Loading...

مقاله اثرات-آرامش‌بخش-موسيقي-11-ص

مقاله اثرات-آرامش‌بخش-موسيقي-11-ص (docx) 11 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 11 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

اثرات آرامش‌بخش موسيقي موسيقي با تأثير روي مغز، اندورفين‌ها (مورفين‌هاي داخلي) را افزايش مي‌دهد و به اين ترتيب روي گيرنده‌هاي عصبي تأثير مي‌گذارد. در واقع اثر موسيقي روي بدن ناشي از اثر آن روي مغز است. مغز جايي است كه احساس آرامش از آن نشأت مي‌گيرد. استرس و اضطراب را كاهش مي‌دهد و يك محيط آرام ايجاد مي‌كند. نه تنها موسيقي به افراد كمك مي‌كند كه آرامش داشته باشند، بلكه به گروه‌هاي بزرگ در اجتماعي‌شدن و برطرف شدن انزواطلبي كودكان نیز كمك مي‌كند. علاوه بر اين، از موسيقي براي بيان احساسات نيز مي‌توان استفاده كرد. احساساتي نظير خشم غير قابل كنترل، غم و غصه ناشي از دست دادن يك عزيز يا در مورادي كه فرد دچار شكست و از هم پاشيدگي دروني شده است، با در اختيار گذاردن آلات موسيقي اين امكان را به او مي‌دهيم كه چنين احساساتي را بیرون بريزد و  خود را تخليه كند. در مطالعات انجام شده، بيشتر از موسيقي كلاسيك براي ايجاد آرامش  استفاده شده است. گرچه به نظر مي‌رسد چنين اثراتي براي موسيقي سنتي ايراني نيز قابل مشاهده است. تأثير روي عملکرد حرکتي اعصابي كه عملكرد حركتي را كنترل مي‌كنند از ميان نيمه جلويي Corpus Callosum   (كلاف مركزي فيبرهاي عصبي كه دو نيم‌كره مغز  را به هم متصل مي‌كند) عبور مي‌كند. تحقيقات نشان داده كه Corpus Callosum   در مغز موسيقي‌دان ‌ها به طور معناداري بزرگ‌تر از غير موسيقي‌دان‌‌ها است و براي آن‌هايي كه از كودكي يادگيري را آغاز كرده‌اند، اين قسمت از مغز 10 تا 15% ضخيم‌تر از غير موسيقي‌دان‌ها است. نواختن يك ساز هماهنگي حركتي دقيقي بين دو دست ايجاد مي‌كند. بنابراين مي‌توان به اين نتيجه رسيد که يادگيري موسيقي در سنين پايين مي‌تواند موجب رشد سريع‌تر اين قسمت از مغز شود. تاثير روي يادگيري، تفكر و يادآوري در مغز افراد نرمال PLanum Temporal (قسمتي از مغز كه در لوب گيجگاهي مغز قرار دارد) در قسمت چپ بزرگ‌تر از سمت راست است. در موسيقي‌دان‌ها اين قسمت به طور قابل توجهي چشم‌گير است. به نظر محققين اين قسمت نه فقط در گويش بلكه در تشخيص و آناليز آواها  نقش دارد به همين دليل است كه  موزيسين ‌ها در تشخيص زير و بمي صداها با سايرين تفاوت دارند. علاوه بر اين، شواهد محققين مغز و اعصاب بر وجود تغييرات در نوار مغزي و MRI در افرادي كه موسيقي را ياد گرفته‌اند دلالت دارد. در تحقيقات انجام‌شده، نشان داده شده كه با آموزش مداوم موسيقي براي كودكان به مدت 5 هفته فعاليت قشر مغز، الگوي منحصر به فردي پيدا مي‌كند و الگوي نوار مغزي كودكان آموزش‌ديده متفاوت مي‌شود. اين تغيير در الگوي نوار مغزي قابليت پيش‌بيني دارد. به طور كلي نيم‌كره چپ بيشتر به فرايندهاي صدا نظير ملودي حساس است، در حالي‌كه در نيم‌كره راست، فرايندهاي مربوط به سرعت نظير ريتم، تحليل مي‌شود.  با افزايش سن، اين نيم‌كره‌ها به طور اختصاصي توسعه پيدا مي‌كند. علاوه بر اين افزايش توانايي در تجسم فضايي، بهبود حركتي- بصري، افزايش در مهارت خواندن و درك رياضي و تقويت حافظه و تحريك كلامي از جمله اين مواردند.  با اين تغييرات فيزيكي مغز گمان مي‌رود كه موسيقي روي سه کارکرد اصلي مغز يعني يادگيري، تفكر و يادآوري تأثير بگذارد. گرچه معناي اين تغييرات فيزيکي در مغز الزاماً در مورد نوع عملكرد شناختي به طور شفاف معين نيست، ولي شواهدي از وجود ارتباط محكم بين آموزش موسيقي و بهبود عملكرد در حوزه‌ شناختي وجود دارد. از جمله اين تحقيقات مي‌توان به اثر موزارت و تحقيق ديگري که دال بر افزايش هوش کودکان اين تئوري و تأثير موسيقي را بر روي تفكر را تاييد مي‌كنند، اشاره کرد. تعليم موسيقي به کودکان قبل از سن شش سالگي موجب افزايش هوش آنان مي‌شود پديده موزارت (1993) بيانگر آن است که گوش دادن به موسيقي كلاسيك يا غير كلاسيك، به مدت 10 دقيقه، ضريب هوشی افراد را بالا می‌برد. بنابر نتايج تحقيقات متعدد، گوش دادن به موسيقي مي‌تواند موقتاً توانايي‌هايي نظير خلاقيت، عملكرد شناختي، توانايي‌هاي استدلال فضايي و توانايي حل مسأله را افزايش دهد. گرچه بعضي از محققين معتقدند كه بهبود اين توانمندي‌ها در واقع مربوط به تغيير و بهبودي در خلق (mood) فرد است و ناشي از اثر مستقيم گوش دان به موسيقي روي هوش شخص نيست. اشلنبرگ نيز طي تحقيقي افزايش ميزان IQ را در مورد كودكان زير شش سالي كه به مدت نه ماه آموزش موسيقي داشتند، مشاهده كرد. طي اين تحقيق كودكان به چهار گروه تقسيم شدند؛ در مورد گروه اول هيچ مداخله‌اي وجود نداشت. گروه دوم براي نمايش آموزش ديدند و به گروه سوم و چهارم به ترتيب آموزش نواختن ساز و آواز داده شد. پس از گذشت نه ماه ضريب هوش همه گروه‌ها بالا رفته بود. ولي ضريب هوش افرادي كه آموزش موسيقي داشتند 3 درجه بالاتر از سايرين بود. هوش موسيقیايي يكي از هوش‌هاي هشتگانه است كه بر اساس تئوري هوش‌هاي چندگانه در شيوه‌‌هاي آموزشي نوين به كار گرفته مي‌شود. بر اساس اين تئوري افرادي كه هوش موسيقيايي بالايي دارند حساسيت بالايي نسبت به ريتم، تون و ملودي دارند و مي‌توان از اين ويژگي براي يادگيري موضوعات مختلف استفاده كرد. يادآوري مي‌شود كه بيشترين شيوه‌ مورد استفاده براي آموزش موسيقي به كودكان، «موسيقي اُرف» است كه اولين بار توسط كارل اُرف ارایه شد. در اين روش تقويت مهارت‌هاي مربوط به موسيقي براي كودكان با استفاده از ابزارهاي ساده موسيقي (كه از پيچيدگي نت كمتري برخوردارند) نظير بلز و فلوت انجام مي‌پذيرد. تأثير موسيقي در دوران تحصيل اثرات روي هوش و يادگيري: تحقيقات نشان داده که يادگيري موسيقي خواه گرفتن درس‌هاي آواز يا ساز، پس از نه ماه مهارت‌هاي رياضي و حل پازل را به ميزان 35 درصد افزايش داده است. تقويت مهارت خواندن و صحبت کردن و کارهاي دستي، رشد خلاقيت‌ها (بعد خلاقيت در مورد موسيقي محدود به خلاقيت کلامي مي‌شود و نه خلاقيت در تصويرسازي و نقاشي)، بهبود درک درس رياضي، افزايش يادگيري زبان اصلي و زبان دوم و نيز بديهه‌گويي از ديگر نتايج يادگيري موسيقي در اين گروه سني است. علاوه بر اين، بر اساس تحقيقات انجام‌شده توانايي‌هايي نظير بازگويي داستان نيز در بهبود توانايي خواندن در گروه سني پايين تر قابل مشاهده است. اثرات آرام‌بخش موسيقي: موسيقي آرام‌بخش است. اگر موسيقي براي دانش آموزان نواخته يا به صورت نوار ضبط‌شده پخش شود، باعث کاهش ميزان استرس و اضطراب مي‌شود . اين اثر هم براي فرد و هم براي گروه قابل مشاهده است. تأثير روي عملکرد حرکتي  انجام تست‌هاي مهارتي موسيقیايي- حرکتي با بررسي روی هماهنگي الگوي حرکت، سرعت حرکات، هماهنگي چشمي- دستي و ميزان حرکات، بيانگر اين نکته است که موسيقي در هماهنگي حركتي- جنبشي و الگوي ريتم و تون صحبت كردن کودکان قبل از سن 5 سالگي تأثير دارد. اين نتايج تأکيد مي‌کند که اين حرکات قبل از 5 سالگي شکل مي‌گيرد و بعد از اين سن تثبيت مي‌شود. البته اين اثرات در دخترها بيش از پسرها مشهود است. اين موضوع طي تحقيقي كه بر روي كودكان در سنين قبل از مدرسه انجام شد، به اثبات رسيد. محقق ديگري نيز در سال 2004 نتيجه‌گيري کرد که موسيقي و آموزش حرکات، توانايي انجام ريتميک (الگوي تکرار شونده و منظم) مهارت‌هاي حرکتي را تسهيل و بهبود مي بخشد. از ديگر تأثيرات کلاس‌هاي موسيقي گروهي که از اثر آرام‌بخش آن نشأت مي‌گيرد، بهبود روابط اجتماعي و کاهش انزواطلبي كودكان، رفتار دوستانه ، فشارهاي جمعي کمتر و همکاري بيشتر است. از مجموعه موارد فوق مي‌توان به اين نتيجه رسيد که اضافه کردن درس موسيقي به عنوان قسمتي از برنامه يادگيري به درمان مشکلات درسي يا حتي غير درسي دانش آموزان کمک مي‌کند. موسيقي درماني(Music Therapy)  زمان بسيار زيادي از يافتن اثرات مثبت موسيقي روي درمان بيماري‌ها مي‌گذرد. موسيقي مي‌تواند اثرات فيزيولوژيک و سايکولوژيکي مثل تغييراتي در علايم حيلتي، کاهش اضطراب، بهبود سيستم ايمني، کاهش سطح کورتيزول و کاهش استرس و ارتقاي سلامتي ايجاد کند. بنابراين موسيقي‌درماني روشي براي ايجاد مراقبت‌هاي سلامت در زمينه‌هاي فيزيكي، احساسي، شناختي و نيازهاي اجتماعي افراد در همه سنين است. موسيقي‌درماني كيفيت زندگي افراد سالم و نيز افرادي را كه دچار بيماري‌ يا ناتواني‌هايي هستند بهبود مي‌بخشد. موسيقي‌درماني شيوه‌اي ارزان و مؤثر است كه انگيزه درگيري در درمان را افزايش مي‌دهد و فضايي براي بيان احساسات ايجاد مي‌كند. در كشورهاي توسعه‌يافته، اين روش به عنوان روش كمكي يا حتي جايگزين ساير روش‌هاي درماني به كار برده مي‌شود. كاربرد درماني موسيقي بر اساس تأثيرات سه‌گانه آن يعني اثر آرامش‌بخش، تأثير روي عملکرد حرکتي و نيز تأثير روي مغز (يادگيري، تفكر و يادآوري) است. در واقع از موسيقي به عنوان يك مسكن ضعيف يا متوسط استفاده مي‌شود. موسيقي براي تسکين دردهايي نظير دردهاي ناشي از سرطان، دردهاي ميگرني، درد و استرس ناشي از اعمال جراحي سرپايي در بيماري‌هاي زنان (نظير كرايوتراپي و كولپوسكپي) و پانچ بيوپسي استفاده مي‌شود. همچنین موسیقی در جراحي‌هاي بزرگ مثل سزارين و هيسترکتومي نيز از دردهاي بعد از عمل مي‌کاهد. اثرات آرام‌بخش موسيقي حتي روي نوزادن ديده مي‌شود. تحقيقات نشان مي‌دهند كه شنيدن موسيقي روي نوزادي كه زودتر از موعد متولد شده يا با وزن كمتر از نرمال به دنيا آمده‌ است، به كاهش ناآرامي و استرس، افزايش ميزان شير و كالري دريافتي و در نتيجه افزايش وزن‌گيري و كاهش مدت زمان ماندن در بيمارستان منجر مي‌شود. همچنين بررسي تأثيرات موسيقي روي نوزاداني که زودتر از موعد متولد شده‌اند در بخش‌هاي مراقبت ويژه کودکان  که نياز به صرف هزينه‌هاي بالا و تکنولوژي گران‌قيمت و مراقبت‌هاي شديد دارند، نشان داد که استفاده از موسيقي براي اين گروه منجر به افزايش اشباع اکسيژن و در نتيجه کاهش ميزان آژيتاسيون (اضطراب و تلاطم) و افزايش ضربان قلب و افزايش وزن‌گيري مي‌شود. استفاده از موسيقي همچنين به کاهش اضطراب و افزايش ميزان راحتي بچه‌هاي سرطاني بستري در بيمارستان کمک مي‌کند. يکي از عوارض شايع براي بيماران مبتلا به MS، افسردگي است که بين 36 تا 50 درصد گزارش شده است. مداخلات موسيقي‌درماني روي بيماران مبتلا به MS منجر به افزايش اعتماد به نفس و کاهش افسردگي و اضطراب شده است. در مورد اين بيماران هنگامي که موسيقي‌درماني گروهي انجام شده است، نه تنها موسيقي در کاهش اضطراب و افسردگي، افزايش اعتماد به نفس و کاهش ناتوانايي‌هاي حاصل از بيماري مفيد بوده، بلکه در پيدا کردن استراتژي هاي فردي براي مقابله با بيماري نيز بسيار مؤثر عمل کرده است. موسيقي در بهبودي بيماراني كه از بيماري‌هاي عصبي- مغزي و اختلال عملکرد جسمي- حرکتي يا ذهني نظير زوال عقل، صدمات مغزي حاد، پارکينسون، آلزايمر و MS رنج می‌برند، به طور چشمگيري اثرگذار است. براي تقويت عملکرد حركتي براي اين دسته از بيماران، علاوه بر نواختن يك ساز، شنيدن انواع خاصي از موسيقي‌ همراه با انجام حركات موزون نيز  به كار گرفته مي‌شود. تحقيقات متعددي نشان داده که با استفاده از موسيقي‌هايي که فرد در گذشته آموخته، مي‌توان براي تقويت توان يادآوري در بيماران آلزايمري به نحو مؤثري سود برد. در واقع موسيقي با تأثير روي حافظه كوتاه‌مدت، بر سير بيماری اين بيماران تأثير دارد. استفاده از موسيقي در بيماران پاركينسوني منجر به كنترل علایم، كاهش ناتوانايي‌هاي باليني و بهبود كيفيت زندگي شده است. در جلسات موسيقي‌درماني اين بيماران از آواز دسته‌جمعي و تمرينات صدا براي از بين بردن علايمي نظير از بين‌ رفتن‌ حالت‌ چهره، تغييرات‌ صدا، اختلال‌ بلع‌، و از موسيقي توأم با حركات آزاد و ريتميك بدن همراه با تمرينات نرمشي و كششي به منظور بهبود تعادل و طرز راه‌ رفتن استفاده مي‌شود. براي كاهش علایم ديمانس يا زوال عقل به خصوص در كاهش رفتارهاي تهاجمي (به طور مثال هنگام حمام كردن يا غذا خوردن)، می‌توان از موسيقي‌درماني در بين اين بيماران استفاده کرد. در مادران مبتلا به افسردگي مزمن که نوار مغزي ايشان بيانگر کاهش فعاليت لوب پيشاني راست بود، به عنوان يک مداخله زودهنگام براي افزايش مراقبت‌هاي عاطفي، استفاده از موسيقي مورد علاقه يا موسيقي كلاسيك فقط به مدت 20 دقيقه انجام شد. بررسي نوار مغزي حاکي از افزايش فعاليت در لوب قدامي راست مغز بود به نحوي که هر دو لوب راست و چپ با هم هماهنگي پيدا کردند. برگزاري جلسات موسيقي (نواختن ساز، آواز خواندن، حركات خلاق، بازي‌هاي موسيقي و رقص) براي كودكان خردسال معلول و عقب‌ماند‌ه‌ها علاوه بر افزايش يادگيري، كمك مي‌كند تا اين كودكان اجتماعي‌تر شوند. موسيقي با صداي بلند هم گاهي براي درمان استفاده مي‌شود. يك تحقيق در مورد درمان كودكان مبتلا به ادم مغزي با موسيقي بالاي 70 دسي‌بل براي تحريك سيستم پاسخگويي به استرس و در نتيجه افزايش ميزان آدرنال ترشحي (تحريك محور هيپوفيز- آدرنال) انجام شده است. اين افزايش در استرس منجر به بالا رفتن ميزان ضربان قلب، افزايش فشارخون و جريان خون مغزي و انقباض عروق محيطي مي‌شود. در نتيجه افزايش فشار داخل مغزي منجر به بهبودي اين كودكان مي‌شود

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته