ادبیات نظری تحقیق حیطه های انحطاط مسلمانان، فرهنگی، علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی (docx) 39 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 39 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
حیطه های انحطاط مسلمانان
گرچه پس از دوران پرشکوه تمدن اسلام، یادآوری ناکامیهای گذشته ذهن هر مسلمانی را مشوش می کند، ولی چنانچه هدف از شناخت ناکامیها، جلوگیری از افتادن مجدد در چاه انحطاط و شناخت راههای برون رفت از مهلکه باشد، مطمئنا از تلخی یاداوری انحطاطهای صورت گرفته در تمدن اسلامی خواهد کاست؛ بخصوص در عصر فعلی، که مسلمین بیداری تازهای را در شناخت راههای پیشرفت، تجربه می کنند.
الف- فرهنگی- علمی
از قرن 6 هجري (دوازدهم ميلادي)، نوعي زوال علمي در جهان اسلامي آن روز پديدار گشت. مشخصه اين افول كاهش تعداد دانشمندان و انديشمندان، كاهش تعداد كتب و رسالههاي جديد حاوي نوآوري و نيز ابداع و يكسانشدن انديشهها است. وبه تدریج با خشک مغزی ها و حملات صورت گرفته از بیرون تمدن اسلامی به مراکز علم و فرهنگی، علم در میان مسلمین به انحطاط گراییدو به تبع آن در باقی امور به سوی انحطاط یا رکود رفتند.
1- از بین رفتن مراکز علمی و کتابخانهها
در دوره دویست سالۀ حاکمیت مغولان ( سده هفتم و هشتم هجری) بر اثر اعمال وحشیانۀ مغولان زیان های جبران ناپذیری بر پیکرفرهنگ و تمدن اسلامی وارد آمد. یکی از جبران ناپذیرترین خرابیهای مغولان در سقوط بغداد، نابودی کتابخانه و از دست رفتن چند هزار جلد کتاب بود. در طی کشتار عمومی هزاران دانشور، عالم، و شاعر تلف شدند، کتابخانه ها و گنجینه هایی که طی این قرنها فراهم شده بود ددر یک هفته ویران شد، صدها هزار جلد کتاب به سوختن رفت. و به گفته دورانت: هیچ یک از تمدن های تتاریخ چون تاریخ اسلام دچار چنین ویرانی ناگهانی نگشت.
در سال 1059م، تركمانان، 10400 جلد كتاب خطى يكى از كتاب خانه هاى معتزله و شيعه را در شهر «شاپور» فارس به آتش كشيدند. سرانجام، در سال 1254م پس از تسخير بغداد، به گفته ابن بطوطه، قوم خونخوار مغول 24 هزار تن از روشن فكران را از دم تيغ گذرانيدند و از كتاب خانه ها، توده هاى عظيم كتاب هاى خطى را بيرون كشيدند و به دجله افكندند و آن قدر اين كار را تكرار كردند كه از كثرت كتاب، در رودخانه سدّى ايجاد شد. سرانجام، مغولان از بيم طغيان آب، بقيه كتاب ها را آتش زدند.
پس از سال 1150م، همين كه ثروت و فراغ بال افزايش يافت و به تدريج، جريان ترجمه كتاب ها از جهان اسلامى آغاز شد، ذهن اروپاى باخترى از آن خواب ديرينه بيدار شد و در مقابل، مسلمانان به تدريج، در آستانه خواب تاريخى قرار گرفتند. كتاب خانه ها توسط دشمنان خارجى متجاوز سوخته شدند، دانشمندان هلاك گرديدند، مدارس ويران گشتند، ثروت ها به غارت رفت و آنچه باقى ماند ويرانى بود و فقر و جنگ هاى داخلى و بى كفايتى حاكمان. از سوى ديگر، به تعبير حنا الفاخورى، علماى غرب دانش را از اسلاف خود، كه شاگردان مكتب مسلمانان بودند، فرا گرفتند; ولى شاگردان را بلند نام ساختند و استادان را از ياد بردند.
2- تحجر
بروز تحجر در میان مسلمین یکی از عوامل انحطاط مسلمین بوده است. تحجر» سنگشدن، سخت شدن و به صورت سنگ درآمدن است، ولی در اصطلاح به معنی ایستائی، جمود، سختینشان دادن و مقاومت در برابر هر نوع تحول و هر امر تازهای استتحجر در حوزه اندیشه و تفکر رخ می دهد واگر در زمینه گرایش و رفتار ظاهر شود جمود نام دارد
استاد مطهری سه جریان کلی را در تاریخ اسلام شناسایی می کند که به شدت دچار جمود اندیشی بوده اند و در ترویج تحجر نقش داشتند.
1- جریانی که نظریه« حسبنا کتابالله» را در رسیدن به مقاصد حکومتی و سیاسیاش مطرح کرده است. اقدامات این گروه در ایجاد انحراف فکری و مهجور ماندن عترت و انزوی سنت و سیره نبوی موثر بود.
2-جریانی که « حسبنا احادیثنا و اخبارنا» راطرح کردندو به مهجور ساختن قرآن اهتمام ورزیدند.
3- جریانی که در قالب تقدس، مساله معرفت ناپذیری و دست نایافتنی بودن آموزه های قرآنی را مطرح کردند و شعار« این التراب و رب الارباب» آنان به تعطیلی فکری انجامید
اگر در تاریخ اندیشه اسلامی و جریان های فکری و فرهنگی دورههای مختلف جوامع اسلامی به تحقیق بپردازیم، میی بینیم که بر این اساس سه دسته جریان هایی مانند، اخباری گری و ظاهرگرایی، در برابر جریان باطنی گرایی و تاویل گرایی، یعنی دو تظام فکر معیوب و آسیب دیده حنبلیان و اسماعیلیان از یک طرف و جریان اخباریگری در حوزه اندیشه شیعی از طرف دیگر، ضربات سخت و سهمگینی را بر پیکر فرهنگ و تمدن اسلامی وارد کرد که به تعبیر استاد مطهری، ضربه ای که اسلام از دست اخباری گری شیعی خورد، از هیچ گروه و جریانی نخورد
جمود گرایی در عصر حاضر هم وجود دارد. و به اعتقاد برخی پژوهشگران، این تجمد، در اصرار بر شکل ساختار علوم اسلامی در عصر حاضر صورت گرفته است که با جود پدید آمدن سوالهای فراوان در حوزه فقه و کلام، پایبندی بیش از حد شخصیت های آشنا به این فنون ، باعث شده سوالهای بی جواب زیادی در عصر حاضر باقی بماند.
3- جریان های عقل گریز
بی شک یکی از مهلکترین حوادث برای تمدن اسلامی، شیوع عقل ستیزی و ظاهرگرایی بود که نه تنها بر پیکره افکار آزاداندیش مسلمین، تابوت یأس را زد؛ بلکه با ایجاد فرقههای گوناگون اسباب تفرقه را در میان امت فراهم کرد. برخی اندیشمندان دلایل و ریشههای افول فرهنگ و تفکر اسلامی را به دوره خلافت متوکل عباسی( 247- 232) نسبت داده اند.خليفه نهم عباسي، متوكل، نخستين حامي متعصبين حديث، سنت و فقه بود. «او جهل و مناظره در آراء را ممنوع ساخت و هر كه را بدين كار دست زد مجازات نمود و امر به تقليد داد و روايت و حديث را آشكار كرد» از آنجا که متوکل عباسی بعد از تسلط خود بر حکومت، معتزله و کلیت عقلانیت را تعطیل کرد، و به ظاهرگرائی و حدیث گرائی، (و به زعم خود سنت) را احیاء نمود . تحول انحطاط دهندهای در تمدن اسلامی ایجاد شد؛ در این زمینه ، مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «وقتی که خلافت به متوکل عباسی رسید، دستور داد که هرگونه اندیشه و نظر و بحث و بررسی در مجادلات، تعطیل شود و آنچه از عقلانیت در دوره معتصم، واثق، مامون عباسی رواج داشت، ترک شود و مردم باید روش تقلید و تسلیم را پیشه گیرند و هرگونه اندیشیدن و عقلانیت را ترک گویند و دستور داد که شیوخ محدثان، حدیث گویند و سنت را اظهار کرده و «جماعة » را احیاء نمایند»
تحت سیطرۀ این طرز تفکر گروهی در اسلام متولد شد که به حنابله معروفند. این عده عقل گرایان را متهم به کفر می کردند. البته این طرز تفکر دامن عده ای از شیعه اثنی عشری و اسماعیلی را هم گرفت.
علاوه بر این رشد گروه تصوف در قرن 6و 7 هجری نیز افت بسیار بزرگی برای ترویج علم و به خصوص علوم عقلی، به حساب می آید. که این عده عقل را برای وصول به حقیقت کافی ندانسته و اشراق و شهود را وسیله درک حقایق می دانند
جريان مبارزه با خردگرايي با روي كار آمدن غزنويان و سپس سلجوقيان كه از خوي بيابانگردي سادگي ذهن و تعصب نسبت به اهل سنت و حديث برخوردار بودند از قرن پنجم هجري قمري به بعد شكل رسمي و حكومتي گرفت به طوري كه هرگونه بحث راجع به علوم طبيعي ممنوع شد؛ و باچيرگي ترکان و توجه صرف آنان به ديانت قشري ،منزلت دانشوران عقلي کاهش يافت و شريعتمداران اهل سنت و جماعت به سلاطين ترک تقرب جستند تاحدي که برخي ازخلفا قبلي که به علوم عقلي توجه کرده بودند مورد لعن ونفرين وطعن واقع شدند وحتي به مأمون که قبل از اين دوره توجهاي خاص به انديشه عقلي داشت نسبت زندقه داده شد و متوکل پس از او پرداختن به جدل را نفي کرد وهزل گويي جانشين بحث علمي شد.تعطيلي مناظره علمي در دارالخلافه متوکل درايران پيامدهاي مهمي براي تعطيلي علوم عقلي دربرداشت.
1) تکفیر
متاسفانه بروز تحجر باعث شد در برهه ای از تاریخ اسلامی با پدیده های علمی به مبارزه پرداخته شود واساساً متعصبين دینی هر كس را كه به علوم اوايل (طبيعي) توجهي داشت زنديق و ملحد ميدانستند چنان كه مأمون را زنديق و حتي اميرالكافرين ميخواندند. به طوری که «ايشان لفظ علم را جز بر علم موروث از نبي اطلاق نميكردند و يا جز آن را علم نافع نميشمردند و علمي را كه نفع آن براي اعمال ديني ظاهر و آشكار نبود عديم الفايده ميپنداشتند و ميگفتند كه به تجربه دريافته شده كه چنين علمي به خروج از صراط مستقيم منتهي خواهد شد. علوم اوايل را «علوم مهجوره» يا «حكمة مشوبة به كفر» ميشمردند.»
2) بی فایده خواندن علوم طبیعی
متاسفانه گروههای فراوانی پیدا شدند که رفتن به سوی علم آموزی را بی فایده می خواندند؛ من جمله: گروه اخوان الصفا كه در قرن چهارم هجري ميزيستند در رسائل خود نظر متكلمين و متعصبين سنت و حديث را نسبت به علوم اوايل چنين بيان داشتهاند: «ان علم الطب لا منفعة فيه و ان علم الهندسية لا حقيقة لها و ان علم المنطق و الطبيعيات كفر و زندقة و ان اهلها ملحدون».
حتی به نظر می رسد ابنخلدون مورخ مشهور ومسلمان تونسي قرن 8 هجري قمري نيز مسلمانان را از نزديكشدن به فلسفه و علوم اوائل ميترساند: «از اين علوم و دانندگان آن تباهي خرد به ملت اسلام روي آورده است و بسياري از مردم به سبب شيفتگي به آنها و تقليد از عقايد ايشان، عقل خويش را از دست دادهاند و گناه آن به عهده كساني است كه مرتكب اينگونه امور ميشوند. سزاست كه از انديشيدن وتوجه در آنها اعراض كنيم. چه اعراض از نگريستن در علم طبيعي از قبيل اين است كه فرد مسلمان اموري را كه براي او سودمند نيست فرو گذارد زيرا مسائل طبيعيات نه در دين و نه در معاش به كارمان نميآيد و از اينرو لازم است آنها را فرو گذاريم.»
4- درباری شدن علم
تداوم رشد علم در سرزمین اسلامی بدون حمايت دولتها ممکن نبوده و کمکهای حکام اسلامی باعث پیشبرد علوم گوناگون گردید.اما لازم به ذکر است که انگيزۀ اصلي حکومت ازحمايت علم در دوران خلافت عباسي نه ترویج علم بود ونه نفع مالي، بلکه بيشتر جنبه تزئيني و مايه جلال و حشمت خلفا بودند و بقولي زينت المجالس بود. گذشته از علم طب که مورد نياز روزمره بود ساير رشتههاي علمي مشکلي از مشکلات راحل نمي کرد که از آن حمايت کنند پس علم تاحدي که مايه جلال وشوکت سلاطين مي شد مورد حمايت قرار ميگرفت واگر مزاحم دستگاه قدرت آنها بود بي درنگ ازصحنه خارج مي شد. متوکل بلايي که بر سرکندي طبيب،مترجم ومتفکر اسلامي درآورد يامنصور برسر"ابن رشد " درآورد نمونه آن است .
5- وضعیّت امروز علم و فرهنگ دربین مسلمین
بررسی وضعیّت کنونی علوم و تکنولوژی در محدودهء عالم اسلامی این که جهان اسلام پیرامون آن نشان می دهد که از مشکلات فراوان عملی رنج می برد.
1) بی سوادی عمومی
متاسفانه تحجر به جا مانده از قرون سابق، روح تتبع برای علم را در کشورهای زیادی خشکانده؛ و گویا همان رخوتی که بعد از جنگهای صلیبی بر مسلمین عارض شده بود هنوز باقی مانده . علاوه بر این دلیل، فقر عمومی کشورهای اسلامی، باعث شده کشورهای اسلامی که عموما در مناطق بدآب و هوای کرۀ خاکی هستند فقط در حسرت نان شب خودشان باشند و کسب علم در اولویت های پایین این عده از مسلمانان که البته خیلی هم زیاد هستند، قرار گرفته؛ امروزه بی سوادی عمومی یکی از ویژگیهای مهم کشورهای اسلامی به شمار می رود که به دلیل گستردگی سرزمین های اسلامی و اشغال بخش عمدۀ جمعیت در نقاط دور افتاده و وجود جمعیت های متحرک و عواملی از این قبیل از نسبت بسیار بالایی برخوردار بوده است
2) فرار مغزها
امروزه پديده فرار مغزها و مهاجرت نخبگان يکي از مشکلات اساسي کشورهاي مسلمان است که بهطور عموم در زمره کشورهاي توسعهنيافته جاي ميگيرند. آنها نخبگان را با صرف مبالغ هنگفت آموزشي، تربيت ميکنند که به دليل نبود برنامه درست و هدفمند، به راحتي از دست ميدهند. ساليانه تعداد چشمگيري از نخبگان علمي و فرهنگي کشورهاي متعددي همچون ايران، پاکستان و امثال آنها به کشورهاي توسعهيافته غربي مهاجرت ميکنند.
آمارهاي غيررسميحاکي است که بيش از هشتاد درصد برگزيدگان المپيادهاي علمي ايران طي سي سال اخير، جذب کشورهاي اخير[توسعهيافته] شدهاند... آمار غيررسمي ديگر نيز حکايت از آن دارد که تنها از کشور ايران تعداد 105 هزار نفر با تحصيلات عاليه و با تخصصهاي ممتاز، به طريق قانوني و غيرقانوني به اين کشور[ امريکا ] مهاجرت کردهاند که دستيابي به چنين نيروي کارآمدي، بر اقتصاد امريکا معادل ده ميليارد و پانصد ميليون دلار صرفهجويي هزينههاي آموزشي به همراه داشته است.»
ب- تربیتی- اخلاقی
امروزه مسلمین در گوشه هایی از اخلاق به نوعی رکود فرورفته اند و دلایل آن شاید به صورت زیر باشد.
1- سقوط اخلاقی
بحث از سقوط اخلاق در نزد مسلمین ارتباط مستقیمی با هویت زدایی و به انحطاط کشاندن و سوء استفاده حکام گوناگون اسلامی از مسأله فقر نسبی موجود بین مسلمین و جهل مردم به داشتههای خودشان است. در واقع سرکوب شخصیت و هویت جمعی کمکم زمینه های پوچی و گرایش به خلق و خوی غیر اسلامی را فراهم می کند.
هویت زدایی شاید بحثی باشد که بیشتر به زمان حال بستگی دارد. اما شهید مطهری در رابطه با هویت زدایی امویها، میگوید: «امویها شخصیت ملت مسلمان را له کرده و کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمیدید. یعنی از همان زمان این احساس بیهودگی در جان مسلمین رسوخ کرده بود.
امروز هم پذیرش فرهنگهای وارداتی از سوی بعضی از مسلمان نمایان، زمینه سقوط جوامع مسلمان را فراهم کرده است. اخراج هفتاد دانشآموز محجبه از دبیرستانی در ترکیه تنها به بهانه حجاب، سرکوب نیروهای اسلامی توسط دولت پاکستان از نمونههای پذیرش فرهنگ سکولاریستی به وسیله حاکمان و بعضی از دانشمندان این کشورها است. مسئلهای که بیگمان جز ایجاد حس حقارت و سرافکندگی چیزی برای مسلمانان در پی نخواهد داشت.
عدم خود باوری، نزد مسلمین باعث پذیرش اخلاق اومانیستی غرب در برخی جوامع اسلامی گردیده؛ ملت مسلمان امروزی با دیدن پیشرفت های گوناگون غرب و دیدن وضع موجود خود به شدت احساس حقارت می کنند. از این رو غرب نیز با دیدن این ضعف روحیۀ مسلمین چنین تبلیغ میکنند که این پیشرفتهای شگفتآور را به تنهایی به دست آورده و تنها کسی است که می تواند چنین پیشرفتهایی را ادامه دهند. متاسفانه مسلمین فریب خورده یز تمام سعی خودشان را میکنند تا با تقلید صرف و به چهره زدن نقابی از غرب خود را مقلدانی از آنها نشان دهند با بروز عدم خود باوری و پذیرش برتری فرهنگ بیگانه، اینک خلق و خوی مسلمانان به سمت و سوی القائات اومانیستی غرب پیش می رود.
با یک بررسی اجمالی از اوضاع و احوال مسلمانان و ضعف خود باوری فرهنگی به عواملی در این کار پی می بریم. زمانیکه فرهنگ خودرا دریابیم و در سایه آن به حرک ادامه دهیم در مقابل هر فرهنگ وارداتی می توانیم روی پا بایستیم، ولی اگر فرهنگ خودی پویایی و جذابیت خود را ازدست داد فرهنگ بیگانه به راحتی جایگاهش را پیدا می کند و فرهنگ خودی را به انحطاط میکشد.
2- تخریب نهاد اخلاق در جامعه
مسلمین هر آنچه باعث پیشرفتشان شده بود را به دست فراموشی سپردند و استکبار پس از تخریب یکپارچگی مسلمانان و جایگزین کردن دولت های تجزیه شده و مطابق با نقشههای خود بنیان نهاد و شریعت اسلامی را از قلمرو قوانین مدنی حذف کرد، برنامه آموزش مسایل اسلامی را در مدارس رسمی حذف و ارزش و ارزش های غربی را بر دانشگاه ها و دیگر مراکز آموزش تحمیل کرد. همچنین کوشید موقعیت علمای اسلام را نادیده بگیرد و حتی آنان را در جوامع اسلامی بی اهمیت جلوه بدهدو اشخاصی با چنین روحیاتی را نیز از مراکز علمی و فرهنگی دورساخت به جای آنان اشخاصی به ظاهر ملیگرا را که راه را برای آنان هموار می کرد قرار دادند و به این منظور به مخدوش کردن چهرۀ بزرگان پرداختند. با چنین رویکردی در جوامع اسلامی و جداکردن نهادهای دینی از اجتماع مردم با شعارهای عوامفریبانۀ سکولاریستی، کمکم مساجد، علما و...که در گذشته نقش ساختن اخلاق جامعه را داشتند و نهادهای اخلاقی گوناگون ددر جامعه باعث صیانت از اخلاق اسلامی می گشتند از سطح اخلاق سازی اجتماعی به کناری نهاده شدند؛ و در عوض این ها امیال و تبلییغات به عنوان مراجع اخلاقی به جامعه اسلامی معرفی گردید.
استکبار و ایادیشان، مبارزان متعهد را در معرض شدیدترین شکنجههای روحی، شایعات و تبلیغات قرار دادند. به علاوه با مطرح کردن زبانهای اروپایی و به عنوان زبان علوم و فنون از یک طرف، و نیز احیای زبانهای عامیانه در صدد بودند مردم را از زبان و ادبیات عربی دور نگه دارند. استکبار به ترفند خطرناک دیگری نیز دست زد و آن اینکه در کشورهای اسلامی با توجه به اختلاف برداشتهای مردم از سرچشمه اصیل دین و تفسیرهای به ظاهر متفاوت، سعی کردند از آنهایی حمایت کنند که روحیۀ انزوا طلبی، عزلت، جدایی دین از سیاست و عدم دخالت ارزشهای دینی در مسایل اجتماعی را ترویج دادند و از عبادتی دفاع کردند که در مساجدانجام می شد و به جامعه و واقعیت ها کاری نداشت
وابستگی علمی و تکنولوژیکی دائمی کشورهای توسعه نیافته، که مسلمین نیز جزو همین دسته هستند، موجب عقبماندگی هر چه بیشتر و سلطۀ همه جانبۀ غرب بر آنها شده، به طوری که این فقر علمی و صنعتی سبب فرار مغزها وجذب این سرمایههای اسلامی به سوی غرب شده واز طرف دیگر این ضعف علمی باعث شد که مسلمین برای دریافت کالاهای صنعتی پیشرفه دست به دامن غرب گردند؛ غرب هم از این ضعف به خوبی به نفع خود استفاده کرده و فرهنگ و ارزشهای غربی را در لباس تکنولوژی به سایر کشورها فرستاد. و بدین وسیله عقب ماندگی علمی و صنعتی مسلمین باعث به دام افتادن در سراب فرهنگی غرب نیز گشت.
2- تجمل گرایی
در هر جامعهای که از ارزشهای راستینش دور شود نشانههای انحطاط نمایان میشود؛ سرجان گلوب ؛ گرایش به دنیا بعد از رحلت پیامبر را در انحطاط مطرح ساخته، مىگوید: «30 سال از وفات پیامبر که گذشت ، اکثر آنانى که با پیامبر نشست و برخاست داشتند و او را درست شناخته بودند، وفات کردند و آن روح که مسلمانان اول داشتند و تواءم با حماسه و احساسات دینى بود در نسل دوم، رو به سستى گذاشت. پس انداز اموال و خوشگذرانى و خرید کنیزان در زندگانى آن ها رواج یافت و محیط اسلامى، آمیخته با این گونه امور دنیوى گردید...». او در جاى دیگرى مىگوید: «شاید بهترین چیزى که در این نوشته تاریخى ما خیلى روشن خود نمایى مىکند فرق کلى و آشکارى است که بین حضرت رسول و خلفاى راشدین او و بین حکمرانان عرب که بعد از سى سال از وفات پیامبر، روى کار آمدند، دیده مى شود. خلفاى نخستین به دنیا بى اعتنا بودند و نسبت به دین ، اخلاص داشتند و این ها در پى عیاشى و مال دنیا بوده ، علاقه به خوشگذرانى داشتند... آیا نمى شود گفت که ماءمون با آن شدت علاقه اى که به تجملات زندگى داشت ، خود بزرگ ترین دشمن اسلام بود»؟معاویه با بعویض خلافت با ملک، تاثیر زیادی در این کار داشته است. و با جعل احادیثی چون: الخلافه ثلاثون عاما ثم ییکون بعد ذلک الملک.
این روح دنیا پرستی نه تنها ملوک را در برگرفت که حتی آتشی به جان کسانی همچون طلحه و زبیر که از مسلمانان قدیمی بودند انداخت این دو در زمان ابوبکر و عثمان ثروتی گزاف اندوحته بودند به گونهای که وقتی طلحه و زبیر مردند، مقدار بسیار جالب توجهی پولها و بردگان و املاک فراوان از این دو به جای مانده بود در سرگذشت این دو آمده که در جنگ جمل به پیشنهاد خلیفهى دوم، عضو شوراى خلافت شدند. پس از آن اعتبار اجتماعى پیدا کردند و در دوران خلافت عثمان، ثروت فراوانى اندوختند و املاک و برده هاى زیادى در عراِق براى خود مهیا کردند. با وجود این، به امید رسیدن به مقام خلافت، مردم را بر ضد عثمان تحریک کردند. .. این عده پس از استقرار حکومت امام علی هم نزد حضرت آمدند تا مزد بیعت سریع تر را از حضرت بگیرند و تقاضای ولایت بصره یا کوفه یا شام ر از آن حضرت نمودند، ولی امام با نهایت تیز هوشی به آنان گفت که مدینه به آن ها بیشتر نیاز دارد.پس انگیزه ى اصحاب جنگ جمل، فقط رسیدن به ریاست و خلافت و حفظ اموال خود بود و این همان دنیازدگى است که در منابع دینى ما مورد مذمت قرار گرفته است.یا عمر سعد براى رسیدن به خلافت رى فرماندهى لشکر ابن زیاد را پذیرفت و حاضر به قتل حسین بن على(علیه السلام)شد.
3- اباحیگری صوفیانه و کنار انداختن ظاهر شریعت
اباحه در لغت به معنای مباح کردن، حلال دانستن و جایز شمردن بوده است. و متأسفانه در عالم اسلام گروههایی بروز کردند که با تعابیری زیبا، مسلک های غیر اسلامی را به نام اسلام بر مردم اشاعه کردند. و نه تنها اعمالشان در سطح کردار برخی تاثیر گذاشت که این جریان در برخی موارد به عقاید آن ها هم نفوذ کرد. یکی از پژوهشگران اباحیگری را در دو سطح ارزیابی کرده است که ما آن را با تغییر و تلخیص خوهیم آورد:
الف. اعتقاد؛ یعنی شخص بر این باور باشد که انجام همه یا بخشی از محرمات الاهی جایز است. به تعبیر معین، « اباحتی؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمرد و ارتکاب محرمات را روا داند »
ب. عمل؛ یعنی ممکن است شخص واقعاً معتقد به انجام وظایف دینی و ترک محرمات باشد، اما در عین حال در مقام عمل به دلایل مختلف دچار بیقیدی و لاابالیگری شده باشد. نویسنده اعتقاد دارد که بیشترین موارد اباحیگری میان مسلمین از دسته هستندو لاالیگریهایی که مردم با آن گرفتار می شودن بیشتر ر وقت عمل کردن است و خیلی از آنان عقیده به مکتب و شریع دارند.
دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی در توضیح آن آورده است: «اباحتی: آن که الزامات شرع را در عمل مباح شمرد؛ خواه عقیده به اباحه داشته باشد خواه نه. در صوفیه اباحتی فراوان بودهاند؛ خاصه صنف قلندران. تمایل اشراف به تصوف در باطن، تمایل به اباحه است.»
دایرة المعارف بزرگ اسلامی اباحیه را گروههایی دانسته که برخی از اعمال خلاف شرع را مباح پندارند و چنین آورده است:
«اباحیه را در اسلام نمیتوان فرقهای مستقل با مبانی اعتقادی خاص به شمار آورد؛ بلکه در میان فرق مختلف مسلمانان گروههایی پیدا شدهاند که براساس تاویل ظواهر قرآن و حدیث یا بر مبنای معاذیر دیگر، بعضی از تکالیف شرعی را از خود ساقط دانسته و ارتکاب برخی از اعمال منافی شرع را بر خویش مباح شمردهاند.»
بررسی اجمالی فرق مختلف مسلمانان این نکته را آشکار می سازد که اکثر طوایف اباحیه با استناد به اینکه قرآن کریم علاوه بر ظواهر، معانی باطنی نیز دارد، اهمال در رعایت احکام را زیر پوشش توجه به باطن و تأویل احکام شرع قرار داده و بر نظریات یا اغراض خود سر پوش قرار دادهاند.
در همه فرقه ها به نوعی این نگرش قابل مشاهده می باشد. به طور مثال در اسماعیلیه گروهی به نام نزاریه وجود دارند؛ و در میان صوفیه نیز گروهی با تمسک به این که: پس از وصل تمسک به وسیله یعنی شریعت ضرورت ندارد، از زیر بار برخی تکالیف شریعی شانه خالی کردهاند. گرایشهای اباحی را می توان عمدتا ددر گروههایی از غلات شیعه، خوارج اسماعیله، کیسانیه، راوندیه، صوفیه و برخی دیگر از فرق پیدا کرد.
به هر حال به نظر می رسد تصوف تحقق یافته کنونی به جهت انحرافهای گوناگون، نمی تواند خود را با تعاریفی که از عرفا انجام شده منطبق سازد. همچنین رویکرد آنها گواه بر عدم حجیت رفتار آن ها با شریعت است؛ چرا که فرقه صوفیه در عقاید و مناسک خود گرفتار انحراف ها و بدعت های فراوانی هستند و عواملی از بیرون و درون شکل دهنده این طرز مشی آنهاست؛ افکار هندی و بودایی، گرایشات دنیا پرستانه و آشوبهای سیاسی و وام گیری عقید راهبان مسیحی و انتشار فلسفه یونانی و نوافلاطونی و تفسیر به رأی از مفاهیم و تعالیم دینی و تأویلهای گزینشی بزرگان این فرقه و کشفو شهودهای شیطانی و اباحه گری و نیزز آلت ددست قرار گرفتن این گروه توسط استعمار، نمونه هایی بر این انحراف این گروه می باشد.
بروز رفتارهای ضد دینی توسط کسانی که ادعای دیانت داشتند کمترین اثرش بر سستی عقاید دیگران مترتب است. و با دیدن چنین مشکلاتی سید جمال تغییر افراد را مقدّم بر تغییر جامعه دانسته توصه به حفط انسانسیت را برای حفظ وحدت جامعه لازم می داند و برای مثال استدلال میکند که اندیشههای مادی و طبیعی ابتدا باعث رواج اباحیگری و فاسد شدن اخلاقیات اجتماعی شده و سپس با متزلزل کردن اعتقادات حقیقی مردم، سبب ضعف ملت و از بین رفتن عزت و سیادت آن میشود.
ج- اجتماعی- سیاسی
سرانجام، آیینهای که روزی شکوه تمامنمای تاریخی و سیاسی مسلمین را نشان میداد، با اهمال مسلمین در رفع نقصها، رنگ تیرگی به خود گرفته و سرانجام از این آیینه، که نقش دلفریب تمدن شکوهمند اسلامی را درون خود نشان می داد، چیزی جز خرده شکستههای تاریخی بر جای نماند؛ و امروزه با کمال تاسف، ما باید آن تکههای پیشرفت، را به هم بچسبانیم تا شاهد چیزی باشیم که اروپاییان قبلا در سیمای تمدن اسلامی می دیدند.
از لحاظ سیاسی از سال 41 تا 132 قمری، امویان عنوان خلافت را در شام داشتند و به آن جنبۀ موروثی هم بخشیده بودند. بعد از امویان، عباسان، از قرن دوم تا هفتم هجری زمامدار بودند و در طی قرون دوم و سوم، قلمرو خلافت از صورت دولت روستایی نظامی به یک امپراتوری جهانبومی و دارای حیات تجارتی و صنعتی نیرومندی درآمد. ولی این دوره حکومت اسلامی به دست هلاکو خان مغول در سال 656 ه برچیده شد.اینان بعدا در 1300 شروع به کشورگشایی کرده حکومت تحت رهبری عثمان پاشا تشکیل دادند. و در 1914به نفع آلمان وارد جنگ شده و با شکست خوردن از آنان، فرصتی برای تجزیه امپراتوری اسلامی به وجود آورد. بدین ترتیب فرانسویها از سال 1830 الجزایر را زیر سلطه گرفتندو در 1881 تونس را تحت الحمایه قرار دادند.و بدین ترتیب در کمتر از 15 سال این امپراتوری تجزیه کامل گردید.
ریشۀ تمام بحران های سیاسی اسلام در قدرت طلبی ملوک خلاصه می شود؛ حتی معاویه خطاب به مردم گفت: « به خدا سوگند مقاتله و جنگ من برای اقامه نماز، گرفتن روزه و گذاردن حج و زکات نبوده، این ها را که شما انجام می دادید، من با شما جنگیدم تا بر شما امارت یابم و خداوند آن را به من داد در حالیکه شما از آن ناخشنود بودید
1- غصب خلافت، اولین قدم انحراف
حوادثی که پس از وفات حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله ، در جامعهی آن روز مدینه، اتفاق افتاد، در واقع، سنگبنای همهی اختلافات و أحیاناً نزاعهای بعدی را، حتّی تا روزگار ما، بنیان نهاد.
بیاعتنایی به سفارش و وصیّت حضرت رسول(ص) عکسالعمل سختی برنینگیخت و اگر هم کسانی قصد داشتند اعتراض خود را به مرحلهی عمل درآورند، با مشاهدهی رفتار اطرافیان خلیفه با کسانی چون خانوادهی پیامبر(ص) ، به کُنجی خزیدند یا حتّی از درِ موافقت درآمدند
با توجه به اتفاقاتی که بعد از رحلت رسول اکرم افتاد، چنین برمیآید که علیرغم تثبیت ارکان خلافت، هنوز رهبران سیاسی جامعهی اسلامی در مدینه، در دغدغهی کسب مشروعیت خاندان رسول( ص) بودند. تمایل خلیفه برای ملاقات با دختر پیامبر اسلام علیهالسلام و اعراض ایشان از پذیرش و گفتوگو با ابوبکر و عمر، به گونهای نشاندهندهی همین تشویش خاطر است.
2-حکام فاسد
بدون شک، یکی از مهمترین حوزههایی که در آن انحطاط واقع شد و صلابت گذشته خود را از دست داد، نهاد حاکمیت بودبا گشذت زمان صلحا به گوشی ای رانده شدند و اصحاب زرو زور خود را به عنوان جانشینان امرای صالح خود را به مردم تحمیل کردند. جرجی زیدان ، وضعیت بحرانی زمان بنی امیه را این گونه بازگو میکند: «بنی امیه غالبا به بادهگساری، زن بازی و شهوترانی پرداخته و به امور کشور نمیرسیدند و حتی به نگاهداری وضع سلطنتی خویش توجه نداشتند و در تعیین و انتخاب والیان و مأموران عالی رتبه دولتی دقت نمیکردند و چه بسا به خواهش کنیزکی یا در نتیجه دریافت پولی، بزرگترین ایالات را به اشخاص نالایق یا ستمکار میسپردند. عاملانی که این اوضاع را مشاهده میکردند، تمام تلاش خود را برای تحصیل مال و گردآوردن کنیز صرف میکردند و اشخاص درستکار و با ایمان از قبول مشاغل مهم دولتی امتناع میورزیدند؛ زیرا میدانستند خلیفه به هر حال از آنان پول میخواهد»
با گشتی در دنیای امروز سیاستمداران، حاکمان و پارهای از دانشمندان، این حکایت تلخ به خوبی قابل لمس است. شیخنشینهای خلیج فارس، ویلاهای اروپایی، حسابهای افسانهای و قراردادهای ننگین و دراز مدت آنان با بیگانگان برای حفظ حکومتهایشان بهترین نمونهای است که میتوان بر آن انگشت گذاشت. ومتاسفانه در میان روسا و زمامداران کشورهای اسلامی به جای توجه به مسایل اساسی اسلامی، غالبا در راه طرد یکدیگر و به تحلیل بردن تواناییهای هم هستند. برخی از آنان با ابرقدرت ها رابطه خوبی دارند و چه بسا بقای حکومت خود را وابسته به آنان و تفرقه قومی و فرقهای می داند. با این حساب این کشورها به جایاینکه درآمد سالانه خود را در توسه به کار ببرند و زمینه های رفاه را فراهم کنند موجب سلب امنیت از جامعه می شودند. این گونه دولت های ملت تحت امر خود را تحت فشار قرار دادهاند و از این رهگذر رابطه آنان با جامعه وضع آشفتهای دارد. این حاکمان گرچه شهرت سیاسی و جهانی دارند ولی از نظر فکری و نبوغ اندیشه و توانایی ذهنی برای گرهگشایی اجتماعی خیلی ضعیف اند و در آموزش و شیوه اداره کشور مصرف کننده افکار غربی ها به شمار می آیند.
1) بحران مشروعیت
گرچه مسأله مشروعیت اتفاقی بود که بعد از پیامبر و در زمان سقیف رخ داده بود اما با درایت امیرالمومنین این قضیه باعث به وجود آمدن اختلافات اساسی در جامعه اسلامی نشده بود؛ اما با روی کار آمدن سلسلهی اموی، مسألهی برتری نژادی در جهان اسلام که ریشه در دورهی جاهلی داشت، بر مشکل مشروعیت حکومت افزود؛ مثلا حادثهی کربلا، اگر چه به پیروزی یزید در صحنهی رویارویی نظامی انجامید، اما در کوتاه زمانی بحران مشروعیت حاکمیت اسلامی را در عرصهای گسترده پراکند و زمینهی مخالفتهای بعدی را فراهم آورد. مجموعهی حاصل از این پدیده، فضایی آفرید که حتّی داعیان عباسی توانستند سالها بعد نیز با همین دستاویز به دعوت بپردازد. به هرحال اعمال نامشروع فراوان، تجمل گرایی و رواج دادن اعتقادات غیر اسلامی باعث شد این سلسله روز به روز در منجلاب خود ساخته فرو رود.
جایگزین شدن سلسله دیگر به جای امویان نیز مشکل جهان اسلام را حل نکرد چرا که عباسیان، که جایگاه مهمی در میان عامهی مردم مسلمان عرب نداشتند، درصدد برآمدند پایگاه اجتماعی خود را در میان مردم سرزمینهای شرقی آزمون کنند. اما مجموعهی حوادثی موجب بیاعتمادی نسبت به خاندان عباسی شد. رفتار عباسیان با ابوسلمهی خلاّل و ابومسلم خراسانی -که هر دو با پیشرفت دعوت، خدمات خود را آشکار کرده بودند ـ نمادی از نیرنگ مدّعیان جدید خلافت اسلامی بود. و رویهم رفته چند صباحی را با عدم مشروعیت و مقبولت سپری نمودند. و اگر چه هر روز بر دامنهی متصرفات قلمرو اسلامی اضافه میشد و بر شکوه و اعتبار بغداد میافزود، اما هنوز خلفای عباسی از بحران مشروعیت حکومت رنج میبردند.
2) استبداد
با ظهور اسلام پیروان این مکتب الهی از بند یوغهای جسمی و فکری خود ساخته بیرون آمدند و با تعالیم اسلامی آزاد بودن را آموختند. اما از زمان به قدرت رسیدن بنی امیه بسیاری از مسایل تغییر یافت و سیاست مدارا و تحمل حکومت از بین رفت. عمال معاویه بیم داشتند که اگر به مردم آزاری دهند، آنها دست به شورش بردارند؛ لذا به سختگیری و شکنجه مسلمنان پرداختند. نخستین بار در دوران معاویه بود که سختگیری و شکنجه اعمال شد و اشخاصی که با وی مقابله میکرد دستگیر و تکفیر میشدند. آنها نظریه خدادادی بودن قدرت را مطرح کردند و به عنوان یک حاستگاه مقدس و آسمانی سعی داشتند تا حکومت را از نسلی به نسل دیگر انتقال دهند و خدمت به شاه خدمت به خداست برای ابقای قدرت بنی امیه، درتاریخ اسلام اولین بار در این سلسله و در زمان معاویه بود که شکنجه و سخت گیری اعمال شد و اشخاصی که باوی مقابله می کردند دستگیر و کیفر می شدند.
در مجموع، دوران خلفای عباسی وخیمتر از دورانهای دیگر بود و خلفای این دوره از ایجاد قتل مخالفان خود فروگذار نبودند و این موارد باعث نارضایتی عمومی گشت.در وقع استبداد چیزی نیست که بتوان آن را به حکومت خاصی نسبت داد؛ بکه برخی دیگر همچون امپراتوری عثمانی نیز بودند که به خاطر استبدا حکام عثمانی، موجبات نارضایتی مردم را فراهم کرده بودند. در ایران هم در دوران مشروطیه مردم برای پایان بخشیدن به ظلم و استبداد و تشکیل حکومت عادل قیام کردند. در عصر حاضر نیز بسیاری از کشورهای نفت خیز منطقه خاور میانه دارای حکومتهای مستبد هستندو چون درآمدهای آنان حاصل از نفت و بینیازی از درآمد عمومی است میپندارند که نفت، آنان را از مردم و توجه به نیازهایشان بی نیاز میکند. و لذا مردم را پول حاصل از ددرآمهای نفتی سیر می کنند اما اجازه تحرک و ارائه افکا جدید را به آنه نمی دهند.
در واقع استبداد شکل گرفته در زمانهای متناوب، نشان از عدم مقبولت عموم مسلمین از حکام و والیان آن ها داشت. ولی روح استبداد و زیاده خواهی که برای امرا در طول زمان شکل گرفته بود اجازه نمی داد که مردم نه آزاد باشند و آزاد فکر کنند. رویکرد متحجرانۀ برخی امرای اسلامی باعث شد ملت اسلامی روز به روز در خوابی که رفته بودند عمیق تر شوند.
3) ثروت اندوزی خلفا و امرا
فتوحات فراوانی که در دورۀ بنیامیه انجام شد، به نوعی در خدشهدار شدن اسلام ناب نقش داشت.؛ زیرا اسلام توسط خاندان و عواملی که خود اعتقادی به آن نداشتند ترویج میشد. بنیامیه بدعتهای مختلفی در دین به وجود آوردند؛ آنها با زیر پاگذاردن اصل برابری و مساوات در اسلام به ترویج اندیشه برتری عرب برعجم پرداختند. امویان بسیاری از درآمدهای مسلمین را صرف رفاه و عیاشی خود نمودند و قصرهای مجلل ساختند. و برای تثبیت قدرت خود عمال خود را در پستهای کلیدی نشاندند و به تطمیع و ارعاب مردم پرداختند. که همین عوامل هم باعث پدیدۀ نارضایی در بین مردم شد. این رفاه طلبی در زمان بنی عباس نیز ادامه پیدا کرد.
در ممالک اسلامی خلیفه، فرمانروای حکومت اسلامی بود و با توجه به وجه ای که از جانشینی پیامبر برای خود قایل بودند؛ کلیه درآمدها به آنها می رسید. بعد از او والیان و امیران نیز اموال هنگفتی را به دست میآوردند، زیرا جمع آوری مالیات با آنها بود و هر چه میخواستند از مردم میگرفتند. طبیعی است که بشر هر اندازه که پول و ثروت بیشتری در اختیار داشته باشد به همان اندازه زندگی خود را توسعه می دهد. طوری شد که باد ثروت، این اعراب صحرانشین رایکباره طوری به تجمل کشاند که گوی سبقت را از پادشاهان روم و ایران ربودند. به قدری در تنعم بودند که در آن زمان، خلفای بنیامیه پارچههای حریر گلدار و پرنقش ونگاررا میپسندیدند چنانکه دوازده هزار لباس حریر پرنقش و نگار هشام ابنعبدالملک معروف است و بدین گونه تجمل و راحت طلبی مسلمانان را مسخر خود ساخت.
4) ضعف سیاست و خیانت
وسعت زیاد ممالک اسلامی كمكم خودش به يكي از نقاط ضعف مبدل شد. چرا كه از يك سو اختلاف داخلي بين مسلمين شروع گشته بود؛ به عنوان مثال در شرايطي كه عثماني ها بهترين موقعيت را براي فتح قاره اروپا را داشتند؛ درگيريهاي آنها با صفويان، اروپا را از شكست حتمي نجات داد؛ و از طرفي ديگر اداره امور براي خلفا و فرمانروياني كه حضور در حرمسرا را بر حضور در ميدان جنگ ترجيح ميدادند بسيار مشكل بود.سفيركبير فرديناند، در قسطنطنيه در اين باره چنين مي نويسد« فقط ايرانيانند که ميان ما و ورطه نابودي حايل شدهاند»
متاسفانه بروز فرقههای مختلف در اسلام باعث شد هر کدام از این دسته ها برای تثبیت مقام و جایگاه فرقه خود تلاش کنند و برای ضربه زدن به باقی نحله های فکریدست به عملیات منفی بزنند؛ به طوری که حتی اسماعیلیان و فاطمیان در طی جنگهای صلیبی با مسیحیان همكاری داشتند. چنان كه در سال 523ق رؤسای فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبیها مكاتبه كردند و برای اشغال دمشق، به آنها قول همكاری دادند.
5) حکام دست نشاندۀ امروز
کشورهاي اسلامي لااقل در 200 سال گذشته استعمارزده هستند. شکل جوامع اسلامي امروزکمتر برگرفته از گذشته و هويت اسلامي خودشان است و در عوض بيشتر متأثر ازتمدن غرب، مدرنيته و دستاوردهاي عظيم و تکنيکي که داشته. البته نظام هاي سياسي خودباختهاي که در اين کشورها حاکم بودهاند باعث شدهاند که اين کشورها در جنبه هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي هويت سابق خود که برآمده از تمدن و فرهنگ اسلامي بود، را ندارند
در بین کشورهای اسلامی تعدادی به شیوه سلطنتی اداره میشود. قوه قانونگذاری درآنان وجود ندارد و یا اگر هم باشد در مقابل قدرت پادشاه و امیر کمرنگ است. جایگاه مردمی در این نواحی بسیار ضعیف و رژیمهای آنان وابسته به غرب است. اگر چه بیشتر سرزمینهای اسامی رژیم جمهوری دارند و به ظاهر و در ابتدای استقرار پشتوانه مردمی داشته اند، اما اینها نیز تغییر روش دادهاند و مجری سیاستهای استکباری هستند و وابستگی نظامی، سیاسی و اداری این کشورها ملموس است.
خودکامگان دیروز و امروز هیچاه با انتخاب مردم خود به رأس کار نمیآیند بلکه توطئه و افراط خارج از حوزه عقل و شرع و صرفاً با حمایت گروه قلیلی که دنبال مطامع شخصی و مکیدن خون مردم هستند بر سر کار می آیند، دربارة مروان گفته اند: «مروان نخستین کسی بود که چنانچه میگویند، خلافت را با شمشیر و بدون رضایت گروهی از مردم به چنگ آورد. همه او را میترسانیدند مگر عدّة کمی که وی را ترغیب کردند که خلافت را به دست آورد... .»
دیروز معاویهها بودند و امثال آنها و امروز، دیری نگذشته است که صدام، مبارک، قذافی و... به دست نیروهای از خواب برخاسته انقلابی به هلاکت رسیدند.( تا باد چنین بادا)
6) جدایی مردم از حکام
با گذشت از عصر رسالت با طرز فکری که امویان از مملکت داری به وجود آودند حکام روز به روز از مفاهیم اصیل اسلامی دور افتادند و یا اگر هم معتقد بودند آموزه هایی را مورد استفاده قرار می دادند که به نفعشان بود. در چنین شرایطی و بسیاری از مسلمانان دچار تضاد درونی گشته و به آرامی چشم بر آموزه های اصلی می بستند . جرجی زیدان تاریخ نگار لبنانی وضعیت بحرانی و آن زمان را این گونه بازگو می کند: «بنی امیه غالبا به باده گساری، زن بازی و شهوترانی پرداخته و به امور کشور نمی رسیدند و حتی به نگاهداری وضع سلطنتی خویش توجه نداشتند و در تعیین و انتخاب والیان و ماموران عالی رتبه دولتی دقت نمی کردند و چه بسا به خواهش کنیزکی یا در نتیجۀ دریافت پولی، بزرگترین ایالات را به اشخاص نالایق یا ستمکار می سپردند . عاملانی که این اوضاع را مشاهده می کردند، تمام تلاش خود را برای تحصیل مال و گردآوردن کنیز صرف می کردند و اشخاص درستکار و با ایمان از قبول مشاغل مهم دولتی امتناع می ورزیدند; زیرا می دانستند خلیفه به هر حال از آنان پول می خواهد»
ریشه بسیاری از رفتارهای امویان تربیت نشدن در مکتب اصیل اسلامی است. امویان با شرافت بخشیدن به عناصر عرب بر غیر عرب، باعث کاشتن تخم کینه در بین مسلمین شدند. تا جایی که از عهد اموی با شرف بخشیدن به عناصر عرب بر غیر عرب (موالی)، اندک اندک، با رشد فساد و تجمّلپرستی به عنوان عاملی دیگر تقریباً از همان آغاز استقرار حکومت بنیامیه در شام و تا حدّی در عهد عثمان بن عفّان روی نمود و اسباب تضعیف جامعهی اسلامی گردید. در واقع موالی می توانستند تحصیل علو اب کنند اما به خاطر عقیه به پست بودنشان به سمت های مهم نمی رسیدند
3- شکل گیری جریان های تروریستی و تند رو
متاسفانه با گذشت زمان، گرایش برخی مسلمین به سوی تندروی افراطی و نفی مطلق دیگران باعث به وجود آمدن گروههایی گشت که موجبات وهن اسلام را در نزد جامعه بینالملل به وجود آورد. امروزه، «خطر از جانب القاعده» و «خطر به علت وجود القاعده» دو نوع خطري هستند كه مسلمین را تهديد ميكنند و در این راستا کشورهای غربی دو فرایند « قاعده- القاعده» و « القاعده- قاعده» را برای عناصر دکترین جنگ سرد علیه اسلام ادامه می دهند. نمونههاي بارز و آشكار اين تهديد را طي سالهاي پس از 2001 به وضوح مشاهده كردهايم. القاعده برای ایجاد طرحهای دولت سازی، ملت سازی، فرهنگ سازی و مذهب سازی و کمک به ایجاد باورهای سکولاریستی غرب علیه اسلام نقش عمدهای را ایفا میکند. در واقع، خطر وجود القاعده، تمام جهان اسلام را هدف قرار داده است. نكته پراهميت در اين باره، كمك مؤثر القاعده به شكلگيري «نظم نوين جهاني» و افزايش درصد موفقيت سياستها و استراتژيهاي جهاني و منطقهاي ايالات متحده است. ايدئولوژي و عملكرد القاعده به گونهاي است كه به مشکلی برای جهان اسلام ایجاد کرد که مهمترین آن؛ يكسانسازي مفهوم تروريسم و بنيادگرايي اسلامي است.
این گروهک به ظاهر اسلامی در چند سال اخير به نهادي تبديل شده است تا نشان داده شود ايدئولوژي اسلامي ، مدلي از گسترش خشونت، ارتجاع، بحران و در نهايت ناامني، عقبماندگي و جنگ عليه رفاه، امنيت و صلح بشري است. القاعده در عملكردش شيوهاي را نشان ميدهد كه نفيكننده هر نوع مصالحه و مذاكره است و با طرح «جنگ و جهاد مقدس» در پي جهاني كردن مبارزه ميان تمدن غرب و تمدن اسلام است. امريكا با بزرگنمايي تروريسم و القاعده و گسترش حوزه آن به كشورهاي اسلامي درصدد تحميل تعريف خود از اسلام و مسلمانان در جامعه جهاني است.
القاعده گروهکی محسوب می شود با گرایشات افراطی مذهبی که فهم خود را از دین اسلام در قالب های گوناگون به مردم دنیا ارائه می کند، تئوري «تروريسم» به جاي «كمونيسم» را باورپذيرتر كرده و در نهايت، به سياستهاي غرب عليه جهان اسلام «مشروعيت» بخشيده است. از مهمترين خطراتي كه وجود القاعده براي جهان اسلام دارد، ايجاد تصويري هولناك، خشونتبار و ارتجاعي از اسلام و اسلام سياسي در ذهن غيرمسلمانان و مسلمانان است. جنگ تبليغاتي وسيع غرب عليه اسلام و اسلام سياسي ميتواند تأثيراتي منفي در زندگي مسلمانان جهان در كشورهاي مختلف برجا بگذارد و علاوه بر محدوديتهايي كه در زندگي اجتماعي و سياسي آنان ايجاد ميكند، زندگي شخصيشان را نيز به مخاطره اندازد. در نتيجه، فضا را براي تصويب قوانين عليه مسلمانان فراهم ميكند و از گرايش عمومي به اسلام سياسي ميكاهد. براي نمونه، توهين به مقدسات اسلامي از جانب رسانهها و مسئولان غربي و حتي مقامات عالي كليسا، مبارزه با حجاب و برخي مظاهر اسلامي در غرب، توليد آثار فرهنگي و هنري گوناگون عليه مسلمانان، تصويب قوانيني براي محدودسازي آنها در كنار برخي حملههاي فيزيكي به مسلمانان و مكانهاي مقدس آنان، جملگي از اقدامات ضداسلامي هستند كه پس از 11 سپتامبر شدت و مشروعيت يافتهاند.
4- تجزیۀ ممالک اسلامی
پس از دوران با شکوه تمدنی، اوضاع در کشورهای اسلامی طوری شده بود که تمدن های وحشی اطراف که تا دیروز فکر حمله در سر نمی پروراندن، برای رسیدن به مقاصدشان دست به اقدام عملی برای تهاجم به ممالک اسلامی گرفتند، به تعبير جرجى زيدان، در اواخر قرن ششم، ممالك اسلامى يكى به خاطر جنگ هاى داخلى سرداران و ديگر فساد دستگاه خلافت عبّاسى، به نهايت ناتوانى دچار شد و دشمنان اسلام، كه متوجه اين ضعف و ناتوانى و هرج و مرج داخلى شده بودند، فرصت را غنيمت شمردند و از شرق و غرب و شمال، به كشورهاى اسلامى حمله كردند; از غرب، صليبىها، از شمال گرجىها، و از شرق قوم تاتارمغولان به سركردگى چنگيز، با تمام سپاهيان خويش، به ممالك اسلامى حمله كردند. ابتدا تركستان را زير و رو كردند و از آنجا به طرف ديگر، تا به هر شهر و آبادى كه مى رسيدند، مردم آن را مى كشتند، شهر را ويران و خرابه مى كردند و به شهر ديگرى مىتاختند. جرجى زيدان معتقد است: كشتار و غارتگرى چنگيز و سپاهيانش طورى بوده كه در تاریخ بشريت سابقه نداشته است.
اختلاف سران اسلامی با یکدیگر نیز سبب عمده ای برای نفوذ هر چه بیشتر سایرین و از جمله صلیبیون را فراهم کردند؛ اسماعیلیان و فاطمیان در طی جنگهای صلیبی با مسیحیان همكاری داشتند. چنان كه در سال 523ه رؤسای فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبیها مكاتبه كردند و برای اشغال دمشق، به آنها قول همكاری دادند. كاتبهها میان فاطمیان و دولت روم شرقی باعث شد تا مورخانی، چون ابن اثیر، علت اصلی حمله صلیبیها به حوزه جهان اسلام را «ترس فاطمیان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند.
5- هجوم دشمنان
اقوام مختلفی جهت به زانو درآوردن تمدن اسلامی کوشیده بودند، یکی از این اقوام صلیبیون بود که همزمان با قرن چنجم هجری و آنهم زمانی که سرزمن های شام و عراق و ایران، دچار اخنلاف فرقه ای بودند و اختلاف میان حنفی ها و شافعیها اشعری و معتزلیها و شافعی و شیعیان اوج گرفته بود
جنگ های صلیبی بر نظام فکری و فرهنگی- اجتماعی خاورمیانه تاثیر گذاشت. پس از جنگ صلیبی اول و اشغال بییت المقدس، یک حالت بی تفاوتی در مسلمانان به وجود آمد و روحیه بی اعتنایی و انزوا طلبی در مناطق مسلمان نشینی که به تصرف صلیبیها درآمده بود، به ویژه در شام، گسترش یافت. این در حالی بود که در زمان ایوبی ها و ممالیک در مصر و شام، خانقاهها و تکایا و زوایایی ساخته شد که پیش از ان در هیچ دوره ای چنین رشدی در ساختن این گونه بناها دیده نشد
بر اثر جنگ های صلیببی نفوذ سیاسی و تجاری دولت فرانسه که سهم عمدهای در این لشکر کشی داشت به طور فزیندهای در قلمرو اسلامی بسط داده تا بدان جا که هنوز ملل خاورمیانه همه مردم مغرب زمین را فرنگی( فرنجی) که از واژۀ فرانک مأخوذ است، میخوانند. این نفوذ سیاسی و تجاری بعدها زمینه ساز استعمار دیرپای بر شامات و مغرب جهان اسلام از جانب فرانسه گردید.
بالاخره دوره افول خلفای عباسی فرا رسید؛از یک طرف سلطان محمد خوارزم شاه که قصد داشت خلیفه عباسی را از میان بردارد و از طرف دیگر مغولان که با کشته شدن تجارشان، بهانهای برای حمله به قلمرو اسلامی پیدا کردند و چنان تاراج کردند که حتی در برخی مناطق به سگ و گربه هم رحم نکردند
ج- اقتصادی
کافی است تا بدون مراجعه به منابع و با کوششی اندک به عارضههای اقتصادی ایجاد شده در میان مسلمانان نظر کرد، تا به درک رسید که، تقریبا همه مسلمانان با نوعی فقر علمی و به تبع آن با فقر اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و اگر دارای مکنتی هم هستند نه بر اثر کوشش های خودشان بلکه بر اثر موهبت وجود منطقه نفتی و پول های بادآورده حاصل از آن منبع الهی است، که هر کدام از این امرای صاحب نفت را به ثروتمندانی مستبد و خوشگذران، تبدیل کرده است.
این سرانجام قومی است که خواهشهای نفسش را با اسلام اصیل جایگزین کرده. شهید صدر میگوید: «...زمانى که جهان اسلام چشم به زندگى انسان اروپایى دوخت و به جاى ایمان به رسالت اصیل خود و قیمومت آن بر زندگى بشریت، پیشوایى فکرى و رهبرى کاروان تمدن از سوى او را پذیرا شد، نقش خود را در زندگى در همان چارچوب و تقسیم کار سنتىاى قرار داد که انسان اروپایى جهان را براساس سطح اقتصادى هر کشور و توان تولید آن، به کشورهاى غنى یا پیشرفته اقتصادى و کشورهاى فقیر یا عقبماندة اقتصادى تقسیم کرد و کشورهاى جهان اسلام را همگى در نوع دوم؛ یعنى کشورهاى عقبمانده قرار داد.»
1- مسلمانان مصرف کننده
زمانی که اسلام به عنوان صاددر کننده کالاهای مرغوب شناخته میشد گذشت و تقریباً از دورانی که اروپا به سوی صنعتی شدن حرکت کرد، جوامع اسلامی به صورت بازار مصرفی کالاهای تولیدی اروپاییان درآمدند؛ بازارهایی که برای تأمین هزینههای مصرفی خود به ناچار میبایستی ذخایر و منابع خود را در اختیار ایشان قرار دهند. حاصل این که در مقطعی، یعنی قرون 11-13هجری، جهان اسلام به سطح پایین منحنی تمدنی خود رسیده بود واگر دعوت مجدد به احیای ارزشها نبود، این سیر نزولی تداوم پیدا مینمود.
اختلاف فاحش در سطح در آمد سرانه و تولید و مصرف از ویژگیهای نواحی مسلمان به شمار می رود. توطئه کشورهای دارای تکنولوژهای پیشرفته و استکبار برای ایجاد نفاق میان کشور های اسلامی و سرزمین های مجاور آنها، و نیز فروش اسلحه به آنان و مطرح کردن تهدید های کاذب و رواج فرهنگ مصرفی باعث شده که جهان اسلام همچنان دچار مشکلات و آسیب های جدی باشد.
یقینا از چنین رابطۀ مصرفی که به یک توازن یک جانبه نیز کشیده شده است،نمیتوان به نفع موازنهء رهبری اسلامی در سطح جهان بهرهای گرفت و در نتیجه،با بکارگیری دستاوردهای علمی و کاربردی تکنولوژی نمیتوان در مواضع سیاسی،اقتصادی و فرهنگی،قدرتی برتر داشت و متعاقبا در میدانهای بین المللی،حوادث و رویدادها را به گونهای رهبری و هدایت کرد که در نهایت،قدمی در مسیر تأمین منافع اسلام و مسلمین برداشته شود.
امروزه در برخی برهه های حساس انحصار علم، در علوم غربی و مصرف کنندگی بی چون و چرای مسلمانان از آنها، به شکل تحریم کالاهای استراتژیک علمی و اقتصادی، به بلای جان استقلال مسلمین و ابزار فشار مغرب زمین برای رسیدن به اهداف استعماری شان، مبدل شده است.
نابودی اقتصادی، ضعف مالی ونظام تکمحصولی، عملا باعث حفظ وابستگی کشورهای مسلمان شده و طولی نکشیده که به عنوان تامین کننده مواد خام استعمارگر غربی باقی ماندند. به علاوه کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکایی با در دست داشتن قدرت سیاسی و نظامی و تسلط بر نظام های بانکی و ارزی مبادلات جهان، عملا عقب ماندگی را به کشور های مسلمان تحمیل کردند. اختلاف فاحش در سطح در آمد سرانه و تولید و مصرف از ویژگی های نواحی مسلمان به کار می رود. توطئه استکبار بری ایجاد نفاق میان کشور های اسلامی و سرزمین های مجاور آنها، و نیز فروختن اسلحه به آنان و مطرح کردن تهدید های کاذب و رواج فرهنگ مصرفی باعث شده که جهان اسلام همچنان دچار مشکلات و آسیب های جدی باشد. در بین کشورهای اسلامی تعدادی به شیوه سلطنتی اداره می شود. قوه قانون گذاری درآنان وجود ندارد و یا اگر هم دارد در مقابل قدرت پادشاه و امیر کم رنگ است. جایگاه مردمی در این واحی بسیر ضعیف و رژیم های آنان وابسته به غرب است. اگر چه بیشتر سرزمینهای اسلامی رژیم جمهوری دارند و به ظاهر و در ابتدای استقرار پشتوانه مردمی داشته اندر يا، اما این ها نیز تغییر روش دادهاند و مجری سیاست های استکباری هستند. و وابستگی نظامی، سیاسی و اداری این کشور ها ملموس است.
2-اقتصاد تک محصولی
امروزه تقریبا هیچ کشور اسلامی را نمیتوان یافت که از لحاظ اقتصادی دارای تنوع تولیدات و محصولات باشد. و به نوعی با اقتصادهای تک محصولی دست و پنجه نرم میکنند و البته برخی از این کشورها هم که فعلا پله های توسعه را طی کنند درگیر عدم کفایت علمی مناسب برای خود کفایی هستند. کشورهای حاشیه خلیج فارس عموما متکی بر درآمدهای منابع نفتی هستند و تمام امورات خود را از طریق حفر چاههای متعدد و رقابتی منقی با همدیگر برای بهره برداری هر چه بیشتر در این راه به تهی شدن این منابع از دسترس نسل آینده خود مشغولند؛ و از طرف دیگر شرکت های بین المللی با استفاده از مواد خام این کشورها، از ضعف تکنیکی و علمی این کشورها استفاده کرده، این منابع را هر چه بیشتر استخراج میکنند.
عدهای از کشورها هم که نفت دراختیار ندارند، به اقتصاد سنتی کشاورزی مشغول هستند که عموما، به لحاظ وضعیت بد آب و هوایی کشورهای اسلامی به بهره برداری صنعتی و ایجاد درآمد نمی انجامد؛ پس مردمی که دنبال درآمد هستند روز به روز، این عرصه را هم به رقییبان واگذار کرده و به دنبال کار کردن به شهرها می روند؛ تا از پولی که به دست میآوردند محصولات وارداتی غرب را تهیه کنند.
در میان کشورهای اسلامی ای هم که نفت مشاهده نمی شود چند کشور هستند که با درآمد حاصل از فروش کالاهای خلاف عرف بین الملل روزگارمیگذرانند. این اقتصادهای کم بهره؛ در مجموع ابزاری برای فشار آوردن و استفاده کشورهای دارای مکنت از مسلمین گشته.
3- نابرابری تراز تجاری
در دنیایی که همه کشورهای اروپایی برای حمایت از همدیگر دارای اتحادیه های گواگون شدهاند در بین مسلمین با وجود انبوه جمعیت و بازار خوب سرمایه گذاری و کار، به علت اختلافهای فراوان بین این کشورها،کشورهای اسلامی نتوانسته اند با هم یک رابطه تجاری مناسب برقرار کنند؛ و در عوض تا جایی که امکان دارد با کشورهای قدرت مند خارجی روابط دوستانه و ننگین دارند.
مبادلات تجاری بین کشورهای صنعتی و سرزمین های اسلامی تابع نابرابری بسیار خطرناکی است، چر ا که کشورهای صنعتی مود خام را به بهای نسبتا نازل دربیافت می کنند.و در عوض مصنوعاتی تحویل می دند که یا گرهکشای کار مردم نیست یا اینکه ساختاراجتماعی و فرهنگی کشورهای سلامی را دچار آسیب می کند.و چه بسا این محصولات ، فرهنگ سلطه را پر رنگتر می کند.
در حالیکه کشورهای توسعه یافته روابط اقتصادی سیاسی و اجتماعی و نطامی خود را با یکدیگر روز به روز مستحکمتر می کنند، جهان اسلام تنها حدود 15 درصد با هم روابط دارند
منابع:
قرآن
نهج البلاغه
1- آمدی ، عبدالواحد ابن محمد تمیمی، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1364
2-آشكار، ژيلبر، جدال دو توحش: 11 سپتامبر و ايجاد بينظمي نوين جهاني،مترجم:حسن مرتضوي، تهران: اختران، 1384
3- اگریدی، جوان، مسیحیت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحیم سلیماانی اردستانی، قم، موسسه فرهنگی طه چ 2 ، 1384
4- الیاده، میرچا، فرهنگ و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، طرح نو، 1374
5- ابن منظور، لسان العرب، ج 13، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، موسسه التاریخ العربی، 1374
6- انیس ، ابراهیم و دیگران، معجم الوسیط، ج 1و2،المکتبه االاسلامیه، استانبول، ترکیا
7- آر بلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم ، عباس مخبر، تهران، مرکز، 1377
8- ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، ج 6. بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق
9- احمدیان، محمد علی ، ویژگیهای جغرفیایی جهان اسلام، انتشارات سخن گستر،1388
10- اخوان كاظمى، بهرام، عدالت در انديشههاى سياسى اسلام ، قم، بوستان كتاب، 1382
11- اصغری لفمجانی، صادق ،اصل تربت زیست محیطی در اسلام، هاتف، 1384
12- اجتهادی، ابوالقاسم ،بررسی وضع مالی و مالیهی مسلمین،، تهران: سروش، 1363
13- ابن جوزی، جمال الدین ابی الفرج عبد الرحمن، تلبیس ابلیس، انتشارات دارالقلم، بیروت، 1403 ق
14- الهامى، داود، ايران و اسلام ، قم، كانون نشر جديد، بىتا
15- اقبال آشتیانی، عباس ، تاریخ مغول و اوایل تیمور ایران، تهران، نشر نامک، 1376
16- امينى، ابراهيم؛ بررسى مسايل كلى امامت، چاپ هشتم قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1361
17- امینی، حسین، نقش دین در تعالی روحی و روانی افراد، پایان نامه، کارشناسی ارشد کلام، 1384
18- اینگلهارت، رونالد ، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، کویر، تهران،1373
(ب)
19- ﺑﺎﻓﻜﺎر، ﺣﺴﻴﻦ ، ﻛﺎﻧﻮن ﻣﻬﺮ (وﻳﮋه ﺧﺎﻧﻮاده)، ﭼﺎپ اول، 1380، ﻣﺮﻛﺰ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎي اﺳﻼﻣﻲ ﺻﺪا و ﺳﻴﻤﺎ
20- باربور٫ایان ، علم و دین، ترجمه بهاالدین خرمشاهی ، مرکز دانشگاهی، 1362
21- بجنوردی، محمدکاظم، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج تهران، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چ دوم، 1374
22- ﺑﺴﺘﺎن، ﺣﺴﻴﻦ ، اﺳﻼم و ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﺎﻧﻮاده، ﭼﺎپ دوم، 1380، ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﺣﻮزه و داﻧﺸﮕﺎه
23- بختی، کامران، فرهنگ انگلیسی - فارسی، مترادف و متضاد؛ تهران، نشر کلمه، ج اول، 1371
24- برنال، جان، علم در تاريخ، ترجمه: حسين اسدپور پيرانفر، کامران ماني، ج1، چاپ دوم، اميرکبير، تهران: 1380
25- برنجکار ،رضا ، آشنایی با علوم اسلامی، طه، چ2، 1382
26- بایارد ، داج ، دانشگاه الازهر، ترجمه آذرمیدخت مشایخ فریدنی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چ1، 1376
27- بوش، ریچارد و سایر نویسندگان، جهان مذهبی( ادیان در جوامع امروز) مترجم دکتر عبدالرحیم ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 2، 1378
28- بورلو، ژوزف،تمدن اسلامی، مترجم: اسدالله علوی، آستان قدس رضوی، 1386
29- بیرو، آلن ، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، تهران ، انتشارات کیهان چاپ دوم، 1370
30- بیات ، عبدالرسول با جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، 1381
(پ)
31- پاپکین، ریچارد هنری، کلیات فلسفه،، کليات فلسفه، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، تهران، انتشارات حکمت 1367
32- پترسون ، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی ترجمه احمد نراقیو ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، 1377
33- پهلوان،چنگیز ، فرهنگ شناسی، پیام امروز، تهران، ج1 ، 1378
(ت)
34- تالیافرّ ،چارلز ، عقل و فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاء الله رحمتی ،تهران: سهروردی، 1382
35- تدوین کتب درسی، شناخت مذاهب کلامی، ج2، سازمام حوزه ها و مدارس علمیه خارج از کشور، 1379
36- توسلی ، غلام عباس و جمعی از نویسندگان، جامعه شناسی کشورهای اسلامی، انتشارات جامعه شناسان، 1389
37- توفیقی، حسین، آشنائی با ادیان بزرگ، ، چاپ نهم، سمت ، پائیز ۱۳۸۵٫
38- ثقفی ، دکتر محمد، و جمعی از نویسندگان،« جامعه شناسی کشورهایی اسلامی»، انتشارات جامعه شناسان،1389
(ج)
39- جعفریان،رسول ، تاریخ سیاسى اسلام، چ1، ج 2، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371
40- جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، ج 24، نشر فرهنگ اسلامی، چ 1، 1359
41- جعفری، محمد تقی، فلسفه دین، تدوین جمعی نویسندگان، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1386
42- جعفری ، محمدتقی ، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1390
43- الجرری، عزالدین ابن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد، اسد الغابه، دارالکتتاب العلمیه، بیروت، ج2
44- جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر إسراء، نوبت دوم، 1379
45- جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، چ 3، مرکز دفتر انتشارات اسلامی، 1384
46- جوان، عبدالله، نظم اجتماعی در اسلام، مرکز پژو هشهای اسلامی صدا و سیما،چ 1، 1383
(ح)
47- حاجتي ، مير احمد رضا ,عصر امام خميني ره , قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه , 1382
48- حائری، عبدالهادی ، ایران و جهان اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس، 1368
49- حتي، فيليپ ،تاريخ عرب، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، چاپ سوم، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي،1380
50- حكيمى، محمدرضا، دانش مسلمين ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ دهم، 1379
51- حكيمى، محمدرضا ، الحياة، ، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1360
52- حسن، ابراهیم ، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران: جاویدان،1376، ج 2
53- حسینی، سید محمد عارف، رویا رویی اسلام و غرب، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چ 1،1481،
54- حسينى طباطبائى، مصطفى ، دين ستيزى نافرجام (در نقد تولّدى ديگر)، تهران، روزنه، 1380
55- حسینی بهشتی، درس گفتار های فلسفی، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، تهران، چ 1، 1382،
56- حسيني، حسن،طرح خاورميانه بزرگتر؛ القاعده و قاعده در راهبرد امنيت ملي امريكا، تهران: مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران، 1383
57- حجازی، فخر الدین، نقش پیامبران در تمدن انسان، تهران: انتشارات بعثت.، 1352
58- حریری، محمد یوسف، ، اسلام و عقاید اقتصادی، تهران: انتشارات امیری، 1362
59- حداد عادل، غلامعلی، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، تهران، سروش چ 6، 1374
60- حلبی، علی اصغر، تاریخ تمدن اسلام، ج1، تهران، 1356
61- حکیمی، محمد رضا ، دانش مسلمین،انتشارات دلیل ما، چ 15، 1386
62- حوراني، آلبرت ، تاريخ مردمان عرب، ترجمه فريد جوهر كلام، موسسه انتشاراتي امير كبير، تهران، 1384
63- حلی، جعفر بن حسن، شرایع الاسلام فی مسایل الحرام والحلال،تعلیق سید صادق الشیرازی، انتشارات استقلال، تهران
(خ)
64- عبدالحسین خسروپناه، جریان شناسی ضد فرهنگ ، تعلیم و تربیت اسلامی، چ1، 1389
65- عبدالحسبن خسروپناه، جریان شناسی فکری ایران اسلامی، موسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی، 1388، ص 89
66-عبدالحسین خسروپناه، دین شناسی، انتشارات کانون اندیشه جوان،چ1، 1389
67- خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج ۲۱، تهران، موسسه تنظیم و نشر امام خمینی، 1378
68- ------------------، ج1،وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362
69- ------------------، ج 4، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1368
70- ------------------، ج 7، ارشاد، 1370
71- ---------- ولایت فقیه، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چ دوم، 1369
72- خرمشاهی، بهاءالدین ، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید،1377،ج1
(د)
73- دورانت، ویل ، تاریخ تمدن، ج1، مترجم: ضیاالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1388،
74- ------------------، ج4، عصر ایمان؛ ابوطالب صارمی و دیگران؛ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1385،
75- ------------------، ترجمه احمد آرام و ديگران تهران، ج 1، انتشارات علمی و فرهنگی، چ 9، 1367،
76- ------------------, ج5, رنسانس, مترجمان؛ تقی صفدر زاده و دیگران, تهران, انتشارات علمی و فرهنگی, 1385
78- ------------------, ج 6، اصلاح دینی , مترجمان, فریدون بدره ای و دیگران، تهران انتشارات علمی 1385
79- ------------------، ج8، عصرلویی, ترجمه :پرویز مرزبان و دیگراان, انتشارات علمی و فرهنگی تهران؛ چ 12، 1385
80- ------------------، روسو و انقاب ، مترجم: ضیاالدین علایی طباطبایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1388، ج10
81- دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1358، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد ج8و 5و 6
82-، دانش نامه امام علی، جمعی از پزوهشگران ،ج3
83- دانش نامه جهان اسلام، ج4، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دایره المعارف ، اسلامی، تهران، 1373
84- دانشپور ، سید علی، آشنایی با کلیات علوم اسلامی، دانشگاه پیام نور، چ6، 1383
85- دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج 15، انتشارات دانشگاه تهران، 1375
86- ديون پورت، جان، عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى، تهران، شركت نسبى حاج محمدحسين اقبال و شركاء، 1334
دی یر، پیتر رابرت، ترجمه عبدالحسین آذرنگ . نگار نادری، تهران، سخن، 1388
(ر)
87- رازی ، ابن مسکویه ، تهذیب الاخلاق، ترجمه و توضیح دکتر علی اصغر حلبی، انتشارات اساطیر، 1381
88- راسل، برتراند ، آزادی و سازمان، علی رامین، تهران، امیر کبیر، 1357
89- رامیار، محمود، بخشی از نبوّت اسرائیلی و مسیحی، قم: انتشارات در راه حق، 1352
90- رادمنش ، دکتر عزت الله ، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه تاریخ و تمدّن، / قلم
91- رشید، منور جمال، قدیم اسلامی مدارس، لاهور، بی تا
92- رنی، آستین، حکومت و آشنایی با علم سیاست، لیلا سازگار، تهران؛ دانشگاهی، 1374
93- رحیم پورازغدی، حسن ، عقلانیت،انتشارات طرح فردا، تهران ۱۳۸۷
94- رفیعی علامرو دشتی، علی ،درآمدی بر دایره المعارف کتاب خانه های جهان، قم، 1374
95- عباس رسول زاده و جود باغبانی،شناخت مسیحیت، انتشارات موسسه اموزشی و پژئهشی امام خمینی، 1389
96- رنان، كالين ، تاريخ علم كمبريج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مركز، 1366
97- رهنمایی،، سید احمد، غربشناسی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388
(ز)
98- زرینکوب، عبدالحسین ،کارنامهی اسلام، 1369، تهران : امیرکبیر
99-زرینکوب، عبدالحسین ، بامداد اسلام، تهران: امیرکبیر. (1362
100- زيبا كلام، صادق، ما چگونه ما شديم ، انتشارات روزنه، چاپ سوم، 1376
101- زيدان، جرجى ، تاريخ تمدّن اسلام، ترجمه على جواهرى كلام، چ دهم، تهران، اميركبير، 1382
(ژ)
102- ژان پل ويلم، جامعه شناسي اديان، مترجم: عبدالرحيم گواهي، چ 1، تبيان، 1377
103- ژیلسون، اتین، مبانی فلسفهی مسیحیت،1375، ترجمه محمد محمد رضایی، قم، دفتر تبلیغات انتشارات اسلامی
(س)
104- ساندرز، ج.ج، تاریخ فتوحات مغول، ترجمه بوالقاسم حالت، تهران، امیر کبیر، چ2، 1362
105- سبحانی، جعفر ، مدخل مسایل کلام، ج 3، موسسه امام صادق، چ 1، 1383
106- ----------، جبر و اختیار، قم: مؤسسه امام صادق علیهالسلام ، چاپ اول، 1381
107- ----------، در سرزمين تبوك ، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1380
108- سبحانی نیا، محمد، کارکرد دین در زندگی بشر، چ1، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1387
109- سروش، محمد، دین و دولت دراندیشه اسلامی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ1، 1378
110- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، چاپ اول، کتاب طه، قم ، ۱۳۸۲
111- سعد، محمدبن ،الطبقات الكبرى، بيروت، دارالكتب العلمية، 1410 ق،
112- شاخت، یوزف، دیباچه ای بر فقه اسلامی، ترجمه اسدالله نوری،انتشاررات هرمس، تهران، 1388
(ش)
113- شریف، میان محمد، منابع فرهنگ اسلامی، ترجمه سید جلیل خلیلیان، تهران، 1359
114- شفیق، منیر، اسلام رو در روی انحطاط معاصر، ترجمه غلامحیسن موسوی ، قم، مرکز بررسیهای اسلامی،1362
115- شهیدی، جعفر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1369،
116- شيخى، محمدتقى ،جامعه شناسى زنان و خانواده، شركت سهامى انتشار، 1381
(ص)
117- صاحبی، محمد ,جواد جهانی شدن و دین؛ فرصتها و چالشها (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، قم، احیاگران، 1382 ش
118 - صدر محمد باقر ، اقتصادنا، مجمعالشهيد الصدر العلمى والثقافى، ، چ2، 1408
119- صفا، ذبیح الله، تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي ج1، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، تهران، 1374
(ط)
120- طبری ، محمد ابن جریر؛ تاریخ طبری، قم، منشورات مکتبه ارومیه، 1358
121- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج2، چاپ اسماعیلیان، قم
122- ---------------، آموزش عقاید و دستورهای دینی، ج1،چاپخانه علامه طباطبایی، انتشارات حکمت، 1370
123- ---------------، خلاصه تعالیم اسلام، انتشارات کعبه، 1362ش
124- ---------------، سنن النبی، ترجمه و تحقیق محمد هادی فقیهی، کتابفروشی اسلامیه،1370
125- ---------------، قرآن در اسلام، چ دوم،قم،هجرت، 1369،
122- ---------------، بررسی های اسلامی، موسسه انتشار هجرت قم،بی تا
123- ---------------، آموزش دین، دفتر انتشارات اسلامی، 1382
124- طباطبائي، سيدجواد، زوال انديشه سياسي درايران،انشارات کوير، چاپ پنجم،تهران،1383
125- طلوعی، محمود ،تاریخ و تصویر، ،تهران، تشر علم،1374
126- طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین»، ج 1، ص 422. ، تحقیق سید احمد حسینی، قم، مکتب النشر الثقافة
الاسلامیه، 1367 ش.
127- طاهری، حبیب الله، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامد های آن، بوستان کتاب، 1383،
128-طه، صابر احمد، نظام الاسرة فى اليهودية و النصرانية و الاسلام،قاهره، نهضة مصرللطباعةوالنشروالتوزيع،2003
(ع)
129- علمداري،کاظم ، چرا ايران عقب ماند وغرب پيش رفت؟، تهران ، نشرتوسعه،چاپ سوم، 1379
130- حر عاملی، شیخ ممد بن حسن ، وسایل الشیعه، موسسه آل البیت، دار احیائ التراث، 1414ه ق، ج17
131- عباس نژاد، محسن ،پیشرفت علم( بررسی عوامل رشد و انحطاط دانش یونان باستان، تمدن اسلامی، قرون وسطی و غرب جدید، با تاکید با نقش دین)، بنیاد پژوهشهای قرانی حوزه و دانشگاه،چ 1، 1388
132- عنایت، حمید، جهانی از خود بیگانه، تهران: انتشارات فرمند، 1353
133- على، امير، روح اسلام، ترجمه ايرج رزاقى و محمد مهدى حيدر پور، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366
134- عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1377
135- عمرانی، اسعد ، مالک بن نبی اندیشمند مصلح، ترجمهی صادق آئینه وند، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369
(غ)
136- غنی، قاسم، بحثی در تصوف، ، انتشارات زوار، تهران، 1369
137- غروی، سید محمد ، مع علماأالنجف الاشرف، ج1،دارالثقلین،بیروت، چ1، 1420
138- الغفّار، عبدالحسن ، المرأة المعاصرة، مطبعة المهر، 1404 ق
(ف)
139- فاضل قانع، حمید، مجله معرفت فرهنگی اجتماعی آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی» زمستان 1388، ش1
140- فاستر، مایکل ب، خداوندان اندیشه ی سیاسی، ج 2 ، تهران: امیر کبیر، 1376
141- فان فورست، رایرت، مسیحیت از لابلای متون، ترجمه: جواد باغبانی و عباس رسول زاده، قم، مرکز اتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1384
142- فراهیدی، خلیل ابن احمد، العین، چ اسوه، تهران ، بی تا
143- فوراستيه , ژان ، بحران دانشگاه , ترجمه علي اکبر کسمايي , سهاما انتشار ، 1363
144- فوراستیه ، ژان ، تمدن سال 2001،ترجمه خسرو رضایی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368
145- فقیهی، علیاصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان ، چاپ سوم
146- فیومی، احمد ابن محمد ،مصباح المنیر، مکتبه لبنان، 1366
147- فیلیپس،کورزین ، امپراطوری اسلامی، مهدی حقیقت خواه، انتشارات ققنوس، 1386
(ق)
148- قدردان قراملکی، حسن، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه، چ 1، 1379
149- قطب، محمد، جاهیلیت قرن بیستم، ترجمه صدرالدین بلاغی، چ1، انتشارات امیر کبیر، 1346
150- قربانی، زینالعابدین علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، (چاپ سوم: 1368)
151- قربانی، زین العابدین، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ،نشر سایه، 1385
(ک)
152- کاشفی، محمد رضا، فرهنگ و مسیحیت در غرب، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1380، تهران
153- کلینی ، محمد یعقوب، اصول کافی، قم، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1365
154- کاپلستون، فردریک، نیچه فیلسوف فرهنگ، ترجمه علیرضا بهبهانی و علی اصغر حلبی، بهبهانی، تهران، 1371
155- کاپلستون، فردریک ، تاریخ فلسفه، ج7، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات سروش، تهران، 1370
156- کتاب مقدس، تهران، انشارات اساطیر، ترجمه فاضل خان همدانی و دیگران، چ دوم، 1380
157- کاشفی، محمد رضا ، نقل از فرهنگ و مسیحیت در غرب، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1380
158- کجوری، محمد باقر، الخصائص الفاطمیه»، ج 2قم، انتشارات الشریف الرضی، 1380
(گ)
159- گارودی، روژه، هشدار به زندگان، ترجمه علی اکبر کسمائی، هاشمی، تهران
160-«گفتگو با پروفسور حامد الگار»،کتاب نقد، شماره 2و 3،. اسلام منهای احکام، اسلام نیست بهار و تابستان 79
161- گلی زواره ، غلام رضا ، جغرافیای جهان اسلام (اوضاع کنونی کشورهای اسلامی)، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1چ،1385
162- گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و ارا تربیتی، محمد جعفر پاک سرشت، ص 279تهرانف سمت، 1386
163-گلدنر، ویلیام، بحران جامعه شناسی غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1383
164- گنون، رنه ، بحران دنیای متجدد، ضیاءالدین دهشیری، تهران، امیرکبیر، 1372
165- گروسه، رنه ، تاریخ جنگ های صلیببی، ترجمه دکتر ولی الله، تهران، پژوهش فرزان،1377 شادان
(ل)
166- لاهوری، اقبال، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، رسالت قلم، بی تا بی نا
167- لویی ،گارده و محمد ارغون ، اسلام، دیروز- فردا، ، ترجمه محمد علی اخوان، تهران،مرکز نشر سمر، 1370
168- لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، عبدالحسین آذرنگ، تهران، ج 1،کیهان، 1387
169- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقى فخر داعى گيلانى، چ چهارم، بى جا، بنگاه مطبوعاتى على اكبر علمى، 1334،
170- لاهيجى، عبدالرزاق؛ گوهر مراد ، تهران: اسلاميه، بىتا،
171- لیندبرگ, دیوید سی؛ سرآغاز علم در غرب, ترجمه فریدون بدره ای, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, تهران 1377
172- لیتل فیلد، هنری نیلسون ،تاریخ اورپااز سال 1815 به بعد، مترجم فریده قره چه داغی،انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، 1381
(م)
173- مجلسى ، محمّدباقر بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق ، ج 75، ج 15، ج 2، ج1
174- مالک ابن نبی ، شروط النهضه ، ترجمه عمر کامل مسقاوی و عبدالصبور شاهین/ دمشق 1992
175- مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۲، شرح حال پولس
176- مسعودی، مروج الذهب، دارالاندلس، بی تا
177- مدني، جلالالدين ، مباني و كليات علوم سياسي، ج 6، تهران: پايدار، 1383
178- معین، حسن، فرهنگ معین ، ج 1، 1375، امیر کبیر
179- مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، تهاجم فرهنگی، تهران، انتشارات مرکز فرهنگی سپاه، 1387
180- مکارم شیرازی،تفسیر نمونه، ج2، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهلبیت،1368
181- مطهّرى، مرتضى، بيست گفتار، قم، جامعه مدرسين، 1361
182- -----------اخلاق جنسى در اسلام وجهان غرب، تهران، صدرا، 1384
183- -----------، مجموعه آثار، ج6ج 17 و16و 3،و 4 تهران، صدرا
184- -----------، ده گفتار ،تهران، صدرا، چ6، 1370
185- -----------، خدمات متقابل اسلام و ایران ، صدرا، 1362
186------------، انسان و ایمان صدرا، چاپ یازدهم، تهران 1374
187- -----------، انسان و سرنوشت، تهران، صدرا، یازدهم، 1371
188- -----------، کلیات علوم اسلامی، ج2، تهران، صدرا، چ30، 1384
189- مصباح یزدی، محمد تقی، انسان سازی در قرآن، قم، انتشارات موسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، 1388
190- ----------------آموزش فلسفه، ج2، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چ1، 1364
191- ----------------، تهاجم فرهنگی ، چاپخانه موسسه امام خمینی، 1376
192- مصباح یزدی، محمد تقی، دروس فلسفه اخلاق ، اطلاعات، چ8، 1381
193- ورنر منسکی، پگی مورگان، النور نسبیت، کلایولاتون، تروز شانون، معشوق ابن علی)، اخلاق در شش دین
194- جهان، ترجمه محمد حسین وقار،انتشارات اطلاعات، 1378،
195- مالرب، میشل، انسان و ادیان،( نقش دین در زندگی فرردی و اجتماعی) ترجمه مهران توکلی،تهران نشر نی،چ 6، 1390
196- مک کلیلن ، جیمز ؛ هرولد درن ، تاریخ علم و فناوری، ؛ ترجمه: عبدلاحسین آذرنگ و نگار نادری،تهران، انتشارات سخن،1387
197- مكى، محمّدكاظم، تمدّن اسلامى در عصر عبّاسى، ترجمه محمّد سپهر تهران، سمت، 1383
198- مظلومان ،رضا ، جامعه شناسی کیفری، چاپ سوم، اقبال، 1355
199- مظاهرى، على، زندگى مسلمانان در قرون وسطى، ترجمه مرتضى رواندى، تهران، صداى معاصر، 1378
200- مک گراث، آلیستر، مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی، حدادی، مرکز مطالعات و مذاهب قم، ۱۳۸۶
201- مهدوی زادگان، داوود، اسلام ونقد سنت وبری، چاپ سپهر، چ 1، 1377
202- مغنیه، محمد جواد، هذی هی الوهابیه، بیجا، بیتا
203- میلر، و.م.، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین،حیات ابدی، 1981
204- مسجد جامعی، محمد، «اسلام،مسیحیت و تمدن نوین» مجله نامه فرهنگ » زمستان 1372 - شماره 12
205- میشل، توماس،کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان ومذاهب، 1377
206- مجتهدی شبستری، محمد « سخنی چند درباره روش ما و مسیحیت ،مجله معارف جعفری
207- موسوى لارى، سيدمجتبى ، سيماى تمدّن غرب، قم، انتشارات اسلامى، 1360
208-موسویان، سید عباس، پس انداز و سرمایه گذاری در اقتصاد اسلامی،انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1379
(ن)
209- ناصری طاهری، عبدالله ، بیت المقدس شهر پیامبران، تهران، سروش، 1367
210- ندوی، سیدابولحسن، نبرد ایدئولوژیک ،ترجمه و اقتباس سید محمد ثقفی و علی اکبر مهدی پور، قم، دارالتبلیغ، بی تا
211- نظری ، علی اصغر، تاریخ عمومی،ویژ گیهای جغرافیایی جهان اسلامی، گروه تاریخ دفتر تحقیقات و برنامه ریزی درسی و تألیف، تهران، وزاردت آموزش و پرورش،
212- نیکسون، پیدایش و سیر تصوف، ترجمه محمد باقر معین، تهران، انتشارات توس، 1380
213- نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمهی محمود تفضلی،ج 1،تهران: امیرکبیر، 1343
214- ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ،1383
215- نصر، سید حسین، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، چاپ دوم، طرح نو، 1374،
216- نصر. حسین، نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری / مؤسسه فرهنگی طه، تهران
217- نصر، سید حسین ،علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، ج2، تهران 1359
218- نور احمدی، محمد جواد، اقتصاد دینی، انتشارات دانشگاه امام صادق، 1389
219- نیچه، فردریش، فراسوی نیک و بد،، ترجمه داریوش آشوری، قطعه 222و 260، خوارزمی، تهران، 1373
(و)
220- وبر، ماكس، اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري، ترجمه عبدالكريم رشيديان و پريسا منوچهري كاشاني، تهران انتشارات علمي و فرهنگي 1382،
221-وارد ،کیت ،مسیحیت و اخلاق، مترجم: حسن قنبری، فصلنامه هفت آسمان، شماره16 Hawzah.net/fa/articlealphabet
222- وزیریان،آرمین ، روح القدس و نقش آن در حیات مسیحیت، انتشارات رضویه، 1386
223- وات،ویلیام مونتگمری، تاثیر اسلام بر اروپای قرون وسطا،حسین عبدالمحمدی؛قم،موسسه آموزشیو پژوهشی امام خمینی، 1378
224- ولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران،مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ج1
225- ولایتی،علی اکبر،فرهنگ و تمدن اسلامی،ص 50-51، دفتر نشر معارف، 1387، چ 7
226- ویلسون، برایان ، دین اینجا و آنجا، مقاله ی عرفی شدن، ترجمه ی مجید محمدی، (نشر قطره، چ 1، 1377)
227- (ورنر منسکی، پگی مورگان، النور نسبیت، کلایولاتون، تروز شانون، معشوق ابن علی)، اخلاق در شش دین جهان، ترجمه محمد حسین وقار،انتشارات اطلاعات، 1378
228- واکر ، آرنولد توماس ، تاريخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتى، دانشگاه تهران ، 1358
(ه)
228- هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، موسسه فرهنگی خانه خرد، چ2، 1383
229- هاف, توبی. ای, خاستگاه نخست علم جدید, حمید تقوی پور, موسسه تحقیقات وتوسعهعلوم انسانی, تهران, 1384
230- هانتینگتون،ساموئل، برخورد تمدّنها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی،دفتر پژوهشهای فرهنگی
231- هينس، جف ، دين، جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهان سوم، داود کیانی، تهران، پژوهشکده راهبردی، 1381
232- هونكه، زيگريد، فرهنگ اسلام در اروپا ،ترجمه مرتضى رهبانى، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370
233- هیوم،رابرت ارنست، ادیان زنده جهان ؛. ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، علم، چ 15، 1386،258
(ی)
234- یزدی، نرگس و دیگران ، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ ، دفتر هنر و ادبیات صریر، 1387ٌ
235- دی یر ، پیتر رابرت ، تاریخ علم، عبدالحسین آذرنگ، تهران، سمت، چ 1، 1371
236- یزدان پناه ، سید یدالله ، عرفان نظری مبانی و اصول، انتشارات موسسه آموزشی و پژئهشی امام خمینی، 1389
237- يونسيان، مجيد، «القاعده عربستان را ميگرداند»، شرق، 25/3/1383
مجلات
238- اقلیدی نژاد، علی ،عوامل ذلت و انحطاط مسلمین در عصر حاضر، ص 56، معرفت، ش 39، (حوزه دات نت)
239- پارسانيا، حميد «از عقل قدسى تا عقل ابزارى»، علوم سياسى، ش 19 پاييز 1381
240- ساسان پور ، شهرزاد ، نگرش صلیبیان به مسلمانان طی جنگهای صلیبی، فصلنامه تاریخ، ش 22، 1384،
241- جوادى آملى ، عبدالله، علل پیشرفت و انحطاط جامعه از منظر آموزههاى اسلامی،85 /پاسدار اسلام ـ ش 298 – مهر
242- جعفریان، رسول، «نگاهی به ادوار تمدن اسلامی» مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا ،شهریور و مهر 1385 - شماره 107 و 108/. نور مگز
243- حسيني، حسن ، طرح خاورميانه بزرگتر؛ القاعده و قاعده در راهبرد امنيت ملي امريكا، تهران: مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بينالمللي ابرار معاصر تهران، 1383، صص 12 ـ 9.
244- حیدری ، محمد حسن و دیگران ، بررسی تطبیقی ارزش ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت های تربیت اخلاقی آن، فصلنامه اسلام و پژو هش های تربیتی، ، ٌ1391
245- حجتی کرمانی ، علی، تلخیص بشرِیت در حال سقوط، مجله درسهایی از مکتب اسلام،» بهمن 1349، سال دوازدهم - شماره 1
246 - جوادى آملى، عبدالله، علل پیشرفت و انحطاط جامعه از منظر آموزههاى اسلامی، پاسدار اسلام ـ ش 298
247- زارعيان ، فائزه و شانظري، جعفر، نگاهي بر مباني و آموزههاي اخلاق مسيحيت، فصلنامهی علمی تخصصی اخلاق ش4، زمستان 1390
248- داعی نژاد، سید محمد علی، دین پژوهی، مجله صباح،1382 ، ش 7و8، / همچنین درhawza.net
249- ذوعلم، علی ، انقلاب اسلامی، تحجر و سنت ، مجله کتاب نقد » بهار و تابستان 1382 - صفحه 13
250- صمیمی، سید رشید ، کارکردهای معنوی و معرفتی دین، کوثر معارف، س4،ش 6، 1387
251- فاضل قانع، حمید ، مجله معرفت فرهنگی اجتماعی آینده پژوهی و جامعه مطلوب اسلامی » زمستان 1388 - شماره 1 ص46
252- نصیری، علی ، اندیشه اباحیگری آفت دین داری، کتاب نقد، شماره40، 1358
253- کيث وارد ، مسیحیت و اخلاق، مسيحيت و اخلاق، قنبری، حسن ، تهران، فصل نامه هفت آسمان، ،1382، شماره16
254- کامستوک، گئری ال، مترجم انشالله رحمتی، ماهنامه پژوهشی اطلاعات حکمت و معرفت، ش 13، ص 62
255- گوستافسون ، جیمز.م، اخلاق و مسیحیت، مترجم: حبیب اللهی،مهدی،حوزه اصفهان » تابستان 1380 - شماره 6 ص 132 /
256- مسجد جامعی، اسلام، مسیحیت و تمدن نوین، مجله نامه فرهنگ » زمستان 1372 - شماره 12 صفحه 46 تا 50 ن
257- مجتهدی شبستری، محمد، مجله معارف جعفری » شماره ویژه سخنی چند درباره روش ما و مسیحیت نویسنده
258- شریفی، بسم الله، نقش دین در معنا بخشی به زندگی انسان، پایان نامه کارشناسی ارشد، 1389، حجتیه
259- ولایتی علی اکبر، پویایی و بالندگی تمدن اسلامی، مجله اندیشه حوزه، ش 47و 48 ، 1383 .
سایت ها
خیری، حسن، سقوط اخلاقی در جامعه غربی ، فصلنامه معرفت، شماره 21/ hawzah.net
www.hawza.net*
www.mgiran.Com
noormags.com
www. Amoozeh. Ir
did.ir کتابخانه دیجیتال
سایت باشگاه اندیشه
www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/xx.html#People
پیامددهای منفی تمدن غرب در اثر عدم توجه به دین mortezamotahari.com( پایگاه جامع استاد شهید مطهری)
دایرة المعارف اینترنتی طهور، مشترکات ادیان آسمانی در نظام ارزشها و اخلاق
magiran.com ، فروپاشی نهاد خانواده درغرب، روزنامه رسالت 3/5/91 شماره 7595..
بهرام اخوان کاظمی، راهبردهای اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی و تضمین امنیت ملی، پرتال جامع علوم انسانی
http://vazeh.com
نمایه و مطبوعات
1- سراج زاده، حسين (اجتماع اخلاقي مسلمـانـان: تبييـن جـامعه شنـاختي تـاثيــرباورهاي اسلامي بر ميزان جرم) ، پژوهش 2- شماره ٣ - تابستان ١٣٧٩/ نمایه
3- کیهان، شماره 15898،مورخ 17/1/1376. Magiranپایگاه مجلات
4- روزنامه ايران , 7/5/75
5- روزنامه جمهوري اسلامي , نگاهي از زاويه ديگر , 24/3/ 74 به نقل از مجله فارين پالسي آمريکا )
6- هفته نامه اشترن , 16/11/95,
7- کیهان، شماره 15898،مورخ 17/1/1376.
8- روزنامه کيهان، 20 تيرماه، 1 138
9- جمهوری اسلامی، 27/11/80
10- مجيد يونسيان، « القاعده عربستان را ميگرداند»، شرق، 25/3/1383. Magiran.