Loading...

پیشینه و مبانی نظری در باب سازه ی تاب آوري

پیشینه و مبانی نظری در باب سازه ی تاب آوري (docx) 27 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 27 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مباحث نظری در باب سازه ی تاب آوري : صفت تاب آوری به عنوان گرایش به تعدیل و مدیریت مؤثر پاسخ های فرد در برابر تقاضاها و استلزام های متغیر محیطی و نیز داشتن توانایی بهبودی مؤثر در شرایط استرسزا توصیف شده است(بلاک و بلاک، 1980). پژوهشها نشان دادهاند که تفاوتهای فردی در صفت تاب آوری پیش بینی کننده توانایی بهره برداری از هیجان های مثبت به هنگام مقابله با تجربههای هیجانی منفی است. همچنین افراد تابآوری از راهبردهای مقابلهای دیگری از هیجانهای مثبت میتواند به طور موقتی حوزهها و میدانهای فکری افراد را توسعه داده و توجه منعطف را فراهم کنند که به تبع آن بهزیستی فرد نیز افزایش مییابد(توگادی و فردریکسون، 2007). تعریف تابآوری : تعاریف اخیر از تابآوری متغیر و مشکلزا هستند(کاپلین، 2005). برخی تابآوری را به عنوان یک صفت یا ویژگی مشخص تعبیر کردهاند، درحالی که دیگران آن را به عنوان يك صفت يا ويژگي مشخص تعبير كرده اند، در حالي كه ديگران آن را به عنوان يك فرآيند تحولي فرا رونده كه سازگاري مثبت در شرايط سخت و دشوار را باز مي نماياند تلقي كرده اند. ترشي و كيلر(2005) بروكس(2005) تاب آوري را به عنوان«ظرفیت کودک در مدارای مؤثر با استرس و فشار مقابله با چالشهای روزمره، بازگشت از ناامیدیها، اشتباهات، ضربهها، و مصائب به ایجاد توسعه اهداف روشن و واقعگرایانه، حل مسائل، تعامل راحت با دیگران و رفتار توام با احترام و وقار با خود و دیگران و نیز به عنوان "توانایی برخورد با چالش های زندگی همراه با اطمینان، هدفمندی، مسئولیت پذیری، همدلی، و امید و متفکرانه" تعریف کرده اند. یک متغیر مهم در نظریه پیشگیری متمرکز بر عوامل خطرساز در سالهای اخیر تمرکز بر تابآوری است. تاب آوری به عنوان یک مفهوم مرتبط با حوزههای پیشگیری در رشد نوجوانان در مطالعات طول گارمزی و استرتیمن(1974) و مایکل راتر(1979) و سایر پژوهشگران مطرح شد که ویژگیهای رشدی کودکان و نوجوانان را مورد بررسی قرار دادهاند(محمدخانی 1385). ماستین(2001) پس از مطالعات گسترده در حوزه تابآوری در کودکان و نوجوانان به این نتیجه رسید که برنامههای پیشگیرانه در حوزه سلامت روان که بر بعد مثبت آن تمرکز داشته باشد. علاوه بر ارتقاء سلامت روان افراد میتوان ارتقاء سلامت جامعه را به طور کلی نیز دربرداشته باشند(سلیمانی نیا و همکاران، 1384). دولین(1995) تابآوری را به عنوان انطباق موفق و سازگارانه علیرغم وجود خطرات و ناملایمات تعریف می کند. ماستن، بست و گارمزی(2005) تابآوری را به عنوان فرآیند، ظرفیت یا نتیجه انطباق موفق با وجود شرایط چالش یا تهدید کند. اسمیت(2006) "تابآوری را به عنوان فرایندی که به آگاهی قوی و محکم" منجر می شود تعریف کرده است. اما تابآوری روانشناختی ممکن است به صورت عملیاتی به عنوان آگاهی قوی و محکم تعریف شود، یعنی این باور که فرد میتواند با استقامت تکالیف مربوط به هدف را در میان چالشهای متغیر و موقعیتهای دشوار و ناگوار پیگیری کند و انجام دهد. وینسلو، ساندلر و ولیچیک(2006) تابآوری را "دست یابی کودک به نتایج تحول مثبت و اجتناب از نتایج غیرانطباق در شرایطی که به طور قابل ملاحظه دشوار و فلاکت بار است" تعریف کردهاند. این تعریف سه مفهوم اصلی مصیبت یا فلاکت، نتایج مثبت و منابعی که دستیابی به نتایج مثبت را تحت شرایط سخت و دشوار فراهم میکند را شامل میشود. مصیبت یا شرایط سخت به رابطه بین کودکان و محیط شان اطلاق میشود که در آن ارضای نیازهای اساسی و تحقق اهداف بنیادی تهدید میشود یا انجام موفقیت آمیز تکالیف تحول مناسب با سن مختل میشود (ساندلر، 2001) مصائب با شرایط سخت میتواند در حوزههای فردی و مانند آسیبهای خانوادگی مانند طلاق، سازمانی و جامعه مانند (فقر، تبعیض، بی نظمی و خشونت) اتفاق بیفتد (وینسلو و همکاران 2006) بخشی از مطالعات تابآوری بر شناسایی منابعی که وقوع و حصول نتایج مثبت و منفی به صورت به هم پیوسته و مرتبط به هم مفهوم سازی شده است که تحقق و انجام موفق تکالیف تحولی و نیز اجتناب از مشکلات و مسائل هیجانی- رفتاری و اختلالهای ذهنی را شامل میشود. منابع در حوزههای فردی، خانوادگی، سازمانی و جامعه از طریق بهبود و ارتقاء فرایندهای انطباق مؤثر و نیز کاهش مواجهه کودک با شرایط سخت و مصائب موجب تسهیل نتایج مثبت می شوند(ساندلر، 2001) منابع فردی، مهارتهای شناختی- هیجانی و رفتارهای مانند توانایی شناختی بالا، خود تنظيمگری و تلاشهای مقابلهای مؤثر را شامل میشود. این منابع حفاظتی مهم همراه با منابع خانوادگی و اجتماعی نقش اساسی در تأمین سلامت و افزایش تاب آوری افراد در مواقع فشارزا ایفا می کنند(وینسلو و همکاران، 2006). سیر تاریخی و فرآیند تحولی تابآوری کودکان و نوجوانانی که تحولشان توسط فقر، طرد، بدرفتاری، جنگ، خشونت، یا مواجهه با سرکوب نژادپرستی و تبعیض تهدید میشود چگونه موفق میشوند، وقتی که والدین آنها توسط سوءمصرف مواد، بیماری روانی یا بیمار جسمی جدی و بیکاری و فقر شدید ناتوان میشوند، چه چیزهای از آنها محافظت میکنند؟ و پدیده تابآوری را در مورد کودکانی که با وجود چالشهای جدی و شدید در تحولشان موفق میشوند چگونه تبیین کنیم؟ برای پاسخ به این پرسشها و احتمالاً پرسشهای دیگر مطالعه علمی تابآوری حدود 4 دهه پیش زمانی شکل گرفت که پژوهشگران پیش رو به پدیده انطباق در میان گروه های از کودکان که به عنوان افراد در معرض خطر پدیدآیی آسیب شناسی روانی بعدی به حساب آورده شده بودند توجه کردند(ماستن و همکاران، 2001) به نقل از پرتو ،1389). 2-2- موج مطالعات تحولی تابآوری : موج اول : از یک نظر گاه تاریخچهای اولین موج بررسی تابآوری بر تغییر الگو از توجه به عوامل خطرزایی که منجر به مشکلات روانشناختی شده به شناسایی تواناییهای یک فرد متمرکز بود(بنسون، 1997) ویژگی و فرض تاب آوری این است که افراد توانایی های را دارا هستند که به آنها کمک میکند تا علیرغم شرایط ناگوار به بقاء خود ادامه دهند. اینکه تابآوری نوعی یادگیری است یا بخشی از ماهیت ژنتیکی فرد است، موضوعی است که محققان در حال بررسی آن هستند، ویژگیهای تابآوری همچنین به عنوان عوامل محافظتی و دارایی های تحولی نیز در نظر گرفته شده است. در اين ارتباط مطالعه اولیهای که در اکثر ادبیات تابآوری مورد اشاره قرار میگیرد کاری است که توسط ورنر و اسمیت(1992) انجام شد و طی آن یافتههای یک مطالعه بلندمدت 30 ساله گزارش گردید. ورنر مطالعه خود را در سال (1955) در میان کودکانی آغاز کرد که در معرض چهار گروه از عوامل خطرزایی محیطی قرار داشتند. تقریباً 200 نفر از 700 نفر که مورد مطالعه در معرض فشار قبل از تولد فقر بیثباتی روزانه و مشکلات شدید سلامت روان بودند وی مشاهده کرد که 72 نفر از 200 کودک علیرغم عوامل خطرزا کارکرد مناسبی داشتند در این ارتباط ورنر ویژگیهای تابآوری که با این افراد کمک کرده بود که علیرغم تجربه عوامل خطرزا بودن مشکل باقی بمانند دستهبندی کرد. پدیده شناسی ورنر شامل ویژگیهای فردی از قبیل مؤنث، تنومند، از نظر اجتماعی مسئول، سازگار و متحمل بودن، پیشرفت گرایی، قدرت کلامی و عزت نفس بود. وی همچنین بر این اعتقاد است که یک محیط مراقبتی (بیرون و درون خانواده) به فرد کمک میکند تا شرایط ناگوار را راحتتر پشت سر بگذارد. همچنین راتر(1979، 1985) نیز مطالعاتی همه گیرشناختی را در شهر لندن و جزایر اطراف انجام داد. دریافت که یک سوم افراد علیرغم تجربه عوامل خطرزا تابآور بودند. برخی از ویژگیهای تابآوری که راتر طی مطالعات خود به آنها دست یافت عبارت بودند از داشتن خوی نرم، مؤنث بودن، فضای مثبت مدرسه، تسلط بر خود، خودکارایی، مهارتهای برنامه ریزی و یک رابطه گرم و نزدیک با بزرگسال. در همین ارتباط نورمن و گارمزی (1991) و همکارش مطالعاتی را به منظور بررسی کژکاری در کودکان دارای والدین اسکیزوفرنیک از سال (1971 تا 1982) انجام دادند. این پژوهشگران دریافتند که این کودکان نه تنها ناسازگار نشدند بلکه افرادی گرم و صلاحیتدار شدند. معیار اطمینان گارمزی عبارت بود از مؤثر بودن در کار، بازی، دوست داشتن، انتظارات بالا، دیدگاه مثبت، اعتماد به نفس، کانون کنترل درونی خود نظمدهی مهارتهای مشکل گشایی، مهارتهای تفکر انتقادی و شوخ طبعی سه عنصر تابآوری از دیدگاه گارمزی عبارت بود از آمادگی شخصیتی، محیط خانوادگی حمایتی و سیستم حمایتی خارجی. پس از گارمزی و تحت نظر بنسون (1997) یک مؤسسه پژوهشی پیمایش را بر روی 350000 دانش آموز پایه 6 تا 12 ساله در 600 محله طی ساله های 1990 تا 1999 انجام داد. این گروه ابتدا 30 دارای تحولی شناسایی کرده که افراد جهت کارکرد بهینه در زندگی دارا بودند. ولی با تداوم مطالعات این دارایی ها تحولی به 40 عدد رسیدند این دارایی ها به دو گروه تقسیم شدند. عوامل بیرونی شامل دریافت حمایت (از خانواده، بزرگسال، همسایهها و مدرسه) یک حس قدرت و اختیار دادن (ارزشگذاری) آگاهی از مرزها و انتظارات و استفاده سازنده از زمان عوامل و دارایی های درونی شامل تعهد آموزشی (انگیزش پیشرفت) ارزشهای مثبت (مراقبت، صداقت، مسئولیت، امانت) شایستگی های اجتماعی و یک هویت مثبت (عزت نفس، حس هدفمندی، و کانون کنترل درونی). در همین ارتباط برنارد(1997) پس از یک بررسی جامع پیشینه پژوهش تابآوری بیان میدارد که پژوهش های انجام شده در سراسر دنیا نشانگر این موضوع هستند که حداقل 50 درصد و معمولاً 70 درصد از کودکان در معرض عوامل خطرزا در آینده نه تنها از نظر شاخص های اجتماعی موفقند بلکه افرادی هستند مطمئن شایسته و مراقب. اخیراً نیز در ادبیات پژوهش روانشناسی مقالاتی ارائه شده است که توصیف کننده توانمندی ها و ویژگیهای مشخص کننده حالات سلامت روانی هستند. در این ارتباط یکی از شمارههای مجله روانشناسی آمریکا (2000) به توصیف ویژگیهای بهینه یا آنچه که حالات تابآوری نامیده میشود پرداخته است. کیفیات تابآوری که در این شماره توصیف شده است عبارتند از شادکامی (بوس، 2000) آسایش ذهنی (نبز، 2000) و خوش بینی (پیرسون، 2000). فعالیت های ارزشمندی که طی موج اول بررسی تابآوری صورت گرفت به شناسایی ویژگیهای تابآوری منجر گردید که به افراد کمک میکند تا از شرایط ناگوار بدون آسیب خارج شوند. فهرست ویژگیهای حالات، شرایط و امتیازاتی که به تابآوری منجر میشوند در ادبیات پژوهشی بیشمار هستند پس از این جهت پژوهشی از شناسایی به پرورش این ویژگیها تغییر کرد. موج دوم: بررسی تابآوری تلاشی بود جهت پاسخ به این پرسش که حالات تابآوری چگونه کسب میشوند. فلاج (1988، 1997) به نقل از ریچاردسون(2002) بر این عقیده است که حالات تابآوری طی یک فرایند شکست و انسجام مجدد بدست میآید. یک فرایند با جزئیات بیشتر در زمینه کسب حالات تابآوری به عنوان کارکردی از انتخاب هشیار و ناهشیار بوسیله ریچاردسون و همکاران 1990 مطرح گردید. ریچاردسون مدلی را ارائه می دهد که طی آن فرد یا گروه از میان مراحل تعادل زیستی روانی معنوی تعامل با فوریت های زندگی از هم گسیختگی، آمادگی برای انسجام مجدد و انتخاب برای انسجام مجدد بصورتی تابآورانه، برگشت به تعادل یا فقدان میگذرد. به موجب مدل تابآوری، افراد این فرصت را مییابند که از میان از هم گسیختگی برنامهریزی شده یا واکنش به رخدادهای محیطی بصورت هشیار یا ناهشیار پیامدهای از هم گسیختگی را خود انتخاب میکنند. انسجام مجدد تابآورانه به انسجام مجدد یا تطابقی گفته میشود که بر رشد و آگاهی درک خود و قدرت افزایش یافته حالات تابآوری منجر میشود. توصیف تابآوری وقتی شروع میشود که فرد در نقطهای از زمان خود با موقعیتش در زندگی تطابق داده است استفاده از واژه تعادل زیستی روانی معنوی به منظور توصیف حالات تطابق یافته ذهن، بدن و روح است. تعادل زیستی روانی معنوی زمانی است که فرد بصورتی جسمی، روانی و معنوی خود را با مجموعهای از شرایط خوب یا بد تطابق داده است. انسجام مجدد تابآورانه عبارت است از تجربه بینش و رشد از طریق ازهم گسیختگی این یک فرآیند تجربه درون نگرانه در شناسایی، دستیابی و پرورش حالات تابآوری است. انسجام مجدد تابآورانه به شناسایی و تقویت حالات تابآوری منجر میگردد. انسجام مجدد ناکارآمد وقتی رخ میدهد که فرد به موارد رفتار تخریبی یا سایر ابزارهای ناکارآمد فوریت های زندگی پناه میبرد. برخی از این نظام های انطباقی در حوزه روانشناسی تحولی به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است.که تحول روابط دلبستگی، تحول اخلاقی، نظام های خود تنظیم گری برای میزان کردن و تنظیم هیجان، برانگیختگی و رفتار نظام انگیزش و نظام های عصبی رفتاری و پردازش اطلاعات که مهم ترین آنها هستند(رایت و ماستن، 2006)، تأثیر نظریه نظام های تحولی در مدل های چند علتی و پویا از تاب آوری که مشخصه موج دوم کارهای مطالعاتی است، روشن است. موج دوم نظریه و پژوهش در زمینه تاب آوری اغلب زمان نظریه تحولی سیستم ها را شامل می شود؛ و با مفاهیمی مانند مسیرهای تحولی، و روندهایی که مدلهای پویا، تعاملی، متقابل، چند علیتی و چند سطحی که در نظریه تحولی سیستم های معمول هستند، سروکار دارد(رایت و مستن، 2006 به نقل از کریمی، 1389). تعادل زیستی روانی اجتماعی به طور معمول از سوی عوامل درونی و بیرونی، فشارزاها، شرایط ناگوار فرضها و سایر اشکال تغییر، و مورد هجوم قرار میگیرد. اثرگذاری این عوامل به حالات تابآوری و انسجامهای مجدد تابآورانه قبلی بستگی دارد. در واقع تعامل بین فوریتیهای زندگی و عوامل محافظتی است که تعیین میکند که از هم گسیختگی رخ خواهد داد یا نه. انسجام مجدد میتواند به صورت های تابآورانه تلاش برای برگشت به تعادل زیستی- روانی- اجتماعی انسجام مجدد، همراه با خسارت و انسجام مجدد ناکارآمد باشد. بهبودی همراه با خسارت بدین معنی است که افراد به خاطر فشار فوریت های زندگی انگیزه، امید و کشش خود را از دست میدهند. جنبش تابآوری این باور را مطرح میکند که تابآوری و انسجام مجدد تابآورانه بیشتر یک رشد یا تطابق بواسطه از هم گسیختگی است تا بهبود یافتن، کارکرد قبلی را بازیافتن بدین ترتیب میتوان چنین پنداشت که تابآوری فرا نظریهای است که نظرات افرادی چون پیاژه و کلبرگ را در برمیگیرد(ریچاردسون و همکاران، 1990). موج سوم نظریه تابآوری انسجام مجدد تابآورانه برای رشد به انرژی نیاز دارد. و طبق نظریه تابآوری منبع این انرژی یک منبع معنوی و ذاتی است. یکی از عبارات نظریه تابآوری این است که نیروی در درون هر فرد وجود دارد که او را به سوی خودشکوفایی، نوع دوستی، فرد و هماهنگی سوق میدهد، این نیرو یک منبع معنوی دارد. پرسشی که به موج سوم بررسی تابآوری منجر گردید عبارت بود از اینکه منبع انرژی یا انگیزشی که به انسجام مجدد تابآورانه منجر میشد چیست و کجاست؟ موج سوم نظریه و پژوهش در حوزه های تاب آوری بر مداخله برای پرورش و تقویت تاب آوری تاکید می کند با وجود این، شناخت بهتر فرآیندهای واسطه ای و تعدیل کننده از مراحل و شرایط لازم کارهای مداخله ای است در آغاز مشکل از طرح های مداخله ای مبتنی بر نظریه هدایت شده توسط نظریه بکار گرفته شد و با تعداد قابل توجه و فزآینده ای موج سوم پژوهش های از مطالعات آزمایشی برای آزمون نظریه تاب آوری استفاده گردید. مطالعه مداخله چند وجهی برای پیشگیری یا کاهش رفتارهای پرخطر، بزهکاری و دیگر مشکلات کودکان طراحی شده است. همچنین مداخله های مربوط به اوایل کودکی برای افزایش شانس دستیابی به تحول شایسته در کودکانی که در فقر یا محرومیت رشد می کند طراحی شده است. در این مداخله ها برای بهبود موفقیت در تکالیف تحول به طور همزمان کاهش خطر رفتارهای مشکل دار راهبردهای چندگانه طراحی می شود(رینولد و او، 2003). با وجود این، هنوز کارهای زیادی وجود دارد که باید انجام شود تا فرآیندهای متعددی مانند واسطه تعدیل کننده ارتقاء بخش و جبران کننده، به قدر کافی خوب شناخته شوند تا بتوان آن را به طور خیلی مؤثر و کارآمد دستکاری کرد و کودکان جامعه را از سودمندی های آن برخوردار نمود(وایت و مستن، 2006). 2-3-الگوهای نظری تاب آوری : 2-3-1- مدل های کنش وری انطباقي تاب آوری نظریه ها دربارة تاب آوری به عنوان یک سازه انطباق از نظر مفهومی می تواند به صورت دو الگوی نسبتاً متمایز تقسیم شوند، اول الگوی مبتنی بر دیدگاه روان تحلیل گری دربارة کنش وری شخصیت است. که اساساً توسط بلاک و بلاک(1980) مطرح شد و بعدها توسط بلاگ و گرمن(1996) در تعریف شان از رابطه بین تاب آوری و هوش(وشیلدز و چیچتی،1997) در زمینه تاب آوری و خودتنظیم گری در بزرگسالان و کودکان به تشریح و تبیین بیشتر این مفهوم پرداختند. الگوی دیگر (گامزی،1991؛ لاتار و همکاران، 2000 و مستن 2001 و کویستن و ورث، 1998) بر تحلیل نظرات از یک سو و تعیین و تشخیص متغیرهای شخصی(مانند شایستگی) از سوی دیگر متمرکز شده است. ویژگی های اصلی این الگو شناسایی و تعیین انواع نظام های انطباقی و حفاظتی حائل واسطه ای است که بعنوان واسطه ها و تعدیل کننده بالقوه در روابط بین مواهب یا توانمندی ها، خطرها و نتایج یا پیامدهای شخصی نقش اساسی ایفا می کند، بر این اساس این الگو به عنوان الگوی توانمندی (محافظت کننده) خطر تاب آوری از الکویی پویشی تاب آوری (من) بلاک متمایز می شود. 2-3-2- مدل پویشی تاب آوری : "سازه های مهارگری من و تاب آوری من "در چهارچوب نظریه کنش وری شخصیت و تیپ های شخصیتی بلاک مطرح شده است (بلاک و بلاک، 1980 و کرمن، 1996). مرکز ثقل این نظریه مفهوم انطباق پذیری است. انطباق پذیری با سازه سنتی تر سازگاری متفاوت است و تمایز مهمی بین این دو مفهوم وجود دارد. سازگاری بیشتر دلالت های اجتماعی دارد. بدین معنی که فرد می تواند چنانچه در امتداد با دنیا آن گونه که هست باشد و بدون علائم بیماری شناخته شود(بلاک و کرمن، 1996). این نظریه دربارة انطباق پذیری خیلی مرتبط و نزدیک به همرنگی است. به نحوی که شخص سازگار شده ممکن است ضرورتاً خشنود نباشد این به خاطر حفظ همراهی تا حدی فرد نشانده و ارام شده است، یعنی شخص سازگار شده ضرورتاً اطمینان پذیر نیست. از نظر مفهومی خوب سازگار و منطبق شدن به معنای انطباق پذیر بودن و سلامت روانشناختی خوب نیست در مقابل با دیدگاه سنتی مفهوم سازی بلاک دربارة انطباق پذیری ارتباط نزدیکی با سازه های نظری اصلی در زمینه مهارگری من و تاب آوری من که درجه تعادل و تنظیم ساختارهای من را منعکس می کند دارد. این نظریه توکی از نظریه روان پویایی و نظریه لوین (1935 به نقل از بلاک و بلاک، 1980) دربارة پویایی های حالت انگیزشي است. نظام لوین به مرز بین نظام ها و نیازها و نظام حسی – حرکتی می پردازد و نحوه جریان اطلاعات بین این نظام ها به پدید آیی و شکل گیری رفتار منجر می شود. دو مفهوم اصلی جریان اطلاعات بین مرز دو نظام را تحت نفوذ و کنترل دارد، که با دیدگاه بلاک و در زمینه مهارگری من و تاب آوری من نیز مربوط هستند. این مفاهیم کشسای، نفوذ پذیری توانایی ارگانیسم و تعدیل و تنظیم انعطاف پذیری مرز بین انگیزش و رفتار را بازنمایی میکند و به حرکت آزادانه مهار (کنترل) تکانه و بیان هیجان مرتبط است، در حالی که تاب آوری عبارت است از کنش کسانی که توانایی ارگانیسم تعدیل و تنظیم انعطاف پذیری مرز بین انگیزش و رفتار را بازنمایی می کند و حرکت آزادانه مهار (کنترل) تکانه به هیجان مرتبط است، به عبارتی تابآوری عبارتند از کنشی که توانایی ارگانیسم در تنظیم بیان هیجان و تکانه مطابق با زمینه موقعیتی و محیطی را بازنمایی میکند. لذا ارتباطها و پیوستگیهای ساختارهای من موجب حفظ عملکرد نظام شخصیت در چهارچوب مرزهای عملی بودن و کارآیی روانشناختی میشود(بلاک و کرمن، 1996). به نظر بلاک یک فرد انعطافپذیر یعنی کسی که از سلامت روانشناختی واقعی برخوردار است، قادر است تا اضطراب را در سطح قابل تحمل و معقول نگه دارد، تقاضاهای محیطی را برآورده سازد و سطح بهینه بیان تکانه را ادامه دهد. این ارتباط و پیوستگیهای ساختار من کنش وری مؤثر از شخصیت شرایط عادی را حفظ میکند و پس از آشفتگی و بهم خوردن تعادل آن را دوباره برقرار میکند. سازه تابآوری "من" این سازوکارها و مکانیسمها را شامل میشود. براساس دیدگاه بلاک تکلیف تحول یادگیری کنترل (مهار) تکانه دلالت بر جانشینی ساده بازداری سخت و خشک و با اطلاعات کورکورانه برای ارضای بلاواسطه تکانه ندارد، بلکه درصدد جستجوی تنظیم پویا و طبیعی تعادل بین بیان و مهار (کنترل) توسط من به عنوان کارکردی از ویژگی های مطالبات و تقاضاهای زمینه در شرایط ایدهآل فرد می باشد، که به تعادل سالم بین بیش کنترل و کم کنترل و هدف غایی انسان که عبارت است از تا حد امکان اعمال کنترل کم در صورت ضرورت کنترل دست خواهد یافت(بلاک و کرمن، 1996 ؛ کریمی، 1389). بلاک و بلاک(1980) و بلاک و کرمن(1996) این عقیده را مطرح کردند که درجات متغیری از انطباق پذیری وجود دارد و ماهیت پیوستاری توزیع تابآوری "من" در جمعیت تصدیق کردهاند. بنابراین آنها بین افراد انتهای بخش علنی پیوستار هستند و به عنوان من- تابآور توصیف میشوند. افرادی که در نقطه مقابل قرار دارند و به عنوان افراد دارای من شکننده و آسیب پذیر مورد مداخله قرار میگیرند، با توجه به این که مطالبات استلزام های زندگی نامشخص است، با فقدان قابلیت انطباق عاطفی منفی مواجه می گردند. این اضطراب و تقلا و تلاش برای اجتناب از آن میتواند جریان اطلاعات بین ساختارهای من و مکانیسمهای زیربنایی کارآمدن انطباق را مختل و آشفته سازد. در نتیجه ممکن است فرد به راه پیشگیرانه اعمال بیش کنترلی یا کنترل کم و نیز کاهش انتخابهای رفتاری و بروز دلواپسیها و نگرانیهای دچار شود. در طرف دیگر فرد دارای من تابآور نه تنها اضطراب را به طور مؤثر مدیریت میکند بلکه فعالانه و با اشتیاق و علاقمندی با دنیا هماهنگ و همساز بوده و عاطفه مثبت نشان میدهد(تلگن، 1985) و با روری باز پذیرایی تجربیات جدید است همچنان که کلانی (1996) اظهار کرده است. افراد تابآور "دارای احساس دیگری درگیری فعالانه هدفمند و معنادار با دنیا هستند با بصیرت و صاحب چشم انداز و دارای ظرفیت برای روابط باز و گرم با دیگران هستند". 2-3-3- مدلهای چند سطحی و بوم شناختی تابآوری لاتار و همکاران(2000) سه مدل مهم تابآوری را از هم متمایز کردهاند این مدلها سه سطحی مدل بوم شناختی، ساختاری و سازمانی را مدل سه سطحی بیان میکنند، که فرآیندهای حفاظتی و آسیب پذیری در سه سطح اجتماع (همسایهها، حمایتهای اجتماعی) عمل میکند(لاتار و همکاران، 2000). مدل بوم شناختی، تبادل زمینه مانند فرهنگ و خانواده را در سطح نزدیک به فرد سازمان میدهد. این سطح در طول زمان با یکدیگر تبادل و تعامل دارند و به تحول پیوسته و انطباق با محیط کمک میکند. مدل ساختاری سازمانی بر این نظریه متکی است که شایستگی و کفایت به طور پیوسته و منسجم در طول زمان آشکار میشود و تابآوری در این بافت نتیجه انتخاب فرد و خود سازماندهی است(لاتار و همکاران، 2000). 2-3-4- مدلهای متغیر محور و شخص محور تابآوری مدلسازی تابآوری از هر دو رویکرد متغیر محور و شخص محور استفاده کرده است. ماستن(2001) به مطالعات متغیر محور با آزمون رابطه بین متغیرهای پیشبینی (عامل خطرساز) و متغیرهای نتیجه یا پیامد در تبیین پدیدههای موثر بر تاب آوری پرداخته است. رویکرد متغیر محور سه مدل اثرگذاری را شناسایی کرده است(مستن، 2001). مدل اثرات اصلی، الهام بخش رویکرد و اثرات جبرانی در مداخلههاست و معتقد است که با فراهم ساختن مواهب و توانمندی کافی میتوان اثرات استرس و عوامل خطر را جبران کرد. مدل واسطهای یا غیرمستقیم که در پژوهش تابآوری کاربرد وسیعی دارد، بر این دیدگاه متکی است که مجموعهای از عوامل محافظت کننده بین خطرات و عوامل خطرساز از یک طرف و نتایج و پیامدها از طرف دیگر نقش واسطهای ایفا میکنند. عوامل محافظت کننده میتوانند در اصل دو قطبی باشد که متضمن آن است که مدل واسطهای می تواند تأثیر عوامل خطرساز و نیز تأثیرات بهبودبخشی را در رابطه تابآوری تبیین نماید(مستن، 2001) مدل تعامل یا تعدیل کننده بر حضور یک یا چند متغیر تعدیل کننده مانند هوش، نظارت و کنترل والدین رابطه بین خطرات یا عوامل خطرساز و نتایج و یا پیامدها تأکید میکند. پژوهشهای شخص محور به تفاوت های اشخاص انطباقپذیر در شرایط خطر بالا و پایین علاقهمند هستند. این پژوهشها اغلب طرح های دو راه یا چهارخانه را بکار میبرند که با وجود طرح کلاسیک شخص محور شامل مقایسه بین گروههای انطباقی و غیرانطباقی، برآمده از نمونه پرخطر یکسان (یعنی طرح دوخانهای) و شناسایی عوامل محافظت کننده است. آشکارترین ضعف این طرح شکست آن در ترسیم این فرآیند که در گروه های پر خطر پایین طرح چهارخانه کامل به واسطه این که افراد در خانه غیرانطباقی هستند، در گروه خطر پایین به ندرت وجود تجربه می کنند می باشد. در نتیجه شرایطی که مستن(2001) به عنوان پدیده سلول خالی اطلاق میکند پیچیدهتر میشود. 2-4- مکانیسم های تابآوری نظریههای فرآیند دوسویه (دوگانه) ذهن، میتواند شالوده شناخت فرآیندهای مهم و در عین حال بررسی و آزمون نشده مرتبط با تابآوری باشد. اصل اساسی این نظریهها آن است که رفتار توسط کنش متقابل و پردازش خودکار از یک سو، و ارادی و تحت کنترل بودن از سوی دیگر تعیین میشود. تاگید و فردریکسون(2007) مطرح کردهاند که نظریههای فرآیند دوجانبه میتوانند اطلاعات مهمی را درباره ماهیت خودکار و ارادی و کنترل شده تابآوری فراهم سازند. در افراد تابآور، پرورش هیجانهای مثبت به هنگام مقابله میتواند یک رفتار خود بخودی و غیرارادی باشد، درست شبیه هر رفتار یا مجموعهای از کنشهای متوالی که به واسطه تکرار به صورت خودکار و غیرارادی درآمدهاند. همراه با این فرآیند خودکار، افراد تابآور میتوانند در آغاز و شروع کار از هیجانهای مثبت به هنگام مقابله استفاده کنند و به عنوان یک روش راهبردی فعالانه به ایجاد و پرورش هیجانهای مثبت برای مقابله با ناراحتی اقدام کنند. هرچه که این راهبرد در طول زمان بیشتر به کار گرفته شود، راهبرد هشیار میتواند به صورت خودکار و غیرارادی درآید(تاگید و فردریکسون، 2007). مکانیسم دیگر آن است که هیجانهای مثبت ممکن است بر فرآیند تفکر و رفتار با تلاش کمتر، بویژه در افراد تابآور، تأثیر بگذارد. 2-4-1- مکانیسم های روانی - عصب شناختی تاب آوری چارنی (2004)، 11 واسطه یا میانجی عصبی شیمیایی، عصبی پروتئینی و هورمونی ممکن برای پاسخ روانی زیست شناختی به استرس شدید را مشخص کرده است که با تاب آوری و آسیب پذیری ارتباط دارند. در این دیدگاه مکانیسم های عصبی پاداش و انگیزش (لذت، خوش بینی، اثربخشی و سودمندی آموخته شده)، پاسخدهی و حساسیت به ترس (رفتارهای موثر بر وجود ترس) و رفتار اجتماعی انطباقی (نوع دوستی، کارگروهی و پیوند) با صفات شخصیتی هم بسته با تاب آوری رابطه دارند. 2-4-2-تاب آوری و خود تنظیم گری : دیشیون و کانل(2006) بیان کردند که خود تنظیم گری نقش مهمی در تحول تاب آوری و شایستگی کودکانی که در محیط های پرخطر زندگی می کنند ایفا می نماید. خودتنظیم گری به عنوان یک عامل تعدیل کننده در تجربه خطرات محیطی عمل می کند. برای توصیف نحوه تأثیرگذاری تنظیم گری هیجانی و رفتاری بر رفتار، آیزنبرگ و اسپینارد(2004)، نظریه ای را مطرح کرده اند که خود مهارگری، تنظیم گری، هیجان پذیری و تاب آوری را در یک چارچوب به هم وصل می کند. آنها بین دو نوع کنترل یا مهارگری یعنی کنترل واکنشی (فرایندهای کنترلی کمتر ارادی که خودکار، انعکاسی و غیر عمدی هستند) و کنترل تلاشگرانه (فرآیندهای کنترلی ارادی و هدفمند) تمایز قائل می کند. اگر چه آیزنبرگ و همکارانش زمانی کنترل "من" را به عنوان شاخصه ای از تنظیم گری رفتاری تلفی می کردند، اما حالا عقیده دارند که کنترل "من» فرآیندهای کنترلی ابتدایی واکنشی و کمتر ارادی را نمایان می کند(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004). دیگر مولفه های مهم نظریه آیزنبرگ و همکارانش، هیجان پذیری است که به گرایش شدید برای تجربه هیجانهای منفی اطلاق می شود. هیجان پذیری منفی سرشتی و فرآیندهای کنترلی به طور مشترک بر تاب آوری و کنش وری اجتماعی و هیجانی تاثیر می گذارند(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004). مرور پژوهش ها نشان می دهد که کنترل رفتاری، تاب آوری و هیجان پذیری با مصرف دارو و الکل رابطه دارد. کنترل من که از لحاظ مفهومی به کنترل رفتاری نزدیک است، با توانایی به تاخیر انداختن ارضاء و عدم مشکلات درون سازی و برون سازی همبسته است. و تاب آوری "من" که به مفهوم تاب آوری نزدیک است، با خود میان بینی، افسردگی و مشکلات درون سازی همبستگی منفی، و با تعامل اجتماعی مؤثر همبستگی مثبت دارد(به نقل از ونگ و همکاران، 2006). علاوه بر این، شواهد غیرمستقیم مرتبط با صفات شخصیتی اولیه از این عقیده حمایت می کند که کنترل رفتاری و تاب آوری می تواند آسیب پذیری و سلامت فرد را پیش بینی کند(ونگ و همکاران، 2006). تنظیم هیجانها در زندگی روزمره ضروری است. تنظیم تجربه های هیجانی مثبت، بویژه راهبردهای حفظ، تداون و افزایش تجربه هیجانهای مثبت، برای بهزیستی اهمیت ویژه دارند. پرورش هیجانی مثبت در شکل گیری و پدید آیی تاب آوری در برابر رویدادهای استرس زا سودمند بوده و نقش اساسی ایفا می نماید (تاگید و فردریکسون ، 2007). تنظیم هیجان به تلاش برای تأثیر گذاری بر این که افراد انواع هیجان ها را چه موقع، چگونه و چقدر تجربه و ابراز می کنند، اطلاق می شود و فرآیندهای تنظیم گری هیجانی می توانند هشیار یا ناهشیار باشند(گروس، 2001). 2-5 - نظریه ایجاد و توسعه هیجان مثبت و تاب آوری : نظریه ایجاد و توسعه هیجانهای مثبت، چارچوب ارزشمندی برای شناخت اهمیت کارکردی هیجانهای مثبت، بویژه هنگام مقابله با شرایط و موقعیت های هیجانی منفی، فراهم می کند. همان طور که هیجانهای مثبت در خنثی سازی و مقابله با تجربیات منفی و توسعه افکار و کنشها مفید هستند، در ایجاد منابع مهم شخصی، مانند تاب آوری در شرایط و موقعیت های منفی نیز سودمند هستند(تاگید و فردریسکون، 2007). تنظیم هیجان ضرورتاً تغییر در کیفیت یا شدت تجربه هیجانی را شامل نمی شود. در بعضی از شرایط و موقعیت ها، تنظیم گری ممکن است حفظ و استمرار تجربیات عاطفی را در برگیرد(گروس، 2001). کش دادن تجربه های مطبوع به عنوان یکی از اشکال و روش های شناختی تنظیم گری هیجان برای حفظ، استمرار و نیز گسترش تجربیات هیجانی مثبت به کار می رود. کش دادن شامل آگاهی هشیار و توجه ارادی و آگاهانه، نسبت به تجربیات مطبوع و خوشایند فرد است(برایانت، 2003). مدل نظری کش دادن بیان می کند که هیجانهای مثبت از طریق کش دادن به تجربه خوشایند حفظ و مداوم می شوند، زیرا فرد به عواطف خود توجه می کند و رویدادهای مطبوع و جاری و موجود را درک و احساس می کند و قدر آن را می داند، ضمن این که انتظار رویدادهای مثبت بعدی را دارد و خاطره تجربیات مثبت گذشته را تجدید می کند(برایانت، 2003). مداخله های متعددی کش دادن تجربه های مطبوع را افزایش می دهند. درمانهای مبتنی بر آرمیدگی و تمرینات مراقبه هدایت شده و بهشیاری موجب بهبودی کش دادن تجربه های مطبوع می شود(تاگید و فردریسکون، 2007). خود تنظیم گری به مثابه عامل تعدیل کننده در تحول رفتار ضد اجتماعی کودکان در بازنگری پژوهش ها و ادبیات مربوط به تحول ضداجتماعی و رفتارهای پرخطر در کودکان و نوجوانان، خود تنظیم گیری به عنوان اثر اصلی و نیز به عنوان عامل تعدیل کننده در تحول رفتار ضداجتماعی کودکان(ویلس و دیشیون، 2004)، نقش اساسی ایفا می نماید. مفهوم خودتنظیم گری به عنوان تعیین اهداف، طراحی، مداومت و پیشتکار در انجام تکلیف، مدیریت محیطی و نیز تعدیل و تنظیم واکنش پذیری رفتاری- هیجانی و توجه توصیف شده است. خودتنظیم گری شامل "راه اندازی یا شروع، اجتناب، بازداری، حفظ و استمرار، یا تعدیل و تنظیم وقوع، شکل، شدت، یا مدت حالات عاطفی درونی، فرآیندهای توجهی، فرآیندهای فیزیولوژیکی وابسته به هیجان، حالات انگیزشی، و یا نتایج و پیامدهای رفتاری هیجان در برآوردن و تحقق انطباق بیولوژیکی وابسته به عاطفه یا انطباق اجتماعی یا نیل به اهداف فردی است"(آیزنبرگ و اسپینارد، 2004). تحلیل جنبه های گوناگون خود تنظیم گری در کودکان و نوجوانان تاریخچه مفصل و گسترده در روانشناسی تحولی دارد. تعریف آیزنبرگ و اسپینارد (2004) از خود تنظیم گری به شدت مبتنی بر یک سازه سرشتی و فطری از کنترل تلاش گرایانه است، که توانایی بازداری پاسخ های مسلط به خاطر انجام پاسخ های نیمه مسلط را شامل می شود(گاردنر، دیشیون و کانل، 2008). کنترل یا مهار اجرایی و عملی توجه، به عنوان شالوده و اساس مهم کنترل تلاشگر و خودتنظیم گری موثر تلقی می شود. مطالعات تصویر برداری عصبی نشان داده است که شبکه توجه اجرایی با خود تنظیم گری هیجان مثبت و منفی درگیر است. کنترل اجرایی توجه برای خودتنظیم گری ارزشمند است، زیرا به فرد اجازه می دهد تا توجه خودشان را از محرک های زیان بخش و ناخوشایند در محیط (یعنی رهایی ارادی) منحرف کند و از آنها فاصله بگیرد(گاردنر و همکاران، 2008). از آنجا که بسیاری از نظام های عصبی که شالوده و بنیان تنظیم گری هیجان را تشکیل می دهند، در خلال نوجوانی رشد و نمو و رسش می یابند(اسپیرار، 2006 ؛ به نقل از گاردنر و همکاران، 2008)، انتظار می رود که تفاوت های فردی در خود تنظیم گری طی نوجوانی نقش مهمی در سازگار روانی – اجتماعی و تاب آوری نوجوان ایفا نماید. شواهد پژوهشی نیز نشان می دهند که خودتنظیم گری با تعاریف و اندازه گیری های مختلف، در تحول و بروز رفتار هیجانی و مهرت های کنترلی (مانند تاب آوری) در خلال کودکی، نوجوانی و بزرگسالی یک اثر اصلی پایدار و معتبر دارد. به خاطر کنترل تلاشگرانه و سازه وسیع تر خود تنظیم گری که اجتناب از موقعیت ها در مواجهه با پاداش آنی و بالاواسطه را تسهیل میکند، این فرض منطقی است که تفاوتهای فردی در خودتنظیم گری و رابطه آن با سرسختی روانشناختی محافطی در برابر محرک های فشارزا خواهد بود. در این روش، خود تنظیم گری ممکن است به عنوان منبع یا مکانیسم تأثیرگذاری تاب آوری تلقی شود(گاردنر و همکاران، 2008)، انتظار می رود که تفاوت های فردی در خود تنظیم گری طی نوجوانی نقش مهمی در سازگاری روانی – اجتماعی نوجوان ایفا می نماید. نتایج پژوهش گاردنر و همکاران (2008) نشان داد که خودتنظیم گری از روایی همگرا و هم پرایش با مدل های تحولی رفتار ضداجتماعی نوجوانی برخودار است. نتایج نشان دادند مداخله هایی که موجب افزایش مهارتهای خودتنظیم گری به مثابه منبع یا مکانیسم تاب آوری می شوند، می توانند خطر پیدایش رفتارهای ضداجتماعی را کاهش دهند. پیشینه تحقیقاتی : در این قسمت ارتباط دو به دو متغیرهای پژوهش در قالب سه بخش جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد : 2-23-1- رابطه ی سبک های دلبستگی با تاب آوری اکبری و همکاران(1390) در پژوهشی با نام بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی و میزان تاب آوری همسران جانباز که روی 60 نفر از همسران جانباز شیراز انجام شد ،نشان دادند که بین سبک دلبستگی ایمن و میزان تاب آوری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین دلبستگی ناایمن اجتنابی ومیزان تاب آوری رابطه منفی و معنا دار وجود دارد و بین دلبستگی ناایمن اضطرابی و میزان تاب آوری رابطه معنا دار وجود ندارد و سبک دلبستگی ایمن پیش بینی کننده میزان تاب آوری همسران جانبازان است و افرادی که دارای این سبک می باشند از میزان تاب آوری بیشتری برخوردارند. احمدی طهور سلطانی و همکاران(1390) در مطالعه ای با عنوان رابطه سبكهاي دلبستگي و افسردگي در دانشجويان نشان دادند، افراد غير افسرده از سبك دلبستگي ايمن و افراد افسرده از سبك دلبستگي ناايمن دوسوگرا برخوردارند. پیوسته گر و همکاران(1391) نشان دادند، سبك هاي دلبستگي به ويژه سبك هاي دوسوگرا و ايمن مي توانند آسيب پذيري رواني را در ابعاد و به درجات مختلف تبيين نمايند. نتايج پژوهش بشارت، گلي نژاد و احمدي(1382) نيز نشان داد كه آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ايمن نسبت به آزمودني هاي داراي سبك دلبستگي ناايمن، مشكلات بين فردي كمتري داشتند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که تجارب اولیه فرد با والدین و یا نوع رابطه عاطفی فرد با والدین خود در دوران کودکی می تواند روابط وي را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهد(سیمپسون و رولز، 1998 به نقل از عیدی،1383). همچنین پاره اي از تحقیقات نشانگر رابطه سبک هاي دلبستگی با مهارت های شخصی تاب آوری است (هازن و شیور، 1993 ؛ ساعدي، 1382). کامینگر و همکاران(2007) نشان دادند، کاهش ایمنی هیجانی در خانواده در واکنش هیجانی و رفتاری کودکان به صورت افسردگی، اضطراب و بزهکاری نمایان می شود. کیفیت روابط والدین، عاملی مهم در ایجاد و تشدید اختلال عاطفی رفتاری کودک است. بچه های والدینی که ازدواج شان با نزاع، تنش، نارضایتی متقابل، انتقاد، خصومت، فقدان گرمی و صمیمیت قرین باشد احتمالاً بیش تر آشفته و رنجیده خاطر می شوند و به وضوح مسایل و آشفتگی های بیشتری دارند(هترینگتون، 1982). یافته های بررسی میکولینسرو شیور(2001 و 2008)، نافتل و شیور(2006)، وینگاردزو همکاران(2007)، کوور و همکاران(2010)، نيز سبك هاي دلبستگي ناايمن را به عنوان يك عامل آسيب پذيري تاييد كرده اند. اشر و هیمن(1981) و گاتمن(1977) نشان دادند، کودکانی که از سوی والدین طرد می شوند ویژگی های منفی همچون رشد نایافتگی، ضدیت، نافرمانی و ناکارایی بیشتری از خود نشان داده اند. این کودکان بیشتر از دیگران دعوا می کنند و رفتارهای نامناسب و ضد اجتماعی از خود بروز می دهند که در اثر عدم توجه و نبود رضایت از زندگی زناشویی، نبود آرامش و دلبستگی ناایمن در خانه ایجاد می گردد. آرمسدن و همكاران(1990) نشان دادند، كه نوجوانان افسرده، دلبستگي ايمن والديني پايين تري را در مقايسه با غيرافسرده ها گزارش مي كنند. قارویی اهنگر (1389)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین گرایش های شخصیت، سبک های وابسته به شناخت و تصمیم گیری با تاب آوری در مدیریت دانشجویان پرداخته. بدین منظور نمونه ای 130نفره از دانشجویان سنین 20-25 سال انتخاب کرد. نتایج نشان دادکه تاب آوری یک همکاری مثبت با نوع تفکر شخصیتی دارد. در حالی که این کاریک رابطه معکوس با نوع احساس شخصیتی دارد .علاوه بر این، سبک منظم و حسی ـ شناختی، همبستگی مثبت با تاب آوری را نشان دادند. سبک رفتاری- تصمیم گیری همکاری منفی با تاب آوری دارد.سرانجام سبک منظم ـ شناختی، تاثیر چشمگیری را بر تاب آوری نشان دادند که مفاهیم تاب آوری در میان تجارب و ورزش ها با بالا رفتن تاب آوری در مدیریت دانشجویان است. 2-23-3-رابطه ی مهارت های مقابله ای با استرس و تاب آوری امینی خویی و شیخیانی (1390) در بررسی رابطه مهارت های مقابله ای با سلامت روان در میان دانشجویان معلم زن نهادها و مراکز اموزش عالی شهر بوشهر ، به این نتایج رسیدند که مهارت مقابله ای بیش فعال مهم ترین پیش بینی کننده ی سلامت روانی و خرده مقیاس های آن (نشانه های جسمانی،اضطراب و بی خوابی)؛مهارت مقابله ای عقلانی مهم ترین پیش بینی کننده ی ناکارآمدی اجتماعی و مهارت مقابله ای پیشگیرانه مهم ترین پیش بینی کننده ی افسردگی شدید آزمونی ها بوده است. ذوقی پایدار و همکاران(1389) در مطالعه اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای مبتنی بر رویکرد شناختی-رفتاری بر اختلال استرس پس از ضربه ناشی از جنگ و افسردگی جانبازان دریافتند که میان دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ شدت اختلال استرس پس از ضربه و ملاک های C و D این اختلال و افسردگی، پس از خاتمه جلسات درمانی تفاوت معناداری وجود دارد، ولی در ملاک B اختلال استرس پس از ضربه تفاوت میان گروه آزمایش و کنترل معنا دار نیست . صادقی موحد و نریمانی(1386) در بررسی تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای بر وضعیت سلامت روانی دانشجویان به نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش علایم اختلال روانی بویژه جسمانی سازی علایم و اضطراب دانشجویان مشکوک به اختلال روانی موثر است اما تاثیر آموزش مهارت های مقابله ای در کاهش میزان افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعیدانشجویان معنی دار نبود. کاکاوند و پارسامنش (1389) در بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های مقابله ای بر اضطراب دختران دبیرستانی، دریافتند که آموزش مهارتهای مقابله ای در کاهش عامل کلی اضطراب و دو خرده مقیاس آن: اضطراب جسمی و ذهنی در دانش آموزان گروه آزمایشی به طور معناداری موثر است. نتيجه پژوهشي در زمينه بررسي شيوه هاي مقابله اي با استرس و رابطه آن با سلامت رواني در گروهي از نوجوانان نشان داد، بين ميزان ناراحتي از استرس و سلامت رواني ارتباط وجود دارد و كساني كه ميزان ناراحتي آنها از استرس كمتر است از سلامت رواني بيشتري برخوردار دارند. همچنين در اين پژوهش مشاهده شدكه روش مقابله متمركز برمسئله بيشتر از روش متمركز بر هيجان، با سلامت رواني ارتباط دارد(كافي، 1374). سریف تریزی(2013) در بررسی سبک دلبستگی ایمن، استرس و مقابله ای و تاب آوری در میان دانشجویان دانشگاه به این نتیجه رسید که سبک دلبستگی ایمن،و سبک های مقابله ای در برنامه ریزی خلاق، اجتناب/بیوشیمیایی، و پذیرش /بازسازس شناختی از پیش بینی کننده های معنی دار و مهم تاب آوری می باشند. در تحقيقاتي كه توسط سوزان كرامپتون(1995) و همكارانش انجام گرفته، نشان مي دهد روش هايي كه پاسخ دهندگان جهت مقاومت به استرس بيشتر بيان داشته اند عبارتند از: در نظر گرفتن جنبه هاي مثبت، ورزش و تغذيه مناسب، مقابله مستقيم با عامل ايجاد كننده استرس، افزايش قابليت ها يا مهارت هاي شخصي، استراحت با خوابيدن و يا تعطيل كردن موقت كار، ايجاد يك زندگي محكم خانوادگي. مطالعات نشان می دهد، افرادي كه از مقابله متمركز بر مسئله استفاده مي كنند، هم در زمان وقوع رويداد استرس زا و هم پس از آن سطح اضطراب كمتري را نشان مي دهند(تويتز، 1995 ؛ تري، 1994 ؛ فولكمن و لازاروس، 1986 ؛ بيلينگز و موس، 1984 ؛ به نقل از اتكينسون و همكاران، 1993) تحقيقي كه توسط كوباسون انجام شد ثابت كرد افرادي كه كمتر از راهبردهاي مقابله اي اجتنابي استفاده مي كنند علايم جسماني و رواني كمتري در مقايسه با افرادي كه از چنين راهبردي سود مي جويند از خود نشان مي دهند(كوباسون، 1984). ویسی، عا طف و رضایی، وحید (1379)نشان دادندکه در شرایط پر استرس کسانی که از سر سختی و تاب اوری بالاتری بر خوردارند، سلامت روان بیشتری دارند تا کسانی که از سر سختی و تاب آوری پایین تری بر خور دارند . در پژوهشی رحیمیان، بوگر و اصغر نژاد، فرید (1387)، رابطه سر سختی روانشناختی و تاب آوری را با سلامت روان در نوجوانان و بزرگسالان باز مانده زلزله بم مطالعه کردند.آنها 314 باز مانده زلزله بم را به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب کردند.یافته های به دست امده از این تحقیق گویای رابطه مثبت معنا دار بین سر سختی و تاب آوری با سلامت روان بود.همچنین نتایج به دست امده اهمیت سر سختی روانشناختی و تاب اوری در حفظ و ارتقاءسلامت روان افراد زلزله زده را نشان داد. شاکری نیا و محمد پور (1387)، در پژوهشی به بررسی رابطه سر سختی روان شناختی، تاب آوری و سلامتی روان در کوهنوردان پسر شهر رشت پرداختند. به این منظور تعداد 61 نفر از جوانان کوهنورد پسر شهر رشت با میانگین سنی 19سال را انتخاب کردند. نتایج نشان دادکه بین سلامت روان و سرسختی روانشناختی آزمودنی ها رابطه منفی معنا دار وجود دارد. و بین سلامت روان و تاب آوری رابطه مبثت معنا داری وجود دارد و همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که بین سر سختی، تاب آوری و سلامت روان آزمودنی های تحقیق رابطه وجود دارد. همچنین 66% واریانس میان سر سختی و تاب آوری با سلامت روان مشترک بود و از بین متغیر های سر سختی و تاب آوری، سر سختی بیشتر از تاب آوری بر سلامت روان آزمودنی ها تاثیر داشت به این معنی که افزوده شدن مقدار واریانس تاب اوری به معادله موجب افزایش معنی دار نمی شود . واف، فردیکسون وتیلر( 2008)، در تحقیقی افراد را به گروه های دارای تاب آوری بالا و پایین تقسیم کردند و بیان داشتند، در صورتی که افراد پس از تجربه رویدادهای شدیدا منفی توانایی روانشناختی خود را حفظ کنند و مشکلات سلامت ذهنی کمتری پیدا کنند افراد دارای صفت تاب آوری فرض می شوند .جدایی ها و ارتباطات عملی و ذهنی بر بازگشت افراد به حالت طبیعی پس از مواجهه با رویدادهای تهدید کننده غیر منتظره تاثیر می گذارند. آنها به ازمودنی ها نشانه های آزار دهنده، تهدید کننده و ترسناک و نشانه های خنثی و بی خطر را نشان دادندکه به صورت معنا داری وقوع زودآیند تصاویری را که به یکی از صورت های زیر بودند احتمال می دادند: تصاویر 100% آزار دهنده ،50% خنثی، و100% خنثی، سپس نرخ عاطفه افراد را که به صورت متوالی در ارتباط با نشانه ها و تصاویر و بعد حذف تصاویر (مرحله برگشت ) بود جمع آوری کردند. نتیجه تحقیق نشان داد آزمودنی که از نظر ویژگی تاب آوری در سطح بالایی بودند در مقایسه با آن هایی که در این ویژگی در سطح پایین تری بودند، بعد از دیدن تصاویر خنثایی که می توانست ازار دهنده باشند، بازگشت عاطفی کامل تری را نشان دادند، همچنین اگر چه پیش از آن همبسته بودن سایر ویژگی های شخصیتی از قبیل خوش بینی، برون گرایی و ویژگی نروتیک با تاب آوری مشخص شده بود، اما پیش بینی شد که این صفات در رابطه با تاثیر تاب آوری در بازگشت عاطفی افراد نقش میانجی ندارد. هیلمن، لی وکوری(2003)پایایی و اعتبار مقیاس تاب آوری ترجمه شده به زبان اسپانیایی را مورد آزمون قرار دادند. به این منظور 315زنی که دارای نژاد مکزیکی بودند و در مطالعه وسیع تری شرکت کرده بودند به دلیل آسان بودن نمونه در نظر گرفته شدند .از این میان آنها اطلاعات 147زن که از نظر خواندن و نوشتن به زبان اسپانیایی برتر داشتند در تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفتند .فرم انگلیسی مقیاس شامل 25 مورد کلی،17 مورد در رابطه با قابلیت شخصی و 8 مورد در رابطه با پذیرش خود وزندگی بود، پس از حذف دو مورد از سوالات، مقیاس به صورت 23 سوالی در امد .پایایی(همسانی درونی )مقیاس به کمک آلفای کرونباخ تخمین زده شد که برابر 93% به دست آمد که برای مقیاس 23 سوالی و همچنین خرده مقیاس های آن قابل قبول بود. اعتبار مقیاس با همبستگی مثبت معنادار تاب آوری و رضایت از زندگی و همبستگی منفی معنا دار بین تاب آوری و علائم افسردگی به صورت معنا دار نشان داده شد . این تحلیل مناسب بودن فرم 23سوالی اسپانیایی ساکن آمریکا تایید کرد. فهرست منابع و ماخذ: ابراهيمي، امرالله، مطالعه جنبه‌هاي روانشناختي سازگاري پس از ضايعه نخاعي، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني، دانشگاه علوم پزشكي ايران. ابراهيمي، امرالله. بوالهري. جعفر. ذوالفقاري. فضيله. بررسي رابطه شيوه هاي مقابله با استرس و حمايت اجتماعي با ميزان افسردگي جانبازان قطع نخاعي. انستيتو روان پزشكي تهران. پايان نامه كارشناسي ارشد، 1371. از فصلنامه انديشه و رفتار. شماره30. احدی، حسن و محسنی، نیک چهره.(1386). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی نوجوانی وجوانی. چاپ دوازدهم. تهران: پردیس. اسدی، سهیل. (1382). ارسطویا فروید: تردید در نظریه شادکامی: هفته نامه پرشین ویکلی، چاپ لندن، شماره 82. ص20. آر.راس، رندال. ام آلتايمر، اليزابت. استرس شغلي. ترجمه غلامرضا خواجه پور، تهران: انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1377. الواني، سيدمهدي. مديرت عمومي. تهران: نشر ني، 1384. ايران نژاد ،مهدي. روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي، چاپ دوم. تهران: نشر مديران،1382. برجعلی، احمد، (1380). تحول شخصیت در نوجوانان.تهران:ورای دانش. برک، لورا، ای.(2001). روانشناسی رشد: از نوجوانی تا پایان زندگی. ترجمه ی یحیی سید حمدی(1383). چاپ دوم. تهران: ارسباران. بشارت، محمد علی. (1386). ویژگی های روانسنجی فرم فارسی مقیاس تاب آوری. گزارش پژوهشی، دانشگاه تهران. بنی جمالی شکوه السادات، احدی. (1374). روانشناسی رشد: مفاهیم بنیادی در روانشناسی کودک، انتشارات بنیاد، چاپ هشتم. پاپی، حجت. (1392). برسی رابطه بین ابعاد الگوی ارتباطی خانواده با تاب آوری با توجه به نقش واسطه ای هویت در دانش آموزان دبیرستانی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه گرگان. پاکدامن، شهلا (1380). بررسی ارتباط بین دلبستگی و جامعه طلبی در نوجوانی، پایان نامه دکترای روان شناسی، دانشگاه تهران. پور افکاری، نصر الله. (1374). فرهنگ جامع روانشناسی، انتشارات فرهنگ معاصر . پولادي، اله كرم . بررسي رابطه عوامل فشارزاي رواني دانشجويان دختر و پسر. دانشگاه شهيد چمران اهواز، پايان نامه كارشناسي ارشد، 1374. تمنایی، فاطمه. (1390). تبیین نقش واسطه گری تاب آوری در رابطه بین معنویت و استرس ناباوری در زنان ناباور. پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه ارسنجان. جان مارشال،ریو.(2005). انگیزش وهیجان، ترجمه یحیی سید محمدی (1387)، ویراست چهارم، نشر ویرایش. جان دبلیو، سانتراک. (1388). زمینه روانشناسی، ترجمه فیروز بخت، مهرداد. تهران: رسا. حسینی، اکبر. (1385). نوجوانان امروز: شناخت وتربیت. چاپ سوم. تهران: موسسه فرهنگی منادی تربیت. دلاور، علی، (1372). روش های آماری در علوم تربیت، انتشارات پیام نور، تهران، ساعتچي، محمود. روانشناسي بهره وري چاپ اول. تهران: نشر ويرايش، 1376. ساماني، سيامك؛ جوكار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس ( 1386). تاب آوري، سلامت روان و رضايت از زندگي. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم، شماره 3 ، 295-290 شاکری نیا، ایرج و محمد پور، مهری. (1387). رابطه سر سختی روان شناختی و انعطاف پذیری با سلامت روان در کوهنوردان پسر شهر رشت. مجله اندیشه و رفتار، شماره4، صفحه: 55-45. شعاری نژاد، علی اکبر (1386). روانشناسی رشد2: نوجوانی و بلوغ، تهران: انتشارات پیام نور. شاملو، سعيد. بهداشت رواني، تهران: انتشارات رشد، 1369و 1383. شعاري نژاد، علي اكبر. روانشناسي رشد تهران: انتشارات پيام نور، 1364. شفيع آبادي، عبدالله. ناصري غلامرضا. نظريه هاي مشاوره و روان درماني. تهران: نشر مركز، 1365. شيفر، مارتين. فشار رواني، ترجمه پروين بلور چي، تهران، انتشارات بارنگ، 1927. طباطبايي، زهرا. بررسي آلودگي صوتي محيط كار بر ميزان افت شنوايي كارگران، نيروگاه مشهد، 1382. عبدالهی، بیژن. (1385). نقش خود کارآمدی در توانمند سازی کارکنان. ماهنامه علمی- پژوهشی تدبیر در زمینه مدیریت. سال هفدهم، شماره168. علیزاده اصلی، افسانه. (1381). مقایسه میزان ابعاد سلامت عمومی در دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار در دانشگاه شیراز ان با تفکر و جنسیت. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم تربیتی شیراز. عليمحمدي، سهراب. ۱۳۷۲. پيش بيني اقدام به خودكشي در بيماران به افسردگي نوروتيك، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علوم پزشكي ايران. قارویی آهنگر، رضا. (1389). بررسی رابطه بین گرایش های شخصیت، سبک های وابسته به شناخت و تصمیم گیری با انعطاف پذیری در مدیریت دانشجویان. مجله دانشگاه ازاد اسلامی واحد بابل. دوره ی چهارم، شماره6، صفحه:961-953. گنجی، حمزه. (1376). بهداشت روانی، تهران: نشر ارسباران. گنجی، حمزه، (1385) . روان سنجی شخصیت، انتشارات ساوالان، تهران. لطف آبادی، حسین. (1379). روانشناسی رشد نوجوانی و بزرگسالی، جلد دوم، انتشارات سمت، چاپ دوم. لطف آبادی، حسین. (1385). روانشناسی رشد 2: نوجوانی، جوانی و بزرگسالی. چاپ هشتم. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. محمدی، مسعود. (1384). برسی عوامل موثر بر تاب آوری در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد. پایان نامه دکترای. دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران. مورسیون، گیل ام، کاسدن و مریت، ای.(1997). تاب آوری، مخاطره و سازگاری افراد دارای اختلال یادگیری، ترجمه محسن سیفی. (1387). مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره 79، صفحه87-68. موسوی، اشرف السادات. (1379). عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده. فصلنامه اندیشه و رفتار ،2و3،95-87. نادری، فرح: مشعل پور، مرضیه. (1389). رابطه انعطاف پذیری کنشی، عاطفه مثبت- منفی با خود کار آمدی ورضایت شغلی کارکنان شهرداری اهواز- پایان نامه کارشناسی ارشد. نصيري، ح. و لطيفيان، م. (1386). دلبستگي به خدا، عواطف مثبت و رضايت از زندگي. مجموعه مقالات چهارمين سمينار سراسري. بهداشت رواني دانشجويان،459-462. ويسي، مختار؛ عاطف وحيد، محمدكاظم؛ رضايي، منصور (1379). تأثير استرس شغلي بر خشنودي و سلامت روان: اثر تعديل كننده سرسختي و ض ض 1 حمايت اجتماعي. فصلنامه انديشه و رفتار، سال ششم، شماره 2 و 3 ، 78-70 . هاشمی، زهرا.(1390)، مدل تبیینی تاب آوری تحصیلی و هیجانی در دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. رساله دکترا،دانشگاه شیراز. هومن،حیدرعلی.(1372)، راهنمای علمی تدوین پایان نامه تحصیلی: تهران، انتشارات پیک فرهنگ. منابع لاتین: Arce. E simmons.A.w stein. M. b winkielman. P* Hitchcock.C& Paulus. M. p(2008). Association between individual differences in self- reported emotional resilience and the affective perception of neutral faces. Journal of affective disorders. Bonanno, A. G. (2004). "Loss, trauma, and human resilience". American. Campbel-Sills” Cohan|S.L”& Stein M.B.(2006).:Relationship of resilience topersonality comping and psychiatric symptoms in young adults:.Behavior Research and Therapy 44 pp:585-599. Cowen EL, Whman PA, Work WC. (1996), Resilience in highly stressed urban children: concepts and findings. BUII N Y Acad MED. 1996 Winter; 73(2): 267-84. Dyer, GMc Fac Guinness, T.M.(1996). Resilience: analysis of the concepts. Ar chieres of psychiatric nursing 10,276-2 Fredrickson. B.l & tugade.M.M. (2002). What good are positive emotions increases? Personality processes and individual differences. 365- 376. Vol 84. Fitzpatric, M. A.,&koener, A. F. (2004). Family communication schema effect on children’s resiliency running head: family communication schemata, the evolution of key mass communication concepts: honoring jackM. Mcleod, 115-139. Garmezy, N., (1985). Stress resistance children: The search for protective factors. In: Recent research in developmental psychopathology, Book supple member 4 to Journal of Child psychology and psychiatry, Oxford pergmon press. Garmezy, N. (1991). "Resiliency and vulnerability to adverse developmental outcomes associated with poverty". American Behavioral Scientist, 34 (4),PP:416- 430. Greene, R. (2002). Human behavior theory: A resilience orientation. In R. Greene (Ed.), Resiliency: An integrated approach to practice, policy, and research (pp. 1-28). Washington, DC: NASW press. Gu, Q. & Day, C. (2007). "Teacher's resilience: A necessary condition for effectiveness". Teaching and Teacher Education, 23,PP: 1302-1316. Hamill. S. (2002). Resiliency And self- efficacy* the importance of efficacy beliefs and coping mechanism in resilient adolescents. Colgate university journal of the sciences. 115-146. Kaufman, J., Cook, A., Amy, L., Jones, B., and pittinsky, T. (1994). Problems defining resiliency: illustrations from the study of maltreated children. Development and psychopathology, 6.215-229. Kumpfer, K., L., (1999). Factor and processes Contributing to Resilience, The resilience Framework: In Glantz, M. D. G. And Johnson, L. T. (Eds). Resilience and development: positive Life adaptation. Kluwer Academic publisher. New York. Lemy, R. & Ghazal, h. (2001) Resilience and positive psychology: finding hope, child and family, 5(1), 10-21. Luthar, S, (1991), Vulnerability and resilience: a study of high-risk adolescents. Child Development. 62,600-616. Luthar, S., and Cushing, G, (1999). Measurement issues in the empirical study of resilience: An overview, in M. D. Glantz, and J. L, Johnson (Eds), Resilience and development: positive life adaptations (pp. 129-160). New york: Kluwer Academe/plenum publishers. Luthar, s. s.,Cicchetti D.,& Becker, B.(2000). The construct of resilience: A Critical evaluation and guidelines for future work. Child development, 71,54 3-562. Mandel. G. & Mullet.E.& Brown.G. (2006).Cultivating resiliency a guide for parent and school personnel. Published by scholastic press, www. Scholastic.Com. Masten, A. S., Best, К. М., and Garmezy, N. (1990). Resilience and development: contributions from the study of children who overcome adversity, Development and psychopathology, 2:425-444. Masten, A. S. Hubbard, J. J., Gest, S. D., Tellegen, A., Garmezy, N., and Ramirez, M. (1999). Competence in the context of adversity: path ways to resilience and maladaptation from childhood to late adolescence. Development and psychopathology, H,143-169. Masten, A. S. (2001).Ordinary magic: Resilience processes in development. American psychologist. 56, 227-238. Masten, A. S., and Reed, M. J. (2002). Resilience in development In C. R. Snyder and S. J. Lopez (Eds.). The handbook of positive psychology (pp. 74-88). Oxford University press. Masten, A. S. (2004). Regratory process risk and resilience in adolescent development. Annals of the New York Academy of sciences . 1021:310-319. Paterson. J. (2002).Understanding family resiliency . journal of clinical psychology. Volume 58.1ssues 3. Page233. 246. Veselska, Z., Geckova, A. М., Orosova, O., Gajdosova, B., Dijk, G. P., &.Reijneveld, S. A. (2009)."Self-esteem and resilience: The connection with risky behavior among adolescents”. Addictive Behaviors, 34,PP: 287-291. Baron, R. M., & Kenny, D. A. (1986). The moderatormediator variable distinction in social psychological research: Conceptual, strategic, and statistical considerations. Journal of Personality and Social Psychology, 51, 1173-1182. Garmezy, N., & Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In E. M. Cummings, A. L. Green, & K. H. Karraki (Eds.), Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping (pp. 151-174). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates. Garmezy, N. (1991). Resilience and vulnerability to adverse developmental outcomes associate with poverty. American Behavioral Scientist, 34, 416-430. Waller, M. A. (2001). Resilience in ecosystemic context: Evolution of the child. American Journal of Orthopsychiatry,71, 290-297. Conner, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18, 76-82. Rutter, M. (1999). Resilience concepts and findings: Implications for family therapy. Journal of Family Therapy, 21, 119-144. Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562. Antonovsky, A. (1987). Unraveling the mystery of health. San Francisco: Jossey-Bass. Lazarus, A. (2004). Relationships among indicators of child and family resilience and adjustment following the September 11, 2001 tragedy. The Emory center for myth and ritual in American life. Available on: www.marila.emory.edu/faculty/Lazarus.htm. Silliman, B. (1994). Resilience review. Available on: http://www.cyfernet.org/research/resilreview.html. Hamarat, E., Thompson, D., Zabrucky, K. M., Steele, D., & Matheny, K. B. (2001). Perceived stress and coping resource: Availability as predictors of life satisfaction in young, middle-aged, and older adults. Experimental Aging Research, 27, 181-196. Fruhwald, S., Loffler, H., Eher, R., Saletu, B., & Baumhackl, U. (2001) Relationship between depression, anxiety and quality of life: A study of stroke patients compared to chronic low back pain and myocardial ischemia patients. Psychopathology, 34, 50-56. Basu, D. (2004). Quality-of-life issues in mental health care: Past, present, future. German Journal of Psy-chiatry, 7,35-43. Kim, T-H., Lee, S.M. Yu, K., Le, S.k., and Puig, A. (2005). Hope and the Meaning of Life as Influences on Korean Adolescents Resilience: Implications for Counselor. Asia Pacific Education Review, No.2, Vol 6, 143-152. Hazen, C & Shaver, P. (1993). Romantic love conceptualized as an attachment: Process. Journal of Personality and Social Psychology, 52, 511. Low, J. (1996). The concept of hardiness: A brief but critical commentary. Journal of Advanced Nursing, 24,588-590 Lent, W Taveira, M, Sheu, H & Singley, D, (2009). Social cognitive predictors of academic adjustment and life satisfaction in Portuguese college students: A longitudinal analysis, Journal of Vocational Behavior, 74(2).190-198. Belsky, J. (2002). Developmental origins of attachment styles. Attachment and Human Development, 4,166 Kumpfer, K.L. (1999). Factor and processes contributing to resilience: The resilience framework. In: M.D. Glantz & J.L. Johnson (Eds.), Resilience and development (pp. 179-224). New York: Kluwer Academic Publishers. O’Connor, M.F. (2003). Making meaning of life events: Theory, evidence, and research directions for an alternative model. Omega: Journal of Death and Dying, 46, 51-75. Lent, R.W. (2004). Toward a unifying theoretical and practical perspective on well-being and psychosocial adjustment. Journal of Counseling Psychology, 51, 482-509. Weena, C. (2003). Effects of communication skills training on parents and young adolescents from extreme family types. Journal of Child and Adolescent Psychiatric Nursing, 4, 162-175. Wang, M, C, Haertal, G, D & Waberg, H, T, (1997). Educational vin inner cities, In M, C, Wang & E, W, Gordon (Eds). Educational resilience in inner – city America. Wolff, S. (1995). The concept of resilience. Australian and New Zealand Journal of Psychiatry, 29, 565-574.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته