Loading...

پیشینه و مبانی نظری جهانی شدن یا جهانی سازی

پیشینه و مبانی نظری جهانی شدن یا جهانی سازی (docx) 73 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 73 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

1-2- جهانی شدن یا جهانی سازی: :..........................................................................23 2-2-«جهانی شدن یک امر محتوم و یک فرآیند طبیعی است.»:...................................................26 3-2-«جهانی شدن یک پروژه ی ائدولوژیک غربی است.»:...........................................................27 4-2-«جهانی شدن یک روند قابل مدیریت است» :.......................................................................29 5-2- تعاریف جهانی شدن:...........................................................................................................30 6-2- جهانی شدن ؛فرصت یا تهدید:.............................................................................................31 7-2- جهانی شدن،یک پدیده چند بعدی:..................................................................................33 8-2- ابعاد جهانی شدن :...........................................................................................................34 9-2- جهانی شدن اقتصاد: .........................................................................................................34 10-2-جهانی شدن سیاست :......................................................................................................34 11-2- جهانی شدن فرهنگ : :....................................................................................................35 12-2- فوكویاما و نظریه ی آخرالزمان:.......................................................................................35 13-2- مارشال مك لوهان با نظریه ی دهكده ی جهانی:...........................................................36 14-2- آلوین تافلر با تئوری برترین ها:.....................................................................................36 15-2- ساموئل هانتیگتون و نظریه ی برخورد تمدن ها:............................................................37 16-2- نظریه مبادله جورج هومنز:.............................................................................................38 17-2- نظریه نظام جهانی والراشتاین:.........................................................................................42 18-2- جهانی شدن وفرهنگ:....................................................................................................47 19-2- فرهنگ وجهانی شدن:....................................................................................................49 20-2- هویت جهانی ومحلی:....................................................................................................52 21-2- هویت های محلی درفرایند جهانی شدن . :....................................................................52 22-2- استراتژی امنیت فرهنگی:...............................................................................................56 23-2- آثار تحولات ارتباطات برفرهنگ:....................................................................................60 24-2- جهانی شدن و سیاست:..................................................................................................61 25-2- جهانی شدن حقوق بشر:................................................................................................64 26-2- هویت های جغرافیایی وسیاسی:.....................................................................................66 27-2- نقش دولت های ملی:.........................................................................................................67 28-2- جهانی شدن واقتصاد:..........................................................................................................68 29-2- جهاني شدن اقتصاد و تأثير آن بر وضعيت زنان:.................................................................72 30-2- تاثیر جهانی شدن اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران:................................78 این روز ها حول محور جهانی شدن بسیار گفته و نوشته می شود و پژوهش های فراوانی شده است بیش از صدها پژوهش از اندیشمندان داخلی و خارجی نوشته شده است و دانشجویان رشته های مختلف در مقاطع کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا به این موضوع پرداخته اند . به دلیل اینکه فرآیند جهانی شدن امری اجتناب ناپذیر و فراگیر در جامعه امروزی بدل شده است اذهان بسیاری از صاحب نظران و اندیشمندان را به خود جلب کرده است جهانی شدن به دلیل نفوذ در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی(سیاست ,فرهنگ ,اقتصاد ,حقوق, و... ) اندیشمندان عرصه های مختلف علمی را برآن داشته تا درمورد این فرآیند تحقیق و بررسی نمایند که در اینجا به ارائه چند نمونه از آنها که با محوریت جهانی شدن صورت گرفته اشاره می نماییم: علی اسکندری وطن نژاد در سال 1382 در پژوهشی تحت عنوان؛ جهانی شدن و تأثیر آن بر دولت های رانیتر (مطالعه ی موردی ایران) با هدف ارائه تصویر واقع گرایانه و راهکاری مناسب در مورد مهمترین موضوع روابط بین الملل (جهانی شدن) به عنوان یکی از دغدغه های اصلی دولت رانیتر ایران می باشد. روش پژوهش آن بر تأکید بر تاریخ و توصیف شواهد موجود،با توجه به رابطه بین متغیرها از روش همبستگی با ابزار کتابخانه ای سعی در جمع آوری و نتیجه گیری موضوع داشته است ابزار اندازه گیری؛ شاخص های توسعه و تغییرات وسایل ارتباطی، فرهنگ سیاسی رشد اقتصادی است. نتیجه گیری کلی آن در این پژوهش با توجه به رشد آگاهی جهانی و استفاده از وسایل ارتباط جمعی که ملتها را به هم نزدیک می کند. فشاری از داخل و درخواست هایی از خارج برای مردمی کردن حکومت و همچنین عدم وابستگی به رانت نفت بر دولت وارد می شود. که دولت ایران با توجه به اعمال تغییرات در دولت به موارد فوق دست خواهد یافت. اکبر علی پوریان در سال 1384 در پژوهشی تحت عنوان «حمایت گرایی و رقابت گرایی در عصر جهانی شدن و تأثیر آن بر کشورهای حوزه جنوب(مورد ایران) با هدف ارزیابی میزان تأثیر حمایت گرایی و رقابت گرایی بر توسعه اقتصادی کشورهای حوزه جنوب (مورد ایران) و ارائه راهکار در خصوص چگونگی توسعه اقتصادی کشورهای جنوب (مورد ایران) در عصر جهانی شدن می باشد. این پژوهش توصیفی- تحلیلی مقایسه ای بوده که به روش کتابخانه ای- تحلیل محتوایی انجام شده است. پدیده جهانی شدن در بُعد اقتصادی بر همه کشورها تأثیر دارد. حال با عنایت به الزام ادغام اقتصاد ملی در اقتصاد جهانی دولت های متعلق به حوزه جنوب (مورد ایران ) که به رویکرد حمایت گرایی بیشتر اهمیت می دهند چگونه در جهت توسعه اقتصادی کام بر می دارند. نتایج نشان داد با توجه به اینکه کشورهای حوزه جنوب (مورد ایران) عمدتاً نسبت به رویکرد رقابت گرایی به رویکرد حمایت گرایی اولویت می دهند بنابراین تقابل این دو رویکرد در عصر جهانی شدن نمی تواند بر توسعه اقتصادی این کشورها تأثیر مثبت داشته باشد. پروین هاشم دباغیان در سال 1380 در پژوهشی تحت عنوان، نقش ارتباطات و تکنولوژی های نوین ارتباطی در جهانی شدن (Global lization) با هدف بررسی نقش ارتباطات و عملکرد تکنولوژیهای نوین در دگرگونی تمدن انسانی و تأثیر آن در فرآیند پدیده جهانی شدن به بررسی این موضوع پرداخته است. روش پژوهش او کتابخانه ای و استفاده از مقالات و نشریات فارسی و همچنین ترجمه مقالات و مجلات و کتب به زبان انگلیسی انجام شده است و از پرسش های کددار برای رسیدن به پاسخ های درست و اثبات فرضیه ها استفاده کرده است. *قدرت احمدیان در سال 1380 در پژوهشی تحت عنوان «جهانی شدن و اقتصاد سیاسی ایران(بررسی موانع نهادی مشارکت ایران در اقتصاد لیبرال جهانی)» به روش پیمایشی به بررسی این موضوع پرداخته است . فرضیه رساله آن است که نا کارآمدی دولت زمینه ساز مشارکت ضعیف ایران در اقتصاد لیبرال جهانی است .برای حمایت از ایده فوق در فصل اول یک چارچوب نظری در خصوص مفهوم جهانی شدن بویژه از بعد اقتصادی آن ارائه شده است .این چارچوب نظری در برگیرنده سه رهیافت جامعه شناختی ،انتقادی ، لیبرالیستی است، در این فصل نتیجه گیری غالب در بررسی مفهوم جهانی شدن رهیافت لیبرالیستی است .در فصل دوم در بررسی مفهوم جهانی شدن در اقتصاد سیاسی کشورهای ٌصنعتی (زوال دولت رفاهی)کشور های نیمه صنعتی (زوال اقتصاد متمرکز )و کشورهای در حال توسعه (زوال خط مشی واردات) و افزایش سهم آنها از تجارت و سرمایه گذاری مستقیم خارجی جهانی ارتباط برقرار شده است و به موقعیت و سهم پایین ایران از اقتصاد لیبرال جهانی بر محور شاخص های صادرات جهانی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی در سالهای پس از انقلاب اشاره شده است .فصل سوم به بررسی علل اصلی وضعیت فوق اختصاص یافته است. نتیجه گیری بر آمده از این رساله آن است که ناکارآمدی دولت باعث عدم رشد سرمایه گذاری بخش خصوصی، عدم رشد تولید ،عدم صادرات و نهایتا مشارکت ضعیف ایران در اقتصاد لیبرال جهانی است از این رو گفته می شود راه رشد اقتصاد کشور ، کار آمد نمودن آن است. *محمد جواد ادیبی فرد، در سال 1383* در پژوهشی با موضوع « اسلام و جهانی شدن» با هدف شناخت دقیق تقابل مواجهه اسلام با امر فراگیر جهانی شدن و بررسی رهیافتهای تجدد گرایی، سنت گرایی و بنیاد گرایی نسبت به آن است روش نمونه گیری ؛مبتنی بر نوع نگاه مولفان و بررسیهای میدانی و معاصر است. طرح پژوهش :بررسی کتاب ،اسلام در مواجهه با جهانی شدن و تحلیل برخی مقالات آن است در نتیجه گیری سه رهیافت بنیاد گرایی، سنت گرایی ،اصلاح گرایی دینی در رهیافت جهانی شدن راهکارهایی ارائه می دهند که نسبت بر گرفتن هر یک از آنها پاسخهای متفاوتی می شود اما بهترین رهیافت ، رهیافت اصلاح گرایی است که می کوشد نسبت دین و سنت و تجدد را در کنار هم به تعاملی منطقی و کارآمد ارتقا بخشد *مهرنوش بادین دهش در سال 1380 در پژوهشی تحت عنوان « جهانی شدن و تاثیر آن بر شمال آفریقا »با هدف بررسی تاثیر فرایند جهانی شدن بر اقتصاد ،سیاست و فرهنگ اروپا و دموکراسی آفریقا(علی الخصوص شمال آفریقا)می باشد روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است طرح پژوهشی به این صورت است که ابتدا چگونگی شکل گیری فرایند جهانی شدن و ابعاد گوناگون آن به صورت وصفی تاریخی بررسی شده و سپس تاثیر این فرایند و مشکلات ناشی از آن را به صورت تبینی تفسیری مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت نتیجه گیری حاصل از این پژوهش اینست که فرایند جهانی شدن بر اقتصاد، سیاست ،فرهنگ و دموکراسی آفریقا تاثیر داشته اما قاره آفریقا برای بهره گیری و تعمل با فرآیند جهانی شدن محتاج برنامه ریزی بلند مدت و رفع اشکلات بنیادین است. *فریبرز مردانی در سال 1384 در پژوهشی تحت عنوان «جهانی شدن و تاثیر آن بر حاکمیت دولتها با هدف برسی تاثیر جهانی شدن بر حاکمیت ملی دولتها به روش کتابخانه ای به این موضوع پرداخته است و نتیجه گیری حاصل از این پژوهش اینست که جهانی شدن فرآیندی است تمامی زمینه ها اعم از اقتصاد، فرهنگ سیاست حاکمیت را تضعیف می کندو باعث تحول حا کمیت سنتی خواهد شد چون عوامل جهانی شدن عناصر حاکمیت را به چالش می کشاند. *کسری کریمی در سال 1384 در مقاله ای تحت عنوان « جهانی شدن و تبلیغات رسانه ایی »با هدف بررسی پیرامون تحولات مربوط به تاثیرات رسانه های جهانی بن افکار عمومی پس از فروپاشی شوروی سابق تا زمان حاضر می باشد این مقاله از نوع توصیفی تحلیلی بوده که به روش کتابخانه ای-تحلیل محتوا انجام گرفته است ، طرح پژوهش یکی از انواع مهم اشاعه فرهنگ و جهان شمول کردن فرهنگ ، رسانه ها، و زیر مجموعه های آنها تبلیغات رسانه ای می باشند این تبلیغات در انواع مختلف سیاسی ،فرهنگی نمود پیدا میکنند و به شیوه های روانشناسانه به القای فرهنگ جهانی شدن و جهان وطنی می پردازند و نتایج نشان می دهد که جهانی شدن منجر به تبلیغات رسانه ای بر فرهنگ ها و هنجارهای ملی و هدایت افکار عمومی می گردد در واقع قدرت های بزرگ به عنوان کارگران اصلی رسانه های غربی از رسانه ها به عنوان نرم افزار بهره می جویند. *مجتبی شاهنوشی وسعیده للری در سال 1389در پژوهشی تحت عنوان «بررسی عوامل موثر بر نگرش جوانان نسبت به جهانی شدن فرهنگ »با هدف بررسی عوامل موثر بر نگرش آنان نسبت به جهانی شدن فرهنگ پرداخته است روش آنها پیمایشی بوده است وازار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده که بین جا معه نمونه 376 نفری دانشگاه آزاد واحد شوشتر به روش نمونه گیری طبقه بندی شده توزیع شده است براساس نتایج بررسی تاثیر عواملی نظیر گروه های مرجع ،نگرش فرهنگی خانواده ،نگرش د و رضایت از کشور بر نگرش جوانان نسبت به جهانی شدن فرهنگ تایید می گردد. *اکرم حبی، اسکندر فتحی آذر و بهمن محمد بخش در سال 1387در پژوهشی با عنوان «هویت های محلی و جهانی (مطالعه موردی دانشگاه تبریز)با هدف بررسی این موضوع به روش پیمایشی در بین جامعه نمونه 370نفری دانشجو ترک، فارس و کرد دانشگاه تبریز و توزیع پرسشنامه پرداخته است ،طی بررسی ها نتایج بدست آمده حاکی از آن است که با افزایش هویت جهانی در بین دانشجویان هویت محلی کاهش می یابد. 1-2- جهانی شدن یا جهانی سازی: *جهانی شدن :فرآیندی در نظام بین المللی در حال شکلگیری است که همه عرصه های زندگی بشری(اعم از زیستی-اجتماعی-اقتصادی-...)تحت تاثیر قرارمیدهد و هیچ کشوری در این فرایند گریزی نخواهد داشت. *جهانی سازی: کشورهایی که خودشان دارای فرهنگ برتر می بینند یک نسخه یا پروژه ای تجویز می کنند برای ساخت اجتماع فرهنگ و بهداشت و زیست جهانی(فرهنگ جهانی و بهداشت جهانی) - در فرایند جهانی شدن دولتها و ملتها و فرهنگها می توانند تحول تعامل خود را با فرهنگ جهانی تعریف کنند. - طبق مصوبات یونسکو اصل حمایت از فرهنگ های بومی به رسمیت شناخته شده است .(کنوانسیون -2001) *اصل تنوع فرهنگی در بیانه های یونسکو برای کلیه ملت ها به رسمیت شناخته شده است. *ما باید ویژگیهای محیط فرهنگی خود را بشناسیم .محیط فرهنگی شامل مجموعه ی فرصت ها-آسیب ها-تهدیدات فرهنگی موجود در حوزه فرهنگ می باشد، است . -هر گاه حیات فرهنگی کشور دچار تهدید شودتهدید یا بحران فرهنگی رخ می دهد. -هر گاه بخشی از نظام فرهنگی دچار مسئله یا چالش شود آسیب فرهنگی رخ می دهد. گستره ی مفهومی جهانی شد. جهانی شدن که یکی ازمباحث جدیددرحوزه علوم اجتماعی است درچنددهه اخیربحثهای فراوانی رابه همراه داشته است. دراین میان اثرمارشال مکلوهان رامیتوان دریاری رسانی عمومی شدن این مفهوم مؤثردانست . «مک لوهان به عنوان یک یازنخستین اندیشمندان جهانی شدن مفهوم » دهکدهجهانی » را با تجزیه و تحلیل تما سهای اجتماعی حاصل از فناوری رسان های مطرح و در این مفهوم از به هم فشردگیِ زمان- مکان سخن به میان آورد که بعدها به وسیله آلوین تافلر این به هم فشردگی ها، به طور واضحتر در کتا بهای شوک آینده و موج سوم مورد بررسی قرار گرفت. سپس مقاله تئودور لویتز عنوان جهان ی شدن بازارها، اصطلاح «جهانی شدن» را در میان حوزه های مختلف اقتصادی و تجاری عمومی کرد»(کیم وبهاک 301:2008).بعد ها این اصطلاح در حوزه های دیگر نیز مصطلح شد .به دلیل اختلاف نظر میان پژوهشگران ،ارائه تعریف جامع و مورد پذیرش عموم برای جهانی شدن برسر ماهیت و ریشه ی آن برسر ماهیت ریشه ی ان دشوار به نظر می رسد؛ به طوری که یکی از عمده ترین بحث های مربوط به جهانی شدن اختلاف نظر پیرامون ریشه وزمان آغاز این پدیده ویا به عبارت دیگر ،قدیمی بودن یا نو بودن آن است .در حالی که برخی جون آنتونی گیدنز ، والرایشتاین ،کیم وباووک ،جیمسون ، اسکیلر و همفکران آنها جهانی شدن را پدیده ای مدرن تلقی می کنند و معتقدند که مدرنیته ذاتا جهانی گراست(گیدنز،63:1991؛کیم وبهاک301:2008؛والرایشتاین،1979؛اسکلر1994)؛رابرتسون ،واترز و از جمله هلد معتقدند که جهانی شدن دارای تاریخ ماقبل مدرنیته است و حتی گاهی جهانی شدن را در دوره های ماقبل تاریخ ریشه یابی می کنند.(وارتز؛13-14:1379،هلد،1999 ؛رابرتسون،1962).گذشته از ریشه و زمان آغاز پدیده جهانیشدن، اختلاف نظرها بر سر پروژ یا پروسه بودن این پدیده است .جهانی شدن ا از دیدگاه پروسه ی یک روند طعبیی متکی بر فن آوری ارتباطات است. و از بعد پروژه ای حاکی از روند هدایت شده «آمریکایی کردن جهان» یا «آمریکا گرایی» است.(عاملی ،1380:170). علاوه بر اختلافات موجود پیرامون ریشه و ماهیت پدیده جهانی شدن ،گوناگونی های دیگری نیز در این میان به چشم می خورد که مانع از ارائه تعریف جامع و مانع در این خصوص می شود؛ از آن جمله می توان به وجود نظریه ها و رهیافت های گوناگون اشاره کرد. بخش عمده رهیافت های نظری پیرامون جهانی شدن عبارتند از :رهیافت نظام های جهانی ،رهیافت فرهنگ جهانی ،رهیافت جامعه جهانی و رهیافت سرمایه داری جهانی (احمدی19-20:1381)این رهیافت های چهارگانه هر یک بر زوایای خاص فرایند جهانی شدن تاکید می کنند بطوری که تفسیر آنها از قومیت ،ملیت و هویت نیز با یکدیگر اختلاف نظر اساسی دارند .برخی بر ایجاد یک هویت جهانی واحد تاکید می ورزند و برخی بر مقاومت های هویتی در برابر فرهنگ جهانی ناشی از رشد فرایند جهانی شدن. علاوه بر اختلاف بیان شده ،دیدگاه های متفاوتی نیز نسبت به این موضوع وجود دارد :به سخن دیگر، کسانی که از ابعاد گوناگون اقتصادی و فرهنگی به پدیده جهانی جهانی شدن پرداخته اند ،بنابه علاقه خود تعاریف گوناگونی برای آن ارائه داده اند. طرفداران دیدگاه اقتصادی ،بیشتر مایل بوده اند که با تاکید بر فرایند جهانی شدن اقتصاد به تعریف این پدیده بپردازند .فریدمن به عنوان یکی از این طرفداران معتقد است «جهانی شدنی یعنی گسترش سرمایه داری بازار آزاد به اغلب کشورهای جهان»(فریدمن،8:2000)این نوع تعریف بخصوص در میان اندیشمندان رهیافت نظام جهانی یا سرمایه داری جهانی بیشتر به چشم می خورد (احمدی 15:1381)؛ از طرف دیگر ، دیدگاه فرهنگی نیز از اهمیت خاصی بویژه در میان اندیشمندان رهیافت فرهنگ جهانی برخوردار است(16:1381).به عنوان مثال ،رابرتسون جهانی شدن را تراکم جهان و تشدید آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل تلقی می کند (رابرتسون،1992). اندیشمندان دیدگاه فرهنگی در پی آن هستند که نشان دهند «چگونه فرآیند جهانی شدن به فشردن ،گستردن و تعمیق زمان-مکان برای مردم سراسر جهان دست میزند و به خلق بعضی شرایط برای یک جامعه جهانی می پردازد »(اسکلر،154:1999 ).به رغم آثار متعددی که در مورد مفهوم جهانی شدن وجود دارد ،هنوز تعریف واحدی از این مفهوم انجام نگرفته و نزد صاحبنظران اجماعی در این باره دیده نمیشود واین مفهوم نیز همچون بسیاری از مفاهیم نظری با نوعی ابهام مواجه است؛ اما برای انجام تحقیقات کاربردی چاره ای جز دستیابی به برخی مشترکات تعاریف ،وجود ندارد. در نگاه اجمالی به دیدگاههایمختلف درمورد جهانی شدن از جمله دیدگاههای اقتصادی و فرهنگی (گیدنز؛1991،فریدمن؛2000)و یا در برخورد با رهیافت های گوناگون که در این باره به بحث وبررسی نشسته اند ، شاید تنها مشترکاتی که به صورت آشکار یا ضمنی به آن اشاره کرده اند به اعتراف به افزایش ارتباطات در فرایند جهانی شدن باشد. اندیشمندانی از قبیل مک گرو ،بایلیز ،لگراین واسمیت از جهانی شدن فیشتر به عنوان یک فرایند وابستگی و ارتباط متقابل روز افزون یاد می کنند(نونژاد192:1384،لگران4و9:2002 ؛ 65:1992).این اتفاق نظر در خصوص افزایش ارتباطات در فرایند جهانی شدن، این موضوع را به ما یادآوری می کند که در پرتو جهانی شدن سطح ارتباطات ،ا ین مکان که مقوله های هویتی نیز گسترش جهانی بیابند و تاثیر گذاری و تاثیر پذیری این مقوله ها در یک گستره جهانی مطرح شود ،بسیار است. این گسترش جهانی نیز به نوبه خود میتواند به ایجاد یک هویت جهانی بینجامد (قریشی،43-44:ا381). مهم ترین گزاره ها در توصیف جهانی شدن 2-2-«جهانی شدن یک امر محتوم و یک فرآیند طبیعی است.» برخی صاحب نظران جهانی شدن را نتیجه و محتوم و در بسیاری وجوه مطلوب پیش رفت های بشری(خصوصا در عرصه ی فن آوری های اطلاعاتی و ارتباطی)می دانند و از تبدیل جامعه ی متکثر و بزرگ جهانی به دهکده ای سخن می گویند که همه ساکنانش به آسانی با هم ارتباط دارند و همه از یک سری قوانین و آداب پیروی می کنند و یک الگو و شیوه برای زندگی دارند و یک فرهنگ و یک حاکمیت ،و یک سرنوشت. دهکده ای که در آن دیگر مرز بندی های جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی و نژادی افراد را از هم جدا و دور نمی سازد و در آن دیگر خبری از تکثر و تنوع در فرهنگ و روش زیست نیست .و این آِینده محتوم و گریز ناپذیر در انتظار همه ملت ها و اقوام و فرهنگ های مختلف است. آینده ای که تنها می توان در راستای تعجیل و تحکیم آن وو سرعت گرفتن شتابان تر چرخ های پیش برنده به سوی آن نقش آفرینی کرد. این میان هر که بتواند زودتر و موثرتر با اقتضائات و مختصات این آینده کنار آید و خود را برای پذیرفتن آن مهیاتر سازد ،پیروز تر و کام روا تر است. قایلین به چنین باوری را به سه دسته می توان تقسیم کرد: اول-کسانی که جهانی شدن را امری طبیعی و محتوم و در این حال مطلوب می پندارند و بر لزوم زمینه سازی و فرآهم آوردن بسترهای لازم برای پیشروی بیش تر این روند پا می فشارند به باور اینان جهانی شدن در راستای بهبود وضعیت حیات بشریت و فرصت های بهینه ی نوینی را برای مردم کشورهای مختلف خصوصا کشورهای فقیر و توسعه نیافته فراهم می آورد تا از وضعیت نامطلوب زندگی فعلی خود برهند و به برکت گسترش فن آوری ها و زندگی مدرن برسفره ی رفاه عمومی بنشینند. دوم-کسانی که این آینده را محتوم و طبیعی می دانند اما با نگاهی بدبینانه نتایج آن را ارزیابی می کنند واضمحلال فرهنگ های مختلف و دولت-ملت ها در دنباله ی این روند سخن می گویند. سوم-کسانی که در اعتقاد به طبیعی بودن و گریزناپذیری این روند با دو دسته ی پیش هم قول اند . اما این خصایص را نه کاملا مطلوب ونه کاملا نامطلوب ،بلکه واجد وجوهی مثبت و در مقابل وجوهی منفی می دانند. به عبارتی دیگر معتقدند جهانی شدن فرصت هایی بدیع برای بشر به ارمغان می آورد و امکاناتی وسیع در اختیار او قرار می دهد، منتها در مقابل برخی داشته ها و نعمات راهم لاجرم از او می ستاند. واین نه فقط خلصت جهانی شدن، که اساسا خاصیت مدرنیت است. از جمله صاحب نظرانی که می توان ذیل این رویکرد نام برد، آنتونی گیدنزاست(ن.ک.گیدنز1384) 3-2-«جهانی شدن یک پروژه ی ائدولوژیک غربی است.» اما در مقابل دسته ی اول که چنان چه گفته شد و علی رغم تفاوت تحلیل ها، در طبیعی و محتوم دانستن جهانی شدن باهم مشترک بودند ،دسته ی دیگر اساسا به مدیریت کلیت روند تغییرات مذکور معتقدند و به جای جهانی شدن آن را جهانی سازی و گاه غربی سازی حتی آمریکایی سازی می دانند. بدین معنا که تغییرات را به مثابه پروژه ای می دانند که دنیا غرب آن را با هدف بسط و تعمیق نفوذ و تغلب و سیطره ی خود برهمه ی جهان و در جمیع وجوه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کلید زده و دنبال می کند. پروژه ای که ادامه ی آن در وضع حاضر فرجامی جز نابودی فرهنگ ها و تمدن های غیر غربی و جانشینی و سیطره ی جهانی فرهنگ غربی نخواهد داشت و در نهایت جهان را آن گونه که دنیای غرب و قدرت های بزرگ جهانی می خواهند رقم خواهد زد. قایلین به رویکرد را هم می توان بهسه دسته کلی تقسیم کرد: یک دسته موافقان جهانی شدن و این پروژه اند که با رویکرد ایدولوژیک به برتری و مطلوبیت ارزش های غربی باور دارند و از لزوم گسترش و نهادینه شدن این ارزش ها در همه ی جهان و از بین رفتن ارزش های معارض پا می فشرند و معتقدند جهان غرب باید با بهره گیری از فن آوری مدرن وچشم اندازهای بدیعی که این فن آوری در مقابل دیدگان او قرار داده و فرصت های نوینی که پدید آورده، ایدئولوژی خود را جهانی کند وبا ارزشهای غرب و آمریکایی بسازد. از جمله قایلین به این نظر می تواند از ساموئل هانتینگتون فرانسیس فوکویاما، زبیگنو برژینسکی(که جملگی از نظریه پردازان موثر در سیاست خارجی ایلات متحده اند) نام برد(ر.ک.برگر1383) دسته دوم آن هایی اند که معتقدند این پروژه ره به خطا می برد وبنابراین باید مقابل آن ایستاد و جریان شتابنده ی آن را متوقف ساخت. روشن است که این رویکرد متضمن این پیش فرض است که روند جهانی شدن محتوم و گریز ناپذیر نیست و می توان به مقابله با ان برخاست. نمود عینی این رویکرد را در جنبش های ضد جهانی که خصوصا در کشورهای توسعه یافته هوداران قابل توجهی دارد جست. هودارانی که عمدتا با استفاده از روش های اعتراضی نرم مثل راهپیمایی، تحصن،،میتینگ ، تبلیغات نمادین خصوصا در زمان ومکان های برگزاری نشست های نهادی موثر در این روند مثل بانک جهانی،ناتو،سازمان تجارت جهانی و...سعی در ترویج افکار و اعتقادات مخالف با جهانی شدن خود دارند. ازجمله صاحب نظرانی که کمابیش ذیل این رویکرد می گنجد می توان به سرژلاتوش ، شارلوت برترتن ،پل سوییزی ،نوام چامسکی، جوزف استیگلیننز ودر جهان اسلام به سید نصر، حسن حنفی ،احمدحسین امین ومحمد قطب (برادر سید قطب)اشاره کرد.(صداقت ثمرحسینی1388،قطب1387،گلشنی1387،نصر1386) دسته سوم قایلین به پروژه ی غربی بودن جهانی شدن گرچه مانند دسته ی پیش رویکرد منفی به جهانی شدن دارند اما به خلاف ایشان این موضع شان منفعلان است. اینان معتقدند با توجه به قدرت بی بدی و تسلط انحصاری قدرت ها و کشورهای غربی به فن آوری های نوین و مدرن ،شکافی غیر قابل پر کردن میان دیگر ملل و جهان غرب وجود دارد که هر گونه امکان رقابت و دفاع موثر را از آنها می گیرد. قایلان به این نظر، بسته به رویکردی هایی که اتخاذ می کنند خود لا اقل دو دسته را با رویکرد شامل می شوند: رویکرد نفی –تخریب :این دسته معتقدند در مقام نفی و طرد و مبارزه با روند پرشتاب جهانی شدن باید موضعی تهاجمی و تخریبی داشت و حالا که نمی توان جلوی این روند را گرفت، باید با انجام اقداماتی گرچه کوچک اما با نتایج کاری، ضربه هایی را بر پیکر پیش برندگان این روند وارد ساخت و استمراراین پروژه را لااقل تا حد توان با اختلال مواجهه ساخت. چونان رزمنده هایی که می دانند شهر به زودی سقوط خواهد کرد، اما با انجام عملیات های تخریبی و مزاحمت ساز تنها سعی می کنند این سقوط را به عقب بیندازند. جالب ان است که این دسته اتفاقا مجبور می شوند از ابزارهای مدرن برای ضربه زدن به این روند بهره گیرند. از این رو معمولا دانش اطلاعاتی و ابزار خوبی نسبت به برخی فن آوری ها کسب می کنند. اما از این دانش مدرن بر علیه خود دنیای مدرن استفاده می کنند به عنوان مثال واقعه 11سپتامبر را-لااقل طبق یکی از روایت های مشهور درباره ی آن می توان نماد و نشانه ای از این رویکرد دانست ؛این که یک گروه بنیاد گرا و مخالف دنیای مدرن و جهان غرب ،با یک ابزار مدرن یعنی هواپیما به برج دو قلوی سازمان تجارت جهانی به عنوان نماد اصلی دنیای سرمایه داری غرب حمله می برد. رویکرد نفی-مقاومت :این دسته مشابه دسته قبل معتقدند که نمی تواندر برابر روند شتابان جهانی سازی چندان تاب آورد یا به کلی آن را با مانع مواجه ساخت ولی این دلیل نمی شود که وقتی چنین آینده ای محتوم است ،به استقبال ان برویم و خود تحقق آن را جلو بیندازیم بنابرین تنها کاری که می توان کرد این است که تمام نیروهای خود را بسیج کنیم تا زمان تحقق کامل این روند را به تعویق بیندازیم. مثلا می دانیم که در امتداد پیشرفت های روز افزون در امر پخش ،در آینده ای که دور نیست امواج ماهواره ها در سراسر جهان با آنتن های معمولی ابل دریافت است وهیچ مانع ورداعی مثل پارازیت را یارای سد کردن این ارتباط نخواهد بود در چنین وضعیتی نسخه ای که قایلین به این رویکرد (با پیش فرض مضر بودن آزادی ماهواره)می پیچند این است که تا رسیدن آن روز باید ماهواره را ممنوع اعلام کرد وبا تمام امکانات برسر راه دریافت آن مانع ایجاد نمود 4-2-«جهانی شدن یک روند قابل مدیریت است» اما به موازات دو دسته و رویکرد کلی پیش ،یک تبیین و نظر دیگر از فرآیند جهانی شدن وجود دارد که معتقد است فارغ از آن عاملیت جهان غرب در ظهور و استمرار و مدیریت روند جهانی شدن چه میزان بوده است و این روند یک پروژه یا پروسه طبیعی است یا ساختگی ، غربی است یا جهانی مطلوب است یا نا مطلوب ، موارد دیگر، مساله اینجاست که ما یک جهانی شدن منحصر به فرد و واحد مواجه نیستیم ،بلکه با چند جهانی شدن مواجه ایم(یا می توانیم باشیم)وفن آوری های مدرن قابلیتی را در اختیار همگان حتی غیر غربی ها قرار داده است که می توان با بهره گیری از آنها در این روند نقشی موثر ایفا کرد و حتی به آن جهت داد یا مسیرش را اصلاح کرد. به دیگر سخن این روندی است در حال وقوع. و به جای نشستن و زانو غم بغل کردن و آینده تیره و تاری که به دنبال خواهد آورد ،و به جای تخریب و تهاجم طرد و نفی مطلق آن ،معقول آن است که در عرصه را شناخت و وارد میدان شد وبه شکلی موثر ایفای کرد. بنابراین آینده این پروسه یا پروژه می تواند غربی سازی جهان نباشد یا به طور مطلق این نباشد. می تواند به اضمحلال فرهنگ ها وتمدن های خرد دریک نظام جهانی کلان و کلی نینجامد ؛بلکه شکلی دیگر و نوین از حکومت های محلی را زمینه ساز شود. می تواند به انحطاط اخلاقی و افول ادیان و ارزش های منتهی نشود ،بلکه به عکس این ارزش ها و اخلاقیات را جهانی سازد و چشم اندازهایی بدیع و وسیع پیش دیدگان معنا گرایان و اخلاق گرایان بگشاید و در نهایت می تواند ه جای افول و سقوط بشر راهی به کمال اوباز کند. این همه محتمل است به شرط آن که کوششی مضاعف عقب ماندگی چندین ساله از قافله ی پیشرفت در فن آوری ها را پشت سر بگذاریم و به جای تا بع دیگران و قدرت های بزرگ بودن خود سهمی ویژه رادر تصمیم سازی برای آینده ی جهان کسب کنیم . سهمی که کسب آن با زور میسر نیست وتنها در گرو میزان تسلط وشناختی است که به این فرآیند وابزارها و فن آوری های مدرن داریم. کشور های چین و مالزی- کشورهای مسلمان- که خصوصا در دو سه دهه اخیر در مناسبات اقتصادی جهان رشد چشم گیری داشته اند نشان می دهد کهئ پیش فرض های این رویکرد تحقق پذیر است و خیالی وآرمانی نیست. در بین صاحب نظران ومتفکران جهان اسلام بسیاری را می توان یافت که ذیل قایلین به این گزاره می گنجد،از جمله مهاتیر محمد،سید محمد حسین فضل الله و یوسف قرضاوی(صداقت ثمرحسینی1388،گلشنی1387). 5-2- تعاریف جهانی شدن 1-به معنی بین المللی شدن :از این دیدگاه واژه جهانی فقط صفا دیگری برای روابط برون مرزی میان کشورها و دولتها ست واصطلاح جهانی مشخص کننده توسعه مبدلات بین المللی و وابستگی متقابل است. این دیدگاه رویکرد کاملا تجاری را به دنیا دارد گردش سرمایه –حجم مبادله اقتصادی وتجاری در سطح کشورها مهمترین معیار برای تبین جهانی شدن است. 2-جهانی شدن به معنای آزاد سازی: مفهوم محدودیت زدایی مهمترین صفت این تعریف است و معادل تکوین اقتصاد جهانی آزاد می باشد. این دیدگاه جهانی شدن را در کاهش گسترده و یا لغو موانع تجاری مربوط به قوانین و مقررات-محدودیت های مربوط به ارز های خارجی و کنترلهای مربوط به سرمایه و رویداد می داند. 3- جهانی شدن به معنی جهان گستری: این دیدگاه دارای نگرش فرهنگی است. به این معنی که پدیده ادغام فرهنگها را لحاظ می کند. 4-جهانی شدن به معنی غربی شدن یا نوگرایی :گاه از آن به آمریکایی شدن تعبیر می شود. از دیدگاه جهانی شدن (سازی)ساختارهای اجتماعی مدرن مانند سرمایه داری-عقل گرایی- دیوان سالاری در سطح جهان گسترش پیدا می کند در این دیدگاه مفهوم یکسان انگاری در برابر ومقابل جهان انگاری قرار می گیرد و مسیر دگرگونی ها بسوی یکسان انگاری(یکسان سازی)جهانی می باشد. برخی از صاحب نظران این نگرش، جهانی شدن را امپریالیسم نام برده اند. 5-جهانی شدن به معنی قلمرو زدایی :به معنی نفی قلمرو های جغرافیایی وفیزیکی اطلاق می شود. مطابق این نگرش جهانی شدن شامل تجدد نظر در مرزها- هنجارها-ارزشها وباورهایی است که بر حسب سرزمینها و مرز های سرزمینی شناسایی می شود. *مرزهای شیشه ای :منظور از بین رفتن مرزهای فیزیکی بین کشورهای اروپایی است. *مولفه های قدرت تغییر کرده است و دانایی محور و دانش محور و انسان محور شده و به مولفه های نرم تبدیل شده است هر کشوری که از سطح دانش و آگاهی بیشتری برخورد دار باشد قدرتمند تر است. *از تغییرات دیگر این است که قبلا هر کشوری تلاش می کرد امنیت مرزهایش را تامین کند اما در اثر تحولات تکنولوژی و جهانی شدن ،مرز های بین کشورها برداشته شده(مثلا مرزهای بین کشورهای اروپایی)(ویزای شینگن) *در نتیجه تغییرات یک اتفاق بزرگ در نظام بین الملل افتاد و امنیت از مفهوم انتزاعی به یک مفهوم جمعی تبدیل شد. امنیت جمعی از جلوه های جدید جهانی شدن یعنی اگر یک کشور اروپایی مورد تهدید قرار گیرد یعنی کل این کشورها تهدید شده اند. 6-2- جهانی شدن ؛فرصت یا تهدید امروزه رویکرد یکسانی نسبت به جهانی شدن وجود ندارد.برخی با ملاحظه ماهیت جهانی شدن و تولد آن از بطن مدرنیسم و نظام سرمایه داری ،آن را یکسره تهدید می پندارند و معتقدند که جهانی شدن پروژه ای است که از سوی قدرتهای غربی برای سلطه بیشتر بر جهان طراحی شده است . در مقابل ،برخی دیگر که البته میان اندیشه آنها و اندیشه مدرنیسم مغایرت چندانی به چشم نمی خورد ،جهانی شدن را یکسره فرصت میدانند که به شکل یک فرآیند طبیعی در جریان است و هر کس به میزان توان خود از آن بهره می برد اما سوال اینجاست که آیا اصولا نگاه سیاه یا سفید داشتن به این پدیده منطقی است . به نظر میرسد حتی با اعتقاد به قرار داشتن جهانی شدن در انتداد مدرنیسم و نظام سر مایه داری نیز نمی توان از نگاه سیاه یا سفید داشتن به این پدیده دفاع کرد . علاوه بر این تصور فرصت ساز بودن یک پدیده لزوما به منظره ی مثبت نگری مطلق به آن پدیده و هم چنین تصور تهدید زا بودن ان نیز به منظره ی منفی نگری محض به این پدیده ی مذبور نیست ؛چه بسا تهدیداتی که به دلایلی به فرصت تبدیل میشوند و فرصت هایی که به تهدید . از طرف دیگر باید قبول کرد کگهد مطلعه پیشرفتهای علمی و فناورانه در جهان محصول گرایش به تفکر او مانیستی است . اما آیا مجموعه پیشرفتها در چند قرن اخیر را باید لزوما در چنین چار چوب فکری تحلیل نمود . هم چنین باید قبول کرد که غرب قانون شکل گیری و رشد علم و فناوری جدید بوده و قدرت های غربی از تصلت قابل توجهی بر عرصه های علمی و فناورانه برخور دار هستند .اما ایا می توان پیشرفت های علمی و تحولات ناشی از آن مانند جهانی شدن را تماما مدیریت شده و غیر قابل نفوذ طلقی کرد بدون تردید پاسخ به دو سو ال فوق بر اساس شواهد فراوان مثبت نیست .یکی از شواهد مشارکت دانشمندان دین دار در پیشرفتهای حاصل شده طی قرون اخیر و دیگری استفادهی گستردهی دین داران از محصول و نتایج پیشرفت های علمی و فناورانه به نفع اندیشه ی دینی الهی است .از طرف دیگر به قول فیلیپ لگرین «جهانی شدن نمی تواند مسول همه ی گناهان محسوس سرمایه داری باشد ».لذا در نظرگرفتن یک فرایند نسبتا طبیعی ناشی از پیشرفتاهی علم و فناوری تحت عنوان جهانی شدن دور از واقعیت نیست. در چنین فرایندی جهان بدون نقشه ای از قبل طراحی شده کوچک و کوچک تر شده و نوعی یک پارچگی جهانی اتفاق می افتد . با این وجود ،همان قدر که مطلقا غیر طبیعی دانستن این پدیده منطقی نیست ،بدون نقش دانستن قدرت های بزر گ در آن غیر قابل دفاع نیست . هعماند طور که قبلا گفته شد ، اصولا نظام سرمایه داری به طور ذاتی میل به توسعه دارد و جهنی شدن بستر لازم را برای توسعه ی سرمایه داری ایجاد کرده است ؛با این ملاحظه در حال حاضر کمتر کسی به جهانی شدن هم چون استعمار گری نگاه می کند. از طرف دیگر ،قدرت های بزگ هم به جهت تسلط تارخی بر علم و فناوری جدید و هم برخور داری از قدرت و توانایی مادی در بهره گیری از فرصتهای جهنای شدن اما بیشتر از سایر کشورها از جهانی شدن منتفع شده اند و حتی تلاش می کنند اهدف سلطه گرانه ی خود را از این طریق بهد جلو ببرند لذا در این شرایط می توان از وجود پروژه ای صحبت کرد که انگیزه ی آن فراهم کردن زمینه ی تحقق اهداف قدرتهای بزرگ از طریق جها نی شدن است که در زبان فارسی از آن به عنوان «جهانی سازی » . دیوید هلد به خود از موافقان مشهور جهانی شدن محسوب می شود در این باره می نویسد :«به نظر تظاهر کنندگان در جنوا ،بارسلون ،سیاتل و داوووس جهانی پروژه ای است که نخبگان سیاسی و اقتصادی آن را اداره میکنند ،آنها هم به نفع اقلیتی از انسان ها . به عقیده آنها همین نخبه سالاری است که جهنی شدن را پیش می برد و سازمان دهی می کند ، نخبه سالاری که تجارت جهانی ،گروه هفت و بانک باز پرداخت های بین المللی اشاره کرد .نهادهای مدیریت اقتصادی جهانی که تحت سلطه گروه های ذینفع و قدرتمند قرار دارند ،هسته وسیع تر حاکمیت نظام جهانی لیبرالی راتشکیل می دهند که جهان ومردمش را به انقیاد فرمانهای ایدئولوژی و نئولیبرالی وسرمایه داری شرکتی جهان در می آورد براساس تحلیلی که ارائه شد،جهانی شدن یک پدیده دو وجهی است یک وجه کوچک آن طبیعی یا تحت کنترل تلقی می شود ووجه بزرگ ان غیرطبیعی وبرنامه ریزی شده محسوب می گردد که البته این دووجه طبیعی آن وعمده تهدید های آن را به وجه غیر طبیعی یا برنامه ریزی شده آن نسبت داد، هر چند وجه طبیعی این پدیده نیز به دلایل متعدد، که به برخی از آن ها قبلا اشاره شد ،خالی از تهدید نیست. 7-2- جهانی شدن،یک پدیده چند بعدی یکی از از موضوعات مهمی که بایدجهانی شدن مورد توجه قرار گیرد،موضوع چند بعدی بودن آن است به بیانی دقیق تر،جهانی شدن از ابعاد گوناگونی چون فرهنگی،علمی،فناورانه،اقتصادی،حقوقی،سیاسیوامنیتی برخوردار است که هر یک بردیگری تاثیر گذار است.بر این اساس نمی توان در بحث علمی از جهانی شدن به تفکیک این ابعاد از یکدیگر دست زده وآن را به صورت کاملا مجزا مورد مورد نظر قرار داد. البته این موضوع به معنای عدم امکان مرتبت دانستن یک بعد برفاصله بعد دیگر نیست برای نمونه، در مباحث جهانی شدن، به گمان بسیاری از نخبگان،اقتصاد قوه محرکه جهانی شدن محسوب می شود، لیکن در مقابل ، عده زیادی معتقدند که بدون شکل گیری بستر فرهنگی امکان جهانی شدن اقتصاد و پیشرفت آن وجود ندارد. صرف نظر از موشکافی این دیدگاه ها، این موضوع مسلم است که تاثیر اقتصاد بر فرهنگ و فرهنگ بر اقتصاد به قدری زیاد است که نمی توان این دو وتهدید وفرصت های مرتبط با آنها را مستقل از هم مورد مطالعه قرار داد. رویکردی که امروز،در کشور ما وجود دارد. 8-2- ابعاد جهانی شدن اما فارغ از رویکرد های مختلفی که می توان نسبت به جهانی شدن اتخاذ کرد ؛این پدیده ابعاد مختلفی را شامل می شود که به اختصار عبارت اند از: 9-2- جهانی شدن اقتصاد جهانی شدن اقتصاد بنا به تعریف روند ادغام بازارهای جهانی کالا وخدمات وعوامل تولید است. اقتصاد جهانی شده ،نوعی نظام اقتصادی در سطح است که در آن اقتصادهای ملل در یک دیگر ادغام شده وتحت شمول یک اقتصاد جهانی در آمده اند. این بعد از جهانی را با موارد می توان باز شناخت: *رشد تجارت بین الملل *افزایش سرمایه گذاری مستقیم خارجی توسط شرکت های فراملیتی *پیشرفت ارتباطات وفن آوری اطلاعات *جهانی شدن تولید *نظام تجاری چند جانبه *جهانی شدن الگوی مصرف *جهانی شدن الگوی توسعه ی اقتصادی 10-2-جهانی شدن سیاست جهانی شدن سیاست عبارت است روند حرکت از دولت ملی به سوی حاکمیت جهانی و پیدایش سیاست خارجی یکپارچه. مهم ترین عوامل و زمینه های موثر بر شکل گیری حاکمیت جهانی عبارت اند از: *حاکم شدن نظام تک قطبی به جای نظام دو قطبی *تضعیف ناسیونالیسم استقلال طلب *پیوند خوردن امنیت کشورها به یکدیگر * گسترش سازمان های فراملی(منطقه ای-جهانی) *گسترش حکومتی خاص(دموکراسی لیبرال) *جهانی کردن برخی مسایل ،جریانات وگروه های محلی *توسعه موضوعات در حقوق بین الملل از جمله پذیرش افراد،علاوه بردولت ها به عنوان اشخاص حقوق بین الملل *پیدایش مشترکات جهانی 11-2- جهانی شدن فرهنگ جهانی شدن فرهنگ را روند ادغام فرهنگ های ملی وقومی،به عنوان واحدهای فرهنگی،برای ایجاد فرهنگ جهانی تعری می کنند.مهم ترین مولفه های جهانی شدن فرهنگ عبارتند از : *علم زدگی(scientism)که تفکرغالب عصر مدرن در برخورداری از دانش وفن آوری است. *لیبرالیسم(Liberalism)ودموکراسی (Democracy):به عنوان دو خاستگاه مهم جهانی شدن . *پلوارلیسم به عنوان پایان دادن به ادعای حقانیت،مسلک ها وآیین،از طریق نهادینه کردن نسبی گرایی *ایجاد هویت جعلی جهانی از طریق تضعیف واز بین بردن هویت های دینی وملی. *سکولاریسم 12-2- فوكویاما و نظریه ی آخرالزمان فوكویاما نویسنده ی معروف و معاصر ژاپنی الاصل آمریكایی و متأثر از نظریه ی جریان حقیقی تاریخ (هگل) در رابطه ی با پایان تاریخ و پیش بینی آینده ی جهان كه در نهایت در حلقوم لیبرالیسم خواهد رفت استدلال و تئوری دارد كه به تئوری (آخرالزمان یا پایان تاریخ) معروف است. بر اساس این دیدگاه، كمال مادی و معنوی تاریخ در گرو بازایستادن تاریخ از حركت و جریان است. هنگامی كه تاریخ پایان پذیرد و زمان از حركت بازایستد، آخرالزمان می شود. این امر به صورت جبری بر تاریخ تحمیل می گردد و در نتیجه تاریخ به كمال می رسد. استدلال فوكویاما مبتنی بر تلقی هگل از چیزی به اسم (جریان حقیقی تاریخ) است. تاریخ در این تلقی خود دارای كمال است و این كمال هم معنوی و هم مادی است، و هنگامی به آخرالزمان می رسد كه كمال معنوی و ذاتی هر دو حاصل شوند. 13-2- مارشال مك لوهان با نظریه ی دهكده ی جهانی پدیده ی انقلاب و انفجار اطلاعات پایه ی اساسی این دیدگاه به شمار می رود. در نگاه مك لوهان جهان به سوی یكسانی و یكنواختی فرهنگی به پیش می رود. فرهنگ ها به تدریج ساختار و محتوای واحدی پیدا می كنند و زمینه ساز حكومت جهانی می گردند. اولین اشتباه بزرگ مك لوهان این است كه انقلاب و انفجار اطلاعات و دسترسی افراد و جوامع به یكدیگر را تنها عامل اساسی شكل پذیری سامان نوین اجتماعی و تحقق حكومت جهانی دانسته است و در نتیجه نسبت به سایر عوامل مهم فرهنگی و اجتماعی غافل مانده است. دومین اشتیاه وی این است كه غلبه و پیروزی نهایی را در عصر ارتباطات و اطلاعات از أن غرب و فرهنگ لیبرال- دموكراسی آن برشمرده است و از عناصر قدرتمند آشكار و نهان سایر فرهنگ ها غفلت ورزیده است.  14-2- آلوین تافلر با تئوری برترین ها به عقیده تافلر برخورداری از بالاترین سطح قدرت در مقیاس جهانی معیار اساسی حق حاكمبت بر جهان را تضمین می كند. سرچشمه ی قدرت را در عصر حاضر كه عصر ارتباطات و اطلاعات است باید قدرت علمی و اطلاعاتی و اط20 نخست بر محورهای نظامی و سیاسی و سپس اقتصادی و پس از آن بر هر سه محور استوار بوده است. امروزه بیش از همه، جنبش های علمی، اطلاعاتی و اطلاع رسانی را باید قدرت برتر دانست كه حرف نخست را در عالم همین قدرت می زند. تافلر صاحب این برترین قدرت را شایسته ی سروری و سرآمدی در جهان می شناسد و بر این نكته تأكید می ورزد كه غرب به ویژه آمریكا در سدهی اخیر از این برترین قدرت برخوردار بوده است. طبعاً حق غرب خواهد بود كه مقام حاكمیت جهانی را تصاحب كند.  نظر به ایمكه در حال حاضر الگوی حكومتی غرب لیبرال- دموكراسی است، تافلر چنین فرهنگ و سیاستی را بهترین راه و رسم زندگی سیاسی- اجتماعی در چارچوب حكومت جهانی واحد بر می شمرد. 15-2- ساموئل هانتیگتون و نظریه ی برخورد تمدن ها به نظر هانتینگتون، در برتری بر جهان و فرهنگ ها و جوامع، هیچ عاملی به اندزه ی فرهنگ و تمدن كارآمد و تعیین كننده نمی باشد. از آنجا كه در اندیشه ی هانتینگتون، فرهنگ غربی از نوع لیبرال – دموكراسی در مقایسه با سایر فرهنگ ها در اوج قدرت و تعالی خود قرار گرفته است، ارزش های برگرفته از این فرهنگ باید به عنوان ارزش های سرآمد و فراتر به كل جهان سرایت یابد تا نظام غربی برتری خود را در رویارویی با سایر نظام ها حفظ و تثبیت كند در این میان تمام تلاش هانتینگتون بر آن است كه اسلام و فرهنگ اسلامی را تهدید جدی در برابر قدرت جهانی غرب معرفی كند و در نتیجه غرب را برای حفظ و ثبات حیثیتش به رویارویی با جهان اسلام فراخواند. هانتینگتون به غلط می پندارد كه عامل تنش موجود میان اسلام و غرب به فرهنگ و دیانت و تمدن اسلامی بر می گردد، در حالی كه چنین تنش هایی را باید در درون اردوگاه غرب و سیاست گذاری های غلط و ظالمانه ی دولت آمریكا و سایر دولت های غربی همسو با آمریكا جستجو كرد و نه در اسلام و فرهنگ و ارزش های حیات بخش آن. [لاع رسانی دانست. معیار قدرت در دو قرن19 وجهانی سازی (آمریكا سازی)(پروژه «جهانی سازی» نیز دقیقاً همان آمریكایی سازی و تحت سلطه قرار دادن كل جهان، از سوی ایالات متحده آمریكاست و امری كاملاً متمایز باروند «جهانی شدن» است. در واقع تحمیل الگوهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریكا، بر سایر كشورهاست؛ همان چیزی كه از آن به «نظم نوین جهانی»، «نظام تك قطبی» و «امپراتوری جهانی آمریكا» تعبیر می شود و عمدتاً بعد از فروپاشی شوروی، مطرح شده است. ژانگ مین یگان می گوید: «دولت آمریكا به مثابه تنها ابر قدرت و كشوری كه تأثیری چشمگیر در تحولات بین المللی دارد، به جای تلاش برای «جهانی شدن» متكی بر برابری و احترام متقابل؛ بر آن است كه «جهانی شدن» را به «آمریكایی شدن» تبدیل كند. هدف آمریكا از این تلاش، مشابه هدف سنتی آمریكا در لیبرالیزه كردن اقتصاد و دموكراتیزه كردن سیاست جهانی است كه همان تعمیم دادن نظام سیاسی و ارزش های آمریكایی، در سراسر جهان است. در پدیده «جهانی شدن» هیچ نكته تازه ای جز تأكید آمریكا بر تحقق اهداف خود، در شرایط بسیار مساعدی كه جهانی شدن پدید آورده است؛ به چشم نمی خورد.»)  جای تلاش برای «جهانی شدن» متكی بر برابری و احترام متقابل؛ بر آن است كه «جهانی شدن» را به «آمریكایی شدن» تبدیل كند. هدف آمریكا از این تلاش، مشابه هدف سنتی آمریكا در لیبرالیزه كردن اقتصاد و دموكراتیزه كردن سیاست جهانی است كه همان تعمیم دادن نظام سیاسی و ارزش های آمریكایی، در سراسر جهان است. در پدیده «جهانی شدن» هیچ نكته تازه ای جز تأكید آمریكا بر تحقق اهداف خود، در شرایط بسیار مساعدی كه جهانی شدن پدید آورده است؛ به چشم نمی خورد.») 16-2- نظریه مبادله جورج هومنز به اعتقاد هومنز انسان همواره می کوشد تا رفتارهایی که به پاداش منتهی می شود در کنش های متقابل جستجو کند. انسان از یک سو در جستجوی حد اکثر سود وبالاترین پاداش و از سوی دیگر در پی کاهش هزینه ها به حد اقل است. بنابرین،هر رفتاری که پاداش بیشتری برای فرد به دنبال داشته باشد ویا آن فرد معتقد باشد که چنین پاداشی در انتظار اوست احتمال اینکه آن رفتار از آن فرد سر بزند بیشتر خواهد بود(توسلی؛1382:383) هومنز نیازهای اساسی طبع انسان را«پاداش های نخستین» نامیده است که در پایبند کردن افراد به هنجارهای نهادی شده و طبایع مشترک،نقش دارند(توسلی 1383:413). در صورت عدم رضایت از شرایط موجود،فرد نسبت به هنجارهها و فرهنگ جامعه پایبند نخواهد بود ودر صورتی که منابع پاداش دهنده ی دیگری وجود داشته باشند به آنان گرایش نشان خواهد داد. نکته دیگر که درباره ی نظام مبادله انسانی باید متذکر شد،اهمیت آشکار تایید اجتماعی به عنوان یک ارضاء کننده ویک برانگیزاننده عمومی است. مردم در زندگی روزمره خود در جستجوی مطلوب واقع شدن هستند وازآن در روبط اجتماعی خود لذت می برند. مردم اشخاصی که آنها را دوست می دارند وتایید می کنند،ترجیح می دهند واز کسانی که آنها را خطا کار می پندارند پرهیز می کنند. آن طور که از اصطلاح تایید اجتماعی استنباط می شود، تایید اجتماعی می تواند صورت های ملموس زیادی به خود بگیرد. احترام آشکاری که یک تایید کننده نشان می دهد موجب می شود که خصوصیات تایید شونده پاداش آفرین شود(اسکیدمور؛1372:86).بنابرین،از نظر این دیدگاه واقعیت نیاز به تایید اجتماعی است که فرد را به همنوایی باگروه هایی چون خانواده وگروه دوستی ترغیب می کند پذیرش برخی گروه ها نیز به عنوان مرجع منعکس کننده ی این واقعیت است که فرد الگو پذیری از آنان را در بردارنده ی پاداش ولذتی می داند. لذا بسته به اینکه فرد الگو پذیری از چه گروهی را لذت بخش وپاداش دهنده ارزیابی کند وآن را به ذعنوان مرجع پذیرفته و به همنوایی با آنان بپردازند، نگرش متفاوتی خواهد داشت. تبین ماهیت گروه ها یکی از اهداف جامعه شناسی است وتوصیف افراد با توجه به موقعیت های متفاوتشان در گروه انتظاراتی می رود ودر صورتی که این انتظارات برآورده گردد، گروه پاداش متناسب به آن ها خواهد وبه همین دلیل هم هست که کسانی که در رده های پایین گروه قرار دارند ممکن است تعهد کمتری نسبت به گروه داشته باشند . به اعتقاد هومنز همنوایی با گروه به رتبه ای که فرد در میان اعضای گروه دارد،بستگی پیدا می کند. اعضا مرتبه های بالا وپایین در گروه ها، داراغی میزان کمتری از هماهنگی با گروه هستند در حالی که اعضا مرتبه ی متوسط بیشترین هماهنگی را با گروه دارند(توسلی 1382:414) تاکید هومنز بر«سابقه پاداش وهزینه»است وبه عنصر آگاهی توجه ندارد . اما برخی محققان از جمله کرچ،کراچلفید وبالاکی،«آگاهی واطلاع در باره ی موضوع» را از عوامل تکوین نگرش ها می دانند اطلاعاتی که شخصکسب می کند نیز در ایجاد وشکل گیری نگرش های او تاثیر دارند اگر کسی در باره «جهانی شدن»اطلاعات دقیق ودرستی نداشته باشد،این امر بر نگرش او موثر خواهد بود اما به خاطر پیچیدگی های جهان امروز، همه ی ما قادر نیستیم اطلاعات لازم را در باره ی همه ی مطالب به دست آوریم،لذا ناچاریم که به مراجع اطلاعاتی مراجعه کنیم(کریمی؛1387:42). مارتین آلبرو , پدیده جهانی شدن را فرآیندی میداند که براساس آن تمام مردم جهان دریک جامعه واحد و فراگیر جهانی به هم می پیوندد ,تعریف میکند همچنین آمانوئل ریشتر جهانی شدن را شکل گیری شبکه ای میداند که طی آن اجتماعاتی که پیش از آن در کره خاکی دورافتاده و منزوی بودند در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام می شوند. رابرتسون یکی دیگر از صاحب نظران در این زمینه معتقد است که دیگر نباید از نظام بین الملل دولت ها سخن به میان آورند بلکه «جهانی شدن» درسطح فرهنگی سخن به میان آورد و این مفهوم را دریک تعریف به صورت زیر مطرح کرد: «جهانی شدن یا سیاره ای شدن جهان مفهومی است که هم بر تراکم جهان وهم بر تشدید آگاهی درباره جهان به عنوان یک کل ، هم وابستگی متقابل و واقعی جهانی وهم آگاهی از یکپارچگی جهان در قرن بیستم اشاره می کند» او میگوید جهانی شدن را در معنای کلی میتوان به عنوان «نهادینه شدن فرایند دو وجهی عام شدن خاص و خاص شدن عام درک کرد »،رابرتسون جهان را به عنوان یک نظام اجتماعی و فرهنگی معرفی می کند دو معتقد است که جهان از وضعیت «درخود» به سوی «برای خود» به پیش میرود . پرفسوریحیی کمال پور استاد شناخته شده علوم ارتباطات و مدیر گروه ارتباطات دانشگاه «بوردو» آمریکا است تالیفات وی درمورد رسانه ها با استقبال گسترده ایی در مجامع علمی و دانشگاهی آمریکا و اروپا مواجه شده است دکتر کمالی پور در سفری که به تهران داشت ،در گفتگوئی نقش ارتباطات در جهانی شدن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و آنچه درپی می آید ماحصل این جلسه است. «این روزها درباره جهانی شدن بسیار گفته و نوشته میشود ،جهانی شدن چه مختصاتی دارد؟ چرا در بعضی از کشورها مثل کره یا بعضی از کشورهای اروپایی واکنش منفی نسبت به آن میدهند ؟ همانطور که میدانید دنیا بخصوص رسانه های جمعی درحال تغییر و تحول است و اینترنت یکی از عوامل اصلی جهانی شدن است و این جهانی شدن در حوزه ارتباطات با شبکه CNNشروع شد. این شبکه برای نخستین بار جهانی شد و اخبار را در دسترس مردم دنیا قرار داد و حال اتفاقی که افتاده این است که شبکه اینترنت رسانه های جمعی قبلی را درهم ادغام کرده است ما اگر تاریخ رسانه های جمعی را مطالعه کنیم می بینم زمانی که تلویزیون یک رسانه جمعی شد و روی صحنه آمد دست اندر کارآن رادیو فکر می کردند که دیگر کارشان را از دست خواهند داد. فکر میکردند که تلویزیون یعنی مرگ رادیو اما می بینیم عملا این اتفاق رخ نداد و محتوای رادیو و تلویزیون عوض شد . همزمان با آمدن تلویزیون در صحنه ،دست اندرکاران تهیه فیلم هم به تلویزیون به عنوان یک حمله و تهاجم نگاه کردند و فکر می کردند با آمدن تلویزیون آنها از صحنه خارج می شوند و این در واقع جدالی بود بین رادیو ،تلویزیون و فیلم و باز می بینیم فیلم ها برنامه تلویزیون شد و باز با آمدن ویدئو نیز همین تفکر شکل گرفت و بازهم دیدیم که آنگونه که می گفتند نشد و هیچ کدام از اینها با آمدن دیگری تغییر و تحول پیدا کردند و حال نیز می گویند با آمدن اینترنت ،ما دیگر درآینده ای نزدیک دیگر کتاب نخواهیم داشت . چون درحال حاضر کتابهای الکترونیکی و دیجیتالی داریم . درحال حاضر رسانه ایی را سراغ نداریم که محو یا تغییر فرم داده باشد جای هم را نگرفته اند ولی محتوایشان تغییر کرده است . روزنامه ها هم به همین ترتیب است . بدون شبکه اینترنت ،بدون تکنولوژی ،بدون ماهواره... بحث شبکه جهانی مفهومی داشته باشد . در واقع تکنولوژی های ارتباطی باعث شده اند که ما صحبت از جهانی شدن بکنیم . جهانی شدن بحثی بسیار عمیق ،جالب و چند جانبه است و از زوایای مختلف می توانیم به آن نگاه کنیم . از دیدگاه ارتباطات و روابط بین المللی تکنولوژی های ارتباطی مرزها را محو و نابود کردند و دنیای امروز مرزهای جغرافیایی مفهومی ندارد . هر فرد در هر کجای دنیا با داشتن کامپیوتر به شبکه جهانی وصل می شود یک پیامد دیگر که رسانه های بین الملل ایجاد کرده اند این است که در دنیای امروز تقریبا نمی توان مردم را نا آگاه نگه داشت . مردم میتوانند اخبار را از طریق تلفن ،فکس ،ماهواره، اینترنت ،رادیوهای بین الملل و... بگیرند. کسی که دنبال خبر باشد و بخواهد خود را آگاه کند ،در هر کجای دنیا که باشد میتواند این کار را انجام دهد یکی دیگر از پیامدهای خوب این حرکت اینست که یک دموکراسی در سراسر دنیا درحال شکل گرفتن است این برای یک کشوری که میخواهد خود را از جامعه بین الملل جدا کند و مردمش را در تاریکی نگه دارد بسیار مشکل است . مگر آنکه استثنائی باشد و در استثنائاتی که درحال حاضر میتوان اشاره کرد کشور افغانستان است .افغانستان نمونه خوبی است برای کشوری که تصمیم گرفته خود را از جامعه جهانی جدا کند . البته لازمه یک سیستم دموکراتیک و آزاد ،رسانه های آزاد است . اگر رسانه ها آزاد نباشند در عمل آزادی وجود ندارد چون رسانه ها هستند که منعکس کننده افکار عمومی، خواسته های مردم و پاسدار نیازهای مردم هستند » 17-2- نظریه نظام جهانی والراشتاین نظریه نظام جهانی والراشتاین ( محور , پیرامون و شبه پیرامون )و انطباق آن بر تاریخ ایران اهمیت موضوع : اهیمت این نظرات از آن جهت است که با توجه به ضعف نظرات و اقع گرایی و نوگرایی د ر روند تحول و تکوین ساختار ها و بویژه نهاد ها و دولت پا به عرصه پاسخگویی نهاده اند و در واقع با تبیین و تشریح ان روند ها به ارائه تصویر روشنتری از اوضاع ساختاری دولتها و نظام نامتعادل جهانی پرداخته اند . قلمرو پژوهش : بررسی تکوین و تحول ساختار های اجتماعی و اقتصادی ( صورتبندی های مختلف و وجوه تولید ) و تاثیر آن بر دولت ایران ازآغاز سلسله صفوی تا انقلاب اسلامی ایران . در این راستا می توان با ارائه سوالاتی دست زد : سوال اصلی – با توجه به روابط غیر یکنواخت تجاری و اقتصادی ایران با نظام بین الملل از دوران صفویه تا انقلاب اسلامی که از اواسط دوران قاجاریه ، گسترش یابنده بوده است چه جایگاهی را می توان برای آن تصور کرد ؟ سولات فرعی۱.انحصار طلبی های اقتصادی دولت و نفت چه تاثیری بر بافت صورتبندی های اجتماعی و اقتصادی ایران داشته است ؟ ۲. پارامتر های کلیدی اجتماعی و اقتصادی موثر در تحول ساختار ها در هر دوره کدامند ؟ با توجه به سولات بالا به ارائه فرضیه می پردازم ؟ فرضیه : بنظر می رسد روند تکوین و تعامل دولت و صورتبندی اجتماعی و اقتصادی ایران از دوران صفویه با توجه به ماهیت تجارت و تعامل اقتصادی با نظام بین المللی بر نظریه دولت پیرامونی قابل انطباق باشد . چهار چوب تئوریک و روش تحقیق : نظریه محور – پیرامون والراشتاین ( ساختاری – سیستمیک ) تاریخی و تحلیلی شیوه گرد آوری داده ها و تحقیق : کتابخانه ای متغییر ها :1 . متغیر مستقل : ساختار اقتصادی نظام بین الملل 2 . متغیر وابسته : صورتبندی اجتماعی و اقتصادی دولت ایران . در این پژوهش برآنم تا در چهار چوب نظریه محور- پیرامون والراشتاین به بررسی تحولات ساختاری در متن جامعه ایران در رابطه با تجارت و اقتصاد بین الملل بپردازم وتاثیر این تحولات را بر دولت ایران ارزیابی نمایم که البته این تاثیر متقابل خواهد بود و شالوده ای از ارتباطات بین جامعه ودولت را در بر می گیرد . بخش نخست : تبیین چهار چوب تئوریک پیش زمینه تاریخی و تئوریک : در پرتو بحث جامعه شناسی تاریخی که به بررسی تحول ساختار ها و نهادها می پردازد ، ریشه های فکری نظام جهانی را می توان به تفکرات مارکسیستی و نظریات وابستگی ارجاع داد . والراشتاین هم مانند مارکس به واقعیت بنیادین تضاد اجتماعی میان گروه ها و طبقات و روابط اقتصادی در تحلیل امر اجتماعی توجه دارد . صورتبندی اجتماعی و نظریه پردازی در مورد آنها سرشت گذرا و موقت دارند و فرآیند انباشت سرمایه از اهمیت خاصی برخوردار است . بر سرمایه داری به عنوان یک صورت بندی کاملا متفاوت اجتماعی تاکید می شود و حرکت از دل این تضاد بیرون می آید والراشتاین همچنین ازلنین نیز مفهوم امپریالیسم و تضادی های درونی امپریالیستها ومقابله نیروهای مخالف با امپریالیسم را اخذ می کند . اما والراشتاین از نظر چگونگی تعریف سرمایه داری و نیز سطح تحلیل ( نظام جهانی به جای دولت های ملی ) از مارکسیسم جدا می شود . سرمایه داری در تفکر والراشتاین بر مبنای بازار و روابط و نظامات بازاری تعریف می شود . حال آنکه درتفکرات مارکسیستی سرمایه داری بر مبنای روابط تولیدی ارزیابی می شود. نظریه نظام جهانی بجای جزء به کل نظر دارد ، رهیافت این نظریه سیستمی است ( Systemic )و بگونه ای ساختار گرایانه به تحولات می پردازد . درانتقاد به مباحث مارکسیستی پیرامون نظریه نظام جهانی می توان به انتقاد لا کلا ئو نسبت به نظریات فرانک اشاره کرد . به زعم لاکلائو عدم توجه به فرآیند تولید و بحث نیروی کار آزاد از نقاط ضعف کار فرانک است ، در پاسخ اشاره به خروج از فود الیزم بر اساس همین روابط تولید بجای فرآیند تولید و وجود نیروی کار غیر آزاد درجوامع پیرامونی مطرح می گردد بحث وابستگی – این سلسله بحث ها و نظریات عمدتا در تقابل با مباحث مربوط به نوسازی و نظریات فونکسیونالیستی و تکامل گرایانه مطرح شد . به زعم این متفکران نمی توان توسعه یافتگی و عدم توسعه یافتگی را به صورت یک وضعیت پیشینی و پسینی در نظر گرفت بلکه ایندو همزاد هم هستند به این معنا که توسعه بخش هایی از جهان بگونه ای به عدم توسعه بخش های دیگر انجامیده است . صاحبنظران وابستگی ابتدا این تعامل غیر همسطح و نامتعادل را به صورت رابطه قلمداد کردند و معتقد بودند که این رابطه خاص بین مناطق توسعه یافته و غیرتوسعه یافته است که به وابستگی انجامیده است این تفکرات عمدتا توسط مکتب اکلا و صاحبنظرانی همچون رائول پربیش مطرح گشت و تئوریزه شد و او وابستگی را به صورت رابطه مبادله تعریف و تبیین می کندکه طی آن همواره ارزش کالاهای یکطرف در حال نزول در برابر کالاهای طرف مقابل است و این امر به ضرر یک طرف می انجامد . صاحبنظران بعدی همچون دوس سانتوز بحث وضعیت مشروط کننده را مطرح ساختند و به وابستگی بصورت ساختاری پرداختند ، و معتقد بودند ( وابستگی عبارت است از وضعیتی که طی آن پیشرفت و توسعه برخی از کشور ها به پیشرفت و توسعه اقتصاد ها و کشورهای دیگر مشروط میشود .) پس از او فالتوو کاردو سو با بررسی های گسترده تر ساختاری اقتصاد کشورهای توسعه نیافته به فقدان یک اقتصاد پویا و خود اتکاء و عدم وجود زایندگی در داخل و نبود مازاد به خاطر نداشتن پشتوانه های لازم پویایی اقتصادی مثل تکنولوژی مناسب و بنگاهها و بانک های قوی سرمایه گذار اشاره کردند . درمجموع می توان از این نظرات نیز بعنوان پشتوانه نظرات نظام جهانی محور – پیرامون وتبیین کننده آن یاد کرد . اگر چنانچه مناسبات بین مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته را بصورت طیفی در نظر بگیریم ، هرچه به سمت فرآیندهای حادث در بخش توسعه نیافته نوجه نمائیم با پدیده وابستگی و هر چه به فرآیند های حادث در بخش توسعه یافته معطوف شویم با پدیده امپریالیسم مواجه خواهیم شد . مباحث فرانک و سمیرامین – فرانک با طرح رابطه زنجیره ای ، در شهر اقمار به تحلیل رابطه کلان محور و پیرامون می پردازد به نظر او همانگونه که در کشورهای جهان سوم ما شاهد یک مرکز نسبتا توسعه یافته هستیم که بوسیله رابطه نابرابری با مناطق حاشیه ای در تعامل است عینا این رابطه در سطح کلان تر بین کشورهای متروپل توسعه یافته مناطق حاشیه ای جهان در جریان است . فرانک برابزار گونگی دولت پیرامونی نسبت به بورژوازی جهانی تاکید می کند و با تاکید بر رابطه بازاری در سطح جهان به بحث نیروی کار آزاد و تفاوت ها بین انطباق شرایط سرمایه داری در جهان توسعه یافته و جهان سوم می پردازد . سمیرا مین به بحث در مورد انتقال مازاد و فرآیند آن در دوران پیش از سرمایه داری می پردازد و از آن جهت تحت عنوان خراج گذاری یاد می کند این انتقال به زعم او به شکلی آشکار و مستقیم انجام می شده و در نتیجه باز تولید به سلطه یک ایدئولوژی وابسته بوده است که سازمان قدرت را در پرده ابهام قرار می داده و مشروعیت می بخشیده اما در صورتبندی سرمایه داری ، ایدئولوژی اقتصاد محور استثمار اقتصادی را مبهم می سازد و آن را از طریق این ابزار مشروعیت می بخشد به این ترتیب نظام های ماقبل سرمایه داری تحت سلطه ایدئولوژیک اند و نظام های سرمایه داری تحت سلطه اقتصادی قرار دارند ویژگیهای نظام جهانی والراشتاین – نظام جهانی والراشتاین دارای مرز واعضا ء و قواعد مشروعیت بخش و انسجام دهنده است . به زعم او ما شاهد یک تقسیم کار جهانی هستیم به این صورت که در بخشی از جهان شاهد کشور هایی صنعتی بااقتصادی زا یاوپرتحرک با سطح تکنولوژی بالا و در بخش دیگر شاهد کشور هایی با عدم پویایی اقتصادی و داشتن منابع اولیه تولیدی و نیروهای کار فراوان وآزاد می باشیم . این تفاوت به یک رابطه گسترده اقتصادی و سیاسی جهانی منجرمی شود که در آن شاهد یک مرکز ( متروپل ) و پیرامون و یک ناحیه واسطه ای ( شبه پیرامون ) می باشیم که طی آن شالوده و چرخه اقتصادی بوجود می آید که طی آن انتقال سرمایه از پیرامون به مرکز رخ می دهد و این امر به وابستگی و مشروط شدن توسعه گروهی از کشورها به کشورهای مرکز می انجامد . والراشتاین بمانند فرانک وسونکل رویکرد اکلا را می پذیرد . بیش از همه به نظام جهانی تاکید می کند در واقع بر مجموعه تاثیرات خارجی که باعث توسعه نیافتگی می شود . مانند فرانک تمام اجزاء جهان رادر شالکه ای سرمایه دارانه می بیند و متعقد است کل این نظام در این برهه زمانی با توجه به نیاز بیشتر و کمتر به مهارت و تکنولوژی تولیدی به دو بخش محور و پیرامون تقسیم گشته است . چرخه های تجاری ، بحرانها و راه حل ها – می توان برای نظام سرمایه داری تجاری دوره های کوتاه مدت ، بلند مدت 40-50 ساله و بسیار بلند مدت 300 ساله در نظر گرفت اما این نظام بواسطه انبساط و انقباض های درونی دچار بحران می شود در اثر افزایش تولید و کاهش مصرف بحرانی پدید می آید که با سه عامل تمرکز سرمایه ، گسترش طلبی و تغییرات فنی به مقابله با آن می رود و به مبارزه با رکود می پردازد . در دوران رکود کشور های حاشیه ای لطمات بیشتری می بینند . بخش دوم – دولت پیرامونی و جایگاه آن در نظریه نظام جهانی پایداری نظام جهانی به واسطه تمرکز توان نظامی ( نیروی مسلط ) – تعهد ایدئولوژیک در تمامیت نظام و وجود مناطق شبه پیرامونی تامین می شود . می توان ازنهاد هایی همچون دولتها ، طبقات ، گروه های قومی و منزلتی و ملی و خانوار ها دراقتصاد جهانی نام برد . دولت به دلیل جایگاه خاصی که دراین نظام ایفامی کند از جایگاه خاصی بر خوردار است . جایگاه دولت در نظام جهانی – دولت همانند دیدگاه مارکسیستی در ارتباط با اقتصاد محصول اقتصاد جهانی است و در عین حال درارتباط با آن تعریف می شود . به نظر والراشتاین ماشین دولت مدرن پاسخی است به فشار های طبقه سرمایه داری برای تامین نیاز هایش . البته این دولت از استقلال نسبی برخوردار است و این امر را می توان با توجه به وجود مقاماتی درداخل دولت خارج از طبقه سرمایه دار و برخیمصالحه های حقوقی و قانونی با سایر نیروها توضیح داد . تنها تقسیم کار جهانی حافظ رابطه بین محور و پیرامون نیست ، بلکه ساخت قدرت سیاسی هم موثر است ، ساخت دولتی نیرومند در مرکز و ضعیف درپیرامونی که نمیتواند بر روابط اقتصادی بین المللی خود اعمال کنترل نماید . گروه های حاکم در پیرامون خواه ناخواه در امرانتقال مازاد اقتصادی به مرکز همکاری می کنند . دولت پیرامونی تنها بازتاب انفعالی اقتصاد بین المللی است درسطح جهان جزء نظام اقتصاد سرمایه داری حاکم نیست انتقادات فالتووکاردو سو به دیدگاه انفعالی دولت پیرامونی – دولت پیرامونی به نظر این صاحبنظران به هیچ وجه کارگزار منفعل سرمایه خارجی نیست ، بلکه دستگاه سلطه ای ا ست که به صورت دیالکتیکی با عوامل بین المللی ارتباط دارد . د ربحث وابستگی ساختاری نیز به بررسی روابط پیچیده میان اقتصاد بین المللی ودولت ملی وائتلاف طبقات اجتماعی در درون دولت ملی می پردازند . بررسی دولت پیرامونی از نگاه دو نظریه پرداز عمده در این زمینه ( تیلمان اورس و حمزه علوی ) – به نظر اورس وابستگی باز تولید به بازار جهانی نخستین عامل تعیین کننده جوامع عقب مانده و یکی از شرایط تاسیس دولت در این جوامع است . درجوامع پیرامونی منافع اصلی اجتماعی هنوز به صورت منافع طبقاتی شکل نگرفته است بلکه همواره بصورت منافع گوناگون و مخلوط اجزایی از جوامع بروز می کند بزعم او این ساخت اجتماعی کاپیتالیستی ناکامل دولت پیرامونی از نظر اصول از شکل اصلی دولت بورژوایی پیروی می کند و به عنوان یک مرجع سیاسی و تجسم ظاهری تمامیت اجتماعی در کنار و خارج از جامعه تاسیس می گردد 18-2- جهانی شدن وفرهنگ فرهنگ از مفاهیمی است که بار مفهومی آن در فرآیند زمان دچار دگردیسی زیادی شده است که در یک تقسیم بندی می توان رویکرد های مفهومی زیر را از هم تفکیک کرد رویکرد وصف گرایانه DESCRIPTIVE))به فرهنگ دراین رویکرد بیشتر به عناصر سازه (FACTORIAL)فرهنگی تکیهمی شود. رویکرد تاریخگرایانه که بیشتر بر میراث اجتماعی تاکید می کند. رویکرد هنجاری (NORMATIVE) که بیشتر بر قاعده (rule)و یا راه وروش(way) تاکید می کند.رویکرد روان شناسانه که در این رویکرد ها تاکید برآموختگی،عادات،وحل مسایل است و رویکردهای ساختاری در این رویکرد ها بر الگوسازی ویا سازمان فرهنگ تاکید می کند ورویکرد های تکوینی که بیشتر بر ایده ها ونمادها تاکید می کنند وما صرف نظر از بحث های زیاد وکلان فرهنگ را مجموعه ای پیچید ای از دانستی ها،باورها،هنرها،اخلاق قوانین،آداب ورسوم وگرایش ها،قابلیت ها وعادتهای روزانه که آدمی در پرتو عضویت در یک اجتماع بدست می آورند. در نظر می گیریم به عبارت دیگر،مجموعه عناصر عنیی وذهنی که در سازمان های اجتماعی جریان می یابند واز نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند،میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ می نامیم.(علی بابایی،1382) با توجه به برداشت از فرهنگ می توان این سوال را مطرح کرد که مراد از جهانی شدن فرهنگ چیست؟ در پاسخ می توان برداشتهای متفاوتی را مطرح کردیک برداشت این ست که جهانی شدن فرهنگ به این معنی است که در اثر رشد بی سابقه رسانه های ارتباط جمعی وتکنولوژی اطلاعات؛یک نوع به هم پیوستگی فراینده ای فرهنگی در سراسر جهان بوجود آمده استوجوامع نسبت به هویت وفرهنگ وهنجارهای دیگر بیشتر از هر زمان دیگر دست رسی دارند؛در مقبل گرایشی هم وجود دارد که در مغایرت کامل با این نگرش است. در مجموع می توان گفت که سهتفسیر از جهانی شدن فرهنگ ارائه کرد: الف)استفاده از شبکه های اطلاعاتی وفرهنگی برای بین المللی کردن فرهنگ های ملی،قومی ومذهبی؛در این تلقی شبکه های اطلاعاتی ابزاری است که فرهنگ های ملی ومحلی را بین المللی کرده وآن را در اختیار جوامع جهانی قرار می دهد. در این حالت جهانی شدن فرهنگ به سوی جهان چند فرهنگی حرکت می کند وشرایط بوجود آمده این فرصت رابه فرهنگ های ملی ومذهبی وقومی می دهد که مخاطبان خود را افزایش دهد. ب)گسترش جهانی فرهنگهای مسلط از طریق بازارهای جهانی:در این تفسیر جهانی شدن مترادف با امپرالیسم فرهنگی قلمدادشده است. وجهانی شدن فرهنگ به معنی حرکت به سوی الگوی فرهنگی واحد ویکپارچگی فرهنگی جهان می باشد. ج)بین المللی شدن همگونی فرهنگی طبق ارزش های ملل توسعه یافته .که دراین برداشت جهانی شدن فرهنگ الزامات به مفهوم گسترش فرهنگ مسلط نیست اما به صورت طبیعی روند ایجاد شده به استیلای فرهنگی ملل توسعه یافته وعقب نشینی دیگر فرهنگها می انجامد. در مجموع تعاریف جهانی شدن فرهنگ مانند سایر ابعاد جهانی شدن برآیندی از دو نوع نگاه بد بینانه و خوش بینانه به این مقوله است در نگاه خوش بینانه جهانی شدن فرهنگ به معنی بین المللی شدن فرهنگ های ملی ،محلی است که معادل کثرت گرایی فرهنگی است درحالی که در نگاهد بدبینانه به جهانی شدن فرهنگ به هژمون شدن و استیلای فرهنگ جوامع توسعه یافته اشاره می کند. تاثیرات جهانی شد بر فرهنگ مورد توجه عده زیادی از اندیشمندان قرار گرفته،بر ای آن اهمیت زیادی قایل شده اند .به طوری که برخی چون رابرتسون معتقدند که جهانی شدن موتوری دارد وآن موتور از نظر وی فرهنگ است (تقوی ؛184:1382). جهانی شدن عبارت است از فرآیند فشردگی زمان ومکان که بواسطه آن انسان هاد کم وبیش وبصورتی آگاهانه در جامعه جهانی ادغام می شوند و تحولی همه جانبه در طبیعت روابط اجتماعی رخ می دهد . این فرآیند که بیش از پیش براثر گسترش تکنولوژی ارتباطی سرعت وتوسعه می یابد موجب پیدایش شرایط جدید فرهنگی، برای جامعه جهانی می گردد. از نطر عده ای در عصر جهانی شدن به سمت همگون شدن فرهنگ ها پیش می رویم. این رویکد عمدتا از دیدگاه مارشال مک لوهان در باره دهکده جهانی الهام می گیرد وجهانی شدن فرهنگ را پدیده ای یکسره جهانی شمول دانسته که تمام مرزهای ملی ومحلی وقومی را از میان بر می دارد و بدین سان فرهنگی جهانی ویکپارچه را در واقع همان فرهنگ غرب است ،در سراسر جهان برقرار می سازد .در مقابل عدهد ای براین اعتقاد اندکه در عصر جهانی شدن شدنبحث تضاد وتنوع فرهنگ ها ودر نتیجه نسبیت فرهنگی پیش می آید. به عنوان مثال«بنجامین باربر»صحبت از قطب سازی میان دوجهان «مک دونالد»و «جهاد»می کند (120:Baber,1995). طبق این دیدگاه، می توان گفت که جهان نه تنها به یک سمت همگون سازی حرکت نمی کند ،بلکه به سمتی حرکت می کند که قطب سازی (تضاد )،تنوع وگونه های مختلفی سر بر می آورد(کیانی ؛107:1380).در دید گاه دیگری ،وجود هر دو جریان باهم مطرح می شود . جهانی شدن در این حال چه جنبه هایی از زندگی در دنیای مدرن را یکدست می کند تفاوت های فرهنگی وهویتی را نیز تقو.یت واحیا میکند.از این رو منتقدین تجدد ،جهنی شدن را آغاز عصری جدید می دانند که با فرهنگی شدن زندگی وبرجسته تر شدن هویت های گوناگون ویژگی می یابد .مدافعان تجدد هم در قالب مفاهیمی مانند ضدیت با دموکراسی،احیای قبیله گرایی بنیاد گرایی، به این واقعیت اعتراف می کنند (گل محمدی ؛80-81:1379)رونالد رابرتسون معتقد است تنوع وتکثیر فرهنگی با ظهور یک فرهنگ مشترک جهانی منافاتی ندارد.«عرصه جهانی ،عرصه ایتکثری(پلورالیستی)است،زیرا در آن تعاریف تمدنی ،قاره ای ،منطقه ای، ملیو تعاریف گوناگون دیگری که در رجوع به وضعیت جهانی ساخته می شود وجود دارد . اما این تکثر تمام عیار ناگزیر باید متکی به اصل کلی ارزش گوناگونی فرهنگی با ارجاع خاص به این فکر باشد که این گوناگونی هم فی نفسه وهم برای نظام وواحدهای درون آن واحد واجد خیر است» (رابرتسون؛153:1385). بنابرین در چنینن فضایی فرهنگها سه راه پیش روی دارند انفعال وتسلیم در برابر جهانی شدن فرهنگ ،مبارزه بات فرآیند جهانی شدن ونسبی شدن فرهنگی ورقابت وحتی آمیزش وتحول (فرج اله زاده ،سنجبد زاده؛128-134:1386) بنابرین جهانی شدن فرهنگ به نوعی سیر تناقض نمایی را طی می کند این جریان از سویی سبب ایجاد نوعی فرهنگ جهانی بر فراز فرهنگ های ملی و بومی خواهد شد واز سوی دیگر به فرهنگ هایز بومی به واسطه رشد وگسترش رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی رشد وبالندگی می دهد(خیر الهی ؛52:1388). 19-2- فرهنگ وجهانی شدن: یکی از مهم ترین جنبه های فرآیندجهانی شدن بعد فرهنگی آن می باشد. این فرآیند به واسطه تکنولوژی مدرن اطلاعات ،تمام مرزهای مختلف به ویژه مرزهای فرهنگی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. جهانی شدن با کمک مولفه هایی چون دانش فنی اطلاع رسانی،کامپیوتر،تلویزیون ماهواره ای،اینترنت،تمامی شئون سیاسی،اجتماعی وفرهنگی کشورها را تحت الشعاع قرار داده است. یکی از مولفه های مهم جهانی شدن علم می یاشد. امروزه علم وتکنولوژی از عنصرهای تاثیر گذار برفرهنگ ها هستند وماهیت وخصلت جهان شمول دارند با همین اعتبار پذیرفتنی نیست که کشوری مرز های خود را به روی دانش ،فن وعلوم در عرصه های مختلف باز کند،ولی مانع از ورود فرهنگ بهره گیری از آن شود.مثلا اتومبیل یک پدیده صنعتی شمال- کسورهای پیشرفته- است که تحولی عظیم در عرصه های فرهنگ حمل ونقل،شهر نشینی،آداب رعایت قوانین وهنجاری مصرف کننده جنوب فراهم آورده است. تلویزن وماهواره نیز از همان مقوله اند. کسی نمی تواند از مزایا ومواهب یک پدیده وبدون تن دادن به ارزش ها وهنجارهای آن بهره گیری کند. در قلمرو اجتماعی،نظام تقسیم کارپیچیده وتخصصی شد. گسترش شهر نشنینی وتغییرنوع مشاغل مردم ونیاز به تعلیم وتربیت همگانی وافزایش وسایل ارتباطی از عمده ترین مولفه های شکیل گیری نظام اجتماعی جدیدی بود که خاستگاه آن فلسفه روشنگری بود.جوامع از قالب نهادهای خانوادگی ومحدود محلی خارج شد وسازمان های جدید درعرصه اجتماع پدیدار شد. بسیاری از کارکردهای نهاد به موسسات دیگرسپرده شد. نقش های خانوادگی دستخوش تغییرشدند. زنان در بازار اشتغال سهم بیشتری پیدا کردند وتساوی گرایی حقوقی به عنوان یک نهضت بالنده اجتماعی پدیدار گشت. در قلمرو اجتماعی ما شاهد شکل گیری دو قشر نوجوانان وجوانان هستیم که در صحنه اجتماع سهم تعیین کننده تر دارد وسرمایه داری توانست سفر که یک پدیده ویژه گروههای خاص بود را به یک پدیده عمومی تبدیل سازد.شکل گیری اوقات فراغت وافزایش زمان خارج از ساعت کار و انمجام تکالیف وتاسیس سازمانهایی برای پاسخگویی به این نیاز به عنوان یکی از مهم ترین ویژگی های در این دوره است. یکی از آثار جهانی شدن را می توان رشد سازمان های فراملی(بیرون از هر گونه حاکمیت ملی)،مانند:سازمان های فرهنگی جهانی،جنبش های جهانی مختلف(جنبش سبزها وجنبش های حقوق بشر جهانی)نام برد جهانی شدن وتغییرفرهنگی در سازمانها جهان در حال تبدیل شدن به یک بازار واحد جهانی است. عده ای معتقدند که جهانی شدن پیش از این رخ داده است،اما به نظر عده ای دیگر،جهانی شدن هنوز اتفاق نیفتاده است.در هر صورت،سازمانها باید در ارتباط با چالشها ی جهانی شدن که موضوع جدیدی است خود را مجهز سازند. از این رو ،با توجه به میزان آمادگی سازمانها، جهان شدن شرایطی در ایجاد می کند که عده ای آن را با آغوش باز بپذیرند وبرای عده ای دیگر همانند یک کابوس مطرح شود. جهانی شدن به عنوان بخشی اجتناب ناپذیر از فرآیند تغییر سازمانی محسوب می شود. به همین دلیل مدیران برای پیشرفت سازمانها وبقای آن در عصر تغییر باید بیاموزند که همگام با عصر تغییر(جهانی شدن)مدیریت کنند واگر سازمانها، فعالیتهای اصلی شان را با نگاهی محدود وجهان را تنها با چشم و دیدگاه خود ببینند ودر عمل هم نگاهی به گذشته داشته باشند نمی توانند در بلند مدت به فعالیت بپردازند.به دلیل تفاوتهای آشکاری که میان سازمانهای محلی وجهانی وجود دارد،جهانی شدن،تغییراتی را در درون سازمانها الزامی می سازد.وجود دو تفاوت اساسی که سازمانها باید در عصر جهانی شدن به آن توجه کنند عبارتند از:پراکندگی جغرافیایی وچند فرهنگ گرایی است که در حالت اول سازمانها بین المللی در سطح وسیع جهانی به فعالیت می پردازند ودر حالت دوم تعاملی منظم میان افراد با عقاید فرهنگی متفاوت از نیروی کار چند فرهنگی در درون سازمان ضرورتی مسلم است.به همین دلیل شرکتهای جهانی در تجدد ساختار خود به منظور افزایش کارآمدی سازمان باید چند فرهنگ گرایی را با نحو صحیحی مدیریت کنند. همچنین،مدیران در فر آیند آموزش مجدد،حساسیت فرهنگی را توصیف ونسبت به فرصتهای فرهنگی مطلع بوده تا راههای اداره نیرو های چند فرهنگی را یاد بگیرند،خصوصا زمانی که مفاهیم چند فرهنگ گرایی به واسطه افزایش تعدادی از دیدگاهها،رویکردها وروشهای تجاری به پیچیدگی شرکتهای جهانی افزوده شده است. در عصرجهانی شدن،سازمانها وشرکتها به واسطه تعریف مجدد در همانندی (یکسان سازی فرهنگی)تحت فشارند،چرا که یکسان فرهنگی در داخل شرکت نبایستی از چند کشور خاص وبه خصوص از فرهنگ داخل یک کشور پشتیبانی کند. سازمانها باید دیدگاههای متفاوت افراد را به سمت قوانینی سوق دهند که دارای دید گاه تفکر جهانی هستند. همچنین اگر مدیران مشاهده کنند که مشتریان آنهااز لحاظ فرهنگی،متفاوت و از فرهنگ شرکت فاصله دارند،در این صورت در جهت ارنباط نزدیکتر با آنها،باید به توسعه برنامه و به سمت ساختارسازمانیجدید حرکت کنند.همچنین اگر وسعت دید مدیران به واسطه قوانین وحوادث داخلی محدود شده باشد آنها نمی توانند با دید کوتاه مدت از عهده جهانی برآیند. تغییردر محیط فرهنگی منجر به دگرگونی در خط مشی های سازمان می شود.چرا که خط مشی های موجود نمی توانند با افزایش پیچیدگیها و پویایها جهانی شدن موثر واقع شوند. از این رو سازمانهایی که درتعریف مجدداز هویت فرهنگیشان(همانند سازی)در شرایط رقابت نابرابر با شکست مواجه شوند،ممکن است در دوره حیات خود در آینده از مزایای جهانی شدن به طور کارآمدتر وموثرتر استفاده کنند. 20-2- هویت جهانی ومحلی هویت در معنای عام وکارکرد آن،همان چیزی است که «خودی» را از «غیر خودی» جدا می کند .به بیان کاستلز«هویت عبارت است از فرایند معنا سازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه ی به هم پیوسته ای ازویژگی فرهنگی با مجموعه ی به هم پیوسته از وی|گی های فرهنگی که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده می شود»(کاستلز22:1380). هویت اجتماعی فرایندی است که عوامل مختلفی در شکل گیری آن نقش ایفا می کنند بررسی های انجام گرفته در این زمینه ما را به آن جهت راهنمایی می کند که در مورد تشکیل هویت اجتماعی بر دو عنصر عمده ی احساس تعهد و تعلق عاطفی تاکید نموده و چنین بیان کنیم که هویت اجتماعی –فرهنگی ترکیبی از گرایش ها،احساسات وادارک های مربوط به عناصر و وابستگی های اجتماعی- فرهنگی است که به موجب وحدت وانسجام اجتماعی شده ودر کل بخشی از هویت فرد را تشکیل می دهد(توسلی و قا سمی 1381:9؛تاجیک ،1379:161؛حا جیا نی ،1379:199؛یوسفی ،1379:26؛تینگ تومی واتکا ل ،2000:49؛برنچ ،تایال وتریپلت ،2000:778 ).با عنایت به هویت اجتماعی درتعریف هویت جهانی ،می توان گفت که ترکیبی ازگرایش ها ،احساسات ووابستگی های فرد نسبت به عنا صروارزش های جهانی است که موجب وحدت وانسجام جهانی شده ودرکل ،بخشی از هویت فرد را تشکیل می دهد .همچنین دراین مقاله ،هویت محلی به عنوان ترکیبی از گرایشها ،احساسات ووابستگی های فرد نسبت به عناصروارزش های محلی وقومی درنظرگرفته می شود که با عث وحدت وانسجام محلی شده ودرکل بخشی ازهویت فرد را تشکیل می دهد. 21-2- هویت های محلی درفرایند جهانی شدن . اشگفردراثرخود باعنوان «فهم جها نی شدن » به برسی جنبه های گونا گون اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی وسیاسی پدیده جهانی شدن پرداخته وچنین بیان می کند :«درکل،جهانی شدن نمی تواند یک نتیجه عمومی داشته باشد یا یک جهان همگن خلق کند . در عوض،جهانی شدن نتایج گوناگونی ومتضادی دارد که قابل پیش بینی نیست ...بعلاوه نتایج گوناگون بطور یکسانی مثبت ومنفی نیستندوهمزمان برای برخی خوب وبرای برخی دیگربد هستند »(شافر،112003)؛بنابرینمسئله بقا یا ازبین رفتنهویت هایمحلی در جریان حرکت عظیم اقتصاد وفرهنگ جهانیموضوعی نیست که بتوان به سادگی برای آن یک پاسخ قطعی صادر کرد بدیهی است که در این رابطه دیدگاه های متفاوتی ارائه شده باشد که در جمع بندی نهایی از نظریه پردازیهی انجام شده شاید بتوان این نظریه را در سه رویکر اساسی ومتضاد جهان گرایان،سنت گرایانوتحول گرایان قرار داد(مک کی،2000): الف-جهان گرایان:این رویکردنوید بخش کاهش منازعات قومی ومحلی در فرآیند جهانی شدناست ودر واقع به آن اشاره دارد که با یکسان سازی فرهنگی در سطح جهان،هویتهای محلی را به کاهش خواهند گذاشت. افرادی همچون اریک هابزباوم،کارل دویچ،فرانسیس فوکویاما،مک کورمک،ریچارد رایش...از جمله اندیشمندان رویکرد اول محسوب می شوند که با مثبت خواندن نقش توسعه ارتباطات در فرآیند جهانی شدن،کاهش منازعات ومناقشات محلی وقومی رانوید داده وجهانی شدن را به گونه ای در برابر محلی شدن قرار میدهند. (فوکویاما1992؛هابزبام،1990؛دهشیار1379:92؛مقصودی ،174:1379؛سجادپور،9-10:1381). برخی ازاین اندیشمندان با درمقابل هم قرار دادن محلی شدن وجهانیشدن معتقدند که در جهان آینده،قومیت،ناسیونالیسم ودولت ملی جایی برای خود نخواهند داشت. به عنوان نمونه اریک هابز باوم ادعا می کند که در جهانی با تحولات سریع قومیت هیچ مسیری را به انسان ها نشان نمی نمایاند واطمینان بیشتری به از میان رفتن قومیت وناسیونالیسم دارد(هابز بام164-170:1999). کارل دویچ نیز در این میان ارتباطات را موجب همگرایی سیاسی میان جوامع ودرون جوامع تلقی کرده وبراین باور است که نیاز ها وهمکاری های متقابل جوامع در جهان معاصر،در نهایت منجر به یکسان سازی وهمگرایی جهانی در ابعاد گوناگون خواهد شد(مقصودی،1379:176-177). همچنین فوکویاما با مطرح کردن«پایا ن تاریخ»وفرارسیدن عصرحاکمیت لیبرال دموکراسی غربی ،با اعتراف به وجود جنگ های قومی نژاد ی در مناطق مختلف جهان ووجود رقبا ی دیگربرای لیبرال دموکراسی ،غلبه ی نظام لیبرالی وتحقق روندجهانی شدن را امری حتمی می داند(فوکویاما،1992). ب-سنت گرایان:رویکرد حاضر با افرادی همچون پل هرست،بنجامین باربروگراهام تامسون گره خورده است.به نظر این گروه،یکپارچگی جهانی یک ایدئولوژی است که در صدد تحقق یک اقتصاد جهانی است.آنها با استفاده از علم آمارادعا می کنند که پدیده اقتصاد بین المللی وهمگرایی اقتصادی در اواخر قرن نوزدهمک بیشتر از اکنون بوده است. از نظر آنان دولت ها نه تنها در حال از دست دادن قدرت خود نیستند بلکه در واقع معمار بین المللی شدن جدید نیز هستند. اندیشمندان این رویکرد بر عکس اندیشمندان رویکرد قبلی برقدرت وتداوم فرهنگها ی ملی ومحلی در مقابل جهانیشدن تاکید کرده وادعایهای جهانی را گزاف می دانند(مک کی 2000) ج-تحول گرایان:نظریه های اندیشمندان بسیاری همچون رابرتسون،گیبرنا،گیدنز وروزنا،ترنر،باووک،بری و...دراین رویکرد قرار می گیرند. اندیشمندان این رویکرد،برعکس اندیشمندان جهان گرا به ناتوانی فناوری های ارتباطی وپدیده ی جهانی شدن در حذف «علایق محلی»اشاره کرده ومعتقدند انقلاب در زمینه ارتباطات،موجب آگاهی قومی-فرهنگی بیشتری می شود(گیبرنا،1378:218-219؛بشیریه،1379:303-304؛سید امامی،1376:254-253؛آرمی،1383؛بهاک،2008:306؛ترنر،2000:112؛بری،2008:48؛مولانا ورابینسونز،63:1979).به اعتقاد این عده از صاحب نظران،جهانی شدن همواره متضمن هم زمانی و درون پیوستگی دو پدیده بوده رابه صورت قرار دادی«امر جهانی»و«امرمحلی» نامیده می شوند. از این حیث آنان اصطلاح «محلی-جهانی شدن»رابه جای مفهوم«جهانی شدن»ترجیح می دهند(رابرتسون 1383:219)؛فرآیندی که موجب ظهور ساختارهای جدید شده وتولید کنندهی روندهای هم زمان ودر عین حال متضاد بسیاری در جهان معاصر است که از آن جمله می توان به ظهور پسامدرنیسم در کنار سکولار شدن جوامع،ایجاد هویت های سنت گرا در کنار هویت های مدرن دگرا ویا شکل گیری هویت های دورگه در نسل جدید اشاره کرد که همه به نوعی،نمود هایی از ظهور هم زمانی های فرهنگی وهویتی محسوب می شوند(رابرتسون،1383) رابرتسون به عنوان یکی از برجسته ترین نظریه پردازان این رویکرد معتقد است که در جهان امروزی دو فرایند در حال اتفاق است: یکی محلی شدن ودیگری جهانی شدن. به اعتقاد او جهانی شدن در معنای کلی می تواند به شکل نهادینه شدن فرایند دو وجهی عام شدن خاص وخاص شدن عام درک شود. این نگرش،خطوط کلی دیدگاه رابرتسون را درباره ی گوناگونی فرهنگی از یک سو ویگانه شدن فرهنگی از سوی دیگر را مشخص می کند جیمز روزنا نیز به عنوان یکی دیگر از نظریه پردازان رویکرد تحول گرامعتقداست در جهان کنونی شاهد دو گونه حرکت تمرکز گرا وگریزا از مرکز هعستیم. بنا دبه استدلال وی،اگر چه ممکن است ظاهر میان این دو جریان،تناقض وتضاد جدی وجود د اشته باشد اما واقعیت این است که رابطه ی بین این دو حرکت، رابطه ی علت ومعلولی بوده وهر گونه پیشرفت د ر فرایند جهانی شدن، توسعه فرایند محلی گرایی را افزایش می دهد(آرامی،1383:41). توجه به رویکرد فوق،این موضوع را آشکار می کند که نگاه اندیشمندان رویکرد اول نگاهی بد بینانهد به ماندگاری پدیده هایی همچون قومیت وناسیونالیسم وبه تبع آن ماندگاری هویت ملی ومحلی در فرایند جهانی شدن است؛حال اینکه نگاه اندیشمندان رویکرد دوم،به خود فرایند جهانی شدن بدبینانه است .آنها معتقدند دولت ومناطق،نه تنها در حال از دست دادن قدرت خود نیستند بلکه نسبت به جهانی شدن هویت ها نیز مشکوک هستند. در مقابل،یک رویکردبینابینی وجود دارد که رویکرد سوم را تشکیل می دهئد. در این رویکرد،جهانی شدن به این معنا نیست که جامعه جهانی در حال یکپارچه شدن مثی باشد بلکه برعکس ،در برخی ابعاد با تفرق وپراکندگی رو به روست؛ازاین روجهانی شدن و اافزایش هویت جهانی موجب تقویت هویت های محلی می شود نه حذف آنها.اینکه کدام یک از این سه رویکرد به واقعیت جامعه ما نزدیک است،موضوعی است که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیقات تجربی متعددی دزر نقاط مختلف جهان انجام گرفته که اغلب درستی گفته های رویکردسوم را نشان می دهند.از آن جمله می توان به تحقیقلت یوشینو(1992)در جامعه ژاپن ،لیبروویسبرگ(2002) در مناطق مختلف جهان،وپژوهش بلوم(2003) در حوزه دریای خزر و... اشاره کرد. یوشینو با بررسی جامعه ژاپن به این نتجه میرسد که جهانی شدن،هویت ها وتفاوت های قومی را تقویت کرده است. وی اذعان می کند که این توجه به فرهنگ،مخصوصا در میان شرکت های مختلف تجاری و صنعتی بروز و ظهور یافته وشرکت های تو لیدی مانند میتسو بیشی، در شعارها و تبلیغات خود ضمن تاکید برفرهنگ وهویت ژاپنی،می کوشند راه را برای ارتباط بین المللی بهترتقویت کنند(یوشینو،1992:37-8). لیبر و ویسبرگ در مقاله ای که با عنوان «جهانی شدن،فرهنگ وبحران هویت» به چاپ رسیده، معتقدند که فرهنگ هم اکنون در شکل های متنوعش به عنوان یک نافل اصلی جهانی شدن وارزش های مدرن عمل می کند و عرصه ی مهم رقابتی رابرای هویت های محلی وملی ومذهبی به وجود آورده است. آنها ادعا می کنند که از طرف فرهنگ های توده ای ومحلی واکنش هایی علیه جهانی شدن وتفوق فرهنگ های آمریکایی در سطح جهان وجود دارد که نوع این واکنش ها در کشور ها و جواع مختلف، گوناگون است(لیبر و وایزبرگ،2002). در تحقیق دیگری که بوسیله بلوم در کشور های حوزه دریایی خزر انجام گرفته،چنین نتیجه گیری می شود که در میان مرئدم این منتق5ه کشش زیادی نسبت به پیشرفت های غرب در حوز های اقتصادی، علو و تکنولوژی وجود دارد اما هم زمان با آن ،تنفر شدیدی نیز نسبت به جریان ها سر کش و غیر قابل کنترل دولت های غربی مشاهده می شود. وی در پایان تحقیق اظهار می دارد گسترش فرهنگ دو رگه ای در شهر های مورد مطالعه، الگوی نمونه ای از فرهنگ دو رگه ای در جهان بزرگتر را ثابت می کند(بلام20039). در این میان تحقیقاتی نیز در رابطه با هویت ها در ایران انجام گرفته که اغلب از اعوامل تاثیر گذار بر هویت ها و اولویت بندی این هویت ها سخن گفته اند و کمتر به آزمون نظریه ها و بررسی روابط بین هویت های محلی و جهانی پرداخته اند که از اهداف اصلی این مقاله محسوب می شود. از نتایج این پژوهش ها می توان به تفاوت میزان هویت ها در بین گرو های قومی، جنسی، مذهبی، سنی،و... اشاره کرد(به عنوان مثال نگاه کنید به:حاجیانی،1379؛ عباسی،1383؛آرامی،1383؛آقازاده،1377). 22-2- استراتژی امنیت فرهنگی جهانی شدن در بعد فرهنگی برای ما که از گذشته ای با پشتوانه قوی تاریخی فرهنگی ونیزدین اسلام که مخاطب جهانی وارد یک فرصت است. اگر نمی توانیم به کالبد شکافی ساختار های فرهنگی و یا تقویت عناصر مثبت فرهنگی دست بزنیم در راه رشد، تکامل و بروز هویت ایرانی که ترکیبی از تاریخ و مذهب است مانع ایجاد نکنیم تا این هویت را از حرکت متوقف کند. در آن صورت راه برای پذیرش فرهنگ هایدیگر با تاثیر یکجانبه همواره خواهد شد. این مانع شدن همانا ساختن انسانهایی مسخ شده است که فقط پیروی می کنند. مقام معظمک رهبری حدود دو دهه هر سال به مسئولین فرهنگی مسئله ومعضل تهاجم فرهنگی را گوشزد می کنند.توسعه تکنولوژی های ارتباطی وتغییر ساختارهای سازمانی باعث تعاملات بیش از پیش فرهنگ ها شده است بصورتی که برقراری ارتباط برای هر شخصی با فرهنگ دیگر در کره خاکی ممکن و سهل شده،بدین ترتیب جامعه جهنی وارد دوره ای در سیر رشد تمدنی خود شده که نظریه های دهکده جهانی از سوی مک لوهان،جامعه اطلاعاتی وجهانی شدن در همین نیم قرن اخیر مطرح می شوند. برای هیچ فرهنگ وجامعه ای امکان جدایی یا بسته بودن در مقابل جریان اطلاعاتی وجو.د ندارد و تغییراتن فرهنگی در این دوره رشد بیشتری داشته است . درعصر اطلاعات و ارتباطات که تهاجم فرهنگی و قدرت نرمک بصورت جدی تر وافزون تری دنبال می شود کشور وجامعه ای ضربه می خورد که نتواند پاسخ به جا وقابل فهمی به جهان عرضه کند اساسا فرهنگ وجامعه ای که به تولید اندک اطلاعات می پردازد بطور ناخودآگاه به تغییرات فرهنگهایی که تولید بیشتری در اطلاعات دارند تن می دهد وفرهنگ او نیز آسیب پذیر خواهد بود لذا فرهنگ های دارای محتوا وتاریخ غنی باید با تولید بیش از پیشاطلاغات وپاسخ اطلاعاتیدر مواقع لازم در رقابت اطلاعاتی پیشی گرفته و گوی سبقت را در تهاجم فرهنگی که در دنیای امروز بصورت قدرت نرم شکل می گیرد بربیاید. نمونهخ این جوامع مالزی وترکیه است. درهر دوی این کشور ها رشد اقتصادی چشم گیری در بیست سال گذشته رخ داده است که مورد تایید همگان است. در هر دو کشورمسلمانان جمعیت غالب را تشکیل می دهد اما مظاهر یک جامعه دینی در این دو وجود ندارد زیرا در مقابل پیشرفت غربی کاملا سر سپرده عمل کردند وبه هیچ وجه در تولید اطلاعات گام موثری برنداشتند.حال کشور ایران از یکسو فرهنگ این کشوراز محتوای غنی دینی برخوردار است واز سوی دیگر دارای پشتوانه ای تاریخی وتمدنی است که در دوره ای تمکام پیشرفتهای بشری در ایران زمین یافت می شد.بنابرین وقتی می توانیم در برابر تهاجم فرهنگی صف بندی کنیم که نه تنها از قدرت های سخت افزاری در حذف دستیابی جامعه خود به اطلاعات نا پاک دشمنان استفادهخ کنیم بلمه به خیزشی هدفمند و برنامه ریزی شده در جهت تولید اطلاعات براساس محتوای فرهنگی خود که از دین وتاریخ ناشی می شود اقدام کنیم در نگاه توسعه ای به کشور ما بعد از انقلاب اسلامی وهشت سال دفاع مقدس،روبرویی فرهنگ ایرانی اسلامی با فرهنگ متجدد غرب تضادهای رادر فرهنگ عمومی کشور بوجود آورده که توجه مقام معظم رهبری به تهاجم فرهنگی ونا توانی فرهنگی،ناشی از حمله فرهنگ غربی به فرهنگ اسلامی است وهمواربعد از انقلاب خلا کشف تئوری توسعه پایدار با محوریت فرهنگ دینی مشهو است.در جهت برنامه ریزی برای این کار لازم است به چند راهکار اشاره کنیم : 1)مهمترین دستگاه متولی امر فرهنگ در کشور یعنی شورای عالی انمقلاب فرهنگی می بایست در قدم اول همایشها ورساله های دکترا را در جهت تئوری پردازی چنین مسئله که در رشد وبالندگی کشور نقش بسزایی دارد معطوف کنددراین میان همه دستگاه ها وسازمان های فرهنگی موظف به بلرنامه ریزی و اجرای سیاستهای نظام اسلامی در جهت تعالی فرهنگی مردم می باشند که البته باید هماهنگی منظمی میاهن این برنامه ها وجود داشته باشد. برای داشتن یک برنامه ریزی هماهنگ وکامل از جهت کلی وجزئی بودن آن،باید به شناخت کاملی از جامعه هدف در شاخصهای فرهنگی آن دست یابیم تا با مشخص کردن نقطه متعالی بتوان به ترسیم خطوط کلی وجزئی مسیر رشد وبالندگی فرهنگی دست یافت. 2)درقدم دوم باید با برنامه ریزی کامل وهماهنگی در تولید اطلاعات فرهنگی دست یابیم. در این برنامه دریزی باید به سه دسته از افراد در رقابت اطلاعاتی در جهانی توجه شود. دسته اول اندیشمندان وعالمان دینی وفرهنگی می باشند که به تولید نا خالص اطلاعات دینی وفرهنگی می پردازند،دسته دوم کارشناسان مردم شناس وجامعه شناس برای گزینش وتدوین اطلاعات وتعیین آن در نسبت با مخاطب تشکیل داده ودسته سوم را نیز تکنسینها اطلاعاتی که با دستگاه ها وفناوریها ارتباطی آشنا هستند تشکیل می دهند.این سه دسته در هرسازمان فرهنگی وارتباطی امکان جمع شدن دارند که بدین ترتیب می توان درعرصه رقابت اطلاعات جهانی حضوری فعال از فرهنگ خودی نشان داد . 3)برنامه ریزی برای مخاطبین داخلی در جهت تربیت امنیتی نیز می تواند قدم سوم ما در ایجاد امنیت فرهنگی در داخل کشور باشد. این تربیت امنیتی از یک سو در مقاطع تحصیلی بصورت آموزشی انجام می گیرد واز سویی دیگر در رسانه های عمومی در جهت آشنا دکردن عموم مردم با مباحث امنیتی صورت می گیرد .کشور ما بارها وبارها از عدم آشنایی مردم وبخصوص خانواده های مسولین ونخبگان علمی کشور (بطور نمونه در مباحث هسته ای )با مباحث امنیت –اطلاعات در دوره جنگ و بعد از جنگ ضربه خورده است و باید به هر صورت عموم مردم با این مباحث آشنا شوند. 4)میزان رضایت عموم از حاکمیت وعمل حاکمان نیز در وجود امنیت داخلی بسیار مهم است ،از این حیث دستگاهها و نهد های حکومتی همچون نیروی انتظامی ،شهرداری ها و فرمانداری ها،بانک ها وهمه سازمانهایی که بصورت مستقیم در ارتباط با مردم می باشند باید به وضع قوانین مناسب در نظم وانضباط اجتماعی کوشش کرده و رضایت عمومی را افزایش دهند . آنچه مسلبم است تاثیرات جهانی شدن بر فرهنگ ها دارای دو بعد مثبت ومنفی می باشد وبعد را باید از ضعف فرهنگهای جوامع متاثر دانست تا جهانی شدن .بنابرین برای مواجه باذ جهانمی شدن پیش از آنکه به فکر مبارزه با آن باشیم باید به فکر تقویت بنیان های فرهنگی جامعه ی خود باشیم، به هر حال فرهنگی مستحق جهانی شدن است که به دنبال حقیقت باشد نه قدرت ودر سیطره دنیا به انسانها به چشمموجوداتی شریف بنگرد نه نگاه ابزاری،-انسانرا موجودی منطقی بداند نه غریزی-حق طلبی وکمال را در شمار ذاتی انسان بداند وبدان احترام بگذارد(کاووسی،تیموری،12:1388)هویت های فرهنگی ،ملی،دینی،اخلاقی بر بستر جهانی شدن شکل خواهند گرفت. پس نباید آن ها را چون سنتی ثابت وتغییر ناپذیر تقدیس کرد،بلکه می بایست آن ها را فرآظیندی شکل پذیر دانست که نه تنها می توانند خود را با وضعیتا های نوین تطبیق دهندفبلکه در عین حال،اهداف وغایت آن را باز تعریف نمایند ودر عین انعطاف پذیری، انسجام خود را در عصر جهانی شدن حفظ کنند. برای مقابله با تهدید های منفی جهانی شدن راهبرد هایی به شرح زیر ارائه می گردد: 1)اصلاح وتجدید نظر در ساختار نظام فرهنگی 2)اصلاح وتجدید نظر در ساختار نظام آموزشی 3)توجه به اسلام به عنوان دین حیات بخش و انسان ساز 4)توجه به ارز شهای انقلاب اسلامی 5)احترام وگرامی داشت وحمایت از عناصر فرهنگی مومن 6)نظارت قانونمند به محصولات فرهنگی 7)اهتمام جدی بر اجرای سیاست های فرهنگی 8)تکیه بر فرهنگ بومی 9)افزایش بینش و آگاهی مردم و آشنا ساختن آنها با فرهنگ غنی ومیراث مفاخر وفرهنگ اسلام 10)فراهم ساختن زمینه رشد استعدادها و ظرفیت های جوانان و پرورش آنها و حمایت از نیروهای خلاق 11)استفاده از تکنولوژی پیشرفته ارتباطی و تبلیغی در معرض فرهنگ اسلامی 12)ضرورت طراحی برنامه های متناسب با ذائقه های نو 13)افزایش قلمرو سازمان های فرهنگی 14)افزایش سطح دانش و توانمندهای خاص مدیران فرهنگی از جمله روان شناسی،جامعه شناسی،تاریخ وهنر، ادبیات و... 1-آیا جهانی شدن تهدید برای هویت فرهنگی است؟ هویت فرهنگی عبارت از برنامه ای است که مردم برای آینده ی خود با بهره گیری از گذشته می آینند.دستیابی به آزادی همیشه ممکن است. در زندگی ملت ها وافراد کشورها تجربه های مثبت ومنفی،هر دو وجود دارند،که بخشی از میراث فرهنگی آنان را می سازند. هر ملت یا هر فردی می تواند برای آینده ی خود طرحی را آماده کند که تجربه های منفی را کاهش دهد یا خنثی کند وتجربیات مثبت را تقویت نماید. این آینده به فرهنگی خاص تعلق ندارد طرحی مشترک برای آینده است که همه می توانند در آن شرکت جویند دکتر سالواتوره پولدا نه تنها در روند جهانی شدن به هویت فرهنگی خدشه وارد نمی شود بلکه با توجه به عناصر دینامیک موجود در هویت های فرهنگی،انسانها خود را برای زندگی بهتر وتشخیص بیشتر در هزاره ی سوم زندگی بر روی کره ی خاکی آماده می کنند.فرهنگ ها به گزینش تصفیه ی عوامل منفی می پر دازند و با تقویت عناصر مثبت در بطن فرهنگ،رسالت جهانی خود را ایفا می کنند. 2-آیا جهانی شدن عاملی برای توانمندی وبرتری فرهنگ های ملی ومحلی است؟ 23-2- آثار تحولات ارتباطات برفرهنگ 1-تنوع وتکثر عناصر فرهنگی. 2-امکان تجلی وبروز پاره فرهنگ ها با وجود آمدن زمینه ی حضور و عرضه ی محصولات فرهنگی در عرصه بین المللی با مساعدت وانطباق خلاق فناوری وسنت های اجتماعی،3-امکان گسترده برای ذخیره سازی تجربیات وعناصر مادی ومعنوی فرهنگ،4-تسریع وپویایی داد و ستد بین فرهنگ های مختلف،5-برتریفرهنگ از طریق کمک به تنوع وتکثر همه ی عناصر فرهنگی،6-بالا بردن توانایی انطباق فرهنگ باتغییرات شرایط بیرونی،7-کاهش دادن وسپس افت فرهنگی در جوامع وهمگون ساختن به عنوان عامل مهم برای توسعه ی روستایی وحفظ هویت فرهنگی روستا ها(با وصل کردن بازارهای وسیع،جلوی مهاجرت گرفته ی شود وجاذبه شهر در محیط روستایان عرضه خواهد شد. انقلاب ارتباطات اطلاعات که خود زمینه ساز جهانی شدن می باشد فرصتی مناسب برای گفت وگوی پدیدآورده است ؛برآیند این گفت وگو می تواند پاسخ گو به جامعه در جهت رفع نیازهای مادی ومعنوی خود باشد -دهکده جهانی یا امپریالیسم فرهنگی؟ جهانی شدن رسانه ها باعث افزایش فرصت هایی برای مشارکت در اطلاعات در حوزه ی ارتباطات بدون مرز وتجارت جهانی می شوند. امپریالیسم فرهنگی سرانجام به سلطه ی فرهنگی برسایر کشورها می شود وهمانند سازی فرهنگ ها یکی از مخرب ترین خطرناک ترین انواع سلطه است. این نوع سلطه، ملت ها را از درون و ارزش های متعالی خود خالی می کند واعتمادبه نفس آنها را از بین می برد وزمینه ساز پذیرش هر گونه سلطه دیگر است. جهانی شدن به معنای یک روند طبیعی تحولات جهانی در اعاد اقتصادی،اجتماعی وسیاسی است، که سبب نزدیکی انسانها می شوند. «جهانی شدن»به مفهوم یک حرکت هدایت شده ی استعماری قدرت های سلطه گر می باشد. این قدرت ها در پی یکسان سازی فرهنگ کشورها وایجاد سلطه ی فرهنگی خود هستند. 24-2- جهانی شدن و سیاست شاید سخن گفتن از جهانی شدن سیاست پدیده تازه‌ای نباشد زیرا از زمانی که روابط میان کشورها و ملت‌ها و دولت ـ شهرها برقرار شد، سیاست، قدرت و اداره حکومت همواره فراتر از مرزهای ملی، قومی و فرهنگی در شرایط مختلف جنگ و صلح نقش آفرین بوده است. نظریه‌های مختلف جهان گرایی، منطقه‌گرایی و فدرالیسم همه مبین نوعی نگرش به فراسوی مرزهای ملی و سیاست‌های جهانی است. مسئله‌ شایسته توجه در این خصوص در آغاز قرن جدید و هزاره سوم میلادی تحول مفهوم و ماهیت نظریه‌های سیاسی در برخورد با مسائل جدید بین‌المللی است. در پرتو تحولات شگرف ارتباطات رسانه ای و الکترونیکی و دستیابی به قالب‌ها، الگوها و پارادایم های جدید ظرفیت تبیین و پیش‌بینی ما از روند حوادث و تکانه های شدید و بحران ساز آینده نیز تغییر کرده است. ابعاد مختلف جهانی شدن بر حسب میزان حمایت یا مقاومت‌هایی که با آن مواجه می‌شود، به طریق موزون و هماهنگی حرکت نمی‌کنند و پیش نمی‌روند. در این میان جهانی شدن سیاست شاید شاخص‌ترین موردی است که شتاب آن از ابعاد دیگر جهانی شدن به مراتب کندتر است. علت این امر را باید در ماهیت دولت ملی و نظام مرکب از دولت ـ ملت‌ها جستجو کرد. دولت ها جهت حفظ اختیارات و امتیازات ناشی از حاکمیت موانع متعددی را برای جهانی شدن سیاست ایجاد کرده‌اند. همان طور که از مطلب فوق برمی‌آید، جهانی شدن سیاست پدیده‌ای کاملا متفاوت با سیاست جهانی است. گرچه در مرحله تصمیم‌گیری و اجرا دو فرایند جهانی شدن سیاست و سیاست جهانی ممکن است در ارتباط با هم مورد توجه قرار گیرند. در اینجا ابتدا جهانی شدن سیاست مورد بررسی قرار می‌‌گیرد: مقصود از جهانی شدن سیاست این است که مسائل و مباحثی که قبلا به حوزه داخلی و حیطه حاکمیت دولت‌ها تعلق داشتند، با گذشت زمان ابعاد جهانی بیشتری پیدا می‌کنند. برخی از مسائل مانند مهاجرت، تخریب محیط زیست یا سلاح‌های کشتار جمعی ماهیتاً جهانی هستند. برخی دیگر مانند بحران‌ میدان تین آن‌من در چین و یا بحران خاورمیانه به لحاظ فشارهای متعدد توسط دولت‌ها، شرکت‌های فراملی، سازمان‌های غیردولتی و نظام‌های ارتباطات جهانی به طور خودکار ابعاد جهانی پیدا می‌کنند. مسائلی را که جهانی می‌شوند شاید بتوان به شکل زیردسته‌بندی کرد: 1ـ عواملی که می‌توانند فاجعه‌ای با ابعاد جهانی ایجاد کنند، مانند مسائل زیست محیطی، فقر و گرسنگی، 2ـ عوامل همگرایی و واگرایی که به مداخله‌ انسان دوستانه منجر می‌شوند، مانند مسائل حقوق بشر، دموکراسی، ملی گرایی قومی، 3ـ عواملاقتصادی مانند بدهی، فقر، توسعه و نظم اقتصادی. عوامل فوق معلول جهانی شدن هستند، اما در رابطه دیالکتیکی و پیچیده‌ای که بین آنها وجود دارد، همزمان نقش علت را نیز ایفا می‌کنند. عوامل فوق در عین حال، بیانگر جهانی شدن هستند چرا که محدوده فضایی که دولت ـ ملت درقالب آن عمل می‌کند، نمی‌تواند پاسخ‌های لازم را فراهم کند، مسائل غیرملی می‌شوند و به لحاظ عدم هماهنگی بین مرزهای دولت‌ها از یکسو و ماهیت جهانی پیدا کردن مسائل از سوی دیگر، هیچ دولتی به تنهایی نمی‌تواند آنها را حل کند.وقتی مسائل جهانی هستند، راه حل‌ها نیز باید جهانی باشند. جهانی شدن سیاست را می‌توان با سهولت بیشتری از طریق بحران‌ها شناسایی و مطالعه کرد. بحران‌هایی، مانند بحران بالکان ـ یا گرسنگی در آفریقا بر اثر خشکسالی و یا بحران گسترش ایدز شاخص و نماد جهانی شدن هستند. بحران‌های جهانی بیانگر وجود پدیده‌ها و مسائل جهانی هستند. در عین حال بحران، اعلام کننده نیاز به راه‌حل‌های جهانی است. بحران‌های جهانی از کارکردهای جمعی برخوردار هستند. بحران که به لحاظ عملکرد نظام‌های ارتباطی جهانی، آگاهی بیشتر از جهانی شدن را موجب می‌شود به ادراکی نوین شکل می‌دهد و می‌آموزد که چگونه جهان به شکل یک واحد و یک مجموعه تصویر شود. بحران انسان‌ها را از وضعیت زندگی نوع بشر مطلع و آگاه می‌سازد و فرد را ناگزیر وادار به موضع‌گیری می‌کند و نهایتاً به وضعیتی می‌انجامد که رابرتسون آن را احساس یکی شدن می‌نامد. جهانی شدن مسائل راه‌حل‌های جهانی نیز می‌طلبد. صرف جستجوی راه‌حل به شکل‌گیری نگرش برون گرا می‌انجامد و حل مسائل تدریجاً به رویه‌ها، هنجارها و ارزش‌های دست جمعی و جهانی شکل می‌دهد و همکاری جهت جستجوی راه‌حل و سپس به اجرا گذاشتن راه‌حل‌ها، بازیگران جهانی، اعم از فرد، سازمان، گروه و دولت را آموزش می‌دهد. در واقع، نوعی جامعه‌پذیری شکل می‌گیرد. وضعیت جهانی شدن، زیستن با یکدیگر و وجود ارزش‌ها و هنجارهای مشترک را به بازیگران القا می‌کند و رفته رفته بازیگران می‌آموزند که جهانی بیندیشند و عمل ‌کنند. بحران‌های جهانی و راه‌حل‌های جهانی همزمان نقش بازدارنده‌ای را ایفا می‌کنند، چراکه بازیگران جهت اجتناب از بحران‌ سیاسی از انجام برخی از اقدامات خودداری می‌کنند. به علاوه، افکار عمومی که نسبت به یک بحران شکل می‌گیرد، بازیگران را از این امر مطلع می‌سازد که مشروعیت و حقانیت آنها در سطح جهان و لذا نفوذ آنها تابع افکار عمومی جهانی، عرف جهانی و قوانین جهانی است. راه‌حل‌های جهانی و به اجرا گذاشتن آنها، در واقع, بخشی از فرآیند جهانی شدن تلقی می‌شود، چرا که حل بحران‌های جهانی به وضعیت جدیدی می‌انجامد که از خصوصیات زیر برخوردار است. هیچ بازیگری، از فرد تا سازمان‌های جهانی به تنهائی دانش و اطلاعات لازم را در اختیار ندارد. بنابراین شرط لازم برای حل بحران‌ها و مسائل، افزایش ارتباطات، تعاملات، همکاری‌ها و تبادل دانش و اطلاعات بین افراد، سازمان‌ها و جوامع است. در کنار نیاز به دانش تخصصی و در عین حال مستقل از آن، بازیگران نوینی وارد عرصه سیاست شده‌ و می‌شوند. سازمان‌های غیردولتی از مهمترین این سازمان‌ها هستند. حل بحران‌های جهانی به شکل‌گیری سازمان‌ها، نظام‌های ارتباطات و ساختارهای همکاری نوینی می‌انجامد که در قالب مفهوم اقدام دسته جمعی معنا پیدا می‌کنند، مهمترین پیش شرط و همزمان مهمترین نتیجه وضعیت فوق نیاز به وجود و گسترش عرصه عمومی جهانی است. عرصه عمومی در مقابل عرصه آمریت قرار می‌گیرد. عرصه آمریت عرصه قدرت، عرصه اقدام یک جانبه و تحمیل اراده بر دیگری است. عرصه عمومی، عرصه عقلانیت، استدلال، گفتگو و انتقاد است. گفتگو ابزار و عامل جهانی شدن تلقی می‌شود. گفتگو ابزار است، چون شیوه‌ای است برای رسیدن به توافق و روشی است برای حل اختلافات، اما همزمان گفتگو مفهوم دیگری را نیز دربردارد. پیش‌فرض گفتگو این است که دیگری وجود دارد و چون وجود دارد از حق و حقوق برخوردار است. به عبارت دیگر، گفتگو بیانگر و در عین حال وسیله جهانی شدن است، چرا که انسانها می‌آموزند که با یکدیگر زندگی کنند. از سوی دیگر، گفتگو یعنی کاهش (یا عدم) مطلق‌نگری. گفتگو یعنی نبود قطعیت، چون هر گفتگویی متضمن داد و ستد است. در نتیجه گفتگو همزمان عامل و متضمن تساهل است. بررسی موضوع جهانی شدن سیاست از دیدگاه حقوق بین‌الملل می‌تواند راهگشا باشد. آنچه برای حقوقبین‌الملل حائز اهمیت است این است که اقدام بازیگران جهانی تحت تأثیر قانون یعنی هنجارهای بین‌المللی و نه تحت تأثیر قدرت صرف انجام ‌گیرد. وجه مشخصه قرن بیست‌ویکم در این خصوص این است که به‌ طور روزافزونی ابعاد مختلف و وسایل متنوع‌تری که پیش ازاین در حیطه حاکمیت دولت‌ها قرار گرفته بودند، در صحنه جهانی و توسط بازیگران جهانی قانونمند می‌شوند. دانیل بل حدود پانزده سال پیش مدعی شد که نهاد دولت ـ ملت «برای مسائل بزرگ زندگی بسیار کوچک است و برای مسائل کوچک زندگی بسیار بزرگ». گر چه تردید در کارآیی و شایستگی مهم‌ترین نهاد و سازمان سیاسی مدرن به اندازه عمر آن پیشینه دارد، اما فرایند پرشتاب و فراگیر جهانی شدن در دهه‌های اخیر ناتوانی و ناکارآمدی نهاد دولت را به آشکارترین وجه نمایان کرده است جهانی شدن سیاست به این جنبه از فرایند جهانی شدن معطوف است. کوتاه سخن آنکه فرایند جهانی شدن با رها کردن امر اجتماعی از چارچوب و حوزه استحفاظی دولت ـ ملت، عامل تغییر و تعدیل ساختارهای اصلی دولت مدرن است. به بیان روشن‌تر، فرایند مورد نظر با رقیق تر و نفوذپذیر کردن مرزهای ملی، توان و قابلیت نهاد دولت را کاهش می دهد، شکل و ساختار آن را دگرگون و استقلال آن را مخدوش می‌کند و از اقتدار و مشروعیتش می‌کاهد. در شرایطی که سرمایه، کالا، اطلاعات و عناصر فرهنگی به آسانی از مرزهای ملی فراتر می‌روند، گستره تأثیرپذیری شهروندان از مرزهای ملی بسیار فراتر می‌رود و دولت‌ها نمی‌توانند بدون هماهنگی با نظام بین‌المللی، به خواست‌های شهروندان خود (مثلاً در رابطه با محیط زیست) پاسخ دهند. همچنین تشدید فرایند جهانی شدن، کارایی و تأثیر ابزارهای سنتی‌ سیاست (به ویژه نیروی نظامی) را در اعمال نفوذ کاهش می‌دهد و توسل به راه‌ها و ابزارهای دیگر از جمله اقتصادی و کنش جمعی را گریز ناپذیر می‌کند و به این ترتیب توان و قابلیت دولت برای کنترل سرنوشت خود کاهش می‌یابد. 25-2- جهانی شدن حقوق بشر از دیدگاه تاریخ روابط بین‌الملل در نیم قرن بعد از جنگ جهانی دوم، عوامل متعددی در شکل‌گیری اندیشه حقوق بشر و پذیرش اصل رعایت حقوق انسان‌ها، مؤثر واقع شده‌اند. در واقع، به نظر می‌رسد که ماهیت مسائل بین‌الملل به نحوی بوده که مطرح شدن و پیشبرد حقوق بشر اجتناب ناپذیر شده است. در سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان اقدامی برای بهبود بخشیدن به روابط بازیگران بین‌المللی به ویژه دولت‌ها با شهروندانشان مورد تصویب قرار گرفت. رفته رفته زمینه برای شکل‌گیری فرهنگ حقوق بشر فراهم شد و فرایند هماهنگی رفتار دولت‌ها با موازین معیارهای اعلامیه جهانی حقوق بشر آغاز شد. اقدامات جهت استعمارزدایی و فعالیت‌های جنبش عدم تعهد در سازمان ملل, گر چه مستقیماً به رعایت حقوق بشر مربوط نبودند، اما در شکل‌گیری فرهنگ حقوق بشر بسیار مؤثر واقع شدند. در واقع، به اعلامیه جهانی حقوق بشر ابعاد اجرایی دادند. قطعنامه سازمان ملل در سال 1966 نقطه عطفی در فرایند فوق تلقی می‌شود، چرا که از طریق آن بین حقوق بشر از یک سو و حقوق بنیادین مردم برای خودمختاری از سوی دیگر پیوند برقرار شد. سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای به نوبة خود در فرآیند فوق نقش مهمی ایفا کردند. زمانی که مسئله رعایت حقوق بشر وارد مرحله اجرایی شد، این واقعیت عریان شد که از یک سو، از بین بردن شرایطی که مانع پیشرفت رعایت حقوق بشر می‌شود و از سوی دیگر جلوگیری از پایمال کردن حقوق انسان‌ها, همراه و نیازمند دموکراسی است. دموکراسی در داخل مرزها و در سطح جهان شرط لازم برای دفاع از حقوق بشر است. در نتیجه از طریق دموکراسی مسئله حقوق بشر عمیقاً با مشروعیت دولت‌ها پیوند خورده است. در رابطه‌ای که بین حقوق بشر، دموکراسی و شهروندی از یک‌سو و دولت و سیاست از سوی دیگر برقرار شده، مسائل متعددی بوجود آمده است. امروزه جامعه جهانی از بحث و مناقشه در مورد اصول و مبانی فلسفی حقوق بشر فراتر رفته و به مرحلة اجرای موازین موجود و تصمیمات اتخاذ شده توسط بازیگران بین‌المللی رسیده است. در این خصوص مسئله اساسی در این است که در روابط بین‌الملل اجرای حقوق بشر منجر می‌شود به «مداخله در امور داخلی دولت‌ها». تعارض و منشأ بحران حمایت از حقوق بشر در این است که از یک سو, عدالت خواهی به مداخله منجر می‌شود و از سوی دیگر, بازیگران جهانی متعهد به حفظ نظم و ثبات بین‌الملل هستند.مداخله با مخالفت سیاسی مواجه و بحران‌زا می شود. مداخله‌های پی در پی و گسترده مبنای روابط بین‌الملل و اصولی را که روابط بین کشورها بر مبنای آن استوار است، نامعتبر می‌سازد و در این صورت، پیوسته این خطر وجود دارد که مداخله گرایی جهت حمایت از حقوق بشر تابع علل و انگیزه‌های سیاسی ـ اقتصادی باشد و نه انسانی. لذا مشاهده می‌شود که مداخله بدون استثناء جنجال برانگیز است، زمان و شکل مداخله مورد انتقاد شدید قرار می‌گیرد و همزمان عدم مداخله نیز با انتقاد روبرو می‌شود. جهانی شدن تعارض بین عدالت و ثبات را از بین برده است. مبنای تعارض فوق عبارت است از حاکمیت، اصل برابری دولت‌ها و اختیارات قانونی و انحصاری دولت‌ها که به اصل عدم مداخله منجر می‌شود. قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا بیش از سه دهه است که سیاست حمایت از حقوق بشر و حمایت از دموکراسی را در پیش گرفته‌اند و آن را لااقل تا اندازه‌ای به زیرمجموعه‌ای از سیاست خارجی خود مبدل کرده‌اند. در عصر جهانی شدن در حوزه‌های مختلف، و به خصوص در مورد رعایت حقوق بشر هنجارهای جهانی شکل گرفته‌اند، نتیجه اینکه شکل‌گیری منافع دولت‌ها کمتر در حوزه بسته داخلی انجام می‌گیرد و بیشتر توسط عرصه عمومی جهانی تعیین می‌شود. توجه به هنجارهای جهانی و در نظر گرفتن آنها در سیاست خارجی بخشی از منافع ملی دولت‌ها را تشکیل می‌دهد. در عین حال، کمرنگ شدن مرزها به فرآیندهای برون مرزی و سازمان‌های غیردولتی این فرصت را می‌دهد تا مسائل برون مرزی را به مسائل درون‌مرزی مبدل کنند و بدین وسیله مسائل جهانی را وارد فرایند سیاستگذاری جوامع کنند. در چنین فضایی است که جنایتکاران جنگی صرب و کروات به جرم قتل عام‌های قومی، نژادی و مذهبی در دادگاه‌های لاهه محاکمه می‌شوند و از پینوشه با وجود کشمکش‌های فراوان سلب مصونیت می‌شود. امروزه دادگاهی در بلژیک این حق را برای خود محفوظ می‌شمارد تا علیه شماری از رهبران سیاسی و نظامی در سراسر جهان به دلیل ارتکاب جنایات جنگی, دادخواست تنظیم و آنها را به دلیل اعمالشان تحت پیگرد حقوقی و قضائی قرار دهد و دادگاهی مشابه در آلمان علیه رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا به دلیل ارتکاب جنایت جنگی کیفر خواست صادر کند. همه این موارد و موارد مشابه حاکی از تغییری جدی درجهت تأکید بر مسئولیت جهانی افراد و نهادها در زمینه عدم رعایت حقوق بشر است و این امر بسیاری از اصول عرفی و سنتی حقوق بین‌الملل به ویژه اصل عدم مداخله را تحت الشعاع خود قرار داده است. 26-2- هویت های جغرافیایی وسیاسی فرآیند جهانی شدن علیرغم نگرشهای متداول ،پروسه ای بدون مختصات جغرافیایی ،فرهنگی و سیاسی نیست بر عکس این فرایند دارای چهره و مشخصه ی جغرافیایی مشهودی است که دائم در حال تغییر می باشد هم چنین این پروسه از بستر فرهنگی وسیاسی مشخصی برخاسته،حامل کد های پنتیک این بستر فرهنگی-سیاسی است وسیر تکاملی خود را در این بستر طی می کند. ریشه های عمیق وتناور شرکت های فرامرزی در زمین سیاسی و فرهنگی کشوری است که از آن برخاسته اند مرکز فرماندهی ومراکز حساس این شرکتها، مانند مراکز تحقیق و توسعه تکنولوژی غالبا در کشور ما قادر داشته و بخشی از قدرت اقتصادی و سیاسی آن میباشند . جهانی شدن روندی یک سویه نیست که تنها از کانون آنها تاثیر می پذیرند . برعکس جهانی شدن روندی دوسویه است که در عین شکل دادن جوامع محلثی از آنها تاثیر می پزیرد. جوامع مختلف نه تنها می توانند روهند جهانی شدن را از مسیر های متفاوت با ویژگی ها وپیامد های متفاوت طی وتجربه کنند بلکه می توانند برماهیت وسرنوشت نهایی جهان گلوبال نیز تاثیر بگذارند. با اینهمه در یافت وشناخت هویت جغرافیایی،سیاسی وفرهنگی مکانیزم جهانی شدن برای کنترل ومدیریت این پروسه وتهیه استراتژی موثر جهت بهره برداری مناسب از آن،به ویژه برای کشورهای در حال رشد،ضرورت وکلیدی است.84 درصد کل تولیدات صنعتی جهان توسط 15 کشور تولید می شود که در این مقدار نزدیک به./.57متعلق به سه کشورآمریکا(25./.) وآلمان(12./.)می باشد. در عرصه تجارت بین المللی وضعیتی مشابه دارد نزدیک به 80./.کل صادرات جهان توسط آمریکا،اتحادیه اروپا وآسیای شرقی وجنوب شرقی انجام میگیرد در مجموع فضای اقتصاد جهان توسط آمریکا وچند کشور اروپای غربی و آسیای شرقی وجنوب شرقی تعیین می گردد .گردش ورشد اقتصاد سایر کشورهای جهان شدیدا تحت تاثیر مکانیزم وحرکت ونیروی جاذبه این سه منطقه می باشد به این ترتیبجهانی شدن دارای یک هویت جغرافیایی،سیاسی،فرهنگی بسیار قوی وپر دوام است که پروسه جهانی شدن در بطن آن انجام می گیرد واز ویژگی ها وپیامد های آن شدیدا تاثیر می پذیرد در یافت این برای شناخت عملکرد و چگونگی پروسه جهانی شدن دارای اهمیت کلیدی است. در چنین فضایی تدوین استراتژی وبرنامه توسعه و اققتصادی مناسب برای کشورهای در حال رشد مستلزم دریافت وشناخت این هویت است.ک برنامه ای که بر اساس تضاد بنیاد ین یا جو اقتصادی جهانی مکانیزم حرکت آن تدوین شده باشد به احتمال قوی پایدار وموفق نخواهد بود. 27-2- نقش دولت های ملی گر چه وجود و کارکرد نیروهای پر قدرت گلوبال انکار ناپذیر است،اما میبایست باانها به صورت گرایشات پرقدرت برخورد کرد، نیروهای جبری کهدارای نتیجه ای یکسان وجزمی میبا شد .تاثیراین مکانیزم ونیروهای عمده ان برروی تمام مناطق ومردمان جهان یکسان نبوده وکارکرد ان بسیاربغرنجترازان است که غالبا تصورمیشود .این روند مکانیزمی یک بعدی نیست که سرنوشت ان تنها توسط تحولات فناوری وعملکردشرکت های فرامرزی رقم زده شود. بدون شک روند جهانی سازی ازقدرت دولت های ملی کاسته وهمچنان خواهدکاست اما علیرغم ساده انگاری متداول دولتهای ملی هنوز نقش تعیین کننده ای درسرعت ،سیرتکاملی وسرنوشت نهایی این روند ایفا میکند . چگونگی عملکرد دولتهای ملی میتواند ازسرعت روندجهانی شدن بکاهد ویاموجب شتاب آن گردد ، میتواندسیرتکاملی آن را ازمسیرهای مختلف هدایت کند ،تاثیرات آن راکنترل وتنظیم کند وسرنوشت های متفاوتی را برای آن رقم زند بررسی روندشکل گیری صنایه گلوبال وپروسه جهانی شدن درکشورهای مختلف بویژه آسیای شرقی واروپا بیانگر اهمیت این موضوع است دریافت وشناخت این امر برای کنترل ومدیریت پروسه ی جهانی شدن وتهیه یک استراتژی موثربرای بهره برداری مناسب ازآن بویژه برای کشورهای درحال رشد ضروری وکلیدی است. بررسی توسعه اقتصادی ژاپن ،کشورهای آسیای شرقی وبساری ازکشورهای اتحادیه اروپا موید مطالب فوق می باشد برای مثال دولت ژاپن نقش تعیین کننده ای درتوسعه اقتصادی کشور وجایگاه آن دراقتصادجهانی ایفانموده که مستقیما توسط وزارت صنایع وتجارت خارجی ژاپن به مرحله اجراگذاشته است. 28-2- جهانی شدن واقتصاد در روند جهاني شدن شايد مهمترين و پيشتازترين بخش، اقتصاد بوده است؛ به طوري كه بسياري از محققين تا مدت هاي مديد، جهاني شدن را منحصراً در چارچوب اقتصاد مورد بررسي و تدقيق قرار مي دادند و از بخش هاي ديگر جهاني شدن، همچون فرهنگ و سياست غافل بودند. اين مسئله از آنجا ناشي مي شود كه روند جهاني شدن بيشترين تأثيرات خود را بر اقتصاد جهان گذارده و در اين وادي خودنمايي نمايد. به عنوان مثال، سازمان تجارت جهاني به عنوان مهمترين نماد عيني جهاني شدن در وادي اقتصاد پس از جنگ جهاني دوم تشكيل شد و تا جايي پيش رفت كه رئيس جمهور امريكا مجبور گرديد به تهديدات اين سازمان گوش فرا داده و تعرفه هاي وضع شده بر فولادهاي وارداتي را كه به يك جنگ اقتصادي تبديل شده بود حذف كند. به هر حال اگر جهاني شدن را پيكري واحد تصور نماييم بخش اقتصادي اين پيكر رشد بسيار بيشتري از ديگر بخشهاي آن داشته است و اين ويژگي تأثيرات اين بخش را بر تمامي امور همچون وضعيت زنان وسيع تر و گسترده تر مي نمايد. خطوط كلي جهاني شدن اقتصاد را مي توان در عوامل ذيل جستجو نمود: 1- تغيير تعاريف در واژه هاي كليدي اقتصاد. 2- جا به جايي تدريجي قدرت از دولت هاي محلي به نهادهاي بين المللي و شركت هاي فرامليتي. 3- تغيير تئوري هاي حاكم بر اقتصاد. 4- تغيير در تقسيم كار جهاني از شيوه ي خوشه اي به خطي. 5- ظهور امپرياليسم جهاني در چارچوب جهاني سازي اقتصادي. - تغيير تعاريف در واژه هاي كليدي اقتصاد: تغييرات حاصله در اثر جهاني شدن در بخش اقتصاد به قدري عميق بوده است كه مي توان گفت به تدريج بايد تعاريفي جديد براي واژه هاي كليدي اقتصاد ارائه كرد و اين مسئله بدان معناست كه بنيان هاي علم اقتصاد در حال تغيير بوده و افقي تازه در پيش روي اين علم قرار گرفته است. هر چند طليعه اين تغييرات در كتاب جا به جايي قدرت، شوك اوليه را به جهان اقتصاد وارد نمود. اينك با بررسي يكي از اين واژه ها به اهميت اين تغييرات خواهيم پرداخت. واژه كار: در علم اقتصاد واژه ي كار به «انجام فيزيكي عملي بي واسطه كه باعث ارزش افزوده مي گردد» اطلاق مي شد. در اين ميان «انجام عمل فيزيكي» مهمترين ويژگي كار را تشكيل مي داد. به عبارت دقيق تر، كارگر به كسي اطلاق مي شد كه اين عمل فيزيكي را به انجام مي رساند و به همين دليل مكاتب ماركسيستي «كارگر» را مهمترين عامل اقتصاد تعريف مي نمودند ولي در شرايط حاضر كه جهان هنوز به اوج شكوفايي اقتصادي جهاني شده، نرسيده، تعريف كار در جوامع پيشرفته تغيير زيادي نموده است. بر اين پايه مهمترين ويژگي «كار و توليد»، «عمل فيزيكي» بي واسطه نيست، بلكه «كار و توليد» در دو بعد افقي و عمودي گسترش مي يابند. به عبارت ديگر فكر هم جزء توليدات قرار گرفته و حتي شركت در بورس نيز نوعي «كار» اقتصادي محسوب مي شود. البته، ورود گسترده به اين بحث در مجال اين نوشتار نيست، اما بايد گفت كه اين تغييرات، اثرات فوق العاده اي در سيماي اقتصادي جهان از خود بر جاي مي گذارد كه در بخش تأثير اقتصاد جهاني بر وضعيت زنان، اين تغييرات مورد بررسي قرار خواهد گرفت. 2- جا به جايي تدريجي قدرت از دولت هاي محلي به نهادهاي بين المللي و شركت هاي فرامليتي يكي ديگر از شرايط «اقتصاد جهاني شده» تغيير حاملان قدرت از بازيگران محلي به بازيگران بين المللي و فرامليتي است. از آغاز تاريخ بشر تاكنون با گسترش هر چه بيشتر امكانات ارتباطي، حاملان قدرت به شعاع فرمانبري مردمان تحت سلطه خود از ابعاد مختلف افزوده اند. اما طي قرون گذشته ،دولت هاي ملي – محلي توانستند سيطره خود را حفظ كنند؛ تا جايي كه حتي در قوانين بين المللي نيز تثبيت گرديد. اما «جهاني شدن» بيشترين لطمه را براي اصول بين المللي به ويژه در بخش اقتصادي آن وارد نموده است. براي مثال، سازمان تجارت جهاني به عنوان يكي از نهادهاي مهم «جهاني شدن» در حال از بين بردن محدوديت حاصل از مرزها براي كالاهاي كشورهاي عضو ، از بين بردن تعرفه هاي اقتصادي و به طور كلي، كم رنگ كردن قدرت دولت هاي ملي در وادي اقتصاد جهان مي باشد. شركت هاي فرامليتي يكي ديگر از تهديد كننده هاي بازيگران قدرت در دنياي «جهاني شده» مي باشند. در شرايط حاضر 37000 شركت فرامليتي در جهان وجود دارد كه بسياري از آنها داراي بودجه هاي بيشتري از كشورهاي متوسط مي باشند. اين شركت ها نبايد وفاداري خود را به مليت، كشور يا دولتي خاص ابراز دارند، بلكه آنها بايد به فكر تأمين منافع سهامداران خود كه از سراسر جهان هستند باشند. در حال حاضر شركت هاي فرامليتي بيش از 50 درصد از بزرگ ترين واحدهاي اقتصادي جهان را تشكيل مي دهند. 3- تغيير تئوري هاي حاكم بر جهان اقتصاد تغييرات حاكم بر اقتصاد جهان در اثر جهاني شدن به ميزاني گسترده بوده است كه ديگر تئوري هاي سنتي حاكم بر محيط هاي آكادميك نمي تواند به تبيين روابط حاكم بر اقتصاد بپردازد. به طور مثال، يكي از بلند آوازه ترين تئوري هايي كه در اين چارچوب از كاركرد اصلي خود جدا شده، نظريات «گيتز»، در رابطه با «چگونگي تعامل ميان دولت و مردم بر محور اقتصاد» مي باشد. از اين رو فرايندهاي مالي و اقتصادي، ديگر نمي توانند به طور كامل و در سطح ملي، تابع ساز و كارهاي داخلي و تصميم گيري دولت هاي خود باشند. 4- تغيير در تقسيم كار جهاني از شيوه خوشه اي به خطي شايد مهمترين تأثير جهاني شدن در حيطه اقتصاد در درازمدت را مي توان در چارچوب تغيير تقسيم كار جهاني جستجو نمود. تا قبل از جهاني شدن حتي در سطح كنوني، تقسيم كار جهاني به صورت خوشه اي بوده است؛ بدين معنا كه تقسيم كار، در خوشه يك كشور و يا حداكثر در يك منطقه صورت مي پذيرفته است. به عبارت ديگر، يك ملت در دايره ي شرايط كشور خود به تقسيم كار روي مي آورد و تنظيم روابط توليدي و خدماتي خود را بر مبناي اين محور تعريف مي كند و البته هدف نهايي از اين گونه اقدامات نيز استقلال اقتصادي بود. در اين روش هر چند كشورها ،منافع ملي خود را با منظر سياسي مي ديدند و به امتيازات سياسي مي رسيدند، اما در بسياري از موارد، كالاهاي توليد شده نسبت به ديگر مناطق، از قيمت بيشتر و كيفيت كمتري برخوردار بود كه البته اين موضوع در چارچوب علم اقتصاد غيرقابل پذيرش است. از اين رو، دنياي جهاني شده، به فكر عقلاني عمل نمودن كارها در حيطه اقتصاد مدرن افتاد. بدين معنا كه براي هر كشور و يا هر منطقه بر اساس شرايط و منابع اقتصادي و يا انساني، محصول يا محصولاتي متناسب با آنشرايط و منابع مشخص شده و در اين راستا برنامه كلي توليد در جهان تعيين مي گردد. به عبارت ديگر، در اين حالت «جهان» به مثابه يك كشور نگريسته مي شود و بر اساس برنامه اي مدون براي هر نقطه از اين كشور محصولاتي معين مي گردد و مردم آن مناطق بايد بر اساس تقسيم كار جهاني به توليد آن محصولات مشغول شوند. براي مثال، در ايران با توجه به وجود منابع سرشار نفت، اصلي ترين صنعت در برنامه جهاني شدن، صنعت پتروشيمي و يا ساير صنايع مربوط به نفت مي باشد. 5- ظهور امپرياليسم جهاني در چارچوب جهاني سازي اقتصادي برخي بر اين عقيده اند كه جهاني شدن نام جعلي «جهاني سازي» و يا «امپرياليسيم جهاني» است. به عبارت ديگر، آنها معتقدند كشورهاي استعمارگر براي آن كه بتوانند به گونه اي سهل تر به چپاول و غارت جهان بپردازند، پروژه ي جهاني سازي را طرح و به اجرا درآورده اند. در حقيقت «جهاني سازي» پروژه اي برنامه ريزي شده است و نه پروسه اي برخاسته از شرايط جهاني. اما بايد گفت: هر چند جهاني سازي اقتصادي واقعيتي است گريزناپذير ولي اين پروژه، موجوديتي مستقل از پروسه جهاني شدن دارد. لذا وظيفه ي انسان هاي آزادي خواه آن است كه اين پروسه را در مقابل آن پروژه تقويت نمايند و به مرحله ي اجرا برسانند. 29-2- جهاني شدن اقتصاد و تأثير آن بر وضعيت زنان اصولاً بايد جهاني شدن اقتصاد را فرصت بي بديل براي زنان جهان دانست تا بتوانند از اين مقوله وضعيت خود را در سطح جهان ارتقا داده و بسياري از محدوديت هاي موجود در جهان را كه مانع بالندگي آنها شده بود، به وادي نيستي رهنمون سازند و بايد گفت: زنان جهان تاكنون نيز با توسعه ي روند جهاني شدن به گونه اي هوشيارانه از اين فرصت استفاده نموده و با همان سرعت به توسعه حضور خود در بخش هاي گوناگون اقتصاد جهان پرداخته اند. براي شفاف شدن هر چه بيشتر اين موضوع به زواياي مختلف آن اشاره مي شود: 1- جا به جايي تدريجي قدرت از دولت هاي ملي به قدرت هاي بين المللي و فرصت هاي ايجاد شده براي زنان: همان گونه كه اشاره شد، يكي از مشخصه هاي جهاني شدن جا به جايي قدرت از بازيگران ملي و منطقه اي به بازيگران جهاني است و ويژگي بارز آن جا به جايي بسياري از ارزش ها، باورها و عقايد ملي و منطقه اي به ارزش ها، باورها و عقايد جهاني مي باشد. در بعد اقتصادي، تغيير ارزش هايي كه به زنان مربوط مي شود از وسعت زيادي برخوردار است كه اولين آنها اجازه شركت زنان درامور اقتصادي است. از ديگر ارزش هاي قبول حق داشتن برخي از مشاغل توسط زنان و با حق برابر دستمزد زنان در برابر دستمزد مردان است. البته اين تغيير ارزش از آنجايي ناشي مي شود كه دولت هاي ملي و منطقه اي در مقابل نيروي فائق جهاني ضعيف شده و مجبور به قبول ارزش هاي جهاني مي گردند. به طور معمول تثبيت نظرهاي «دنياي جهاني شده» به وسيله ي قانوني شدن كنوانسيون هاي جهاني و يا قانوني شدن آن ارزش ها، توسط پارلمان هاي محلي صورت خواهد پذيرفت. اينك براي شفافيت هر چه بيشتر موضوع، توضيحات ذيل ارائه مي شود: 1- اجازه شركت زنان در امور اقتصادي: تا چندي پيش در بسياري از نقاط جهان به وسيله ي اعمال قانون و يا برقراري برخي شرايط، اجازه ورود زنان به بخش اقتصادي جامعه داده نمي شد، به گونه اي كه بخش اعظم جامعه زنان از حضور در بخش هاي اقتصادي اجتماع محروم مي شدند و اين امر باعث توانمندي ملي مردان و تثبيت مردسالاري مي گرديد. به عبارت روشن تر، «مردسالاري» توان مالي خود را از همين شيوه اقتصاد حاكم بر جامعه تأمين مي كرد و در بسياري از مناطق هنوز نيز همين روال ادامه دارد. 2- حق برابري دستمزد زنان: يكي از تبعيض هاي بسيار ظالمانه بر جامعه زنان شاغل، برقراري شيوه تفاوت دستمزد زنان با مردان در مشاغل مشابه مي باشد. در اين زمينه در تحقيقي تحت عنوان «بررسي موانع و مشكلات موجود در اشتغال زنان در بخش هاي دولتي» چنين آمده است: «تقريباً در سراسر جهان، زنان ساعات طولاني تري را با دستمزدهاي كمتر در مقايسه با مردان در مشاغل مشابه كار مي كنند. در كشورهاي توسعه يافته، زنان دست كم در هفته بين 2 تا 10 ساعت بيشتر از مردان كار مي كنند. زنان در ايتاليا 28 درصد، اتريش 12 درصد، فرانسه 11 درصد و ژاپن 7 درصد بيشتر از مردان كار مي كنند. در ژاپن در مشاغلي كه پرداختي به آنان تعلق نمي گيرد سهم زنان 9 برابر سهم مردان است. آمار نشان مي دهد كه در امريكا طي يك دوره ي سي ساله، زنان همواره شصت سنت در برابر هر دلاريكه مردان كسب كرده اند به دست آورده اند، هر چند اين آمار اخيراً به حدود 75 سنت ترقي كرده است. در بررسي تجربي كه از بعد عيني تبعيض ميان زنان و مردان بر روي 1003 نفر از زنان و مردان شاغل در شهر تهران انجام گرديد، ميانگين دستمزد زنان در سازمان هاي دولتي 20606 تومان و مردان 25740 تومان است، كه نسبت آن در صورتي كه مردان را 100 در نظر بگيريم دستمزد زنان 80 خواهد بود. مروري بر آمارهاي موجود در باره ي دستمزد زنان، گواهي است بر وجود موانع تبعيض هاي جنسيتي در سازمان ها و بنگاه هاي اقتصادي كه بازنگري اساسي و عاجلي را درباره ي وضعيت اشتغال زنان و رفع موانع بر سر راه اشتغال آنان طلب مي كند.» در دنياي جهاني شده با گسترش حضور زنان در صحنه هاي اقتصادي و به ويژه بخش هاي تصميم گيرنده براي شرايط اقتصادي اعم از سيستم هاي قانونگذاري و نظارتي، زنان مي توانند اين گونه تبعيض ها را كمرنگ نموده و از بين ببرند. و طليعه اين راه عدالت جويانه را مي توان در دنياي پيشرفته صنعتي امروز همچون كشورهاي اسكانديناوي و به ويژه كشور فنلاند مشاهده كرد. زنان در اين گونه كشورها با تأسيس N.G.O ها به تأكيد بر اين ارزش ها در منطقه ي خود كمك مي كنند. در اين راستا، با توجه به اهميت جايگاه و نقش N.G.O هاي زنان در دنياي جهاني شده به تبيين هر چه بيشتر اين مقوله مي پردازيم: N.G.O ها داراي ويژگي هايي هستند كه موجب بالندگي و تأثيرات شگرف در جهان آينده مي شوند. الف) استقلال: از آنجا كه در دنياي «جهاني شده» نقش دولت ها كم رنگ مي شود، بهترين گزينه براي پر كردن اين خلأ N.G.O هاي مستقل و كارآمد مي باشد. اين استقلال از ابعاد مختلف مالي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، و ... قابل تصور است. و همين استقلال مي تواند افكار عدالت طلبانه را در اذهان و باورهاي مردم وارد نمايد. N.G.Oهاي زنان نيز مي توانند با همين ويژگي بهره ي شايان توجهي براي تغيير باورها نسبت به توسعه جامعه در چارچوب مسايل زنان، نصيب زنان نمايد. ب) سلول هاي تشكيلاتي: در دنياي جهاني شده مهمترين سلولهاي تشكيلات اجتماع براي كاركرد سيستماتيك را مي توان N.G.O ها در كنار نهاد خانواده دانست. بدين معنا كه N.G.O ها مهمترين عامل طرح سؤالات، طرح داده ها، تبيين نهادها، انتقال بازخوردها و يا تعاملات بخش هاي مختلف جامعه با يكديگر مي باشند. زنان در صورت درك اين حقيقت و پيشتاز شدن در تشكيل اين N.G.O ها مي توانند اين فرصت با به بهترين نهادهاي توسعه زاي آينده به ويژه در تسخير موفقيت هاي اقتصادي تبديل نمايند. ج) نيروهاي داوطلب: با توجه به شيوه ي تشكيلاتي N.G.O ها نيروي داوطلب در آنها نقش تعيين كننده دارند، اين ويژگي از مهمترين عوامل بالندگي اين نوع تشكيلات است كه زنان مي توانند از اين مشخصه براي تأثير گذاري هر چه بيشتر در دنياي آينده سود ببرند. د) خودجوشي: خودجوشي N.G.O ها نيز ويژگي ديگري براي توانمند ساختن آنها و تأثيرگذاري هر چه بيشتر آنهاست، همچنين با توجه به تجربيات اخير زنان ايران براي راه اندازي تشكيلات خودجوش در ابعاد خيريه، رسيدگي به نيازمندان، يتيمان و ديگر اقشار مستضعف در بعد اقتصادي، در صورت آمادگي زنان براي تشكيل گسترده تر اين گونه تشكيلات خودجوش، آنها مي توانند سرنوشت خود را به گونه اي دلخواه به سوي توسعه مورد نظر پيش برند. 3- تقسيم كار جهاني و پديد آوردن فرصت هاي جديد براي زنان: قبلاً اشاره شد كه يكي از ويژگي هاي جهاني شدن اقتصاد تغيير در تقسيم كار جهاني است؛ اكنون بايد به اين نكته بپردازيم كه اين تقسيم كار جديد، تغييرات شگرفي را در وضعيت اقتصاد جهان ايجاد مي نمايد كه اين دگرگوني ها باعث پديد آمدن فرصت هاي طلايي براي توسعه ي حضور و مشاركت زنان در ابعاد مختلف اقتصاد جامعه مي گردد. چگونگي پديد آمدن اين فرصت ها از دو زاويه قابل بررسي است: الف) شكستن انحصارهاي سنتي در بخش اقتصاد: شالوده اقتصادهاي سنتي مبتني بر دولت هاي ملي و منطقه اي معمولاً بر پايه انحصارهاي مربوط به هر كالا استوار است. به عبارت ديگر، در اين گونه ساختارهاي اقتصادي، فردي يا گروهي از افراد، انحصار، توليد، جا به جايي و يا هر گونه حركت اقتصادي مربوط به يك كالا يا مجموعه اي از كالاهاي مربوط به هم را در اختيار دارند و اين افراد معمولاً از ورود اشخاص جديد به مجموعه خود، جلوگيري مي نمايند، در صورتي كه در اين مجموعه ها براي پيشرفت كار خود، از اقدامات غيرقانوني نيز ابايي نداشته باشند، به عنوان مافياي آن كالا مشهور مي شوند. به هر حال نوع مشروع آن، كه از اقدامات غير قانوني نيز پرهيز مي نمايند، تا قبل از قرون و يا حتي دهه هاي اخير به طور كامل در دست مردان قرار داشته و هنوز هم در بسياري از نقاط جهان در دست مردان است. اين انحصار تاريخي باعث شده است كه حتي بسياري از زنان از انديشه ورود به وادي اقتصاد اجتناب نمايند. اما بايد دانست كه تغيير در تقسيم كار جهاني باعث ساختار شگفتي در اقتصاد جهان شده و اولين نتيجه آن شكسته شدن اين گونه انحصارهاست. با شكسته شدن انحصارهاي فوق براي مدتي، فرصت لازم براي ورود افراد جديد به وجود مي آيد، در صورتي كه زنان بتوانند از اين موقعيت طلايي به نفع خود سود برند، مي توانند يكي از ظلم هاي تاريخي را كه در طول ساليان متمادي بر آنها تحميل شده است، محو نمايند. ب) با تغيير تركيب نيروهاي توليد در اثر تقسيم كار جهاني و نيز با اجراي تقسيم جديد كار جهاني، تغيير تركيب نيروهاي توليد نيز پديد خواهد آمد. اين مسئله بدين معناست كه زماني كه كشوري مجبور گردد از بسياري از مشاغل قبلي خود دست برداشته و به كارهاي جديدي كه براي آن كشور تعريف كرده اند بپردازد، تغييرات گسترده در صحنه توليد و اقتصاد، پديد خواهد آمد. يكي از اين تغييرات، دگرگوني در عوامل توليد است و پديد آمدن موفقيت تغيير در عوامل توليد به معناي ايجاد فرصت هاي شغلي جديد براي همگان از جمله زنان مي باشد. به تعبير ديگر براي زنان موقعيتي پديد مي آيد كه با استفاده از آن مي توانند حضور خود را در صحنه اقتصاد گسترش دهند. اين فرصت مهم نيز نشأت گرفته از روند جهاني شدن است. در اين خصوص مي توان به موارد ذيل اشاره نمود: تاكنون جهاني شدن، بيشترين تأثير خود را در كشورهاي صنعتي پيشرفته گذاشته است. در اين ميان زنان در كشورهاي امريكا، استراليا، اروپاي شمالي، ايتاليا و اسكانديناوي ،اكثريت اعضاي فعال اتحاديه ها را تشكيل مي دهند؛ اين در حالي است كه تا چندي قبل، مردان بيشترين تأثير را در اين اتحاديه ها داشتند. همچنين حضور زنان در اتحاديه هاي كارگري آزاد (IGFIU) و خدمات عمومي بين المللي (PSI)، كميته سازماندهي صنعتي (AFL-CIO) بسيار بيشتر از قبل شده و نسب زنان در رهبري اتحاديه ها به ويژه در آلمان، پرتغال، ايتاليا، هلند، فرانسه و انگلستان رو به تزايد است. اين حضور گسترده زنان توانسته است پيامدهايي همچون برخورد منصفانه با آنها در خصوص استخدام، دستمزد و رفاه هر چه بيشتر داشته باشد. 3- توسعه فناوري ارتباطات اقتصادي در راستاي جهاني شدن: يكي ديگر از نتايج جهاني شدن اقتصاد توسعه «اقتصاد الكترونيكي» و يا مبادله از طريق رايانه مي باشد. اين پديده مدرن فرصت بسيار قابل توجهي را در اختيار همگان به ويژه زنان قرار داده است تا بتوانند شركت فعالي در امور اقتصادي جهان مدرن داشته باشند. براي بررسي هر چه دقيق تر اين مقوله از زواياي ذيل به آن مي پردازيم: الف) ايجاد فرصت هاي غير حضوري: از مهمترين مواردي كه باعث محدوديت زنان براي شركت در امور اقتصادي مي گردد، لزوم حضور مستقيم در محيط هاي اقتصادي است؛ زيرا بسياري از زنان به دلايل خانوادگي (براي رسيدگي به امور خانه و خانواده) و اخلاقي ( به دليل رضايتمند نبودن بسياري از محيط هاي اقتصادي) فرصت كافي براي حضور در محيط هاي اقتصادي را نمي يابند تا بتوانند با مشاركت در آن به افزودن توانايي هاي مالي خود بپردازند. اما اقتصاد رايانه اي كه منتج از دنياي جهاني شده مي باشد به نوعي توانسته و مي تواند اين گونه محدوديت ها را از بين برده و فرصت هاي شگفت انگيزي در اختيار تمامي مردم مخصوصاً زنان قرار دهد. به عبارت روشن تر، زنان خانه دار مي توانند در خانه از فرزندان و خانواده ي خود نگهداري كنند و در عين حال به وسيله يك رايانه به خريد و فروش، مبادله و رسيدگي به امور اقتصادي خود بپردازند. بديهي است اين فرصت تنها به زنان خانه دار محدود نمي شود، بلكه زنان كارمند و اصولاً تمامي زنان مي توانند در كنار ساير اشتغالات خود به اين مهم نيز بپردازند. ب) ايجاد فرصت هاي شغلي جديد: توسعه فناوري ارتباطات اقتصادي در دنياي جهاني شده موجب ايجاد فرصت هاي شغلي جديد در جهان مي شود. و زنان مي توانند با فعاليت بيشتر، ميزان بشتري از اين فرصت هاي شغلي را به خود اختصاص دهند. 4- پيدايش قدرت گسترده بورس در دنياي جهاني شده: يكي ديگر از ويژگي هاي دنيا در عصر جهاني شدن، گسترش هر چه بيشتر بازارهاي بورس مي باشد. در بازار بورس بايد توانايي تشخيص فرصت و كسب اطلاعات هر چه افزون تر را مد نظر قرار داد. اين شيوه كار اقتصادي مي تواند فرصت هاي گرانبهايي را در اختيار زنان قرار دهد. خوشبختانه حتي در بورس اوراق بهادار تهران، زنان با درك اين موقعيت، حضور بسيار فعالي پيدا كرده و مي روند تا موقعيتي بي نظير در اين چارچوب براي خود بيابند. در انتها بار ديگر اشاره مي شود كه بايد به تفكيك منطقي ميان جهاني شدن و جهاني سازي پرداخته و از هر طريق ممكن، جامعه زنان را براي حضور هر چه قوي تر در دنياي جهاني شده آماده ساخت تا بلكه بتوان بسياري از حقوق از دست رفته آنان در طول قرون متمادي و ساليان دراز را به آنها بازگرداند. به عبارت شفاف تر، همان گونه كه در اين مقاله بدان پرداخته شد، جهاني شدن فرصت هاي طلايي را در بخش اقتصاد در اختيار زنان قرار مي دهد، اين فرصت ها ناشي از زلزله ي شگرفي است كه در بخش اقتصادي جهان در حال شكل گيري است. تكان هاي شديد نشأت گرفته از اين زلزله ها مي تواند فرصت هايي بي بديل را در اختيار آنان قرار دهد. ظهور اقتصاد الكترونيكي و رايانه اي، تغيير باورهاي جهاني، تضعيف دولت ها به عنوان نگاهبان ارزش هاي سنتي ، تغيير تئوري هاي اقتصاد جهاني، تحول در تقسيم كار جهاني و جابه جايي در قدرت همگي دست به دست هم داده اند تا بستر حضور گسترده زنان را در صحنه اقتصاد مدرن جهان فراهم آورند. زنان نيز نشان داده اند هوشيارانه به درك اين موقعيت ها نائل آمده اند و هنوز اميدورانه منتظر ظهور هر چه گسترده تر نتايج اين پديده هستند تا بتوانند نقش اقتصادي و عادلانه خود را در سطح جهاني بيابند و از آنجا كه طليعه اين نقش در بسياري از كشورها آغاز گرديده است، اميدواريم زنان ايران نيز با درك هر چه عميق تر اين موقعيت به حقوق حقه خود دست يابند. 30-2- تاثیر جهانی شدن اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دو دهه اول انقلاب اسلامي، يكي از ویژگیها اتخاذ رويكرد ايدئولوژيك به سياست خارجي و به‌ويژه به اقتصاد و تجارت بود. اين نوع نگرش سبب گرديد كه در عصر يكپارچگي بازارهاي ملي، گسترش مبادلات تجاري، مقررات زدايي و وابستگي متقابل، ایران به درون لاك خود فرو رود و نتواند بسياري از تهديدات را به فرصت تبديل كند. بنابراين دولت مي‌بايست با درك واقعيات، از ايدئولوژي زدگي مسائل اقتصادي، مالي و تجاري احتراز، و براساس قواعد بازي در اقتصاد سياسي بين‌المللي فعالیت می‌کرد. در دهه سوم تا حدودي اين نگرش وارد سياست‌گذاري اقتصادي کشور شد. توسعه اقتصادي و بهره‌مندي از منابع اقتصادي در دنياي وابستگي متقابل نيازمند تعقيب روابط خارجي منطقي، و مستلزم از بين بردن نقش هاي موجود در روابط خارجي و گسترش روابط دوستانه با طرفهاي تجاري كشور مي باشد. از اين رو جمهوري اسلامي ايران به منظور برقراري روابط اقتصادي با كشورهاي همسايه خود، به‌خصوص منطقه خاورميانه، اتحاديه اروپا و قدرتهاي اقتصادي ديگر، و جلب اعتماد آنها از طريق تعامل با جهان، سياست خارجي تنش¬زدايي را در روابط خود با ديگر كشورها در پيش گرفت. هر چند در ابتدای اجراي اين سياست، دستاوردهاي آن بيشتر جنبه سياسي داشت، تداوم اين سياست به گسترش روابط اقتصادي و تجاري ايران با كشورهاي ديگر كمك نمود و به افزايش اعتبار بين المللي اقتصاد جمهوری اسلامی ايران منجر شد. اين سياست با كاهش بحرانها و تنش هاي فيمابين ايران و كشورهاي مختلف و ایجاد آرامش و ثبات سياسي و امنيتي، به ويژه در منطقه و كشورهاي همسايه، زمينه را براي همكاريهاي اقتصادي تا حدودي فراهم نمود. بايد تاكيد نمود که مهم‌ترين عامل رونق اقتصادي و ارتقای منزلت ايران در اقتصاد جهاني نگاهي برونگرايانه با هدف اتصال سنجيده و كارآمد به اقتصاد جهاني و جذب سرمايه-گذاري خارجي است. اين مهم علاوه بر تغيير بينش نخبگان سياسي در تصميم¬گيري در سياست خارجي و توجه آنها به اهميت عوامل اقتصادي در عصر حاضر و فراهم ساختن يا اصلاح ساختارهاي قانوني، امنيتي و اعتبار اقتصاد ملي، مستلزم فعال شدن ديپلماسي اقتصادي است؛ به این معنا که در عصر وابستگی متقابل، دستگاه ديپلماسي كشور بايد در مذاكرات و فعاليتهاي ديپلماتيك خود توجه خاصي به ابزارهاي اقتصادي داشته باشد. بجاست جمهوری اسلامی ایران براي تدوين و اجراي كارآمدتر سياست‌گذاري داخلي و خارجي خود رویکردهای زیر را مدنظر قرار دهد: 1ــبهره گيري مناسب از ابزارهاي اقتصادي در چانه¬زني¬ و مذاكرات برای حل مشكلات موجود در روابط ايران و قدرتهاي بزرگ اقتصادي، با هدف از بين بردن تحريمهاي اقتصادي، جذب اعتماد سرمايه¬گذاران خارجي و مؤسسات مالي و اعتباري، و فعال‌تر عملکردن جمهوری اسلامی در سازمانهاي بين¬المللي مالي و اقتصادي؛ 2ــ گرايش روزافزون ديپلماسي ايران در خارج از كشور به مسائل اقتصادي و تجاري، با توجه به غالب شدن رويكرد اقتصادي در سياست خارجي، و فعاليت نمايندگي¬هاي ايران در خارج از كشور در جهت جذب سرمايه¬گذاري خارجي، بازاريابي و فراهم كردن بستر همكاريهاي اقتصادي، تجاري با ديگر كشورها؛ 3ــ تلاش دستگاه سياست خارجي براي عملي كردن طرحهاي اقتصادي و تجاري لازم؛ كوشش فزاينده دستگاه سياست خارجي با رايزني و ابتكار عمل به منظور عملي شدن طرحهاي اقتصادي، مانند: طرح انتقال نفت و گاز آسياي مركزي و قفقاز به خليج¬فارس، هند و پاكستان، طرح كريدور ترانزيتي شمال ــ جنوب و انتقال نفت آسياي مركزي به اروپا كه ايران را به مركز ثقل تجاري، ترانزيتي و انرژي جهان تبديل مي-سازد؛ 4ــ برقراري ارتباط سازنده بين دستگاه سياست خارجي و دستگاههاي اقتصادي و تجاري كشور و ايجاد هماهنگي بين اين نهادها با درك اين امر كه در جهان امروز تكنولوژيهاي اطلاعاتي ــ ارتباطاتي از عوامل توسعه و گسترش نوآوري، خلاقيت، كارآفريني، و تيزهوشي در سطح اقتصادي و بازار می‌باشند كه بيش از گذشته منابع قدرت عمومي و توانمنديهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشور محسوب مي‌گردند. لذا در فرايند جهاني شدن اقتصاد، كه رقابت آزاد اقتصادي به سرعت و به شدت از توسعه تكنولوژي و سيستمهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي بهره مند مي گردد، هر گونه فعاليت اقتصادي در درون مرزهاي بسته ملي كاري مشكل يا حتي غيرممكن محسوب می‌شود. در سياستگذاري داخلي، بهبود عملكرد اقتصاد كشور به رعايت قواعد حكمرانى خوب بستگى دارد. بر اساس معيارهاى شناخته‌شده بين‌المللى، مشاركت مردم در تصميمات دولت، پاسخگو بودن دولت در قبال مردم، تامين ثبات سياسى كشور، بهبود ميزان اثربخشى حكومت، بهبود كيفيت مقررات براى تنظيم امور اقتصادى، رعايت قانون توسط دولتمردان و مردم و كنترل فساد مهم‌ترين شاخصهاى حكمرانى خوب به‌شمار مى‌روند. همچنين به موجب سند چشم‌انداز بيست‌ساله كشور در دو دهه بعد «ايران كشورى است توسعه‌يافته، با جايگاه اول اقتصادى، علمى و فناورى در سطح منطقه... و با تعامل سازنده و موثر در روابط بين‌الملل»؛ دولتى كه در جهت تحقق اهداف چنين چشم‌اندازى مى‌كوشد، بايد دولتى پاي‌بند به اصول حكمرانى خوب باشد. دولت نهم در اين زمينه وظيفه سنگيني بر عهده دارد. هر چند این دولت نسبت به عملكرد دولتهاى سابق انتقادهايي دارد، خود بايد در جهت رسيدن به اصول حكمرانى خوب تلاشهاي وافري انجام دهد. پیامد های جهانی شدن: )ارتباط تناتنگ مدرنیته باجهانی شدن:یعنی مدرنیته ذاتا جهانی تاست وچون خاستگاه مدرنیته غرب است پس جهانی به مفهوم پذیرش فرهنگ- اقتصاد-سیاست- هنجارها و ارزشهای غربی است. 2)تحول در مفاهیم نظام اجتماعی ومعرفتی:مثلا تحول در مفاهیم حکومت- تولید- اخلاق جامعه-معرفت-هنجار وغیره 3)رشد تمایلات خرده فرهنگها: کاهش قدرت دولت ورشد تحولات قوم گرایانه 4)باز تعریف مفاهیم ومناسبات میان عرصه ی محلی کشوری بین المللی: الف)تغییر مفهوم امنیت: تبدیل به امنیت سخت به امنیت نرم:دانش ، آگاهی،مغز... ب)تغییز مفهوم عدالت اجتماعی : بزرگترین هدف دولتهای لیبرال دموکرات تحقق عدالت است ودولتهای رفاه با هدف تحقق عدالت اجتماعی تشکیل شده اند. دولت رفاه یعنی دولتی که توزیع عادلانه منابع را برای همه ی اقشار در حوزه های اقتصادی- اجتماعی-فرهنگی به صورت عادلانه توزیع می کند ج)تغییر مفهوم دموکراسی:دموکراسی در حقیقت به این معنی که باید درون تک تک شهروندان از حاکمیت باشد و فقط رای معنی دموکرذاسی نیست بلکه اعتماد-رضایت- مشارکت باید وجود داشته باشد. در عصر جهانی شدن مفهوم دموکراسی دارای حوزه گسترده تر از رای ومشارکت عمومی خواهد شد. د)تحول وتغییر زمان ومکان: در عرصه جهانی شدن عنصر زمان ومکان در مناسبات اجتماعی حذف می گردد گیدنز:این مفهوم را به از جا کندگی اجتماعی تعبیر می کند. یعنی حذف نمودن عنصر ومکان از مناسبات اجتماعی یعنی کنده شدن روابط از سطح محیطهای محلی به روابط اجتماعی به سطح جهانی. 5-رشد فرآیند مصرف گرایی یا مصرف زدگی:تغیرذائقه جهانی از سیری به لذت گرایی وتنوع گرایی وتغییر ذائقه در رفتار- پوشاک 6-افزایش سطح آسیب پذیری اجتماعی، روان شناختی-بیگانگی –افسردگی:مدرنیته وشهر نشینی باعث کاهش سطح روابط سنتی- اخلاقی-اجتماعی میان افراد جامعه می گردد. در نتیجه عوارض روانیاجتماعی،گسترش می یابد. 7-افزایش سطح مخابرات وهراس اجتماعی: همه احساس می کنند در دنیای متلاطمی هستند که باید توانایی مواجهه با جهانی شدن را داشته باشند.تولید کننده(از ترس حذف وهضم)دولتهای کوچکتر می ترسندذ با تجارب(wto)حذف می شوند ونوعی هراس در کشورهابوجود آمده است. 8-عرفی شدن (قدسی زدایی)در عرصه های فرهنگی اجتماعی:با عبور از گذر دوران سنتی به مررنیزاسیون،جوامع باپدیده ی عرفی شدن مواجه می گردند.تکنولوژی ارتباطات و اشاعه فرهنگی باعث پیدایش رشد نگرش روند عرفی عرفه گرایی در جامعه می شود(ایرانی باش،جهانی بیندیش) -کم رنگ شدن عرصه ایدئولوژی:حساسیت هایایدئولوژی به شدت کاهش می یابد. چون دین را. صرفا در عرصه فردی تبلیغ و تاکید می کنند 9-هویت زدایی جوامع وتحمیل هویت جهانی: 10-تغییر سبکهای مدیریت در جهانی شدن:درجهانی شدن مدیریت منابع انسانی بین المللی تبدیل می شود. کارکنان باسه وضعیت روبرو هستند کشور والد،کشور میزبان،کشور سوم. عملکردها-سیاست ها-تجارب که فعالیت راهبردی شرکتهای فراملیتی در عرصه جهانی سازی بوجود می آید،سبک ونقش های مدیریت را دستخوش تحول می کند. -شرکتهای چند ملیتی نظام مدیریت را دستخوش تحول می کند چرا که با مجموعه ای از عوامل فرهنگی متضاد روبرست. 11-افزایش سطح خطر پذیری: به علت بحران شدید اقفتصادی کشورهای آسیای جنوب شرقی که چندین سال پیش ایجاد شد مثل مالزی وکره ،اندونزی،ژاپن وتایلندو ...این کشورها ادغام شدن در فرهنگ جهانی را با دقت بیشتری بررسی کردند. 12-پایان عصر سنت یا کم رنگ شدن سنت گرایی: مهمترین دستاورد جهانی سازی،مدرنیته است که نقطه مقابل ومتضاد سنت گرایی می باشد. مهاجرت از روستا به حاشیه شهر واز حاشیه شهر به مرکز شهرو... عصرپرسشگر، عصر انتخاب، عصر تصمیم گیری که جایگزین عادات قدیمی می شود. ما در عصر مارکت هستیم. میشل فوکو می گوید:نفی سنت گرایی تهدیداتی برای جامعه ایجاد می کند وسلامت اخلاقی در خانواده وجامعه را دچار بحران می کند. رفتار مربوط به عادات ورفتارهای وسواسی اجباری تا قرنبیستم وجود نداشته اند اما بعد از آن عادات رفتاری مثل اعتیاد به مواد مخد ر و الکل واعتیاد به کار و ورزش ،عشق وغیره...در عصر مدرنیته وارد جوامع می شود . آمسترام می گوید:آدمی نیاز به سنت دارد و به همین دلیل بصورت مداوم به ابداع سنت های جدید دست می زند. شیلز می گوید: سنت مبنای پیوستگی اجتماعی است وزنجیره تداوم اجتماعی می باشد. ناپدید شدن سنت باعث ویرانی همه خطوط راهنما وپل ذهای پشت سر خواهد شد 13-خلا معنوی و شکل گیری ادیان وفرقه های گوناگون :جامعه امروز باز گشت به معنویت را پیشه کرده است،مثل دالایی لاما-مونها و...بازگشت به معنویت در فطرت همه ی انسان ها وجود دارد اما نماد هایش فرق می کند. 14-از دست رفتن هویت های فردی و جایگزینی هویت های چند گانه: هویت که در جهان سنتی اساسثبات وتداوم جوامع است، در عصر جهانی شدن از بین رفتن وترکیبی از رهایی و اصطراب را بوجود آورده است(اگر بخواهیم درعرصه جهانی شدن بمانیم باید هویت خود را حفظ کنیم).(هویت سازی مهم است ،هویت فرهنگی چسپ حرکت جامعه است) 15-انقلاب ارتباطی:جهانی شدن زمان ومکان را سریعتر می گند از طرفی شبکه های ماهواره ای رابطه بین هر نقطه از زمین را به نقطه دیگر بدون مداخله زمان برقرار می کند. ازطرف دیگر مجازی سازی دیوار های زمان ومکان فرو ریخته(ویدئو کنفرانسها)امروز زمان بدون مداخله تاریخ است .در عصر انقلاب ارتباطی مفهوم Localتبدیل به global شده است. 16-ظهور رابطه ی نوین بین انسان وماشین: اصلی ترین وسیله ارتباطی قبل از عصر انقلاب ارتباطی صداnoiseبود اما امروز به تصویر faceتبدیل شده است. 17-روند سکولارریزه شدن جوامع 18-جهانی شدن به فرسایش اهمیت تمایز های اجتماعی،اقتصادی،سیاسی وفرهنگی سرعت می دهد یعنی بدنبال یکپارچه سازی در کلیه عرصه ها می باشد. 19-جهانی شدن به گسترش فقر و افزایش شکاف فقیر و غنی در دنیا،منجر گردیده است:شکاف میان کشورهای توسعه یافته ونیافته هر وز افزون تر می شود. به عنوان مثال فاصله میان پنجمین ثروتمند دنیا به پنجمین کشور فقیر دنیا در سال 1960نسبت یک به یک بود. در سال 1990 اینشکاف به نسبت یک به شصت افزایش یافت(کشور ثروتمند 60برابر کشور فقیر درآمد سرانه دارد.) پیامد های اینترنت در عصر جهانی شدن: 1-اینترنت حضور بی واسطه جای خود را به حضور با واسطه داده است. 2-ابزارسرگرمی وتفنن است(بحث اوقات فراغت از مسائل مهم شهر نشینی است.) 3-ابزار برای تجارت(درنور دیدن مرز های تجارتی جهان) 4-اباری برای کاهش وقت،هزینه وصرفه جویی در عرصه های زندگی بشری 5-گسترش پهنه ی آموزش وپژوهش:ایتنرنت باعث انقلاب در آموزش شده ودسترسی آسان به تحولات علمی،پژوهشی،آموزشی را مقدور کرده است. 6-بزرگراه اطلاعاتی جهانی:از چالشهای آن غرق شدگی در اطلاعات است.(عصر انفجار اطلاعات)باعث سرگردانی-انحرافی ودر نهایت رعدم نتیجه گیری لازم می شود.سطحی نگری جهانی شدناز تهدیدات اینترنت است،پژوهش مفهومی نیست که از اینترنت بگیریم بلکه باید برای پژوهش از اینترنت کمک بگیریم. از تهدیدات اینترنت است،پژوهش مفهومی نیست که از اینترنت بگیریم بلکه باید برای پژوهش از اینترنت کمک بگیریم. منابع: 1) بشريه، حسين، جامعه شناسي سياسي معاصر، جهاني شدن، سياست، قدرت تهران، كوير، 1380. 2) تهرانيان مجيد. جهان شدن فرهنگ و فرهنگ جهان شدن، نشريه پل فيروزه، ش 1، پاييز 1380. 3) جز ني، نسرين. بررسي موانع و مشكلات موجود در اشتغال زنان در بخش هاي دولتي، طرح پژوهشي مركز امور مشاركت زنان با همكاري دانشگاه شهيد بهشتي، 1381. 4) رسولي زاده، محبوبه. توسعه و بعد چند فرهنگي جهاني شدن، نشريه پگاه حوزه، ش55. 5) نقيب زاده، سيدرضا. زنان و پيامدهاي جهاني شدن، فصلنامه شوراي فرهنگي – اجتماعي زنان، ش 10 و 11، زمستان 79 و بهار 80. 6) نش، كيت. جامعه شناسي سياسي معاصر: جهان شدن، سياست و قدرت؛ ترجمه محمد تقي دلفروز. تهران، كوير، 1380. 7- Valentine M.Moghadam, "Gender andGlobali3ation: Female Labor and Womens Mobili3ation. "Jouarnal of World sestem Research. 8- Dickenson, K: "Counting Women in: Globali3ation, Democrati3tion and the Womens maremenl "Press: Campridge. منبع: فصلنامه ريحانه – شماره 5 به نقل از: http://www.tebyan.net/Teb.aspx?nId=7747

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته