پیشینه و مبانی نظری نظریه های عقلانی عاطفی (docx) 28 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 28 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
نظریهی عقلانی- عاطفی
روانشناسی شناختی را میتوان رویکردی جدید در علم روانشناسی دانست. امروزه شواهد کافی وجود دارد که نشان دهد انسان موجودی منفعل در برابر رویدادها نیست بلکه ضمن دریافت اطلاعات از محیط به تجزیه و تحلیل میپردازد. طرفداران دیدگاه شناختی عقیده دارند که هیجانات و رفتارهای آدمی تحت تاثیر ادراک او از واقعیت قرار دارد. این موقعیت نیست که به تنهایی تعیینکنندهی احساس افراد باشد، بلکه پاسخ هیجانی به نحوه تفسیر موقعیت و تفکر در مورد آن بستگی دارد (بک، 1995).
یکی از طرفداران این دیدگاه، آلبرت الیس موسس درمان عقلانی – عاطفی میباشد. نظریهی وی متأثر از این اصل است که هیجان و منطق، یعنی تفکر و احساس، در روان به طرز پیچیدهای در یکدیگر تنیدهاند. افکار انسان بر احساسات و رفتار او تأثیر میگذارد و حتی آنها را به وجود میآورد. احساسات برافکار و رفتارها، و رفتار نیز بر افکار و احساسات تأثیر میگذارد (جورج و کریستیانی، 1990 ترجمه فلاحی و حاجیلو، 1374).
الیس معتقد است که این اشتباه است که ما فکر کنیم مسائل ناراحتکننده در زندگی موجب واکنشهای هیجانی چون اضطراب و افسردگی است بلکه این نظام باورهاست که چنین حالاتی ایجاد میکند. از نظر وی تبیین منطقی شخصیت، بک ABC ساده است (الیس، 1973، b1991).
اصولاً این مدل میگوید رویدادهای فعالکننده (A)، پیامدهای رفتاری و هیجانی (C) دارند. اما پیامدهای رفتاری و هیجانی معلول رویدادهای فعالکننده نیستند. بلکه عمدتاً معلول نظام باورهای (B) آدمها هستند. وقتی رویدادهای فعالکننده خوشایندند، باورهای مورد استناد احتمالا بیضرر خواهند بود. ولی وقتی این رویدادها ناخوشایندند، باورهای نامعقولی iB)ها( به میان میآیند که معمولا پیامدهای رفتاری عقلانی- عاطفی مشکلسازی دارند. نقش درمانگر این است که با زیر سوال بردن باورهای نامعقول، این باورها را رد کند. البته او برای ایجاد تغییر از فنون شناختی و هیجانی و رفتاری دیگری هم استفاده میکند (الیس، ترجمه فیروزبخت، 1383). نظریه درمان RET معتقد است که پایداری بهبودی بالینی به تغییر باورهای غیرمنطقی وابسته است. الیس و برناد (1989) بیان میکنند که افکار منطقی در درمان عقلانی- عاطفی به صورت عینیتر و عقلانیتر باشند و عواطف و اعمالشان را از طریق به کاربستن قوانین منطقی و روشهای علمی تنظیم کنند. با این حال در مواقعی به نظر میرسد افراد بهنجار هم سوگیریهای شناختی نشان میدهند. الیس (1987) بیان میکند گرایش به سمت غیرمنطقی بودن همگانی میباشد (هاگا و دیوسیون، 1989).
همه انسانها درست به همان صورتی که ذاتاً گرایش دارند به شکلی منحصر به فرد، منطقی و روشن فکر باشند، دارای گرایش بسیار نیرومندی برای کژفکری هستند (الیس 1973 به نقل از پروچاسکا و نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1381).
از یک طرف تمایل ذاتی دارند که خودشان را بسازند، رشد دهند و به آن حدی که ایدهآل ذات بشری است برسانند. آنها استعداد عظیمی برای منطقی بودن و ایجاد خوشی بر خود دارند. از طرف دیگر آنها تمایلی ذاتی برای ایجاد و توسعه شناختهای غیرمنطقی، عواطف ناسالم و بدکار کردن دارند. بنابراین پتانسیل زیادی برای آسیب رساندن به خود و دیگران و تکرار اشتباهات مشابه هستند (نلسون- جونز، 2001).
ریشهی باورهای غیرمنطقی
از نظر الیس باورهای غیرمنطقی، ریشه در سه عامل بیولوژی، یادگیری اجتماعی و انتخاب شناختهای غیرمنطقی دارد که به تفصیل در ذیل میآیند:
1- بیولوژی: الیس معتقد است افکار و باورهای انسان، عواطف و رفتارهایشان را تحت تأثیر قرار میدهد. به نظر وی گر چه آدمی اعتقادات و باورهای غیرمنطقی را میآموزد اما از نقطه نظر زیستی استعداد زیادی برای کسب اینگونه اعتقادات و باورها را خواهد داشت. آمادگی شدید ذاتی در پرداختن به تفکر غیرعقلانی باعث منفیکاری، آشفتگی عاطفی و سهلانگاری در تغییر شخصیت و رکود آن میگردد. بنابراین هر فردی عملاً در مواردی رفتار غیرمنطقی را از خود نشان میدهد (رحیمیان، 1377).
2- یادگیری اجتماعی: گر چه آدمی با استعداد مشخصی برای غیرمنطقی بودن به دنیا میآید، این تمایل مکرراً به وسیلهی محیط تشدید میشود، به ویژه در اوایل زندگی که آسیبپذیرترین زمان نسبت به تأثیرات محیطی است. با وجود این که الیس آدمی را بسیار نقشپذیر میبیند اما تفاوتهای ذاتی را میپذیرد. افکار غیرمنطقی به دلایل مختلفی کسب میشود (الیس 1991، 2000؛ الیس و هاپر، 1997). اول این که کودکان در سنین پایین قادر نیستند واقعیت از ترسهای فرضی تشخیص دهند. این در حالی است که با بالارفتن سن تاکید بر ارضای تمایلات فوری کمتر میشود. دوم این که مکرراً، تقاضاهای کودکی به وسیله چیزهای جادویی ارضا میشود. مثلاً والدین به کودک میگویند که یک پری، نیاز آنها را برآورده خواهد کرد. سوم این که کودکان به برنامهریزی و تفکرات دیگران وابستهاند و زمانی که آنها سن پایینتری دارند. تأثیرپذیری آنها بسیار زیاد است. چهارم این که والدین و اعضای خانواده خودشان دارای تمایلات غیرمنطقی، تعصبات و خرافهپرستیهایی هستند که به فرزندان القا میکنند. پنجم اینکه این فرایند به وسیلهی تعلیمات رسانههای عمومی تشدید میشوند. بالاخره فرهنگها و مذاهب میتوانند دیدگاههای غیرمنطقی، خود تخریبی و جامعه تخریبی را آموزش دهند (نلسون و جونز، 2001)
3- انتخاب شناختهای غیرمنطقی: فرایند اکتساب غیرمنطقی بودن از طریق واکنشی ساده به چگونگی رفتار دیگران صورت نمیگیرد. انسانها عموماً با پرورش ندادن و استفاده نکردن از تواناییهایشان برای انتخاب منطقی، آشفتگیهای هیجانی زیادی در خود به وجود میآورند. تجارب منفی یادگیری اجتماعی، به خودی خود منجر به اکتساب شناختهای غیرمنطقی نمیشود، همچنان که تجارب مثبت یادگیری اجتماعی به شناختهای منطقی ختم نمیشود. بسیاری از افراد با وجود این که تربیت مطلوبی دارند، اما به میزان قابل توجهی باورهای غیرمنطقی در خود پرورش میدهند یعنی با وجود این که تجارب یادگیری اجتماعی بر خوب یا بد بودن افراد تأثیر میگذارد، اما آنها موجوداتی آزاد و انتخابگرند و میتوانند با تعبیر و تفسیر محرکهای بیرونی دست به انتخاب زده و در جهت رشد خود یا برعکس حرکت کنند (نلسون و جونز، 2001)
باورهای منطقی و غیرمنطقی
به هیچ وجه نمیتوان با دلایل تجربی یا علمی، تعریفی از تفکر نامعقول یا غیرمنطقی ارائه داد. اگر کسی معتقد باشد که هر اندیشهای که غیرعینی و دقیق است، نامعقول یا غیرمنطقی میشود، در این صورت باید چنین نتیجهگیری کند که مقدار زیادی از تفکر اشخاص غیرآشفته نامعقول است. زیرا پژوهشها نشان میدهند که داستانهایی که اشخاص برای خودشان تعریف میکنند تا با مشکلات زندگی کنار بیایند و اغلب دارای عناصر غیرواقعی و واهی است (گیر و همکاران، 1970؛ تیلور و براون 1988).
ما معمولاً باورهای غیرمنطقی را جزء آن دسته از باورها به شمار میآوریم که یا به طور مستقیم همراه با بازتابهایی نظیر: اندوه، افسردگی و خشم ظاهر میشوند یا غیرمستقیم به صورت درونی و لحظهای تظاهر میکنند و حاصل آنها عدم تحرک و بیعلاقگی به کار و فعالیت است. باورهای منطقی و اجزاء آن دسته از باورها میدانیم که بازتاب آنها به شکل منطقی شاهر میشود. هر فردی در زندگی خود در زمانهای مختلف با یکی از این دو نوع باور مواجه میشود (الیس و جیمزنال، ترجمه فرهاد، 1386).
دارک و فریدمن (1997) بین باورهای غیرمنطقی که تاثیر منفی بر سلامت روانی دارند و آنهایی که تأثیر مثبتی بر سلامت روان دارند، تمایز قائل شدهاند و خاطرنشان کردهاند که باورهایی که الیس به آن اشاره کرده است، باورهایی هستند که غیرمنطقی بوده و تأثیرات منفی بر سلامت روان دارند (دی و مالتبی، 2003).
ویژگیهای باور منطقی
1- یک فکر منطقی با واقعیت خارجی انطباق دارد و به وسیلهی شواهدی حمایت میشود. و در عین حال انعطافپذیر است.
2- تفکر منطقی، حکم مطلق و درخواست قطعی نیست، بلکه به صورت شرطی و نسبی است و در قالب میل و رجحان بیان میشود.
3- باور منطقی، انسان را به تعادل و سلامت روانی سوق میدهد و تعارض را در خود شخص، بین او و دیگران و بین او و محیط به حداقل میرساند.
4- معمولاً باورهای منطقی با هیجانات مناسب همراه بوده و منجر به احساسات مطلوبی چون شادی و رضایت خاطر میشود.
5- این باور با رفتارهایی سازنده و خودیاری همراه است و فرد را در حل مشکلات و سازگاری با شرایط دشوار یاری میکند (الیس، 1988)
ویژگیهای باور غیرمنطقی
باورهای نامعقول شما افکاری هستند که باعث میشوند احساس نامناسب و رفتار غیرمؤثری داشته باشید، احساسها و رفتارهایی که نمیگذارند بیشتر به خواستههای خود برسید و از آنچه نمیخواهید بیشتر پرهیز کنید.
این باورها با افکار «سرد» («مصاحبهگر ظاهراً از من خوشش نمیآید») و افکار «گرم» («ای کاش دوستم داشت، من از این که از من خوشش نیاید و نگذارد استخدام شوم بیزارم») همراه هستند (الیس، ترجمه فیروزبخت و عرفانی، 1386).
عقاید غیرمنطقی و نگرش های کژکار که فلسفههای خود آشفتهساز افراد را تشکیل میدهند، دو ویژگی اصلی دارند (الیس، 1991). اولاً این عقاید توقعات خشک و تعصبآمیزی هستند که معمولاً با کلمات «باید» و «حتماً» بیان میشوند و الزام آورند. ثانیاً فلسفههای خود آشفتهساز که معمولاً حاصل این توقعات هستند، انتسابهای بسیار نامعقول و بیش از حد تعمیم یافته ایجاد میکنند و استنباط فاجعهآمیزی هستند (پروچاسکا و نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1381).
یک فکر غیرمنطقی با واقعیت مطابقت ندارد و براساس ظن و گمان است. این گونه تفکرات ممکن است به علت اطلاعات غلط بوجود آمده باشد و یا اینکه اطلاعات اولیه درست بوده ولی نتیجهگیری غلط باشد و یا هم فرض و هم نتیجهگیری اشتباه باشند و بالاخره این که باور غیرمنطقی منجر به حالتهای آشفته و هیجانات نامناسب میشود که رفتارهای سازنده و خودیاری را به حداقل میرساند و فرد را از رسیدن به اهدافش باز میدارد (مهرینژاد، 1373)
انواع باورهای غیرمنطقی
در یک تقسیمبندی کلی درایدن(1990) و الیس (1991، 1995) عقاید نامعقول را سه دسته میکنند: توقع از خود، توقع از دیگران و توقع از دنیا و زندگی (شارف، ترجمه فیروزبخت، 1381).
در یک تقسیمبندی دیگر الیس چهار زوج از باورهای غیرمنطقی را چنین معرفی کرده است:
زوجهای چهارگانه باورها
رجحانهادر مقابل الزامها: زوجهای چهارگانه باورهای عقلانی، ماهیتی انعطافپذیر دارند و اغلب به صورت رجحانها (یا مشابه با آن به صورت آرزوها، خواستهها و امیال و غیره) ابراز میشوند. منظور از رجحان این است که ما خواهان رخداد رویدادهای خاصی هستیم یا این که نمیخواهیم رویداد خاصی رخ دهد. البته شکل کامل رجحان بایستی به صورت غیرجزمی و صریح بیان شود.
دلیل اهمیت دادن به بیان کامل یک رجحان این است که در صورت بیان ناقص تبدیل آن به یک الزام جزمی تلویحی خیلی آسان خواهد بود. در واقع، اگر رجحانهای جدی ما توام با تدبیر نباشند، به احتمال زیاد به الزامها تبدیل میشوند.
دلایل عقلانی بودن رحجانها به شرح ذیل میباشد:
1- انعطافپذیر هستند.
2- با واقعیت منطبق میباشند.
3- موجب ارتقای سلامت روانی فرد شده و او را در دستیابی به اهداف مهمش یاری میکنند.
باورهای غیرعقلانی ماهیتی انعطافناپذیر دارند اغلب در شکل الزامها (یا مشابه با آن به صورت واجبها، اجبارها، بایدها، غیره) ابراز میشوند. الزامها، بیانگر رویدادهایی هستند که ما باور داریم بایستی به طور قطعی رخ دهند یا رویدادهایی که ما میخواهیم عدم وقوع آنها قطعی باشد.
دلایل غیرعقلانی بودن الزامها به شرح ذیل میباشد:
1- انعطافناپذیرند.
2- مخالف با واقعیت هستند.
3- غیرمنطقی هستند.
4- مخل سلامت روانی و محل شیوهی وصول به اهداف مهم شخص میباشند.(درايدن ويانكورا، ترجمه رضائي و خضري مقدم ،1380)
الیس (1994) معتقد است که رجحانهای غیرجزمی در سلامت روانی تأثیر اساسی دارند و سه باور عقلانی عمدهی دیگر از این رجحانها منشعب شدهاند. همچنین او معتقد است الزامهای جزمی نیز در اختلال هیجانی نقش تعیین کنندهای دارند و سه باور غیرعقلانی دیگر از این الزامها منشعب شدهاند (درایدنو یانکورا، ترجمه رضاعی و خضری مقدم، 1380).
فاجعهستیزی در مقابل فاجعهسازی: باورهای فاجعهستیز، از این جهت عقلانی هستند که نخستین و برجستهترین باورهای غیرجزمی هستند. این باورها به طور انعطافناپذیر در پیوستار بدی از صفر تا 9/99 درصد قرار میگیرند. در صورت درجهبندی رجحانها، با قوت یافتن بیتناسبی آنها، دراین پیوستار در نقطهی بالاتری قرار میگیرند. ولی در هر حال باور فاجعهستیز هیچگاه به صد درصد نمیرسد. باور فاجعهستیز با واقعیت منطبق میباشد. این باور سازنده میباشد چون در صورت مواجههی شخص با رویداد منفی که امکان تغییر آن وجود دارد، منجر به مقالهای کارآمد با آن میشود و در صورت عدم جهت غیرعقلانی هستند که آنها نخستین و برجستهترین باورهای جزمی میباشند. آنها به طور انعطافناپذیر روی پیوستار «فاجعه سحرآمیز» قرار دارند که دامنه بدی آن از 101 درصد تا بینهایت میباشد. این باورها اول به صورت عبارتی چون،«وحشتناک است که...»، «طاقتفرسا است که ...» ابراز میشوند. وقتی شخصی فاجعهسازی میکند در واقع، او در آن لحظه معتقد است که نباید چیزی اشتباه صورت گیرد. با این حساب، باور فاجعهساز مخالف با واقعیت میباشد (درایدن و یانکورا، ترجمۀ خضری مقدم و رضاعی، 1380).
تحمل بالای ناکامیدر مقابل تحمل پایین ناکامی
باورهای تحمل بالای ناکامی، عقلانی هستند؛ بدین معنی که آنها نیز در درجهای اول انعطافپذیر بوده و زیاد مبالغهآمیز نمیباشند. با قوت گرفتن بیتناسب رجحانهای یک شخص، تحمل این موقعیت برای او دشوارتر خواهد شد. اما اگر او دارای باور تحمل بالای ناکامی میباشد، موقعیت مذکور برایش قابل تحمل خواهد بود. بدین ترتیب باور تحمل ناکامی منطبق با واقعیت میباشد. باور تحمل پایین ناکامی، مخالف با واقعیت میباشد و نیز غیرمنطقی است؛ زیرا نتیجه بیمعنایی از باور عقلانی تلویحی شخص میباشد؛ و سرانجام باور تحمل پایین ناکامی مثل الزامها و باورهای فاجعهساز مخرب میباشد (درایدن و یانکورا، ترجمهی رضاعی و خضری مقدم، 1380).
خودپذیری در مقابل خودتحقیری و دیگرپذیری در مقابل دیگر تحقیری: باورهای پذیرش بدین جهت عقلانی هستند که آنها نیز در درجه اول انعطافپذیرند. وقتی شخصی خودش را میپذیرد، تصدیق میکند که او انسانی بینظیر، پویا، تغییرپذیر، جائزالخطا و دارای ویژگیهای خوب، بد و خنثی میباشد.
یک باور خودپذیری، با واقعیت شخصی مبنی بر این که او پیچیدهتر از آن است که شایسته یک ارزیابی کلی و واحد باشد، منطبق میباشد. از طرفی دیگر باورهای خودتحقیری غیرعقلانی هستند؛ بدین معنی که آنها منجر به برداشتی انعطافناپذیر و فوقالعاده مبالغهآمیز از خود میشوند. وقتی شخصی باور خودتحقیری دارد، عمل او بر این فرض استوار است که ارزیابی کلی خودش او را در این مورد ارزیابی منفی، معقول میباشد. ولی از آنجا که در عمل این امر به صورت معقول نمیتواند رخ دهد، باور خود تحقیری مخالف با واقعیت میباشد. این باور غیرمنطقی هستند (درایدن و یانکوران، ترجمه رضاعی و خضری مقدم، 1380).
انواع باورهای غیرمنطقی در نظریه الیس که در آزمون باورهای غیرمنطقی جونز ( IBT )وجود دارد.
1- اعتقاد فرد به اینکه لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند (باور غیرمنطقی نیاز به تائید دیگران)
اعتقاد فرد به اینکه نیاز به حمایت و تائید افرادی دارد که آنها را میشناسد و یا به آنها علاقه دارد، این باور میتواند به دلایل متعدد برای انسان مشکلاتی را ایجاد نماید. نیاز به تائید دیگران سبب میشود انسان خودش را به خاطر این که آیا میتواند این تائید را به دست آورد، ناراحت یا نگران نماید و اگر این تائید را به دست آورد آن گاه نگران خواهد بود که مبادا آن را دوباره از دست بدهد. نگرانی در مورد تائید و تصویب دیگران بر روی تصمیم و عملکرد فرد در مورد زندگیش تأثیر میگذارد. این که خواستار تائید هر کسی باشیم، هدفی غیرقابل دسترسی است چرا که هر کاری که فرد انجام میدهد ممکن است برخی مردم آن را تائید نمایند، گروهی آن را رد کنند، و تعداد زیادی از مردم راجع به آن بیتفاوت باشند (کلانتری خاندانی، 1379).
این تفکر امکان ندارد فرد را راضی کند، چون هر چه قدر کوشش کند کسب پذیرش دیگران به طور مداوم غیرممکن است. همه مردمی که تائید آنها برای فرد دارای ارزش بالایی است دارای یک سری تعصبات درونی میباشند که به سبب آن ممکن است با فرد مخالف باشند یا او را دوست نداشته باشند. این اعتقاد مانع رسیدن فرد به اهدافش میشود چون دائماً در طلب به دست آوردن این تائیدات است. لذا از اهداف خود باز خواهد ماند. او میبایست کلیهی خواستها، ترجیحات و اهدافش را از دست بدهد، چون ممکن است با کسب تائید افراد مهم در تعارض باشد. این عقیده، عشق ورزیدن را محدود میکند. عشق ورزیدن (نه مورد محبت دیگران قرار گرفتن) نیاز اساسی روان انسان است. در تفکر غیرمنطقی عشق ورزیدن به سوی توقف، پیش میرود یعنی جلوی بروز خویشتن، خلاقیت و جذب گرفته میشود (مهرینژاد، 1373).
باور غیرمنطقی انتظار بیش از حد از خود
اعتقاد به اینکه لازمه احساس ارزشمندی وجود حداکثر لیاقت، کمال و فعالیت شدید است.
این باور میتواند، کاربردهای بسیار جدی برای انسان داشته باشد. به خصوص هنگامی که فرد در زندگی با شکست مواجه میشود. همچنانکه هر کس بارها با این امر مواجه شده است و دلیل آن جایزالخطا بودن انسان میباشد، بعد از هر شکستی، برخی احساس میکنند که فردی نالایق میباشند. افرادی که چنین تصور میدارند اغلب اوقات به این نتیجه میرسند که آنها لایق زندگی کردن نمیباشند. همچنین حقیقت نسبتا جدی این است که انگیزه مداوم برای انجام امور به طور موفقیتآمیزی از لحاظ جسمی استرسهایی را ایجاد میکند که موجب میشود بیماریهایی نظیر زخمهای معده، سردردها و ناراحتیهای قلبی به وجود آورد (وودز، 1993).
بهترین کاری که انسان میتواند در این مورد انجام بدهد، دست کشیدن از قضاوت کامل درباره خود میباشد. تنها هنگامی که ضروری به نظر میرسد، رفتار خودتان را مورد قضاوت قرار دهید و اگر دارای رفتاری ناشایست میباشید، آن را اصلاح نمایید. پرسش واقعی این است که «چرا احساس میکنید باید در هر کاری که به عهده میگیرید، فردی موفق و لایق باشید و به هدف خود نائل شوید؟» اگر جواب این باشد که در غیر این صورت احساس پوچی میکنم، بهتر است این نکته را در ذهن داشته باشیم: خود را بپذیر، بدون هیچ گونه قید و بندی (وودز، 1993).
باور غیرمنطقی تمایل به سرزنش کردن
اعتقاد فرد به اینکه گروهی از مردم بد، شرور و بد ذات هستند و باید به شدت تنبیه و مذمت شوند.
چگونه این باور میتواند برای انسان مشکلاتی را بوجود آورد؟ بیش از همه باید بدانیم که ما همگی، انسانهای فناپذیر میباشیم و نیز کامل نیستیم. همه ما به طور فطری جایزالخطا میباشیم. بنابراین شما و هر فردی را که میشناسید، قطعاً دچار اشتباه میشوند. لازمه این باور این است که شخص باید به خاطر اعمال نادرست مجازات شود. بنابراین بارها نسبت به خودتان و دیگران احساس خشم کردهاید و در مورد خودتان حتی دچار احساس گناه و افسردگی شدهاید. بنابراین این گونه احساسات که انسان نسبت به خود و دیگران دارد، نمیتواند اشتباهات را تصحیح نماید چرا که این اشتباهات صورت گرفتهاند (وودز، 1994).
باورغیرمنطقی واکنش به ناکامی
اعتقاد فرد به اینکه اگر وقایع و حوادث آن طور نباشند که او میخواهد، نهایت ناراحتی و بیچارگی به بار میآید و فاجعهآمیز خواهد بود (وودز، 1993).
برخی افراد به طور غیرمنطقی به خود قبولاندهاند که قادر به تحمل مشکلاتی که در روابط پیش میآیند یا پیشبینی میشوند نیستند. این ترس از «لطمه دیدن» (که در روابط شایع است) ریشه در این باور دارد که احساسات نامطلوب، واقعاً غیرقابل تحمل است، و به هیچ وجه نباید از وجود چنین احساساتی رنج برد. هر گاه فردی در طول زندگی خود «لطمهای» دیده باشد، با نگرانی در مورد احتمال تکرار آن، به خود میقبولاند که نمیتواند مجدداً چنان وضعی را تحمل کند و هر گاه به احتمال بروز آن فکر کند به هراس میافتد و به همین دلیل به فردی مضطرب و گوش به زنگ (مراقب افراطی تبدیل میشود.
افرادی که تحمل کمی در برابر ناکامی دارند، اغلب مثل قربانیان ابدی فکر میکنند: «همسرم، پدرم، دوستم زندگی را بینهایت برایم سخت کرده است. چون من در زندگی تلاش زیادی میکنم، پس زندگیام باید وضع بهتری داشته باشد!»
افراد با این دیدگاه که رابطه آنها باید آرام و بدون هیچ مشکل عمدهای باشد، برای خود دردسر ایجاد میکنند. اما آنان که منفعلانه به مشکلات واکنش نشان میدهند، احساس افسردگی، ترحم به خود و قربانی شدن ابدی خواهد داشت. همچنین این افراد ممکن است در برابر ناملایمات طبیعی زندگی، احساس کاذبی از ناشکیبایی داشته باشند. چنین «قربانیانی» به افسانههای اجتماعی درباره عشق کامل معتقدند و در صورت عدم تحقیق این افسانهها دچار احساس شکست بسیار شدیدی میشوند (بدون آنکه بتوانند برای بهبود رابطهشان کاری کنند). آنها در رویاهای شیرین خود زندگی میکنند و اغلب برای اینکه بتوانند واقعیتهای غیرکامل انسان و ناملایمات طبیعی زندگی را تحمل کنند، نیاز به کمک دارند (الیس، 1978)
باورهای غیرمنطقی بیمسئولیتی عاطفی
اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است. فرد بر این باور است که کنترل کمی بر ناراحتی یا دیگر اختلالات هیجانی خود دارد. تمام این ناراحتیها توسط افراد دیگر یا حوادثی که در این دنیا رخ میدهد، به وجود میآید. اگر تنها دیگران تغییر کنند در نتیجه فرد احساس خوبی خواهد داشت و تمام امور نیز اصلاح خواهد شد (وودز، 1993).
این باور میتواند از طریق آنچه واقعاً آشفتگی هیجانی در بر دارد به اثبات برسد. هنگامی که دچار آشفتگی هیجانی یا برانگیخته میشویم، تغییرات زیادی در بدن ما صورت میگیرد مثلاً میزان ضربان قلبمان افزایش مییابد. اگر افکارمان غیرمعقول و غیرمنطقی باشند و از پذیرفتن واقعیت ابا داشته باشیم، احتمال اینکه هیجانات برانگیخته میشود، بیشتر میباشد (وودز، 1993).
باور غیرمنطقی نگرانی زیاد توام با اضطراب
اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترسآور موجب نهایت نگرانی میشوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آنها را به تأخیر بیاندازد. این یک تصور غیرعقلانی است، زیرا ناراحتی و اضطراب زیاد مانع ارزشیابی عینی حوادث خطرناک و ترسآور میشود و اگر اتفاقی بیافتد مانع از مقابلۀ منطقی با آن میشود. در نتیجه به ظهور خطر کمک میکند و امکان وقوع آن بیش از حد افزایش مییابد. در اغلب موارد، نمیتوان از وقوع حوادث غیرقابل پیشبینی جلوگیری کرد. فرد عقلانی میداند که خطرهای بالقوه به آن اندازهای که انسان از آنها میترسد، وحشتناک نیستند و اضطراب نه تنها از وقوع آنها جلوگیری نخواهد کرد، بلکه باعث افزایش آن خواهد شد. در عوض، فرد عقلانی به انجام کارهایی خواهد پرداخت که امکان وقوع آن را به حداقل برساند (شفیعآبادی، 1371).
باور غیرمنطقی اجتناب از مشکلات
اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی از مشکلات زندگی و مسئولیتهای شخصی برای فرد آسانتر از مواجهشدن با آنهاست. این باور میتواند آزاردهنده باشد، زیرا طفره رفتن از کارهای ناخوشایندی که با آن سرو کار دارید، موجب میشود که آنها اثر پایدارتری در ضمیر ناخودآگاه شما بر جای میگذارند و پیوسته موجب میشوند، هنگامی که سرانجام با آن امور مواجه میشوید و مشکلتر و ناخوشایندتر باشند. (وودز، 1993).
فرد عقلانی آنچه را که باید ا نجام دهد بدون شکوه زیاد به انجام میرساند و در عین حال از انجام کارهای دردناک و غیرلازم دوری میجوید. هنگامی که فردی درمییابد که از مسئولیتهای ضروری اجتناب میکند، به تجزیه و تحلیل دلایل آن میپردازد و خود نظم میشود. او پی میبرد که زندگی توام با مبارزه و مسئولیت و حل مشکل لذت بخش است (شفیعآبادی، 1371).
اصولاً بهترین کاری که میتوانید برای خودتان در این مورد انجام دهید، این است که درک کنید که یک زندگی آسوده ضرورتاً یک زندگی شاد و مفرح نمیباشد و میتوانید از لحاظ فلسفی این واقعیت را بپذیرید که هر چه قدر، وجودتان بیشتر در حال مبارزه و دست به گریبان مشکلات باشد، بیشتر احتمال این است، به خصوص در درازمدت، از آن لذت واقعی ببرید (وودز، 1993).
باور غیرمنطقی وابستگی به دیگران
اعتقاد فرد به اینکه باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قویتر دیگری تکیه کند. (وودز، 1993)
در عین حال که ما تا حدودی بر دیگران متکی هستیم، دلیلی برای افزایش وابستگی وجود ندارد، زیرا وابستگی شدید به فقدان یا کاهش استقلال، فردیت و تجلی نفس میانجامد. وابستگی موجب وابستگی شدیدتر، قصور در یادگیری و ناامنی خاطر میشود چرا که در این حالت انسان همواره در پناه کسانی زندگی میکند ولی هیچگاه هم از دریافت کمکهای لازم امتناع نمیورزد. به هنگام لزوم خطر میکند و اگر شکست خورد، آن را امر وحشتناکی نمیپندارند، بلکه به ارزیابی مجدد موضوع و تجهیز نیروهای خود و جهتگیری جدید دست میزند (شفیعآبادی، 1371).
باور غیرمنطقی درماندگی نسبت به تغییر
اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیینکننده مطلق رفتار کنونی هستند و اثر گذشته را در تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمیتوان نادیده انگاشت.
این باور مشکلاتی را برای شما ایجاد خواهد کرد، زیرا دقیقاً مانند تمام باورهای دیگری که مورد بحث قرار گرفتند، باوری غلط است. چون صرف اینکه چیزی یک زمان، تأثیر زیادی روی زندگی شما داشته باشد، دلیل بر این نمیشود که باید بطور مداوم همان اثر را داشته باشد. واقعیت مهمتر اینکه آنچه از هیجانات ناراحتکنندهای که درحال تجربه کردن میباشید و میخواهید آنها را کاهش دهید، شکل رفوشدهای از تفکر و رفتار شما میباشد، اگر یقین دارید که گذشته شما چنین اثر تغییرناپذیری دارد، این باور را به عنوان عذر و بهانهای قوی حتی برای سعی نکردن در تغییر طرز تفکر و رفتاری که موجب بدبختی شما هستند، بکار خواهید برد. (وودز، 1993).
باور غیرمنطقی کمالگرایی
اعتقاد فرد به اینکه برای هر مشکلی یک راه حل درست و کامل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد، بسیار وحشتناک و فاجعهآمیز خواهد بود. از آنجایی که تمام حوادث به طور کامل قابل کنترل نمیباشد، بنابراین مشکلات نمیتوانند راهحلهای کاملی داشته باشند. این باور به دنبال خود نگرانی هیجانی خواهد داشت. نتایج بالقوهای که هر تصمیمی به دنبال دارد، شامل جنبههای مثبت و منفی میشود. اعتقاد به کمال بر خلاف واقعیت است. زیرا چیزی مانند قطعیت، کمال یا حقیقت محض وجود ندارد اعتقاد به اینکه نیافتن راهحل کامل فاجعه به دنبال دارد، بیشتر شبیه یک افسانه است. فرد عقلانی میکوشد تا حتیالامکان راهحلهای متعددی را برای مشکل خویش بیابد و از بین آنها بهترین و مهمترین را انتخاب کند. او آگاه است که هیچ راه حل کامل نیست و سودمندی راهحلها امری نسبی است و برحسب موفقیت متغیر است (شفیعآبادی، 1371).
تحقیقات داخلی و خارجی در رابطه با باورهای غیرمنطقی
استادی (1374)، در تحقیق ارتباط بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس را در دانشآموزان مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفت که بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس همبستگی منفی یا معکوس وجود دارد. یعنی با کاهش باورهای غیرمنطقی در نزد آزمودنیها، میزان عزت نفس آنان افزایش مییابد و برعکس، با افزایش باورهای غیرمنطقی آزمودنیها میزان عزت نفس آنان کاهش مییابد، این پژوهش تفاوت معنیداری را بین دانشآموزان دختر و پسر در باورهای غیرمنطقی نشان داده، همچنین هر 11 باور غیرمنطقی در آزمون (IBT) تفاوت معناداری را با عزت نفس داشتند (صولتی، 1374).
کرمی (1381) در تحقیقی رابطه بین تفکر غیرمنطقی و امید به آینده و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه خرم آباد را مورد پژوهش قرار داد و یافتههای او، رابطه معناداری را در بین این دو متغیر نشان داد. هر چه تفکر غیرمنطقیتر، امید به آینده و افت تحصیلی (عدم پیشرفت تحصیلی، مشروط شدن) بیشتر بود.
امینی خوئی (1377) در بررسی و مقایسه منبع کنترل، شیوههای مقابلهای و باورهای غیرمنطقی افراد معتاد و عادی نتیجه گرفت که بین دو گروه در باورهای غیرمنطقی تایید دیگران انتظار بالا، نگرانی توام با اضطراب و اجتناب از مشکلات تفاوت معنادار وجود دارد. ضمن این که این پژوهش نشان داد که گروه معتاد بیشتر از روش مقابلهی هیجانمدار استفاده مینمودند.
صولتی (1374) در پژوهشی به مقایسهی میزان باورهای غیرمنطقی در اقدامکنندگان به خودکشی (به روش خودسوزی) با افراد بهنجار پرداخت و نتیجه گرفت که به غیر از موارد اجتناب از مشکلات، وابستگی به دیگران و کمالگرایی در تمام مقیاسهای (IBT) بین دو گروه تفاوت معنادار بود.
صادقی فر (1375) در پژوهشی به مقایسهی باورهای غیرمنطقی زنان مراجعهکننده به دادگاههای عمومی و زنان عادی پرداخت. نمونه مورد بررسی شامل 120 نفر بود. وی نتیجه گرفت که بین دو گروه در رابطه با نمرهی کل آزمون باورهای غیرمنطقی تفاوت معنادار بود. انواع باورهای غیرمنطقی به ترتیب امتیاز (کمترین و بیشترین) در زنان مراجعهکننده به دادگاه عبارت بود از اجتناب از مسائل، دلواپسی شدید و انواع باورهای غیرمنطقی به ترتیب امتیاز (کمترین و بیشترین) در زنان عادی عبارت بود از کمالگرایی و دلواپسی شدید.
محمدی (1376) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطهی میزان باورهای غیرمنطقی و میزان عزت نفس دانشجویان دانشگاه اصفهان، بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس رابطه معکوس یافت. وی در مقیاسهای ضرورت تائید دیگران انتظار بالا، تمایل به سرزنش، بیمسئولیتی عاطفی، نگرانی زیاد و اجتناب از مشکلات تفاوتی معنادار پیدا کرد.
تختی (1380) با بررسی و مقایسهی باورهای غیرمنطقی و رضامندی زناشویی زوجین شامل با سطح تحصیلی دیپلم و زیردیپلم، لیسانس و بالاتر به این نتیجه رسید که بین باورهای غیرمنطقی و رضامندی زناشویی زوجین رابطهای معنادار وجود دارد. این ارتباط در مقیاسهای بیمسئولیتی عاطفی، درماندگی نسبت به تغییر، واکنش به ناکامی، معنادار و منفی میباشد.
کلانتری خاندانی (1379) نیز در پژوهشی مشابه رابطهی معنادار و منفی بین تفاهم زناشویی و باورهای غیرمنطقی مشاهده کرد. این تفاوت در مقیاسهای ضرورت تایید دیگران، واکنش به ناکامی، بی مسئولیتی عاطفی، نگرانی توام با اضطراب و وابستگی وجود داشت.
هوگ- جیمز و همکاران (1986) میزان باورهای غیرمنطقی و ارتباط آن با افسردگی و میزان خشم روی دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند، این تحقیق نشان داد که این باورها در کاهش یا افزایش افسردگی و خشم دانشجویان بسیار موثر است (صولتی، 1374)
هزا لوس (1985) در تحقیقی رابطه بین باورهای غیرمنطقی و برانگیختگی خشم را روی 342 دانشجوی کالج مورد بررسی قرار داد. دو آزمون کامل روی آنها اجرا شد، نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که باورهای غیرمنطقی در مردان بیشتر در رابطه با تمایل به سرزنش و درماندگی است در حالیکه باورهای غیرمنطقی زنان بیشتر در رابطه با وابستگی است.
برتن و دیلی، این دو پژوهشگر رابطه بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس را مورد بررسی قرار دادند. پژوهشگران باورهای غیرمنطقی ویژه که پیشبینی کننده عزت نفس پایین بودند را مورد شناسایی قرار دادند، در این تحقیق یک گروه 251 از دانشجویان دانشگاه شرکت داشتند. در این تحقیق بین عزت نفس و باورهای غیرمنطقی همبستگی به طور معناداری منفی بود (استادی، 1374).
اسمیتدر یک تحقیق تجربی رابطه برانگیختگی عاطفی و عقاید غیرمنطقی را مورد مطالعه قرار داد، در این تحقیق براساس نظریه درمان عقلانی- عاطفی، نتایج حاصله نشان داد که بطور کلی افرادی که عقاید غیرمنطقی بالایی داشتند، آشفتگی هیجانی بیشتری داشتند (فرح بخش، 1373).
تراستر، گاند لاچ و پاپ (1999) ارتباط میان باورهای غیرمنطقی، کنار آمدن و استرس را بررسی کردند. در این پژوهش 103 دانشجو پرسشنامه باورهای غیرمنطقی را پر کردند. نتایج کسب شده نشان داد که باورهای غیرمنطقی برای رفتار کنارآمدن که مستقیماً باعث ایجاد هیجانات منفی است، فراخوانده شد و منجر به افزایش استرس و پیامدهای منفی میگردد (صادقیفر، 1375).
دیناف (1991) در مطالعهای بر روی 181 نوجوان، به بررسی رابطه باورهای غیرمنطقی، اسنادهای موقعیتی و پاسخهای مقابلهای پرداخت. یافتهها نشان داد که باورهای غیرمنطقی و اسنادهای موقعیتی روی پاسخهای مقابله تاثیر دارد. گروههای ویژهای از باورهای غیرمنطقی و اسنادها یافت شدند که به صورت متمایز با مقابله انطباقی و غیرانطباقی همراه بودند.
کازینف واکهارت (1994) باورهای غیرمنطقی و خودسنجی عاطفی را روی دانشجویان آمریکایی و روسی مورد بررسی قرار دادند. نمونه مورد پژوهش 382 نفر بود. دانشجویان روسی عموماً نسبت به آمریکاییها منطقیتر بودند. مردان آمریکایی نسبت به زنان آمریکایی نمرهی بالاتری را روی این مقیاسها به دست آوردند (صولتی، 1374).
هارینگ، هویت و فلت (2003) در پژوهشی روی یک نمونه شامل 76 زوج، نتیجه گرفت که باور غیرمنطقی کمالگرایی با مقابلهی غیرانطباقی و سازگاری زناشویی کم همراه است.
لستر دیوید(1989) در یک پژوهش فرض کرد افکار غیرمنطقی با افسردگی و خودکشی رابطه دارند. 201 دانشجو را انتخاب و مشاهده نمود که بین آزمون عقاید غیرمنطقی و مقیاس افسردگی و یک آزمون مربوط به افکار خودکشی رابطه معنیداری وجود دارد (شفیعآبادی، 1377).
منابع
1- جورج، ریکی ال و کریستیانی، ترزاس (1374). روانشناسی مشاوره. مترجمین، رضا فلاحی و محسن حاجیلو. تهران: انتشارات رشد.
2- فیروز بخت، مهراد. (1383). الیس- پنجاه سال رفتار درمانی عقلانی هیجانی، تهران: نشر دانژه.
3- پروچاسکا، جیمزلو و نورکراس، جان سی (1381). نظریههای روان درمانی. مترجم، یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات رشد.
4- رحیمیان، حوریه بانو (1377). نظریهها و روشهای مشاوره و رواندرمانی. تهران: انتشارات مهرداد.
5- الیس، البرت و جیمز نال، ویلیام (1386). روانشناسی اهمالکاری غلبه بر تعلل ورزیدن، ترجمه، محمد علی فرجاد. تهران: انتشارات رشد.
6- الیس، البرت (1386). هیچ چیز نمیتواند ناراحتم کند آره هیچ چیز. مترجمین مهرداد فیروز بخت و وحیده عرفانی. تهران: انتشارات خدمات فرهنگی رسا.
7- مهرینژاد، سید ابوالقاسم (1373). بررسی رابطه بین اضطراب و افکار غیرمنطقی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی مشهد.
8- شارف، ریچارد اس (1381). نظریههای روان درمانی و مشاوره. مترجم، مهرداد فیروز بخت. تهران: انتشارات رسا.
9- درایدن، ویندی و یانکورا، جوزف (1380). مشاوره عقلانی- هیجانی- رفتاری. مترجمین، مظاهر رضاعی و نوشیروان خضری مقدم. تهران: انتشارات ارجمند.
10- کلانتری خاندانی، صدیقه (1379). بررسی ارتباط بین باورهای غیرمنطقی و تفاهم زناشویی در زنان دانشجوی رشته علوم انسانی دانشگاه تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه الزهرا.
11- استادی، رضا (1374). بررسی رابطه بین باورهای غیرمنطقی و عزت نفس در دانشآموزان پایه چهارم دبیرستان شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
12- صولتی، سید کمال (1374). مقایسه میزان باورهای غیرمنطقی در اقدام کنندگان به خودکشی (به روش خودسوزی) با افراد بهنجار، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
13- کرمی، حسن (1381). بررسی میزان باورهای غیرمنطقی افت تحصیلی و امید به آینده در دانشجویان دانشگاه لرستان، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
14- امینی خوئی، ناصر (1377). بررسی و مقایسه منبع کنترل، شیوههای مقابلهای و باورهای غیرمنطقی افراد 40-20 سال معتاد و عادی استان بوشهر و ارائه راهبردهایی جهت بازپروری معتادان، پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبائی تهران.
15- صادقی فر، مریم (1375). بررسی و مقایسه باورهای غیرمنطقی در زنان مراجعه کننده به دادگاههای عمومی و زنان عادی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
16- محمدی، رحمه ا...، (1376). بررسی رابطه باورهای غیرمنطقی و نگرش نسبت به آینده با وضعیت تحصیلی (مشروط شدن، افت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی) در دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه لرستان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
17- تختی، معصومه( 1380)، بررسی و مقایسه باورهای غیرمنطقی و رضامندی زناشویی زوجین شاغل با سطح تحصیلی دیپلم و زیر دیپلم، لیسانس و بالاتر، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
18- شفیعآبادی، عبدالله (1377). مجموعه مقالات دومین سمینار راهنمایی و مشاوره. تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
19- ترکان، هاجر (1385). بررسی اثربخشی گروه درمانی به شیوه تحلیل تبادلی بر رضایت زناشویی زوجین شهر اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه اصفهان.
20- دانش، علی (1385). تأثیر روش محاورهای در سازگاری زناشویی زوجهای ناسازگار، چکیده دومین مقالات کنگره سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
21- محمدی، شاهرخ (1384). مشاوره گروهی با تأکید بر رویکرد تحلیل ارتباط محاورهای بر اضطراب دانش آموزان دبیرستانهای پسرانه سنندج، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
22- خیاوی، سیامک (1376). بررسی تاثیر مشاوره گروهی با تاکید بر رویکرد تحلیل ارتباط محاورهای در کاهش اضطراب دانشآموزان دبیرستانهای مشکین شهر. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تربیت معلم کرج.
23- مومنی، مریم (1386). اثربخشی درمان گروهی مادران با رویکرد تحلیل ارتباط محاورهای برن بر بهبود رابطه ولی فرزندی دانشآموزان دختر متوسطه شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه علوم و تحقیقات.
24- عزیزی، پریسا (1386). اثربخشی درمان گروهی زنان با رویکرد تحلیل ارتباط محاورهای برن بر تعارضات زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علوم و تحقیقات.
25- تاد، جودیت و بوهارت، آرتورسی (1379). اصول روانشناسی بالینی و مشاوره. ترجمه مهرداد فیروزبخت. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
26- حاجی علیان، زرینه (1385). رابطه بین میزان سازگاری زناشویی با ویژگیهای شخصیتی (درون گرایی- برون گرایی) و شیوه همسرگزینی در بین زنان شاغل در سازمان آموزش و پرورش شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
27- شفیعآبادی، عبدالله و ناصری، غلام رضا (1380)، نظریههای مشاوره و رواندرمانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
28- شیلینگ، (1384). نظریههای مشاوره دیدگاههای مشاوره. ترجمه خدیجه آرین، تهران: انتشارات اطلاعات.
29- ساعتچی، محمود. (1374). مشاوره و روان درمانی (نظریهها و راهبردها). تهران: انتشارات ویرایش.
30- ترجمه تبریزی
31- جیمز، موریل و ساوری، لوییس. (1382). خویشتن جدید، ترجمه بهمن دادگستر. تهران: انتشارات روشندلان.
32- جونز، ون و استوارت، یان. (1376). تحلیل رفتار متقابل؛ ترجمه بهمن دادگستر. تهران: انتشارات دایره. (تاریخ انتشار به زبان اصلی، 1940).
33- هریس، تامس آ. (1384). وضعیت آخر، ترجمه اسماعیل فصیح. تهران: نشر زریاب، (تاریخ انتشار به زبان اصلی: 1973).
34- جیمز، موریل، جنگوارد، دوروتی. (1384). برای موفقیت و خوشبختی آفریده شدهایم، ترجمه حسن قاسم زاده، تهران: انتشارات آسیا.
35- پروچکا، جیمز او نوکراس، جان. سی. (1383). نظریههای روان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی. تهران: انتشارات رشد، (تاریخ انتشار به زبان اصلی، 1999).
36- برن، اریک. (1373). تحلیل رفتار متقابل، ترجمه اسماعیل فصیح. تهران: نشر فاخته (تاریخ انتشار به زبان اصلی: 1961).
37- وولمز، استانلی و بروان، مایکل و هیوج، کریستین. (1384). درک رفتارهای انسان (خلاصهای جامع از تحلیل مبادلات). ترجمه پروین عظمیی (قاسمزاده). تهران: انتشارات دنیای نو
38- هریس، امی ب و هریس، تامس آ. (1368). ماندن در وضعیت آخر، ترجمه اسماعیل فصیح، تهران: نشر نو (تاریخ انتشار به زبان اصلی: 1985).
39- یحیی آبادی، هوشنگ (1384). تو خوب هستی (دریچهای رو به زندگی همراه با تحلیل رفتار متقابل). اصفهان: انتشارات نقش نگین.
40- برن، اریک. (1370). بعد از سلام چه میگویید، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران: نشر فاخته
41- فیروزبخت، مهرداد. (1384). اریک برن: بنیانگذار تحلیل رفتار متقابل. تهران: نشر دایره.
42- منینگر، جات. (1383). موفقیت با تحلیل رفتار متقابل، ترجمه مهرداد فیروزبخت. تهران: انتشارات رسا.
43- سیاسی، علیاکبر. (1379). نظریههای شخصیت. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
44- بک، تی، آرون. (1369). شناخت درمانی و اختلالات عاطفی، ترجمه مهدی قراچهداغی، تهران: نشر ویس.
45- فرحبخش، کیومرث. (1384). مقایسه میزان اثربخشی فنون زوج درمانی نظریه الیس و گلاس و ترکیبی از آن دو در کاهش تعارضات زناشویی. پایان نامه دکتری دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
46- شریفی، حسن پاشا و شریفی، نسترن (1380). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات سخن.
47- هی، جولی. (1380). روانشناسی موفقیت در محیط کار، ترجمه مینو پرنیانی. تهران: انتشارات رشد.
48- سودانی، م. (1375). مقایسه اثر روش های مشاوره فردی و گروهی با تاکید بر روش عقلانی- عاطفی در کاهش باورهای غیرمنطقی دانشجویان پسر مجرد در رشتههای دبیری علوم پایه سنین 18-24 سال دانشگاه شهید چمران سال تحصیلی 75-74. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم تهران.
49-گودرزی، حسینیه. (1384). هنجاریابی مقیاس نگرشهای ناکارآمد DAS-A و بررسی ساختار عاملی آن در میان دانشجویان دانشگاههای تهران، پایاننامه کارشناسی دانشگاه علامه طباطبایی.
50- گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت. (1385). خانواده درمانی، ترجمه حمیدرضا حسین شاهی برواتی و سیامک نقشبندی و الهام ارجمند. تهران: انتشارات روان.
51- کوری، جرالد. (1386). مورد پژوهی در مشاوره و روان درمانی، ترجمه عبدالله شفیعآبادی و بیتا حسینی. تهران: انتشارات جنگل.
52- بنسون، هربرت و استوارت، اللین. (1376). حال خوش، ترجمه مهدی قراچهداغی. تهران: نشر نگاه.
53- تونند، آنی. (1386). چگونه به قاطعیت برسیم، ترجمه مصطفی تبریزی و سپیده قیاسوند. تهران: انتشارات فراروان
54- لیندن فیلد، گیلد. (1387). اعتماد به نفس برتر، ترجمه حمید اصغری پور و نگار اصغری پور. تهران: انتشارات جوانه رشد.
1. Beck, Judith.s (1995). Cognitive therapy basics and beyond. The Guilford press New York, London's
2-Ellis, Albert & Johan F. Mcincerncey, Rational emotion therapy with alcoholics & substance abusers (1973)
3- Ellis, Albert & Mc Inerney, John F & Gruseppe, Raymond.D & geager, Raymond. J (1988). Rational – Emotive therapy with alcoholic and substance abusers- pergamonpress.
4- Hagga, David A.F. & Davison, Gerald C.(1989). Slow progress in cognitive theory and research. Vol. 13, No.5 , pp.493-508.
5- Nelson- Jones, Richard (2001). Theory and practice of counseling and therapy. SAQE publication Ltd London.
6- Ellis, A, & Harper, R.A. (1997). Agaide to rational living. Engle wood, CA: prentice Hall.
7- Day, Liza & Maltby, John (2003). Belief in bood luck and psychological well-Being: the Mediating Role of optimism and irrational beliefs. The Journal of psychology, 137 (1) 99-110.
8- Denoff, Martin.S (1991). Irrational beliefs, Situational attributions and the coping responses of adolescent runaways. Journal of Rational- Emotive & Cognitive Behavior Therapy. Vol; (2), 113-135.
9- Haring Michelle , Hewitt, Paul. L & Fleet, Gordon, F (2003).Perfectionism, Coping and quality of intimate relationship. Journal of Marriage and Family. Vol. 65(1), p 143.
10- Jensen, A (1983). Nathalic sarraute's "Families". A transactional approach, the Florida state university, 189 pages: AAT 8404723
11- Judith, E (1990). Use of the transactional analysis ago state concept to measure client change in psychotherapy. Ph. D, Utah state university, 72 pages, AAT 9120573
12- Forman, B.D (1988). Assessing perceived patterns of behavior exchange in relationship. Journal clinical psychology, 44 , 6, 972-981.
13- clayton, S.H. & Dunber, R.L.M (1977). Transactional analysis in an alcohol safety program. Social work, 22.3.209-213.
14- Kathleen, M. (1985). A transactional analysis of parenting in disadvantaged families, North western university.
15- Gongjian, B. (2000). A transactional analysis of knowledge acquisition in international transfer. China university of southern California, 341 , pages.
16- Gerard A. F. (1997). The structure of work- related stress and coping among on cology nurses on high-stress units: A transactional analysis, state university of new York at Buffalo.
17- Ault, M. (2006). A study of the concept of injunctions as defined and described in transactional analysis theory, Fielding Bran date Institute university of southern California.
18- Gary, M. (2006). Using transactional analysis Education to prevent conflict escalation and violence, in capella university.
19- Woods. P, J. (1993). Irrationality, profiles for and Anxiety Journal of Rational-Emotive therapy, vol3, No.2.
20- Clayton, M. (2007), Super Models Journal, (ABI) Inform Global 59. Dani's. Burns, N. (2004). Woffon School Mechanical and manufacturing Engineering, Laugh borough university, Leicester shire, uk.
21-Yeadon, Joan, (2007). Proprietor of credit control consultancy, explains how the techniques of transactional analysis can be applies to (reedit management, Journal clinical psychology
22- Wilson. Carol. (2008). Tools of the trade, Journal clinical psychology,
23- Form an, B, D. (1988). Assessing perceived patterns of behavior exchange in relationships. Jornar clinical psychology, 44, b, 972-981.
24- Sadock, B.y;g sadock, V.A. (2005). Comprehensive texook of psychiatry. Phitadciphia: Lippincott wilams & wilkins
25- Zuraski & Smit T.W. (1987). Assessing irrational beliefs and emotional distress, Ecidence and implication of limited validity. Journal of counseling ps.y chodoty. No.34.
26- Gerne. E. (1966). Transactional and analysis in psychotherapy (New York: crove Press)
27- WWW.ITAA. Net. Org/ta/index (2006)
28- Ellis, A (1977). Treating the abrastive client with Rational Emotive therapy. Psychotherapy No.1
29- Bernard. Michaele. (1989). Inside Rational Emotive therapy, Acritcal Appraisal of Theory and therapy of Albert Ellis, New York, Academic press. INC.