پیشینه و مبانی نظری تصویر تن و تصویر بدن (docx) 43 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 43 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تصور بدنی:
یکی دیگر از روش های که از سوی افراد جامعه برای انجام جراحی زیبایی صورت میگیرد و باعث اضطراب در افراد می شود تغییر در تصویر بدنی می باشد که در صورت عدم تغییر در آن منجر به اضطراب شدید، اجتناب از رویارویی با افراد از دست دادن اُمید می شود. اُمید به اختیار خود انسان است و از آنجا ناشی می شود که تصمیم بگیرد که هیچ گاه خود را کمتر از از موجودی بی همتا و مهم نپندارد. بدن انسان نخستین بخش شخصیت اوست که در تعاملات اجتماعی قابل مشاهده است و از این نظر با بخش های دیگر شخصیت متفاوت است زیرا به راحتی و تنها از راه مشاهده می تواند با سایر افراد مقایسه شود بنابراین شکل ظاهری بدن در تعاملات اجتماعی اهمیت زیادی دارد. دامنه تصویر بدنی و نگرانی از آن تا به آنجا گسترش یافته است که مشغلۀ ذهنی بسیاری از افراد، بخصوص جوانان گردیده و روزانه زمان و هزینه زیادی صرف تفکر و تغییرات ظاهری در بدن می شود (گرین، پریجارد؛ 2003). این امر به گونه ای است که این افراد ساعت ها در مورد تصویر بدنی خود فکر می کنند و با تغییر در آرایش و پوشیدن لباسهای متنوع و قرار گرفتن در وضعیت های خاص سعی در پوشاندن نقائص ظاهری خود دارند که بیشتر زائیده تصور ذهنی آنان از بدنشان است (اسکلافانی، 2003). رضایت از تصویر بدنی در بین جوانان، مستلزم رضایت از پنج عامل بدنی می باشد:1.تناسب اندام 2.زیبایی ظاهر3 .سلامت بدنی 4.پاکیزگی بهداشت و زیبایی پوست ومو 5.توانایی کنترل وزن (مارش، 2004) و نارضایتی از این تصویر بدنی پیامدهایی چون اضطراب، افسردگی، انزوای اجتماعی، اختلالات روانی، تضعیف خودپنداره و عزت نفس را در پی خواهد داشت (برونل، 1991) . از نظر الکساندر مات و لامسون (2004)، تصویربدنی به عنوان یک ساختار چند بُعدی قابل تغییر است. مطالعات گسترده در چند سال اخیر روی تصویر بدنی این توافق را در بین عده زیادی از محققان به وجود آورده که تصویر بدنی مسأله ای چند بعدی بوده و در بر گیرنده مؤلفه های ادراکی، نگرشی و رفتاری است.
تصویر بدنی بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات وافکاری است که می توانند تغییر دهنده رفتار او در شرایط گوناگون ودر جهات مثبت یا منفی باشد. این تصویر ذهنی می تواند تحت تأثیر عواملی چون رشد جسمانی، تعاملات فرد با محیط اجتماعی، سوانح، آسیب جراحات بدنی قرار گیرد و نگرانی از تصویر بدنی را در فرد ایجاد کند (سوگار، 2000).
ظاهر یکی از بخش های مهم خودپنداره و از این رو تصویر بدنی است. مدیریت ظاهر نه فقط شامل تفکر دربارۀ چگونگی قیافۀ شخصی، بلکه شامل فعالیت هایی برای نمایش قیافه نیز می شود. کیسر(1997)، معتقد است هر نوع تفکر و فعالیتی که به خریداری و پوشیدن لباس و نیز فرایند های تغییر بدن، مانند رژیم غذایی، جراحی منجر شود به عنوان بخش های مدیریت ظاهر در نظر گرفته می شود. رود و لنون (1994) اعتقاد دارند که رفتارهای مرتبط با مدیریت ظاهر شامل رژیم غذایی، ورزش پرورش اندام، جراحی، استفاده از وسایل آرایشی و زیبایی و انتخاب لباس هایی برای بالا بردن ظاهر فردی می باشند.
از نظر سندز(2001)، تصویر بدنی بر اساس یک ساختار چند وجهی مفهوم سازی می شود در واقع تصویر بدنی مفهوم پیچیده ای است که در بردارنده عوامل بیولوژیکی روانشناسی درونی و عوامل اجتماعی خارجی است. نتایج پژوهش های چند دهۀ گذشته نشان می دهد که عده زیادی از افراد جامعه به خصوص جمعیت مونث در پی تغییر در تصویر بدنی خود هستند (مکابی و ریکاردلی، 2001).
مفهوم تصور بدنی برای اولین بار توسط شیلدر در سال (1950) مطرح شده وی تصور بدنی را با یک چشم انداز روانشناسانه این گونه تعریف نموده است « تصویری از بدنمان که در ذهنمان شکل می دهیم و شیوه ای که بدن برایمان آشکار می شود، تصویر بدنی یک فرآیند شناختی صرف نیست بلکه خواسته ها، نگرش های عاطفی و کنش متقابل با دیگران را منعکس می کند.» این اشتغال ذهنی باعث می شود که افراد زمان و هزینه زیادی را صرف تغییر در ظاهر خود کنند.
این مفهوم یک سازه بسیار پیچیده است که دارای دو بُعد سرمایه گذاری تصور بدنی و ارزیابی تصور بدنی است. سرمایه گذاری تصور بدنی، درجه اهمیت رفتاری و شناختی مردم به بدن و ظاهرشان را منعکس می کند. از طرف دیگر ارزیابی تصور بدنی به درجه رضایت و عدم رضایت بدن و ظاهرشان مربوط می شود (کش و پروژنسکی، 2002).
تصویر بدنی به صورت تجسم های درونی از جنبه های ظاهری بدن تعریف شده است. مفهوم تصویر بدنی ثابت نیست و جوهره ای پویا دارد تصویر بدنی آرمانی فرد در اثر متغیرهایی مانند بازنمایی رسانه ها، رسوم فرهنگی و نگرش های دوستان تغییر می کند. این تغییر دیدگاه ها به طور معمول با تغییر احساس و افکار همراه است و حتی در موقعیت های مشخص به تغییر رفتار می انجامد (گارزورم، گارماگالیک، 2010). پروژنسکی و کش و ادگرتون بر این باورند که در واقع جراحی زیبایی، جراحی زیبایی تصویر بدنی است وبا بهبود بخشیدن به بدن توسط جراحی بهبود روانشناختی صورت می پذیرد (ساورر، وادن، پرتشوک، ویتاکر ؛ 1998).
بدن افراد از تجربه های اجتماعی، به خصوص از هنجارها و ارزش های گروه هایی که به آنها تعلق دارند، تأثیر می پذیرد. یکی از جنبه های روانشناختی مورد بررسی در جراحی زیبایی، تصویر منفی فرد از خود است که این نقص ممکن است خیالی باشد و یا با نوعی نابهنجاری جسمی جزیی مرتبط باشد و دلواپسی های بیمار در مورد آن افراطی و عذاب آور است (DSM-IV TR 2010). افراد برای بهبود تصویر ذهنی از ظاهر خود در جستجوی تغییراتی از طریق رژیم غذایی، ورزش و یا جراحی زیبایی هستند و بیشترین اشتغال ذهنی مربوط به پوست، مو، بینی، چشم ها، دهان، لب ها، فک و چانه است اما اشتغال ذهنی ممکن است به طور همزمان مربوط به چندین قسمت بدن باشد (فیلیپز، 2009).
زنانی که اعتماد به نفس بالایی دارند، کمتر تمایل به جراحی زیبایی دارند و از سوی دیگر زنانی که تصویر منفی از بدن خود دارند، اعتماد به نفس کمتری دارند (توسلی و مدیری، 1391). فشار های هنجاری که از سوی جامعه به ویژه جوامع غربی، افراد بسیار نزدیک و رسانه ها به خصوص به زنان تحمیل می شود بر تصویر آنان از بدن خودشان تأثیر می گذارد و این تصویر نامطلوب موجب اقدام به جراحی زیبایی می شود به این ترتیب اگراز بدن خود احساس منفی نداشته باشند و از بدن و ظاهر خود راضی باشند به احتمال کمتری دست به جراحی زیبایی می زنند (نوغانی، مظلوم خراسانی، 1390).
دلواپسی و دل مشغولی نسبت به بدن با مفهوم سرمایه گذاری روانی بر بدن قابل توجیه است، سرمایه گذاری روانی بدن اغلب با چگونگی دقت فرد به اندازه بدن کنونی اش با مقایسۀ اندازه بدن ایده آل مرتبط است. رضایت زمانی بدست می آید که فرد قسمت هایی از بدن خود را که با معیارهای ایده آل جامعه برای زیبایی ناهمسان است تغییر می دهد و سپس بدن خویش را با ایده آل مقایسه می کند وقتی تفاوت بین بدن ایده آل و بدن واقعی فرد زیاد باشد، احساس رضایت از بدن کمتر می شود (رابینسون، 2003).
تصویر بدنی یک جنبه از خودپنداره است. خودپنداره ادراک کلی است از چیزی که هستیم (کیسر، 1997). کلیش، (1975) خودپنداره را به عنوان تصویر کلی فرد درباره خودش تعریف می کند که شامل تجربیات واقعی و تفسیر این تجربیات است. در تصویر کلی، خودپنداره چند بُعدی است و دارای چند سطح از خود است. تصویر بدنی و عزت نفس به عنوان جنبه های بسیار مهم خودپنداره بررسی می شوند (به نقل از رابینسون، 2003).
نگرانی شدید از ارزیابی منفی توسط دیگران، منجر به نارضایتی از تصویر بدن شده و شخص را با دو سوال اصلی به چالش می کشد 1- آیا ارزش من و جهان زیر تأثیر ظاهر جسمانی من است؟2- آیا ظاهر من غیر قابل قبول است؟ (کش و همکاران، 2004، گیلبرت و می یر، 2005) تداوم این نارضایتی نیز منجر به افسردگی (آراماتس و همکاران، 2003)، اضطراب اجتماعی (فردا و جیمز، 2004، کش و همکاران، 2004) و پایین آمدن عزت نفس (وبستر و همکاران،2003،میرزا و همکاران، 2005، مارخام و همکاران، 2005) می گردد و پایین آمدن عزت نفس سبب تشدید اضطراب می شود.
متخصصان بهداشت روانی به دلیل اهمیت تصویر بدنی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی تحقیقات متعددی را در این زمینه انجام داده اند و نتایج یافته های آنان نشان می دهد که برخی از افراد اشتغال ذهنی مداومی درباره ی ظاهر جسمانی خود دارند و علیرغم طبیعی یا تقریباً طبیعی بودن ظاهر جسمانی، ترس مفرط و نگران کننده ای را از زشت یا غیر جذاب بودن خود گزارش می کنند (فیلیپز، دی دی و منراد، 2007). این ویژگی را «اختلال بد ریختی بدنی» نامیده و یافته های تحقیقی نشان می دهد که مبتلایان به ترس از بدریختی بدن، دارای دو مجموعه علائم وسواسی وابسته به ظاهر بدنی" برای مثال تصور بزرگ بودن جثه، اندازه صورت، کم پشتی موها و موی صورت" و علائم جبری وابسته به ظاهر بدنی" برای مثال اجتناب از آینه، وارسی بخش های مختلف جسمانی در آینه، رفتارهای تکراری جبری آرایشی و پوشاندن صورت) هستند (بلینو، زیزا، پارادایز، ریواروسا، فالچری و بوگتو، 2006).
نتایج تحقیقی طولی سه ساله متوسط کاترین و تامپسون (2000) نشان داد که خاطرات تمسخر آمیز از تصویر بدنی در گذشته خودپنداره منفی و نارضایتی از تصویر بدن را تقویت می کند و نظریات فرهنگی و اجتماعی نیز حاکی از تأثیرات گسترده حمایت های اجتماعی و فرهنگی بر شکافگیری تصویر بدنی است و به نظر می رسد این تأثیر در جوامع غربی بیشتر است (لیندمن،2002)، (رینهارت، 2004)، در پی احساس نارضایتی از تصویر بدنی و ایجاد خودپنداره منفی فرد خواستار تغییر بدنی خود خواهد شد تا بتواند تصویر بدنی حقیقی خود را به تصویر بدنی ایده آلش نزدیک کند (رابین استاین).
از روش های دیگری که از سوی جوانان برای تغییر تصویر بدنی استفاده می شود، جراحی زیبایی است که به نظر می رسد در 50 سال أخیر این روش به فراوانی مورد استفاده قرار گرفته است (صفازاده، 1386). شاید دلیل این عمومیت فراگیر استفاده از جراحی زیبایی وجود چندین عامل باشد که از جمله آنها تنوع طلبی، امکان پذیری تغییر در صورت، حداقل نارضایتی، ماندگاری تغییر و تمرکز فزاینده رسانه های جمعی بر تصویر بدنی در سال های اخیر باشند. در میان همۀ این عوامل آنچه مورد تائید همه پژوهشگران در انگیزه تمایل به جراحی زیبایی می باشند نارضایتی از تصویر بدنی است (پونتی، مولر؛ 2008).
2-1٦ دید گاه های روانشناسی اجتماعی درباره تصور بدنی:
2-1٦-1 نظریه فرهنگی اجتماعی تامپسون:
در این دیدگاه رسانه های غربی به عنوان منبع اولیه ی نارضایتی از بدن محسوب می شوند، که در میان زنان جوان به طور گسترده ای رواج یافته است. براساس این دیدگاه رواج نارضایتی از بدن در میان زنان جوان و حتی مسن از پیامدهای غیرقابل اجتناب پرتره ها (یا نمونه های ایده آل بدنی) به تصویر کشیده شده در رسانه ها است که منجر به رفتارهای ریاضت گونه در میان زنان می شود. تامپسون اشاره می کند که در جوامع غربی تأکید زیادی بر ظاهر فیزیکی است و هنجارهای ثابت و مشخصی برای جذابیت ظاهری وجود دارد و اعتقاد عامه ی مردم این گونه است که شخصیت هایی با جذابیت ظاهری به جایگاه اجتماعی مطلوب تر، موفقیت بیشتر، زندگی کاملتر و مزایای بیشتری در روابط بین فردی و جایگاه های اجتماعی می رسند. برای مثال عقیده بر این است که افراد با جذابیت ظاهری احتمال بیشتری برای دریافت کمک و شانس بیشتری برای پیشرفت و کسب شهرت دارند (تامپسون، 2011).
او معتقد است که این هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از دوران کودکی برای افراد درون سازی می شود. برای مثال تحقیقات داین و برشید (1974)، نشان داد که کودکان پیش دبستانی همسالان زیباتر خود را اجتماعی تر، خودکفاتر و مستقل تر می دانند حال آنکه همسالان غیرجذاب خود را وابسته غیراجتماعی و دارای رفتارهای منفی اجتماعی تعریف می کنند.
افزون بر این مطالعات اخیر هیومن (1998)، نشان داد که جذابیت ظاهری به عنوان عاملی اساسی و پیش بینی کننده ی پذیرش در گروه های همسالان است. بنابراین نشان دهنده ی اهمیت زیبایی و جذابیت در جامعه است و در درجه ی اهمیت زیبایی و جذاب بودن در میان دختران و پسران تفاوت معناداری وجود دارد، که این تفاوت ها از دوران کودکی برای آنها درونی می شود. چنانچه در پیمایشی توسط بارمگاتر و تاوریس (1983)، از کودکان پرسیده شده که اگر بیدار می شدید و جنسیتتان عوض شده چه می کردید، پاسخ ها در میان دختران و پسران به طور معناداری متفاوت بود مثلاً پسران گفتند اگر دختر بودند آرزوی دختر بودن داشتند، چرا که دختران غیر جذاب منفور و مطرود به نظر می رسند و دختران گفتند مزیت پسر بودن برایشان این است که از نگرانی اینکه ظاهرشان چگونه باشد، رهایی می یابند. بنابراین هم پسران و هم دختران بر اهمیت زیبایی ظاهری برای دختران تأکید داشتند. بنابراین اجتماعی شدن و پذیرش هنجارهای اجتماعی در ارتباط با ظاهر از جمله پیروی از هنجارهای زیبایی و اشتغال زیاد زنان با ظاهرشان جزو کلیشه های جنسیتی نقش های زنانه است و از جمله ی انتظارات فرهنگی، توقع بیشتر از زنان برای رسیدگی و بهبود ظاهرشان است که پیامد آن نارضایتی بیشتر زنان از بدنشان است. چنانچه در فرهنگ لغت جهانی وبستر در تعریف زیبایی آمده است: " زنی که بسیار خوش اندام و جذاب باشد" بنابراین تعریف زیبایی در برگیرنده ی نگرش ها و مسئولیت های زنانگی است.
تامپسون اشاره می کند که یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در نارضایتی از بدن، درونی سازی هنجارهای اجتماعی در ارتباط با زیبایی ظاهری است. مثلاً درونی سازی هنجارهای لاغری منجر به تلاش هایی در ارتباط با لاغر شدن در میان افراد می شود. تامپسون اشاره می کند که درونی سازی هنجارهای مربوط به زیبایی با میزان مصرف رسانه ای در ارتباط است (استین برگ، 2004).
برای سنجش این مسئله تامپسون مقیاس زیبایی ظاهری (SATAQ) را برای ارزیابی میزان فرهنگ پذیری زنان از هنجارهای زیبایی و تناسب و لاغری و شاخص های دیگر جذابیت ظاهری طراحی کرد که این مقیاس در بر گیرنده ی چند خرده مقیاس است که عبارتند از:
1. میزان آگاهی از استانداردهای فرهنگی
2. میزان درونی سازی و عمل به استانداردهای فرهنگی
3.میزان فشارهایی که افراد از رسانه ها و جامعه ی بیرونی دریافت می کنند.
4.درونی سازی ایده آل های بدنی ورزشکاران
5.درونی سازی استانداردهای فرهنگی و رسانه ای به طور کلی.
در مجموع نظریه ی اجتماعی و فرهنگی تامپسون تأکید بر فشارهای فرهنگی و اجتماعی دارد که مردان و زنان را برای داشتن اندام زیبا ترغیب می کند.به عبارتی او ابزارهای فرهنگی و درونی سازی هنجارهای فرهنگی و منابع آگهی دهنده از هنجارهای فرهنگی و رسانه ای را از عوامل شکل دهی به تصور بدن می داند. او چهار بُعد را ذکر می کند که عبارتند از:
1- منابع اطلاعاتی: که شامل این می شود که آیا رسانه ها به عنوان منابع کسب اطلاع از مُد و زیبایی محسوب می شوند و اینکه کدام یک از رسانه ها می توانند تأثیر بیشتری در انتقال این ارزش های فرهنگی داشته باشند.
2- درونی سازی هنجارهای فرهنگی و رسانه ای با توجه به جنسیت: بیانگر این می باشد که تا چه میزان افراد با مشاهده و مقایسه ی خود با الگوهای فرهنگی به درونی سازی استانداردهای فرهنگی می چردازند.
3- درونی سازی هنجارهای ورزشکاران: اینکه افراد تا چه میزان به شبیه سازی خود با ورزشکاران و الگو سازی از افراد مشهور می باشند.
4. میزان احساس فشار: بیانگر این است که افراد تا چه میزان برای همنوایی و سازگاری با ایده آل های فرهنگی و رسانه ای احساس فشار می کنند.
2-1٦-2 نظریه تصور از بدن کش:
کش در کتاب خود با عنوان تصور از بدن (2002)، به عنوان رویکردها در ارتباط با تصور از بدن می پردازد که عبارتند از:
1.رویکرد تاریخی در ارتباط با تصور از بدن.
2.رویکرد ذهنی و روانی در ارتباط با تصور از بدن.
3.رویکرد رفتاری شناختی در ارتباط با تصور از بدن.
4.رویکرد پردازش اطلاعاتی در ارتباط با تصور از بدن.
5. رویکرد اجتماعی- فرهنگی در ارتباط با تصور از بدن.
6.رویکرد فمنیستی و شی انگاری در ارتباط با تصور از بدن.
رویکرد تلفیقی کش از تصور از بدن از انواع رویکردهای پردازش اطلاعاتی، ذهنی - روانی، عصبی - شناختی، رفتاری - شناختی، اجتماعی - فرهنگی و در نهایت رویکردهای فمنیستی تأثیر می پذیرد (کش،2002).
دیدگاه کش بیانگر این است که چگونه ارزش های فرهنگی از بدن منجر به تغییر ارزش های فردی و در نتیجه رفتار فرد در ارتباط با بدن خود می شود. بنابراین ارزش های فرهنگی در ارتباط با بدن برای ادراک افراد از بدن خود و دیگران حائز اهمیت است. برای مثال فرهنگی که زیبایی ظاهری را مهم می داند، اعضای آن نیز زیبایی ظاهری را برای خود و دیگران مهم می دانند (کش، 2002).
علاوه بر این کش از تئوری انتظارات اجتماعی در ارتباط با بدن نیز بهره می گیرد. این تئوری بیانگر این است که:
1.در درون هر فرهنگی توافقی بر سر اینکه چه چیز را زیبا و چه چیز را غیر زیبا بدانند وجود دارد.
2.انتظارات فرهنگی در ارتباط با زیبا بودن در هر فرهنگی وجود دارد و در درون فرهنگ های مختلف متفاوت است.
3.مردم در ارتباط با افراد جذاب و غیر جذاب رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهند.
درمجموع کش به یاری تئوری اجتماعی - فرهنگی، پایگاه های بیرونی و در نهایت دیدگاه انتظارات اجتماعی دیدگاه خاص خود در ارتباط با تصور از بدن را می پروراند و نتیجه می گیرد که مردم تمایل بیشتری به ارتباط برقرار کردن با آنهایی که در بستر فرهنگی شان به عنوان زیبا و جذاب تعریف می شوند، دارند. به همین دلیل داشتن تصویر بدنی مثبت از خود در موقعیت های اجتماعی و فردی برای افراد حائز اهمیت است.
کش در فصول بعدی کتاب خود به این اشاره می کند هر چند که هر فرهنگی ایده آل های مربوط به زیبایی فیزیکی مختص به خود را دارد و این ایده آل ها با ایده آل های جوامع و فرهنگ های مختلف متفاوت است. اما ایده آل های فرهنگ غرب که تأکید روزافزون بر لاغری و باریک بودن دارد، امروزه تا حد زیادی از طریق رسانه های جمعی جهانی شده است.
به اعتقاد او تصور از بدن که با تجربیات اولیه ی فرد شکل می گیرد، مفهومی باز است یعنی در ارتباط با فرهنگ و تجربیات بعدی فرد تغییر می کند و شکل می پذیرد.
علاوه بر این کش در تعریف دیگری تصور از بدن را مجموعه ای از تصاویر، خیالات و معناها درباره ی بدن، اجزا و کارکردهای آن می داند. او معتقد است که مراحل مختلفی در شکل گیری تصور از بدن وجود دارد. تجربیات اولیه در ارتباط با تصور از بدن در دوره ی کودکی شکل می گیرد. این تصورات اولیه چندان واضح نیستند، چون فرد نمی تواند خود را جدا از دیگران در نظر بگیرد به همین دلیل فرد یک تصویر مبهم از خود دارد. در مراحل بعدی فرد قادر به تمایز مرزهای تصویر بدنی خود با دیگران می شود. مرزهای بین خود و دنیای بیرون باعث می شود که فرد قادر به تمایز من از غیر می شود. در مراحل بعدی فرد به خودآگاهی می رسد و این خودآگاهی با خود بدنی بیرونی و ظاهری فرد پیوستگی جدایی ناپذیری دارد در این مرحله تصویر بدنی از خود، به صورت واضح تر و شفاف تری برای فرد شکل می گیرد.
بُعد شناختی: تفکرات و باورهایی که فرد دربهره بدنش دارد؛ احساسی که ما درباره بدنمان داریم غالباً با باورها و افکار خاصی همراه است. ما وقتی وقتی درباره بدن خودمان ناراضی هستیم که فکر می کنیم شکل، رنگ یا سایز خوب و متوازن وزیبایی ندارد. یعنی تعریف و باور خاصی نسبت به درست، خوب، زیبا، متناسب و جذاب بودن بدن یک دختر یا پسر یا یک زن و یا در سن خودمان داریم.
بُعد ذهنی: آنگونه که فرد خود را می بیند؛ به عبارتی تصویر ما از بدنمان همیشه آن طوری نیست که واقعاً بدنمان هست. برای مثال بسیاری بدن خود را چاق تر یا لاغرتر یا بزرگتر از آنکه هست، می بینند.
بُعد رفتاری: شامل عملکردهایی است که فرد برای تغییر و مدیریت بدن خود در پیش می گیرد کارهایی که فرد به دلیل تصور بدنی ای که از خود دارد انجام می دهد یا نمی دهد. غالباً احساسات منفی و نارضایتی نسبت به بدنمان می تواند باعث شود که ما از برخی کارها و فعالیت ها کناره بگیریم مثل ورزش کردن یا شنا کردن با دیگران یا حتی انجام کارها و فعالیت هایی که در آنه خوبیم چون ما را در مرکز نگاه و توجه دیگران قرار می دهد.
در مجموع به اعتقاد کش تصور از بدن از عوامل مختلفی همچون اجتماعی شدن فرهنگی، تجربیات بین فردی، ویژگی های بدنی، خصیصه های شخصیتی، فعالیت های بدنی، گفتگوهای درونی، احساسات فرد نسبت به بدن، استراتژی های رفتاری و رویه های انضباطی در ارتباط با بدن، تأثیر می پذیرد (کش،2002).
برای اندازه گیری تصور از بدن کش به طراحی مقیاسی می پردازد که به نُه خرده مقیاس تقسیم می شود که هر کدام ابعادی از تصور از بدن را مورد سنجش قرار می دهند که عبارتند از:
1.ارزیابی ظاهر: احساسات فرد در ارتباط با جذابیت ظاهری و فیزیکی خود می باشد. بعبارتی این مقیاس بیانگر میزان رضایت و نارضایتی از ظاهر است که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی تصویر مثبت بدنی و بالعکس است.
2.جهت گیری نسبت به ظاهر: میزان سرمایه گذاری های فرد در ارتباط با تغییر، مدیریت، کنترل و انضباط بخشی به ظاهر فیزیکی است و امتیاز بالا در آن نشان دهنده توجه زیاد فرد به آراستگی و زیبایی و درجه ی اهمیت آن برای فرد است.
3.ارزیابی از تناسب: احساس فرد نسبت به تناسب اندام یا عدم تناسب اندام خود است که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی احساس خوش اندام بودن و تناسب اندام ر فرد است.
4.جهت گیری نسبت به تناسب: این مقیاس بیانگر میزان تلاش ها و سرمایه گذاری هایی ست که فرد در ارتباط با تناسب اندام خود انجام می دهد. که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی اهمیت تناسب، ورزش و فعالیت های بدنی برای فرد است.
5.جهت گیری نسبت به سلامت: بیانگر سرمایه گذاری است که فرد برای داشتن سبک زندگی سالم انجام می دهد. امتیاز بالا نشانگر آگاهی از سلامت و تلاش فرد برای حرکت به سمت سبک زندگی سالم است.
6.جهت گیری به بیماری: تمایل به ماندن یا نگه داشتن بیماری در خود؛ بعبارتی عدم تلاش و اقدام فرد نسبت به درمان خود.
7.میزان رضایت و نارضایتی از بخش های مختلف بدن: این مقیاس با پرسش از میزان رضایت از بخش های مختلف بدن با ذکر اجزای مختلف به سنجش میزان رضایت از اجزای اندام فرد می پردازد. که نمره ی بالا نشانگر رضایت از بدن و بالعکس می باشد.
8.مشغولیت با وزن: این مقیاس ساختار انعکاسی نگرانی از چاقی، مراقبت از وزن، رژیم و محدودیت های غذایی را ارزیابی می کند.
9.نگرش طبقه بندی افراد از وزن: نشان می دهد که افراد چه کسانی را در ردیف کم وزن و سنگین وزن می شناسند و با چه ظاهر فیزیکی آنها را با این برچسب طبقه بندی می کنند (کش، 2002).
2-1٦-3 نظریه ی مقیاس اجتماعی:
گرچه این نظریه ابتدا برای ارزیابی افکار و توانایی ها ابداع گرددید، اما برای مطالعه اثرات مقایسه ی اجتماعی بر عزت نفس و ظاهر جسمانی نیز به کار گرفته شده است (کیم و لتون، 2007). بر اساس نظریه ی کلاسیک لئون فستینگر در زمینه ی مقایسه ی اجتماعی، افراد یا انگیزه ی درونی برای ارزیابی خود (توانایی، نگرش و موقعیت) دارند. در جایی که ابزار عینی برای ارزیابی وجود ندارد، افراد سعی می کنند خود را با دیگران مشابه مقایسه کنند (اویرین و همکاران، 2009). چگونگی مقایسه افراد با دیگران برای ارزیابی شان از خود تأثیر می گذارد. به عقیده فستینگر افراد تنها زمانی به مقایسه ی خود با دیگران می پردازند که اطلاعات عینی درباره ی معیارها و استانداردها وجود نداشته باشد و هدف این مقایسه تصحیح و تدفین ارزیابی شخصی از خود است (کیم و لنون، 2009). فرض اصلی اکثر پژوهشگران در زمینه ی تصور از بدن این است که افراد بیشتر تمایل دارند که ظاهر و بدن خود را بیشتر با افراد زیباتر و جذاب تر نظیر مدل های مُد لباس، ستاره های سینما و تلویزیون و ورزشکاران مقایسه کنند«مقایسه ی اجتماعی صعودی» و نه با افراد زشت و غیر جذاب «مقایسه ی اجتماعی نزولی» که نتیجه ی این مقایسه می تواند ایجاد تشدید نارضایتی از بدن و بدنبال آن اتخاذ رفتارهای جبران کننده ی مخاطره آمیز «نظیر اختلالات خوردن، بُرنزه کردن، جراحی زیبایی، مصرف قرص های لاغری و نیروزا» باشد (اویرین و همکاران، 2009).
2-1٧ دیدگاه های مُدرنیستی درباره ی بدن:
این دیدگاه علاقه به خلاق بودن، کامل بودن، میل به کنترل بر بدن خویش، ایدئولوژی فرهنگ مصرفی برای کسب لذت، خود ابرازی را مسئول توجه ی فزاینده به پروژه ی بدن در جامعه معاصر، می داند (ذکایی، 1386). در نتیجه در دیدگاه های مُدرنیستی نوعی تمایل به عاملیت و خلاقیت کنش گر فردی در حفظ تمامیت بدنی خود وجود دارد. بعبارتی در این دیدگاه ها، بدن به نوعی مایملک شخصی تبدیل می شود. که فرد با اختیار خود در آن به دخل و تصرف می پردازد و اهمیت بدن در این دیدگاه ها بیشتر به خاطر خودابرازی، ارائه ی هویت مستقل، ابراز تفاوت با محیط بیرون، تمایل به تعریف خود به شیوه ای دلخواه و کسب لذت محسوب می شود.
2-1٨ اروینگ گافمن:
گافمن با طرح اصطلاح "نمایش دادن خود" و بررسی کنش متقابل اجتماعی بر حسب "پشت صحنه"، "روی صحنه"، "فضاهای خصوصی" و "فضاهای عمومی" متناظر با آنها، به کندوکاو در "جسمانیت" می پردازد.از نگاه وی، عاملان بدنی با توسل به روش های علامت دهی اجتماعی، سعی در جلب نظر دیگران به خود دارند. این عاملان بدنی معرف های "تجسد یافته" منش و منزلت اند که توسط کنش گران دیگر تفسیر می گردد (لوپز و اسکات، 1385).
گافمن نشان می دهد که کنترل شخص بر حرکات بدن خود در تمامی انواع کنش های اجتماعی تا چه حد باید دقیق، کامل و پایان ناپذیر باشد و باید از هرگونه اهمال و فراموشی در کنترل بدنی خود بپرهیزد (گافمن، 1971؛ به نقل از چاوشیان).
بنابراین بدن نه فقط موجودیتی ساده بلکه وسیله ی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال بیرونی است و حالات چهره و حرکات بدن محتوای اساسی نشانه هایی است که ارتباطات روزمره ی ما منوط بر آنهاست و برای اینکه بتوانیم با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی و هویت اجتماعی خود شریک شویم، باید بتوانیم نظارتی مدام و موفق بر چهره و بدن خود اعمال کنیم (گافمن، 1971؛ به نقل از چاوشیان).
از نظر گافمن، "صورت" انسان در تعامل چهره به چهره و نیز در عملکرهای اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است."صورت اجتماعی"، بعنوان صورت عمومی، نیازمند تغییر دائمی نقاب موجود بر آن است. آرایش وسیله مفیدی برای بدست آوردن نقاب است که تنها در شرایط احساسی همچون تنهایی یا حضور دوستان کنار می رود و "صورت خصوصی" ظاهر می گردد (سینت، آنتونی، 1369؛ به نقل از فاتحی).
2-1٨-1 برخی از مفاهیم نظری گافمن:
2-1٨-2 داغ ننگ: در این مورد گافمن به شکاف بین آنچه یک شخص باید باشد و آنچه که واقعاً هست اشاره می کند بعبارتی شکافی که بین هویت بالقوه و هویت بالفعل فرد می تواند وجود داشته باشد. نمونه ی آن کسی که نقصی در ظاهر خود دارد مثلاً کسی که از پا فلج است (ریترز، 1390). به اعتقاد گافمن برای دسته بندی افراد به عنوان انسان های داغ دیده جامعه مجموعه ای از ابزارها را برای دسته بندی در اختیار ما قرار می دهد. بنابراین چیزی به خودی خوددر فرد امری عادی باشد، ممکن است در اجتماع برای فرد داغ محسوب شود، بنابراین می توان گفت که زمانی که برای معیارهای زیبایی ایده آل در تعریف جامعه شاخصه های خاصی ( مثل تناسب اندام، لاغری، آرایش صورت، مدل مو و صورت خاص) در نظر گرفته می شود. بنابراین داشتن یا کمبود این معیارها برای فرد نوعی داغ محسوب می شود.
2-1٨-3 سندرُم سیندرلا:به این معنی است که فردی که احتمال بد نام شدنش می رود، نزدیک مکانی استقرار یابد که بتواند عمل نقاب زنی خود را مرمت کرده و دمی چند از چهره زدن آن فارغ باشد. او از ایستگاه ترمیم خود تا جایی دور می شود که بتواند بدون از دست دادن کنترل بر روی منابع مربوط ی تغییر، سریعاً به آنجا بازگردد. بنابراین پنهان سازی یکی از تکنیک های مهم حفظ کنترل در صحنه های نمایشی زندگی است (گافمن، 1386). مثل زنی که در عروسی گن می پوشد تا چربی های شکم خود را پنهان کند. یا دختری که برای پنهان کردن کوتاهی قد خود کفش پاشنه بلند می پوشد. یا دسترسی به اتاقی که مجهز به آینه باشد اولأ برای ترمیم خود، دوماً برای فارغ شدن از فشارهای پوشش سخت جلوی صحنه اهمیت زیادی برای فرد داغ خورده دارد. بنابراین با توجه به اهمیت معیارهای ایده آل بدنی در جامعه، افراد بسیاری که داغ فقدان این ویژگی ها را به دوش می کشند، می کوشند برای نزدیک کردن خود به الگوی بدنی ایده آل جامعه، به وسایل، ابزارها و راه هایی متوسل شوند تا با تکنیک پنهان سازی، تأثیرات دلخواه خود را در ارتباطات کوتاه و گذرا بر حضار بیننده بگذراند.
بنابراین با توجه به نظر گافمن می توان گفت با در نظر گرفتن روابط مقطعی و شکننده در دنیای مدرن، طبیعی است که بدن به عنوان منبع اصلی هویت افراد در کنش های اجتماعی روزمره، اهمیت می یابد. چرا که بدن از منابع تأثیرگذار در کنش متقابل اجتماعی محسوب می شود و به واسطه ی آن، احساس فرد نسبت به خود شکل می گیرد و هویت اجتماعی فرد در نزد دیگران تعریف می شود.
2-1٨-4 مدیریت تأثیرگذاری: به شرایطی که افراد می کوشند در موقعیت های اجتماعی آنطوری رفتار کنند که داغ های بالقوه شان پنهان بماند، اشاره دارد. مدیریت تأثیرگذاری زمانی است که کُنشگران در صحنه های اجرا قرار میگیرند، بنابراین به صورت بدبینانه ای اجرای نقش خود با اثرگذاری های خود را دستکاری می کنند تا به هدف های خود دست یابند (ریترز، 1390). افراد در صحنه های اجتماعی می کوشند، آن جنبه هایی از خود را نشان دهند که مورد پذیرش دیگران باشد. بنابراین در زمینه بدن، مدیریت تأثیرگذاری تبدیل به مدیریت بدن می شود. یعنی افراد تصوری را از بدن خود ارائه می دهد که مورد قبول جامعه باشد (موحد، 1389). بنابراین فردی که حتی داغ بالقوه ی فاصله داشتن از معیارهای بدن ایده آل جامعه را دارد، می کوشد در جلوی صحنه های نمایشی جامعه خود را با روش های مختلف به این معیارهای ایده آلی نزدیک کند.
2-١۹ آنتونی گیدنز:
وی معتقد است که بدن تنهاد موجودیت ساده نیست بلکه به عنوان وسیله ای عملی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال و رویدادهای بیرونی مورد استفاده قرار می گیرد. او نیز مانند گافمن معتقد است که بیشتر مردم در پیکرهایشان جذب شده اند که خود و پیکر خویش را یکی می داند (مهدوی، 1389). از نظر گیدنز خودآرایی و تزئین خویشتن با پویایی شخصیت مرتبط است. در این معنا پوشاک علاوه بر اینکه وسیله ی مهمی برای پنهان سازی و آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی است، خود نوعی وسیله ی خودنمایی شخصی محسوب می شود چرا که لباس، آداب و رسوم رایج را با هویت شخصی پیوند می زند (گیدنز، 1385). به اعتقاد گیدنز حالات چهره و دیگر حرکات بدن، فراهم آورنده ی قرائن و نشانه هایی است که ارتباطات روزمره ی ما مشروط به آنهاست. بعبارتی دیگر برای اینکه بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی سهیم شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم. همچنین به اعتقاد وی واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خویش می شویم و هر چه فعالیت های اجتماعی ما از جامعه ی سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم (گیدنز، 1385).
علاوه بر این او معتقد است در جامعه ی مُدرن زنان با توجه به ویژگی جسمی شان بیشتر مورد قضاوت قرار می گیرند و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه ی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه ای قرار می گیرند که او آن را ناشی از چند دلیل عمده می داند:1- هنجارهای جامعه در مورد زنان تأکید بیشتری بر زیبایی جسمانی دارد2- آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف می شود، در مورد زنان لاغر اندام نه عضلانی است3- هر چند امروزه زنان درعرصه های اجتماعی فعال تر شده اند، اما همچنان همانقدر بر حسب موفقیت ها و پیشرفت هایشان مورد ارزیابی قرار می گیرند که بر حسب ظاهرشان (احمدنیا، 1389).
2-19-١ برخی از مفاهیم نظری گیدنز:
2-19-2 هویت: مفهوم هویت در این دیدگاه مفهومی چند بُعدی است او از دو نوع از هویت اجتماعی و فردی یاد می کند. هویت اجتماعی شامل آن دسته از ویژگی هایی می شود که به فرد نسبت داده می شود. یا عناصری که فرد از محیط های فرهنگی پیرامون برای خود بر می گزیند. هویت اجتماعی بیانگر شیوه های همسانی افراد با یکدیگر و هویت شخصی بیانگر شیوه های تمایز ما از دیگران است. به اعتقاد او ما با حرکت از جامعه ی سنتی به مُدرن شاهد دور شدن از منابع سنتی هویت خانواده و سنت و میراث هستیم و در نتیجه در دنیای امروز انسان مدرن با فرصت های بی سابقه ای برای ساختن هویت مختص خود مواجه می شود (گیدنز، 1385).
بنابراین می توان گفت که در دنیای مُدرن آنچه که بیش از پیش برای فرد اهمیت می یابد، هویت های بدنی شان می باشد. و افراد با عاملیت بیش از پیش برای ارائه ی فردیت و هویت مستقل خود، درگیر طراحی و ارائه ی هویت بدنی اجتماعی و آشتی دادن آن با هویت های بدنی فردی خود می باشند.
علاوه بر این گیدنز معتقد است که در جوامع فراسنتی هویت های ما و احساس ما از خویشتنمان، امری مشخص نیست. چنین هویت هایی نتیجه بازاندیشی انسان از خویشتن است. این بازاندیشی در همه ی ابعاد از جمله بدن فرا مُدرن صادق است. در چنین جامعه ای دیگر بدن امر از پیش داده نیست، بلکه امر قابل تغییر، برنامه ریزی و بازاندیشی است که شامل تغییرات زیادی در طول حیات خود می شود (اباذری،1387).
2-19-3 جهانی شدن و مخاطره: به اعتقاد گیدنز جهانی شدن روی زندگی روزمره ی افراد تأثیر می گذارد. نه تنها این فرآیند سیمای ظاهری جهان دگرگون می کند، بلکه نحوی نگریستن ما به جهان را نیز دگرگون می کند (گیدنز،1385). علاوه بر این از به ارتباط گریزناپزیری بین جهانی شدن و مخاطره قائل است (ریتزر، 1390). او ویژگی های دنیای مُدرن را مخاطره می داند و معتقد است که انسان مُدرن دیگر آن امنیت سابق را ندارد. رشد سریع و مداوم تکنولوژی و آثار و حاصل از آن، رویارویی با خطرهای واقعی را به بخشی از واقعیت زندگی روزمره تبدیل کرده است. رابطه ی این ویژگی با بدن جسمانی را می توان اینگونه تبیین کرد که از یکسو بدن برای انسان مُدرن به مهمترین مقر و جایگاه کسب هویت تبدیل شده است که با مدیریت آن، به گونه ای دلخواه می توان به هویت خود استمرار بخشید و بدین وسبیله احساس امنیت و قطعیت را تأمین کند و از سوی دیگر کسب هویت مستقل بدنی با روش های مختلف از رویه های لاغری گرفته تا انواع و اقسام جراحی های زیبایی و مصنوعات آرایشی با مخاطرات و ریسک هایی همراه است که انسان مُدرن با آگاهی از اینها با عاملیت بیش از چیش دست به انتخاب می زند و با انتخاب خود به باز تولید مجدد الگوهای جامعه ی مصرفی و بدنی می پردازد.
2-2٠ دیدگاه های ساختار گرایی درباره ی بدن:
این دیدگاه با تلقی بدن به مثابه ی یک متن فرهنگی آنرا رسانه ای می داند که روابط قدرت و سرکوب را در خود مستتر دارد و در تعامل مستقیم و مستتر با بدن اجتماعی قرار دارد (ذکایی، 1387).
2-2٠-1 مری داگلاس : او بدن را به مثابه ی یک متن فرهنگی، اشتغالات و اضطرابات یک فرهنگ خاص، تجلی عینی نیز به آن می بخشد. داگلاس (1970) در اثر کلاسیک خود موسوم به "خطر و خلوص" به تشریح شیوه هایی می پردازد که بدن همچون نمادی از جامعه عمل می کند و چنین استدلال می کند که بدن همچون مُدلی است که می تواند بیانگر هر گونه نظام اجتماعی باشد. داگلاس نوعی مبادله ی مستمر در معانی بین بدن جسمانی و بدن اجتماعی تشخیص می دهد و معتقد است که هر یک دیگری را تقویت می کند. گاهی این دو بدن آنچنان به هم نزدیک می شوند که تقریباً یکی می شوند و گاهی نیز بسیار فاصله دارند. تنش بین این دو مکان امکان تشریح معانی را فراهم می سازد. بنابراین تأکید داگلاس بر این است که بدن در یک فرهنگ خاص چگونه بازنمایی می گردد و چگونه به مکانی برای شیوه های رفتاری و اعمال دلالت کننده ی جامعه تبدیل می شود (ذکایی، 1387).
2-20-2 بوردیو: وی سرمایه ی بدنی را به عنوان یکی از انواع سرمایه ی فرهنگی می داند که در بدن سرمایه گذاری شده است (بوردیو، 1986، به نقل از ذکایی 1387). تولید سرمایه ی جسمانی به شکل دهی اجتماعی بدن ها توسط افراد از طریق ورزش، فراغت و دیگر فعالیت ها اشاره دارد که خود ریشه در عادت واره های افراد دارد. این شکل دهی به گونه ای است که منطق یا جایگاه طبقاتی افراد است و ارزش منزلتی ویژه ای به آن می بخشد (بوردیو، 1986، به نقل از ذکایی 1387).
به اعتقاد او مصرف انسان هویت طبقاتی انسان را تعیین می کند. نوع مصرف نه تنها اندازه، شکل و وزن بدن بلکه حالات، اشارات، نحوه ی راه رفتن، خوردن، آشامیدن و حتی میزان فضای اجتماعی را که به بدن خود اختصاص می دهد تعیین می کند (جواهری، 1387، به نقل از محمودآبادی). بعبارت دیگر بوردیو هدف مدیریت بدن را اکتساب منزلت، پایگاه و تمایز می داند. وی در تحلیل خود از بدن به کالایی شدن آن در جوامع مُدرن اشاره دارد که به صورت سرمایه ی فیزیکی ظاهر می گردد (محمودآبادی، 1390).
2-2٠ دیدگاه های پسا ساختار گرایی درباره بدن:
این دیدگاه بدن های فیزیکی را همچون بدن های اجتماعی می داند، اما زبان و دیگر صورت های بازنمایی را عامل فهم وتفسیر آن می انگارد. اعتقاد به نقش تعیین کننده ی گفتمان های مختلف در شکل دهی و فهم بدن، تناقضی روش شناختی به این رویکرد می دهد که به موجب آن تنها بدن را در گفتمان متبلور می بیند (ذکایی، 1387).
2-2٠-1 ایده ی محوری میشل فوکو: فوکو ساختن اجتماعی بدن و عواطف را مطرح کرد. یعنی چگونه جامعه، بدن و عواطف را ساخته و پردازش می کند. فوکو بدن را به عنوان قدرت و دانش در مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد (آندال، 1998، نتلتون، 1995، بری، 1986، به نقل از احمدنیا، 1385). و بر شیوه هایی که آدمها بدن هایشان را تغییر می دهند، تزئین می کنند، مدیریت می کنند و از نظر اجتماعی مورد ارزیابی قرار می دهند تأکید دارد.
2-2٠-2 فدرستون: به اعتقاد وی تصور از بدن یک تصویر ذهنی است که در ارتباط با دیگران شکل می گیرد. پذیرش اجتماعی و پایگاه های افراد در جوامع تا حد زیادی به ظاهر افراد بستگی دارد در این فرهنگ ها بدن و صورت معرف خود می باشند. در این جوامع ابزارهای زیباسازی مصنوعی از تکنولوژی جراحی گرفته تا دوره های رژیم درمانی به یاری افراد می آیند تا با کسب ظاهر زیبا، خودِزیبا یا بعبارتی هویت زیبا پیدا کنند. تصور از بدن در دوره های مختلف تاریخی و در فرهنگ های مختلف متفاوت است. چنانکه در آثار فرگوسن نیز اشاره شده که تعریف خاص، محدود و مشخص از بدن در طول قرن 19 تغییر کرده و تعاریف مبهم و متنوع از بدن جایگزین آن شده است. تصور از بدن ممکن است با تصویر بصری از بدن اشتباه گرفته شود. اما در در این واقع این مفهوم تنها شامل طیفی از چیزهاست که تنها شامل حوزه ی بصری نمی باشد. بلکه ژست ها، اداها، رفتارها، منش، طرز راه رفتن، غذا خوردن و پوشیدن را در بر می گیرد. به اعتقاد او مصرف رسانه ای تنها شامل مصرف مجموعه ای از تصاویر بصری نیست، بلکه حواسی را درگیر خود می کند که ارتباط مستقیمی با امیال دارند. بعبارتی در این فرهنگ ها زیبایی را می توان در ردیف فضایل اخلاقی جای داد. بنابراین در این جامعه افراد برای داشتن بدن های زیبا تلاش می کنند. این تمایل نه فقط در میان اقلیت های جامعه بلکه در میان زنان و مردان معمولی نیز به چشم می خورد. در این فرهنگ ها بی توجهی به ظاهر به نوعی نقصان در شخصیت و هویت افراد تعریف می شود و افرادی که از ویژگی های بدنی مناسب برخوردارند، خودِ حقیقیشان نیز زیبا و سالم فرض می شود. بنابراین تکنیک های تغییر پذیری در جامعه ی معاصر مثل جراحی زیبایی منجر به تولید بدنی جدید که قادر به لذت بیشتر، برخورداری از فرصت های بیشتر و در نتیجه سبک زندگی بهتر می شود. و برای افراد جاذبه های زیادی پیدا می کند. به اعتقاد وی بدنِ پذیرا هیچ تصویر تعریف شده ای از زیبایی اش ندارد و این بدن در مقابل تصاویر رسانه ای تأثیر پذیر و گیرنده ی فعال است و همگام با تغییر تصاویر خود نیز تغییر می کند. اما در عین حال از فشارهایی که از بیرون به آن تحمیل می شود آگاهی دارد.
2-2١ دیدگاه های فمنیستی درباره ی بدن:
به اعتقاد فمنیست ها از ابتدای تاریخ تا کنون بدن زنان عرضه ی سیادت و کنترل بوده است. این کنترل اشکال متفاوتی به خود گرفته است. از بستن پای دختران چینی (برای جلوگیری از رشد پا به اندازه پای مردان)، تا پوشیدن لباس های با فنرهای برجسته کننه، همواره بدن زنان بسته به مد روز بیش از حد کوچک یا بزرگ دانسته شده است. هیچ بُعدی از بدن زنان هرگز همانطوری که هست، کاملاً مناسب تلقی نشده است (اودون، 1991؛ به نقل از اباذری).
فمنیست ها معتقدند که ویژگی های زیست شناختی بدن زنان آنان را مستعد سوءاستفاده شدن می کند. هراس از تجاوز جنسی، شیوه ی لباس پوشیدن، برنامه ریزی ساعات روزانه و مسیرهای آمد و شد فعالیت های زنان را محدود می سازد و زنان را همچنان در انقیاد مردان قرار می دهد (آبوت و والاس، 1384؛ به نقل از محمودآبادی).
در مجموع می توان گفت که رویکردهای فمنیستی به رغم تنوعی که دارند از وجه مشترک اساسی برخوردارند آن اینکه در این رویکردها، زمینه، تصویر و ارزیابی دختران از اندام خود، در متن مشکلات آنها در جامعه، فرهنگ و نظام معنایی و یا موقعیت زبانی دیده می شود. تقسیم بندی های کلاسیک این رویکرد به دیدگاه های لیبرال، سوسیال و محافظه کار، تحلیل های متفاوتی را از رابطه ی زنان با بدنشان ارائه می دهد که به قرار زیر می باشد:
1.فمنیست لیبرال: در این رویکرد زنان پایگاه اجتماعی و قدرت پایین تری دارند. نتیجه آن ارزش زدایی از خصوصیاتی است که با زن بودن همراه است و یا به آنان منتسب می شود، به این ترتیب یک نوع احساس نارضایتی به هرآنچه که زنانه است به وجود می آید.
2.فمنیست رادیکال: این رویکرد زنان را قربانیان روابط قدرت زن ستیزانه ی بین دو جنس می داند. که نتیجه ی آن ریشه دار شدن تنفر از بدن زنان است. برای مثال پرتوگرافی گفتمانی را در جامعه رواج می دهد که زنان را به عنوان موجوداتی کثیف و تهوع آور که مورد سوءاستفاده قرار می گیرند، مفهوم سازی می کند. این ذهنیت زن ستیزانه تأثیر خود را هم در ذهنیت زنان (در بیگانه ساختن آنان با بدن خود) هم در ذهنیت مردانی که اشاعه دهنده ی چنین اندیشه هایی هستند، برجای می گذارد.
3.فمنیست سوسیالست: این دیدگاه مقصر اصلی بیگانگی زنان از بدنشان را نظام سرمایه داری می داند که ترویج دهنده ی نارضایتی از بدن در میان زنان و در نتیجه صرف پول زیاد برای خرید کالا و خدماتی است که این نقیصه را جبران می سازند. البته این شرایط بالقوه متوجه مردان نیز می باشد. اما با این حال به واسطه ی فشار بیشتر بر زنان باید آن را جنسیتی دانست.
2-2١-1 نظریه ی خود شی انگاری:
این نظریه ریشه در رویکرد فمنیستی دارد. بر حسب این دیدگاه زنان و دختران مایلند خود را پشت نقاب های جاذبه های جنسی شان پنهان کنند. زنان در درون فرهنگ جنسی که استانداردهای غیر واقعی از زیبایی می آفریند، جایگاه و ارزششان را با ظاهر فیزیکی شان ارزیابی می کنند. در نتیجه ی آموزه های فرهنگ جنسی شده رفتار و احساس خود شی انگاری در میان زنان به وجود می آید. بنابراین زنان خود را از منظر نقادانه ی بیرونی می بیند و به مقایسه ی خود با هنجاره و ایده آل های غیر واقعی فرهنگ جنسی می پردازد. مک کینلی (2002) مفهوم خود شی انگاری آگاهانه را برای اشاره به نظارت مداوم و تلاش آگاهانه ای زنان برای درونی سازی استاندارد های فرهنگی موجود درباره ی بدن و ظاهر، به کار گرفت. به این ترتیب که زنان با نظارت مداوم بر بدن خود برای رعایت استانداردها به باز تقلید و درونی سازی این فرهنگ کمک کرده و تغییر آن را دشوار می سازند (لیپتز، 2002).
بنابراین بر اساس این نظریه فرهنگ غرب دختران و زنان را چنان اجتماعی می کند که خودشان را به عنوان اشیایی می ببنند که باید به طور ویژه بر اساس ظاهر وقیافه و نه بر اساس شخصیتشان مورد ارزیابی قرار بگیرند. این امر موجب اشتغال ذهنی بیش از حد زنان به قیافه ظاهری و بدنشان می شود که خود شد انگاری نامیده می شود (دانیل، بریچ، 2010؛ به نقل از ریاحی).
2-2٢ پیشینه تحقیق:
پهلوان زاده و همکاران (1384)،در تحقیقی به بررسی "ارتباط رضایت از بدن و شاخص توده بدن" در 400 نفر از دانش آموزان دختر و پسر اصفهانی پرداختند. یافته های این تحقیق بیانگر رابطه ی معنادار بین رضایت از بدن و شاخص توده ی بدنی بود و همچنین میانگین تصور ذهنی در دختران پائین تر از پسران بود.
عمیدی و همکارانش (1385)، در تحقیقی به بررسی "نارضایتی از تصویر ذهنی بدنی با شاخص توده ی بدنی" در میان 384 نفر از دختران دبیرستانی در اصفهان پرداختند. یافته های تحقیق بیانگر این بود که با اینکه در مقایسه با سایر کشورها اضافه وزن و چاقی دختران مورد مطالعه کمتر بود ولی میزان رضایت از تصویر ذهنی بدن بسیار پائین بود.
قاسمی (1386)، در تحقیقی به بررسی "عوامل موثر بر گرایش افراد به جراحی زیبایی با تأکید بر جنسیت" در نمونه 44 نفری و به روش کیفی پرداخت. نتایج تحقیق وی نشانگر این بود که احساس رضایت شخص از بدن و عاملیت رنان، نقش موثری در جراحی زیبایی شان داشت. علاوه بر این در زنان تعریف کلیشه ای از مفهوم زن و در مردان اهمیت تناسب اندام تبیین کننده ی انگیزه شان در جراحی زیبایی بود.
فاتحی و اخلاصی (1387)، در تحقیقی با عنوان " مدیریت بدن و رابطه ی آن با پذیرش اجتماعی" به روش پیمایشی در بین 400 نفر از زنان 40-18 ساله شیراز پرداخت. نتایج نشان دهنده ی میزان توجه بالای زنان به مدیریت بدن در همه ی وجوه اعم از آرایشی، مراقبتی و ... است. همچنین نشان داد که بین متغیرهای مصرف رسانه ای، پذیرش اجتماعی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی با بدن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.
طلایی و همکاران (1387)، در تحقیقی به "بررسی میزان شیوع اختلال بدشکلی در میان 500 نفر ازدانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد" پرداختند. و در تعریف اختلال بد شکلی به اشتغال ذهنی به یک نقص خیالی یا تحریف مبالغه آمیز نقص جزئی در ظاهر جسمانی اشاره کردند. یافته های تحقیق بیانگر شیوع اختلال بد شکلی در میان دانشجویان بود چرا که میزان آن از آمارهای جمعیت عمومی بالاتر بود. البته الگوی نارضایتی از بدن در دانشجویان ایرانی با الگوهای کشورهای غربی متفاوت است و بیشتر به ناحیه ی صورت مربوط است.
ذکایی (1387)، در تحقیقی "میزان رضایت جوانان از بدنشان" پرداخت. یافته های تحقیق نشان داد هر چند آزمودنی ها در همه ی مؤلفه های شاخص رضایت از بدن نمره ی بهتر از متوسط را کسب کردند ولی به طور کلی تصور از بدن در حد متوسط است و از رضایت کامل بدنی فاصله دارد که این بیانگر دغدغه و توجه جوانان به تناسب اندامشان است.
عسکری و همکاران (1388)، در تحقیقی به بررسی "رابطه تصور از بدن با اختلالات تغذیه ای و توانایی کنترل هیجانی" در نمونه 145 نفری از زنان اهوازی به روش پیمایشی پرداختند. یافته های تحقیق نشان دهنده ی رابطه ی معنادار بین تنظیم هیجانی و اختلالات تغذیه ای در زنان است. بنابراین توانایی فهم و مدیریت و تنظیم هیجانها، یکی از اصول موفقیت در زندگی محسوب می شود و عدم موفقیت در تنظیم هیجانی می تواند از پیامده ای منفی از جمله اختلالات خوردن را بهمراه داشته باشد علاوه بر این یافته ها بیانگر رابطه معنادار بین اختلالات خوردن و تصور از بدن بود.
ضیغمی و مژده (1388)، در تحقیقی به بررسی "رابطه شاخص توده ی بدنی، تصور ذهنی از بدن و افسردگی" پرداختند. این تحقیق به صورت پیمایشی با نمونه گیری و انتخاب تصادفی 200 زن مراجعه کننده به درمانگاه حضرت علی شهر کرج مورد آزمون قرار گرفت. یافته های این تحقیق نشان داد که شاخص توده ی بدنی با تصویر بدنی و افسردگی رابطه ی معنادار داشت. علاوه براین تصویر ذهنی بدنی با افسردگی نیز رابطه معنادار داشت. یافته ها نشان داد که تصویر ذهنی خوب از خود، نقش مهمی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی دارد و افرادی که اشتغال مداوم ذهنی درباره ی ظاهر خود دارند با وجود اینکه ظاهر طبیعی دارند، ترس مفرط و نگران کننده ای از زشت یا غیر جذاب بودن خود گزارش می دهند.
شمس الدین سعید و همکاران (1388)، در تحقیقی به بررسی "رابطه تصویر ذهنی از بدن و اختلالات خوردن (بی اشتهایی و پر اشتهایی) عصبی" در بین نمونه ی 650 نفری دانش آموزان دختر پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد، تصویر بدنی با اختلال پراشتهایی عصبی رابطه معنادارد دارد.
خواجه نوری و مقدس (1388)، در تحقیقی به دنبال "رابطه بین جهانی شدن و تصور از بدن" به روش پیمایشی در میان 2200 زن در شهرهای تهران، شیراز و استهبان پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد که متغیرهای نوگرایی، آگاهی نسبت به جهانی شدن، شیوه ی زندگی، گفتگو در خانواده، سرمایه ی فرهنگی و وضعیت تأهل تا 40 درصد از تغییرات تصور از بدن در زنان شهرهای ذکر شده را تبیین می کرد.
حسینی و همکاران (1389)، در تحقیقی به بررسی "رابطه بین استرس و تصور از بدن" در بین 50 آزمودنی دارای سابقه جراحی زیبایی و 50 آزمودنی فاقد سابقه ی جراحی زیبایی و به روش پیمایشی پرداختند. یافته های تحقیق حاکی از آن بود که رابطه ی معناداری بین استرس و تصور از بدن در بین افراد با سابقه جراحی زیبایی و افراد عادی وجود نداشت اما بین استرس و تصور از بدن در بین هر دو گروه رابطه ی معناداری وجود داشت. که این بیانگر این می باشد که فردی که نسبت به اندام و چهره ی خود تصور منفی داشته باشد ، نسبت به اکثر رویدادها استرس بیشتری را کسب خواهد کرد لذا هر چه تصور از بدن مثبت تر باشد، استرس فرد در مواجه با رویدادها کمتر خواهد بود.
عسگری و شباکی (1389)، در تحقیقی تحت عنوان " نقش تصویر بدنی در رضایت زندگی" نگرش نقش جنسی و عزت نفس 240 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اهواز را مورد آزمون قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که دانشجویانی که تصویر بدنی بالا و پائین داشتند از لحاظ کیفیت زندگی و مؤلفه های آن مانند: رضایت از زندگی، نگرش نقش جنسی و عزت نفس تفاوت معناداری با هم داشتند. بدین ترتیب که افراد با تصویر ذهنی بالا در نمره های عزت نفس و رضایت زندگی و رضایت از زندگی زناشویی و نقش های جنسیتی شان نیز نمره ی بالاتری کسب کردند.
رقیبی و میناخوانی (1390)، در تحقیقی به بررسی "ارتباط بین مدیریت بدن و تصور از بدن" به روش پیمایشی در میان همه دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان پرداختند. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بین مدیریت بدن با مؤلفه های تصویربدنی، ارزیابی وضع ظاهر، گرایش به ظاهر، ارزیابی تناسب ارتباط معنی دار منفی وجود دارد. بدین معنی که با کاهش رضایت و خرسندی از مؤلفه های ظاهری، گرایش به ظاهر و ارزیابی از تناسب، رفتارهای مدیریت بدن افزایش می یابد به این ترتیب افرادی که از تصویربدنی خود رضایت کافی ندارند، نسبت به کسانی که از تصویر بدنی خود رضایت دارند، بیشتر به رفتارهای مدیریت بدنی دست می زنند.
ارفعی و همکارانش (1390)، در تحقیقی به بررسی "ارتباط میان تصور از بدن و سازگاری و پیشرفت تحصیلی" دانش آموزان دبیرستانی دختر و پسر در نمونه ی 400 نفری پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که بین تصویر بدنی و سازگاری رابطه ی معناداری وجود دارد. حال آنکه بین تصویر بدنی و پیشرفت تحصیلی رابطه ی چندان معناداری مشاهده نشد. در مجموع یافته ها نشان داد که تصویر مثبت بدنی باعث سازگاری بیشتر و سازگاری بیشتر، عملکرد بهتر تحصیلی را بهمراه خواهد داشت. علاوه بر این یافته ها بیانگر این بود که بین تصویر بدنی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معناداری وجود دارد و دانش آموزان پسر نمره ی بالاتری در تصویر ذهنی نسبت به بدن خود دریافت کرده اند.
پاشا و همکاران (1390)، در تحقیقی به بررسی "رابطه تصور از بدن و شاخص حجم توده" در نمونه ی 300 نفری متقاضیان جراحی زیبایی و کسانی که جراحی زیبایی انجام دادند با افراد معمولی شهرستان بهبهان پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد که کسانی که جراحی زیبایی داشتند در مقایسه با متقاضیان جراحی زیبایی، در شاخص تصور از بدن، نمره پائین تری دریافت کردند. علاوه بر این کسانی که جراحی زیبایی داشتند، در مقایسه با افراد معمولی تصویر ذهنی بدنی پائین تری داشتند.
بابامیری و همکاران (1390)، در تحقیقی به بررسی "عوامل اجتماعی و روانشناختی موثر بر میزان مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان دختر" پرداختند. برای این منظور 250 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان به روش نمونه گیری ساده انتخاب شدند. عوامل اجتماعی موثر مثل مدیریت بدن، مصرف رسانه ای، پایگاه اقتصادی _ اجتماعی، دینداری و پذیرش اجتماعی به عنوان متغیرهای مستقل مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های تحقیق نشان داد که رابطه ی متغیرهای مذکور با میزان مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان معنادار بوده و عوامل اجتماعی بیش از ویژگی های شخصیتی (که توسط پرسشنامه ی شخصیتی NEO سنجیده شد) در بین مصرف مواد آرایشی توسط دانشجویان حایز اهمیت بودند.
ریاحی (1390)، در تحقیقی به "توصیف تفاوتهای جنسیتی در رضایت از بدن" در نمونه 360 نفری از دانشجویان دانشگاه مازندران پرداخت. نتایج تحلیلی تحقیق نشان داد که متغیرهای سرمایه گذاری بدن، شرم از بدن، پایش بدن، و عزت نفس توانستند به طور معناداری رضایت مندی از تصویر بدن را در بین پاسخگویان پیش بینی کنند. علاوه بر این تفاوتهای جنسیتی معناداری در تأثیر گذاری متغیر شرم از بدن مشاهده شد. بدین معنی که علاوه بر سرمایه گذاری بدن و عزت نفس متغیر شرم از بدن به عنوان بخشی از متغیر خود شی انگاری، پیش بینی کننده ی میزان رضایت مندی از بدن فقط در میان زنان بوده است. که حاکی از اثرات شدیدتر انتظارات اجتماعی راجع به بدن ایده آل بر روی زنان و درونی کردن در مقایسه با مردان می باشد. علاوه بر این تفاوتهای جنسیتی معناداری در زمینه ی سرمایه گذاری بدنی مشاهده شده است که نشان داده زنان جوان در مقایسه با مردان سرمایه گذاری بیشتری بر بدن خود انجام می دهند و بیشتر درگیر آراستن و مدیریت ظاهر خود می باشند. در نهایت یافته های تحقیق نشان داد که بین عزت نفس و تصور از بدن رابطه ی معنادار وجود دارد.
خواجه نوری و همکاران (1390)، در تحقیقی با عنوان "رابطه ی سبک زندگی و تصور از بدن" به روش پیمایشی در میان 805 نفر از زنان ساکن شیراز پرداخت. یافته های این تحقیق نشان داد که متغیرهای سبک های موسیقیایی و فراغتی مُدرن توانسته اند 22درصد از متغیر وابسته را تبیین کنند به این ترتیب سبکهای زندگی که بیشتر گرایش نوگرایانه ای داشتند، رابطه معنادار و مثبتی با تصور از بدن داشتند.
اردکان و یوسفی (1391)، در تحقیقی با عنوان " بررسی باور در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد داوطلب جراحی زیبایی" به بررسی رابطه ی احساس کهتری در میان 50 نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک های جراحی زیبایی پرداختند. یافته های تحقیق نشان داد که بین باورها در مورد ظاهر و احساس حقارت، در افراد داوطلب و غیر داوطلب جراحی زیبایی تفاوت معناداری وجود دارد. به طوریکه افراد داوطلب نسبت به افراد غیر داوطلب نمره ی بالاتری در این دو مؤلفه کسب کردند. در وهله ی دوم مشخص شد که بین باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری، در افراد داوطلب جراحی زیبایی ارتباط وجود دارد. به این معنی که هر چه نمرات فرد در مقیاس باورها در مورد ظاهر بیشتر باشد، احساس کهتری بیشتری نیز نشان می دهند. علاوه بر این دو متغیر وضعیت تأهل و احساس کهتری، پیش بینی کننده های قوی برای گرایش به جراحی زیبایی می باشند. علاوه بر این داوطلبین جراحی زیبایی اغلب زنان مجرد و تحصیل کرده بودند.
نمروف و همکارانش (1994)، به ارزیابی محتویات مجلات در دو دوره ی زمانی 12 ساله پرداختند. محتویات مربوط به سلامت، تناسب، زیبایی و کاهش وزن را در مجلات مورد بررسی قرار دادند. یافته های این مطالب طولی نشان داد که در مجلات زنان، تأکید بر کاهش وزن در طول زمان کم شده و در مقابل در مجلات مردانه پرداختن به این مسأله پر رنگ تر شده است.
تامسون و هیمبرگ (1999)، در تحقیقی به بررسی "رابطه بین تأثیر رسانه ها بر نارضایتی از بدن و اختلال تغذیه ای" پرداختند. و یافته های تحقیقشان نشان داد که رسانه ها عامل مهمی در ایجاد و حفظ اختلالات تغذیه ای هستند.
سپانس (1999)، تحقیقی را با عنوان " جراحی زیبایی ظاهری: صداهای زنان، انتخاب های زنان" انجام داد. هدف از این تحقیق بررسی عوامل موثر بر جراحی زیبایی اعم از عوامل فردی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود و دنبال این بود که دریابد جراحی زیبایی درباره ی رابطه زنان با بدنشان چه می گوید. این تحقیق بر حسب یافته هایی از مطالعات کیفی درباره ی جراحی زیبایی در میان 10 نفر از زنان بین 73-23 ساله سان هانیتوبا در کانادا که جراحی زیبایی داشتند، صورت گرفت. در مصاحبه ی عمقی غیر ساختار یافته که توسط محقق طراحی شده بود او به بررسی نقش عوامل فردی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در روند تصمیم گیری زنان به این جراحی ها پرداخت. به عبارتی دیگر سوال تحقیق این بود که انگیزه های آشکار و پنهان، عوامل و دلایل موثر در این تصمیم زنان چه چیزهایی می تواند باشد. او از رویکردهای نظری طبیعت گرایی، ساختارگرایی و پدیدارشناختی برای تحلیل یافته هایش مدد گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که به طور کلی هم عوامل فردی و هم عوامل اجتماعی بر تصمیم زنان به جراحی زیبایی دخیل می باشد. در تبیین دلایل فردی محقق تمایل به همانند شدن را در این انتخاب و تصمیم به عنوان عامل کلیدی می دانست. هر چند که این عوامل فردی خود به عوامل اجتماعی چون: ارزیابی منفی جامعه از تغییرات ظاهری زنان پا به سن گذاشته و تصورات فرهنگی از زیبایی مربوط می شوند. فشارهای اجتماعی همچون نقش رسانه ها و یا تأثیر روابط اجتماعی و تصورات فرهنگی از زیبایی و پا به سن گذاشتن، به میزان زیادی بر روند تصمیم گیری زنان درباره ی جراحی زیبایی تأثیر گذار بود. اما این تصمیم با طبقه ی اقتصادی روابط معناداری مشاهده نشد؛ چرا که همه ی مصاحبه شوندگان خود را متعلق به طبقه ی اقتصادی متوسط و متوسط به بالا می دانستند.
اوبرگ و تورنستام (1999)، در پژوهشی به بررسی " تصویر بدنی در مردان و زنان در سنین مختلف" پرداختند. نتایج نشان داد که با افزایش سن زنان تصویر بدنی مثبت تری بدست می آورند. تصویر بدنی در همه رده های سنی در زنان نسبت به مردان، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و با افزایش سن از اهمیت آن کاسته نمی شود. علیرغم تحقیقات قبلی با بالا رفتن سن رضایت از تصویر بدنی در زنان بیشتر می شود.
یافته های ساور، وادن، پرتشوک ویتاکر (2000) به "مقایسه نارضایتی از تصویر بدنی و اختلالات مربوط به بدشکلی بدنی در افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند نسبت نه قبل از جراحی زیبایی"، نشان داد که بین تصویر بدنی، شاخص حجم بدنی و خودپنداره جسمی با علاقمندی به جراحی زیبایی رابطه وجود دارد و افراد دارای شاخص بدنی بالا تصویر بدنی ضعیف تری از خود دارند.
میلر، گلیاوش، هیرش، گرین، اسنو و کوربت (2000)، به منظور "مقایسه ابعاد مختلف تصویر بدنی با توجه به ویژگی های قومی _ نژادی و جنسیت در دانشجویان" نشان داده است که بین زنان و مردان در مقیاس کلی تصویر بدنی، نگرانی های مرتبط با وزن، تناسب اندام و سلامتی تفاوت وجود دارد.
بفورت و ریکارد (2003)، در پژوهشی به بررسی " شباهت های جنسی در پاسخ به پسخوراند تصویر بدنی در جمعیت غیر بالینی" انجام داده اند، نتایج نشان از عدم تفاوت تصویر بدنی در زنان و مردان دارد و نگرانی های مرتبط با تصویر بدنی در هر دو جنس وجود دارد.
کیتی بایر (2004)، در تحقیقی با عنوان " روند ضد پیری؛ سرمایه داری، وسایل آرایشی و انعکاس نمایشی آن" به بررسی تمایل به جوان ماندن در یک جامعه ی سرمایه داری پرداخت. یافته های تحقیق نشان داد که 87 درصد از بزرگسالان به این مسأله که امکان جراحی برایشان فراهم بود؛ مایل به تغییر خود از طریق جراحی بودند یا خیر، پاسخ مثبت دادند و تنها 18 درصد از مردان و 10 درصد از زنان از بدن کنونی شان رضایت کامل داشتند و تمایل به هیچگونه تغییری در بدنشان نداشتند.
گریفین و کایربی (2004)، در پژوهشی به بررسی "تأثیر جنسیت در تصویر بدنی و خودپنداره" پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که گذراندن دوره های فعالیت جسمانی باعث بهبود تصویر بدنی و خودپنداره در مردان می شود در حالیکه گذراندن این دوره ها تأثیر چشم گیری بر رضایت از تصویر بدنی و بهبود خودپنداره زنان ایجاد نکرده بود.
سافیر، فیلشر، کلنر و روزنمان (2005)، در پژوهشی تحت عنوان " زمانی که تفاوت های جنسی نسبت به تفاوت های فرهنگی تأثیر بیشتری بر رضایت افراد از تصویر بدن دارد" پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد زنان در مقایسه با مردان نارضایتی بیشتری از تصویر بدنی خود دارند.
ویتاکر (2005)، در پژوهشی به بررسی "میزان افسردگی، اضطراب و تصویر بدنی افرادی جراحی زیبایی انجام داده بودند نسبت به افراد عادی زن دانشگاه پنسیلوانیا" پرداخت که یافته ها نشان داد میزان اضطراب و افسردگی گروهی که جراحی زیبایی انجام داده اند و افراد عادی، تفاوت معناداری با هم ندارد ولی گروهی که جراحی زیبایی انجام داده اند نارضایتی از تصویر بدنی کمتری را نسبت به گروه عادی گزارش می دهند.
جنیفر (2006)، در آمریکا نشان داد افرادی که دارای علائم معناداری در اختلال تصوربدنی بودند سطح بالای افسردگی، استرس، اضطراب و خودکشی را نشان داده و به علاوه، گروهی که علائمی از مشکلات وزن و بدشکلی بدن داشتند، بیشتر از سایرین دست به عمل جراحی می زدند.
جونگ (2006)، در پژوهشی به بررسی "نمایش رسانه ای در میان دو گروه از افراد با تصور بدنی مثبت و تصور بدنی منفی نسبت به خود" در میان 106 نفر از دانشجویان دختر پرداخت. نمونه ی مورد نظر به دو گروه از افراد با تصویر بدنی بالا و پائین تقسیم شدند و در معرض نمایش مُدلهای زیبایی به مدت دو هفته قرار گرفتند. یافته بیانگر تأثیر منفی در دانشجویان بوده ودر گروهی که تصویر بدنی بالاتری داشتند به نسبت گروه مقابل تأثیر کمتر بود.
هاریگو و تیگمن (2006)، در تحقیقی تحت عنوان " تصویر بدنی برای دختران است" به مطالعه ی کیفی و مصاحبه ی عمیق با پسران 16-14 ساله برای فهم تصویر بدنی آنان پرداختند. یافته ها نشان داد که اکثر پسران از تصویر بدنی خود راضی هستند. اما برخی از آنان به اهمیت وضعیت ظاهریشان برای کسب تأئید اجتماعی اشاره کردند.
هاون کیم و لنون (2007)، در تحقیقی به بررسی "رابطه بین عزت نفس، تصور از بدن و اختلالات تغذیه ای" در نمونه ی 114 نفری از دانشجویان دختر پرداختند.یافته های تحقیق نشان داد که بین استفاده ار مجلات مُد و زیبایی و نارضایتی از بدن و اختلال تغزیه ای رابطه ی مثبت معنادار وجود دارد.
فردریک و پاپلو(2007) در بررسی "مسائل مربوط به جراحی زیبایی و تصویر بدنی و نگرش های مردان و زنان در طول عمر"، به این نتیجه رسیدند افرادی که به جراحی زیبایی علاقمند بودند تصویر بدنی ضعیف تری نسبت به کسانی داشته اند که علاقه ای به جراحی زیبایی نداشتند و به خصوص افراد سنگین وزن و با شاخص حجم بدنی بالا علاقۀ بیشتری به جراحی زیبایی لیپوساکشن نشان می دادند و تصویر ضعیف تری نسبت به افراد دیگر داشتند.
پژوهش برگران (2007)، تحت عنوان "بررسی رابطه تصویر بدنی، نارضایتی از بدن و سلامت عمومی" در دانشگاه اُهایو که بر روی 368 مرد انجام گرفت نشان داد که بین نارضایتی از تصویر بدنی با سلامت عمومی رابطه وجود دارد و افرادی که از تصویر بدنی خود ناراضی هستند تحت فشارهای روانی قرار گرفته و کاهش سلامت عمومی را نشان می دهند.
بلوند (2008)، در پژوهشی به منظور "تأثیر نمایش تصاویر بدنی ایده آل بر نارضایتی از تصویر بدنی در مردان" انجام داده، نتایج نشان داده است که هنگامی که مردان در معرض نمایش تصاویر بدنی ایده آل، عضلانی و جذاب قرار می گیرند نارضایتی از تصویر بدنی در آنان افزایش می یابد.
الگارس، سانتیلا، وارجونن، ویتینگ، جوهانسون، جرن و ساندنابا (2009)، در تحقیقی با عنوان "بدن بزرگسالان: چگونه سن، جنسیت و حجم توده، تصویر بدنی افراد را تحت تأثیر قرار می دهد" پرداختند. نتایج نشان داد که زنان نسبت به مردان نارضایتی کمتری از بدن خویش دارند و حجم توده بدن تأثیر قویتری در تصویر بدنی زنان نسبت به مردان دارد.
گروسبارد، لی، نیبوز و لاریمر (2009)، در پژوهشی با عنوان "نگرانی از تصویر بدنی و عزت نفس دانشجویان زن و مرد" پرداختند. نتایج نشان داد که نگرانی های مرتبط با تصویر بدنی در هر دو جنس وجود دارد. در حوزه ی بدنی، نگرانی زنان در رابطه با کاهش وزن می باشد و مردان تمایل به عضلانی بودن بدن خود دارند.
سیرا و پارکر وایت (2010)، در تحقیقی به بررسی "موارد فردی و خانوادگی مرتبط با رضایت بدنی در دانشجویان زن و مرد" پرداختند. نتایج حاکی از آن بود که حجم توده بدنی بالا با نارضایتی از تصویر بدنی در زنان و مردان مرتبط است و بین دو جنس تفاوتی وجود ندارد.
پاوان (2013)، به بررسی " همبستگی های بین اختلالات روانی، ویژگی های خلق و خو و ادراک تصویر بدنی در افراد مبتلا به اضافه وزن / چاقی که در پی ترمیم هستند" پرداخت. نتیجه این مطالعه مشخص نمود که بیماران از نظر افسردگی امتیاز بالایی داشتند و تا حد متوسطی درباره ی شکل بدن خود نگران بودند. حوزه ی عاطفی ویژگی مهمی در بیماران چاق بوده زیرا درک منفی در شکل بدن و خصوصیات شخصیتی و ترغیب فرد به عمل جراحی موثر است.
ویلسل (2014)، به بررسی "نقش عمل پُروتز سینه بر رضایت از تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان" پرداخت. نتایج حاصل نشان داد که در کل نمونه تصویر بدنی همبستگی معنادار مثبتی با کیفیت زندگی دارد. و پس از عمل پُروتز زنان سطح کمتری از افسردگی را نشان دادند. و مشخص گردید که کیفیت زندگی نیز تحت تأثیر سطح افسردگی و تصویر بدنی قرار می گیرد. زنانی که پُروتز انجام دادند، نسبت به گروه کنترل از سطح بالاتری از افسردگی برخوردار بودند.
2-2٣ جمع بندی پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی درباره تصور بدنی:
پیشینه ی روان شناختی و روان پزشکی درباره ی تصور از بدن غنی می باشد که رابطه تصور از بدن را با عواملی همچون شاخص توده بدنی، میزان رضایت از زندگی، عزت نفس، اضطراب و ... سنجیده است. که یافته های تحقیقات بیانگر معنادار بودن این عوامل با تصور از بدن بود. که نشان دهنده اهمیت رضایت از تصویر بدنی در زندگی می باشد.
منابع:
استوار، صغری؛ رضویه، اصغر (1392)، بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس اضطراب اجتماعی برای نوجوانان (SAS_S) جهت استفاده در ایران، یافته های نو در روان شناسی، سال سوم، شماره 12، 78-69.
افخم، ابراهیم (1385)، بررسی اُلگوهای شخصیتی افراد داوطلب جراحی زیبایی در تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
اردکان، عذرا؛ یوسفی، رحیم (1390)، بررسی باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد داوطلب جراحی زیبایی، فصلنامه ی پوست و زیبایی، دوره ی 2، شماره ی 2.
آزاد، حسین (1384)، آسیب شناسی روانی . تهران؛ انتشارات بعثت.
آزاد ارمکی، تقی؛ غراب، ناصر (1387)، بدن و هویت، فصلنامه ی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال چهارم، شماره 13.
اسدی، مینا، صالحی، منصور،صدوقی،محمود،ابراهیمی افخم (1392) عزت نفس و نگرش به ظاهر بدنی پیش و پس از عمل جراحی زیبایی بینی،مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال نوزدهم.شماره 1.بهار 1392. 28-33.
اسلامی نسب، علی (1377)، روان شناسی اعتماد به نفس، تهران، انتشارات مهرداد.
انجمن روانشناسی آمریکا (1994)، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، جلد دوم، ترجمه محمدرضا نائینیان، اسماعیل بیابانگرد، محمد ابراهیم مداحی (1379)، تهران؛ انتشارات دانشگاه شاهد.
بیرامی، منصور؛ اکبری، ابراهیم؛ قاسم پور، عبدالله، عظیمی، زینب (1390)، بررسی حساسیت اضطرابی، فرا نگرانی و مؤلفه های تنظیم هیجانی در دانشجویان با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار، فصلنامه ی یافته های نو در روان شناسی، 69-47.
پاشا، غلامرضا؛ نادری، فرخ؛ اکبری، شیوا (1389)، مقایسه شاخص حجم بدنی، سلامت عمومی، خودپنداره در بین افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند؛ افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد عادی شهرستان بهبهان، فصلنامه ی یافته های نو در روانشناسی.
پهلوان زاده، سعید؛ مقصودی، جهانگیر؛ قضاوی، زهرا؛ حبیب پور، زینب (1384)، رضایت از تصویر ذهنی بدن و شاخص توده ی بدنی در نوجوانان در فصلنامه ی تحقیقات علوم رفتاری، دوره ی 3، شماره ی1؛ 39_34.
پورمحمد، زهرا؛ دهقانی، خدیجه؛ یاسینی اردکانی، سیدمجتبی (1380)، بررسی میزان نااُمیدی و اضطراب در نوجوانان مبتلا به تالاسمی ماژور، مجله تحقیقات پزشکی، شماره 5.
چامپیون؛ لورنا؛ پاور؛ میک (1385)، آسیب شناسی روانی بزرگسالان؛ ترجمه علی اکبر خسروی، هورا رهبری، تهران، نشر آییژ.
حسنوند عموزاده، مهدی (1391)، رابطه کمرویی، عزت نفس، خودکارآمدی و جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی، یافته های نو در روان شناسی، سال هفتم، شماره 24، 56-35.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ شعیری، محمدرضا؛ اصغری مقدم، محمدعلی (1389)، بررسی رابطه ساده چندگانه ی خشم، شرم، بازداری رفتاری، کمرویی و افسردگی با اضطراب اجتماعی در نمونه ی دانشجویی با توجه به جنسیت، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی دانشگاه شاهد تهران.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ عقیلی، محمدمهدی؛ حسنوند عموزاده، معصومه (1392)، اثر بخشی آموزش گروهی شناختی - رفتاری عزت نفس بر اضطراب اجتماعی و سلامت روان نوجوانان مضطرب اجتماعی، فصلنامه ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال چهاردهم، شماره 2، 37_26.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ شعیری منیجه، باقری (1389)، بررسی روایی و اعتبار سیاهه هراس اجتماعی (SPIN) بر روی نمونه های غیر بالینی ایرانی، مجموعه مقالات پنجمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان دانشگاه شاهد تهران، 76_75.
حسینی، سیدابراهیم؛ قاسمی، نوشاد (1389)، مقایسه ی میزان استرس و تصور از بدن خود در بین افراد 30_20 ساله ی دارای سابقه ی عمل جراحی زیبایی و افراد عادی شهر شیراز؛ فصلنامه ی روانشناسی صنعتی و سازمانی؛ سال اول شماره ی سوم؛ 84_75.
حسینی، سیده مونس (1385)، رابطه بین اُمید به زندگی و سزسختی وان شناختی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات خوزستان.
حسینی نیک، سلیمان (1384)، تأثیر کنکور بر سلامت روان، عزت نفس و اُمید به زندگی داوطلبان شهرستان گچساران، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات خوزستان.
حیدری، علیرضا؛ پورخدادادی، شهلا (1391)، مقایسه نگرانی از تصویر بدنی دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، یافته های نو در روان شناسی، سال هفتم، شماره 22؛ 95_83.
خانجانی، زینب؛ باباپور، جلیل؛ گریزه، صبا (1391)، بررسی و مقایسه وضعیت روانی و تصویر بدنی متقاضیان جراحی زیبایی با افراد غیرمتقاضی، مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، دوره بیستم، شماره 2، 248_237.
خزایی، فاطمه؛ شعیری، محمدرضا؛ حیدری نسب، میلاد؛ جلالی، محمدرضا (1389)، مقایسه میزان خودکارآمدی، اضطراب اجتماعی کمرویی و پرخاشگری در دانش آموزان دبیرستانی با سطوح جرأت ورزی متفاوت، پایان نامه ارشد دانشگاه شاهد تهران.
خلعتبری، جواد (1390)، آمار و روش تحقیق، چاپ سوم، تهران انتشارات نشر پردازش.
خلعتبری، جواد؛ عاشوری، آلاله (1391)، بررسی رابطه ی بین هویت کسب شده، شیوه فرزند پروری ادراک شده و میزان اُمید به زندگی با استرس ادراک شده در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دبیرستان های سماء استان گیلان، فصلنامه ی روان شناسی تربیتی، سال سوم، شماره 1، 108_99.
خلیلی طرقبه، صایمه؛ صالحی فدردی، جواد؛ انصاری، زهره (1391)، رابطه سوگیری تفسیر و اضطراب اجتماعی در دانشجویان، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ششم، شماره 24، 58_49.
خواجه نوری، بیژن؛ مقدس، علی اصغر (1388)، رابطه ی بین تصور از بدن و فرایند جهانی شدن (مطالعه ی موردی زنان شهرهای تهران، شیراز، استهبان)؛ فصلنامه ی کاربردی، سال بیستم؛ شماره ی 1.
خواجه نوری، بیژن؛ روحانی، علی؛ هاشمی، سمیه (1390)، رابطه ی سبک زندگی و تصور از بدن؛ مطالعه ی موردی شهر شیراز؛ فصلنامه ی تحقیقات فرهنگی؛ دوره ی چهارم؛ 103_97.
خواجوی، داریوش؛ قنبری چشمه کمره، لیلا (1392)، رابطه بین اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس با هراس اجتماعی دانشجویان دختر، فصلنامه ی علمی پژوهشی زن و جامعه، سال چهارم، شماره 3، 106_85.
دادستان، پریرخ؛ اناری، آسیه؛ صالح صدقپور، بهرام (1386)، اختلال اضطراب اجتماعی و نمایش درمانگری فصلنامه ی روان شناسان ایرانی، سال چهارم،شماره 14، 122_115.
داداش زاده، حسین؛ یزدان دوست، رخساره؛ غرایی، بنفشه؛ اصغرنژادفر، علی اصغر (1391)، اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی و مواجهه درمانی بر میزان سوگیری تعبیر و ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی، سال هجدهم، شماره 1، 51_40.
دلاور، علی (1380)، مبانی نظری وعملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، انتشارات رشد.
دانیالی، سیده شهربانو؛ آزادبخت، لیلا؛ مصطفوی دارانی، فیروزه (1391)، بررسی ارتباط بین تصور بدنی، خودکار آمدیو فعالیت فیزیکی در زنان شاغل در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه اصفهان، مجله تحقیقات نظام سلامت، دوره هشتم، شماره 6، 1001_991.
دایر، وین (1991)، زنده باد خودم، ترجمه بدری نیک فطرت (1388). تهران، انتشارات دایره، چاپ 11.
ذکائی، محمد سعید (1387)، جامعه شناسی جوانان ایران؛ موسسه ی انتشارات آگه.
رایگان، نیلوفر؛ شعیری، محمدرضا؛ مقدم، علی اصغر (1385)، بررسی اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر الگوی تصور 8 مرحله ای کش، بر تصور بدنی منفی دختران دانشجو، دو ماهنامه ی علمی - پژوهشی دانشور و رفتار، دانشگاه شاهد، سال سیزدهم، شماره 19، 22_11.
رجبی، غلامرضا؛ عباسی، قدرت اله (1390)، بررسی رابطه خود انتقادی، اضطراب اجتماعیو ترس از شکست با شرم درونی شده در دانشجویان، پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره، سال اول، شماره 2، 182-171.
رقیبی، مهوش؛ میناخوانی، غلامرضا (1390)، ارتباط مدیریت بدن با تصویر بدنی و خودپنداره؛ فصلنامه ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال دوازدهم، شماره 4، 81-72.
ریاحی، محمد اسماعیل (1390)، بررسی تفاوت های جنسیتی در میزان رضایتمندی از تصور از بدن، فصلنامه ی زن در توسعه و سیاست، دوره ی 9، شماره ی 3؛ 50_33.
روزنهان، دی ال؛ سیلیگمن، ام. ای. پی (1382)، روان شناسی نا بهنجاری آسیب شناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی؛ تهران؛ نشر ساوالان؛ جلد اول؛ چاپ 4.
زارع بهرام آبادی، مهدی؛ دهقانی، اللهام (1393)، مقایسه هوش هیجانی، تصویر بدن و کیفیت زندگی متقاضیان رینوپلاستی و گروه گواه، مجله علمی دانشگاه علوم چزشکی کردستان، دوره نوزدهم، 93-84.
زرگر شیرازی، فریبا؛ سراج خرمی، ناصر (1390)، رابطه خود اثر بخشی و مقبولیت اجتماعی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر، فصلنامه ی علمی و پژوهشی زن و فرهنگ، سال دوم، شماره 7، 78-63.
زمانی، سیده نرجس؛ فضیلت پور، مسعود (1392)، تأثیر جراحی زیبایی بینی بر عزت نفس و تصویر منفی فرد از خود، مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان، دوره بیستم، شماره 55، 504_492.
زنجانی، زهرا؛ گودرزی، محمدعلی؛ تقوی، محمدرضا؛ ملازاده، جواد (1392)، مقایسه تصویر بدنی در افراد با هراس اجتماعی کمرویی و بهنجار؛ فصلنامه ی تحقیقات فرهنگی، شماره 4.
سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجنیا آلکت (2007)، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری- روانپزشکی بالینی (جلد 2)، ترجمه فرزین رضاعی (1387)، تهران، انتشارات ارجمند.
ساروی، قلعه بندی (1383)، ویژگی های شخصیتی داوطلبان جراحی زیبایی، اندیشه و رفتارو سال 4، شماره 9، 17-11.
سهرابی، فائزه؛ محمودعلیلو، مجید؛ رسولی آزاد، مُراد (1390)، بررسی نیمرُخ آسیب شناسی روانی در متقاضیان جراحی پلاستیک، مجله ی اصول بهداشت روانی، سال سیزدهم، شماره 3، 26-9.
سیلیگمن، مارتین (1388)، شادمانی درونی، ترجمه تبریزی، کریمی، نیلوفری؛ تهران، نشر دانژه ( تاریخ انتشار به زبان اصلی 2004).
شاملو، سعید (1390)، آسیب شناسی روانی، تهران، انتشارات رشد.
شعاع کاظمی، مهرانگیز؛ مومنی جاوید، مهرآور (1388)، بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و اُمید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بعد از عمل جراحی، فصلنامه ی بیماری های پستان ایران، سال دهم، شماره 4 و 3.
ضیغمی محمدی، شراره، مژده، فاطمه (1391)، همبستگی بین شاخص توده ی بدنی، تصویر ذهنی از جسم و افسردگی در زنان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان حضرت علمی شهر کرج. فصلنامه ی علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، سال اول؛ 48 - 40.
طاهری فر؛ فتی، لادن؛ غرایی، بنفشه (1389)، اُلگوی پیش بینی هراس اجتماعی در دانشجویان بر اساس مؤلفه های شناختی- رفتاری، مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، دوره شانزدهم، شماره 1، 45_34/
ظریف کار (1393) مقایسه عزت نفس و خودپنداره در دانشجویانی که جراحی پلاستیک دانشگاه شیراز.پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
عبادی، جعفر؛ صالحی، محمدجواد (1389)، اثر سرمایه انسانی در زنان و مردان بر اُمید به زندگی، فصلنامه ی پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، شماره 56، 89-81.
عسکری، پرویز؛ شباکی، روشنک (1389)، نقش تصویر بدنی در کیفیت زندگی، رضایت از زندگی، نگرش نقش جنسی و عزت نفس، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ی 5؛ شماره 17.
عسکری، پرویز؛ پاشا، غلامرضا، امینیان، مریم (1388)، رابطه ی تنظیم هیجانی فشارهای روانی و تصور از بدن با اختلالات خوردن در زنان، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ی چهارم، شماره ی 13.
عسگری، پرویز؛ شرف الدین، هدی (1388)، رابطه اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی با احساس زهنی بهزیستی در دانشجویان زن؛ مجله زن و فرهنگ؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان 1388؛ دانشگاه آزاد اسلامی ؛ واحد اهواز؛ 58-48.
عمیدی، مریم؛ غفرانی پور، فضل اله؛ حسینی، رضوان (1385)، رابطه نارضایتی از تصویر بدنی و نمایه توده بدنی در دختذان نوجوان، دو فصلنامه ی تحقیقات علوم رفتاری، دوره چهارم، شماره 2 و 1، 65-59.
غلامی؛ فاطمه (1384)، اثر بخشی آموزش گروهی خودکار آمدی بر میزان خودکار آمدی در موقعیت های اجتماعی و هراس اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان.
قاسمی، سمیه (1389)،عوامل موثر بر گرایش افراد به جراحی زیبایی با تاکید بر جنسیت (مطالعه ی موردی زنان و مردان 55- 18 ساله ی شهر تهران)، پایان نامه ی کارشناسی ارشد.
قلعه بندی، میرفرهاد، افخم ابراهیم، عزیز (1383)، اُلگوهای شخصیتی متقاضیان جراحی زیبایی بینی، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، سال نهم، شماره 4، 11-4.
کار، آلن (1384)، روان شناسی مثبت؛ ترجمه مهرداد کلانتری، اصفهان؛ دانشگاه اصفهان.
کار، آلن (1385)، روان شناسی مثبت علم شادمانی و نیرومندی انسان؛ ترجمه حسن پاشا شریفی و همکاران، تهران، انتشارات سخن.
کبیری، حامد (1377)، جراحی پلاستیک و عامل روانی اجتماعی آن، تهران ؛ دانشگاه علوم پزشکی تهران.
کرمی،صغری؛ پیراسته، اشرف (1380)، بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی اُستان زنجان، شماره 25، 73-66.
کریم زاده منصور و محمدی،داوود (1393) بررسی و شناسایی عزت نفس و پیش بینی کننده های آن در ویژگی شخصیت در افراد متقاضی جراحی پلاستیک ، فصلنامه اندیشه و رفتار.سال سوم.شماره. 4 ،66-59.
گافمن، ارولینگ (1386)، داغ ننگ، چاره اندیشی برای هویت ضایع شده، ترجمه ی مسعود کیانپور، نشر مرکز.
گراوند، فریبرز؛ افضلی، محمدحسن؛ شکری، اُمید؛ پارسیان، منیره؛ پاکلک، مینا؛ خدایی، علی؛ طولابی،سعید (1389)، تفاوت های سنی و جنسی در اضطراب اجتماعی در دوره نوجوانی. مجله روان شناسی تحولی ( روان شناسان ایرانی)، دوره ی هفتم، شماره 26، 174_165.
گلزاری، محمود (1386)، اعتباریابی مقیاس اُمید اشنایدر (چاپ نشده)، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
گیدنز، آنتونی؛ بردسال، کارن (1390)، گزیده ی جامعه شناسی، ترجمه ی حسن چاوشیان، نشر نی.
گودین؛ دانلد (1372)، فوبی؛ ترجمه نصرت الله پورافکاری؛ تهران؛ انتشارات رشد.
محمدی، ابوالفضل؛ زرگر، فاطمه؛ اُمیدی، عبدالله؛ باقریان سرارودی، رضا (1392)، مُدل های سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی، مجله تحقیقات علوم رفتاری،دوره یازدهم، شماره 1، 80_61.
محمدی، نورالله ؛ سجادی نژاد، مرضیه سادات (1386)، رابطه نگرانی از تصویر بدنی، ترس از ارزیابی منفی و عزت نفس با اضطراب اجتماعی. فصلنامه ی روان شناسی دانشگاه تبریز، دوره دوم، شماره5؛ 70_55.
مددی،رضاامام زاده،رسول ،کدیورپروین و نوابی نژاد،شکوه (1393) مقایسه مهارتهای اجتماعی،عزت نفس در بین زنان متقاضی جراحی ، مجله روانشناسی و علوم تربیتی،شماره 24.
مسعود نیا، ابراهیم (1386)، بررسی رابطه عزت نفس و اضطراب اجتماعی در دانشجویان دوره کارشناسی، یافته های نو در روانشناسی،شماره 37.
معتمدی ، شارک،فرزانه (1383)، سبکهای اسنادی،خودکارآمدی تحصیلی و امید به زندگی در دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی. دانشگاه تهران،دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
نادری، فرح؛ صفرزاده، سحر؛ مشاک، رویا (1390)، مقایسه خود بیمار انگاری، حمایت اجتماعی، اضطراب اجتماعی و سلامت عمومی بین مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی و عادی، یافته های نو در روان شناسی، دوره اول، شماره 1، 41-16.
نوروزی (1376)، میزان اضطراب در دانشجویان دانشگاه شیراز و ارتباط آن با جنسیت، سن، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی و رشته تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شیراز.
هالجین؛ ریچاردپی؛ ویتبورن؛ سوزان کراس (1385)، آسیب شناسی روانی؛ دیدگاه های بالینی درباره اختلال های روانی بر اساس DSM IV_TR. جلد اول. ترجمه یحیی سیدمحمدی؛ تهران؛ نشر روان.
هرمزی نژاد، معصومه (1380)،رابطه ساده و چندگانه متغیرها ی عزت نفس و کمال گرایی و اضطراب اجتماعی با ابراز وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید اهواز.
ولز، آدریان (1388)، راهنمای عملی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی؛ ترجمه شهرام محمدخانی، تهران، انتشارات ورای دانش، (تاریخ انتشار به زبان اصلی 2009).
ویسی، فاطمه (1389)، بررسی رابطه بین ترس از ارزیابی مثبت و اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شیهد چمران اهواز.
یسنی، عبدالکاظم؛ شهینی ییلاق، منیجه (1380)، تأثیر آموزش ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب اجتماعی، بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز، مجله علوم تربیتی و روان شناسی، دوره سوم، سال هشتم، شماره 2 و 1، 30-11.
يوسفي جويباري، فهیمه.1389. مقايسه اثربخشي آموزش ايمن سازي در مقابل استرس با آموزش مهارتهاي ارتباطي بر خوشبيني ـ بدبيني و اميد به زندگي دانشآموزان دختر افسرده مقطع راهنمايي شهرستان جويبار. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن.
Alden, L, Sfran, J (1978). Irrational Beliefs and Nonassertive Behavior Cognitive Therapy and Research. Vol 2, 357-364.
Algars, M, Santtila, P, Varjonen, M, Witting, K, Johansson, A, Jern, P & Sandnabba,N.K (2009). The Adult Body: How Ege, Gender and Body Mass Index are Related to Body Image. Journal Cof Aging and Health, 21(8), 1112-1132.
American Society For aestetic Plastic Surgery. Cosmetic Surgery National Databank; Stastistics 2009. Lipousction no Longer the Most Popular Surgical Procedure According to New Statistics. Available at: http: //www.surgery.org/Sites/depaut/files/2009 stats. Accessedtime: 11 march 2010.
Amir, N, Najmi, S, Morrison, A.S (2012). Image Generation in Individual with Generalized Social Phobia. Cognitive Therapy an Research, 36(5), 537-547.
Atalay,A.A, Gencöz, T (2008). Critical Factors Of Social Physiqe Anxiety: Exercising and Body Staifaction. Behavior Chang. 177-188.
Bragard .Is (2012). Efficacy Of A Communication And Stress Management Training On Medical Residents’ Self-Efficacy, Stress To Communicate And Burnout . Journal Of Health Psychology. Vol. 15 No. 7: 1075-1081.
Barlow, D.H (2003). Anxiety and its Disorder: the Nature and Treatment of Anxiety and Panic, Second edition. New Yourk. NY: the Guilford Press.
Bates, A & Clark, D.M (1998). a New Cognetive Treatment for Social Phobia: asingle_case Study Cogentive Psycho Therapy: An International Quarterly, 12 (4), 289-301.
Bayer, Kathey (2004), The Anti Aging Trend: Capitalism, Cosmetic & Mirroring the Spectacle, Communication,Culture and Technology Porogram. Georgetown University.
Bourdieu, P (1984). Distinction: A Social Critigue of the Judgment of Taste, Tranaslated
Bögels, S.M, Alden, L, Beidel, D.C, Pine, D,C, Clark, L.A, Stein, M.B & Vonchen, M (2010). Social Disorder: Questions and Answers for the DSM_V. Depression and Anxiety, 27, 167-189.
Borzewski, D.L, Bayer, A.M (2005). Body Image Use among Adolescets. Adolesc Med Clin, 16(2). 31-289
Campbell, Sills,L & Barlow, D,H (2007)Imcorporation Emotion Regulation into Conceptulization and Treatments of Anxiety and Mood Disorders, in, J.J .G
Carleton, R Nicholas. Collimore, Krlsey C.Asmundson, Gorden JG (2007). Social Anxiety and Fear Of Negative Disorders Construct Validity Of The BFNE-II. Journal Of Anxiety Disorders, 21. 131-141.
Carleton ,R.N, Collimore, K.C & Asmundeson. J.C (2010). It's Not Just the Judegement. It's that Know, in to Lerance of Uncertainty as a Predictor of Social Anxiety, Journal of anxiety Disorder, 24,189-195.
Cash. T.F (2004). Body Image in an Interpersonal Context:Adult Attachment, Fear of Intimacy and Social Anxiety .Journal of Social and Clinical Psycology, 23, 1, 86-103.
Cash, T.F, Labarge, A.S (1996). Development of the Appreance Schema Inventory: a New Cogentive Body Image Assessment. Cogn Therapy, 20(1), 37-50.
Cepance, Diane (1999), Facial Cosmetic Surgery: Voice, Women's Choices. University Of Manitoba.
Chao, C.M, Cheng, B.W (2012). Relationship among Personality, Physical Self - Description, and Social Physique Anxiety. Chinese Business Review, June, 580-587.
Chao, Jiyoung (2012), Yes! I had Cosmetic Surgery; Celebrities' Cosmetic Surgery Confession in media on Korean Collage Student's. New York.
Chao, Ruth K (2001). Extending Research On The Consequences Of Parenting Style For Chinese Americans and European Americans. Child Development. 72. 1832-1843.
Clark, D.M, Wells, A (1995). A Cognitive Model Of Social Phobia, In R. Heimberg, M, Liebowitz , D.A, Hope, F.R. Schneier (Eds). Social Phobia (69-93). New York: Guilford Press.
Connor, K, Davidson, J, Churchill, L, Sherwood, A, Foa, E & Weisler, R (2000), Psychometric Properties of the Social Phobia Inventory. Br. Psychiatry. 37-86.
Correa AJ, Sykes JM, Ries WR. (2013)Considerations before rhinoplasty. Otolaryngol Clin North Am.; 32, (1):7-14.
Crum, R.M, Pratt, L.A (2001). Risk of Heavy Drinking and, Alcohol use Disorders in Social Phobia. American Journalof Psychiatry, 1693-1700.
David Veale, FN (2010). Body Dysmorphic Disorder: A Treatment Manual.New York: Wiley.
Davison, T.E, Mc Cabe, M.P (2005)."Relationship between Men's and Women's Body Image and their Psychological, Social and Sexual Functioning. Sex Roles. 463-475.
Diener, E, Biswas- Diener, R (2000). Income and Subjective Wehh _ Being: will Money Make Up Happy? University of III inois, Unpublished.
Dittmann,M (2002). Stemming Social Phobia. Monitor On Psychology, 36. 553-555.
Dittmar, Helega (2010). Dose the Size Matter. the Impact Of Body Perfect, Ideal in the Media. US University Of Sussex.
Eklund, Robert, C, Kelly, B & Wilson, P (1997), The Social Physique Anxiety Scale: Men, Women, and the Effects of Modifying Item.
Elliot, J.A (2005). Interdisciplinary Perspective on Hope. New York, Nova Publishers.
Eng, W, Coles,M.E, Heimberg, R.G & Safren, S.A (2005).Domains of Life Satis Faction in Social Anxiety Disorder; Relation to Symptoms and Response to Cognitive Behavior Therapy. Journal of Anxiety Disorders, 19, 143-156.
Feingold, A (1994). Gender Differencces in Personality Psychological Bulletin, 116(3), 429-450.
Flanary, C.M, Barnwell, G.M, Vansickels, J.E, Littlefiled, J.H, Rugh, A.L (1990). Impact of Ortognathic Surgery on Normal and Abnormal Personality Dimensions: a 2-year Followup Study of 61 Patients, A J Orthod Dentofacial Orthop, 98(4), 313-322.
Fredrick, D.A, Lever, J, Peplau, J, Letita, A (2007). Insertin Cosmetic Surgery and Body Image: View of Men and Women Across the Life Span. Plastic Reconstr Surg, 415-1047.
Fortman,T (2006).The Effects Of Body Image On Self Esteem, And Academic Achievement [Thesis] Columbus, ohio:The Ohio State Univercity.
Furmark, T (2002), Social Phobia. Acta Psychiatrica Scandinavica, 84-93.
Hartman, L.M (1983). A Meta Cognitive Model Of Social Anxiety: Implication for Treatment. Clinical Psycology Review 3, 435-456.
Janda, L (2001). The Psycologyists Book of Personality Tests. New York. Wiley & Sons, Ine.
Jong, P.J (2002). Implicit Self - Steem and Social Anxiety: Differential Self avouing Effects in High and Low Axious Individual. Journal of Behavior Research and Therapy, 501-508.
Gallucci, N.T (2008).Sport Psychology: Performance Enhancement Performance inhibition, Individual and Teams. Psychology Press.UK.
Garcia. Garay, E (2004).Adoleescent Boys and Girls Show Different Predisposition for Eating Disorders, Woman's Health Weekly,6, 22-94.
Gilbert, N, Mayer, C (2005). Fear of Negative Evaluation and the Development of Eating Psycholopathology. Journal of Eating Disorder. 37,307-312.
Gilman, S (1999). Making the Beautifull: a Cultural History of Aesthetic Surgery. Princetion, University Press.
Gimlin, D (2000). Cosemetic Surgery: Beauty as Commodity, Qualitative Sociology, 123, 77-98.
Green, P, Pritchard, M (2003). Predictors of Body Image Dissatisfaction i Adolut Men and Women. Social Behavior Personality. 31, 215-222.
Griffin, M, Kirby, S (2004).The Effect of Gender in Improving Body Image and Self_ esteem. Center for Sports and Exercise Science Deparment of Biological Scince University of Essex.
Grogan S.Body Image:understanding body Dissatisfaction in Men, Women, and Childern . New York.NY:Taylor &Francis:2007.
Grossbard, J.R, Lee, C.M, Neighbors, C & Larimer, M.E (2009). Body image Concerns and Contingent Self _ Steem in Male and Female College Students. Journal of Sex Roles, 60(3-4), 198-207.
Guility, E>J, Geleijnse, J.M, Ziteman, F.G, Hoekstra, T, Schouten, E.G (2004). Dispositional Optimism and All-Cause and Cardiovascular mortality in a Propective Cohort of Elders Dutch Men and Women. Archives of General Psycology, 61, 1126-1135.
Izgic, F, Akyuz,G: Doğ ano & Kuğu, N (2004). Social Phobia among University and its Relation to Self - Esteem and Body Image. Journal of Psychiartry, 49 (9), 630-634.
Kent, G & Keohan, S (2001). Social Anxiety and Disfigurement: the Moderating Effects of Fear of Negative Evaluation and Past Experience. British Journal of Clinical Psychology, 40(1), 23-34.
Kessler, R.C, Mc Gonagle, K.A, Zhao, S, Nelson,C.B, Hughes, M, Eshleman, S & Wittchen, H.U (1994). Lifetime and 12_Month Prevalance of DSM-III-R Psychiatric Disorders in the United States. Result from the National Comorbidity Survey. Archives of General Psychiatry, 218-219.
Kaplan, H.I, Sadock, B.J, Grebb, J.A (2003). Contributions of the Psychological
Sciencesto Human Behavior IN: SynoPsis of Psychiatry Baltimore:Willams and Wilkins. 157-206
King, T.K, Matacin, M, Marcus,B,H. Bock, B.C & Tripolone, J (2000). Body Image Evaluation in Women Smorkers, Addictive Behaviors, Vol.25, No4: 613-618.
Kashdan, T.B, Barrios, V, Forsyth, J, Steger , M.F (2006). Experiential Avoidance as a Genrralized Psychological Vulnerabiluity: Comparisons with, Coping and Emotion Therapy, 44, 1301-1320.
Kimbrel, N.A (2008). A Model of Development and Maintenance of Generalized Social Phobia. Clinical Psychology Review, 28, 592-612.
Lantez, C.D, Hardy, C.J, Ainsworth, B.E (1997). Social Physique Anxiety and Perceved Exercise Behavior. JOuranal of Sport Behavior, 83-94.
Long, PJ (1985).The Cognitive Psychology Of Motion Fear and Anxiety. Anxiety and the Anxiety Disorder. 131-170.
Mallkeran,M & Hamiltone,N (2005). Self – CONTOROL And Thair Influence On Depression, Anxiety And Hostility In A Chronically Stressed Population 2001; 12, P. 67.
Marsh, H (2000). Age and Gender Effects in Physical Self - Concepts Adolescent Elite Athletes and Non- Athletes: a Multi Cohort_ multi Occasion Desgn. Journal of Sport and Exercis Psychology. 20, 237-259.
Mc Cabe, R.E (1999). Implicit and Explicit Memory for thread in High - and Low - Anxiety - Sensitive Participants. Cognitive Therapy and Research. 23(1), 21-38.
Mc Clement, S.E, Chochinov, H.M (2008). Hope in Advanced Cancer Patients European. Journal of Cancer, May< 44(8), 1169-1174.
Miller, K.J, Gleaves, D.H, Hirsch, T.G. Green, B.A, Snow, A.C & Corbett,Ch.C (2000). Comparisons of Body Image Dimentions by Race/Ethnicty and Gender in a University Population. Journal of Eating Disorder, 27(3). 310-316.
Mulkens S, Jansen A. Changing appearances: Cosmetic surgery and body dysmorphic disorder. Neth J Psychol 2006; 61: 34-41.
Nemeroff, C.J, Stein, R.L, Diehl, N.S & Smilack, K.M (1994). From the Cleavers to the Clintons: Role Choices and Body Orientation as Reflected Magazine Artiele Contect. International Journal Of Eating Disorders, 16, 57-71.
Olatunji, B.O, Cisler, J.M, Tolin, D.F (2007). Quality of Life in the Anxiety Disorders. Clinical Psychology, 572-581.
Pavan C, Simonato P, Marini M. Psychopathologic aspects of body dysmorphic disorder: A literature review. Aesth Plast Surg 2008; 32: 473-84.
Philips, K.A, Didie, E & Menrad, W (2007). Clinical Featares and Correlates of Major Depressive Disorder in Individual With Body Dysmorphic Disorder. Journal of Affective Disorder, 91(1-3), 129-135.
Puent, M (2008). Non_ Surgical Wrinkle Filler Wins by Nose Usa today.
Pritchard , M (2010). Does Self - Steem Moderate the arelation between Gender an Weight Preoccupution in undergradates? Personality and Individual Differences 48(2), 224-227.
Ranta, K, Tuomisto, M & Pelkonen, M (2006). Age and Gender Differences in Social Anxiety Symptoms During Adolescns. the Social Phobia Inventory (SPAIN) as Measure. Psychiatry Research Volume 14, 247-257.
Rappe, M, Thompson, S (2002). The Effect of Situational Structure the Social Performance of Socially Anxiety and non-Anxiety Participants, Journal of Behavior Therapy and Expermental Psychiatry, 2, 91-102.
Reinharth, D (2004). Weight Loss: Goals, Realities, and Strategies. Archives of Innternal Medicine, 162, 1069-1070.
Rheingold, A.A, Herbert, J.D, Franklin, M.E (2003). Cognitive Bias in Adolescents With Social Anxiety Disorder Cognitive Therapy and Reaserch. 6, 639-655.
Richardson, L.Pl, G, Arison, M.M, Drongshot, M, Manol, L, Leresch. L (2006). Association between Deppressive Symptoms and Obesity During Puberty. General Hospial Phsychiatry, 28,313-320.
Rob , S, Wayne, M, Christine, A (2004). Measurement of Body Image Satisfaction Using Computer Momipulation of Digital Image. Journal of Psychology. http"//www. Accessmylibrary.com/.[ 29 July 2007].
Robinson, R.T (2003). Clooting Behvior, Body Cathexis, and Appearance Managment of Women Enrolled in a Commercial Weight Loss Program. Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Doctor of Philosophy in cloothing and Textiles, Blacksbury, Virginia.
Rodebaugh, T.L, Heimberg, R.G (2008). Chapter, Emotion Regulation and the Anxiety Disorder: Adopting a Self - Regulation Perpective. springer.
Rodebaugh, T.L, Holaway, R.M & Heimberg, R.G (2004). The Treatment of Social Anxiety Disorder. Clinical Psychology Review, 24, 883-908.
Rosenberg, M (1965). Society and the Adolesecnt Self - Image Princeton, N.J: Princeton University Press.
Rudd, N.A & Lennon, S.J (1994). Aesthetics the Body and Social Identity, In Delong, M.R & A.M Fiore (Eds). Aesth of Texetics Textills and Clothing: Advancing Multi - Textiles and Apparel Association.
Sands, R (2001). Reconceptualization of Body Image and Drive for Thinness. International Journal of Eating Disorder. 28, 397-407.
Sarwer, DB, Wadden, TA, Pertschuk, MJ, Whitaker, LA (1998). The Psychology Of Cosmetic Surgery: A Review and Reconceptualizaion. Clin Psycho Rev, 18(1), 1-22.
Sarwer, DB, Cash, TF, Magee, L, Wiliams, EF, Thompson, JK, Roehrig, M (2005). Female Collage Students and Cosmetic Surgery: an Investigation of Experien, Attitudes and Body Image. Plast Reconstr Surg, 5(3), 931-935.
Scafani, A.P (2003). Psychological Aspects of Plastic Surgery. Journal of Medicine, 24 (15), 1011-1114.
Sherry SB, Vriend JL, Hewitt PL, Sherry DL, Flett GL,(2014) Wardrop AA. Perfectionism dimensions, appearanceschemas, and body image disturbance in communitymembers and university students. Body Image.; 6(2):83-9.
Sira, N & Parkerwhit, C (2010). Individul and familial Correlates of Body Statisfaction in Male and Famale Collges Students. Journal of American College Health, 58 (6),507-514.
Smith, E.R, Mackie, D.M (2007). Social Psycology 3 ed. Philadelphia, P.A: Psychology Press.
Stein. DJ. Baouwer, C (1997). Blushing and Social Phobia: A Neuroebiological Speculation. Medical Hypotheses. 49. 101-108.
Stein, MB. Walker. JR & Forde, DR (1994). Setting Diagnostic Theresholds For Social Phobia: Considertion From Acomunity Survey Of Social Anxiety. American Journal Of Psychiatry. 151. 408-412.
Strhan, E (2002). Theeffects of Social Anxiety and Social Skills on Academic Performance, Personality and Individual Differences, Volume 34, Issu 2 Pages 347-366.
Stwart (2006). Work on the Anxiety Associated With Negative Body Image, Simmonds Publcation, Vancover Available. http://www.Search.com.
Sugar, M (2000). female Adolescent Development, New York, Brunner mazel.
Snyder, C.R (1994). The Psycology of Hope: You Can Get There from Here, New York. Free Perss.
Snyder, C.R (1995). Concept Ualizing Measuring, and Nurturing Hope. Journal Counseling and Development, 73, 335-360.
Snyder, C.R (2002). Hope Theory: Rainbow in the Mind, Psychologyical Inquiry. 13, 249-175.
Snyder, C.R, Irving, L, Anderson, J.R (1994). Hope and Health: Measuring the Will and Ways, In: C.R. Snyder, C.R, Forsyth (Eds), Hand book of Social and Clinical Psycology: The Health Perspective, New York, Pergmum Press. 258-305.
Swami, V (2009). Body Appreciation, Media Influnce, and Weight Statas Predict Consideration of Cosmetic Surgery among Famale undergraduates. Body Image, 6, 7-315.
Thompson, J.K (1996). Body Image distrubance, Asseccment and Treatment University of Sought Florida - Pergamum Press.
Thompson, J, Kedin, Heinberg, J, Leslie (1999), The Media Influnce On Body Image Disturbance & Eating Disorder. Journal Of Social Issues: 339-353.
Tiggmann, M, Eha, R(2001). A Cross _ Cultural Comparison of Body Dissatisfaction in Estonian and Australian Young Adult its Relationship with Media Exposver. Journal of Cross Cultural Psychology. 23(6), 206-223.
Turk, E.L, Heimberg, R.G & Hope, D.A (2001). Social Anxiety Disorder. in. H.D. Barlow (ED). Clinical Handbook of Psychological Disorders; A Tep_ by_ Step Treatment c3. ed. New Yourk: Guilford Press, 114-153.
Walstone.Walstone & Dowliss (1987) Social Skills in Interpersonal Communication: Third Edition. London, Rutledge. publication.
Wadden, T.A (1993). Treatment of Obesity by Moderate and Sever Restriction: Result of Clinical Research Triats. Ann Intern Med, 119, 688-693.
Vander Wal, J.S & Thelen, M.I (2000). Predictors of Body Image Dissatisfaction in Elementary - Age Scool Girls. Eating Behaviors, 105-122.
Watson, D, Friend, R (1969). Measurment of Social_ Evaluative Anxiety. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 33(4), 448-457.
Weeks, Justin. W, Heimberg, Richard, G, Rodebeugh, Thomas L (2008). The Fear Of Positive Evaluation Scale: Assessing a Proposed Cognitive Component Of Social Anxiety. Journal Of Anxiety Disorders,22. 44-55.
Wells, A. Clark, DM, (1997). Social Phobia: A Handbook Of Theory, Reaserch and Treatment. 3-26.
Wild, J, Clark, D.M, Ehlers, A & Mc Manus, E (2008). Perception of Arousal in Social Anxiety: Effects of False Feedback During A Social Interaction. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 39, 102-116.
Wilson, J.K, Rapee, R.M (2005). The Interpretation of Negative Social Events in Social Phobia: Changes During Treatment and Relationship to Outcome. Behavior Research and Therapy, 43, 373-389.
Witaker, L.A (2005). Female College Students and Cosmetic Surgery: an Investing of Experinces, Attitades and Body Image. Pennsylvania University Press.
Wright, M.R, Wright, W.K (1975). A Psycological Study patients undergoing Cosmetic Surgery. Archives of Otolaryngology, 101, 145-151.
Zatomcka, Pither (2005). Sociological Theory of Trust, Translated by: Fatheme Gholabi, soutode Press.