Loading...

مقاله فريدون مشيري 12 ص

مقاله فريدون مشيري 12 ص (docx) 11 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 11 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

فريدون مشيري ديوار اي در حصار حيرت، زنداني، اي در غبار غربت، قرباني، اي يادگار حسرت و حيراني برخيز ... خود را نگاه كن، به چه ماني غمگين درين حصار، به تصوير اي آتش فسرده نداني با روح كودكانه شدي پير ... اي چشم خسته دوخته بر ديوار برخيز و بر جمال طبيعت چشمي ميان پنجره واكن همچون كبوتران سبكبال خود را به هر كرانه رها كن از اين سياه قلعه برون آي در آن شرابخانه شنا كن با يادهاي كودكي خويش مهتاب رابه شاخه بپيوند خورشيد را به كوچه صدا كن ... بيرون ازين حصار غم آلود تا يك نفس براي تو باقي است جاي به دل گريستنت هست وقت دوباره زيستنت نيست فريدون مشيری در سی‌ام شهريور ۱۳۰۵ در تهران به دنيا آمد. جد پدری‌اش بواسطه ماموريت اداری به همدان منتقل شده بود و از سرداران نادر شاه بود. پدرش ابراهيم مشيري افشار فرزند محمود در سال ۱۲۷۵ شمسي در همدان متولد شد و در ايام جواني به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸ در وزارت پست مشغول خدمت گرديد. او نيز از علاقه‌مندان به شعر بود و در خانوده او هميشه زمزمه اشعار حافظ و سعدي و فردوسي به گوش مي‌رسيد. مشيري سالهاي اول و دوم تحصيلات ابتدايي را در تهران بود و سپس به علت ماموريت اداري پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبيرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبيرستان اديب رفت. به گفته خودش: ” در سال ۱۳۲۰ كه ايران دچار آشفتگي‌هايي بود و نيروهاي متفقين از شمال و جنوب به كشور حمله كرده و در ايران بودند ما دوباره به تهران آمديم و من به ادامه تحصيل مشغول شدم. دبيرستان و بعد به دانشگاه رفتم. با اينكه در همه دوران كودكي‌ام به دليل اينكه شاهد وضع پدرم بودم و از استخدام در ادارات و زندگي كارمندي پرهيز داشتم ولي مشكلات خانوادگي و بيماري مادرم و مسائل ديگر سبب شد كه من در سن ۱۸ سالگي در وزارت پست و تلگراف مشغول به كار شوم و اين كار ۳۳ سال ادامه يافت. در همين زمينه شعري هم دارم با عنوان عمر ويران “ . مادرش اعظم السلطنه ملقب به خورشيد به شعر و ادبيات علاقه‌مند بوده و گاهي شعر می گفته، و پدر مادرش، ميرزا جواد خان مؤتمن‌الممالك نیز شعر مي‌گفته و نجم تخلص مي‌كرده و ديوان شعری دارد كه چاپ نشده است. مشيري همزمان با تحصيل در سال آخر دبيرستان، در اداره پست و تلگراف مشغول به كار شد، و در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگي درگذشت كه اثري عميق در او بر جا گذاشت. سپس در آموزشگاه فني وزارت پست مشغول تحصيل گرديد. روزها به كار می‌پرداخت و شبها به تحصيل ادامه می‌داد. از همان زمان به مطبوعات روي آورد و در روزنامه‌ها و مجلات كارهايي از قبيل خبرنگاري و نويسندگي را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. اما كار اداري از يك سو و كارهاي مطبوعاتي از سوي ديگر، در ادامه تحصيلش مشكلاتي ايجاد مي‌كرد . مشيري اما كار در مطبوعات را رها نكرد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفكر بود. اين صفحات كه بعدها به نام هفت تار چنگ ناميده شد، به تمام زمينه‌هاي ادبي و فرهنگي از جمله نقد كتاب، فيلم، تئاتر، نقاشي و شعر مي‌پرداخت. بسياري از شاعران مشهور معاصر، اولين بار با چاپ شعرهايشان در اين صفحات معرفي شدند. مشيري در سال‌هاي پس از آن نيز تنظيم صفحه شعر و ادبي مجله سپيد و سياه و زن روز را بر عهده داشت . فريدون مشيري در سال ۱۳۳۳ ازدواج كرد. همسر او اقبال اخوان دانشجوي رشته نقاشي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود. او هم پس از ازدواج، تحصيل را ادامه نداد و به كار مشغول شد. فرزندان فريدون مشيري، بهار ( متولد ۱۳۳۴) و بابك (متولد ۱۳۳۸) هر دو در رشته معماري در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و دانشكده معماري دانشگاه ملي ايران تحصيل كرده‌اند. شعر بالا با موسيقي گوش‌نواز، با تعبيرات زيبايي از قبيل «ازاين سياه قلعه برون آي»، «در آن شرابخانه شنا كن»، «مهتاب را به شاخه بپيوند»، «خورشيد را به كوچه صدا كن» و تأسف عميقي كه بر عمر تلف كرده در مصرع «وقت دوباره زيستنت نيست » القا مي‌شود، يكي از زيباترين شعرهاي فريدون مشيري است گيرم كه به زعم بعضي، نه فضاي رازآميز داشته باشد و نه استعارات نوآورده و نه درونمايه اي ناشنيده و بعيد. از اين گونه شعر در ميان كارهاي فريدون بسيار است كه «آخرين جرعه اين جام»، «كوچه» و «اميركبير» را به عنوان نمونه از آنها ياد مي‌كنم. مشيري گاه مضمون‌ساز است، يعني از پيش انديشيده مطلب را به نظم مي‌كشد. مضمون‌سازي و به دنبال مطلب از پيش انديشيده رفتن اگرچه به عقيده امروزيان مطرود است، اما در ادبيات ما سابقه هزارساله دارد و نيمي از گنجينه شعر فارسي را مي‌سازد. قطعات، حكايتهاي كوچك، مناظرات و حتي ابياتي كه مبين انديشه‌اي هستند، همه از پيش انديشيده و منظم شده‌اند. نمونه بسيار زيباي مضمون‌سازي در كار معاصران «عقاب» خانلري است. از نمونه‌هاي مشخص اين نوع مضمون‌سازي در كار فريدون «ماه و سنگ» را ياد مي‌كنم: اگر ماه بودم، به هرجا كه بودم سراغ تو را از خدا مي‌گرفتم وگر سنگ بودم به هر جا كه بودي سر رهگذار تو جا مي‌گرفتم اگر ماه بودي، به صد ناز – شايد – شبي بر لب بام من مي‌نشستي و گر سنگ بودي، به هرجا كه بودم مرا مي‌شكستي، مرا مي‌شكستي     (همان، ”«ماه و سنگ»، ص ۶۹)            

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته