Loading...

ادبیات نظری تحقیق تغذیه معلولان و ورزش معلولان و ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی و حرکتی

ادبیات نظری تحقیق تغذیه معلولان و ورزش معلولان و ترکیب بدنی و آمادگی جسمانی و حرکتی (docx) 30 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 30 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

- وضعیت تغذیه ای معلولین افرادي كه داراي ناتواني هاي فيزيكي(معلوليت) هستند، در نتيجه يك نقص ، به طور كامليا تا حدي توانايي مراقبت از خود را براي انجام كارهاي ضروري ، انجام يك زندگي طبيعي و يا زندگي اجتماعي ، از دست مي دهند. ناتواني هاي بدني وفيزيكي ، مشكلاتي در تغذيه اين افراد نيز ايجاد مي كند. اينگونه افراد ممكن است به هيچ عنوان توانايي خريد غذا را نداشته باشند  يا حتي نتوانند غذا را در دهان خود نگه دارند ؛ همچنين براي تهيه  غذاي مناسب و خريد آن نيز ممكن است ، به دليل داشتن مشكلات حركتي، با سختي هاي بسياري مواجه باشند. علاوه بر مشكلات فوق، دپرسيون( افسردگي) نيز باعث كاهش اشتها مي گردد. اين افراد ، ممكن است حتي توانايي عمل بلع يا جويدن غذا را نداشته باشند. در مراكز نگهداري معلولين نيز، معمولاً غذا جذاب نبوده و ظاهر دلپذيري ندارد و يا ممكن است سرد و يا كلاً باب ميل افراد نباشد. امكان دارد براي غذا خوردن كمكي نداشنه باشند و يا فرد مددكار ، غذا را سريع يا آهسته داده و در نتيجه معلول نتواند زمان كافي براي خوردن كامل غذا داشته باشد (کریمی، 1388). - اصول مراقبت تغذیه‌ای در معلولان فیزیکی   به طور کلی معلولیت‌ها دو نوع هستند: 1) معلولیت فیزیکی 2) معلولیت ذهنی. فردی دارای معلولیت فیزیکی است که توانایی مراقبت یا انجام کارهای ضروری زندگی خود را به علت نقص عضو نداشته باشد و زندگی اجتماعی او دچار نقصان شده باشد. معلولیت‌های فیزیکی از طیف وسیع و متنوعی برخوردار است که شامل موارد زیر است: (قاسمی و همکاران، 1388). 1)فلج نیمه بدن 2) فلج قسمت انتهایی بدن 3) فلج کل بدن 4) بیماری ام‌.اس 5) التهاب مفاصل یا آرتریت روماتویید 6) بیماری پارکینسون 7) نابینایان ناتوانی‌های فیزیکی مشکلاتی را در امر تغذیه افراد به وجود می‌آورد، از جمله اینکه: 1) ممکن است این افراد به دلیل ناراحتی‌های روحی برای غذاخوردن تلاش کافی انجام ندهند. یا به دلیل مشکلات حرکتی برای تهیه مواد غذایی و مهیاکردن آن دچار مشکلات بسیاری شوند. 2) ممکن است این افراد در مراکز خاصی نگهداری شوند و نارضایتی از غذای ارایه شده و ارتباط نامطلوب با مددکار اجتماعی و محیط سرو غذا به افسردگی و متعاقب آن بی‌اشتهایی آنان منجر شود که در نهایت به کاهش دریافت مواد غذایی و سرانجام سوءتغذیه منجر شود. مشکلات تغذیه‌ای معلولان فیزیکی: 1)سوءتغذیه: درجه و شدت سوءتغذیه باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد و مکمل‌های پرانرژی و مولتی‌ویتامین و مینرال برای درمان این‌گونه افراد درنظر گرفته شود. 2)از دست دادن آب بدن: یک مشکل عمده معلولان از دست دادن آب بدن است که در اثر مایعات کافی دریافت نکردن یا بی‌میلی به نوشیدن یا نداشتن حس مطمئن در این اشخاص روی می‌دهد. علاوه بر آن، ممکن است این اشخاص به تنهایی قادر به نوشیدن نباشند که باید به طور عمده به آنها آب داد. زیرا دریافت مایعات به میزان کافی از عفونت‌های ادراری و سنگ‌های کلیوی جلوگیری می‌کند. 3)بی‌اشتهایی: بی‌اشتهایی می‌تواند در اثر افسردگی و جذاب‌نبودن غذا و یا به علت وجود زخم بستر که ناشی از نداشتن تحرک کافی است و ناتوانی ورزشی ایجاد شود. علاوه بر آن، یبوست که مشکل شایعی در میان معلولان فیزیکی است نیز می‌تواند به بی‌اشتهایی منجر شود. 4)کمبود ویتامین‌ها: در این بیماران استفاده همیشگی از غذاهای نرم و پرهیز از مصرف میوه‌ها و سبزی‌های تازه به کمبود ویتامین‌ها، به ویژه ویتامین C منجر می‌شود. 5)چاقی: در میان معلولان کنترل وزن بخش مهمی از مراقبت‌های تغذیه‌ای را به خود اختصاص می‌دهد. زیرا ممکن است این افراد از یک سو به دلیل پرخوری و از سوی دیگر، به دلیل نداشتن تحرک کافی دچار چاقی ‌شوند. از این رو رژیم غذایی باید با دقت تنظیم شود تا مواد مغذی مورد نیاز این افراد بدون دریافت کالری اضافی هر روز مورد مصرف آنان قرار گیرد. 6)یبوست: اغلب اشخاص مبتلا به معلولیت فیزیکی به دلیل کاهش قدرت تحرک و کاهش توانایی عضلات دچار کاهش حرکات دودی روده‌ای و متعاقب آن اختلال در دفع و یبوست می‌شوند. 7)مصرف مقادیر بالایی از داروهای ملین: این افراد اغلب به دلیل ابتلا به یبوست از مقادیر زیادی داروهای ملین استفاده می‌کنند که به اختلال در جذب مواد غذایی و در طولانی‌مدت به کمبود تغذیه‌ای منجر می‌شود. از طرف دیگر، به علت وابستگی به این داروها، حرکات طبیعی دودی روده کاهش پیدا کرده و یبوست دایمی پیدا می‌کنند و تنها با مصرف این داروها می‌توانند دفع مناسبی داشته باشند (صمیمی راد، 1389). برای پیشگیری از یبوست رعایت نکات زیر ضروری است: 1) دریافت فراوان مایعات به میزان دو تا سه لیتر در روز 2)منظم‌کردن زمان دفع مدفوع: که در این حالت می‌توان برای تحریک عمل دفع از آب ولرم و ماساژ شکم استفاده کرد. 3) استفاده از مقادیر کافی فیبر غذایی در برنامه رژیم روزانه 4)استفاده از میوه‌هایی مانند م یوه‌های دارای هسته چوبی مانند هلو، گیلاس و زردآلو و مصرف آب‌ آلو در صبح ناشتا در درمان یبوست موثرند. در کنار تمامی مشکلات ذکر شده می‌توان با بهبود وضعیت تغذیه‌ای و کیفیت غذا این مشکلات و آسیب‌های ثانویه را به حداقل رساند. به طور مثال، در مراکز نگهداری خاص این افراد به کیفیت و ظاهر غذا توجه ویژه‌‌ای شود. علاوه بر آن، محل صرف غذا باید دل‌پذیر باشد تا سبب افزایش اشتها شود و غذاها به صورت گرم و با تزیینات ارایه شود تا میل به خوردن را افزایش دهد و در کنار آن طراحی‌های ویژه‌ای روی وسایل غذاخوری معلولان صورت گیرد. برای مثال، از لیوان‌های نی‌دار استفاده شود تا بیمار به تحرک وادار شود و حس استقلال و اعتماد به نفس پیدا کرده و بتواند تا حدی بدون کمک دیگران غذایش را مصرف کند. - ترکیب بدنی و اهمیت آن ترکيب بدني عامل مهمي در تندرستي و آمادگي جسماني است. چاقي و لاغري مفرط اميد به طول عمر را کاهش مي دهد. چاقي منشا بيماري هايي از جمله سکته قلبي، ديابت نوع دوم، فشارخون، برخي سرطان ها، بيماري هاي مفصلي و ريوي است. عوامل ترکيب بدني شامل مايعات بدن، مواد معدني، پروتئين و چربي است که به توده چربي و توده بدون چربي تقسيم مي شوند (امامی و همکاران، 1389). - آمادگی جسمانی و حرکتی آمادگی جسمانی عبارت است از برخورداری از قلب، عروق خونی، ریه و عضلات سالمی که فرد بتواند به بهترین نحو، کارها و وظایف محوله اش را انجام داده و با شور و نشاط در فعالیتهای ورزشی و تفریحات سالم شرکت کند (امامی و همکاران، 1389). باید توجه داشت این تعریف شامل عامه مردم می شود. اما زمانی که صحبت از بخش ورزشی و ورزشکار در میان باشد،عواملی چون تغذیه مناسب و کافی، نوع کار، میزان استراحت، نداشتن اضطراب و فشارهای عصبی بسیار با اهمیت بوده و نمی توان نقش آنها را در برنامه یک ورزشکار نادیده انگاشت. عوامل مهم آمادگی جسمانی عبارت انداز: استقامت قلب و ریه ، قدرت عضلانی ، استقامت عضلانی انعطاف پذیری ، سرعت ، چابکی ، هماهنگی عصب و عضله ، توان ( قدرت انفجاری ) ، تعادل ، ترکیب بدنی ( در صد چربی ) و مسائل روانی استقامت استقامت را می توان توانایی مقاومت در مقابل خستگی دانست ، استقامت دو مولفه ی مهم دارد : استقامت عمومی و یا آمادگی دستگاه گردش خون و تنفس و استقامت موضعی عضلات. استقامت عمومی به قابلیت ادامه ی انقباض و یا دوام فعالیت همه جانبه ی بدن استقامت عمومی می گویند. پروفسور « جاکولف » دانشمند روسی استقامت عمومی را چنین تعریف می کند: استقامت عمومی بدن عبارت است از قابلیت عمومی بدن برای انجام فعالیت نسبتا طولانی در حالی که فعالیت از نظر متابولیسم به طور متعادل انجام شود، به این معنی که اکسیژن جذب شده مورد نیاز به همان اندازه که بدن برای انجام فعالیت مصرف می نماید، موجود باشد (قاسمی و همکاران، 1388). این حالت را که تحت عنوان آن میزان اکسژن دریافت شده و اکسیژن مصرفی به صورت متعادل باشد، حالت « استدی استیت » می نامند. اعتقاد بر این است که از نظر فیزیولوژیکی استقامت عمومی بدن نقش مهمی در سطح آمادگی جسمانی دارد زیرا استقامت گردش خون و تنفس ارتباط مستقیمی با آمادگی جسمانی دارد و هر رشته ی ورزشی به مقدار متناسبی از این فاکتور نیازمند است. استقامت موضعی عضلات به قابلیت تکرار انقباض یا ادامه فعالیت یک یا گروهی از عضلات استقامت موضعی عضلانی اطلاق می شود. این نوع استقامت به مقدار زیادی به قدرت شخص بستگی دارد، در حالی که استقامت عمومی بدن به بهبود کار دستگاه گردش خون و تنفس مربوط می شود خستگی ناشی از این گونه فعالیت ها اغلب منحصر به همان موضع فعال می باشد. حال به بیان فاکتورهای آمادگی جسمانی که شامل 4 فاکتور بوده، می پردازیم و هر چه این فاکتورها در ورزشکاران بالاتر باشد، در بازدهی مهارت های ورزشی آنها تاثیر بسزایی دارد. مهم ترین این فاکتورها، استقامت قلبی و ریوی و یا به عبارت دیگرهمان نام آشنای "توان هوازی" است. یعنی جذب اکسیژن به مقدار کافی جهت فعالیت های طولانی، داشتن قلب قوی جهت رساندن خون کافی در هنگام فعالیت های سنگین و طولانی مدت مثل دوهای بلند (ماراتن) قایقرانی در مسافت های زیاد. اما دومین فاکتور، انعطاف پذیری است، این فاکتور اجازه می دهد تا عضلات در وسیع ترین دامنه حرکتیشان حول مفصل به حرکت درآیند، این فاکتور تقریباً در تمامی ورزش ها مورد نیاز بوده و قابلیت تحرک پذیری را بالا می برد. مانند حرکات ورزش ژیمناسیک و باله. فاکتورهای سوم و چهارم به ترتیب عبارتند از قدرت عضلانی که به معنای به کار بستن نیرو وانرژی حاصله از عضلات در حین اجرای فعالیت ها است(حدود45/0از وزن بدن هر فرد را عضلات تشکیل می دهند). در ورزش های قدرتی مانند وزنه برداری و پاورلیفت بیشتر مورد استفاده بوده و تقویت می شود. استقامت عضلانی که به معنی به کارگیری یک عضله یا گروهی از عضلات برای انجام یک سری انقباضات مداوم در مدتی نسبتاً طولانی با کمترین احساس خستگی است و عمل کششی بارفیکس بهترین مثال برای این مورد است. عناصر تشكيل دهنده آمادگي جسماني: 1.توانايي قلبي و تنفسي 2.قدرت عضلاني 3.استقامت عضلاني 4.قابليت انعطاف 5.تركيب بدني توانايي قلبي – تنفسي (استقامت هوازي) مهمترين عنصر تشكيل دهنده آمادگي جسماني ،توانايي قلبي و تنفسي است.دستگاه قلبي ،تنفسي از دو سيستم1.قلبي عروقي.2.تنفس .تشكيل شده است. قلب: قلب عبارت است از تلمبه اي عضلاني كه خون را از طريق دستگاه گردش خون به جريان وا ميدارد،جهت جريان خون توسط دريچه هاي يك طرفه واقع در قلب كنترل ميگردد.همه تارهاي آن با يكديگر مرتبط مي باشند.لذا قلب به صورت يك تار واحد منقبض مي شود.قلب داراي انقباض ذاتي موزوني است كه از گره سينوسي دهليزي در دهلیز راست آغاز شده و سپس به طرف گره دهليزي بطني جريان يافته و از آنجا در سراسر عضله قلب منتشر ميگردد.براي اينكه انتقال گازهاي خون بتواند نيازهاي مورد لزوم بدن را هنگام تمرين كاملاٌ برآورده سازد دو تغيير اساسي در جريان خون ضروري است:1.افزايش در برون ده قلب.2.توزيع مكرر جريان خون از اندامهاي غيرفعال به عضلات مخطط فعال. تنفس: وارد و خارج كردن هوا از ريه ها را تنفس گويند كه هدف از آن تامين اكسيژن براي بافت ها و خارج كردن CO2 است.براي انجام اين كار تنفس را مي توان به چهار بخش عمده تقسيم كرد: 1.تهويه ريوي كه به معناي ورود و خروج هوا بين محيط و حبابچه هاست. 2.ديفوزيون O2  و  CO2 بين حبابچه ها و خون. 3.انتقال O2  و  CO2 در خون و مايعات بدن به سوي سلولها و بالعكس. 4.تنظيم تنفس و ساير جنبه هاي تنفس ريه ها را مي توان به دو روش بزرگ و كوچك كرد: 1.به وسيله حركت رو به پايين و رو به بالاي ديافراگم براي دراز كردن يا كوتاه كردن حفره سينه. 2.به وسيله بالا بردن و پايين آوردن دنده ها براي زياد يا كم كردن قطر قدامي –خلفي حفره سينه. هنگام استراحت اكسيژن مورد نياز چندان قابل توجه نيست.در تمرينات پيشينه مقدار مذكور افزايش نسبتاٌزيادي داشته ولي با اين حال نمي توان به عنوان عامل محدود كننده اي در عملكرد ورزشي مورد توجه قرار گيرد.با انقباض عضلات دم و كم شدن فشارهاي درون ريوي و درون جنبي هوا به داخل ريه ها هجوم مي آورد.هنگام بازدم اين فشار معكوس شده و هوا به شدت از ريه ها به خارج باز مي گردد.هنگام تمرين انتشار O2 و CO2 از عرض غشاء حبابچه اي مويرگي و بافتي مويرگي افزايش پيدا مي كند. در يك وضعيت ايده آل بايد حداقل سه جلسه تمرين آمادگي قلبي-تنفسي (برنامه پنج روز در هفته بهتر است)در برنامه گنجانيده شود.تمرينات قلبي-تنفسي بايد آنقدر شدت داشته باشند كه ضربان قلب را بين 60 تا 90 درصد ضربان قلب بالا ببرد،كساني كه آمادگي جسماني كمتري دارند بايد ضربان قلب هنگام تمرين را  از سطح پايين تري شروع كنند. زمان لازم نيز مانند شدت تمرين به نوع تمرين انجام شده بستگي دارد.براي تقويت استقامت قلبي –تنفسي لازم است حداقل 20 تا 30 دقيقه تمرين مداوم صورت گيرد (برجلو، 1389). تمرين آمادگي قلبي-تنفسي براي فردي كه داراي آمادگي جسماني نسبي  است بايد 70 تا 75 درصد HRR باشد تا به درجه مطلوب دست يابد و كسي كه آمادگي بيشتري دارد با HRR بيشتري تمرين كند. تنها نوع تمرينات هوازي كه حجم زيادي از هوا را براي تنفس لازم دارند براي تقويت قلبي تنفسي مفيد هستند و فعاليت هاي هوازي ارزشمند بايد گروه عضلات بزرگ را بكار گرفته و به صورت آهنگين انجام شوند. عواملي كه به توان هوازي تاثير گذارند: 1.مونواكسيد كربن حاصل از سيگار و هواي آلوده 2.ارتفاع بالا.                           3.بيماري                           4.چاقي 5.زندگي بي تحرك و كمبود فعاليت كه ناشي از بالا رفتن سن است عامل عمده كاهش آمادگي جسماني است. 6.هر عاملي كه ميزان فرو بردن ،انتقال يا استفاده از O2 را كاهش دهد،قدرت هوازي شخص را كاهش مي دهد. تمرينات توان هوازي: دوشنابالا رفتن از طنابپله نوردياسكي صحرايي پاروزنيدوچرخه سواريراكتبال،فوتبالخيابان نورديپياده رويتمرين با موزيك  انواع برنامه دو در آمادگي جسماني: 1.دو استقامت گروهي:از اين دو براي ايجاد هماهنگي و تقويت آمادگي جسماني استفاده مي كنند،هر گروه با سرعتي خواهد دويد كه اثر آموزش لازم را براي گروه و تك تك افراد داخل در آن را فراهم آورد. 2.دو استقامت FARTLEK :شدت(سرعت)دويدن را در حين انجام تمرين تغيير مي دهيم ،فرايند تند و كند كردن سرعت دو و استراحت همان فوايد دو متناوب را داردو زمان دو و زمان استراحت ،هيچكدام اندازه گيري نمي شود. 3.دو متناوب به نوعي آموزشي پيشرفته است كه به شخص امكان مي دهد تا در زمان كوتاهي سطح آمادگي جسماني خود را به طور چشم گيري افزايش دهد و بر سرعت دو خود بيفزايد. 4.دو جايگزين نفر آخر به اول :اين تمرين شامل دو سرعت 40 تا 50 ياردي تقريباٌ با تمام قدرت مي باشد و بيشتر مناسب دو دسته اي و گروهي است. 5.دو صحرايي:در طول فاصله معيني در مسيري خاص از روي زمين (فراز تپه يا وسط جنگل و يا هر منطقه نامنظم ديگر انجام مي شود. 6. پياده روي يكي از بهترين راه هاي تقويت و حفظ آمادگي جسماني است و مي تواند به صورت معمولي يا فني انجام داد. جايگزينهاي تمرينات هوازي در آمادگي جسماني: 1.شنا:جايگزين بسيار خوبي براي دو به حساب مي آيد و محاسن آن به شرح زير است: الف)به كارگيري تمام عضلات اصلي ب)وضعيت قرار گرفتن بدن به نحوي است كه بازگشت خون به مغز را تقويت مي كند. ج)كاهش وزن             2.دوچرخه سواري                      3.اسكي صحرايي               4.تمرين باموسيقي آمادگي عضلاني آمادگي عضلاني دو مولفه دارد: 1.استقامت عضلاني-2.قدرت عضلاني قدرت عضلاني و استقامت وابسته به عضلات و سيستم عصبي مي باشد.لذا به بررسي ساختار و عملكرد تارهاي عضلاني و چگونگي ارتباط آنها خواهيم پرداخت: تقريباٌ 40 درصد بدن را عضلات اسكلتي و تقريباٌ 10 درصد ديگر را عضلات صاف و عضله قلبي تشكيل مي دهد.اما در حال حاضر به طور عمده عضله اسكلتي مورد بحث قرار خواهد گرفت.عضله اسكلتي از فيبرهاي متعددي با قطر 10 تا 80 ميكرو متر ساخته شده اند هر تار (فيبر) عضلاني محتوي صدها تا هزاران ميوفيبريل است و هر ميوفيبريل حاوي1500 فيلامان ميوزين و3000 فيلامان آكتين است و انقباض ،حاصل سرخوردن فيلامان هاي ميوزين با فيلامانهاي آكتين توليد مي شود به انجام مي رسد كه در حال استراحت اين نيروها مهار مي شوند.(اين نيروي مكانيكي از طريق آزاد سازي انرژي ATP موجبات سر خوردن را فراهم مي آورد. انقباض عضلاني: جمع انقباضات (Summation) به معني جمع شدن انقباضات انفرادي عضله جهت افزايش دادن شدت انقباض كل عضله و از دو راه مختلف ايجاد ميگردد: 1.       به وسيله افزايش دادن تعداد واحدهاي حركتي كه به طور  همزمان منقبض مي شوند. 2.       به وسيله افزايش دادن فركانس انقباض كه جمع انقباضات فركانس ناميده مي شود كه          مي تواند منجر به كزاز شود. انواع انقباض: 1.انقباض هم اندازه(isometric)                             2.انقباض هم توان( isotonic) 3.انقباض هم حركت(isokinetic) 4.انقباض منفي(ecsentrice) 1.انقباض هم اندازه(isometric)  عضله بدون حركت كردن عمل مي كند و تغييري در طول آن بوجود نمي آيد از آنجايي كه زاويه مفصل تغيير نمي كند به آن عمل ايزومتريك گويند،مانند حالتي كه جسمي را بلند كنيد كه سنگين تر از نيروي توليد شده توسط عضله باشد. 2.انقباض هم توان( isotonic) تنش عضله علي رغم كوتاه شدن در هنگام غلبه بر مقاومت معيني ثابت و بدون تغيير باقي مي ماند. 3.انقباض هم حركت(isokinetic) تنش گسترش يافته در طي انقباض به نحو بيشينه اي در همه زوايا و در دامنه كامل حركت مفصل انجام مي شود. 4.انقباض منفي(ecsentrice) عضلات مي توانند حتي درحال طويل شدن هم نيرو توليد كنند.اين عمل را برون گرا مي گويند.از آنجايي كه حركت درمفصل وجود دارد .اين عمل نيز يك عمل پويا است.مثالي از اين عمل       مي تواند عمل عضله دو سر بازويي به هنگام پايين آوردن يك شيء سنگين توسط ساعد باشد.در اين حالت فيلامان هاي اكتين بسيار دورتر از مركز ساركور كشيده مي شوند و بنا بر ضرورت در آن كشش ايجاد مي شود. اصول تقويت عضلات: 1.بار اضافه4.نظم7.تنوع2.پيشرفت5.تجديد قوا 3.تخصصي بودن6.تعادل  بار اضافه: وقتي مي خواهيم قدرت ماهيچه ها را افزايش دهيم بايد باري را كه در طول تمرين برآن تحميل مي كنيم بيشتر از مقداري باشد كه آن ماهيچه طبق روال عادي متحمل مي شود و در اثر اين بار اضافي ماهيچه ها با بزرگتر و قوي تر شدن و افزايش استقامت مي توانند خود را با اين بار اضافه وفق دهند. بار اضافي را مي توان با هر يك از روشهاي زير بدست آورد: 1.افزايش تعداد تكرارها در هر دوره. 2.افزايش دفعات دوره. 3.كاهش وقت استراحت در ميان دوره هاي تمرين. 4.افزايش سرعت حركت در حالت هم مركزي (شكل صحيح بهتر از انجام سريع حركت است) 5.تركيب هر كدام از موارد بالا. پيشرفت: معمولاٌ افزايش چشم گير قدرت و استقامت عضلاني پس از 3 تا 4 هفته تمرين صحيح براي فرد محقق ميگردد.اگر ميزان بار اضافي با افزايش قدرت و استقامت عضلاني جديد هم خواني نداشته باشد پيشرفت حاصل نخواهد شد.وقتي فرد بدون رسيدن به مرحله ناتواني عضلاني بيشتر از محدوده تكرار يك مجموعه تمرين انجام دهد وقت افزايش مقاومت فرا رسيده است.(5% افزايش). تخصصي بودن: برنامه بايد گروه ماهيچه هايي را كه به تقويت احتياج دارند بالا ببرد. نظم: برنامه آموزشي بايد به صورت منظم انجام شود،انجام تمرينات به صورت پراكنده به جاي سودمند بودن مضر خواهد بود. تجديد قوا: ماهيچه هاي فعال در تمرينات سخت بايد وقت كافي براي تجديد قوا داشته باشد. تعادل: وقتي برنامه قدرتي در حال اجرا است عضلات اصلي پايين تنه و بالا تنه بايد در تمرين شركت داشته باشند و از سوي ديگر ماهيچه ها به صورت جفت هاي متضاد در بدن قرار دارند.وقتي يك عضله در تمرين كشيده مي شوند.ماهيچه هاي مقابل آن به عكس عمل كرده و فشرده مي شود.موقع برنامه ريزي تمرين بايد براي عضلات يك مفصل هم تمرينات كششي و هم تمرينات فشاري در نظر گرفته شود. تنوع: برنامه افزايش قدرت اگر به صورت ضعيف طراحي شود.خيلي كسل كننده خواهد بود.استفاده ازابزارهاي مختلف و تغيير حجم ،شدت تمرينات راه حل خوبي براي افزايش جذابيت تمرينات هستند. انعطاف پذيري: انعطاف عبارت است از حداكثر كشش عضلات (دامنه حركتي)حول محور مفاصل كه در حالت غير بيماري بدست مي آيد.براي بدست آوردن انعطاف بيشتر معمولاٌ از تمرينات كششي استفاده   مي گردد.  انواع تمرينات كششي كه مورد استفاده قرار مي گيرد به شرح زير مي باشد: 1. كشش ايستا                                                     2.كشش انفعالي            3.كشش تحريك عصبي عضلاني(PNF)                       4.كشش پرتابي 1. كشش ايستا                                                     عبارت است از كشش تدريجي عضلات و زرد پي ها موقع حركت قسمتي از بدن حول يك مفصل. اين روش تمرين بسيار موثر براي افزايش قابليت انعطاف ميباشد.تمرين كننده بايد هر كشش ماهيچه ها را به مدت 5 تا 10 ثانيه يا بيشتر ادامه دهد،اين عمل باعث ميشود كه ماهيچه هاي كشيده شده بتواند بدون آسيب ديدن خود را با وضعيت كشيدگي تطبيق دهند،هر قدر مدت كشش بيشتر باشد ماهيچه ها راحت تر خواهند توانست خود را با كشيدگي تطبيق دهند. 2.كشش انفعالي            فرد براي كشش از يار كمكي و يا وسايل كمكي استفاده مي كند. 3.كشش تحريك عصبي عضلاني(PNF)  يك دسته ماهيچه تحريك مي شود تا قابليت انعطاف افزايش يابد در اين كشش نيز از وسايل و يار كمكي استفاده مي شود.اما مجموعه اي از انقباضات و استراحت را براي ماهيچه هاي خود به وجود آورد و در آنها كشش ايجاد كند. 4.كشش پرتابي                         شامل حركت هايي مانند پرش و رقص براي دست يابي به حوزه حركتي و كشش بيشتر مي باشد. عوامل آمادگي جسماني عوامل آمادگي جسماني شامل موارد زير مي باشد(FITT)   1.تكرار (FERQUENCY)  2.شدت(INTENSITY) 3.زمان (TIME)4.نوع(TYPE) 1.تكرار (FERQUENCY) منظور از تكرار تعداد دفعات تمرين در طول يك هفته مي باشد كه حداقل براي هر كدام از عناصر تشكيل دهنده آمادگي جسماني بايد سه بار تكرار گنجانيده شود تا اثرات تمرين بارز گردد.  2.شدت(INTENSITY) به صورت درصدي از حداكثر ضربان قلب در تمرينات قلبي تنفسي و يا درصدي از حداكثر يك تكرار پيشينه اجرا مي شود كه متناسب با نوع تمرين بايد قابليت انعطاف داشته باشد.شدت تمرينات قلبي تنفسي بايد آنقدر شدت داشته باشد كه ضربان قلب را بين 60 تا 90 درصد ذخيره قلب بالا ببرد.در مورد استقامت و قدرت عضلاني نيز شدت تمرين به درصد حداكثر مقاومت مورد نياز براي هر تمرين وابسته است.شخصي كه مي خواهد به قدرت عضلاني خود تكيه نمايد بايد وزنه اي را انتخاب كند كه بتواند آن را قبل از خسته شدن عضلاتش يك تا هفت بار بالا ببرد و از طرف ديگر براي شخصي كه مي خواهد استقامت عضلاني خود را تقويت كند ميزان حداكثر RM +12 مي باشد.هر قدر ميزان تكرار بالا بردن وزنه در يكدوره بيشتر باشد.حاكي از پيشرفت استقامت عضلاني خواهد بود. 3.زمان TIME: زمان لازم براي تمرين بستگي به نوع و شدت تمرين دارد.براي تقويت استقامت قلبي –تنفسي لازم است حداقل 20 تا 30 دقيقه تمرين مداوم صورت گيرد.زمان لازم براي تقويت استقامت و قدرت عضلاني به تعداد تكرار عمل انجام شده بستگي دارد.براي يك فرد معمولي تكرار 8 تا 12 بار تمرين كه تا مرحله خستگي كامل ادامه پيدا كند.قدرت و استقامت او را تقويت خواهدكرد. 4.نوع(TYPE) در موقع انتخاب تمرين بايد به اصل تخصصي بود توجه شود. ورزيدگي: براي ورزيدگي سه مرحله در نظر گرفته مي شود: 1.آمادگي                                    2.پرورش                            3.نگهداري مرحله آمادگي: در اين مرحله سيستم قلبي و عظلاني براي انجام تمرينات آمادگي پيدا مي كنند و بدن را براي ورود به مرحله اوليه بايد در حد متوسط باشد و پيشرفت به صورت تدريجي برنامه ريزي شود و در برنامه ريزي بايد هماهنگي ميان قسمت هاي مختلف بدن و مهارت هاي جسمي اساسي نيز مورد توجه قرار گيرد در طول هفته اول 3 جلسه به مدت ده تا 15 دقيقه با سرعت  مناسب راه رفته و يا بدوند تا ضربان  قلبشان به 60 درصد HRR ارتقاء يابد  به مدت تمرين 16 الي 20 دقيقه افزايش يابد. در تمرين با وزنه در طول هفته اول 2 يا 3 تمرين اوليه در آن انجام ميشود . فرد بايد تمرين را با وزنه هاي بسيار سبك شروع كند . مرحله پرورش :  معمولا هفته سوم از زمان شروع تمرينات را مرحله پرورش مينامند كه همزمان با افزايش قدرت و يا استقامت خود ، تعداد و شدت دفعات تمرين را افزايش ميدهيم ، فرد بايد براي تقويت  استقامت قلبي تنفسي در هر بار تمرين يك يا دو دقيقه بر زمان دويدن خود بيفزايد تا بتواند نهايتا به طور مداوم 20 تا 30 دقيقه بدود (حداقل بايد 3 بار در هفته انجام گرفته و نبايد دو روز فاصله بيندازد )و وزنه ها را افزايش دهد (تعداد 8 تا 12 بار براي  هر تمرين . مرحله نگهداري :   در اين مرحله به پرورش بيشتر نيرو تاكيد نمي شود ، بلكه هدف حفظ پيشرفت هاي حاصله است كه اين برنامه بايد در طول زندگي حفظ شود (برجلو، 1389). - توان هوازی و بی هوازی استقامت قلبی و ریوی و یا به عبارت دیگرهمان نام آشنای "توان هوازی" یکی از فاکتورهای آمادگی جسمانی می باشد. یعنی جذب اکسیژن به مقدار کافی جهت فعالیت های طولانی، داشتن قلب قوی جهت رساندن خون کافی در هنگام فعالیت های سنگین و طولانی مدت مثل دوهای بلند (ماراتن) قایقرانی در مسافت های زیاد. پژوهشات زیادی نشان داده‏اند،خط مرگ‏ومیر در افرادی که آمادگی هوازی پائینی دارند،بیش‏تر است در پژوهشی که روی آزمودنی سالم و بدون بیماری‏هایی مثل‏ فشار خون بالاو دیابت انجام گرفته،دیده شده است،بعد از انجام آزمون تردیمل بیشینه و بعد از چندین سال،افراد دارای آمادگی هوازی در حد متوسط یا بالا،نسبت به افرادی‏ که مقادیر پائینی از آمادگی هوازی داشتند،با خطر مرگ‏ومیر (به تصویر صفحه مراجعه شود) کم‏تر مواجه بوده‏اند (کارگرفرد و کشاورز، 1385). آمادگی هوازی زنان حدود 20 درصد کم‏تر از مردان هم‏سن و سال خودشان است.همچنین زنان هموگلوبین‏ خونی کم‏تری نسبت به مردان دارند و نیز نسبت به مردان از درصد چربی بالاتری برخوردارند.میزان عضله‏ی بدن زنان‏ نیز کم‏تر از مردان است.این عوامل سبب می‏شوند که زنان‏ آمادگی هوازی کم‏تری نسبت به مردان داشته باشند. آمادگی هوازی ورزشکاران نخبه‏ی استقامتی‏ حدود 2 برابر بیش‏تر از افراد معمولی است.بیش‏ترین‏ آمادگی هوازی بین ورزشکاران،در ورزشکاران استقامتی‏ و اسکی‏بازان صحرانوردی دیده شده است.آمادگی هوازی‏ متوسط در فرد بالغ حدودا 40-35 میلی‏متر به ازای کیلوگرم‏ در دقیقه است.ظرفیت بالای توان هوازی ورزشکاران‏ استقامتی،ناشی از وراثت است. اما به سختی می‏توان تفاوت‏های ژنیتیکی را با عادات‏ تمرینی از یکدیگر متمایز ساخت.ورزشکاران استقامتی با ظرفیت بالایی از توان هوازی متولد می‏شوند،اما تمرین‏ هم سبب افزایش توان هوازی می‏شود.همان‏طور که ژن‏ها مهم هستند،برنامه‏ی تمرینی هوازی مناسب نیز توان هوازی‏ را افزایش می‏دهد.افراد بی‏تحرک می‏توانند با برنامه‏ی‏ تمرینی،حداقل 20 تا 30 درصد توان هوازی خویش را افزایش دهند (حایری و همکاران، 1389). میانگین اکسیژن مصرفی در مسابقه فوتبال در حدود 75 درصد حد اکثر اکسیژن مصرفی که معادل انرژی مصرفی یک دونده مارتن در زمان مسابقه است . هافبک ها بیشترین توان هوازی و مدافعان وسط کمترین را دارند وبین حداکثر اکسیژن مصرفی و مسافت طی شده همبستگی معنی داری وجود دارد (دارابی و همکاران، 1385). توانایی تمام عضلات به تولید نیروی بیشتر وبا سرعت زیاد در حرکات کوتاه انفجاری برای مدت زمان کوتاه را توان بی هوازی گویند. انواع توان بی هوازی 1.توان بی هوازی بدون اسیدلاکتیک 2.توان بی هوازی با اسیدلاکتیک توان بی هوازی بدون اسیدلاکتیک: توانایی تمام عضلات به تولید نیروی بیشتر وبا سرعت زیاد در حرکات کوتاه انفجاری برای مدت زمان کوتاه را توان بی هوازی بدون اسیدلاکتیک گویند (فلاح و همکاران، 1387). توان بی هوازی با اسیدلاکتیک:توانایی تمام عضلات به تولید نیروی بیشتر وبا سرعت زیاد در حرکات کوتاه انفجاری برای مدت نسبتا طولانی را توان بی هوازی با اسیدلاکتیک گویند. این فاکتور(توان بی هوازی) برای انجام رشته های مختلف ورزشی کاربرد دارد ودر ورزش هایی مثل فوتبال،والیبال،کاراته وبسکتبال نمود بیشتری پیدا میکند. نتایج پژوهشات به عمل آمده نشان دهنده آن است که پس از یک مسابقه فوتبال منابع فسفاژن بدن ورزشکار تخلیه می شود.به عبارت دیگر نشان داده شده است که یکی از علل خستگی بازیکنان فوتبال تخلیه ذخایر فسفاژن بدن و عضلات است (کارگرفرد و کشاورز، 1385). حرکات و مهارت ها جزء لاینفک این رشته بوده و بدون برخورداری از ظرفیت انفجاری وتوان بالای ورزشکار موفقیت در این رشته امکان پذیر نیست. تقریبا نصف انرژی مورد نیاز یک بازی فوتبال از منابع فسفاژنی که منبع آنی و فوری برای دستیابی به اجراهای انفجاری می باشد.پس از انجام فوتبال سطح اسیدلاکتیک خون افزایش می یابد وتجمع اسیدلاکتیک باعث خستگی ورزشکار میشود. توان بی هوازی با اسیدلاکتیک به طور عمده متکی بر تامین انرژی از طریق تولید اسیدلاکتیک می باشد.نقش عمده و تعیین کننده ای را در اجرا ها و مهارت های با دامنه زمانی طولانی تر بر عهده دارد. به همین خاطر سطح اسید لاکتیک پس از پایان مسابقه افزایش می یابد (موگان و همکاران، 1380). - منابع سوختی حین ورزش سهم پروتئین ها هنگام فعالیت کمتر از یک ساعت حدود 2٪ میباشد، به هرنقش پروتئین ها در طول ورزش های طولانی مدت به عنوان منبع انرژی به آرامی افزایش می یابد. در طول ورزش طولانی مدت کل سهم پروتئین برای تآمین سوخت ممکن است به 10٪- 5٪ در دقایق پایانی فعالیت برسد، بنابراین پروتئین ها در مقایسه با کربوهیدرات ها و چربی ها تنها یک نقش جزئی را به عنوان سوبسترای انرژی هنگام فعالیت ایفا می کنند، اینکه چربی یا کربوهیدرات به عنوان سوبسترای اصلی انرژی هنگام فعالیت انتخاب شوند، توسط چندین عامل از جمله، رژیم غذائی، شدت فعالیت ومدت فعالیت تعیین می شود. برای مثال رژیم غذائی با چربی بالا و کربوهیدرات کم میزان متابولیسم چربی ها را افزایش میدهد، در رابطه با شدت فعالیت، فعالیت با شدت کم اساسآ برچربی به عنوان سوخت اصلی تکیه میکند، درحالی که درفعالیت با شدت بالا کربوهیدرات به عنوان سوخت اصلی استفاده می شود.انتخاب سوخت همچنین تحت تأثیر مدت فعالیت نیزمی باشد. درهنگام فعالیت با شدت پائین وطولانی ومدت اکسیداسیون چربی ها در عضلات فعال وجود دارد (باوم و همکاران، 2006). شدت فعالیت وانتخاب سوخت: چربی ها اولین منبع سوختی برای عضلات در طول فعالیت با شدت کم می باشند، ولیس کربوهیدرات ها سوبسترای پایداردر فعالیت های با شدت بالا هستند.توجه کنید که هرچه شدت ورزش بالا می رود در متابولیسم کربوهیدرات نیز افزایش پیشرونده وجود دارد، وازمتابولیسم چربی ها کم می شود. چه عواملی باعث انحراف متابولیسم چربی به سوی متابولیسم کربوهیدرات می شود هنگامی که شدت فعالیت بالا می رود؟ دو عامل اصلی دخالت دارند: 1) درگیری تارهای تند انقباض 2) افزایش اپی نفرین در خون. همچنانکه شدت ورزش افزایش می یابد تارهای تند انقباض بیشترمی شود این تارها دارای آنزیم های گلیکولیتیکی زیاد و تعداد میتوکندری و آنزیم های لیپولیتیکی کم هستند، به طورخلاصه یعنی این تارها بهتر برای متابولیزه کردن کربوهیدرات ها تجهیزشده اند تا متابولیزه کردن چربی ها. بنابراین افزایش درگیری تارهای تند انقباض منجر به متابولیسم بیشتر کربوهیدرات ومتابولیسم کمتر چربی ها می شود.عامل دوم برای تنظیم متابولیسم کربوهیدرات در طول ورزش اپی نفرین است. همچنان که شدت فعالیت بیشتر می شود سطح اپی نفرین خون نیزافزایش می یابد. افزایش سطح اپی نفرین خون باعث افزایش تجزیه ی گلیکوژن عضله میجشود(گلیکولیز). وقتی که فرایند گلیکولیز افزایش می یابد، لاکتات نیزتولید وافزایش می یابد. این افزایش لاکتات از طریق کاهش دردسترس قراردادن چربی به عنوان سوبسترا باعث کاهش متابولیسم چربی می شود (ملکی، 1387). مدت ورزش و سوخت انتخابی: در طول ورزش طولانی مدت وبا شدت کم (بیشتر از 30دقیقه) یک انحراف تدریجی از متابولیسم کربوهیدرات به سوی متابولیسم چربی به عنوان سوبسترا وجود دارد.چه عواملی میزان متابولیسم چربی را درفعالیت طولانی مدت کنترل می کنند؟ متابولیسم چربی توسط آن دسته از متغییرهایی تنظیم می شود که میزان تجزیه ی چربی را کنترل می کنند(فرایند لیپولیز). تری گلیسریدها توسط آنزیم هایی به نام لیپازها به اسید های چرب آزاد و گلیسرول تجزیه می شوند. این آنزیم ها (لیپازها) عموما تا توسط هورمون های اپی نفرین، نوراپی نفرین و گلوکاگون تحریک نشوند، غیرفعال هستند. برای مثال در طول ورزش طولانی با شدت کم سطوح اپی نفرین خون افزایش یافته، که فعالیت لیپاز و نهایتا لیپولیز را افزایش می دهد.افزایش در فرایند لیپولیز منجر به افزایش سطوح اسیدهای چرب آزاد در خون و عضله می شود و متابولیسم چربی را افزایش می دهند. به طور کلی فرایند لیپولیزیک فرایند کند است. حرکت اسیدهای چرب آزاد به داخل خون توسط هورمون انسولین و سطوح بالای لاکتات خون مهارمی شود. انسولین مستقیما از فعالیت لیپولیز جلوگیری می کند.به طور طبیعی انسولین خون در طول فعالیت دراز مدت کاهش می یابد. در هر حال اگر یک وعده ی غذایی یا نوشیدنی سرشار از کربوهیدرات را 60- 30دقیقه قبل از ورزش مصرف کنیم سطوح گلوکز خون افزایش یافته وانسولین بیشتری از پانکراس ترشح می شود، این افزایش درانسولین خون منجر به کاهش فرایند لیپولیزوکاهش متابولیسم چربی می شود (موگان و همکاران، 1380). واکنش دو سویه چربی وکربوهیدرات: در طول ورزش کوتاه مدت بعید به نظر میرسد که منابع گلیکوژن یا سطوح گلوکز خون تخلیه شود.به هر حال در طول ورزش طولانی مدت (بیشتر از 2 ساعت )ذخایر گلیکوژن کبد و عضله به سطوح خیلی پائین کاهش می یابند. تخلیه ی منابع کربوهیدرات خون و عضله منجر به خستگی عضلانی می شود. چرا سطوح پائین گلیکوژن عضله باعث خستگی می شود؟ تخلیه ی کربوهیدرات موجود میزان گلیکولیز را کاهش می دهد، بنابراین غلظت اسید پیروییک در عضله کاهش می یابد. این عامل باعث می شود که میزان تولید هوازی ATP توسط کاهش تعداد ترکیب های واسطه ای چرخه ی کربس کاهش یابد. اسید پیروییک در فراهم کردن ترکیبات واسطه ای کربس اهمیت دارد. به عنوان مثال اسید پیروییک یک پیش ماده برای چندین ماده ی واسطه ای چرخه ی کربس (مالات، اگزالواستات) است. وقتی که میزان گلیکولیز به علت موجود نبودن سوبسترا کاهش می یابد، سطوح اسید پیروییک در سارکوپلاسم کاهش می یابد و بنابراین سطوح ترکیبات واسطه ای کربس نیز کاهش می یابد، کاهش ترکیبات واسطه ای کربس، میزان فعالیت چرخه ی کربس را کاهش داده و باعث تولید ATPهوازی کمتر می شود. این کاهش درمیزان ATP عضله باعث محدودیت عملکرد عضلانی و در نهایت منجر به خستگی عضلانی می شود. درک این مطلب نیز اهمیت دارد که کاهش در ترکیبات واسطه ای کربس (به علت تخلیه ی گلیکوژن)منجر به کاهش تولید ATP هوازی از طریق متابولیسم چربی می شود، زیرا چربی ها فقط از طریق چرخه ی کربس اکسایش می شوند. بنابراین هنگامی که ذخایر کربوهیدرات دربدن تخلیه شوند، به همان میزان نیزاز متابولیسم چربی ها کاسته می شود. به همین دلایل چربی ها در آتش کربوهیدرات ها می سوزند. (ملکی، 1387). منابع سوختی بدن: منابع کربوهیدرات هنگام ورزش: کربوهیدرات به عنوان گلیکوژن در عضله و کبد ذخیره می شود. منابع گلیکوژن عضله یک منبع مستقیم برای متابولیسم عضله است، درحالی که منابع گلیکوژن کبد به عنوان وسیله ای برای جایگزین کردن گلوکز خون عمل می کند. برای مثال هنگامی که سطوح گلوکز خون درورزش های طولانی مدت کاهش می بابد، فرایند گلیکوژنولیز کبدی تحریک می شود و گلوکز به داخل خون آزاد می شود و این گلوکز به عضلات اسکلتی می رود و به عنوان سوخت استفاده می شود. کربوهیدراتی که به عنوان سوبسترا هنگام ورزش مصرف می شود، از منابع گلیکوژنی عضله و گلوکز خون تامین می شود. مشارکت نسبی گلیکوژن عضله و گلوکز خون برای تامین انرژی هنگام فعالیت بر اساس شدت و مدت ورزش فرق می کند. گلوکز خون در فعالیت با شدت پائین نقش مهمتری ایفا می کند، در حالی که گلیکوژن عضله منبع اصلی کربوهیدرات مصرفی در فعالیت با شدت بالاست. در طول اولین ساعت فعالیت طولانی مدت زیر بیشینه بیشتر کربوهیدرات متابولیزه شده توسط عضلات از طریق گلیکوژن عضله تامین می شود. به هر حال همچنانکه از سطوح منابع گلیکوژن عضله در طول فعالیت کاسته می شود، گلوکز خون به عنوان منبع مهم سوختی استفاده می شود (موگان و همکاران، 1380). منابع چربی هنگام ورزش: هنگامی که فرد انرژی که مصرف می کند(غذا)بیشتراز میزان فعالیت او باشد، این انرژی اضافی به صورت چربی ذخیره می شود. اکثر چربی ها به صورت تری گلیسیرید در سلول های چربی ذخیره می شود، اما مقداری از آن نیز در سلول های عضلانی ذخیره می شود. عامل اصلی که چربی را به عنوان سوبسترای انرژی هنگام فعالیت معرفی می کند، در دسترس بودن آن برای سلول های عضلانی است. برای متابولیزه شدن تری گلیسیریدها ابتدا باید به اسید های چرب آزاد FFA) )و گلیسرول تجزیه شوند. وقتی که تری گلیسیرید ها تجزیه شدند، اسیدهای چرب آزاد میتوانند به استیل COA تبدیل شوند و وارد چرخه ی کربس شوند. این که کدام منابع چربی به عنوان سوخت تمرین استفاده می شود بر اساس شدت ومدت فعالیت تفاوت دارد. برای مثال اسیدهای آزاد پلاسما منبع اصلی چربی در هنگام ورزش با شدت پائین هستند و در درجات کار بالاتر متابولیسم تری گلیسیریدها داخل عضلانی(IMTG) افزایش می یابد. در شروع تمرین سهم FFA پلاسما و تری گلیسیریدهای عضله مساوی است. درعین حا ل چه شدت فعالیت بیشتر می شود نقش FFA به عنوان منبع سوختی افزایش می بابد. به طور کلی منابع سوختی مورد استفاده در یک فعالیت زیر بیشینه به ترتیب شامل: 1) گلیکوژن عضله 2) گلوکز خون 3) اسیدهای چرب پلاسما 4 ( IMTG منابع پروتئین هنگام فعالیت: پروتئین برای اینکه به عنوان منبع سوختی استفاده شود، ابتدا باید به اسیدهای امینه تجزیه شود. اسیدهای امینه از طریق خون یا ذخایر امینواسیدی داخل فیبری در اختیار عضله قرار گیرند. نقشی که پروتئین به عنوان سوبسترای انرژی ایفا می کند، محدود و اساساً به وجود آمینو اسیدهای شاخه دار (والین، لوسین و ایزولوسین) واسید امینه ی آلانین بستگی دارد.عضله اسکلتی میتواند مستقیماً آمینو اسیدهای شاخه دار را برای تولید ATP متابولیزه کند. به علاوه آلانین میتواند در کبد به گلوکز تبدیل شود و از طریق جریان خون به عضلات بازگردانده شود و به عنوان سوبسترا استفاده شود. (ملکی، 1387). -ورزش معلولین نیاز به ورزش و تاثیر سلامتی آن در افراد معلول بسیار بیشتر از افراد سالم احساس می‌شود . بی تردید ورزش، عاملی است که معلولان را به سطح جامعه می‌کشاند و آنان را در انجام فعالیتها مستقل می‌سازد . امروزه افراد معلول در سطح وسیعی در فعالیت‌های اجتماعی و مسابقات شرکت دارند و هویت خود را به جامعه شناسانده‌اند . هم اکنون ۱۰۰ سال از ابداع ورزشهای معلولین می‌گذرد . قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی زمانی بود که تاثیر ورزش در سلامت معلولین کاملا شناخته شده بود . بعد از جنگ جهانی اول فیزیوتراپی و ورزش درمانی به اندازه اورتوپدی و جراحی مهم شده بودند . در سال ۱۸۸۸ کلوپ ناشنوایان در برلین آغاز به کار کرد . سازمان جهانی ورزش ناشنوایان (CISS ) در سال ۱۹۲۲ تاسیس شد ولی افراد ناشنوا با دیگر معلولین همراه نشدند و هم اکنون نیز مسابقات جهانی مربوط به خود را با نام " مسابقات خاموش" برگزار می‌کنند . بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل تعداد زیاد معلولین جنگی، ورزشهای افراد معلول جسمی - حرکتی پا به عرصه وجود نهاد . در تحقیقاتی که برای سلامتی این افراد انجام شد، مشخص گردید که ورزش یکی از بهترین درمانهای معلولیت است . در سال ۱۹۴۴ دکتر" لودویگ گوتمن" بر اساس درخواست دولت بریتانیا بیمارستان "استوک مندویل " که یک مرکز جراحی نخاعی بود را تاسیس کرد . در این مرکز ورزش یکی از درمانهای موثر معلولین به حساب می‌آمد . ورزش درمانی قدم اول برای ابداع ورزشهای معلولین بود که سپس به مسابقات و رقابت های ورزشی ختم شد . در 28 جولای سال 1948 ، روز افتتاحیه بازیهای المپیک 1948 لندن همزمان بود با افتتاح بازیهای استوک مندویل که در حقیقت در این روز ورزشهای با ویلچر آغاز شد . در سال 1952 سربازان معلول دانمارکی به ورزش معلولین پیوستند و کمیته رقابت های بین المللی " استوک مندویل" را تاسیس کردند . در سال 1960 ، تحت نظارت و حمایت فدراسیون جهانی سربازان قدیمی  گروه تحقیقی بین المللی ورزش معلولین جهت مطالعه و تحقیقات ورزش معلولین تاسیس شد و سپس در سال 1964 به افتتاح IOSD یا سازمان جهانی ورزش معلولین ختم شد . IOSD  برای ورزشکاران معلولی مناسب بود که نمی توانند به عضویت کمیته بازیهای جهانی در رشته های ورزشهای معلولین نابینا ، قطع عضو ، قطع نخاعی ، فلج مغزی و فلج قسمتهای مختلف بدن درآیند . در ابتدا 16 کشور به عضویت ISOD  درآمدند و باعث الحاق نابینایان و قطع عضویها به پارالمپیک 1976 تورنتو و معلولین ذهنی در مسابقات سال 1980 در "آرنهیم" گردید . هدف از برگزاری  مسابقات این بود که تمامی انواع ورزشهای معلولین را در بر گیرد و به عنوان یک کمیته هماهنگ کننده فعالیت داشته باشد . به هر حال دیگر سازمانهای مربوط به معلولین مانندCP- ISRA و IBSA  در سالهای 1980 و 1978 تاسیس شدند . این چهار سازمان بین المللی همگی نیاز به هماهنگی را احساس کردند . بنابر این با کمک یکدیگر در سال 1982 ( کمیته هماهنگ کننده ورزشی معلولین در جهان ) را با نام ICC  افتتاح کردند . این کمیته متشکل از چهار سازمانCP- ISRA ،  IBSA  ،  ISMGF  ،  IOSD  و چندین دبیر کل و معاون می باشد . در سالهای بعد کشورهای عضو خواستار حضور بیشتر و داشتن نماینده بیشتر در سازمانها شدند که این امر به تاسیس موسسه مردمی در سال 1989 به نام IPC  شد و تا امروز این موسسه تنها سازمان چند منظوره رشته های ورزشی معلولین در جهان است . فدراسيون ورزشهاي جانبازان و معلولين تا پيش‌از انقلاب اسلامي، بصورت كميته‌اي غيرفعال،زيرنظر فدراسيون پزشكي بوده و فعاليت اين كميته صرفاً به شركت مسوولين آن درگردهمايي‌هاي بين‌المللي محدود مي‌شد و هيچگونه فعاليتي در بين افرادمعلول انجام نمي‌داد. پس از انقلاب شكوهمند اسلامي، در اواخرسال 1358 فدراسيون ورزشهاي معلولين تأسيس گرديد. اولين فعاليت اين فدراسيون تازه تأسيس، اعزام يك گروه به مسابقات المپيك افراد معلول در هلند بود كه در تابستان سال 1359 صورت گرفت و هدف از اين اعزام كسب تجارب فني و تهيه منابع و قوانين و مقررات و شركت در اجلاس ورزش معلولين جهت شناساندن جمهوري اسلامي ايران به فدراسيون‌بين‌المللي معلولين بود. پس از بازگشت گروه اعزامي از مسابقات المپيك هلند، اولين دوره كلاس مربيگري ورزشهاي معلولين در چند رشته برگزار شد. مربيان پس‌از آموزشهاي لازم به استانهاي خود مراجعت و نسبت به تشكيل تيم‌هاي ورزشي اقدام نمودند.اولين مسابقات افراد معلول در رشته‌هاي دو و ميداني، تنيس‌روي‌ميز، شطرنج، بسكتبال با ويلچر، واليبال نشسته و شنا در شهريور ماه 1359 در تهران برگزار شد. نابينايان فقط در رشته شطرنج شركت‌داشتند. استقبال افراد معلول از فعاليتهاي ورزشي و شركت آنان درمسابقات به‌قدري قابل توجه بود كه مسوولين را واداشت تا اقدامات بيشتري دراين زمينه انجام دهند. با آغاز جنگ تحميلي در سال 1359و نيل بخشي برخی از رزمندگان اسلام به‌فيض جانبازي، روز‌به‌روز به آمار ورزشكاران اين رشته افزوده مي‌شد كه اين مسأله نقطه‌عطفي در تاريخ فدراسيون محسوب مي‌گردد. در ارديبهشت سال 1360 اولين تيم ورزشي افراد جانباز و معلول كشور، در رشته بسكتبال با ويلچر به كشور يوگسلاوي اعزام گرديد. تغيير رياست فدراسيون و تشكيل كلاسهاي متعدد مربيگري و داوري و برگزاري اولين دوره مسابقات قهرماني كشور در رشته‌هاي مختلف ورزشي از جمله فعاليتهاي سال 1360 محسوب مي‌گردد. از تحولات ديگر در اين سال تغيير نام فدراسيون به فدراسيون‌ورزشهاي‌جانبازان و معلولين بود. سال 1360 نقطه اوج اوليه فعاليت ورزشي معلولين در‌بعداز انقلاب اسلامي محسوب مي‌شود. در سال 1361 اولين كاروان ورزشي جانبازان و معلولين در‌قالب تيم تيراندازي به مسابقات جهاني استوك‌مندويل كه در كشور انگلستان برگزار مي‌گرديد، اعزام شد. دراين دوره از بازيها بدليل افشاگري‌هاي كاروان اعزامي در مورد جنايات رژيم‌صهيونيستي و آمريكا از شركت آنان در رقابتها جلوگيري بعمل آمد. در سال 1363 تيم‌ملي‌جانبازان ومعلولين جمهوري اسلامي ايران در رشته دو وميداني با توجه به يك سال تحريم در مسابقات استوك‌مندويل با شركت در مسابقات جهاني صاحب مدالهاي طلا و نقره و برنز شد. همچنين‌اولين حضور تيم واليبال نشسته كشورمان در مسابقات جهاني واليبال نشسته نروژ وكسب مقام قهرماني جهان باعث جذب هزاران جانباز ومعلول به اين ورزش گرديد. يك سال بعد،اولين جشنواره فرهنگي ورزشي جانبازان ومعلولين با شركت 500 ورزشكار در شش‌رشته ورزشي جانبازان ومعلولين با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت‌اله خامنه‌اي (مقام رياست جمهوري وقت) برگزارشد. سخنان گهربار ايشان، توسعه و گسترش ورزش معلولين را باعث گرديد. اولين حضور گسترده تيم‌هاي ورزشي افراد جانباز و معلول كشورمان در بازيهاي‌پارالمپيك سئول (پس‌از تحريم دو المپيك آمريـــكا و شوروي سابــق) با حضور موفق تيم‌هاي مختلف ورزشي مخصوصــاً واليبال نشسته و دو و ميداني همراه بود كه ضمن استحكام تشكيلات ورزشهاي معلولين در بين جهانيان، فعاليت ورزش دراين رشته‌ها گسترش بيشتري يافت. در سال 1368 با همگام شدن فعاليت بنياد جانبازان با فدراسيون، ورزش جانبازان ومعلولين سير‌صعودي گرفته و باعث فعاليت رو‌به‌رشد ورزش اين قشر گرديد. از سال 68تا 79 فعاليت فدراسيون با برنامه‌هاي مدون و برگزاري جشنواره‌هاي فرهنگي‌ـ‌ورزشي كه توسط مسوولين عالي‌رتبه كشور از جمله حضرت‌آيت‌اله خامنه‌اي و جناب آقاي هاشمي‌رفسنجاني افتتاح مي‌گرديد،دگرگوني خاصي يافت. با شركت موفّق درسه پارالمپيك بارسلون، آتلانتا و سيدني كشورمان جايگاه مناسب جهاني در ورزش جانبازان و معلولين كسب نمود. دو رويداد مهم يعني مستقل شدن فدراسيون نابينايان و تشكيل كميته پارالمپيك در سال 1379، از‌نقاط‌عطف تاريخ ورزش جانبازان و معلولين محسوب مي‌گردد. با تدوين و تصويب طرح جامع فدراسيون ورزشهاي جانبازان و معلولين (بعداز سال 1380) رشته‌هاي ورزشي 15‌گانه، مطابق اصول، سياست‌ها و خط‌مشي‌ها، تدابير و اهداف تعريف شده، اولويت‌بندي گرديد؛ وليكن تا پايان مسابقات پارالمپيك آتن، كميّت‌گرايي موقعيت خود را حفظ كرده بود و درنتيجه جايگاه جمهوري اسلامي ايران در بين كشورهاي شركت‌كننده، كاهش يافت. تغيير شرايط زماني و وضعيت تيم‌هاي ملي، لازم مي‌نمود كه اصل كيفيت‌گرايي و جوان‌گرايي در اولويت قرار گیرد؛ بنابراین در آماده‌سازي تيم‌هاي ملي جهت حضور قدرتمند در مسابقات پارالمپيك پكن (2008) از اصل كيفيت‌گرايي تبعيت شد . منابع: امامی، ع.، کردی، م و نجفی پور، ف. 1389. ارزشيابى و توصيف شاخص هاى تركيب بدنى، فيزيولوژيكى و آمادگى جسمانى، حركتى دانشجويان دانشگاه افسرى امام على. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران. سال نهن، شماره 1، صص 12-19. برجلو، ر. 1389. بهبود آمادگی جسمانی، تهران: نشر آوا، 145 صفحه. صمیمی راد، ن. 1389. مشکلات تغذیه ای در معلولین ورزشکار. دانشور، دوره پنجم، شماره 2، صص 22-27. قاسمی، ع.، مومنی، م و خانکه، ح. 1388. مقايسه تصوير بدني معلولين ورزشكار با معلولين و غير معلولين. توانبخشی، دوره دهم، شماره چهارم، صص 39-45. کریمی، ق. 1388. تغذیه معلولین. توانبخشی، دوره دهم، شماره سوم، صص 19-13. Giada, F., Zuliani, G., Baldo-Enzi, G., Palmieri, E., Volpato, S., Vitale, E., et al. (1996). Lipoprotein profile, diet and body composition in athletes practicing mixed and anaerobic activities. J Sports Med Phys Fitness, 36, 211– 6. Gomes, A. I. D. S., Ribeiro, B. G., Soares, E. A. S. (2006). Nutritional profile of the Brazilian Amputee Soccer Team during the precompetition period for the world championship. Nutrition, 22, 989-995. Guttmann, L., (1976). Reflection on the 1976 Toronto Olympiad for the physically disabled. Paraplegia., 14, 225–240. Jackson, R. W., Fredrickson, A. (1979). Sports for the physically disabled. The 1976 Olympiad (Toronto). Am J Sports Med., 7, 293–296. Kurdibaylo, S. F. (1996). Obesity and metabolic disorders in adults with lower limb amputation. J Rehabil Res Dev., 33, 387–94. Levine, A. M., Nash, M. S., Green, B. A., Shea, J. D., & Aronica, M. J. (1992). An examination of dietary intakes and nutritional status of chronic healthy spinal cord injured individuals. Paraplegia, 30, 880 –889. Ozçakar, L., Çetin, A., Kunduracyolu, B., Ulkar, B. (2003). Comparative body fat assessment in elite footballers. Br J Sports Med, 37, 278 –9. Rastmanesh, R., Azam Taleban, F., Kimiagar, M., Mehrabi, Y., Salehi, M., (2007). Nutritional knowledge and attitudes in athletes with physical disabilities. Journal of Athletic Training, 42(1), 99–105. Walters, R. L., & Mulroy, S. (1999). The energy of normal and pathologic gait. Gait Posture, 9, 207–31.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته