ادبیات نظری تحقیق راهبردهای پلیس برای کاهش ترس از جرم (docx) 45 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 45 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
راهبردهای کلاسیک پلیس برای کاهش ترس از جرم
در ابتدا تصور میشد که ترس از جرم رابطة مستقیمی با نرخ جرایم ارتکابی دارد و هراسناک ترین افراد کسانی هستند که در معرض جرایم بیش تری بوده اند یا آنهایی که سابقة بزه دیدگی داشتهاند. به این ترتیب پلیس در راستای کاهش ترس از جرم در جامعه بر روی مسائلی همچون مقابله با جرم، بی نظمی و پیش گیری کیفری تمرکز داشته است و در عرصة عمل با وقایع سر و کار داشته و صرفاً زمانی مداخله می نمود که جرم و جنایتی اتفاق افتاده باشد.
مبحث نخست: پلیسی گری سنّتی، مبانی و راهبردها
در مدل پلیسی گری سنّتی، سازمانهای پلیسی از منابع بالقوه موجود در خارج از ساختار پلیس، کمترین بهره را می برند و راهبردهایی را اتخاذ میکنند که به طور عمده متمایل به اجرای قوانین است. از این رو در منابع و مآخذ مربوط به الگوی سنّتی پلیس، پلیس را ادارة اجرای قانون می خوانند. در این مدل، پلیس در راستای پیشگیری از جرم و برقراری احساس امنیت، بر اقدامات و تدابیر پیشگیرانه از طریق نظام عدالت کیفری تأکید دارد و تمام تلاش پلیس به پیگیری، تعقیب و کشف جرم معطوف ميشود.
گفتار نخست : بررسی رویکرد پلیسی گری سنّتی
حیطه کار پلیس سنّتی که عموماً یک نهاد دولتی محسوب ميشود، براساس قانون مجازات تعریف می شد. به این ترتیب پلیس تنها با آن چه قانون آن را جرم می دانست، به مبارزه بر می خواست و اصولاً بر پایه پیشگیری کیفری، در عمل با وقایع سر و کار داشته و صرفاً زمانی در جرایم مداخله می کرد که جرم و جنایت اتفاق افتاده باشد.
پلیس سنّتی مبتنی بر دیدگاه واکنشی است. دیدگاه مزبور، با یک ایدئولوژی امنیتی شناخته ميشود که مبتنی بر مجازات، اقدام پس از ارتکاب عمل مجرمانه و نیز پاسخ به تماسهاي درخواست خدمات پلیسی و مدیریت بحران است، آن هم بدون حمله به منبع تنش و جرایم ارتکابی. این دیدگاه عملیات پلیس را محدود به دستههاي خاصی از جرایم میکند مانند جرایمی که بیش تر توسط شهروندان گزارش ميشود و پلیس را وادار به عکس العمل ميكند.
در پلیس سنتی، پیشگیری از جرم اغلب بر تغییر تکنیکهاي اِعمال قانون مانند تحول در حقوق جزا یا سیاست کیفری و شیوههاي عملیاتی پلیس تمرکز داشته است. این رویکردهاي پیشگیری از جرم، عموما به عنوان رویکردهای «پایین دستی » نامیده شده اند، به این سبب که آنها به جای پرداخن به علل جرم، به اقدامات کیفری پس از وقوع آن واکنش نشان می دهند. معروف است که این رویکردها، سرزنش اخلاقی بزهکار را به رسمیت می شناسند.
پیشگیری کیفری با تأکید بر تأثير اعمال کیفری و اجرای سریع و حتمی آن سعی ميكند بر افکار عمومی جامعه تأثير گذار تا از ارتکاب جرم پیشگیری کند. پلیس در این نوع پیشگیری به عنوان ضابط قضایی و با مأموریت کشف جرم، دستگیری بزهکاران و به طور کلی واژه سرکوبی جرم و مجرم در چارچوب نظام کیفری از طریق اجرای قانون، درصدد پیشگیری از جرایم است. در این فضا نظم برآیند روابط غیر شخصی بین پلیس و شهروندان و ساختار رهبری شبه نظامی و تاکید بر حضور پر رنگ و واکنش سریع به فعالیتهاي مجرمانه است.
در دیدگاه سنتی فرض بر این است که مسیر حرکت جرم و ترس از جرم مسیری هماهنگ و هم سواست و لذا با افزایش یا کاهش میزان جرایم، ترس از جرم نیز دست خوش تغییر ميشود. براین اساس پژوهشهاي فارهام، لیتیکاس، والینسکی و وست نشان می دهد وقوع جرایم می تواند باعث نگرانی و ترس از جرم شود و هر چه ارتکاب جرایم افزایش یابد ترس از جرم نیز افزایش می یابد.
بالغ بر سی سال است که اغلب راهبردهای پلیس بر سه عنصر، گشتهاي موتوری، واکنش سریع به تماسهاي شهروندان برای خدمات و رسیدگی به جرایم تأکید کرده است و بر این فرض استوار است که اگر بزه دیدگی کاهش پیدا کند به دنبال آن ترس از جرم نیز کاهش پیدا خواهد کرد؛ زیرا راهبردهایی چون گشتهاي موتوری و واکنش سریع، به عموم مردم این اطمینان و قدرت را می دهد که پلیس در همه جا حضور دارد.
به این ترتیب در پلیس سنتی شیوه ارزیابی عملکرد کارکنان، بر شمارش میزان افراد دستگیر شده استوار است.
ترس از جرم، تقاضای افراد را نیز برای مجازات سنگین مجرمان بالا می برد، امری که علت آن احتمالاً افزایش دیدگاه منفی افراد نسبت به خطرات بزه دیدگی است. با بالا رفتن احساس خطر بزه دیدگی افراد چنین می پندارند که مجازات سنگین می تواند عامل مهمی جهت پیشگیری و حذف پدیدة جنایی باشد. یک پژوهش مهم در کشور کانادا (1993) بیان گر رابطة معناداری بین میزان ترس و نگرش افراد نسبت نظام دادگری کیفری است. پرسش شوندگانی که سطح بالایی از ترس را گزارش کرده بودند، به طور معنادار دیدگاهی منفی نسبت به پلیس و دادگاهها داشتند. یافتههاي دیگر این پژوهش آن است که با افزایش میزان ترس، افراد از به کارگیری زندان حمایت بیش تری ميكنند تا اجرای برنامههاي ترمیمی و بازپروری همچون تعلیق مجازات.
با این حال در طول سه دهه گذشته محققان به طور گسترده مدل سنتی فعالیتهاي پلیس را مورد انتقاد قراردادند. پلیس سنتی بر این پایه این تصور استوار است که راهبردهای عمومی در یک حوزه استحفاظی می تواند بدون در نظر گرفتن سطح جرایم، طبیعت جرم یا دیگر پارامترها اعمال شود. به این دلیل الگوی سنتی اغلب مورد انتقاد قرار می گیرد که به جای آن که به اثر بخشی فعالیتهاي خود در کاهش جرم، ترس و بی نظمی توجه کند، کانون توجه خود را بیش تر به ابزارهای اجرای امور پلیسی و یا منابعی معطوف کرده است که منجر به توانمندی عملیاتی پلیس ميشود و به جای آن که آثار عملکرد خود را در امنیت عمومی بررسی کند به دنبال این است که چگونه خدمات پلیس، تخصیص یابد.
الگوی سنتی پلیس را همچنین از منظر تکیه و تمرکز افراطی بر اجرای صرف قوانین پلیسی مورد انتقاد قرار می دهند. این گونه سازمانهاي پلیسی از منابع بالقوه مهم موجود در خارج از ساختار پلیس، کمترین بهره را می برد. در حقیقت « اجرای قانون» عنصر اصلی الگوی سنتی پلیس است به این معنا که قدرت اجرای قانون ابزار اصلی این الگو در پیش گیری از وقوع جرم است.
پلیس سنّتی بسیار متمرکز و تحت قوانین و مقررات سخت قرار دارد و عملاً عرف و عادات شغلی و صنفی در آن حکومت ميكند و تعقیب قضایی و کیفری جرایم را هدف عمده و فهم خود می داند. در حالی که جلب احساس امنیت شهروندان و کنترل ترس از جرم در میان آنها اصولاً مورد بحث واقع نميشود. به بیان دیگر کاهش جرم به معنای افزایش احساس امنیت و کنترل ترس از جرم تلقی ميشود، این در حالی است که بحث کاهش جرم و کنترل ترس از جرم دو مقوله جداگانه است.
هراسناک ترین افراد ضرورتاً آنهایی نیستند که در معرض جرایم بیش تری بوده اند یا آنهایی که قربانی بیش ترین خطرات واقعی شده اند. هراسناک ترین جوامع آنهایی نیستند که ضرورتاً دارای بیش ترین جرایم هستند. ترس از جرم لزوماً با مقدار واقعی جرایم بالا و پایین نمی رود. زیرا ترس از جرم از همبستگی و ارتباط بالایی با جرایم برخوردار نیست. نمی توان پنداشت که کاهش جرم باعث کاهش ترس از جرم خواهد شد. اگر پلیس بخواهد ترس از جرم را کاهش دهد، ممکن است نیازمند آن باشد تا علاوه بر آن چه که جهت کاهش جرم انجام میدهد، چیزهایی دیگر نیز انجام دهد. ترس از جرم در حقیقت مشکل دیگری از مشکلات پلیس است که بایستی آن را مدنظر قرار دهد.
بنابراین اگر چه دیدگاه سنتی معتقد است که کاهش جرم منجر به کاهش ترس ميشود و مطمئناً میان جرم و میزان ترس از جرم یک ارتباط محوری وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود، اما همواره دیده ميشود که بالا و پایین رفتن جرم از سالی به سال دیگر به طور دقیق با بالا و پایین رفتن میزان ترس از جرم همراه نیست.
براساس آمارهای رسمی به دست آمده در انگلستان و ولز میزان جرم از سال 1997 تا سال 2005، سی و پنج درصد کاهش یافته است، از این رو انتظار می رفت که ترس نیز به همان میزان کاهش یابد ولی براساس پیمایش سالانه مرتون در ساکنان مرتون در بین سالهای 2004 تا 2005 ترس از جرم با شش درصد افزایش مواجه شده است.
برخی از جرم شناسان بیان می دارند که سیاست اتخاذی در آمریکا جهت کاهش ترس از جرم در ابتدا بر کاهش ارتکاب جرایم تاکیدی مینمود. اما اجرای این سیاست به کاهش از جرم نینجامید. برخی از پژوهشگران معتقدند در مناطقی که آمار جرایم در سطح بالایی قرار دارد، افراد اغلب در منزل خود مانده و وقت خود را برای دیدن تلویزیون و اخبار جنایی صرف ميكنند که این مهم خود منجر به افزایش ترس از جرم ميشود.
گفتار دوم : جایگاه تاریخی و نظری پلیسی گری سنّتی
بند نخست ) جایگاه پلیس سنّتی در دوران تحول سازمان پلیس
پلیس در راه تأمین امنیت، دورههاي گوناگونی را پشت سر گذاشته است که می توان آن را به امور پلیسی سنّتی و امور پلیسی نوین تقسیم کرد. پلیس سنتی که تا پایان 1970 ادامه داشت، خود نیز دوره سیاسی و حرفه ای را تجربه نموده است.
الف- دوره سیاسی
دورة سیاسی؛ تا پیش از سال 1900 ادامه یافت و زمانی بود که ادارات پلیس در حال شکل گیری بودند. در این دوره پلیس پیوند نزدیکی با سیاست داشت. افسران پلیس معمولاً در جامعه زندگی می کردند و عضو گروه اکثریت بودند. چون گشت پیاده معمول ترین راهبرد مورد استفاده بود. افسران رابطه نزدیکی با مردم پیدا می کردند. در این دوره انتصاب روسای پلیس با انگیزه سیاسی و به منظور حفظ منصوب کنندگان درجایگاه قدرت صورت می گرفت. پارادایم حاکم بر این دوره اقتدارگرایی بود. پلیس در این دوره قوة سرکوب گر و قوة قاهره ای است که صرفاً عامل حفظ منافع طبقه ی مسلط ميباشد.
وقتی رابرت پیل، پلیس لندن را در سال 1829 تأسیس کرد، اصول دهگانه ای را برای آن ترسیم کرد. بنابه دلایل سیاسی و اجتماعی، پلیس نتوانست این اصول بنیادین را تداوم بخشد؛زیرا در آن دوران برخی جوامع اصلاً دموکراسی نداشتند، در آن دوران نهاد پلیس به پادشاهان و حاکمان وابسته بود و از طریق آنها منصوب و عزل می شد، به همین دلیل نهاد پلیس گرایش به حکومت و جلب منافع آنها داشتند نه به مردم. این امر شکاف عمیقی را بین مردم و پلیس به وجود آورد. شاخصهاي آماری پلیس حاوی موضوعاتی بود که رویکرد پلیس ضابط قضایی را تداعی می کرد و حاوی موضوعات مرتبط با وظایف پلیس پیشگیری نبود، اتکای صرف به ابزارهای سرکوب گر تعریف شده در نظام عدالت کیفری، این تصور را در اذهان شهروندان ایجاد کرده بود که پلیس همان شخصی است که شما را دستگیر ميكند و رویه جاری موجب شده بود که چهره پلیس نزد مردم مخدوش شده و مردم رغبتی برای همکاری با پلیس نداشته باشند.
پلیس سیاسی به عنوان نیروی نظامی و مسلح کشور محسوب می شد که تنها در فکر تأمین امنیت نظام سیاسی بود. گزارشهاي فراوانی در خصوص سوء استفاده این پلیس از حقوق مدنی و نیز حمایتهاي بی دریغ از فساد سیاسی حاکم وجود داشت که عامل مهم روی گردانی مردم از این نوع پلیس بود. به این ترتیب عدم کفایت و فساد پلیس منجر به آغاز دوره دوم اداره امور پلیسی یعنی دوره اصلاحات شد.
ب- دوره اصلاحات
دورة اصلاحات از سال 1900 تا 1970 را در بر می گیرد. در این دوره آگست ولمرو او. دبلیو. ویلسون به عنوان پیشگامان حرکت اصلاحی، خواستار تغییر جدی در شیوه سازماندهی و کارکرد ادارات پلیس بودند. به این دوره اغلب دوره پیشرو و مترقی نیز می گویند. در دوره اصلاحات رابطه پلیس با جامعه مخدوم خویش از لحاظ حرفه ای دور بود و سازمان پلیس به یک سازمان تخصصی تبدیل شد که هدف اصلی و اساسی آن مبارزه با جرم بود و به شیوههاي پلیسی به تعقیب و سرکوب کسانی می پرداخت که امنیت عمومی را به خطر می انداختند. با جدا شدن امور پلیسی از سیاست، تحولی در تأکید بر نقش پلیس به وجود آمد. در این دوره پلیس به شدّت به فن آوریهاي نوین همچون سیستمهاي تلفنهاي اضطراری، گشتهاي سواره برای پاسخ به مکالمات شهروندان در مواقع درخواست کمک، متکی ميباشد. در این دوره پلیس تنها با جرم در ارتباط است و سایر مشکلات اجتماع جزء مسئولیت آژانسهاي شهری محسوب ميشود. نتیجه توجه و تاکید بیش از اندازه برای اجرای قوانین و مقررات عبارت بود از افزایش خشونتها و فساد پلیسی ایجاد فاصله میان مردم و پلیس و در نهایت کاهش سطح اعتماد عمومی نسبت به پلیس.
در ایران نیز در سالهای پیش از انقلاب پلیس صرفاً ابزار سرکوب گر و وسیله تأمین امنیت قشر خاصی از حکومت بوده و زندگی مردم و حفظ آن اهمیت چندانی نداشته است. در این دوره هیچ گونه تعاملی بین پلیس و مردم و نهایتاً مشارکت مردمی وجود نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی پارادایم پیشین مسلط بر رفتار پلیسی رخت بر بست و پلیس در راستای اهداف انقلاب به الگوی مشارکت مردمی توجه بیش تری نشان داد. از آنجا که در جامعه استقبال زیادی از پلیس مردمی وجود داشت، شکافهاي امنیتی و انتظامی موجود به نوعی ترمیم یافت و متخلفان جرأت و قدرت مقابله با نیروهای انتظامی مردمی را در خود نمی دیدند و جرم به شدت کاهش یافت، در این دوران شاهد افزایش امنیت و احساس امنیت در جامعه بودیم، امری که در سالیان دراز بی سابقه بود.
ج- دوره جامعه محوری
در دهة 1980 بسیاری از ادارات پلیس شروع به تجربه کردن افزایش مشارکت جامعه در نبرد با جرم کردند. همچنین در طول این دوره، چندین شهر، نگرش هرمن گلدشتاین، یعنی امور پلیسی بر مبنای رویکرد مسأله محوری را آزمودند. در بسیاری از ادارات پلیس، تأکید از مبارزه با جرایم، به پیشگیری از وقوع جرم تبدیل شد. مجریان قانون به تدریج به خواست مردم برای انجام نوع دیگری از اداره امور پلیسی بیش تر پاسخ دادند. امروزه میزان تعامل پلیس با شهروندان و مسأله گرایی به حد قابل ملاحظه ای رسیده است. ادارات پلیس با آن که هنوز در مقابل تغییر مقاومت ميكنند، اما اکنون بیش از گذشته پاسخگوی خواستها و نیازهای جامعه محروم خود ميباشند. جامعه خواهان بازدارنده بودن پلیس است؛ شهروندان می خواهند پلیس علاوه بر بازداشت مجرمان پس از وقوع جرم، برای پیشگیری از ارتکاب جرم هم تلاش کنند. هدف پلیس در این دوره ارتقای آرامش و رضایت شهروندان است و امنیت را با مشارکت نهادهای اجتماعی از جمله مدارس، خانوادهها، . . . . تأمین میکند. البته این امر، به این معنا نیست که پلیس با جرم مبارزه نکند، بلکه در این رویکرد برخورد با جرم در بستری از حمایت و مشارکت مردم صورت می گیرد. پلیس بخشی از مردم است نه جدای از آن. بنابراین دورة سوم عملکرد پلیس را باید در حوزه فعالیتهاي اجتماعی پلیس جستجو کرد. در این دوره پلیس معتقد است هرگاه کیفیت زندگی در جامعه بهبود یابد، سطوح جرم کاهش پیدا کرده و حس امنیت نیز افزایش مییابد.
بند دوم(جایگاه پلیس سنتی در پرتو رویکرد تهدید محوری
با نگاهی اجمالی به فرایند امنیت سازی این مسئله قابل فهم است که با پیدایش نخستین نحلههاي ایجاد دولت مرکزی و متعاقب آن تمرکز ابزار قدرت در دست دولت، نبض امنیت، در دست دولت قرار گرفت و نهاد حکومت به عنوان منبع و مرجع امنیت ساز در عرصه عمومی ظاهر شد. از این رهگذر، اعتبار دولتها به عنوان تنها سازمان مشروع در کاربرد انحصاری زور مقبولیت یافت و مورد احترام حوزههاي مدنی و خصوصی قرارگرفت. به این ترتیب مسئولیت تولید و حفظ نظم و امنیت از سوی جامعه به نظام سیاسی – در قبال فروگذاری بخشی از آزادیها در قبال امنیت – واگذار شد. بنابراین نیروی نظامی به عنوان یکی از مهمترین عناصر قدرت دولت به صورت چندکارکردی مسئول حفظ حاکمیت و تأمین امنیت داخلی شد.
به دنبال حفاظت اجتماعی داخلی و پاسخگویی به تهدیدات درون مرزی، پلیس در زیر مجموعه نیروهای نظامی به عنوان سازمانهاي رسميكنترل اجتماعی نهاد حکومت در راستای پاسخ به یک نیاز اساسی یعنی امنیت اجتماعی ایجاد شد. این سازمان به نوعی نماد اقتدار و منزلت نظام سیاسی در افکار عمومی و همچنین تنها نیروی مشروع اجبار کننده داخلی محسوب ميشود.
به این ترتیب می توان با استفاده از رویکرد انفصالی به تبیین مسائل امنیتی پرداخت. رویکرد مزبور، امنیت را نبود تهدیدات نسبت به جامعه می داند و وضعیت امن را در قدرتمندی دولت جستجو ميكند که مردم را در قبال تهدیدات با تکیه بر قدرت سخت صیانت ميكند و تمام سطوح امنیت با دولت فهم و درک ميشود.
رهیافت انفصالی و یا تهدید محوری از جهت زمانی به دوران متقدم تکوین سازمانهاي پلیسی اشاره دارد. در این زمان پلیس تنها سازمان متولی امنیت عمومی است و این وظیفه را بدون مشارکت مردم و به تنهایی به دوش میکشد. بالاطبع پیامد بازی نگرفتن مردم در تولید امنیت، بی نیازی سازمان پلیس از مشروع بودن اقتدار است. به این ترتیب تقدم عملکرد واکنشی به پیش گیری از تهدیدات و آسیبها، معنا می یابد. به گونه ای که در این مدل تلاش پلیس به پیگیری، تعقیب و کشف جرم معطوف ميشود و قوت پلیس در تعداد کشفیات است. همین امر منجر به رهیافتی در کار پلیس ميشود که از آن به شیوة "واکنشی" یاد میشود. در این شیوه جرم اتفاق می افتد و کار پلیس پیگیری و کشف آن است.
در این مدل، رفتارهای غیر هنجاری پلیس با ترکیب عناصری مانند پیشداوری، جانبداری، قدرت سخت و کلیشههاي ذهنی به نظم سخت و غیر تعاملی پلیس می انجامد.
قدرت سختجانبدارینظم سخت پلیسپیشداوریکلیشههاي ذهنی
قدرت سخت : حق تصمیمگیری برای شهروندان منحصراً بر عهده پلیس است و سبک آمرانه برای به وجود آوردن نظم از شیوههاي مرسوم پلیس خواهد بود. قدرت سخت می تواند برخورد فیزیکی پلیس را در مواجهه با شهروندان عمومیت دهد و به نحوی دلسردی شهروندان و عدم همکاری مردم با پلیس را موجب شود. شاید در نگاه اول هیچ رابطه ای را نتوان بین بهبود رفتار پلیس با شهروندان با موضوع کاهش جرم و بی نظمی برقرار کرد، اما با دقّت نظر می توان به وجود رابطه ای قوی در این خصوص دست یافت؛ زیرا کنترل جرایم در جامعه بدون همکاری و مشارکت عموم شهروندان در عمل امکان پذیر نیست و مشارکت و همیاری آنها با مأموران در درجه نخست در گرو برخورد خوب این مردم خواهد بود. نتایج تحقیقات و ارزیابیهاي مختلف که در این زمینه انجام شده است بر صحت این مدعی دلالت دارد که از جمله می توان به تحقیقات انجام شده در سه شهر ایالت متحده آمریکا اشاره کرد که نشان می دهد وقتی افسران با شهروندان برخورد نامناسب دارند، شهروندان درخواستهای ایشان را کم تر اجابت خواهند کرد و عدم تبعیت شهروندان در مقابل درخواستهاي افسران پلیس می تواند یک نوع بی نظمی قلمداد شود.
پیشداوری : یک قضاوت منفی که مبتنی بر واقعیت نیست، پیشداوری معمولاً با دوست نداشتن یک گروه، نژاد یا دین خاص ملازمت دارد؛
جانبداری:جهت گیری و طر فداری از یک ایده یا یک گروه و یا یک فرد در اوج تنفر از دیگران.
کلیشههاي ذهنی : همه افراد درون یک گروه خاص را یکسان و فاقد فردیت، تلقی ميكند. فقط به این دلیل که فردی عضو یک گروه خاص است تصور ميشود که دارای ویژگیهاي معینی است و به عبارتی دور شدن از واقعیات اجتماعی و قضاوت کورکورانه را به دنبال دارد.
پلیس از حیث مبانی نظری به مسئله اطاعت شهروندان از دولت نیز باز می گردد. هر دولتی سازمان پلیس خود را افزون بر چهره نظم بخشی و امنیت آن، نماد اقتدار و حیثیت در عرصه افکار عمومی و ناظران بیرونی، می بیند. حضور مأموران پلیس در آیینهاي نمایشی، تشریفات و مراسم ملی، معرف اقتدار ملی یک کشور ميباشد. در فضای گفتمان وبر پلیس جلوه قدرت مشروع، عقلانیت ابزاری دیوان سالارانه دولت ميباشد. تعریف مشهور وبر از دولت به سان دستگاهی که حق انحصاری استفاده از زور مشروع را دارد، بیش از هر جایی در سازمان پلیس و حوزه اجرایی آن جلوه گر ميشود. با این تعریف پلیس با استفاده از حق مشروع استفاده از وسایل اجبار، به استقرار نظم و امنیت در جامعه نائل ميشود.
به این ترتیب پلیس نمیتواند مسئولیت پذیر در قبال جامعه و انتخاب گر پاسخهاي معین برای نیازهای خاص باشد، زیرا نیروهای پلیس خود را مددکار اجتماعی نمی دانند و تنها در مقابل وقایعی که از آن تهدید ساطع ميشود، صرف نظر از جنس تهدید یا شکل تهدید، با واکنشهاي یکسان به مقابله با آن میپردازند.
گفتار سوم: راهبردهاي پلیس سنّتی برای کاهش ترس و احساس ناامنی
الگوی سنتی که بیشتر بر تأمین منابع پلیس و قدرت اجرایی قوانین در تمام مناطق مربوط به حوزه استحفاظی پلیس تاکید دارد، از دیرباز مورد توجه کشورهای مختلف در جهت کنترل و پیش گیری از جرایم و افزایش احساس امنیت در میان شهروندان قرار داشته است. در ابتدا پلیس بر این باور بود که ترس از جرم برخاسته از خطرهای عینی و یا همان جرم بوده و از این رو راهبرد کاهش ترس را در کاهش جرم جستجو می کردند. اهم راهبردهای مورد نظر امور پلیس سنتی عبارتند از :
بند نخست ) افزایش حجم نیروهای پلیس
راهبرد افزایش حجم نیروهای پلیس در سطح حوزه استحفاظی بر این فرض مبتنی است که از یک سو، فرصت کم تری برای ارتکاب جرم فراهم می آورد و از سوی دیگر، آمار کشف جرم از سوی پلیس بالا می رود. کاهش فرصت ارتکاب جرم در قالب پیش گیری وضعی به عنوان تدابیر و راهکاری مناسب قابل دفاع خواهد بود، همچنین با بالا رفتن آمار کشف جرم از سوی پلیس که منجر به دستگیری مجرمان و در نتیجه مجازات آنها ميشود، بالطبع شاهد تقویت آثار بازدارندگی فردی و بازدارندگی عمومی مجازاتها و در نتیجه کاهش میزان وقوع جرم خواهد بود.
بسیاری معتقدند حجم گسترده نیروهای پلیس یک راه حل برای کاهش ترس از جرم و همچنین کاهش نرخ جرایم است. این امر از دو جهت قابل بررسی است؛ نخست آن که حجم گسترده نیروی پلیس لزوماً به این معنا نیست که این حجم در خیابانها حضور دارند، بلکه تقریباً هفتاد درصد کار افسران پلیس مربوط به بخش دریافت گزارش و انجام وظایف اداری ميباشد، دوم آن که حضور بیشتر پلیس می تواند تأثير معکوسی بر میزان ترس از جرم شهروندان داشته باشد به این معنا که افراد جامعه احساس ميكنند محله آنها بیش از پیش ناامن شده است. به این ترتیب افزایش نیروی پلیس به عنوان راه حل کاهش ترس از جرم، شاید بسیار ساده باشد، اما صرفاً یک راه حل کوتاه مدت است که افکار عمومی را تحت تأثير قرار می دهد.
مطالعات مارول و مودی با روش آماری به نسبت پیچیده نشان داده است که افزایش تعداد افسران پلیس در صورتی مفید است که پلیس اضافه شده در جایی استفاده شود که جرم بیش تری وجود دارد. اما هیچ مطالعه مهمی به طور ویژه در این باره که آیا افزایش حجم نیروهای پلیس به کاهش ترس از جرم کمک ميكند یا خیر، صورت نگرفته است. به نظر می رسد اگر شهروندان این گونه فکر کنند که افزایش حجم پلیس، مدرکی دال بر آن است که آن منطقه، خطرناک است، افزایش حجم نیروی پلیس در واقع ممکن است ترس از جرم را افزایش دهد.
بند دوم) گشتهاي نامنظم در سراسر جامعه
تقویت گشتهاي انتظامی راهبرد اساسی دیگر پلیس سنتی در امر کاهش وقوع جرایم ميباشد که به طور عام و در سطحی گسترده سازمان پلیس کشورهای مختلف جهان همواره تا سرحد امکانات، توان مالی و استعداد نیروی انسانی خود مورد توجه قرار داده اند. مأموران قدیمی گشت پیاده ملزم به کنترل مکانهاي معین در زمانهاي معین بودند و نظارت شدید بر آنها اعمال می شد. تأکید روز افزون بر پاسخ سریع پلیس به تماسهاي اضطراری شهروندان با استفاده از اتومبیل تدریجاً گشتهاي پیاده پایان داد و به مأموران اجازه داد که به صورت راندومی دورتر از پست خود گشت بزنند. این سیاست به وسیله این نظریه توجیه شد که غیر قابل پیش بینی بودن حضور گشت پلیس، موجب ایجاد حس حضور پلیس در همه مکانها خواهد شد و این امر بازدارندگی عمومی از جرم را در اماکن عمومی به همراه خواهد داشت. رئیس پلیس شیکاگو و رئیس مرکز جرم شناسی برکلی، اورلاندو دبلیو ویلسون از طرفداران گسترده این نظریه بودند.
در پاسخ به این سوال که گشتهاي پیشگیرانه تصادفی تا چه حد در کنترل وقوع جرم و ترس ناشی از آن مؤثر هستند، تنها مطالعهای که بهطور ویژه ترس از جرم را مدنظر قرار داد، آزمایش گشتهاي پیشگیرانه بود. تغییر در تعداد گشتهاي موتوری در شهر کانزاس بین واحدهای گشت محل به ازای هر حوزه نگهبانی که بین دو الی سه واحد گشت تقسیم شده بود، در مدت زمان یکسال هیچ تأثيری بر ترس از جرم افراد نگذاشت. چرا؟ مهمترین عامل این بود که مردم متوجه تغییر تعداد واحدهاي گشت نبودند و همچنین در میزان جرم نیز تغییری حاصل نشده بود. بنابراین چون شهروندان شهر کانزاس از هرگونه تغییری در مورد نحوة گشت پلیس آگاه نبودند و هیچ تغییری در میزان واقعی قربانی شدن آنها به وجود نیامده بود، پس جای تعجب نیست که ترس از جرم آنها نیز تغییری نکرده است.
به نظر می رسد افزایش گشتهاي تصادفی پلیس تنها ممکن است، در آن محلهها و حوزههاي قانونی منجر به کاهش ترس از جرم شود که به طور معمول این ذهنیت فراگیر وجود دارد که پلیس هرگز در دسترس نیست و در زمان حادث شدن اتفاقات بد در اطراف آنها حضور ندارد. اخیراً نیز در کلان شهر تهران مشاهده ميشود که برای پیشگیری از وقوع جرایم و بالا بردن احساس امنیت شهروندان، تعداد زیادی از مأموران پلیس در اماکن و خیابانهاي مختلف گماشته ميشوند که این امر اشتباه است و نتیجه ای جز اتلاف منابع انسانی در پی ندارد.
بند سوم) واکنش سریع به درخواست کمک شهروندان
پاسخ سریع پلیس سه اثر پیشگیرانه از جرم را ایجاد ميكند؛ اثر اول کاهش صدمه ناشی از جرایمی است که به وسیله سرعت مداخله پلیس ارتکاب آن ناتمام می ماند. اثر دوم که منفعت عام تری دارد، این است که پاسخ گویی در زمان سریعتر در مقایسه با تهدید به مجازات شدیدتر از طریق دستگیری واکنشی، تأثير بازدارندهتری دارد و سومین اثر آن، ناتوان کردن بزهکار از طریق حبس بزهکارانی است که حضور سریع پلیس امکان جمع آوری مدارک و دستگیری آنان را فراهم ساخته است.
راهبرد واکنش سریع به درخواست کمک شهروندان از پشتوانه تحقیقی لازم دال بر تأثير آن کاهش ترس از جرم برخوردار نیست.
عدم وجود بسیاری از شواهد علمی محکم، دلیلی است که میتوان حدس زد، با توجه به این که قبلاً شهروندان هنگام حادثه، واکنشهاي سریع از پلیس دریافت میکردند، اما احساس ترس آنها کاملاً پابرجا بود، لذا بهبود زمان پاسخ به درخواست آنها بعید است که تأثير زیادی بر ترس از جرم آنها بگذارد. ارائه واکنشهاي سریع تر پلیس احتمالاً در مکانهايی باعث کاهش ترس از جرم ساکنان خواهد بود که سرعت واکنش پلیس در آن منطقه به طور معمول پایین است.
نتایج به دست آمده در تحقیق صورت گرفته از شهروندان تهران در خصوص عواملی مانند حضور به موقع و سریع پلیس، جمع آوری افراد شرور، سرعت عمل در کشف جرم و در دسترس بودن پلیس در شرایط اضطراری، بیان گر این امر مهم است که مهمترین توقع شهروندان از پلیس جهت افزایش احساس امنیت، صرف حضور فیزیکی نیست، بلکه حضور فعال پلیس در بیست و چهار ساعت شبانه، احساس امنیت شهروندان را افزایش خواهد داد. علاوه بر این عملکرد پلیس به تنهایی نمی تواند بر اساس امنیت شهروندان، اثر مثبتی داشته باشد بلکه عملکرد و رفتاری که مبتنی بر آموزشهاي حرفهای و تخصصی پلیس باشد، احساس امنیت شهروندان را تحت تأثير قرار خواهد داد. به عبارت دیگر با ارتقاء کیفیت عملکرد پلیس در سطح جامعه، احساس امنیت شهروندان نیز افزایش می یابد.
بند چهارم) تحقیقات کلی درباره جرایم
فرض بر این است که بالا بودن امکانات نرمافزاری و سخت افزاری سازمان پلیس در کشف جرم باعث افزایش آمار عملکرد پلیس در دستگیری مجرمان یا همان آمار ظاهری و پلیسی تبهکاری ميشود که این امر خود آمار عملکرد سایر نهادهای رسیدگی کننده به جرم در فرایند کیفری شامل عملکرد نهاد تحقیق، نهاد تعقیب، نهاد دادرسی و نهاد اجرای مجازات را بهبود می بخشد و در نتیجه هدف ارعاب و بازدارندگی که از اجرای مجازات انتظار می رود تقویت شده و در نهایت به کاهش وقوع جرم می انجامد.
هیچ مطالعه ای تاکنون در خصوص بررسی بهبود تاکتیکهاي بازپرسی پلیس و اثر آن برجرم، بی نظمی و ترس از جرم انجام نشده است، با این وجود این احتمال وجود دارد که افزایش در احتمال کشف جرم و در نتیجه دستگیری، می تواند به بازدارندگی منجر شود.
بندپنجم ) ایست و بازرسی سنّتی
در عملیات ایست و بازرسی سنتی، مأموران در زمانهاي خاص و در محلهاي معین گماشته ميشوند و خودروها و افراد مشکوک را بازرسی ميكنند. یکی از معایب این اقدامات آن است که بر اساس الگوی ثابتی انجام ميشود و شناسایی الگوی آن برای مجرمان چندان دشوار نیست. بنابراین مجرمان مکان و زمان انجام فعالیت مجرمانه را تغییر داده و با این کار راهبرد پلیسی برای کاهش وقوع جرم و به دنبال آن کاهش ترس ناشی از آن، بی اثر خواهد ماند.
برخی از جرم شناسان عقیده دارند سیاست اتخاذی در آمریکا برای کاهش ترس از جرم در ابتدا بر کاهش جرم تأکید داشت، اما پس از اجرای این سیاست ترس از جرم کاهش نیافت. ژوالینکس در توجیه این مطلب که چرا پس از اجرای سیاست کاهش جرم، ترس از جرم کاهش نیافت بیان ميكند : «فراموش کردن جرایم خشونت بار و وقایع وحشتناک جنایی، برای افراد بسیار مشکل است. زدودن کامل تأثيرات روان شناختی به خصوص برای کسانی که خود یا افراد نزدیکشان تجربه بزهدیدگی داشتهاند، تاحدودی غیرممکن است، به خصوص این که وقایع جنایی و تأثيرات بزه دیدگی – اعم از مستقیم و غیرمستقیم – روی ذهن فرد انباشته ميشود»
تجربیات به دست آمده نشان می دهد که ترس از جرم و جرم، دو مقوله جداگانه هستند ترس پدیده ای است، پیچیده تر از جرم که کاهش یا افزایش آن ارتباط چندانی با آن چه سالانه تحت عنوان جرم اتفاق می افتد، ندارد. بنابراین اجرای سیاست مبارزه جرم به عنوان تنها راه ممکن برای کاهش ترس نمی تواند چندان مؤثر باشد وصرفاً سرمایه گذاری بر روی این راهبردها مفید به نظر نمی رسد.
به این ترتیب از دهة هفتاد سدة بیستم(1970) عدالت کیفری به ویژه پلیس که یکی از ارکان آن به شمار می رود، با انتقادهاي شدید رو به رو شد. در این چارچوب تأسیس شورا یا سازمان مستقل متولی پیش گیری از جرم و پاسخهاي پیشگیرانه با رویکرد میان رشتهای و میان نهادی در کشورهای کانادا، سوئد، فرانسه و. . . موضوعیت پیدا کردند. پلیس در این رویکرد، از جمله نهادهایی است که با عنوان پلیس اجتماعی و پلیس محلی با شوراها یا سازمان پیش گیری از بزهکاری از رهگذر ارائه مشاورههاي جرم شناختی و انتقال شناخت پلیس در زمینه علل و گونههاي بزهکاری و بزهکاران و. . . مشارکت ميكند. به این ترتیب امروزه در کنار پلیس کیفری که در پاسخهاي واکنشی به جرائم مداخله ميكند، پلیس پیشگیری در پاسخهاي کنشی به بزهکاران مشارکت می نماید. پلیس پیش گیری از این منظر دیگر ضابط محسوب نميشود، از قوه قهریه استفاده نميكند، بلکه اقدامهاي آن جنبه اقناعی، آموزشی و مشاوره ای به خود می گیرد و اقدامات پیشگیرانه آن مسبوق به مطالعات جرم شناختی و از همه مهم تر اِعمال آن در چارچوب حقوق شهروندی معنا و مشروعیت پیدا ميكند.
مبحث دوم : مدل مقابله با بی نظمی و جرایم خُرد متأثر از نظریه پنجرههاي شکسته
احساس ناامنی در جامعه تنها به دلیل جرایم خشونت آمیز نميباشد، بلکه رفتارهای اخلال گرانه مانند ولگردی، تکدی گری و اعتیاد، علاوه بر این که یکی از عوامل ترس و احساس ناامنی در سطح جامعه است، زمینة گسترش سایر جرایم را نیز فراهم میکند. بنابراین برای جلوگیری از انهدام جامعه، به محض شکسته شدن اولین هنجار باید با هنجارشکن برخورد شود.
گفتار نخست : تأثير جرایم خُرد بر احساس ناامنی
هنگامی که واژه جرم شنیده ميشود غالباً اعمالی مانند سرقت، قتل، کلاهبرداری به عنوان مصادیق آن به ذهن متبادر ميشود. در حالی که تعداد زیادی از جرایم مانند توهین، فحاشی، برهم زدن نظم عمومی، رانندگی بدون پروانه از جمله جرایمی هستند که هر روزه در سطح جامعه اتفاق می افتد. امروزه مسأله افزایش این گونه کج رویها که از آن درحقوق کیفری تحت عنوان جرایم خُرد یاد ميشود، در کنار دیگر معضلات اجتماعی به یکی از عوامل گسترش احساس ناامنی در میان افراد تبدیل شده است.
در واقع جرایم خُرد، رفتارهایی هستند که به کژرفتاری که دارای پاسخ اجتماعی است، نزدیک تر است تا به جرم انگاری با پاسخ قهرآمیز و سرکوب گر و برحسب ضرورت، قانون گذار برای آنها مجازات کیفری تعیین نموده است. اما تبع اجتماعی آنها به حدی نیست که مردم، مرتکبان آنها را مستحق مجازاتهاي سنگین و سرزنش شدید بدانند. کثرت و آمار بالای ارتکاب جرایم خرد، باعث پایین آمدن کیفیت زندگی شهروندان، فشار روانی و اضطراب برای عموم آنها خواهد شد و هتک نظم عمومی به خصوص در کلان شهرها با توجه به کثرت و تعدد این قبیل جرایم، اگر بیش از جرایم مهم به جامعه لطمه وارد ننمایند، قطعاً تأثير سوء آنها کم تر نخواهد بود. شیوع این جرایم به حدی بوده که برخی از جرم شناسان به این اجماع رسیدند که جرم از تسامح و تساهل نسبت به انحرافات کوچک به وجود میآید و تقریباً تمام افراد جامعه در خلال زندگی روزمره خود، خصوصاً در کلان شهرها به دفعات با این قبیل جرایم مواجه شدهاند و بعضاً خود مرتکب آنها شده اند.
برخی معتقدند که بخش کوچکی از ترس مردم مربوط به جرایم خُرد است و قسمت عمده ناامنی و ترس مردم ناشی از جرایم خشونت بار است. این مساله دو موضوع را در ذهن به وجود می آورد، نخست آن که مشاهدات و بررسیها نشان نمیدهد که چه مقدار از نگرانیهاي شهروندان در شهرهای بزرگ از وقوع جرایم بزرگ ناشی ميشود و چه مقدار مربوط به استرس و تنفر ناشی از بی نظمی در خیابانها است. براساس آنچه از رفتارها و اظهارات مردم در مصاحبههايشان به دست آمده می توان قضاوت کرد که آنها ارزش زیادی برای نظم عمومی قابل هستند و زمانی که پلیس در حفظ نظم عمومی اقدام ميكنند، احساس تسکین و اطمینان دارند.
ترس از جرایم خُرد بیش تر در افراد مسن دیده ميشود. سوزان اِریک از دانشکده حقوقهاروارد اخیراً تعدادی از مطالعات انجام شده بر روی ترس عمومی را جمع آوری کرده است، یکی از آنها در پرتلند اورگان انجام شده است که نشان می دهد سه چهارم افراد مسن هنگامی که به یک گروه از جوانان برخورد ميكنند به سمت دیگر خیابان می روند. در بالتیمور مشخص شد که نزدیک به نصف عبورهایی که از خیابان صورت می گیرد، برای جلوگیری از جوانان ناشناس است. وقتی مصاحبه کننده از افراد مسن پرسیده که نقاط خطرناک خارج از خانه کدام است؟ در پاسخ گفتند جایی که جوانان در آن جا جمع ميشوند. در بوستون نظر عمومی مردم بر این بود که بیش ترین ترس مربوط به ساکنان ساختمانهايی است که بی نظم هستند.
«کسانی که در منطقههايی زندگی ميكنند که سطح بزهدیدگی در آن جا بالا است، بیشتر احتمال دارد که تصور کنند بزه دیده خواهند شد. ساکنان منطقههاي مرکزی یا قدیمی شهر یا خانههاي سازمانی اغلب احساس ميكنند که بسیار آسیب پذیرند. افرادی که در منطقههاي دارای سطوح بالای بی نظمی فیزیکی زندگی ميكنند. بسیار بیش تر محتمل است که بر این باور باشند که بزه دیده خواهند شد. این مساله مهمی است که بر کیفیت زندگی آنها اثر میگذارد.»
بنابراین محیطهاي آسیب دیده و مخروبه در ایجاد بی نظمی در شهر و ارتکاب جرم موثر بوده و منجر به ترس کلی از وقوع جرم ميشود. این ترس که غالباً غیر مرتبط با سطح واقعی جرم و خطر قربانی شدن است، نوعی احساس در شهروندان به وجود میآورد که باعث ميشود ساکنان به خانههاي خود پناه برده، محله خود را رها کنند و به اشخاص بی توجه نسبت به گرفتاری جامعه خود تبدیل شوند.
اسکوگان در ارزیابی گسترده خود از اداره امور پلیس شیکاگو بیان ميكند: «جای شگفت نیست، وقتی مردم شیکاگو فکر ميكنند که سرقت و حمله و ضرب و جرح یک مشکل بزرگ در محلههايشان است، بیش تر هراسناک شوند. آنها همچنین وقتی در اطراف خود میتوانند نشانههاي قابل رویت در مورد از بین رفتن نظم اجتماعی را ببینید. بیشتر هراسناک ميشود. آنها گزارش میدهند که در مکانهايی که سستی عمومی، پرسه زنی و دیوار نویسی وجود دارد، بیشتر میترسند و بازار مواد مخدر در محلههايشان باعث اضطراب آنها ميشود.
اگر تا به حال عده ای از جرم شناسان بر این باور بودند که جرم، بی نظمی و فساد ایجاد ميكند حال باید گفت که بی نظمی است که جرم را ایجاد ميكند. افزایش تخلفات سبک، خواه عنوان مجرمانه داشته باشد و خواه جرم انگاری نشده باشد و در حد یک انحراف باشد، سبب احساس بی نظمی در محله و جامعه ميشود، یعنی احساس عدم کنترل باعث ميشود که افراد احساس بی تکلیفی پیدا کنند و همین بی نظمی است که بزهکاری را ایجاد ميكند.
«به گفتة گارلند، نمایان شدن بیشتر نمادهای جرم و بی نظمی در مناطق مختلف، در افزایش احساس نا امنی در زندگی شهروندان تأثير گذار است. بیشتر پژوهشهای جرم شناختی نشان می دهد که ترس از جرم در عمل واکنشی است به مشاهدة روزمرة نمادهای مرتبط با جرم که در پیامهاي رسانه ای و باورهای خاص نسبت به جرم منعکس میگردد. بنابراین درک و بینش افراد از احتمال بزه دیدگی، تحت تأثير ارزیابی آنها از محیط فیزیکی واجتماعی، از جمله قضاوت آنها نسبت به این سه بُعد، قرار دارد: (الف) پیوند اجتماعی، اعتماد و کنترل غیر رسمی اجتماعی، (ب)بی نزاکتی یا آنچه تحت عنوان" پنجرة شکسته شده" شناخته میشود و(پ) ارزشها، هنجارها و اخلاقیات افرادی که جامعة محلی را تشکیل میدهند. بنابراین حس کنترل گاه فراتر از کنترل خطرات ملموس (یعنی موارد صریح بزه دیدگی) است و کنترل محیط فیزیکی و اجتماعی را نیز در بر می گیرد. »
دانستن این امور به ما کمک ميكند تا اهمیت بی نظمیهايی نظیر نقاشیهاي روی دیوار را درک کنیم. افزایش نوشتههاي گرافیکی روی دیوارها، این باور را القا ميكند که محیطی که در آن حضور داریم کنترل نشده است و هر کس هر کاری بخواهد در آن انجام میدهد. در نتیجه اقدام به اجرای قانون در این شرایط، کوششهاي پلیس واجتماع را به سمت بازسازی محلههاي مخروبه مانند نظم بخشیدن به نقاشیهاي روی دیوار، از میان برداشتن وسایل نقلیه متروکه و نصب روشناییهاي مناسب در اطراف خانهها محیطهاي تجاری سوق می دهد. اقدامات مذکور به کاهش ترس از جرم و افزایش احساس کنترل اجتماعی کمک خواهد کرد.
گفتار دوم : تبیین نظری – جرم شناختی مدل مقابله با جرایم خُرد و بی نظمی
بند نخست ) نظریه فروپاشی سازمان اجتماعی
نظریه فروپاشی سازمان اجتماعی نخستین بار توسط شاو ومک کی مطرح شد. آنها در نیمه نخست دهه 1900 با اتکا به مکتب شیکاگو در خصوص چگونگی تأثير زیست بوم انسانی شهر شیکاگو بر میزان جرایم به مطالعه پرداختند. نظریه فروپاشی سازمان اجتماعی در اساس به میثاق موجود برای همبستگی اجتماعی به منظور کاهش جرم و ترس از جرم اهمیت می دهد. بر اساس این نظریه از هم گسیختگی سازمان اجتماعی در زیست بوم انسانی، ساز و کار اجتماعی کنترل بزهکاری را تضعیف کرده و در نتیجه رفتارهای انحرافی و بی نزاکتی اجتماعی شیوع پیدا ميكند که این خود منجر به افزایش جرم و ترس از جرم ميشود.
بند دوم) نظریه تنوع خرده فرهنگها
این رویکرد در بحث ترس از جرم، منشعب از نظریه سلین است که آن را با مطالعه بر روی جرایم ارتکابی به وسیله شهروندان آمریکایی مهاجر تدوین کرد. به موجب این نظریه بزهکاری ممکن است از ضدّیت، رقابت، رویارویی دو مقرره یا دو فرمان یا دو دستور اخلاقی ناشی از دو فرهنگ به وجود آید؛ فرهنگ حاکم و خرده فرهنگ قومی و مهاجرتی. سلین آمریکا را به جامعه ای تعبیر میکند که همة اقوام در آن وارد ميشوند و زندگی میکنند. عده ای از مهاجران از نظر فرهنگی در آن جامعه حل شده و در مقابل عده ای که دارای فرهنگ قوی هستند، حل نميشوند. سلین می گوید که در این جامعه ملیتهاي مختلف هستند. پس مدلهاي مختلف منفک وجود دارد که متشکل از نژادها و فرهنگهاي مختلف است. استدلال این نظریه آن است که در اجتماعاتی که در آنها تنوع قومی و نژادی بسیاری وجود دارد و این اقوام هر یک بدون پیوند با کلیت اجتماع از آداب و رسوم خود پیروی ميكنند، ترس از جرم بالا خواهد رفت.
بند سوم) نظریه پیوند اجتماعی
موضوع اصلی نظریههاي جامعه شناختی سدة نوزدهم و اوایل سدة بیستم این بود که جامعه در حال دگرگونی از یک جامعه مبتنی بر روابط مبتنی بر ارتباطات خونی، خویشاوندی و نزدیک، به یک جامعه صنعتی و تشکیل یافته از روابط ثانویه است. این دگرگونی انسجام اجتماعی را تهدید ميكند و آثار عمیقی بر زندگی افراد باقی خواهد گذاشت.
در نتیجه رشد سریع شهرنشینی و مهاجرت روز افزون روستاییان به شهر، ما شاهد تغییرات قابل توجه در روابط شهرنشینها بوده ایم. بررسی اندیشمندان علوم اجتماعی نشان می دهد که فردگرایی و ارزشهاي فرد گرایانه رو به توسعه است، در نتیجه میتوان گفت چنین تحولی موجب ضعف در پیوندهای همسایگی و محلی است.
در محیطهايی که جمعیت سیال و ثبات جمعیتی کم تر است، چون شناخت مردم از هم و همبستگی آنها با یکدیگر کمتر است، ترس از جرم بیش تر است. مراوده و ارتباط با افراد غریبه و نا آشنا، احساس ناامنی و ترس را به همراه دارد. همچنین در محیطهايی که تغییرات سریع جمعیتی و اقتصادی وجود دارد، مردم ترس از جرم را بیش تر تجربه خواهند کرد، اگر چه ممکن است هیچ افزایشی در فعالیتهاي جنایی آن منطقه صورت نگرفته باشد. به این ترتیب هر قدر پیوندهای اجتماعی در روابط قوی تر باشد و افراد همبستگی بیش تری با هم داشته باشند، حمایتهاي اجتماعی زیادتر و ترس از جرم کم تر است. به همین دلیل است که افرادی که در محیطهاي روستایی زندگی ميكنند نسبت به شهرنشینها احساس ترس کمتری دارند.
به موجب آمار رسمی کانادا در سال 1993 میزان بزهدیدگی افراد در مناطق شهری 222 مورد در هر هزار نفر بوده است، این میزان در مناطق روستایی تنها 123 مورد گزارش شده است. این تمایز در بین شهرهای بزرگ و کوچک نیز دیده ميشود؛ 60درصد شهروندان در شهرهای بزرگ اعلام کرده اند که از پیاده روی تنها در شب می ترسند، حال آن که این میزان در شهرهای کوچک تنها 30 درصد است.
بند چهارم ) نظریه بی نظمی فیزیکی و اجتماعی
عنصر بی نظمی نیز رابطه مثبتی بین تصور فرد از محیط اجتماعی و فیزیکی با ترس از جرم، ترسم ميكند. بی نظمی هر جنبه ای از محیط فیزیکی و اجتماعی است که برای هر ناظری نشان دهنده (1) فقدان کنترل بر محیط (2) فقدان توجه به ارزشها و خواستههاي دیگران است که در فضا سهیم هستند. نشانههاي آشکار بی نظمی اجتماعی شامل افرادی که در خیابانها پرسه می زنند، مستی در ملاعام، خرید و فروش مواد مخدر، تکدی گری، افراد کارتن خواب و امثال آن است. بی نظمی فیزیکی به ظاهر محلهها اشاره دارد، مکانهايی که در آنها شلوغی، ساختمانهاي متروکه، دیوار نوشتهها و امثال آن موجود است.
به این ترتیب بی نظمی در هر دو شکل اجتماعی و فیزیکی نشان دهنده ضعف کنترل اجتماعی و فقدان توجه به محیط پیرامونی فرد است و در نهایت منجر به ریسک بالای بزه دیدگی ميشود.
بورسیک و اسمیک اظهار داشتند که وجود خشونت به ساکنان هشدار می دهد هنجارها از کار افتاده است. با این حال ضرورت ندارد خشونت خاصی وجود داشته باشد تا احتمال رفتار مجرمانه ای را بدهیم، برای مثال پرسه زدن یک جوان که از رفتارهای خشونت آمیز به حساب نمی آید – ولو بی هدف و برای گذراندن وقت- می تواند نشانه رفتار سارقی باشد که به دنبال آماج جرم است. خشونت و نابهنجاری نشان می دهد که پیوند اجتماعی در وضعیت مطلوبی نیست این امر می تواند اخطاری جدی نسبت به بالا رفتن میزان جرایم تعبیر شود، به عبارت دیگر وجود رفتارهای نابهنجارگویای خطری (حقیقی یا حسی)است که در نتیجه آن ممکن است ترس افزایش یابد.
در پژوهشی تأثير بی نظمی اجتماعی، تعلق خاطر اهالی محله، پیوند همسایهها، تنوع خرده فرهنگی و بافت سنتی متفاوتبر ترس از جرم بررسی شده است. در این پژوهش با پرسش از 300 نفر از شهروندان مناطق 3 و12 شهرداری تهران، آشکار شد که ترس از جرم و احساس نگرانی در بین شهروندان منطقه12 به مراتب بیش تر از ساکنان منطقه 3 ميباشد، چرا که در منطقه 12 بی نظمی بیش تر، تعلق و پیوندهای محله ای کمتر و تنوع خرده فرهنگی بیش تری وجود دارد.
در دهه 1960 بی نظمیهاي شهری در آمریکا یک مسأله اساسی به شمار می آمد، دانشمندان علوم اجتماعی شروع به بررسی دقیق نقش پلیس در برقراری نظم عمومی نمودند و همچنین در بهبود این نقش پیشنهادهای ارائه کردند. نه تنها به این خاطر که خیابانها را امن تر نمایند، بلکه با این هدف که خشونتهاي دسته جمعی را کم کنند.
اما از آن جا که موج جرایم آغاز شده از اوایل دهه 60، بدون هیچ کاهشی در طول این دهه و دهه پس از آن همچنان ادامه یافت، نگاهها به سوی نقش پلیس به عنوان مبارزان علیه جرم جلب گردید. به این ترتیب در سال 1982 جیمز ویلسون و جرج کلینگ، نظریه پنجرههاي شکسته را به صورت مقاله در نشریه آتلانتیک مطرح کردند. آنها استدلال کردند کسانی که با پرسه زدن، استفاده از مواد مخدر، فعالیت در گروههاي جنایی کوچک و نوشیدن مشروبات الکلی به صورت علنی نظم عمومی را در سطوح پایینتر مختل ميكنند، کنترل آنها موثرترین راه برای تقلیل بی نظمی اجتماعی و ترس مردم است. اصول اصلی این نظریه مبنی بر مواردی است؛ (1)بی نظمی و ترس از جرم ارتباط قوی با یکدیگر دارند؛(2) پلیس قانون خیابان را اجرا ميكند و مردم جامعه در بررسی این قواعد شرکت ميكنند؛ (3) بر محلههاي مختلف قواعد متفاوتی حاکم است؛ (4) بی نظمی ناخواسته منجر به فروریختن کنترلهاي اجتماعی ميشود؛(5) محلههايی که کنترلاجتماعی در آنها در هم شکسته است در برابر جرم آسیبپذیرتر هستند؛ (6) ایفای نقش پلیس در حفظ نظم، موجب بروز مجدد شیوههاي غیر رسميكنترل اجتماعی ميشود؛ (7) بیشتر مسائل از عملکرد تک تک افراد بی نظم ناشی نميشود بلکه از گرد آمدن شمار زیادی از افراد بی نظم حادث ميشود؛ (8) محلههاي مختلف ظرفیتهاي متفاوتی برای مدیریت بی نظمی و جرم دارند.
به دنبال آن در دهههاي 80 و 90 قوانین جدیدی تصویب شد که پارهای از رفتارهاي ناقض نظم عمومی را ممنوع میکرد. شهرهایی همچون نیویورک و سان فرانسیسکو، پرسه زدن، به منظور خود فروشی یا فروش مواد مخدر را ممنوع کردند و به پلیس اجازه دادند که گدایان خیابانی را از پرسه زدن تا ده متری دریافت پول متفرق نمایند.
به این ترتیب در کنار تأثير جرم، برخی به بررسی نمادهاي مجرمانه بر ترس از جرم پرداختند، نمادهایی که گویای شرایط و رفتارهای مجرمانه یا مرتبط با پدیده مجرمانه هستند. نمادهای مجرمانه یا به تعبیر دیگر بی نظمیهاي اجتماعی همچون تخریب وسایل همگانی خرید و فروش مواد مخدر و همچنین بینظمیهاي ساختاری همچون خانههاي رها شده، انبوهی از زباله و اجناس اوراق شده، میتواند در افزایش ترس از جرم تأثير گذار باشد.
به همین دلیل در سالهای اولیه ظهور این نظریه، انقلابی در اجرای قانون و فعال سازی محلههاي در مبارزه با مظاهر جرم و بی نظمی ایجاد شد. صاحبان پنجرههاي شکسته وادار می شدند که هرچه زودتر آنها را تعمیر کنند، تصاویر مستهجن به سرعت از روی دیوارها پاک می شدند و سپس با ترسیم کنندگان آنها به سرعت برخورد میشد، اتومبیلهاي اسقاطی از درون محلهها جمعآوری و به دور انداخته میشد، افراد مست و متکدیان از خیابانها رانده ميشوند.
اگر چه نظریة پنجرههاي شکسته، موضوع اختلاف نظرهای شدید بوده است، اما موضوع نمادهای مشهود بی نظمی به عنوان یک مسأله ویژه در جوامع محلی همچنان ادامه یافته است. برنی بر این نکته تأکید دارد که از مدتها پیش شواهدی وجود داشته که نشان میدهد مردم در برخی مکا نها، بیش از آنکه از نظر روانی تحت تأثير جرایم شدید قرار گیرند، تحت تأثير محیطها و رفتارهای بی نظم قرار میگیرند. جالب اینجاست که در پیمایشهاي تجربی که با استفاده از مفهوم«نشانههاي جرم» از سوی اینز و همکاران در سالهای 2004-2005 صورت گرفته، پاسخ دهندگان انواع بی نظمیهاي محلی را (مانند دیوار نوشتههاي دائمی، پرسه زدن جوانان در محیطهاي خاص و فحش دادن به عابران و. . . )در مقایسه با جرمهاي شدید تر مانند برگلری، تهدید بزرگتری برای امنیت محلی می دانند.
نظریه پنجرههاي شکسته حوادث زنجیرهای را به عنوان یک اصل مسلم میپذیرد، به این معنا که اگر با یک بی نظمی و جرم خرد مدارا شود، سپس جرایم جدیتری به وقوع خواهد پیوست. وقتی جرایم خرد و بی نظمی مورد بررسی قرار نمی گیرد، ساکنان محله احساس ناامنی ميكنند، اما وقتی پلیس این نوع شرایط خرد را بررسی ميكند، ساکنان احساس امنیت بیش تری ميكنند.
گفتار سوم : راهبردهاي مدل مقابله با بی نظمی و جرایم خُرد
بند نخست ) سیاست پنجرههاي شکسته
یک تسهیل کنندة بسیار مهم برای خیزش ذهنی از گشت پیاده به سمت امور پلیسی اجتماع محور، نظریه پنجرههاي شکسته ویلسون و کلینگ است. سوالی که آنها در مقاله خود در مجله ماهانه آتلانتیک به آن پرداختند این بود که زمانی که میزان واقعی جرم به نظر میرسد بدون تغییر است، گشت پیاده چگونه باعث احساس امنیت در افراد ميشود. آنها نتیجه گرفتند که این امر چیزی بیش از افزایش رویت پذیری صرف پلیس، احساس حضور پلیس و قابل شناخت بودن افسران حوزه نگهبانی است. احتمال این که افسران پیاده با جرایم خُرد، بی نظمی، خشونت و نشانههاي جرم بیش از افسران گشت خودرویی مواجه شوند و با آنها برخورد کنند بیشتر است. شهروندان غالباً این گونه علامتها و شرایط مشابه را به عنوان نشانههاي عدم امنیت محله خود در نظر می گیرند.
سیاست پنجرههاي شکسته از طریق دادن اختیارات گسترده به پلیس برای دستگیری مرتکبین جرایم کوچک به دنبال آن است که از بی نظمی اجتماعی که خود منجر به جرایم مهم ميشود، جلوگیری کند. هر چند که در هر حال بایستی به بی نظمی پاسخ داد، در همه موارد نیازی به استفاده از برخورد سزاگر و سرکوب گر نیست. بی نظمی میتواند ریشه در فرهنگ افراد یک جامعه داشته باشد، بنابراین لزوماً نباید پاسخ کیفری و قهرآمیز داشته باشد. در این گفتمان پلیس حافظ نظم تلقی ميشود، نه یک نیروی سرکوب گر نظامی. اجرای سیاست مزبور به پلیس اجازه می داد برای مقابله با بی نظمی عمومی از میان انواع مختلف ضمانت اجراها – از اخطارهای غیررسمی تا تذکرات رسمی – یکی را انتخاب کند و معتقد بود دستگیری باید به عنوان آخرین راه چاره به کار رود نه اولین راه چاره.
ماهیت جرایم خُرد را از نظر پیچیدگی، نحوه ارتکاب و میزان خساراتی که به جامعه وارد ميكنند موجب ایجاد اشتقاق و طبقه بندی در عملکرد و سازماندهی نیروهای پلیسی شده است. به گونه ای که رسیدگی به جرایم خُرد توسط بخشهاي انتظامی پلیس و یا در برخی کشورها پلیس محلی صورت میگیرد. پلیس محلی یعنی بخشی از پلیس که با اونیفورم در محلات حاضر ميشوند، مردم محله را میشناسد و با مردم رابطه نزدیکی دارند و اقدامات آنها بیشتر در خصوص حفظ نظم عمومی در خیابانها و محلات است.
به این ترتیب پلیس محلی علاوه بر مهار و کاهش جرایم و بی نظمیهاي محلی، در صدد کاهش ترس از جرم و نگرانی مردم از بزه دیده واقع شدن و تعدیل احساس ناامنی شهروندان نیز ميباشد.
در برخی کشورها که پلیس را به پلیس اداری و قضایی تقسیم ميكنند، در این کشورها انجام وظایف مربوط به برقراری و حفظ نظم و جلوگیری از وقوع جرم و بی نظمی در جامعه را پلیس اداری به عنوان پلیس انتظامی یا پیش گیری از وقوع جرم یا پلیس احتیاطی بر عهده دارد.
مقابله با جرایم خُرد را میتوان در قالب طرحهاي سالم سازی محلات با مشارکت مردم سازماندهی نمود و پلیس و دستگاههاي قضایی دولتی میتوانند گروههاي مردمی را در جهت اصلاح فرهنگی محلات و مقابله با ناهنجاریهاي رفتاری ناقص نظم عمومی سازماندهی نمایند و این همان چیزی ست که به عنوان سیاست جنایی مشارکتی از آن یاد ميكنند.
حتی در مناطقی که در معرض عناصر نابهنجار قرار دارند، اقدام شهروندان بدون مداخله اساسی پلیس می تواند کافی باشد. ممکن است گشتهاي خود شهروندان پاسخ مناسبی باشد، چنان که تا قرن نوزدهم، پاسداران داوطلب و نه پلیسها برای حفظ نظم اجتماع خود به گشتزنی در محلهها میپرداختند. حضور ایشان در محلههاي مانع بی نظمی میشد و یا به جامعه نسبت به بی نظمی که نمیتوانستند مانع آن گردند، هشدار میدادند. امروزه نیز صدها نمونه از این تلاشها در اجتماعات وجود دارد، شاید مشهورترین آنها «فرشتگان نگهبان» باشد، گروهی از جوانان بی سلاح، با کلاه و تی شرتهاي مجزا که گشتهاي خود را در متروهای شهر نیویورک آغاز نمودند و مورد توجه عموم قرار گرفتند و امروزه مدعی داشتن شاخههايی در بیش از 30 شهر آمریکا هستند. متاسفانه اطلاعات اندکی در خصوص تأثير چنین گروههايی بر بی نظمی در دست است. اثر آنها بر بی نظمی هر چه باشد، احتمالاً شهروندان با حضور آنها آسایش خاطر دوباره یافته و به این ترتیب این گروهها در حفظ نظم و مدنیت مشارکت مینمایند.
در کشور ما نیز پلیس انتظامی و کلانتریها، برقراری نظم عمومی در خیابانها را بر عهده دارند. جرایم ترافیکی مثال مناسبی برای جرایم خُرد است. همه روزه در کلان شهرها صدها هزار تخلف ترافیکی رخ میدهد که توسط پلیس برای آنها جزای نقدی تعیین ميشود. این تخلفات یکی از عوامل برهم خوردن نظم عبور و مرور است که تبعات سنگین اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارد. اخیراً در جادهها ماکت خودرو پلیس را به نمایش میگذارند تا رانندگان متخلف با مشاهده آن به تصور حضور پلیس از تخلفات احتمالی خودداری کنند.
بند دوم ) سیاست تسامح صفر
"تسامح" در لغت به معنای آسان گرفتن و مدارا کردن است. تسامح صفر اصطلاحی است که در حقوق کیفری است که برای تشریح سیاست اجرای قانون موضوعه به صورت غیراختیاری و غیر صلاحدیدی به کار می رود. برخی این اصطلاح را به معنی یک راهبرد پلیسی حفظ نظم می دانند که به عنوان بخشی از مجموعه رویکردهاي سخت گیرانه برای مبارزه با جرم در مناطق خاص محسوب ميشود. به این ترتیب می توان گفت؛ تسامح صفر به معنای اعمال راهبردهای انضباطی اجباری برای رفتارهای ضد اجتماعی است که افراد متصدی اجرای این راهبردها (معمولاً پلیس) ملزم هستند در قبال افرادی که مقررات از پیش تعیین شده برای حفظ نظم را نقض ميكند، بدون توجه به شدت عمل و قصد مرتکبان، واکنش نشان داده و مجازاتهاي اجباری را اعمال نمایند.
راهبرد تسامح صفر در سال 1994 از نظریه پنجرههاي شکسته سرچشمه گرفت. پیروان این نظریه معتقدند از آن جا که مماشات و تحمل جرایم خُرد یا بزهکاری گروههاي خاص از افراد مانند اطفال یا نوجوانان یا برخی جرایم مانند حمل غیرقانونی سلاح گرم، زمینه را برای وقوع جرایم جدیتر در آینده فراهم ميكند. به این دلایل باید با جرایم و بزهکاران مذکور با شدت عمل برخورد کرد تا از گسترش دامنه بزهکاری جلوگیری کرد. به این ترتیب آنان خواستار تفویض اختیارات کامل سرکوبی شدید بزهکاری اطفال، متکدیان و افراد بی سرپناه به پلیس هستند.
همچنین راهبرد تسامح صفر را می توان متأثر از نظریه فایدهگرایی رژمی بنتام دانست. بنتام عقیده داشت هر فرد، حتی به طور ناخود آگاه بنابر محاسبه لذت و رنج حاصل از کردار خود، امور خویش را اداره ميكند و اگر دریابد نتیجه عملی که از آن سود میبرد، کیفر است، در آن صورت این اندیشه با نوعی قدرت وی را از ارتکاب آن عمل باز می دارد. این ایده که به نام حسابگری کیفری مطرح شده با ایده تسامح صفر در برابر جرم که معتقد است جرایم شدید و سنگین میتواند با سخت گیری نسبت به بی نظمی و بی مبالاتی و جرایم خُرد کاهش یابد، دارای قرابت است.
در حوزه عملکرد پلیس، تسامح صفر به این معناست که تشکیلات پلیسی باید به طور کامل قانون کیفری را مورد اجرا گذارند و آزادی عمل پلیس باید از حوزه راهبردهای حفظ نظم زدوده شود. یعنی قانون را بدون دخالت شخصی و تصمیم گیری اختیاری، به طور کامل به مورد اجرا گذارند. در دیدگاه مزبور با تأکید بر واکنش سریع در برابر جرایم کوچک و حتی بی نزاکتیهاي اجتماعی نه تنها کنترل کیفری توسعه مییابد بلکه میتوان مرتکبان چنین جرایمی را بهعنوان گروههايی که دارای خطر بزهکاری هستند مشمول شیوههاي عدالت یا آماری قرار دهد.
محل اجرای این سیاست ابتدا در متروهای نیویورک بود، محلی که جرایم سبکی همچون کیف قاپی و جیب بری، دیوار نویسی، ورود بدون بلیط به واگن مترو، تظاهرات مستانه، ولگردی و کارتن خوابی، تکدی گری و مصرف مواد مخدر در آن اتفاق می افتاد و امنیت شهروندان را که از مترو استفاده میکردند به مخاطره میانداخت و یا احساس عدم امنیت را در آنها به وجود میآورد. به این ترتیب پلیس دارای اختیارات فزاینده ای شد که حتی در موارد مظنون بودن به شخصی نیز، مبادرت به بازرسی بدنی فرد نماید.
سیاست تسامح صفر طرفدار واکنش کیفری سرکوب گر است و از این رهگذر بیشتر بر روی کشف جرم تاکید ميكند نه پیش گیری از آن، این کار از طریق الزام پلیس به متوقف کردن، بازرسی و دستگیری تعداد زیادی از مردم صورت میگیرد. هدف آن است که از میان مجرمین خرده پا بتوانند مرتکبان جرایم سنگین تر را پیدا کنند. نظر عموم بر این است که راهبرد شدت عمل در اجرای قانون، اگر در سطح گسترده بر علیه مجرمانی که مرتکب اعمال غیر قانونی کوچک شدهاند به کار رود، کاهش جرایم مهم و به دنبال آن افزایش احساس امنیت را به همراه خواهد داشت.
این در حالی است که تحقیقات و شواهد محکمی برای این قضیه نیافته اند. اگر چه پنجرههاي شکسته در شهرهای مختلف میزان جرم را پایین آورد، مطالعه هفت شهر که توسط اسکوگان از بین پروژههايی که به این موضوع پرداخته بودند، انتخاب و آنها را خلاصه نموده بود، هیچ شواهد و دلایلی که نشان دهد، شدت عمل در اجرای قوانین بی نظمی را کاهش داده است، وجود ندارد.
ذهنیت مهمی که در خصوص راهبرد مبارزه با جرایم خُرد و بی نظمی وجود دارد، این است که نبایستی از روی بی شفقتی به برخوردهای خشن و شدید در امور پلیسی بینجامد، بی نظمی و جرایم خرد نیازمند نماینده نظارتی و قانونی اجتماع (افسران گشت نگهبان) هست تا آن چه باعث ترس مردم ميشوند را شناسایی و توجه کافی به آن مبذول دارند. اما گاه عملکرد این نهاد به شکلی است که خود موجب شکلگیری احساس ناامنی و ترس در شهروندان ميشود. مثلاً استقرار گسترده پلیس در خیابانهاي شهر و بازرسی غیر ضروری خود روی شهروندان، نه تنها کمکی به آرامش آنها نميكند، بلکه احساس دلزدگی و نگاه منفی نسبت به ضابطان راه به دنبال دارد. دلیل این امر را باید دخالت بدون حد و مرز و برخورد نامناسب برخی ماموران پلیس در زندگی خصوصی شهروندان دانست. چنین رفتارهایی نه تنها موجب افزایش احساس ترس و ناامنی در جامعه می گردد، زمینه ساز کاهش تعامل شهروندان با نهادهاي انتظامی نیز خواهد بود.
در خصوص جرایم خُرد علیه نظم عمومی در کشور ما نیز شاهد تشدید اقدامات پلیس در برخورد با جرایم ترافیکی، برخورد با موتور سواران، برخورد با افراد شرور هستیم که در قالب برنامههايی چون مبارزه با ارازل و اوباش، طرح امنیت اجتماعی و نظایر آنها به اجرا در میآید. اگرچه این برنامهها در چارچوب پیشگیری و کنترل جرم سازماندهی شده اند، گاه به صورت غیر مستقیم ترس از جرم را بیش تر ميكند، به عبارت دیگر تمرکز بر جرایم می تواند موجب افزایش اضطراب و نگرانی در جامعه شود. سیاست گذاران و مجریان نباید با بزرگ نمایی جرایم غوغا به پا کنند، بلکه باید تلاش گردد خطر واقعی آنها برای شهروندان مشخص شود.
در مطالعهای که پیرامون اعتماد شهروندان تهران به مأموران نیروی انتظامی صورت گرفته، نتایج مطالعات حکایت از پایین بودن میزان اعتماد مردم به ناجا دارد و عواملی نظیر رفتار دور از نزاکت و برخورد نامناسب برخی از مأموران با مردم، ایجاد ترس در مردم، بیاعتنایی و قانون شکنی مأموران نیروی انتظامی از مهمترین مشکلات مردم با پلیس ذکر شده است.
فهرست منابع :
الف) منابع فارسی
(1) کتابها :
ترویانوویچ، رابرت؛ باکوروکس، بانی، پلیس جامعه محور، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات کاربردی طرح و برنامه ناجا، نشر فرات، 1383.
جوانمرد، بهروز، تسامح صفر : سیاست کیفری سخت گیرانه در قبال جرایم خُرد، نشر میزان، چاپ اول، زمستان 1388.
رایجیان اصلی، مهرداد، بزه دیده شناسی حمایتی، نشر دادگستر، چاپ دوم، پاییز 1390.
عزیزی، اکبر، پیش گیری از جرایم جنسی، نشر خرسندی، چاپ اول، 1392.
فارال، استفن؛جکسون، جاناتان؛ گری، امیلی، نظم اجتماعی و ترس از جرم در دوران معاصر، ترجمه حمیدرضا نیکوکار، نشر میزان، چاپ اول، زمستان 1392.
کلکوهن، ایان، طراحی عاری از جرم – ایجاد مناطق امن و پایدار، ترجمه مهرداد رایجیان اصلی، نشر میزان، چاپ اول، زمستان 1387.
کوردنر، گری، کاهش ترس از جرم، ترجمه اسماعیل حسنوند و احسان حسنوند، نشر جامعه شناسان، چاپ اول، 1390.
محمد نسل، غلامرضا، پلیس و سیاست پیش گیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری از جرم، اسفند 1387.
میلر، لیندا؛کارن ام، هس، پلیس و اجتماع، ترجمه رضا کلهر، دانشگاه علوم انتظامی ناجا، تهران، 1382.
نیکوکار، حمیدرضا؛ همت پور، بهاره، ترس از جرم، نشر میزان، چاپ اول، پاییز 1391.
ویلیامز، فرانک؛ مک شین، ماری لین، نظریههاي جرم شناسی، ترجمه حمیدرضا ملک محمدی، نشر میزان، چاپ سوم، زمستان 1388.
(2) مقالهها :
آقا غنی زاده، جهان؛ کلانتری، محسن، بررسی عوامل محیطی – کالبدی تسهیل کننده بزه کاری در مناطق شهری، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال ششم، شماره نوزدهم، تابستان 1390.
آقایی نیا، حسین؛ جوانمرد، بهروز، سیاست کیفری سخت گیرانه در قبال جرایم خرد در پرتو راهبرد تسامح صفر با تأکید بر حقوق کیفری ایران و آمریکا، فصلنامه دانش انتظامی، سال سیزدهم، شماره دوم، تابستان 1390.
احمدی، توحید؛ تیموری راضیه؛ السان، مصطفی، پیش گیری محیطی از جرایم شهری، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال ششم، شماره نوزدهم، تابستان 1390.
احمدی، محمد حسین، نقش زنان پلیس در پیش گیری از جرایم ( با رویکرد بزه دیدگی زنان و کودکان)، فصلنامه پلیس زن، سال دوم، شماره پنجم، بهار 1387.
اسرافیکی، امیرحسین، نقش حضور گشتیهاي پلیس در اماکن و محلههاي جرم خیز در پیش گیری از جرم، در : مجموعه مقالات ارسالی همایش پیش گیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری ناجا، 1387.
اسکات، مایکل، اتخاذ راهبرد مسأله گرا در خدمات پلیسی، ترجمه غلام جاپلقیان، ماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال هفتم، شماره بیست و هشتم، فروردین – اردیبهشت 1389.
افراسیابی، علی، رویکرد مسأله محور به پیش گیری از جرم در پلیس ایران، دانش انتظامی، سال دوازدهم، شماره اول، زمستان 1388.
افراسیابی، علی؛ سلیمان دهکردی، الهام، بزه دیدگی مکرر – مکانهاي جرم خیز و الزامات پیش گیرانهف فصلنامه مطالعات پیش گیری، سال هفتم، شماره بیست و سوم، تابستان 1391.
الیاس زاده مقدم، سید نصرالدین؛ ضابطیان، الهام، بررسی شاخصهاي برنامه ریزی شهری موثر در ارتقای امنیت زنان در فضاهای عمومی با رویکرد مشارکتی، نشریه هنرهای زیبا – معماری و شهرسازی، شماره چهل و چهارم، زمستان 1389.
بابایی، محمد علی؛ نجیبیان، علی، تعامل پلیس با نهادهای جامعوی در پیش گیری از جرم، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال سوم، شماره هفتم، تابستان 1387.
باقری نژاد، زینب، نقش پلیس زن در حمایت از زنان و کودکان بزه دیده مواد مخدر و روان گردان، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال ششم، شماره بیست و دوم، تابستان 1390.
برتاو، عیسی، کارایی فعالیتهاي پلیسی مکان محور در پیش گیری از جرم، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال هفتم، شماره بیست و چهارم، پاییز 1391.
پاک نهاد، امیر، احساس ناامنی و ترس از جرم، آموزههاي حقوق کیفری دانشگاه علوم اسلامی رضوی، شماره پنجم، بهار – تابستان 1392.
پورمؤذن، علی محمد، بررسی رابطه نقش اجتماعی پلیس و احساس امنیت خانوادهها (مطالعه موردی شمال شهر تهران)، فصلنامه نظم و امنیت انتظامی، سال دوم، شماره سوم، پاییز 1388.
تاجران، عزیزالله؛ کلاکی، حسن، بررسی تأثير عملکرد پلیس بر احساس امنیت شهروندان تهرانی، فصلنامه مطالعات مدیریت انتظامی، سال چهارم، شماره چهارم، زمستان 1388
توکلی، مهدی؛ کلانتری محسن، شناسایی و تحلیل کانونهاي جرم خیز شهری، فصلنامه پیش گیری از جرم، سال دوم، شماره دوم، بهار 1386
جاوید، مهدی؛ جمشیدی، مسلم؛ بهره بر، سروش، بررسی نقش گشتهاي پیش گیرانه در نقاط جرم خیز در کنترل وقوع جرم، فصلنامه انتظام اجتماعی، سال اول، شماره چهارم، زمستان1388.
جاوید زاده، حمیدرضا؛ میره ای، سید حسن؛ رویکرد بزه دیده محور به پیش گیری از جرم، فقه و حقوق، سال اول، بهار 1384
جعفری، روح الله، درآمدی بر جایگاه نظری رهیافت پلیس جامعه محور، فصلنامه امنیت اجتماعی، شماره سیزدهم، بهار 1387.
جمالی،هاجر؛ شایگان، فریبا، نقش تاکسی بی سیم بانوان بر احساس امنیت زنان تهرانی، فصلنامه مدیریت انتظامی، سال ششم، شماره اول، بهار 1390.
جوانمرد، بهروز، نظریههاي کیفری و رویکرد امنیتی ج. ا. ایران در جرایم سبک (الف)، فصلنامه امنیت، سال پنجم، شماره سوم، بهار1386
جهانتاب، محمد؛ داودی، ابراهیم، ارتقای مشارکت محلی در پیش گیری از جرم، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال هفتم، شماره بیست و دوم، 1391.
چالوم، موریس؛ لئونارد، لوسی، نقش پلیس در امنیت و زمامداری بهینه، ترجمه غلامرضا محمد نسل، در : مجموعه مقالات پلیس و پیش گیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیشگیری ناجا، 1387.
حبیب زاده، محمد جعفر؛ شریفی، محسن؛صادقی عبدالله، تحلیل اثرگذاری راهبردهای نظریه CPTED بر کاهش وقوع جرم، فصلنامه پیش گیری از جرم، سال هفتم، شماره بیست و سوم، تابستان 1391.
دبلیو، لارنس، شرح و ارزیابی برخی از راهبردهای اصلی پیش گیری پلیس، ترجمه غلامرضا محمد نسل، در : مجموعه مقالات پلیس و پیشگیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری ناجا، 1387.
رحیمی، علی، رسانههاي جمعی و ارتقای احساس امنیت اجتماعی در زنان و دختران، فصلنامه پلیس زن، سال دوم، شماره هفتم – هشتم، پاییز و زمستان 1387.
رسن، جعفری، نگاهی به سیاست تسامح صفر، مترجم جلال الدین قیاسی، مجله فقه و حقوق، سال اول، شماره چهارم، 1384.
رضایی راد، مجید؛ تقی زاده، سید محمود؛ نوروزی، نادر، تأثير نگهبان محله در کاهش ترس از جرم مردم تهران بزرگ، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال دوم، شماره چهارم، پاییز 1386.
زندی، فاطمه، درآمدی به جنبههاي گوناگون سالمند آزاری، مجله حقوقی دادگستری، شماره پنجاه و دوم – پنجاه و سوم، پاییز و زمستان 1384.
سراج زاده، سید حسین؛ گیلانی، اشرف، بی سازمانی اجتماعی و ترس از جرم(مطالعه مقایسه ای مناطق 3 و 12 شهر تهران)، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال دهم، شماره سی و چهارم، زمستان 1384.
سماواتی پیروز، امیر، سالمند شناسی از منظر تعامل بین سالمندی و بزه دیدگی، فصلنامه حقوق پزشکی، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1388.
سیدزاده ثانی، سیدمهدی، ترس از بزه دیدگی مکرر، در مجموعه مقالات همایش ملی پیش گیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس ناجا، تهران، 1388.
سیدزاده ثانی، سید مهدی؛ کرمانی، سعید، ترس از جرم در مشهد؛ پژوهش نامه حقوق کیفری، سال چهارم، شماره دوم، پاییز، زمستان 1392.
شایگان، فریبا، مبانی و اصول به کارگیری پلیس زن، فصلنامه دانش انتظامی، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1382.
شرافتی پور، جعفر؛ رحیمی، رسول، انواع جرایم و احساس امنیت زنان، فصلنامه پلیس زن، سال دوم، شماره یازدهم، پاییز و زمستان 1388.
صادقی فسایی، سهیلا؛ کامل قالیباف، آتنا، فرهنگ خشونت خانگی علیه زنان با تأکید بر نقش پلیس در کاهش آن، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال هشتم، شماره بیست و ششم، بهار 1391.
صادقی فسایی، سهیلا؛ میرحسینی، زهرا، بررسی عوامل موثر بر بزهدیدگی زنان شهر تهران (الف) فصلنامه زن در توسعه و سیاست، دوره نهم، شماره اول، بهار 1390.
صادقی فسایی، سهیلا؛ میرحسینی، زهرا، تحلیل جامعه شناختی ترس از جرم در میان زنان تهران (ب) فصلنامه علوم اجتماعی، دوره هفدهم، شماره سی و ششم، بهار 1388.
صدیق سروستانی، رحمت الله؛ نیمروزی، نوروز، بررسی ارتباط بین مشارکت در روابط همسایگی و احساس امنیت در محلات مشهد، فصلنامه دانش انتظامی، سال دوازدهم، شماره دوم، 1389.
عبدالرحمانی، رضا، پلیس اجتماع محور و امنیت محله ای (الف)، فصلنامه دانش انتظامی، سال ششم، شماره چهارم، 1383.
عبدالرحمانی، رضا، جایگاه پلیس اجتماع محور در تغییر الگوهای رفتار اجتماعی با هدف افزایش امنیت و احساس امنیت در محله، فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی (ب) شماره سیزدهم و، بهار 1387.
عبدی، توحید، تبیین رویکرد جامعه محوری پلیس، فصلنامه دانش انتظامی، سال ششم، شماره چهارم، 1383.
عبدی، توحید، جزینی، علی رضا، تحلیلی بر پلیس حرفه ای و مردمی 110، فصلنامه دانش انتظامی، شماره هشتم، بهار 1380.
علی نژاد، منوچهر، سرمایه اجتماعی و پیوند آن با پلیس جامعه محور، فصلنامه توسعه انسانی پلیس، سال ششم، شماره بیست و هفتم، بهمن و اسفند 1388.
علیخواه، فردین؛ نجیبی ربیعی، مریم، زنان و ترس از جرم در فضاهای هشری، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال ششم، شماره بیست و دوم، پاییز 1385.
غلامی، حسین، ترس از جرم و سیاست جنایی، دیباچه در ترس از جرم، نشر میزان، چاپ اول، پاییز 1391.
فرجیها، محمد؛ همت پور، بهاره، تحلیل نحوه بازنمایی بزه دیدگی زنان در روزنامهها، مجله جهانی رسانه، دوره هشتم، شماره پانزدهم، بهار – تابستان 1392.
فلیستر، دن؛ هنزل من، اف، پیشگیری از وقوع جرم از طریق طراحی محیطی و اداره امور پلیسی جامعه گرا، ترجمه : لیلا علیزاده؛ حسن بختیاری، فصلنامه دانش انتظامی، سال ششم، شماره اول، 1383.
قالیباف محمد باقر، انصاری زاده، سلمان، بررسی و تحلیل نقش انونهاي جرم خیز در وقوع جرایم شهری، ماهنامه شهرداریها، سال یازدهم، شماره صدم، 1389
قرایی، فریبا؛ رادجهانبانی، نفیسه؛ رشیدپور، نازیلا، بررسی و سنجش حس امنیت در مناطق مختلف شهری، فصلنامه آرمانشهر، شماره چهارم، بهار و تابستان 1389.
قناد، فاطمه، نقش پلیس زن در پیش گیری از جرایم علیه زنان و کودکان، فصلنامه فقه و حقوق خانواده، شماره پنجاه و ششم، بهار-تابستان 1391.
قهرمانی، علی اکبر؛ ابطحی، سیدحسین، طراحی و الگوی مدیریت پلیس جامعه محور در جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه مدیریت انتظامی، سال پنجم، شماره اول، بهار 1389.
کریمی، خوزانی، علی، راهبرد پلیس برای توسعه امنیت پایدار، ماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال ششم، شماره بیست و هفتم، بهمن و اسفند 1388.
کلانتری، محسن، شناسایی و تحلیل کانونهاي جرم خیز شهری، مجله اصلاح و تربیت، شماره شصت و شش، و هفت، مهر – آبان 1386.
کلانتری، محسن؛ هندیانی، عبدالله، نقش ابرکانونهاي جرم خیز در شکل گیری الگویهاي فضایی بزهکاری، فصلنامه مدیریت انتظامی، سال پنجم، شماره چهارم، زمستان 1389.
مخدوم، حمیدرضا؛ محمودی، نقی، نقش پلیس زن در برخی از کشورهای جهان، فصلنامه مطالعات پلیس بین الملل، سال دوم، شماره پنجم، بهار 1390.
مدبر، لیلا؛ چوپانی رستمی، محسن، پیش گیری اجتماعی از جرایم زنان و دختران، فصلنامه پلیس زن، سال چهارم، شماره سیزدهم، پاییز و زمستان 1389.
مقیمی، مهدی؛ رفعتی اصل، سید عزیز، پلیس و راهبردهای پیش گیری وضعی از جرم، فصلنامه انتظام اجتماعی، سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان 1389.
مقیمی، مهدی؛ رشیدی، بهمن؛ رحمتی، داریوش، علت شناسی جرم: نگرش تحلیلی به پیش گیری از جرم با تأکید بر نظریه فعالیت روزمره، فصلنامه انتظام اجتماعی، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390.
نجفی ابرند آبادی، علی حسین، پیشگیری از بزهکاری و پلیس، در مجموعه مقالات و سخنرانیهاي پیش همایش، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری ناجا، 1383.
نجفی ابرند آبادی، علی حسین، پیشگیری از بزهکاری و پلیس، در مجموعه مقالات و سخنرانیهاي پیش همایش، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری ناجا، 1387.
نوروزی، بهرام؛ افراسیابی، علی، رویکرد جامعه محور به پیشگیری از جرم در ایران، فصلنامه مطالعات پیشگیری از جرم، سال پنجم، شماره چهاردهم، بهار 1389.
نوروزی، نادر، جرایم خرد علیه نظم عمومی – راهکارها و راهبردها، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره شصت و هشتم، تابستان 1384.
نوری، رویا؛ قرقلو، بابک، بررسی نقاط قوت و محدودیتهاي به کارگیری پلیس زن در عرصه مبارزه با مواد اعتیاد آور در ایران، فصلنامه پلیس زن، سال چهارم، شماره دوازدهم، بهار و تابستان 1389.
نیکوکار، حمیدرضا؛ یار احمدی، مسعود، تأثير رویکردهاي پلیس سنتی و جامعه محور در کاهش ترس از جرم، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال هفتم، شماره بیست و دوم، بهار 1391.
وراویی، اکبر، بهربر، سروش، مقایسه راهبردی الگوهای پلیس سنتی و نوین در پیش گیری از جرم، فصلنامه مطالعات پیش گیری از جرم، سال چهارم، شماره دهم، بهار 1388.
وراویی، اکبر؛ بهربر، سروش، اثر بخشی الگوهای پلیس سنتی و نوین در پیش گیری از جرم، فصلنامه انتظام اجتماعی، سال اول شماره اول، بهار 1389.
وراویی، اکبر، رویکرد جامعه محوری پلیس، فصلنامه امنیت، سال پنجم، شماره سوم، بهار 1386.
ویزبرد، دیوید؛ اک، جان، پلیس چگونه می تواند جرم، بی نظمی و ترس را کاهش دهد؟، ترجمه علی کریمی خوزانی، ماهنامه توسعه انسانی پلیس، سال ششم، شماره بیست و چهارم، خرداد-شهریور 1388.
ویلسون، جیمزکی؛ کلینگ، جورج ال، پنجرههاي شکسته – پلیس و امنیت محله ای، ترجمه محمدصادری توحید خانه، مجله حقوقی دادگستری، شماره چهل و سوم، تابستان 1382.
هزار جریبی، جعفر، تبیین راهبردهاي نوین جامعه محوری پلیس بر اساس نظریه جامعه شناسی احساس، فصلنامه انتظام اجتماعی، سال اول، شماره دوم، تابستان 1388.
همتی، رضا، پلیس جامعه محور و نقش آن در کاهش احساس ناامنی، فصلنامه دانش انتظامی، سال نهم، شماره سوم، 1386.
هیکس، دیویدسی؛ دنات، فرانتس، تجربیات امیدبخش پلیس در مشارکت برای پیش گیری از جرم، در مجموعه مقالات پلیس و پیش گیری از جرم، دفتر تحقیقات کاربردی پلیس پیش گیری ناجا، 1387.
(3) تقریرات
نجفی ابرند آبادی، علی حسین، تقریرات درس جامعه شناسی جنایی، دوره کارشناسی ارشد، 1390.
(4) سایت داخلی
1. www. isna. ir تاریخ مراجعه 17/9/1392
(5) روزنامهها
روزنامه ایران مورخ 30/2/92.
روزنامه سرمایه مورخ 5/2/85.
ب) منابع لاتین
(1) کتاب
United Nations office on Drugs and Crime Vienna , Handbook on Effective Police responses to violence against woman , NewYork , 2010
(2) مقالهها
1-Braga , Antony , the crime prevention value of hot spots policing, Psicothema, vol(18) , No(3), 2006
Criminal Justic commission , fear of crime , Criminal Justics research paper series , Vol(1) , No(2) , November 1994.
Criminal Justic commission , fear of crime , Criminal Justics research paper series , Vol(1) , No(2) , November 1994.
The European crime prevention Network , Review of scientifically evaluated good practices for reducing of insecurity or fear of crime in Eu member states, 2005: Available at www. eucpn. org.
Fattah, E, Victimisation and Fear of crime among the elderly: Apossible link? Australian Institute of Criminology , canbera 1995 Fox , Kathleen; Nobles , Matt R, Gender, Crime victimization and fear of crime , security Journal , Vol(22), No (1), 2009
Grabsky, peter, fear of crime and fear reduction strategies, Trend and Issue in crime and Justic series , No (44) , Australian Institute of criminology , conbera , 1995.
Hilinski , Carly; Pentecost Neeson, Kindsy , Explaining the fear of crime among college woman in their own words , southwest Journal of criminal Justice, Vol(8), No(1), 2011.
James , Marianne; Graycar , Adam , Preventing crime Against older Australians , Australian Institute of crimirology , Reaearch and Public policy series, No(32) , 2000
Kerr, Lindy , Reducing fear of crime among the elderly: the civtorian experience through the confident living program for older Victorians , austrolian Institute of criminology, No(32), 2000.
Mesko, Gorazd, Fallshore , Marte, Police efforts in the reduction of fear of crime in local communites –Big experctations and questionable effects , sociologija. minister veiksmas, No(20), 2007.
Moore , Mark. H;Trajanowicz , Robert , policing and the fear of crime , national Institute of Justice , No(3), June 1988.
Painter , K, the Impact of street Lighting on crime , fear , pedestrian Use, security Journal , Vol(5), No(3), 1994.
Rykert,W. L, Law Enforcement Gerantology, united states Department of Justice and Federal Bureau of Investigation , Washington DC, 1994.
Smith, William, R, Torstensson, Mare, Geroler diffrences in risk perception and neutralizing fear of crime , British Journal criminology , Vol (37), No(4), 1997.
Telep, cody ; weisburd , David , what is known about the effectiveness of police practices , prepared for understanding the crime decline in NYC , hunded by society Institute , September 2011.
(3) سایتهاي خارجی
1-www. Card. ie/Publications/CARDI/Focus on fear of crime.
تاریخ مراجعه : 28/10/92
2. www. Police. nsw. gov. au