Loading...

پیشینه و مبانی نظری تاب آوری

پیشینه و مبانی نظری تاب آوری (docx) 24 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 24 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

پیشینه و مبانی نظری تاب آوری انسانها از یک طرف بر این باورند که می توانند، یاد بگیرند که تغییر کنند و هر آنچه که با آن مواجه می شوند تحت نفوذ خود در آورند و از طرف دیگر اعتقاد دارند باید خود را به سطحی برتر و بالاتر ارتقاء دهند. به دیگر بیان همواره در صدد آن هستند که با تطبیق دادن خود با تغییرات سریع جامعه و فشارهای روانی مرتبط با آن، در سطوح اداری، سازمانی، شغلی و اقتصادی پیشرفت چشمگیری داشته باشند اما در جامعه امروزی به علت استرس های زیادی که در زمینه های متعدد شغلی، اقتصادی، خانوادگی و اجتماعی وجود دارد، تطبیق دادن خود با این استرس های مورد انتظار، بسیار مشکل می باشد و اگر انسانها توانایی تاب آوری و مقاومت را نداشته باشند، تغییرات شدید امروزی چه بسا می تواند ویرانگر باشد. بنابراین در شرایط استرس زای امروزی، تاب آوری برای مقاله با استرس های موجود، بسیار جدی تر از گذشته مطرح می باشد. (مدی و خوش آبا1، 2005) آنچه امروزه تاب آوری انسانها را در شرایط مختلف به خود می طلبد از یک طرف وجود تفاوتهای فردی انسانها در عقاید، سلایق، ارزشها، انتظارات، رجحانها و نیازهای مختلف آنها می باشد و از طرف دیگر به علت تغییر سریع در فناوری و ارتباطات می باشد. پیشرفت سریع فناوری و ارتباطات در قرن کنونی گر چه باعث به روز شدن اطلاعات و انجام دادن کارها بطور سریع شده است ، اما منجر به نیازهای غیر منتظره و بالطبع استرس جدید گشته است. به همین جهت قرن کنونی را قرن اضطراب آشفتگی و بیقراری می دانند و جالب تر آنکه هر چه زمان می گذرد پیشرفتهای محسوس فناوری، زندگی افراد را مضطرب تر و غیر قابل پیش بینی تر می سازد. لذا جهت دستیابی به زندگی لذت بخش، بدون اینکه اضطراب های بیمار گونه ای بر پیکر آن سایه افکنده باشد وجود تاب آوری و مقاومت جدی می باشد (بونی2 ،2004). به عبارت دیگر هر چه شرایط زمانی و مکانی، خانوادگی، شغلی، اقتصادی بخرانی تر و متلاطم تر می شود، ضرورت تاب آوری بیشتر احساس می شود (ماستن، 2007) . 2-2-2)تاریخچه تاب آوری: از سال 1970 به بعد پژوهشهای علمی اجتماعی فراوانی در زمینه فشار روانی و خطرات ناشی از آن انجام گرفته است. اهمیت مدیریت استرس و کاهش فشار روانی باعث گسترش این پژوهشها شد. . 1. Maddi & Khoshaba. 2. Bonnie از آن جایی که تغییرات استرس زا می تواند هم تاثیرات مثبت و هم تاثیرات منفی داشته باشد، مفاهیم زیادی در رابطه با استرس و چگونگی کنترل و کاهش آن مطرح شده است. یکی از این مفاهیم تاب آوری می باشد (مدی و خوش آبا، 2005). در واقع امی ورنر1 یکی از نخستین کسانی است که واژه تاب آوری را در سال 1970 بکار برد. ورنر گروهی از کودکان شهر کاوای هاوایی را مورد مطالعه قرار داد. کاوای هاوای از جمله مناطق فقیر نشین است که بسیاری از کودکان در این منطقه با والدینی زندگی می کنند که از نظر روحی بیمار و یا الکلی بودند و یا از کار اخراج شده بودند. ورنر با مطالعه ای که بر روی کودکان این نوع والدین داشت، دریافت دو سوم آنها رفتارهای مخدر مانند سوء مصرف الکل، مواد و رفتارهای ضد اجتماعی را در دوران نوجوانی نشان دادند و میزان تاب آوری آنها در مقایسه با یک سوم کودکانی که در نوجوانی رفتارهای ضد اجتماعی نداشتند، بسیار پایین تر بوده است. ورنر در این تحقیق متوجه شد، کودکانی که میزان تاب آوری آنها بالا بوده است در نوجوانی دارای صفات و ویژگی هایی بودند که باعث تمایز آنها از نوجوانی می گشت که تاب آوری پایینی داشتند( ورنر،1995) . بعد از تحقیق ورنر درباره تاب آوری، واژه تاب آوری به عنوان یک موضوع مهم نظری، موضوع تحقیق بسیاری از محققان گردید. بطوریکه ماستن، بست،( گارمزی1990) تاب آوری کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند را در مقایسه با کودکانی که مادران سالم داشتند، مورد مطالعه قرار دادند. 1. Werner نتایج تحقیق نشان داد، کودکانی که مادران سالم داشتند در مقایسه با کودکانی که مادران اسکیزوفرن داشتند نه تنها میزان تاب آوری آنها بالا بوده است بلکه از اعتماد به نفس و پیشرفت تحصیلی بالاتری برخوردار بودند. بعدها محققان تاثیر بدرفتاری والدین با کودکان، تاثیر حوادث و وقایع فاجعه انگیز زندگی بر افراد و فقر جامعه بر روی تاب آوری افراد را مورد بررسی و سنجش قرار دادند (راتر1، 1999). بونی (2004) با تحقیقاتی که بر روی کودکان داشت، دریافت کودکانی که والدین آنها مبتلا به بیماریهای روانی، الکلیسم و بزهکاری بودند و یا کودکانی که کودکانی که برای مدت طولانی در معرض تاثیرات منفی جنگ بودند و شرایط استرس زایی را تجربه نمودند، در مقایسه با کودکانی که واجد شرایط فوق نبودند، نه تنها میزان تاب آوری انها پایین بوده است بلکه این نوع کودکان فاقد حس مچثبتی از خود بودند، روابط اجتماعی بالایی از خود نشان ندادند، رفتارهای دوستانه و عاطفی در مناسبات از خود نشان ندادند، تجلیات عاطفی و هیجانی آنها کمتر بوده است، به کار و محیط کار خود علاقمندی کمتری نشان دادند و خلاصه اینکه حس برتری کمتری داشتند. بعد از انجام چنین تحقیقاتی بود که بتدریج تحقیقات اساسی تر و جدی تری بر روی تاب آوری انجام شده است. تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات اولیه بیشتر درباره اینکه تاب آوری چیست و چه تاثیراتی بر رفتار افراد دارد، بوده است. اما تحقیقات بعدی در جهت تغییر تاب آوری، آموزش تاب آوری و اینکه نمایندگان اجتماعی افراد مانند خانواده، مدرسه و محیط کار چه تاثیر مثبت و منفی می تواند بر روی تاب آوری داشته باشد، انجام شده است. 1. Rutter 3-2-2)تعریف تاب آوری: تاب آوری در روانشناسی عبارتست از استعداد و ظرفیت مثبت افراد جهت غلبه بر استرس، حوادث و فجایع، همچنین این واژه برای مقاومت و تحمل پذیری افراد در برابر وقایع منفی آینده نیز بکار می رود( دیوید سون، 2000). تاب آوری ظرفیت بر گذشتن از دشواری پایدار سر سختانه و ترمیم خویشتن است این ظرفیت انسان می تواند باعث شود تا او پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار بگذرد و علیرغم قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی اجتماعی، تحصیلی و شغلی او ارتقاء یابد و بر اساس خود اصلاح گری فکری و عملی انسان در روند آزمون و خطای زندگی شکل می گیرد (مدی و خوشابا، 2005). فرآیند مقابله و سازگاری موفقیت آمیز با شرایط چالش برانگیز و تهدید کننده زندگی که این فرآیند نه تنها شامل شکست ناپذیری افراد در برابر حالتهای اضطرابی می باشد بلکه موجب می گردد افرادی با قوای روانی و ذهنی بیشتری در مقابل شرایط استرس آفرین مقاومت کنند. لاتر، سیچتی، بکر(2000)، تاب آوری را به عنوان یک فرآیند پویایی در نظر گرفته اند که موجگب می گردد، زمانی که افراد با مسایل استرس زا و مشکلات مهم زندگی در زندگی خود روبرو می شوند، رفتارهای مثبت انطباقی تر از خود نشان دهند. محققان فوق بر این باورند که تاب آوری موجب می گردد زمانی که افراد با دشوارهای جدی در زندگی روبرو می شوند نتایج منفی را به نتایج مثبت تبدیل کنند. نتایج مثبت یا انطباق مثبت یعنی رفتارهای شایسته و موفقیت آمیز اجتماعی زمانی که افراد در مراحل خاصی از زندگی خود با مشکل یا مسئله ای روبرو می شوند مثلا فقدان آشفتگی های روانی بعد از واقعه آسیب زای 11 سپتامبر ایالت متحده آمریکا. تاب آوری نوعی مصون سازی در برابر مشکلات روانی، اجتماعی بوده و کارکرد مثبت زندگی را افزایش می دهد که می تواند بوسیله فراهم نمودن افزایش مهارتهای اجتماعی تقویت گردد. مهارت هایی از قبیل برقراری ارتباط، مهارتهای رهبری، حل مسئله، مدیریت منابع، توانایی رفع موانع موفقیت و توانایی برنامه ریزی (بابایی، 1387). واژه تاب آوری را می توان بصورت بیرون آمدن از شرایط سخت یا تعدیل آن تعریف نمود. در واقع تاب آوری ظرفیت افراد برای سالم ماندن، مقاومت و تحمل در شرایط سخت و پر خطر است که فرد نه تنها بر آن شرایط دشوار غالب می شود، بلکه طی آن و با وجود آن قوی تر نیز می گردد. پس تاب آوری به معنای توان موفق بودن، زندگی کردن و خود را رشد دادن در شرایط دشوار با وجود عوامل خطر است. این شرایط خود به خود ایجاد نمی شود مگر اینکه فرد در موقعیت دشوار و ناخوشایندی قرار گیرد تا برای رهایی از آن با صدمه پذیری کمتر، حد اکثر تلاش را برای کشف و بهره گیری از عوامل محافظت کننده فردی و محیطی در درون و برون خود که همواره بصورت بالقوه وجود دارد بکار گیرد( کاظمی، 1383). بطور کلی محققان مقاومت و تلاش در جهت پیدا کردن راه حل های منطقی در بستر شرایط استرس زا و تهدید کننده زندگی را تاب آوری می گویند. 4-2-2)ضرورت تاب آوری در دنیای امروز: انسان ها زمانی که با استرس و موقعیت های تهدید کننده مواجه می شوند، دسته ای از آنها احساس دلهره، بیقراری، غم و اندوه و درماندگی می کنند به همین جهت یا رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می دهند یا اینکه افسرده می شوند و اشتها و خواب خود را از دست می دهند. چنانچه شرایط استرس زا برای مدت طولانی در زندگی اینگونه افراد وجود داشته باشد، سلامت جسمانی و روانی افراد دچار اغتشاش می گردد. اینگونه افراد تاب آوری ضعیفی در مقابل استرس دارند و بالطبع آسیب پذیری زیادی از خود نشان می دهند. در مقابل دسته ای دیگر وقتی با شرایط استرس زا مواجه می شوند، سعی می کنند بدون اینکه تسلیم شرایط شرایط استرس زا شوند از شرایط موجود به عنوان فرصتی برای پیشرفت خود استفاده نمایند. به دیگر سخن آنها بدون نشان دادن واکنش های هیجانی و بیمار گونه تلاش می کنند نه تنها شرایط موجود را کنترل نمایند بلکه راه حل های منطقی بر ای حل تعارضات ناشی از شرایط استرس زا پیدا نمایند. این مقاومت و تلاش در جهت پیدا کردن راه حل های منطقی در بستر شرایط استرس زا را تاب آوری می گویند. چرا اینکه اینگونه افراد بر این باورند لذایذ و آرامش زندگی از دل سختی ها و مشکلات گذر می کند (مدی، خوشابا، 2005). با چنین دیدگاهی افرادی که دارای تاب آوری بالایی هستند شرایط استرس زا را سخت کنترل و سپس با اتخاذ راه حل هایی منطقی، آن موقعیت ها را در مسیری که خود می خواهند، هدایت می کنند. در چنین شرایطی اینگونه افراد، احساس خشنودی، خود باوری و اعتماد به نفس می کنند به عنوان مثال تاجری که بعد سالها موفقیت، ناگهان ورشکسته می شود و قسمت اعظم دارایی خود را از دست می دهد، بدون اینکه مغلوب شرایط آسیب زای خود شود، از تجارب و باقی مانده دارایی های خود به نحو احسن در جهت ارتقای خود استفاده می کند و علت ورشکستگی خود را به عنوان تجربه بزرگ در زندگی خود مورد تلقی قرار می دهد (کارور، شییر1، 1999). تغییر و تحول ناشی از پیشرفت سریع فناوری و اینترنت در همه ابعاد زندگی شغلی افراد، گسترش زندگی ماشینی و توجه کمتر به نیروی انسانی، لزوم یادگیری دانش و تکنولوژی جدید و کنار گذاشتن دانش، مهارت و اطلاعات قدیمی، فقدان امنیت شغلی و اقتصادی در جهان امروز، کم رنگ شدن صداقت، وفاداری و تعهد در گستره شغلی و خانوادگی، منجر به بی امنی و ناپایداری در زندگی افراد گردیده است. قطعا افرادی که کمتر تحت تاثیر جریانات منفی فوق قرار می گیرند که از تاب آوری بالایی برخوردارند. 1. Carver, C.S, & Scheier, M.F. افرادی که از تاب آوری پایین یا ضعیفی برخوردارند و به جای اینکه به دنبال راه حل های منطقی باشند با انکار و اجتناب از کنار آن موقعیتها می گذرند، بی تردید دچار اینگونه اغتشاشات شغلی، خانوادگی، اقتصادی و شخصی می شوند. اما افرادی که از تاب آوری بالایی برخوردارند گرچه شرایط فوق را به عنوان شرایط تهدید کننده در نظر می گیرند، اما تلاش می کنند با اتخاذ راه حل های منطقی شرایط استرس زا را به فرصت های طلایی تبدیل کنند. در نتیجه از شرایط موجود به نحو احسن در جهت خواسته های خود استفاده می کنند (بانانو2 ، 2007). 5-2-2)نشانه های تاب آوری: ماستن، بست، گارمزی (1990)، نشانه های تابآوری را به شرح ذیل می دانند: اتخاذ نتایج مثبت و خوشایند از شرایط سخت و خطر زای زندگی. داشتن ظرفیت و مقاومت پایدار در شرایط استرس زا. بهبودی نسبتا سریع بعد از آسیب شرایط استرس زا. افراد تاب آور وقتی که در شرایط استرس زا و موقعیت های تهدید کننده زندگی قرار می گیرند مانند فقر و تهیدستی، داشتن والدین مبتلا به بیماری های روانی و جسمانی، داشتن همسرانی که از لحاظ تحصیلی پایین هستند و مشکلات شغلی، بیش از آنکه تسلیم شرایط موجود شوند، تلاش می کنند با اتخاذ راه حل های منطقی و صحیح نه تنها استرس های زندگی را کنترل کنند بلکه تلتش دارند وضعیت موجود را در جهت مثبت ارتقاء و بهبود بخشند. 1. Bananeo, G.A ورنر1 و اسمیت2(1982)، براین باورند وقتی افراد تاب آور در شرایط سخت و دشوار زندگی مانند طلاق، اختلافات زندگی، درگیریهای شغلی و ورشکستگی اقتصادی قرار می گیرند بیش از آنکه آنها به صورت هیجانی با مشکلات خود برخورد نمایند، شکیبایی و تحمل زیادی در برابر شرایط فوق از خور نشان می دهند و سعی نمی کنند با اتخاذ راه حل های سریع و هیجانی وضعیت موجود را بدتر کنند، بلکه این نوع افراد با نگریستن به مشکل خود از زوایای منختلف و بدون اینکه کنترل رفتاری و هیجانی خود را از دست دهند، سعی در ارائه راه حل های منطقی برای رفع مشکل خود دارند. خلاصه اینکه افراد تاب آور مانند همه انسانها در بستر زندگی خود دچار مشکلات سخت، ناگهانی و غیر قابل کنترل مانند فاجعه 11 سپتامبر ایالت متحده می شود. این افراد در مقایسه با افرادی که تاب آوری پایینی دارند، گرچه دچار اضطراب، دلهره، بیقراری، مشکلات مربوط به خواب و نشانگان روانی دیگر اختلالات می شوند، اما خیلی سریع سعی می کنند مشکلات خود را یکی پس از دیگری حل نموده و بهبودی اولیه خود را کسب نمایند. البته شایان ذکر است در این بهبودی عواملی چون سن، خصوصیات و کیفیات حمایتی خانواده ها، جنس و شبکه های ارتباطی خانواده نقش حساسی دارند (دیویدسون،2000). 1. Werner 2. Smith 6-2-2)خصوصیات تاب آوری: تاب آوری، تنها پایداری و مقاومت در برابر آسیب ها و یا شرایط تهدید کننده نیست بلکه مشارکت فعال1 و سازنده محیط پیرامونی خود است. می توان گفت تاب آوری، توانمندی و قابلیت فرد در برقراری تعادل زیستی، روانی، معنوی در تقابل شرایط مخاطره آمیز است (کانر و دیویدسون، 2003). نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است ( ماستن، 2001). کامپفر2 (1999) اشاره می کند، تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه و یا رسیدن به تعادلی سطح بالاتر است ( در شرایط تهدید کننده) و از این رو سازگاری موفق در زندگی را فراهم می آورد. همچنین کامپفر به این نکته اشاره می کند، سازگاری مثبت با شرایط زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم می تواند به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. راتر (1987) بر این باور است که تاب آوری از اعتقاد به خود کفایی شخصی، توانایی مواجهه با چالش ها و خزانه مهارت های حل مساله ریشه می گیرد. اگرچه تاب آوری تا حدی یک ویژگی شخصی و تا حدودی نیز نتیجه تجربه محیطی افراد است، ولی انسانها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند. افراد می توانند تحت آموزش قرار گیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را بوسیله آموختن برخی مهارت ها افزایش دهند. می توان واکنش در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواری ها را تغییر داد به طوری که بتواند بر مشکلات و تاثیرات منفی محیط غلبه کنند. 1. Active participant 2. Kumpfer به عبارتی بعضی از مهارتها یی که به افراد کمک می کنند تا تاب آوری خود را افزایش دهند، آموختنی هستند. داشتن هدف در زندگی و اعتماد به نفس از عوامل اصلی تاب آوری است. کانر و دیویدسون (2003) بر این عقیده است که از آنجا که تاب آوری به عنوان معیاری برای مقابله با استرس قلمداد می شود، می تواند هدف مهمی در مداخله های روانشناختی و روان درمانی باشد. کاظمی( 1383) پنج خصوصیت مهم را برای تاب آوری بر شمرده است: تاب آوری روندی پویاست نه وضعیتی ثابت تاب آوری موقعیتی است. یعنی رفتاری ممکن است در موقعیتی سازگارانه و در موقعیتی دیگر ناسازگارانه باشد. تاب آوری محصول تعامل ویژگی های شخصیتی ذاتی با فاکتورهای محیطی است. تاب آوری در موقعیت هایی که چندین عامل خطر وجود دارد، پیچیده تر است. تاب آوری می تواند آموختنی باشد. کامپل (2006) با تحقیقاتی که بر روی افراد و شخصیت های متفاوت در زمینه تاب آوری آنها شرایط سخت و تنش زا داشته اند درباره ی خصوصیات تاب آوری به سه نکته مهم اشاره می کنند. تاب آوری فقط داشتن فهرستی از ویژگی ها نیست. یک فرآیند است که در زندگی واقعی تاب آفرینی نام دارد. همه انسانها دارای توانایی ذاتی برای تاب آوری هستند. اما رفتار تاب آورانه رفتاری اکتسابی و یادگیرانه است. برخی از ویژگی های تاب آوری درونی است و انسان آن را دارد یا می تواند به دست بیاورد. اما بعضی دیگر فقط با پرورش آنان در محیطی تاب آفرین ( مانند خانه، مدرسه و اجتماع) به دست می آید. 7-2-2)ویژگی های افراد تاب آور: افراد تاب آور دارای توانمندیهای درونی قابل ملاحظه ای هستند که آنها را در طی کردن شرایط سخت و دشوار زندگی کمک می کند. ادوارد1 و وارلو2 (2005) ویژگی های افراد تاب آور را عبارت می دانند از: مراقبت از خود و دیگران، انعطاف پذیری، داشتن حس شوخ طبعی، مهارت های ارتباطی مناسب، توانایی حل مسئله، احساس استقلال، داشتن هدف و پشتکار و امیدواری، درایت در کمک طلبیدن از دیگران و جلب کمک از آنها. ادوارد و همکاران (2005) در تقسیم بندی دیگری ویژگی افراد تاب آور را بدین صورت بیان می دارد: شایستگی اجتماعی: پاسخگو بودن، انعطاف پذیری، همدلی، دلسوزی، مهارتهای اجتماعی و شوخی. مهارتهای حل مسئله: وجدان منتقد و خلاق، برنامه ریزی، انعطاف پذیری، تخیل و سرشار از منابع، ابتکار. 1. Edward 2.Warelow آینده جویی: علایق خاص، جهت گیری هدفمندانه، معنویت، ایمان، انتظارات سالم، آرمانهای تحصیلی، پشتکار، امیدواری و خوش بینی، آینده سازی، معنا مندی و انگیزه مندی. خود گردانی: خودکار آمدی، ارزشمندی، کنترل در محیط ( احساس تسلط)، خود انضباطی، توانایی مستقل شدن و پایداری. همچنین ادوارد و همکاران (2005) در بررسی بر روی محیط هایی که افراد تاب آور در آن زندگی می کنند ویژگی های محیط های تاب آور را بدین گونه تقسیم بندی نموده اند: ویژگی های محیط های تاب آور ( خانواده، مدرسه و اجتماع) انتظارات مثبت: ارائه راهنمایی و ساختار، چالش طلبی حمایت گرانه، انگیزش، باورهای مثبت، شناسایی نقاط مثبت و ترسیم افق و آینده ای درخشان. پیوندهای مهربانانه: حمایت بی چشم داشت، دلسوزی، شنیدن و درک کردن، گفتن و درک شدن، باور مندی و اعتماد و ایمنی. مشارکت معنامند: پذیرش و گنجایش فرد، مسئولیت دهی، فرصتهایی برای مشارکت و فرصتهایی برای رقابت اجتماعی و حل مسئله. 8-2-2)تاب آوری روانشناختی: تاب آوری روانشناختی به ظرفیت و گنجایش شخص برای تحمل فشارها در شرایط سخت مثل ابتلاء به یک اختلال روانی یا داشتن خلق و خوی مزمن منفی اشاره دارد. به دیگر سخن تاب دآوری روانشناختی همان ظرفیت روانشناختی افراد است که آنها را از آسیب های روانی ناشی از شرایط استرس زا دور می سازد (بونی، 2004). همه افراد در طول زندگی خود با استر سوء استفاده های جنسی، جسمی و هیجانی، گرفتاریهای شغلی و اجتماعی مواجه می شوند. در چنین شرایطی مهارتهای مقابله ای انطباقی1 می تواند مسئله مدار2، هیجان مدار3 یا اجتماع مدار4 باشد، به جریان می افتد. افراد مسئله مدار که به عنوان افراد تاب آور شناخته می شوند مشکلات و مسایل بوجود آمده را به عنوان فرصت هایی برای ترقی می بینند. به عبارت دیگر اینگونه افراد نخست با یک ارزیابی مثبت و منطقی سعی می کنند از لا به لای مشکلات موجود با صبر و شکیبایی راه حل های منطقی را در پیش گیرند. اما افراد هیجان مدار با ارزیابی منفی که از رویدادهای استرس زا دارند، برخوردهای هیجانی و موقتی در جهت کاهش استرس موقعیت های تهدید کننده دارند. این گونه راه حل ها شاید در کوتها مدت استرس افراد را کاهش دهد اما در بلند مدت در کاهش استرس نقش اساسی ندارد و خلاصه اینگونه افراد اجتماع مدار به دنبال حمایت های عاطفی و فکری دیگران هستند و همیشه انتظار دارند دیگران مسایل و مشکلات آنها را حل و فصل نمایند ( فریدریکسون5 ، 2003). تحقیقات ماستن (2007) نشان داده است افراد هیجان مدار و اجتماع مدار، تاب آوری کمتری دارند و در برخورد با فشارهای روانی خود را کم طاقت و ضعیف می بینند لذا بطور منفی با فشارهای روانی برخورد می کند. 1. Adaptive coping skills 2. Focused problem 3. Focused emotion 4. Focused- social 5. Fredrickson 4-2)مروری برمطالعات پیشین انجام شده در داخل و خارج از کشور در تحقیقی که (فرایبرگ1وهمکاران2005)با هدف بررسی صحت پیش بینی مقیاس تاب آوری برای بزرگسالان RSA بر روی 42زن و38 مبتلا به دردهای مزمن با میانگین سنی 25 انجام دادند.به نتایج زیر رسیدند:1.عامل تاب آوری بیشتر بر فشارهای روانی ذهنی تاثیر دارد تا دردهای روانی.2.افراد دارای تاب آوری بالا بیشتر به خودشان در برابر ناملایمتیها وفشارهای روانی زندگی کمک میکنند.3.تاب آوری میتواند به سازگاری موفقیت امیز با چالشها کمک کند.4.تاب آوری باعث تطابق بیشتر و افزایش حفاظت در برابر موقعیتهای فشارزا میشود. در تحقيقي كه ( كارولي و همكاران 2006) برروي 9759 بيمارمبتلا به درد مزمن انجام دادند كه 7352 افراد داراي ويژگی تاب آوری و 2407 نفر كه تاب آوری داشتند انجام دادند نتايج نشان دادند كه بين اين دوگروه از افراد ازنظر واكنش به درد و سن، جنس رابطه ي معناداري وجود ندارد و فقط زنهاي مسن در هر دو گروه به درد واكنش بيشتري دادند. مقايسه تاب اورها و غير تاب آورها در مورد مقابله با درد نشان داد كه تاب آورها از نظرحفاظت بسيار پايين تر بودند و از نظر سلامت روان ، تداوم کار و وظایف، گفتار درونی مثبت، نادیده گرفتن بسيار بالاتر بودند. درمورد باورها و نگر شها نسبت به درد تاب آورها در كنترل در كنترل درد بسيار قوي تراز غيرتاب آورها بودند اما دراعتقاد به درمان پزشكي، اعتقاد ناتواني و ترس ناشي از درد ،بسيار پايين تر بودند.در ضمن تفاوتي بين دوگروه از لحاظ دريافت حمايت اجتماعي وجود نداشت اما پاسخ اجتماعي آنان به درد متفاوت بود و غيرتا اورها نسبت به دريافت درمان هاي جاري بيشتر علاقه داشتند و همچنين آنها ازنظر پيگيري پزشكي خيلي بيشتر از تاب آورها پيگيري دارند. 1. Freiberg میر (1387)، در مطالعه ای با هدف تعيين کيفيت زندگي و شيوههاي مقابله با استرس در افراد مراقبت کننده مبتلايان به بيماري مالتيپل اسکلروزيس بر روی 200 نفر از اعضای خانوادة مراقبت کننده از بيماران مبتلا به مالتيپل اسکلروزيس و عضوانجمن MS اهواز با استفاده از ۳ پرسشنامة بي نام مورد ارزيابي قرار دادند، که از این تعداد 108 نفر مرد و 90 نفر وارد مطالعه شدند، تمامی ابعاد سطح کیفیت زندگی خانواده ها در حد متوسط به دست آمد. به طور کلی سطح کیفیت زندگی مردان به ویژه در بعد روانی بالاتر از زنان بود در تمامی ابعاد ارزیابی شده کیفیت زندگی افراد مراقبت کننده ارتباط همبستگی مستقیم و معناداری با سطح تحصیلات ایشان داشت اکثر زنان و مردان به ترتیب از روش های متوسط و خوب برای مقابله با استرس استفاده کرده بودند. نتایج پژوهش نشان داد که کيفيت زندگي بهتر در افراد مراقبت کنندة داراي سطح تحصيلات بالاتر و مواردي که از شيوه هاي مقابلهاي مناسب استفاده کرده بودند ضرورت حمايتهاي اجتماعي و طراحي برنامه هاي آموزش به خانوادههاي مراقبت کننده از مبتلايان به MS خصوصاً در خانوادههاي با سطح آگاهي پايين را مشخص ميکند . در تحقيقي كه (حسيني، 1388) برروي 101مراجعه كننده زن و مرد به انجمن درد ايران كه اكثراّ زن و متاهل بودند و تنها 7/28درصد ازآنها شاغل بودند انجام داد، نتايج پژوهش نشان داد كه بین شاغل بودن اين زنان باكيفيت زندگيشان رابطه ي معناداري وجود ندارد ولي با شدت درد ارتباط معناداري دارد، مصرف مسكن در ميان اين بيماران2/78 بوده و ميانگين مدت درد50 ماه بوده است. بين مدت مصرف مسكن و وضعيت تاهل، سطح تحصيلات با كيفيت زندگي رابطه ي معناداري وجود نداشت، ولي بين شدت درد و كيفيت زندگي رابطه ي معناداري وجود داشت. درتحقيقي که (اقاجانلو,1386 ) برروي 150 بيمارديابتي نوع دو مراجعه كننده به مراكزآموزش سينا واقع در شهر تبريز انجام گرديد، نتايج نشان دادكه 66/28درصد بيماران دربعد جسمي، 7/80 درصد در بعد رواني ،3/21درصد در بعد اجتماعي ازكيفيت زندگي مطلوبي برخوردارند و84 درصد از آنها كيفيت زندگي اختصاصي مطلوبي داشتند. همچنين مشخص شد كه عواملي همچون سن، تاهل، ميزان درآمد ماهيانه خانواده، وضعيت اشتغال و جنسيت، با كيفيت زندگي بيماران ديابتي رابطه ي معناداري وجود دارد، درحالي كه رابطه ي معناداري بين عواملي مانند محل سكونت، سابقه وجود ديابت در خانواده و شكل داروي مصرفي با كيفيت زندگي بيماران ديابتي وجود نداشت. هاكينگ1(1995) مطرح كردكه افرادمبتلا به MS به علت ناتواني و محدوديت هاي جسماني خود نمي توانند به سطح بالايي از فعاليت و روابط اجتماعي دست يابند و به همين سبب رضايت كمتري از سطح زندگيشان دارند و ازسلامت رواني كمتري برخوردار هستند و به احتمال بيشتري مستعد افسردگي، اضطراب و ساير اختلالات روان شناختي هستند(به نقل از بتيس و همكاران،2002). در سال 2005 با هدف پیش بینی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان استخوان بر روی 157 بیمار بالغ بالای 18 سال، مطالعه ای توسط تون راستن و همکاران انجام گرفت و با در نظر گرفتن فاکتورهای مثل مشکلات جسمی، اجتماعی و مشکلات روانی مثل استرس و افسردگی در این بیماران مورد بررسی قرار گرفت نتایج حاصله نشان داد که علاوه بر فاکتورهای گفته شده استرس و افسردگی مهم ترین عامل های تاثیرگذار در کیفیت زندگی این افراد می باشد. در پژوهشی که توسط جنسن2، تامسون3، هاستد4،2006 در دانمارک انجام شده است اکثر افراد مورد مطالعه زنان 45 تا 66 سال متاهل بودند. 54% از این افراد حداقل 5 سال از درد مزمن رنج می برند و اکثر آنها از دردهای نوروپاتیک رنج می برند و محل آن اکثرا کمر می باشد. همچنین در مطالعه ای که در سال 2002 در همین مرکز انجام شده است نیز اکثر شرکت کنندگان خانم های متاهل بودند که نشان می دهد که زنان در خطر بیشتری نسبت به آقایان از نظر مشکلات جسمی و روحی قرار دارند و با سطح تحصیلات و وضعیت تاهل رابطه آماری معنی داری ندارد و درد سوماتیک در دهه سوم زندگی به بعد در افراد بدون تحصیلات عالیه و بیکار بیشتر دیده می شود. 1. Howking 3. Thomson 2. Jensen 4. Hoisted در مطالعه دیگری که در نروژ، توسط دیسویک1 و همکاران در سال 2003 انجام شده است میانگین سنی افراد 47 سال بوده است که اکثرا خانم و متاهل بوده اند و اکثر آنها بالای دیپلم هستند، 21% دارای کار تمام وقت و یا نیمه وقت می باشند میانگین مدت دوره درد در این بیماران 10 سال بوده است و 56% از آنها از دردرهای عضلانی اسکلتی رنج می برند، 48% از آنها از مقادیر کم مسکن ها و 52% از مقادیر زیاد مسکن ها استفاده می نمایند. سوزا2 و همکاران در سال 2011 کیفیت زندگی مبتلایان به دردهای مزمن لگنی را مورد مطالعه قرار دادند جامعه آماری این مطالعه شامل 57 بیما ر مبتلا بود که میانگین سنی این افراد 25-48 سال بود. برای بررسی کیفیت زندگی این افراد از پرسشنامه WHOQOL استفاده شد. برای بررسی میزان شدت درد در این بیماران از معیار 0-10 استفاده کردند که نمره 0 به افراد بدون درد داده می شد و نمره 10 بالاترین درد ممکن را در این بیماران نشان می داد. برای نمره دهی به میزان کیفیت زندگی طی آنالیز جواب های پرسشنامه 26 سوالی نمرات 1-5 مورد بررسی قرار گرفت که هر چه جواب ها به سمت 5 پیش می رفت نشان دهنده برخورداری از کیفیت زندگی بهتر بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که افرادی که از شدت درد بیشتری رنج می برند از کیفیت زندگی پائین تری برخوردارند. 1. Dysvick 2. Souza در مطالعه دیگری که بارسلوز1 و همکارانش در سال 2010 بر روی زنان مبتلا به دردهای مزمن لگنی انجام شد، با بررسی 30 زن مبتلا به درد مزمن لگنی و 20 زن سالم در گروه کنترل، کیفیت زندگی این زنان را با پرسشنامه 36- SF مورد بررسی قرار دادند. همچنین شدت درد در این افراد را با معیارهای قابل قیاس دیداری مد نظر قرار دادند که پس از بررسی نتایج حاصله پیشنهاد کردند که شدت درد و افسردگی در این بیماران رابطه معکوسی با کیفیت زندگی این افراد داشت بطوریکه افرادی که درد بیشتری داشتند نسبت به گروه کنترل از کیفیت زندگی کمتری برخوردار بودند و درمان شدت درد و افسردگی به بهبود کیفیت زندگی این افراد کمک بسزایی کرد. در بسیاری از دیگر مطالعات عوامل مختلفی در میزان تاب آوری و چگونگی کیفیت زندگی مبتلایان به درد مزمن بررسی شده است مثلا در سال 2011، باسینسکی2 و همکارانش اثر اعتقادات دینی را بر کیفیت زندگی و تاب آوری این بیماران بررسی کردند. در این مطالعه 92 بیمار مورد مطالعه قرار گرفت که شامل 37 زن و 55 مرد می شد، که کل جامعه مورد مطالعه 2 گروه را شامل بود، یک گروه شامل 57 نفر از بیمارانی بودند که به باورهای دینی پایبند بودند و گروه دیگر شامل 35 نفر از بیمارانی بودند که اعتقادی به باورهای دینی نداشتند. کیفیت زندگی این افراد با پرسشنامه 30 QLQC – مورد بررسی قرار گرفت و شدت درد نیز با معیارهای دیداری رده بندی شد. به دنبال آنالیز داده ها نتایج نشان داد افرادی که پایبند به باورهای دینی بودند از تاب آوری بالاتری برخوردارند. از طرفی در این مطالعه پس از مدتی برای کاهش درد بیماران هر دو گروه از داروهای مسکن استفاده کردند و دوباره کیفیت زندگی این دو گروه را بررسی کردند و مشاهده شد افراد با باورهای دینی که تحت درمان با داروی مسکن قرار گرفتند از کیفیت زندگی بهتری برخوردار خواهند بود. 1. Barcelos 2. Basin ´ski در مطالعه ای که لیم1، پیترز2، ولاین3، کلیف4 2005، بر روی 1208 بیمار مبتلا به درد مزمن انجام دادند، از بیماران علاوه بر پرسشنامه های(MPQ5)،(PCCL6)،(PCS7)و(Rand list-36)،سایر اطلاعات دموگرافیک مانند شدت درد، مکان درد در بدن، علت درد گرفته شد. نتایج پژوهش مشخص کرد که بین مدت زمان ابتلا به در و کیفیت زندگی رابطه معنا داری وجود ندارد، اما نتایج پژوهش نشان داد که زمانی که بحث درمان باشد طول مدت درد می تواند به عنوان یک عامل تاثیر گذار باعث بالا رفتن کیفیت زندگی می شود. حیدری نژاد و همکارانش در سال 2011، چگونگی کیفیت زندگی مبتلایان به سرطان را مورد بررسی قرار دادند. کل جامعه آماری آنها شامل 200 فرد مبتلای بالای 18 سال سن بود، برای بررسی کیفیت زندگی از پرسشنامه 30 QLQC – استفاده شد. نتایج نشان داد که آنچه بر کیفیت زندگی این افراد نقش عمده ایفا می کند، نوع درمان مناسب و شیوه های موثر درمانی می باشد، و این نوع مقابله با بیماری است که تاب آوری را در این افراد زیاد کرده و به بهبود زندگی شان کمک می کند. همچنین نتایج نشان داد که کیفیت زندگی در افرادی که درد نداشتند نسبت به بیمارانی که درد داشتند در سطح بسیار بالاتری بود. از طرفی آنالیز دادهها بیانگر رابطه چشمگیر بین نوع سرطان و شدت درد در ضعف و ناتوانایی این بیماران بود، در حالیکه سایر اطلاعات دموگرافیک نیز شامل: سن، تحصیلات، میزان درآمد و... ارتباط چشمگیری با کیفیت زندگی این بیماران داشتند. 1. Lame 2. Peters 3. Velayen 4. Kleef 5. McGill Pain Questionnaire 6. Pain Coping & Cognition List 7. Pain Catastrophising Scale شییربل1 و همکارانش در سال 2011 کیفیت زندگی مبتلایان به التهاب روده را مورد بررسی قرار دادند. جامعه آماری این گروه شامل 334 فرد مبتلا بین سنین 80-18 سال بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که آنچه به عنوان عامل اصلی تاثیر بر کیفیت زندگی این افراد است شدت درد موجود در هر فرد می باشد، چرا که جامعه مورد مطالعه این گروه شامل افرادی بودند که شدت درد در آنها متفاوت بود، به طوری که یکسری از افراد مورد مطالعه مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند که انجام عمل جراحی در این نوع بیماران منجر به کاهش درد در این افراد می شد که تنها در زنان باعث بهبود کیفیت زندگی شده بود. الاندر2 و همکارانش در سال 2009 کیفیت زندگی و رابطه آن با تاب آوری در 209 بیمار مرد مبتلا به هموفیلی که از درد مزمن مفاصل رنج می بردند را مورد بررسی قرار دادند. با بررسی نتایج بیان کردند که شدت درد نقش عمده ای در چگونگی کیفیت زندگی این افراد دارد. همچنین افراد تاب آور از میزان سلامت جسمی و روانی و کیفیت زندگی بالاتری برخوردار خواهند بود. گراسو3، کلمزی4 و تونینی5 در سال 2008، کیفیت زندگی 128 بیمار مبتلا به MS را مورد بررسی قرار دادند، 61 نفر از این بیماران از درد ناشی از این بیماری رنج می بردند، به دنبال بررسی اثر مدت زمان درد کشیدن در کیفیت زندگی، پس آنالیز اطلاعات حاصل از مطالعه مشاهده شد که هیچ تفاوت معنی داری بین کیفیت زندگی افراد مبتلا با مدت زمان های متفاوت در درد کشیدن وجود نداشت. منابع فارسی اسدی لاری، محسن، سیاری، علی اکبر، (1380). ارزیابی کیفیت زندگی، تجربیات جهانی و ضرورت اقدام در ایران، طب و تزکیه، جلد 41. آقا محمدی، لیلا، (1385). بررسی کیفیت زندگی در دو گروه مادران شش تا هشت هفته و شش تا هشت ماهه پس از زایمان در مرکز بهداشتی منطقه ی غرب تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی ایران. آقاجانلو ، علی ؛ همکاران ، 1386 ، کیفیت زندگی و ابعاد آن در بیماران دیابت مراجعه کننده به مرکز دیابت دانشگاه علوم پزشکی تبریز ،مجله دیابت و لیپید ایران ،دوره 9 ، شماره 2 ،160 ، 1388-152بابایی، نعمت الله، (1387). بررسی عوامل تاب آوری جوانان در برابر انحرافات اجتماعی، بانک مشکلات اجتماعی ایران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران. پارسا، خسرو، (1374). دردهای مقاوم و درمان آنها، تهران، اطلاعات. پیغمبر دوست، راضیه، (1386). بررسی تاثیر مشاوره تلفنی پس از زایمان بر کیفیت زندگی زنان با زایمان طبیعی در بیمارستان رازی شهرستان مرند در سال 1386. پایان نامه کارشناسی ارشد مامایی، دانشکده پرستاری مامایی دانشگاه تهران. حسینی، نرگس سادات، (1388). بررسی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به دردهای مزمن مراجعه کننده به انجمن درد در ایران در طی سال های 1388-1387، رساله دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی ایران، دانشکده پزشکی. دهدادی، طاهره، (1380). کلیاتی از مفهوم زندگی، چاپ سوم، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات کیفیت زندگی. رحیمی، مهدی، (1386). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و کیفیت زندگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز. رسولی، اعظم، (1382). بررسی کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با همولیز در مقایسه با دریافت کنندگان پیوند کلیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی. سامانی، سیامک، جوکار، بهرام، صحراگرد، نرگس، (1386). تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی. مجله روانپزشکی بالینی ایران. سرمد، زهره، بازرگان، عباس، حجازی الهه، (1384). روش تحقیق در علوم رفتاری، انتشارات آگه، تهران، چاپ یازدهم. شاهنده، هانیه، (1382). بررسی تاثیر برنامه توان بخشی مبتنی بر جامعه در کیفیت زندگی افراد معلول جسمی- حرکتی (65-16) سال در شهرستان خمینی شهر، اصفهان. شریفی، محمد، رویین دژ، ایرج، (1376). دردهای مزمن و هزینه های آن، انجمن بررسی و مطالعه درد ایران. غلامی مایانی، ابوالقاسم، (1384). شادی برای همه، تهران، انتشارات عابد. کاظمی، سیمین، (1383). مفهوم تاب آوری و کاربرد آن در پیشگیری از اعتیاد. مجموعه مقالات ستاد مبارزه با مواد مخدر. گچل، رابرت ج، ترک، دنیس سی، (2002). روانشناسی درد، ترجمه: اصغری مقدم، محمدعلی، بخاریان، بهمن محمدی، محسن، دهقانی، محسن. (1381). تهران، رشد. میر، مسعود، صفوی، محبوبه، فشارکی، فرهادی، سیده سمیه، (1387). بررسی ارتباط کیفیت زندگی و راه های مقابله با استرس در خانواده ی بیماران مبتلا به MS مراجعه کننده به انجمن MS شهرستان اهواز. نظرزاده، فرزانه، (1388). مقایسه کیفیت زندگی زنان و مردان سالمند عضو کانون جهان دیدگان فدک، پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه علوم اجتماعی و مطالعات زنان. نوروزی، معصومه، (1387). بررسی درصد فراوانی دردهای حاد یا مزمن در بیماران مراجعه کننده به مرکز چند تخصصی در شهر تهران طی سال های 84-86 ، رساله دکتری. دانشگاه علوم پژشکی و خدمات درمانی ایران. دانشکده پزشکی. هویت، دنیس، کرامر، دانکن، ترجمه : شریفی، حسن پاشا(2010). مقدمه ای بر روش های تحقیق در روان شناسی و مشاوره، تهران، انتشارات فروزش، چاپ اول References Bananno GA, Galea S, Bucciareli A, Vlahov D. What predicts psychological resilience after disaster? The role of demographics, resources and life stress. Consulting and clinical psychology, 2007, 75(5): 671- 682. Barcelos P ,Conde DM, Deus JM, Marti nez EZ. Quality of life of women with chronic pelvic pain: a cross-sectional analytical study. Revista Brasileira de Ginecologia e Obstetrícia, 2010; 32(5):247-53. Basin´ ski A, Stefaniak T, Stadnyk M, Sheikh A, Vingerhoets AM. Influence of Religiosity on the Quality of Life and on Pain Intensity in Chronic Pancreatitis Patients after Neurolytic Celiac Plexus Block: Case-Controlled Study. Religion health, 2011, 11, 9454. Bonnie B. Resiliency: what we have learned. Consulting and clinical psychology, 2007, 99(3): 671- 682. Bulmer D, Heilborn M. Chronic pain as a variant of depressive disease". A rejoinder. The Journal of Nervous and Mental Disease, 1984, 172(7):405-7. Carver CS, Scheier MF. Stress, Coping and self regulatory process, hand book of personality: Theory and research, 1999, 553-575. Cinthia R, King S, Palema S, Hind S. Quality of life from nursing and patient perspectives. Bartlett, 1998, 75(38):40. Compel SL, Cohan S, Stein MB. Relationship of resilience to personality, copying and psychiatric symptoms is young adult. Behavior Research and Therapy, 2006, 44(4):585-99. Conner KM, Davidson JRT. Development a new resilience scale: The resilience scale (cd-risk). Depression and anxiety, 2003, 18, 76-82. Coucic T, Adawson B, Spencer D, Howe G. A biopsychosocial model of pain and depression in rheumatoid arthritis: a 12th month longitudinal study rheumatology. Oxford Journals Medicine | Rheumatology, 2003, 42: 1287-1294. Crook J, Rideoat E, Brown NG. The prevalence of pain complaints in a general population. Pain, 1984, 18:209. Curtis WJ, Cicchetti D. Moving research on resilience in to the 21st century: Theoretical and methodological consideration in examining the biological contributors to resilience. Psychopathology, 2003, (15): 773-810. Dowidson RJ. Affective style, psychology and resilience: brain mechanisms and plasticity. American psychologist, 2000, 55, 1196-1214. Dysvik E, Lindstrom TC, Eikeland OS, Natvig GK. Health- related quality of life and pain beliefs among people suffering from chronic pain. Pain manages nurse, 2004, 5(2): 66-74. Edward KL, Warelow P. Resilience: when copying is emotionally intelligent. American psychiatric nurses association, 2005, 11, 101-102. Elander J, Robinson G, Mitchell K, et al.: An assessment of the relative influence of pain coping, negative thoughts about pain, and pain acceptance on health-related quality of life among people with hemophilia. Pain 2009, 145:169–175. Fallo field L. Qualify of life:A new perspective for cancer patients. Nature, 2002, 2:page 73-79 Farquhar, Morag. Definition of quality of life: taxonomy. Advanced nursing, 1995, 22 (3): 502. Fletcher A, Bulpitt C. Quality of life and antihypertensive drugs in the elderly. Aging (Milano), 1992, 4(2):115-23. Fredrickson BL, Tugade MM, Waugh CE, Larkin GR. What good are positive emotions in crises? A perspective study of resilience and emotions following the terrorist at tacks on U.S on September 11, Personal and Social psychology, 2002, 84(2), 363-367. Freitas AL, Downey G. Resilience: a dynamic perspective. International journal behavior, 1998, (22): 85-263. Friborg O, Hjemda O, Rosenvinge JH, Martinussen M, Aslakse PM, Flaten MA. Resilience as a moderate of pain and stress, Journal of psychosomatic research, 2005, (61), 213-219. Garall A, Schmidt L, Mackintoch A, Fitzpatrick R. Qualify of life measurement: bibliographic study of patients assessed health outcome measures. British Medical Journal, 2002, 324:31-5. Garmezy N, Mastan A. The study of stress and competence in children: a building block for developmental psychopathology.Child Development, 1984, 55(1):97-111. Grasso MG, Clemenzi A, Tonini A, Pace L, Casillo P, Cuccaro A, Pompa A, Troisi E. Pain in multiple sclerosis: a clinical and instrumental approach. Mult Scler. 2008 May;14(4):506-13 Heydarnejad MS, Hassanpour Dehkordi A, Solati Dehkordi K. Factors affecting quality of life in cancer patients undergoing chemotherapy. African Health Sciences 2011; 11(2): 266 – 270. Iame IE, Peters ML, Vlaeyen JW, Kleef M, Patijin J. Quality of life in chronic pain is more associated with beliefs about pain, than with pain intensity, European journal of pain, 2005, 9(1)15-24. Jensen MK, Thomson AB, Hojsted J. 10-year follow-up of chronic non malignant pain patients: opioid use, health related quality of life and care utilization. European journal pain, 2006, 10(5): 423-433. Karoly P, Ruelhman LS, PSYCHOLOGY resilience and its correlates in chronic pain: finding from a national community sample,pain. 2006, (123), 90-97 Kumperfer KL. Outcome measures of interventions in the study of children of substance-abusing parents, 1999, 103(5 Pt 2):1128-44. Lutear SS,cicchetti D,Becker B.The contrast of resilience:A critical evalution and guidelines for future work,child development, 2000, (071)543-562 Maddi SR. On hardiness and other pathways to resilience. American Psychologist, 2005, 60(3):261-2. Masten AS, Best KM, Garmzey N. Resilience and development: contribution from the study of children who overcome adversity. Development and psychopathology, 1990, (2), 425-444. Masten AS. Ordinary magic resilience in developing system: progress and promise as the fourth wave rises. Development and psychopathology, 2001, 19, 921-930. Masten AS. Resilience in developing system: progress and promise the fourth wave rises. Development and psychopathology, 2007, 19, 921-930. Mokrowiecka A, Pińkowski D, Małecka-Panas E. Assessment of quality of life in patients with chronic pancreatitis. Medical Science Monitor, 2011, 17(10):CR583-8. Oliver JP, Huxley PJ, Priebe S, Kaiser W. Measuring the quality of life of severely mentally ill people using the Lancashire Quality of Life Profile. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 1997, 32(2):76-83. Ratter M. Resilience concepts and finding: implications for family therapy. Family therapy, 1999, 21, 119-144. Reich J, Tapin J, Abramowite S. Diagnosis of chronic pain patient. Psychiatry, 1983, 140: 1495-1498. Rustoen T, Moam T, Padilla G, Paul S, Miaskowski C. Predictors of quality of life in oncology out patients with pain from bone metastasis. Pain symptom management, 2005, 30(3): 234-242. Rustone T. Hope & quality of life, two central issues for cancer patient. Cancer nurse, 1995, 18: 324-359. Rutter M. Psychological resilience and perspective mechanism. Orthopsychiatry, 1999, 57, 316-337. Schirbel A, Reichert A, Roll S, Baumgart DC, Büning C, Wittig B, Wiedenmann B, Dignass A, Sturm A. Impact of pain on health-related quality of life in patients with inflammatory bowel disease. World Journal of Gastroenterology, 2010, 7; 16(25): 3168-3177. Skevington SM. Measuring quality of life in Britain: Introduction the WHOQOL-100. Psychosomatic research, 1999, 5: 449-459. Souza A, Oliveira M, Scheffel C, Genro K, Rosa V, Chaves F, Filho J. Quality of life associated to chronic pelvic pain is independent of endometriosis diagnosis-a crosssectional survey. Health and Quality of Life Outcomes, 2011, 9:41. Sternbach RA. Acute versus chronic pain. Text book of pain, 1982, 260-300. Symon A, Mccreavey I, Picken C. Postnatal quality of life assessment: Validation of the mother generated index. An International Journal of Obstetrics & Gynecology. 2003, 110(9):865 Symon A, McDonalds A, Ruta D. Postnatal quality of life assessment: introduction of the mother generated index. Birth, 2002, 29(1):40-6. Tacher N, Hopwood P, Anderson H. Improving quality of life in patient with cancer. Cancer nursing, 2002, 21(3): 27-29. Wall PD. Mechanism of acute and chronic pain. Advances in pain research and therapy, 1984, 6, 95-104. Werner EE. Resilience in development. Current direction in psychological sciences, 1995, 4, 81-85. Werner EE. The children of Kauai: resiliency and recovery in adolescence and adulthood. Journal of Adolescent Health, 1992, 13(4):262-8. Whilhite B, Keller M, Hodges JS, Caldwell L. Enhancing human development and optimizing health and well-being in person with sclerosis. Therapeutic reaction.2004, 16, 48-59. Williams JI. Reflection on assessing quality of life and the WHOQOL-100. Clinical epidemiology, 2000, 53: 13-17.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته