پیشینه و مبانی نظری سبک های عشق ورزی (docx) 20 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 20 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
سبک های عشق ورزی
2-3- عشق:
ملا صدرا از عشق حقیقی در مقابل عشق مجازی سخن می گوید . عین القضات از عشق کبیر (عشق خدا به انسان ) ، عشق صغیر (عشق انسان به خدا) و عشق میانه (عشق انسان به انسان ) سخن به میان آورده و می گوید همین عشق میانه است که بوعلی سینا آنرا عشق ظرفا به خوبرویان می نامد و سهروردی آنرا در عشق یعقوب و زلیخا به یوسف می بیند و مولانا آنرا در عشق به شمس تبریزی تجربه می کند . گروهی این عشق را مذموم دانسته اند و گروهی نیز از درک آن عاجز مانده اند . برخی آنرا نوعی بیماری درونی و نفسانی خوانده اند و برخی هم آنرا جنون الهی به شمار آورده اند و اما بسیاری نیز آنرا ستوده اند و از فضایل نفسانی خوانده اند تا جایی که عین القضات ، عشق میانه را برای رسیدن به عشق خدا ضروری می دانست.ابو علی سینا در کتاب قانون ، مرض عشق را این گونه توصیف کرده است : " عشق مرضی است وسوسه انگیز و به مالیخولیا شباهت دارد . سبب این بیماری آنست که انسان فکر خود را به کلی به شکل و تصویرهایی مبذول می دارد و در خیالات خود غرق می شود و شاید آرزوی آن نیز در پدید آمدن بیماری کمک کند و ممکن است آرزوی کمک نکند ولی این تمرکز فکر متمادی سبب بیماری می شود( صنعتی، 1374 ). درمتون دینی اسلامی عشق در مرتبه ای بسیار عالی تر توصیف شده است و بعنوان عالی ترین تجلی عالم هستی ، قلب انسان را به سوی کمال و زیبایی سوق می دهد ، خدا انسان را به گونه ای آفریده است که وقتی به سوی نور وجود مطلق متمایل می شود با تمام وجود به سمت آن کشیده می شود به این ترتیب عشق کشش قلب انسان است به سوی خدا. این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی با عباراتی مانند حب نشان داده شده است . حب یا عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست ولی در پاسخ به این که چرا عشق که اصالتا می باید متوجه خدا باشد ، به انسان ها تعلق پیدا می کند باید گفت که عشق در مراتب پایین تر انسانی به سمت نشانه هایی از جمال و کمال الهی که در انسان ها بعنوان خلیفه ی او به ودیعه گذاشته شده است ، متوجه می شود . در واقع عشق یک انسان به انسان دیگر اگر خالی از هوا و هوس باشد نشانه ای از عشق به کمال مطلق است . (علی اصغر احمدی ، 1381). فلاسفه ی غرب هم تعاریف خاصی از عشق ارائه داده اند : افلاطون سه نوع عشق معرفی می کند ؛ عشق هوسباز ، عشق خودمدارانه و عشق والایش یافته . ارسطو عشق را کوری حس از دریافت کاستی های معشوق می داند و پلوتارک آنرا جنون معرفی می کند . به نظر لئو بوسکالیا ، عشق موهبت عظیم و شگفت انگیزی است که به وجود آورنده شادی و خوشی و خوشحالی است . عشق همواره به صورت هدیه ای است که در روز اول زندگی به انسان ارزانی می شود و آدمیان باید به خود جرات دهند که جعبه ی هدیه را باز کنند و کاغذ هدیه را پاره کنند و آنگاه اعجاز عشق را دریابند . (بوسکالیا ، 1370). میلان کوندرا (1987) از سرگشتگی عشق گفته و می گوید حیران بودن فارغ از ارزش داوری به مراتب بالای عشق تعلق دارد ، حرکتی که در آن زنگارهای فردیت شسته می شود . لئون هربرئوس عشق را احساسی اختیاری و آرزوی رسیدن به هر آنچه نیکوست می داند . هری هارلو (1958) در مقاله ای تحت عنوان ماهیت عشق چنین می نگارد که عشق حالتی فوق العاده ، ژرف ، حساس و نیروبخش است و روان شناسان در این زمینه در رسالت خود کوتاهی نموده اند زیرا اندک چیزی را که در مورد عشق می دانیم فراتر از مشاهده ساده ای نیست و اندک چیزی که در مورد آن نگاشته ایم توسط شاعران و رمان نویسان بهتر نگارش شده است . ( صدقی ، 1383). از سویی روان شناسان عشق را یک هیجان اساسی و مثبت معرفی می کنند. اما در مورد مفهوم عشق و انواع آن اتفاق نظر وجود ندارد . آنها همواره بین دوستی و عشق تفاوت قائل می شوند . عشق تا سن بلوغ شروع نمی شود و با رگه های زیستی و جنبه های فطری و به خصوص بلوغ جسمی همراه است در حالیکه دوستی با تکامل عاطفی انسان ها و رشد اجتماعی نوع بشر همراه است و چندان با غریزه ی جنسی مرتبط نیست . روان شناسان فرهنگی از جمله افرادی هستند که به مفهوم سازی عشق توجه نموده اند. برخی تفاوت های فرهنگی نیز در مورد مفهوم عشق وجود دارد و حتی معنای عشق از یک دوره تاریخی به دوره ی دیگر نیز متفاوت است . در حالت عشق وحدت و همسازی شخصیت آدمی و فردیت او محفوظ می شود . عشق نیروی فعال بشری است نیرویی است که موانع بین انسان ها را می شکند و آدمیان را با یکدیگر پیوند می دهد . عشق انسان را بر احساس انزوا و جدایی چیره می سازد با وجود این به او امکان می دهد خودش باشد و همسازی شخصیت خود را حفظ کند . در عشق تضاد جالبی روی می دهد ؛ عاشق و معشوق یکی می شوند و در عین حال از هم جدا می مانند. حسادت ، رشک ، بلند پروازی و هر نوع حرصی جزء شهوات به حساب می آیند ، عشق یک عمل است . عمل بکار انداختن نیروهای انسانی است که تنها در شرایطی که شخص کاملا آزاد باشد، نه تحت زور و اجبار، آنها را به کارمی اندازد، عشق فعال بودن است نه فعل پذیری ؛ پایداری است نه اسارت ، نثار کردن است نه گرفتن . مردمی که جهت گیری اصلی آنان بارور نیست احساس می کنند که نثار کردن فقر می آورد و بدین ترتیب اکثر این نوع افراد از نثار کردن می پرهیزند و برای کسی که دارای منش بارآور و سازنده است نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است . در حین نثار کردن است که قدرت خود ، ثروت خود و توانایی خود تجربه می شود. تجربه نیروی حیاتی و قدرت درونی که بدین وسیله به حد اعلای خود می رسد فرد را غرق در شادی می کند .فرد خود را لبریز ، فیاض ، زنده و در نتیجه شاد احساس می کند و نثار کردن از دریافت کردن شیرین تر است ، نه به سبب اینکه فرد به محرومیتی تن در می دهد بلکه به این دلیل که شخص در عمل نثار کردن زنده بودن خود را احساس می کند (http://mohsenazizi.blogfa.com) .
2-4- سبکهای عشق ورزی:
2-4- 1- نظریه های روان تحلیل گری:
اين نظريه پردازان به صورت سنتي بر انگيزه هاي ناهشيار تأكيد مي كنند . فرد براي تكرار روابط دوران كودكي با والدينش مي خواهد با فردي كه صفات ايدآلش را دارد (گمان يا فرافكني مي كند) ارتباط بر قرار نمايد. بعد از اينكه معشوق را واقعا ديد، منجر به يك رهايي احتمالي مي شود.
2-4- 2- نظريه هاي يادگيري اجتماعي:
نظريه هاي يادگيري اجتماعي در مورد عشق، نظرية وابستگي متقابل مي باشد كه كلي و تيبوت در سال 1978 پديد آوردند. در اين الگو جذابيت براي ارتباط با يك دوست يا در نهايت عشق به اين دوست به عنوان موقعيتي توصيف مي شود كه در اين موقعيت افراد يك رابطه را به عنوان پيامد مثبت دريافت مي كنند. اين عمل در ارتباط با انتظارات ارتباطي پايه اي است. در ابعاد ديگر اين مدل، عشق، به عنوان اشاره به موقعيتي درك مي شود كه در آن موقعيت يك دگرگوني انگيزشي كه از رفتار بر اساس پايه هاي علاقه به خود فوري نشئت گرفته و به رفتار بر اساس بنيان هاي توجه گسترده تبديل مي شود كه اين توجه گسترده شامل دوست و ارتباط نيز مي شود. بنابراين، عشق، مستلزم آمادگي برا ي بيروني سازي و حتي فداكاري براي فايده رساندن به ديگران مي باشد(کریمی، 1386).
2-4- 3- نظریه توسعه خود:
الگوي توسعة خود را آرون ارائه كرده است. اين الگو اين گونه فرض مي كند كه مردم براي توسعة خود، انگيزه دارند. توسعة خود، شامل متغيرهايي مانند ديدگاه ها، توانايي ها و هويتي قرار داده مي شود. يكي از شيوه هايي كه براي تحقق اين امر انجام خود است كه در اختيار است؛ زيرا در اين روابط هر فرد، ديگران يعني، روابط نزديك مي دهند، استفاده از درك خود ديدگاه ها، توانايي ها و هويتشان را تا حدي آن طور كه هست، جزئي از اين مي كند. به ويژه در مورد عشق گفته مي شود كه عشق توصيف موقعيتي است كه در آن ، عاشق سطح بالايي از توسعة بالقوه را كه در دسترس است و از ارتباط با فرد ديگري نشئت گرفته، ادراك مي كند. اگر اندازة توسعه يا توسعة بالقوه ادراك شده خيلي بالا باشد، تجربة عشق شديدتر مي شود (آرون، 1997)
2-4- 4- نظریه رابرت استرنبرگ (1988):
استرنبرگ ( 1988 ) بر این باور است که براي تجربة عشق كامل يعني عشقي كه تمام اوصاف عشق را در بر داشته باشد عشق بايد داراي سه مؤلفه باشد؛ يعني صميميت، تعهد و شهوت. صمیمیت جزء عاطفي است و شامل احساس نزديكي و اشتراك احساسات است. شور، هيجان و شهوت جزئي انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانة عاشق بودن است. تعهد جزءشناختي و بازتابي است و از نيت شخص خبر مي دهد كه از رابطة پايدار حكايت دارد.
وی معتقد بود كه اگر تعادل اين سه عامل به هم بخورد مفهوم جديدي از عشق شكل مي گيرد كه با مفهوم عشق كامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردي نسبت به فرد ديگر فقط احساس صميميت داشته باشد، اينجا بين دو نفر تنها رابطة دوستي به وجود خواهد آمد و اگر تنها شور، هيجان و شهوت باشد، عشق خياباني شكل مي گيرد . اگر شور ، هيجان و شهوت و صميميت باشد و تعهد نباشد، در آن صورت شاهد عشق رمانتيك هستيم و اگر رابطة صميميت و تعهد بالا و شور و هيجان ضعيف باشد، در آن صورت عشق مشفقانه شكل گرفته است. با احتساب اینکه استرنبرگ برای عشق یك مدل مثلثی در نظر گرفته كه شامل سه ضلع می باشد: احساسات شدید ، تعلق و سرسپردگی، تعلق به معنی احساس وابستگی و اتصال به دیگری است. اما احساسات شدید یا شهوت به عشق شهوانی و فیزیكی معطوف است. و الزام یا سرسپردگی مبین میل و نیاز به تداوم و ماندگاری رابطه است (عبدی و گلزاری، 1389و محمودی، حافظ الکتب،1389).
بر مبنای این سه جزء، استرنبرگ عشق را به انواع مختلفی تقسیم می كند كه در آن جایگاه و ارتباط این سه جزء با هم، نشان دهنده نوع عشق است:
دوست داشتن : در این نوع عشق « تعلق » مهم ترین عنصر رابطه است اما احساسات تند و فیزیكی و الزام و سر سپردگی در رابطه وجود ندارد.
شیدایی : مهم ترین عنصر در این نوع عشق ، احساسات شهوانی است و دو عنصر دیگر در آن وجود ندارد.
عشق رمانتیك : در این نوع عشق، تعلق و احساس شهوانی وجود دارد، اما عنصر سوم موجود نیست.
مؤانست و رفاقت : تعلق و ماندگاری در این رابطه بسیار مشهود است اما از احساسات تند و شهوانی در آن خبری نیست.
عشق احمقانه : در این نوع عشق، احساسات شهوانی همراه با الزام حضور دارد ، اما تعلق وجود ندارد (رفیعی نیا و اصغری، 1386).
استرنبرگ هیچ یك از این انواع عشق را مناسب نمی داند ؛ بلكه معتقد است هر سه جزء عشق باید در تركیب و هماهنگی با هم باشند تا فرد به عشق نهایی برسد. و این عشق ، یك عشق ایده آل و مطلوب است. در مجموع وی معتقد است عشق را با سه جزء اصلی؛ صمیمیت (جزءهیجانی)، شهوت( جزء انگیزشی) و تصمیم / تعهد ( جزء شناختی)می بیند .( نظریه مثلثی عشق) این اجزا به شکل های مختلف با هم تلفیق شده تا هشت نوع عشق را به وجود آورند : 1- فقدان عشق؛هیچ یک از مولفه های سه گانه وجود ندارد .2- دوست داشتن؛در آن فقط صمیمیت وجود دارد. 3- شیفتگی؛در آن فقط شهوت وجود دارد .4- عشق پوچ؛در آن فقط تصمیم و تعهد وجود دارد. 5- عشق رمانتیک؛در آن صمیمیت و شهوت بدون وجود تصمیم / تعهد وجود دارد .6- عشق همدلانه ؛در آن صمیمیت و تصمیم / تعهد بدون شهوت وجود دارد .7- عشق احمقانه؛در آن شهوت و تصمیم / تعهد بدون صمیمیت وجود دارد.8- عشق کامل و آرمانی؛در آن هر سه مولفه وجود دارد .افزون براین، استرنبرگ معتقد است شهوت به سرعت اوج می گیرد ولی به طور معمول سریع کم رنگ می شود ، تعهد بتدریج اوج می گیرد و سپس ادامه می یابد ، صمیمیت به آرامی رشد می کند و به طور پیوسته و استوار در مدت زمان طولانی ادامه دارد . به نظر استرنبرگ بهترین عشق به مثلث متساوی الاضلاع شباهت دارد یعنی شاید زمانی بهترین حالت را خواهد داشت که هر یک از این سه عنصر را تقریبا به طور یکسان شامل شود و در زندگی زناشویی نیز ، زوج هایی خوشبخت هستند که نسبت به یکدیگر مثلث های عشقی یکسانی دارند یعنی اگر شریک زندگی نسبت به ما همان احساس را داشته باشد که ما نیز نسبت به او داریم ، رابطه خیلی هماهنگ خواهد بود (استرانبرگ، 1382) .
خلاصه ابعاد عشق و حالات آن را می توان در شکل شماره1 مشاهده کرد.
215646040830500 صمیمیت (مهر و علاقه)
عشق رفاقت آمیز عشق آرمانی
تصمیم – تعهد (عشق تهی) شوریدگی (دلباختگی)
عشق ابلهانه
2-4- 5- نظریه آبراهام مازلو (1970):
به اعتقاد مازلو نیاز به عشق ورزیدن نه تنها پاسخی به یک نقص نیست بلکه فرایندی است که به وسیله ی تکانه های ایجاد کننده ی خودشکوفایی برانگیخته می شود. مازلو در سلسله مراتب نیازهای خود ، عشق را پس از نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی در مرحله سوم قرار می دهد که می تواند از طریق رابطه نزدیک با یک دوست ، عاشق ، همسر و یا از طریق روابط اجتماعی که در محدوده ی یک گروه اجتماعی برگزیده تشکیل شده است بیان شود . اگر چه مازلو عشق را با میل جنسی (که نیازی فیزیولوژیکی می داند) برابر نمی دانست اما وی قبول دارد که میل جنسی یک راه برای بیان نیاز عشق است . همچنین می گوید که ناکامی در برآورده ساختن نیاز به عشق ، علت اصلی ناسازگاری های هیجانی است . مازلو بین عشق واقعی و عشق دروغین وجه تمایز قایل است . هرگاه کسی را به صورت عشق واقعی دوست داشته باشیم او را به صورت تحسین آمیز و احترام آمیز دوست داریم ، وی را بعنوان یک هدف دست داشته و به عنوان یک وجود به وی عشق می ورزیم ولی اگر کسی را به صورت دروغین دوست بداریم او را استثمار کرده و در این صورت وی را به عنوان یک وسیله ، به جای یک هدف دوست داریم . به جای پذیرش او چنان که هست او را به صورت " باید " در می آوریم . انسان خویشتن ساز بیشتر از نوع واقعی و کمتر از نوع دروغین عشق می ورزد(عبدی و گلزاری،1389). افزون براین، مازلو در مجموع عشق را به دو گروه تقسیم می كند:
عشق كمبود: یك نوع از عشق ، عشق كمبود ، عشق خود خواهانه ، تسخیری و حریص است ؛ در این عشق، نیازهای بر آورده نشده فرد دخیل است. یعنی فرد دیگری را به این دلیل دوست دارد كه نیازهایش را ارضاء می كند. مازلو این عشق را« عشق كمبود » می نامد. این نوع عشق مثل اعتیاد به دارو است. فرد خود را به دیگری می آویزد و به دلیل نابسندگی خود ، نمی تواند بدون او هیچ كاری انجام دهد. در واقع همان طور كه اعتیاد به دارو در طبقه پایین شایع است ، اعتیاد به این عشق نیز در طبقه متوسط بسیار شیوع دارد. به نظر می رسد عشق رمانتیك استرنبرگ، همان عشق كمبود مازلو باشد. عشق كمبود مانند چاهی است كه باید پر شود. یك خلأ كه عشق در آن ریخته می شود.
عشق وجودی : نوع دیگر عشق، عشق بالغ و فروتن است كه تنها بر اساس عشق به وجود دیگری بنا می شود. باز و خودمختار است. متكی به خویش است و آزادانه ارزانی می شود. عشق وجودی بدون شك ارزشمند تر، بالاتر و بسیار باشكوه تر از عشق كمبود است. برای این نوع از عشق، آزادی تمام عیار لازم است و منظور از آزادی این است كه فرد « بی همتایی » درونی خود و فرد دیگری را به تمامی پذیرفته باشد.میل به سخاوت و تمایل به بخشش و خشنود كردن دیگری در این عشق دیده می شود. فرد در تلاش است تا دیگری را بشناسد و همین امر موجب صمیمیت در دو فرد می گردد. عشق مبتنی بر كمبود، با حالت تدافعی در طرفین خود را نشان می دهد؛ در حالی كه ویژگی عشق وجودی، خود انگیختگی و حفظ فردیت در رابطه است. این عشق فقط معطوف به یک فرد نیست، بلكه در رابطه فرد با جهان نیز صدق می كند. فرد در این مرحله می تواند طبیعت را همان گونه كه هست ببیند و از آن لذت ببرد . در صورتی كه عشق مبتنی بر كمبود ، جهان را پدیده ای می داند که قرار است تنها هدف خاصی را ارضا كند. عشق وجودی هوشیارانه است و از آن جایی كه مالكانه و تسخیری نیست، باعث رنج و عذاب نمی گردد. بدون هیچ هدف خاصی، تنها لذت بخش و شادی آور است. معمولاً از عشق وجودی به عنوان تجربه ای شگفت انگیز و بی نیاز یاد می شود(شولتز و شولتز، 1384).
2-4- 6- نظریه اریک فروم (1961):
فروم در نظریه خود علاوه بر عنصر نثار کردن در عشق عناصری دیگر را مشخص می کند ؛ دلسوزی، احساس مسولیت ، احترام و دانایی . منظور از احترام ، درک طرف آنچنان که وی هست و آگاهی از فردیت بی همتای اوست . عاشق چنین عنوان می کند که من می خواهم معشوقم برای خودش و در راه خودش پرورش بیابد و شکوفا شود نه برای پاسداری من .بنا به نظر فروم ، عشق در وهله ی نخست بستگی به یک شخص خاص نیست بلکه بیشتر نوعی نگرش و جهتگیری منش آدمی است که او را به تمامی جهان، نه به یک معشوق خاص پیوند می دهد. احتیاج به دوست داشتن از احساس تنهایی سرچشمه می گیرد و همین احتیاج است که انسان را وادار می کند تا با تجربه ی وصل بر اضطراب تنهایی و جدایی خود فائق آید (صادقی و همکاران، 1392) . بر همین اساس انواع عشق را چنین بیان می کند: 1- عشق برادرانه؛اساسی ترین نوع عشق که زمینه ی همه عشق های دیگر را تشکیل می دهد و منظور از آن ، همان احساس مسولیت ، دلسوزی ، احترام و شناختن همه انسان ها و آرزوی بهتر کردن زندگی دیگران است . عشق برادرانه عشق به همه ی ابنای بشر است . بر اساس این عشق ، اختلاف ذوق ، هوش و دانش در مقابل هویت مشترک انسانی ، اختلافی ناچیز به شمار می رود . 2- عشق مادرانه؛قبول بدون قید و شرط زندگی کودک و احتیاجات اوست که دارای خاصیت نوع پرستانه و فداکارانه است . عشق مادرانه ، عشق به ناتوانان است . جوهر واقعی عشق مادرانه توجه مادر به رشد کودک است و این یعنی تمنای جدایی کودک از خود . در عشق مادرانه دو موجود که یکی بودند از هم جدا می شوند . مادر تنها نباید این جدایی را تحمل کند بلکه باید آرزومند آن باشد و به حصول آن کمک کند . فقط در اینجاست که عشق مادرانه به صورت تکلیقی خطیر جلوه می کند زیرا احتیاج به فداکاری دارد ، نیاز به این دارد که بتوان همه چیز را نثار کرد بدون اینکه توقع چیزی جز خوشبختی کودک در میان باشد . 3- عشق جنسی؛این عشق شوق فراوان به آمیزش کامل است به منظور حصول وصول با فردی دیگر . ماهیت این عشق طوری است که فقط به یک نفر محدود می شود و عمومی نیست و چه بسا که فریبکارترین نوع عشق است . اینگونه نزدیکی ها ، با گذشت زمان بیشترو بیشتر کاهش می یابد در نتیجه انسان هوس می کند به جستجوی عشقی دیگر یا شخصی تازه برود . باز این بیگانه تبدیل به آشنامی شود و باز تجربه گرفتاری عشق شدید و شورانگیز است و باز کم کم از شدتش کاسته می شود و بتدریج در آرزوی یک تمنای جدید ، یک عشق تازه دیگر می رود و همیشه با همان خیال واهی که عشق تازه با عشق های قبلی فرق خواهد داشت زمان را طی می کند . جنبه های فریبنده شهوت های جنسی این پندار را تقویت می کند .4- عشق به خود؛نوعی توانایی نسبت به پذیرش قدرت یا ضعف خود است . هر گاه کسی از خود به عنوان وسیله یا چیزی به جای یک انسان مورد احترام _ استفاده کند عشق به خود به مرحله ی سلطه جویی سوق داده می شود . در قلمرو امور جنسی این حالت ، فاحشگی یعنی تسلیم جسم بدون قایل شدن احترام برای آن ، نامیده می شود . تسلیم خود به دیگری برای بهره برداری ، نوعی فاحشگی است . عشق به خود مستلزم آنست که محدودیت های خود را شناخته و هرگاه نمی توانیم آزادانه تسلیم شویم از گفتن " نه" ابایی نداشته باشیم . به نظر فروم اگر عشق به دیگران فضیلت محسوب می شود ، دوست داشتن خود و عشق به خود هم فضیلت است چرا که من هم انسانم . خودخواهی و عشق ضد همدیگرند ، آدم های خودخواه توانایی مهر ورزیدن ندارند در عین حال قادر نیستند خودشان را هم دوست بدارند . 5- عشق به خدا؛این عشق نمی تواند از عشق به پدر و مادر جدا باشد . اگر شخصی خود را از دلبستگی دردمندانه به مادر ، خانواده و ملت جدا نسازد ، اگر همان وابستگی بچگانه را نسبت به پدر یا هر قدرت دیگر که کیفر و پاداش دهنده است حفظ کند هرگز نمی تواند به عشق کامل تری که عشق به خداست برسد ، آنگاه دین او همان دین مراحل اولیه است که در آنها خدا یا مادری حمایت کننده است یا پدری پاداش دهنده و کیفرگر (فروم، 1391) .
2-4- 7- نظریه هاتفیلد و رپسون (1993):
هاتفیلد و رپسون (1993) عشق پرشور و عشق رفاقتی را بدون توجه به سن ، جنس و فرهنگ معرفی کرده اند .عشق پرشور ، هیجانی پر حرارت است که تمایل شدید و مدت دار برای پیوند با دیگری را شامل می شود اما عشق رفاقتی ، احساس دلبستگی عمیق ، تعهد و صمیمیت را شامل می شود . شدت هیجانی عشق رفاقتی کمتر است و احساس گرم عاطفه و مهربانی است که مردم نسبت به افرادی احساس می کنند که زندگی هایشان واقعا به آنها وابسته است . به نظر هاتفیلد و رپسون عشق پرشور با گذشت زمان به سرعت کاهش می یابد اما عشق رفاقتی نه تنها حفظ می شود بلکه افزایش نیز می یابد . برخی تفاوت های جنسیتی نیز در رابطه با این دو نوع عشق گزارش شده است به گونه ای که دیون معتقد است که عشق در مردان ، پرشورتر از عشق در زنان و عشق در زنان ، رفاقتی تر از عشق در مردان است (رفیعی نیا و اصغری،1386) . فرهنگ نیز روی چگونگی تعریف افراد از عشق و چگونگی آمادگی آنها برای تجربه ی عشق تاثیر می گذارد . در فرهنگهای فردگرا (مانند فرهنگهای غربی) به میزان بسیار زیادی بر عشق پرشور تاکید می شود در حالیکه در فرهنگهای جمع گرا ، بر عشق رفاقتی تاکید می شود و آنرا پرورش و رشد می دهند . به اعتقاد استرنبرگ در عشق پرشور ، میل و شور ، قوی و تعهد و صمیمیت ضعیف ؛ اما در عشق رفاقتی ، صمیمیت و تعهد ، قوی و میل وشور ضعیف است .در عین حال به عقیده الین هاتفیلد، عشق دو نوع اصلی بیشتر ندارد: عشق دلسوزانه و عشق شهوانی. عشق دلسوزانه، مشخصهاش احترام متقابل، دلبستگی، عاطفه و اعتماد است. عشق دلسوزانه معمولاً در فضایی از احساس درک متقابل و احترام مشترک برای یکدیگر، رشد مییابد.مشخصه عشق شهوانی، هیجان شدید، جاذبه جنسی، اضطراب و عاطفه است. هنگامی که به این هیجانات شدید از سوی مقابل نیز پاسخ داده شود، فرد احساس خوشحالی و ارضاء میکند. امّا عشق یک سویه به احساس یأس و نومیدی و افسردگی میانجامد. به عقیده هاتفیلد، عشق شهوانی، عشقی گذرا است و معمولاً بین ۶ تا ۳۰ ماه بیشتر دوام نمیآورد. به گفته هاتفیلد، عشق شهوانی هنگامی که انتظارات فرهنگی مشوّق عاشق شدن باشد، یا هنگامی که فردی با ایدههای پیش پنداشته شما در مورد معشوق ایدهآل مطابقت داشته باشد و یا هنگامی که حضور فرد دیگری باعث افزایش تحریک فیزیولوژیکی شما گردد، برانگیخته میشود.عشق شهوانی ایدهآل، سپس به عشق دلسوزانه که بسیار بادوامتر است منجر میگردد. با وجودی که اغلب مردم در جستجوی رابطهای هستند که امنیت و پایداری عشق دلسوزانه و شدّت و حدّت عشق شهوانی را یکجا در خود داشته باشد، امّا به عقیده هاتفیلد چنین رابطهای بسیار نادر است(هاتفیلد و رپسون،1993).
2-4- 8- نظریه رولومی (1978):
رولومی ، عشق را فرایندی بالا فرض می کند ، فرایندی رسش یافته که تحت عنوان دریافت فعالانه مطرح می شود و در این دریافت فعالانه شخص تلاش می کند در عین حال که به دیگران عشق می ورزد دیگران نیز به وی عشق بورزند و اجازه عشق ورزی را هم به خود و هم به دیگران می دهد . و در سنت غرب چهار نوع عشق را می شناسد : سکس یا شهوت یا غریزه جنسی، مهرمایه یا اروس که مشوقی برای فرزند زایی و آفرینش است ، حب یا دوستی و عشق برادرانه ، آگاپه یا عشقی که وقف دیگری است . رادو ، عشق را واکنشی هیجانی مستمر نسبت به یک منبع لذت معلوم (معشوقی که فرد عاشق تمایل به وصال آنرا دارد ) تعریف کرده است و انواع عشق را شامل ؛ جنسی ، پدر ومادری ، برادر وار ، اتکایی ، خودشیفته و عشق به گروه ، مکتب ، و مملکت می داند.(پورافکاری ، 1376).
2-4- 9- نظریه نظریه رابین (1970):
به گفتة رابین (1970) با وجود اینکه عشق جز عمیقترین و با معناترین احساسات به شمار میرود، روانشناسان اجتماعی عملاً هیچ توجهی به آن نکردهاند. او مقیاسی ساخت با دو نوع اندازهگیری: یکی در مورد پیوند و ارتباط و دیگری در مورد عشق. عامل پیوند شامل مواردی مثل جذابیت، دیدگاه خوب، احترام و دوستی است و عشق شامل عواملی مثل اظهار وابستگی به معشوق، اظهار انحصارطلبی و مسئولیت در برابر او، اظهار علاقه و میل به بودن با او. در میان این عوامل، عامل جنسی یا جذابیت جنسی به چشم نمیخورد. عشق به عنوان یک نگرش به همراه عناصر رفتاری، شناختی و هیجانی توصیف شده است.
البته کار رابین به عنوان یکی از تلاشهای سرسختانه برای اندازهگیری تجربی عشق به شمار میرود. تحقیقات او به جای عشق شهوانی به عشق رمانتیک متمرکز شده است و تمرکز بر حالت غیر جنسی حکایت از آن دارد که این تحقیق از این حیث با تحقیقات کنونی مغایرت دارد. در مجموع رابین ضمن معرفی مولفه های دلبستگی، توجه و صمیمیت به عنوان اجزای اصلی عشق معتقد است که مردان بیشتر آماده عاشق شدن هستند و دوست ندارند به رابطه عاشقانه پایان دهند و از پایان یافتن آن بیشتر رنج می برند . رابطه عاشقانه از نظر زنان هم خیلی مهم است . اما اگر احساس کنند که قطع این رابطه به سود انها خواهد بود ، تردید نخواهند کرد . به نظر می رسد که زنان در مقایسه با مردان درباره ی عشق منطقی تر و عینی تر برخورد می کنند . (حمزه گنجی ، 1380)
2-4- 10- نظریه سوزان هندريك و کلاید هندريك ( 1997 ) :
هندريك و هندريك (1997 ) با ساختن مقياس نگرش سنج عشق كوشيدند مفاهيمي را كه لي دربارة عشق گفته عملياتي كنند . از مقياس آنها به طور گسترده در تحقيقات عشق استفاده شد؛ اما آنها هيچ توجيه نظري گسترده اي براي مقياس خود انجام ندادند. آنان متذكر شدند كه بيشتر اين كار، بر اساس نظرية جان لي به سامان رسيده است تا اينكه مستقلاً خود آنها يك مقياس ايجاد كنند. آنها معتقدند كارشان به يك تحقيق علمي و جامع نياز دارد. سبك هاي عشق ممكن است تغيير كند، هما نطور كه روابط تحول پيدا مي كند؛ مثلا با نزديك شدن به آخر عمر سبك هاي عشق از سبك عشق پرشور به سوي سبك ها ي عشق دوستانه و منطقي حركت مي كند (هندریک و هندریک، 11997).
2-4- 11- نظریه نظریه سبکهای عشق ورزی لی:
نظریه جان لی از جمله نظريه هايي است که به تبيين انواع عشق مي پردازد. نظريه ي"لي" ، نظریه شش بعدي است لی بر اساس برآوردهاي بدست آمده از كشورهاي ايالات متحده، كانادا و بريتانيا شش روش عشق ورزي را بيان مي كند كه عبارتند از: : 1- عشق رومان تيك (اروس): اين نوع عشق توأم با ، ميل فيزيكي شديد به معشوق است و بر اساس زيبايي، جذا بيت و تناسب فيزيك ي شكل مي گيرد..2- عشق دوستانه (استورگ): نوعي از عشق كه طي آن صميميتي لذت بخش به آهستگي رشد يافته و به طر فين گسترش مي يابد. در اين فرآيند به تدريج طرفين، زواياي وجودي خود را بيشتر براي يكديگر فاش مي كنند. 3- عشق باز يگرانه (لودوس) در اين شيوه، عشق به عنوان يك تفريح تلقي شده و هيچ تعهدي در آن نيست، وضعيتي كه مانند شركت در يك بازي تلقي مي شود و معمولاً كوتاه مدت است و به زودي تمام مي شود.
-4 عشق شهوا ني (مانيا): حالت شديد هيجاني همراه با حسادت و عشق همراه مشغوليت ذهني كه باعث مي شود شخص عصبي شده و از طرد شدن بترسد . 5- عشق واقع گرايانه (پراگما): عشق منطقي كه در آن شر يك رابطه، بر اساس نيازهاي شخص و همخواني با سن، مذهب، سوابق و شخصيت انتخاب مي شود. در اينجا رضايت خاطر بيشتر از هيجان و تحريك وجود دارد . 6- عشق فداكارانه (آگاپه): عشق غير شرطي، همراه با مراقبت از معشوق كه با انعطاف پذيري و بخشندگي زياده از حد توأم است . در اين نوع عشق خود را فدا كردن وجود دارد (عبدی و گلزاری،1386). این بحث به در قالب فرم شماتیک با اندکی تغییر متفاوت به شرح ذیل می باشد:
جدول 2-1. انواع سبك هاي عشق ورزي از ديدگاه لی (1970)
توصيف نام يونانيانواع عشقميل فيزيكي شديد به معشوقاروسعشق رمانتيكصميميتي لذ تبخش كه به آهستگي رشد مي كند و به طرفين گسترش مي يابد و به تدريج طرفين زواياي وجودي خود را بيشتر براي ديگري فاش كنند.استورجعشق رفاقتيعشق ب هعنوان يك تفريح تلقي شده و هيچ تعهدي در آن نيست، وضعيتي كه مانند تلقي مي شود. معمولاً كوتاه مدت است و بهزودي تمام شركت در يك بازي مي شود.لودوسعشق بازيگرانهحالت شديد هيجاني با حسادت، عشق همراه با مشغوليت ذهني كه باعث م يشود شخص عصبي شده و از طرد شدن بترسد.مانيا عشق شهوانيعشق منطقي كه در آن شريك رابطه، براساس نيازهاي شخص و همخواني با سن، مذهب، سوابق و شخصيت انتخاب ميشود. در اين حال رضايت خاطر بيشتر از هيجان و تحريك وجود دارد.پراگما عشق واقع گرايانهعشق غيرشرطي، همراه با مراقبت از معشوق، انعطاف پذيري و بخشندگي، در اين عشق، خود را فدا كردن وجود دارد.آگاپه عشق همراه با از خودگذشتگي
بعبارت دیگر جان لی در دهة 1970 با اجرای تحقیقات خود در پی این بود که روشن نماید مردم چگونه عشق را با همه گونههایی که دارد تجربه میکنند. او قصد داشت با این کار از جریان عشق در غرب افسانهزدایی کند. لی سبکهای عشق را به رنگ تشبیه کرد. طیف گستردهای، از رنگهای اصلی تا رنگهای ثانوی را تشکیل میدهند، رنگهای ثانوی از ترکیب رنگهای اولی تشکیل میشود. شبیه به همین مسئله در عشق نیز هست. عشق به دو طیف اولی و ثانوی تقسیم میشود. سبکهای عشق اولی عبارتاند از:
ـ عشق پرشور: جذابیت بدنی و عاطفی شدید؛
ـ عشق نمایشی: نمایش عشق را بازی کردن؛
ـ عشق دوستانه: عشق مبتنی بر دوستی (صادقی و همکاران، 1392).
عشقهای ثانوی که از ترکیب این سه عشق اولی تشکیل شده است به سه نوع تقسیم میشوند:
عشق منطقی: ترکیبی از سبک عشق نمایشی و سبک عشق دوستانه است. این افراد ارزیابی معقول انجام میدهند؛ مثل اینکه صفاتی را که یک ازدواج خوب به آن احتیاج دارد مطالبه میکنند و معشوق خود را مطابق معیارهایشان.
عشق وابستة وسواسی: ترکیبی از سبک عشق پرشور و سبک عشق نمایشی است و مستلزم انحصار، وسواس، اضطراب و رفتارهای پرشور است.
مسائل جنسی بیمة این عشق است. آنها اغلب مضطرب یا ناایمن هستند و میتوانند به صورت افراطیحسود باشند. عاشقان وابسته وسواسی به خوبی به درمان پاسخ میدهند و اغلب از این سبک رهایی پیدا میکنند.
از ویژگیهای عشق وابستة وسواسی، سختی کشیدن، حسادت، وسواس و سیری ناپذیری است. آنها اغلب عزت نفس پایین دارند و اهمیت زیادی به روابطشان میدهند. آنها در رابطه با معشوقشان از صفات ملکی و صفات تفضیلی استفاده میکنند، احساس میکنند که آنها به معشوقشان احتیاج دارند. آنان معشوقشان را اغلب به شیوهای اتفاقی پیدا میکنند. این سبک از عشق از رایجترین سبکهای عشق است که معمولاً در نوجوانی و اوایل بزرگسالی بیشترین بسامد را دارد و تقریباً میتوان گفت معادل همان عشقهای آتشین دوران جوانی است که در دانشگاهها، مدارس و در کل سطح جامعه شاهد آن هستیم .
عشق ایثارگرانه: ترکیبی از سبک عشق پرشور و سبک عشق دوستانه میباشد که معمولاً بشر دوستانه، رفاقتی و البته شدید است. لی یاد آوری کرد که این نوع عشق با ایدئولوژی مسیحی هم آهنگ است، اما درجوامع سکولار امروز غربی بسیار نادر است؛ با وجود این ممکن است در جوامع دیگر یافت شود.
عشق ایثارگرانه، قربانی و محاصره کردن تمام عیار خود است. عشاق ایثارگر، اغلب، گرایشهای معنوی دارند. عاشقان ایثارگر، معشوقشان را به عنوان قدیس مشاهده و آرزو میکنند که در خدمتشان باشند. عاشقان ایثارگر سرانجام میتوانند به این احساس برسند که از آنان سوء استفاده شده است. حالت پیشرفته عشق ایثارگرانه در بخشندگی آن است(عبدی و گلزاری، 1389).
تحقیقات مربوط به سبکهای عشق ورزی
فرحبخش و شفیع آبادی (1385) در تحقیقی به بررسی ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوج های در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند پرداخته اند. یافته های این تحقیق که از 500 نفر زوج پنج منطقه شهر اصفهان بدست آمده نشان می دهد که بین میزان عشق ورزی در مراحل مختلف زندگی زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد. به علاوه بین جنسیت آزمودنیها و مراحل تحول زندگی زناشویی در عشق ورزی تعامل وجود دارد.
واعظی و همکاران (1387) در تحقیقی به بررسی تاثیر عشق ورزی در رضایتمندی زندگی زناشویی پرداخته است. نتایج این تحقیق که از 30 زوج بین سنین 25- 35 ساله شهر کاشان بدست آمده است نشان داد؛ بین عشق ورزی و رضایتمندی زندگی زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.
عبدی و گلزاری (1389) در تحقیقی به بررسی ارتباط میان سبک های عشق ورزی و ویژگیهای شخصیتی پرداخته اند. یافته های این پژوهش که از بین 140 نفر از دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و دانشجویان دانشکده علوم حدیث شهر ری بدست آمده نشان داده؛ رابطه سبک های عشق ورزی و ویژگیهای شخصیت معنادار می باشد.
یوسفی و همکاران (1390) در تحقیقی به بررسی رابطه سبک های عشق ورزی و کیفت زندگی زناشویی در میان افراد متاهل پرداخته اند. یافته های این تحقیق که از 180 زوج متاهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان بدست آمده نشان می دهد؛ سبک های عشق ورزی دوستانه، رومانتیک و واقع گرایانه با رضایت زناشویی، انسجام زناشویی و توافق زناشویی رابطه مثبت و سبک های عشق ورزی شهوانی، بازیگرانه و فداکارانه با رضایت زناشویی، انسجام زناشویی و توافق زناشویی رابطه منفی دارند.
صادقی و همکاران (1392) در پژوهشی به بررسی تاثیر آموزش به شیوه تحلیل رفتار متقابل بر سبک های عشق ورزی زوجین پرداخته اند. یافته های این تحقیق که از بین 30 زوج شهر خرم آباد بدست آمده نشان داده؛ آموزش به شیوه تحلیل رفتار متقابل بر سبک های عشق ورزی رمانتیک، دوستانه، واقع گرایانه، شهوانی و فداکارانه تاثیر دارد ولی بر سبک عشق ورزی بازیگرانه تاثیر ندارد.
در تحقیقی گراب ویس (2012) به بررسی چشم انداز سبکهای عشق ورزی در بین دو زبانه ها (مجارستانی - صربستانی) و تک زبانه ها (صربستان) پرداخته است. هدف این تحقیق بررسی این موضوع بوده که مشخص نمایند نگاه دو گروه از جوانانی که تنها به زبان صربستانی مسلط بوده با جوانانی که بر زبان صربستانی و مجارستانی مسلط بوده اند نسبت به سبکهای عشق ورزی چگو نه است. برای سنجش سبکهای عشق ورزی از مقیاس کوتاه سوزان و کلاید هندریک استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داده که بین دو گروه از نظر عشق رومان تيك (اروس) و عشق فداكارانه (آگاپه) تفاوت معناداری وجود دارد به گونه ای که عشق رومانتیک در افرادی که بر دو زبان مسلط بودند از وزن بیشتری برخوردار بوده است.
مک والتر (2012) در پژوهشی به بررسی ارتباط رضایت بخش: اثرات پیوستگی بین سبکهای عشق ورزی و مذهب پرداخته است. نتنایج این تحقیق که از 102 نفر (65 مرد و 37 زن) بدست آمده نشان می دهد؛ ارتباط بین رضایت از رابطه و دلبستگی بین سبکهای عشق ورزی و مذهبی در سطح 95 درصد اطمینان (001/0>p) وجود دارد.
پیو تانگ (2007) در تحقیقی به بررسی ارتباط رومانتیک: سبکهای عشق ورزی، عشق مثلثی و رضایت از رابطه پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داده که تفاوتهای جنسیتی در سبکهای عشق ورزی و در ابعاد عشق مثلثی وجود دارد. نتایج منتج شده از نظر شرکت کنندگان در تحقیق مذکور، نشان داده که مولفه های عشق با رضایت از رابطه همبستگی مثبتی دارند. در این بین بعد عشق اروس (رومانتیک) بر رضایت مرد و زن از ارتباطشان تعیین کننده تر از دیگر ابعاد عشق بوده است.در این بین عشق باز يگرانه (لودوس) همبستگی منفی با رضایت و تعهد زوجین از ارتباطشان داشته است.
اولسن، پاتریک (2002) در تحقیقی به بررسی رابطه بین سه بعد عشق و ویژگیهای شخصیتی پرداخته است. یافته های این تحقیق که از 126 نفر دانشجوی روانشناسی (36 مرد و 90 زن) بدست آمده نشان داده که بین برونگرایی در مردان و صمیمیت 34/0 همبستگی وجود دارد. همچنین بین خودآگاهی با صمیمیت، شوریدگی و تعهد در مردان به ترتیب59/0، 53/0 و 55/0 همبستگی مثبت و معنادار مشاهده شده است. این در حالی است که در زنان این همبستگی بسیار کمتر بوده است. بین میزان روان رنجوری زنان و صمیمیت 23/0- درصد همبستگی معنادار وجود دارد. بین خودآگاهی در زنان و سه بعد عشق آنان همبستگی معنادار وجود دارد. به طور کلی همبستگی ابعاد عشق و پنج عامل بزرگ شخصیت در مردان بیشتر از زنان است (فرحبخش و شفیع آبادی، 1385).
منابع فارسي:
*اتکینسون ، ریتا و همکاران (1379) . زمینه روان شناسی هیلگارد ، ترجمه براهنی، تهران ، نشر رشد، جلد 1 .
*ایزدی، سیروس(1351)، روان شناسی شخصیت از دیدگاه مکاتب، تهران، انتشارات دهخدا.
*احمدی رکن آبادی، ناهید (1393) بررسی تاثیر آموزش صمیمیت با رویکردهای اسلامی بر عملکرد خانواده و کیفیت زندگی زنان متاهل، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات واحد یزد.
*اژه ای، جواد و همکاران (1390) رابطه ویژگیهای شخصیت با خود گزارش دهی تقلب تحصیلی در دانش آموزان دبیرستانی، مجله روانشناسی، صص 424-412.
*بوسکالیا ، لئو (1370) . زاده برای عشق ، ترجمه محمد انصاری فرد ، تهران ، نشر البرز .
* باسخا، مهدی و همکاران (1387) رتبه بندی شاخص کیفیت زندگی در استان های کشور، فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره 37، صص 112-95.
*بیات معصومه و محبوبه بیات (1389) بررسی کیفیت زندگی زنان در شهر مشهد، اندیشه های راهبری زن و خانواده، بیجا.
*براتی، ناصر و محمد رضا یزدان پناه (1390) بررسی ارتباط مفهومی سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی در محیط شهری، جامعه پژوهی فرهنگی، صص 49-25.
*پروسن، لورنس ای و جان اولیور پی 1381، شخصیت، ترجمه محمد جعفر جوادی و پروین کدیور، انتشارات آییژ
*تبریزی، محسن (1385) روانشناسی اجتماعی، تهران، نشر دانشگاه تهران.
*توسلی، غلامبعباس (1382) جامعه شناسی کار، تهران، نشر سمت
*حمید، نجمه و مهدی زمستانی (1392) رابطه هوش معنوی و ویژگیهای شخصیت با کیفیت زندگی در دانشجویان پزشکی، مجله پزشکی هرمزگان، صص 355-347
* دواس، دي، اي (1383). پيمايش در تحقيقات اجتماعي، ترجمة هوشنگ نائبي، تهران، نشر ني، چاپ چهارم.
*رابرت.ج استرنبرگ (1382) قصه عشق: نگرشي تازه به روابط زن و مرد، مترجم:علياصغر بهرامي؛ ويراستار:فروزنده داورپناه ، تهران، جوانه رشد.
*رابرت.ج استرنبرگ (1386) روانشناسي شناختي، مترجم مريم وفايي؛ ويراستار:صفر بيگزاده ، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
*ریویر، کلود(1379)،. « درآمدی بر انسان شناسی» ترجمه ناصر فکوهی، تهران، نشر نی.
*رفیعی نیا ، پروین و اصغری ، آرزو (1386) . رابطه انواع عشق و بهزیستی ، فصلنامه خانواده پژوهی ، سال سوم ، شماره 9 ، ص 491 .
*رضوانی، محمد رضا و حسین منصوریان (1387) سنجش کیفیت زندگی، فصلنامه روستا و توسعه، شماره 3، صص 26-1.
*سجادی،حمیرا (1390) کیفیت زندگی در گزارش وضعیت اجتماعی ایران، موسسه رشد، حمایت و اندیشه، تهران.
*سماواتیان ، حسین و همکاران (1389) رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و نگرش نسبت به رعایت موارد ایمنی کاری کارکنان، بیجا، صص 62-48.
*سیف، علی اکبر (1390) روانشناسی پرورشی نوین: روانشناسی یادگیری و آموزش، تهران، نشر دوران.
*سیاسی، علی اکبر(1354)، نظریه های مربوط به شخصیت، انتشارات دانشگاه تهران.
*سیاسی، علی اکبر(1349)، روان شناسی شخصیت، انتشارات ابن سینا.
*ساروخاني، باقر (1380). روش تحقيق در علوم اجتماعي، تهران، انتشارات پژوهشكدة علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چاپ چهارم.
*سرمد، زهره و بازرگان، عباس و حجازی، الهه (1377)، «روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران»، انتشارات آگاه.
*شاملو، سعید(1382)؛« مکاتب و نظریهها در روانشناسی شخصیت»، تهران، رشد ، چاپ هفتم.
*شفیعا، سعید و همکاران، (1392). فرا تحلیل روش و نتایج پژوهش های کیفیت زندگی شهری در ایران، جامعه شناسی کاربردی، صص40-21.
*شولتز، دوان؛شولتز،سیدنی (1386) «نظریههای شخصیت»، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر نی.
*شولتز، دوان(1384)؛ «نظریههای شخصیت»، ترجمه یوسف کریمی و دیگران، تهران، ارسباران.
*شولتز، دوان(1385) ، « روانشناسی کمال »، ترجمه گیتی خوش؛ نشر نی.
*شوستروم ، اورت (1369) . روان شناسی انسان سلطه جو ، ترجمه قاسم قاضی و سرمد ، تهران ، نشر سپهر .
*صادقی، مسعود و همکاران (1391) بررسی تاثیر آموزش به شیوه تحلیل رفتار متقابل بر سبک های عشق ورزی زوجین، پژوهش های علوم شناختی و رفتاری، صص 84-71.
*صنعتی ، محمد (1374) . واکنش عشق ، ماهنامه گردون ، سال ششم ، شماره 50 ، ص 75 - 79 .
*صدقی ، علیرضا (1383) . رابطه میان سبک های دلبستگی و انواع عشق ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، تهران ، دانشگاه شهید بهشتی .
*حیدری پور، مونا و همکاران (1392) رابطه هوش هیجانی، کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیتی با سلامت روان در افراد با معلولیت جسمی حرکتی، فصلنامه توانبخشی، صص 48- 40.
*حافظ نيا، محمد رضا (1382)، "مقدمهاي بر روش تحقيق در علوم انساني"، تهران: انتشارات سمت.
* خاكي، غلام رضا (1384)، "روش تحقيق با رويكرد پايان نامه نويسي"، تهران:انتشارات بازتاب.
*جواهری، فاطمه و مرتضی حسین زاده (1391) پیامدهای اجتماعی اختلال هویت جنسی: سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی تغییر جنس خواهان در ایران، مجله مطالعات اجتماعی، صص 22- 48.
*جواهری، فاطمه و همکاران (1389) تحلیل اثرات اشتغال زنان بر کیفیت زندگی آنان، زن در توسعه و سیاست، صص 162-143.
*عبدی، حمزه و محمود گلزاری (1389) ارتباط میان سبکهای عشق ورزی و ویژگیهای شخصیتی، فصلنامه روانشناسی ایران، صص 74-53.
*عبدی، سلمان و همکاران (1387) رابطه ویژگیهای شخصیت و سلامت روان شناختی با توجه به آگاهانه به حال در دانشجویان، مجله اصول بهداشت روانی، صص 288-281.
*عظیم زاده، آرزو و همکاران (1390) بررسی ارتباط مولفه های مدل پنج عاملی شخصیت و شادکامی در دانشجویان، فصلنامه روانشناسی تربیتی، صص 12-1.
*فرحبخش، کیومرث و شفیع آبادی (1385) ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوج های در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند، فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی، صص 20-1.
* کجباف، محمد باقر و همکاران (1390) بررسی تاثیر آموزش شادکامی بر کیفیت زندگی زوجین مرتاجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان، فصلنامه خانواده پژوهی، صص81-61.
*کارشکی، حسین و همکاران (1393) مقایسه انگیزش تحصیلی و کیفیت زندگی دانش آموزان پسر مشمول ارزشیابی توصیفی با ارزشیابی سنتی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، صص 114-104.
*کریملو، مسعود و همکاران (1389) توسعه نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، فصلنامه توانبخشی، صص 82-73.
*كلينجر،پدهاورز (1366). رگرسيون چند متغيري در پژوهش رفتاري، ترجمة حسين سرايي، تهران، نشر مركز دانشگاهي.
*كريمي، يوسف (1386) روانشناسي اجتماعي (رشته روانشناسي)، ويراستار:علياكبر سيف، تهران، انتشارات دانشگاه پيام نور.
*کوپر، کالین. 1998 . تفاو تهاي فردي: نظریه و سنجش. ترجمه حسن پاشا شریفی. تهران: نشر سخن.
*فرحبخش، کیومرث و عبدالله شفیع آبادی (1385) ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوج های در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند، دانش و پژوهش در روانشناسی، صص 20-1.
* فرانكفورد، چاوا و نچمياس، دیوید(1381)، روشهای پژوهش در علوم اجتماعی، چاپ اول،ترجمه، فاضل لاریجانی و رضا فاضلی تهران، انتشارات سروش.
*فکوهی، ناصر(1381)،« تاریخ اندیشه ها و نظریات انسان شناسی» تهران،نشر نی.
فربد، محمد صادق(1381)، « مبانی انسان شناسی» تهران، انتشارات پشتون.
*فروم، اریک (1387) هنر عشق ورزیدن، ، مترجم: پوری سلطانی، تهران: مروارید، چاپ بیست و ششم.
*محمودی، غلامرضا و لیلی حافظ (1389) رابطه سبک های عشق ورزی و رضایتمندی زناشویی، بیجا، صص 14-2.
*مردای، اعظم و همکاران (1388) مقایسه اثرات آموزش های عزت نفس، خودکارآمدی و انگیزش پیشرفت بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به ناتوانی جسمی – حرکتی، فصلنامه پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، صص 64-49.
*مازلو، آبراهام. (1386) زندگی در اینجا و اکنون( هنر زندگی متعالی). ترجمه: مهین میلانی. تهران، انتشارات فراروان.
*مادی، سالواتوره (1385)، «تحلیل تطبیقی از نظرهای شخصیت»،ترجمه علی حقیقی، تهران، رشد.
* موحد، مجید و حسین زاده کاسمانی (1390)، رابطه اختلال هویت جنسی با کیفیت زندگی، فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره 44، صص 142-111.
* منصوری، نغمه (1379) بررسی ارتباط ویژگیهای شخصیتی و سبک های یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهراء.
* نجات، سحر ناز و همکاران (1386). کیفیت زندگی مردم شهر تهران، مجله پژوهشی حکیم، صص8-1.
*نادری، فرح و همکاران (1388) رابطه بین دانش و نگرش جنسی، مولفه های عشق و رضایت زناشویی با همسر آزاری در کارکنان متاهل ادارات دولتی شهر اهواز، فصلنامه زن و فرهنگ، صص 45-28.
* نصری، صادق و علیرضا خورشید (1391) بررسی رابطه چندگانه ویژگیهای شخصیتی و سبک های یادگیری دانش آموزان، مجله روانشناسی مدرسه،صص 123- 104.
*واعظی، مریم و همکاران (1387) تاثیر عشق ورزی در رضایتمندی زندگی زناشویی، فصلنامه خانواده و پژوهش، صص 162-133
*هرگنهان، متیو اولسون، بی.آر (1392)، مقدمه ای بر نظریه های یادگیری، مترجم علی اکبر سیف، تهران، نشر دوران.
*یوسفی، ناصر و همکاران (1390) رابطه سبک های عشق ورزی و کیفت زندگی زناشویی در میان افراد متاهل، دو فصلنامه مشاوره کاربردی دانشگاه شهید چمران، صص 36-21.
منابع لاتین:
*Aron, A., & Aron, E. (1997). Self-expansion motivation and including other in the self.In S. Duck (Ed.), Handbook of personal relationships(2nd ed., pp. 251–270).Chichester, UK: Wiley
*Hendrick , s& Hendrick, C(1997), "A Theory and Method of love", Journal of personality social psychology,v50, p. 2.
*Carter, C. S. (1998). Neuroendocrine perspectives on social attachment and love.Psychoneuroendocrinology23(8), 779-818.
*Costa, P. T., McCrae, R. R., & Dye, D. A. (1991)." Facet scales for agreeableness and conscientiousness: A revision of the NEO personality inventory". Personality and Individual Differences, 12(9), 887-898.
*Esch, t. & Stefano, G. B. (2005). The neurobiology of love.Neuroendocrinology Letters26 (3), 175-192.
*Esch, T., & Stefano, G. B. (2005). Love promotes health.Neuroendocrinology Letters26(3), 264-267.
*Dietch, J. (1978). Love, sex roles and psychological health. Journal of Personality Assessment42(6), 626-634.
*Gonzaga, G, C., Keltner, D., Londahl, E, A., & Smith, M. D. (2001). Love and commitment in romantic relations and friendship. Personality and SocialPsychology, 81(2), 247-264.
*Richter, Jörg & Martina Schwarz, and Barbara Bauer (2008),Personality Characteristics Determine Health-Related Quality of Life as an Outcome Indicator of Geriatric Inpatient Rehabilitation, Current Gerontology and Geriatrics Research, Volume, Article ID 474618, 8 pages.
*Hatfield, E., & Rapson, R. (1993). Love, sex and intimacy: The psychology, biology, and history. New York: Harper Collin.501.
*Hatfield, E., & Rapson, R. (2006). Love and sexual health. In J. Kuriansky (Series Ed.). M. S. Teeper & Annette F. Owens (Vol.Eds.). Sex, love, and Psychology: Sexual health, Vol, I. Psychological Foundations, 93-97. New York: Praeger Publishing.
*Jensen-Campbell, L. A., Knack, J. M., Waldrip, A. M., & Campbell, S. D. (2007). "Do Big Five personality traits associated with self-control influence the regulation of anger and aggression?"Journal of Research in Personality, 41(2), 403-424.
*Kim, J. & Hatfield, E.(2004). Love types and subjective wellbeing: A cross-cultural study.Social Behavior and Personality32(2),173-182.
* Mc Walter, Christine (2012)Relationship Satisfaction: The influence of Attachment, Love Styles and ,Submitted in partial fulfilment of the requirements of the Higher Diploma in Arts Degree (Psychology Specialization) at DBS School of Arts, Dublin
* Grabovac, Beata(2012) Love Styles From a Bilingual (Hungarian-Serbian) and a Monolingual (Serbian) Perspective, PROBLEMS OF PSYCHOLOGY IN THE 21tCENTURYVolume 4, 2012, ISSN 2029-8587.
* Pui Tung, Tang (2007)Romantic Relationship: Love Styles, triangular love and relationship satisfaction, , A Thesis submitted for the Degree of Bachelor of Social Sciences with Honors in Psychology at the City University of Hong Kong,
*Komisaruk, B. R., & Wipple (1998). Love as sensory stimulation: physiological
consequences of its deprivation and expression. Psychoneuroendocrinology23
(8), 927-944.
* Kim, S.-Y., S.-W. Kim, J.-M. Kim, I.-S. Shin, H.-J. Baek, H.-S. Lee, T.-J. Hwang and J.-S. Yoon(2013),Impact of personality and depression on quality of life in patients with severe haemophilia in Korea, Original Article Quality of life, Haemophilia,Volume 19, Issue 5, pages e270–e275.
*Masuda, M. (2003). Meta-analysis of love scales: Do various love scale measure the same psychological constructs? Japanese Psychological Research,
54(1), 25-37.
*Pivot,W., & Diener, E. (1993). Review of the satisfaction with life scale.Psychological Assessment, 5, 164-172.
*Sternberg, R. J. (1986). Construct validation of a triangular theory of love. [Unpublished manuscript]. Yale University: New Haven.
*Steranberg,R.J (1986) Atriangular theory of love. Psaychological Review , 93, 119-135.
*Straub. R. O. (2002). Health Psychology. New York: Worth Publishers.
* Sammarco, A (2001) . Perceived social support uncertainty and quality of life of younger breast cancer survivors , cancer Nursing, Vol (3), pp. 212-9.
*Watson, D. Clarck, L., & Tellegen, A. (1988). Development and validation of brief measures of positive and negative affect: The PANAS scales. Journal of Personality and Social Psychology54(6), 1070-1079
سایتها:
http://mohsenazizi.blogfa.com
http://www.migna.ir
http://mohsenazizi.blogfa.com