاي ايجاد شده در مراحل نصب، نظارت دقيق و بازديدهاي مداوم از نقاط بحراني سازه و تجزيه و تحليل آن و ادامه روند پيشرفت كار مورد بررسي و تحليل قرار داد. نحوه و توالي sequence آزادسازي كل سيستم و موضعي در هر يك از تكيهگاههاي موقت يكي از موارد فوق محسوب ميشوند كه بررسي و تحليل آن از اهميت بيشتري برخوردار است.
براي اين فعاليت مدلهاي متعددي تهيه و آناليز شد كه ترتيب آزادسازي از يك مكان شروع و تا پايان آن ادامه مييافت و در هر مدل پس از آزادسازي قسمتي يا تمامي نيروها، افزايش و يا كاهش نيرو در نقاط ديگر سازه و تكيههاي موقت مورد بررسي قرار ميگرفت و با جمع بندي نهايي بهترين گزينه حاصل شد.در اين گزينه ابتدا نيروهاي كردهاي Chord بالايي يك سمت پل، در مرحله دوم نيروهاي كردهاي بالايي سمت ديگر پل، آنگاه نيروهاي تيرهاي انتهاي عرشه اتصال به كوله در يك سمت پل، سپس نيروهاي تيرهاي انتهاي عرشه اتصال به كوله در سمت ديگر پل آزاد و در مرحله پاياني مهارهاي قطري كه نيروهاي آنها به شدت كاهش يافته بود آزاد و دمونتاژ شد.
در آزاد سازي نيروهاي كردهاي بالاي هر سمت نيز ابتدا نيروي انكرهاي كرد اول از مقدار120تن تا ميزان80 تن مطابق توالي نشان داده شد در نقشههاي پستنيدگي كاهش يافت و همين توالي براي كرد دوم تكرار شد و بقيه نيروهاي موجود در انكر كردها همانند توالي قبل و در دو مرحله تا به ميزان 40 تن و صفر كاهش يافته و رهاسازي اين مرحله به اتمام رسيد.
براي تيرهاي عرشه متصل به كوله در هر سمت نيروي انكرهاي هر تير در مرحله اول از 65 تن تا به ميزان 40 تن و در مرحله دوم تا 20تن و در مرحله سوم به صفر كاهش يافته و آزادسازي آنها به اتمام ميرسد. در عرشه با توجه به جابجايي كه بين كوله و تيرها در مرحله آزادسازي بهوجود ميآيد و نيروگرفتن مجدد انكرها، حجم عمليات آزادسازي در هر سه مرحله بهويژه مرحله پاياني بالا ميرود.
در مدت يك هفته كليه عمليات آزادسازي به پايان رسيد و پس از نصب تيرها و مهاربنديهاي عرشه پنل مركزي، تعويض تكيهگاههاي موقت عرشه دهانههاي كناري طرفين پل با ياتاقانهاي دائمي(اصلي) و برش و تعبيه درز انبساط بين عرشه قوس و دهانههاي كناري عمليات نصب سازه فلزي پل پايان يافته و سازه پل بهصورت قوس خرپايي دو سر مفصل تبديل و آماده دالگذاري، آرماتوربندي و بتنريزي عرشه شد.
زمان پيشبيني شده براي اجراي كامل پروژه شامل طراحي و مهندسي، تهيه و تدارك مواد، ساخت، پيشمونتاژ و نصب 20 ماهه بود، عليرغم مشكلات و تغييرات بهوجود آمده در بخش مهندسي تامين مواد و ساخت تاخيرات ايجاد نشد و با همزمان نمودن اكثر فعاليتها، عطف به توضيحات و تدابير اشاره شده در سرفصلهاي قبلي، قطعات مورد نياز در زمانهاي تعيين شده آماده و جهت نصب به سايت ارسال شد.
با توجه به اينكه در بخش نصب نميتوان برنامه زمانبندي مستقلي همانند فعاليتهاي طراحي، تأمين مواد و ساخت ارائه نمود از اينرو براي ارائه يك برنامه زمانبندي صحيح و مستقل از فعاليتهاي قبلي براي دوره نصب برنامه زمانبندي پيمانكار سيويل كه فعاليتهاي آن پيشنياز فعاليتهاي نصب سازه فلزي پروژه است مي بايستي با برنامه زمانبندي نصب قطعات فلزي پل هماهنگي داشته باشد. يكي از دلايل مهم تاخيردر شروع عمليات نصب و پيشرفت پروژه عدم تحويل جبهههاي كاري براي شروع عمليات نصب بود.
عواملي از قبيل عدم تحويل همزمان جبهههاي كاري طرفين پل، تداخل فعاليتهاي پيمانكارسيويل و پيمانكار نصب سازه در شروع، تازگي نوع كار و تجربه اول كه به دنبال آن زمان زيادي را در دورهاي اوليه نصب قطعات و تنظيمات لازم و همچنين در پانل مركزي گرفت، نياز به پرسنل آموزش ديده و متخصص كه توانايي كار در ارتفاع را داشته باشد و با سيستم هاي صخرهنوردي بتواند به نقاط مختلف سازه دسترسي داشته و فعاليتهاي لازم را انجام دهد (پرسنل در حين كارآموزش ديدند)، ابهامات و مشكلات قراردادي، اشكال در تجهيزات نصب براي پانلهاي ابتدايي 1و 2وكوتاه بودن سيم بكسلها، اشكال در سيستم برقي جرثقيلها و اصلاح آن، دشواري و زمان بر بودن تأمين ابزارآلات نصب و لوازم يدكي آنها، سقوط ابزارآلات و اتصالات، تعداد زياد پيچ و مهرهها ونياز به ابزارآلات خاص براي مكانهاي مختلف در سازه، پوشش گالوانيزه به روش الكتريكي در اتصالات و حمل و نقل آن، محدوديتهاي جادههاي دسترسي و پلتفرمها كه باعث سختي جرثقيلها و طولاني شدن آن و نياز به كشنده و هلدنده براي انتقال بار از جاده دسترسي، تغييرات در سيستم مهار به كوه واصلاح سازه در سايت، تقويت گرهها در هنگام نصب، عدم وجود يك كميته فني متشكل از نمايندگاني از سازمانهاي ذيربط و مستقر در سايت كه تعهد و مسئوليت در قبال پروژه داشتند، پراكندگي در خدمات مشاورهاي، عدم هماهنگي بين پيمانكاران، مديريت نامتمركز و پراكنده، باعث تأخير و طولاني شدن مدت زمان پروژه شد. براي دستيابي به زمان برنامهريزي شده كارفرما جهت بهرهبرداري پروژه سد و نيروگاه طرح كارون 3 كه هزينه بسيار بالايي براي آن صرف شده بود و در صورتي كه آبگيري سد در موعد مقرر انجام نميپذيرفت به مدت يكسال بهرهبرداري سد به تعويق ميافتاد كه باعث راكد ماندن سرمايه صرف شده و عدم توليد نيروي برق و سودآوري پروژه ميشد لذا بهرهبرداري از اين پلها جهت حفظ و ارتباط جاده خوزستان- شهركرد يكي از عوامل اصلي امكان راهاندازي سد و نيروگاه آن بود به همين دليل عمليات نصب پل با افزودن شيفت كاري شبانه در طرفين پل تسريع شد.
دهانه اصلي و مياني پل دوم نيز بهصورت قوس از زير با دهانه قوس 177=20+1212+5 x21+61+5x متر، مركز تا مركز مفصلها59/158متر، خيز قوس 40 متر است دو دهانه 19 و 20 متري پيوسته و متصل به عرشه قوس بر روي پايههاي بتني قرار دارد و طول كل عرشه 216 متر و عرض8/11 متر با دو خط عبور و دو پياده رو در طرفين مطابق پل اول اجرا شده است.
در كليات تمام موارد مطرح شده براي پل اول در مقياس كوچكتري براي پل دوم صادق است و با توجه به برنامه زمانبندي پل دوم و تغييرات ايجاد شده در طرح و نياز به بهرهبرداري همزمان با پل اول و مشكلات اجرايي و تجربيات حاصل از پل اول در روشهاي ساخت، پيش مونتاژ، نصب و ... پل دوم تجديد نظر اساسي و اصلاحات لازم انجام شد. جزئيات و تشريح مربوط به چگونگي طراحي، ساخت و نصب پل دوم انشاءالله در آينده گزارش خواهد شد. لازم به يادآوري است كه پروژههاي دو قلو در آبانماه 83 پس از قطع جاده قبلي به هنگام آبگيري سد به بهرهبرداري رسيده است.
[ویرایش] تصاویر
Eshkaft۰۰۱.jpgاشکفت سلمانسنگ نبشته کول فرحشیرهای سنگیاداب و رسوم مردم بختیاریآداب و رسوم مردم بختیارییك شهر و یك روستای بختیاری را به عنوان نمونه بررسی میكنیم. ایذه: این شهرستان مركز بختیاری گرمسیری است كه در دوران قدیم مركز پادشاهی انشان یا انژان بوده و دورانهای پرماجرای تاریخی را پشت سرنهاده است. تقریبا كلیه شعبات دستگاههای دولتی در آن دایر میباشد. آداب و رسوم مردم در این شهر در دو قسمت بررسی میشود؛ یكی ساكنان مهاجر ودیگری خود بختیاریها، ساكنان مهاجر كه رقم عمده آن بهبهانیها و بروجنی و چهار محالی هستند به تدریج آداب و رسوم خاصشان در نهاد آداب و رسوم بختیاری حل شده است و نمیتوان آداب و رسوم آنها در قالب خاصی قرار دارد. گرچه در سالهای پیش آنان نیز دارای آداب و رسوم ویژهای بودند كه نمونه آن را هنوز هم میتوان در بهبهان و شهرستانهای چهار محال ملاحظه نمود. در ایذه نقش زنان در مزارع كمتر شده زیرا ماشینهای كشاورزی فرصتی به این بخش از افراد جامعه نمیدهد تا در امور زراعی مشاركت نمایند. اما هنوز در بسیاری از كارها با مردان مشاركت دارند. آمار دقیقی نمیتوان در این زمینه داد اما تخمین زده میشود كه نقش زنان تا سی درصد بر مشاركت با مردان استوار است، به اضافه كارهایی كه بر دوش آنها به عنوان وظیفه معین شده است. وظایف زنان در مشاركت با مردان اجمالا به شرح زیر است: پرورش فرزندان خوب و دلاوی با شیر مادر از خصوصیات تباری مردم بختیاری است و هنوز هم ادامه داد. گر چه این كار در قسمتی از جامعه مهاجر نشین ایذه دیگر منسوخ شده و مادران از شیر خشك و یا شیر گاو برای پرورش فرزندان خود استفاده میكنند.خرید لوازم خانه از بازار و فروش فرآوردههای دامی از كارهایی است كه هنوز هم رواج دارد. ماست، شیر، كره، روغن را زنان به بازار فروش عرضه كرده و در مقابل مایحتاج زندگی خود را خریداری میكنند. تهیه نان با تابه یا تنور هم ازكارهایی است كه هنوز در 80 درصد خانهها رواج دارد. آرد را در انبارهای ویژهای به نام تاپو، كه از گل و ساخته دست خود زنان است، میریزند و در تمام فصول سال برای مصارف خانگی از آرد این انبار استفاده میكنند و نیازی به خرید ندارند. آرد را خمیر میكنند و اگر بخواهند آن را در تنور بپزند، مایه خمیر به آن اضافه میكنند ولی برای پختن در تابه نیازی به خمیر مایه ندارند. نان تابهای را نان تیری میگویند كه ده یا پانزده عدد آن را با هم و به تواتر میپزند كه ضمن پختن در روی تابه روی هم قرارداده میشوند، بعد از پختن آن را به دستههای پنجتایی تقسیم میكنند. دامداری از وظایف زنان است. پرورش دام و دوشیدن شیر و تهیه كره، ماست، دوغ و سایر فرآوردههای دامی از وظایف زنان بشمار میرود. اخیرا دختران در مشاغل دولتی به كار مشغول میشوند كه اینكار منحصرا در شهر ایذه صورت تحقق به خود گرفته است ولی در جامعه روستایی هنوز بر اساس تعصبات خاص و از سوی دیگر نداشتن افراد تحصیل كرده اینكار انجام نمیشود. با این توضیحات میتوان گفت كه زنها تا 30 یا 40 درصد در امور مربوط به زندگی مشاركت دارند.در بیان آداب و رسوم مردم ایذه ، همان آداب و رسوم بختیاری ها هستند كه در زیر به برخی آداب و رسوم مردم شهرستان ایذه كه همان مردامان بختیاری هستند اشاره می كنیم.نگرشی به موسیقی محلی بختیاری مردم ایذهگاه گریستن سرنا موسیقی بختیاری در عین گمنامی و ناشناختگی، یكی از اصیل ترین آواهایی است كه ریشه در فرهنگ كهن این مرز و بوم دارد، چندان كه با اندكی تحقیق و تفحص و شناخت می توان به تأثیرات، قالب ها، شك ها و فرازهای این فرهنگ دست یافت و این بیشتر به دلیل موقعیت جغرافیایی كوهستانی جامعه عشایری و وجود جولانگاه های صعب العبور در منطقه بختیاری بوده است كه همواره آداب و سنن اصیل خود را حفظ نموده و كمتر دستخوش تهاجمات فرهنگی بیگانگان شده است.موسیقی فولكلوریك، جلوه های خاصی از این فرهنگ است كه با شعر همزیستی و قرابت دیرینه ای دارد و در مجموع پیوند و ارتباطشان ناگسستنی است كه سرانجام كاری عرضه می دارد كه تعلیم گرفته از تأثیرات كوه، دشت، طبیعت و آبشارها و موسیقی چشمه ساران است. این قرابت و خویشاوندی با طبیعت در موسقی بختیاری به گونه ای است كه تمامی وزن ها، فاصله ها، ردیف ها و گونه ها علی رغم لطافت و ظرافت طبع، از ذوق و صلابتی كوهستانی برخوردار است. جدال و مبارزه تنگاتنگ با طبیعت را به وضوح می توان در اشعار و ملودی های این موسیقی مشاهده كرد. شعر و آهنگ در موسیقی بختیاری، ارتباطی جداناپذیر دارند در ایل بختیاری هیچ شعری را نمی یابید كه آهنگ مخصوص به خود نداشته باشد. آنان برای هر پدیده ای موسیقی مخصوص دارند. از دوشیدن گاوها گرفته تا كار طاقت فرسای درو كردن و دلاوری های فراوان كه خون سلحشوری را در رگ های عشایر به جریان می اندازد و در این قلمرو تاریخ خونبار و پرحماسه ای دارند. شعر و موسیقی ساده و صریحی است و هیچ گونه پیچیدگی و ابهامی در آن به چشم نمی خورد و زیبایی آن همیشه در حین سالگرد و تشبیهات است. رنگ آمیزی طبیعت را دارد. تحرك و هیجان انگیزه اصلی است زیرا سكون و خمودگی همانا مرگ است. سراینده اشعار به درستی معلوم نیست. آهنگ ها قرن های متوالی، سینه به سینه و نسل به نسل انتقال یافته و توأم و دوام خود رادر همان شكل ها با تغییراتی محدود در روند تاریخ حفظ كرده اند. موسیقی بختیاری به دو بخش عمده تقسیم می شود: یكی «موسیقی شاد» یا «راست» و دیگری موسیقی «سوگواری» یا «چپ» كه موسیقی رزمی و حماسی مانند چوب بازی و سواركاری نیز در زمره این نوع موسیقی قرار می گیرند. در این راستا موسیقی با رقص هم پیوندی دیگری می یابد. مطابق با محتوا و نوع ملودی و آهنگ هایی است كه نواخته می شود. به طور كلی مضمون این اشعار همواره فراق، هجران، ناكامی ها و محرومیت ها در عشق است و دلسوختگی و جانسوزی هایی كه لطف ویژه ای به این آثار می بخشند و نیز آوازهای شكارگری كه به «صیادی» معروف است، حكایتگر موضوع دیگری است. بخش عمده دیگری كه مشتمل بر موسیقی سوگواری است، به آهنگ «چپ» یا «ساز چپ» معروف است. این موسیقی با به كارگیری اشعار سوزناك و بیان غمناك آوازی به تعزیت مرگ عزیزان، از دست رفتگان، شهیدان ایل و پهلوانان می پردازند. این موسیقی با به كار گیری ملودی های غمگین و خاص خود از موسیقی «راست» جدا می شود. همه اشعار این موسیقی از روح غم و آه و دل های سوخته آن رنگ پذیرفته و جوهر و خمیره ایشان از دل های پاك و بی آلایش عشایر است كه جدالی سخت و تنگاتنگ با طبیعت غدار دارند. در كتب مورد تحقیق آمده است آهنگ عزاداری زنان بختیاری بیشتر به آهنگی شبیه است كه در كلیساها اجرا می شود. چگونه این قرابت شگفت بین آهنگ های محلی بختیاری و كر موسیقی ارامنه و آسوری وجود دارد معلوم نیست در حالی كه مناطق بختیاری به علت كوهستانی بودن ارتباط چندانی با مناطق دیگر نداشتند. حتی اقوام مهاجم نمی توانستند به كوهستان های آنجا راه یابند. به هر حال، در عروسی بختیاری ها البته ترانه های مختلفی خوانده می شود از میان آن ترانه ها ترانه آهای گل مشهورتر است. نام برخی دیگر از ترانه های معروف ایل بختیاری عبارتند از: دی بلال، شیرعلی مردان، دختر بویراحمدی، شاهبانو، شلیل، دست به دستمالم نزن، گل صحرا، داغ گل، تینای نای و... جالب است بدانید در مراسم عروسی، مردان و زنان در یك حركت و چرخش دسته جمعی كه به آن دستمال بازی می گویند مشاركت دارند. البته تركه بازی یا چوب بازی یك بازی مردانه است و نیاز به دو طرف دارد. در بختیاری واژه رقص كمتر به كار می رود، حركت های شاد و شاهانه آنها به نام دستمال بازی و چوب بازی نام برده می شود و بختیاری ها كه مقیم شهر هستند گاه دیده شده چون در مراسم عزاداری های خود به توشمال چپی دسترسی ندارند، از كاشت هایی كه روی آنها آهنگ های غمناك لری ضبط شده نیز استفاده می كنند. این ترانه ها بسیار حزن آور است و مراسم عزاداری را بسیار تأثیرانگیزتر می كنند. به هر حال تا زمانی كه با گویش بختیاری آشنا نباشی و مفاهیم ابیات این ترانه ها را درك نكنی تأثیر این آهنگ ها برایت چندان قابل حس نیست. البته آهنگ این ترانه ها هم حتی بی كلام نیز بسیار غمبار و اشك آور است و زنان لر بختیاری گاه چندان در غم سنگین عزیزان خود دچار حالت تلخ و دردآوری می شوند كه چنگ بر چهره می كشند یا گیسوی خود را می برند. همین قدر بدانید تحمل دیدن این صحنه ها بسیار مشكل است. ابیاتی كه در آنها هیچ تكلف و تصنعی را نمی توان یافت و همه وزن ها هجائی است، همه سوز و اشك و تأثیرات روانی و آلام درونی است. داغ و حسرتی را در بیانی حزین مطرح می سازند، به آن «سرد» یا «چپونه» نیز می گویند. نوع خواندن نیز بدین گونه است كه زنی خوش صدا، بیتی را از «گاه گریو»- و اشعار سوگواری، شروع می كند و از نیم مصرع دوم بیت و یا آخر آن، زنان دیگر با خواننده دم می گیرند و بیتی در شرح فضایل، اخلاق و سلحشوری به تفنگ و اسب او وقامت رسا و بلندش و سخاوت و مردانگی اش بیت خوانی می كند. این بیت ها همواره با واژه ها و صوت های غمگینانه ای نظیر «آخ ای» و «امان ای» و یا «ای دایه» تكرار می شود كه كلام های آخر بیت معمولا به گریه می نشیند. توشمال ها: هر طایفه و تیره نوازندگان ویژه ای دارد كه به آنها توشمال می گویند. توشمال ها دارای طایفه و محل زندگی جداگانه ای هستند. مخارج سالیانه خود را با شركت در مراسم عروسی، عزاداری و جشن های دیگر به دست می آورند و به كار زراعت و دامداری نیز می پردازند. توشمال ها مردمی عاشق پیشنه و شاعر مسلك هستند كه بیشتر وقت زندگی روزانه خود را صرف ساختن ابیات، لطیفه ها، ضرب المثل ها و متل ها می كنند. آنان در به وجود آوردن آثار و ادبیات عامیانه سرزمین بختیاری سهم بسزایی دارند. آنها پیامگذار و راویان تاریخ نگاشته نشده این مرز و بوم هستند كه با ساز و آواز خویش تاریخ مردم و سرزمین را از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهند. سرود توشمال انگیزه ای ژرف دارد و تنها از روی تفنن سرچشمه نمی گیرد. از باب اطلاع باید اشاره كرد سازه های بختیاری محدود می شود به كرنا، سرنا و دهل بزرگ و دهل كوچك. كرنا و سرنا و دهل كوچك و بزرگ در عروسی ها مورد استفاده گروه موسیقی یا همان توشمال ها قرار می گیرد. اما در مراسم عزاداری كه بختیاری ها به آن توشمال چپی می گویند از سرنا و دهل كوچك استفاده می شود. چوب بازی: نوعی موسیقی رزمی است كه در آن مردان در رزمی نمایشی در میدانگاهی به حمله و تهاجم و دفاع در برابر یكدیگر قرار می گیرند. درواقع می توان ریشه آن را در رقص های میدانی مردان ایران باستان یافت كه خود تمثیلی از جنگ است. آن هم جنگی نمایشی. به لحاظ طبقه بندی، چوب بازی یكی از انواع اصلی و مهم موسیقی بختیاری است و مقامی كاملاً مشخص و شناخته شده به حساب می آید. در تشخیص ماهیت و ساختار و حتی شیوه اجرای آن، دو نشانه مهم قابل ذكر است. اول این كه موسیقی چوب بازی مخصوص كرنا و دهل است و تبعیت تمامی نغمات و الحان آن از یك ریتم، میزان و متر مشخص است. مشخصه دیگر و فرعی این مقام تعلق آن به فضای باز است چرا كه صدای پرحجم و پرطنین كرنا و دهل در فضای بسته خوشایند نیست، زیرا نوای دهل و كرنا و مقام و بازی چوب بازی، اصولاً تمرینی برای میدان رزم آوری است. هنگام اجرای مقام چوب بازی كه با آن دو رقصنده مشغول رقص و چوب بازی هستند، ضربات چوب رقصندگان چنان محكم و پرقدرت است كه بر اثر برخورد چوب های بسیار محكم بلوط به یكدیگر كه مانند شمشیر است، چوب ها شكسته و به هوا پرتاب می شوند. موسیقی دستمال بازی كه در تقابل بزمی این موسیقی قرار می گیرد علی رغم غنایی بودنش، نوعی ابهت خاص را در انسان ایجاد می كند. مردان در صف های دایره ای شكل با دستمال های رنگارنگ و تكان دادن دست و پا و جلو و عقب رفتن، در محیط یك دایره ای فرضی می رقصند در حالی كه تماشاگران آنها را دربر گرفته اند و هركس كه قدرت تحمل رقص بیشتری را داشته باشد مورد تشویق تماشاگران قرار می گیرد. این نوع موسیقی و رقص سرشار از روح همبستگی است. آهنگ های شادی كه به «دواللی» معروفند بسیار طرب انگیزند. خوانندگانش معمولاً زنان و به ندرت مردها هستند. آهنگی به انواع مختلف همچون «گل ای گل»، «حنا حنا»، «المان المان»، «شیرین شیرین» و... تقسیم می شوند. سواركاری: مخصوص مردان است و در آن نوازندگان، پرهیجان ترین آواهای خود را در سازها می دمند و اسب ها با همین ملودی بر سرعت گام های خود می افزایند. بخش دیگری از موسیقی راست یا شاد را آوازهای تغزلی همچون «دی بلال»، «دانی دانی»، «عزیزم سوزه»، «لكو» و «شلیل» تشكیل می دهند كه لطافت و گیرایی خاصی دارند. هر یك از آوازهای تغزلی فوق شرح ویژه ای دارد. به عنوان مثال «دی بلال» در سراسر بختیار شوقی خاص دارد و در قالب های گوناگون برده شده است. پیشینه این شعر، گواه آن است كه ریشه آن در بختیاری بوده و از آنجا به وسیله موسیقیدانان به شیراز و مناطق دیگر برده شده است. حتی در گروه كر موسیقی محلی نیز اجرا شده و خوشبختانه رنگ و جلای خود را از دست نداده است و همیشه رنگی از زادگاهش «بختیاری» داشته است. در شرح نام دی بلال نیز گفته شده كه «دی بلال» دختری بوده كه شهرت زیبایی او در همه بختیاری پیچیده بود و از عشاق پاكباخته ای است كه ناكام از دنیا رفته است. موسیقی بختیاری یكی از حوزه های گسترده موسیقی مقامی ایران است. نام مقام ها بیانگر نسبت هر نغمه با موضوع و سرگذشت ابداع آنهاست و این بدان معناست كه هر مقام اصیل موسیقی بختیاری در نسبت با مراسم، آیین ها و یا سنت های ایل بختیاری تكوین یافته است. اما مرور زمان و وسعت ارتباطات مخصوصاً در حوزه شنیداری با گرایش های انتزاعی، تجدیدی و گاه التقاطی سبب شده است تا نغمه های ناب این موسیقی از دسترسی دور بماند و یا كم فروغ گردد. نغمه های دیگر موسیقی بختیاری كه بعد از موسیقی كهن این قوم شكل گرفته اند، عمدتاً تصانیفی است كه براساس لحن كلی موسیقی بختیاری و بعضاً متأثر از یكی از مقام های اصلی یا نغمه های وابسته به آنها ساخته و اجرا می شوند. 1) مقام گاه گریو: اصطلاح «گاه گریو» به معنی وقت و هنگام مویه است و به آن «گوگریو» هم گفته می شود كه به معنی امر به مویه گری است. مویه گری به معنی غم و اندوه در موسیقی عزای بختیاری در عصر حاضر هم وجود دارد. اگرچه علت ظهور آن دیگر به جا آوردن آیین ها مطابق با اجزای نهاده شده نیست اما لااقل صورت كلی آن قابل دریافت است و مقام «گاه گریو» بسته ظهور این جنس از موسیقی مویه گرانه است. اما در توصیف مصداق گونه «گاه گریو» اشاره به نام و پیشینه «علی داد نودال كش» ضروری است. «علی داد» مرد شجاع، دلیر و قهرمان ایل بختیاری كه قادر بوده است «زال»- (لاشخور) را با یك تیر در آسمان بزند، توسط برادر خود به حسد كشته می شود. موسیقیدانان و مویه گران بدین سان برای «علی داد» مویه ها نمودند و در مقام «گاه گریو» اشعار فراوان خواندند و گریستند. دو مقام «تیلپومی» نیز كه اشاره به خصایص فیزیكی و روحی قهرمان دارد، خوانندگان به صورت بداهه اشعاری می خوانند و جمع با آنان دم می گیرند و حسی از مویه گری كه كم نظیر است، تجلی می یابد. «سكندر درد تو درمون نداره/ گذشته كار تو برگردون نداره» حال به اشاره ای گذرا می كنیم به بعضی از آوازها و تصنیف های بختیاری و معرفی شخصیت های این تصنیف ها: - شیرعلی مردان: یكی از خان های این هفت لنگ بود كه در مبارزه با حكومت جور سرانجام به شهادت رسید. - گلوم گلوم: تصنعی تغزلی است كه انواع مختلف دارد. - سركوهی: مقامی كهن است كه چوپان ها آن را بانی می خوانند و می نوازند. این مقام در عصر حاضر با سازهای دیگری هم نواخته می شود. - لچك ریالی: زنان ایل بختیاری به روسری یا دستمال خود كه به آن لچك گفته می شود سكه می دوخته اند و زنان متمول جنس سكه ها را از نقره انتخاب می كردند. نام تصنیف به این موضوع اشاره دارد. این نغمه ها اغلب در مراسم شادی می نوازند و مورد علاقه بسیاری از مردم بختیاری است. - برزگری: این نغمه در راستای موسیقی كار قرار می گیرد و در مورد درو و كشاورزی است كه همراه شعر با حالتی تغزلی خوانده می شود. - پیش نوازی: به عنوان مقدمه نواخته می شود. - حوری حوری: نام زنی است كه منظومه ای عاشقانه در وصف او سروده شده است. - چشمه كوه رنگ: یكی از چشمه های قدیمی و پرآب است كه سرچشمه رودخانه بزرگ استان چهارمحال و بختیاری و استان های مجاور به شمار می آید. نغمه در وصف این چشمه سروده شده است. - گل ناز جهرم: گل ناز جهرم هم مانند گلوم گلوم در حوزه مقامی است كه به آن حاجیونی گفته می شود، به اجرا درمی آید و یا لااقل لفظ حاجیونی به منشأ نغمه اشاره دارد. - سحرناز: نغمه ای تغزلی كه در وصف «سحرناز» زن زیبای بختیاری است. - جشن نوروزی: نغمه ای كه در ایام نوروز و یا به مناسبت اعیاد دیگر نواخته می شود. این نغمه به احتمال فراوان از موسیقی های دیگر وارد موسیقی بختیاری شده است و اصالت آن در حوزه موسیقی بختیاری نیست. - گلمی های گل: از تصانیف جدید است كه براساس حالت های كلی موسیقی بختیاری ساخته شده و اساساً به سازهای باستانی بختیاری تعلق ندارد. - فرود: در موسیقی بختیاری، مانند موسیقی های دیگر، فرودهای شناخته شده ای وجود دارد. این مشخصه در موسیقی بختیاری بسیار بارز است. هرچه به نغمه های قدیم تر رجوع می كنیم حالت كلی این فرودها شبیه تر و همسان تر می نماید. اما ترانه ها از منظر موضوع نیز اقسامی دارند: 1- ترانه های مخصوص تشریفات مختلف مانند (نوروز، جشن ها و تولدها) 2- ترانه های حرفه ای كار 3- ترانه های قهرمانی و حماسی 4- ترانه های عاشقانه 5- ترانه های توصیفی 6- ترانه های مذهبی 7- ترانه های سوگواری 8- ترانه های كودكان و لالایی ها. اصولاً ترانه های لری به دو دسته تقسیم می شوند: نخست ترانه های بسیار قدیمی كه ساخته و پرداخته ذوق و تفكر سالم صحرانشینان گمنامی است كه خالق این الحان و آهنگ ها هستند و از نسل ها سینه به سینه به یادگار مانده است. دسته دوم ترانه هایی است كه به وسیله اشخاص و مخصوصاً نوازندگان محلی خلق و ابداع گردیده است. بعضی از این آهنگ ها با این كه فاقد توانی منظم می باشند اما از نظر آهنگ و فطرت آهنگین قابل توجه انداعیاد مذهبی مردم شهرستان ایذه ( بختیاریها) برای اعیاد ملی و مذهبی به ویژه عید نوروز و مراسم سیزده بدر و بزرگداشت تولد ائمه اطهار و حضرت پیغمبر (ص) اهمیت خاصی قائلند. محل چادرهای خود را تغییر میدهند و در محلی سبز و خرم كه دارای آب كافی باشد، مستقر میشوند. شب عید در چادرهای خود میمانند، ولی روز اول عید با لباسهای مخصوص خود، كلاههای لری را كج به سر گذاشته و به دید و بازدید میپردازند. بختیاریها معتقدند لباس سیاه عزا را حتماً باید تا قبل از نوروز از تن در آورد، زیرا در غیر اینصورت باروری و نعمت از طایفه رخت بر خواهد بست. روز سیزده فروردین از گلهای صحرایی تاج گلی میآرایند و بر روی مشك دوغشان میگذارند.سوگها و عزاها مراسم سوگواری در میان مردم ایذه( بختیاریها) اهمیت خاصی دارد و همراه با مراسم پرسوز و گدازی برگزار میشود كه احتمالاً نشانه انس و الفت و همبستگی عمیقی است كه میان آنها وجود دارد. این اهمیت هم در عزاداریهای مذهبی و هم در عزاداریهای خصوصی به بارزترین شكل مشهود است. رعزاداری برای ائمهاطهار به ویژه در ماه محرم مثل تمام نقاط ایران با شكوه برگزار میشود. شیوه اجرای مراسم تقریباً مثل سایر نقاط ایران است. دستههای زنجیرزنی، سینهزنی و حضور در مراسم مساجد و تكایا از جمله جلوههای برگزاری اینگونه مراسم است. ر برگزاری مراسم عزاداری خانوادگی نیز جالب توجه است. در ایل بختیاری وقتی كسی فوت كند، ایل یكپارچه غرق غم و ماتم میشود و لحظهای صاحب عزا را رها نمیكنند، ( چوقا ) از تن بیرون میكنند و لباس سیاه میپوشند. بعد از غسل متوفی، سید همراه ایل (سید پیر شاه) یا (سید امامزاده)های اطراف مسیر و مكان كوچ و استقرار را خبر میكنند تا بر مرده نماز میت بگذارند و سپس مرده را به خاك میسپارند. خاك كه گودی گور را پر كرد، مردها در فاصله دور میایستند و زنهای ایل به دور گور حلقه میزنند، گریه سر میدهند و همراه با مرثیه كه ( گاگریو) گفته میشود به شرح حال زندگی مرده میپردازند. در این هنگام توشمالها آهنگ غم انگیزی به نام (چپی) مینوازند. بعد از این مراسم (خیرات) شروع میشود. صاحب عزا چادر سیاهی بر پا میكند، مردم ایل تیره به تیره، طایفه به طایفه، برای دلداری صاحب عزا میآیند و (سرباره) میآورند. سرباره مخارج عزاداری صاحب عزا را كاهش میدهد. این مراسم تا یك سال به طول میانجامد، چرا كه شاید تیره یا طایفهای در مسافتهای دور باشد و یا امكان حضور به موقع پیدا نكرده باشد. روقتی كلانتر یا یكی از سرشناسان ایل بمیرد، مراسم خاصی انجام میشود. بدین ترتیب كه زین و برگ اسب یا اسبانی را با پارچه سیاه میپوشانند و بر گردن اسب نیز پارچههای رنگین كه یك سر آن بر زین و سر دیگرش روی پیشانی اسب است به بند دهنه میبندند، سپس اسب را در حالی كه دهنه آن به دست یك نفر است در محوطه امامزاده میگردانند. این پارچه را ( یال پوش) میگویند. چوقا و تفنگ متوفی را نیز روی اسب میبندند. راستان چهارمحال و بختیاری با مساحتی بالغ بر كیلومتر مربع در بخش مركزی فلات ایران بین كوههای غرب و جلگه اصفهان قرار گرفته است. این استان از شمال به شهرستان فریدن – از شرق به هرستان نجف آباد- شهر رضا وسمیرم در استان اصفهان و از مغرب به شهرستانهای ایذه و مسجد سلیمان استان خوزستان و از جنوب به كهگیلویه و بویر احمد محدود است.بر اساس سرشماری سال 1370، این استان دارای 791838 نفر جمعیت بوده كه از این تعداد 68 در صد در روستا ها و 38درصد از شهرها سكونت داشتند اما امروزه بر طبق آمار رشد شهر نشینی بسیار روز افزون بوده است و بیشتر روستائیان به دلائل مختلف به شهرهای این استان مهاجرت كرده اند.این استان با مساحتی كمتر از یك درصد مساحت كل كشور، پنج درصد كل منابع آبی را دارا می باشد. مردم مشرف این استان چه تركهای مشرف و چه بختیاری های دلیر و شجاع همه از آداب اصیل خویش حفاظت كرده اند و آداب اصیل آنها همچنان بكر و دست نخورده باقیمانده است، شرح آداب اصیل همة مردمان این دیاركاری دشوار است و زمان بسیاری را می طلبد بنابراین به گفت برخی آداب اصیل بختیاری بسنده می كنیمآداب شكار جوانان بختیاریسالهاست كه در بین بختیاری ها رسم شكار وجود دارد و هنوز هم پس از گذر سالیان سال به اجرا در می آید. در ایل بختیاری رسم بر این است كه جوانان برومند بختیاریها كه به سن ازدواج رسیده اند قبل از عروسی، برای تهیه گوشت مورد نیاز جهت غذای مراسم شادی به شكار می روند. بر طبق این سنت قدیمی مادر جوان آماده شكار مشغول تهیه نان سنتی می شود، خواهران و دختركان بختیاری مشك می زنند تا جوان شكارچی دوغ تازه و كره محلی را همراه خود ببرد در این بین نامزد جوان شكارچی هم بیكار نمی ماند و مشغول دوختن لباس شكار می شود. در بختیاریها روز شكار، به كمر جوان شكارچی شال شكار می بندند كه معمولاً توسط برادر بزرگتر، دائی یا پدر انجام می شود. جوان باید به كوه كلار برود و بزكل شكار كند بزكل، بز یكشاخی است كه بسیار چالاك و تیز می باشد و شكار آن بسیار سخت است، شكار بز كل افتخار بختیاری ها و دلیل بر شجاعت، رشادت و دلیری آنهاست. جوان توسط افراد فامیل و خویشان بدرقه می شود و راهی شكار می گردد.بعد از چند روز كه پیروزمندانه به ایل بازگشت مراسم عقد و ازدواج جوان صورت می گیرد و گوشت شكار جهت تهیه غذای عروسی استفاده می شود. رسم شكار سنتی قدیمی است كه ریشه در آداب اصیل بختیاری داردو بسیار دیدنی است. آداب سوگواری بختیاری هااز آنجا كه مردم بختیاری ذاتاً مردمی مهربان و غمخوار هستند به محض از دست دادن عزیزی ار اقوام، برای دلداری و تسلی خاطر بازماندگان به خانه آنها می روند و با تمام وجود به همدردی و عزاداری می پردازند- بر طبق سنتی قدیمی پیرزنان بختیاری در غم از دست دادن جوانان ترانه ای غم انگیز و سوزناك را به زبان شیرین لری بختیاری زمزمه می كنند و بقیه زنان هم او را همراهی می نمایند این آواز غم انگیز به نام «گاگریو» معروف كه نوای حزن انگیز آن به همراه ساز چپ خبر از روزی غم انگیز دارد. رسم است كه اقوام هم در پرداخت هزینه های مراسم سوم – هفته و چهلم به بازماندگان كمك مالی كرده و تا جائیكه در توان دارند به بازماندگان یاری می رسانند. اگر به سرزمین بختیاری سفر كرده باشید حتماً شیرهای سنگی را بر مزار آنها دیده اید كه بازهم بر طبق آدابی قدیمی بر سر خاك مردان دلیر بختیاری به نشانه دلاوری آنها شیر سنگی را نصب می كنند كه به نام «بردسنگی» معروف می باشد.آداب مخصوص مردان بختیاری در پوششسالهاست كه مردان بختیاری از چوقا كه گاهی هم چوخا نامیده می شود استفاده می كنند كه نوعی عبای دهقانی است و زنان بختیاری با سلیقه خاصی آنرا از پشم سفید طبیعی می بافند و در بافت آن از خطوط عمدی آبی تیره یا مشكی استفاده می كنند، یك قرن پیش یكی از خوانین بختیاری چوقا را به میان مردم بختیاری آورد كه پیرزنی از توابع لرستان به او هدیه داده بود و پس از آن پوشیدن چوقا در بین مردمان بختیاری متداول شد.مادة اولیه چوقا پشم است كه زنان بختیاری آن را به گونه ای نازك و ظریف می ریسند و روی دستگاههای ساده بافت، نواری با عرض حدود 50 تا70 سانتیمتر و طول 5/2 متر می بافند كه این نوار از دو قسمت مساوی و متفاوت تشكیل می شود. قسمت بالا را «تهده نشقه» و قسمت پایین آنرا «تهده ساده» می نامند. بلندی چوقا حدوداً تا سر زانو می رسد و جلوی آن كاملاً باز است در حال حاضر بهترین نوع چوقا توسط زنان طایفة «كیارسی» بافته می شود. بافت یك چوقا حدود 20 تا30 روز طول می كشد.شلوار دبیت هم از دیگر اجزا لباسهای محلی مردان بختیاری است شلواری بسیار گشاد از جنس دبیت سیاه رنگ كه در دوخت آن5/2 متر پارچه استفاده می شودو خیاطان محلی آنرا به صورت كیسه ای دولنگه می دوزند كه در بالای آن سه راه كش دارد و 3متر كش را درآن می كنند.شال مردان بختیاری به اندازه 8متر از پارچه چلواری سفید است كه به صورت شال در آورده و دور كمر می پیچانند و گره های ریزی برای نمای آن از سر خود همان پارچه درست می كنند. كلاه نمدی هم یكی دیگر از اجزای لباس محلی مردان بختیاری است همینطور گیوه ملكی كه برای پوشش پاها مورد استفاده قرار می دهند.و اما زنان پر تلاش بختیاری هم از لباسهای محلی زیبایی استفاده می كنند، كه از بهترین پارچه ها دوخته می شوند برای دوخت پیراهن زنان بختیاری 4متر پارچه استفاده می شود كه به صورت مدل چاك دار آنرا می دوزند كه از دو قسمت كمر چاك دارد و پایین آن به صورت كلوشی است. شلوار زنان بختیاری به قدری چین دار د گشاد است كه مثل دامنی به چشم می خورد در دوخت این شلوار 10 متر پارچه استفاده می شود از دیگر لباسهای محلی می توانیم به می نا و لچك و جلیقه و كلجه كه به صورت كت است و از بهترین و از بهترین مخملها درست می شود اشاره كنیم.ایزابلا بیشوت سفرنامه نویس اروپایی در خصوص آداب لباس پوشیدن بختیاریها در كتاب از بیستون تا زردكوه بختیاری می نویسد:«معمولاً مردان بختیاری از نوعی پارچه زیركتانی پیرهن می پوشند و از یك پارچه مشكی رنگ شلوار به پا می كنند كه هر پارچه شلوار تقریباً دویاردو بلندی آن تا روی گیوه می رسد. آنان یك عبای قدی هم روی لباس خود می پوشند كه كه به زبان محلی چوخا نام دارد همه بختیاریها یك نوع كلاه غدی به سر می گذاردند كه رنگ آن یا قهوه ای – مشكی و گاهی شیری می باشد.»آداب عقد و ازدواج در بختیاریبه طور كلی ازدواج در قوم بختیاری رسومی دارد یا به صورت ناف بران كه دختر و پسر را از همان كودكی برای هم نامبر می كنند و وقتی به سن ازدواج رسیدند رسم و رسوم نامزدی و عقد را به جا می آورند كه امروزه آداب ناف بران كم رنگ شده، امروزه بستگان داماد برای نامزدی به خانه عروس می روند و رسماً مراسم خواستگاری انجام می شود و مادر داماد روسری زیبایی روی سر عروس خانم می كند كه مانند همان انگشتری نامزدیست و نشانه نامزدی آنان است. خانواده عروس هم نبات و شیرینی را به معنی قبول پیشنهاد به اقوام داماد می دهند، یكی از رسوم قدیمی بختیاریها هنگام ازدواج این است كه دختران نامزد شده شروع به بافتن قالیچه می كنند تاهنگام عروسی همراه خود به خانه داماد ببرند، نوع قالیچه، كیفیت و زیبایی آن حكایت از هنرمندی عروس خانم دارد برای همین دختركان بختیاری سعی می كنند این قالیچه را در نهایت زیباییو خوب ببافند.یكی دیگر از آداب كهن ازدواج در بختیاری مربوط به شب عروسی است كه اقوام و بستگان داماد پس از صرف شام به خانه عروس خانم می روند و در حین اینكه آئینه و شمعدان آنها به دستان اقوام عروس خانم را با شور و نشاط و هلهله راهی خانه داماد می كنند كه در بیشتر روستاهای بختیاری عروس را سوار بر اسب می كردند و بقیه پیاده به طرف خانه راه می افتادند.در مراسم ازدواج بختیاری ها صدای ساز و دهل- رقص محلی و تركه بازی- خواندن ترانه های شاد آهای گل و دوال آل هم از دیگر آداب اصیل این مراسم است، یكی دیگر از آداب اصیل كه هنوز هم در بعضی دهات بختیاری انجام می شود اینست كه و قتی عروس را به خانه داماد می برند اطرافیان به طور شوخی دستبردی به اثاثیه منزل عروس یا داماد می زنند كه دقت و هوش اقوام طرف مقابل را امتحان می كنند مثلاً وقتی اقوام داماد به دنبال عروس خانم می روند یكی از زنان بستگان داماد لیوان یا سینی و یا گلدانی را از خانه عروس خانم دستبرد می زند، اگر اقوام عروس خانم متوجه نشوند آن شی را با خود می برند و فردای آن روز به خانه عروس می فرستند وقتی عروس به درخانه داماد رسید – آتش بزرگی را فراهم می كنند و عرو.س خانم را چندبار به دور آتش می چرخانند و سپس خونریزی می كنند و سر میش یا بره ای را می برند.اما فردای شب عروسی مراسم پشت پرده یا پاتختی اجرا می شود به این صورت كه مادر عروس ظرفی از برشتوك و غذاهای تزئین شده و خلعتی را برای عروس و داماد به خانه داماد می فرستند كه همراه این هدایا چند نفر از بستگان عروس هم به خانه عروس و داماد می روند. دشت سوسن - ایذه INCLUDEPICTURE "http://www.zendehrood.com/files/images/item/fixed/1 (14)8687.jpg" \* MERGEFORMATINET INCLUDEPICTURE "http://www.zendehrood.com/files/images/item/fixed/1 (14)8687.jpg" \* MERGEFORMATINET INCLUDEPICTURE "http://www.zendehrood.com/files/images/item/fixed/1 (14)8687.jpg" \* MERGEFORMATINET
بخش دهدز یکی از بخشهای تابعه شهرستان ایذه در استان خوزستان در جنوب غربی ایران است [۱].
فهرست مندرجات[نهفتن]۱ تقسیمات کشوری ۲ جمعیت ۳ منابع ۴ جستارهای وابسته
[ویرایش] تقسیمات کشوری
بخش دهدز
دهستان دنباله رودجنوبى
دهستان دنباله رودشمالى
دهستان دهدز
شهرها: دهدز
[ویرایش] جمعیت
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت بخش ده دز شهرستان ایذه در سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۴۰۰۶ نفر بوده است [۲].
دهـــــدز :
دهدز منطقهای کوهستانی و تاریخی، خفته در دامنههای بلند و برفگیر زاگرس میباشد که هرجای آن چشم انداز زیبایی دارد و هر بینندهای را به تحسین وامیدارد؛ آنجا که زلال اشک برفابها بر گونهی منگشت سرازیر میشود؛ شیوند سرسبز با باغهای باصفا و آبشار زیبایش خودنمایی میکند. در پای قارون پرگنجش که سرشار از قارچ کوهی و کرفس خوشبوی است، در دامنهی وسیع کوه سفید و کوه مادو، قلعهی تاریخی مادها، و دشت بزرگ لاله های واژگون و بوی خوش چویل های روح نواز، پذیرای میهمانان خویش است.
در بلندای تپههای دهدز، منطقهی سرسبز و خوش آب و هوای حاجیکمال با مردمانی مهربان و صمیمی، چشمانداز زیبایی را ترسیم میکند. قلعهسرد و چنار تاریخی کیقبادش پیشینهای سرسبز و گویا از تاریخ و طبیعت منطقه است. دز(قلعه)های دهدز خود برگهای زرینی است که آوارهای فراموش شدهی آنان انسانها را دعوت به بازگشت به اصل خویش مینماید. رودخانهی پرآب و همیشه جاری کارون نیز از این منطقه وارد استان خوزستان میشود و بزرگی و صلابت خود را به رخ همگان میکشد. اکنون بعد از گذشت سالها، کارون همیشه خروشان و وحشی به دست ایرانیان توانمند رام شده و از این پس به آرامی و نجابت هرچه تمامتر، منطقهی کهن دهدز را طی میکند و در پس دیوار بتنی سد کارون3 استراحتی میکند و بعد راهی دشت حاصلخیز خوزستان میشود.
منطقهی دهدز، از توابع شهرستان ایذه در استان خوزستان، در 50 درجه و 24 دقیقهی شرقی از نصفالنهار گرینویچ، و 31 درجه و 59 دقیقهی عرض شمالی در یک منطقهی کوهستانی از سلسله جبال زاگرس واقع شده است که از شمالشرقی به استان چهارمحالوبختیاری، از جنوبشرقی به استان کهگیلویهوبویراحمد، از غرب و شمالغربی به شهرستان ایذه و از جنوب به شهرستان باغملک محدود میشود. منطقهی کهنسال دهدز که مرکز آن شهر دهدز میباشد، از سال 1311 تا کنون عنوان بخش بودن را به یدک میکشد و با مساحت تقریبی 1321 کیلومترمربع، بیش از 30،000 نفر جمعیت دارد که در 3 دهستان (دهدز، دنباله رودشمالی، و دنباله رودجنوبی) متشکل از 143 روستا، زندگی میکنند. شهر دهدز، با ارتفاعی بیش از 1800 متر از سطح دریا، مرتفع ترین شهر استان خوزستان محسوب می شود. فاصلهی دهدز از اهواز، 235کیلومتر و از شهرکرد، 185کیلومتر است. این منطقه به دلیل وجود فاکتورهای مختلف (پوشش گیاهی، حیات وحش، ارتفاع، میزان بارندگی، درجه حرارت، وجود دو سد مهم کشور (کارون3 و 4) و ... )، دارای موقعیتی استراتژیک است. دهدز دارای آب و هوای معتدل میباشد. در زمستان سردترین، و در تابستان خنکترین منقطهی استان خوزستان میباشد.
وجود بقعهها، زیارتگاهها و همچنین مناطق باستانی و تفریحی فراوان در این منطقه باعث شده که هر ساله در فصلهای مختلف سال، زائران و گردشگران زیادی برای زیارت و سیاحت به این منطقه سفر کنند.
مناطقِ «زراس»، «پارکجنگلی بلوطبلند» و «دشت بزرگ» که در دهدز واقعند، جزء مناطق نمونهی گردشگری محسوب میشوند.
زبان، دین و آداب و سنن مردم منطقهی دهدز کاملاً یکدست میباشد. مردم این منطقه از اقوام اصیل بختیاری میباشند و از آداب و سنن این ایل بزرگ تبعیت میکنند. گویششان بختیاری و دینشان اسلام و شیعهی جعفری میباشند.
سد کارون 3 دهدز :
عظیمترین و پیچیدهترین سد خاورمیانه میباشد که هر ساله 2000 مگاوات، و با طرح توسعه، 3000 مگاوات برق تولید میکند. این سد بزرگ در کیلومتر 20 جادهی دهدز- اهواز قرار دارد. *اکثر مواقع، بویژه ایام نوروز، بازدید از این سد بزرگ و تأسیسات و تجهیزات آن برای عموم آزاد میباشد.
پل های عظیم و قوسی کارون 3 :
بزرگترین پلهای زیرقوسی خاور میانه میباشند که طول عرشهی آنان، جمعاً 552 متر و در ارتفاع 227 متری از بستر دریاچهی کارون 3، در لابلای کوههای سر به فلک کشیدهی زاگرس احداث شدهاند. این پلهای بزرگ در بین 3 حلقه تونل قرار گرفتهاند و رویهمرفته طولی در حدود 2 کیلومتر دارند. این پل ها از پرجاذبهترین مکانهای توریستی ایران هستند که در کیلومتر 17 جادهی دهدز- اهواز، و 3 کیلومتری شرق سد کارون 3 واقع شدهاند.
پارک جنگلی بلوطبلند :
این پارک با مساحتی حدود 50 هکتار، در 3 کیلومتری شمالشرقی شهر دهدز واقع شده است. کوهستانی بودن، وجود حیوانات وحشی ( نظیر گرگ، گراز، روباه، خرس و ... ) و نیز گل و گیاهان مختلف و جنگل انبوه بلوط، پستهی کوهی، کلخونگ، و ... این پارک را به یکی از زیباترین پارکهای جنگلی ایران تبدیل کرده است. این پارک جزء مناطق نمونهی گردشگری استان خوزستان میباشد.
دریاچهی کارون 3 :
این دریاچهی 60 کیلومتری که از سد کارون 3 تا سد کارون 4 امتداد یافته، تکیه داده به کوه پوشیده از برف منگشت، کل نوار جنوبی دهدز را دربرمیگیرد. به لحاظ اینکه در منطقهای کوهستانی و سرسبز واقع شده، چشمانداز زیبا و بکری بوجود آورده که چشم هر بینندهای را به خود جلب میکند.
پارک دولت :
یکی از زیباترین پارکهای استان است که همه روزه پذیرای مسافران و گردشگران زیادی میباشد.
دهکدهی تفریحی- توریستی زراس:
این دهکده، اولین مجموعهی گردشگری در خوزستان و بزرگترین شهرک تفریحی در ایران می باشد که در حال حاضر، مطالعات و هماهنگی های آن به پایان رسیده و چند سالیست که عملیات احداث آن آغاز شده است. این دهکده شامل هتل، تلهکابین، واحدهای تجاری/مسکونی، پارک، پیست اسکی، ورزشهای آبی و ... می باشد. این دهکده در 15 کیلومتری جنوب دهدز و در کنار ساحل دریاچهی کارون3 واقع است و از مناطق نمونهی گردشگری میباشد.
آبشار شیوند :
این آبشار بسیار زیبا با ارتفاع حدود 70 متر، در منطقهی جنگلی کوه مُنگَشت، 30 کیلومتری جنوب شهر دهدز و در اطراف روستای زیبای شیوند واقع شده است. این آبشار، مرتفع ترین آبشار خوزستان است.
امامزاده شاهپور (ع) { شهپیر } :
از نوادگان امام موسی کاظم(ع) می باشد که محل دفن و بارگاه ایشان در روستای دهنو، واقع در 15 کیلومتری جنوب دهدز است.
امامزاده عبدا... (ع) :
در نزدیکی روستای کلمت و در 10 کیلومتری جادهی دهدز - ایذه قرار دارد.
امامزاده شیر یزدان (ع) :
واقع در روستای لهبید، در 15 کیلومتری شمال شرقی شهر دهدز میباشد.
شیخ (امامزاده) چهلتنان (ع) :