Loading...

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان

ادبیات نظری تحقیق اهل حدیث سیستان (docx) 46 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 46 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

- اهل حدیث در معرفى اهل حديث مى‌توان گفت آنان كسانى هستند كه در اصول و فروع دين به ظواهر آيات و احاديث پيامبر(6) عمل مى‌كنند و از به‌كارگيرى عقل و تحليل‌هاى عقلانى در زمينۀ مسائل اعتقادى و معارف دينى به شدت پرهيز مى‌كنند. اصل و معيار براى آنان سنت پيامبر است اعم از اين كه موافق عقل باشد يا مخالف. البته اهل حدیث از مخالفان متکلمان به شمار می روند و علت اینکه در این پایان نامه درباره دیدگاه های اعتقادی آنان بحث شده است این است که عده ایی از آنان دارای کتاب های اعتقادی هستند و یا اینکه روایت های بسیاری درباره دیدگاه اعتقادی خود در کتبشان موجود است لذا در این جا از عالمان اهل حدیث سیستان بحث می کنیم؛ در سیستان نیز تفکر اهل حدیث در قرن دوم حضور داشته است که بارزترین افراد آن عبارتند از: الف) عمروبن قيس الملائي وی استاد سفیان ثوری- بوده، و سفیان نیز ارادت خاصی به این استاد داشته است؛ عمرو بن قیس اواخر عمرش را در سیستان زیسته است و در آنجا وفات نموده است سفیان ثوری خود از بزرگان اهل حدیث بوده است، از سوی دیگر سفیان، خودش از شاگردان بزرگ عمرو بن قیس بوده است به گونه ایی که سفیان در وصف استادش چنین می گوید: «او - عمرو بن قیس- کسی است که مرا ادب و قرآن و فرائض آموخت»؛ و هر وقت سفیان از این استادش یاد می کرد درباره وی می گفت« حسبك به شيخاً» این خود قرائنی است که وی مکتب فکری اهل حدیث را از خردسالیش تا بزرگسالی از استادش آموخته است. ب) عمروبن عمارة در سال 199(ه ق) یکی از شاگردان سفیان ثوری به نام عمروبن عمارة انصاری وارد سیستان شده و به گزارش نویسنده کتاب تاریخ سیستان، وی مذهب سفیان ثوری که از اهل حدیث بوده را در سیستان گسترش داد. و به جهت اینکه با ورود این شخصیت به سیستان، تفکر اهل حدیث در این منطقه آغاز شده است؛ لذا آرای کلامی سفیان ثوری را به خاطر ورود تفکراتش به این دیار، در اینجا بررسی می کنیم. آرای کلامی سفیان اهل سنت، سفیان ثوری را یکی از بزرگترین افراد اهل حدیث و سلف می دانند؛ چنانکه شهرستانى از مالك بن انس(متوفّاى 179 هق)،سفيان ثورى(متوفّاى 161 هق)،احمد بن حنبل (متوفّاى 241 ه ق) و داود بن على اصفهانى(متوفّاى 270 قق) به عنوان سلف يادكرده است؛ لذا مبانی کلامی سفیان همان مبانی اهل حدیث است. وی معتقد بود که قرآن کلام الهی و قدیم است و کسی که قرآن را مخلوق بداند کافر شده است. ایمان همان قول به همراه عمل و نیت است و به کسی مومن می گویند که قول و عمل و.نیت او موافق سنت باشد؛ بخلاف مرجئه که ایمان را قول بدون عمل می دانند و همچنین معتقد بود که ایمان قابل کمی و زیادی است. وی معتقد به قدر بود و اینکه خیر و شر و خوبی و بدی همه از جانب خداوند است. وی همه امور را از جانب خدا می دانست به گونه ایی که افکارش مانند جبری مسلکان است؛ چنانکه خود سفیان برای اثبات ادعایش این آیات را ارائه می کرد(وَمَا تَشَاؤُونَ إِلا أَنْ يَشَاءَ الله)؛ (إِنْ هِيَ إِلا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ)؛ (الحَمْدُ الله الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَ‍هْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا الله)؛ (رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي). وی حضرت علی(علیه السلام) را خلیفه سوم و مقدم بر عثمان می دانست. او قائل به کفر جهمیه و قدریه و مرجئه بود. سفیان فضائل امیرالمومنین را ذکر نمی کرد و با شیعیان رابطه خوبی نداشت «عَنْ سُفْيَانَ، قَالَ: تَرَكَتْنِي الرَّوَافِضُ و َأَنَا أَبغُضُ أَنْ أَذْكُر َفَضَائِل َعَلِيٍّ»؛« شیعیان مرا ترک کردند و من بغض می ورزم که فضایل امام علی(7) را ذکر کنم»؛ البته سفیان در ابتدا اینگونه نبود بلکه هنگاهی که در کوفه زندگی می کرد حضرت علی (7) را افضل از ابوبکر و عمر می دانست ولی زمانی که به بصره رفت از اعتقادش بازگشت. محمدبن اسحاق النديم نویسنده كتاب الفهرست معتقد است که سفیان ثوری زیدی مذهب بوده است. اما این ادعا واقعیت خارجی ندارد؛ زیرا مبنای کلامی سفیان ثوری با زیدی ها متفاوت است؛ بدین گونه که اولاً: سفیان اهل حدیث بوده و برای تعقل در آیات و روایات جایگاه خاصی قائل نبوده است در حالیکه زیدی ها عقل گرا بوده اند؛ ثانیاً زیدی ها حضرت علی-علیه السلام- را خلیفه بلافصل رسول خدا (6) می دانند؛در حالیکه سفیان ثوری، آن حضرت را خلیفه سوم می داند. به هر حال عمرو بن عمارة با تفکرات سفیان ثوری وارد سیستان شد و تفکرات اهل حدیث را در این دیار گسترش داد. ج) زافربن سليمان الايادي وی اصالتاً قوهستانی بوده، ولی چون در قرن دوم قاضی سیستان بوده است؛ درباره او سخن می گوییم. وی یکی از اصحاب امام صادق(7) بوده و البته شاگردی مالک بن انس را نیز کرده است. او نیز همچون عمرو بن عماره، شاگردی سفیان ثوری را کرده است و ورود وی به سیستان خود نشانگر گسترش اهل حدیث در این دیار بوده است. از وی روایات فراوانی درباره ولایت حضرت علی و جریان غدیر و فضایل اهل البیت در کتب روایی ذکر شده است مانند: « قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ‏ سُلَيْمَانَ‏ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مَا مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ ص مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ قَالَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ الْإِمَامُ بَعْدَهُ»؛ «ابى اسحق گويد بعلى بن الحسين «علیه السلام» گفتم معنى گفته پيغمبر من كنت مولاه فعلى مولاه چيست؟ فرمود به آنها خبر داد كه پس از وى او امام است». نفوذ اهل حدیث در سیستان به وسیله شخصی به نام عمروبن عمارة انصاری در سال 299( ه ق) تفکراهل حدیث وارد سیستان شد. شاید یکی از علت هایی که باعث شد که اهل حدیث در قرن سوم و چهارم، رشد فزاینده ایی در سیستان یابد نزدیکی سیاسی و اعتقادی این فرقه با خوارج باشد؛ البته بین خوارج و اهل حدیث تفاوت های کلامی وجود دارد مانند اینکه خوارج قائل به تکفیر فرق اسلامی همه غیر خودشان هستند ولی اهل حدیث این تفکر را قبول ندارند؛ اما در یک نکته اساسی و روشی با هم دیگر اشتراک دارند و آن این است که هر دو نص گرا هستند و بر خلاف معتزله، در فهم احادیث عقل را دارای استقلال نمی دانند؛ چنانکه خوارج در ابتدای شکل گیری سیاسی خود بر ظاهر قرآن (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ) جمود داشته اند. همین اشتراک کلامی و سیاسی باعث شد که اهل حدیث به راحتی وارد سیستان شود و رشد یابند. قرن سوم اما مکتب اهل حدیث از این قرن شروع به رشد کرد و عالمان بزرگی را تحویل جامع اهل سنت داد که سرشناس ترین علمای این قرن عبارتند از: الف) عثمان بن سعید الدارمی السجستانی وی از متکلمان و محدثان بزرگ اهل سنت در سیستان بوده است؛ او برای آموختن حدیث رهسپار بلادی چون «مکه، مدینه، شام، عراق و مصر»شده و دوباره به سیستان بازگشته و از محدثان و متکلمان سرشناس آن جا و هرات گردید ؛ به گونه ایی که بسیاری از محدثان هرات و نیشابور و سیستان شاگردی وی را کرده اند؛ ازجمله این محدثان، ابوداوودسجستانی است؛ وی دارای کتب کلامی نیز می باشد؛ مانند کتابِ الرد على الجهمية و نقض الإمام أبي سعيد عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي العنيد في ما افترى على الله عزوجل من التوحيد-که این دو کتاب را در رد جهمیه نوشته است- ؛آخر الامردرسال280( ه ق) درهرات وفات نموده است. هم سویی عثمان بن سعید و ابو داوود با مکتب فکری اهل حدیث نیشابور عثمان بن سعید از جمله کسانی بود که با مکتب فکری نیشابور درباره جهمیه همسو بود؛ چنانکه خودش تصریح می کند که نزد علمای بزرگ نیشابور مانند یحیی بن یحیی نیشابوری حاضر شده تا مبانی فکری جهمیه را بررسی کرده و نقاط ضعف این مطالب را استخراج کند. همانگونه که اشاره کردیم ابوداوود نیز با جریان فکری جهمیه اظهار مخالفت کرده است؛ در نتیجه اصحاب حدیث سیستان- و البته اصحاب حدیث هیچگاه با جهمیه همراه نشدند- در مقابل مکتب فکری جهمیه موضع کرده و آرای کلامی آنان را قبول نداشته اند. مبارزه با محمد بن کرام عثمان بن سعید از مخالفان محمد بن کرام- بنیان گذار فرقه کرامیه- بوده است؛ به گونه ایی که هرگونه تفکر کلامی خاص محمد بن کرام را نپذیرفته و وی را از هرات اخراج کرده است. ب) أَبوداوود سجستاني أَبو داود سليمان بن الأَشعَث بن شداد یکی از استوانه های حدیثی و کلامی و فقهی- چنانچه که کتاب سنن او از کتب مرجع فقهی - اهل سنت است؛ وی درسیستان- سرزمین اجدادیش- درسال 202(هق) متولد و برای آموختن حدیث راهی بصره شد و از مشایخ بزرگی مانند: سليمان بن حرب و ابي النُّعمان بهره جست، عشق به حدیث او را راهی شام و مصر و عراق و نیشابورکرد و بعد از این که به مقام والای حدیثی دست یافت به سیستان بازگشت و مردم آن جا را با مبانی حدیثی اش آشنا کرد؛ سپس در او اخر عمرش به بصره باز گشت و در آن جاسکونت گزید و درسال 275(ه ق) وفات نمود. این عالم از شاگردان بزرگِ احمد بن حنبل و دارای تفکرات اهل حدیث بوده است و طبق مبنای اهل حدیث، فقط به ظواهر قرآن و حديث تكيه مى كرده و از هر گونه فرو رفتن در قرآن و سنت به وسیله عقل اجتناب می کرده است و قائل به حجیت عقل نبوده است. ج) عمر بن الخطاب السجستاني او از محدثان بزرگی مانند آدم بن أَبي إياس که محدث بزرگ خراسان بوده و همچنین محدثانِ عراق و شام حدیث آموخته است و امثال کسانی مانند ابوداوود و فرزندش شاگردی وی را کرده اند؛ علمای اهل سنت حدیث وی را پذیرفته اند به گونه ایی که ابن حبان، وی را مستقیم الحدیث دانسته است و عاقبت درسال 264(ه ق) در کرمان وفات نموده است. از وی روایات کلامی نیز در کتب یافت می شود که درباره فضایل اهل بیت رسول خدا حدیث نقل کرده است؛ مانند حدیثی که پیامبر به امیرالمومنان (8) فرمودند: « ای علی! من و تو و فاطمه و حسن و حسین از یک طین و خاک خلق شدهایم و از اضافه طین ما شیعیان و محبان ما خلق شده اند.. ». دراین قرن علاوه بر این عالمان، محدثان دیگری منسوب به سیستان بوده اند؛این محدثان غالباً دارای روش کلامی اهل حدیث بوده اند؛ مانند: 1- حمدون بن محمد بن حمدون که از محدثان حافظ و رجالیان زمانه خود بوده به گونه ایی که درباره راویان اندلس کتابی به نام رجال اندلس نوشته است. 2- معاذ بن عفان أبوعثمان الخواشی از محدثان و فقیهان سیستان بوده که در هرات سکونت گزیده است؛ وی برای آموختن حدیث رهسپار دمشق شده و از محدثان آنجا حدیث آموخته است. 3- -محمد بن الأزهر سجزی از محدثان متبحر بوده است به گونه ایی که ذهبی وی را عالی الروایة می داند و از امثالِ کسانی مانند: سفيان بن عُيَينة و هم طبقه های او روایت نقل کرده است. 4- ابو يزيد السجستاني سیستانی الاصل ولی ساکن بغداد بوده است؛ خطیب بغدادی وی را ثقه می داند گرچه دار قطنی حدیث وی را معتبر نمی داند. 5-يحيى بن الفضل السجستاني یکی از استادان ابو داود سجستانی بوده است؛ برادر وی، غسان بن الفضل السجستاني نیز از محدثان زمانه خود بوده و در مکه سکونت داشته است. 6-أبوزكريا الحربی اصالتاً سیستانی بوده ولی در بغداد سکونت داشته است؛ امثال کسانی مانندِأحمدبن حنبل و يحيى بن معين از وی روایت نقل کرده اند و عاقبت در سال 238(ه ق) وفات نموده است. 7-ابو عبد الرحمن السجستانی: اسم این عالم زهير بن نعيم البابى السلولى- از عباد و زهاد زمانه خود- بوده، وی اصالتاً سیستانی بوده ولی در بصره می زیسته است؛ روشش برگرفته از اهل حدیث و از مخالفان جهمیه قلمداد شده است. د) أبوحاتم السجستاني وی اصالتاً بصری بوده است ولی به خاطر این که به سیستان مسافرت کرده و در آن جا سکونت گزیده، مشهور به ابوحاتم سجستانی شده است؛ تخصص اصلیش در ادبیات عرب بوده به گونه ایی که کتب فراوانی در این زمینه نوسته است؛ مانندِ «اعراب القران؛ القراءات؛ الفصاحه» ولی روایاتی با رویکرد اهل حدیث نیز نقل می کرده و از محدثان به شمار می آمده است. جریان شناسی اهل حدیث سیستان(قرن سوم) اهل حدیث منسوب به سیستان به شدت مقابل تفکرات جهمیه که مبتنی بر عقل و تاویل گرایی بوده ایستادگی کرده و آرای آنان را مورد ردّ خود قرار داده به گونه ایی که عده ایی از این عالمان، کتاب هایی نیز در رد این تفکر نگاشته اند. یکی از موارد که سبب شد اهل حدیث سیستان در مقابل این جریان فکری موضع بگیرند، همجواری سیستان با خراسانی بود؛ زیرا در این قرن خراسان مهد جهمیه بود و علمای جهمیه در این دیار پرورش یافتند و در مناطق شرقی تاثیر گزار بودند؛ در اینجا بود که اهل حدیث سیستان با این تفکر مخالفت علنی ورزیدند. از سوی دگر اهل حدیث سیستان با تفکرات فرقه کرامیه -که بر خاسته از این منطقه بوده- نیز مقابله کرده اند؛ چنانکه عثمان بن سعید دارمی بنیان گذار این فرقه را از هرات اخراج کرد. اما این قرن اوج فعالیت اهل حدیث در سیستان اوج گردید و مهم ترین علتش این است که یعقوب لیث دارای مکتب فکری اهل حدیث بود و این خود فرصت مناسبی برای رشد فکری این مکتب شد. آثاری که علمای اهل حدیث سیستان درباره مبانی خود نگاشته اند از دو جهت قابل بررسی است؛ قسمتی ناظر به همجواری سیستان با منطقه خراسان است؛ زیرا تفکر غالب در خراسان آن زمان عقل گرا بودند و «فرقه جهمیه» در آن جا فعالیت می کردند. البته اهل حدیث سیستان نیز با اهل حدیث خراسان فعالیت مشترک در این زمینه داشتند؛ چنانکه عثمان بن سعید سجستانی نزد علمای بزرگ نیشابور مانند یحیی بن یحیی نیشابوری حاضر شده تا مبانی فکری جهمیه را بررسی کرده و نقاط ضعف این مطالب را استخراج کند. از جمله آثاری که با این رویکرد نگاشته شده اند می توان به کتاب هایی مانندِ الردعلى الجهمية و نقض الإمام أبي سعيد عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي نگاشته عثمان بن سعید سجستانی اشاره کرد. بعض دیگر آثارشان جنبه درون مذهبی دارد یعنی عثمان بن سعید بخش هایی از کتاب الردعلى الجهمية را در بیان دیدگاه اهل حدیث درباره اساسی ترین مباحث اعتقادی خود مانند «جسمانیت خداوند، قدم کلام الهی و ...» نگاشته است. قدرت سیاسی اهل حدیث در سیستان باعث شد علاوه بر اینکه تفکر نص گرای در سیستان حاکم شده بود، هر جا احساس می کردند که فرقه خاصی در این منطقه در جهت خلاف آنان فعالیت می کرد، با آن تفکر مبارزه می کردند چنانکه عثمان بن سعید، محمد بن کرام را به خاطر عدم همسویی با اهل حدیث سیستان نپذیرفته و وی را از هرات اخراج کرده است.در نتیجه تفکر غالب در این قرن متعلق به اهل حدیث بوده است که به شدت با متکلمان مبارزه می کردند. البته کتب تاریخی که درباره سیستان نگاشته شده است مانند تاریخ سیستان و احیاء الملوک، گزارش هایی که از قرن سوم داده اند با رویکرد سیاسی بوده است و درباره سلسله صفاریان قلم فرسایی کرده اند و کمتر درباره جریان های کلامی در این قرن پرداخته اند. قرن چهارم چنانچه قبلاً اشاره نمودیم اهل حدیث از مخالفان کلام بودند، اما چون خودشان برای اثبات دیدگاه خودکتاب های اعتقادی نوشته اند و یا کتبی در رد متکلمان نگاشته اند درباره آنان بحث می کنیم. الف) عبدالله بن سليمان بن الأَشعَث السجستاني وی فرزند ابوداوود سجستانی و از بزرگترین علمای حدیثی، فقهی، کلامی اهل سنت در این قرن است؛ وی در سال 230 (ه ق) در سیستان متولد شد و رشد نمود وبه همراه پدرش- ابوداوود سجستانی که پیشتر اشاره شد - برای آموختن حدیث راهی بلاد اسلامی مانند : خراسان، جِبال، أصبهان، فارس، بصرة، بغداد، کوفة، مكَّة، مدينة، شام، مصر، الجزيرة ، ثُّغُور و... شد و از علمای زبر دست حدیثی گشت؛ چنانکه آثار مختلفی از خود بجا گذاشت؛ مانند: المسند، السنن، التفسير، القراءات، الناسخ والمنسوخ؛ به گونه ایی که در کتاب تفسیرش 120 هزار حدیث آورده است. در این دوره مردمان سیستان علاقه بسزایی نسبت به حدیث داشتند به گونه ایی که از این عالم درخواست کردند که به آنان حدیث بیاموزد و وی 30 هزار حدیث به آنان آموخت. وی نیز مانند پدرش از علمای«اهل حدیث» زمانهِ خود و دارای تفکرات احمد بن حنبل بوده است؛ این دو شخصیت بودند که در گسترش این تفکر در سیستان نقش بسزایی داشتند. زمانی که در بغداد سکونت داشت عده ایی گمان کردند که وی ناصبی است؛ لذا وزیر حاکم بغداد- ابن الفرات- او را از این شهر اخراج کرد؛ اما وی با واسطه گری ابن عیسی به بغداد باز گشت و فضایل امام علی(7) را اظهار نمود و از همان زمان خود را حنبلی مذهب معرفی نمود و شیخ آنان گشت. آخر الامر در سال 316 هجری قمری وفات نمود در حالی که 300 هزار نفر بر جنازه وی نماز خواندند و در بغداد مدفون گشت. ب) دَعْلَج بن أَحمد سجستاني وی از بزرگترین محدثان وفقیهان زمان خود بوده و برای تجارت وآموختن حدیث روانه بلادی مانند مکه ومدینه وعراق ومصر و خراسان و... شده است. او از بزرگترین عالمان اهل حدیث بوده وبا ثروتی که داشته موقوفاتی برای «اهل حدیث» در سیستان و مکه و بغداد به جا گذاشته است؛ عاقبت در94 سالگی در سال351 (هجری قمری) در بغداد رحلت نمود. وي با متکلمان مخالف بود و روایاتی علیه آنان نقل می کرد؛ مانند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ شَرًّا فَتَحَ عَلَيْهِمُ الْجَدَلَ وَمَنَعَهُمُ الْعَمَلَ»؛ « هنگامی که خداوند برای قومی شر اراده کند آنان را افرادی مجادله گر قرار می دهد...». ج) خَلَف بن أحمد سجستاني ایشان در سال 326(ه ق) تولد یافته و بعد از طی مراحل علمی از فقیهان ومحدثان عصر خود گشته است؛ وی علاوه بر منصب علمیش، حاکم سیستان نیز بوده است ودر زمان حکومتش به همه علمای آنجا دستور داد که تفسیری جامع از قرآن بنویسند که همه اقوال مفسران ومحدثان و نحویان وقراء در آن یافت شود و نهایتاً تفسیرِ 120 جلدی نگاشته شد؛ صاحب کتاب احیاء الملوک اذعان کرده که یک نسخه از آن در مدرسه صابونی نیشابور مخزون است. خلف بن احمد در ابتدایِ حکومتش، معتقد به مذهب رای و قیاس بوده و عالمان این مذهب از فرصت استفاده کردند و این حاکم را با خود هم عقیده کردند تا تمام «اهل حدیث» این دیار را از بین ببرد و تاحدودی به مقصود خود رسیدند؛ در نتیجه عده بسیاری از «اهل حدیث» قتل عام شدند. اما چندی نگذشت که این حاکم از مذهبش برگشت و«اهل حدیث » را انتخاب کرد؛ در این هنگام طرفداران این مذهب برای تلافی کشتار هم مسلکانشان، حاکم را با خود هم عقیده کرده تا طرفدارن رای وقیاس را قتل عام کند؛ و آخرالامر این اتفاق افتاد! عاقبت وی به دستور سلطان محمود بن سبكتكين در بلاد هند زندانی گشت ودر حبس، در سال 399(ه ق) وفات نمود. د) أَبو سليمان خطابى بستى ایشان نیز یکی دیگر از علمای اهل حدیث زمانهِ خود واز متبحران فقه وحدیث ولغت بوده است. حدیث را از أبو سعيد بن الأعرابي عالمِ حدیث و شیخ الحرم مکه و فقه را از أبو علي بن أبي هريرة بزرگترین عالم فقهی شافعی و أبو بكر الشاشي القفال رئیس شافعیان بغداد آموخت. وی دارای آثاری کلامی مانند : شرح الْأسماء الحسنى وكتاب الغنية عن الْكلام وأَهله است. سفرهای وی خطّابی پس از گذراندن تحصیلات اولیه در زادگاهش- سیستان- به شهرهایی چون HYPERLINK "http://www.wikifeqh.ir/%D9%85%DA%A9%D9%87" \o "مکه"مکه، بغداد، بصره و نیشابور سفر کرد و به سماع حدیث از محدّثان بزرگ آن مناطق پرداخت؛ تا آن‌جا که ذهبی او را رحّال وصف کرده است، هر چند از فهرست استادان وی مشخص است که خطّابی عمده تحصیلات خود را در نیشابور گذرانده که در روزگار وی یکی از مهمترین مراکز علمی جهان اسلام بود. حاکم نیشابوری در تاریخ نیشابور از اقامت چند ساله خطّابی در نیشابور سخن گفته و اشاره کرده که در آن مدت، خطّابی به روایت حدیث از مشایخ خود پرداخته است؛ خطّابی برخی از آثار خود چون معالم‌السنن، غریب‌الحدیث، شرح‌الأسماء الحُسنی، العُزلة، و الغُنیة عن‌الکلام و اهله را در نیشابور نگاشت. گرایش به اهل حدیثاز نظر کلامی، وی همچون برخی از شافعیان، به اهل حدیث گرایش داشت و کتاب الغنیة عن الکلام و أهله را در دفاع از عقاید اهل حدیث و نقد شیوه متکلمان، با بهره گیری از احادیث و نگاه اهل حدیث نگاشته است. کتاب الغنیة از منابع ابن تیمیه در درء تعارض العقل و النقل و سیوطی در کتاب صون المنطق و الکلام عن فن المنطق والکلام بوده است. خطّابی در کتاب شعارالدین با همین رویکرد به بحث از مسائل کلامی و نقد متکلمان در طرح مباحث عقلی پرداخته است. حسن بن عبدالرحمان علوی در الإمام الخطابی و منهجه فی العقیده به تفصیل به بیان دیدگاه خطّابی که همچون اهل حدیث بوده، پرداخته است. اما شهرت اصلی وی در دانش لغت است. وی شاعری متبحر نیز بود و نمونه‌ایی از اشعارش در منابع نقل شده است. وفات وی خطّابی پس از سفرهای متعدد به زادگاه خود بازگشت و همان‌جا درگذشت؛ در سال وفات او اختلاف هست، برخی آن را ۳۸۶ و اغلب ۳۸۸ ذکر کرده اند؛ یاقوت حموی محل درگذشت خطّابی را رباطی در بُست و در حاشیه رودخانه هیرمند/ هلمند (در متن به خطا هندمند) ذکر کرده است. محتوای کتاب الغنية عن الكلام وأهله وی در این کتاب مباحث ذیل را مطرح کرده و آن را پذیرفته است؛ با فلاسفه مخالفت کرده است و معتقد است که نمی شود با استدلالهای فلسفی، وجود خدا و حدوث عالم را اثبات نمود؛ وی برای این ادعای خود چنین دلیل آورده است که پیامبر اسلام هرگز با استدلال های فلسفی خدا را ثابت نکرده است. تنها راه ایمان به خدا، روایاتی است که به صورت متواتر از پیامبر صادر شده است و کسی که این روایات به دستش نرسیده، معذور است و عقاب نخواهد شد. با متکلمان نیز مخالفت کرده است و بر این باور بوده که اعتقادات متکلمان منجر به کفر و ضلالت می شود. رسالة فی اعجاز القرآن خطّابی رساله‌ای با عنوان رسالة فی اعجازالقرآن دارد که به نظر می‌رسد در نگارش آن نگاه منتقدانه‌ای به دیدگاه‌های معتزله درباره اعجاز قرآن داشته و در مقدمه کوتاه کتاب به این مطلب اشاره کرده است. ه) ابوالحسین سجستانی محمد بن الحسين بن ابراهيم بن عاصم بن عبد الله الآبرى یکی از استوانه های حدیثی سیستان بعد از «ابن حبان» است. وی برای آموختن حدیث روانه بلادی چون خراسان و جبال و عراق و الجزيرة و شام و مصر شده وحاصل زحمات علمیش، کتاب مناقب شافعی است که روایات أبو عبد الله محمد بن إدريس الشافعي را دراین کتاب جمع آوری کرده است و آخرالامر در سال 363 هجری رحلت نموده است. وی از علماء شیعه نیز روایت نقل می کرد، افرادی مانند: ابراهیم بن ادریس قمی که هم طبقه امام هادی(7) بودند.و عبيد الله بن موسى العبسي. قرن پنجم تنها عالم اهل حدیثی که می توان در این قرن درباره وی اشاره کرد، ابو نصر سجزی است. أَبو نصر سِّجْزِي أَبُو نَصْرٍ السِّجْزِيُّ، عُبَيْدُ اللهِ بنُ سَعِيْدِ بنِ حَاتِم از بهترین محدثان زمانه خود بوده است به طوری که از بعضی علمای اهل سنت منقول است که قدرت حافظهِ ابونصر 50 برابر امثالِ کسانی مانند صوری است. سال تولد او دقیقاً مشخص نیست ولی به احتمال فراوان قبل از سال 400 (ه ق) بوده است؛ زیرا ذهبی درباره وی چنین می گوید که حدود سال 400 هجری، حدیث آموخته است و این دلالت دارد که قبل از سال 400( ه ق) متولد یافته است؛ در همین دورانِ کودکی از پدرش –که فقیه حنفی بنا بر مذهب کوفیین بود- و مشایخ سیستان، علوم اولیه اسلام شناسی را آموخت. بعد از اینکه ازدواج نمود، به علمش اکتفا نکرد و از سیستان برای آموختن حدیث روانه بلادی چون حجاز، شام، عراق و خراسان شد و شیخ مکه گردید؛ وی شاگردی کسانی مانند حافظ حاکم نیشابوری کرد و محدثان بزرگی مانند حافظ أَبو إسحَاق حَبَّال شاگردی وی را کرده اند؛ آخرالامر در سال 444(ه ق) در مکه رحلت نموده است. مبنای فکری ابو نصر وی دنباله رو استادان خود بوده واز عالمان اهل حدیث به شمار می رفته و معتقد بوده است: اولا: قرآن مخلوق نیست واین کلام الهی، قدیم است وکتابی به نام« الإِبَانَة الكبرى» دراین باره نگاشته ودر مقابل کسانی که قائلند قرآن مخلوق وحادث است جبهه گرفته است. ثانیا: خداوند جسم است ومحل استقرارش بر بالای عرش! وخداوند از بالای عرش، بعضی مواقع به آسمان دنیا نازل می شود! - مرجئه در مقابل خوارج با تفکرات افراطیش، فرقه مرجئه نیز در این قرن در سیستان حضور داشته و فعالیت می کردند؛ قبل از آن که درباره حضور این فرقه در سیستان سخن گوییم، توضیح مختصری درباره این فرقه بیان خواهیم نمود: ابومحمّد حسن بن محمّد بن حنیفه از نخستین کسانی بود که نظریه مرجئه را مطرح نمود؛ امروزه از فرقه مرجئه خبری نیست و این فرقه از میان رفته است؛ ولی رگه ‏هایی از این تفکر را در قالب اباحه‌گری در دیگر فرق می‏توان بازیافت.اصول عقاید مرجئه عبارت ‏اند از: جای دادن مرتبت عمل، پس از ایمان؛ داوری نکردن درباره سرنوشت اخروی فرد مسلمان؛ مؤمن دانستن هر کس که به مسلمانی اقرار ظاهری کند؛ وانهادن امامت امّت به اجماع امّت؛ حکم به امامت هر کس که اجماع بر امامت او حاصل آید اگر به کتاب و سنت آگاه باشد هر چند گناه کند. ورود مرجئه به سیستان( قرن دوم) تنها گزارشی که درباره فعالیت مرجئه در سیستان ذکر شده، مربوط به قرن دوم هجری است. در این زمان خراسان مهد مرجئه بود؛ افرادی مانند عَبْدُ العَزِيْزِ بنُ أَبِي رَوَّادٍ الأَزْدِيُّ إبراهيم بن طهمان بن شعبة الخراسانى در این منطقه فعالیت داشتند؛ با توجه به همجواري دو منطقه سیستان و خراسان می تواند باعث تاثیر تفکر مرجئه خراسان به سیستان شود. از سوی دیگر زمانی که عبد الله بن معاویه زیدی قیام نمود، مرجئه نیز با وی همراه شدند؛ در نتیجه می توان چنین گفت با ورود وی به سیستان و اقامت چهارساله اش، مرجئه نیز وارد سیستان شده و آن جا استقرار یافته اند. دلیلی که می توان دلالت بر حضور مرجئه در سپاه «عبد الله بن معاویه » می کند این است که بزرگترین متفکر کلامی مرجئه، ابو حنیفه بوده است؛ از سوی دیگر رابطه ابوحنیفه با زیدیه بسیار مناسب بود به گونه ای که ابوحنیفه به دیگران نامه‌ای نوشت تا زیدیه کوفه را کمک نمایند؛ در همین دوران «عبدالله بن معاویه» دعوت خود را از کوفه شروع کرد و بسیاری از زیدیه همراه او شدند؛ بنابراین می توانیم چنین نتیجه بگیریم که مرجئه طرفدار ابو حنیفه یاور قیام معاویه بن عبدالله شدند. از سوی دیگر نویسنده تاریخ سیستان اذعان نموده که در زمان حضور معاویه بن عبد الله دو قبیله بنی تمیم- که طرفداران قطری بن الفجاءة خارجی بودند و بنی بکر بن وایل جنگی رخ می دهد؛ از سویی ابو حنیفه مرجئی مسلک هم از همین قبیله‌ی بنی‌بکر بوده است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت زمانی که لشکر معاویه بن عبد الله وارد سیستان می شود، مرجئه نیز وارد سیستان می شوند و متاثر از مرجئه خراسان می گردند. از دیگر قراین حضور مرجئه در سیستان گزارشی است که شیخ مفید ذکر نموده است:« به دستور «حریز سجستانی» عده ای از خوارج کشته می شدند و چونکه خوارج گمان می کردند مرجئه باعث قتل خوارج است ، پیروان این فرقه را می کشتند ولی بدین نتیجه رسیدند که به دستور حریز بوده است لذا وی را به شهادت رساندند؛ این گزارش می توان دلیلی بر حضور «مرجئه» در سیستان باشد. - کرامیه بنیان گذار این فرقه ابو عبداللّه محمد بن كرّام، در يكى از روستاهاى زرنج سيستان متولد شده است؛ گفته شده اصل او از بنى نزار ( از قبايل عرب) بوده است. او در سيستان بزرگ شد، و براى تحصيل حديث و علوم دينى ديگر به خراسان، بلخ و نيشابور رفت. پس از آن به مكّه رفت و پنج سال در آن جا مجاور شد، و به سيستان بازگشت، و دارايى خود را در آن جا فروخت، و به نيشابور رفت. در آنجا محمد بن طاهر بن عبداللّه، از امراى طاهريان او را به زندان افكند. پس از آزادى از زندان، درشوّال 251 ه. ق. از نيشابور بيرون شد و به فلسطين رفت، و درصفر 255 ه. ق. در بيت المقدّس رخت به جهان ديگركشيد و قبرش در آن جاست. ابن کرّام و یاران او بر مسلک صوفیانه خویش، پوست دباغی شده و کهنه ای می پوشیدند و کلاه سفید رنگ مخصوص به نام « قلنسوه» بر سر می نهادند، و با حالت زهد و ظاهری آشفته به میان مردم می آمدند و آنان را موعظه می کردند و به قصد راهنمایی مردم از شهری به شهری رهسپار می شدند. اعمال زاهدانه و خشن آنان باعث شد که برخی از صوفیان برای مقابله با چنین تظاهری، مسلک ملامتیه را در برابر آنان پدید آورند. جریان های سیاسی کرامیان مذهب کرامیان در قرن چهارم و پنجم با پیشوایی و رهبری استاد محمد بن اسحاق واعظ و زاهد، بیش از پیش رواج گرفت؛ زیرا او در باب نابودی پیروان خلافت فاطمی- از شیعیان اسماعیلی- با آرای سلطان محمود غزنوی موافق و بدین سبب نزد او مقرب و محترم بوده و به علت همین رابطه هم برخی از نویسندگان سلطان محمود را کرامی مذهب دانسته اند و تاریخ سیستان هم سبکتکین و محمد غرنوی را کرّامی مذهب دانسته است. در همین زمانِ رواج مذهب کرامیان، ابو سعید ابوالخیر به نیشابور آمد و ضمن بنای خانقاه، مسلک تصوف را از حالت زهد و بد حالی دیرین خود بیرون آورد و آن را به یک طریقه ی زیستی مناسب تبدیل کرد وطریقت را توسعه داد. گویا دعوت و رواج او موجب کساد کار کرّامیان شد و ابوبکر کرّامی تصمیم گرفت، علیهِ ابو سعید قیام کند. ولی به سبب وجود تعصبات و اختلافات فراوان مذهبی در شهر نیشابور بدین کار موفق نشد. کرّامیان در زمان قدرت و نفوذ خویش یک سلسله اعتقادات ساده و مردم پسند را تبلیغ کرده و کتاب هایی در تایید مذهب خویش نوشتند که به مرور زمان، این کتب نابود شدند. این مذهب رفته رفته با فقدان قدرت سیاسی و اقتصادی، نفوذ و پیروان خود را از دست داده و سخت مورد انتقاد قرار گرفت، چنانکه مقدار فراوانی از مبارزات کلامی فخر رازی( متوفای 606 ه ق) با پیروان مذهب کرامی است. تفاوت ها و تشابهات کرامیه با باقی فرق كراميه در پاره اى از عقايد كلامى با اشاعره هماهنگ اند؛ از جمله، اعتقاد به صفات ازلى و زايد بر ذات خدا، و نيز اعتقاد به عموميت قضا و قدر و اراده ى الهى نسبت به همه ى حوادث- اعم از خير و شرّ ـ و اعتقاد به كسب در افعال بندگان. آنان در مسأله‌ى حسن و قبح عقلى با اماميه و معتزله هم عقيده اند، گرچه به وجوب عقلى لطف و أصلح قائل نيستند، به وجوب عقلى معرفة اللّه معتقدند. كراميه ايمان را به اقرار زبانى تفسير كرده اند و تصديق قلبى و عمل جوارحى را شرط ندانسته اند و در اين باره ميان احكام دنيوى و اخروى تفكيك كرده اند. بر اين اساس منافق را از نظر احكام دنيوى مؤمن، ولى از نظر احكام اخروى مستحق عقاب ابدى دانسته اند. فرقه های کرّامیه شهرستانی برای کرامیه، دوازده فرقه بر شمرده است و اصول آن ها را فرقه هاى ششگانه: «عابديه، تونيه، زرّينيّه، إسحاقيه، واحديه و هيثميه» دانسته است، بغدادى فِرَق كرّاميه در خراسان را به سه فرقه‌ى «حقائقيّه، طرائقيه و إسحاقيه» خوانده و يادآور شده است كه آنان يكديگر را تكفير نمى كردند؛ لذا وی تمام این سه فرقه را یک فرقه شمرده است. در کتب فِرَق درباره ویژگی های این فرقه ها چیزی بیان نشده است؛ فقط در کتاب الملل و النحل و الفرق بین الفرق دیگاه تعدادی از این فرقه ها درباره جسمانیت خدا بیان شده که قبلاً توضیح داده شد. موضع‌گيري علمای اهل سنت درباره کرامیه معمولا نويسندگان فرق و مذاهب كه خود از اهل سنت مي‌باشند وقتي به شرح حال كراميه مي ‌پردازند به طعن و ذم این گروه مي‌پردازند.به چند نمونه از اين اظهارات اشاره مي‌كنيم:۱.محمد بن كرام فردي منافق و متظاهر به عبادت و زهد براي فريب مردم بود. ۲.بدعتهاي او در اسلام بيشتر از آن است كه در اين مختصر مقالات بگنجد. ۳.او داراي كتب و تصانيف بسياري است اما كلامش در نهايت زشتي و بطلان است.۴.در فروع دین اقوال عجيبي دارند و مدار كار اين گروه خرقه پوشی و فريب دادن و تظاهر به زهد است. ۵.سران فرق كراميه از علماء معتبر نيستند بلكه از سفهاء جاهل هستند.۶.اعتقاد كراميه (به اينكه خدا محل حوادث است) در هيچ امتي مشابه ندارد مگر مجوس.۷.عقائد او شبيه به عقائد ثنویه و نصاری است در اينكه خدا از جهت تحتاني محدود است و اینکه خدا جوهر است. HYPERLINK "http://wikifeqh.ir/%D9%83%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%87_" \l "foot12" ۸.بعيد است كه محمد بن كرام از ديانت برخوردار باشد. چون به علم شریعت «فقه» و ابوحنیفه و شافعی جسارتهائي دارد و گفته :« ان علم الشافعي و ابي حنيفه جملته لا تخرج من سراويل امراة »؛ « تمام علم شافعی و ابوحنیفه از جامه زنی خارج نمی‌شود كنايه از اينكه دانش آندو در فقه فاقد ارزش علمي است». - معتزله اين مذهب در اوايل قرن دوم هجرى توسط واصل بن عطا(80 -131) پديد آمد، در آن زمان مسئله مرتكبان گناه و حکم دنيوى و اخروى آنان مورد بحث جدى قرار داشت. خوارج آنان را کافر و مشرک دانسته و معتقد بودند اگر بدون توبه از دنيا بروند محكوم به عذاب ابدى خواهند بود، اما اكثريت امت آنان را مؤمن فاسق مى‌دانستند، و حسن بصری آنها را منافق مى‌دانست. در چنين شرايطى، و اصل بن عطا كه از شاگردان حسن بصرى بود، راى جديدى را ابراز نموده، گفت: ایمان اسم مدح بوده و عبارت است از مجموعه‌اى از خصال و صفات پسنديده، و مرتكبان کبایر فاقد برخى از آن صفاتند، فسق نيز اسم ذم است، لذا فاسقان را نمى‌توان مؤمن ناميد. و از طرفى، چون به توحید اقرار داشته و برخى از صفات حميده را نيز دارا هستند، نمى‌توان آنان را مشرك و كافر ناميد. و در نتيجه بايد گفت: فسق حد وسط ميان ايمان و كفر بوده و مرتكبان كباير نه مؤمنند و نه كافر، ولى از آنجا كه در قیامت، انسانها دو گروه بيش نيستند، گروهى اهل بهشت و گروهى اهل دوزخ،(فريق فى الجنة و فريق فى السعير). معتزله سیستان فعالیت گسترده معتزله در سیستان در قرن چهارم آشکار شد و دارای علمای برجسته ایی شدند ؛ مانند: الف) ابن حبان بستی شاخص ترین فعالیت معتزله مربوط به قرن چهارم به وسیله محمد بن حبان بستی رقم خورده است. وی از بزرگان علمای حدیثی که خِبره جرح وتعدیل روات اهل سنت است، عشق به آموختن حدیث او را از وطنش- سیستان- روانه بلاد اسلامی کرد و از علمای آن دیار حدیث آموخت؛ بلادی مانند: بصره، موصل، مصر، نسا، جرجان، بغداد، دمشق، نیشابور، عسقلان، بیت المقدس، طبریه، هرات، مکه، بخارا و...» و بعد از اینکه از علمای صاحب نام شد به سیستان بازگشت. او علاوه بر تسلط برحدیث، بر فنون دیگری مانند: طب و نجوم نیزاحاطه داشت و دارای آثار فراوانی بوده است از جمله: تاريخ الثِّقَات، عِلَل أَوهام المؤرخين، عِلَل مناقب الزُّهْرِيِّ، عِلَل حديث مالك، عِلَل ما أسند أَبُو حَنِيْفَة، منَاقب مَالكٍ، منَاقب الشَّافِعِيّ، المُعْجَم على المدن، الأَبْواب المتفرِّق، أَنواع العلومِ وَأَوصافها، الهداية إلى علم السُّنن، قبول الأَخبار و... وی با مبنای ابوحنیفه مخالف بوده وهرگونه رای وقیاس را منکر بوده است؛ در نتیجه کتابی به نام علل مناقب أبى حنيفة ومثالبه و علل ما استند إليه أبوحنيفه نیز در رد او نگاشته است. اخراج ابن حبّان از سیستان! با این عظمت علمیش، عالمِ بزرگ سیستان- يحيى بن عمّار الواعظ- او را از این دیار اخراج کرد! البته سببش این بود که ابن حبان دریک مسئله اعتقادی بر خلاف علمای این دیارسخن می گفت؛ بدین معنا که وی معتقد بود خداوند دارای هیچ حدی نیست. آری چون غالب علمای آن دیار اهل حدیث بوده اند و طبق مبنایشان که به ظاهر قرآن وحدیث عمل می کردند ،آیات (یدالله فوق ایدیهم)و (وجوه یومئذ ناظره) را حمل بر جسمانیت خدا می کردند، ولی ابن حبان با این تفکر نساخت وعَلَم مخالفت برافراشت درنتیجه وی را از سیستان اخراج کردند؛ وی در سال 354 هجر ی در زادگاهش-بُست- رحلت نموده است. . احادیث کلامی ابن حبان وی بخشی از کتاب صحیحش را به روایات کلامی اختصاص داده است؛ مانند بابی که اختصاص داده به اینکه صفات خدا شبیه صفات مخلوقات نیست؛ هر صفتی که حاکی از نقص باشد در خداوند یافت نمی شود؛ صفاتی مانند استواء بر عرش، از باب تمثیل است. او در پایان هر بابی، احادیث آن را توضیح داده است. همچنین دو نفر از علمای سیستان – که یکی پدر و دیگری پسر بوده است- دارای تفکرات معتزلی بوده و در قرن پنجم زیسته اند. ب) أحمد بن إسماعيل أحمد بن إسماعيل بن أحمد بن محفوظ البستي وی از معتزلان اهل سنت بوده که در شهر ری سکونت داشته است. ج) اسماعيل بن احمد إِسْمَاعِيل بن أَحْمد بن محفوظ أَبُو القاسم البستي وی -پدر احمد بن اسماعیل بستی است- که معتزلی مذهب بوده ودارای آثاری مربوط به مذهبش بوده که در قزوین سکونت داشته است. البته از آثار این پدر و پسر، اکنون چیزی باقی نمانده است. - ماتریدیه ابو النصر السجزی در کتاب رسالة السجزي إلى أهل زبيد في الرد على من أنكر الحرف والصوت خویش معتقد است که أبو منصور الماتريدي مدت زمانی در سیستان سکونت داشته است و در آنجا آرای کلامی خودش را گسترش داده است. تنها گزارشی که درباره حضور أبو منصور الماتريدي رسیده، مربوط به «سجزی» است و درباره چگونگی فعالیت های او در سیستان و حضور پیروانش چیزی ذکر نشده است. در این جا به صورت مختصر نحوه شکل گیری و آراء کلامی ماتریدیه را ذکر می کنیم. شکل گیری ماتریدیه همزمان با مکتب اشعری در اوایل قرن چهارم هجری، نهضت کلامی دیگری در برابر معتزله شکل گرفت که بنیانگذار آن ابومنصور ماتریدی )م۳۳۳ ق.) بود. اندیشه های کلامی ماتریدی ابومنصور ماتریدی خطوط فکری مشترک و البته تفاوت‌هایی با اشعری دارد. گستره تأثیر نهضت ماتریدی نسبت به مکتب اشعری در جهان اسلام کمتر بود؛ امّا رویکرد عقلانی وی نسبت به عقاید دینی از اشاعره عمیق‌تر است. تأکید بر عقل و نقل در تفسیر آیاتماتریدی در تفسیر آیات بر عقل و نقل تأکید می‌کند؛ امّا آن گاه که نقل با عقل در تعارض افتد و نقل قابل تأویل و تبیین عقلی نباشد به حکم نقل گردن نهاده، علم به معنای آن را به خداوند وا می‌گذارد، چنان که ابومنصور ماتریدی در باب صفات خبری از جمله مسئله رؤیت خداوند را در قیامت به حکم نقل می‌پذیرد؛ امّا از آن‌جا که آن را در چالش با حکم عقل می‌بیند علم به حقیقت آن را به خداوند وا می‌گذارد. آراء کلامی ماتریدیه مهم ترین آرای کلامی آنان عبارتند از: 1.حسن و قبح افعال : چنان كه ديديم اشاعره حسن و قبح عقلى را انكار مى كنند و حسن و قبح را صرفا شرعى مى دانند، اما ماتريدى حسن و قبح عقلى را مى پذيرد. هر چند او در كتاب التوحيد، كه مهمترين كتاب كلامى اوست ، فصل مستقلى را به اين مطلب اختصاص نداده است ، اما در مباحث متعددى ، از حسن و قبح عقلى استفاده كرده است . در اينجا به گفتارى از او در اين باره اشاره مى كنيم: «خداوند انسان را براى محنت آفريد چون او را اهل تميز و شناخت محمود و مذموم قرار داد و مذموم را در عقل انسان ، قبيح قرار داد و محمود را حسن . پس انسان را قادر كرد كه محمود و مذموم را بشناسد و عقل را حجت قرار داد و حسن و قبح اشيا را به واسطه عقل تقدير كرد... حكم عقل اصل همه احكام است و مانند علم العيان است كه قابل تغيير نيست». 2.تكليف مالايطاق : ماتريدى بر خلاف اشعرى تكليف مالايطاق را قبول ندارد. او تصريح مى كند: «تكليف به كسى كه طاقت ندارد، عقلا فاسد است» اين اختلاف نظر ميان اشعرى و ماتريدى در واقع به اختلاف آن دو در مساله حسن و قبح عقلى باز مى گردد. 3.جبر و اختيار: ماتريدى نخست در صدد اثبات فاعليت حقيقى انسان برآمد؛ به طورى كه به نظر او از ديدگاه عقل و وحى، انسان فاعل و كاسب است . دليل نقلى او اين است كه خداوند درباره برخى افعال به انسانها امر و نهى كرده و به آنان وعده و وعيد داده است ؛ زيرا اولا، در اين موارد افعال به آدميان نسبت داده شده و از انسان به عنوان (فاعل ) نام برده شده است . ثانيا، محال است امر و نهى و وعده و وعيد به كسى تعلق گيرد كه فعلى از او صادر نمى شود. از نظر عقل نيز، قبيح است كه طاعت و معصيت و فواحش و منكرات به خداوند نسبت داده شود و بديهى است كه نمى توان خدا را مامور و منهى و مثاب و معاقب خواند. پس بايد فعل را به انسان نسبت داد. مهمترين دليل او بر اختيار انسان دليل وجدان است كه هر كس خود مى يابد كه مختار و فاعل و كاسب است . 4.رؤيت خدا و صفات خبريه: ماتريدى رؤيت خدا را ممكن مى داند. وی دليل عقلى ارائه نمى دهد و تنها به ادله نقلى بسنده مى كند. همچنين او براى چگونگى رؤيت، تفسيرى ارائه نمى دهد و معناى رؤيت را به خدا تفويض مى كند. او در اين باره مى گويد: «اعتقاد به ديده شدن پروردگار در نزد ما حق و واجب است، بدون اينكه چگونگى رؤيت را ادارك و آن را تفسير كنيم ». - قدریه   «قدریه» منسوب به «قدر» به معنی «تقدیر» و «تاء» آخر كلمه (که در فارسی هاء خوانده میشود)، نشانه انتساب به طایفهای خاص به نام «طایفه قدریه» است. مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدر الهی خارج نموده و می‏گویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت می‏گیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدلالهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدر خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا می‏شود و اگر کارهای او متعلق قدرالهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست. علّت پیدایش قدریه   پیدایش قدریّه واکنشی به پیدایش جبریّه است. عدّه‏ای از مسلمانان بر اثر توقّف در ظواهر برخی از آیات قرآن و در نتیجه عقیده به قضای لازم و قدر حتمی، که در واقع التزام به نوعی جبر است، جامعه اسلامی را آماده تحمّل ظلم به نام رضا به قضا و قدر الهی ساخته و به مسلمانان تلقین کرده بودند که خداوند تمام امور عالم، از جمله اعمال و افعال و سرنوشت آدمیان را، از خیر و شرّ، از پیش تقدیر فرموده که، تغیّر و تبدّل نمی‏یابد و دگرگون نمی‏شود و جز تسلیم و رضا چاره‏ای نیست و هرگونه اظهار کراهت و شکایت حاکی از راضی نبودن به قضا و قدر الهی و امری نارواست. معاویه نیز پس از رسیدن به خلافت از این عقیده جبرگرایانه و بینش دینی این عده از مسلمانان استفاده سیاسی کرد و آن را وسیله توجیه اعمال خود و پاسخ‏گویی به اعتراضات و انتقادات مردم قرار داد و تلقین و تأکید کرد که: باید به حکومت وی که قضای الهی است راضی باشند و شکوه و شکایت نکنند. معبد جهنی متوفی 80 هـ ق، غیلان دمشقی متوفی 112 هـ ق و جعد بن درهم متوفی 124 هـ ق  نیز که از بزرگان قدریه بودند همگی به دست امویان به قتل رسیدند. قدریه سیستان در سیستان نیز این فرقه نمایندگانی داشت؛ از جمله: مسعود بن ناصر سجزی مسعود بن ناصر بن أَبي زيد عبد الله بن أحمد سِّجْزِيّ از بزرگان زمانه خود بوده، وی در سیستان متولد شد و در حوزه آنجا رشد نمود وبرای ارتقای علمیش عازم ِخراسان وهرات وجبال وعراق شد و در اواخر عمر درنیشابور سکونت گزید و همانجا رحلت نمود. وی دارای آثار فراوانی در زمینه تاریخ وحدیث که بالغ بر 60 کتاب است؛ مثلا کتاب مستقلی درباره حدیث «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه» نگاشته است. محتوای کتاب «الدرایه فی حدیث الولایه این کتاب متشکل از 17 جزء است که اسناد حدیث غدیر را ذکر کرده است؛ به گونه ایی که مجموعاً از 120 صحابه پیامبر با اسناد گوناگونی واقعه غدیر را اثبات نموده است. مبانی فکری او وی قدری مسلک بوده ودر مسئله جبر و تفویض قائل به تفویض بوده است؛ بدین معنا که وی معتقد بود که خداوند انسان ها را آفریده و آدمی را در افعالش به خود او واگذار کرده است. اگر این شخص کارهای خوب انجام دهد، خداوند هیچ نقشی در این امور ندارد به خلاف جبریه که قائلند همه کارهایی که آدمی انجام می دهد خداوند او را مجبور کرده و انسان نقش اساسی در افعال خود ندارد - تصوف قبل از آن که علمای صوفی مسلک سیستان را نام ببریم، چگونگی به وجود آمدن تصوف در بین اهل سنت را بررسی می‌کنیم. تقریباً تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم صوفیان نیز مانند فقها و محدّثان از علمای دین محسوب می‌شدند و اغلب مشایخ بزرگ، مانندِ سفیان ثوری )متوفی ۱۶۱)، حَمدون قَصّار (متوفی ۲۷۱)، حسن بصری (متوفی ۲۷۹)، ابوحمزه بغدادی (متوفی ۲۸۹)، عمر بن عثمان مکی (متوفی ۲۹۶)، جُنید بغدادی (متوفی ۲۹۷) وابوالقاسم ابراهیم نصرآبادی (احتمالاً متوفی ۳۷۲) فقاهت و تصوف را باهم جمع کرده بودند. تا قرن چهارم صوفیان و فقیهان در مجالس یکدیگر حاضر می‌شدند و با هم به بحث و گفتگو درباره مسائل فقهی می‌پرداختند و حتی صوفیان به علت وجاهت نزد عامه، در مجالسشان از برخی فقیهان به علت اهتمام در امور دنیا انتقاد می‌کردند. پیشوایان مذاهب فقهی نیز مانند امام شافعی (متوفی ۲۰۴) و احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) از برخی صوفیان به نیکی یاد کرده‌اند. هر چند در برخی موارد، مطالبی از قول پیشوایان مذاهب فقهی، علیه صوفیان نقل شده، ولی در آن‌ها ذکری از نسبت ارتداد و تکفیر صوفیان نیست. به هر حال به علت همین ارتباط نزدیک صوفیان و فقیهان و این‌که کلمه صوفی مرادف با زاهد و عابد بود و صوفیان از جمله اهل سنّت و جماعت شمرده می‌شدند، در کتاب‌های ملل و نحل، حتی تا اوایل قرن پنجم از آنان به عنوان گروهی مستقل یاد نشده است. شروع مخالفت با تصوف به تدریج از قرن سوم، با تشکیل حلقه‌های درس صوفیان بغداد و سخنان صوفیانی مانندِ سَری سَقَطی)متوفی ۲۵۳(، یحیی بن مُعاذ (متوفی ۲۸۵)، ابوحمزه بغدادی، جنید، ابوالحسین نوری (متوفی ۲۸۶) و ابوسعید خَرّاز  (متوفی ۲۸۶) در باره توحید ، عشق و سِرّ ، بر سر این مسائل بحث‌هایی در گرفت. هم‌چنین عقاید صوفیان درباره عزوبت ، عزلت از خلق ، تفویض امر به خداوند و عدم کسب و ایجاد زاویه‌ها حساسیت برخی فقیهان را بر انگیخت. بخصوص موضوع ارتباط و نسبت خالق و مخلوق ، فقیهان را نسبت به صوفیان بدبین کرد و سخنان آن‌ها را در این باره، به تشبیه ، حلول  و اتحاد تعبیرمی‌کردند.به تدریج صوفیانی مانند ابوسعید خرّاز، ذوالنّون مصری (متوفی ۲۴۵)، محمد بن عیسی (متوفی ۲۷۹)، سهل بن عبداللّه تستری (متوفی ۲۸۳) و احمد بن عطا (مقتول ۳۰۹) مورد آزار و تهمت قرار گرفتند؛ شدیدترین برخورد با برخی صوفیان، محاکمه حلاج در اوایل قرن چهارم بود. از منتقدترین ناقدان صوفیه، ابن تیمیه در قرن ششم و هفتم بوده است. وی صوفیان را به سه دسته تقسیم می‌کند: صوفیة الحقایق، صوفیة الارزاق و صوفیة الرسم. به نظر او تنها گروه اول اهل زهد و عبادت و از صدیقین‌اند. او زهّاد بصره را از این جمله می‌داند؛ صوفیان «ارزاق» ساکنان خانقاه‌اند و صوفیان «رسوم» نیز به لباس و آداب ظاهری و انتساب به صوفیان اکتفا کرده‌اند. به هر حال صوفیانی که در سیستان بوده از علمای حدیثی این دیار به شمار آمده اند. و زاهد پیشه بوده اند؛ در منابع مختلف تاریخی سیستان نیافتم که این افراد دارای تفکر صوفیه امروزی باشند. تصوف در سیستان تفکر تصوف با گرایش اهل حدیث به صورت گسترده در سیستان از قرن پنج آغاز گردید و در قرن ششم اوج گرفت و در قرن هفتم افول کرد. قرن پنجم دراین قرن صوفی های اهل سنت نیز دارای عالمان برجسته ایی بوده اند از جمله: محمد بن مانك أبو عبد الله السجستاني، مأمون بن عمر بن مأمون السجزي و عَبْد الله بن محمّد بن عبد الوَهَّاب سجستانی. معمولا این عالمانِ صوفی مسلک کمتر در سیستان زیسته اند و در بلاد دیگر اقامت طولانی داشته اند؛ مثلاً محمد بن مانک در دمشق و عبدالله بن محمد سجستانی در نیشابور می زیسته وشیخ صدوق نیز از این عالم صوفی مسلک در نیشابور روایاتی نقل کرده است. قرن ششم سرشناس ترین صوفیه این قرن عبارتند از: أَبو عروبة السجستاني عبد الهادي بن محمد أَبو عروبة السجستاني در سیستان متولد شد، او برای آموختن حدیث رهسپار بغداد گردید و از استادان آنجا بهره جست؛ سپس به سیستان بازگشت و شیخ آن دیار گشت؛ ایشان علاوه بر اینکه صوفی مسلک بوده، از اهل حدیث آن جا حمایت می کرده و به آنان بها می داده است و این گرایش وی به اهل حدیث باعث شد که حاکم وقتِ سیستان-که معتزلی مذهب بود- قصد جان شیخ را کرد؛ در نتیجه او به ناچار از سیستان روانه هرات شد. آخرالامر وی در سال562 (هجری قمری) وفات نمود وتمام علما و روسایِ هرات در این هنگام لباس عزا پوشیدند ودر غم از دست دادنش اندوهناک گشتند و همگان در فراغش اشک ریختند. أَبو الوقت السّجزي أَبو الوقت عبد الأَوَّل بن عيسى بن شعيب السّجزي درسیستان تولد یافت؛ عشق به حدیث او را رهسپار بلادی مانند: خراسان، هرات، اصبهان،كرمان، همدان، بغداد و...کرد؛ وی صوفی مسلکِ باگرایش«اهل حدیث» بوده و بسیاری از صوفیه وحنبلی ها شاگردی وی را کرده اند. تلاش حدیثی اش وکثرت مسافرت ها به بلاد مختلف وتلمّذ محدثان به نام ، وی را شیخ الاسلام وشیخ الصوفیه زمانه خود کرد. ابوعبدالله البستی أبو عبد الله محمد بن إبراهيم بن أحمد البستيّ از اهالی بست سیستان واز علماء صوفیه زمانه خود بوده است، به طوری که کثرت ریاضت ها وکراماتش زبان زد بود و محل سکونتش در زاویه مسجد جامع شهر بوده وآخرالامر در سال 584 هجری رحلت نموده است. أَبو العِزِّ محمَد بن عليّ بن محمّد بستی وی نیز از صوفیه سیستان بوده وآن قدر فقیر بود که وی را شیخ الفقرای زمانه خود نام برده اند و آخر الامر درسال543 در مَرْوَ الرُّوْذ نیشابور وفات نمود. أبو يعلى المقرئ الصوفي البستي وی از صوفیه زمانه خود بوده است که درنیشابور سکونت داشته وآخرالامر درآن جا وفات نموده است. أبو عبد الله السجزي عيسى بن شعيب بن إبراهيم بن إسحاق السجزي در سیستان متولد گشته وبعد از اینکه از عالمان صوفیه شد، روانه هرات گشت و درآنجا سکونت گزید وملقب به شیخ صوفیه زمانه خود گردید. درنتیجه صوفیه در این قرن فعالیتشان گسترده بوده است، حتی درنواحی دیگر مانند: نیشابور وهرات تفکرات صوفیه گسترش یافت؛ البته غالب این علما گرایش «اهل حدیث» داشته اند و شاگردی علمایِ حنبلی مذهب را کرده اند. علاوه بر صوفی مسلکان، شافعی نیز در این قرن دارای علمایی بوده اند- شافعیان فقیه هستند و ممکن است به لحاظ کلامی گرایش‌های مختلف داشته باشند -؛ از جمله: عبد الرّحْمن بن عبد اللَّه بن عبد الرحمن أبو محمد النيهيّ که شیخ شافعیه زمانه خود بوده است و أبو بكر بن يوسف السجزي که یکی از علمایِ متخصص در فقه واصول اهل سنت و از عالمان دربارِ عهد السلطان غياث الدين شافعی در دهلی بوده است. علاوه براین عالمان، اهل سنت دارای علمایِ حدیثی، کلامی دیگری بوده اند مانند: ابوالقاسم بستی وی از محدثان زمانه خود در نیشابور بوده ودارای آثاری مانند: كتاب معرفة علوم الحديث للحاكم أبي عبد الله الحافظ، بروايته عن أحمد بن خلف، عنه،كتاب مناقب سيدة النساء فاطمة علیها السلام، للحاكم بروايته عن ابن خلف، كتاب المائة لأبي عبد الرحمن السلمي، بروايته عن أبي القاسم الواحدي عنه، بوده است. درنتیجه در این قرن محدثان اهل سنت مخصوصا «صوفیه» به بلاد اسلامی رهسپار می شدند و هدایت فکری آنجا را بر عهده می گرفته اند. قرن هفتم ازاین قرن به بعد، تاریخ کلامی سیستان رو به افول بوده است و تنها عالم سرشناسی که می توان نام برد حسن بن الحسن السجزي الأجميري است که در این قرن می زیسته و تفکر ات صوفیه را دربلاد شرق اسلامی گسترش داده است. ایشان در سیستان متولد شده و در آن جا مراتب علمی را گذرانده و رهسپار نیشابور گشته است و از استادان آنجا بهره جست سپس از آنجا نیز رهسپار لاهور گردید؛ در نتیجه در آن جا سکونت گزید و سپس روانه دهلی شد و عدّه بسیاری از مردمان آن دیار به سبب او مسلمان شدند وعاقبت در أجمير سکونت گزید ودر آنجا در سال 627 (هجری قمری) رحلت نمود و قبرش مامنِ زائرانی گشت که از بارگاهش تبرک می جستند. منابع و مآخذ منابع فارسی ابن بابويه، محمد بن على‏، علل الشرائع، مترجم: ذهنى تهرانى، محمد جواد، ناشر: انتشارات مؤمنين‏، مكان چاپ: ايران؛ قم‏ افشار سیستانی، ایرج، سیستان نامه، محل نشر: تهران، ناشر: مرغ آمین، چاپ اول، سال انتشار 1369 ه ش افشار سیستانی، ایرج، بزرگان سیستان، تهران، نشر مرغ آمین، ۱۳۶۶ش اویسی جواد، دانشنامه سیستان، انتشارات تفتان، سال 1387-1390 هجری شمسی بوترابی، محمد، سیستان و مسائل عمرانی آن، ناشر: سازمان برنامه و بودجه، محل نشر: تهران، بهمن 1341 حلبى، على اصغر، ‏تاریخ علم کلام در ایران و جهان، چاپ، دوم، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۷۶ ش‏، ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب كلامي، ناشر: زلال کوثر، سال نشر 1389 ه ش سید سجادی، دکتر سید منصور، دهانه غلامان، ناشر، اداره کل آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی صابری، حسین، تاريخ فرق اسلامي، ناشر:سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني، محل نشر:تهران، سال 1388 ه ش طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، سال 1363 ش، فرمانیان، مهدی، درسنامه تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ناشر: ادیان، محل نشر: قم كريستن سن، کیانیان،ترجمه ذبيح الله صفا، تهران، ناشر: علمي و فرهنگي، 1 فروردین 1387، چاپ هفتم، مستوفی، احمد، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، موسسه ی جغرافیای دانشگاه تهران، دیماه 1351 مجهول الوهیه، تاريخ سيستان، تصحيح ملك الشعراء بهار، چاپ دوم، انتشارات پديده« خاور»، آبان ماه 1366، مقدم مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ناشر:بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، سال 1372 ه ش ملک شاه حسین سیستانی ، احیاء الملوک، به اهتمام دکتر منوچهر ستوده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1344 مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن کریم، ناشر:دار القرآن الکريم (دفتر مطالعات تاريخ ومعارف اسلامي(،محل نشر:قم، سال 1373 ه ش منابع عربی آقا بزرگ تهرانى‏، الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ناشر: اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه تهران‏، سال انتشار: 1408 هجرى قمرى‏ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قم1۴۰۴ ابن أبي موسى الأشعري، أبو الحسن علي بن إسماعيل بن إسحاق بن سالم بن إسماعيل بن عبد الله بن موسى بن أبي بردة ، مقالات الإسلاميين واختلاف المصلين، چاپ سوم، ناشر: دار إحياء التراث العرب، محل نشر: بيروت ابن بابويه، محمد بن على‏، التوحيد، محقق / مصحح: حسينى، هاشم‏، ناشر: جامعه مدرسين،‏ مكان چاپ: ايران؛ قم‏ سال چاپ: 1398 ق‏ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ،خصال ،‏ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين‏، مكان چاپ: قم‏ سال چاپ: 1362 ش‏ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‏، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: اسلاميه، مكان چاپ: تهران،‏ سال چاپ: 1395 ق ابن بابويه، على بن حسين،‏ الإمامة و التبصرة من الحيرة، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، ناشر: مدرسة الإمام المهدى- عجّل الله تعالى فرجه الشريف-‏، مكان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1404 ق‏ ابن أثير، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري، عز الدين، أسد الغابة في معرفة الصحابة ، ناشر: دار الفكر ، محل نشر: بيروت، سال نشر: 1409هـ - ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، الكامل في التاريخ، تحقيق: عمر عبد السلام تدمري، چاپ اول، ناشر: دار الكتاب العربي، محل نشر: بيروت – لبنان، سال نشر: 1417هـ / 1997م ابن تیمیه، أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام الحراني الحنبلي، درء تعارض العقل و النقل، ناشر: محمد رشاد سالم، ریاض، سال ۱۳۹۹ـ۱۴۰۳ ــــــــــــــــــــــــــــــ، مجموعة الرسائل و المسائل، ناشر: دارالباز، مکه، ۱۴۱۲ق.=۱۳۷۱ ش ابن حجر العسقلاني، أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد ، لسان المیزان، محقق: دائرة المعرف النظامية – الهند، چاپ دوم، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، مکان چاپ: بيروت – لبنان، سال1390هـ /1971م ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تهذيب التهذيب، چاپ اول، ناشر: مطبعة دائرة المعارف النظامية، مکان نشر: هند، سال 1326هـ ابن حبان، محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي البُستي، ثقات، ناشر: دائرة المعارف العثمانية ، مکان : حيدر آباد الدكن هند ابن حوقل، محمد بن حوقل البغدادي الموصلي، صورة الأرض، ناشر: دار صادر، أفست ليدن، محل نشر: بيروت، سال نشر: 1938 م ابن خلدون، أبو زيد، ولي الدين الحضرمي الإشبيلي ،تاريخ ابن خلدون، محقق: خليل شحادة، چاپ دوم، ناشر: دار الفكر، محل نشر:بيروت، سال 1408 هـ ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ خیرالدین علی، بیروت، بی تا، ابن کثیر، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي، البداية والنهاية، الناشر: دار الفكر، عام النشر: 1407 هـ - 1986 ابن عساكر، أبو القاسم علي بن الحسن بن هبة الله، تاريخ دمشق، محقق: عمرو بن غرامة العمروي، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع،سال نشر: 1415 هـ - 1995 م ابن داوود، تقى الدين الحسن بن على بن داود الحلى، رجال‏ابن‏داود، ناشر: دانشگاه تهران، مکان نشر: تهران، سال نشر 1342 ه ش ابن طاوس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، گردآورنده:آخوندی، محمد، ناشر:دار الکتب الاسلامیه، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٧  ابن ماجة، أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء الكتب العربية - فيصل عيسى البابي الحلبي ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، محقق / مصحح: مير دامادى، جمال الدين‏، ناشر: دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع- دار صادر، مكان چاپ: بيروت‏، سال چاپ: 1414 ق‏ أبو اسحاق، إبراهيم بن محمد الحنبلي، المنتخب من كتاب السياق لتاريخ نيسابور، محقق: خالد حيدر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر التوزيع، سال نشر 1414هـ ابو داوود سجستانی، سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السَِّجِسْتاني، سنن أبي داود، محقق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: المكتبة العصرية، صيدا – محل نشر: بيروت ابو القاسم البستی، إسماعيل بن علي بن أحمد، المراتب فی فضائل امیرالمومنین و سید الوصیین، مصحح: محمد رضا انصاری قمی، ناشر:دلیل ما، محل نشر:قم أبو الفداء، إسماعيل بن عمر الدمشقي، طبقات الشافعيين، تحقيق: د أحمد عمر هاشم، د محمد زينهم محمد عزب، ناشر: مكتبة الثقافة الدينية، سال النشر: 1413 هـ - 1993 م أبو القاسم الرافعي القزويني، التدوين في أخبار قزوين، محقق: عزيز الله العطاردي، ناشر: دار الكتب العلمية، سال 1408هـ-1987م أبو القاسم، خلف بن عبد الملك بن بشكوال، الصلة في تاريخ أئمة الأندلس، تصحیح: السيد عزت العطار الحسيني، جاپ دوم، ناشر: مكتبة الخانجي، سال1374 هـ - 1955 م ابن المستوفي، مبارك بن أحمد بن المبارك بن موهوب اللخمي الإِربلي، تاريخ إربل، المحقق: سامي بن سيد خماس الصقار، ناشر: وزارة الثقافة والإعلام، دار الرشيد للنشر، العراق أبو يعلى، أحمد بن علي بن المثُنى الموصلي، مسند ابی یعلی، محقق: حسين سليم أسد، چاپ اول، ناشر: دار المأمون للتراث، محل نشر: دمشق، سال نشر: 1404 ه ق أبو نعيم، أحمد بن عبد الله الأصبهاني، معرفه الصحابه، تحقيق: عادل بن يوسف العزازي، چاپ اول، ناشر: دار الوطن للنشر، الرياض، سال نشر1419 هـ - 1998 م ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، المسند المستخرج علی صحیح مسلم، محقق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل الشافعي، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية، محل نشر: بيروت - لبنان 1417هـ ابو یعقوب سجستانی، اسحاق بن احمد ، الافتخار، تحقیق: اسماعیل قربان حسین، چاپ اول، ناشر، دارالغرب الاسلامی، سال نشر: 2000 میلادی أحمد بن حنبل، أبو عبدالله الشيباني، مسند احمد بن حنبل، الناشر : مؤسسة قرطبة، محل نش: القاهرة إربلي، أبو العباس شمس الدين، وفيات الاعيان، محقق: إحسان عباس، ناشر: دار صادر، محل نشر: بيروت اصطخري، أبو اسحاق إبراهيم بن محمد الفارسي، المسالك والممالك، ناشر: الهيئة العامة لقصور الثقافة، القاهرة امین، سیدمحسن، أعيان الشيعة‏، ناشر: دار التعارف للمطبوعات‏، چاپ: بيروت، سال انتشار: 1406 هجرى قمرى‏ اندلسی، عبد الله بن عبد العزيز، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، چاپ سوم، ناشر: عالم الكتب، محل نشر: بيروت، سال 1403 هـ باتلی، احمد، الامام الخطابی و آثاره الحدیثیه و منهجه فیها، محل نشر: ریاض، سال نشر ۱۴۲۶/۲۰۰۵ بحرانی، یوسف بن احمد ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، قم۱۳۶۳ش. برقی، احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1371 ق‏ بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، چاپ اول، ناشر نقره، محل نشر تهران، سال نشر 1337 ه ق. بیهقی، أحمد بن الحسين ، أبو بكر البيهقي، السنن الکبری، محقق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت – لبنان تفتازانی، سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله، شرح المقاصد في علم الكلام، ناشر دار المعارف النعمانية، محل نشر: پاکستان سال نشر 1401هـ - 1981م توفیق بن عامر،مواقف الفقهاء من الصوفیة فی الفکر الاسلامی، حولیات الجامعة التونسیة، ۱۹۹۵م جعفريان، رسول، الشیعه فی ایران دراسه تاریخیه من البدایه حتی القرن التاسع الهجری، ترجمة عربی، ناشر: بنياد پژوهشهای اسلامى آستان قدس رضوی، محل نشر: مشهد مقدس، ۱۳۷۸ ش جوزی، عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي، المنتظم في تاريخ الأمم والملوك، محقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية، محل نشر: بيروت، سال 1412 هـ - 1992م ــــــــــــــــــــ، صفة الصفوة، محقق: أحمد بن علي، ناشر: دار الحديث، القاهرة، مصر، 1421هـ حازمي، محمد بن موسى الهمداني، زين الدين، الأماكن أو ما اتفق لفظه وافترق مسماه من الأمكنة، محقق: حمد بن محمد الجاسر، ناشر: دار اليمامة للبحث والترجمة والنشر، سال نشر: 1415 هـ حموی، شهاب الدين أبو عبد الله ياقوت بن عبد الله الرومي الحموي، معجم البلدان، چاپ دوم، ناشر: دار صادر، مکان نشر: بيروت، سال 1995 م خليفة بن خياط، أبو عمرو خليفة بن خياط بن خليفة الشيباني العصفري البصري، تاريخ خليفة بن خياط، محقق: د. أكرم ضياء العمري، ناشر: دار القلم , مؤسسة الرسالة - دمشق , بيروت خطابی، حمد بن محمد بن إبراهيم الخطابي البستي أبو سليمان، غريب الحديث، تحقيق : عبد الكريم إبراهيم العزباوي، ناشر : جامعة أم القرى - مكة المكرمة ، 1402 ـــــــــــــــــــــــــــــ، رسالة الغنية عن الكلام و أهله ، موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، قم، سال 1387 ش خطيب البغدادي، أبو بكر أحمد بن علي، تاریخ بغداد، المحقق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: دار الغرب الإسلامي – محل نشر، بيروت، 1422هـ - خویی، ابوالقاسم الموسوى الخوئى، معجم رجال الحديث، محل نشر: قم، سال نشر: 1372 ه ش دانی، عثمان بن سعيد بن عثمان بن عمر أبو عمرو الداني، السنن الوارده فی الفتن، محقق: د. رضاء الله بن محمد إدريس المباركفوري، ناشر: دار العاصمة – الرياض ذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي، تذكرة الحفاظ، چاپ اول، ناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م ــــــــــــــــــــــــــــ، سیر اعلام النبلاء، محقق : مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، چاپ سوم، ناشر : مؤسسة الرسالة، سال 1405 هـ / 1985 م ــــــــــــــــــــــــــ، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر دار الكتب العلمية، مكان النشر بيروت، سال النشر 1995 ــــــــــــــــــــــــــ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، محقق: عمر عبد السلام التدمري، ناشر: دار الكتاب العربي، بيروت زرکلی، خير الدين بن محمود الزركلي، الاعلام، چاپ پانزدهم،، ناشر: دار العلم للملايين، سال نشر: 2002 م زهري، محمد بن سعد، طبقات الکبری ابن سعد، چاپ اول، ناشر: إحياء التراث العربي، محل نشر: بيروت-لبنان، سال نشر: 1417هـ-1996م سبحانى، جعفر، موسوعةطبقات‏الفقهاء، ناشر: مؤسسه امام صادق، ‏چاپ :قم، سال انتشار: 1418 هجرى قمرى ـــــــــــــ، بحوث في الملل والنحل، چاپ دوم، ناشر :مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجامعة المدرّسين مکان نشر: قم ــــــــــــ، اصول الحديث و احكامه فى علم الدرايه، ناشر: موسسة النشر الاسلامي، سال 1383 ش سبكي، تاج الدين عبد الوهاب بن تقي الدين، طبقات الشافعية الكبرى، محقق: د. محمود محمد الطناحي د. عبد الفتاح محمد الحلو، چاپ دوم، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، سال نشر 1413هـ سجزی، عبيد الله بن سعيد بن حاتم السجزيّ الوائلي البكري، رسالة السجزي إلى أهل زبيد في الرد على من أنكر الحرف والصوت، محقق: محمد با كريم با عبد الله، چاپ دوم، ناشر: عمادة البحث العلمي بالجامعة الإسلامية، مکان نشرمدينة المنورة، سال 1423هـ/2002م سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، محل نشر: بیروت، سال ۱۴۰۸/۱۹۸۸ سیوطی، عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي، صون المنطق و الکلام عن فن المنطق و الکلام، ناشر: علی سامی نشار، محل نشر: قاهره سال: ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷ شهرستانی، أبو الفتح محمد بن عبد الكريم بن أبى بكر أحمد، الملل والنحل، الناشر: مؤسسة الحلبي عمر فرّوخ، عبقريّة العرب، محل نشر: بيروت، سال 1973م صفدی، صلاح الدين خليل بن أيبك، الوافي بالوفيات، محقق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث، محل نشر: بيروت، سال نشر:1420هـ- 2000م طالبي، عبد الحي بن فخر، الإعلام بمن في تاريخ الهند من الأعلام المسمى بـ (نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر)، چاپ اول، ناشر: دار ابن حزم ، محل نشر: بيروت، لبنان، سال1420 هـ، 1999م طبرانی، سليمان بن أحمد، أبو القاسم الطبراني، المعجم الاوسط، محقق: طارق بن عوض الله بن محمد عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين، محل نشر: القاهرة ـــــــــــــــــــــــــــــــ، المعجم الکبیر، محقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، چاپ دوم،ناشر: مكتبة ابن تيمية، محل نشر القاهرة طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج، چاپ: ابراهیم بهادری و محمد هادی‌به، محل نشرتهران، سال ۱۴۲۵ ــــــــــــــــــــ، اسرار الامامة، محقق:آستانه الرضویه المقدسه، مجمع البحوث اسلامیه، قسم الکلام، ناشر:مجمع البحوث الاسلامیه، محل نشر:مشهد مقدس طبری، محمد بن جرير بن يزيد بن غالب أبو جعفر، تهذیب الاثار، تحقیق علیرضا بن عبدالله بن علی رضا، ناشر: دارالمامون للتراث، محل نشر: دمشق، سال ۱۴۱۶ ه ق ـــــــــــــــــــــــــــــــــ، تاريخ الطبري، چاپ دوم، ناشر: دار التراث – بيروت، 1387 هـ ق طبلاوی محمود سعد، التصوف فی تراث ابن تیمیه، مصر ۱۹۸۴. طوسى، محمد بن حسن، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول، ‏ محقق/ مصحح: طباطبائى، عبدالعزيز، چاپ اول، ناشر: مكتبة المحقق الطباطبائي‏، مكان چاپ: قم‏، سال چاپ: 1420 ق‏ عبد الله بن الإمام الهادي، الجداول الصغرى مختصر الطبقات الكبرى، ناشر: مؤسسة الإمام زيد بن علي الثقافية، محل نشر: اردن عثمان بن سعيد الدارمي السجستاني، نقض الإمام أبي سعيد عثمان بن سعيد على المريسي الجهمي العنيد فيما افترى على الله عز وجل من التوحيد، چاپ اول، محقق: رشيد بن حسن الألمعي، ناشر: مكتبة الرشد للنشر والتوزيع، سال: 1418هـ - 1998م ـــــــــــــــــــــــــــــــ، الرد على الجهمية، محقق: بدر بن عبد الله البدر، چاپ دوم، ناشر: دار ابن الأثير، محل نشر كويت، سال 1416هـ - 1995م غيتابى الحنفى، أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسين الغيتابى الحنفى بدر الدين العينى، مغاني الأخيار في شرح أسامي رجال معاني الآثار، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل، 1427 هـ - 2006 م قمي، عباس، الكنى والالقاب، مقدمه نويس:امینی، محمد هادی، ناشر:مکتبه الصدر، محل نشر:تهران، سال نشر: ١٣۶٨  ه ش کاشف الغطاء، محمدحسین ، اصل الشیعة و اصولها، چاپ علاء آل جعفر، قم ۱۴۱۵.  کشی، محمد بن عمر، رجال کشی،‏ محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، سال چاپ: 1409 ق كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ الكافي ؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، مكان چاپ: تهران‏ سال چاپ: 1407 ق ماتدریدی، محمد بن محمد بن محمود، أبو منصور، التوحید، محقق: د. فتح الله خليف، ناشر: دار الجامعات المصرية – الإسكندرية مروزی، عبد الكريم بن محمد بن منصور ، المنتخب من معجم شيوخ السمعاني، تحقيق: موفق بن عبد الله بن عبد القادر، چاپ اول، ناشر: دار عالم الكتب، محل نشر الرياض، سال1417 هـ - 1996م ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، التحبير في المعجم الكبير، محقق: منيرة ناجي سالم، چاپ اول، ناشر: رئاسة ديوان الأوقاف، محل نشر: بغداد، سال 1395هـ- 1975م مزی، يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف، تهذيب الكمال في أسماء الرجال، محقق: د. بشار عواد معروف، چاپ اول، ناشر: مؤسسة الرسالة، محل نشر: بيروت، سال1400 – 1980 محمد عبدالحمید، تطور تفسیر القرآن، ناشر وزارة التعلیم العالی، بغداد، ۱۴۰۸ق مجلسی، محمدباقربن محمدتقی، بحارالانوار، مکان نشر: بیروت، سال ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. مشهدی، میرزا محمد، کنز الدقایق، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان،اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، دارالکتاب الاسلامی، بیروت، 1983م. ـــــــــــــــــــــــــــ، تصحيح اعتقادات الإمامية، محقق / مصحح: درگاهى، حسين‏، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم‏، سال چاپ: 1414 ق‏ ـــــــــــــــــــــــــــ، الإختصاص‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، مكان چاپ: ايران؛ قم‏، سال چاپ: 1413 ق‏ نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد، قواعد العقاید(مع تعلیقات السبحانی)، حاشيه نويس:سبحانی تبریزی، جعفر، ناشر:موسسه امام صادق علیه السلام، محل نشر:قم، ص113-117 هاشمی، علي بن الحسين، وقعة النهروان أو الخوارج، مؤسسة المفيد، محل نشر: بيروت لبنان هروي، أبو إسماعيل عبد الله بن محمد، ذم الكلام وأهله، محقق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، چاپ اول، ناشر: مكتبة العلوم والحكم، محل نشر: المدينة المنورة، سال 1418هـ -1998م

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته