Loading...

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم،نظریه ها ورویکرد امید به زندگی

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفهوم،نظریه ها ورویکرد امید به زندگی (docx) 20 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 20 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

امید به زندگی مفهوم امید به زندگی 2-4-2 نظریه ابعاد امید: 2-4-3 نظریه امید: 2-4-3-1 نظریه سرسختی: 2-4-3-2 نظریه شادمانی: 2-4-3-3 نظریه خوش‌بینی: 2-4-4 رویکردهای امید به زندگی 2-4-4-1 رویکرد روان‌شناختی امید به زندگی: 2-4-4-2 رویکرد جامعه‌شناختی: 2-4-4-3 رویکرد زیستی اجتماعی: 2-7 پیشینه پژوهش 2-7-1پژوهش‌های داخلی و خارجی فهرست منابع منابع فارسی منابع لاتین: امید به زندگی مفهوم امید به زندگی اميد به زندگي يكي از معيارهاي اساسي تعيين سطح كيفيت زندگي در جوامع امروزي محسوب می‌شود به‌طوری‌که هر چه طول عمر مردم كشوري بيشتر باشد، آن جامعه را پیشرفته‌تر می‌دانند. بيشترين اميد به زندگي مربوط به كشور ژاپن است كه متوسط سن مردم آن به بيش از 80 سال می‌رسد و بعدازآن كشورهايي مثل سنگاپور، استراليا و كانادا با تفاوت بسيار نزديكي باهم قرار دارند و كمترين ميزان اميد به زندگي مربوط به كشورهايي مثل افغانستان و زيمبابوه با متوسط سن كمتر از 40 سال است.     اسناد تاريخي مربوط به صدها سال پيش نشان می‌دهند متوسط طول عمر برخي افراد در آن زمان، كمتر از 30 سال بوده است حال‌آنکه در جوامع كنوني اين عدد به بيش از 85 سال براي كشورهاي پيشرفته می‌رسد. در كشور ايران سن اميد به زندگي براي مردان 70 و براي زنان حدود 73 سال است.     تعریف‌های گوناگوني در رابطه با اميد به زندگي وجود دارد اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت اميد به زندگي متوسط سال‌هایی است كه فرد انتظار دارد، زندگي كند. پيشرفت علم درزمینه‌هاي مختلف صنعتي، كشاورزي و پزشكي در چند دهه اخير نقش بسيار مؤثری در ارتقاي سطح كيفيت زندگي و به دنبال آن افزايش طول عمر انسان‌ها ايفا كرده است. اين پیشرفت‌ها باعث شده تا متوسط تعداد سال‌هایی كه فرد انتظار دارد زندگي كند. به‌بیان‌دیگر، اسنايدر و همكارانش (1991) اميد را «مجموعه‌ای شناختي می‌دانند كه مبتني بر احساس موفقيت ناشي از منابع گوناگون (تصمیم‌های هدف مدار) و مسيرها (شیوه‌های انتخاب‌شده براي نيل به اهداف) است.» بنابراين، اميد يا تفكر هدف مدار، از دو مؤلفه مرتبط به هم يعني مسيرهاي تفكر و منابع تفكر، تشکیل‌شده است. «مسيرهاي تفكر» انعکاس‌دهنده ظرفيت فرد براي توليد کانال‌های شناختي براي رسيدن به اهدافش است و منابع تفكر هم عبارت‌اند از افكاري كه افراد درباره توانایی‌ها و قابلیت‌هایشان براي عبور از مسيرهاي برگزيده تعريف کرده‌اند تا به اهدافشان برسند. از طريق تركيب منابع و مسيرها، می‌توان به اهداف رسيد. اگر هرکدام از اين دو عنصر شناختي وجود نداشته باشند، رسيدن به اهداف غیرممکن است. شواهد تحقيقاتي زيادي وجود دارند كه نشان می‌دهند بين بالا بودن ميزان اميد افراد و موفقيت آن‌ها در فعالیت‌های ورزشي، بالا بودن ميزان پيشرفت تحصيلي، سلامت جسمي و رواني بهتر و بيشتر مؤثر بودن روش‌های روان‌درمانی مورداستفاده در درمان اختلالات، ارتباط وجود دارد (اسنايدر،2002). ازآنجاکه عناصر دوگانه سازنده اميد، يعني منابع و مسيرها، بيانگر فرآيند افكار هدف مدار می‌باشند و فکرت هدف مدار هم ازلحاظ نظري نقطه مركزي و ثقل معنا در زندگي هستند، پس می‌توان فرض نمود كه تفكر اميدوارانه پيامد اصلي معناداري در زندگي می‌باشد (اسنايدر و فلدمن، 2005). 2-4-2 نظریه ابعاد امید: امید شامل شش بعد است که آن‌ها را در کنار هم بناکرده و تغییرات آن‌ها سبب بروز فرآیند امیدواری می‌گردد: 1 ـ بعد شناختی: فرآیندی است که فرد طی آن آرزو، درک، تصور، یادگیری و قضاوت در مورد موضوع امید را عملی می‌سازد، این بعد شامل فرآیندی مثل تعریف موضوع امید، کشف واقعی بودن امید، تمیز دادن عوامل ارتقاء دهنده امید از موانع آن و تصویرسازی ذهنی است. در این مرحله فرد به بررسی منابع و محدودیت‌ها پرداخته و توان و قوت خود را بررسی می‌کند و در صورت عدم توان کافی، موضوع امید را تعدیل و تغییر می‌نهد یا مورد جدیدی را انتخاب می‌کند. (اسنایدر، 2000) 2 ـ بعد عاطفی: بر احساسات و روحیات فرد دلالت می‌کند و شامل جاذبه و کشش یک پیامد خوب، احساس نسبت به اهمیت امید، اعتماد و یا عدم اطمینان می‌باشد. این بعد بر تمامی فرآیند امید نفوذ دارد و احساسات متفاوتی از دردناک بودن تا آرامش را دربرمی‌گیرد. (فلدمن و همکاران،2005) 3 ـ بعد رفتاری: این بعد مشتمل بر اعمال و رفتاری است که فرد برای رسیدن به موضوع امید انجام می‌دهد امید می‌تواند منجر به افزایش انرژی برای انجام اعمال شود، این اعمال می‌تواند فیزیولوژیک روانی یا فرهنگی باشد. (اسنایدر، 2000). 4 ـ بعد نسبی: این بعد بر احساس وابستگی و ارتباط با دیگران حکم می‌کند و شامل تعامل اجتماعی، تقابل برخورد و امنیت و ارتباط با موجودات، افراد و خداوند می‌باشد (فلدمن و همکاران،2005). 5 ـ بعد زمانی: این بعد بر تجربیات گذشته، حال و آینده توجه دارد، امید اگرچه به آینده است اما گذشته و حال بر فرآیند امید مؤثر است. موضوع امید گاه متوجه زمان خاصی است و گاه اختصاص به زمان خاصی ندارد، برخی کوتاه‌مدت و برخی طولانی‌تر می‌طلبد (فلدمن و همکاران،2005). 6 ـ بعد زمینه‌ای: که مربوط به موقعیت زندگی فرد است که بر امید مؤثر است. بعضی موقعیت‌ها منجر به بروز ناامیدی و یا امید می‌شوند. (سان دین و همکاران 1989 ص 27) امید بر اساس آگاهی و تجارب فردی بنا می‌شود و زمینه‌ها و شرایطی هستند که فرصت امید را پدید می‌آورند مثل فقدان‌های جسمی، ناتوانی عملی و ارتباطات و امنیت مالی (فلدمن و همکاران،2005). 2-4-3 نظریه امید: امید را سازه‌ای بسیار نزدیک اما متفاوت از خوش‌بینی داشته‌اند. ریک اسنایدر، امید را سازه‌ای با دو مؤلفه معرفی می‌کند که عبارت‌اند از: الف: توانایی طراحی گذرگاه‌هایی به‌سوی هدف‌های مطلوب به‌رغم موانع موجود ب: کارگزار انگیزش برای استفاده از این گذرگاه‌ها در این دیدگاه امید هنگامی مؤثر و لازم است که اولاً هدف از ارزشمندی برخوردار بوده باشد و ثانیاً احتمال دستیابی به هدف در میان‌مدت موجود بوده و موانع چالشی موجود، لاینحل نباشند. به‌این‌ترتیب درجایی که فرد دررسیدن به هدف مطمئن است امید غیرضروری است چراکه در این صورت یا مانعی وجود ندارد و یا احتمال به‌یقین مبدل شده است و در این شرایط فرد عملاً ناامید قلمداد می‌گردد (چانگ، 2000). آنچه در این نظریه به‌وضوح پیداست، فاکتورهای اطمینان و احتمال هستند که سبب می‌گردند عنصر امید نقش مؤثر یا نا مؤثری را ایفا نموده و یا آنکه فرد قائل به اطمینان و یا احتمال، ناامید و امیدوار تلقی می‌گردد. نظریه اسنایدر در باب فرآیند تجربه امید در موقعیتی خاص بیان داشته که اگر هدف ارزشمند باشد، رفتار هدفمند و امیدبخش برای رسیدن به آن از همراهی سه عامل، تعیین خواهد شد: 1 ـ میزانی که به هدف ارزش داده می‌شود. 2 ـ نقطه‌نظرها در مورد گذرگاه‌های معطوف به هدف و انتظارات موجود از میان تأثیر آن‌ها در دستیابی به هدف. 3 ـ تفکرات در مورد منابع فردی و اینکه فرد در عبور از گذرگاه‌ها تا چه اندازه نقش مؤثر ایفا می‌کند (چانگ، 2000). گروه اسنایدر معتقد است امید در دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی رشد کرده و همگام با کسب مهارت‌های هر دوره فرد قادر می‌گردد هر یک از دو مؤلفه‌ی سازه‌ی امید را در خود متجلی سازد؛ مثلاً در پایان سال اول زندگی، کسب مهارت اشاره کردن به کودک این امکان را می‌نهد که هدف‌های خود را نشان دهد و این خود مقدمه‌ای است برای نزدیک شدن به دو مؤلفه اول سازه و در پایان سال دوم می‌آموزد فعالیت‌های هدفمندی را برای پی گیری گذرگاه‌های منتهی به هدف انجام دهد. پس در این مسیر رویارویی با موانع، در نظر گرفتن راه‌های دیگر و اجرای آن‌هاست که منجر به شکل‌گیری هسته‌ی تکوین امید می‌شود. از سه تا شش‌سالگی با کسب مهارت‌های زبان و تفکر شهودی و قدرت پیش‌بینی امور روزمره کودک امکان رشد بیشتر در طراحی گذرگاه‌های امید را خواهد یافت. نوجوانی با کسب مهارت خواندن و تفکر منطقی به برنامه‌ریزی‌های پیچیده در راستای اهداف ارزشمند پرداخته و به اقدام در یک بافت اجتماعی با در نظر گرفتن خواسته‌های دیگران چون والدین، آموزگاران، همکاران و ... دست خواهد زد (چانگ، 2000). ماهونی (1991) در باب امید می‌گوید: کودکانی که در محیط خانوادگی آکنده از فشار روانی بزرگ می‌شوند احتمال بیشتری دارد که در شرایط خاصی، انعطاف‌پذیر و امیدوار بار آیند، او برای تبیین نظر خود به چهار علت اشاره می‌کند: 1 ـ در این شرایط کودکان درمی‌یابند که والدینشان مشکل‌دارند و درنتیجه در ناکامی‌ها، قصور والدین را در عوض قصور شخصی‌شان به‌عنوان کمبودهای والدینی رده‌بندی می‌کنند. 2 ـ این کودکان، سایر بزرگسالان را افرادی می‌بینند که در شرایط معمول می‌توانند به تأمین مراقبت، کنترل و تحریک ذهنی از جانب آن‌ها امیدوار باشند. 3 ـ این‌گونه کودکان استعداد خاصی را درهمان اوان زندگی شناسایی کرده و آن‌ها را تقویت می‌کنند تا طی آن به شبکه‌های اجتماعی حمایتی جدیدی دست یابند. 4 ـ از انگیزه‌ی بالایی برای پرورش استعدادهای خود برخوردارند که با پایداری و سرسختی‌شان مشخص می‌شود. آن‌ها گرفتاری‌ها را موانع نمی‌بینند بلکه فرصت‌هایی برای رشد و تحول می‌پندارند (چانگ، 2000). 2-4-3-1 نظریه سرسختی: مفهوم سرسختی در پژوهش‌های کوباسا، مدی و سالواتو ظاهر گشت. آن‌ها با استفاده از نظریه‌های شخصیت، سازه سرسختی را به‌عنوان مجموعه‌ای از ویژگی‌های شخصیتی معرفی می‌کنند. کوباسا (1979) افراد سخت رو را دارای سه ویژگی می‌داند: 1 ـ تعهد: توانایی درگیرشان عمیق با فعالیت‌ها و رویدادهای زندگی 2 ـ کنترل: اعتقاد به اینکه می‌تواند رویدادهای زندگی‌اش را کنترل کند و بر آن‌ها تأثیر بگذارد. 3 ـ چالش و مبارزه‌جویی: علیرغم تغییرات زیاد در زندگی‌اش می‌تواند همواره به رشد خود ادامه دهد. آن‌ها این احتمال را نیز در نظر گرفته‌اند که تجارب دوران کودکی و تعامل با والدین و اطرافیان هم می‌تواند منجر به یک شخصیت سرسخت شود. دراس و داکلاتی برای پاسخ به اینکه چرا برخی افراد نسبت به سایرین به لحاظ روان‌شناختی سرسخت‌ترند دو احتمال را بیان می‌کنند: الف: به‌احتمال‌زیاد افراد سرسخت الگویی در پیش رو داشته‌اند که آن‌ها را درزمینه تعهد کنترل و مبارزه‌طلبی سرمشق قرار داده‌اند. ب: ازآنجاکه سرسختی روان‌شناختی را می‌توان یاد گرفت به‌احتمال‌زیاد افراد در برخورد با وقایع احساس کارآمدی و کنترل بر محیط را کسب کرده‌اند (مجتهد شبستری، 1385). 2-4-3-2 نظریه شادمانی: بر اساس نظریه سلیگمن و زیکزنت مهالی (2000) روان‌شناسی نه‌تنها علم درمان است بلکه بایستی به این موضوع نیز بپردازد که چگونه بایستی، با رخدادهای منفی زندگی کنار آمد و نیز به درک آن چیزهایی که زندگی را ارزشمند می‌سازد بگمارد. زیکزنت مهالی سؤالی را مطرح می‌کند که اگر ما ثروتمند هستیم پس چرا شاد نیستیم؟ و در پاسخ به آن می‌گوید: زیرا پاداش‌های مادی به‌تنهایی برای شادمانی ما کافی نیستند بلکه سایر شرایط مثل زندگی خانوادگی ارضاکننده و دوستان همدل و حتی زمان کافی برای انجام علایق گوناگون با شادمانی افراد رابطه دارد. در این نظریه دلیلی برای اینکه پاداش‌های مادی و معنوی باهم (همزمان) وجود داشته باشند، وجود ندارد (مجتهد شبستری، 1385). 2-4-3-3 نظریه خوش‌بینی: تا پایان دهه 1970 خوش‌بینی را نشانه ناپختگی یا ضعف منش تلقی کرده و ناشی از کمبود روانی می‌دانسته‌اند. همان‌گونه که در آثار قدمایی چون فروید (1928)، مذهب و اعتقاد به خالق مهربان پدر گونه و پاداش او در جهان دیگر اگرچه سبب می‌گردد تا غرایز پرخاشگرانه و جنسی کنترل شوند اما این‌یک خطای ادراکی خوش‌بینانه است و فرآیند روان تحلیلی به افراد کمک می‌کند تا افراد نسبت به این خطا آگاهی یابند و به سطحی از پختگی روانی برسند که قادر به دیدن واقعیت شوند (چانگ، 2000). مارتین سلیگمن 1988 و همکاران او خوش‌بینی را به‌جای آنکه یک ویژگی شخصیتی قلمداد کنند، آن را یک سبک تبیینی معرفی می‌کنند. در این دیدگاه افراد خوش‌بین رویدادهای منفی را با نسبت دادن علت آن‌ها به عواملی با سه مشخصه‌ی بیرونی بودن، گذرا بودن و خاص بودن؛ مانند اوضاع‌واحوال حاکم تبیین می‌کنند. سلیگمن و همکاران او معتقدند که خوش‌بینی با پدیده به تأخیر انداختن رضایتمندی‌های ناشی از منافع زودگذر به امید دستیابی به اهداف بلندمدت، رابطه دارد و احتمال می‌دهند که افراد خوش‌بین ایمان‌دارند که اهداف بلندمدت قابل‌دسترسی‌اند. در نظریه اخیر، افراد خوش‌بین و بدبین، آنگاه‌که در جایگاه والدین قرار می‌گیرند. سبک تبیین خود را به فرزندان نیز سرایت خواهند داد و شواهدی دال بر اینکه افراد خوش‌بین یا بدبین، والدین خوش‌بین و یا بدبین داشته‌اند وجود دارد (چانگ، 2000). کارور با رویکرد دیگری به خوش‌بینی می‌نگرد. او خوش‌بینی را یک انتظار فراگیر می‌داند. انتظاری مبنی بر این‌که حوادث آینده مثبت خواهد بود. او آزمون جهت‌گیری زندگی را برای اندازه‌گیری خوش‌بینی تدوین می‌کند و خوش‌بینی و شادمانی را همبسته می‌داند (مجتهد شبستری، 1385). 2-4-4 رویکردهای امید به زندگی 2-4-4-1 رویکرد روان‌شناختی امید به زندگی: روان‌شناسی مثبت که رویکرد اصلی روانشناسی در هزاره سوم میلادی نام‌گرفته است بر این باور است که نگاه منفی و بیمار مدارانه به آدمی هم باعث غفلت از جنبه بیشتر سالم و روشن انسان می‌شود و هم بسیاری از مردم را نسبت به این علم مفید و راهگشا، بی‌مهر و دل‌زده می‌کند. سلیگمن در کتاب «شادکامی اصیل» با استناد به پژوهش‌های شناختی نشان می‌نهد که برخورداری از هیجان‌های مثبت، سلامت جسمی، روابط دوستانه، روحیه یاری‌رسانی به مردم، گشودگی ذهن، معنویت و کارآمدی را افزایش و گسترش می‌نهد (ویکی‌پدیا). این علم در راستای ارتقاء سطح سلامت افراد مفاهیمی نظیر خوشبختی و شادمانی، امید، خوش‌بینی، خلاقیت، خرد، هوش هیجانی، سرآمدی، صفات و انگیزه‌های مثبت، خودمثبت، روابط مثبت و تغییر مثبت و کارکرد هر یک از آن‌ها در دسـتیابی به‌سلامت را موردبررسی قرار می‌نهد. مارتین سلیگمن و همکارانش ازجمله متقدمان این عرصه در ایالات‌متحده گشته‌اند و طی پنجاه سال اخیر روان شناسان بالینی برای رفع ناتوانی‌ها و درمان کمبودها به مطالعه علمی در مورد نقش نیرومندی‌های روانی انسان و سازوکارهای اجتماعی مثبت پرداخته‌اند آنچه در این نوشتار ذکر خواهم کرد گزیده‌ای از مفهوم «امید و خوش‌بینی» و کارکردهای آن‌ها با تأکید بر مفهوم «امید به زندگی» است چنانچه در ادامه خواهد آمد، امید و خوش‌بینی و آثار و نتایج ناشی از رشد و پرورش آن‌ها به ارتقاء بهداشت و سلامت روان کمک نموده و ازآنجایی‌که بهداشت و سلامت روان نیز با شاخص نرخ امید به زندگی اندازه‌گیری می‌شود، بی‌تردید افزایش یا کاهش هر یک از الم آن‌ها و یا حتی مفاهیمی که ما در این نوشته به آن‌ها نخواهیم پرداخت، تأثیر خود را بر شاخص امید به زندگی نمایان خواهد ساخت (فلدمن و همکاران،2005). 2-4-4-2 رویکرد جامعه‌شناختی: درواقع مسائل سلامت و بیماری ارتباط نزدیکی با مسائل جمعیتی دارند. اینکه چه تعداد کودک متولد می‌شوند و نسبت کودکانی که پس از سال‌های نخستین دوران کودکی زنده می‌مانند، این‌که تا چه سنینی عمر می‌کند و علل عمده مرگ، همه به وضع سلامت افراد بستگی دارد. سلامت و بیماری به‌نوبه‌ی خود به‌شدت از جنبه‌های گوناگون ساخت اجتماعی تأثیر می‌پذیرند. عوامل اجتماعی نه‌تنها بر امید به زندگی بلکه بر احتمال ابتلا به انواع مهم بیماری و مراقبت‌های بهداشتی که بیماران دریافت می‌کنند تأثیر می‌گذارد (فلدمن و همکاران،2005). مفهوم بیماری و سلامت در همه فرهنگ‌ها یافت می‌شود، اما بخش اعظم آنچه ما اکنون به‌عنوان پزشکی می‌شناسیم از تحولات جامعه غربی در طول دو یا سه قرن گذشته ناشی می‌شود. امروزه هنوز بسیاری از نظام‌های سنتی درمان در فرهنگ‌های غیر غربی در سراسر جهان وجود دارد. برای مثال: طب سنتی آیو رودیک که در هند معمول بوده است. این طب بر پایه نظریه تعادل جنبه‌های روانی و جسمی شخصیت بنیان نهاده شده است. طب سنتی چین نیز بر مبنای هماهنگی کلی شخصیت استوار است (اسچینل، 2006). جامعه‌شناسی از این منظر امید به زندگی جوامع را موردبررسی قرار می‌نهد که به علل عمده‌ی مرگ‌ومیر آن جوامع دست‌یافته و سیاست‌گذاری‌ها در راستای کاهش این نرخ کمک می‌کند. به‌عنوان شاهد می‌توان به برخی آمارهای گیدنز اشاره نمود و تأکید یک جامعه‌شناس بر علل و عوامل را در آن به‌روشنی دید. مطالعاتی که WHO انجام داده نشان می‌نهد که بیش از دوسوم افرادی که در نواحی شهری کشورهای جهان سوم زندگی می‌کنند آب موردنیاز خود را از منابعی به دست می‌آورند که حداقل نیازهای بهداشتی را تأمین نمی‌کند و برآورد شده که با تهیه آب سالم، هفده بیماری از بیست‌وپنج بیماری اصلی مربوط به آب در کشورهای جهان سوم را به نصف کاهش داد (اسچینل، 2006). در جوامع صنعتی اختلاف چشمگیری در توزیع بیماری‌های عمده وجود دارد در حدود 70% مرگ‌ها در کشورهای غربی به چهار علت عمده: سرطان، بیماری قلبی، سکته و بیماری‌های ریوی مربوط است. در مورد موقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی افراد به این مسئله اشاره دارد که هر چه طبقه‌ی اجتماعی افراد بالاتر باشد در مقایسه با طبقات پایین‌تر، روی‌هم‌رفته سالم‌تر، بلندتر، قوی‌تر و عمر بیشتری دارند. اختلافات ازنظر مرگ‌ومیر نوزادان و کودکان از همه بیشتر به چشم می‌خورد اما احتمال مرگ برای افراد طبقه‌ی پایین در تمام سنین بیش از افراد ثروتمند است (اسچینل، 2006). یکی دیگر از عواملی که در جامعه‌شناسی با شاخص‌های امید به زندگی موردتوجه قرار می‌گیرد روندهای جمعیتی است، نسبت افراد سالخورده به جمعیت کل در کشورها و توجه به‌جای گاه و نقش و اعتبار افراد مسن در هر جامعه، مقوله‌ای دیگر است که موردتوجه جامعه‌شناسان قرار می‌گیرد. گیدنز در کتاب خود به این مطلب اشاره می‌کند که: از سال 1900 به بعد، متوسط امید به زندگی در سن یک‌سالگی برای مردان دوازده سال و برای زنان چهارده سال افزایش‌یافته است، این یعنی دو دلیل اصلی برای افزایش یکی این‌که به‌طور متوسط مردم بیشتر از گذشته عمر می‌کنند و افزایش نسبت افراد مسن در جمعیت – دیگر آنکه اثرات پدیده بیش زایی که به مدد تکنولوژی از مرگ‌ومیر نوزادان در بدو تولد جلوگیری کرده و همچنین باروری را در داخل و خارج از بدن در زنان و مردان بسیار بالابرده که در تعویض ساختار جمعیت غیرقابل‌انکار گشته است. (اسچینل، 2006). 2-4-4-3 رویکرد زیستی اجتماعی: محقق گروه جمعیت‌شناسی دانشگاه مونترال، برتراند دژاردیر نیز توضیح می‌دهد که دو عامل زیستی و اجتماعی در امید به زندگی مؤثرند: از بعد زیستی نخست اینکه در طی دوازده‌ماهه اولیه نوزادی مرگ‌ومیر به طرز قابل‌توجهی بین 25% تا 30% در مردان بیش از زنان است. بـه ازای تـولد هر 105 نوزاد دختر 100 نوزاد پسـر متولد می‌شود که این امـر تا حد متعارفی در سـن ازدواج متعادل می‌گردد. به‌علاوه هورمون‌ها نقش مهمی در طول عمر ایفا می‌کنند. هورمون استروژن زنانه در حذف کلسترول مضر بسیار مؤثر است؛ بنابراین باعث مصونیت آنان در برابر بیماری‌های قلبی می‌گردد. در مقایسه هورمون تستسترون موجود در بدن مردان به میزان بیشتری آنان را درگیر رفتارهای مخاطره‌آمیز می‌نماید. توانایی بدنی زنان برای سازگاری به بارداری و شیر دادن، به آنان کمک می‌کند تا نسبت به مردان بسیار آسان‌تر بتوانند کالری‌های اضافی بدن را کنترل کنند. درنهایت زنان از امتیاز زیستی برتری نسبت به مردان برخوردار هستند (ویکی‌پدیا، مجله اینترنتی سوتک) عوامل اجتماعی نیز در این میان سهم بزرگی دارد، گر چه به دلیل صنعتی شدن جهان خلق‌وخوی زنان و مردان شبیه هم شده است ولی این شباهت کامل نیست. زنان تمایل کمتری به کشیدن سیگار و نوشیدن الکل دارند و دقت بیشتری در رانندگی می‌کنند و به‌طور متوسط فعالیت‌های شغلی‌شان به میزان کمتری برای سلامتی‌شان مضر است. (همان منبع) 2-7 پیشینه پژوهش 2-7-1پژوهش‌های داخلی و خارجی - مرعشی و همکاران در سال (1391) در پژوهشی که تحت عنوان «تأثیر آموزش هوش معنوی بر بهزیستی روان‌شناختی، اضطراب وجودی و هوش معنوی، در دانشجویان دانشکده نفت اهواز» انجام دادند، نتایج تحلیل واریانس‌های چند متغیری بیان‌گر افزایش معنی‌دار تمام مؤلفه‌های بهزیستی روان‌شناختی (شامل پذیرش خود، هدف و جهت‌گیری در زندگی، رشد شخصی، تسلط بر محیط، استقلال و خودمختاری و روابط مثبت با دیگران) و هوش معنوی و کاهش اضطراب وجودی در گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه است. - کیومرثی و ابوالقاسمي (1389) در پژوهش نشان دادند كه هوش معنوي باکیفیت زندگي در نمونه‌ای از بيماران كه داراي سندرم روده تحریک‌پذیر بودند رابطه مثبت و معناداري دارد. - غلامی، پاشا و سودانی (1388) در پژوهش خود که باهدف بررسی اثربخشی معنا درمانی به شیوه گروهی برافزایش امید به زندگی و سلامت عمومی بیماران دختر نوجوان تالاسمی ماژور شهر اهواز انجام دادند. از بین 110 نفر بیمار 46 نفر که پایین‌ترین نمره در آزمون سلامت عمومی و پایین‌ترین نمره در آزمون امید به زندگی میلر را به دست آوردند را به‌صورت تصادفی در دو گروه 23 نفری گروه آزمایش و گواه جایگزین کردند؛ که گروه آزمایشی طی 10 جلسه یک‌ساعته فنون معنا درمانی آموزش داده شد که بعد از یک ماه آزمون پیگیری انجام داده شد که نشان داد آموزش معنا درمانی باعث افزایش امید به زندگی و سلامت عمومی بیماران تالاسمی‌شده است. - در پژوهشی حسینیان، سودانی، مهرابی زاده هنرمند (1388) به بررسی اثربخشی معنی درمانی بر امید به زندگی بیماران سرطانی بیمارستان اهواز پرداختند. در این پژوهش که از نوع نیمه آزمایشی با گروه گواه بود از بین 45 بیمار مبتلابه سرطان 40 نفر که نمره پائینی را در آزمون امید به زندگی میلر را کسب کردند انتخاب شدند. 20 نفر (در دو گروه 10 نفری) و 20 نفر به‌عنوان گروه گواه که آموزش معنا درمانی در 10 جلسه 45 دقیقه‌ای روی گروه آزمایشی صورت گرفت که بعد از تجزیه‌وتحلیل داده‌ها به‌طور معناداری امید به زندگی بیماران تحت آموزش افزایش‌یافته بود. - کاویانی، جواهری و بحیرایی (1384) برای اولین بار پژوهشی تحت عنوان بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افکار خود آیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب بیماران سرطانی با پیگیری 06 روزه را در ایران انجام دادند. نتایج این پژوهش حاکی از اثرگذاری شناخت درمانی مبتنی بر شناخت درمانی بر کاهش اضطراب و افسردگی و نیز کاهش افکار خود آیند منفی و نگرش ناکارآمد این بیماران بود. - امی و پارک (2010) در پژوهشی که به بررسی 309 بیمار قلبی در مرکز پزشکی دانشگاه میشیگان انجام دادند به نتایج مهمی در مورد اهمیت و نقش مثبت اعتقادات معنوی دست یافتند. نتایج آن‌ها نشان داد که بیمارانی که اعتقادات مذهبی قویی‌تری دارند و در زندگی روزانه خود از روش‌های مقابله‌ای مثبت مانند عفو، بخشش، جستجو برای ارتباط معنوی باخدا، دوستی با افراد مذهبی، دریافت حمایت معنوی- اجتماعی، امید داشتن، شناخت خدا به‌عنوان خیرخواه و مهربان استفاده می‌کنند، سریع‌تر بهبود میابند و سلامت روان بالاتری دارند. افرادی که از این مقابله‌ها در زندگی روزانه خود استفاده می‌کنند افسردگی و اضطراب کمتری دارند و سریع‌تر بهبود می‌یابند. - کانگ کیونگ و همکاران (2004) در پژوهشی که در مورد اثربخشی آموزش معنا درمانی در نوجوانان سرطانی انجام دادند. هدف از این تحقیق معنا بخشیدن به زندگی بیماران سرطانی و در درجه‌بندی خوب بودن روحیه آن‌ها و کاهش رنج آن‌ها بود. این تحقیق شامل نمونه‌ای از 29 نوجوان سرطانی بود. گروه آزمایش در این تحقیق 17 نفر بودند که در برنامه آموزشی معنا درمانی شرکت داشتند. گروه گواه 12 نفر بودند که فقط مراقبت‌های پرستاری را دریافت می‌کردند. نتیجه تحقیق نشان داد که معنا درمانی بر روی کاهش رنج و افزایش معنا بخشی به زندگی در بین نوجوانان سرطانی اثربخش است. - ايرونسون (2003) در یک تحقیق پنج‌ساله اثربخشی درمان شناختي رفتاري بر بهبود خلق، كيفيت زندگي، رفتارهاي سالم و سازگاری‌های موردبررسی قرارگرفته، نتايج اين پژوهش نشان داد که مداخلات گروهي شناختي رفتاري موجب كاهش انزواي اجتماعي، كاهش افكار خود آيند منفي و بهبود روش‌هاي مقابله‌ای سازگارانه، کاهش افسردگي، كاهش تخريب سلول‌ها، افزايش رفتارهاي سالم، پيروي از درمان، كاهش مصرف مواد، كاهش پيشرفت بيماري و درمجموع بهبود كيفيت زندگي در افراد گروه آزمايشي، در مقایسه با گروه كنترل شد. - مولاسيوتيس (2002)، در پژوهش خود که بر روی 46 بيمار سرطانی چيني در یک بررسی مقایسه‌ای به‌منظور بررسي تأثیر گروه‌درمانی شناختي رفتاري (CBT) و گروه‌درمانی مشاورهاي/ حمايتي همتا PSC در ارتباط با بهبود خلق و کیفیت زندگی و کاهش بی‌ثباتی در درمان، در مقایسه با یک گروه كه درمان عادي بدون هیچ‌گونه مداخله روان‌شناختی رسمي دريافت می‌کردند، نشان دادند که خلق آزمودنی‌های گروه CBT در مورد خشم، تنش، اضطراب، افسردگی، آشفتگی و خلق کلی بهبود یافت. کیفیت زندگی در این گروه، در مقایسه با دو گروه دیگر به‌طور معناداری افزایش و به همان نسبت بی‌ثباتی در درمان نیز بهبودیافته بود. در گروه PSC، بلافاصله پس از شروع مداخلات، وضعیت روان‌شناختی بدتری در آزمودنی‌ها مشاهده شد، اما این وضعیت در ارزیابی‌های پیگیری به‌طور چشمگیری بهبودیافته بود. این بررسی نشان داد که مداخلات روان‌شناختی می‌تواند فشارهای روان‌شناختی را در بیماران سرطانی کاهش دهد و کیفیت زندگی آن‌ها را بهبود بخشد. در مطالعه‌ای بر روی 40 نفر از بیماران مبتلابه بیماری سرطان مشخص شد که بین میزان بکار گیری سبک‌های مقابله‌ای مذهبی مثبت و کیفیت بهینه زندگی و میزان پایین تنش در بین این گروه از بیماران همبستگی مثبتی وجود دارد (کلمن،‌هالزمر، 1999) مطالعات دیگر نشان دادند که عواملی از قبیل ضعف باورهای معنوی در افراد سرطانی با افزایش خطر ابتلا به افسردگی رابطه دارد (سیمونی واورتیز، 2003). - فابريكا و همكاران (2000)، در پژوهش خود دريافتند كه معنويت بر رضايتمندي كلي زندگي تأثیر می‌گذارد و معنويت شخصي به‌طور موثقي، رضايتمندي بيشتر از زندگي را پیش‌بینی می‌کند و همچنين به‌عنوان يك مكانيسم سازگاري ارزيابي می‌رود كه به افراد كمك می‌کند نسبت به كساني كه سطح پایین‌تری از معنويت را دارا هستند، بهتر و آسان‌تر عوامل تنش‌زا را كنترل كنند. فهرست منابع منابع فارسی احمدوند، ز ؛ حیدری نسب، ل و شعیری، م. (1391). تبیین بهزیستی روان‌شناختی بر اساس مؤلفه‌های ذهن آگاهی. فصلنامه علمی-پژوهشی. شماره 2. بشارت، محمدعلي. (1384). بررسي تأثیر هوش هيجاني بر كيفيت روابط اجتماع. ي مطالعات روان‌شناختی،2، 38-25. پيمانفر، ا؛ علی‌اکبری دهکردی،‌ م و محتشمي، ط. (1391). مقايسه احساس تنهايي و احساس معنا در زندگي سالمندان با سطوح نگرش مذهبي متفاوت. مجله روانشناسی و دين.ش 5 (4)52-41. جواهري، فروزان.(1383). بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی در پیشگیري از افسردگی در دانشجویان  دختر ساکن خوابگاه دانشگاه اصفهان. پایان‌نامه کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رودهن. پاییز و زمستان حسینیان، الهه؛ سودانی، منصور و مهرابی زاده هنرمند، مهناز. (1388). اثربخشی معنی درمانی گروهی بر امید به زندگی بیماران سرطانی. مجله علوم رفتاری،3(4)، ص 292-287. خاکی، غلامرضا.( 1390). روش تحقیق با رویکردی به پایان‌نامه نویسی. تهران. انتشارات بازتاب. دادستانی، پریرخ. (1386). روانشناسی مرضی تحولی، از کودکی تا بزرگ‌سالی. جلد دوم. تهران: انتشارات سمت. دانایی‌فرد، حسن؛ الوانی، سید مهدی و آذر، عادل. (1388). روش‌شناسی پژوهش کمی در مدیریت :رویکرد جامع. تهران. صفار، اشراقی. رحیمی پور، م ؛ کرمی، ا. (1393). نقش واسطه‌گری هوش معنوی با بهزیستی روان‌شناختی و رضایت از زندگی در سالمندان شهرستان مهریز (یزد)، فصلنامه علمی-پژوهشی طب توان‌بخشی. دوره سوم. شماره سوم. پاییز. سارافینو. (2004). روانشناسی سلامت. ترجمه الهه میرزایی. (1384). جلد دوم تهران: انتشارات رشد. سهرابی، فرامرز. (1385). درآمدی بر هوش معنوی. فصلنامه معنا. ویژهنامه روانشناسیدین. شماره 2. سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس و حجازی، الهه مرندی. (1385). روش تحقیق در علوم رفتاری. تهران: انتشارات آگاه. فیست، جس و فیست، گریگوری. (2002). نظریه‌های شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران: انتشارات روان. مجتهد شبستري، محمد. (1385). زندگی هدف و معنا. گفتگو با محمد مجتهد شبستري. مجله بازتاب. شماره 23 منصور، محمود. (1388). روانشناسی ژنتیک. جلد دوم. انتشارات رشد. نصري، صادق؛ براهني، محمدتقي و کیهانی، منوچهر. (1380). بررسي اثربخشي مداخلات شناختی-رفتاري بر کاهش اثرات جانبي روان‌شناختی دربيماران سرطانی و بهبود شيوه‌هاي مقابله با آن‌ها. مجله پژوهش‌های روان‌شناختی. دوره6. شماره 3. منابع لاتین: -Arch, J. J.; Craske, M. G. (2006), "Mechanisms of mindfulness: Emotion regulation following a focused breathing induction", Behaviour Research Therapy, 44, 1849-1858. Amram, Joseph (Yosi), 2005, Intelligence Beyond IQ: The contribution of emotional and spiritual intelligences to effective business leadership, Institune of Transpersonal Psychology Ayas M, Al-Seraihi A, Al-Mahr M.(2006). The outcome of children with AML. Ped Cancer; 19:23- 35 Argyle,M.& Hills,P.(2000). Religious experience and their relation with happiness and personality .the international journal for the psychology of religion Augusto Landa, J.M., Lopez-Zafra, E.(2006). Martinez de Antonana, R., and Pulido, M. Perceived Aryana- ki TBuxcHu & SHB. (2009). Life Satisfaction of Thai Religious women. Sam louis university (Private) Bonifacio Street, Baguio city DECS-CAR Abdolahi F, Mohammadpour A. (2004). investigation of the quality of preceding elderly life at home and elderlies home in savitown.second nationl congress of family . Brown, K. W.; Ryan, R. M. (2004). Perils and Promise in Defining and Measuring mindfulness observation from experience, Clinical psychology: Science and practice, vol. 11, no. 3, 242-246. Baer,R.A. (2003). Mindfulness training as a clinical intervention: A conceptual and empirical review. Clinical Psychology: Science and Practice,10,125–143. Borkovec, T.D. (2002). Life in the future versus life in the present. Clinical Psychology: Scienceand Practice,9,76–80. Brill hart, B. (2005). A study of spirituality and life satisfaction among persons with spinal cord injury. RehabilNurs .30(1),pp:31-34. Baer, R.(2003). Mindfulness training as a clinical intervention: A conceptual and empirical review. Clinical Psychology: Science and Practice, 10, 125–143. Carmody, J.; Bear, R. A. (2007). Relationship between mindfulness practice and level of indfulness, medical and psychological symptoms and well-being in a mindfulness stress reduction program, Behav Med.31, 23- 33.athology in Iran (2005);Tehran:shahid Beheshtis university. Chang, E. C. (2000). Hope, Problem-solving Ability, and Coping in a College Student Population: Some Implications for Theory and Practice, Journal of Clinical Psychology, 54, 953-962. Chang, V. Y.,Palesh, O., Calddwell, R., Gasgow,N., Abramson, M., Luskin, F., Gill, M., Bruke, A., & Koopman, C.(2004). The effects of a mindfulness based stress reduction program on stress, mindfulness self efficacy and positive states of mind. Journal of Stress of Health. 20(3), 141_147. Chlan, K.M., Zebracki, K & Vogel, L.C. (2010). Spirituality and life satisfaction in adults with pediatric-onset spinal cord injery. Retrieved from: ww.pubmed.com. Chlan, K.M., Zebracki, K & Vogel, L.C. (2010). Spirituality and life satisfaction in adults with pediatric-onset spinal cord injory. Retrieved from: www . pubmed . com. Coyne LW, Wilson KG.(2004). Cognitive fusion in impaired parenting: An RFT analysis. International Journal of Psychology & Psychological Therapy; 4: 469–86. Canda, janet. S,parker, patricia. A .Mood, janet. S, De : Besan-Enguist, Karen: Ramondetta, Lois. M. (2006). Cohen, Lovenzo. Active coping Mediate the associatior between religron Sprituality and quality of life in ovarian cancer Gynecologic oncologycon line, 101, 102-107. Cohen , O , and Dekel , R . (2000). sense of coherence ways of coping and well-being , contemporary family therapy vol (22) , 467-486 Carighead, W. E. (2003). Behavioral and cognitive behavioral psychotherapy. In G. Stricker & T. A. Widiger (v.l. Eds.) & I. B. Weiner (Editor in chief) Handbook of Psychology vol.8 chinical Psychology. NJ: Jone Wiley & Sons. Diner E. (2003). positive psychology and Psychological in uiry.4 ed .Tehran:arasbaran publication ; P.115-120. Ryff CD, singer BH, Love GD.(2004). Positive health: connecting well-being with biology. Philosophical transaction of Royal society of London ;11 : 359. Diener E, Suh E, Lucas R , Smith H.(1999). subjective well-being: Three deeds of progress, Psychological bulletin ;3 : 273-302. Diener E.(2000). Subjective well-being. The science of happiness and a proposal for a national index. Am Psychol. 55(1):34-43. Durm, w.m, glaze, E.P. (2001). Relation of self acceptance and acceptance of others. psychology Reports . vol (88) , 410-435 Daivid A .(1994). Rogers, Thom E Lobe. Breast malignancy in children J. pediatric surgery. vol. 29/No 1. 1994: p 48-51. Diener, E., Suh, E. M., Lucas, R. E., & Smith, H. L. (2010).Subjective Well-Being: Three Decades of Progress. Psychological Bulletin, 125, 276-302. Fabricatore, A; Handle, P & Fenzel, M. (2000). Personal spirituality as a moderator between stressors and subjective well – being. Journal of Psycholog and Theology, 28(3): 221-228. Fabricatore, A; Handle, P & Fenzel, M. (2000). Personal spirituality as a moderator between stressors and subjective well – being. Journal of Psycholog and Theology, 28(3): 221-228. Fakheri T, Najafi B, Fadakare Sogheh GH. (2006). Correlation of P53 protein expression with clinicopathologic parameters and hormonal receptor status in breast cancer patients. J Guilan University of Medical Sciences; 15(58): 1-6 Feldman, D. B.; Snyder C. R. (2005). Hope and the Meaningful Life: Theoretical and Empirical Associations between Goal-directed Thinking and Life Meaning, Journal of Social and Clinical Psychology,24, 401-421. Howell, A. J.; Digdon, N.; Buro, K. (2010). Mindfulness predicts sleep-related self- regulation and well-being, Personality and Individual Differences, 48, 419-424. Harvey. K. &, Kemps,E. (2005).Optimism , coping style and emotional well-being British journal of health psychology .vol (10),312-321. Jongsma, A.E., & Palge, K. (2000). The camplte about psychotherapy treatment planner. John Wiley & Sons-INC. Khearelahi M.(2008). skills of life with Quran .Young thought center; 11 : 23-34. Kenny MA, Williams JM. (2007). Treatment-Resistant Depressed Patients Show A Good Response To Mindfulness-Based Cognitive Therapy. Behavior Research and Therapy; 45(3): 617- 25. Kiamarsi. A. Abolghasemi. A. (2010). Emotional intelligence and frustration: predictors of quality of life in patients with irritable bowel syndrome. Procedia Social and Behavioral Sciences 5, 827–831. Kabat-Zinn, J. (2005). Mindfulness-based interventions in context: Past, present, and future. Clinical Psychology: Science and Practice, 10, 144–156. Keyes, C. l.&Ryff, C. D. (2002).Optimizing well-being: The empirical encounter of traditions. Journal of personality and social psychology, 82, 1007-1022. Lopes, P. N, Brackett, M. A, Nezlek, J. B, Schutz, A, Sellin, I & Salovey. P, (2004). Emotional intelligence and social interaction, Personality and Social Psychology Bulletin, 30, 1018-1034. McMullen, B. (2003). Spiritual intelligence; www. Studentbmj.com. Malcol SMA, Lym NNA.(2002). Childhood cancer: In: Pizzo PA, Poplack DG, editors. Principles and practice of ped oncology. 4th ed. Philadelphia: LWW Co; PP. MacDonald EE, Hastings PH. Mindful Parenting and Care Involvement of Fathers of Children with Intellectual Disabilities. Journal of Child and Family Studies 2010; 19:236–40 -556 Morone, N. E.; Lynch, Ch. S.; Greco, C. M.; Tindle, H. A.; Weiner, D. K. (2008), I Felt Like a New Person, "The effects of mindfulness Meditation on older adults with chronic ain:Qualitative Narrative Analysis of diary entries, The Journal ofpain, vol. 9, No. 9, p 841-848. Najarasl S.(2005). investigating the relationship between religious attitude with ego concept and generall well-being among Behbehan Azad university students.M A general psychology . Ahvaz Azad university. Nasel, D. D. (2004). Spiritual Orientation in Relation to Spiritual Intelligence: A consideration of traditional Christianity and New Age/individualistic spirituality; Unpublished thesis. Australia: The university of south Australia. Nadery F, Asgari P, Roshani K, Mehri A,dryany M. (2008). Relationship and spiritual intelligence emotional intelligence with life satisfaction of elderly. Journal New Findings in Psychology. The Islamic Azad University of Ahvaz. 7: 127–138. Nierenberg AA, Peterson TJ, Alpert J.)2003). Prevention of relapse and recurrence in depression: The role of long-term pharmachotherapy and psychotherapy. Journal of Clinical Psychiatry; 64(15) 13-7. Pallant,J.F.& lae.l. (2002). senso of coherence , well-being , coping and personality factor , personality and individual difference , vol(33) , 39-48 Philip A., Pizzo and David G. (2005). Poplack principle and practice of pediatric oncology. Lippincott Raven publishers Philadelphia, 539-540. -PA Murray. (2001). AG Stansfeld Radiotherapy for stage I Hodgkin’s disease Br-cancer. Aug (2): 314-8. -Ryff, C, D, Keyes, C. L. M Shmotkin, D. (2002). Optimal well – Being : Empirical Encounter of Two tradition. Journal of Personality and Social psychology Vol (10),157-1724 Restelli F, Crispino S. (2008). Factors predictive of response to hormone therapy in breast cancer. Tumori; 94(3): 370-83. Robinson, L. (1983). Psychiatric nursing: human experience. New York: Saunders Co. -Robins, C. J. (2002). Zen principles and mindfulness practice in Dialectical behavioral therapy. Cognitive and behavioral Practice, 9, 50_57. Stavrova, O., Fetchenhauer, D & Schlosser, T. (2012). Why are religious people happy? The effect of the social norm of religiosity across countries. Social Science Research, 3. Sadock BJ, Sadock VA. (2007). Kaplan and Sadocks synopsis of psychiatry: behavioral sciences/ clinical psychiatry, Tenth Edition. Philadelphia, USA: Lippincott Williams & Wilkins. Snider M. (2005). The discursive proportion of hope: a qualitative analysis of cancer patients speech, qualitaive health research; 12(2). Snyder CR. (2002). Handbook of hope: Theory, measures, and applications. Academic Press. Santos, E, Severo. (2006). Spiritual intelligence; What is spiritual intelligence? How it benefits a person? www. Skopun. Files. Wordpress.com. Schenell, T. & Becker, P. (2006). Personality and Meaning in life, Personality and Individual Differences,41, 1, 117- 129. Sirati F, Yadegari K. (2001-2003). Determination of the correlation between HER-2/neu tumor factor and invasion of breast cancer to axillary lymph nodes in patients undergoing mastectomy in cancer institue. IUMS Journal 2005; 43(11):81 -8. Snyder, C. R. (2000). Handbook of Hope: Theory, Measures, and Applications, San Diego: Academic Press. Segerstom,S.C. & Spencer,T.E. (2001). optimism: effect on cellular immunity: journal of personality and individual difference vol(35) Tokatli F, Altaner S, Uzal C, Ture M, Kocak Z, Uygun K, et al. (2005). Association of HER- 2/neu overexpression with the number of involved axillary lymph nodes in hormone receptor positive breast cancer patients. Exp Oncol ;27(2):145-9. Teasdale JD, Segal ZV, Williams J MG. (1995). How does cognitive therapy prevent depressive relapse and why should attention control (mindfulness) training help? Behavior Research and Therapy. 33: 25-39. Vaughan, F. (2003). What is spiritual intelligence? Journal of humanistic psychology. 42, (2). Wigglesworth, C. (2004). Spiritual intelligence and why it matters. www. consciouspursuits.com. Wissing,M.P.,&Van eden,C. (1994). Psychological well being: Measurement and constrict clarification. zohar, D. & Marshall, I. (2000). SQ- Spiritual intelligence, the ultimate intelligence. London: Bloombury.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته