ادبیات نظری تحقیق شیعیان سیستان (docx) 50 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 50 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
- شیعیان سیستان
مذهب تشیع در سیستان با سه شاخصه امامی، زیدیه و اسماعیلیه حضور داشته است و هر سه مکتب، متکلمانی در این سرزمین تقدیم نموده اند.
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر. و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته میشود که به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیدهاند که امام و جانشین پیامبر (6) از طریق نص شرعی تعیین میشود، و امامت حضرت علی (7) و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.
- شیعیان امامی
شیعه امامیه کسانی را می گویند که به نص جلّی و صریح پیامبر (6) درباره امامت علی (7) و یازده فرزندش اعتقاد دارند و امامت به عقیده آنها امامت و ولایت عامه مسلمانان است درامور دین و دنیا كه به نیابت از پیامبر (6) به آنها واگذار شده است زیرا آنها معتقدند كه بر پیامبر (6) عقلاً واجب است كه برای خود جانشینی انتخاب كند. شیعه امامیه از همان آغاز در مقابل سبعیه (هفت امامیه) اثنی عشریه خوانده شده اند؛ در سیستان نیز شیعیان امامیه از قرن اول حضور داشته اند.
قرن اول
در زمان ورود اسلام به ایران، مردم سیستان، دین اسلام را نمی پذیرفتند و مقاومت میکردند تا اینکه امیرالمومنین(7) نامه ایی به مردم سیستان نوشت و آن نامه را به امام حسن مجتبی (8) سپرد. امام حسن(7) که به همراه لشکر اسلام که به خراسان عزیمت کرده بودند، نامه را به سیستانیان رساند؛ سپس بختیار-حاکم سیستان- و مردم این دیار اذعان نمودند که این دینی است که به ما بشارت داده شده بود که پیامبر آخرالزمان ظهور می کند؛ در نتیجه سیستانیان مسلمان شدند.
در این هنگام یاران امیرالمومنین (7) احکام دین اسلام را، به مردم سیستان آموختند و محبت اهل البیت در قلوبشان جای گرفت؛ در نتیجه هنگامی که معاویه طبق نامه ایی که به سرزمین های اسلامی نگاشت تا امام علی (7) را لعن کنند، مردم سیستان لعن نکردند و حتی حاضر شدند سالیانه مبالغی طلا به معاویه بدهند ولی سب امام شیعیان را نکنند اما معاویه به این کار راضی نشد و گفت یا علی (7) را سب کنید یا سرهای زنان خود را بتراشید و در وسط میدان شهر بیاورید؛ در این جا بود که مردم سیستان حاضر شدند سرهای زنان خود را بتراشند ولی سبّ امیر المومنان (7) را نکنند.
مهم ترین مساله کلامی که در بین شیعیان سیستان وجود داشت، مساله امامت بود؛ بدین گونه که در این قرن پیروان حضرت علی به دستور امام حسن (8) در سیستان سکونت گزیدند تا تشیع را در این دیار گسترش دهند و مساله امامت حضرت علی (7) را برای مردم سیستان تبیین کنند؛ چنانکه در زمان حکومت حضرت علی (7) هم، برخی از یاران آن حضرت مانند شریح بن هانیء در سیستان سکونت گزید؛ در نتیجه، این دو مرحله حضور یاران حضرت، باعث نهادینه شدن مساله امامت بین سیستانیان است.
از جمله قرائنی که دلالت داردکه مردم سیستان غالباً شیعه شده بودند، گفتار نویسنده کتاب احیاء الملوک است؛ وی در جریان وارد شدن عبدالرحمن سمره- نماینده معاویه – به سیستان می گوید:
مردم سیستان به این شخص خطاب کردند: بعد از رسول، امامی به حق باید که مردم به او اقتدا کنند و به امر و نهی او باشند و حال اینکه معاویه با امیرالمومنین (7) جنگ کرد و در آن جنگ بسیاری از مهاجر و انصار کشته شدند وجمعی از اصحاب شهادت یافتند، عمار یاسر از جمله آنان است و به قول صحیح اویس قرنی نیز در آن معرکه شربت شهادت چشید و عدد قتیلان هر دو لشکر از فرق اسلام به هشتاد هزار رسید، این مرد به خلافت لایق نیست و به خلافت او راضی نشویم.
از این عبارت به دست می آید که سیستانیان اصلاً خلاقت معاویه را قبول نداشتند و ولایت مداری خود نسبت به امیرالمومنین (7) را حفظ نموده اند؛ در کتب تاریخی اهل سنت چنین آمده که حسن بصری به دستور معاویه، همراهِ قَطَري بن الفجاءة خارجی در سال(42ه.ق) وارد سیستان شد. و در گفتگوی مردم سیستان با عبدالرحمن سمره حضور داشتند.
از این جریان تاریخی استفاده می شود که بعد از شهادت امیرالمومنین (7) در سال 40 (ه ق)، معاویه برای جلوگیری از تفکر شیعیان، این افراد را به سیستان فرستاد، اما به هر حال این افراد نیز نتوانستند که تفکر شیعی را از مردم آن منطقه مصادره کنند؛ زیرا در زمان شهادت امام حسین (7) مردم سیستان علیهِ حکومت یزید شوریدند و از وی برائت جستند.
تحلیل ورود حسن بصری به سیستان
حسن بصری که از شخصیتهای برجسته در میان طبقه تابعین است در سال 42 عازم سیستان شد و از سوی معویه به عنوان دبیر سیستان معرفی شد. سوال اصلی این است که چرا حسن بصری به دستور معاویه دبیر سیستان شد به گونهایی که فقط کارش تعلیم و تعلم بوده و حاکم سیستان از وی دستور می گرفته است.
برای پاسخ این پرسش -که ردپایی از چرایی آن در تاریخ نیامده است- می توان چنین تحلیل نمود که وی به خاطر جلوگیری از شورش مردم سیستان علیه حکومت اموی وارد سیستان شد؛ زیرا طبق اعتراف تاریخ دانان مشی فکری حسن بصری نسبت به حاکمان جامعه اموی این بود که هرگونه شورش علیهِ این حاکمان را نمی پذیرفت.
از سوی دیگر حسن بصری در زمان معاویه، امام علی (7) را قبول نداشت؛ چنانکه طبرسی روایت کرده است که در بصره علی علیهالسلام از حسن دلیل شرکت نکردنش در جنگ جمل را پرسید و حسن دلیل آن را جهنمی بودن قاتل و مقتول بیان کرد.
چنانکه بسیاری از علمای شیعه وی را دشمن حضرت علی و اهل البیت ایشان (:) شمرده اند؛ همانگونه که عماد الدین طبری درباره وی می گوید:
حسن بصری از دشمنان علی و فرزند او بود و در روز عاشورا علاوه بر اینکه حسین(:) را یاری نکرد از او دوری گزید و همراه لشکریان شام بود.
چنین شخصیتی با تفکر ضد ولایتی خود به دستور معاویه وارد سیستان شد که اولاً: با قدرت سیاسی و مالی و نظامی که دارد جلوی شورش های سیستانیان علیه معاویه را بگیرد و ثانیاً: از گسترش تفکر شیعی جلوگیری نماید.
در نتیجه دو جریان فکری حسن بصری و قطری بن الفجاءة خارجی، به دستور معاویه در یک زمان وارد سیستان شدند.
نکته قابل توجه این است که نویسنده کتاب اسد الغابه اذعان نموده است که در سال 42( ه ق) معاویه برای اینکه قیام مردم سیستان را سرکوب کند سپاهی متشکل از حسن بصری و قطری بن الفجاءة را روانه سیستان کرده است. از قراین مشخص می شود که مردم سیستان چون حکومت معاویه را قبول نداشته قیام نموده اند؛ زیرا امام علی(7) در سال 40( ه ق) به شهادت رسید و امام حسن(7) 6 ماه و 3 روز( سال 41 ه ق)حکومت نمود سپس معاویه خلافت را تصرف نمود در اینجا بود که مردم سیستان قیام نمودند.
از مهم ترین شواهد این قیام عبارت نویسنده احیاءالملوک است:
مردم سیستان به نماینده معاویه گفتند: بعد از رسول، امامی به حق باید که مردم به او اقتدا کنند و به امر و نهی او باشند و حال اینکه معاویه با امیرالمومنین-علیه السلام- جنگ کرد و در آن جنگ بسیاری از مهاجر و انصار کشته شدند وجمعی از اصحاب شهادت یافتند، عمار یاسر از جمله آنان است و به قول صحیح اویس قرنی نیز در آن معرکه شربت شهادت چشید و عدد قتیلان هر دو لشکر از فرق اسلام به هشتاد هزار رسید، این مرد به خلافت لایق نیست و به خلافت او راضی نشویم .
با توجه به کتب تاریخی مشخص می شود که دو شهر «زابلستان» و «زرنج» سجستان، علیهِ حکومت معاویه قیام نمودند که عبدالرحمن بن سمره به همراه حسن بصری و قطری بن الفجاءة این قیام را سرکوب کردند؛ «زرنج» شهری بود که یاران امام علی(7) به دستور آن حضرت وارد شهر شدند و در آنجا سکونت گزیدند. در نتیجه حسن بصری و قطری بن الفجاءة برای اینکه جلوی گسترش تشیع را در سیستان بگیرند در آنجا سکونت گزیدند.
قیام سیستانیان علیه حجاج اموی
گفتیم که شریح بن هانی باعث شد که تفکر تشیع در سیستان گسترش یابد؛ در این هنگام به دستور حجاج به سیستان حمله شد و سیستانیان به همراهی شریح بن هانیء دفاع نمودند که در این پیکار «شریح» در 120 سالگی در سال78( ه ق) به شهادت رسیدند.
سوالی که در اینجا مطرح است این است که در تاریخ سیستان چنین آمده است که شریح بن هانیء هنگام حمله سپاه امویان کشته شده است؛ به چه دلیلی می توان ثابت نمود که شریح در مقابل سپاه امویان جنگیده است، شاید وی یکی از فرماندهان سپاه بوده است؟ برای پاسخ به این سوال باید پیشینه اعتقادی شریح را بررسی کرد تا به این پاسخ رسید.
شریح از کسانی بوده که در جهالت قبل از اسلام زیسته است؛ سپس مسلمان می شود و در زمان حکومت امام علی(7) از سرداران لشکر آن امام بوده است؛ چنانکه نویسنده کتاب وی را هم تراز مالک اشتر و محمد حنفیه می شمرد؛ همانگونه که رجالیان اهل سنت تعابیری مانند «الرَّجُلُ الصَّالِحُ، صَاحِبُ عَلِيٍّ(7) »؛ « كان من كبار أصحاب علي» درباره وی به کار برده اند.
همین بزرگ منزلتی وی باعث شد که امیرالمومنین-علیه السلام- در جنگ با شامیان، شریح را فرمانده لشکر خود قرار دهد. با توجه به چنین عظمتی، آیا شریح در لشکر شخصی به نام حجاج بن یوسف که از جنایات کاران زمانه خود بوده، حضور یابد! چنانکه حجاج در زمانه خود کعبه را سنگ باران کرد.
از سوی دیگر نویسنده تاریخ سیستان چنین نگاشته که خاص و عام مردم سیستان علیه لشکر اعزامی از سوی حجاج مقاومت کردند؛ در نتیجه شریح بن هانی به همراه شیعیان سیستان علیه حکومت اموی قیام کردند که در این قیام شریح به شهادت رسید.
بعد از کشته شدن شریح راه برای فعالیت گسترده خوارج هموار شد؛ زیرا کرمان که مرکز خوارج بود به وسیله حکومت اموی سرکوب شد سپس خوارج بهترین مامن خود را سیستان یافتند؛ همانگونه که همیان بن عدی السدوسی خارجی بعد از کشته شدن شریح به سیستان آمد تا فعالیت خوارج در آنجا گسترده شود.
قرن دوم
در این قرن شیعیان در سیستان دارای اقلیت بودند و خوارج در این منطقه دارای اکثریت بودند؛ اما در زمان امام باقر و صادق (8) با ورود یاران این دو امام، شیعیان در این منطقه رو به افزایش یافتند به گونه ایی که حریز بن عبد الله سجستانی مرجع فقهی اعتقادی شیعیان در این منطقه بوده است.
حریز بن عبدالله سیستانی
وی- حریز بن عبدالله- اصالتا ًکوفی بوده ولی به خاطر کثرت ترددش به سیستان و اقامت در آن جا به حریزسجستانی معروف گشته است؛ او از بزرگترین راویان و فقیهان شیعی بوده و احادیث فراوانی از او نقل شده است به گونه ایی که مرحوم خویی معتقد است که 2320 روایت از وی در کتب حدیثی شیعه وجود دارد؛ چنانکه از امام باقر و صادق (8) به صورت مستقیم 170 روایت نقل کرده و بقیه روایات را از این دو امام به صورت غیر مستقیم نقل کرده است.
او توانست در مدت زمانی که در سیستان اقامت داشته، یارانی پیدا کند و آنان را با تفکر کلامی اهل البیت آشنا سازد؛ در نتیجه شیعیان این دیار، حریز را مرجع فقهی کلامی خود می دانستند؛ چنانکه که عده ایی از خوارج سبِّ امام علی(7) را می کردند و شیعیان که متوجه این اتفاق بودند، نزد حریز می آمدند و از آن اجازه می گرفتند تا این افراد را به قتل برسانند که ایشان –به سبب ناصبی بودن این افراد- فتوا به قتل آنان می داد و آخرالامر خوارج آن جا، ایشان و یارانش را در مسجد در سال 148(ه ق) به شهادت رساندند.
وی به همراه پدرش -عبدالله بن الحسین که قاضی وقت سیستان و از اصحاب امام صادق[علیه السلام] بود- مردم آن جا را با تفکر شیعی آشنا ساخت به گونه ایی که از سیستان افرادی خدمت امام صادق(7) می رسیدند و مشکلات خود را با آن حضرت در میان می گذاشتند و آن حضرت به سوال های آنان پاسخ می داد.
احیاگران تفکر شیعی سیستان
گفتیم اواخر قرن اول خوارج در سیستان نفوذ کردند و به مرور زمان بسیاری از سیستانیان را هم عقیده خود نمودند به گونه ایی که در سال 108 (ه ق) حکومت و قدرت سیستان به دست خوارج افتاد.
از سوی دگر سیستان، نیز دارای شیعیانی بود و با شهادت شریح بن هانی مواضع شیعه ضعیف شد؛ در نتیجه عبد الله بن الحسین الازدی وارد سیستان شد و قضاوت آن جا را بر عهده گرفت.
بعضی منابع رجالی اهل سنت وی را متمایل به تشیع دانسته اند؛ چنانکه مزی و ذهبی درباره وی معتقدند ابو حریز قاضی قائل به رجعت بوده است؛ زیرا وی در یک بحث کلامی که با هشام سجستانی داشته است ثابت نموده که هفتاد و دو آیه از قرآن دلالت بر رجعت می کنند».
تحلیل ورود حریز بن عبد الله به سیستان
تا به اینجه بیان نمودیم که تشیع با عنایت اهل البیت (:) و اصحاب ایشان در سیستان به وجود آمد و رشد نمود؛ اما در قرن دوم سیستان به حساسیت خاصی رسید از یک سو خوارج به صورت گسترده در سیستان فعالیت می کردند؛ از سوی دیگر بزرگترین یاران اهل البیت(:) در سیستان به شهادت رسیده بودند؛ و از لحاظ سیاسی التهاب شدیدی به خاطر قیام ایو مسلم خراسانی در بین حکومت عباسی افتاد؛ در نتیجه امام صادق(7) یکی از برجسته ترین فقهای شیعه را به سیستان فرستاد؛ تا اولاً: شیعیان موجود در سیستان را حمایت فکری اعتقادی کند؛ ثانیاً: در مقابل جریان افراطی خوراج ایستادگی کند.
اما با توجه به فعالیت گسترده نظامی خوارج، حریز بن عبد الله به راحتی نمی توانست وارد سیستان شود؛ زیرا وی از فقهای شیعه بود؛ در نتیجه وی به عنوان شغل روغن فروشی از مدینه راهی سیستان شد و رهبری فقهی اعتقادی شیعه را بر عهده گرفت.
پاسخ به یک پندار
بعضی از رجالیان شیعه بر اساس روایتی که از امام صادق درباره حریز برداشت اشتباهی داشته اند که با توجه به قراین موجود، این ادعا درست نمی باشد.
کشی در رجالش درباره حریز چنین می گوید، وقتی به امام صادق (7) عرضه داشتند که حریز فتوا به قتل خوارج داده است، آن حضرت، وی را نکوهش و سرزنش کرد.
عده ای از رجالیان شیعی بر اساس این روایت، قضاوت نموده و قائل شده اند که حریز احساساتی عمل کرده و فتوا به قتل خوارج داده است؛ در نتیجه وی گنهکار است ولی این با عدالت حریز منافات ندارد.
به نظر می رسد این مطلب درست نباشد، زیرا مقام علمی فقهی حریز آن قدر بالاست که وی احساساتی عمل نکند؛ زیرا از وی 1320 روایت در کتب شیعی موجود است که این دلالت بر تسلط وی به روایات است؛ در نتیجه وی بر اساس روایات موجود استنباط نموده و چنین فتوایی داده است.
روایاتی که دلالت دارد که کسی که سبّ اهل البیت پیامبر را بکند مهدور الدم است؛ مانند روایتی که از امام رضا(7) نقل شده است:
أَنَّهُ مَنْ ذَكَرَ السَّيِّدَ مُحَمَّداً ص أَوْ وَاحِداً مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ ع بِالسُّوءِ وَ بِمَا لَا يَلِيقُ بِهِمْ أَوِ الطَّعْنِ فِيهِمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَتْل
کسي که سرور و آقا حضرت محمد (6) يا يکي از اهل بيت پاکش را به بدي يا به آنچه شايسته و لايق آنان نيست يا با طعن و تمسخر آنان، ياد کند، قتلش واجب مي شود.
حریز بر اساس این روایات موجود، فتوا به چنین قتلی داده است؛ زیرا خوارج در آن موقع امام علی(7) را سب می کردند و شیعیان نزد حریز آمده و اظهار ناراحتی از چنین عملی می کردند؛ در نتیجه حریز بر اساس روایات موجود فتوا داده است.
اینگونه نیز نبوده که حریز آشکارا فتوا به قتل دهد، بلکه این فتوا پنهانی بوده و خوارجی که سبّ می کردند در ابتدا متوجه نشدند چه کسانی آنان را می کشتند
تحلیل فتوای «حریز»
با توجه به اینکه خوارج اکثریت سیستان را به خود اختصاص داده بودند، خوارج می خواستند تفکر محبت اهل البیت و تشیع را از بین ببرند و شروع به جنگ روانی کرده و امام علی- علیه السلام- را سبّ می کردند، در نتیجه حریز به شیعیان اجازه داد تا این عمل را انجام دهند.
اما سوال اساسی این است که چرا امام صادق(7) عمل حریز را سرزنش کرده اند، در پاسخ چنین باید گفت: اکثریت سیستان تحت تسلط خوارج بوده است و دارای قدرت نظامی گسترده ایی بودند؛ در نتیجه اگر آن حضرت عمل حریز را تایید می نمودند چه بسا خوارج سیستان متوجه می شدند که امام شیعیان در مقابلشان موضع گرفته است سپس همه شیعیان آن جا را قتل عام می کردند؛ امام صادق(7) تقیه نمودند و عمل حریز را نکوهش کردند.
یکی از قرائن ادعا این است که مرحوم خویی در کتابش می آورد:
« أبا بجير عبدالله بن النجاشي نزد امام صادق(7) آمدند و به حضرت عرضه داشتند که من سيزده تن از خوارج را که از امام علي(7) برائت مي جستند به قتل رسانيدم. امام فرمود: اگر آنها را به اذن امام بکشي، مسؤوليتي نداري؛ اما اگر بر امام سبقت گرفتي، بايد سيزده گوسفند قرباني کني و گوشت آنها را صدقه دهي، چون بر امام سبقت گرفته اي».
در این روایت امام(7) فرمودند: که اگر بدون اجازه امام باشد، باید صدقه دهد و هیچ سرزنشی مخاطب را نکرد، در حالیکه در قضیه حریز آن را نکوهش کرد؛ این خود دلالت می کند که اگر امام صادق عمل آن فقیه شیعه را تایید می کرد و لو با لفظ صدقه دادن، باعث می شد شیعیان سیستان نابود گردند.
این حدیث خود نیز دلیلی است که حریز جریانی در سیستان به وجود آورده بود که خوارج احساس کنند که اگر سبّ امام علی(7) را بکنند باعث نابود شدن خودشان می شود؛ در احتمال دارد که خود امام صادق(7)چنین اجازه ایی به حریز داده باشد، زیرا در روایت فوق آن امام تصریح می کند که اگر با اجازه امام باشد اشکالی ندارد، و امام صادق(7) چنین اجازه ایی به حریز داده است ولی به خاطر تقیه و حفظ جان شیعیان این عمل را نکوهش می کند.
ماموریت دیگر حریز این بود که شیعیان زیدی را نیز متوجه امام صادق- علیه السلام- کند تا امامت آن حضرت را بپذیرند و آمدن أبا بجير عبد الله بن النجاشي و عمار سجستانی از سیستان، خدمت امام صادق(7)خود گواهی است که این افراد قبلاً شخصیت آن حضرت را شناخته بود. در نتیجه حضور حریز بن عبدالله در سیستان باعث شد که تفکر شیعی در این منطقه رشد یابد و عده ایی از خوارج و زیدی ها آشنایی نسبت به امام صادق(7) پیدا کنند و شیعه امامی گردند.
حبيب بن المعلى
حبیب سجستانی در ابتدا از خوارج سیستان بوده است ولی به مذهب شیعی راه یافت و امام سجاد و باقر و صادق (8) را درک کرده است.دریاره این شخصیت شیعی در منابع تاریخی رجالی توضیح بیشتری نیامده است.
قرن سوم
تحولات سیاسی این قرن
در این قرن دو دولت بزرگ طاهریان و صفاریان بر سیستان حکومت داشته اند و حکومت مرکزی ایران در دوران صفاریان به دست سیستانیان قرار گرفت به گونه ایی که اوج حکومت سیاسی به وسیله یعقوب لیث صفاری رقم خورد و به وسیله وی حکومت خوارج در سیستان منقرض شد؛ لذا به صورت مختصر تحولات سیاسی این قرن را توضیح می دهیم؛ بدین شرح:
الف: طاهریان
اولین حاکم طاهری، طاهر بن حسین بود که محدوده قلمروش، شامل خراسان، سیستان، کرمان، طبرستان، دماوند و ری می شد و علاوه بر حکومت براین بلاد، شرطه بغداد نیز بوده است.
امرای سیستان در زمان حکومت طاهریان عبارتند از: محمد بن الحضین القوسی، الیاس بن اسد، معدل بن الحضین القوسی، محمد بن شیب، محمد الاحوص، حضین بن الحسین، حسین بن عبدالله السیاری، نصر سیاری و ابراهیم قوسی اما یعقوب لیث در سال 259(ه .ق) به حکومت طاهریان خاتمه بخشید و حکومت صفاریان را تاسیس کرد.
ب: صفاریان
بنیانگذار صفاریان، یعقوب لیث که اصالتاً سیستانی و از عیاران بوده است. وی در سال 237(ه ق) شهر بست را فتح کرد و به مرور زمان به شهرهای مختلف لشکرکشی کرد و حکومت آنجا را به دست خود گرفت؛ بلادی مانندِ سیستان، کرمان، هرات، بامیان، بلخ، نیشابور، گرگان، فارس؛ یعقوب تا نزدیکی بغداد نیز پیش رفت و با خلیفه بغدادی نیز به پیکار برخاست که عاقبت شکست خورد؛ در نتیجه در سال 265(ه .ق) به وسیله بیماری قولنج درگذشت.پس از وی، برادرش عمرو لیث حکومت صفاریان را به دست گرفت؛ او نیز مانند برادرش یعقوب، با خلیفه به مبارزه پرداخت و جانشینان وی- طاهر بن محمد، لیث بن علی صفاری، ابو علی محمد- نیز همین مبارزات را ادامه دادند تا اینکه در سال 299(ه ق) حکومت صفاریان سیستان منقرض شد.
شیعیان امامی سیستان
از این قرن با ورود امام علی بن موسی الرضا(7) به خراسان، تشیع در سیستان از اقلیت خارج شده و گسترش یافت؛ چنانکه در زمان امامت امام جواد(7) حاکم سیستان از محبّان اهل البیت(:) بوده و این امام برای او نامه ایی نوشته است. البته به خاطر نفوذ خوارج در سیستان، شیعیان نتوانستند فعالیت تاثیرگذاری در این منطقه داشته باشند.
معروف ترین راوی شیعی این قرن أبوخالدالسجستانی است؛ ایشان از یاران امام موسی بن جعفر(7) بوده است و هنگامی که این امام به شهادت رسیدند، او به ستارگان نگریست- زیرا وی منجم هم بود- و گمان کرد که امامی بعد از امام هفتم شیعیان وجود ندارد و واقفی شد؛ اما پس از مدتی به اشتباه خود پی برد و از یاران امام رضا(7) گردید.
فعالیت شیعیان در این قرن افول کردند و نتواستند اندیشه کلامی خاصی از خود ارائه دهند؛ علت این افول شاید چنین باشد در این قرن سیستان گرفتار جنگ های داخلی و خارجی بود چنانکه یعقوب لیث صفاری به شهرهایی مانند«کرمان، هرات، بامیان، بلخ، نیشابور، گرگان، فارس و بغداد» لشکرکشی کرد؛ از سوی دیگر یعقوب لیث دارای مکتب فکری اهل حدیث بود و این خود فرصت مناسبی برای رشد این مکتب فکری و به انزوا رفتن باقی فرق بود.
قرن چهارم
چنانکه قبلاً اشاره شد شیعیان در قرن اول و دوم فعالیت گسترده ای در سیستان داشتند ولی در قرن سوم، اهل حدیث فعالیت گسترده تری در سیستان یافتند و عملاً شیعیان به انزوا رفتند ولی در قرن چهارم، دوباره تفکر شیعه در منطقه رشد یافت و توانستند فعالیت گسترده ایی در سیستان نمایند و عالمان بزرگی در این سرزمین به وجود آمدند که از جمله آنان «محمد بن بحر رهنی» است.
محمد بن بحر رهنی سجستانی
ابو الحسین محمد بن بحر بن سهل الشیبانی الرهنی السجستانی از متکلمان و فقیهان و مورخان و جغرافی دانان شیعی
در قرن چهارم می باشد؛ وی از قبیله بنی شیبان بوده که به نرماشیر کرمان هجرت کرده و در منطقه رهن سکونت گزیده است؛ در قرون اول هجری، نرماشیرِکرمان جزء سیستان بوده است، لذا در قرن چهارم از متکلمان شیعی سیستان به حساب می آید. رهنی بیش از پانصد کتاب و رساله در زمینه های کلام و تاریخ و ادب و انساب و جغرافیا و تفسیر نگاشته است که در آن زمان اکثر این کتب در سرزمین خراسان موجود بوده است، ولی متاسفانه به خاطر حمله مغول و گذشت زمان اکنون کتابی از این عالم شیعی موجود نمی باشد.
درست است که هیچ یک از کتب موجود نمی باشد ولی به صورت پراکنده در کتاب های مختلف، اسامی تعدادی از این کتب ذکر شده است؛ از قبیل:
1-القلائد: 2-نحل العرب؛3- الفروق بین الاباطیل و الحقوق4-کتاب البدع؛ 5- کتاب البقاع؛ 6- کتاب التقوی؛ 7- کتاب الاتباع و ترک المراء فی القرآن؛ 8- کتاب البرهان9- کتاب الاول و العشره؛ 10-کتاب المتعه؛ 11-الفرق بین الآل و الامه؛ 12-البرهان السدید من عون المدید؛ 13- الطلاق؛ 14- المبسوط فی الصلاه؛ 15-التکلیف و التوظیف؛ 16-اثبات الامامه؛ 17-الردّ علی من انکر الاثنی عشر و معجزاتهم؛ 18- کتاب الحجه فی ابطاء القائم؛ 19-مجلس الرهنی؛ 20-المساواه و المقابله؛ 21-التلخیص فی التفسیر 22-المثل و السیر و الخراج؛ 23-القواعد؛ 24-مرج البهاء و روض الضیاء 25- المناسک؛ 26- الدلائل علی نحل القبائل 27-مقدمات القرآن.
غالی دانستن «رهنی»
بعضی از رجالیان شیعی، محمد بن بحر را غالی دانسته اند و علت غلو وی را چنین دانسته اند که « رهنی» جایگاه پیامبران و ائمه را از ملائکه بالاتر می داند و همچنین وی قائل به تفویض بوده است. اولین کسی که غالی بودن با ویژگی ارتفاع در مذهب رهنی را مطرح کرده، ابن غضائری است و دیگران هم به خاطر متابعت از این رجالی، «رهنی» را غالی دانسته اند. اما این ادعا صحیح نمی باشد:
اولاً : نجاشی تصریح نموده که احادیث رهنیدارای صحت و سلامت هستند؛ در نتیجه نجاشی، ارتفاع در مذهب رهنی را نپذیرفته است.
ثانیاً: غالی پنداران رهنی بر این باورند که وی معتقد بر افضلیت انبیاء و امامان بر ملائکه است؛ در حالیکه این متکلم مطابق با آیات و روایات قائل به این قول شده است؛ چنانکه آیات سجده همه ملائکه بر حضرت آدم(7) و روایات مختلف، دلالت بر افضلیت پپیامبران و امامان بر ملائکه(:) دارد.
ثالثاً: طبق روایت امام صادق(7) ملاک غالی بودن دو چیز بود؛ اولاً: عبودیت برای غیر خدا؛ ثانیاً: شریعت گریزی؛ در حالیکه هیچ یک از رجالیان شیعی، قائل نشده که رهنی ربوبیت غیر خدا را پذیرفته و همچنین فقیه بودن این متکلم دلالت بر شریعت پذیری او دارد.
طبق این ادله ثابت می شود که غالی دانستن رهنی و ارتفاع مذهب وی از سوی برخی رجالیان، با واقعیت خارجی مطابقت ندارد.
- شیعیان زیدیه
به کسانی كه پس از امام زین العابدین(7) پسرش زيد را امام دانستند زیدیه میگویند. زيد بن على شاگرد واصل بن عطا پيشواى معتزله بوده است و اصول آنها همان اصول معتزله است مگر در مسأله امامت. تاريخ پيدايش زيديه، به قرن دوم هجرى باز مىگردد. آنان پس از شهادت امام حسين(7)، زيد شهيد، فرزند امام زين العابدين(7) را امام مىدانند. و امام زين العابدين(7) را تنها پيشواى علم و معرفت مىشمارند، نه امام به معنى رهبر سياسى و زمامدار اسلامى. زيرا ، يكى از شرايط امام از نظر آنان، قيام مسلحانه بر ضد ستمگران است.
شیخ مفید (4) درباره زیدیه چنین می گوید:
زیدیه یکی از فرق معروف شیعه هستند که قائلند پس از امامت حضرت علی، امام حسن، امام حسین و زید بن علی، امامت متعلق است به هر فاطمی ای که به خود دعوت کند و در ظاهر، عادل و اهل علم و شجاعت باشد و با او بر شمشیر کشیدن برای جهاد بیعت شود.
این فرقه در آغازین سالهای سده دوم هجری/هشتم میلادی از بدنه عمومی شیعه جدا شد و در برابر دیگر شیعیان قرار گرفت.
مبانی کلامی زیدیه
اندیشه های کلامی زیدیه به شرح ذیل است:
زيديه، به «مهدويت» اعتقادى ندارند و در انتظار امام غايبى نيستند.
درباره مرتكب گناه كبيره می گويند كه وى در آخرت در دوزخ جاودان نخواهد ماند ولى به اندازه گناهى كه كرده است عذاب خواهد ديد.
ايشان براى ائمه خود قايل به معجزات و كراماتى نيستند.
امر به معروف و نهى از منكر را واجب مىدانند و به «تقيه»كردن قايل نيستند.
ايشان «حسن و قبح» را مانند معتزله «عقلى»دانند. بدون «اجتهاد» فتوى را براى مفتى جايز ندانند. برخلاف كيسانيه و اماميه بدا و رجعت راجايزنشمارند
صفات خداوند را چيزى جز ذاتا و ندانند.
اساس آراء شرعى را بر اجماع علماى امت اسلام دانند و چنان در اين امر اصرار ورزيدهاند كه بعضى گمان كردهاند زيديه اجماع را بر كتاب و سنت مقدم دانستهاند.
زیدیه سیستان
درباره حضور زیدیه در قرن اول، هیچ گونه گزارشی نرسیده است؛ اما درباره حضور این مکتب در سیستان در قرن دوم هجری گزارش هایی رسیده است. از جمله زیدیه سیستان، عمار سجستانی است. وی عمار بن عبد الحميد، أبو عاصم السجستاني از اصحاب امام صادق(7) بوده است؛ وی در ابتدا زیدی مذهب بوده ولی از مسلکش توبه می کند و از شیعیان امام صادق(7) می گردد.
با توجه به قرائن ذیل مشخص می شود که تفکر زیدیه در سیستان در قرن دوم وجود داشته است:
اولاً: توبه عمار سجستانی زیدی به دست امام صادق(7) خود دلیلی است که در سیستان، تفکر زیدیه وجود داشته و این شخص وقتی نزد این امام رسیده مذهب شیعه امامی را پذیرفته است.
ثانیاً: هنگامی که عبدالله بن معاویه بن جعفر بن ابی طالب جناحیه در کوفه قیام نمود بسیاری از زیدیه در اطراف او تجمع نمودند؛ افرادی مانند مَنْصُوْرُ بنُ المُعْتَمِرِ أَبُو عَتَّابٍ السُّلَمِيُّ که در این قیام به همراه عبد الله بن معاویه به پا خواست.
عبد الله بن معاویه به شهرهای مختلفی لشکر کشی نمود که یکی از این شهرها سیستان بود، حاکم وقت سیستان بدون هیچ مقاومتی تسلیم عبد الله بن معاویه شد و سبب گردید که وی و یارانش در سال 126( ه ق) وارد سیستان شوند که ظاهراً این آغازین ورود زیدیه به سیستان بوده است.
عبدالله بن معاویه با سپاهش به مدت 4 سال در سیستان حضور داشتند و در سال 130( ه ق) جنگ گسترده ایی بین وی و یاران قطری بن الفجاءة روی داد؛ در نتیجه سپاه عبدالله شکست خوردند و سوی فراه گریختند. در نتیجه با ورود زیدیه ای که در سپاه عبدالله بن معاویه حضور داشتند- به سیستان، باعث شد که تفکر زیدیه در سیستان رشد نماید.
زیدیه نتوانستند در این قرن فعالیت گسترده ای بکنند؛ زیرا کسی نتوانست رهبری «زیدیه» سیستان را بر عهده گیرد؛ فقط عبدالله بن معاویه به مدت چهار سال در سیستان حضور داشت و رهبری «زیدیه» را بر عهده گرفت ولی خوارج قیام این شخصیت و پیروانش را سرکوب کردند و آنان را از سیستان بیرون نمودند؛ در نتیجه کسی دیگر نتوانست رهبری جریان زیدیه در سیستان را بر عهده گیرد.
در قرن سوم و چهارم هیچ گزارشی درباره فعالیت زیدیه سیستان در کتب تاریخی یافت نشد؛ اما در قرن پنجم یکی از متکلمان زیدی مسلک متعلق به سیستان بوده است که این نشانگر این است که در دو قرن سوم و چهارم نیز زیدیه در سیستان حضور داشته است.
إسماعيل بن علي بن أحمد، أبو القاسم البستي
وی از شاگردان إمام زيدية، المويد باللّه بوده و مذهبش را از او اخذ کرد. همچنین درکلام شاگردی عبد الجبار بن أحمد المعتزلي را کرده است؛ وی روانه بلادِ« ري »و«شام» و«حجاز» شد و از استادان بسیاری بهره جست به گونه ایی که منقول است که وی دارای«3600» استاد بوده ومنصب شیخِ «زیدیه» را درعراق برعهده گرقته است؛ آخرالامر در سال 420(ه ق) وفات نمود.
آثار وی
«مِن کشف اسرار الباطنیّه و غَوار مذهبِهِم» ،چکیدة ردیّه ای بر مذهب اسماعیلی است که بخشهایی از آن به جا مانده است (نسخة خطی کتابخانة آمبروزیانا،گریفینی) ، این اثر ظاهراً در حدود سال (400 ه ق) نوشته شده و شامل گفتارهای ارزشمندی از متون اسماعیلی، بویژه کتاب المحصول ، اثر مفقود شدة محمدبن احمد نَسَفی است.
کتاب «البحث علی ادلَّة التکفیر و التَفسیق» بحثی دربارة معیارهای تشخیص عقاید بدعت آمیز، بویژه آنهایی است که با تعالیم معتزلی در باب توحید و عدل منافات دارد و کفر و گناه کبیره محسوب می شود. این کتاب شامل بخشی دربارة جایگاه خلفای نخستین و مخالفان علی (7)از دیدگاه زیدیه است و احتمالاً پس از 415 نوشته شده است ، چون به دنبال نام عبدالجبار «رَحِمَهُ الله » آمده است.
«الموجَز»، در شرح مذهب فقهی الناصر للحق . بستی ظاهراً بر آن شرحی نوشته که در حاشیة نسخه ای از کتاب الاِبانة ابوجعفر هوسمی از آن نقل قول شده است. ( آرای فقهی بستی مکرر در شرح الناصریات اثر سیف الدین المنصور باللّه نیز نقل ، و در مواردی از آن به گفتة بستی احتجاج شده است)
« کتاب المراتب فی مناقب اهل البیت» دربارة فضائل خانوادة پیامبر؛ ابن شهرآشوب ظاهراً آن را کتاب الدَرَجات ، و رضی الدین بن طاووس، «فضائل علی بن ابی طالب و مراتب امیرالمؤمنین(7)» خوانده است . به قرار معلوم ، نسخة ابن طاووس فقط بخش راجع به علی علیه السلام را داشته است ؛
« کتاب الباهر»، دربارة تعالیم فقهی الناصر للحق است که نام آن در کتاب «سبیل الرَشاد الی معرفة ربّالعباد» اثر «محمدبن حسین بن امیرالمؤمنین» ذکر شده است.
«کتاب المعتَمَد فی الامامة»، دربارة امامت بر طبق تعالیم زیدی است که بستی در کتاب «البحث» خود از آن یاد کرده است.
- شیعیان اسماعیلیه
اسماعیلیّه فرقهای از شیعه هستند که معتقدند مقام امامت پس از امام صادق (7) به فرزند بزرگش اسماعیل که در زمان آن حضرت از دنیا رفت منتقل شده است. از این گروه به قرامطه و شش امامی نیز تعبیر شده است. فرقه اسماعیلیه از فِرَق منشعب مذهب شیعه است. ظهور این فرقه، نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل با برادرش حضرت امام موسی بن جعفر الکاظم(7) بوده است. اینان معتقد بودند که بعد از امام جعفر صادق (7) چون پسرش اسماعیل پیش از پدر در گذشته امامت محمد بن اسماعیل منتقل شده که سابع تام بوده و دور هفت به او خاتمه یافته است. نام این فرقه نیز برگرفته از اسماعیل بن جعفر (7) است.
اندیشه های کلامی اسماعیلیان
اسماعیلیان، خداوند را برتر از آن میدانند که وهم و اندیشه و خرد انسانی بدان دست یابد و یا صفتی بپذیرد و در مورد امامت معتقدند: پس از خداوند، عقل کل و نفس کل جای دارند. مظهر عقل کل، هفت نفرند: شش نبی اولوالعزم و یک قائم. این هفت نفر- پس از عقل و نفس- در جایگاه سوم جای دارند و آنان را «ناطق» گویند. هر ناطقی را یک «وصیّ» است که وی را«امام» یا «اساس» خوانند .ناطق، شریعت جدید را وضع میکند و ناسخ شریعت قدیم است. آنان درباره آخرت بر این باورند که بهشت و دوزخ جسمانی وجود ندارد و به حلول و تناسخ ارواح معتقدند.اسماعیلیه سیستان
تنها گزارشی که درباره فعالیت اسماعیلیه در سیستان وجود دارد مربوط به قرن چهارم هجری است و چگونگی ورود این فرقه در سیستان بیان نشده است؛ شاخص ترین عالم این فرقه در سیستان، ابو یعقوب سجستانی است.
أبو يعقوب إسحاق بن أحمد السجزي در سال 276 (ه ق) در سیستان متولد شد و به یمن مسافرت کرده و در مدارس اسماعیلیه یمن شرکت جست؛ ابو یعقوب سجستانی در عصر خویش از شخصیت های برجسته اسماعیلی به شمار آمده به گونه ایی که در مناظرات دارای تبحر گشته و از متفکران فلسفی زمانه خود بوده است.
از زندگانى وى اطلاعات چندانى در دست نیست. او در سال 322 هـ در بغداد نزد اسماعیلیان مشغول تحصیل بوده و به جمع شاگردان نسفى در خراسان پیوسته است. بعد از قتل نسفى در سال 332 هـ سجستانى جانشین وى شد. احتمال دارد که وى بعد از ابوحاتم رازى داعى کل منطقه ایران شده باشد. گویا قدرت رهبرى آن به منطقه عراق نیز کشیده شده و داعیان شمال عراق و بغداد نیز زیر نظر او فعالیت مى کرده اند. او یکى از نویسندگان پرکار اسماعیلیه است. ابویعقوب در مقابل انتقادات ابوحاتم به نسفى موضع گرفت و از استادش «نسفى» دفاع کرد و کتابى به نام النصرة نوشت. وى نیز معتقد بود که حضرت آدم(7)شریعت نیاورده و دور ششم یعنى دور اسلام با آمدن محمد بن اسماعیل به پایان رسیده است و دور هفتم که دور الغاء شریعت است، آغاز گشته است. ابویعقوب کتابى در تأیید مطالب ابوحاتم و ردّ دیدگاههاى زکریاى رازی به نام اثبات النبوات نوشت و همان ادله ابوحاتم را درباره لزوم بعثت انبیاء بیان کرد. او در کتاب اثبات النبوات از اندیشه هاى اباحه گرانه خود در النصرة فاصله گرفت و به دیدگاههاى ابوحاتم و فاطمیان نزدیک شد.گویند وى در آخر عمر از قرامطه جدا شد و به فاطمیان پیوست و این مسئله به وسیله خلیفه چهارم فاطمى المعزّلدین الله انجام گرفت و باعث شد که تمام قرامطه ایران به فاطمیان بپیوندند و کم کم قرامطه در تاریخ محو گردند. بنابر نظر واکر او بعد از سال 361 هـ که کتاب الافتخار خود را نوشت توسط خلف بن احمد، حاکم سیستان به قتل رسید. پل واکر در کتاب تشیع فلسفى قدیم، نوافلاطون گرایى ابویعقوب سجستانی به ترکیب اندیشه هاى نوافلاطونیان با اصول عقاید اسماعیلى پرداخته است و نشان داده که چگونه اندیشه هاى نو افلاطونیان با عقاید اسماعیلیه نخستین ممزوج گشته است. سجستانى در کتاب دیگر خود الینابیع به اصول عقاید اسماعیلى پرداخته و آنان را به صورت موجز و مختصر بیان کرده است. بعضى معتقدند کتاب المحصول نسفى و النصرة ابویعقوب به علت ترویج اباحه گرایى، از سوى فاطمیان مورد استقبال قرار نگرفت و نسخه هاى آن در طول زمان از بین رفت.
وی به خاطر تفکرات فلسفی اش به قتل رسید و شاگردش- حميد الدين کرمانی (حجة العراقين) - ادامه دهنده راه استادش قرار گرفت.
«ابو یعقوب سجستانی» 30 کتاب نگاشته است که مشهورترین آنان عبارتند از: 1. النصرة، 2. الافتخار، 3. المقاليد، 4. مسيلة الاَحزان، 5. سلم النجاة، 6. سرائر المعاد والمعاش، 7. كشف المحجوب، 8. الوعظ، 9. أُسس البقاء، 10، خزانة الاَدلة، 11. تآلف الاَرواح، 12. تأويل الشريعة، 13. أساس الدعوة، 14. رسالة تحفة المستجيبين، 15. الينابيع.
از میان کتاب های که به وی منتسب کرده اند، دو کتاب کشف المحجوب- که یک کتاب فلسفی کلامی اسماعلیه است- و « الافتخار» به جا مانده است.
- خوارج
گروهی از مسلمانان در روزهای پایانی جنگ صفین با امیر المومنین (7) به مخالفت برخاسته و حکم به کفر وی و جواز جنگ با او کردند. اینان و کسانی که اعتقادات آنان را داشتند، خوارج نامیده شدند. در روایات از آنان به «مارقین» نیز تعبیر شده است.
این فرقه از قرن اول هجری در سیستان حضور داشته اند؛ بدین شرح:
قرن اول
نفوذ خوارج در سیستان(مرحله اول)
در زمان خلافت امیرالمومنین(7) آن حضرت درگیر جنگ های متعددی شدند که یکی از این جنگ ها، پیکار علیه خوارج بود؛ بعد از اینکه لشکر خوارج شکست خورد باقی مانده های آن ها گریختند و عده ای به سیستان پناه بردند- که از لحاظ جغرافیایی شبیه ترین منطقه به سرزمین عراق و حجاز بود- از جمله این افراد، حسکة بن عتاب الحطبی و عمران بن الفضیل البرجمی بودند که به زالق سیستان رفته و شهر زرنج را محاصره کردند در نتیجه آنجا را تحت تصرف خود آوردند.
در این هنگام امیرالمومنین-(7)، عبد الرحمن بن جزو الطائي را با عدّه ای برای نابودی آنان به آن دیار فرستاد،که ایشان به وسیله حسکه، شهید شدند و آن حضرت به ابن عباس دستور داد که در آنجا والی قرار دهد و او نیز ربعي بن كاس العنبري را به همراه چهار هزار نفر، به آن دیار فرستاد؛ در نتیجه لشکر ربعی بن کاس پیروز گشت و او از سوی امیرالمومنین(7) والی سیستان شد.
حضور یارن امیرالمومنین(7)در سیستان نشانگر این است که نزدیک ترین یاران آن حضرت، مانندِ شريح بن هانئدر این منطقه فعالیت داشته ونهال محبت اهل البیت (:) را درآنجا کاشته وآنان را با الفبای ولایتِ اهل البیت آشنا کرده اند.
چنانکه گفتیم، خوارج در این منطقه نفوذ کردند که به وسیله لشکر امیرالمومنین-علیه السلام- نابود و سرانشان کشته شدند.
تحلیل ورود خوارج به سیستان (مرحله دوم)
در ابتدای ورود خوارج به سیستان، این فرقه دارای اقلیت بودند؛ چنانکه گفتیم دو نفر از سرکرده های خوارج به نام حسکة بن عتاب الحطبی و عمران بن الفضیل البرجمی وارد زالق سیستان شدند و شهر زرنج را محاصره کردند در نتیجه آنجا را تحت تصرف خود آوردند؛ اما لشکر چهار هزار نفری از سوی امیرالمومنان آنان را سرکوب کردند.
بعد از اینکه خوارج این منطقه نابود شدند، در زمان حکومت معاویه، خوارج به دستور وی به صورت علنی وارد سیستان شدند و به مرور زمان فرقه های مختلفی از خوارج در سیستان فعالیت کردند؛ که این نشان دهنده است که معاویه برای سرکوب اعتقادی مردم سیستان، خوارج را در این منطقه مستقر کرد.
درست است که در کوتاه مدت فرقه خوارج نتوانست، بر عقاید مردم سیستان تاثیر بگذارد چنانکه گفتیم در زمان حکومت یزید سیستانیان علیه او شورش کردند؛ اما در طولانی مدت به خاطر فرقه سازی از طرف دستگاه حکومت اموی، دو جریان خوارج مانند ازارقه و عطویه در این منطقه تاثیر فراوانی گذاشتند به گونه ایی که در انتهای قرن اول هجری اکثریت مردم سیستان متمایل به خوارج شدند؛ چنانکه شیخ مفید(4)گزارش کرده که در زمان حیات حریز بن عبد الله سجستانی، خوارج اکثریت سیستان را تشکیل می دادند.
تحلیل نفوذ خوارج در سیستان (مرحله سوم)
بعد از اینکه شریح و یارانش به شهادت رسیدند و خوارج از کرمان رانده شدند، بهترین مکان برای آنان سیستان بود تا فعالیت های خود را ادامه دهند از سوی دگر، سیستانیان رضایت چندانی نسبت به حکومت اموی نداشتند؛ در نتیجه خوارج از این موقعیت بهره جستند و با آمدن همیان بن عدی السدوسی به سیستان فعالیت خوارج در آن ناحیه دوباره شروع شد.
با توجه به اینکه کرمان مرکز خوارج ازارقه بوده و رهبری این تفکر را قطری بن الفجاءة را برعهده داشته است، میتوان چنین نتیجه گرفت با ورود همیان بن عدی السدوسی از کرمان به سیستان، تفکر ازارقه بار دگر وارد سیستان شد؛ چنانکه با ورود قطری بن الفجاءة همراه حسن بصری اولین گام های ازارقه در سیستان آغاز گردید و با ورود همیان این تفکر رشد یافت؛ سپس «ابوخلده خارجی» در سیستان ادامه دهنده راه خوارج بود که وی در سال 86(ه ق ) از سوی حجاج دستگیر شد ولی پیروانش در منطقه فعالیت می کردند.
با توجه به نگاشته تاریخ سیستان کثرت جنگ هایی که در سیستان رخ داده، باعث شد که در این قرن مکتب خاصی در سیستان رشد ننماید.
- فرقه های خوارج در سیستان
الف: ازارقه
اين گروه پيروان ابو راشد نافع بن الازرق (م 65 هجرى ) هستند. نافع نخستين كسى بود كه با ابداع برخى آراى خاص باعث تفرقه و انشعاب در ميان خوارج گرديد. ازراقه بيش از ديگران در تبديل شدن خوراج به يك گروه مذهبى و كلامى و نه صرفاً سياسى، نقش داشتند؛ درعين حال، ازارقه از لحاظ سياسى و نظامى و نيز تعداد پيروان و سپاهيان از ديگر فرقه هاى خوارج قوي تر و پر نفوذ تر بودند.
نافع در زمانى كه عبدالله بن زبير قيام كرده بود و بر مناطقى از جمله بخشهايى از ايران تسلط يافته بود، از بصره به سمت اهواز حركت كرد و اهواز، فارس، كرمان و نواحى اطراف را به تصرف درآورد. آن ها به رهبرى نافع مدت ها با سپاهيان ابن زبير و امويان جنگيدند تا اينكه ابن زبير، يكى از فرماندهان خود را به نام مهلب بن ابى صفره با بيست هزار تن، از بصره به جنگ آن ها فرستاد. مهلب نوزده سال با ازارقه جنگيد كه مدتى ازسوى ابن زبير و مدتى نيز ازسوى حجاج و در زمان حكومت عبدالملك بن مروان بود. او در يكى از جنگ ها نافع را كشت و سپس با ايجاد اختلاف در سپاه ازارقه، آنان را به كلى نابودكرد..
تاثیر ازارقه در سیستان
قَطَري بن الفجاءة همراهِ حسن بصری در سال(42ه.ق) به دستور معاویه وارد سیستان شد و در زمان حکومت عبدالله بن زبیر در مکه، رهبری ازارقه-که پیروان «ابوراشد نافع بن الازرق» بودند را بر عهده گرفت؛ در همین دوران علیهِ حجاج شورید درنتیجه درسال 79(ه.ق) در طبرستان کشته شد؛ وی درشهرهای مختلفی سکونت داشت که از جمله این شهرها سیستان درسال (74ه.ق) بوده است؛ این فرقه در ابتدا رویکرد کلامی داشت ولی به مرور زمان موضع سیاسی گرفت و علیهِ عبدالله بن زبیر و حجاج پیکار می کردند.
ب: عطویه
نجد بن عامر حنفى موسس فرقه نجدات از يمامه حركت كرد تا به ازارقه پيوندد. در بين راه دو نفر به نام ابوفديك و عطية بن اسود (متوفی 75ه.ق) كه از نافع بن ازرق جدا شده بودند به نجده پيوسته و با وى بيعت كردند و او را اميرالمومنین خواندند و بدين سان فرقه جديدى پديدآمد؛ علت اختلاف نجده و نافع مسئله تقيه بوده است؛ زیرا نافع تقيه را حرام مى دانست و نجده آن را جايز مى دانست. كار اين فرقه سرانجام به اختلاف كشيد: گروهى دنبال عطيه بن اسود حنفى به سيستان رفتند و خوارج سیستان از وی تبعیت کردند به همین علت است که به خوارج سیستان در این دورانعطويه می گفتند و مبانی این فرقه همان مبانی «نجد بن عامر» است وگروهى با ابوفديك به جنگ با نجده كه از اصول خوارج تخطى كرده بود، پرداختند اين گروه سرانجام نجده راكشتند. وگروهى به نجده وفادار ماندند.
نویسنده کتاب الملل و النحل چنین گزارش می دهد که در این قرن بیشترین خوراجی که در سیستان حضور داشتند، جزء فرقه «عطویه» بوده اند.
قرن دوم
در این قرن، خوارج نیز در سیستان حضور و فعالیت داشته اند که معروف ترین شخصیت آنان حمزة بن ادرک بوده است؛ در ابتدا فعالیت های این شخصیت را ذکر نموده و در ادامه آرای کلامی آن را بیان خواهیم نمود.
حمزه بن ادرک
حمزه، پسر ادرک یا عبدالله اهل «اوق» (بین بست و غزنه)ی سیستان بود. وی خود را از نسل پسر طهماسب، دلاور افسانه ای ایرانی می دانست و نسب خویش را به پادشاهان کیانی می رساند.
شروع فعالیتهای حمزه
حمزه بن ادرک علیهِ حکومت عباسی قیام نمود؛ «طبری» آغاز قیام را در خراسان، ضمن رویدادهای سال ۱۷۹ (عهد ولایت منصور بن یزید در خراسان) دانسته است. ابن اثیر با اندکی تفصیل آن را در رویدادهای سال ۱۸۰ آورده و مؤلف تاریخ سیستان قیام حمزه را در ۱۸۱ ذکر کرده است.
به هر حال وی به سرکردگی مردم سیستان بر ضد هارون الرشید خلیفه عباسی و عمال او قیام کرد و پس از کشتن عامل خلیفه به حج رفت و با تمام مراکز خوارج ارتباط برقرار کرده و با مخالفان خلافت بغداد آشنا گردید.
حمزه هنگامی که از سفر حج به سیستان برگشت، بیشتر خوارج سیستان که جمعیت های سری و زیرزمینی داشتند به دور او گرد آمدند و در حدود 5000 نفر با وی بیعت کردند.
خبر قیام مجدد سیستانی ها به رهبری حمزه به علی بن عیسی بن ماهان، والی خراسان رسید. علی بن عیسی، در شوال 182(ه ق) عمرویه بن یزید ازدی را به فرماندهی 6000 تن به جنگ حمزه فرستاد که در نهایت این لشکر شکست خورد در نتیجه حمزه پس از این پیروزی، مردم سیستان را احضار نمود و طی یک نطق تاریخی رسماً مخالفت خود را با خلیفه عباسی اعلام نمود و در پایان خطاب خود به مردم چنین گفت:« يك درم خراج و مال بيش بسلطان مدهيد چون شما را نگاه نتواند داشت و من از شما هيچ نخواهم و نستانم كه من بر يك جاى نخواهم نشست،...»
خوارج سیستان بعد از رفتن امیر حمزه از سیستان، پراکنده شدند و جانشین وی- ابو عقیل- نیز نتوانست خوارج را اداره کند به گونه ایی که با بازگشت امیر حمزه به سیستان، وضع و موقعیت گذشته به دست نیامد که سرانجام «حمزه» در سال 213(ه ق) در گذشت و پیروانش بارها با آل طاهر می جنگیدند تا سرانجام عمار خارجی آخرین امیر خوارج به دست یعقوب لیث صفاری کشته شد.
افول خوارج
در قرن سوم، با قیام یعقوب لیث صفاری حکومت خوارج بر چیده شد و این فرقه به انزوا کشیده شدند. در نتیجه از این دوران به بعد خوارج سیستان، افول کردند و به مرور زمان هیچ گونه فعالیتی از آنان در سیستان گزارش نشد.
منابع و مآخذ
منابع فارسی
ابن بابويه، محمد بن على، علل الشرائع، مترجم: ذهنى تهرانى، محمد جواد، ناشر: انتشارات مؤمنين، مكان چاپ: ايران؛ قم
افشار سیستانی، ایرج، سیستان نامه، محل نشر: تهران، ناشر: مرغ آمین، چاپ اول، سال انتشار 1369 ه ش
افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان، تهران، نشر مرغ آمین، ۱۳۶۶ش
اویسی جواد، دانشنامه سیستان، انتشارات تفتان، سال 1387-1390 هجری شمسی
بوترابی، محمد، سیستان و مسائل عمرانی آن، ناشر: سازمان برنامه و بودجه، محل نشر: تهران، بهمن 1341
حلبى، على اصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، چاپ، دوم، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۶ ش،
ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب كلامي، ناشر: زلال کوثر، سال نشر 1389 ه ش
سید سجادی، دکتر سید منصور، دهانه غلامان، ناشر، اداره کل آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی
صابری، حسین، تاريخ فرق اسلامي، ناشر:سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني، محل نشر:تهران، سال 1388 ه ش
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، سال 1363 ش،
فرمانیان، مهدی، درسنامه تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ناشر: ادیان، محل نشر: قم
كريستن سن، کیانیان،ترجمه ذبيح الله صفا، تهران، ناشر: علمي و فرهنگي، 1 فروردین 1387، چاپ هفتم،
مستوفی، احمد، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، موسسه ی جغرافیای دانشگاه تهران، دیماه 1351
مجهول الوهیه، تاريخ سيستان، تصحيح ملك الشعراء بهار، چاپ دوم، انتشارات پديده« خاور»، آبان ماه 1366، مقدم
مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ناشر:بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، سال 1372 ه ش
ملک شاه حسین سیستانی ، احیاء الملوک، به اهتمام دکتر منوچهر ستوده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1344
مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم، ناشر:دار القرآن الکريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامي(،محل نشر:قم، سال 1373 ه ش
منابع عربی
آقا بزرگ تهرانى، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ناشر: اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه تهران، سال انتشار: 1408 هجرى قمرى
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قم1۴۰۴
ابن أبي موسى الأشعري، أبو الحسن علي بن إسماعيل بن إسحاق بن سالم بن إسماعيل بن عبد الله بن موسى بن أبي بردة ، مقالات الإسلاميين واختلاف المصلين، چاپ سوم، ناشر: دار إحياء التراث العرب، محل نشر: بيروت
ابن بابويه، محمد بن على، التوحيد، محقق / مصحح: حسينى، هاشم، ناشر: جامعه مدرسين، مكان چاپ: ايران؛ قم سال چاپ: 1398 ق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،خصال ، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، مكان چاپ: قم سال چاپ: 1362 ش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: اسلاميه، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1395 ق
ابن بابويه، على بن حسين، الإمامة و التبصرة من الحيرة، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام، ناشر: مدرسة الإمام المهدى- عجّل الله تعالى فرجه الشريف-، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1404 ق
ابن أثير، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري، عز الدين، أسد الغابة في معرفة الصحابة ، ناشر: دار الفكر ، محل نشر: بيروت، سال نشر: 1409هـ -
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الكامل في التاريخ، تحقيق: عمر عبد السلام تدمري، چاپ اول، ناشر: دار الكتاب العربي، محل نشر: بيروت – لبنان، سال نشر: 1417هـ / 1997م
ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام الحراني الحنبلي، درء تعارض العقل و النقل، ناشر: محمد رشاد سالم، ریاض، سال ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳
ــــــــــــــــــــــــــــــ، مجموعة الرسائل و المسائل، ناشر: دارالباز، مکه، ۱۴۱۲ق.=۱۳۷۱ ش
ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد ، لسان المیزان، محقق: دائرة المعرف النظامية – الهند، چاپ دوم، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، مکان چاپ: بيروت – لبنان، سال1390هـ /1971م
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تهذيب التهذيب، چاپ اول، ناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، مکان نشر: هند، سال 1326هـ
ابن حبان، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي البُستي، ثقات، ناشر: دائرة المعارف العثمانية ، مکان : حيدر آباد الدكن هند
ابن حوقل، محمد بن حوقل البغدادي الموصلي، صورة الأرض، ناشر: دار صادر، أفست ليدن، محل نشر: بيروت، سال نشر: 1938 م
ابن خلدون، أبو زيد، ولي الدين الحضرمي الإشبيلي ،تاريخ ابن خلدون، محقق: خليل شحادة، چاپ دوم، ناشر: دار الفكر، محل نشر:بيروت، سال 1408 هـ
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ خیرالدین علی، بیروت، بی تا،
ابن کثیر، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي، البداية والنهاية، الناشر: دار الفكر، عام النشر: 1407 هـ - 1986
ابن عساكر، أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامة العمروي، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع،سال نشر: 1415 هـ - 1995 م
ابن داوود، تقى الدين الحسن بن على بن داود الحلى، رجالابنداود، ناشر: دانشگاه تهران، مکان نشر: تهران، سال نشر 1342 ه ش
ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، گردآورنده:آخوندی، محمد، ناشر:دار الکتب الاسلامیه، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٧
ابن ماجة، أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء الكتب العربية - فيصل عيسى البابي الحلبي
ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1414 ق
أبو اسحاق، إبراهيم بن محمد الحنبلي، المنتخب من كتاب السياق لتاريخ نيسابور، محقق: خالد حيدر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر التوزيع، سال نشر 1414هـ
ابو داوود سجستانی، سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السَِّجِسْتاني، سنن أبي داود، محقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: المكتبة العصرية، صيدا – محل نشر: بيروت
ابو القاسم البستی، إسماعيل بن علي بن أحمد، المراتب فی فضائل امیرالمومنین و سید الوصیین، مصحح: محمد رضا انصاری قمی، ناشر:دلیل ما، محل نشر:قم
أبو الفداء، إسماعيل بن عمر الدمشقي، طبقات الشافعيين، تحقيق: د أحمد عمر هاشم، د محمد زينهم محمد عزب، ناشر: مكتبة الثقافة الدينية، سال النشر: 1413 هـ - 1993 م
أبو القاسم الرافعي القزويني، التدوين في أخبار قزوين، محقق: عزيز الله العطاردي، ناشر: دار الكتب العلمية، سال 1408هـ-1987م
أبو القاسم، خلف بن عبد الملك بن بشكوال، الصلة في تاريخ أئمة الأندلس، تصحیح: السيد عزت العطار الحسيني، جاپ دوم، ناشر: مكتبة الخانجي، سال1374 هـ - 1955 م
ابن المستوفي، مبارك بن أحمد بن المبارك بن موهوب اللخمي الإِربلي، تاريخ إربل، المحقق: سامي بن سيد خماس الصقار، ناشر: وزارة الثقافة والإعلام، دار الرشيد للنشر، العراق
أبو يعلى، أحمد بن علي بن المثُنى الموصلي، مسند ابی یعلی، محقق: حسين سليم أسد، چاپ اول، ناشر: دار المأمون للتراث، محل نشر: دمشق، سال نشر: 1404 ه ق
أبو نعيم، أحمد بن عبد الله الأصبهاني، معرفه الصحابه، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي، چاپ اول، ناشر: دار الوطن للنشر، الرياض، سال نشر1419 هـ - 1998 م
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، المسند المستخرج علی صحیح مسلم، محقق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل الشافعي، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية، محل نشر: بيروت - لبنان 1417هـ
ابو یعقوب سجستانی، اسحاق بن احمد ، الافتخار، تحقیق: اسماعیل قربان حسین، چاپ اول، ناشر، دارالغرب الاسلامی، سال نشر: 2000 میلادی
أحمد بن حنبل، أبو عبدالله الشيباني، مسند احمد بن حنبل، الناشر : مؤسسة قرطبة، محل نش: القاهرة
إربلي، أبو العباس شمس الدين، وفيات الاعيان، محقق: إحسان عباس، ناشر: دار صادر، محل نشر: بيروت
اصطخري، أبو اسحاق إبراهيم بن محمد الفارسي، المسالك والممالك، ناشر: الهيئة العامة لقصور الثقافة، القاهرة
امین، سیدمحسن، أعيان الشيعة، ناشر: دار التعارف للمطبوعات، چاپ: بيروت، سال انتشار: 1406 هجرى قمرى
اندلسی، عبد الله بن عبد العزيز، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، چاپ سوم، ناشر: عالم الكتب، محل نشر: بيروت، سال 1403 هـ
باتلی، احمد، الامام الخطابی و آثاره الحدیثیه و منهجه فیها، محل نشر: ریاض، سال نشر ۱۴۲۶/۲۰۰۵
بحرانی، یوسف بن احمد ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، قم۱۳۶۳ش.
برقی، احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1371 ق
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، چاپ اول، ناشر نقره، محل نشر تهران، سال نشر 1337 ه ق.
بیهقی، أحمد بن الحسين ، أبو بكر البيهقي، السنن الکبری، محقق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان
تفتازانی، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله، شرح المقاصد في علم الكلام، ناشر دار المعارف النعمانية، محل نشر: پاکستان سال نشر 1401هـ - 1981م
توفیق بن عامر،مواقف الفقهاء من الصوفیة فی الفکر الاسلامی، حولیات الجامعة التونسیة، ۱۹۹۵م
جعفريان، رسول، الشیعه فی ایران دراسه تاریخیه من البدایه حتی القرن التاسع الهجری، ترجمة عربی، ناشر: بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، محل نشر: مشهد مقدس، ۱۳۷۸ ش
جوزی، عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، المنتظم في تاريخ الأمم والملوك، محقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية، محل نشر: بيروت، سال 1412 هـ - 1992م
ــــــــــــــــــــ، صفة الصفوة، محقق: أحمد بن علي، ناشر: دار الحديث، القاهرة، مصر، 1421هـ
حازمي، محمد بن موسى الهمداني، زين الدين، الأماكن أو ما اتفق لفظه وافترق مسماه من الأمكنة، محقق: حمد بن محمد الجاسر، ناشر: دار اليمامة للبحث والترجمة والنشر، سال نشر: 1415 هـ
حموی، شهاب الدين أبو عبد الله ياقوت بن عبد الله الرومي الحموي، معجم البلدان، چاپ دوم، ناشر: دار صادر، مکان نشر: بيروت، سال 1995 م
خليفة بن خياط، أبو عمرو خليفة بن خياط بن خليفة الشيباني العصفري البصري، تاريخ خليفة بن خياط، محقق: د. أكرم ضياء العمري، ناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة - دمشق , بيروت
خطابی، حمد بن محمد بن إبراهيم الخطابي البستي أبو سليمان، غريب الحديث، تحقيق : عبد الكريم إبراهيم العزباوي، ناشر : جامعة أم القرى - مكة المكرمة ، 1402
ـــــــــــــــــــــــــــــ، رسالة الغنية عن الكلام و أهله ، موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، قم، سال 1387 ش
خطيب البغدادي، أبو بكر أحمد بن علي، تاریخ بغداد، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: دار الغرب الإسلامي – محل نشر، بيروت، 1422هـ -
خویی، ابوالقاسم الموسوى الخوئى، معجم رجال الحديث، محل نشر: قم، سال نشر: 1372 ه ش
دانی، عثمان بن سعيد بن عثمان بن عمر أبو عمرو الداني، السنن الوارده فی الفتن، محقق: د. رضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري، ناشر: دار العاصمة – الرياض
ذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي، تذكرة الحفاظ، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م
ــــــــــــــــــــــــــــ، سیر اعلام النبلاء، محقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، چاپ سوم، ناشر : مؤسسة الرسالة، سال 1405 هـ / 1985 م
ــــــــــــــــــــــــــ، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر دار الكتب العلمية، مكان النشر بيروت، سال النشر 1995
ــــــــــــــــــــــــــ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمري، ناشر: دار الكتاب العربي، بيروت
زرکلی، خير الدين بن محمود الزركلي، الاعلام، چاپ پانزدهم،، ناشر: دار العلم للملايين، سال نشر: 2002 م
زهري، محمد بن سعد، طبقات الکبری ابن سعد، چاپ اول، ناشر: إحياء التراث العربي، محل نشر: بيروت-لبنان، سال نشر: 1417هـ-1996م
سبحانى، جعفر، موسوعةطبقاتالفقهاء، ناشر: مؤسسه امام صادق، چاپ :قم، سال انتشار: 1418 هجرى قمرى
ـــــــــــــ، بحوث في الملل والنحل، چاپ دوم، ناشر :مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين مکان نشر: قم
ــــــــــــ، اصول الحديث و احكامه فى علم الدرايه، ناشر: موسسة النشر الاسلامي، سال 1383 ش
سبكي، تاج الدين عبد الوهاب بن تقي الدين، طبقات الشافعية الكبرى، محقق: د. محمود محمد الطناحي د. عبد الفتاح محمد الحلو، چاپ دوم، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، سال نشر 1413هـ
سجزی، عبيد الله بن سعيد بن حاتم السجزيّ الوائلي البكري، رسالة السجزي إلى أهل زبيد في الرد على من أنكر الحرف والصوت، محقق: محمد با كريم با عبد الله، چاپ دوم، ناشر: عمادة البحث العلمي بالجامعة الإسلامية، مکان نشرمدينة المنورة، سال 1423هـ/2002م
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، محل نشر: بیروت، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸
سیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي، صون المنطق و الکلام عن فن المنطق و الکلام، ناشر: علی سامی نشار، محل نشر: قاهره سال: ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷
شهرستانی، أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد، الملل والنحل، الناشر: مؤسسة الحلبي عمر فرّوخ، عبقريّة العرب، محل نشر: بيروت، سال 1973م
صفدی، صلاح الدين خليل بن أيبك، الوافي بالوفيات، محقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث، محل نشر: بيروت، سال نشر:1420هـ- 2000م
طالبي، عبد الحي بن فخر، الإعلام بمن في تاريخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، چاپ اول، ناشر: دار ابن حزم ، محل نشر: بيروت، لبنان، سال1420 هـ، 1999م
طبرانی، سليمان بن أحمد، أبو القاسم الطبراني، المعجم الاوسط، محقق: طارق بن عوض الله بن محمد عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين، محل نشر: القاهرة
ـــــــــــــــــــــــــــــــ، المعجم الکبیر، محقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، چاپ دوم،ناشر: مكتبة ابن تيمية، محل نشر القاهرة
طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، چاپ: ابراهیم بهادری و محمد هادیبه، محل نشرتهران، سال ۱۴۲۵
ــــــــــــــــــــ، اسرار الامامة، محقق:آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث اسلامیه، قسم الکلام، ناشر:مجمع البحوث الاسلامیه، محل نشر:مشهد مقدس
طبری، محمد بن جرير بن يزيد بن غالب أبو جعفر، تهذیب الاثار، تحقیق علیرضا بن عبدالله بن علی رضا، ناشر: دارالمامون للتراث، محل نشر: دمشق، سال ۱۴۱۶ ه ق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، تاريخ الطبري، چاپ دوم، ناشر: دار التراث – بيروت، 1387 هـ ق
طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، مصر ۱۹۸۴.
طوسى، محمد بن حسن، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول،
محقق/ مصحح: طباطبائى، عبدالعزيز، چاپ اول، ناشر: مكتبة المحقق الطباطبائي، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1420 ق
عبد الله بن الإمام الهادي، الجداول الصغرى مختصر الطبقات الكبرى، ناشر: مؤسسة الإمام زيد بن علي الثقافية، محل نشر: اردن
عثمان بن سعيد الدارمي السجستاني، نقض الإمام أبي سعيد عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي العنيد فيما افترى على الله عز وجل من التوحيد، چاپ اول، محقق: رشيد بن حسن الألمعي، ناشر: مكتبة الرشد للنشر والتوزيع، سال: 1418هـ - 1998م
ـــــــــــــــــــــــــــــــ، الرد على الجهمية، محقق: بدر بن عبد الله البدر، چاپ دوم، ناشر: دار ابن الأثير، محل نشر كويت، سال 1416هـ - 1995م
غيتابى الحنفى، أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسين الغيتابى الحنفى بدر الدين العينى، مغاني الأخيار في شرح أسامي رجال معاني الآثار، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل، 1427 هـ - 2006 م
قمي، عباس، الكنى والالقاب، مقدمه نويس:امینی، محمد هادی، ناشر:مکتبه الصدر، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٨ ه ش
کاشف الغطاء، محمدحسین ، اصل الشیعة و اصولها، چاپ علاء آل جعفر، قم ۱۴۱۵.
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، سال چاپ: 1409 ق
كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق؛ الكافي ؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران سال چاپ: 1407 ق
ماتدریدی، محمد بن محمد بن محمود، أبو منصور، التوحید، محقق: د. فتح الله خليف، ناشر: دار الجامعات المصرية – الإسكندرية
مروزی، عبد الكريم بن محمد بن منصور ، المنتخب من معجم شيوخ السمعاني، تحقيق: موفق بن عبد الله بن عبد القادر، چاپ اول، ناشر: دار عالم الكتب، محل نشر الرياض، سال1417 هـ - 1996م
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، التحبير في المعجم الكبير، محقق: منيرة ناجي سالم، چاپ اول، ناشر: رئاسة ديوان الأوقاف، محل نشر: بغداد، سال 1395هـ- 1975م
مزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، محقق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: مؤسسة الرسالة، محل نشر: بيروت، سال1400 – 1980
محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن، ناشر وزارة التعلیم العالی، بغداد، ۱۴۰۸ق
مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، بحارالانوار، مکان نشر: بیروت، سال ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
مشهدی، میرزا محمد، کنز الدقایق، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول
مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان،اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، دارالکتاب الاسلامی، بیروت، 1983م.
ـــــــــــــــــــــــــــ، تصحيح اعتقادات الإمامية، محقق / مصحح: درگاهى، حسين، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم، سال چاپ: 1414 ق
ـــــــــــــــــــــــــــ، الإختصاص، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم، سال چاپ: 1413 ق
نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، قواعد العقاید(مع تعلیقات السبحانی)، حاشيه نويس:سبحانی تبریزی، جعفر، ناشر:موسسه امام صادق علیه السلام، محل نشر:قم، ص113-117
هاشمی، علي بن الحسين، وقعة النهروان أو الخوارج، مؤسسة المفيد، محل نشر: بيروت لبنان
هروي، أبو إسماعيل عبد الله بن محمد، ذم الكلام وأهله، محقق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، چاپ اول، ناشر: مكتبة العلوم والحكم، محل نشر: المدينة المنورة، سال 1418هـ -1998م