پیشینه و مبانی نظری اضطراب اجتماعی (docx) 51 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 51 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
اضطراب اجتماعی
تعامل با دیگران، لازمه بقاء انسان است، چرا که بدون ارتباط اجتماعی، حتی تأمین نیازهای اولیه برای او امکان پذیر نیست. برآورده شدن نیازهای روانشناختی و شکوفایی استعدادهای بالقوه آدمی نیز در گرو زندگی اجتماعی اوست. بیشتر افراد می توانند، بدون مشکل جدی با دیگران تعامل داشته و در جمع به فعالیت بپردازند. البته تقریباً هر فردی تا حدی در موقعیت های اجتماعی اضطراب دارد، مثلاً بسیاری از افراد کمرو هستند، اما وقتی فرد از بسیاری از موقعیت های اجتماعی به اندازه ای هراس دارد که از آنها اجتناب می کند، مسئله آسیب روانشناختی مطرح می شود، اشتغال ذهنی با افکاری مثل ترس از سرخ شدن بر اثر خجالت و آشفته یا حقیر به نظر رسیدن که در عملکرد حرفه ای یا تحصیل و در ارتباطات و فعالیت های اجتماعی فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی اختلال ایجاد می کند. اضطراب اجتماعی اختلال شایعی است، به طوریکه بعد از افسردگی و سوءمصرف مواد، میزان بروز آن از سایر اختلالات روانی بیشتر است.( دیتمن ،2005).
اضطراب اجتماعی اساساً ترس از مورد نظاره دیگران واقع شدن است. این ترس ممکن است تا حدودی ذاتی بوده باشد اما وقتی نگاه دیگران، چه به عمد (واقعی)، چه با تصور فرد (خیالی) در موقعیت های خاص ناراحتی فوق العاده ایجاد کند نتیجه آن "اضطراب اجتماعی" است؛ اجتماعی به این معنی است که نگاه دقیق دیگران همیشه به نوعی وجود دارد. مورد مضحکه واقع شدن به صورت پنهان وجود دارد. ورای این ترس نیز (ترس از عملکرد) یعنی ترس از اینکه شخص قادر به ایفای نقش خود نباشد و کنترل خود را در مقابل دیگران از دست بدهد، وجود دارد. ترس از عملکرد غالباً موجب همان چیزی می شود که شخص بیش از همه، از وقوع آن می ترسد، یعنی عملکرد معیوب (دانلد گودین ،2003).
طبق ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM IV - TR) ، اضطراب اجتماعی را، ترس قابل توجه و مداوم از یک یا بیشتر از موقعیت اجتماعی یا عملکردی که در آن فرد در معرض دید افراد ناآشنا قرار دارد یا ممکن است مورد مشاهده دقیق دیگران قرار گیرد، تعریف می کند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). بنابراین خصوصیت اصلی، اضطراب اجتماعی، ترس مفرط از تماشا شدن یا مورد مشاهده موشکافانه قرار گرفتن، از سوی افراد ناآشناست. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، مخصوصاً از خطر بالقوه عملکرد نامناسب، با بروز دادن علایم آشکار هول شدن که منجر به خجالت کشیدن و تحقیر شدن می شود، می ترسند. این اضطراب اجتماعی ممکن است محدود به موقعیت های خاصی مثل اجتماعات عمومی رسمی یا به دامنه وسیعتری از موقعیت ها مثل موقعیت های اجتماعی غیر رسمی گسترش یابد.(فورمارک ،2000).
نلسون و ایزرائیل (2000)، اضطراب را تجربه ای همگانی انسانی می داند که دارای خصوصیت انتظار دردناک از یک حادثه ناخوشایند می باشد. و همچنین عنوان نمودند که وقتی اضطراب پیش می آید شخص متوجه احساسات جسمانی ناخوشایند می شود که خود به افکار منفی ترس می انجامد و احساس اضطراب را افزایش می دهد.
DSM IV-TR یک ویژگی اختصاصی را برای اختلال اضطراب اجتماعی در نظر گرفته است. برپایه این راهنما افرادی که از بسیاری از موقعیت های اجتماعی می ترسند، مبتلا به نوع منتشر اختلال اضطراب اجتماعی دانسته شده اند (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000)، هر چند در DSM IV-TR زیر گروهی به نام غیر منتشر اختلال اضطراب اجتماعی مشخص نکرده است، بسیاری از پژوهشگران افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را که ترسشان شامل موقعیت های زیادی نمی شود، با عنوان اختلال اضطراب اجتماعی غیر منتشر گروه بندی می کنند (تورک، هیمبرگ، هپ،2001).
افراد مبتلا به این اختلال می دانند که ترسشان غیرمنطقی است، با این حال نمی توانند جلوی نگرانی خود را از اینکه دیگران مشغول بررسی دقیق آنها هستند بگیرند. این افراد از موقعیت های چون سخنرانی در حضور دیگران، ترس های متعددی دارند. آنها می ترسند کاری انجام دهند، یا چیزی بگویند، که شرمنده شوند، می ترسند ذهنشان تهی شود. نگرانند که نتوانند به سخنرانی ادامه دهند، مطلب بی معنی یا احمقانه ای بگویند، یا علایم اضطراب مانند لرزیدن نشان دهند. حتی اگر ترس های آنها تائید نشوند و عملکرد آنها به آرامی صورت گیرد، نسبت به توانایی خود در عملکرد مناسب در این گونه موقعیت ها تردید دارند، در نتیجه می ترسند که دیگران در آینده توقع بیشتری از آنها داشته باشند (هالجین ویستبورن ،2006).
2-2 تصویر بالینی از فردی با اختلال اضطراب اجتماعی:
افرادی با اختلال اضطراب اجتماعی، نوعاً محتاط، کمرو، و در گروه ها ساکت هستند و وقتی که در مرکز توجه می باشند، احساس ناراحتی دارند، آنها همراهی کردن با دیگران را آرزو می کنند، اما از این می ترسند که دیگران آنها را غیر دوست داشتنی، گیج یا ملال آور، درک کنند. بر این اساس آنها از صحبت کردن در جمع، بیان عقاید یا حتی زندگی با همسالان اجتناب می کنند؛ چنانچه اغلب اشتباهاً به عنوان «مغرور» برچسب خورده اند. افراد با اضطراب اجتماعی اعتماد به نفس ندارند و ارتباط با مردم به طور مقتدرانه برایشان سخت است و قادر به صحبت کردن یا عمل کردن در جلو یا حتی گروه های کوچک مردم نیستند. در نافذترین شکل _ وقتی این اختلال در کارکرد افراد، در یک دامنۀ وسیع از موقعیت های اجتماعی تداخل ایجاد کند. اصطلاح اختلال اضطراب اجتماعی تعمیم یافته به کار برده شده است. اختلال اضطراب اجتماعی نخست در زندگی و اغلب در کودکی مشاهد می شود (استین، گورمن،2001). تقریباً 50 درصد از افراد با اختلال اضطراب اجتماعی، شروع آنرا قبل از نوجوانی گزارش داده اند و سایرین شروع آنرا در مدت کوتاهی بعد از نوجوانی می دانند (اسکین و همکاران 1992؛ مگی و همکاران،1996؛ کسلر و همکاران،1998؛ به نقل از استین و گورمن،2001). افرادی با این اختلال در خطر آسیب های تحصیلی (وینچن و همکاران،1996؛ به نقل از بیدل و همکاران،2007)، سوءمصرف مواد هستند (کلارک و همکاران،1995، دویت، مک دولد و آفورد؛ به نقل از بیدل و همکاران، 2007) و آنها نه تنها پریشانی اجتماعی بیشتری را تجربه می کنند، بلکه سطوح بالاتری از ملالت، افسردگی، تنهایی، نوروزگرایی ودرون گرایی را تجربه می می کنند و نیز الگوهای معناداری از اجتناب اجتماعی، مهارت های اجتماعی، نقش و شرایط همراه را نشان می دهند (بیدل و همکاران،2007). چنانچه افرادی با این اختلال یک دامنۀ گسترده از ناتوانی های اجتماعی، شغلی و آموزشی را نشان می دهند، پس ممکن است (ایجاد مهمترین انتخاب) را از دست بدهند. برای مثال آنها ابتدا مدرسه را ترک می کنند، و به خاطر ترسشان از صحبت کردن در جلوی افراد شغل هایی را انتخاب می کنند که از تعامل با دیگران اجتناب کنند، اغلب قرار ملاقات نمی گذارند و تعداد زیادی از آنها تنها و جدا زندگی می کنند (استین و گورمن، 2001).
به علاوه محققان دریافتند که افرادی با اضطراب اجتماعی دارای سوءگیری توجهی، سوءگیری حافظه و سوءگیری تفسیر هستند، چنانچه این سوءگیری ها در رشد مشکلات اضطراب اجتماعی و حتی در نگهداری آنها نقش دارند.این افراد در موقعیت های اجتماعی انتظار نتایجی منفی را دارند و نتایج این دیده برایشان پرهزینه است (روتلدلی، هیمبرگ، 2006).
چندین مدل شناختی از اینکه اضطراب اجتماعی ترس از ارزیابی منفی درک شده مشتق می شود، حمایت می کنند (کلارک و ولز ،1995؛ راپی و هیمبرگ، 1997؛ به نقل از کارلتون ، کولیمور ،آموندسون، 2007). افرادی با اضطراب اجتماعی رفتارهای متنوعی را برای اجتناب از ارزیابی منفی انجام می دهند (ولز و همکاران، 1995؛ به نقل از کارلتون، کولیمور، آسموندسون،2007). این افراد سوگیری های قابل توجهی برای کشف تهدیدهای ارزیابی اجتماعی دارند و این حساسیت به تهدید اجتماعی براساس پاسخی خودمختار و ناآشنا ایجاد می شود که توسط محرک های رابط پدیدار می گردد (کارلتون، کولیمور، آسموندسون، 2007). در این افراد، ترس از برچسب خوردن و ارزیابی منفی به عنوان خصیصۀ هسته ای می باشد. افراد با این اختلال فرض می کنند که دیگران به طرز ذاتی انتقادگر هستند و بنابراین احتمال ارزیابی آنها به طور منفی وجود دارد (ویکز، هیمبرگ، رودباق، 2008). راپی و هیمبرگ، پیشنهاد کردند که افراد مضطرب اجتماعی عقیده دارند که انتظار دیگران از آنها برای عمل، معیارهای غیر واقعی بالا در موقعیت های اجتماعی است (ویکز، هیمبرگ، رودباق، 2008). والاس و آلدن نیز گزارش دادند که افراد مضطرب اجتماعی، افرادی اند که علائم اجتماعی مثبت را از طریق نقش های تعامل اجتماعی ساختار یافته نشان دادند و عملکرد اجتماعی آنها به طور مثبتی ارزیابی شد ولی در نهایت نگران شدند که دیگران، انتظار بیشتری از آنها دارند (ویکز، هیمبرگ، رودباق، 2008).
افراد مضطرب اجتماعی معیارهای بی نهایت بالایی را برای عملکرد در موقعیت های اجتماعی، ترس تنظیم می کنند که اغلب دسترسی ناپذیرند و منجر به ساخته شدن اشتباهات در موقعیت های اجتماعی می شوند (جاستر، هیمبرگ، فراست، هولت، 1996؛ به نقل از بانرج، 2005). چنانچه آنها به طور مفرط نگرانی زیادی در مورد اشتباهات ساختگی را رُشد می دهند. حتی وقتی چنین افرادی به قدر کافی در موقعیت های اجتماعی، خوب عمل می کنند، تمایل به سلب صلاحیت یا کاستن از ارزش عملکردشان به عنوان ناهنجار دارند. تردید در مورد صلاحیت یا کاستن از ارزش عملکردشان به عنوان ناهنجار دارند. تردید در مورد صلاحیت که توسط افراد مضطرب اجتماعی تجربه می شود، مرتبط با ترسی است که آنها از اطلاع دیگران در مورد اضطرابشان در موقعیت های اجتماعی دارند (جاسترو همکاران، 1996؛ به نقل از بانرج، 2005). این یعنی اینکه افراد مضطرب اجتماعی می ترسند که دیگران آنها را بد کفایت بدانند و به طور منفی آنها را ارزیابی کنند. باید توجه کرد که ترس از ارزشیابی منفی، یکی از خصیصه های اضطراب اجتماعی است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000). اضطراب در مورد عدم کفایت آنها از انتظارات آنها برمی خیزد که باید در موقعیت های اجتماعی با حالتی تحقیرآمیز و شرمسارانه که برانگیزنده اضطرابشان است عمل کنند. چنین تردیدهایی در مورد کفایت خود و ترس از ارزشیابی منفی، ارتباط با تمایلات کمال گرایانه را آشکار می سازد (بیلینگ و آلدن، 1997؛ جاستر و همکاران، 1996؛ صابونچی و لونت، 1997؛ به نقل از بانرج، 2005).
عقاید کمال گرایانه به طور مهمی در رشد و نگهداری اضطراب اجتماعی نقش دارد. در مدلی جامع از اضطراب اجتماعی، هیمبرگ و همکارانش سه نوع از عقاید افراد مضطرب اجتماعی را شرح دادند:1- موقعیت های اجتماعی به طور بالقوه خطرناک هستند، چون ممکن است که منجر به تحقیر شوند. 2- وجود یک معیار خیلی بالا از عملکرد اجتماعی، تنها راه برای جلوگیری از تحقیر در موقعیت های اجتماعی است.3- این معیار هرگز فراهم نمی شود (آنتونی و همکاران، 1998).
گارسیا (2004)، نیز دریافت که سرزنش افراطی خود هنگام مواجه با مشکلات یکی از راهبردهای ناکارآمد در مقابل اضطراب است که در زنان بیشتر دیده می شود. روانشناسان اجتماعی اعتقاد دارند اضطراب که عاملی مخرب و نابود کننده است می تواند باعث کاهش رضایت زندگی افراد باشد. تئوریهای شناختی در زمینه ی اضطراب حاکی از آن هستند که توجه انتخابی به تهدیدها، اضطراب را شدیدتر کرده و قضاوت در زمینه ی رویدادهای اجتماعی را به انحراف می کشاند (تایلر، بومیا و امیر ،2010).
شاید همه اختلالات اضطرابی (خصوصاً اضطراب اجتماعی) با اصول کلی نیاز به کنترل کردن وقایع، برای جلوگیری از خطرات غیر منتظره همراه شده اند. این امکان وجود دارد که این نیاز برای کنترل، با تفکر کمال گرایانه (مثل این عقیده که ایجاد اشتباهات ممکن است منجر به از دست دادن کنترل نتایجی خاص می گردد) مرتبط است (آنتونی و همکاران، 1998).
2-3 تشخیص:
طبق ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی (DSM IV-TR ) خصوصیات اصلی اضطراب اجتماعی عبارت است از ترس شدید و پایدار از موقعیت های اجتماعی یا عملکردی که در آن ممکن است دستپاچگی رخ دهد. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، می ترسند که افراد دیگر، رفتار آنها را نامناسب بدانند (مثلاً ندانند در مکالمه چه بگویند) یا اینکه دیگران متوجه علایم اضطرابی آنها (مثلاً لرزیدن دست، لرزش صدا) که باعث ارزیابی منفی می گردد، شوند. موقعیت های که ایجاد ترس می کنند، ممکن است مربوط به عملکرد (صحبت در جمع، نوشتن در جمع) یا تعامل اجتماعی (مثلاً صحبت کردن با دیگران، تعامل با فردی از جنس مخالف) باشد. تشخیص اضطراب اجتماعی از لحاظ تعداد و انواع موقعیت های ترس آور و شدت آسیب، گروهی ناهمگن از بیماری ها را در بر می گیرد. اگرچه یک فرد مبتلا، ممکن است ناراحتی شدیدی را از یک موقعیت خاص مانند غذا خوردن در جمع، را تجربه کند و در سایر موقعیت ها عملکرد مطلوبی داشته باشد، اما آنچه که در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی رایج تر است، ترس و اجتناب از موقعیت های اجتماعی چندگانه است (هلت، هیمبرگ، هپ،1992؛ ترنر، بیدل، دانکو و کیز، 1986؛ به نقل از غلامی، 1384).
اغلب برای تحلیل رفتار هیجانی از سه سیستم واکنش جداگانه استفاده می شود که عبارتند از: سیستم شناختی - کلامی، سیستم بیان رفتاری و سیستم بیان جسمی (لانگ 1985). بنابراین تمایز بین جنبه های شناختی، رفتاری و فیریولوژیکی اضطراب اجتماعی مفید است. لازم به ذکر است که علایم مشخصۀ اضطراب اجتماعی ممکن است در موقعیت اجتماعی، قبل از این موقعیت و یا بعد از ترک آن موقعیت بروز کند(ولز و کلارک، 1997).
اضطراب اجتماعی دارای دو خرده مقیاس زیر می باشد:
"اجتناب و پریشانی اجتماعی" یعنی دوری گزینی از جمع و کناره گیری از مردم و داشتن احساس منفی در ارتباط های اجتماعی (مشاک، 1385).
"ترس از ارزیابی منفی" ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرد اجتماعی که در آن شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است موضوع کنجکاوی آنان قرار گیرد (کاپلان و همکاران، 1994؛ ترجمه پورافکاری).
2-4 سبب شناسی:
علل اختلال اضطراب اجتماعی را با توجه به دیدگاه های مختلف می توان مورد بررسی قرار داد
2-4-1 دیدگاه روان پویشی:
در این دیدگاه علت اختلالات اضطرابی به تعرض های درونی و تکانه های ناخوآگاه نسبت داده می شود (آزاد، 1390). در سال 1905، فروید عناصر اصلی نظریه هراس را عنوان کرد. در آن زمان فروید تصور می کرد که هراس، ناشی از سرکوب گری کشاننده های لیبدویی بر اثر منع های والدینی است و این سرکوب گری به ایجاد اضطرابی منجر می شود که به اشیاء یا موقعیت های خنثی که مهار آنها، آسانتر و مقابله با آنها سهل تر است منتقل می شود؛ بعبارتی جابه جایی صورت می گیرد. در سال 1952، فروید به بازنگری نظریه اش می پردازد و اینکه اضطراب است که به سرکوب گری می انجامد و نه بالعکس. از دیدگاه فروید، افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی از مکانیزم های دفاعی جا به جایی و سرکوب گری به صورت مفرط سود می جویند و گرچه ارتباط موضوع های هراسناک با کشاننده های تهدیدآمیز محرز است، اما افراد مبتلا به هراس نسبت به این رابطه هوشیار نیستند. کلاین در مورد تبین هراس، دیدگاه فروید را نمی پذیرد و هراس را به منزله تغییر شکل اضطراب می داند که به زودرس ترین مراحل تحول اختصاص دارد. سالیوان 1995 اضطراب را نتیجه انحصاری بازخورد با مادر می داند و در این میان نقشی اساسی برای یادگیری قائل است مثلاً وقتی مادر تأکید می کند، کودک خرسند است و در غیر این صورت مضطرب می شود. از دیدگاه سالیوان اضطراب همواره به فرآیندهای تربیتی که در مورد کودک اعمال می شوند، وابسته است و محدود یا محروم کردن وی از محبت، یعنی تنبیهی که از سوی بیشتر مادران به کار می رود، یکی از منابع اصلی اضطراب در کودک به شمار می رود. با این حال باید بر این نکته تأکید شود که سالیوان تأثیر تربیتی والدین در ایجاد اضطراب را فقط تأثیر هُشیاری نمی داند، بلکه معتقد است که اضطراب کودک می تواند از بازخورد های ناهشیار والدین نیز ناشی می شود؛ بازخوردهای ناهشیارانه یا تنش هایی که دخالت آنها گاهی به مراتب بیشتر از تأثیر یک رفتار مصمم و هشیارانه است (دادستان، 1390). داده های متعددی با موضع گیری روان- پویشی که برحسب آن، تنبیه شدید کشاننده های زودرس نهاد می تواند، سطوح بالای اضطرابی را در وهله های دیگر زندگی ایجاد کند، هماهنگ هستند (چو.ال.اچ، 1971؛ به نقل از دادستان، 1390).
2-5 دیدگاه رفتارگرایی
نظریه پردازان رفتارگرایی طبیعی، ترس و اضطراب را به منزلۀ شیوه های سازش با محیط طبیعی، تلقی کرده اند.از این دیدگاه ترس نیز مانند، انگیزش های دیگر باید به صورت خودکار بروز کند. تکامل انواع، باید افراد را دارای حداقل تولید درون زاد اضطراب کرده باشد (دادستان، 1390). درمانگران و نظریه پردازان رفتارگرا، اختلالات اضطرابی را ناشی یادگیری غلط و شرطی شدن می دانند. یک موقعیت استرس زا که با موقیت های استرس زای قبلی شبیه است، ممکن است موجب برانگیختن اضطراب در فرد شود.
طرفداران آمادگی های فرهنگی، استدلال می کنند که والدین، دوستان و تجربه های نخستین سال های زندگی به ما می آموزند که پاره ای از اشیاء، یا موضوع ها به منزلۀ منابع خطر واقعی، به شمار می روند و همین یادگیری هاست که در پاره ای از افراد، زمینۀ بروز حالات اضطرابی و هراس هارا به وجود می آورند (کار.ای.تی، 1979؛ به نقل از دادستان 1390). در اضطراب ممکن است رابطه ای بین حوادث ناخوشایند و موقعیت های خاص وجود داشته باشد. این حوادث از طریق جریان شرطی شدن کلاسیک یا سایر انواع شرطی شدن ها می توانند به وجود آیند. تقویت نیز می توانند عامل مهمی محسوب شود، بدین صورت که اجتناب فرد از موضوع های ترس آور، موجب تسکین و کاهش اضطراب درونی می شود هراس ممکن است به ترس از موقعیت هایی که رابطۀ خیلی کمی با ضایعۀ روانی اصلی دارد، تعمیم یابد. این جریان تعمیم، اغلب به صوری یک «سلسله مراتب زنجیره ای» در آید (آزاد، 1390).
2-6 شرطی شدن اضطراب اجتماعی
2-6-1 شرطی شدن کلاسیک:
دراین نوع شرطی، احتمالاً فرد میان حادثه و احساس هراس یا اضطراب ارتباط تنگاتنگی برقرار می کند و بعد از آن با دیدن یا وارد شدن به صحنه، می ترسد و احساس نگرانی به او دست می دهد. عمق ترس کسب شده به تعداد ارتباط های میان محرک شرطی ومحرک غیرشرطی و همچنین به شدت ترس تجربه شده، بستگی دارد بعضی شرایط و حالات احتمال به وجود آمدن را افزایش می دهند و به گسترش ترس منجر می شوند (چامپیون، پاور؛ 1985).
2-6-2 شرطی شدن عامل:
این فرآیند نحوه به وجود آمدن پاسخ های اضطرابی را تبیین می کند. در این فرآیند شخص درگیر، به عنوان آنچه که اتفاق افتاده است در نظر گرفته می شود. این فرد می آموزد که اجتناب از محرک شرطی (حادثه) به کاهش پاسخ شرطی (اضطراب) منجر می شود. بنابراین شخص مضطرب با رفتار اجتنابی احساس امنیت می کند و با این شیوه ، این رفتار را در خود تقویت می نماید، همان رفتار اجتنابی است و پاسخ تقویت شده نیز همان احساس امنیت یا کاهش اضطراب می باشد (چامپیون، پاور؛ 1985).
نظریه های رفتاری، معتقدند که انسان ممکن است از راه دیگری نیز اضطراب را کسب نموده و آنرا فرا بگیرد. راه مورد نظر، مشاهده افراد موثر و مبنا قرار دادن و الگوبرداری از آنها در زندگیشان است. این شکل از یادگیری را اصطلاحاً الگوی آموخته شده می نامند. شخص رفتار و واکنش های فرد دیگری را سرمشق خود قرار می دهد. این فرآیند یادگیری از طریق مشاهده، از جانب نظریه های شرطی سازی برای پاسخگویی به انتقادهایی که به این نظریه وارد شده مطرح شده است ( چامپیون، پاور؛ 1985).
2-7 دیدگاه شناختی:
از دیدگاه نظریه پردازان شناختی، همه ما هنرمندانی هستیم که به باز پدیدآوری و خلق جهان در ذهن خود می پردازیم. همچنان که کوشش میکنیم تا رویدادهای پیرامون خود را درک نمائیم. اگر بتوانیم هنرمندی واقعی باشیم، تجسم ها درست و مفید خواهد بود اما در غیر اینصورت به خلق جهانی شناختی خواهیم پرداخت که برای ما رنج آور و مضر و برای دیگران بیگانه خواهد بود (دادستان؛ 1390).
براساس دیدگاه شناختی، اختلالات اضطرابی، نتیجه افکار و باورهای نادرست، غیرواقعی و غیرمنطقی هستند به ویژه باورهای غیر منطقی اغراق آمیز نسبت به مخاطرات محیطی. دیدگاه شناختی مانند دیدگاه روان پویایی به جریان های درونی به عنوان اختلالات اضطرابی توجه دارد؛ اما به جای تأکید بر تمایلات، نیازها و انگیزه ها، معتقد است که افراد اطلاعات کسب کرده را مورد تعبیر و تفسیر قرار می دهند و از آنها در حل مسائل زندگی، استفاده می کننداین دیدگاه برخلاف دیدگاه تحلیل روانی، که انگیزه ها، احساسات و تعارض های پنهان را مورد تأکید قرار می دهد، بر جریان های ذهن که ساده به آگاهی شخص می آیند تأکید می ورزد. راتر نیز به نحوه فکر کردن افراد دربارۀ کنترل محیط را به عنوان علل اختلالات اضطرابی مورد توجه قرار می دهد. راتر کسانی را که معتقدند، می توانند بر موقعیت ها تأثیر بگذارند، افراد دارای تمرکز درونی کنترل نامیده است و کسانی را که باور دارند کنترل کمی بر آنچه بر آنان واقع می شود افراد دارای تمرکز بیرونی کنترل نامگذاری کرده است، بدین ترتیب کسانی که فکر می کنند، کنترل کمتری بر محیط اطراف خود دارند، بیشتر آماده ابتلا به اختلالات اضطرابی هستند. آلبرت الیس براین باور است که رفتار افراد، بیش از آنکه به شرایط عینی بستگی داشته باشد، به دستگاه های اعتقادی و راه های تعبیر و تفسیر آنان از موقعیت ها ارتباط دارد (آزاد، 1390). وقتی افراد با این باورهای بنیادی یا یک رویداد تنیدگی را مانند یک امتحان یا موقعیت غافل گیر کننده مواجه می شوند، گرایش دارند تا آن رویداد را به منزلۀ رویدادی بسیار خطرناک تا تهدیدآمیز تفسیر کنند، واکنش شدیدی نشان دهند و ترس را تجربه کنند (دادستان، 1390).
بک باور دارد که هیجان های افراد بر چگونگی نظر آنان، درباره جهان قرار دارد. آنان در مورد مشکلات خود اغراق می کنند و به همه موارد تعمیم می دهند و احتمال انجام هر عملی را که می توان در مورد رفع مشکلاتشان انجام داد، به حداقل می رسانند (آزاد، 1390). این باورهای نهفته، دامنه تجربیات فرد را محدود می کند و اضطراب مدام به شکل گیری تصاویر و افکاری که «افکار خودکار» نامیده شده اند، منجر می شود. تحقیقات مختلف نشان داده اند که باورهای نامناسب می توانند اضطراب را ایجاد کنند (دادستان، 1390).
الگوی پردازش شناختی بک در سال 1985، در سه قسمتA.B.C ارائه شده است. این الگو شامل، نشانگان اضطراب است و می توان آن را به سه مرحله تقسیم کرد: ارزشیابی اولیه، ارزشیابی ثانویه و ارزشیابی مجدد. ارزشیابی اولیه برداشتی است که فرد بر اساس آن، تهدید بالقوه را می سنجد و این برداشت ممکن است با توجه به مجموعه شناخت قبلی که فرد نسبت به آن دارد تقویت یا تضعیف شود. مجموعه شناختی به زمینه ای اطلاق می شود که فرد پیش از فکر کردن، به آن مجهز باشد. مثلاً چنانچه او نسبت به رویدادهای پیرامون خود نگرش منفی داشته باشد این زمینه قبلی ممکن است به ارزیابی منفی نسبت به آنها منجر شود. چنانچه فرد پس از ارزیابی به این نتیجه برسد که مورد تهدید قرار خواهد گرفت، با آن چیزی روبرو می شود که بک آنرا پاسخ اساسی می نامد. این پاسخ های اساسی ممکن است به واسطۀ مجموعه ای از موقعیت ها در زندگی ایجاد شوند هنگامی که ارزیابی اولیه، انجام می شود فرد در حال تنظیم و آماده کردن ارزشیابی ثانویه است. ارزشیابی ثانویه آن دسته از منابع احتمالی را مورد سنجش قرار می دهد که با تهدید بالقوه مرتبط هستند. ارزشیابی ثانویه در جایی کاربرد دارد که فرد به منظور محافظت از خویش یا مرور کردن آسیب احتمالی که ممکن است از جانب تهدید ایجاد شود به ارزشیابی منابع درونی اقدام درونی اقدام کند. بک قاطعانه مطرح کرد: که شدت اضطرابی که فرد تجربه می کند، به این دو مرحله ارزشیابی بستگی دارد. مراحل اولیه و ثانویه ارزشیابی و ارزشیابی مجدد نسبتاً خود به خود روی می دهد. مرحله سوم یعنی ارزشیابی مجدد، در موقعیتی انجام می شود که فرد مشغول بررسی میزان شدت خطر باشد (چامپیون، پاور؛1985).
روان شناسان معتقدند که تفکر مثبت، حس کذایی خود یا اعتماد به نفس را افزایش می دهد و تفکر منفی می تواند باور فرد را نسبت به توانایی اش در مقابله با تهدید، کاهش دهد. بنابراین تفکرات ما بر نحوۀ واکنشی که ما در برابر موقعیت های تهدید آمیز از خود نشان می دهیم، اثر می گذارند و در جای خود، واکنش هایی که از ما سر می زنند می تواند، بر عملکرد در موقعیت مورد نظر، موثر واقع شوند و کارایی خود، با این عملکرد پسخوراند تأثیر یا کاهش خواهد یافت. این چرخۀ بازخورد، دور باطلی را ایجاد می کند. اضطراب درون این دور باطل ادامه می یابد تا جایی که فرد به ارزشیابی این شرایط روی می آورد، و با این ارزشیابی، ادراک تهدید بازسازی می شود (چامپیون، پاور؛1985).
پاره ای از نظریه پردازان شناختی نگر بر این باورند که این افراد، کسانی هستند که در زندگی خود با تعدادی از رویدادهای منفی غیرقابل پیش بینی مواجه شده اند. آنها معمولاً در برابر مسائل ناشناخته دچار ترس می شوند و همواره منتظر بروز فاجعه ای هستند و همه چیز را زیر نظر دارند تا نشانه های خطر را بیابند. بدین ترتیب است که در واقع، چنین علایمی را همه جا می بینند و زندگی خود را در اضطراب می گذرانند. (دادستان؛ 1390).
چنانچه ترس از ارزیابی منفی دیگران به عنوان ساختاری نهفته برای ارتقاء رشد و ایجاد ترس های کلی تر، اضطراب و آسیب های روانی شناخته شده است (کارلتون، کولیمور، آسموندسون؛ 2007). مدل های رفتاری _ شناختی اختلال اضطراب اجتماعی (مثل مدل کلارک و ولز؛1995، راپی و هیمبرگ؛ 1997) ترس برچسب خوردن از ارزیابی منفی دیگران را به عنوان خصیصۀ هسته ای بیان می کند (کلارک و ولز؛1995، راپی و هیمبرگ؛1997، به نقل از ویکز، هیمبرگ، رودباق؛2008). به طوریکه مردمی با اضطراب اجتماعی یک تنوع از رفتارها را برای اجتناب از ارزیابی منفی انجام می دهند (ولز و همکاران؛ 1995، به نقل از کارلتون، کولیمور، آسموندسون؛ 2007).
2-8 دیدگاه زیست شناختی:
گرچه هیچ علت مشخصی برای اختلالات اضطرابی شناخته نشده است اما به نظر می رسد که که علل زیستی در ایجاد آنها نقش داشته باشند. مثلاً آشکار شده است که داروهای آرام بخش در کاهش اضطراب موثرند. موضوع دیگری که به اهمیت عوامل زیستی اشاره دارد، وجود شواهدی است که نقش وراثت را در اختلالات اضطرابی تعیین می کند (آزاد، 1390). یافته های مطالعات دوقلوها و مطالعات خانوادگی، بیش از گذشت سه دهه به نقش معنادار عوامل ژنتیکی در رشد اختلالات اضطرابی که اختلال اضطراب اجتماعی را هم در بر می گیرد، اشاره می کند (الی، 2001؛ الی و گریگوری، 2004، به نقل از الیزابت کینگ و همکاران، 2006). همچنین مطالعات خانوادگی گزارش کردند که میزان اختلال اضطراب اجتماعی در میان خویشاوندان درجۀ اول افرادی که با این اختلال تشخیص داده شده اند، افزایش داشت (الیزابت کینگ و همکاران، 2006).
اغلب نظریه های زیست شناختی در خصوص اضطراب و هیجان بر نقش زیست شناسی اعصاب تأکید می نمایند، اما برخی از این نظریه ها آن عامل را اساس آغاز و تداوم چنین حالت هایی در نظر می گیرند. آیزنک در سال 1967 بر اساس سطوح متفاوت مغز یا شدت انگیختگی در مغز، نظریه اش را ارائه داد. مطابق این نظریه، هیجانات مثبت یا خوشایند به سطح متوسط انگیختگی مغز مرتبط می شوند، در جایی که هیجانات منفی یا ناخوشایند با سطوح انگیختگی خیلی بالا یا خیلی پایین ارتباط پیدا می کنند. بنا بر نظریه آیزنک، این مسأله افراد را وا می دارد تا جویای سطح متوسط انگیختگی باشند و از افراط و تفریط بپرهیزند. از نظر زیست شناختی، سطح انگیختگی مغز در زمان استراحت یعنی، هنگامی که فرد از نظر هیجانی یا جسمی برانگیخته نباشد، در سطح معینی از برانگیختگی قرار می گیرد. بنابراین این سطح در افراد متغیر است. بنابر نظریه آیزنک بدیهی است که افراد برون گرا در حالت استراحت از سطح انگیختگی پایین برخوردار می باشند و تصور می شود، به جستجوی سطوح بالاتر انگیختگی مغز بپردازند و افراد درون گرا، سطوح مطلوب انگیختگی خویش را در سطوح پائین تر تحریک بجویند. اضطراب عمدتاً حاصل تعامل انگیختگی مغز و سلسله اعصاب است. روان شناسان این چنین تصور می کنند که افراد مضطرب در عین حال که در انگیختگی مغز، از سطح آرامش بالایی برخوردارند، اما در سلسله اعصاب آنها فعالیت خودکار شدیدی نیز در جریان است «نشانگان ستیز یا گریز» کوششی است برای تعیین اضطراب، بر مبنای واکنش سلسله اعصاب. در اینجا یک عامل تحول نیرومند و موثر مشاهده می شود که بر این اساس، انسان ها به عامل بیرونی که برایشان تهدید آمیز است واکنش جسمانی از خود نشان می دهند. در اصل بدن، هنگام رویارویی با این علائم، آدرنالین ترشح می کند و این ماده چهار پاسخ اصلی را در بدن به فعالیت وا می دارد: به منظور رساندن خون و تأثیر بیشتر آن بر ماهیچه ها؛ ضربان قلب افزایش می یابد، برای انتقال اکسیژن بیشتر به خون، تنفس تند می شود؛ توزیع انرژی در بدن دوباره از سر گرفته شده، و از تن و سر خارج می شود و در دست و پا متمرکز می شود و سرانجام، فعالیت جسمی در صورت، افزایش می یابد و سپس به منظور خنک کردن این سیستم فعال شده، عمل تعریق شدیدی رخ می دهد. چنین فعالیتی در سلسله اعصاب به پدید آمدن احساسات جسمی منجر شده و فرد را در مقابل علائم بعدی، از خطر آگاه می سازد. این ترس افزایش یافته نسبت به نشانه ها، به افزایش میزان خطر ادراک شده ای که قبلاً توسط سیستم بدن دریافت شده است، منتهی می شود. نظریه های زیست شناختی ، بر این فرضیه تأکید می کنند که این فشار جسمی با پدیده خاصی همراه می شود و به این ترتیب علت ایجاد ترس غیر معقول را آشکار می سازد (چامپیون، پاور، 1985).
2-9 دیدگاه انسان گرایی:
دیدگاه انسانی نگر، درباره چگونگی گسترش اختلال های هراسی و اضطرابی در آثار راجرز به خوبی بیان شده است. راجرز عقیده دارد که اگر افراد نتوانند در خلال کودکی « توجه مثبت بی قید و شرط» را از افرادی که برای آنها معنادار هستند دریافت کنند، یک شیوه کنش وری دفاعی در آنها گسترش می یابد و دیدگاهی انتقادی نسبت به خود اتخاذ می کنند. به کار بردن این گونه مکانیزم های دفاعی، موجب می شود که آنها، فقط به جزئی به احساسات مثبت درباره خویشتن دست یابند و به اغتشاش فکری و اضطراب گسترده ای دچار شوند که از احساس تهدید شدگی دائم ناشی می گردد (دادستان؛ 1390).
2-10 دیدگاه اجتماعی:
در دیدگاه اجتماعی، حالات روانی و اضطرابی به عنوان یک مسئله بهداشتی یا نقص شخصیتی نگریسته نمی شود، بلکه نتیجه محصول، ناتوانی فرد در مقابله مؤثر با فشار روانی مورد توجه قرار می گیرد. در این دیدگاه،رفتار ناسازگار به عنوان یک مشکل که فقط در فرد وجود دارد، تلقی نمی گردد، بلکه دست کم آن را به عنوان شکست دستگاه اجتماعی حمایت کنندۀ وی از قبیل زن یا شوهر، والدین، خواهران و برادران، دوستان، معلمان و رئیس به حساب می آورند (آزاد؛ 1390).
2-11 جنبه های مختلف اضطراب اجتماعی:
2-11-1 جنبه های رفتاری:
طبق اصول شرطی سازی کنشگر، افراد مبتلا به هراس یاد می گیرند که با رفتارهای گریز و اجتناب مصوب باقی می مانند. این رفتار گریز به این دلیل که به مواجهه با محرک آزارنده پایان می دهد، به صورت منفی تقویت می شود و از مواجهه شدن با محرک بالقوه آزارنده جلوگیری می کند. اگرچه این راهبردها در کوتاه مدت، اضطراب را کاهش می دهد، افراد مبتلا به هراس، هرگز شانس یادگیری، راه های مناسب و کمتر ناراحت کننده، برای مقابله با موضوع هراس انگیز را به دست نمی آورند، به همین دلیل، مواجهه با رویدادهای ترس آور یکی از اجزای اصلی درمان های رفتاری هراس ها است. در افراد مبتلا به هراس اجتماعی حتی وقتی که اجتناب کامل از بعضی موقعیت های اجتماعی و فرار از آنها مشکل باشد. گریز و اجتناب در مقایسه با افراد مبتلا به هراس خاص بیشتر است (اسکینیر، 1974؛ به نقل از غلامی، 1384). ولز و کلارک 1997 چنین مطرح می کنند که هراس اجتماعی از طریق تدابیر اجتماعی دقیق یا «رفتارهای ایمنی» که توسط افراد مبتلا به این اختلال، به هنگام طولانی شدن موقعیت های هراس انگیز انجام می شود، تداوم پیدا می کند. اجتناب از تماس چشمی به هنگام صحبت کردن در کلاس، پوشیدن لباس های خنک برای اجتناب از عرق کردن و سفت نگهداشتن بازوها برای جلوگیری از لرزش یا تکان آنها، از جمله این رفتارهای ایمنی هستند و این رفتارها برای کاهش خطر ناتوانی انجام می شود، اما انجام آنها از عدم تائید باورهای منفی جلوگیری می کند و توجه متمرکز بر خود را تداوم می بخشد (ولز و کلارک، 1997).
مسأله مهارت های اجتماعی از جمله جنبه های هراس اجتماعی است. می توان تصور کرد، که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی مهارت های ارتباطی (کلامی _ غیرکلامی) مناسب و لازم برای تعاملات اجتماعی ماهرانه یا موقعیت های عملکردی را ندارند. البته این وضعیت ممکن است به جای فقدان واقعی مهارت ها، نشانگر بازداری باشد (راپی،1995؛ به نقل از غلامی، 1384).
2-11-2جنبه های شناختی:
همه مدل شناختی اضطراب اجتماعی (بک و همکاران، 1985، کلارک و ولز، 1995، راپی و هیمبرگ، 1997) تأکید کردند که افراد مبتلا به هراس اجتماعی، در مورد اینکه به نظر دیگران چگونه ارزیابی می شوند، بیش از حد نگران هستند. از دیدگاه شناختی، اضطراب اجتماعی ممکن است از افکار منفی افراطی، احساس ضعف شخصی، استانداردهای بسیار بالا برای عملکرد یا باورهای غیرواقع گرایانه درباره استانداردهای که مردم برای ارزیابی دیگران استفاده می کنند ناشی می شود. طبق تئوری خود-ابزاری، اضطراب اجتماعی زمانی رخ می دهد که فرد برای تاثیرگداری خاص بر دیگران برانگیخته می شود، اما به توانایی خود در کار اعتماد ندارد (بک و همکاران، 1985، کلارک و ولز، 1995، راپی و هیمبرگ، 1997؛ به نقل از غلامی،1384).
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی قبل از پیش آمدن موقعیت اجتماعی مشکل زا، بارها آنچه را که فکر می کنند، ممکن است رخ دهد و این موضوع را که چگونه می توانند با مشکلات مختلف ناشی از این اتفاقات مقابله کنند، به تفصیل مرور می کنند.این نشخوارهای فکری ممکن است، فرد را حساس کند، به طوری که او با تمرکز بر خود، پیش از موعد، فعال شده و وارد موقعیت موردنظر می شود (ولز و کلارک،1997). معمولاً افرادمبتلا به اضطراب اجتماعی، در مقایسه با جمعیت عادی افراد مبتلا به اضطراب خفیف تر، در موقعیت های استرس زا، افکار منفی بیشتر و افکار مثبت کمتری، گزارش می دهند، این افکار منفی همیشه بلافاصله پس از ترک موقعیت اجتماعی متوقف نمی شود، بلکه وقتی فرد بعد از ترک موقعیت، آنچه را که اتفاق افتاده است به تفصیل مرور می کند، این نشخوارهای فکر منفی، ادامه پیدا می کنند (راپی، 1995، استوپا، کلارک، 1995؛ به نقل از فورمارک،2000).
ولز و کلارک 1997، به شواهدی در تائید این عقیده، دست یافته اند که گوش به زنگی نسبت به سرنخ های تهدید درونی باعث می شود که افراد مبتلا به هراس اجتماعی از اطلاعات مربوط به تهدید خارجی در محیط اجتناب می کنند، یا به آن توجه نکنند، از این رو این افراد از لحاظ شناختی با توجۀ تمرکز بر خود و بازگردانی ضعیف سر نخ های مربوط به محیط مشخص می شوند. همچنین، سوگیری های تفسیر در افراد مبتلا به هراس اجتماعی تائید شده است و نشان داده شده که این افراد گرایش دارند که وقایع مبهم را به عنوان رویدادهای منفی تفسیر کنند و احتمال پیامدهای اجتماعی منفی را بیش از حد برآورد کنند. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی همچنین در مورد مقداری که مشاهده گران، می توانند متوجه احساس ناراحتی آنها شوند، عقیده اغراق آمیز دارند، به طوری که یک تصویر منفی از دیدگاه مشاهده گر دربارۀ خود می سازد (ولز و کلارک، 1997).
2-11-5 جنبه های بدنی:
افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، به هنگام مواجهه با موقعیت های اضطراب زا (یا به هنگام پیش بینی آنها) همان علائم جسمی دیگر اختلالات اضطرابی یعنی طپش قلب، تعریق، لرزش دست، سرخ شدن بهمراه داغی و.... را نشان می دهند (راپی،1995؛ به نقل از غلامی، 1384). این علائم برانگیختگی، از فعالیت بیش از حد شاخۀ سمپاتیک دستگاه عصبی خودمختار ناشی می شوند و مشخص اصلی، پاسخ «جنگ یا گریز» می باشد (کانن، 1927). برانگیختگی خودکار با افزایش فشار خون و افزایش ترشح هورمون های استرس که توسط محور هیپوتالاموس _هیپوفیز _غده فوق کلیوی، آزاد می شوند همراه است. اما سرخ شدن صورت و علائم جسمی دستپاچگی «هول شدن» که در اضطراب اجتماعی رایج است، ممکن است صرفاً ناشی از فعالیت سمپاتیک نباشد. برای مثال سرخ شدگی گاهی اوقات با کاهش ضربان قلب و کاهش فشار خون همراه است و ممکن است، ناشی از گشاد شدن عروق باشد که خود پیامد استراحت شاخه سمپاتیک، فعال شدن کولینرژیک یا برانگیختگی سمپاتیکی گیرنده های بتا آدرنرژیک می باشد (آستین، باور ؛1979).
2-12 همه گیر شناسی:
مطالعات همه گیر شناختی و اجتماعی، شیوع کلی اضطراب اجتماعی را تقریباً 3 تا 13 درصد گزارش کرده اند. ارقام شیوع گزارش شده بسته به آستانه مورد استفاده برای تعیین پریشانی یا اختلال و تعداد انواع موقعیت های اجتماعی که به طور اختصاصی بررسی شده اند، ممکن است متفاوت باشد (ویسی، 1389). گفته شده است به لحاظ شیوع، اضطراب اجتماعی یکی از سه اختلال شایع روانپزشکی بعد از افسردگی اساسی و الکلیسم است (بوگلز، آلدن، پین، بیدل، و کلارک؛ 2010). والکر و آستین، در پژوهش جدیدتری که در مورد شش موقعیت اجتماعی انجام دادند، دریافتند که شیوع مادام العمر اضطراب اجتماعی در افراد غیر بستری 3/13 درصد است. طبق گزارش اساو و همکارانش، نرخ شیوع هراس اجتماعی در نوجوانان و جوانان دامنه ای از 16-5 درصد است کارشناسان چنین نتیجه گیری می کنند که برآورد میزان اضطراب اجتماعی تا حد زیادی به آستانۀ تشخیص تعیین کنندۀ ناراحتی یا آسیب و دامنه موقعیت های اجتماعی ارزیابی شده بستگی دارد (اساو و همکاران،1999؛ به نقل از آستین، والکر، فورد، 1994).
بررسی های همه گیر شناختی نشان داده که در جمعیت عادی، زن ها بیشتر از مردها به اضطراب اجتماعی مبتلا می شوند. اما در نمونه های بالینی اغلب عکس آن صادق است، دلیل این تفاوت در مشاهدات معلوم نیست (کاپلان و سادوک، 1378). متوسط سن شروع این اختلال یک توزیع دونمایی، برای سن شروع این اختلال است که برافراشتگی های آن در سنین پائین تر از 5 سال و بین 15-11 سال پیشنهاد شده است (جاسترو همکاران، 1996؛ به نقل از بانرج، 2005). بیشترین سن شیوع جمعیت هراسی سالهای نوجوانی است، ولی شیوع در سنین پائین تر (حتی 5 سالگی) و بالاتر (حتی 35 سالگی) نیز شایع است (سادوک و سادوک، 2007؛ به ترجمه رضاعی، 1387). براساس زمینه یابی انجمن ایالات متحده، تفاوت های جنسیتی به عنوان یک عامل خطر برای اختلال اضطراب اجتماعی تعیین شده است. مشخص شده است که زنان بیشتر از مردان به این اختلال دچار می شوند (5/15 درصد از زنان در مقابل 1/11 درصد از مردان). علت این امر احتمال خطر برای زنان در طول دورۀ زندگی مشخص نشده است (کینریزو ویگانت، 2005).
2-1٣ پیشینه تحقیق:
کرمی و پیراسته (1380)، به بررسی "وضعیت سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان" پرداختند. نتایج نشان داد که از نظر سلامت روانی بین دانشجویان دختر و پسر، مجرد و متأهل، دانشجویان با سهمیه قبولی مختلف، مقاطع تحصیلی، سال ورود، وضعیت اقتصادی، شغل والدین تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین نشان داد 5/36 درصد دانشجویان دارای اضطراب متوسط و 6 درصد اضطراب شدید و 9/34 درصد دارای علائم جسمانی در حد متوسط 3/3 درصد دارای علائم جسمانی شدید بوده اند.
محمدی و سجادی نژاد (1386)، در پژوهشی به بررسی "رابطه نگرانی از تصویر بدنی با اضطراب اجتماعی" پرداختند که نتایج بیانگر این بود که اهمیت تصویر بدنی و جذابیت ظاهری در بین زنان و نوجوانان بیشتر از سایر اقشار جامعه است.
عسگری، نادری و شرف الدین (1388)، تحقیقی با عنوان "رابطه اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان زن" انجام دادند که نتایج حاکی از رابطه چندگانه معنادار بین اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی با احساس بهزیستی در زنان بود.
زنجانی و همکاران (1389)، تحقیقی با عنوان "مقایسه تصویر بدنی در افراد با هراس اجتماعی، کمرویی و بهنجار" انجام دادند که نتایج نشان داد که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی در مقایسه با افراد عادی نسبت به بدنشان نگرش منفی تری دارند . افراد مبتلا به هراس اجتماعی دارای نگرش منفی تری نسبت به بدن خود هستند و هنگام حضور در موقعیت های اجتماعی نگران هستند که ظاهرشان به وسیله دیگران مقبول واقع نشود و مورد ارزیابی منفی قرار گیرند.
زنجانی و همکاران (1389)، در مقاله ای تحت عنوان "مقایسه افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی و افراد عادی" پرداختند. که نتایج نشان داد که افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نسبت به افراد عادی مهارت های اجتماعی ضعیف تری دارند. و حساسیت جسمانی در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی نسبت به افراد عادی تفاوت چشمگیری وجود داشت.
گراوند، افضلی، شکری، پارسیان، پاکلک، خدایی و طولابی (1389)، به بررسی "تفاوتهای سنی و جنسی در اضطراب اجتماعی دوره نوجوانی" پرداختند. نتایج نشان داد نوجوانان 13-12 ساله نسبت به دو گروه سنی (15-14 و 17-16سال)، میانگین بالاتری در دو بُعد شناختی و رفتاری اضطراب اجتماعی بدست آوردند. همچنین میانگین نمره های دختران در سه گروه سنی در مقایسه با پسران در بُعد رفتاری اضطراب اجتماعی بالاتر بود در حالیکه، در بُعد شناختی اضطراب اجتماعی بین دو جنس تفاوت وجود نداشت.
صالحی و رحمانی (1389)، "نقش اضطراب اجتماعی اندام را در انگیزۀ مشارکت ورزشی 265 دانشجوی دختر و پسر مشغول در دانشگاه زنجان مقایسه کردند، نتایج این پژوهش نشان داد که انگیزه های درونی برای مشارکت در تمرینات ورزشی در بین دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی بالا نسبت به دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی پائین به گونه معنادار بیشتر بود. همچنین اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر بیشتر بود.
طباطبائیان و همکاران (1389)، در تحقیقی به "بررسی رابطه اضطراب اجتماعی اندام با مراحل تغییر رفتار تمرینی در دانشجویان" پرداختند. یافته های پژوهش نشان داد که بین اضطراب اجتماعی با سطوح تغییرات رفتار تمرینی آنها رابطه معکوس معناداری وجود داشت. همچنین میزان اضطراب اجتماعی اندام در دانشجویان دارای فعالیت بدنی کمتر، به گونه معناداری بیشتر بود.
رجبی ، عباسی (1390)،در تحقیقی به بررسی "رابطه خود انتقادی، اضطراب اجتماعی و ترس از شکست با شرم درونی شده در دانشجویان" پرداختند. نتایج نشان داد که بین متغیرهای خود انتقادی، اضطراب اجتماعی و ترس از شکست با شرم درونی شده رابطه مثبت معنادارد وجود دارد.
عموزاده (1390)، در تحقیقی با عنوان "رابطه کمرویی، عزت نفس، خودکارآمدی و جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان دختر و پسر ایلام" پرداخت. یافته های تحقیق نشان داد که بین عزت نفس، خودکارآمدی، جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی رابطه منفی معناداری وجود دارد، ولی کمرویی با اضطراب اجتماعی رابطه مثبت و معناداری دارد. بعلاوه کمرویی بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی در پسران دانشجو و عزت نفس بهترین پیش بینی کننده اضطراب اجتماعی در دختران دانشجو بودند.
حیدری و علی پورخدادادی (1390)، در پژوهشی با عنوان به "مقایسه اضطراب اجتماعی و نگرانی از تصور بدنی در بین دانشجویان زن و مرد" پرداختند، نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین دانشجویان زن و مرد از لحاظ تصویر بدنی و اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری وجود ندارد.
بیرامی، اکبری، قاسم پور و عظیمی (1391)، در تحقیقی به بررسی "حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و مؤلفه های تنظیم هیجانی در دانشجویان با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار" پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که بین دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی و بهنجار از لحاظ حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و ارزیابی مجدد تفاوت معناداری وجود دارد.
طرقبه، صالحی فدردی، انصاری (1391)، به بررسی "رابطه سوءگیری تفسیر و اضطراب اجتماعی دانشجویان پرداختند. که نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که افزایش سوءگیری تفسیر با افزایش نشانه های اضطراب اجتماعی رابطه ی مثبت و معناداری دارد. به علاوه مشخص نمودند که سوءگیری تفسیر می تواند میزان اضطراب اجتماعی را حتی پس از کنترل افسردگی پیش بینی کند.
ولیزاده و آریاپور (1391)، "نقش اضطراب اجتماعی اندام، تصور بدنی و عزت نفس را در پیش بینی اختلالات خوردن در زنان ورزشکار" بررسی کردند. که نتایج این پژوهش نشان داد که بین اضطراب اجتماعی در مورد تصور بدن با اختلالات خوردن رابطه مثبت معناداری و بین عزت نفس با اختلالات خوردن رابطه منفی معنا داری وجود دارد.
خداجوی، قنبری چشمه کمره (1392)، در تحقیقی به بررسی "رابطه بین اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس با اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر" پرداختند. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس پیش بینی کننده های اضطراب اجتماعی دانشجویان دختر بودند و اضطراب اجتماعی اندام، پیش بینی کننده بهتری برای هراس اجتماعی بود (P ≤0/05).
کریم زاده و همکاران (1393)، به بررسی و شناسایی عزت نفس و پیش بینی کننده های آن در ویژگی شخصیت با اضطراب اجتماعی در افراد متقاضی جراحی پلاستیک پرداختند. یافته های پژوهش نشان داد که هر چقدر افراد از عزت نفس مثبت تری برخوردار باشند از ویژگی های شخصیتی برون گرایی بیشتر و اضطراب اجتماعی کمتری برخوردارند.
کلارک و آرکوویتارس (1990)، در تحقیقی به بررسی رابطه بین اضطراب اجتماعی و خود ارزیابی از عملکرد بین فردی پرداختند، نتیجه تحقیقات نشان داد؛ افرادی که دارای اضطراب بالایی بودند نسبت به کسانی که دارای اضطراب اجتماعی پائین هستند، جنبه های مثبت عملکرد خود را کمتر از حد معمول ارزیابی می کنند.
نتایج فراتحلیل فینگولد (1994)، جهت بررسی تفاوت های جنسی در شخصیت، نشان داد که زنان نسبت به مردان در ابعاد برون گرایی، اضطراب، اعتماد و مخصوصاً دلسوزی (نیاز مهرورزی) نمرات بیشتری بدست آوردند. همچنین نتایج نشان داد که هیچگونه تفاوت جنسی در اضطراب اجتماعی، تکانشگری، فعالیت، عقاید، منبع کنترل و فرمانبرداری بین زنان و مردان وجود ندارد.
دام باگن و کریمیت (2000)، در پژوهشی آموزش مهارت های اجتماعی و درمان رفتاری شناختی را براضطراب اجتماعی مطالعه کردند بر روی آزمودنی های که به وسیله آیتم هایDSM IV مضطرب اجتماعی تشخیص داده شده بودند، مطالعه نمودند. نتایج نشان داد که هم آموزش مهارت های اجتماعی و هم درمان رفتاری - شناختی در درمان اضطراب اجتماعی نقش دارند.
کرام و پرات (2001)، به بررسی "رابطه بین عزت نفس و اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان" پرداختند که نتایج نشان داد که عزت نفس پائین منجر به اضطراب اجتماعی در میان دانشجویان می شود.
در پژوهشی که دلوسو، سایتونی، پایاسولی، روسی، کیاپارلی، پوگیو، روسی، هاردوی، و کاسانو (2002)، به منظور بررسی اضطراب اجتماعی؛ تفاوت های جنسی در دانش آموزان ایتالیایی انجام دادند، نتایج نشان داد که میانگین نمرات زنان در مقیاس اضطراب اجتماعی نسبت به مردان بیشتر است و تفاوت های جنسی به خصوص در حوزه حساسیت های بین فردی وجود دارد.
استراهان (2002)، در تحقیقی با عنوان تأثیر اضطراب اجتماعی و مهارت های اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، بیان داشت که افراد دارای اضطراب اجتماعی نسبت به افراد غیرمضطرب دارای کنترل اجتماعی و همچنین بیانگری پائین هستند، همچنین افراد مضطرب اجتماعی یک حساسیت اجتماعی بالاتری را گزارش دادند. دانش آموزان مضطرب اجتماعی در مهارت های کلامی، سخن گفتن، حضور در اجتماع و ارتباط کلامی با دیگران دچار مشکل بودند.
جونگ (2002)، در پژوهشی به بررسی "تأثیر سطوح عزت نفس بر اضطراب اجتماعی" پرداخت. نتایج نشان داد که سطوح پائین عزت نفس، عامل نیرومندی برای ایجاد ارزیابی منفی از خود و در نتیجه ایجاد اضطراب اجتماعی است.
ایزگیچ و همکاران (2004)، در پژوهشی با عنوان "رابطه تصویر بدن، عزت نفس و اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان ترکیه" پرداختند که نتایج حاکی از آن بود که عزت نفس دانشجویان دارای اضطراب اجتماعی، به گونه معناداری نسبت به دانشجویانی که اضطراب اجتماعی نداشتند پائین تر بود. افزون بر این، بر اساس نتایج این پژوهشها، در میان دانشجویان با عزت نفس پائین، بالاترین شیوع اضطراب اجتماعی و در بین دانشجویان با عزت نفس بالا، پائین ترین میزان شیوع اضطراب اجتماعی مشاهده شد.
در تحقیق انج و همکاران (2005)، به بررسی "رابطه رضایت از زندگی و اضطراب اجتماعی" پرداختند که نتایج نشان دادند که بین رضایت از زندگی و اضطراب اجتماعی رابطه منفی معناداری وجود دارد.
در پژوهشی گرکو و موریس (2005)، با عنوان عوامل تأثیرگذار بر اضطراب اجتماعی و مقبولیت در بین همسالان، به مطالعه ی تأثیر مهارت های ارتباطی و اجتماعی و روابط دوستی نزدیک در طول دوران کودکی پرداختند. یافته های این تحقیق نشان داد که بین اضطراب اجتماعی و مهارت های ارتباطی و اجتماعی رابطه وجود دارد.
تحقیقات ایوارسون و همکارانش (2005)، که به بررسی ارتباط میان خودپنداره ی بدنی، افسردگی، استرس و اضطراب در گروهی از نوجوانان سوئدی پرداختند، مشخص گردید که تفاوت ارزیابی های فرد از خودش با معیار های ایده آلش در مورد وضع ظاهری بدنی پائین بود و نمره افراد در تصویر از بدن با نگرش مثبت نسبت به لاغری، خلق و خوی منفی، علائم استرس و اضطراب و ترس های اجتماعی و همچنین اضطراب فیزیکی همبستگی زیادی نشان داد.
کاشدان و همکاران (2006)، در پژوهشی تحت عنوان اضطراب اجتماعی و احساس ذهنی بهزیستی افراد مبتلا به اختلال استرس پس از صانحه نشان داد که افرادی که دچار PTSD هستند در معرض اضطراب اجتماعی قرار دارند و احساس ذهنی بهزیستی شان رو به کاهش می نهد.
رانتا، کالتیا لامینو، کویستو، تومیستو، پلکونن و مارتونن (2007)، در پژوهشی به بررسی سن و تفاوت های جنسی در اضطراب اجتماعی دوران نوجوانی پرداختند. نتایج نشان داد که نمرات دختران در کل مقیاس اضطراب اجتماعی و سه زیر مقیاس آن نسبت به پسران در همه گروه های سنی بیشتر است.
توگرسن، نئومانی و نتومانیس (2007)، رویکرد نظریه خود تعیینی را به نگرانی ها از تصور بدن، خود تعیینی و خود ادراکی در شرکت کنندگان در کلاس های ایروبیک در بریتانیا بررسی کردند. نتایج نشان داد که انگیزه درونی به گونه معناداری خود ارزشی را پیش بینی می کند. افزون بر این، بین آزمودنی های دارای اختلال خوردن و همتایان بدون این اختلال در رضایت مندی، تنظیم درونی، خود ادراک و اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری وجود داشت.
آتالای و گنکز (2008)، در پژوهشی به بررسی نقش تمرین در رضایت از تصویر بدن را با اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان ترکیه بررسی کردند و نتایج نشان دهنده این بود که آزمودنی های دارای عدم رضایت از تصویر بدنی، در فعالیت تمرینی منظم شرکت نمی کنند و اضطراب اجتماعی بالاتری را تجربه می کنند و همچنین گزارش نمودند که افرادی که درباره ظاهر خود دید منفی دارند بیشتر مستعد اضطراب اجتماعی هستند.
گرگوری و همکاران (2010)، در پژوهش هایی نگرش درباره خوردن، عزت نفس و اضطراب اجتماعی را در جامعه زنان ایرانی 51-14 ساله شرکت کننده در برنامه های آمادگی جسمانی بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که زنان دارای اختلال خوردن، عزت نفس پائین تر و اضطراب اجتماعی بالاتری را گزارش کردند. همچنین، زنان دارای عزت نفس پائین تر اضطراب اجتماعی بالاتری داشتند. افزون بر این، اضطراب اجتماعی با وزن بدن و شاخص توده بدن همبستگی مثبت معناداری داشت.
هاگر و استونسون (2010)، در مطالعه ای با عنوان اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس بدنی؛ اثرات جنس و سن را روی 2334 دانش آموز و دانشجوی دبیرستانی و دانشگاهی با دامنه سنی 24-11 سال در کشور بریتانیا انجام دادند که آزمودنی های مؤنث نسبت به همتایان مذکر خود به طور پایداری، اضطراب اجتماعی اندام بیشتر و عزت نفس کمتری داشتند، به استثنای گروه 12-11 سال.
چائو و چنگ (2012)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین شخصیت خود توصیفی بدنی و اضطراب اجتماعی اندام در کارکنان بیمارستان اُهایو پرداختند که نتایج نشان داد که شخصیت تأثیر مثبت و مستقیمی بر خود توصیفی بدنی دارد و خود توصیفی بدنی تأثیر منفی مستقیمی بر اضطراب اجتماعی دارد. همچنین یافته های آنها نشان داد که شخصیت تأثیر منفی مستقیمی بر اضطراب اجتماعی اندام دارد.
2-1٤ جمع بندی پیشینه ی داخلی و خارجی درباره اضطراب اجتماعی:
با مروری بر پیشینه های انجام شده داخلی و خارجی این حوزه که شامل طیف وسیعی از تحقیقاتی است که در زمینه مهارت های اجتماعی و ارتباطی، احساس ذهنی بهزیستی، خودپنداره، تصور بدنی ، اضطراب اجتماعی اندام و... که با اضطراب اجتماعی صورت پذیرفته بیانگر رابطه این عوامل با اضطراب اجتماعی می باشد.
منابع:
استوار، صغری؛ رضویه، اصغر (1392)، بررسی ویژگی های روان سنجی مقیاس اضطراب اجتماعی برای نوجوانان (SAS_S) جهت استفاده در ایران، یافته های نو در روان شناسی، سال سوم، شماره 12، 78-69.
افخم، ابراهیم (1385)، بررسی اُلگوهای شخصیتی افراد داوطلب جراحی زیبایی در تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
اردکان، عذرا؛ یوسفی، رحیم (1390)، بررسی باورها در مورد ظاهر و احساس کهتری در افراد داوطلب جراحی زیبایی، فصلنامه ی پوست و زیبایی، دوره ی 2، شماره ی 2.
آزاد، حسین (1384)، آسیب شناسی روانی . تهران؛ انتشارات بعثت.
آزاد ارمکی، تقی؛ غراب، ناصر (1387)، بدن و هویت، فصلنامه ی انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال چهارم، شماره 13.
اسدی، مینا، صالحی، منصور،صدوقی،محمود،ابراهیمی افخم (1392) عزت نفس و نگرش به ظاهر بدنی پیش و پس از عمل جراحی زیبایی بینی،مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال نوزدهم.شماره 1.بهار 1392. 28-33.
اسلامی نسب، علی (1377)، روان شناسی اعتماد به نفس، تهران، انتشارات مهرداد.
انجمن روانشناسی آمریکا (1994)، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، جلد دوم، ترجمه محمدرضا نائینیان، اسماعیل بیابانگرد، محمد ابراهیم مداحی (1379)، تهران؛ انتشارات دانشگاه شاهد.
بیرامی، منصور؛ اکبری، ابراهیم؛ قاسم پور، عبدالله، عظیمی، زینب (1390)، بررسی حساسیت اضطرابی، فرا نگرانی و مؤلفه های تنظیم هیجانی در دانشجویان با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار، فصلنامه ی یافته های نو در روان شناسی، 69-47.
پاشا، غلامرضا؛ نادری، فرخ؛ اکبری، شیوا (1389)، مقایسه شاخص حجم بدنی، سلامت عمومی، خودپنداره در بین افرادی که جراحی زیبایی انجام داده اند؛ افراد متقاضی جراحی زیبایی و افراد عادی شهرستان بهبهان، فصلنامه ی یافته های نو در روانشناسی.
پهلوان زاده، سعید؛ مقصودی، جهانگیر؛ قضاوی، زهرا؛ حبیب پور، زینب (1384)، رضایت از تصویر ذهنی بدن و شاخص توده ی بدنی در نوجوانان در فصلنامه ی تحقیقات علوم رفتاری، دوره ی 3، شماره ی1؛ 39_34.
پورمحمد، زهرا؛ دهقانی، خدیجه؛ یاسینی اردکانی، سیدمجتبی (1380)، بررسی میزان نااُمیدی و اضطراب در نوجوانان مبتلا به تالاسمی ماژور، مجله تحقیقات پزشکی، شماره 5.
چامپیون؛ لورنا؛ پاور؛ میک (1385)، آسیب شناسی روانی بزرگسالان؛ ترجمه علی اکبر خسروی، هورا رهبری، تهران، نشر آییژ.
حسنوند عموزاده، مهدی (1391)، رابطه کمرویی، عزت نفس، خودکارآمدی و جرأت ورزی با اضطراب اجتماعی، یافته های نو در روان شناسی، سال هفتم، شماره 24، 56-35.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ شعیری، محمدرضا؛ اصغری مقدم، محمدعلی (1389)، بررسی رابطه ساده چندگانه ی خشم، شرم، بازداری رفتاری، کمرویی و افسردگی با اضطراب اجتماعی در نمونه ی دانشجویی با توجه به جنسیت، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی دانشگاه شاهد تهران.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ عقیلی، محمدمهدی؛ حسنوند عموزاده، معصومه (1392)، اثر بخشی آموزش گروهی شناختی - رفتاری عزت نفس بر اضطراب اجتماعی و سلامت روان نوجوانان مضطرب اجتماعی، فصلنامه ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال چهاردهم، شماره 2، 37_26.
حسنوند عموزاده، مهدی؛ شعیری منیجه، باقری (1389)، بررسی روایی و اعتبار سیاهه هراس اجتماعی (SPIN) بر روی نمونه های غیر بالینی ایرانی، مجموعه مقالات پنجمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان دانشگاه شاهد تهران، 76_75.
حسینی، سیدابراهیم؛ قاسمی، نوشاد (1389)، مقایسه ی میزان استرس و تصور از بدن خود در بین افراد 30_20 ساله ی دارای سابقه ی عمل جراحی زیبایی و افراد عادی شهر شیراز؛ فصلنامه ی روانشناسی صنعتی و سازمانی؛ سال اول شماره ی سوم؛ 84_75.
حسینی، سیده مونس (1385)، رابطه بین اُمید به زندگی و سزسختی وان شناختی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گچساران، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات خوزستان.
حسینی نیک، سلیمان (1384)، تأثیر کنکور بر سلامت روان، عزت نفس و اُمید به زندگی داوطلبان شهرستان گچساران، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات خوزستان.
حیدری، علیرضا؛ پورخدادادی، شهلا (1391)، مقایسه نگرانی از تصویر بدنی دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، یافته های نو در روان شناسی، سال هفتم، شماره 22؛ 95_83.
خانجانی، زینب؛ باباپور، جلیل؛ گریزه، صبا (1391)، بررسی و مقایسه وضعیت روانی و تصویر بدنی متقاضیان جراحی زیبایی با افراد غیرمتقاضی، مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، دوره بیستم، شماره 2، 248_237.
خزایی، فاطمه؛ شعیری، محمدرضا؛ حیدری نسب، میلاد؛ جلالی، محمدرضا (1389)، مقایسه میزان خودکارآمدی، اضطراب اجتماعی کمرویی و پرخاشگری در دانش آموزان دبیرستانی با سطوح جرأت ورزی متفاوت، پایان نامه ارشد دانشگاه شاهد تهران.
خلعتبری، جواد (1390)، آمار و روش تحقیق، چاپ سوم، تهران انتشارات نشر پردازش.
خلعتبری، جواد؛ عاشوری، آلاله (1391)، بررسی رابطه ی بین هویت کسب شده، شیوه فرزند پروری ادراک شده و میزان اُمید به زندگی با استرس ادراک شده در دانش آموزان دختر دوره متوسطه دبیرستان های سماء استان گیلان، فصلنامه ی روان شناسی تربیتی، سال سوم، شماره 1، 108_99.
خلیلی طرقبه، صایمه؛ صالحی فدردی، جواد؛ انصاری، زهره (1391)، رابطه سوگیری تفسیر و اضطراب اجتماعی در دانشجویان، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ششم، شماره 24، 58_49.
خواجه نوری، بیژن؛ مقدس، علی اصغر (1388)، رابطه ی بین تصور از بدن و فرایند جهانی شدن (مطالعه ی موردی زنان شهرهای تهران، شیراز، استهبان)؛ فصلنامه ی کاربردی، سال بیستم؛ شماره ی 1.
خواجه نوری، بیژن؛ روحانی، علی؛ هاشمی، سمیه (1390)، رابطه ی سبک زندگی و تصور از بدن؛ مطالعه ی موردی شهر شیراز؛ فصلنامه ی تحقیقات فرهنگی؛ دوره ی چهارم؛ 103_97.
خواجوی، داریوش؛ قنبری چشمه کمره، لیلا (1392)، رابطه بین اضطراب اجتماعی اندام و عزت نفس با هراس اجتماعی دانشجویان دختر، فصلنامه ی علمی پژوهشی زن و جامعه، سال چهارم، شماره 3، 106_85.
دادستان، پریرخ؛ اناری، آسیه؛ صالح صدقپور، بهرام (1386)، اختلال اضطراب اجتماعی و نمایش درمانگری فصلنامه ی روان شناسان ایرانی، سال چهارم،شماره 14، 122_115.
داداش زاده، حسین؛ یزدان دوست، رخساره؛ غرایی، بنفشه؛ اصغرنژادفر، علی اصغر (1391)، اثر بخشی درمان شناختی- رفتاری گروهی و مواجهه درمانی بر میزان سوگیری تعبیر و ترس از ارزیابی منفی در اختلال اضطراب اجتماعی، سال هجدهم، شماره 1، 51_40.
دلاور، علی (1380)، مبانی نظری وعملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، انتشارات رشد.
دانیالی، سیده شهربانو؛ آزادبخت، لیلا؛ مصطفوی دارانی، فیروزه (1391)، بررسی ارتباط بین تصور بدنی، خودکار آمدیو فعالیت فیزیکی در زنان شاغل در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دانشگاه اصفهان، مجله تحقیقات نظام سلامت، دوره هشتم، شماره 6، 1001_991.
دایر، وین (1991)، زنده باد خودم، ترجمه بدری نیک فطرت (1388). تهران، انتشارات دایره، چاپ 11.
ذکائی، محمد سعید (1387)، جامعه شناسی جوانان ایران؛ موسسه ی انتشارات آگه.
رایگان، نیلوفر؛ شعیری، محمدرضا؛ مقدم، علی اصغر (1385)، بررسی اثر بخشی درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر الگوی تصور 8 مرحله ای کش، بر تصور بدنی منفی دختران دانشجو، دو ماهنامه ی علمی - پژوهشی دانشور و رفتار، دانشگاه شاهد، سال سیزدهم، شماره 19، 22_11.
رجبی، غلامرضا؛ عباسی، قدرت اله (1390)، بررسی رابطه خود انتقادی، اضطراب اجتماعیو ترس از شکست با شرم درونی شده در دانشجویان، پژوهش های روان شناسی بالینی و مشاوره، سال اول، شماره 2، 182-171.
رقیبی، مهوش؛ میناخوانی، غلامرضا (1390)، ارتباط مدیریت بدن با تصویر بدنی و خودپنداره؛ فصلنامه ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال دوازدهم، شماره 4، 81-72.
ریاحی، محمد اسماعیل (1390)، بررسی تفاوت های جنسیتی در میزان رضایتمندی از تصور از بدن، فصلنامه ی زن در توسعه و سیاست، دوره ی 9، شماره ی 3؛ 50_33.
روزنهان، دی ال؛ سیلیگمن، ام. ای. پی (1382)، روان شناسی نا بهنجاری آسیب شناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی؛ تهران؛ نشر ساوالان؛ جلد اول؛ چاپ 4.
زارع بهرام آبادی، مهدی؛ دهقانی، اللهام (1393)، مقایسه هوش هیجانی، تصویر بدن و کیفیت زندگی متقاضیان رینوپلاستی و گروه گواه، مجله علمی دانشگاه علوم چزشکی کردستان، دوره نوزدهم، 93-84.
زرگر شیرازی، فریبا؛ سراج خرمی، ناصر (1390)، رابطه خود اثر بخشی و مقبولیت اجتماعی با اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر، فصلنامه ی علمی و پژوهشی زن و فرهنگ، سال دوم، شماره 7، 78-63.
زمانی، سیده نرجس؛ فضیلت پور، مسعود (1392)، تأثیر جراحی زیبایی بینی بر عزت نفس و تصویر منفی فرد از خود، مجله دانشگاه علوم پزشکی کرمان، دوره بیستم، شماره 55، 504_492.
زنجانی، زهرا؛ گودرزی، محمدعلی؛ تقوی، محمدرضا؛ ملازاده، جواد (1392)، مقایسه تصویر بدنی در افراد با هراس اجتماعی کمرویی و بهنجار؛ فصلنامه ی تحقیقات فرهنگی، شماره 4.
سادوک، بنیامین و سادوک، ویرجنیا آلکت (2007)، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری- روانپزشکی بالینی (جلد 2)، ترجمه فرزین رضاعی (1387)، تهران، انتشارات ارجمند.
ساروی، قلعه بندی (1383)، ویژگی های شخصیتی داوطلبان جراحی زیبایی، اندیشه و رفتارو سال 4، شماره 9، 17-11.
سهرابی، فائزه؛ محمودعلیلو، مجید؛ رسولی آزاد، مُراد (1390)، بررسی نیمرُخ آسیب شناسی روانی در متقاضیان جراحی پلاستیک، مجله ی اصول بهداشت روانی، سال سیزدهم، شماره 3، 26-9.
سیلیگمن، مارتین (1388)، شادمانی درونی، ترجمه تبریزی، کریمی، نیلوفری؛ تهران، نشر دانژه ( تاریخ انتشار به زبان اصلی 2004).
شاملو، سعید (1390)، آسیب شناسی روانی، تهران، انتشارات رشد.
شعاع کاظمی، مهرانگیز؛ مومنی جاوید، مهرآور (1388)، بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و اُمید به زندگی در بیماران مبتلا به سرطان بعد از عمل جراحی، فصلنامه ی بیماری های پستان ایران، سال دهم، شماره 4 و 3.
ضیغمی محمدی، شراره، مژده، فاطمه (1391)، همبستگی بین شاخص توده ی بدنی، تصویر ذهنی از جسم و افسردگی در زنان مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان حضرت علمی شهر کرج. فصلنامه ی علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، سال اول؛ 48 - 40.
طاهری فر؛ فتی، لادن؛ غرایی، بنفشه (1389)، اُلگوی پیش بینی هراس اجتماعی در دانشجویان بر اساس مؤلفه های شناختی- رفتاری، مجله روانپزشکی و روان شناسی بالینی ایران، دوره شانزدهم، شماره 1، 45_34/
ظریف کار (1393) مقایسه عزت نفس و خودپنداره در دانشجویانی که جراحی پلاستیک دانشگاه شیراز.پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
عبادی، جعفر؛ صالحی، محمدجواد (1389)، اثر سرمایه انسانی در زنان و مردان بر اُمید به زندگی، فصلنامه ی پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، شماره 56، 89-81.
عسکری، پرویز؛ شباکی، روشنک (1389)، نقش تصویر بدنی در کیفیت زندگی، رضایت از زندگی، نگرش نقش جنسی و عزت نفس، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ی 5؛ شماره 17.
عسکری، پرویز؛ پاشا، غلامرضا، امینیان، مریم (1388)، رابطه ی تنظیم هیجانی فشارهای روانی و تصور از بدن با اختلالات خوردن در زنان، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، دوره ی چهارم، شماره ی 13.
عسگری، پرویز؛ شرف الدین، هدی (1388)، رابطه اضطراب اجتماعی و حمایت اجتماعی با احساس زهنی بهزیستی در دانشجویان زن؛ مجله زن و فرهنگ؛ سال اول؛ شماره دوم؛ زمستان 1388؛ دانشگاه آزاد اسلامی ؛ واحد اهواز؛ 58-48.
عمیدی، مریم؛ غفرانی پور، فضل اله؛ حسینی، رضوان (1385)، رابطه نارضایتی از تصویر بدنی و نمایه توده بدنی در دختذان نوجوان، دو فصلنامه ی تحقیقات علوم رفتاری، دوره چهارم، شماره 2 و 1، 65-59.
غلامی؛ فاطمه (1384)، اثر بخشی آموزش گروهی خودکار آمدی بر میزان خودکار آمدی در موقعیت های اجتماعی و هراس اجتماعی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان.
قاسمی، سمیه (1389)،عوامل موثر بر گرایش افراد به جراحی زیبایی با تاکید بر جنسیت (مطالعه ی موردی زنان و مردان 55- 18 ساله ی شهر تهران)، پایان نامه ی کارشناسی ارشد.
قلعه بندی، میرفرهاد، افخم ابراهیم، عزیز (1383)، اُلگوهای شخصیتی متقاضیان جراحی زیبایی بینی، فصلنامه ی اندیشه و رفتار، سال نهم، شماره 4، 11-4.
کار، آلن (1384)، روان شناسی مثبت؛ ترجمه مهرداد کلانتری، اصفهان؛ دانشگاه اصفهان.
کار، آلن (1385)، روان شناسی مثبت علم شادمانی و نیرومندی انسان؛ ترجمه حسن پاشا شریفی و همکاران، تهران، انتشارات سخن.
کبیری، حامد (1377)، جراحی پلاستیک و عامل روانی اجتماعی آن، تهران ؛ دانشگاه علوم پزشکی تهران.
کرمی،صغری؛ پیراسته، اشرف (1380)، بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زنجان، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی اُستان زنجان، شماره 25، 73-66.
کریم زاده منصور و محمدی،داوود (1393) بررسی و شناسایی عزت نفس و پیش بینی کننده های آن در ویژگی شخصیت در افراد متقاضی جراحی پلاستیک ، فصلنامه اندیشه و رفتار.سال سوم.شماره. 4 ،66-59.
گافمن، ارولینگ (1386)، داغ ننگ، چاره اندیشی برای هویت ضایع شده، ترجمه ی مسعود کیانپور، نشر مرکز.
گراوند، فریبرز؛ افضلی، محمدحسن؛ شکری، اُمید؛ پارسیان، منیره؛ پاکلک، مینا؛ خدایی، علی؛ طولابی،سعید (1389)، تفاوت های سنی و جنسی در اضطراب اجتماعی در دوره نوجوانی. مجله روان شناسی تحولی ( روان شناسان ایرانی)، دوره ی هفتم، شماره 26، 174_165.
گلزاری، محمود (1386)، اعتباریابی مقیاس اُمید اشنایدر (چاپ نشده)، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
گیدنز، آنتونی؛ بردسال، کارن (1390)، گزیده ی جامعه شناسی، ترجمه ی حسن چاوشیان، نشر نی.
گودین؛ دانلد (1372)، فوبی؛ ترجمه نصرت الله پورافکاری؛ تهران؛ انتشارات رشد.
محمدی، ابوالفضل؛ زرگر، فاطمه؛ اُمیدی، عبدالله؛ باقریان سرارودی، رضا (1392)، مُدل های سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی، مجله تحقیقات علوم رفتاری،دوره یازدهم، شماره 1، 80_61.
محمدی، نورالله ؛ سجادی نژاد، مرضیه سادات (1386)، رابطه نگرانی از تصویر بدنی، ترس از ارزیابی منفی و عزت نفس با اضطراب اجتماعی. فصلنامه ی روان شناسی دانشگاه تبریز، دوره دوم، شماره5؛ 70_55.
مددی،رضاامام زاده،رسول ،کدیورپروین و نوابی نژاد،شکوه (1393) مقایسه مهارتهای اجتماعی،عزت نفس در بین زنان متقاضی جراحی ، مجله روانشناسی و علوم تربیتی،شماره 24.
مسعود نیا، ابراهیم (1386)، بررسی رابطه عزت نفس و اضطراب اجتماعی در دانشجویان دوره کارشناسی، یافته های نو در روانشناسی،شماره 37.
معتمدی ، شارک،فرزانه (1383)، سبکهای اسنادی،خودکارآمدی تحصیلی و امید به زندگی در دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی. دانشگاه تهران،دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
نادری، فرح؛ صفرزاده، سحر؛ مشاک، رویا (1390)، مقایسه خود بیمار انگاری، حمایت اجتماعی، اضطراب اجتماعی و سلامت عمومی بین مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی و عادی، یافته های نو در روان شناسی، دوره اول، شماره 1، 41-16.
نوروزی (1376)، میزان اضطراب در دانشجویان دانشگاه شیراز و ارتباط آن با جنسیت، سن، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی و رشته تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شیراز.
هالجین؛ ریچاردپی؛ ویتبورن؛ سوزان کراس (1385)، آسیب شناسی روانی؛ دیدگاه های بالینی درباره اختلال های روانی بر اساس DSM IV_TR. جلد اول. ترجمه یحیی سیدمحمدی؛ تهران؛ نشر روان.
هرمزی نژاد، معصومه (1380)،رابطه ساده و چندگانه متغیرها ی عزت نفس و کمال گرایی و اضطراب اجتماعی با ابراز وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید اهواز.
ولز، آدریان (1388)، راهنمای عملی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی؛ ترجمه شهرام محمدخانی، تهران، انتشارات ورای دانش، (تاریخ انتشار به زبان اصلی 2009).
ویسی، فاطمه (1389)، بررسی رابطه بین ترس از ارزیابی مثبت و اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شهید چمران اهواز، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شیهد چمران اهواز.
یسنی، عبدالکاظم؛ شهینی ییلاق، منیجه (1380)، تأثیر آموزش ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب اجتماعی، بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی دبیرستانی شهرستان اهواز، مجله علوم تربیتی و روان شناسی، دوره سوم، سال هشتم، شماره 2 و 1، 30-11.
يوسفي جويباري، فهیمه.1389. مقايسه اثربخشي آموزش ايمن سازي در مقابل استرس با آموزش مهارتهاي ارتباطي بر خوشبيني ـ بدبيني و اميد به زندگي دانشآموزان دختر افسرده مقطع راهنمايي شهرستان جويبار. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن.
Alden, L, Sfran, J (1978). Irrational Beliefs and Nonassertive Behavior Cognitive Therapy and Research. Vol 2, 357-364.
Algars, M, Santtila, P, Varjonen, M, Witting, K, Johansson, A, Jern, P & Sandnabba,N.K (2009). The Adult Body: How Ege, Gender and Body Mass Index are Related to Body Image. Journal Cof Aging and Health, 21(8), 1112-1132.
American Society For aestetic Plastic Surgery. Cosmetic Surgery National Databank; Stastistics 2009. Lipousction no Longer the Most Popular Surgical Procedure According to New Statistics. Available at: http: //www.surgery.org/Sites/depaut/files/2009 stats. Accessedtime: 11 march 2010.
Amir, N, Najmi, S, Morrison, A.S (2012). Image Generation in Individual with Generalized Social Phobia. Cognitive Therapy an Research, 36(5), 537-547.
Atalay,A.A, Gencöz, T (2008). Critical Factors Of Social Physiqe Anxiety: Exercising and Body Staifaction. Behavior Chang. 177-188.
Bragard .Is (2012). Efficacy Of A Communication And Stress Management Training On Medical Residents’ Self-Efficacy, Stress To Communicate And Burnout . Journal Of Health Psychology. Vol. 15 No. 7: 1075-1081.
Barlow, D.H (2003). Anxiety and its Disorder: the Nature and Treatment of Anxiety and Panic, Second edition. New Yourk. NY: the Guilford Press.
Bates, A & Clark, D.M (1998). a New Cognetive Treatment for Social Phobia: asingle_case Study Cogentive Psycho Therapy: An International Quarterly, 12 (4), 289-301.
Bayer, Kathey (2004), The Anti Aging Trend: Capitalism, Cosmetic & Mirroring the Spectacle, Communication,Culture and Technology Porogram. Georgetown University.
Bourdieu, P (1984). Distinction: A Social Critigue of the Judgment of Taste, Tranaslated
Bögels, S.M, Alden, L, Beidel, D.C, Pine, D,C, Clark, L.A, Stein, M.B & Vonchen, M (2010). Social Disorder: Questions and Answers for the DSM_V. Depression and Anxiety, 27, 167-189.
Borzewski, D.L, Bayer, A.M (2005). Body Image Use among Adolescets. Adolesc Med Clin, 16(2). 31-289
Campbell, Sills,L & Barlow, D,H (2007)Imcorporation Emotion Regulation into Conceptulization and Treatments of Anxiety and Mood Disorders, in, J.J .G
Carleton, R Nicholas. Collimore, Krlsey C.Asmundson, Gorden JG (2007). Social Anxiety and Fear Of Negative Disorders Construct Validity Of The BFNE-II. Journal Of Anxiety Disorders, 21. 131-141.
Carleton ,R.N, Collimore, K.C & Asmundeson. J.C (2010). It's Not Just the Judegement. It's that Know, in to Lerance of Uncertainty as a Predictor of Social Anxiety, Journal of anxiety Disorder, 24,189-195.
Cash. T.F (2004). Body Image in an Interpersonal Context:Adult Attachment, Fear of Intimacy and Social Anxiety .Journal of Social and Clinical Psycology, 23, 1, 86-103.
Cash, T.F, Labarge, A.S (1996). Development of the Appreance Schema Inventory: a New Cogentive Body Image Assessment. Cogn Therapy, 20(1), 37-50.
Cepance, Diane (1999), Facial Cosmetic Surgery: Voice, Women's Choices. University Of Manitoba.
Chao, C.M, Cheng, B.W (2012). Relationship among Personality, Physical Self - Description, and Social Physique Anxiety. Chinese Business Review, June, 580-587.
Chao, Jiyoung (2012), Yes! I had Cosmetic Surgery; Celebrities' Cosmetic Surgery Confession in media on Korean Collage Student's. New York.
Chao, Ruth K (2001). Extending Research On The Consequences Of Parenting Style For Chinese Americans and European Americans. Child Development. 72. 1832-1843.
Clark, D.M, Wells, A (1995). A Cognitive Model Of Social Phobia, In R. Heimberg, M, Liebowitz , D.A, Hope, F.R. Schneier (Eds). Social Phobia (69-93). New York: Guilford Press.
Connor, K, Davidson, J, Churchill, L, Sherwood, A, Foa, E & Weisler, R (2000), Psychometric Properties of the Social Phobia Inventory. Br. Psychiatry. 37-86.
Correa AJ, Sykes JM, Ries WR. (2013)Considerations before rhinoplasty. Otolaryngol Clin North Am.; 32, (1):7-14.
Crum, R.M, Pratt, L.A (2001). Risk of Heavy Drinking and, Alcohol use Disorders in Social Phobia. American Journalof Psychiatry, 1693-1700.
David Veale, FN (2010). Body Dysmorphic Disorder: A Treatment Manual.New York: Wiley.
Davison, T.E, Mc Cabe, M.P (2005)."Relationship between Men's and Women's Body Image and their Psychological, Social and Sexual Functioning. Sex Roles. 463-475.
Diener, E, Biswas- Diener, R (2000). Income and Subjective Wehh _ Being: will Money Make Up Happy? University of III inois, Unpublished.
Dittmann,M (2002). Stemming Social Phobia. Monitor On Psychology, 36. 553-555.
Dittmar, Helega (2010). Dose the Size Matter. the Impact Of Body Perfect, Ideal in the Media. US University Of Sussex.
Eklund, Robert, C, Kelly, B & Wilson, P (1997), The Social Physique Anxiety Scale: Men, Women, and the Effects of Modifying Item.
Elliot, J.A (2005). Interdisciplinary Perspective on Hope. New York, Nova Publishers.
Eng, W, Coles,M.E, Heimberg, R.G & Safren, S.A (2005).Domains of Life Satis Faction in Social Anxiety Disorder; Relation to Symptoms and Response to Cognitive Behavior Therapy. Journal of Anxiety Disorders, 19, 143-156.
Feingold, A (1994). Gender Differencces in Personality Psychological Bulletin, 116(3), 429-450.
Flanary, C.M, Barnwell, G.M, Vansickels, J.E, Littlefiled, J.H, Rugh, A.L (1990). Impact of Ortognathic Surgery on Normal and Abnormal Personality Dimensions: a 2-year Followup Study of 61 Patients, A J Orthod Dentofacial Orthop, 98(4), 313-322.
Fredrick, D.A, Lever, J, Peplau, J, Letita, A (2007). Insertin Cosmetic Surgery and Body Image: View of Men and Women Across the Life Span. Plastic Reconstr Surg, 415-1047.
Fortman,T (2006).The Effects Of Body Image On Self Esteem, And Academic Achievement [Thesis] Columbus, ohio:The Ohio State Univercity.
Furmark, T (2002), Social Phobia. Acta Psychiatrica Scandinavica, 84-93.
Hartman, L.M (1983). A Meta Cognitive Model Of Social Anxiety: Implication for Treatment. Clinical Psycology Review 3, 435-456.
Janda, L (2001). The Psycologyists Book of Personality Tests. New York. Wiley & Sons, Ine.
Jong, P.J (2002). Implicit Self - Steem and Social Anxiety: Differential Self avouing Effects in High and Low Axious Individual. Journal of Behavior Research and Therapy, 501-508.
Gallucci, N.T (2008).Sport Psychology: Performance Enhancement Performance inhibition, Individual and Teams. Psychology Press.UK.
Garcia. Garay, E (2004).Adoleescent Boys and Girls Show Different Predisposition for Eating Disorders, Woman's Health Weekly,6, 22-94.
Gilbert, N, Mayer, C (2005). Fear of Negative Evaluation and the Development of Eating Psycholopathology. Journal of Eating Disorder. 37,307-312.
Gilman, S (1999). Making the Beautifull: a Cultural History of Aesthetic Surgery. Princetion, University Press.
Gimlin, D (2000). Cosemetic Surgery: Beauty as Commodity, Qualitative Sociology, 123, 77-98.
Green, P, Pritchard, M (2003). Predictors of Body Image Dissatisfaction i Adolut Men and Women. Social Behavior Personality. 31, 215-222.
Griffin, M, Kirby, S (2004).The Effect of Gender in Improving Body Image and Self_ esteem. Center for Sports and Exercise Science Deparment of Biological Scince University of Essex.
Grogan S.Body Image:understanding body Dissatisfaction in Men, Women, and Childern . New York.NY:Taylor &Francis:2007.
Grossbard, J.R, Lee, C.M, Neighbors, C & Larimer, M.E (2009). Body image Concerns and Contingent Self _ Steem in Male and Female College Students. Journal of Sex Roles, 60(3-4), 198-207.
Guility, E>J, Geleijnse, J.M, Ziteman, F.G, Hoekstra, T, Schouten, E.G (2004). Dispositional Optimism and All-Cause and Cardiovascular mortality in a Propective Cohort of Elders Dutch Men and Women. Archives of General Psycology, 61, 1126-1135.
Izgic, F, Akyuz,G: Doğ ano & Kuğu, N (2004). Social Phobia among University and its Relation to Self - Esteem and Body Image. Journal of Psychiartry, 49 (9), 630-634.
Kent, G & Keohan, S (2001). Social Anxiety and Disfigurement: the Moderating Effects of Fear of Negative Evaluation and Past Experience. British Journal of Clinical Psychology, 40(1), 23-34.
Kessler, R.C, Mc Gonagle, K.A, Zhao, S, Nelson,C.B, Hughes, M, Eshleman, S & Wittchen, H.U (1994). Lifetime and 12_Month Prevalance of DSM-III-R Psychiatric Disorders in the United States. Result from the National Comorbidity Survey. Archives of General Psychiatry, 218-219.
Kaplan, H.I, Sadock, B.J, Grebb, J.A (2003). Contributions of the Psychological
Sciencesto Human Behavior IN: SynoPsis of Psychiatry Baltimore:Willams and Wilkins. 157-206
King, T.K, Matacin, M, Marcus,B,H. Bock, B.C & Tripolone, J (2000). Body Image Evaluation in Women Smorkers, Addictive Behaviors, Vol.25, No4: 613-618.
Kashdan, T.B, Barrios, V, Forsyth, J, Steger , M.F (2006). Experiential Avoidance as a Genrralized Psychological Vulnerabiluity: Comparisons with, Coping and Emotion Therapy, 44, 1301-1320.
Kimbrel, N.A (2008). A Model of Development and Maintenance of Generalized Social Phobia. Clinical Psychology Review, 28, 592-612.
Lantez, C.D, Hardy, C.J, Ainsworth, B.E (1997). Social Physique Anxiety and Perceved Exercise Behavior. JOuranal of Sport Behavior, 83-94.
Long, PJ (1985).The Cognitive Psychology Of Motion Fear and Anxiety. Anxiety and the Anxiety Disorder. 131-170.
Mallkeran,M & Hamiltone,N (2005). Self – CONTOROL And Thair Influence On Depression, Anxiety And Hostility In A Chronically Stressed Population 2001; 12, P. 67.
Marsh, H (2000). Age and Gender Effects in Physical Self - Concepts Adolescent Elite Athletes and Non- Athletes: a Multi Cohort_ multi Occasion Desgn. Journal of Sport and Exercis Psychology. 20, 237-259.
Mc Cabe, R.E (1999). Implicit and Explicit Memory for thread in High - and Low - Anxiety - Sensitive Participants. Cognitive Therapy and Research. 23(1), 21-38.
Mc Clement, S.E, Chochinov, H.M (2008). Hope in Advanced Cancer Patients European. Journal of Cancer, May< 44(8), 1169-1174.
Miller, K.J, Gleaves, D.H, Hirsch, T.G. Green, B.A, Snow, A.C & Corbett,Ch.C (2000). Comparisons of Body Image Dimentions by Race/Ethnicty and Gender in a University Population. Journal of Eating Disorder, 27(3). 310-316.
Mulkens S, Jansen A. Changing appearances: Cosmetic surgery and body dysmorphic disorder. Neth J Psychol 2006; 61: 34-41.
Nemeroff, C.J, Stein, R.L, Diehl, N.S & Smilack, K.M (1994). From the Cleavers to the Clintons: Role Choices and Body Orientation as Reflected Magazine Artiele Contect. International Journal Of Eating Disorders, 16, 57-71.
Olatunji, B.O, Cisler, J.M, Tolin, D.F (2007). Quality of Life in the Anxiety Disorders. Clinical Psychology, 572-581.
Pavan C, Simonato P, Marini M. Psychopathologic aspects of body dysmorphic disorder: A literature review. Aesth Plast Surg 2008; 32: 473-84.
Philips, K.A, Didie, E & Menrad, W (2007). Clinical Featares and Correlates of Major Depressive Disorder in Individual With Body Dysmorphic Disorder. Journal of Affective Disorder, 91(1-3), 129-135.
Puent, M (2008). Non_ Surgical Wrinkle Filler Wins by Nose Usa today.
Pritchard , M (2010). Does Self - Steem Moderate the arelation between Gender an Weight Preoccupution in undergradates? Personality and Individual Differences 48(2), 224-227.
Ranta, K, Tuomisto, M & Pelkonen, M (2006). Age and Gender Differences in Social Anxiety Symptoms During Adolescns. the Social Phobia Inventory (SPAIN) as Measure. Psychiatry Research Volume 14, 247-257.
Rappe, M, Thompson, S (2002). The Effect of Situational Structure the Social Performance of Socially Anxiety and non-Anxiety Participants, Journal of Behavior Therapy and Expermental Psychiatry, 2, 91-102.
Reinharth, D (2004). Weight Loss: Goals, Realities, and Strategies. Archives of Innternal Medicine, 162, 1069-1070.
Rheingold, A.A, Herbert, J.D, Franklin, M.E (2003). Cognitive Bias in Adolescents With Social Anxiety Disorder Cognitive Therapy and Reaserch. 6, 639-655.
Richardson, L.Pl, G, Arison, M.M, Drongshot, M, Manol, L, Leresch. L (2006). Association between Deppressive Symptoms and Obesity During Puberty. General Hospial Phsychiatry, 28,313-320.
Rob , S, Wayne, M, Christine, A (2004). Measurement of Body Image Satisfaction Using Computer Momipulation of Digital Image. Journal of Psychology. http"//www. Accessmylibrary.com/.[ 29 July 2007].
Robinson, R.T (2003). Clooting Behvior, Body Cathexis, and Appearance Managment of Women Enrolled in a Commercial Weight Loss Program. Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Doctor of Philosophy in cloothing and Textiles, Blacksbury, Virginia.
Rodebaugh, T.L, Heimberg, R.G (2008). Chapter, Emotion Regulation and the Anxiety Disorder: Adopting a Self - Regulation Perpective. springer.
Rodebaugh, T.L, Holaway, R.M & Heimberg, R.G (2004). The Treatment of Social Anxiety Disorder. Clinical Psychology Review, 24, 883-908.
Rosenberg, M (1965). Society and the Adolesecnt Self - Image Princeton, N.J: Princeton University Press.
Rudd, N.A & Lennon, S.J (1994). Aesthetics the Body and Social Identity, In Delong, M.R & A.M Fiore (Eds). Aesth of Texetics Textills and Clothing: Advancing Multi - Textiles and Apparel Association.
Sands, R (2001). Reconceptualization of Body Image and Drive for Thinness. International Journal of Eating Disorder. 28, 397-407.
Sarwer, DB, Wadden, TA, Pertschuk, MJ, Whitaker, LA (1998). The Psychology Of Cosmetic Surgery: A Review and Reconceptualizaion. Clin Psycho Rev, 18(1), 1-22.
Sarwer, DB, Cash, TF, Magee, L, Wiliams, EF, Thompson, JK, Roehrig, M (2005). Female Collage Students and Cosmetic Surgery: an Investigation of Experien, Attitudes and Body Image. Plast Reconstr Surg, 5(3), 931-935.
Scafani, A.P (2003). Psychological Aspects of Plastic Surgery. Journal of Medicine, 24 (15), 1011-1114.
Sherry SB, Vriend JL, Hewitt PL, Sherry DL, Flett GL,(2014) Wardrop AA. Perfectionism dimensions, appearanceschemas, and body image disturbance in communitymembers and university students. Body Image.; 6(2):83-9.
Sira, N & Parkerwhit, C (2010). Individul and familial Correlates of Body Statisfaction in Male and Famale Collges Students. Journal of American College Health, 58 (6),507-514.
Smith, E.R, Mackie, D.M (2007). Social Psycology 3 ed. Philadelphia, P.A: Psychology Press.
Stein. DJ. Baouwer, C (1997). Blushing and Social Phobia: A Neuroebiological Speculation. Medical Hypotheses. 49. 101-108.
Stein, MB. Walker. JR & Forde, DR (1994). Setting Diagnostic Theresholds For Social Phobia: Considertion From Acomunity Survey Of Social Anxiety. American Journal Of Psychiatry. 151. 408-412.
Strhan, E (2002). Theeffects of Social Anxiety and Social Skills on Academic Performance, Personality and Individual Differences, Volume 34, Issu 2 Pages 347-366.
Stwart (2006). Work on the Anxiety Associated With Negative Body Image, Simmonds Publcation, Vancover Available. http://www.Search.com.
Sugar, M (2000). female Adolescent Development, New York, Brunner mazel.
Snyder, C.R (1994). The Psycology of Hope: You Can Get There from Here, New York. Free Perss.
Snyder, C.R (1995). Concept Ualizing Measuring, and Nurturing Hope. Journal Counseling and Development, 73, 335-360.
Snyder, C.R (2002). Hope Theory: Rainbow in the Mind, Psychologyical Inquiry. 13, 249-175.
Snyder, C.R, Irving, L, Anderson, J.R (1994). Hope and Health: Measuring the Will and Ways, In: C.R. Snyder, C.R, Forsyth (Eds), Hand book of Social and Clinical Psycology: The Health Perspective, New York, Pergmum Press. 258-305.
Swami, V (2009). Body Appreciation, Media Influnce, and Weight Statas Predict Consideration of Cosmetic Surgery among Famale undergraduates. Body Image, 6, 7-315.
Thompson, J.K (1996). Body Image distrubance, Asseccment and Treatment University of Sought Florida - Pergamum Press.
Thompson, J, Kedin, Heinberg, J, Leslie (1999), The Media Influnce On Body Image Disturbance & Eating Disorder. Journal Of Social Issues: 339-353.
Tiggmann, M, Eha, R(2001). A Cross _ Cultural Comparison of Body Dissatisfaction in Estonian and Australian Young Adult its Relationship with Media Exposver. Journal of Cross Cultural Psychology. 23(6), 206-223.
Turk, E.L, Heimberg, R.G & Hope, D.A (2001). Social Anxiety Disorder. in. H.D. Barlow (ED). Clinical Handbook of Psychological Disorders; A Tep_ by_ Step Treatment c3. ed. New Yourk: Guilford Press, 114-153.
Walstone.Walstone & Dowliss (1987) Social Skills in Interpersonal Communication: Third Edition. London, Rutledge. publication.
Wadden, T.A (1993). Treatment of Obesity by Moderate and Sever Restriction: Result of Clinical Research Triats. Ann Intern Med, 119, 688-693.
Vander Wal, J.S & Thelen, M.I (2000). Predictors of Body Image Dissatisfaction in Elementary - Age Scool Girls. Eating Behaviors, 105-122.
Watson, D, Friend, R (1969). Measurment of Social_ Evaluative Anxiety. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 33(4), 448-457.
Weeks, Justin. W, Heimberg, Richard, G, Rodebeugh, Thomas L (2008). The Fear Of Positive Evaluation Scale: Assessing a Proposed Cognitive Component Of Social Anxiety. Journal Of Anxiety Disorders,22. 44-55.
Wells, A. Clark, DM, (1997). Social Phobia: A Handbook Of Theory, Reaserch and Treatment. 3-26.
Wild, J, Clark, D.M, Ehlers, A & Mc Manus, E (2008). Perception of Arousal in Social Anxiety: Effects of False Feedback During A Social Interaction. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 39, 102-116.
Wilson, J.K, Rapee, R.M (2005). The Interpretation of Negative Social Events in Social Phobia: Changes During Treatment and Relationship to Outcome. Behavior Research and Therapy, 43, 373-389.
Witaker, L.A (2005). Female College Students and Cosmetic Surgery: an Investing of Experinces, Attitades and Body Image. Pennsylvania University Press.
Wright, M.R, Wright, W.K (1975). A Psycological Study patients undergoing Cosmetic Surgery. Archives of Otolaryngology, 101, 145-151.
Zatomcka, Pither (2005). Sociological Theory of Trust, Translated by: Fatheme Gholabi, soutode Press.