Loading...

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفاهیم و تعاریف اعتیاد و سازگاری و ناسازگاری زناشویی (فصل 2)

مبانی نظری و پیشینه تحقیق مفاهیم و تعاریف اعتیاد و سازگاری و ناسازگاری زناشویی (فصل 2) (docx) 46 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 46 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

پیشینه تحقیق مفاهیم اعتیاد 2-1- مروری بر تاریخچهی سوءمصرف مواد بر اساس مطالعهی مرکز تحقیقات ملی در زمینه سوءمصرف مواد (NIDA)، در حدود 37% افراد یک بار یا بیشتر در طول عمر خود مواد غیرقانونی مصرف کردهاند. بیش از 15% جمعیت بالای 18 سال آمریکا مشکلات جدی درمورد مصرف پیدا کردهاند (کامکار، 1382). بعضی از تأثیرات مواد مواد مستقیم و برخی از آنان غیرمستقیم هستند. برای مثال احتمال بروز مشکلات روانی و جسمی در افرادی که والدین معتاد دارند بیشتر است (همان منبع). مصرف مواد همواره با پیامدهای زیادی از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، مغزی، روانشناختی و مسائل بین فردی از جمله فعالیت جنسی همراه است، به طوریکه یکی از دستهبندیهای عمده راهنمای تشخیصی و درمانی اختلالات روانی (DSM-IV-TR) تحت عنوان اختلالات وابسته به مواد است. همچنین در دستهبندی اختلالات جنسی، طبقهای از آن به کژکاری جنسی ناشی از مواد اختصاص دارد (کاپلان و سادوک، 2003). انجمن روانپزشکی آمریکا (1994) در DSM (ویراست چهارم)، اعتیاد به مواد مخدر یا سوءمصرف مواد را چنین تعریف مینماید؛ الگوی ناسازگارانهی مصرف مواد که به تحلیل یا ناراحتیای منجر شود که از لحاظ بالینی اهمیت دارد (کالات، 2007). 2-2- تعاریف و مفاهیم اعتیاد پیچیدگی حاصل از سوءمصرف غیرقانونی مواد در اصطلاحات وابسته به آن، که به نظر میرسد تقریباً با تشکیل جلسات شوراهای مختلف حرفهای و دولتی تغییر مییابند، منعکس است. یک نمونه از آن نامی است که باید روی مواد تغییر دهنده مغز گذاشته شود. متن بازنگری شده چهارمین ویراست راهنمای تشخیص و آماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR) مواد تغییر دهنده مغز را «مواد» و اختلالات مربوط به آنها را «اختلالات وابسته به مواد» نامیده است. در DSM-IV-TR مفهوم مواد مؤثر بر روان مواد شیمیایی واجد خواص تغییردهنده مغز نظیر حلالهای عضوی را، که ممکن است عمداً یا سهواً مصرف شوند، در بر میگیرد. مواد مجاز را نمیتوان از مواد غیر مجاز جدا کرد؛ بسیاری از مواد مجاز مانند مرفین گاهاً به روشهای غیرمجاز کسب شده و برای مقاصد تجویزنشده مصرف میگردند. واژه ماده به دارو ترجیح داده میشود، چون دارو تلویحاً معنی یک ماده شیمیایی مصنوعی را میگیرد، در حالیکه بسیاری از مواد وابسته به الگوهای سوءمصرف (مثلاً تریاک) مواد طبیعی هستند یا برای مصرف انسانی تولید نشدهاند (مثلاً، چسب هواپیما). به این ترتیب، در DSM-IV-TR موضوع با عنوان اختلالات وابسته به مواد توصیف شده است (کاپلان- سادوک، 2003). به رغم برداشت کلی و عمومی مردم از اعتیاد که آن را عادت شدید به استفاده از یک چیز یا انجام یک امر میدانند وقتی میخواهیم اعتیاد و به ویژه اعتیاد به مواد تغییر دهنده خلق و خو و رفتار را تعریف کنیم، درمییابیم که کار چندان آسانی نیست و توافقی دربارهی وجود ندارد. کلمات متعددی مثل مصرف، استفاده نادرست، سوءمصرف، اعتیاد، و وابستگی درباره عادت به نوشیدن مشروبات الکلی و مصرف مواد و داروهای آرامبخش و ضد افسردگی و روانگردان، خوردن بیش از حد، قمار کردن، درگیر شدن با روابط جنسی بیش از حد و حتی کار بیش از اندازه به کار برده شده است (نورانیپور، 1383). الف) مصرف: کلمه مصرف به هنگام استفاده از مشروبات الکلی و مواد و داروها برای مصارف طبی و به منظور تسکین با درمان از قبیل مورفین، کدئین، آرامبخشها و داروهای روانگردان گفته میشود. در کشورهای غربی یا کشورهای دیگری که خرید و فروش مشروبات سکرآور و مستکننده قانونی است و مصرف آنها منع نشده و همچنین استعمال دخانیات یا انجام انواع قماردر موقعیتهای تفریحی، در جشنها و شادیها مجاز شمرده شده است. (لاسون، لاسون و ریورز، 2001). همین مؤلفان استفاده از مواد یا داروهایی که آثار و نتایج جسمانی، روانی، اجتماعی و قانونی زیانآور داشته باشد را استفاده نادرست خواندهاند. ب) سوءمصرف: چنانچه مراجعی مشروبات الکلی یا دیگر مواد مصرف کند که باعث تغییر خلق و خو و رفتار او شود و آثار نامطلوبی بر روی زندگی خودش با زندگی دیگران بگذارد، گفته میشود که سوءمصرف مواد دارد. این آثار ممکن است آسیبدیدگی جسمانی، روانی، یا عملکرد نامناسب شغلی یا تحصیلی فرد باشد. شاکیت (1995) استفاده مکرر و طولانیمدت از مواد و داروها را سوءمصرف خوانده است و اضافه میکند سوءمصرف از مواد و داروها زمانی صورت میگیرد که فرد موادی را بدون نیاز ضروری و به حق مصرف کند (به نقل از نوارنیپور، 1383). ج) وابستگی: در سال 1964، سازمان بهداشت جهانی به این نتیجه رسید که اصطلاح «اعتیاد» دیگر اصطلاحی علمی نیست و «وابستگی دارویی» را به جای آن توصیه نمود. مفهوم مواد در ضمن چند دهه معانی رسمی بسیار و معانی معمولی فراوانی داشته است. اساساً در ارتباط با تعریف وابستگی از دو مفهوم استمداد شده است. وابستگی رفتاری بر فعالیتهای موادجویی و قرائن وابسته به الگوهای مصرف بیمارگونه تأکید کرده است و وابستگی جسمی بر اثرات جسمی (یعنی فیزیولوژیکی) دورههای متعدد مصرف مواد تأکید نموده است. به طور اخص، آن دسته از تعاریف وابستگی که بر وابستگی جسمی، تأکید کرده اند، در ملاکهای طبقهبندی از وجود تحمل و اثرات ترک استفاده کردهاند (کاپلان- سادوک، 2003). به طور خلاصه وابستگی به شکل شدیدتر سوءمصرف مواد گفته میشود. از نظر مارگولیس و زوبن (1998) وابستگی عبارتست از: نیاز و میل شدید جسمانی و روانی برای مصرف مواد و خوردن مشروب به خاطر تغییر حالت خودآگاهی و نشئه و کیفی که برای فرد وابسته ایجاد میکند. به نظر آنها وابستگی از طریق مصرف دارو و از روی عادت، مصرف مشروبات و مواد به دفعات بیشتر و مقدار زیادتر آن به رغم نتایج زیانآور و منفی فراوان آن برای فرد، خانواده و جامعه مشخص میشود (نورانی پور و قربانی، 1385). د) اعتیاد: لاسون، لاسون و ریورز (2001) تغییرات سلولی را که در اثر استفاده زیاد از مواد و داروهای روانگردان رخ میدهد و باعث ایجاد مقاومت و تحمل علائم مرضی ناراحتکننده و زجرآور بدنی و روانی به هنگام عدم استفاده از آن میشود، اعتیاد نامیدهاند. دین دویل پیتا (1994) نیز معتقد است که اعتیاد به مشروبات الکلی یا دیگر مواد دلالت بر این ندارد که شخص دچار حالت مستی یا نشئه و کیف باشد، بلکه به وضعیت شخصی گفته میشود که به طور مکرر به قدری به خوردن مشروب یا مصرف مواد مشغول شده است که زندگی شخصی، خانوادگی و شغلی را برای او ناراحتکننده کرده است. این فرایند وابستگی روانی ممکن است چیزهای دیگر مثل خوردن، روابط جنسی، قمار و حتی کار کردن کشیده شود. به طور کلی شخص به قدری نسبت به مصرف مشروب یا مواد یا اشتغال به امور دیگر وسواس پیدا میکند که زندگی بدون آنها برای او لذتآور نیست. کلمه «اعتیاد» و واژه مربوط به آن «معتاد» تا حدودی با وابستگی ارتباط دارد. واژه «معتاد» مفهوم خاص ناپسند و تحقیرآمیزی پیدا کرده است که مفهوم سوءمصرف مواد را به عنوان یک اختلال طبی نمیدهد. «اعتیاد» هم در کاربرد عوامانه، مثل اعتیاد به تلویزیون، اعتیاد به پول اهمیت خود را از دست داده است. هرچند این دلایل به اجتناب از کلمه «اعتیاد» در اصطلاحات رسمی کمک کرده است. ممکن است اساس نوروشیمیایی و نوروآناتومیک مشترک بین همه اعتیادها وجود داشته باشد، خواه اعتیاد به مواد و خواه اعتیاد به سایر چیزها (مثلاً قمار، دزدی و خوردن). این اعتیادهای مختلف ممکن است اثرات مشابهی بر فعالیتهای نواحی پاداش خاص در مغز، نظیر ناحیه تگمنتال بطنی، لوکوس سرولوس، و هسته آکومینس داشته باشند (کاپلان- سادوک، 2003). 2-3- انواع مواد مخدر و اثرات جسمی و روانی آنها انواع مواد مخدر به شرح زیر است: تریاک: از گیاه خشخاش بدست میآید منشأ هروئین، کدئین و مرفین نیز از همین ماده است. سوخته تریاک و شیره از اشکال دیگر تریاک میباشد. روشهای مصرف آن عبارتند از: الف) تدخین که با استفاده از ابزارهای مختلف نظیر وافور، چپق، نگاری (مخصوص تدخین شیره)، قلیان دستساز (قلقلی) و سیخ و سنگ انجام میشود، ب) خوردن که شامل حل کردن در آب و چای، مکیدن و بمبی است، ج) تزریق که مخصوص معتادین بیبضاعت است (مناجاتی، 1382). مرفین: از تریاک گرفته میشود و به دو صورت مایع و پودر بوده و در جوامع صنعتی بیشتر توسط جوانان استفاده میشود. هروئین: یکی از مشتقات نیمهمصنوعی مرفین است، اما اثرش سه برابر مرفین است. روشهای مصرف آن عبارتند از: الف) تدخین، ب) انفیه (دماغی)، ج) تزریق کوکائین: از گیاه مصنوعی گرفته میشود. اثرات جسمی آن کم است در حالیکه از نظر روانی اثرش از هروئین بیشتر است. ال- اس- دی: اعتیاد جسمانی ندارد ولی اثرات مغزی و روانی دارد. به همین دلیل زیانبخش است و اعتیاد روانی میآورد. در آمریکا بیشتر از سایر کشورها رواج دارد. آمفتامینها: محرک و اعتیاد آورند و اغلب بوسیله پزشکان به بیماران تجویز میگردند و چون سیستم عصبی مرکزی را تحریک میکنند، بیشتر به وسیله رانندگان بیابانی و کارگران شبکار و دانشجویان مصرف میشوند. ماریجوانا و حشیش: هر دو از گیاه خودرو شاهدانه گرفته میشوند و اعتیاد جسمانی ندارند ولی اعتیاد روانی میآورند، به همین جهت مضرند و اثرات مغزی ناگواری دارند. اغلب بصورت سیگار مصرف میشوند. آرامبخشها: اگر به مقدار زیاد و به مدت طولانی مصرف شوند، اعتیادآورند. متأسفانه امروزه در جوامع صنعتی به صورت حلال مشکلات درآمدهاند. مواد استنشاقی: شامل انواع حلالها، چسبها، رنگهای اسپری، مواد پاککننده، بنزین و ... میباشند. استنشاق این مواد از طریق بطری، قوطی، پارچه و دستمال آغشته به مواد یا اسپری صورت میگیرد (داجن، 1383). 2-4- روشهای مصرف مواد اعتیادآور عمدهترین روشهای مصرف مواد اعتیادآور عبارتند از: الف- خوردن به صورت قرص یا شربت (مشروبات الکلی، باربیتوراتها، آمفتامین، آرامبخشها و ...) ب- کشیدن به صورت دود یا پودر (سیگار، تریاک، هروئین، کوکائین). ج- تزریق به صورت زیرپوستی (هروئین)، عضلانی (استروئید)، وریدی (هروئین و کوکائین). د- مالیدن و استفاده از برچسبها (نورانیپور، 1383). 2-5- مشکلات ناشی از اعتیاد به مواد مخدر 2-5-1- مشکلات جسمی خطرات جسمی اعتیاد به مواد مخدر علاوه بر مسمومیت مزمن و تدریجی ناشی از مصرف مواد مخدر که موجب از دست دادن اشتها و ددر نتیجه کاهش وزن و بالاخره به خطر افتادن سلامت جسمی میگردد، بیشتر از جهت اثرات سویی که به دلیل عدم رعایت بهداشت و استریل کردن وسایل تزریق و نادیده گرفتن سلامت عمومی فرد به دنبال دارد قابل توجه است. الف) خود تزریقی: خود تزریقی که معمولاً با وسایل غیربهداشتی و سوزنهای آلوده انجام میگردد، موجب ناراحتیهای پوستی، عفونتها، دملها، آماسها، و یرقان ناشی از مصرف سوزن آلوده و سایر امراض عفونی میگردد. ابتلاء به بیماری ایدز خطرناکترین عارضه آن است. ب) مصرف بیش از اندازه: معمولاً بدنبال از دست دادن تحمل در فرد معتاد، مصرف بیش از اندازه رخ میدهد (فرجاد، بهروش و وجدی، 1382). 2-5-2- مشکلات روانی مهمترین مشکل روانی برای یک فرد معتاد، وابستگی شدید روانی میباشد. آنچه که قابل توجه و جالب است. این است که در بیشتر موارد فردی که برای ماهها به مواد مخدر معتاد بوده است، دیگر آن احساس سرخوشی و شنگولی را نمینماید. در حقیقت این بدان معناست که انگیزهی اصلی او برای ادامه مصرف، جلوگیری از اثرات قطع دارو است. حالات افسردگی توأم با احساس خودکشی در آنها دیده میشود و به طور کلی در اخلاق و رفتار معتاد احتمال اختلالاتی وجود دارد. همچنین احتمال دارد که فرد به سمت نوع خاصی از زندگی کشیده شود و به عنوان جزئی از یک گروه غیرعادی و ناسالم جامعه تلقی گردد و بالاخره در برابر جامعه حالتی پیدا کند که میتواند کم و بیش در تغییر و اصلاح فرد معتاد اثری سوء داشته باشد و امر بازتوانی را با مشکل مواجه سازد (فرجاد و همکاران، 1382). 2-5-3- مشکلات اجتماعی بارزترین تأثیر سوء اعتیاد به مواد افیونی این است که انرژی و توان را از فرد معتاد میگیرد؛ بطوریکه فرد دیگر علاقهای به فعالت ندارد. حتی علایقش را درمورد ارتباطات دوستانه، خانوادگی و زناشویی از دست میدهد. به طور کلی، امکان دارد که روش زندگیای را که مخالف جامعه است، بپیماید. معتاد علاقه دارد در اجتماعی زندگی کند که بتواند به طور غیرقانونی مواد غیرقانونی را بدست آورده و مصرف کند. مهمترین خطر اجتماعی اعتیاد به مواد مخدر آن است که اعتیاد به طور مؤثری ارتباط فرد را با دنیای اطرافش قطع کرده و او را از واقعیتهای موجود در زندگی دور میکند. معتادان به مواد مخدر اغلب افرادی سستاراده و ضعیفالنفس هستند و بیشتر در دنیای خودفریبی، تقلب، نادرستی، دروغ و ریا زندگی میکنند (فرجاد و همکاران، 1382). 2-6- سوابق روانی و صفات خلقی معتادان نتایج تحقیقات مختلف نشان دادهاند که بسیاری از افراد معتاد پیش از ابتلا به اعتباد افرادی تنها و منزوی بوده و دوست پیدا کردن برایشان مشکل بوده است. همچنین آنها در معاشرت راحت نیستند. بسیاری دچار تشویش و دلهره میباشند. عدهای مبتلا به افسردگی و اضطراب بوده و برای کاستن از این حالت دست به مصرف مواد زدهاند (فرجاد و همکاران، 1382). بسیاری از مبتلایان به اعتیاد، بیماری روانی همراه دارند و بیماریهایی مثل پنیک، وسواس، افسردگی عمده و فوبیا در میان آنها مشاهده میشود (مناجاتی، 1382). افراد دارای مشکلات روانی با احتمال بیشتری دچار مشکلات مربوط به مواد میشوند. سینها و شاتنفلد (2001 به نقل از فینی، کونور، یانگ، توکر و مکپرسون، 2005) احتمال همبودی اختلالات روانپزشکی در افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد را سه برابر بیشتر میدانند. در مطالعهای که کرانفورد، ایزنبرگ و سراس (2009) جهت بررسی ارتباط بین سوءمصرف مواد و سلامت روان بر 2843 دانشجو انجام دادند، دریافتند که اختلال افسردگی اساسی، اختلال پانیک و اختلال اضطراب منتشر به طور مثبتی با حشیش ارتباط دارد. میگساری مکرر با افسردگی اساسی ارتباط منفی و با اضطراب منتشر ارتباط مثبت داشت و این ارتباط در مردان مصرفکننده مواد معنادارتر از زنان مصرفکننده مواد بود (به نقل از دریانورد، 1388). از دید برخی از روانشناسان کلاسیک، مبتلایان به سوءمصرف مواد به عنوان افراد دچار اختلال شخصیت معرفی میشوند (ویتیگ، 1976 و لیندزی و پاول، 1377)؛ ولی نتایج و یافتههای پژوهشهای جدید مؤید این نظریه نیست. بر اساس این پژوهشها، بیماران مبتلا به سوءمصرف مواد دارای شخصیت اعتیادگرای یگانهای نیستند و از الگوهای روانی-شخصیتی ناهمگنی تبعیت میکنند (آزاد، 1377 و بوتزین، آکولا، روس و الوی، 1993؛ والر و ماهونی، 1999، به نقل از دریانورد، 1388). 2-7- اشکال درمان سوءمصرف مواد راههای متفاوتی برای درمان سوءمصرف مواد ارائه شده است. اما در یک طبقهبندی کلی میتوان گفت دو شکل عمده درمان سوءمصرف عبارتند از درمان بستری و درمان سرپایی. در این بخش انواع مختلف درمان بستری و سرپایی ذکر میشود و سپس مراحل اساسی و مشترک در تمام درمانها توضیح داده خواهد شد. نورانیپور (1383) انواع درمانها را اینگونه توصیف میکند: 2-7-1- روشهای دارویی دو دسته درمان نگهدارنده دارویی رایج در درمان مبتلایان به سوءمصرف مواد عبارت است از : درمان نگهدارنده با آگونیستها و درمان نگهدارنده با آنتاگونیستها. به عنوان مثال یکی از داروهای آگونیست رایج مورد استفاده در مرحلهی پیشگیری از عود در درمان سوءمصرف مواد افیونی، متادون است که تحت عنوان درمان نگهدارنده با متادون (MMT) از آن یاد میشود. یکی دیگر از روشهای دارویی در این مرحله مبتنی بر مهاراشتیاق و میل مفرط به مصرف مواد است. این میل بر اثر ایجاد سرخوشی توسط اپیوئیدهایی است که به واسطه گیرندههای µ ایجاد میشود. نالترکسون یکی از آنتاگونیستهای خوراکی گیرنده µ است که توسط FDA برای درمان وابستگی به الکل و مواد و توقف تأثیرات اپیوئیدها، تجویز شده است (کاپلان و سادوک، 2003؛ به نقل از تاتاری، شاکری، نصیری، قلیچی و عبدلی، 1385). روشهای غیردارویی در خصوص اینگونه درمانها، رویکردها و روشهای مختلفی وجود دارد که ممکن است در چارچوپهای فردی یا گروهی اجرا شوندکه مهمترین آنها عبارتند از: رفتاردرمانی، درمان مواجهه با نشانه، رویکرد تقویت اجتماعی، مدیریت وابستگی، شناختدرمانی، درمان شناختی- رفتاری (CBT)، پیشگیری از عود، مصاحبه انگیزشی، درمان افزایش انگیزه، رویکردهای 12قدم، رویکردهای خانوادگی. 2-8- درمان دارویی اعتیاد به مواد مخدر درمان اعتیاد فرآیندی دشوار و پیچیده با ابعاد فراوان است. یکی از مسیرهای درمانی آن به درمان دارویی اختصاص دارد. ولی این هرگز به معنای فراموش کردن دیگر زوایای درمان نمیباشد، چرا که اگر تمامی ابعادآن مورد توجه قرار نگیرد، چه بسا درمان دارویی مؤثر واقع نشود. مسائل پراهمیت پزشکی مثل استفاده از سر سوزنهای غیراستریل، HIV، هپاتیت، دیگر عفونتهای خونی، نامناسب بودن بهداشت فردی، سوءتغذیه، عواقب نابهنجار در اثر استفاده از داروها، تصادفات، ضربه مغزی و بیماریهای همراه پزشکی، همه و همه تداخلات جدی در مسیر درمان فراهم آورده و دشواری کار را دو چندان میسازند. 2-8-1- سمزدایی درمان سمزدایی به سه دسته تقسیم میشوند: الف) سمزدایی به وسیله داروهای غیرافیونی ب) سمزدایی بوسیله داروهای افیونی ج) سمزدایی بسیار سریع الف) درمان سمزدایی به وسیله داروهای غیرافیونی: کلونیدین که آگونیست گیرنده آلفا-2 آدرژنیک است، بعنوان یک داروی ضد فشارخون در ترک اعتیاد بکار میرود. بیمارانی که با میزان نسبتاً کمی متادون به وضع تقریباً ثابتی رسیدهاند را میتوان سریعاً قطع متادون کرده و روی درمان کلونیدین قرار داد. کلونیدین با میزان 1/0 میلیگرم یا 3/0 میلیگرم، سه تا چهار بار در روز نیز بکار میرود. عارضه اصلی آن افت فشار خون و اثرات آرامبخشی داروست. کلونیدین اثر کمتری در کاهش درد عضلانی، بیخوابی، بیقراری و اشتیاق برای مصرف در بیماران دارد و همچنین در کاهش عود تأثیر زیادی ندارد. هرچند برای تسهیل انتقال متادون و قرار گرفتن روی نالترکسون مفید واقع میشود. ترکیب کلونیدین با نالترکسون میتواند دوره بستری را کوتاه و به کمتر از 5روز تقلیل دهد (مناجاتی، 1382). ب) درمان سمزدایی بوسیله داروهای افیونی: مصرف متادون از طریق دهان غالباً سبب تخفیف علائم ترک میگردد. اخیراً بوپرنورفین نیز در این مورد کاربرد پیدا کرده است. از نظر تئوری هرگونه ماده افیونی را میتوان بکار بست و سپس به آهستگی از مقدار آن کاست. علائم ترک غالباً در مسمومیتزدایی قابل تحمل بوده و باید به بیمار تأکید کرد که به هرحال مقداری ناراحتی را تجربه خواهد کرد. برای شروع تجویز 10 تا 20 میلیگرم متادون از طریق دهان کافی است، تا مقدار 40 میلیگرم برای تثبیت وضع بیمار تجویز میشود. وقتی بیمار وضعیت ثابتی پیدا کرد، میزان مصرف متادون بتدریج کاهش مییابد (مناجاتی، 1382). بطور کلی بیمارانی که ارتباط درمانی عمیقتری با درمانگر برقرار میکنند یا کسانی که مصرف مستمر متادون برای مدتهای بیشتری دارند، پیشآگهی بهتری برای کامل کردن مرحله سمزدایی دارند (مناجاتی، 1382). ج) سمزدایی بسیار سریع: زمان ترک را میتوان با افزودن آنتاگونیستهای افیونی بسیار کوتاه کرد. این روش منجر به ایجاد علائم شدید ترک میگردد. اساس روش تجویز داروهایی برای پیشگیری از حالت تهوع و استفراغ و کاهش حرکات رودهای و همچنین تعدیل دستگاه عصبی خودکار است. بدنبال اینکه بیمار با آرامبخش آرام شد و لولهگذاری انجام گردید، از طریق لولهی گوارش نالترکسون به او داده میشود. بیهوشی برای 4 تا 6 ساعت ادامه دارد. بعضی از بیماران علائم خفیف ترک را بعد از بهوش آمدن تجربه میکنند هرچند مطالعات گوناگون، برتری این روش را تأیید کردهاند (مناجاتی، 1382). 2-8-2- درمان نگهدارنده درمان نگهدارنده نیز به دو دسته تقسیم میشوند: الف) درمان نگهدارنده با نالترکسون که جزء آنتاگونیستهای افیونی است، ب) درمان نگهدارنده با متادون که از آگونیستهای مواد افیونی است. درمان نگهدارنده با نالترکسون که گاهی به مدت 6 ماه استفاده میشود، باعث کمتر شدن اشتیاق و وسوسه مصرف مواد میشود. مصرف این دارو از طریق دهان مؤثر میباشد و به همراه یکسری درمانهای روانشناختی در کاهش وسوسه و حالت ولع بیمار برای مصرف مواد مخدر مؤثر میباشد (مناجاتی، 1382). متادون چیست؟ متادون اولین بار در آلمان و در حین جنگ جهانی دوم تولید شد و در ابتدا جهت تسکین درد به کار میرفت. در سال 1965 در آمریکا توسط دول و نیسواندر به عنوان درمان با آگونیست مورد استفاده قرار گرفت. در دهه 1990، لزوم کاهش صدمات ناشی از مصرف مواد به طور روشنتری به رسمیت شناخته شد و تحولاتی جهت تسهیل متادون درمانی توسط پزشکان پدید آمد، که منجر به افزایش تعداد افراد تحت درمان متادون و کاهش تعداد مرگ و میر ناشی از مصرف هروئین گردید. طرح درمان نگهدارنده با متادون، علاج قطعی محسوب نمیشود و حکم نوعی درمان مقطعی را دارد که در آن فرد معتاد تحت حمایتهای طبی و اجتماعی موردنیاز جهت تثبیت و بهبود وضع زندگیاش قرار میگیرد و تشویق میشود تا زمانیکه درمان برایش مفید باشد، این طرح را ادامه دهد. شکل ظاهری متادون، به صورت خالص، پودر بلوری سفیدرنگی است که معمولاً در یک نوشیدنی با طعم میوه حل شده و روزانه مصرف میشود. در ایران معمولاً به شکل قرصهای 5 میلیگرمی میباشد (تقوی، 1383). متادون که آگونیست گیرنده µ است، سبب سرخوشی، اثرات ضد درد و دیگر تأثیرات شبه مورفینی میگردد. خواص دیگر این دارو شامل جذب مطمئن و کامل بعد از مصرف دهانی است. برنامه نگهدارنده متادون با توجه به میزان مصرف مواد مخدر، نگرش نسبت به رفتارهای ضد اجتماعی و اهداف درازمدت اجتماعی متفاوت است. غالب برنامهها بر اساس مصرف 80 تا 120 میلیگرم روزانه تأکید دارند که سبب مهار تمایل به مصرف هروئین و القای تحمل متقابل میگردد. برنامههای دیگر با 20 تا 60 میلیگرم برای ممانعت از رفتارهای جستجوی دارو کافی است، اما برای تحمل متقابل دوزهای بالاتری لازم است. به هرحال بیمارانی که با دوز کمتری از متادون نگهداری میشوند، میزان عود بالاتری را نشان میدهند. تعداد زیادی از بیماران که با متادون درمان میشوند، کاهش قابل توجهی در استفاده از مواد مخدر، رفتارهای جانبی و علائم افسردگی نشان میدهند. همچنین افزایش اشتغال نزد این گروه نیز بیشتر است (مناجاتی، 1382). لوومتیلاستات نیز از آگونیستهای گیرنده µ است و بعنوان همکار دیگر متادون در درمان اعتیاد به هروئین، هم برای سمزدایی و هم برای رفع وابستگی بکار میرود (مناجاتی، 1382). آیا متادون اعتیادآور است؟ تعاریف جدید اعتیاد، شرایط سنجش مصرف دارو توسط افراد را، اینگونه بیان میکند: میزان تحمل (مقاومت) یا نیاز به افزایش دارو تا حصول تأثیر مشابه و وابستگی فیزیکی که در صورت قطع دارو موجب علائم ترک شده و مصرف بی اختیار دارو به رغم عوارض منفی آن ادامه مییابد (تقوی، 1383). بعضی افراد معتقدند که متادون مثل هروئین اعتیادآور است و در عمل هم افراد تحت درمان متادون، نسبت به اثرات معین آن مقاوم شده و در صورت عدم مصرف منظم، علائم قطع دارو را تجربه میکنند ولی وقتی نحوه و علت مصرف متادون را مورد توجه قرار میدهیم، معلوم میشود که اثرات مصرف متادون در تعریف اعتیاد نمیگنجد. در درجه اول، تداوم مصرف متادون به عنوان یک درمان طبی توصیه میشود. این برای افرادی است که در گذشته به مواد افیونی وابستگی داشتهاند. متادون برای این اشخاص راه سالمی است جهت جایگزینی خطرات دائمی و مشکلات ناشی از تأمین مرتب و روزانه مواد مخدر خیابانی نظیر هروئین. چون این امر آنها را از وسواس دائمی مصرف رها کرده و امکان تمرکز جهت بهبود شرایط زندگیشان را فراهم میآورد. اثرات متادون دیر ظاهر میشود ولی دوام دارد، لذا از تمایل به آن به عنوان یک ماده مخدر میکاهد (تقوی، 1383). متادون چه احساسی به فرد میدهد؟ وقتی درمان نگهدارنده با متادون شروع میشود، برخی افراد احساس شعف و تسکین میکنند، حالتی که در کلیه مواد افیونی شایع است، اما در ادامه درمان و تثبیت دوز متادون، مقاومت به این اثرات بروز کرده و افراد تحت درمان، از عادی بودن احساس خود خبر میدهند. همچنین درمان با متادون تداخلی در افکار ایجاد نمیکند؛ لذا فرد قادر است به زندگی روزمره خود بپردازد. به علاوه اکثر مردم برخی عوارض جانبی درمان با متادون را تجربه میکنند که عبارتند از: تعریق، یبوست و اضافهوزن (تقوی، 1383). تأثیر متادون چقدر دوام میآورد؟ افراد معتاد، با مصرف یک دوز متادون 24 تا 36 ساعت دچار علائم ترک نمیشوند. در مقابل، افراد مصرف کننده مواد برای جلوگیری از علائم ترک باید حداقل روزی 3 تا 4 بار آن را مصرف کنند (تقوی، 1383). درمان روزانه با متادون ممکن است به طور نامحدود ادامه یابد، اما اگر شخص مصرفکننده متادون با پزشک معالج، جهت خاتمه درمان به توافق برسند، میتوان ظرف چند هفته یا چندماه، دارو را کم کرده و در نهایت متادون را قطع کرد. در صورتی که متادون یکباره قطع شود علائمی مانند درد شکم، اسهال و درد مضلانی و استخوانی بروز خواهد کرد که معمولاً 1 تا 3 روز پس از آخرین روز مصرف بروز کرده و در روزهای سوم تا پنجم به اوج خود رسیده و تدریجاً تحلیل میرود (تقوی، 1383). مزایای درمان نگهدارنده متادون درمان نگهدارنده متادون (MMT) چندین مزیت دارد، شامل: متادون را میتوان از راه خوراکی مصرف کرد. بنابراین شخص وابسته به مواد افیونی از مصرف وریدی هروئین رها شده و لذا احتمال انتشار HIV از طریق سوزن آلوده کم میشود (کاپلان، 1379). متادون حداقل نشئه را ایجاد کرده و در مصرف درازمدت، به ندرت موجب خوابآلودگی یا افسردگی میشود (کاپلان، 1379). متادون به بیمار امکان میدهد به جای انجام فعالیتهای جنایی و خلاف برای یافتن مواد غیرقانونی، به مشاغل مفید روی آورد (کاپلان، 1379). پژوهشگران دریافتند که بعد از مصرف مقادیر نسبتاً زیاد متادون، معتادان به هروئین از کاهش قابل توجه اشتیاقشان به مواد مخدر خبر میدهند. همچنین کاهش قابل ملاحظهای در مصرف هروئین و جرمهای مربوط به آن، و افزایش در عملکرد اجتماعی آنها وجود داشته است (روزنهان، 1380). متادون اثر طولانیتر از هروئین دارد و 24 تا 36 ساعت از شروع نشانههای ترک دارو جلوگیری میکند. از طرفی، با اینکه در اثر ترک متادون نشانگان ترک ظاهر میشود ولی شدت آن از علائم ترک هروئین کمتر است (همان منبع). متادون ظاهراً مانع از آثار هروئین برای فرد میشود. چندین بررسی انجام شده در محیط آزمایشگاهی و خارج از آن نشان دادهاند که فرد معتاد به هروئین چنانچه همراه متادون، هروئین مصرف کند، شتاب یا شنگولی یکسانی را احساس نمیکند. شاید به این علت که متادون قبلاً گیرندههای مربوط به هروئین را اشغال کرده است (همان منبع). بیماران برای دریافت متادون، هر روز باید به کلینیک مراجعه کنند بنابراین، کلینیک برای فرد معتاد، حمایت اجتماعی و ساختاری جهت زندگی روزمره او فراهم میآورد و به محدود کردن یا برطرف کردن فعالیتهای غیرقانونی مربوط به دارو کمک میکند (همان منبع). درمان نگهدارنده (MMT) در حد ایدهآلی مراجع را از فشارهای لازم برای بدست آوردن هروئین، از مخاطرات تزریق و از غلتیدن در سراشیبی که مواد مخدر ایجاد میکنند رها میسازد. لذا مصرف آن برای ایجاد تعادل جسمی، اجتماعی و عاطفی که با مصرف مواد ممکن نمیگردد، پیشنهاد میشود (همان منبع). هرچند متادون خود جزء داروهای اعتیادآور مواد مخدر است، ولی استفاده آن در امر درمان هیچگونه عوارض جانبی ندارد. همچنین به معتاد اجازه میدهد که بتواند خودش را با محیط، به عنوان فردی از افراد جامعه هماهنگ سازد و در مرحله جایگزینی، معتاد را قادر میسازد که خود را از اعتیاد هروئین که بسیار خطرناک است برهاند و به جای آن مدتی این ماده را مصرف کند که در نهایت و درازمدت موجب ترک کامل و مرحله رهایی از اعتیاد خواهد شد (فرجاد و همکاران، 1382). موارد تجویز متادون به عنوان درمان نگهدارنده افراد زیر برای دریافت درمان نگهدارنده متادون مناسب هستند: معتادان هروئینی یا مواد مخدر دیگر به صورت تزریقی معتادان زندانی بیمارانی که دارای یکی از شرایط زیر باشند: الف) اختلالات عمده محور یک روانپزشکی ب) اختلالات عمده محور دو روانپزشکی پ) اختلالات عمده رشدی- تکاملی مثل اوتیسم و عقبماندگی ذهنی ت) بیماریهای عمده غیرروانی که ترک مواد مخدر موجب عوارض ناگوار برای بیمار شود: مثل بدخیمیها، بیماریهای پیشرفته کبدی، کلیوی، قلبی و ... ث) افکار جدی خودکشی یا سابقه مبادرت به آن در زمان ترک، انجام خودزنی و صدمات عمدی به خود و دیگران در هنگام ترک مصرف مواد مخدر ج) بارداری چ) سابقه اقدام به ترک ناموفق در مراکز معتبر طبی و با استفاده از روشهای استاندارد تحت نظر روانپزشک. به عنوان یک قاعده کلی، بیمارانی که مدت وابستگی آنها بیش از یکسال نبوده و یا قبلاً سعی در ترک نداشتهاند، نامزد مناسبی برای درمان نگهدارنده نیستند (وزیریان، 1382). به طور خلاصه MMT فواید زیر را برای بیماران به همراه دارد: مصرف مواد غیرقانونی را کاهش میدهد. زندگی بیمار را ثبات میبخشد. زندگی سازنده را ممکن میسازد. مصرف خودسرانه داروها را کاهش میدهد. از ارتکاب اعمال غیرقانونی میکاهد. رفتارهای پرخطر به خصوص تزریق مشترک که همراه با خطر انتقال بیماریهای پاتوژن خونی همانند ایدز و هپاتیت است را کاهش میدهد. بیماری و مرگ و میر ناشی از مواد را کاهش میدهد. شیوهی زندگی بیمار، نظم بیشتری مییابد. کارکرد و موقعیت خانوادگی و اجتماعی وی بهبود مییابد. وضعیت سلامت جسمانی و حس بهزیستی وی افزایش مییابد. پیشرفت روند سایر بیماریهای همراه مانند ایدز کاهش یافته یا کندتر میشود (وزیریان، 1382). بنابراین درمان نگهدارنده متادون هم برای فرد و هم برای جامعه ثمربخش است. این درمان، هرچند خود نوعی اعتیاد جسمانی ارزیابی میشود اما مساوی با اعتیاد تلقی نمیگردد؛ زیرا فرد به سبب مصرف منظم این دارو از دور تسلسل یکنواخت (مصرف، نشئگی، خماری، جستجوی نوبت بعدی مواد، مصرف) رها میشود. در کنار آن به ندرت جایی برای بازگشت مصرف مواد باقی میماند. این رهایی از بازگشت، ورود مجدد فرد به جامعه و معطوف ساختن نیروی زندگی به سایر زمینهها را امکانپذیر میسازد (وزیریان، 1382). مقررات مربوط به درمان (MMT) در درمان متادون، اصل بر مراجعه روزانه برای دریافت داروی متادون مصرفی به صورت محلول میباشد. مراجعه روزانه و تحویل دارو توسط پرسنل، به طور ضمنی معنای مراقبت شدن را در بر دارد. مراجعه روزانه باعث تحکیم پیوند یا نظام درمانی و در نتیجه باقی ماندن طولانیتر در درمان میگردد. بیماران مشکلات زیادی دارند که در صورت ارتباط روزانه، بخشی از آنها با پرسنل مطرح شده و از بار آنها کاسته خواهد شد. در دو ماه اول درمان، بردن داروی متادون به منزل توصیه نمیشود. در صورتیکه بیمار با ثبات باشد و به خصوص در صورت اشتغال، پزشک میتواند بعضی دوزهای درمانی را برای بردن به منزل به شرح زیر در نظر بگیرد: الف) در ماه سوم درمان، بیمار میتواند داروی روزهای آخر هفته را به منزل ببرد. ب) در ماه چهارم، بیمار یک روز درمیان برای دریافت دارو مراجعه کند. ج) در ماه پنجم، حداقل مراجعه بیمار برای دریافت دارو دو روز در هفته باشد. د) از ماه ششم، حداقل مراجعه یکبار در هفته ضروری است (همان منبع). سایر مداخلههای غیردارویی مورد نیاز در درمان نگهدارنده متادون خدمات روانشناختی جلسات هفتگی گروهدرمانی که برای ارتقای کیفیت زندگی بیمار و کیفیت درمان بسیار مفید است. مشاوره توسط روانشناس مرکز در رابطه با موارد زیر: الف) حصول اطمینان از تأمین سرپناه، غذا، پوشاک ب) درگیریهای قانونی ج) مهارتهای زندگی د) کنار آمدن با استرس و) مشاوره خانواده و تربیت فرزندان ی) عدم استفاده از مواد غیرقانونی و پیشگیری از عود مصرف آنها (وزیریان، 1382). خدمات مددکاری خدمات مددکاری میتواند در زمینههای زیر ارائه شود: الف) وجود سرپناه و نیازهای عادی اولیه زندگی ب) درگیریهای قانونی ج) مسائل و درگیریهای شغلی د) کمک در یافتن محل شغل ذ) مسائل خانوادگی و کمک به حل آن ر) مشکلات مالی در رابطه با درمان متادون ز) تقویت حمایت خانواده و بستگان بیمار از بیمار (همان منبع). 2-9- باورهای ارتباطی ناکارآمد انسان درگیر ارتباط میشود تا هویت پیدا کند، با دیگران پیوند برقرار میکند و پیوندهای خود را عمیقتر میسازد. درضمن مشکلات خود را رفع و امکانات موجود را کشف میکند. بنابراین اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارتباطهای میانفردی تشکیل میدهد. ارتباطات میانفردی، خود حیاتبخش روابط هدفمند است (وود، 1998). شاید بتوان گفت یکی از قدیمیترین پیوندهای ارتباطی بشر، ازدواج است. ازدواج به معنی قانونمندسازی نوعی ارتباط بین دو انسان (زن و مرد) است. در واقع هدف اصلی ازدواج ارتباط است. بدون ارتباط ازدواج وجهه قانونی ندارد (ادیبراد، مهدوی، ادیبراد و دهشیری، 1384). ارتباطات زناشویی میتواند دستمایه شادی و یا منبع بزرگ رنج و تألم باشد. عشق از امید شروع میشود. امید به روزی که احساس فرد درک شود یا پذیرفته شود و ارتباط دلپذیری به وجود آید. ارتباط به زن و شوهر این امکان را میدهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند، مشکلاتشان را حل کنند و از نیازهای هم آگاهی پیدا کنند. زوجهایی که نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند در یک وضعیت نامشخص قرار میگیرند (یانگ و لانگ، 1998). برای برخورداری از یک جامعه و افراد با سلامت روانی و روابط مطلوب با یکدیگر، باید بر روی سالمسازی و بهبود روابط تلاش کرد. با تأکید بر ارتباط صحیح میان زن و شوهر و با اصلاح نتیجهگیری آنها در قبال یکدیگر، با کاستن از شدت خصومتها میتوان روابط منطقیتری میان خانوادهها ایجاد کرد (بک، 1382). تفکر در معنای وسیع خود مجموعهای از هیجانها، اندیشهها، رفتارها و احساسهایی است که به طور وسیع باهم در تعامل هستند. تفکر غیرمنطقی تفکری است اغراقآمیز، انعطافناپذیر و مطلقگرا. افکار غیرمنطقی با واقعیت همگونی ندارند و بر اساس ظن و گمان هستند. فرد واجد تفکر غیرمنطقی، حکمهای از پیش تعیین شده داشته و حالتهای آشفته از قبیل افسردگی، اضطراب و بیتفاوتی دارد. به دلیل اینکه فکر غیرمنطقی با واقعیت در ارتباط نیست، موجب تعارض شده و مانع برخورد موفقیتآمیز فرد با حوادث و الزامهای زندگی میشود (حیدری، مظاهری و پوراعتماد، 1384). با ارتباط درست میتوان پیوندهای بینفردی را افزایش داد، امکان اتخاذ تصمیم درستتر را فراهم نمود، نگرشها و باورهای طرف مقابل را در جهت رسیدن به همدلی بیشتر هدایت کرد و تغییرات و دگرگونیها را توجیه نمود. عواملی وجود دارند که میتوانند اثربخشی یک ارتباط را تضعیف کرده و موجب عدم درک درست پیام فرستادهشده یا به عبارتی رمزگشایی صحیح آن شوند که به عنوان نمونه میتوان به باورهای غلط، پیشداوریها، و نگرشهای منفی اشاره نمود. همچنین هرچه حوزههای شناختی دو عنصر ارتباط یعنی گیرنده و فرستنده، از یکدیگر دورتر باشد، اثربخشی ارتباط کمتر خواهد بود. اگرچه در توضیح و تبیین علل مشکلات ارتباطی دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است اما در این زمینه موضع رویکرد شناختی از جایگاه برجستهای برخوردار است. از این دیدگاه احساسات و رفتارهای آشفته صرفاً معلول رفتار غلط یکی از زوجین و یا حتی مشکلات و گرفتاریهای زندگی نیست، بلکه بخش عمدهای از آن میتواند به دلیل باورها و نگرشهایی باشد که یک یا هر دوی آنها درمورد رفتارها و یا دشواریهای زندگی دارند (خلعتبری، قربان و مهدیون، 1388). باورهای ناکارآمد، علت اصلی بسیاری از اختلافهای اجتماعی، به ویژه روابط است (الیس، 1978، 2000، 2001؛ بک، 1970، 1987؛ اپشتاین، 1986). منظور از چنین باورهایی، درواقع وجود افکار نادرست و نامنطبق با واقعیت دربارهی خود و جهان است. به اعتقاد الیس (2001) هیچ رویدادی ذاتاً نمیتواند در انسان ایجاد آشفتگی روانی کند؛ زیرا تمام محرکها و رویدادها در ذهن معنا و تفسیر میشوند و بر این اساس، سازشنایافتگیها و مشکلات هیجانی در واقع ناشی از نحوهی تعبیر، تفسیر و پردازش اطلاعات حاصل از محرکها و رویدادهایی هستند که افکار و باورهای ناکارآمد در زیربنای آنها قرار دارند (ازخوش و عسگری، 1386). یکی از عمدهترین عرصههای بروز و نفوذ افکار غیرمنطقی و ناکارآمد، زندگی زناشویی است. با آنکه به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ازدواج یکی از بنیادهای جهانشمول به حساب میآید و به گونهای تنگاتنگ زندگی افراد بشر را تحت تأثیر قرار میدهد، اما از آسیبهای گوناگون در امان نیست. برای نمونه، نتایج مطالعات (برنشتاین و برنشتاین، 1380/1989) نشان دادهاند که بسیاری از همسران در برقراری و حفظ روابط دوستانه و صمیمی با یکدیگر دچار مشکلاند، چون انتظار دارند تا از ازدواج به گونهی کلی، و از همسران به گونهی اختصاصی، منافعی بدست آورند. به بیان دیگر، انتظارهای آنان از رابطه زناشویی بیشتر، گستردهتر و در بسیاری از موارد، غیرمنطقیتر شدهاند و حتی توانستهاند زمینهی سرخوردگی از زندگی زناشویی را فراهم آورد. در بسیاری از فرهنگها به روابط زناشویی به منزلهی منبع اولیه حمایت و عاطفه نگریسته میشود (لاوینگر و هاستون، 1990) و از همسران انتظار میرود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. تقریباً تمامی زوجها در ابتدای زندگی زناشویی سطح بالایی از رضایت را گزارش میکنند (مارکمن و هالوگ، 1993). اما این رضایت در خلال زمان کاهش مییابد. معتبرترین شاخص این عدم رضایت و آشفتگی نیز طلاق است (برادبری، 1995). از سوی دیگر، بین 85 تا 91 درصد از افرادی که در آستانه طلاق قرار دارند، در ابتدای روابط زناشویی عقاید مثبت و پیشبینیهای غیرواقعبینانه و ناکارآمدی از رابطه زناشویی داشتهاند و بر این باور بودهاند که احتمال طلاق برای آنها صفر است (فاورز، لایونز و مونتل، 1996). بیتردید، رفتار در چهارچوب روابط به گونهای چشمگیر تحت تأثیر عوامل شناختی قرار دارد. زیرا افراد با مجموعهای از انتظارها و باورها دربارهی هم به تدریج به جایی میرسند که روابط رو به سردی، ناامیدی و بیاعتمادی میرود. ازین رو، شناسایی و اندازهگیری این عقاید و باورها و تأمل درمورد آنها برای حل مشکلات عاطفی و رفتاری همسران بسیار سودمند خواهد بود (ازخوش و عسگری، 1386). باورهای غیرمنطقی در روابط زناشویی به گونههای مختلف طبقهبندی شدهاند. برای مثال، بر پایه طبقهبندی بک (1976) برخی از باورهای خاص و منحصر به فرد زوجها عبارتند از: 1) تجربههای انتخابی (توجه به بخش کوچکی از یک حادثه منفی)، 2) تعمیم مبالغهآمیز (در نظر گرفتن هر حادثه منفی به عنوان شکستی تمام عیار)، 3) برچسب منفی زدن (اصرار بر دلایل منفی و بدخواهانه در رفتار و گفتار همسر)، 4) شخصیسازی (نسبت دادن تمام مشکلات به خود و ناتوانیهای خویش)، 5) نتیجهگیری شتابزده (بدون داشتن دلایل محکم قضاوت کردن، ذهنخوانی و پیشگویی افکار یکدیگر)، 6) تفکر همه یا هیچ و 7) بزرگنمایی (با اهمیت جلوه دادن مسائل و مبالغه در شدت اشتباهها). به عقیدهی برنز (1990/1371) نیز برخی از باورهای ناکارآمد همسران در روابط زناشویی عبارتند از محق بودن، سرزنش دیگری، قربانی دانستن خود، تحقیر، توقع و درماندگی. 2-10- پیشینه نظری عوامل زیادی در موفقیت و رضایت از ازدواج نقش دارند؛ شخصیت طرفین، میزان درک متقابل، بلوغ فکری و تعادل روحی به حد کافی، عوامل اقتصادی و سازگاری و رضایت جنسی و عشق و علاقه از مهمترین عاملهای بوجود آورنده یک زندگی رضایتبخش و خوشایند میباشد (شاملو، 2002). توماس بردبری(2000) در یک بررسی که بر روی طبیعت و محدودهی خشنودی زناشویی با مرور بر یک دهه مطالعات علمی نموده، عوامل مطرح شده را در سه گروه با تأکید بر ویژگیها طبقهبندی کرده است. الف: فرایند بیم فردی که در ازدواج اعمال میگردد شامل: شناخت، عاطفه، فیزیولوژی، الگوی رفتاری، حمایت اجتماعی و خشونت. ب: محیط زمینهای که ازدواج در آن حضور دارد شامل: خردهزمینهها (حضور کودکان، استرس زندگی و بحرانهای تحولی) و با زمینههای با اهمیتتر (عوامل اقتصادی، ارزشمندی همسر). ج: ادراک و اندازهگیری خوشنودی زناشویی که در دو دامنهی خط سیر، پایهای و روشهای اجتماعی- شناختی صورتگرفته، که بر اساس انتخاب زمینهی مورد بررسی، عوامل مؤثر از دیدگاههای متفاوت بیان گردیده است. مسائلی مانند برداشتهای منفی زوجین، داشتن معیارهای انعطافناپذیر، تعصبهای شخصی و سوءتفاهم یا درک نکردن صحبتهای یکدیگر آنطور که هست، در اغلب ازدواجها موجب نارضایتی زوجین شده، بر جنبههای مثبت ازدواج غلبه مییابد. ریشه مشکلات و ناسازگاریهای زناشویی در تفکرهای غیرمنطقی یک یا هردو شریک زندگی است که در صورت اصلاح این تفکرات، اختلافات زناشویی نیز از بین میرود (الیس، 1375؛ به نقل از حیدری و همکاران، 1384). اصولاً شکست در برقراری ارتباط شایعترین شکایت زوجهای جداشده است. برای اطلاع بیشتر از رفتارهای اشخاص باید به پشت پرده اعمال و به فراسوی افکار خودانگیخته آنها رفته و باورهای اولیه آنها را جستجو کنیم. خوشبختانه بعضی از این باورها آنقدر عمیق نیستند و میتوان به سهولت آنها را شناسایی کرد (بک، 1380). از سوی دیگر، کششها و کیفیت زندگی جنسی انسان به اندازهی اصل زیستن، پربار و پیچیده است. فعالیت جنسی و جنسیت، بخش مهمی از زندگی زناشویی است. تحقیقات متعددی که درمورد عوامل مرتبط با ازدواج انجام گرفته است، نشان میدهد که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول زوجین قرار دارد (دانکامب، 1983؛ کرافورد و پاپ، 2003؛ برادبری و کارنی، 2004؛ به نقل از دیویس و شاور، 2006). نارضایتی از رابطه جنسی میتواند به مشکلات عمیق در روابط زوجین و ایجاد تنفر از همسر، دلخوری، حسادت، رقابت، حس انتقامگیری، احساس تحقیر، احساس عدم اعتماد به نفس و نظایر آنها منجر شود. این مسائل توسط تنشها و اختلافات، تقویت شده یا در قالب آنها تجلی و بروز مییابد و به تدریج شکاف بین همسران را عمیقتر میسازد (کریستوفر و اسپرچر، 2000). اختلال عملکرد جنسیدر اثر مصرف مداوم و مزمن مواد افیونی، همواره یکی از مشکلات جدی است که سوءمصرفکنندگان مواد، با آن مواجه هستند (فوس و گرزالکا، 1987). نظریه روانتحلیلی فروید بر این باور است که غریزه جنسی، مهمترین انگیزه فرد برای زندگی است و کسانی که غرایزشان به خصوص تمایلات جنسی اولیه آنها در دوران کودکی بهویژه در سنین 4یا5 سالگی سرکوب شده، دچار عقده ادیپ و در نتیجه مشکلات جنسی در سنین بزرگسالی میشوند (ولف، 2005). در ابتدای قرن بیستم، پزشکانی مانند ابینگ، اختلال عملکرد جنسی را ناشی از استمناء در دوران کودکی و فعالیت جنسی بیش از حد پس از بلوغ دانستند. رفتاردرمانگرانیمانند ولپ معتقد بودند که تشویش و اضطراب، علت اصلی اختلال عملکرد جنسی است (لویی، 2005). در سالهای اخیر دو نظریه کلی در مورد اختلال عملکرد جنسی مطرح بوده است که عبارتند از تئوری روانزاد که اختلال عملکرد جنسی، را به بازتاب شرطیشدن نسبت میدهد که طی آن، الگوی انزال سریع تثبیت میشود. این دیدگاه معتقد است که مقاربت یا خودارضایی، مکرراً به علتهای مختلفی همچون اضطراب، احساس گناه و ترس از فاش شدن با عجله و به صورت سریع انجام میگردد و پیامد آن، اختلال در عملکرد جنسی خواهد بود (عسلیان، 2005). در مقابل نظریهی روانزاد، تئوری ارگانی- فیزیکی، معتقد است که اختلال عملکرد جنسی، یک اختلال روان- تنیاست. این نظریه به نقش انتقالدهندههای عصبیدر مغز در ایجاد اختلال عملکرد جنسی اشاره دارد (عسلیان، 2005). لیکن هیچکدام از این نظریهها، به تنهایی نمیتوانند به تبیین این مسئله بپردازند. با این وجود، مطالعات پزشکی در طی چند دهه اخیر نشان میدهد که مصرف هروئین و اندورفینها چه از طریق مهار تولید هورمونهای جنسیبه وسیله هیپوتالاموسو چه از طریق مهار سنتز تستوستروندر بیضهها، موجب کاهش غلظت تستوسترون خون میشود (جهرمی و همکاران، 1388) که خود باعث اختلال در عملکرد جنسی فرد بیمار میباشد. اختلال عملکرد جنسی حاصل مصرف مواد افیونی، میتواند در تمامی مراحل تحریک جنسی(نعوظ)، پلاتو(مرحله برانگیختگی جنسی) و ارگاسم (انزال) در چرخه واکنشهای جنسی به وجود آید (کواگلیو، لوگوبونیو پاتارو، 2008) و موجب بروز مشکلات و اختلالات روحی و روانشناختی همچون اضطراب، افسردگی، دلزدگی و مشکلات زناشویی بین فرد مصرفکننده مواد و همسرش گردد که خود به مشکلات جنسی فرد دامن میزنند. اگرچه مصرف مواد افیونی به خصوص تریاک و هروئین فشرده (کراک)، در دوران ابتدایی مصرف، با کاهش اضطراب و یا بالابردن موقتی خلق و بهبود عملکرد جنسی همراه است، ولی به مرور و با استفاده مداوم از مواد، به تدریج میل جنسی کم یا قطع میشود و تحریک جنسی، صورت نمیپذیرد و فرد به مرحله اوج لذت جنسی یا ارگاسم نرسیده و یا اصلاً انزالی صورت نمیگیرد (جهرمی، مکری، فرهودیان و اختیاری، 1388). علاوه بر این، اختلال عملکرد جنسی میتواند باعث عود مصرف مواد در بیمارانی که تحت درمان سمزدایی هستند، گردد (پیتال و هلستروم، 2009). مطالعات نشان داده است که سازگاری زناشویی بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها تأثیر میگذارند. روابط زناشویی رضایتبخش، زیربنای عملکرد خوب خانواده است و باعث رشد شایستگی و توانایی سازگاری و انطباق در بین کودکان میشود (کامینگ و او-ریلی، 1997). همچنین نتایج مطالعات مبین این نکته است که افراد متأهلی که زندگیشان پایدار است و از زندگی زناشویی خود رضایت کافی دارند، عموماً عمر طولانی دارند؛ بیشتر احتمال دارد از سرطان نجات یابند (کومز،1991)؛ تغذیه سالم و مطلوب دارند (وایت، 1997؛ گلن، 1996)؛ و کمتر دچار بیماری افسردگی و مشکلات روانشناختی میشوند (وایت، 1997؛ دمو، 1996). پژوهشها نشان دادند کودکانی که والدیدنشان ازدواج پایدار و همراه با سازگاری داشتهاند، وضعیت تحصیلی بهتری دارند (وسترمن و ادگار، 1995) و کمتر به الکل یا مواد مخدر روی میآورند (آماتو، 1993). سازگاری زناشویی، احساس عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربهشدهی زن و مرد با توجه به تمام جنبههای رابطهی زناشویی است. به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای ثبات عاطفی زوجین به حساب میآید (فیشر و مکنالتی، 2008). روابط رضایتبخش در بین زوجین از طریق علاقهی متقابل، میزان مراقبت از همدیگر و پذیرش و تفاهم یکدیگر قابل سنجش است (سینها و مکرجی، 1990). سازگاری زناشویی در واقع یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط، ارائه میدهد. یکی از رایجترین مفاهیم برای تعیین و نشان دادن میزان شادی و میزان پایداری رابطه، رضایت و سازگاری زناشویی است (دنیل و بارالد، 1999). مهمترین مسئله در ازدواج و تشکیل خانواده، آرامشی است که فرد بدست میآورد. مطلوبیت زندگی، خشنودی از آن، و کیفیت و میزان سازگاری زناشویی نیز مانند سازگاری زندگی مجردی از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد که ارزیابی آنها در افراد و روابطشان، بخشی از ادبیات مشاوره، ازدواج و خانواده است (درویزه و کهکی، 1387). مطالعه علمی سازگاری زناشویی از دهه 1990 تاکنون به شدت مورد توجه قرار گرفته است. در واقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه میدهد. رضایت و سازگاری زناشویی یکی از گستردهترین مفاهیم برای تعیین و نشان دادن میزان شادی و میزان پایداری رابطه است (ویگل، بالارد و دبورا، 1999، به نقل از احمدی، آزاد مرزآبادی و ملازمانی، 1384). پس آنچه در ازدواج مهم است سازگاری زناشویی و رضایت از ازدواج میباشد. برای توصیف سازگاری از اصطلاحات متعددی مانند رضایتمندی، سازش، خشنودی، موفقیت و کیفیت زناشویی استفاده شده است. با این وجود اغلب محققان دربارهی تعریف سازگاری اتفاق نظر ندارند. سازگاری به مذاکره مداوم، ارتباط و فرایند سازش مربوط میشود، درحالیکه رضایتمندی زناشویی بیشتر سطح ارزشیابی زودگذر در مقطعی از زمان است؛ سازگاری زناشویی را میتوان به عنوان منبع نظام خانواده یا حتی بخشی از نیروهای تأمین حیات و احیا کننده خانواده دانست. به عبارتی سازگاری زناشویی نتیجهی فرایند زناشویی و شامل عواملی مانند ابراز محبت و عشق همسران، احترام متقابل، روابط جنسی، تشابه نگرش و چگونگی ارتباط و حل مسئله است (ملازاده، 1381). مطالعات نشان داده است که سازگاری زناشویی بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها تأثیر میگذارد. سازگاری زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس خوشبختی و رضایت از یکدیگر را دارند و روابط زناشویی رضایتبخش، سنگ زیربنای عملکرد خوب خانواده است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، والدین مؤثر بودن را تسهیل میکند، روابط فرزندان را با یکدیگر و با والدین بهبود میبخشد و باعث رشد شایستگی و توانایی سازگاری و انطباق در بین کودکان میشود. به عبارت دیگر ازدواجهایی که در آنها توافق حاکم است، ارتباط مادر-کودک و پدر-کودک مثبت است و احتمال بیشتری وجود دارد که پدر و مادر نقشهای مشاب، شراکتی و همکاری متقابل داشته باشند، زیرا برای یک زوج سخت است که زن و شوهر خوبی نباشند و بخواهند والدین باکفایتی باشند (کامینگ، 1997؛ به نقل از احمدی و همکاران، 1384). همچنین بر طبق تحقیقات انجام شده، رضایت زناشویی نقش والدین را تسهیل میکند، عمر زن و شوهر را طولانی تر و باعث افزایش سلامت جسمانی و روانی، پیشرفت اقتصادی و رضایت از زندگی میگردد. روابط رضایتبخش بین زوجین از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر، پذیرش یکدیگر و تفاهم، قابل ارزیابی است (سینها و مکرجی، 1990). در زندگی روزمرهی زوجهای سازگار، پویایی و تحرکی وجود دارد که از افکار و احساسات منفی دربارهی یکدیگر (که همه زوجها دارند) و علیه این افکار بر احساسات مثبت، بازداری میکند. این زوجها زندگی زناشویی هوشمندانه و عاطفی دارند (گاتمن، 1999). همچنین مطالعات نشان میدهد که سازگاری زناشویی به سازگاری کلی فرد کمک میکند؛ یعنی همسرانی که از سازگاری زناشویی بالایی برخوردارند، عزت نفس بیشتری دارند و در روابط اجتماعی سازگارترند (ملازاده، 1381). از سوی دیگر، ناسازگاری و نارضایتی زناشویی در روابط زن و شوهر ضمن برهم زدن تعادل روانی و عاطفی افراد خانواده، باعث اشکال در روابط اجتماعی، گرایش به انحرافات اخلاقی و افول ارزشهای فرهنگی بین زوجین میگردد. طبق تحقیقات، اضطراب، افسردگی، اختلالات عصبی، مقاربت دردناک زنان، آزار کودکان و نهایتاً طلاق از پیامدهای نامطلوب نارضایتی زناشویی است (عامری، 1382؛ به نقل از کنگرانی فراهانی، 1386). روابط زناشویی متغیری چندعاملی است که شامل ابعاد فیزیولوژیک و جسمانی، روانی، اجتماعی و روحی و معنوی است (بلاچ، 1370، به نقل از گلپرور و مولوی، 1380). اختلال در هر یک از ابعاد چهارگانه فوق میتواند بنیان روابط زناشویی را سست نماید. 2-10-1- عوامل مؤثر بر سازگاری و ناسازگاری زناشویی در پژوهشهای مختلف تلاشهایی در جهت شناسایی عوامل مؤثر بر سازگاری زوجین صورت گرفته است. وینچ و همکاران (1974، به نقل از نظری، 1386) هشت معیار را برای موفقیت زناشویی ذکر کردهاند: ثبات، انتظارات اجتماعی، رشد شخصیت، مصاحبت، شادی، رضایت، سازگاری و یکپارچگی. اسپربون (1980؛ به نقل از نوابینژاد، 1383) بر اساس تجارب کلینیکی خود دریافته است که ازدواجهای موفق در ارضای چهار نیاز اساسی زیر با یکدیگر مشابه هستند. تأمینکننده نیازهای جنسی یکدیگرند؛ با یکدیگر ارتباط و تعامل توأم دارند و در موقعیتهای گوناگون ستایش و قدردانی را به یکدیگر ابراز میکنند؛ زمینههای تشویق برای رشد و شکوفایی یکدیگر را فراهم میسازند؛ نسبت به یکدیگر عشق و محبت میورزند. گاتمن و همکاران (1998)، کارنی و برادبری (2000)، مکگلدریک و کارتر (1993) و راسل و ورنر (1994) به نقل از برک (1385) در تحقیقی عوامل مرتبط با رضایت زناشویی و نارضایتی زناشویی را مشخص نمودند: پیشینهی خانوادگی- شباهت زوجین در طبقهی اجتماعی- اقتصادی، تحصیلات، مذهب و سن از عوامل رضایتمندی است در حالیکه تفاوت فاحش زن و شوهر در این مؤلفهها از عوامل مؤثر بر زندگی زناشویی ناخوشایند است. سن ازدواج- ازدواجهای قبل از 20 سالگی به رضایت زناشویی پایین منجر میشود. طول مدت رابطه آشنایی- حداقل طول دوره آشنایی برای رضایتمندی ازدواج 6ماه است. رابطه با خانواده گسترده- در صورتی که زوجین دارای روابط گرم، صمیمی و مثبت با خانواده گسترده باشند، شانس رضایت زناشویی آنان بالا میرود. حالتهای زناشویی در خانواده گسترده- در صورتی که در خانواده گسترده، زوجین دارای روابط نااستوار، جداییهای مکرر و طلاق باشند، احتمال رضایت زناشویی پایین میآید. زمان اولین فرزند- درصورتی که اولین فرزندپیش از سال اول ازدواج به دنیا آید، میزان رضایت زناشویی کمتر میشود. وضعیت مالی و شغلی- وجود امنیت شغلی از عوامل رضایت زناشویی است. ویژگیهای شخصیتی- افرادی که از لحاظ شخصیتی مثبت باشند و مهارتهای کارآمد در حل مسئله داشته باشند، به احتمال بیشتر از زندگی زناشویی مطلوب برخوردارند. 2-10-2- نظریه مبادله در خصوص کیفیت رابطه مطالعه کیفیت رابطه در روابط زناشویی در نظریههای مبادله و منبع ریشه دارد. نظریه مبادله بر این فرض استوار است که تعاملات انسانی یک حالت بازارگونه دارد و به این معنی که افراد تلاش میکنند که در جریان ارتباط، پاداشها را افزون سازند و هزینهها را کاهش دهند. انتظارات و گزینههای اجتماعی نیز در رویکرد مبادلهای روابط انسانی مدنظر قرار میگیرند. نظریههای مبادله به طور گستردهای برای مطالعهی روابط نزدیک مانند همخانگی، همسرگزینی، تعهد، کیفیت و رضایت زناشویی، روابط بیننسلی، قدرت و تصمیمگیری، سلطهگری و سلطهپذیری به کار گرفته میشوند. مثلاً لیوایز و اسپنیر (1982، 1979) یک چهارچوب مبادلهای را برای نقش کیفیت و جایگزینهای زناشویی به عنوان تعدیلکننده ثبات زناشویی، استفاده کردهاند. راسبالت و مارتز (1995) یک مدل سرمایهگزاری (به عنوان یکی از مدلهای رویکرد مبادلهای) را برای مطالعهی باقی ماندن زنان در روابط سوءاستفادهگرانه استفاده کردند. مطالعاتی از این دست نشان میدهد که اگر گزینهها و جایگزینهای بهتری در دسترس نباشد، فرد ممکن است در یک رابطه غیر رضایتبخش باقی بماند (به نقل از تاکیجیکو، 2003). مطالعه کیفیت رابطه از منظر رویکرد مبادله، فهمیدن آنچه را که افراد و همسرشان در روابط زناشویی خود جهت رفع یا کاهش مصرف مواد انجام میدهند یا به عنوان پاداش هزینه ادراک میکنند، آسان میکند. انتظار میرود که اگر مصرف مواد در طول زمان کاهش یابد، پاداش ادراک شده (کیفیت ارتباطی بهبودیافته)، در طول زمان افزایش مییابد (تاکیجیکو، 2003). آنچه گذشت مرور مختصری بود بر برخی از مفاهیم کیفیت رابطه زناشویی جهت ورود به بحث عوامل زناشویی مؤثر در نگهداری سوءمصرف مواد. در این بخش پس از تبیین نظری عوامل نگهدارنده سوءمصرف مواد، برخی از پیشآیندها، پیامدها و سبکهای ارتباطی زناشویی که منجر به نگهداری سوءمصرف مواد میشوند، بحث میشود. 2-10-3- پیشآیندها و سبکهای ارتباط زناشویی نگهدارنده اعتیاد تنوعی از رویدادها و محرکهای پیشآیند ممکن است بر مصرف مواد مقدم باشد که ممکن است شامل: عوامل فردی، زوجی یا سایر عوامل مؤثر باشد. پیشآیندها ممکن است اشکالی از محیط فیزیکی (مانند: دیدن ابزار مصرف یا مکان مصرف قبلی)، زمان خاصی از روز یا رویدادهای بینفردی باشند. در اینجا بر پیشآیندهای خانوادگی که با مصرف مواد در ارتباطند اشاره میکنند (اپشتاین، مککرادی و سل، 2003، به نقل از دریانورد، 1388). رفتارهای مقابلهای خاص همسران یک دسته از پیشآیندهای مصرف را تشکیل میدهد. زنان (همسران افراد معتاد) اغلب شوهران معتاد خود را ترک میکنند به این دلیل که معتقدند ترک همسرشان آنها را در جهت پرهیز از مصرف مواد تقویت میکند، اما مطالعات تجربی نشان دادهاند که عکس این قضیه ممکن است صادق باشد. مطالعهای که توسط موس، فینی و کرانکیت (1990) انجام شد و قبل از آن، آنچه توسط ارفورد (1975، به نقل از دریانورد، 1388) و همکاران انجام شد، دریافتند که رفتارهای اجتنابی و ترک کردن منجر به پیامدهای مصرفی بدتری میشود. درحالیکه سبکهای مقابلهای همسران جرأتورز و متعهد، با کاهش در میزان مصرف شوهران معتاد آنها در ارتباط بوده است. بنابراین برنامههای خانوادهدرمانی باید بر آموزش ارتباطات قاطعانه اما حمایتکننده تأکید ورزند (مککرادی، اپشتاین و سل، 2003، به نقل از دریانورد، 1388). دسته دوم پیشآیندهای خانوادگی، تعاملات منفی است. مدل نگهداری شناختی-رفتاری-سیستمی تا حدی بر یک سری یافتههایی مبتنی است که خانوادههای معتادان منفیتر، متعارضتر و بیگانهتر (دورتر) از خانوادههای کنترل هستند (روتاندا و افارل، 1997). وجود این تعاملات منفی منبع استرس برای خانوادههای معتادان است و به عنوان یک پیشآیند برای مصرف و عود خدمت میکند. همچنین مککرادی، اپشتاین و سل (2003، به نقل از دریانورد، 1388) دو سبک ارتباطی دیگر را در تعاملات زوجهایی که یکی از همسران معتاد است مشخص کردهاند که عبارتند از سبک ارتباطی تقاضا-ترک و سبک ارتباطی با سطح بالای هیجان ابراز شده، آنها در ادامه این دو سبک را اینگونه توصیف میکنند: تعاملات تقاضا- ترک تعاملات تقاضا- ترک نوع خاصی از سبک ارتباطی منفی در خانوادههای معتادان است که در آن یک همسر تعقیب و تقاضا میکند در حالیکه همسر دیگر فاصله میگیرد، دفاع میکند و کنار میکشد. این نوع تعامل در روابط همسری معتادان بسیار رایج است که در آن همسر غیرمعتاد، انتقاد میکند و از همسر معتاد که کنار میکشد تقاضای تغییر میکند و این حالت منجر به یک چرخه تقاضا- ترک میشود. این چرخه ممکن است مشکل مصرف را حفظ کند و همچنین منجر میشود به استرس و نارضایتی زناشویی بیشتر برای هر دو همسر و استرس و نارضایتی هم به نوبه خود پیشآیندی برای مصرف بیشتر میشود. هیجان ابراز شده هیجان ابراز شده نیز شکلی از ارتباطات منفی است که در ادبیات اعتیاد و خانواده مورد توجه بسیاری قرار گرفته است (اُفارل، چوکیت و کاتر، 1998) و احتمالاً یک پیشآیند مهم برای مصرف را نشان میدهد. استرس ابراز شده در خانوادههای معتادان، ترکیبی از انتقادگری، خصومت و درگیری هیجانی بیش از اندازه به سمت همسر معتاد، تعریف شده است. هیجان ابراز شده بالا (در همسران معتادان)، در مقایسه با هیجان ابراز شده پایین، با رضایت زناشویی پایینتر، نرخ بالاتر عود، زمان کوتاهتر برای عود پس از درمان ارتباط دارد. انتقادگری و ناامیدی همسر غیرمعتاد هنگامی که به سوی همسر معتاد باشد، ممکن است منجر شود به استرس زناشویی بیشتر و سرانجام مصرف بیشتر مواد شود. به نوبه خود یک مشکل اعتیادی شدیدتر ممکن است منجر به هیجان ابراز شده بیشتر و به همان اندازه، احتمال بیشتر عود شود. مشکلات ارتباطی خاص، مانند نارضایتی و بدکارکردی جنسی، ممکن است منابع دیگر استرس و یک پیشآیند امکانپذیر برای مصرف مواد باشد. به عنوان بخشی از مدل شناختی- رفتاری- سیستمی نگهداری، هر تعاملی که منجر به عواطف منفی با استرس شود، احتمالاً سهمی در نگهداری سوءمصرف مواد دارد (مککرادی، اپشتاین و سل، 2003، به نقل از دریانورد، 1388). 2-11- پیشینه پژوهشی مطالعات بلیسنر، آلبرچ،شواگر، وکبکر، لیچرمن و کلینگمولر (2004) روی گروهی از سوءمصرفکنندگان هروئین، نشاندهنده شیوع قابل ملاحظه این اختلال در بین بیماران در شروع درمان است. در پژوهشی که روی 201 مرد سوءمصرفکننده مواد تحت درمان نگهدارنده متادون در 7 کلینیک درمان نگهدارنده متادون و بوپرنورفین صورت پذیرفته، مشخص شده است که 24% از این بیماران از اختلالات خفیف تا متوسط جنسی و 18% آنها از اختلالات شدید جنسی در رنج بودند (وسپس و همکاران، 2006؛ به نقل از باباخانیان و همکاران، 1390). در پژوهشی که در ارتباط با شیوع اختلالات جنسی در مردان مبتلا به سوءمصرف مواد انجام شد، محققان دریافتند که این بیماران، دارای اختلال قابل ملاحظه در عملکرد جنسی به خصوص عملکرد نعوظی در مقایسه با جمعیت سالم بودند (لاپرا، فرانچ،تگی و مچیا، 2003). مطالعه هانبری و همکاران (2000) روی عملکرد جنسی معیوب 50 بیمار مرد تحت درمان نگهدارنده متادون نشان داد که 33% این افراد، دچار اختلال جدی در عملکرد جنسی بوده و 50% این افراد، حتی پس از گذشت یک ماه از درمانشان، همچنان دارای اختلال بودند. در این میان، افراد مصرف کننده هروئین به میزان 71% این اختلال را نشان دادند. پژوهش تاتاری، فرنیا، فقیه و نصیری (2010) روی 177 بیمار وابسته به مواد افیونی صورت پذیرفته و نشاندهنده وجود اختلالات جنسی قابل ملاحظه در 70% مراجعهکنندگان بوده است. باباخانیان و همکاران (1390)، به بررسی مقدماتی اختلال عملکرد جنسی در گروهی از بیماران وابسته به مصرف مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده متادون قبل و بعد از 6 ماه درمان پرداختند و دریافتند که عملکرد نعوظی با افزایش میانگین بهبودی متوسطی را نشان داد، درحالیکه وضعیت مقاربت جنسی بهبودی کامل یافت. میزان میل جنسی و نمره کلی رضایت جنسی بهبود جزئی نشان دادند در حالیکه عملکرد ارگاسمی با تغییر اندک نشاندهنده بهبودی نبود. باباخانیان و همکاران (1390) مطالعهای در زمینهی اختلالات عملکرد جنسی مردان مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده متادون انجام دادند و نتایج تحقیق مبین شیوع اختلالات عملکرد جنسی و بهبود برخی از مؤلفههای عملکرد جنسی در درمان بود. رحمانی، صادقی، اللهقلی، مرقاتی خویی (1389) در تعیین ارتباط رضایت جنسی با عوامل فردی در زوجین نشان دادند که ارتباط آماری معناداری بین هرکدام از عوامل فاصله سنی زوجین، مدتزمان ازدواج و وضعیت اعتیاد زنان و مردان و رضایت جنسی آنان وجود دارد. رحمانی، مرقاتی خویی، صادقی، اللهقلی (1390) طی تحقیق دیگری نشان دادند که رضایت از زندگی زناشویی با رضایت جنسی رابطه معناداری دارد. همچنین بین رضایت از زندگی زناشویی و فاصله سنی زوجین ارتباط آماری معناداری پیدا شد. وزیری و لطفی کاشانی (1387)، 194 نفر از دانشجویان زن دانشکده روانشناسی واحد رودهن را مورد مطالعه قرار داده و اعلام داشتند که خودکارآمدی جنسی با سازگاری زناشویی رابطه معناداری داشته و از نمرات خودکارآمدی جنسی میتوان نمرات سازگاری زناشویی افراد را پیشبینی کرد. نتایج مطالعه دان، دی، برونو، دجنهارت و کمپبل(2010) بر روی مصرفکنندگان قرص اکستازی سطوح بالایی از روابط جنسی محافظت نشده را در شش ماه گذشته نشان داد. همچنین روابط جنسی محافظت نشده با دگرجنسگرایی مرتبط بود. چان، هایو، روان، کسل، چن، شین و همکاران (2008) اثر متادون را بر روی رفتارهای پرخطر جنسی در 557 مصرفکننده هروئین در چین اندازه گیری کرده و دادهها بیانگر اثر مثبت و کوتاهمدت متادون روی رفتارهای پرخطر بود اما برای بررسی آثار بلندمدت تحقیقات بیشتری لازم است. تحقیق حیدری و همکاران (1390) بر روی تغییرات رفتارهای جنسی محافظت نشده و تزریق مشترک در معتادان مراجعه کننده به مراکز درمان نگهدارنده با متادون نشان داد که میانگین تعداد تزریقهای مشترک و تماسهای جنسی محافظتنشده در بعد از مراجعه به مرکز نسبت به قبل از آن به طور معناداری کاهش یافت. جانسون، هانسون،متزگر، برمز و دوان (2012) طی تحقیقی تغییرات فعالیت جنسی را طی درمان وابستگی به مواد نشان دادند. آنان اعلام داشتند شش ماه پس از ترک درمان، رفتارهای جنسی که شامل رفتارهای پرخطر نیز بود، افزایش معناداری نسبت به قبل از آن داشت. موحد و عزیزی (1390) نشان دادند که رابطه معکوس و معناداری بین رضایتمندی جنسی زنان و تعارضات میان همسران وجود دارد، بدان مفهوم که هرچه رضایتمندی جنسی زنان افزایش مییابد، تعارضات زوجین کاهش پیدا میکند و بالعکس. بخشایش و مرتضوی (1388) طی مطالعهای در میان زوجین ساکن شهرستان یزد نشان دادند که همبستگی بین رضایت جنسی و سازگاری زناشویی مثبت است، اما این متغیر با سلامت عمومی رابطهای ندارند، همچنین مدتزمان ازدواج با سازگاری زناشویی و سلامت عمومی معنادار نبود اما با رضایت جنسی رابطه معنادار و معکوس داشت. واقعی، میری و قاسمیپور (1387)، عوامل مرتبط با میزان سازگاری زناشویی را در کارمندان دو دانشگاه بیرجند بررسی کردند و دریافتند که عمدهترین میزان نارضایتی از بین مؤلفههای نهگانه در زمینه روابط جنسی و حل تعارض بود. استاکرت و بورسیک (2003) در تحقیقی، رابطه بین باورهای ارتباطی و سبک دلبستگی (ایمنی، دوسوگرایی و اجتنابگری) و نیز نارضایتی ارتباطی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که افراد ناایمن، با باورهای ارتباطی غیرمنطقی رابطه معنادار دارد و عدم رضایت از ارتباط نیز با باورهای غیرمنطقی رابطه دارد. مولر و وانزیل (1991) نیز در پژوهشی بین باورهای ارتباطی و سازگاری زناشویی نشان دادند که بین نمره مقیاس سازگاری زناشویی (DAS) و خردهمقیاسهای باور به تخریبکنندگی مخالفت (D) و کمالگرایی جنسی (S) از سیاهه باورهای ارتباطی (RBI) همبستگیهای معناداری وجود دارد. سالیوان و سویبل (1995) در پژوهشی به بررسی رابطه بین انتظارات جوانان و سطوح باورهای غیرمنطقی و رضایت آنها از روابط زناشویی پرداختند. نتایج نشان داد که عدم رضایت از زندگی فعلی با سطوح باورهای غیرمنطقی و انتظارات آنها رابطه دارد. سلیمانیان (1373) تأثیر تفکرات غیرمنطقی بر نارضایتی زناشویی را در یک نمونه ایرانی بررسی کرد. نتایج نشان داد که افراد با تفکرات غیرمنطقی به طور معناداری از نظر سازگاری زناشویی در سطح پایینتری قرار دارند. صادقی (1380)، در یک مطالعه میدانی به این نتیجه دست یافت که افراد معتاد به مواد مخدر نسبت به افراد غیرمعتاد از تحریفات شناختی بیشتری برخوردارند و تأثیر مواد بر تفکرات غیرمنطقی و نگرشهای ناکارآمد معتادین تأیید گردید (با استفاده از پرسشنامه جونز مانند مقیاس نگرشهای ناکارآمد بک). لطفآبادی (1375)، ویژگیهای شخصیتی معتادین را از نگاه بالینی مورد بررسی قرار داده و در نتایج خود گزارش نموده معتادین از صفاتی مانند درونگرایی، روانرنجوری برخوردار بوده به طوری که نگرش آنها را به محیط پیرامون تغییر داده و تفکر آنها را در حل مسائل روزمره ناکارآمد مینماید. از مجموعه تحقیقاتی که در داخل کشور انجام گرفته چنین استنباط میشود که ویژگیهای شخصیتی افراد معتاد به مواد مخدر همواره تحت تأثیر سوء مصرف مواد قرار داشته، نگرش آنها را نسبت به محیط پیرامون در جهت منفی تغییر داده و همواره برای حل مسائل شخصی و روزمره خود از تفکری ناکارآمد برخوردار میگردند. نتایج تحقیق عزیزمحمدی (1386) نشان داد که نمرات تفکر ناکارآمد در دوگروه افراد بهنجار و معتاد (به تریاک و هروئین) اختلاف معنیدار وجود دارد. همچنین این تحقیق نشان داد که بین نمرات ویژگیهای شخصیتی، تفکر ناکارآمد و مدت مصرف مواد در افراد هردوگروه معتاد به تریاک و هروئین رابطه معنیدار وجود دارد. از آنجا که افراد گروه معتاد به هروئین (66 درصد)، سابقه مصرف مواد بیش از دو سال داشتهاند شدت این رابطه نیز بیشتر بوده است. 2-12- فرضیههای پژوهش رضایت جنسی پیشبینیکنندهی معنادارسازگاری زناشویی در افراد دارای سوءمصرف مواد میباشد. باورهای ارتباطی ناکارآمد پیشبینیکنندهی معنادار سازگاری زناشویی در افراد دارای سوءمصرف مواد میباشد. رضایت جنسی فرد پیشبینیکنندهی معنادار سازگاری زناشویی همسر در افراد دارای سوءمصرف مواد میباشد. باورهای ارتباطی ناکارآمدفرد پیشبینیکنندهی معنادار سازگاری زناشویی همسر در افراد دارای سوءمصرف مواد میباشد. بین رضایت جنسی در دو گروه افراد سوءمصرفکننده مواد (متقاضی ترک) و افراد دارای درمان نگهدارنده تفاوت وجود دارد. بین سازگاری زناشویی در دو گروه افراد سوءمصرفکننده مواد (متقاضی ترک) و افراد دارای درمان نگهدارنده تفاوت وجود دارد. بین سازگاری زناشویی همسر فرد در دو گروه افراد سوءمصرفکننده مواد (متقاضی ترک) و افراد دارای درمان نگهدارنده تفاوت وجود دارد. بین باورهای ارتباطی ناکارآمد فرد در دو گروه افراد سوءمصرفکننده مواد (متقاضی ترک) و افراد دارای درمان نگهدارنده تفاوت وجود دارد. بین باورهای ارتباطی ناکارآمد همسر فرد در دو گروه افراد سوءمصرفکننده مواد (متقاضی ترک) و افراد دارای درمان نگهدارنده تفاوت وجود دارد. منابع فارسی آجیلچی، بیتا، نادری، امیر، قائمی، فاطمه. (1389). رابطه ویژگیهای شخصیتی زنان معتاد با نظم اجتماعی. فصلنامه نظم و امنیت انتظامی، 2(4): 51-69. آزاد، حسین. (1377). آسیبشناسی روانی، چاپ اول، تهران، موسسه انتشارات بعثت. آزاد فلاح، پرویز. (1379). بنیاد زیستیروانی زمینهساز اعتیاد. مجله روانشناسی.4(3[15]): 234-246. ادیبراد، نسترن، مهدوی، اسماعیل، ادیبراد، مجتبی، دهشیری، غلامرضا. (1384). مقایسه باورهای ارتباطی زنان مراجعه کننده به مراکز قضایی و زنان مایل به ادامه زندگی مشترک شهر تهران. فصلنامه خانوادهپژوهی، سال اول، شماره2: 131-138. احمدی، خدابخش، آزاد مرزآبادی، اسفتدیار و ملازمانی، علی. (1384). بررسی وضعیت ازدواج و سازگاری زناشویی در بین کارکنان سپاه. مجله طب نظامی، 7(2)، 141-152. ازخوش، منوچهر، عسگری، علی. (1386). اندازهگیری باورهای غیرمنطقی در روابط زناشویی: استانداردسازی پرسشنامه باورهای ارتباطی. فصلنامه روانشناسان ایرانی، سال چهارم، شماره14: 137-153. اکبری زردخانه، سعید، جوادی، رحم خدا. (1388). رابطه پایگاه هویت و روابط ولی- فرزندی در زنان معتاد. خانواده پژوهی، سال پنجم، شماره19: 371-385. باباخانیان، مسعوده، اقلیما، مصطفی، راهب، غنچه. (1390). بررسی مقدماتی اختلالات عملکرد جنسی مردان مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی تحت درمان نگهدارنده متادون. فصلنامه اعتیادپژوهی سوءمصرف مواد. 5(18): 85-98. باقیانیمقدم، محمدحسین، فاضلپور، شکوه، رهایی، زهره. (1387). مقایسه دیدگاه معتادین و غیرمعتادین درمورد علل گرایش به اعتیاد. فصلنامه پژوهشی دانشکده بهداشتیزد. 7(3و4): 40-49. بخشایش، علیرضا، مرتضوی، مهناز. (1388). رابطه رضایت جنسی، سلامت عمومی و رضایت زناشویی در زوجین. فصلنامه روانشناسی کاربردی. 3(4[12]): 73-85. برک، لورا. (1385). روانشناسی رشد. ترجمه یحیی سیدمحمدی. تهران: نشر ارسباران. برنز، دیوید. (1371). شناختدرمانی، روانشناسی افسردگی (فنون و شناخت شخصیت و تغییر آن). ترجمه مهدی قراچهداغی، ناشر: مترجم. (تاریخ انتشار اثر اصلی، 1990). برنشتاین، ف. اچ، و برنشتاین، م. ت. (1380). شناخت و درمان اختلافهای زناشویی (زناشویی درمانی). ترجمه ح. ر. سهرابی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. (تاریخ انتشار اثر اصلی، 1989). بک، آرون تی. (1380). عشق هرگز کافی نیست. ترجمه مهدی قراچهداغی، چاپ چهاردهم، تهران: نشر پیکان تاتاری، فائزه، شاکری، جلال، نصیری، آرش، قلیچی، لادن و عبدلی، غلامرضا. (1385). میزان عود در افراد وابسته به اپیوئید تحت درمان نگهدارنده با نالترکسون مراجعهکننده به مراکز درمانی و بازتوانی بهزیستی کرمانشاه. بهبود، سال دهم، شماره سوم، 332-341. تقوی، اردوان. (1383). آیا متادون اعتیادآور است؟، مجله همراه، شماره 19، صفحه 11. توکلی قوچانی، حمید، آرمات، محمدرضا، مرتضوی، حامد. (1381). عوامل مرتبط با اقدام به ترک اعتیاد در مراجعه کنندگان به کلینیک ترک اعتیاد بهزیستی بجنورد طی سالهای 80-1379. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی زنجان. (38): 32-37. ثابتی، م. (1387). میزان تأثیر خشونت والدین بر گرایش فرزندان به اعتیاد. پایاننامه کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی. دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات جهرمی، لیلا، مکری، آذرخش، فرهودیان، علی، اختیاری، حامد. (1388). پیچیدگیهای جنسی مواد مخدر و درمان آن. فصلنامه اعتیاد (در باب شناخت و مداخله سوءمصرف مواد).9(3): 85-87 حجتی، حمید، آلوستانی، سودابه، آخوندزاده، گلبهار، حیدری، بهروز، شریفنیا، سید حمید. (2010). بررسی بهداشت روانی و ارتباط آن با کیفیت زندگی در معتادین. مجله علوم پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد. 18(3): 207-214. حیدری، محمود، مظاهری، محمدعلی، پوراعتماد، حمیدرضا. (1384). رابطه باورهای ارتباطی با احساسات مثبت نسبت به همسر. فصلنامه خانوادهپژوهی. 1(2): 121-130. حیدری پهلویان، احمد، امیرزرگر، محمدعلی، فرهادی نسب، عبداله و محجوب، حسین. (1382). بررسی مقایسهای ویژگیهای شخصیتی معتادان به مواد مخدر با افراد غیرمعتاد ساکن همدان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی همدان، سال دهم، شماره2: 55-62.. خلعتبری، جواد، قربان شیرودی، شهره، مهدیون، زهرا السادات. (1388). تأثیر آموزش برنامهی آمادگی ازدواج بر باورهای ارتباطی زوجین. فصلنامه روانشناسی تربیتی (دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن)، سال اول، شماره1: 32-45. داجن، چارلز. ایی، شی، مایکل. دبلیو. (1383). روانشناسی اعتیاد. ترجمه بایرامعلی رنجگر، چاپ اول، تهران: نشر روان. درویزه، زهرا و کهکی، فاطمه. (1387). بررسی رابطه سازگاری زناشویی و بهزیستی روانی. مطالعات زنان، 6(1)، 91-104. دریانورد، فاطمه (1388). مقایسه اثربخشی زوجدرمانی گروهی کوتاهمدت با رویکرد تلفیقی و درمان سنتی بر نگهداری پاکی و سازگاری زناشویی و بیمارن مبتلا به سوءمصرف مواد. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز. دفتر مطالعات و پژوهشهای ستاد مبارزه با مواد مخدر. (1380). بررسی دموگرافیک معتادان. مجله اصلاح و تربیت. 5(52): 25-32. رحمانی، اعظم، صادقی، نرجس، اللهقلی، لیلا، مرقاتیخویی، عفتالسادات. (1389). ارتباط رضایت جنسی با عوامل فردی در زوجین. نشریه مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری دانشگاه علومپزشکی تهران (نشریه پرستاری ایران). 23(66): 14-22. رحمانی، اعظم، مرقاتی خویی، عفتالسادات، صادقی، نرجس، اللهقلی، لیلا. (1390). ارتباط رضایت جنسی و رضایت از زندگی زناشویی. نشریه مرکز تحقیقات مراقبتهای پرستاری دانشگاه علومپزشکی تهران (نشریه پرستاری ایران). 24(70): 82-90. روزنهان، دیوید ال، سلیگمن، مارتین ای.بی. (1380). آسیبشناسی روانی. نرجمه یحیی سیدمحمدی، جلد دوم، تهران: نشر ساوالان. زینالی، علی، وحدت، رقیه، حامدنیا، صفر. (1386). بررسی زمینههای پیشاعتیادی معتادان و مقایسه آن با افراد سالم غیرمعتاد. دانش و پژوهش در روانشناسی (دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان). 9(33): 149-168. سلیمانیان، علی اکبر. (1373). بررسی تأثیر تفکرات غیرمنطقی بر اساس رویکرد شناختی بر نارضایتی زناشویی. پایاننامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده، تهران: دانشگاه تربیت معلم. صادقی، نادر. (1380). بررسی و مقایسه تحریفات شناختی و تفکرات ناکارآمد در مردان معتاد. صفری نژاد، د. (1391). نگاهی به تأثیر مصرف مواد مخدر بر زندگی زناشویی. Http://Www.Safarinejad.Ir/Article: 23آذرماه عزیزمحمدی، سعیده. (1386). مقایسه ویژگیهای شخصیتی و تفکر ناکارآمد در افراد معتاد به مواد مخدر (تریاک و هروئین) و افراد بهنجار. پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی. دانشگاه شیراز. عزیزی، عبدالرضا. (1381). پیشگری و درمان اعتیاد. انتشارات چهارم. عیسینژاد، امید، احمدی، سیداحمد، اعتمادی، عذرا. (1388). اثربخشی غنیسازی روابط بر بهبود کیفیت روابط زناشویی زوجین. مجله علوم رفتاری. 4(1): 9-16. فتحی، سروش، ثابتی، مریم، بهروزنیا، پرستو. (1389). تأثیر خشونت مادران بر اعتیاد فرزندان. فصلنامه پژوهش اجتماعی. 3(8): 131-145 فرجاد، حسین، بهروش، هما، وجدی، زهره. (1382). اعتیاد و شیوههای درمان آن برای خانواده. تهران: مرکز مطبوعات و انتشارات قوه قضائیه. فروتن، کاظم، میلانی، مریم (1387). بررسی شیوع اختلالات جنسی در متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده، دو ماهنامه علمی-پژوهشی دانشگاه شاهد، سال 16، شماره 87: 39-45. فرهادی نسب، عبدالله، مانی کاشانی، خسرو. (1387). بررسی تاثیر درمان جایگزین با متادون بر افسردگی بعد از ترک در معتادان شهر همدان. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی ایلام. 16(2):1-2. قمری، محمد. (1390). مقایسه ابعاد عملکرد خانواده و کیفیت زندگی و رابطه این متغیرها در بین افراد معتاد و غیر معتاد. فصلنامه اعتیادپژوهی سوءمصرف مواد. 5(18): 55-68. کاپلان، هارولد، بنیامین، سادوک. (1379). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری- روانپزشکی بالینی. ترجمه نصرتاله پورافکاری، جلد سوم، تهران: انتشارات شهرآب. کاپلان، هارولد، سادوک، بنجامین. (2003). خلاصه روانپزشکی: علوم رفتاری/ روانپزشکی (ویراست نهم). ترجمه حسن رفیعی، فرزین رضاعی. تهران، انتشارات ارجمند: 254 کالات، جیمز. (1386). روانشناسی فیزیولوژیک. ترجمه یحیی سید محمدی، تهران: انتشارات روان کامکار، مهدیس. (1382). آثار و پیامدهای سه رویکرد «جرمزدایی»، «جرمانگاری» و «کاهش عوارض» در برنامههای اعتیاد. فصلنامه رفاه اجتماعی. 3(9): 27-61. کنگرانی فراهانی، طاهره. (1386). بررسی میزان اثربخشی آموزش مدل اصلاح رابطه (RE) بر رضایتمندی زناشویی. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی. گلپرور، محسن، مولوی، حسین. (1380). مقایسه ویژگیهای روانی و روابط زناشویی معتادان و غیرمعتادان با همسران آنها. دانش و پژوهش، شماره 7، ص 1-20. لطفآبادی، حسین. (1375). سنجش و اندازهگیری، انتشارات سمت، چاپ دوم، تهران. لیندزی، اسی. جی. ئی. و پاول، جی. ئی. (1377). اصول روانشناسی بالینی بزرگسالان. جلد اول، ترجمه هامایاک آوادین یانس و محمدرضا نیکخو، چاپ اول، تهران: انتشارات بیکران. مشکبید حقیقی، ملکتاج، شمس مفرحه، زهرا، ولیمجد تیموری، میرمحمد، حسینی، فاطمه. (1382). تأثیر مشاوره زناشویی بر رضایت جنسی زوجین. فصلنامه پرستاری ایران. 16(33): 15-20. مظاهری، محمدعلی، پوراعتماد، حمیدرضا. (1382). مقیاس باورهای ارتباطی. چاپ نشده. پژوهشکده خانواده، تهران: دانشگاه شهید بهشتی. ملازاده، جواد. (1381). رابطه سازگاری زناشویی با عوامل شخصیت و سبکهای مقابلهای در فرزندان شاهد. پایاننامه دکترا. دانشگاه تربیت مدرس تهران. مناجاتی، وحیدرضا، فرنام، رابرت، محمدی، مسعود. (1382). درمان اعتیاد. شیراز: انتشارات دریای نور. موحد، مجید، عزیزی، طاهره. (1390). مطالعه رابطه رضایتمندی جنسی زنان و تعارضات میان همسران. زن در توسعه و سیاست. پژوهش زنان، 9(2): 181-206. نجاری، فارس، پژومند، عبدالکریم، نازپرور، بشیر. (1381). اعتیاد، بازتابی از مرگ و میر شش ماهه اول سال 1379 ارجاع شده به سازمان پزشکی قانونی کشور. مجله علمی پزشکی قانونی. 8(27): 22-27 نریمانی، محمد، حبیبی، یعقوب، رجبی، سعید. (1390). مقایسه هوش هیجانی و کیفیت زندگی در مردان معتاد و غیرمعتاد. فصلنامه اعتیادپژوهی سوءمصرف مواد. 5(19): 21-38. نظری، علی محمد. (1386). مبانی زوجدرمانی و خانواده درمانی. تهران: نشر علم. نوابینژاد، شکوه. (1383). مشاوره ازدواج و خانوادهدرمانی. تهران: انتشارات اولیا و مربیان. نورانیپور، رحمتاله. (1383). بررسی علل اعتیاد به مواد تغییردهنده خلق و رفتار و روشهای مؤثر و کارایی مشاوره اعتیاد. اعتیادپژوهی، سال دوم، شماره6، 40-49. نورانیپور، رحمتاله، قربانی، مجید. (1385). مقدمه. در: مری ماردن، لاسکوئز، گلینگری، ماورر و کارلوسی، دیکلمنتی. گروهدرمانی معتادان، ترجمه رحمتاله نورانیپور و مجید قربانی، تهران: نشر روان. واقعی، یداله، میری، محمدرضا، قاسمیپور، ملیحه. (1388). بررسی عوامل مرتبط با میزان رضایت زناشویی کارمندان در دو دانشگاه بیرجند. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند. 16(4): 43-50. وزیری، شهرام، لطفی کاشانی، فرح. (1387). خودکارآمدی جنسی و رضایت جنسی. همایش روانشناسی و مشاوره. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن. وزیریان، محسن، مستشاری، گلاره. (1382). راهنمای کاربردی درمان سوءمصرفکنندگان مواد. ویرایش دوم. تهران: انتشارات پرشکوه.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته